گروه معارف-رجانیوز: متن زیر گفتوگویی با آیتالله محمدباقر تحریری در خصوص مسائل مختلف حول شخصیت نورانی امام یازدهم، امام حسن عسکری(ع) است که رجانیوز به مناسبت ولادت باسعادت حضرت ابالمهدی امام حسن ابن علی العسکری(ع) اقدام به بازنشر آن می کند:
شاخصهای تاریخی - اجتماعی عصر امام حسن عسکری علیه السلام چه اموری بودند؟
امام
حسن عسکری علیه السلام دومین امامی است که در سنین جوانی به شهادت رسیدند ،
بعد از شهادت امام هشتم علیه السلام، بنی عباس ائمه علیهم السلام را در
فشار بیشتری قرار دادند، امام هادی و امام عسکری علیهما السلام عمدتا در
سامراء و در زمان سه خلیفه عباسی به سر می بردند و حکام وقت بنی عباس، تسلط
خاصی بر شیعیان و خصوصا امام عسکری علیه السلام داشتند و به عنوان نظارت،
حضرت را در یک زندان آزاد قرار داده بودند.
به هر حال امام در
فشارهای خاصی به سر می بردند و به لحاظ همین فشارها آن حیطه کاری که به
نوعی امام رضا علیه السلام درنشر معارف در مدینه و مرو داشتند را نداشتند،
اما در عین حال آن حضرت با همه این خفقان ها با بکارگیری راه های گوناگون
به وظائف سنگین امامت و هدایت شیعه می پرداختند و فعالیت های خاص اجتماعی،
سیاسی و علمی داشتند؛ مخصوصا امام علیه السلام فعالیت ویژهای برای آماده
کردن شیعه برای عصر غیبت، حضرت در جهت رشد معارف دینی در نقاط مختلف بلاد
اسلامی نمایندگانی داشتند که از طریق پیک نامه و امثال آن معارف دینی را
منتشر می کردند و به هدایت جامعه شیعی عصر خویش می پرداختند و مسئله وکالت
در زمان امام یازدهم کمی عمیق تر از عصر امام هادی علیه السلام شد ، حضرت
شاگردان فراوانی را تربیت کردد و رابطه استاد و شاگردی بین امام و دانش
آموختگان یک رابطه عادی نبود. اما با توجه به خفقان عصر امام و نگهبانی
شدید حکومت از امام ، مطالب خیلی گسترده ای از ایشان نقل نشده است.
تفکر عقلانی در زمان امام حسن عسکری علیهالسلام رواج خاصی داشت، لطفاً در این خصوص توضیح دهید؟
از
زمان مامون به بعد تفکر عقلی و ارتباط با جهان خارج از اسلام زیاد شد، لذا
در زمان مامون، کتابهای فلسفی زیادی ترجمه می شد در این دوره مباحث عقلی
و کلامی در بین بلاد اسلامی بسیار گسترده شده بود و شخص مامون جلسات علمی
فراوانی تشکیل می داد و با اهداف سیاسی خاصی از امام رضا علیه السلام
برای شرکت در این جلسات دعوت به عمل می آمد و این فضا ادامه یافت ، در زمان
امام جواد علیه السلام بیشتر جنبه فقهی محل بحث بود ،اما هر چه به دوران
امام هادی و عسکری علیهما السلام نزدیکتر می شویم، از طرف حکومت عباسی
اختناق و خفقان شدید بر شیعیان مخصوصاً امام دهم و یازدهم علیهما السلام
اعمال می گردید و در این برهه از زمان ارتباط امام با مردم از طریق روات
محقق می شد، اما در زمان امام حسن عسکری این فشار به اوج رسید و ارتباط با
امام بسیار مشکل بود و نوعاً امام علیه السلام مطالب خویش را با نامه مطرح
می کردند.
عمده مباحثی که از حضرت به ما رسیده است چه نگاهی به معارف دینی داشته است؟
عمده
مسائلی که از آن حضرت نقل شده است، مباحث اخلاقی است، اما حضرت با توجه به
انحرافات فکری و دینی که در عصر ایشان رخ می داد با آن انحرافات نیز
مبارزه می کردند و به روشنگری حقائق دینی می پرداختند ؛ مثلا درباره
«کندی» فیلسوف عرب آمده است که ،اسحاق کندى از دانشمندان عراق بود [و مردم
او را به عنوان فیلسوف و دانشمند برجسته مىشناختند. او کافر بود و اسلام
را قبول نداشت] حتّى تصمیم گرفت به زعم خود، کتابى درباره تناقضگوئى قرآن
بنویسد، چرا که مىپنداشت بعضى از آیات قرآن با بعضى دیگر (در ظاهر)
سازگار نیست، او نگارش چنین کتابى را شروع کرد، و همه ذکر و فکر خود را بر
آن، معطوف داشت.روزى یکى از شاگردان او به حضور امام حسن عسکرى علیه
السّلام آمد و جریان را به اطّلاع آن حضرت رسانید، و امام به او فرمود:
«آیا در میان شما یک مرد هوشمند و رشید نیست تا با استدلال و منطق محکم،
استاد شما، کندى را از نوشتن چنان کتابى بازدارد و او را پشیمان کند؟!».
شاگرد گفت: ما از شاگردان او هستیم، و از نظر علمى نمىتوانیم او را قانع
کرده و از عقیدهاش منصرف کنیم.امام حسن عسکرى علیه السّلام به او فرمود:
«آیا آنچه را به تو القاء کنم، به او ابلاغ مىکنى؟». شاگرد گفت: آرى.
امام حسن عسکرى علیه السّلام به او فرمود: «من سخنى را به تو یاد مىدهم،
تو نزد او برو، و چند روز او را در این کارى که شروع کرده، کمک کن، وقتى که
با او همدم شدى، به او بگو سؤالى به نظرم رسیده مىخواهم از تو بپرسم.او
مىگوید: بپرس.به او بگو: «اگر نازل کننده قرآن (خدا) نزد تو آید، آیا ممکن
است که بگوید:مراد من از معانى این آیات، غیر از آن معانى است که تو براى
آن آیات فهمیدهاى؟».استاد کندى مىگوید: «آرى، ممکن است».در این هنگام به
او بگو: «تو چه مىدانى، شاید مراد خدا از آیات قرآن، غیر از آن معانى باشد
که تو فهمیدهاى».شاگرد نزد استاد اسحاق رفت، و مدّتى او را در تألیف آن
کتاب، یارى کرد، و با او همدم شد، تا روزى گفت: «آیا ممکن است که خدا غیر
از این معانى را که تو از آیات قرآن فهمیدهاى، اراده کرده باشد؟». استاد
فکرى کرد و سپس گفت: سؤال خود را دوباره بیان کن، او سؤال خود را تکرار
کرد.استاد گفت: آرى، ممکن است خدا اراده معنائى غیر از معانى ظاهرى آیات
قرآن کرده باشد، زیرا واژهها، داراى احتمالات است.
سپس به شاگرد
گفت: «راست بگو بدانم این سخن را چه کسى به تو یاد داده است؟» شاگرد گفت:
«به دلم افتاد که از تو بپرسم». استاد گفت: «این سؤال، سؤال بسیار مهم و
سخن بسیار عمیق و بلند پایهاى است، و از تو بعید است چنین سخنى سر
زند».شاگرد گفت: «این سخن را از امام حسن عسکرى علیه السّلام
شنیدهام».استاد گفت: «اکنون حقیقت را گفتى، چنین مسائل جز از خاندان
رسالت شنیده نمىشود» آنگاه استاد، تقاضاى آتش کرد، و تمام آنچه را درباره
تناقض آیات قرآن نوشته بود، به آتش کشید و سوزانید و نابود کرد؛ و از این
طریق موجب پشیمانی «کندی» شد به نقل از نگاهى بر زندگى چهارده معصوم علیهم
السلام، ص: ۴۹۲». مناقب آل أبی طالب، ج ۴، ص ۴۲۴.
با توجه به عصر و خصوصیات زمانی آن ایام، امام علیه السلام سعی داشتند شیعیان و جامعه اهل ایمان را به چه اموری توجه دهند؟
یکی
از مباحث محوری ایشان مسئله امامت است، امام علیه السلام سعی بلیغی در
نهادینه کردن این اصل عظیم در جامعه آن روز مسلمین داشت تا امامت در نظام
اسلامی جایگاه واقعی خویش را داشته باشد و در این رابطه مطالبی از امام
یازدهم یافت می گردد.
اهتمام حضرت به تعقل و تبعیت از احکام مسلم عقلی
حضرت
در نامه ای اختلاف شیعه را مدّ نظر قرار داده و محور پذیرش حق را در این
نامه بیان می کند و این مسئله بسیار مهم است که محور معارف دین، بهاء دادن
به عقل است ؛ اگر مسئله عقل و تبعیت از احکام مسلم عقل در انسان شکل بگیرد،
مسئله هدایت قطعا تحقق می یابد؛ اما اگر مسئله عقل در کار نباشد، دیگر
مسائل هم شکل نمی گیرد .قرآن کریم نیز به «عقل و تعقل» بسیار عنایت دارد و
در تعالیم اهل بیت نیز در مناسبتهای مختلف به مسئله عقل تکیه کرده اند ، در
زمان امام صادق علیه السلام کسی خدمت امام می رسد و سئوال می کند، الان
آنچه که از ناحیه خدای متعال بر انسانها حجت است چیست ؟ می فرمایند عقل؛«
علل الشرائع-ترجمه ذهنى تهرانى، ج۱، ص: ۴۲۱».
همچنین موسی بن جعفر
علیه السلام مباحث مفصلی درباره عقل خطاب به هشام دارند ؛ و در خطبه ای
توحیدی ایشان به عقل نیز اشاره شده است. ، حضرت جایی دیگر با اشاره به
جایگاه امامت می فرمایند : مردم درباره من سه دسته می شوند، یک دسته که در
راه اهل نجاتند و ایشان در جهت بصیرت هستند و به اصل و فرع اتصال دارند و
در امامت من هیچگاه شک نمی کنند، دسته دوم حق را از اهلش نگرفته اند
؛مانند کسی که سوار بر موج دریا است و هر جا این موج برود بسوی او می رود و
دسته سوم عده ای که شیطان بر آنها غلبه کرده است و کار ایشان رد اهل حق
است. و حضرت در اینجا به مسئله امامت و جایگاه آن پرداخته اند .
امام بالاترین آیت خداست
امام
علیه السلام در نامه ای که به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری می نویسد، درباره
اختلاف در زمانشان نسبت به مسئله امامت مطالبی بیان می کنند در ادامه می
فرماید: «وَ أَیُّ آیَةٍ أَعْظَمُ مِنْ
حُجَّةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَمِینِهِ فِی بِلَادِهِ وَ شَهِیدِهِ
عَلَى عِبَادِهِ مِنْ بَعْدِ مَنْ سَلَفَ مِنْ آبَائِهِ الْأَوَّلِینَ
النَّبِیِّینَ وَ آبَائِهِ الْآخِرِینَ الْوَصِیِّینَ عَلَیْهِمْ
أَجْمَعِینَ السَّلَامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ؛ تحف
العقول، النص، ص: ۴۸۴» هیچ آیه ای بالاتر از حجت خدا بر خلقش نیست و حجت
الهی امین خداست در بلاد حق و شهید حق تعالی بر بندگانش است.
حضرت
در این نامه خطابات عجیبی دارند و به امامت خویش تاکید می کند البته امام
علیه السلام در ابتدا رابطه عاطفی امام و ماموم را بیان می کنند و می
فرماید :«وَ نَحْنُ بِحَمْدِ اللَّهِ وَ
نِعْمَتِهِ أَهْلُ بَیْتٍ نَرِقُّ عَلَى أَوْلِیَائِنَا وَ نَسُرُّ
بِتَتَابُعِ إِحْسَانِ اللَّهِ إِلَیْهِمْ وَ فَضْلِهِ لَدَیْهِمْ وَ
نَعْتَدُّ بِکُلِّ نِعْمَةٍ یُنْعِمُهَا اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى
عَلَیْهِم؛ تحف العقول، النص، ص: ۴۸۴» ما اهل بیتی هستیم که حالت
رقت بر دوستانمان داریم و با وارد شدن نیکی های پی در پی بر ایشان خوشحال
می شویم و بر هر نعمتی که خدای متعال بر ایشان وارد می کند.! توجه داریم
حضرت در این حدیث شریف به تثبیت مسئله امامت پرداختهاند و مسئله امامت در
هر عصری از مسائل مهم نزد اهل بیت علیهم السلام بوده است و به انحاء
مختلف به این مسئله می پرداختند .
در زمان امام صادق، حضرت عده ای
از شاگردان خویش را برای دفاع از مسئله امامت تربیت کرده بودند در زمان
امام هادی علیه السلام، حضرت با مطرح کردن زیارت جامعه کبیره باب جدیدی در
شناخت امام و مسئله امامت بروی طالبان حقیقت گشودند، اما در زمان امام
عسکری علیه السلام حضرت در مضیقه و دشواری خاصی بودند، اما از جایگاه امامت
غافل نبودند چرا که مسائل دیگر دین بر این اساس دور می زند.
تبلور ولایت ائمه در کلام امام حسن عسکری علیهالسلام
در
همین راستا علامه مجلسی روایتی را از آن حضرت نقل می کند که در آن به
جایگاه ولایت کلیه(ع) ائمه اشاره شده است ، حضرت در این روایت می فرماید: «
قَدْ صَعِدْنَا ذُرَى الْحَقَائِقِ
بِأَقْدَامِ النُّبُوَّةِ وَ الْوَلَایَةِ وَ نُورُنَا سَبْعُ طَبَقَاتٍ
أَعْلَامُ الْفَتْوَى بِالْهِدَایَةِ فَنَحْنُ لُیُوثُ الْوَغَى وَ
غُیُوثُ النَّدَى وَ طَعَّانُ الْعِدَى وَ فِینَا السَّیْفُ وَ الْقَلَمُ
فِی الْعَاجِلِ وَ لِوَاءُ الْحَمْدِو َ الْحَوْضُ فِی الْآجِلِ وَ
أَسْبَاطُنَا حُلَفَاءُ الدِّینِ وَ خُلَفَاءُ النَّبِیِّینَ وَ مَصَابِیحُ
الْأُمَمِ وَ مَفَاتِیحُ الْکَرَمِ فَالْکَلِیمُ أُلْبِسَ حُلَّةَ
الِاصْطِفَاءِ لِمَا عَهِدْنَا مِنْهُ الْوَفَاءَ وَ رُوحُ الْقُدُسِ فِی
جِنَانِ الصَّاقُورَةِ ذَاقَ مِنْ حَدَائِقِنَا الْبَاکُورَةِ وَ
شِیعَتُنَا الْفِئَةُ النَّاجِیَةُ وَ الْفِرْقَةُ الزَّاکِیَةُ وَ صَارُوا
لَنَا رِدْءاً وَ صَوْناً وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلْباً وَ عَوْناً وَ
سَیَنْفَجِرُ لَهُمْ یَنَابِیعُ الْحَیَوَانِ بَعْدَ لَظَى النِّیرَانِ
لِتَمَامِ آلِ حم وَ طه وَ الطَّوَاسِینِ مِنَ السِّنِینَ وَ هَذَا
الْکِتَابُ دُرَّةٌ مِنْ دُرَرِ الرَّحْمَةِ وَ قَطْرَةٌ مِنْ بَحْرِ
الْحِکْمَةِ وَ کَتَبَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْعَسْکَرِیُّ فِی سَنَةِ
أَرْبَعٍ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَیْنِ، بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۲۶، ص: ۲۶۴»
ما
به قله های حقایق با قدمهای نبوت و ولایت رسیده ایم ، حضرت جنبه های وساطت
فیض را با تعبیرات مختلفی در این مقام بیان می کنند و در ادامه می فرماید :
حق متعال شمشیر و قلم را به ما داده است و در آخرت هم «لواء حمد» با ایشان
است ، پیامبر (ص) در قیامت با «لواء حمد» ظاهر می شوند و مقام محمود با
لواء حمد ظهور می یابد .
مقام محمود همان رسیدن به نهایت درجه
ولایت الهی است و خدای سبحان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را ستایش
کرده است و آن حضرت را با این مقام معرفی می کند «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً،
سوره اسراء آیه ۷۹» از این مقام در روایات به «شفاعت کبری» تعبیر شده است
که این شفاعت کبری را گاهی با مسئله "لواء حمد" مطرح کرده اند این تعبیرات
کنایی است و پیامبر اکرم این پرچم را به علی بن ابیطالب می دهند تا همه
خلائق تحت لواء این انسان های والا جمع شده و به نتایج وجودیه خویش برسند .
معنای شفاعت کبری چیست؟
هر
شخص از انبیا و اولیا به هر درجه ای از مقامات معنوی که بخواهد برسد، باید
از طریق این خاندان برسد ، عده ای نزد امام باقر علیهالسلام میرسند و از
مسئله شفاعت پیامبر اکرم سئوال میکنند حضرت میفرمایند: «و ما من أحد إلا و یحتاج إلى شفاعة محمد یومئذ، بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج۸، ص: ۴۸ »
در
روز قیامت هیچ کس نیست مگر آنکه به شفاعت پیامبر اکرم (ص) محتاج است و این
همان ظهور لوائ حمد و شفاعت کبری است ، امام عسکری علیه السلام در این
حدیث به این جایگاه اشاره می کنند و در ادامه می فرمایند : «وَ
أَسْبَاطُنَا حُلَفَاءُ الدِّینِ وَ خُلَفَاءُ النَّبِیِّینَ وَ
مَصَابِیحُ الْأُمَمِ وَ مَفَاتِیحُ الْکَرَمِ فَالْکَلِیمُ أُلْبِسَ
حُلَّةَ الِاصْطِفَاءِ لِمَا عَهِدْنَا مِنْهُ الْوَفَاءَ وَ رُوحُ
الْقُدُسِ فِی جِنَانِ الصَّاقُورَةِ ذَاقَ مِنْ حَدَائِقِنَا
الْبَاکُورَةِ» فرزندان ما خلفاء دین هستند و در ادامه نمونه هایی
هم از ولایت خویش بیان می کنند ؛ و آن اینکه حضرت موسی لباس برگزیدگی برای
تکلم با حضرت حق پوشید و انتخاب شد چون فهمیدیم که او وفای به عهد می کند و
به مقام ولایت ما وفا داری را اظهار می کند و لذا به مقام کلیم رسید باز
می فرماید : روح القدس در اینجا مراد عیسی علیه السلام است از میوه های
باغهای دسته نخورده ما تناول کرده است .
اینها بخشی از مطالب بلند معرفتی حضرت در معرفی مقام امامت بود.
مکتب اخلاقی امام حسن عسکری علیه السلام
حضرت
سفارش خاصی به نمار شب می کنند که تاثیر خاصی در رسیدن انسان به حق تعالی
دارد؛ خدا به بیداری شب سفارش می کند، تا انسان به مقام محمود برسد، امام
این حقیقت را با تعبیر شفاف تری بیان می کنند ، و آن سیر معنوی را می توان
از کلام امام استفاده کرد و عرفان عملی نیز به این امر تاکید می کند : «
انّ الوصول الى اللّه (عزّ و جلّ) سفر لا یدرک الّا بامتطاء اللیل، سفینة
البحار، ج۴، ص: ۱۷۹» رسیدن به خدا با مرکب راهوار شب اتفاق می افتد در
سوره سجده در احوال مومنین راستین آمده ست «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (۱۶) فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ،
سجده آیه ۱۷ » ملازم بستر استراحت و خواب نیستند ، بلکه از بستر خواب
براى عبادت برمىخیزند در حالى که همواره پروردگارشان را به علت بیم [ از
عذاب ] و امید [به رحمت] مىخوانند و از آنچه آنان را روزى دادهایم ،
انفاق مىکنند .«قطعاً هیچ کس نمىداند چه چیزهایى که مایه خوشحالى آنان
است به پاداش اعمالى که همواره انجام مىدادهاند ، براى آنان پنهان
داشتهاند. لذا بیداری شب برای عبادت و ارتباط با خدا اثر خاصی در باز
شدن درهای معنویت انسان دارد.
ارتباط
با عالم غیب به صورت خاص و قلبی نیاز به محدود شدن تعلقات گوناگون وجودی
انسان نسبت به دنیا و شئون دنیا دارد و کم کم این تعلقات باید بریده شود و
یک تعلق بیشتر در وجود انسان بروز و ظهور نکند و اطاعت و عبادت نقش مهمی در
این جهت دارد و موجب قطع تعلقات روحی انسان به اشیا ء و متعلقات اطراف او
دارد .
بیداری شب هم به نوعی از خواب شیرین دست برداشتن است و زمینه ای است که انسان از این تعلق مادی ببرد.
چون
روح انسان فعالیت دیگری ندارد، آمادگی بیشتری برای توجه به عالم غیب دارد،
اتصال به عالم غیب متفرع بر این است ک فعالیت های روزمره از کار بیفتد و
قلب به عالم غیب تمرکز کند ، بیداری شب همراه با عبادت، بهترین زمینه برای
ایجاد این تمرکز است و هر چه بیشتر توجه محقق گردد حقایق بیشتری بر او
منکشف می گردد و از این کشف «قلبی حقایق غیبی و توحیدی» به وصول تعبیر می
کنند و این وصول به عالم غیب جز با شب و مرکب قرار دادن آن اتفاق نمی افتاد
و آن نور چشمی که در سوره سجده بیان کردند متوجه همین معناست ؛ یعنی
انسان با بیداری شب چشم قلبش به عالم غیب باز می گردد. لذا برای بیداری شب
چقدر فضائل بیان کرده اند و بزرگان ما هم به این مسئله سفارشات خاصی داشته
اند ؛ این بیداری شب از اختصاصات پیامبر اکرم (ص) بوده و بر ایشان واجب
بوده است چرا که او به مقام محمود رسیده بود .
مراد از این وصول به مقام محمود چیست؟
از
این انقطاع در مناجات شعبانیه به «صعق» و «بی هوشی» یاد شده است که وصول
با آن حاصل می شود ؛ در تعبیرات عرفانی از این صعق به فنا تعبیر می کنند؛
به این معنی که شخص در توجهات خویش به باطن عالم به مقامی می رسد که از
غیر خدا توجه اش بریده شود و این بریده شدن توجه به این است که انسان
تحولات خاصی در روحش ایجاد شود و به عالم کثرت به عنوان و اقعیتی جدای از
احاطه وجودی خدای متعال توجه نکند و این توجه به احاطه وجودی خدا به توجه
بر دیگر اشیاء غلبه کند؛ پس فنا به این معناست که توجه این شخص از این
ظاهر به باطن عالم منعطف شود ، در مناجات شعبانیه از این حالت تعبیر به
انقطاع شده است .
لذا توجه به «مقام امامت» و «ولایت کلیه» امام از
معارفی هستند که امام حسن عسکری علیه السلام مورد توجه و تاکید قرار داده
اند، و با توجه به فرمایشات ایشان، کسی اگر بخواهد به کمال حقیقی برسد باید
در مسیر این خاندان باشد و یکی از راههای عملیاتی شدن اتصال به توحید با
توجه به کلام امام نماز شب است.
فرازی از نامه امام به اسحاق بن اسماعیل
یکی
ار نکاتی که امام علیه السلام در نامه به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری به
آن توجه می دهند مسئله توجه به حمد است ، انسان به هر نعمتی که میرسد باید
حمد الهی کند و تا حمد الهی نکند نتوانسته از نعمت الهی استفاده کند و این
مرتبه ای از معرفت خاص توحیدی است که اگر انسان بخواهد به کمال واقعی برسد
باید به مقام حمد برسد و مقام محمود هم همان به مرتبه مخصوص حمد رسیدن است
! یعنی رسیدن و یافتن اینکه هر چیزی که هست ظهور کمال الهی است که مال
اوست و از او ظهور یافته و به او قائم است و تعبیر امام این است : « وَ
لَیْسَ مِنْ نِعْمَةٍ وَ إِنْ جَلَّ أَمْرُهَا وَ عَظُمَ خَطَرُهَا إِلَّا
وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ عَلَیْهَا مُؤَدٍّ
شُکْرَهَا وَ أَنَا أَقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ أَفْضَلَ مَا حَمِدَهُ
حَامِدُهُ إِلَى أَبَدِ الْأَبَدِ بِمَا مَنَّ اللَّهُ عَلَیْکَ مِنْ
رَحْمَتِهِ وَ نَجَّاکَ مِنَ الْهَلَکَةِ وَ سَهَّلَ سَبِیلَکَ عَلَى
الْعَقَبَة، تحف العقول، النص، ص: ۴۸۴» هر نعمتی اگر چه بزرگ باشد
الا اینکه حمد خدای متعال شکر آن نعمت را ادا میکند و تا حمد نباشد آن
نعمت، نعمت نمی باشد و حقیقت حمد هم این است که : همه حمد برای خداست و این
دیدگاه عمیقی در حقیقت توحید است و کسی که بخواهد به کمال معرفت و توحید
برسد باید ارتباط خاضعانه با خدا داشته باشد و یکی از نمونه های آن نماز
شب است.
اسم اعظم الهی در کلام امام حسن عسکری علیه السلام
در
رابطه با همین مباحث معرفتی حضرت بیاناتی دارند که قابل توجه است امام
درباره "بسم الله الرحمن الرحیم" تعبیری دارند و میفرمایند :«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ مِنْ سَوَادِ الْعَیْنِ إِلَى بَیَاضِهَا؛ الأصول الستة عشر (ط - دار الحدیث)، ص: ۱۶۰» بسمالله الرحمن الرحیم نزدیک ترین اسم به اسم اعظم از سیاهی چشم به سفیدی چشم است.
رابطه
سیاهی و سفیدی چقدر است؟ سفیدی به سیاهی احاطه دارد و بالاترین نزدیکی،
نزدیکی احاطی است؟! خدای متعال ظهورات مختلفی دارد، اسم الهی همان ظهورات
اوست، منتهی برخی ظهورات از نظر مرتبه وجودی به ذات نامتناهی حق نزدیکتر
است و آن ظهور اتمش که اسم اعظم است این "بسم الله الرحمن الرحیم" محتوی
آن اسم اعظم است و اگر کسی با توجه آن را بگوید به مقام خلّت می رسد .
از
امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: «وقتى که فرستادگان و ملائکه الهى به نزد
ابراهیم آمدند، ابراهیم گوساله بریانى به نزدشان آورد و به آنها تعارف
کرد، آنها گفتند: ما از آن نخواهیم خورد تا وقتى که نحوه ابتدا و انتها
کردن طعام را به ما بیاموزى، ابراهیم گفت: در شروع خوردن بسم اللَّه بگویید
و بعد از فراغت از طعام الحمد للَّه بگویید، آن وقت جبرئیل (ع) متوجّه
یاران خود که چهار نفر بودند، گردید و گفت: براستى که حقّ است خداوند او را
خلیل خود بگیرد؛ قصص الأنبیاء (قصص قرآن)، ص: ۱۵۵» و این مقام مقام قرب
خاص است و این قرب خاص جز با شهود حقائق توحیدی حاصل نمی گردد و البته به
صرف گفتن نیست .شخص می تواند با توجه به حقیقت "بسم الله الرحمن الرحیم"
اسم اعظم را درک کند اسم اعظم، رسیدن به ظهور تام الهی است.
افزایش نارضایتی رهبران فتح از محمود عباس
رام الله ـ مرکز اطلاع رسانی فلسطین
هر روز بر تعداد افراد
علاقه مند به کناره گیری محمود عباس از ریاست تشکیلات خودگردان فلسطین
افزوده می شود، دلیل این مساله به ناکامی های پی در پی وی در عرصه سیاسی و
ناکارآمدی برنامه ها و طرح هایش و همچنین شکست وی در مدیریت پروند مناسبات
داخلی فلسطین بر می گردد.
به گزارش مرکز اطلاع رسانی فلسطین، با توجه به این مساله محمود عباس رهبر جنبش فتح چاره ای جزء کناره گیری از منصبش ندارد.
تازه ترین اقدام جنجالی محمود عباس تصویب بودجه سال جاری بود که در آن هیچ سهمی را به نوار غزه اختصاص نداده است.
عباس
پس از تعیین احمد عساف سخنگوی فتح به عنوان ناظر کل صدا و سیمای فلسطین
آماج انتقادات گسترده قرار گرفت. این اقدام پس از آن صورت گرفت که عساف از
جبریل الرجوب عضو کمیته مرکزی جنبش فتح به یکی از برنامه های صدا و سیما
دعوت کرد و او در این برنامه به وجود بحران واقعی در سطوح بالای رهبری
تشکیلات رام الله اعتراف کرد.
رجوب در این برنامه تلویزیونی اعتراف
کرد که جنبش فتح با یک بحران واقعی دست و پنجه نرم می کند و در سردرگمی
سیاسی به سر می برد و فلسطینیان در آرزوی برچیده شدن کابوس عباس هستند که
از زمان ترور یاسر عرفات همچنان بر مسند ریاست تشکیلات رام الله تکیه زده
است.
اکنون ۱۱ سال از ریاست عباس بر تشکیلات رام الله می گذرد، این
اقدام در حالی صورت می گیرد که پایگاه مردمی وی هر روز کاهش پیدا می کند.
طبق تازه ترین نظرسنجی های مرکز پژوهش های سیاسی و آمار برداری در دسامبر
سال گذشته ، ۶۵ درصد فلسطینیان خواستار استعفای وی از مسند تشکیلات رام
الله هستند، با این وجود به این مسند چنگ زده است و هرگز حاضر به رها کردن
آن نیست.
وی طی چند سال گذشته نه تنها پایگاه مردمی خود را از دست
داده است، بلکه بسیاری از همپیمانانش را نیز از دست داده است، یک جریان
گسترده در فتح، عباس را به عنوان رهبران این جنبش و رئیس تشکیلات رام الله
قبول ندارد.
به گزارش مشرق، رییس جمهوری پس از اجرای رسمی برنامه جامع اقدام مشترک(برجام)، در نامه ای به محضر حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، ضمن تشریح دستاوردهای یازده گانه ایران اسلامی در حوزه های هسته ای ، سیاسی، حقوقی و اقتصادی، تصریح کرد: این دستاوردها با پایمردی و استقامت 12 ساله مردم استوار ایران در مقابل تمامی تهدیدها و تحریمها و تحت رهبری داهیانه و شجاعانه آن رهبر فرزانه، محقق شد.
دکتر روحانی همچنین تاکید کرده است که "دولت مصمم است با توجه کامل به رهنمودهای حضرتعالی، اجرای تعهدات طرف مقابل را با دقت و جدیت رصد نموده و با واقعبینی هوشمندانه و به دور از هر گونه خوشبینی افراطی، در برابر هر خُلف وعده، اقدام متناسب متقابل بهعمل آورده و با برنامهریزی دقیق و اصرار بر خواستهها، منافع و نیازهای واقعی کشور، ابتکار عمل در روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی پساتحریم را در اختیار گرفته و هر گونه تلاش دشمنان برای سوء استفاده جهت نفوذ را ناکام گذارد".
متن کامل نامه رییس جمهوری به محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی به این شرح منتشر میگردد:
بسم الله الرحمن الرحیم
«اِنْ یَنْصُرْکُمُ الله فَلا غالِبَ لَکُم»
محضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامی
حضرت آیت الله خامنهای (دامت برکاته)
با سلام و تحیات وافره،
حمد و سپاس بیکران به پیشگاه قادر متعال که بار دیگر با لطف و عنایت خود ملت بزرگ ایران را از امتحانی سخت و تاریخی، موفق و سرفراز بیرون آورد و دشمنان کشور و نظام را مبهوت ساخت.
درود و سلام بر پیامبر عظیم الشأن و اهل بیت مطهرش که عنایت آنان همواره شامل حال مردم عزیزمان بوده است.
سلام و تحیت به محضر ولی الله اعظم که همواره دستگیر این ملت در روزهای سخت بوده است.
درود بر امام راحل (ره) که راه عزت و سربلندی و اعتمادبهنفس را به ما آموخت.
سلام بر همه شهیدان والا مقام بهویژه شهدای گرانقدر هستهای که با فداکاری خود راه ایستادگی و مقاومت را به ما آموختند.
اینک افتخار دارم به استحضار حضرتعالی و ملت سربلند و مقاوم ایران برسانم که در پی تکمیل اقدامات ایران و کشورهای 1+5 در اجرای تعهدات خود طبق برجام، امروز شنبه 26 دی ماه 1394، رسماً برنامه جامع اقدام مشترک وارد مرحله اجرایی گردید.
بنابراین از امروز، و در نتیجه پایمردی و استقامت 12 ساله مردم استوار ایران در مقابل تمامی تهدیدها و تحریمها، و تحت رهبری داهیانه و شجاعانه آن رهبر فرزانه، در حوزه هستهای، دستاوردهای زیر حاصل گردید:
1ـ خواسته راهبردی ملت ایران برای تثبیت حق مسلم در زمینه فعالیت صلحآمیز هستهای، به تحقق رسید و برنامه هستهای کشورمان با ابعاد تجاری و صنعتی مورد شناسایی و احترام جهانیان قرار گرفت.
2ـ غنیسازی بهعنوان حساسترین و مهمترین بخش برنامه هستهای کشورمان، در مسیری تکاملیافته ادامه مییابد و طی برنامهای مدون، ایران در زمره تولیدکنندگان بینالمللی سوخت هستهای درمیآید.
3ـ راکتور تحقیقاتی آب سنگین اراک، در چارچوب یک همکاری بینالمللی به یک راکتور تحقیقاتیِ مدرن و پیشرفته، و با استاندارد سطح بالای بینالمللی، تبدیل خواهد گردید.
4ـ با ورود بیش از دویست تُن کیک زرد، ذخایر راهبردی اورانیوم در ایران برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی افزایش قابل توجهی یافت.
5ـ با فروش اورانیوم غنیشده و آب سنگین تولیدی، جمهوری اسلامی ایران به جمع معدود کشورهای صادرکننده این مواد حساس وارد گردید.
6ـ باب همکاریهای بینالمللی با برنامه هستهای صلحآمیز کشورمان در عرصههایی همچون تأسیس نیروگاههای هستهای، راکتورهای تحقیقاتی، تولید سوخت، تحقیق و توسعه پیشرفته، گداخت هستهای، پزشکی هستهای، ایمنی هستهای، آب شیرینکن، محافظت از محیط زیست باز شده است.
همزمان دستاوردهای زیر در حوزههای سیاسی، حقوقی و اقتصادی نیز محقق گردید:
7ـ شش قطعنامه فصل هفتمی شورای امنیت سازمان ملل بر ضدّ ایران لغو شد. هم اکنون تنها قطعنامه 2231 اعتبار دارد که پس از ده سال خودبهخود لغو خواهد گردید.
8ـ دوازده قطعنامه و پنج تصمیم شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی لغو گردید. هم اکنون تمامی موارد و ابهامات مربوط به گذشته برنامه هستهای کشور خاتمه یافته و تنها قطعنامه اخیر (70/2015) اعتبار دارد که صرفاً ناظر به اجرای برجام خواهد بود.
9ـ تحریمهای اقتصادی و مالی مربوط به هستهای شورای امنیت، اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا در حوزههای گوناگون همچون نقلوانتقالات مالی، فعالیتهای بانکی، سوئیفت، سرمایهگذاری، خدمات بیمه، اعتبارات صادراتی، نفت، گاز، پتروشیمی، حملونقل، کشتیرانی، بنادر، تجارت طلا و سایر فلزات، خودرو، هواپیما برداشته شد و به این ترتیب زمینه لازم برای حضور توانمند ایران در اقتصاد جهانی، استفاده از فرصتهای بازار صادراتی و دسترسی به بازار سرمایه بینالمللی فراهم گردید.
10ـ داراییهای مسدود شده مربوط به تحریمهای هستهای ایران آزاد گردید که امکان استفاده برای سرمایهگذاری و ایجاد اشتغال در کشور را در دسترس قرار میدهد.
11ـ و از همه مهمتر، تلاش چندین ساله بدخواهان اسلام و ایران که میخواستند تصویری نادرست و هراسناک از انقلاب اسلامی ترسیم کنند، شکست خورد و سیمای انسانی و صلحطلب ایران اسلامی در فضای جهانی درخشید و جامعه جهانی را به تحسین اخلاق و منش خردمندانه و عزتمندانه فرزندان انقلابی شما وا داشت.
این موفقیت بزرگ را به رهبری معظم انقلاب تبریک میگویم و از صبر و بردباری ملت غیور ایران تشکر میکنم و از خدای بزرگ برای آنان که در مسیر تحقق این توفیق ملی با تدبیر و تحمل، تلاش شبانهروزی کردند پاداش مجاهدان را مسألت میکنم.
این توفیق چشمگیر نتیجه قدرت درونی و پایدار جمهوری اسلامی ایران در سایه انقلاب اسلامی و رهبری ولیّ فقیه است که دشمنان انقلاب اسلامی را از هر گونه تهدید و تحریم مأیوس کرده و به پای میز مذاکره کشاند. این پیروزی نتیجه پایمردی و استقامت مردم قهرمان ایران در مقابل همه فشارها و کاستیهاست. و بالاخره این پیروزی نتیجه قریب به سی ماه مذاکرات طولانی و نفسگیری بود که تحت هدایت، حمایت و ادعیه حضرت مستطاب عالی صورت گرفت.
راهی که ملت ایران دوازده سال پیش انتخاب کرد تا در مقابل زورگویی و انحصارطلبی قدرتهای استکباری و زیادهخواه بایستد و از حقوق خود دفاع کند، اکنون به ثمر نشسته است. سیاست استکبار در تعطیلی برنامه هستهای ایران، جلوگیری از غنیسازی، برچیدن راکتور آب سنگین، تعطیلی فردو و توقف تحقیق و توسعه با شکست مواجه شد و اکنون سر تعظیم در برابر اراده مردم ایران فرو آورده و تمامی آنچه به اتکای قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل برای ایران و ایرانی ممنوع شده بود، مورد شناسایی و احترام واقع گردید. واقعیت این است که ملت بزرگ ایران عزتمندانه مقاومت کرد، عزتمندانه مذاکره کرد، و عزتمندانه توافق نمود.
موفقیت مردم ایران در این توافق، در کنار شادمانی دوستان انقلاب اسلامی، آشفتگی و عصبانیت دشمنان جمهوری اسلامی ایران را در منطقه و خارج آن در پی داشت. جمهوری اسلامی اکنون به پشتوانه بازوان قدرتمند خود، و با اتکاء به تواناییهای دفاعی، سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک، بازیگری اصلی، ثباتآفرین و تضمینکننده صلح و آرامش منطقه است. حلوفصل موضوع هستهای، و توانایی تعامل موفق با شش قدرت بزرگ جهان، اقتدار منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران را تثبیت کرد. جای تأسف است که آنها که با صرف میلیاردها، تمامی سعی خود را به عمل آوردند تا مذاکرات را به شکست بکشانند و یا مانع تصویب و اجرای آن شوند، اکنون نیز سراسیمه دست به هر اقدامی میزنند تا مانع فرو ریختن کامل دیوار ایرانهراسی شوند.
اکنون با رفع تحریمهای ظالمانه راه برای شکوفایی اقتصادی ایران از طریق اجرای جدی و مؤثر سیاستهای اقتصاد مقاومتی باز شده است. دولت اعتقاد راسخ دارد که اگرچه رفع تحریمها از باب رفع ظلم و احقاق حقوق ملت ایران کاری لازم و ضروری بود که صورت گرفت، لیکن لازمه قطعی گشایش اقتصادی و بهبود معیشت و اشتغال، پیگیری همهجانبة اقتصاد مقاومتی و حضور فعال همه مردم در صحنه سرمایهگذاری و کار و ابتکار است.
دولت مصمم است با توجه کامل به رهنمودهای حضرتعالی، اجرای تعهدات طرف مقابل را با دقت و جدیت رصد نموده و با واقعبینی هوشمندانه و به دور از هر گونه خوشبینی افراطی، در برابر هر خُلف وعده، اقدام متناسب متقابل بهعمل آورده و با برنامهریزی دقیق و اصرار بر خواستهها، منافع و نیازهای واقعی کشور، ابتکار عمل در روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی پساتحریم را در اختیار گرفته و هر گونه تلاش دشمنان برای سوء استفاده جهت نفوذ را ناکام گذارد.
بدون شک، در این مرحله جدید از تاریخ انقلاب اسلامی نیز، همچون گذشته، هدایتهای رهبری، روشنگر راه ملت و دولت خواهد بود.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
حسن روحانی
رییس جمهوری اسلامی ایران
با این فانی آینده مملکت به فنا می رود
کسی عُرضه ی برکناری و محاکمه اش را ندارد!
گروه سیاسی-رجانیوز: حجت الاسلام والمسلمین قاسم روانبخشهم مثل بیشتر شاگردان آیتالله مصباح یزدی از فعالین سیاسی است. قدیمیترها چهره دبیر سیاسی هفتهنامه «پرتوسخن» که تحت نظرموسسه امامخمینی منتشر میشود را به عنوان استاد «طرح ولایت» و پای ثابت مناظرههای جدی سیاسی دودهه اخیرمیشناسند.
آنچه را که در ادامه میخوانید مشروح مصاحبه ایشان با رجانیوز میباشد:
صحبت را با نشریه «پرتو سخن» شروع کنیم. شما سالهاست این هفتهنامه را منتشر میکنید. در زمان اصلاحات خیلی رویکرد انتقادی داشت و خط مقدم بود. مقداری دراینباره توضیح دهید.
بسمالله الرحمن الرحیم. در سال ۷۷ با تعدادی از دوستان تصمیم گرفتیم یک نشریه تأسیس کنیم. خودمان خیلی کار مطبوعاتی نکرده بودیم، به طوری که سال ۷۷ اولین مقاله سیاسی من در پرتو منتشر شد. رشته من فلسفه است، ولی در آن شرایط و به خاطر آن هجمه سنگینی که در دولت اصلاحات به ارزشهای اسلامی، دین و نظام اسلامی شد، وظیفه خود دانستیم به عنوان سربازان جبهه فرهنگی مشغول به فعالیت شویم و نشریه را تأسیس کردیم. البته این کار با تشویق خود حضرت استاد آیتالله مصباح بود. ایشان فرمودند: «اگر من احساس کنم شما میتوانید کار نشریه را انجام دهید، اگر خانهام را بفروشم و کمک کنم نمیگذارم که زمین بخورید و کمکتان میکنم تا کار نشریه را شروع کنید». الحمدلله این کار شروع شد و من هم یکی از مؤسسین بودم.
در پنج شش ماه اول مسئولیتها خیلی تفکیکشده نبود و کمکم افراد خود را در این نشریه نشان دادند. حضرت آقا آنوقت یک جملهای فرموده بودند قریب به این مضمون که راه امام روشن است و هرکسی میخواهد راه امام را برود این راه روشن است. ما ستونی را تحت همین عنوان تأسیس کردیم که مقالات آن را من مینوشتم و بعداً این ستون را یکی دیگر از دوستان برعهده گرفتند. دوستان به این جمعبندی رسیدند که من دبیر سیاسی باشم و تا الان هم دبیر سیاسی نشریه هستم.
منتهی میدانید ما دنبال این نبودیم که نشریه داشته باشیم، چون نشریه باید اینطرف و آنطرف منابع مالی تأمین کند و سودآوری ندارد، ولی واقعآً هدف اصلی ما گسترش و دفاع از ارزشهای اسلامی بود. قاعدتآً در طول این ۱۷ سال اگر یک نشریه میخواهد در میان افکار عمومی زنده و تازه بماند، این کار میخواهد و خیلی باید وقت گذاشت. هفتهنامههای زیادی آمدند و رفتند و تمام شدند و یا از تازگی و طروات افتادهاند، ولی این نشریه از تازگی و طراوت نیفتاده است و همچنان خوانندههای خودش را دارد و رو به رشد است.
در طول این سالها چندباراز پرتوسخن از شما شکایت شد؟
در این ۱۷ سال یکبار در سال ۷۸ همان ابتدای کار از ما شکایت شد. جالب است پرتوسخن از سال ۷۷ تا بهمن ۷۸ به طور مرتب -یعنی هفتگی- منتشر نمیشد، گاهی سه هفته یکبار و گاهی ماهی یک بار. مجوز موردی میگرفتیم و تا هیئت نظارت بر مطبوعات مجوز اصلی بدهدطول کشید. بالاخره خبر مجوز اصلی آمد و گفتند میتوانید شماره بزنید. ما هم شروع کرده بودیم و دو سه شماره منتشر کردیم، ولی هنوز از طرف وزارت ارشاد مجوز کتبی نیامده بود. وقتی مجوز وزارت به دست ما رسید که لغو امتیاز آن را اعلام کرده بودند!
برای چه موضوعی؟
خیلی جالب بود. در جریان تحصن قم که مربوط به نابسامانیهای وزارت ارشاد و توهین به ارزشها بود در مسجد اعظم قم تحصن کرده بودند. ماجرای تحصن قم این بود که یکی از اصلاحطلبان بنام «نیکآهنگ کوثر» که الان فراری است، کاریکاتور بسیار توهینآمیزی ازز آیتالله مصباح در روزنامه آزاد کشیده بود. این کاریکاتور وقتی در قم دیده شد به شدت این شهر را ملتهب کرد و مراکز مختلف و روحانیون اعتراض کردند. یادم هست آن شب درس اخلاق حضرت آیتالله مصباح در دفتر مقام معظم رهبری بود، جمعیت زیادی آمده بودند، بعضی سر درس گریه میکردند و بلند شدند و صحبت کردند که این چه وضعیتی است که حرمت هیچکس را نگه نمیدارند. طلاب همانجا اعلام کردند به خاطر وضعیت آشفته فرهنگی کشور فردا صبح در مسجد اعظم تحصن میکنیم. همان طلابی که آنجا آمده بودند صبح به مسجد اعظم آمدند و متحصن شدند. ابتدا یک مسجد پر شد. مدیریت تحصن خود به خود بر عهده من گذاشته شد. به هرحال در شهر قم در راهپیماییها و جاهای حساس که هرکسی نمیتواند تریبوندار شود من مسئول بودم، تریبون دست من افتاد و من کاملاً کنترل میکردم. آقای رسایی را آنجا شناختم. شاید روز دوم بود که یک شیخی را میدیدم که میخواهد به تریبون نزدیک شود و حرف بزند.آن شیخ آقای رسایی بود که امروز در مجلس حضور دارد.
تحصن چند روز ادامه داشت؟
سه روز ادامه داشت. روز دوم جامعه محترم مدرسین به تحصن پیوست و حمایت کرد. حضرت آیتالله جوادی آملی آمدند و نماز خواندند. حضرت آیتالله مشکینی شبها میآمدند و نماز میخواندند. آیتالله احمدی میانجی، آیتالله کعبی، آیتالله ممدوحی، مرحوم آیتالله دوانی و مرحوم استاد دشتی هم از سخنرانان بودند. غالب شخصیتهای شاخص جامعه محترم مدرسین در این تحصن حضور داشتند. تحصن بسیار سنگین بود و مهمترین شعار هم این بود: «ننگ ما ننگ ما وزیر فرهنگ ما» که وقتی میگفتند سقف مسجد میلرزید.
بالاخره روز دوم گذشت و ستاد و کمیتهای برای تحصن تشکیل شد که کمکم در روز سوم به استانهای دیگر سرایت کرد و بازار تهران و قم تعطیل شد و در اصفهان، تبریز، بابل، یزد، قزوین، اصفهان و جاهای مختلف کشور هم تحصن شد.
در روز دوم تحصن در قم شبستانهای مسجد اعظم پر شد و شب آخر تمام صحن مسجد اعظم مملو از جمعیت شد. غلغلهای شده بود. چون ما نمیتوانستیم این جمعیت را اداره کنیم و پول هم نداشتیم، از خود جمعیت پول جمع میکردیم. کیسهای میگرداندیم و خود افراد پول میدادند و نان و سیبزمینی و تخممرغی تهیه میشد. هیئت محبین قم آشپزخانهای داشت که سیبزمینی و تخممرغ میپختند که آنوقت اداره اطلاعات دولت اصلاحات آنجا را جوش داد!
شب سوم پیامی شفاهی از سوی مقام معظم رهبری رسید که حضرت آیتالله مشکینی تشریف آوردند و خواندند.
پیام چه بود؟
پیام آقا این بود که من پیام شما را دریافت کردم و نیت شما نیت پاکی است. مصلحت این است که به تحصن خاتمه دهید. نکته جالبی که وجود داشت این بود که وقتی آیتالله مشکینی نشستند، چون کل جمعیت به خاطر آن وضعیت روزه گرفته بودند منتظر بودند بعد از خواندن نماز توسط آیتالله مشکینی، افطار کنند. کسی فکر نمیکرد پیام آقا آمده. بچهها گفتند حضرت آیتالله مشکینی پیامی از سوی آقا آوردند که ظاهراً خاتمه این جلسه است. حالا چگونه میتوانیم این جمعیت را که اینگونه پرشور حضور داشتند برگردانیم؟ رفتم خدمت آیتالله مشکینی و گفتم موضوع چیست؟ ایشان فرمودند من پیامی از آقا آوردم و باید بگویم. به ایشان گفتم اجازه میدهید من زمینهسازی کنم؟ جمعیت هم طوری شعار میداد که سقف میلرزید. آیتالله مشکینی کمی نگران شده بود. ایشان گفتند اگر میبینید نمیشود من میروم. گفتم: «چرا نمیشود؟ من زمینه را برای هر پیامی که شما بخوانید آماده میکنم.» ایشان فرمودند پس برو.
اول چند شعار خوب دادم که بچهها خالی شوند. بعد گفتم: «از طرف حضرت آقا، حضرت آیتالله مشکینی تشریف آوردند و از طرف ایشان پیامی دارند، ما نمیدانیم این پیام چیست، حتی اگر این باشد که هماکنون اینجا را ترک کنیم، ما بدون اینکه تکبیر بگوییم، اینجا را ترک میکنیم. آنچه که برای ما مهم است پیام ولایت است.» بعد همه تکبیر گفتند. این صحبت را انجام دادم و زمینه آماده شد. شعار «رهبرا رهبرا از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن» شروع شد و خود جمعیت هم خودجوش این شعار را سر میداد.
بعد از صحبتهای ایشان گفتیم حاج احمد پناهیان بیاید و روضهای بخواند و بچهها گریه کنند. بچهها هم روزه بودند. حاج احمد هم که صدای خوبی دارد آمد و روضه مظلومیت حضرت امیرالمؤمنین(ع) را خواند. تقریباً یکساعت و نیم بچهها گریه کردند و سینه زدند و مراسم تمام شد. آیتالله مشکینی هم اینطور صحبت کردند: «ای مالک اشترها برگردید، جان علی در خطر است.» شب قبل از آن هم نزدیک بیت رهبری از طرف کوههای اطراف دو سه خمپاره خورده بود که خبر آن در بعضی روزنامهها آمد. اینکه گفتند «مالکاشترها برگردید جان علی در خطر است» جمعیت را خیلی متحول کرد.
. من هم گفتم بعد از فرمایش حضرت آقا دیگر حتی بدون اینکه تکبیر بگوییم به خانههای خود برمیگردیم. یک نکتهای وجود دارد که حضرت آیتالله مشکینی گفتند رئیسجمهور هم پیام داده که خواستههای خود را مکتوب بنویسید تا من دنبال کنم و گفته آن روزنامه متخلف آزاد را هم میبندیم و انتشار آن را متوقف خواهیم کرد. یعنی سه مطلب را گفتند. برای پیگیری این موضوع یک هیئت شامل آقای رسایی و سید عبدالحمید اشکوری و آقای ثقفی و دو نفر دیگر تشکیل شد که این موضوع را پیگیری کنند. بچهها طوماری تهیه کردند که با احتساب امضاهای فیضیه که فردای آن روز انجام شد، حدود ۱۱ هزار امضا جمع شد.
در باره بحث توقیف پرتوسخن هم توضیح دهید.
پس از سه روز خستگی به خانه رفتم و خوابیدم. اذان صبح بود که یکی از دوستان زنگ زد و گفت خبر داری پرتو دیشب لغو امتیاز شد؟ گفتم قرار بود روزنامه آزاد را ببندند، چرا پرتو را بستند؟ گفت نمیدانم ولی خبر لغو امتیاز پرتو منتشر شده است. من هم پرسوجو کردم و فهمیدم که پرتو به علت توهین به مرجعیت لغو امتیاز شده است!
راجع به چه مطلبی بود؟
یک مطلبی از نقل صحبتهای آقای منتظری بود که آقای ابوترابی حرفهای آقای منتظری را نقل کرده بود. بعد هم یک طرحی از ماهنامه صبح منتشر کرده بودیم. -چون بچهها پول نداشتند، از ماهنامه صبح اجازه گرفته بودیم و طرحهای قدیمی آنها را گاهی به عنوان طرح مقاله منتشر میکردیم- طرح هم مربوط به شخصی بود که ریش پروفسوری داشت و آمریکا داشت مغز او را مهر میزد، برای یک مقالهای بود و کنار طرح آمده بود. بعد اینها گفتند این تصویر مربوط به آقای منتظری است.
مهاجرانی به این بهانه، آن هم شبانه پرتو را لغو امتیاز کرد. پرتو چهار ماه لغو امتیاز شد. به دیوان عدالت اداری شکایت کردیم و بعد از چهار ماه تبرئه شدیم و دو باره به چرخه مطبوعات برگشتیم. ولی از آنوقت تا حالا فقط دو بار شکایت داشتیم. یک شکایت مربوط به یکی از روحانیون اصلاحاتی بود- چون در پرتو رسم نیست که اسمی برده شود- و نوشته بودیم یکی از اصلاحطلبان در مراسم عروسی پسرش روی سر عروس و داماد سکه میریخت. این خبر را هم از سایر رسانهها گرفته بودیم و نگفته بودیم چه کسی این کار را کرد. ایشان رفته و شکایت کرده بود که این خبر مربوط به من است. گفتیم اسم شما نیست. گفت چون در جاهای دیگر این را منتشر کرده اند، پس منظور شما من بودهام. ولی فقط از پرتو شکایت کرده بود که طی پیگیریهای که داشتیم حل شد.
مورد بعدی مربوط به مطلب آقای شیرازی بود که شهرداری مشهد در زمان اصلاحات و در پارک شهر یک جشن خنده گرفته بود و ما هم خبر آن را زدیم و شکایت کردند که این مطلبی که منتشر کردید به این شکل نبوده است. آن هم پیگیری نشد و ما هم جواب مطلبی را که گفته بودند اینگونه نبوده، دادیم.
همین دومورد؟
بله، حضرت استاد مصباح به مدیرمسئول پرتو فرمودند که این زشت است برای پرتو شکایتی شود و گفتند مراقب باشید مطلبی که مینویسید مطلبی نباشد که بتوانند از نظر حقوقی ایراد بگیرند. با اینکه روزنامهنگار نبودیم ولی در طول ۱۷ سال خدا را شکر همین دو مورد شکایت را داشتیم. در موضوع لغو امتیاز هم که بحث سیاسی بود و تبرئه شدیم.
الحمدلله یک نشریه انتقادی بودیم که در همه دولتها از خاتمی گرفته تا احمدینژاد و دولت فعلی مواردی که به نظر ما اشکال میرسید، نقد کردیم. از نقد فرهنگی و سیاسی گرفته تا سیاست خارجی و اقتصادی. از نظر حقوقی هم نتوانستند به پرتو گیر بدهند، با اینکه روی پرتو خیلی زوم جدی دارند، ولی از لحاظ حقوقی نمیتوانند گیر حقوقی بدهند. برای اینکه پرتو منطق دارد، سند و استدلال دارد و با این منطق و استدلال کسی نمیتواند برخورد کند.
رویکرد دولت را در بحثهای اقتصادی – معیشتی چگونه میبینید؟ نقاط ضعف و قوتش چیست؟چقدر در اجرای وعدهها موفق بوده؟
به جرات میشود گفت متأسفانه بیش از ۹۰ درصد وعدههایی که دولت در عرصه اقتصادی و حتی سیاسی داده محقق نشده است. این هم چیزی نیست که من بگویم، مطلبی است که همه تودههای مردم این را میدانند و احساس میکنند. طوری شده وعدهای که داده میشود کمتر کسی تحقق آن را باور میکند. از آن وعده بهبود صدروزه گرفته تا وعدههای دیگری که تکرار میکنند. مثلاً خود رئیسجمهور وقتی میگوید از رکود عبور کردیم، چهار نفر از وزیرهای خودش نامه مینویسند که نه، از رکود عبور نکردیم و در رکود کامل هستیم و طرح ضد رکود میدهند. اگر از رکود عبور کردید پس چرا طرح میدهید؟!
آقای روحانی در انتخابات میگفت که به آمارهای دولت قبل توجه نکنید که اینها آمارسازی است، مردم باید آمارها را در سفره خود احساس کنند. دقیقاً همان حرفهایی که به دولت قبل میزد سر این دولت آمده است. الان مردم رکود را با تمام وجود سر سفرههای خود احساس میکنند. وقتی شما به بازار میروید، کاسبها واقعاً در رکود کامل هستند، بورس وضعش مشخص است و شاخصهایی که در یک اقتصاد پویا وجود دارد، متأسفانه این شاخصها در اقتصاد ما وجود ندارد و در یکی دو سال اخیر وضعیت مرتب بدتر شده است. اینکه دولت ادعا میکند تورم را تا حدودی کنترل کرده شاید مقداری واقعیت داشته باشد، اما نه آن اندازهای که تبلیغ میکنند. مثلاً بنزین از ۴۰۰ تومان به هزار تومان رسیده، ۶۰۰ تومان اضافه شده است، یا گازوییل هم افزایش قیمت داشته است.
وقتی میخواهند تورم را محاسبه کنند بعضی از کالاهای غیرضروری را هم برای به دست آوردن نرخ تورم محاسبه میشود، ولی این هم، حسن کار نیست. مسلماً اینطور نیست که اگر دولت تورم را کنترل کند همه چیز حل میشود. هروقت هم دولت میخواهد حرفی بزند به این کنترل تورم افتخار میکند. این همان حرفی بود که آقای مهندس غرضی میزد. مهمترین شعار آقای مهندس غرضی همین کاهش تورم بود. ولی شعار دولت فقط این نبوده، بلکه در عرصههای دیگر هم شعارهایی داشت. اقتصاددانان این را میدانند و همه هم متوجه هستند اگر فقط تورم را کاهش بدهیم، ممکن است حسنهایی داشته باشد، ولی از جهات دیگر اقتصاد را فلج میکند و منتهی به رکود میشود.
دولت در بحث اقتصادی چندان موفقیتی نداشته است، متأسفانه نگاه دولت این بوده است که کلید حل اقتصاد در بیرون است. همان مطلبی که مقام معظم رهبری میفرمودند که «کلید حل مشکلات در ژنو و نیویورک نیست»، درست برعکس، اینها کلید حل مشکلات را آنجا میبینند. همه تلاش اینها در این دو سال و نیم این بوده که موضوع هستهای را حل کنند و فکر میکردند اگر موضوع هستهای حل شود، منجر به رفع تحریمها میشود و همهچیز گل و بلبل خواهد شد.
خیلیها هم تذکر دادند که شما همه تخممرغها را در سبد سیاست خارجی گذاشتهاید، آنهم فقط در بحث هستهای. نتیجه آن بعد از دو سال و نیم چه شده است؟ ما با بسیاری از کشورهایی که در منطقه رابطه دوستی داشتیم، الان نداریم. حتی جیبوتی هم رابطه خود را با ما قطع میکند. بحرین، قطر، امارات و عربستان کشورهایی بودند کهدر قضایای اخیر اینطور جلوی ایران ایستادند.
در بحث کشورهای همسایه ، در هیچ زمانی اینقدر روابط ما با کشورهای همسایه خراب نبوده که الان هست. حالا عربستان از آن طرف میگوید قطع کردیم و از اینطرف میگویند قطع نکردیم. اینقدر حالت انفعالی دارند! دیگر در منطقه کشور دیگری نمیماند، عراق و افغانستان و سوریه که همیشه با ما رابطه دوستانه داشتند.
نکته بعد اینکه در بحث تحریم هم کار به جایی رسیده است که اگر ما در اوج تحریم یکمیلیون و ۲۰۰ هزار بشکه نفت را میفروختیم آن هم با ۱۲۰ دلار و ۱۳۰ دلار -هرچند آن دلار را هم با زحمت در میآوردیم- ولی خیلی پولدارتر از الان بودیم، ولی الان شما نفت را ۲۸ دلار میفروشید، هزینه استخراج هر بشکه هم ۱۲.۵ دلار است. برای هر بشکه نفت چقدر میماند.
لذا به نظر من دولت در عرصه اقتصادی موفقیت چندانی نداشته است و مردم وعدهها را محقق شده نمیدانند، جز در بخش بهداشت و درمان که وزیر بهداشت الحمدلله خوب عمل کرده است، ولی در عرصههای دیگر مردم در سفره خودشان تحقق وعدهها را نمیبینند.
به نظر شما موضوع برجام چه تأثیر منطقهای و جهانی داشته است؟
دلواپسان قبلی که ما بودیم و با انواع تهمتها و برچسبها مواجه میشدیم، امروز میبینیم همان چیزهایی را که پیشبینی میکردیم و تذکر میدادیم -و متأسفانه نقدها را جدی نگرفتند- همه آنها دارد واقع میشود. عربستان سعودی و کشورهای همسو با او از جمهوری اسلامی به شدت میترسیدند. ایران دارای یک اقتدار هستهای بود. درست است که ما نمیخواستیم به بمب هستهای دست پیدا کنیم و فتوای حضرت آقا هم این بود که حرام است، اما ما یک ذخیره استراتژیک اورانیوم غنیشده داشتیم.
آنها میترسیدند. وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُم(انفال- آیه۶۰) در اینجا بود و لذا دست به این کارها نمیزدند. دوستان هم میگفتند اگر اینها را از بین ببرید، آنها دست به هر کاری خواهند زد. هم رژیم صهیونیستی خوابش نمیبُرد، هم عربستان حساب میبرد و هم کشورهای کوچک منطقه حساب میبردند. درست از زمانی که معلوم شد برجام را پذیرفتیم و اجرای آن به این شکل که اول ما اجرا کنیم و بعد ببینیم آنها چکار میکنند آغاز شد، گشتاخیهاهم شروع شد.
یعنی وقتی سانتریفیوژها جمع شد و به انبار رفت، وقتی مقادیر زیادی اورانیوم غنیشده ما اکسید شد، وقتی چندتن اورانسوم غنیشده را سوار کشتی کردند و بردند، دست ما خالی شد. مانده همین قلب رآکتور که بیرون بیاورند و سیمان بریزند. در نتیجه عربستان جری شد. شیخ نمر را به شهادت میرساند. خب این حرکت هم روی مردم ایران اثر گذاشت و هم به نهضتهای آزادیبخش که بیرون از ایران به ایران وابستگی داشتند. شیعیان در عربستان زیر فشار قرار میگیرند. در نیجریه سالهای سال است که شیعیان کار میکنند. شیخ زکزاکی آنجا فعالیت میکرد، چرا یکدفعه ارتش وارد عمل میشود و عربستان پس از این قضیه شیخ زکزاکی را دستگیر میکند و بیش از هزار نفر را به شهادت میرسانند؟
سالهاست به حج میرویم ولی الان نزدیک به هفت، هشت هزار نفر را به راحتی میکشند و پاسخگو هم نیستند. این موضوع اینها را پررو کرده است. مردم هم که اعتراض میکنند، رابطه خود را قطع میکند. بحرین و سودان و امثالهم هم که از نظر سیاسی هموزن ما نیستند اعلام میکنند که رابطه خود را با ایران قطع میکنند.
این نشان از ضعف و انفعال در سیاست خارجی است. وقتی آن اقتدار از ما گرفته شد اینطور میشود. خود آمانو میگوید ما هنوز بازرسیها را شروع نکردیم. از آنطرف به پولهای ما دستبرد میزنند، میگویند به خاطر آن روز که جاسوسهای لانه جاسوسی را گرفتید ۶۰۰هزار دلار باید پرداخت کنید، یعنی دو میلیون دلار از پولهای ما را برمیدارند که خسارت را دریافت کنند. جالب است پولی را که برمیدارند مصوبه دولت و کنگره آمریکا این است که دو میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار خرج جنگ نرم علیه ایران کنند. یعنی در آستانه انتخابات پول خود ما را خرج ما کنند. کار به اینجا میرسد.
تحریم ویزا بدترین تحریمی است که از اول انقلاب تا حالا داشتهایم که نهتنها پاسپورت ایرانی را ذلیل میکند، بلکه میگوید هر پاسپورتی که مهر ایران داخل آن خورده شود، ذلیل است. این هم روی اقتصاد کشور تأثیر منفی میگذارد، چون هیچ توریست و سرمایهگذاری وارد ایران نمیشود.
در واقع میخواهند هزینهها را بالا ببرند.
دقیقاً! تا کسی جرئت نکند وارد ایران شود. تحریمهایی جدیدی که علیه چند شرکت ایرانی هم انجام دادند در همین راستا است. اینها به خاطر این است که اقتدار هستهای ما را گرفتند. الان هم ملاحظاتی که میکنند، ملاحظات تا انتخابات است که ببینند آیا جریان داخلی همسو با آنها رأی میآورند یا خیر.حضرت آقا هم فرمودند که آمریکاییها گفتند بعد از برجام سختتر خواهیم گرفت. اینها سیاستهای سختگیرانهتری را در پی خواهند گرفت و ما هم همهچیزمان خالی شده و فشارهای اقتصادی شدیدتری بر مردم میآورند تا بتوانند این نظام را در برابر خودشان تسلیم کنند. لایزالون یُقاتلونکم حتی یُرَّدوکُم عَنْ دینِکُم إن استطاعُوا (سوره بقره- آیه ۲۱۷) اینها دائماً با شما مقاتله میکنند تا از دین و انقلابتان دست بردارید.
رابطه اصلاحطلبها و جریان فتنه را با دولت چگونه میبینید؟ اگر مشکلات اقتصادی خودش را نشان بدهد و ناموفق بودن دولت در عرصه اقتصاد بروز پیدا کند، آیا ممکن است اصلاحطلبها خودشان را از دولت جدا کنند یا خیر؟ بروزش در انتخابات چطور است؟
به نظر من دولت فعلی بیشتر دولت کارگزارانی تا دولت مشارکتیها. کارگزارانیها سیاستمدارتر از مشارکتیها عمل میکنند. برای اینها مهم است که در قدرت باشند. در رأس جریان کارگزاران شخص آقای هاشمی است و آقای روحانی هم جزو همین جریان است. آنها اگر در قدرت باشند، بقیه را به نحوی بازی میدهند. این چیزی بوده که در گذشته هم وجود داشته است.
اگر آقای احمدینژاد از سر معامله با آنها وارد شده بود و اجازه میداد که در قدرت باشند و آقای هاشمی سهمی داشته باشد، با او کاری نداشتند. احمدینژاد ابتدا در دولت نهم با اینها مقابله کرد. کمکم در دولت دهم راه آن را یاد گرفت و نیروهای هاشمی را به دولت آورد، و در اواخر هم کنار آقای هاشمی هم مینشست و لبخندی با هم میزدند، ولی دیر شده بود.
کارگزاران این هستند. میخواهند در قدرت سهم داشته باشند، ولی از نظر منش با هم یکی نیستند و تضادهایی با هم دارند. دولتیها میخواهند خودشان را اصولگرای معتدل بنامند تا بتوانند اصولگرایان را هم در کنار خودشان داشته باشند. در مجلس هم دیدیم کسانی که رأس بودند، با آقایان دولتی همکاریهای جدی داشتند. آقای روحانی همیشه بنا داشته که خودش را اصلاحطلب ننامد. فقط یکبار در ایام انتخابات و در شمال خودش را اصلاحطلب نامید، ولی دیگر خودش را اصلاحطلب نمیدانست، چون میدانست اصلاحطلبها در میان مردم جایگاه خوبی ندارند و مردم سابقه خوشی از اینها ندارند. لذا دولت سعی میکند خودش را از اینها جدا کند، چون در دوره خودشان موفقیتهای چشمگیری نداشتند و آخرین روزهایی که میرفتند خود آقای خاتمی گفت که ما اشتباه کردیم و اولویت خودمان را مسائل فرهنگی -به معنای خودش- و توسعه سیاسی قرار دادیم، ولی حالا فهمیدیم که ۷۰ درصد مطالبات مردم اقتصادی بوده و ما اقتصاد را فراموش کرده بودیم.
این حرف را بعضی دیگر از اصلاحطلبها هم زدهاند. اسناد آن در کتاب «مجلس ششم از نگاه اصلاحطلبها» آمده است. بنابراین در عرصه اقتصادی موفقیت چشمگیری نداشتند و بیشتر به دنبال شعارهایی مثل گفتوگوی تمدنها و توسعه سیاسی بودند. یکی دیگر از اشکالات اصلاحاتیها این بود که دین را مورد تاخت و تاز قرار دادند و به خاطر این کار پایگاه خود را در حوزه و در میان علما و بسیج و نیروهای مذهبی از دست دادند و این موضوع دیگر به آن سادگیها جبران نمیشود. مخصوصاً اینکه بخش عظیمی از اینها یا فرار کردند و در خارج از کشور هستند.بعضی از خانمهای اصلاحطلب هم کشف حجاب کردند و خیلیها مثل مهاجرانی و کدیور و سازگارا که روزگاری اسم و رسمی داشتند و اصلاحاتی بودند، در آنطرف مرز در شبکههای انگلیسی و آمریکایی حضور دارند و علیه اسلام و انقلاب سخنپراکنی میکنند.
بعضی از اینها هم در فتنه نقش داشتند و حضرت آقا فرمودند که این فتنه انقلاب رنگی و کودتا بود. اینها در کودتای رنگی و براندازی نظام همراه با سفارتهای خارجی نقش داشتند و مردم آمدند و ۹ دی را به وجود آوردند. اصلاح طلبها آبرو و حیثیتی میان مردم ندارند. بنابراین دولت خیلی مایل نیست خودش را به اصلاحطلبها نزدیک کند. انتظار اصلاحطلبها هم بعد از اینکه عارف به نفع آقای روحانی کنار رفت، این بود که عارف در دستگاه دولت بیاید. اگر دولت به هیچوجه از عارف استفاده نکرد به خاطر همین بدنامی اصلاحطلبها بود.
مثلاً انتظار داشتند معاون اول شود.
بله. اصرار داشتند این اتفاق بیفتد. این به خاطر این نبود که کارگزاران از نظر اهداف و مواضع خیلی از اینها دور باشند، ولی به خاطر بدنامی اصلاحطلبها، دولت نمیخواست عارف را وارد دستگاه کند، چون اگر عارف وارد دستگاه میشد، بدنامی اصلاحطلبها به دولت سرایت میکرد و دولت نمیتوانست میان اصولگرایان پایگاه داشته باشد.
اینها در انتخابات چطور بروز پیدا میکند؟
در انتخابات هم اینها خیلی مایل نیستند که لیست واحدی داشته باشند. بالاخره الان آقای روحانی دوست دارد نامش میان کاندیداهای جامعه مدرسین باشد واز اعتبار جامعتین استفاده کند. به همین دلیل اگر صریحاً بگوید من اصلاحطلب هستم، از لیست حذف میشود. بنابراین بعید میدانم اینها در انتخابات بتوانند لیست واحد بدهند. دولتیها دنبال یک لیست به قول خودشان معتدل هستند، افرادی که ظاهر اصولگرایی داشته باشند، در مردم وجههای داشته باشند. گرچه حالا هم اگر آنها به مجلس بروند مواضعی که اتخاذ میکنند، مواضع ضد استکباری نخواهد بود. چون اساسا فرهنگسازیای که این دولت دنبال میکند انقلابی نیست. واژه «استکبارستیزی» در این دولت تبدیل به ویژه «ضد تروریسم» شد، یعنی ما با آمریکاییها همموضع شدیم، آنها ضدتروریست هستند، ما هم ضدتروریست هستیم! تفاوت آن این است که تروریستی که ما میگوییم تکفیریها هستند، تروریستی که آنها میگویند حزبالله لبنان است! اخبار که گوش میدهید واژه استکبارستیزی را کم میشنوید، یعنی میخواهند فرهنگ ما را عوض کنند.
راجع به حوزه انتخابیه خودتان هم کمی توضیح بفرمایید. میبد و تفت چهره محبوبی مثل آقای یحییزاده را داشت، ابتدا از رابطه خودتان با ایشان بگویید. نقلقولی وجود دارد که ایشان به شما گفته بودند که به جای من به میبد و تفت بیایید.
بنده از اول طلبگی با آقای یحییزاده بودم البته من کمی درس را زودتر شروع کردم. من ابتدا در حوزه اردکان بودم، و بعد که وارد حوزه یزد شدم آقای یحییزاده هم وارد این حوزه شد. ایشان فردی بسیار باهوش و خوشاستعداد بود. به قم هم که آمد خیلی زود رشد کرد و درخشید و در عرصههای سیاسی- اجتماعی هم فعال بود. در عرصه انقلاب بسیار فعال بود. در عرصه دفاع مقدس یکی از برداران ایشان به شهادت رسید و خودش هم خیلی فعال بود.
ایشان چهار دوره برای نمایندگی مجلس آمده است که در مجلس ششم سه هزار رأی کم آورد و در مجلس هفتم، هشتم و نهم هم سه بار از حوزه تفت و میبد رأی گرفت. با اینکه حوزه شهرستان تفت از میبد جدا بود و ۷۰ کیلومتر بین این دو شهر فاصله است، وقتی این دو حوزه از هم جدا شدند مردم خیلی راضی نبودند، ولی شخصیت آقای یحییزاده شخصیتی بود که به سرعت میان مردم تفت و میبد جا باز کرد. به طوریکه مردم تفت آقای یحییزاده را «تفتی» میدانستند. ایشان بحثهای محلی را کنار زد. به قدری ایشان شخصیت محبوبی بود که الان یک بلوار بزرگی به نام بلوار یحییزاده نامگذاری شده است. در میبد بلوار یحییزاده نداریم، ولی در تفت داریم.
علت آن این بود که ایشان در طول دوران نمایندگی خود، نمایندگی باورش بود و اینکه حضرت آقا میفرمایند یک نماینده باید خودش را برای مردم وقف کند، ایشان این را عمل میکرد. از زمانی که ایشان نماینده شد، با اینکه روحانیکاروان حج و عمره بود، آن را تعطیل کرد و میگفت حج من میبد و تفت است. در کمیسیونها فعال بود، در مجلس کمترین غیبت را داشت یا اصلاً نداشت، چون بنابر نظر آقایان مراجع تقلید عمل میکرد و غیبت نمیکرد و همیشه بود. گاهی اوقات میدیدم ساعت ۱۰ شب پروندهها زیر بغلش بود، میگفتم اینها را کجا میبری؟ میگفت باید اینها را در منزل مطالعه کنم، چون فردا باید بیایم و رأی بدهم، تا مطالعه نکنم که نمیدانم چه رأیی بدهم!
در مجلس خطکش بود. همه میدانستند ایشان اهل مطالعه است ومیخواند و رأی میدهد. مجلس هم که تعطیل میشد، بلافاصله با همین وسایل نقلیه عمومی، مثل اتوبوس و قطار خود را به تفت و میبد میرساند. در هر دوره حداقل چهار بار در یک روستا میرفت. حوزه تفت حدود ۶۰۰، ۷۰۰ روستا دارد. در نمازجمعههای اینها شرکت میکرد، به نامههای مردم رسیدگی میکرد.
همه از ایشان به نیکی یاد میکنند. در نظر مردم یک نماینده واقعی بود. وقتی میخواهم نمونه معرفی کنم میگویم آقای یحییزاده. سادهزیستی و وضعیت زندگیشان هم در بین مردم تبدیل به ضربالمثل شده بود. واقعاً مردم هم اگر علاقمند به کسی میشوند به خاطر تحقق همین ویژگیها است که هرکسی نماینده میشود باید سعی کند این شاخصها را در نمایندگی رعایت کند. ما هم تلاش خواهیم کرد مشی و منش ایشان را که مردم دوست دارند ادامه دهیم تا شیرینی آن دوران همچنان بماند.
راجع به ماجرای ۲۲ بهمن قم، شکایتی که از شما شد و بعد هم تبرئه شدید توضیحاتی بفرمایید.
جریان یکشنبه سیاه مجلس که پیش آمد و رئیسجمهور وقت با آقای لاریجانی در مجلس اختلاف کردند، من در یکی از شهرهای خراسان رضوی رفته بودم برای مردم سخنرانی کنم. یکدفعه پیامکی آمد که چنین اتفاقی افتاده است. قلبم شروع به تپش تند کرد و حالم دگرگون شد. اتفاق خیلی بدی بود. یادم هست اصلاحطلبها در مجلس ششم دعواهای خود را به تلویزیون کشاندند و مردم را نسبت به شوراها زده کردند و شاهد حضور بیست وچنددرصدی مردم در انتخابات شوراها بودیم و البته اصلاحطلبها هم اصلاً رأی نیاوردند.
من خیلی نگران بودم که رئیسجمهور و رئیس مجلس که اصولگرا هستند، اینگونه با همدیگر به اختلاف افتادند. بعد هم که فیلمهای آن در فضای مجازی و تا حدودی هم در تلویزیون پخش شد که خیلی برای آینده انتخابات نگرانکننده بود. البته یکی از مواردی که در انتخابات سال ۹۲ میتواند نقش داشته باشد همین اختلافاتی بود که بین مجلس و دولت اصولگرا اتفاق میافتاد و مردم را خسته کرده بود. حضرت آقا هم نسبت به این اتفاق، اظهار ناراحتی کردند و فرمودند بعد از ۲۲ بهمن راجع به این موضوع صحبت میکنم. در آستانه ۲۲ بهمن صحبت نکردند که اوقات مردم تلخ شود.
بعد هم صحبت کردند که این کارها خلاف اخلاق بود و درست نبود و از هر دو نفر گلایه کردند. مردم قم مردم بصیر و هوشیاری هستند و نسبت به این مسائل حساس هستند. در آستانه ۲۲ بهمن احتمال این مسائل میرفت که مردم به گونهای اظهار ناراحتی میکنند که چرا مسئولین آنها حرف آقا را گوش نمیدهند و اینگونه با هم به اختلاف میرسند، فرد آن هم فرقی نمیکرد، شاید اگر آقای احمدینژاد هم به قم میآمد مردم نسبت به این قضیه اعتراض میکردند.
خب خود من اصلاً قم نبودم و آن روز در جلفای تبریز بودم و در راهپیمایی تبریز شرکت داشتم که آقای سید احمد خاتمی سخنرانی میکرد و بعدازظهر آن روز برای دانشجویان طرح ولایت سخنرانی داشتم. از طریق اخبار و تلفن متوجه شدم که این اتفاق در قم افتاده که خیلی هم ناراحت شدم. بنابراین نه هفتهنامه پرتو در آن نقشی داشت، نه من نقشی داشتم و نه مؤسسه. پیشانی مؤسسه ما هستیم که در قم نبودیم و اینگونه مسائل را اصلاً قبول نداریم. کسی که منطق و استدلال دارد و قلم به دست است به این مسائل اعتقادی ندارد. اینها اصرار داشتند که بگویند کار مؤسسه بوده و شکایت کردند. در مجلس گزارش آن را خواندند. گفتند دو هزار ساعت راجع به این موضوع تحقیق شده است، اما دو دقیقه با هیچیک از ما تماس نگرفته بودند.
یعنی با چه کسانی؟
با دوستان پرتو. مثلاً بنده، آقای دهقانی یا دیگر دوستان.
با هیچیک از شما تماسی گرفته نشد؟
با هیچکدام تماسی گرفته نشد و یک گزارش یکطرفه تنظیم کردند و در مجلس خواندند. ما هم از سوی پرتو پاسخ دادیم. همان روزهایی که تازه دولت آقای روحانی از مجلس رأی اعتماد میگرفت، این گزارش را خواندند. جوابیه فرزندان آقای هاشمی را در مجلس میخواندند، اما جوابیه ما را حاضر نشدند از تریبون مجلس بخوانند.
به هرحال با دوستانی که در مجلس دنبال این بودند مصاحبههایی کردند و ما هم جواب دادیم و پرونده را به دادگاه فرستادند. از همه کسانی که به نظر میرسید در آن قضیه دخالت داشتند دعوت کردند، ما را هم در یک جلسهای دعوت کردند و به دادگاه رفتیم و در برابر مطالبی که مطرح شد دفاع کردیم. مهمترین دفاع این بود که ما اصلاً در قم حضور نداشتیم. بالاخره کسی که حضور نداشته است، چگونه میتواند پنجهزار نفر را ساماندهی کند؟
۶۰-۵۰ نفر را دستچین کرده بودند و از آنها بازجویی کردند، آیا یک نفر از اینها گفته بود که با فلانی ارتباط داشته است؟ چون از همه سئوال میکردند. به هرحال آدم نمیتواند در جلفای تبریز حضور داشته باشد و این حرکت عظیم را رهبری کند، در عین حال هم هیچکس ادعا ندارد که بنده با آنها ارتباط داشتم. تلفن ما که هست و پیامکها را هم میتوانند بخوانند. بعد از دادگاه که ما دفاع کردیم، دو هفته بعد هم اعلام کردند که بیایید حکمتان را بگیرید. ما هم رفتیم گرفتیم و دیدم که تبرئه شدیم. خدا را شکر میکنیم. این تبرئه، سند حقانیت ما بود.
البته همانروز هم که این اتفاق قم افتاده بود، بنده با فارس مصاحبه کردم که هم یکشنبه سیاه را و هم این حرکتی که در قم صورت گرفت محکوم کردیم که بعد رجانیوز و سایتهای دیگر هم این خبر را منتشر کردند، در سایت خود ما و هفتهنامه پرتو هم منتشر شد. بنابراین اصلاً چیزی نبود که این را قبول داشته باشیم، اما عدهای اصرار داشتند در این موضوع مؤسسه و به تعبیر خودشان حلقه پرتو را متهم کنند. خدا را شکر میکنیم که از این عرصه سربلند بیرون آمدیم. بعد هم که آقا فرمودند این کارها پسندیده نیست، بسیار خوشحال شدیم که هیچوقت در این کارها حضور نداشتیم.
مهمترین شاخصههای اصولگرایی را در این سالها چه میدانید؟ چهارچوبها،خطمشیها و مرزبندی آن را چگونه تعریف میکنید؟
در بحث شاخصههای اصولگرایی سه شعار اساسی داریم. هرکسی اصولگراست باید این سه شعار را با تمام وجود داشته باشد. این شعار را حضرت آیتالله مصباح در سال ۹۰ اعلام کردند که اگر هرکسی ملتزم به این سه شعار باشد، اصولگراست. اول اینکه باید نسبت خودشان را با خدا تعیین کنند. دوم باید نسبت خودشان را با رهبری تعیین کنند. سوم هم اینکه باید نسبت خود را با مردم تعیین کنند. شعار هم این است: «اخلاص در رابطه با خدا، اطاعت در برابر رهبری و صداقت با مردم.»
اگر کسی واقعاً اصولگراست باید اینگونه باشد. هرکاری که میکند باید برای خدا باشد. خداوند متعال میفرمایند قلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ (سبا- آیه ۴۶) مبنای حرکت ما قیام برای خداست. حضرت امام هم همیشه این آیه قرآن را میخواندند و حرکت ایشان برای خدا بود. حضرت آقا هم دقیقاً برای خدا کار میکنند و برای چیز دیگری نیست. کار برای خدا برکت دارد. این نکته اول بود. اگر کسی این آیه را خالصاً مخلصاً در نظر بگیرد قطعاً خداوند متعال آنها را کمک خواهد کرد. وَلَیَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن یَنصُرُهُ (حج- ۴۰) این آیه با «لام» و «نون» تأکید آمده که خداوند حتماً کسانی را که برای خدا کار کنند، در همه عرصهها یاری میکند. قید خاصی هم ندارد، در عرصه اقتصادی، عرصه سیاسی و ... ولی وقتی اخلاص در کار نباشد و روی چیزی متمرکز بشوید و فکر میکنید نتیجه میگیرید، «فرجام برجام» این میشود!
اما اگر انسان برای خدا کاری کرده بود -نه برای انتخابات- خداوند هم قطعاً او را یاری میکند. اصولگرای واقعی کسی است که کارش برای خدا باشد، نه برای اینکه کسی خوشش بیاید یا نیاید، او بپسندد یا نپسندد، نماینده مجلس بشود برای اینکه به نان و نوایی برسد، رئیس میشود برای اینکه خانواده و دوستان او به نان و نوایی برسند، اینها نباشد. این مورد اول.
دوم اطاعت در برابر رهبری است. این شاخصی است که شعار نیست، باور ما این است کسی اصولگرا است که باور داشته باشد ولی فقیه جانشین واقعی امام زمان است و به تعبیر حضرت استاد مصباح احترام به ولی فقیه احترام به امام زمان است و تمام تلاشش باید این باشد که نظر رهبری را درک کند. لزومی ندارد حضرت آقا حکم حکومتی بدهند که شما بفهمید! موضوع این است که باید بفهمیم نظر حضرت آقا چیست و آن را اطاعت کنیم.
همان بحث ولایتمداری و ولایتپذیری.
بله. این شعار نیست. حضرت آقا غیر از ولایتی که دارند -که البته اطاعت از ولایت واجب شرعی است و مخالفت آن حرام شرعی است و گناه بزرگ است- دارای یک شخصیت والایی هستند. قریب به ۸۰ سال سن، عالم، فقیه، حکیم، آشنای به مسائل سیاسی در حدی که در دنیا کمتر کسی مثل ایشان داریم، اهل ادب، اهل شعر، اهل تاریخ. تاریخ اسلام را دقیق میدانند، بصیرت تاریخی و سیاسی دارند، مسائل نظامی، استراتژیک و بینالمللی را خوب میدانند. یک شخصیت اینگونه که هشت سال رئیسجمهور بودند، نماینده مردم بودند، نماینده خبرگان بودند، نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند، الان هم ۲۷ سال است که در مقام رهبری هستند، طوری که پوتین و مسئولان کشورهای دیگر برای مشورت به دیدار ایشان میآیند. چنین شخصیتی صرف نظر از بحث ولایت که از نظر دینی واجبالاطاعه هستند. عقل حکم میکند از چنین حکیمی که حکمت از لبشان میبارد اطاعت کنیم و به چون و چرا نپردازیم.
آیا همه اینها را باید تجربه کنیم که ببینیم درست است یا خیر؟ آسیب جدی برای کشور درست کنیم که بفهمیم این درست است یا خیر؟ فهمیدن نظر آقا برای مسئولین ما در مجلس و آقایانی که در ۲۰ دقیقه تصویب کردند کاری نداشت و بسیار روشن بود، ایشان نمیخواستند حکم حکومتی کنند. متأسفانه بعضی افراد در جبهه اصولگرا فقط ادعای اطاعت از رهبری دارند، اما اگر از رهبری اطاعت نکنند نمیتوان به آنها اصولگرا گفت.
بحث سوم هم صداقت با مردم است. اصولگرا کسی است که با مردم صادقانه حرف بزند. حضرت آقا بارها فرمودند وعدههای فریبنده به مردم ندهید، وعدههای دروغ ندهید، واقعاً کاری که یک نماینده مجلس از عهده او بر میآید و توانایی آن را دارد، به مردم بگوییم.
صادقانه با مردم حرف بزنیم، چون مردم دنبال ما نیامدند که نامزد شویم، زمانی که نامزدها خودشان را مطرح کردند و رأی آوردند مال خودشان نیستند. اینکه حضرت آقا میفرمایند وقف شدید این است که دیگر مال خودتان نیستید و متعلق به مردم هستید، میخواستید نیایید! حالا که آمدید متعلق به مردم هستید، تا در مجلس هستید باید در صحن علنی حضور داشته باشید، وظایف نمایندگی خود را درست انجام دهید، در کمیسیونها فعال باشید، طرحها و لوایح را مطالعه کنید، مطالعه نکرده رأی ندهید که حقوق مردم ضایع میشود. دیگر نماینده همان شهر خودت هم نیستی، نماینده یک ملت هستی، برای هر دست بالابردن یا نبردنمان باید فردای قیامت جواب پس بدهیم. در ساعاتی هم که در مجلس نیستیم باید به حوزههای انتخابیه رسیدگی و مشکلات مردم را بررسی کرد و درد دل مردم را شنید و باید نقش واسطهای بین مردم و دولت و نظام ایفا کرد. چون مردم را که به فرمانداری و وزارتخانه و استانداری راه نمیدهند، این نماینده است که باید مشکلات مردم را دنبال و بررسی و حل کند.
به نظر من این سه شعار، شعارهای اساسی اصولگرایی است که همه شعارها در پناه اینها قرار میگیرد. اگر بحث اطاعت از رهبری قبول شد آنوقت میفهمیم اولویت مجلس آینده اقتصاد مقاومتی است، چون حضرت آقا در هیچ مسئلهای به اندازه اقتصاد مقاومتی ورود نداشتند، آن هم که در حد شعار باقی مانده است. نماینده میتواند تمام اولویتها را به دست بیاورد و مجلس را بر اساس اولویت بچیند و کار کند.
در بحث ائتلاف اصولگراها چه اتفاقاتی افتاده است؟
حرکتی از یکسال و نیم قبل با محوریت جبهه پایداری، ایثارگران و مؤتلفه اسلامی زیر نظر فقهای ثلاث شکل گرفت و الحمدلله سایر اصولگرایان به این جمع پیوستند. ممکن است یکسری کمبودهایی داشته باشد که طبیعی است، ولی این حرکت، حرکت بسیار مثبت و خوبی بوده و انشاءالله منشأ همگرایی اصولگرایان هم در تهران و هم در شهرستانها میشود و کسانی که افراد را نمیشناسند و شناخت کافی نسبت به افراد ندارند، خیلی راحت میتوانند با شاخصی که حضرت آقا تعیین کردند که « پشت لیست نگاه کنید چه کسانی هستند» خیلی راحت میتوانند وظیفه خود را انجام دهند تا بتوانند آن مسئولیت شرعی خود را ادا کنند.
منتهی حواس دوستان ائتلاف هم باید جمع باشد که شاخصهای اصولگرایی را که عرض شد در لیستها رعایت کنند که لیستها مورد پسند جامعه باشد. اگر لیست اصولگرایان بر پایه شاخصهای حضرت آقا تهیه شود، افراد پرتوان، به درد بخور، کاربلد، خالص و مخلص و مطیع رهبری و صادق در برابر مردم انتخاب کنند به نظر من در این دوره انتخابات مجلس خوبی بهتر از مجالس قبلی رقم خواهد خورد. کسانی که در این عرصه تلاش کردند سعیشان مشکور است و از یکایک آنها تشکر میکنیم و تلاش میکنیم به سهم خودمان هرجا که هستیم در جهت تقویت ائتلاف تلاش کنیم.
در یکی دوهفته اخیر مباحثی درباره برهمزدن جلسات آیتالله مصباح پیش از انقلاب مطرح شد. این جلسات به شکلی انجام میگرفت؟
اگر جریانهای قبل از انقلاب و اوایل انقلاب را مطالعه کنید متوجه میشوید جای آنها عوض شده است. سوابق آنهایی را که امروز شعار اعتدال و تساهل و تسامح و گل و لبخند میدهند بررسی کنید، میبینید که در ابتدای انقلاب از خشنترین افراد بودند. اینها حزباللهیها را به برهم زدن مجالس متهم میکنند، در حالی که خودشان از سردمداران این حرکتها بودند.
به عنوان مثال قبل از انقلاب مجالسی در قم و اصفهان برگزار میشد. در زمانی که بنده هم ۱۸ ساله بودم حضرت آیتالله مصباح در مهدیه اسلامی قم نقد جریان روشنفکری و بعضی از روشنفکرانی که کتابهایشان چاپ شده بود انجام میداد. نقد علمی بود، به کسی هم توهین نمیکردند، میگفتند فلانی مطلب نوشته است و این مطلب از نظر من که یک متخصص دین هستم اشتباه است. حتی ایشان برای مناظره با دکتر علی شریعتی که در آن زمان سردمدار این جریان فکری بود اعلام آمادگی کرده بودند. ایشان برای مناظره به تهران آمدند، ولی آقای دکتر نیامد. ایشان همیشه آماده بحث و مباحثه بود.
منطق که نیازی به خشونت و ضرب و جرح ندارد، ولی همانوقت شاهد بودم که ایشان در جلسات مورد بیمهری قرار میگرفتند. کسانی بودند که جلسه را به هم میریختند، بلند میشدند و داد میزدند، حتی یک روزی کاری کردند که جلسه ناتمام ماند و زد و خورد صورت گرفته بود که چرا شما نقد علمی میکنید! از خود استاد شنیدم که وقتی به صورت هفتگی در اصفهان برای جوانان جلساتی داشتند، میگفتند دو نفر بودند که اینها جلسات را به هم میزدند که یکی از آنها به رحمت خدا رفته است -البته بعد از آن جریانات پشیمان شد و عذرخواهی کرد و میگفت من نمیفهمیدم و از خوبان شد و از دنیا رفت- ولی یکی از آنها هنوز هم زنده است و از سردمداران جریان اصلاحات است و امروز هم در میان افکار عمومی و مردم جایگاهی و حیثیت و آبرویی ندارد.
حتی در کوچههای قم نسبت به حضرت استاد برخورد فیزیکی داشتند. چرا؟ چون از لحاظ منطق کم آورده بودند و متوسل به زور و برخورد فیزیکی و ضرب و جرح و تهدید و فحاشی شده بودند، اصلاً این سبک کار آنها بود. مثلاً ترور مرحوم شمسآبادی به خاطر این بود که ایشان مخالفت کتاب شهید جاوید بود. میگفت در کتاب شهید جاوید ادعا شده است که امام حسین(ع) علم نداشته است، حرف باطل و خلاف روایات صریح است و علم امام علم الهی است، بالاخره ایشان جواب میدادند و میگفتند من اینها را قبول ندارم و مردم را روشن میکرد که آخر سر ایشان را سوار ماشین کردند واو را خفه کردند. اینها همان جریان حامی منتظری بودند.
همین جریان فکری در اوایل انقلاب بر دفتر تبلیغات قم حاکم بودند. یک کتابخانه سیاسی درست کرده بودند، یک بخش نواری داشت که دوستان نوارهای درسی اساتید را میگرفتند و گوش میدادند. یعنی به جای اینکه سر کلاس بروند نوار دروس را میگرفتند و گوش میدادند. من هم همیشه میرفتم نوارهای آیتالله مصباح را میگرفتمبعد از یک مدت نوارهای ایشان را از این نوارخانه را جمع کردند. حتی نوار نهایهالحکمه، فلسفتنا و درسهای آیتالله مصباح را جمع کرده بودند، چون برای این جریان فکری قابل تحمل نبود. یعنی کسانی که ادعا میکردند اهل منطق و استدلال و گفتوگو هستیم، با متفکران حوزه در خود حوزه اینگونه برخورد میکردند، بعد از آن هم که کاریکاتور میکشیدند و فحش میدادند...
به ایشان هم تئوریسین خشونت میگفتند.
بله، هم خشونتهای لفظی داشتند و هم خشونتهای فیزیکی به کار میبردند. از آنطرف هم میگفتند ما اهل تساهل و تسامح هستیم. مثل الان که شعار اعتدال میدهند، ولی همیشه بدترین تعابیر را نسبت به منتقدینی که دلسوزانه حرف میزنند دارند. وقتی میگوییم ما نسبت به این قضیه دلواپسیم، ناراحتیم، به ما جواب منطقی بدهید، این ادبیات را به کار میبرند.
واکنش آیتالله مصباح در برابراین مدل رفتارها چیست؟
سال ۷۸ نیکآهنگ کوثر آن کاریکاتور موهن را نسبت به حضرت استاد کشید و موجب آن اعتراض و تحصن شد. بعد از مدتی شاید یکسال بعد بود یک بار به دفتر حاجآقا رفته بودم.آنجا نامهای دیدم که نیکآهنگ کوثر برای حاجآقا نوشته بود. یک نامه مفصل. او خطاب به حضرت استاد نوشته بود من را ببخشید، من را دیگران تحریک کردند و من نمیخواستم این کار را انجام دهم. این جریان فکری خاص اصلاحطلبها من را تحریک کردند که این کار را انجام دهم. الان هم به شدت پشیمان هستم و خواهش میکنم من را ببخشید. یک نامه بلندی هم بود.
نامه را که دیدم به حضرت استاد گفتم این نامه خیلی خوب است، نامه را به من بدهید که به رسانهها بدهم، پرتو هم منتشر کند. ایشان فرمودند: نه! گفتم: چرا؟ فرمودند: این جوان اشتباهی کرده که الان به آن پی برده، اگر میخواست علنی شود، خودش به رسانهها میداد و ما نباید او را بشکنیم. ایشان نامه را به خانه خود برد و حتی کپی نامه را هم به کسی نداد.
از مبارزات قبل از انقلاب حضرت آیتالله مصباح هم نکاتی بفرمایید.
حضرت استاد از مبارزین اصلی قبل از انقلاب بودند، در کتاب «شرح اسم» هم ماجرای هیئت ۱۱نفرهای که حضرت استاد هم جزو آنها بودنداز زبان آقا نقل شده است. خود آقای هاشمی هم این را در خاطرات خود آورده است، در خاطرات بقیه هم هست. هیئت ۱۱ نفره یکی از مهمترین گروههایی بوده است که مبارزات ایدئولوژیک جدی علیه شاه داشتند که حضرت آقای مصباح کل این مصوبات را به صورت خط خاصی که خودشان اختراع کرده بودند -شبیه به خطهای چینی که حروف آن را فرد دیگری نمیشناخت- نگارش میکردند. میگفتند بعضی اوقات که یادم میرفت کلید آن را نگاه میکردم تا رمزگشایی کنم. ایشان اینگونه به صورت سری کار میکردند. آخرین باری هم که اساسنامه تمام شد، به فارسی برگرداندند تا آقایان هیئت ۱۱نفره مطالعه کرده و معدوم کنند که همه معدوم کردند، جز آقای آذری قمی که این قضیه از لابهلای کتابهای ایشان لو رفت.
به هرحال در ایام مبارزات، امضای ایشان جزو بیشترین امضاها پای بیانیههای جامعه مدرسین بود. اسناد آن هم موجود است. منتهی بعضی دوست دارند که همواره این داستان را انکار کنند و بگویند ایشان در انقلاب نقشی نداشته است. نامهای از زندان قزلحصار برای امام نوشتهاند که در کتاب مصباح دوستان موجود است، آن نامه به دست ساواک افتاد. ایشان یک شخصیت برجستهای بودند که امام اینقدر به ایشان توجه میکرد.
اولین باری که شما با حضرت آقای مصباح آشنا شدید کجا بود؟
من در یزد درس میخواندم. برای زیارت به قم آمده بودم و هنوز معمم نبودم. ۱۷ ساله بودم. جلوی دفتر تبلیغات ایستاده بودم که ماشین سوار شوم تا خودم را به سه راه بازار برسانم. آنوقت تریلیها و اتوبوسها از داخل شهر میرفتند. ماشین هم کم گیر میآمد. وقتی ایستادم که تاکسی سوار شوم، دیدم یک فولکس واگن نگه داشت و شیشه را پایین کشید و گفت کجا میخواهی بروی و من هم گفتم و گفتند سوار شو. ماشین هم برای یک طلبهای بود، یک نفر هم جلو نشسته بود و آیتالله مصباح هم عقب نشسته بود. طلبه جلویی پیاده شد. صندلی فولکس به گونهای است که باید صندلی آن خوابانده شود تا کسی پیاده شود، من هم رفتیم عقب و پهلوی آیتالله مصباح نشستم.
خب من ایشان را اصلاً نمیشناختم. ایشان پرسید کجا میروی؟ من هم با لهجه خالص یزدی گفتم میخواهم به یزد بروم. ایشان هم یزدی صحبت کردند. گفتم شما هم یزدی هستید؟ فرمودند بله، اهل خود یزد هستم. اسم ایشان را پرسیدم که فرمودند مصباح هستم. اسم ایشان را شنیده بودم، ولی خودشان را ندیده بودم. آنوقت ۴۰ ساله بودند. جوان بودند.
به من گفتند دوست داری زود ماشین گیر بیاوری و به یزد بروی؟ گفتم: بله، خیلی دوست دارم. چون شب هم شب سردی بود. ایشان گفتند تسبیح داری؟ گفتم بله. گفتند با تسبیح صدبار رضا شاه را لعن کن تا زود ماشین گیر بیاوری. من هم با خودم گفتم ایشان عجب وردی یاد میدهد!
چه سالی؟
حدود سال ۵۵ بود. به سه راه بازار رسیدم. تسبیح را گرفتم شروع به ذکر کردم. ایشان فرمودند این ذکر بسیار مقرب است، چون رضاشاه نسبت به دین خیلی ظلم کرده است. لعن را شروع کردم، تا حدود لعن ۷۰ گفته بودم که یک ماشین نو از همین بلیزرها جلوتر از من ایستاد، افراد دیگری هم کنار جاده بودند، ولی به من گفت کجا میروی؟ من هم گفتم یزد. گفت بیا برویم. سوار شدیم و بقیه لعنها را هم در ماشین گفتم.
منظور روحیه ایشان است که با طلبهای که هنوز آشنا نیست و برای اولین بار با او برخورد میکند میفرماید صدبار لعن رضاشاه کن! آنوقت میگویند که ایشان اهل مبارزه نبوده است.
گویا شما با آیتالله جوادی آملی هم ارتباط دارید. در باره این ارتباط و همچنین نامه جمعی از علمای اعلام در حمایت از رهبر معظم انقلاب که در برهه نامه جام زهر مجلس ششم نوشته شد بفرمایید.
رابطه بنده با حضرت آیتالله جوادی آملی رابطه شاگرد و استادی است.ما جلد اول اسفار را از محضر ایشان درس گرفتیم. در دروس فقه و اصول ایشان هم شرکت میکردیم. ارتباط ما با ایشان خیلی حسنه و خوب بود. وقتی برای حج قبول شدم معرف من دو نفر بودند که یکی حضرت آیتالله جوادی آملی است که با دست خط خودشان من را معرفی کردند و معرف دیگر هم حضرت آیتالله مصباح یزدی بودند.
در تحصن هم که تشریف آوردند یادم هست که حضرت آیتالله جوادی آملی بالای منبر نشستند و من هم به ایشان گزارش دادم. یادم هست سال ۸۳ مجلس ششمیها نامهای نوشته بودند که رهبری باید جام زهر بنوشند. برای ما خیلی سخت بود. یکی از کارهایی که کردیم این بود که حالا که این نامه نوشته شده است، در سطح علمای بزرگ هم باید نامهای نوشته شود که آنها خطاب به مقام معظم رهبری و در حمایت از ایشان امضا کنند. بنده به همراه آقای استاد فیاضی و آقای ابوترابی که از دوستان ما بودند خدمت حضرت آیتالله جوادی آملی رسیدیم. آنموقع ایشان دماوند بودند. یک سفر هم آقای رجبی تشریف آوردند. در دو سه سفری که خدمت ایشان رفتیم قرار شد متن نامه را هم خود ایشان بنویسند. متن نامه هم موجود است. اولین امضا را هم ایشان کردند.
چه افراد دیگری امضا کردند؟
آیتالله مصباح، آیتالله مشکینی، آیتالله مجتهد شبستری، آیتالله استادی و شخصیتهایی در این رده امضا کردند و نامه را توسط آیتالله مشکینی در نشست خبرگان که خدمت حضرت آقا رسیدند تقدیم ایشان کردند که حضرت آقا لبخند شیرینی زدند. نامه جالبی بود. در مقدمه نامه آمده بود «الامام الخمینی مدینه السیاسه و علی الخامنهای بابها». این عین عبارت آیتالله جوادی است که امام خمینی شهر سیاست هستند و امام خامنهای باب شهر سیاست هستند. ما چنین ارتباطی با حضرت آیتالله جوادی آملی داشتیم و همچنان هم خدمت ایشان ارادت داریم. منتهی در برخی رسانهها بنا دارند طور دیگری القا کنند. در حالی که هم رابطه آیتالله مصباح با ایشان بسیار خوب و جالب است و هم ما نسبت به ایشان ارادت کامل داریم.