شهید مطهری: علامه طباطبایی رابطه عاطفی و فکری بسیار نزدیکی با امام خمینی داشت
گروه معارف-رجانیوز: علامه طباطبایی شخصیتی کم نظیر در جهان اسلام است که در چندین علم از علوم اسلامی متخصص و صاحب نظر بوده است. تنها یکی از آثار و برکات وجودی علامه طباطبایی، کتاب تفسیری «المیزان» است که تاریخ تفسیر قرآن کریم را به دو قسمِ قبل و بعد از خود تقسیم کرده است. متاسفانه امروز و پس از گذشت سال ها از تاریخ وفات ایشان،عده ای تلاش میکنند تا این شخصیت عظیم که هم در علمیت و هم در زهد و تقوا، شخصیتی بی نظیر بود، به نفع جناح های سیاسی خود مصادره کنند و او را در تقابل با امام و انقلاب اسلامی نشان دهند. درصورتیکه تامل در آثار، موضع گیری ها، مشی ایشان و شاگردانی که تحت منظومه فکری ایشان تربیت شده اند این شبهه را پاسخ می دهد. اکثریت حلقه اصلی شاگردان ایشان، افراد اصلی انقلاب اسلامی و همگی گوش به فرمان حضرت امام خمینی(ره) بوده اند. این پارادوکس خنده آور تنها یک شاهد و قرینه برای رد مدعای مصادره کنندگان شخصیت علامه است.
علامه طباطبائی و حکومت اسلامی
علامه طباطبائی با اشاره به آیاتی که متضمن تکالیف اجتماعی و لزوم اقامه عبادات از سوی مردم است معتقدند که چون افراد در پیدایش اجتماع اثر تکوینی دارند برای اداره آن نیز حق دخالت داشته و خداوند آن اثر تکوینی را در مقام تشریع ضایع نگذارده است.ایشان در این زمینه بحث مبسوطی ارائه نموده و به اکثر آیات مورد استدلال اشاره کرده است وی می نویسد: « نکته ای که لازم است در اینجا مورد توجه قرار گیرد این است که عموم آیاتی که متضمن لزوم اقامه عبادات و انجام حج و اجرای حدود و قصاص و نظایر اینها است روی سخن خود را تنها به پیغمبر ننموده بلکه تمام مؤمنین را مخاطب قرار داده و اجرای این امور را از همه آنان خواسته است.
مجموع این آیات چنین استفاده
میشود که دین یک روش اجتماعی است که خداوند آن را بر عهده مردم قرار داده
است و خدا راضی به کفر بندگان خویش نیست، و چنین خواسته است که افراد همه
با هم و به طور دسته جمعی اقامه دین کنند، پیدا است که اجتماع چون از افراد
تشکیل شده، اداره آن نیز باید به عهده خود آنها بوده باشد، و هیچ فردی در
این باره بر دیگری مزیت و تقدم نداشته همه یکسان میباشند.خلاصه شئون
اجتماعی مخصوص به دستهای خاص نمیباشد، و در این موضوع پیغمبر نیز با
دیگران مساوی بوده هیچ امتیازی ندارد .علامه طباطبائی در بخش دیگری و در
ادامه پاسخ به این سؤال که عهده دار اداره اجتماع کیست و سیره او چیست؟
میگوید: « در هر صورت باید دانست که بدون اشکال در این زمان که پیامبر (ص)
وفات نموده و امام (ع) نیز از دیده پنهان است، امر حکومت به دست خود
مسلمین است، و این وظیفه آنان است که با در نظر گرفتن روش رسول خدا که روش
امامت بوده استحاکمی را انتخاب کنند، و این روش غیر از روش پادشاهی و
امپراتوری است، در این موقعیت نباید هیچ حکمی از احکام الهی تغییر کند و
این وظیفه همه است که در راه حفظ احکام خدا کوشا باشند، و اما درباره
حوادث روزمره و پیشآمدهای جزئی همان طور که گفتیم، لازم است که حاکم با
مشورت مسلمین درباره آنها تصمیم بگیرد» بنابر این از مجموع آیات متضمن
تکالیف اجتماعی مردم چنین نتیجه میشود که تشکیل حکومت اسلامی به عنوان
مقدمه واجب بر عموم مسلمانان لازم است.
ولایت فقیه از منظر علامه طباطبائی
در
اینکه چه کسی باید حکومت کند و چرا باید از وی اطاعت شود؟ مرحوم علامه
به قانون طبیعی تمسک جسته معتقد است انسان فطرتاً به دنبال آگاهترین،
بهترین و عادلترین فرد است که در اسلام در زمان غیبت، فقیه است. وی در
اثبات چنین امری از شیوه فقهی مبنی بر تفویض امر ولایت از بالا استفاده
نکرده بلکه استدلالی عقلی و فلسفی دارد.( اندیشه سیاسی علامه طباطبایی،
مصطفی زهرانی، علوم سیاسی، ش1، ص89 )
وی میگوید: به حکم فطرت،
وجود مقام ولایت در هر جامعه ای بر اساس حفظ مصالح عالیه ضروری است.
اسلام نیز پا به پای فطرت پیش میرود. نتیجه این دو مقدمه این است، فردی که
در تقوای دینی و حسن تدبیر و اطلاع بر اوضاع از همه مقدم است، برای این
مقام متعین است و در این که اولیای حکومت باید زبده ترین و برجسته ترین
افراد جامعه باشند، کسی تردیدی به خود راه نمیدهد.
بر این
اساس از منظر علامه تشکیل حکومت اسلامی واجب بوده و در صورتی که مردم برای
انجام تکالیف واجب اجتماعی خویش بخواهند دولت تشکیل دهند حق دارند که فقیه
واجد شرایطی را به عنوان حاکم تعیین نمایند.بی شک چنین فقیهی علاوه بر
مشروعیت مردمی دارای مشروعیت الهی نیز خواهد بود.زیرا منطقی و معقول نیست
که مردم به تکالیف اجتماعی از سوی شارع مکلف باشند، اما هیچگونه حق دخالت و
اظهار نظر جهت ایجاد مقدمات و فراهم آوردن زمینه های انجام آن تکالیف را
نداشته باشند.مگر امکان دارد که برای شارع، امری مطلوب باشد و آن را از
مردم بخواهد اما مقدمه آن را نخواهد؟ (رجوع شود به: علامه طباطبائی، محمد
حسین، ترجمه تفسیر المیزان، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی، ج 4، ص
207-211 .)
علامه طباطبائی و سیاست
هر
چند پیوند دین و سیاست در اسلام و سیره بزرگان دین و علمای اسلام، اصلی
ثابت و مسلم است اما در بررسی میزان فعالیت های سیاسی علما باید به این مهم
توجه داشت که این موضوع با عوامل مختلفی در ارتباط می باشد.
1. توانایی های اشخاص:
«لا یکلف الله نفسا الا وسعها» (بقره، آیه 286). از این رو مشاهده می نماییم که برخی علماء با توجه شناختی که از توانایی ها و استعدادهای خویش داشتند، به همان میزان در مسائل مختلف از جمله موضوعات سیاسی وارد می شده اند.
2. شرایط محیطی و میزان احساس نیاز:
بسیاری مواقع علت این که علماء در مسائل اظهار نظر نمی کنند نه به خاطر عدم اهتمام به آن مسأله بلکه به خاطر احساس عدم نیاز به اظهار نظر می باشد خصوصا در شرایطی که فقیهی عادل و جامع الشرایط هدایت و رهبری جامعه اسلامی را به عهده گرفته و رهنمودهای لازم را ارائه می نمایند. بنابراین در چنین شرایطی دیگر ضرورتی برای ورود سایر علماء و اظهار نظر نمی ماند. هر چند مسلما در برخی موضوعات که با سرنوشت جامعه اسلامی در ارتباط است اظهار نظر و مشارکت آنان می تواند پشتوانه عظیمی برای نظام اسلامی محسوب گردد.
خلاصه در بررسی چرایی میزان فعالیت سیاسی هر یک از بزرگان خصوصا در زمان کنونی باید به این قبیل مسائل توجه داشت. نه این که عدم مشهود بودن فعالیت های سیاسی آنان را دلیل بر، مطلوب بودن کناره گیری افراد جامعه از فعالیت ها و مشارکت های سیاسی دانست. بلکه هر فرد باید با شناخت وظایف و تکالیف فردی و اجتماعی خویش و نقش و جایگاهی که در جامعه و نظام اسلامی دارد به انجام وظایف خود در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی و... بپردازد و بهترین الگو هم در چنین شرایطی، اسوه های کامل بشریت؛ یعنی پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) و جانشین واقعی آنان یعنی ولی فقیه جامع الشرایط می باشد.
استاد
علامه (ره) بمعنی مصطلح سیاست، «سیاسی» نبود، ولی این بمعنی عدم اهتمام به
مسائل جامعه و مردم نیست. پیش از حوادث 15خرداد و درمسائل مربوط به انجمن
های ایالتی ولایتی، و پس از فاجعه قتل عام مردم در 15خرداد، استاد علامه
همیشه طرف «مشورت» مراجع عظام بود و درجلسات این بزرگان شرکت میکرد و حتی
در بعضی از اعلامیه های مشترک مراجع عظام قم، امضای ایشان هم هست. اما پس
از آنکه اعلامیه ها و بیانیه ها «تک امضائی» شد ایشان بطور مستقل اعلامیه
ای ندادند ولی «سکوت» هم نکرده بودند و به هرنحو مقدور با مراجع و روحانیت
مبارز «هماهنگی» داشت و اغلب روحانیون مبارز از شهید مطهری و بهشتی و مفتح و
قدوسی و غیر هم، همه شاگردان علامه طباطبایی بودند و بدون شک تربیت فکری -
معنوی این بزرگان، توسط علامه طباطبایی، نقشی اساسی در حرکت آنها داشت.
درباره مسائل جهان اسلام، از جمله مسئله فلسطین، استاد علامه همواره فعال بود و حتی در مورد لزوم کمک به مردم فلسطین، ایشان اعلامیه ای را همراه شهید مطهری و مرحوم آیت الله سیدابوالفضل موسوی زنجانی منتشر ساخت که در آن ضمن افتتاح حساب بانکی در بانک های: ملی، صادرات و بازرگانی، مردم را به یاری مردم ستمدیده فلسطین فراخوانده بود.
یکی از شاگردان علامه طباطبایی میگوید:
«از خصوصیات علامه طباطبایی، این بود که هیچگاه از کسی بدگویی نمیکردند. در طی 35 سال ارتباط با ایشان، جز بدگویی از دربار و رژیم طاغوت، حتی یکبار هم بدگویی کسی را از ایشان نشنیدم .» آیت الله مطهری از معماران فکری انقلاب اسلامی درباره علامه طباطبایی میگویند : « علامه طباطبایی رابطه عاطفی و فکری بسیار نزدیکی با امام خمینی(ره) داشتند.» امام خمینی (ره) درباره علامه طباطبایی میفرماید: « آقای طباطبایی مرد بزرگی است و حفظ ایشان با این مقام علمی لازم است » .همچنین ایشان در اوایل انقلاب خطاب به علامه طباطبایی فرموده بودند : «همجواری شما برای ما مغتنم است .»
مقام
معظم رهبری، حضرت آیتاللّه خامنه ای، در قسمتی از پیام خود به مناسبت
سالگرد ارتحال علامه طباطبایی، ایشان را چنین ستودند: «او (علامه طباطبایی)
مجموعه ای از معارف و فرهنگ اسلام بود، فقیه بود، حکیم بود، آگاه از
اندوخته های فلسفی شرق و غرب بود، مفسّر قرآن بود، از علوم اسلامی، یعنی
علومی که از اسلام نشأت گرفته، یا از آن تغذیه کرده است، مطلع بود... شخصیت
او، در لابه لای این دانستنی های بسیار، به کمک ریاضتی مداوم و درازمدت
پرورده، صیقل یافته و پرداخته شده بود. از کسانی بودکه تنها مکتب جامعی
چون اسلام میتواندامثال او را در دامان پربرکت خویش پرورش دهد».
سخنانی از امام خمینی (ره) پس از رحلت علامه طباطبایی
«من قبلاً باید از این ضایعهای که برای حوزههای علمیه و مسلمین حاصل شد - و آن رحلت مرحوم علامه طباطبایی است - اظهار تأسف کنم و به شما و ملت ایران و خصوص حوزههای علمیه، تسلیت عرض کنم. خداوند ایشان را با خدمتگزاران به اسلام و اولیای اسلام محشور فرماید و به بازماندگان ایشان و به متعلقین و شاگردان ایشان صبر عنایت فرماید.» (صحیفه امام، ج15، ص 363)
نظر رهبر انقلاب در موضوع تعطیلی درس فلسفه علامه طباطبایی
«در
گذشته در حوزه قم با فلسفه و وجود مرحوم آقاى «طباطبایى» مخالفت مىشد.
مىدانید درس اسفار ایشان با دستور تعطیل گردید و ایشان مجبور شد شفا تدریس
کند. در دوره اخیر، قم مرکز حوزه فلسفى ما بوده است؛ آقاى طباطبایى هم
انسان کاملاً متشرّع، مواظب، دائمالذّکر، متعبّد، اهل تفسیر و اهل حدیث
بوده؛ از آن قلندرمآبهاى آنطورى نبوده است - البته جلسات خصوصى را کارى
نداریم - مراتب علمى و فقه و اصولش هم طورى نبوده که کسى بتواند آنها را
انکار کند؛ در عین حال کسى مثل آقاى طباطبایى که جرأت کرد و فلسفه را
ادامه داد و عقب نزد، اینطور مورد تهاجم قرار گرفت. نتیجه چیست؟
نتیجه
این است که امروز سطح تفکّرات و معرفت فلسفى ما در جامعه و بین علماى دین
محدود است. با بودنِ استادى مثل آقاى طباطبایى، جا داشت امروز تعداد زیادى
استاد درجه یک از تلامذه ایشان در قم و دیگر شهرستانها داشته باشیم.آقاى
طباطبایى فرد فعّالى بود؛ بنابراین جریان فلسفىاى که به وسیله ایشان
پایهگذارى شد، باید به شکل وسیعى گسترش پیدا مىکرد، که نکرده است.البته
ما همان وقت مقلّد آقاى «بروجردى» بودیم و الان هم با چشم تجلیل و تعظیم به
ایشان نگاه مىکنیم؛ اما بالاخره هرچه بود، نتیجهاش این شد. این نباید
تکرار شود. فلسفه اسلامى - همانطور که شما فرمودید و درست هم گفتید - فقه
اکبر است؛ پایه دین است؛ مبناى همه معارف دینى در ذهن و عمل خارجى انسان
است؛ لذا این باید گسترش و استحکام پیدا کند و برویَد و این به کار و تلاش
احتیاج دارد» (بیانات در دیدار برخی نخبگان حوزوی، 1382/10/29)
هدیه رهبر انقلاب به علامه طباطبائی
شخصی به محضر حضرت آیت الله مصباح یزدی رفت و ایشان نکته بسیار ارزشمندی فرمودند که نشان از عظمت علامه دارد، ایشان نقل کردند که رهبر معظم انقلاب فرمودند شبی نیست که سوره انا فتحنا را برای علامه و برادرشان نخوانم و بخوابم؛ یعنی رهبر انقلاب هر شب به یاد علامه هستند و برای ایشان قرآن می خوانند.
علامه طباطبایی: آقای خمینی استاد من است ( خاطره ای از رهبر انقلاب)
بیانات آیت الله مصباح یزدی