حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید بایگانی اسفند ۱۳۹۶ :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

۲۳۹ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۵۲
حسن حیدری
۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۴۸
حسن حیدری

به گزارش مشرق، علی قلهکی فعال رسانه ای با زدن هشتگ دراویش داعشی جمله‌ای از «بن سلمان» ولی‌عهد سعودی را یادآوری کرد که گفته بود: جنگ را به داخل ایران می‌کشانیم.

۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۴۴
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

رجزخانی دراویش با شمشیر در خیابان پاسداران

تجمع دراویش گنابادی

در جریان درگیری‌های امشب بالغ بر ۶۰ نفر از فرقه دراویش گنابادی بازداشت شدند.

به گزارش مشرق، سعید منتظر المهدی سخنگوی پلیس در کانال تلگرامی خود نوشت: برخی دراویش در حال تهیه کوکتل مولوتوف بودند و برخی با شمشیر رجز خانی می کردند.

پلیس تلاش کرد کمترین آسیب به مردم در محل وارد شود و برخی دراویش متواری و برخی بر روی پشت بام منازل مردم رفتند.

در جریان درگیری های امشب بالغ بر ۶۰ نفر از فرقه دراویش گنابادی بازداشت شدند.

پلیس برای متفرق شدن دراویش و عدم مزاحمت برای ساکنین ضرب الاجل تعیین کرد.

۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۳۸
حسن حیدری
  آتش زدن خودرو

دراویش آشوب‌گر در ادامه اقدامات خرابکارانه خود که از عصر روز گذشته در محدوده پاسداران آغاز کرده‌اند، خودروی یکی از اهالی محل را به آتش کشیدند.

به گزارش مشرق،  به دنبال اقدامات خرابکارانه تعدادی از دراویش در منطقه پاسداران که از عصر روز گذشته آغاز شده بود، علی رغم تلاش پلیس برای برقراری نظم و امنیت در این منطقه همچنان تعدادی از این افراد در خیابان گلستان هفتم پاسداران  متفرق نشده‌اند.

بر اساس این گزارش دراویش حاضر در محل با ایجاد موانع و روشن کردن آتش در سرتاسر این خیابان فرعی، این مسیر را مسدود کرده‌اند.

درطول ساعات گذشته پلیس بارها از این افراد خواسته تا برای برقراری مجدد نظم و آسایش ساکنان از محل متفرق شوند.

پلیس در ساعت‌های اخیر چندتن از این افراد که به انواع سلاح سرد مجهز بودند را دستگیر کرده است.

دراویش آشوب‌گر خودروی یکی از ساکنین محل را به آتش کشیدند.

یک خودروی سمند سفید به ماموران حمله ور شد و جمعی از آنان را مجروح کرد. این بار سوم است که دراویش به صورت وحشیانه با خودرو به ماموران حمله می‌کنند.

منبع: تسنیم
۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۳۶
حسن حیدری

مسأله ‏ى فرود آمدن جبرئیل، یک مسأله‏ ى ساده نیست؛ خیال نشود که جبرئیل براى هر کسى امکان دارد بیاید و یک تناسب کامل بین روح آن کسى که جبرئیل بر او وارد مى شود و مقام جبرئیل، که روح اعظم است، لازم است. چه ما همچون اهل نظر قایل شویم که قضیه ى تنزل جبرئیل، به واسطه ى روح خود ولى یا پیغمبر است که روح ولى، جبرئیل را تنزیل مى دهد و تا مرتبه ى پایین وارد مى کند یا همچون بعض اهل ظاهر، بگوییم حق تعالى او را مأمور مى کند که برو و این مسایل را بگو، تا تناسبى بین روح این کسى که جبرئیل به نزد او مى آید و بین جبرئیل که روح اعظم است، نباشد این معنا امکان ندارد.

مسأله ‏ى فرود آمدن جبرئیل، یک مسأله‏ ى ساده نیست؛ خیال نشود که جبرئیل براى هر کسى امکان دارد بیاید و یک تناسب کامل بین روح آن کسى که جبرئیل بر او وارد مى شود و مقام جبرئیل، که روح اعظم است، لازم است. چه ما همچون اهل نظر قایل شویم که قضیه ى تنزل جبرئیل، به واسطه ى روح خود ولى یا پیغمبر است که روح ولى، جبرئیل را تنزیل مى دهد و تا مرتبه ى پایین وارد مى کند یا همچون بعض اهل ظاهر، بگوییم حق تعالى او را مأمور مى کند که برو و این مسایل را بگو، تا تناسبى بین روح این کسى که جبرئیل به نزد او مى آید و بین جبرئیل که روح اعظم است، نباشد این معنا امکان ندارد.

گروه معارف - رجانیوز: در ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها شاید همین عبارت مورخان برای ورود به حسینه رجا کافی باشد که در وصف حال دختر پیامبر سلام الله علیهما آورده‏ اند. "ما زالت بعد ابیها مُعصبة الرأس، ناحِلة الجسم، منهدّة الرکن، باکیة العین" (بحار الانوار جلد ۴۳)

 

شهید مطهری در توصیف این عبارت می‏گوید: "زهرا را بعد از پدر ندیدند که هیچ وقت عصابه‏ای ( پارچه‏ای که از به خاطر سر درد به سر می‏بندند) را که به سر بسته بود از سر باز کند، روز به روز زهرا لاغرتر و ناتوان‌تر می‏شد. بعد از پدر همیشه زهرا را با چشمی گریان دیدند. «منهدة الرکن» این جمله معنی عجیبی دارد. «رکن» یعنی پایه، مثل یک ساختمان که پایه هایی دارد و روی آن پایه ها ایستاده است. از نظر جسمانی، پا و ستون فقرات رکن انسان است، یعنی انسان که می ایستد روی این بنای استخوانی می ایستد. گاهی از نظر جسمی، این رکن خراب می شود، مثل کسی که فرض کنید پاهایش را بریده باشند یا ستون فقراتش درهم شکسته باشد. ولی گاهی انسان از نظر روحی آن‌چنان درهم کوبیده می شود که گویی آن پایه های روحی که روی آن ایستاده است خراب شده است. زهرا را بعد از پدر این‌چنین توصیف کرده‏اند" (مجموعه آثار جلد ۱۶)
 
و حالا با توکل بر خدا و مدد از اهل بیت علیهم السلام هم‏چون محرم و هم‌نوا با اولیای الهی حسینیه ‏ای برای ذکر فضائل و مصائب حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) در فضای مجازی به‌پا می کنیم. باشد که به سهم خود در این عرصه، مزد رسالت را که فرمود‏: "لَّا اَسْاَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی" (شوری ۲۳) ادا کرده و مصداق لعن خداوند قرار نگیریم که فرمود: "إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمْ اللهُ فِی‌ الدُّنْیَاوَالاْ´خِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُهِیناً" (احزاب‌ ۵۷) - آنان که خدا و رسول را به عصیان و مخالفت آزار و اذیت می کنند، خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده و از رحمت خود دور فرموده و بر آنان عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است و رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) هم فرمودند: "فاطمة‌ُ بَضعَةٌ‌ مِنِّی‌ مَن‌ آذاها فَقَد آذاِنی‌" حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: "فاطمه پاره تن من است هر کس او را آزار دهد مرا آزار داده است."
 
 
 
***
 
سخنرانی مکتوب
 
والاترین فضیلت حضرت زهرا سلام الله علیها از زبان حضرت امام(ره)
 
راجع به حضرت صدیقه علیهاالسلام، خودم را از هر ذکرى قاصر می ‏دانم. فقط به این روایت شریف که با سند معتبر نقل شده است، اکتفا می ‏کنم. حضرت صادق علیه السلام می ‏فرماید: فاطمه علیهاالسلام بعد از پدرش، ۷۵ روز در این دنیا نبودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت. جبرئیل امین می ‏آمد و به ایشان تعزیت عرض می ‏کرد و مسایلى از آینده نقل می ‏فرمود. ظاهر روایت، این است که در این ۷۵ روز مراوده ‏اى بوده است؛ یعنى رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است. 
 
گمان ندارم که غیر از طبقه‏ اول از انبیاى عظام درباره‏ ى کسى این طور وارد شده باشد که در ظرف ۷۵ روز جبرئیل امین چنین رفت و آمدى داشته باشد. جبرائیل، مسایل واقع در آتیه و آنچه را که به ذریه ى فاطمه علیهاالسلام مى رسیده است، ذکر مى کرده و حضرت امیر هم آنها را مى نوشته است. حضرت امیر، همان طورى که کاتب وحى رسول خدا بوده است- و البته آن وحى به معناى آوردن احکام، با رفتن رسول خدا، تمام شد- کاتب وحى حضرت صدیقه در این ۷۵ روز نیز بوده است. 
 
مسأله ‏ى فرود آمدن جبرئیل، یک مسأله‏ ى ساده نیست؛ خیال نشود که جبرئیل براى هر کسى امکان دارد بیاید و یک تناسب کامل بین روح آن کسى که جبرئیل بر او وارد مى شود و مقام جبرئیل، که روح اعظم است، لازم است. چه ما همچون اهل نظر قایل شویم که قضیه ى تنزل جبرئیل، به واسطه ى روح خود ولى یا پیغمبر است که روح ولى، جبرئیل را تنزیل مى دهد و تا مرتبه ى پایین وارد مى کند یا همچون بعض اهل ظاهر، بگوییم حق تعالى او را مأمور مى کند که برو و این مسایل را بگو، تا تناسبى بین روح این کسى که جبرئیل به نزد او مى آید و بین جبرئیل که روح اعظم است، نباشد این معنا امکان ندارد. این تناسب، تنها بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیاى درجه ى اول بوده است؛ مثل رسول خدا، موسى، عیسى، ابراهیم و امثال اینها. این تناسب براى همه کس نبوده است و بعد از این هم، براى کس دیگرى واقع نشده است، حتى درباره ى ائمه هم من ندیده ام که چنین امرى وارد شده باشد.
 
طبق آن چیزى که من دیده ام فقط براى حضرت زهرا علیهاالسلام وارد شده است که جبرئیل به طور مکرر در طول ۷۵ روز وارد مى شده و مسایل آتیه را که بر ذریه ى او مى گذشته است، مى گفته و حضرت امیر هم ثبت مى کرده است، شاید یکى از مسایلى که گفته است، راجع به مسایلى بوده است که در عهد ذریه ى بلندپایه ى او حضرت صاحب علیه السلام واقع مى شود که مسایل ایران هم جزو آن مسایل باشد؛ ما نمى دانیم، ممکن است. در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه ى فضایل عظیمى که براى حضرت زهرا ذکر کرده اند، بالاتر مى دانم؛ فضیلتى که براى غیر انبیا علیهم السلام، آن هم نه همه ى انبیا، بلکه براى طبقه ى بالاى انبیا علیهم السلام و بعضى از اولیایى که در رتبه ى آنها مى باشند، براى کس دیگرى حاصل نشده است. و با این کیفیت که جبرئیل در طول هفتاد و چند روز مراوده داشته باشد، براى هیچ کس تاکنون واقع نشده است. این فضیلت، از مختصات حضرت صدیقه علیهاالسلام است. 
 
امام خمینى در دیدار با گروهى از خواهران به مناسبت روز زن، تاریخ ۱۱/ ۱۲/ ۶۲. صحیفه ى نور: ج ۱۹، ص ۲۷۸. با اندکى ویرایش.
 
***
 
صوت
 
روضه خوانی آیت الله مجتهدی برای حضرت زهرا سلام الله علیها
 

mojtahedi.mp3 | دانلود فایل

 
***
 
تحلیل جالب آیت الله بهجت از وصیت حضرت زهرا ـ علیهاالسّلام ـ  به این که شبانه دفن شود

این که حضرت زهرا ـ علیهاالسّلام ـ بعد از آن همه مظلومیت، در حال احتضار وصیت نمود که شبانه دفن گردد،(۱) کار عجیبى بود که نظیر کار پیغمبران ـ علیهم السّلام ـ است؛ زیرا کار کسى که نزاع کند و مغلوب شود و کشته و شهیده گردد و علیه او قضاوت بشود و آن همه بلاها را ببیند، و با این حال راهى را پیدا کند که خود را مثل غالب جلوه دهد و غالب بودن خود را به دیگران نشان دهد، به کار پیغمبران و اعجاز شباهت دارد، راهى که فکر بشر از فهم آن عاجز بود و آن این که وصیت نمود بدون تشییع شبانه دفن گردد.

اگر دستگاه حکومت و خلافت به فکرشان مى رسید که حضرت زهرا ـ علیهاالسّلام ـ چنین کارى را مى خواهد بکند، به منزل آن حضرت وارد مى شدند و از انجام آن جلوگیرى مى کردند.

بعد از دفن نیز راهى جز نبش قبر آن حضرت نبود که حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ از آن جلوگیرى نمود و نتوانستند کارى بکنند.

پی نوشت:

۱.بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۹۲؛ اقبال الاعمال، ص ۶۲۳؛ عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۸۷؛ نهج الحق، ص۲۷۰؛ رسالة حول حدیث « سخن معاشر الانبیاء لانورّث »، ص ۲۸.

***

صوت

سخنرانی آیت الله محمدمهدی میرباقری در شب دوم دهه اول فاطمیه سال 1436 هجری قمری

 

سخنرانی آیت الله میرباقری | دانلود فایل

گزیده متن سخنرانی

وادی توحید راه خروج از اضطراب و ناامنی
 
قرآن می فرماید: «الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»(انعام/82) آنچیزی که موجب اضطراب و خوف ما می باشد الهه ها و تکیه گاه ها هستند. آنها به خاطر محدودیت هایی که دارند فانی و آفل هستند. که قرآن فرمود: «فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأى کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلین»(انعام/76). آن الهه ها از ما جدا می شوند. و نیز آن ها تمامیت خواه و شریکان متشاکس هستند که فرمود: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ» (زمر/29) و نیز بیان کردیم که اینها کاره ای نیستند و کاری از آنها برنمی آید و من فقیر را پر نمی کنند و تکیه بر چنین معبودها و الهه هایی خوف زاست.
 
و گذشت که برای رسیدن به نقطه امن باید به الله پناه برد که که الهه حقیقی است و می تواند تنها تکیه گاه ما باشد. شریک ندارد، همیشه با ماست. کسی است که می شنود و اجابت می کند. حکیم و رحیم و رحمان است. لذا قرآن فرمود: «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ مُبینٌ * وَ لا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ مُبینٌ»(ذاریات/50-51) پس رسول الله(ص) بیان می کنند که شرک خوف ایجاد می کند و الهه های دیگر ایجاد مشکل و خوف و... می کند. و توحید و تمسک به خدا وادی ایمن درست می کند که در حدیث نورانی آمده است که: سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» یعنی کلمه «لا اله الا الله» حصار محکم است و ایمنی ایجاد می کند.
 
امتحان الهی راه بریدن از شرک ها و الهه ها
 
البته این نکته هست که برای رسیدن به توحید رفتن این مسیر ابتدا همراه با سختی است و در واقع کار ابتلائات همین عبور دادن است. قرآن می فرماید: «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه» این رنج حرکت رسیدن به خداست. و لذا فرمود: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین»(بقره/155) یعنی خدا می فرماید که زیر پای شما را خالی می کنیم و شما را مبتلا خواهیم کرد. مانند وقتی که کشتی در دریا خراب می شود. خداوند همه تکیه گاه ها را خراب می کند و همه بتکده ما را ویران می کند. اگر خیال کنیم که زمین است که ما را نگه می دارد در صورتی که تکان بخورد خوف در دل ما ایجاد می شود و این خوف از ترک تعلقات است. اگر آبرو یک جایی جمع کرده باشید ما آن را می ریزیم. و کسانی که در مقابل این امتحان ها صبر می کنند به مقصد خواهند رسید.
 
در روایت می فرماید که دارایی هایی برای رسیدن به ما بود و نردبان سلوک بود. ولی اگر اینها حجاب شد اینها را خراب می کنیم. که با رفتن امکانات خدا را پیدا کنی. لذا صابر در این مقام خدا را یافته می گوید: «انا لله و انا الیه راجعون». انسان باید با جوانی و آبرو و امکانات به طرف خدا حرکت می کرد، اگر آن ها را محبوب خود قرار داد، خدا نردبان ها را از زیر پایش می کشد که متوجه شود. پس صابر کسی است که در نعمت اگر خدا را ندیده است، در فقدان ها او را می یابد. تعبیر عجیبی دارد قرآن که در عذاب های قوم بنی اسرائیل می فرماید: «وَ إِذْ نَجَّیْناکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذابِ یُذَبِّحُونَ أَبْناءَکُمْ وَ یَسْتَحْیُونَ نِساءَکُمْ وَ فی ذلِکُمْ بَلاءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظیم»(بقره/49) یعنی همه سختی ها که کشیدید از جانب پروزدگارتان بود. او شما را تربیت می کرد. لذا آیه فرمود که به صابرین بشارت بده که در میان این ابتلائات به خدا خواهند رسید.
 
ولایت شرط رسیدن به توحید و خروج از شرک / توضیح با آیه نور
 
پس این وادی ایمن، وادی توحید در مقابل وادی شرک است. در تعبیر دیگری داریم که «ولایه علی بن ابی طالب حصنی» و یا در همان حدیث حضرت شرط ولایت را مطرح می کنند. اما این به چه توضیحی است؟ برای رسیدن به وادی توحید باید از صراط ولایت عبور کرد. حتی عالی ترین سفره بهشت هم سفره ولایت اهل بیت است. یعنی بهشت که مقامات توحیدی هم هست بدون ولایت نیست. ما همراه حضرت یک سیر دائمی حرکت داریم و هیچ گاه وادی و توحید جدا نمی شوند. امکان ندارد که ما ولایت را پشت سر بگذاریم و از او جلو بزنیم.
 
برای توضیح مطلب در قرآن توضیح داده شده است که چگونه انسان هدایت می شود. یکی از آنها آیه نور است که فرمود: «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ یَکادُ زَیْتُها یُضی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ* فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیها اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ * رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إیتاءِ الزَّکاةِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ»(نور/35-37) در ذیل آیه روایت از امام رضا(ع) می فرماید که خدا هدایت کننده آسمان و زمین است و همه مخلوقات اگر می خواهند به حقیقت توحید برسند باید با نور الهی حرکت کنند. پرتوی نور الهی باید نشان آن ها باشد.
 
اما سیر در پرتو نور الهی اینگونه است که این نور تمثلی دارد که وجود مقدس رسول الله(ص) می باشند. اما این نور که متمثل شده است در یک شبکه به شما می رسد. در آیه بعد از اینکه این شبکه را توضیح می دهد، بیان می کند که این نور بالاخره در خانه هایی به شما می رسد که وصف آنها این است که: «فی‏ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» یعنی در اینجا ذکر و یاد خدا هست. در این خانه ها هیچ چیزی او را از یاد خداوند باز نمی دارد و همه جا برای او مسجد می شود. همه این شبکه برای رسیدن به نور است و معدن این نور هم همان نقطه تمثل آن است. یعنی تا اینجا امکان صعود و بهره برداری هست که به کنه نورانیت کسی برسد و کنه معرفت الله همانجاست (که در حدیث کنه نورانیت توضیح داده شده است) و این خانه ها، خانه های ولایت است. این همان دعای حضرت نوح(ع) است که فرمود: «رَبِّ اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِنات»(نوح/28) ذیل همان آیه توضیح می دهند که این بیت ایشان دارالولایه است و همانجا اهل البیت را معنا می کند. بیت طهارت و نور منزل رسول الله(ص) است. و نور خود را امام به آنها سرایت می دهد و آنها نورانی و پاک می کند و همه نعمت ها از همین راه اخذ می شود مثل تسنیم و... که در قرآن ذکر شده است.
 
لذا اگر هدایت اینگونه بدست می آید و بدون امام راه رسیدن به توحید نداریم، حسبنا کتاب الله معنا ندارد. قرآن حبل الله است و راه رسیدن به آن هم امام است. کسی نمی تواند به قرآن که سراسر نور است راهی پیدا کند مگر از راه امام. قرآن همان چراغی است که خداوند در قلب پیامبر روشن است. می گوید: «الَر کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»(ابراهیم/1) امام است که باید مردم را با این کتاب در وادی نور سیر بدهد. اگر کسی فکر کرده است که رسول یک آدرس می دهد که ما خودمان برویم این خطای فاحشی کرده است. قرآن با جان امام متحد است. نبی اکرم خودشان وادی توحید هستند. همه انوار الهی و اخبار غیبی در وجود ایشان خلاصه می شود. کسی نمی تواند خودش راه را برود چراکه رسیدن به این وادی ایمن جز از طریق ائمه نمی رسد. پس وادی توحید مقامات ولایت رسول الله(ص) و امیرالمومنین(ع) است.
 
توضیح شرطیت ولایت برای توحید؛ آیه شجره طیبه
 
اما آیه بعد در بحث هدایت: «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فرع ها فِی السَّماءِ * تُؤْتی أُکُلَها کُلَّ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ * وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرار * یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمینَ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ * أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار * جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرار»(ابراهیم/24-29) کلمه در قرآن به معنای لفظ نمی باشد. کلمات اهل بیت می باشند. این کلمه طیبه را خدا مثلی برایش می زند که شجره طیبه است. ورای این مثل البته حقیقتی است که همه آن را متوجه نمی شوند که باطن قرآن است.
 
در روایت بیان می کند که این درخت وجود مقدس رسول الله(ص) است و تنه و برگ و... را توضیح می دهند. در روایت دیگری توضیح می دهد که اصل درخت خود اهل بیت هستند و ولایت آن ها فرع آن است و عجیب است که فرع آن ها در آسمان است. کسی که به این شجره بپیوندد می تواند از فروع به اصل برسد و به اصل توحید برسد؛ و از معارف آن که تناول کند می تواند به ریشه برسد. ریشه همان وجود نبی مکرم اسلام است. سیر از ثمرات درخت است به ریشه آن است. پس باز سیر ما در توحید به همین سیر در شجره ولایت توضیح داده شده است.
 
و از طرف دیگر وادی کفر و شرک که اصل همه مشکلات است و اصل آن هم استکبار در مقابل خداوند است، این شرک به چه صورت است؟ شرک فقط مناسک نیست بلکه ورود به وادی رجس و ناپاکی و ظلمات است. اصل شرک و کفر اولیای شرک هستند و آنها کلمه خبیثه هستند. در روایات که به بنی امیه و دیگران تفسیر شده است. کسی نمی تواند مستقلاً مشرک شود. بلکه انسان برگی از این درخت کفر و شرک می شود. از طرفی که وادی نور داریم در آن طرف وادی تاریکی و شرک است. افتادن به وادی اضطراب و شرک در واقع ولایت کفر و شرک است. همین استکبار مساوی است با خوف و نگرانی و اضطراب. انسان ها بشکل جزائر مستقل شرک و کفر ندارند. شیطان بیماری مسری خود را سرایت می دهد و در کفر می دمد. ما دستگاه استکبار در عالم داریم. و اگر نا امنی و خوف ... هست میوه های این کفر و شرک است. و در همین وادی است که این اولیاء طاغوت با تابعان خود چنان می کنند که قرآن می فرماید: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار»(ابراهیم/28) ای پیامبر دیدی که نعمت الله را برداشتند و کفر را جای آن گذاشتند و قوم خود را به وادی ویرانی کشاندند؟!
 
ذیل همین آیه است که روایات مفصل نعمت را به ولایت توضیح داده است که فوز و سعادت با ولایت حاصل می شود و همه درجات بهشت در امام خلاصه می شود و بر اساس ارادت به آن ها است که بهشت درجه بندی می شود. و بلکه هرچه از نعمات در دنیا به انسان می رسد، در باطن از ولایت ائمه آمده است و ثمره آن درخت است. (رجوع شود به روایات ذیل سوره واقعه که نعمات بهشتی را بیان می کند) و یا در قرآن می فرماید: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فیها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَیْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبینَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَ لَهُمْ فیها مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِی النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَمیماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُ»(محمد/15) در همینجا روایت فرمود که نهرها امام است و از آن می نوشید. مغفرت هم ولایت امام است. لذا اینجا مرحوم مجلسی در اینجا توضیح داده است که بلکه باطن همه نعمات بهشت، نور امام است. هرچند ظاهر بهشت را نباید انکار کرد.
 
پس نکته ما این بود که رسیدن به توحید نیاز به ولایت ائمه دارد. بدون آنها اصلا معنا ندارد. سیر از ناامنی به امنیت از این راه بدست می آید لذا ولایت شرط توحید است به این معناست. توحید؛ وادی و محیطی دارد که آن محیط ولایت الله است که همان ولایت رسول خداست. باید به شجره توحید وصل شد و برگ آن درخت شویم. پس جریان توحید و شرک دو وادی هستند که تجسد در اولیاء خود دارند و با آنها این دو محیط معنا می شود. و نکته دیگر اینکه همه مشکلات این است که این دو وادی کفر و ایمان با هم در این دنیا قاطی شده است. بدون ولایت رسول الله(ص) اصلا محیط توحید و امن و... نیست. و اگر توحید است که انسان را از جهنم خارج می کند، یعنی بدون ولایت کسی به بهشت نمی رسد. لذا ذیل آیه «وَ إِن مِّنکمُ‏ْ إِلَّا وَارِدُهَا  کاَنَ عَلىَ‏ رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا * ثمُ‏َّ نُنَجِّى الَّذِینَ اتَّقَواْ وَّ نَذَرُ الظَّالِمِینَ فِیهَا جِثِیًّا»(مریم/71-72) فرمودند که متقینی که از جهنم رهامی شوند، شیعیان ما اهل بیت هستند. متقی کسی نیست که نماز می خواند. برخی نمازشان با فحشائشان یکی است. برخی هستند که شیطان آن ها را برای نماز شب بیدار می کند. اما اتفاقی که صدر اسلام افتاد اولین قدم بود که مردم را از وادی توحید به وادی شرک و کفر و جهنم بردند که توضیح خواهیم داد که چطور حضرت زهرا سلام الله علیها به میدان آمدند تا مسیر را برگردانند و البته این سنگین هم بود... السلام علیک یا فاطمه الزهرا(س).
 
***
 
صوت

مرثیه سرایی حاج میثم مطیعی در محضر رهبر انقلاب/ شب اول فاطمیه 1435 هجری قمری

 

 

***

روضه مکتوب 

برگرفته از کتاب منتهی الآمال شیخ عباس قمی

بدان که در روز وفات آن حضرت، اختلاف بسیار است واظهر نزد احقر آن است که وفات آن حـضـرت در سـوم جـُمـادى الاخـره واقع شده چنان‌که مختار جمعى از بزرگان علما است واز بـراى مـن شـواهـدى است بر این مطلب که جاى ذکرش نیست.(۱) پس بقاى آن حـضـرت بـعد از پدر بزرگوار خود، نود وپنج روز بوده. واگرچه در روایت معتبر وارد شـده اسـت کـه مـدت مـکـث آن مخدّره بعد از پدر خود در دنیا هفتاد وپنج روز بوده لکن توان وجـهـى بـراى آن ذکـر کـرد بـه بـیـانـى کـه مـقـام ذکـرش در ایـنـجا نیست ولکن خوب است عـمـل شـود بـه هـر دو طـریـق در اقـامـه مـصـیـبـت و عـزاى آن حـضـرت چـنـانـ‌کـه فعلاً معمول است.

 

بـه هـرحـال؛ بعد از پدر بزرگوار خود در دنیا چندان مکث نکرد و پیوسته نـالان و گـریـان بـود، در آن مـدت قلیل، آن قدر اذیّت و درد کشید که خداى داند و اگر کسى تـأمـل کند در آن کلمات که امیرالمؤمنین علیه السّلام بعد از دفن فاطمه علیهاالسلام با قـبـر پیغمبر صلى اللّه علیه وآله وسلّم خطاب کرد، مى‏داند که چه مقدار بوده صدمات آن مظلومه. واز آن کلمات است:

 

«سـَتُنَبِّئُکَ اِبْنَتُکَ بِتَظافُرِ اُمَّتِکَ عَلى هَضْمِها فَاحْفِهَا السُّؤ الَ وَاسْتَخْبِرْهَا الْح الَ فـَکـَمْ مـِنْ غـَلیـلٍ مُعْتَلَجٍ بِصَدْرِه ا لَمْ تَجِدْ اِلى بَثِّهِ سَبیلاً وَسَتَقُولُ وَیْحَکُمُ اللّهُ وَهُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ.» (۲)

 

حـاصـل عـبـارت آنـکـه امـیـرالمـؤمـنـیـن عـلیـه السـّلام بـا رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله و سـلّم می ‏گـوید: «و به زودى خبر خواهد داد تو را دختر تـو بـه مـعـاونت و یارى کردن امت تو یکدیگر را بر غصب حق من و ظلم کردن در حق او، پس از او بـپـرس احـوال را چه بسیار غم‏ها ودردهاى سوزنده که در سینه فاطمه علیهاالسّلام بر روى هـم نـشـسـتـه بـود کـه بـه کـسى اظهار نمى‏توانست بکند و به زودى همه را به شما عرض خواهد کرد و خدا از براى اوحکم خواهد کرد واو بهترین حکم کنندگان است.»

 

شـیـخ طـوسـى بـه سـنـد مـعتبر از ابن عباس روایت کرده است که "چون هنگام وفات حضرت رسـول صلى اللّه علیه وآله وسلّم شد، آن قدر گریست که آب دیده‏اش بر محاسن مبارکش جـارى شـد. گـفتند: یا رسول اللّه! سبب گریه شما چیست؟ فرمود: گریه مى‏کنم براى فـرزنـدان خـود و آنچه نسبت به ایشان خواهند کرد. بَدانِ امّت من بعد از من، گویا مى‏بینم فـاطـمه دختر خود را بر او ستم کرده باشند، بعد از من و او ندا کند که یا اَبَتاه، و اَحدى از امـت مـن اورا اعـانـت نـکـنـد؛ چـون فـاطـمـه عـلیـهاالسّلام این سخن را شنید، گریست. حضرت رسول صلى اللّه علیه وآله وسلّم فرمود که گریه مکن اى دختر من، فاطمه علیهاالسّلام گفت: گریه نمى‏کنم براى آنچه بعد از تو با من خواهند کرد، ولیکن مى‏گریم از مفارقت تـو یـا رسـول اللّه صـلى اللّه علیه وآله وسلّم. حضرت فرمود که بشارت باد تو را اى دخـتـر مـن کـه زود بـه مـن مـلحـق خـواهـى شـد و تـو اول کـسـى خـواهـى بـود کـه از اهل بیت من به من ملحق مى‏شود." (۳)

 

در کـتـاب (روضـه الواعـظـیـن) وغـیره روایت کرده‏ اند که حضرت فاطمه علیهاالسّلام را مرض شدیدى عارض شد و تا چهل روز ممتد شد. چون دانست موت خود را اُمّ اَیْمَن واَسماء بنت عُمَیسْ را طلبید و فرستاد ایشان را که حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام را حاضر سازند، چون حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام حاضر شد، گفت: "اى پسر عم! از آسمان خبر فوت من به من رسید و من در جناح سفر آخرتم، تو را وصیت مى‏کنم به چیزى چند که در خاطر دارم."

 

حـضـرت فـرمـود: "آن‏چـه خـواهـى وصـیـّت کـن اى دخـتـر رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله وسلّم" پس بر بالین آن حضرت نشست وهرکه را در آن خـانـه بـود، بـیرون کردند. پس فرمود که اى پسر عم! هرگز مرا دروغ‌گو و خائن نیافتى و از روزى کـه بـا مـن معاشرت نموده‏اى، مخالفت تو نکرده ام. حضرت فرمود که معاذ اللّه تـوداناترى به خدا و نیکوکارتر و پرهیزکارتر و کریم‏تر و از خدا ترسان‏ترى از آنکه تو را سـرزنـش کنم به مخالفت خود و بر من بسیار گران است مفارقت تو و لیکن مرگ امرى اسـت کـه چـاره از آن نـیـسـت، بـه خـدا سـوگـنـد کـه تـازه کـردى بـر مـن مـصـیـبـت رسول خدا صلى اللّه علیه وآله وسلّم را و عظیم شد وفات تو بر من، پس می ‏گویم: اِنّا ا للّه وَ اِنـّا اِلَیـْهِ راجِعُون براى مصیبتى که بسیار دردآورنده است مرا و چه بسیار مرا و چه بـسیار سوزنده و به حزن آورنده است مرا، به خدا سوگند که این مصیبتى است که تسلى دهـنـده نـدارد و رَزیـّه اى اسـت کـه هـیـچ چـیـز عـوض آن نـمـى‏تـوانـد شـد؛ پـس سـاعتى هر دوگـریـسـتـنـد، پس امیرالمؤمنین علیه السّلام سر حضرت فاطمه علیه السّلام را ساعتى بـه دامـن گـرفت و آن حضرت را به سینه خود چسبانید فرمود که هرچه مى‏خواهى وصیّت بـکن که آنچه فرمایى به عمل مى‏آورم و امر تو را بر امر خود اختیار مى‏کنم؛ پس فاطمه عـلیـهـاالسـّلام گـفـت کـه خـدا تـو را جـزاى خـیـر دهـد اى پـسـر عـم رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله وسـلّم، وصـیـّت مـى‏کـنـم تو را اول که بعد از من اُمامه را به عقد خود درآورى؛ زیرا که مردان را چاره از زن گرفتن نیست. او براى فرزندان من مِثْل من است. پس گفت که براى من نعشى قرار ده زیرا که ملائکه را دیـدم که صورت نعش براى من ساختند. حضرت فرمود که وصف آن را براى من بیان کن؛ پـس وصـف آن را بـیـان کـرد و حـضـرت از بـراى او درسـت کـرد و اول نـعشى که در زمین ساختند، آن بود. پس گفت که باز وصیّت مى‏کنم تو را که نگذارى بـر جـنـازه مـن حـاضـر شـوند یکى از آنهایى که بر من ستم کردند و حق مرا گرفتند؛ چه ایـشـان دشـمـن مـن و دشـمـن رسول خدا صلى اللّه علیه وآله وسلم هستند و نگذارى که احدى از ایـشـان و اتـبـاع ایشان بر من نماز کنند و مرا در شب دفن کنى، در وقتى که دیده‏ها در خواب باشد.

---------------------------------
۱ـ عـلامـه مـجـلسـى؛ در (جـلاء العـیـون) ایـن قول را اصح واَشْهَر میان علماى امامیه دانسته است. ر.ک: (جلاء العیون) ص ۲۷۹.

۲ـ (الکـافـى) ۱/۴۵۹، بـاب (مـولد الزهرا علیهاالسّلام)، حدیث سوم؛ (روضه الواعظین) ۱/۱۵۲.

۳ـ (الخصال) شیخ صدوق ۱/۲۷۲، باب الخمسه، حدیث ۱۵.

۴ـ (روضه الواعظین) فتال نیشابورى ۱/۱۵۱.

***

صوت

سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین ناصر رفیعی محضر رهبر انقلاب/ شب اول فاطمیه 1435 هجری قمری

 

rafieei.mp3 | دانلود فایل

***

پاسخ حضرت آیت الله  جوادی آملی به شبهه وهابیون

روایت جعل کردند تا فدک را غصب کنند

آیت الله جوادی آملی در  یکی از دروس تفسیر خود  در تاریخ ۱۲/۷/۱۳۸۸ به یکی از شبهات جدید وهابیت درباره مصائب حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ پرداختند، و بر مظلومیت ایشان اشک ریختند.

 

ایشان که در این درس به آیه ۶ سوره مبارکه مریم (یرِثُنی و یرِثُ من آل یعقوب) رسیده‏ بودند این آیه را یکی از پاسخ‏های حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ به غاصبان فدک برشمردند و در ضمن آن، به شبهه ‏ای قدیمی که بتازگی  از سوی برخی وهابیون افراطی مطرح شده است پاسخ گفتند. اخیراً «عثمان الخمیس» روحانی بشدت افراطی وهابی، در برنامه خود در "شبکه ماهواره‏ای الصفا" به حدیث جعلی «نحن معاشر الانبیاء لانورّث ، ما ترکناه صدقة» استناد کرده و فدک را حق حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ ندانست. وی در این برنامه‏ به زعم خود تلاش کرد تا با دلایل متعدد ثابت کند که منظور آیات قرآن از ارثی که انبیاء باقی گذاشتند تنها "علم و نبوت" است.

 

در پاسخ به این اظهارات بی‏ پایه، مفسّر و متأله بزرگ معاصر، آیت‏ الله عبدالله جوادی آملی با توضیح خطبه فدکیه حضرت زهرا و نیز وداع امیرالمؤمنین علی ـ علیهما السلام ـ با ایشان، به ایراد پاسخ پرداختند که در ضمن آن بر مظلومیت آن حضرت اشک ریختند.

 

آنچه در پی می ‏آید متن بیانات ایشان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حضرت علامه جوادی آملی است.

------------------------------------
نبوت ارثی نیست. «الله أعلم حیث یجعل رسالته»[۱]. رسالت، نبوّت، امامت، اینها به عصمت برمی‏گردد، اینها ارثی نیست. این میراث کتاب ـ به معنای نبّوت ـ را ارث بردن نیست.

 

کتاب را پیامبر به امت ارث می‏دهد. مثل این‏که فرمود: «إنّی تارکٌ فیکم الثّقلین». از ارث به "ترکه" و "ماتَرَک" یاد می‏کنند. در تعبیرات دینی، به "ترکه" یاد شده است. ما هم تعبیر عرفی‏مان این است که: تَرَکه میّت چیست؟ حضرت (ص) هم فرمود: «میراث من قرآن و عترت است؛ "إنّی تارکٌ فیکم الثَقَلَین"، این ترکه، این إرث در بین شما هست». به این معنا ، همه چیز برای همه امّت، چه ظالم، چه صالح، چه طالح ارث است.

 

وقتی که وجود مبارک زکریا (ع) از ذات اقدس إله فرزند می‏خواهد، چون طبق دو آیه، دو خصیصه‏ی تلخ برای فرزندها ذکر شده، برای اینکه به آن دو خصیصه مبتلا نشود هم در آیه سوره مبارکه آل عمران به خدا عرض کرد: «و اجعله مِن لدُنکَ ذرّیةً طیبة» یعنی فرزند طیب؛ هم در آیه مبارکه سوره مریم عرض کرد: «و اجعله ربِّ رضیا».
در مسأله ارث [ارث گذاشتن انبیاء در آیاتی مثل "یرثنی و یرث من آل یعقوب" و "ورث سلیمان داود"] اقوال متعدّدی است. گفته ‏اند:


منظور از میراث، نبوّت است.

 

منظور از میراث، علم و حکمت است.

 

منظور از میراث، مال است.

 

این اقوال سه‏ گانه در قالب کتاب‏های تفسیری ـ مخصوصاً در جامع قُرطبی ـ آمده.

 

بررسی اقوال سه‏ گانه :

 

اول : منظور ، نبوّت نیست؛ برای این‏که نبوّت امر ارثی نیست؛ بر اساس آیه‏ی «الله أعلمُ حیثُ یَجعَلُ رِسالَتَه» ارثی نیست. هیچکدام از انبیاء ، نبوّت را از نبی قبلی ارث نبردند. سلسله انبیاء ابراهیمی ـ علیهم ‏السلام ـ از وجود مبارک حضرت ابراهیم(ع) و انبیاء بعدی، این‏ها هر کدام بر اساس "اعطاء الهی" به نبوت رسیدند، نه این که ارث برده باشند.


دوم : درباره علم و حکمت ـ که [فرموده‏ اند:] «العلماء ورثة الأنبیاء» ـ این سر جایش محفوظ است؛ که اینها وارثان انبیاء هستند. برای این‏که انبیاء معلم کتاب و حکمت‏اند و این‏ها هم علم و حکمت را از انبیاء به ارث می‏برند. این هم اختصاصی به هیچ پیغمبری ندارد.

 

سوم : می‏ماند مسأله مال. در جریان مسأله مال که قول سوم است اختصاصی به ما شیعه‏ها ندارد، عده‏ای، هم از اهل سنت و هم از قدما و از اصحاب ـ مثل «ابن ‏عباس» و دیگران ـ این ارث را ارث مال دانسته‏اند. ما باید ببینیم که این ارث، ارث مال است یا غیر مال:

 

روایتی را «مرحوم کلینی رضوان الله علیه» در کافی نقل می‏کند که: انبیاء درهم و دینار را به ارث نمی‏گذارند، این‏ها علم را به ارث می‏گذارند. این روایت را که مرحوم کلینی نقل کرد حق است. یعنی بنای انبیاء بر این نیست که این‏ها مال جمع بکنند؛ مال را به دیگری منتقل بکنند؛ این‏ها نیست.

 

آنچه که محور نزاع بین دو فرقه است آن ذیلی است که جعل شده ؛ [یعنی] "ما تَرَکناه صدقة". این "ما تَرَکناه صدقة" را که آن‏ها نقل کردند سند ندارد و جعلی است و در جوامع روایی معتبر نیامده و در کتاب شریف کافی هم نیست. آنها این را جعل کردند تا بگویند این "فدک" و امثال فدک صدقه است؛ وقتی صدقه عمومی شد به بیت ‏المال می‏رسد؛ وقتی بیت‏ المال شد به حاکم وقت منتقل می‏شود؛ و همین کار را هم کردند.

 

ما برای این‏که ببینیم این روایت درست هست یا نه، اولاً در سند این روایت: متن این روایت به همین جمله ختم می‏شود که مرحوم کافی در کلینی نقل کرده است که «الانبیاء لا یوَرِّثون درهماً و لا دینارا». این ها علم را ارث می‏گذارند. آن «ما تَرَکناه صدقة» در جوامع روایی معتبر نیست. این یک.

و ثانیاً در حجیت روایت: چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد، اولاً و بالذّات باید بر کتاب خدا عرضه شود. این دو طایفه روایات است که هر دو را مرحوم کلینی نقل کرد، بزرگان دیگر هم در جوامع روایی آورده ‏اند:


یک طایفه مربوط به عنوان "نصوص علاجیه" است که در کتاب‏های اصولی فراوان مطرح است، که اگر دو خبر معارض بودند چه بکنیم؟ حضرت فرمود که: "ما وافَقَ کتابَ الله" می‏شود حجت، و "ما خالَفَ کتاب الله فاضربوه علی الجدار" و مانند آن. این‏ها به عنوان "نصوص علاجیه" است که روایت‏هایی که معارض هم‏ هستند، معیار حجّت و لاحجّت یا ترجیح إحدی ‏الحجّتین، عرض بر قرآن کریم است.

 

طایفه دیگر روایاتی است که مطلق است چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد. وجود مبارک پیغمبر ـ علیه و علی آله آلاف التحیة و الثنا ـ و هم‏چنین ائمه ـ علیهم ‏السلام ـ فرمودند: «به نام ما حدیث جعل می‏کنند؛ ولی به نام خدا آیه قرآن را نمی‏توانند جعل بکنند»... به نام ما روایات جعلی زیاد هست. هر روایتی که از ما به شما رسید بر کتاب خدا عرضه کنید. اگر مطابق با کتاب خدا نبود و مخالف کتاب خدا بود، این حجت نیست و حرف ما نیست.


خدا غریق رحمت کند «علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه» را ؛ ایشان می‏فرمود: طبق همین روایت معلوم می‏شود که چیزهایی را به نام پیغمبر جعل کرده‏ اند. برای این‏که این روایت «ستکثر عَلَیّ القالَة» [۲]یا صادر شده و یا صادر نشده. اگر صادر شده و پیغمبر(ص) فرمود به نام من دروغ جعل می‏کنند معلوم می‏شود احادیث موضوع داریم. و اگر این روایت صادر نشده باشد همین دلیل بر جعل است، برای این‏که همین را از پیغمبر(ص) نقل کردند. لذا ایشان فرمود: این روایت چه صادر شده باشد چه صادر نشده باشد مضمونش حق است. یعنی معلوم می‏شود که به نام پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ احادیثی جعل می‏کنند.

 

پس هر روایتی چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد باید بر قرآن کریم عرضه شود. لذا اول ما باید خطوط کلی قرآن را ارزیابی کنیم، بعد روایت را بر قرآن عرضه کنیم.

 

وقتی آیات قرآن را بررسی می‏کنیم، می‏بینیم عموماتی دارد، اطلاقاتی دارد و خصوصیاتی. هم عموم و اطلاقش شامل أنبیاء و غیر أنبیاء می‏شود، هم آن‏چه که مخصوص أنبیاء است. تمام این اطلاقات از «أقیموا الصلاة»، از «کُتِبَ علیکم الصیام»، از مسأله جهاد، از مسأله حج، از مسائل امر به معروف و نهی از منکر، همه‏ی تکالیف شامل أنبیاء و معصومین ـ علیهم ‏السلام ـ می‏شود. البته آنها احکام مختصه هم دارند نظیر وجوب نماز شب بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ و مانند آن.

ولی:


یک : «یوصیکم الله فی اولادکم»[۳] این‏گونه از عمومات مسأله ارث را تبیین می‏کند و شامل پیغمبر [هم] می شود. همه اینها مشمولند...

 

دو : آیه سوره مبارکه احزاب که «اولوا الأرحام بعضُهُم اولی ببعض» که طبقات ارث را تبیین می‏کند شامل أنبیاء هم می‏شود.


سه : قصه «وَرِثَ سلیمانُ داود»[۴] درباره خصوص نبوّت است.

 

چهار : اینجا هم «ولیاً یرِثُنی و یرِثُ من آل یعقوب»[۵] ظاهرش، مال است. برای این‏که "ارث نبوّت" یا "ارث علم" یا "ارث حکمت" قرینه می‏خواهد.

 

وقتی عرفاً گفتند ارث، یعنی "مسأله‏  مال". فلان کس ارث برد، فلان کس وارث است یعنی مال. درست است که می‏شود گفت فلان شخص وارث علم فلان کس است، وارث حکمت فلان کس است ولی مع القرینه است. با قرینه می‏شود ارث را در مسائل علم و حکمت مطرح کرد؛ ولی بی‏ قرینه همان مسأله ارث مال است . لغةً این‏طور است، عرفاً این‏طور است، اعتبار عقلاء این‏طور است.

 

پس این چهار دلیل نشان می‏دهد که أنبیاء همانند افراد دیگر مشمول این عموم و اطلاقات‏ند.


مهم‏تر از همه استدلال صدّیقه کبری ـ سلام ‏الله علیها ـ در حضور همه مهاجر و انصار با اطّلاع وجود مبارک امام زمانش یعنی علی بن ابی‏طالب ـ سلام الله علیه ـ است. حضرت باخبر بود که وجود مبارک صدیقه کبری (س) چگونه دارند احتجاج می‏کنند. یکی از کسانی که این خطبه را حفظ کرد و نقل کرد زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ بود که این خطبه را حفظ کرده بود و برای دیگران نقل کرد. یکی از روات این خطبه زینب کبری ـ سلام ‏الله ‏علیها ـ است.


الان شما ملاحظه بفرمایید این خطبه نورانی حضرت (س) از چند بخش تشکیل می‏شود و از چند جهت حضرت استدلال می‏کنند... بعد از حمد و ثنا و توحید الهی و وحی و نبوت و... به مسأله ارث می‏رسند که خطاب به مهاجر و انصار ‏فرمود: «اَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَ اُغْلَبُ عَلى اِرثی؟ یا بن أبی‏قحافه! أفی کتاب الله ان ترث اباک و لا ارث أبی»؟ تو قرآن آمده که تو ارث می‏بری ولی من از پدرم ارث نمی‏برم؟ «لقد جئت شیئاً فریا. أفعلى عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم؟ اذ یقول: "و ورث سلیمان داود"؟ و قال فیما اقتصّ من خبر یحیی بن زکریا اذ قال: «فهب لى من لدنک ولیا، یرثنی و یرث من آل یعقوب»؟ پس این آیاتی است مربوط به انبیاء که ارث می‏برند.

 

و همچنین «و قال: "و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فی کتاب الله"[۶] و قال: "یوصیکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین"[۷] و قال: "ان ترک خیراً الوصیه للوالدین و الاقربین بالمعروف حقاً على المتقین"[۸] و زعمتم أن لا حظوة لى و لا أرثُ من أبى؟! و لا رحم بیننا؟! أفخصّکم الله بآیة اخرج أبی منها»؟ یک آیه‏ ی خاصی داریم یا دلیل مخصوصی داریم که پدرم ارث نمی‏گذارد؟

 

بعد هم آن جمله جگر سوز را فرمود که مسأله در و پیکر زدن با [مصیبت و دردناک بودنِ] این جمله اصلاً قابل قیاس نیست (تأثر و گریه استاد) ..


فرمود: شما هیچ دلیلی ندارید که مرا از ارث، محروم کنید مگر اینکه بگویید معاذ الله ... نقل نکنم. ۸

 

خوب، بعد در جمله‏ های بعدی خطبه را ادامه می‏دهند تا آنجا که به مردم خطاب ‏کردند: «أَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأىً مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنتَدىً وَ مَجمَع» همه‏ تان حاضرید می‏بینید که ارث مرا دارند "هضم" می‏کنند.

 

شما در خطبه ۲۰۲ نهج‏ البلاغه می‏بینید وجود مبارک حضرت امیر (ع) وقتی می‏خواستند حضرت زهرا(س) را دفن کنند رو کرد به قبر مطهر پیغمبر (ص) و عرض کرد: «السلام علیک یا رسول الله عنی و عن ابنتک النازلة فی جوارک و سریعة اللحاق بک، قلّ یا رسول الله عن صفیّتک صبری ...» تا به این جمله که: «و ستنبّئک ابنتک بتظافر امتک علی هضمها...»

 

این هضم همان است که در خطبه حضرت زهرا آمده ؛ «أَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّی» همه ‏تان می‏بینید در روز روشن دارند ارث مرا می‏برند؟ اینجا هم حضرت فرمود: «ستنبّئک ابنتک بتظافر امتک علی هضمها ، فاحفها السؤال و استخبرها الحال...»

 

بنابراین اطلاقات حاکم است؛ عمومات حاکم است؛ دلیل خاص درباره ارث انبیاء حاکم است ؛ مهم‏تر از همه: تفسیر و تبیین و تشریح صدیقه کبری (س) حاضر است. و قبلاً هم گذشت که اگر وجود مبارک حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ یک مطلبی را بفرماید مثل این است که امیرالمؤمنین فرمود، امام باقر فرمود، امام صادق فرمود. معیار حجیت، عصمت گوینده است نه امامت او. اگر کسی معصوم بود قولش حجت است دیگر.


بنابراین این تفسیر که منظور از ارث، ارث مال است می‏شود محکَّم. عمومات و اطلاقات هم حاکم‏اند و دلیل خاص هم تأیید می‏کند و تفسیری که از حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ شده است تبیین می‏کند.

-------------------------------------------------------
پی‏ نوشت‏ها :
۱سوره انعام ـ آیه ۱۲۴

۲یا «ستکثر بعدی القالة علیّ» یعنی: «پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و سلم ـ فرمود: پس از من کسانی که دروغ بر من می‌بندند فراوان خواهند شد».

۳سوره نساء ـ آیه ۱۱

۴سوره نمل ـ آیه ۱۶

۵سوره مریم ـ آیه‏های ۵ و ۶

۶سوره انفال ـ آیه ۷۵.

۷سوره نساء ـ آیه ۱۱

۸سوره بقره ـ آیه ۱۸۰

۹آن جمله جگرسوز که استاد نقل نکردند این است که: «أم تقولون: إنّ اهل ملّتین لا یتوارثان؟! اولست انا و ابى من اهل ملة واحدة؟» یعنی «مگر اینکه بگویید من مسلمان و بر دین پدرم نیستم» معاذ الله.

***

فیلم

مداحی خاطره انگیز حاج محمود کریمی و حاج محمدرضا طاهری

 

 

***

صوت

 

مداحی حاج منصور ارضی در مراسم فاطمیه سال ۷۲ در بیت رهبری

ز قبر فاطمه بویی عجیب می آید ، صدای ناله امن یجیب می آید

 

***

صوت

نوحه ماندگار عشق یعنی ... از حاج محمود کریمی

 

karimi1.mp3 | دانلود فایل

***

شعر

شب بود و چشم خفتگان در خواب خوش بود
بیدارمردی اشک چشمش آب خوش بود

در بی‌کسی تنها کس‌اش را داد از دست
نخل و نهال نارسش را داد از دست

در خاک پنهان کرده خونین‌لاله‌اش را
آزرده جسم یار هجده ساله‌اش را

اشکش به رخ چون انجم از افلاک می‌ریخت
بر پیکر تنها عزیزش خاک می‌ریخت

گویی که مرگ یار را باور نمی‌داشت
از خاک قبر فاطمه سر برنمی‌داشت

می‌رفت کم‌کم گم شود در آسمان ماه
چون عمر یارش عمر شب را دید کوتاه

بوسید در دریای اشک دیده گِل را
برداشت صورت از زمین، بگذاشت دل را

بگذاشت جانش را در آن صحرا شبانه
با پیکر بی‌جان روان شد سوی خانه

آن خانه‌ای کز دود آهش بُد سیه‌پوش
در آن چراغ عمر یارش گشته خاموش

آن‌جا که خاکش را به خون آغشته بودند
هم آرزو، هم شادی‌اش را کشته بودند

آن‌جا که جز غم‌های عالم را نمی‌دید
در هر طرف می‌گشت زهرا را نمی‌دید

صبح آمد و شب‌خفتگان جَستند از جا
آماده بعد از دفن، بر تشییع زهرا

در بین ره مقداد آن پیر جوانمرد
همچون علی در غیرت و مردانگی فرد

فریاد زد کای چشم و دل‌هاتان همه کور
در ظلمت شب دفن شد آن آیه‌ی نور

او بود از جمع شما بیزار، بیزار
او دیده از خیل شما آزار، آزار

خون بر دل زار امیرالمؤمنین شد
زیرا غلام پیر او نقش زمین شد

 

صوت ها

۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۴۶
حسن حیدری

هجوم به خانه آن حضرت و مضروب کردن وجود مقدسش، شکستن پهلوی مبارکش و سقط جنینی که داشت و تبعات ناشی از یک چنین هجمه‌ای این بود که آن وجود مقدس را در بستر شهادت قرار داد. حضرت چندین روز بستری بودند تا شهید شدند و روحشان به سوی خداوند با دلی پردرد پرواز کرد.

سلسله مباحث استاد رجبی دوانی به مناسبت ایام فاطمیه؛

فاطمه زهرا(س)؛ از کار میدانی تا شهادت در راه دفاع از ولایت/ نقلا و عقلا، شک و شبهه ای در شهادت حضرت زهرا(س) وجود ندارد/ مطالعه سیره معصومین، لازمه اتباع از آنهاست

هجوم به خانه آن حضرت و مضروب کردن وجود مقدسش، شکستن پهلوی مبارکش و سقط جنینی که داشت و تبعات ناشی از یک چنین هجمه‌ای این بود که آن وجود مقدس را در بستر شهادت قرار داد. حضرت چندین روز بستری بودند تا شهید شدند و روحشان به سوی خداوند با دلی پردرد پرواز کرد.

گروه معارف - رجانیوز: خداوند تعالی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را برای جهانیان به عنوان الگو و اسوه معرفی کرده است اما آنچه نیاز به دقت دارد این است که لازمه الگو قرار دادن آن حضرات، مطالعه و علم به سیره زندگانی آن انوار مقدس و اطلاع یافتن از راهنمایی ها و ارشادات آن بزرگواران است. یوم الله ها و ایام شهادت معصومان (ع) فرصت خوبی است تا بیشتر، مشی و سیره زندگی آن بزرگواران و کلام نورانی شان را مطالعه کرده و از آن بهره ببریم. در همین راستا مباحثی مفید از استاد تاریخ اسلام و عضو هیئت علمی دانشگاه جامع امام حسین(ع)، جناب دکتر محمد حسین رجبی دوانی در ادامه به انتشار رسیده است.

بررسی وفات یا شهادت حضرت زهرا (س)

اولین بحث در ارتباط با شهادت آن حضرت یا مرگ طبیعی ایشان است...

منابع اهل تسنن عنوان می کنند که حضرت زهرا سلام الله علیها به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، حال آنکه جای سوال است که چگونه یادگار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که در زمان حیات پدر در اوج نشاط و شادابی و جوانی بوده است، به یکباره دچار ضعف و بیماری گردد و در عنفوان جوانی از دنیا برود.

در نقل‌هایی از ائمه اطهار علیهم‌السلام و در زیارت وجود مقدس حضرت زهرا علیهاالسلام به شهادت آن وجود مقدس اذعان شده است و به صراحت شهادت آن حضرت ذکر شده است. آن وجود مقدس در دفاع از ولایت با ایستادگی و مقاومتی که از خود نشان داد به عنوان بزرگترین الگوی دفاع از ولایت و ولایت مداری برای تمام مردان و زنان شناخته شد و راهنمای همگان در مسیر هدایت دنیا و آخرت گردید.

گذشته از روایاتی که در ارتباط با شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها داریم، اهتمام بزرگان دینی ما به این امر هم خود جای توجه دارد. برخی از مخالفان و متعصبان عامه اینگونه مطرح می‌کنند که شیعه تا چندی پیش سخن از شهادت حضرت زهرا علیها‌السلام به زبان نمی آورده است و در چند سال اخیر است که این مطلب را عنوان می‌کنند. حال آنکه از گذشته و پیش از انقلاب اسلامی به عنوان شهادت حضرت زهرا علیها السلام مراسم برگزار می‌شد و این روز گرامی داشته می‌شد.

اما بعد از انقلاب اسلامی هر دو نقلی که برای شهادت آن حضرت ذکر شده است، یعنی ۷۵ روز و ۹۵ روز بعد از ارتحال نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم گرامی داشته می‌شود و در لسان حضرت امام خمینی رضوان الله علیه در همان سال های اول انقلاب واژه شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به خوبی و به صراحت بیان شده است و همچنین رهبر معظم انقلاب مدظله‌العالی با همه تاکیدی که بر مساله وحدت در جامعه اسلامی و فرق اسلامی دارند به صراحت به شهادت حضرت زهرا علیها‌السلام تاکید فرمودند و مراسم فاطمیه و شهادت آن بزرگترین بانوی دو عالم را هرساله در حسینیه امام خمینی برگزار می کنند.

بنابراین در شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام چه به صورت نقلی و چه به صورت عقلی شک و شبهه ای وجود ندارد.

بررسی ماجرای هجوم به خانه وحی

۱. علت هجوم

در مورد شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها دو نقل وجود دارد، یکی آنکه آن بانوی عظیم الشأن ۷۵ روز پس از ارتحال پدر بزرگوار به شهادت رسیده است که این نقل مطابقت می‌کند با ۱۳ جمادی الاولی در سال ۱۱ هجرت. اما در اینکه چگونه آن وجود مقدس به شهادت رسید باید بگوییم که پس از غصب خلافت در پی ارتحال رسول‌اکرم ‌صلی‌الله ‌علیه‌و‌آله‌ وسلم، طبق نقل‌های معتبر تاریخی که گذشته از منابع شیعه در کتاب مهم و بسیار با قدمت الامامة و السیاسة تألیف ابن قتیبه دینوری که پیش از طبری در قرن سوم میزیسته است هم به آن اشاره شده است.

در این کتاب آمده است که پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و در پی عدم بیعت امیرالمومنین علیه السلام با خلیفه غاصب، عمر بن خطاب به ابوبکر عنوان کرد که تا علی بیعت نکند ما از او نمی‌توانیم آسوده باشیم و به سبب جایگاهی که دارد برای خلافت خطرناک خواهد بود. لذا به خلیفه میگوید که علی باید احضار شود و از او بیعت گرفته شود.

در راستای چنین پیشنهادی، خلیفه، قنفذ غلام آزاد شده عمربن‌خطاب را به در خانه علی علیه‌السلام می‌فرستد. قنفذ به خانه حضرت میرود و میگوید خلیفه رسول الله شما را می‌طلبد، امیرالمومنین فرمود چه زود به رسول خدا دروغ بسته‌اید! منظور حضرت این است که او هرگز خلیفه رسول الله نیست.

پاسخ حضرت به ابوبکر می رسد و او مدتی می گرید و سپس دوباره قنفذ را به سمت حضرت می‌فرستد و پیام می‌دهد که جانشین رسول خدا از تو می‌خواهد که بروی و با او بیعت کنی. حضرت وقتی این پیام را شنید فرمود: سبحان الله! چیزی ادعا کرده است که شایسته آن نیست. یعنی اینکه هم خلیفه رسول خدا خود را بداند و هم اینکه از وصی رسول اکرم و نزدیک ترین فرد به آن وجود مقدس و تنها فرد شایسته جانشینی پیامبر می‌خواهد که بیعت کند.

وقتی ابوبکر این پیام را شنید مجدداً گریست. در این جا عمربن‌خطاب عنوان می کند که علی (سلام‌الله‌علیه) به طور مسالمت آمیز تسلیم نمی‌شود و بیعت نمی‌کند لذا مجوز برخورد تند و سخت را از خلیفه می گیرد. در اجرای چنین دستوری عمر‌بن‌خطاب در حالی که شعله‌ای در دست داشت به سوی خانه علی  علیه‌السلام حرکت می‌کند.

در خانه آن حضرت ۱۲ نفر از اصحاب رسول اکرم صلی‌الله‌ علیه و آله وسلم به عنوان معتقدان و وفاداران به ولایت در دفاع از امیرالمومنین علیه‌السلام تحصن کرده بودند. در این هنگام عمربن‌خطاب با آتش به سوی خانه روانه می شود.

طبق نقل ابن قتیبه عمربن‌خطاب با گروهی از افراد که طبق نقل ‌ها رجاله بودند، (رجاله در لغت به معنای پیاده است اما در آن بار منفی نهفته است و منظور افراد بی سر و پا و اوباش می‌باشند) به سوی خانه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها حرکت کردند در حالی که شعله آتشی در دست عمربن خطاب بود.

۲. سبقت حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها برای دفاع از امیرالمومنین علیه‌السلام

طبق نقل ابن قتیبه عمربن خطاب با گروهی از افراد که طبق نقل‌ها رجاله بودند (رجاله در لغت به معنای پیاده است اما در آن بار منفی نهفته است و منظور افراد بی سرپا و اوباش) به سوی خانه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها حرکت کردند، در حالی که شعله آتشی در دست عمربن خطاب بود.

به او گفتند چه کار می‌خواهی انجام دهی. گفت می‌خواهم این خانه را با کسانی که در آن حضور دارند به آتش بکشم. به او گفته شد که در این خانه فاطمه و یادگار رسول خدا حضور دارند. عمر جواب داد اگرچه او باشد (به تعبیر عربی گفت "وَ إن" یعنی اگر چه چنین باشد).

طبق نقل، عمر خانه را محاصره کرد و با صدای بلند فریاد زد ای کسانی که در این خانه پناه گرفته‌اید باید بیرون بیایید، در غیر این صورت خانه را به آتش می‌کشم.

در خانه همانگونه که ذکر شد علاوه بر امیرمومنان و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیهما، ۱۲ نفر از اصحاب برگزیده پیامبر اکرم نیز حضور داشتند. در اینجا وظیفه همه افراد حاضر، دفاع از صاحب ولایت است که در خطر قرار دارد.

لذا اینکه سوال می‌شود چرا با وجود امیرالمومنین علیه‌السلام در خانه، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به مقابله با مهاجمان می شتابد، باید پاسخ داد امیرالمومنین هدف و منظور غاصبان است و در خطر ۱۰۰ درصد قرار دارد، هرکس که به ولایت باور و اعتقاد دارد باید در دفاع از ولایت در قبال مهاجمان و معترضان به ولایت بایستد. قطعاً همه آن ۱۲ تن چنین قصدی داشته اند. اما فضل تقدم در این ارتباط به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها اختصاص می یابد. یعنی آن وجود مقدس، از همگان در دفاع از ولایت سبقت می‌جوید، در حالی که آن مردان حاضر نیز قصد دفاع از حضرت را داشتند، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به مقابله با غاصبان مهاجم می‌شتابد و چون یادگار عزیز و ارجمند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود تصور نمی‌رفت که مهاجمان غاصب حرمت یادگار رسول خدا را نگه ندارند.

طبق نقل ابن قتیبه، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها که از صدای عمربن‌خطاب او را شناخته بود، پشت در آمد و در پاسخ او فرمود ای پسر خطاب! این بود عمل به سفارش‌های پدرم رسول اکرم درباره ی اهل بیت او؟! در حالیکه هنوز کفن پدرم خشک نشده است با خاندان او چنین رفتار می کنید؟!

عمر هم که متوجه صدای حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شد در پاسخ گفت ای دختر پیغمبر، می‌دانم نزد پدرت چقدر محبوب بودی اما اگر در را نگشایی و اینها و علی بیرون نیایند و بیعت نکنند خانه را به آتش می‌کشم، چون این کار دین پدرت را محکم تر می کند.

حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها وقتی چنین گستاخی را شنید با صدای بلند خطاب به رسول اکرم شروع به استغاثه و آه و ناله فرمود که ای پدر! بعد از رحلت تو ما از پسر ابی قحافه (یعنی ابوبکر) و پسر خطاب (یعنی عمر) چه ها که ندیدیم.

این بیان به قدری سوزناک بود که به نقل ابن قتیبه بسیاری از همان افراد و رجاله هایی که با عمر بن خطاب بودند منقلب شدند، به گونه‌ای که دل‌های آن‌ها شکافته و جگرهای آنها پاره پاره گردید و در حالی که منقلب شده بودند گفتند که ما را با فاطمه و خانه فاطمه کاری نیست و صحنه را ترک کردند. اما گروهی از این رجاله ها و اوباش با عمر بن خطاب باقی ماندند.در اینجا ابن‌قتیبه عنوان می‌کند که درب باز شد...

۳. چگونگی هجوم

ابن قتیبه عنوان می‌کند که درب باز شد و عمربن خطاب و افراد او درون خانه امیرمومنان و حضرت زهرا علیها السلام هجوم آوردند، اما نمی‌گوید چگونه.

در منابع شیعه چنین آمده است که عمربن‌خطاب تهدید خود را عملی کرد و در را به آتش کشید و همین که از بیرون، در سوختگی پیدا کرد و نیم سوز شد با لگدی محکم آن را گشود، درحالی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها پشت درب بود و ضربت در به پهلوی مبارک آن حضرت وارد شد و آن حضرت بین در و دیوار مورد آسیب جدی قرار گرفت و چون باردار بود، پهلوی مبارکش شکست و جنینی که در شکم داشت از بین رفت و بیهوش بر زمین افتاد.

مهاجمان داخل خانه ریختند و #زبیر_بن_عوام که درون خانه بود وقتی چنین صحنه‌ای را مشاهده کرد سلاح خود را کشید و به سوی مهاجمان حمله ور شد. اما بر زمین افتاد و بر سر او ریختند و او را خلع سلاح کردند و به سراغ امیرمومنان علیه السلام رفتند و بازوان حضرت را بستند و آن حضرت را از خانه کشان کشان به سوی مسجد بیرون بردند.

بنابراین طبق نقلی که تقدیم حضور مخاطبان عزیز شد، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها توسط عمربن‌خطاب مورد ضربت قرار می‌گیرد که با گشودن در و حمله ای که صورت گرفت پهلوی مبارکش می شکند و جنین خود را از دست می دهد.

عواملی که موجب شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شد را اینگونه می‌توانیم بر شماریم:

۱. مصیبت بزرگ رحلت جانسوز نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم که تحمل آن برای کسانی که به ساحت مقدس پیغمبر اکرم معرفت داشته‌اند بسیار سنگین و طاقت‌فرسا بود. مصیبت عظمای ارتحال پیغمبر چنان است که ما در زیارت‌های آن حضرت به این مهم اشاره می‌کنیم. از آن جمله در زیارت روز شنبه که تعلق به ساحت مقدس پیامبر اکرم دارد ما سه بار استرجاع میکنیم و می‌گوییم: انا لله و انا الیه راجعون و سپس عرضه میداریم: اصبنا بک یا حبیب قلوبنا فما اعظم المصیبة بک حتی انقطع عنا الوحی و حیث فقدناک فانا لله و انا الیه راجعون. به این معنا که ای محبوب قلب‌های مومنان در اثر مصیبت رحلت شما، ما به بزرگترین مصیبت گرفتار شدیم. چرا که با رحلت وجود مقدس آن حضرت نعمت وحی بر ما قطع می شود و به این گونه ما دچار فقدان رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می شویم.

یا در دعای افتتاح در ماه مبارک رمضان به خدا شکوه می کنیم از نبود پیغمبر و ارتحال آن حضرت "اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا" خدایا ما به تو شکایت میکنیم از این که پیامبرمان از دست رفته است.

حالا مسلم است وقتی بعد از ۱۴۰۰ سال برای ما این فاجعه و مصیبت تازگی دارد. برای حضرت زهرا و امیرمومنان علیه‌السلام در آن روزهای اول، مصیبتی بس بزرگ و طاقت فرساست.

۲. عامل دیگری که برای حضرت زهرا علیهاالسلام مصیبت بار بود و باعث ناراحتی و غم و اندوه آن حضرت و در نهایت شهادت وجود مقدسش گردید، خیانتی است که امت بعد از رحلت پیغمبر به راه پیغمبر و اسلام مرتکب می‌شوند. حضرت زهرا به چشم می‌دید چگونه دستاوردهای عظیم پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم با غصب خلافت و ضربه زدن به ولایت در آستانه و نابودی و انحطاط قرار گرفته است و این امر به شدت آن حضرت را رنج می داد.

۳. عامل سوم هم همین بحثی بود که تقدیم حضورتان شد، یعنی هجوم به خانه آن حضرت و مضروب کردن وجود مقدسش، شکستن پهلوی مبارکش و سقط جنینی که داشت. تبعات ناشی از یک چنین هجمه‌ای این بود که آن وجود مقدس را در بستر شهادت قرار داد. حضرت چندین روز بستری بودند تا شهید شدند و روحشان به سوی خداوند با دلی پردرد پرواز کرد.

۴. ماجرای مسجد و تهدید امیرالمومنین علیه‌السلام به قتل

 در مباحث پیشین اشاره شد که وقتی امیرمومنان حاضر به بیعت با خلیفه غاصب نشد و شماری از اصحاب برگزیده پیغمبر در دفاع از ولایت در خانه آن حضرت اجتماع و تحصن کرده بودند، عمربن‌خطاب با فرمان خلیفه و افرادی که در اختیار داشت به خانه آن ذوات مقدس حمله ور شد و خانه را محاصره کردند. مهاجمان با به آتش کشیدن درب خانه، به درون خانه هجوم آوردند و امیرمومنان علیه‌السلام را دستگیر نموده و به سوی خلیفه در مسجد حرکت دادند.

طبق نقل‌هایی که داریم، هنگامی که می‌خواستند حضرت امیر علیه‌السلام را از خانه خارج کنند، حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها که به هوش آمده بود پیش آمد و جامه امیرالمومنین را محکم گرفت و مانع شد.

وقتی دیدند که آن وجود مقدس دست از حضرت امیر برنمیدارد به دستور عمربن‌خطاب به قدری با تازیانه به دستان آن حضرت زدند تا بازویشان کبود شد و دوباره از هوش رفتند و توانستند امیرمومنان علیه‌السلام را نزد خلیفه در مسجد ببرند.

حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها وقتی به هوش آمد و متوجه شد که امیرالمومنین علیه‌السلام را برده‌اند و جان آن حضرت در معرض خطر است، با تن خسته و پهلوی شکسته خود را به مسجد رساندند و هنگامی که مشاهده کرد امیرالمومنین علیه‌السلام را با دستان بسته تهدید به مرگ می‌کنند و شمشیری بر سر امیرالمومنین قرار داده‌اند و عنوان می‌کنند که اگر بیعت نکند سر از تن او جدا خواهند کرد، فریاد برآورد دست از پسر عمویم بردارید وگرنه به خدا سوگند به سوی قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم می روم و به درگاه خدا بر شما نفرین می کنم. سپس درحالی که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام همراه آن حضرت بودند به سوی قبر مطهر پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم حرکت نمود، امیرالمومنین علیه‌السلام به سلمان فرمود دختر رسول خدا را دریاب و از نفرین کردن منصرف کن، سلمان خدمت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها آمد و عرضه داشت که ای دختر رسول خدا پدرت رحمة للعالمین بود، از نفرین کردن منصرف شوید، حضرت فرمود ای سلمان بگذار تا داد خود را از این ستمگران بگیرم، سلمان عرض کرد ای دختر رسول خدا، امیرالمومنین من را به سوی شما فرستاده و خواسته است به منزل بازگردید.

وجود مقدس حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها وقتی امر امیرالمومنین علیه‌السلام را شنید، فرمود چون او دستور داده است اطاعت می کنم و شکیبایی پیشه می‌کنم. ابوبکر وقتی چنین صحنه‌ای را دید دست از امیرالمومنین علیه‌السلام برداشت و عنوان کرد که تا فاطمه با او است، ما او را مجبور به بیعت نمی‌کنیم و او را به انجام کاری وادار نخواهیم کرد.

این بود که امیرالمومنین علیه‌السلام همراه با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در حالی که بیعت نکردند به خانه بازگشتند. به جرأت می توان گفت که اگر حضور به موقع حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نبود، غاصبان خلافت، امیرمومنان علیه‌السلام را از میان می‌بردند و ولایت را در همان موقعیت نابود می‌کردند و اسلام در مسیر نابودی قطعی قرار می‌گرفت.

دعوت شبانه از اصحاب رسول خدا برای قیام

درباره بخشی دیگر از نقش بی بدیل حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها در دفاع از ولایت باید به این موضوع اشاره کنیم که هم در منابع شیعه آمده است و هم منابع سنی به آن اشاره کرده‌اند.

پس از توطئه غصب خلافت، امیرالمومنین علیه‌السلام، حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها را چند شب بر مرکبی سوار می کرد و دست امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را می‌گرفت و به در خانه مسلمانان به ویژه انصار میرفت و از آنها برای مقابله با غاصبان و احقاق حق، استمداد می‌کرد. حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در این امر مردم را به یاری امیرالمومنین علیه‌السلام فرا می‌خواند اما آنها در جواب می‌گفتند ای دختر رسول خدا کار بیعت با ابوبکر تمام شده و اگر پسر عمویت پیش از ابوبکر از ما بیعت می‌خواست جز او کسی را نمی‌پذیرفتیم.

امیرالمومنین علیه السلام هم در پاسخ میفرمود: آیا شما انتظار داشتید پیکر پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم را من (که وصی او بودم) بدون غسل و کفن و دفن رها کنم و برای حکومتی که از او باقی مانده نزاع می‌کردم.

طبق نقل منابع شیعه در این چند نوبتی که سخنان امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را مردم می شنیدند و سفارش‌های پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و مراسم غدیر خم را که یاد آوری می‌شد، به یاد می‌آوردند و منقلب شده و گریه می‌کردند و قول حمایت و همکاری با حضرت علی علیه‌السلام را می‌دادند. آن حضرت هم با آن‌ها برای قیام قراری می‌گذاشت و می‌فرمود که همه برای قیام بر ضد غاصبان در موقعیتی مشخص و ساعتی معلوم با سرهای تراشیده حاضر شوند.

اما هنگام قرار بجز همان کسانی که در خانه امیرالمومنین علیه‌السلام تحصن کرده بودند و بنا به نقلی فقط ۴ نفر یعنی سلمان، ابوذر، مقداد و عمار، کسی حاضر نمی‌شد. در منابع سنی آمده است که امیرالمومنین علیه‌السلام با حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها و حسنین علیهما‌السلام فقط یک شب به در منزل اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم رفتند و آن‌ها را به یاری خود فراخواندند. آن‌ها هم قول دادند که با سرهای تراشیده آن حضرت را یاری کنند، اما هنگام عمل به وعده فقط سلمان، ابوذر و مقداد حاضر شدند و عمار هم با تاخیر خود را رساند.

امیرالمومنین علیه‌السلام که چنین دید فرمود مردمی که برای اجرای فرمان من حاضر به تراشیدن سر خود نیستند، چگونه برای باز پس گیری خلافت به میدان خواهند آمد. لذا دست از مقابله با غاصبان برداشت. این امر یعنی اقدام امیرالمومنین سلام‌الله‌علیه با همراهی همه جانبه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها جهت دعوت مردم به قیام بر ضد غاصبان قطعی است و مسلم و مسجل است بطوری‌که حتی معاویه لعنه‌الله هنگام سرکشی در خلافت امیرمومنان علیه‌السلام در نامه‌ای به آن حضرت اشاره کرده و می‌نویسد: گویی همین دیروز بود که پرده نشین خانه خود (یعنی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها) را سوار کرده بودی در حالی  که دو دستت میان دست‌های فرزندانت حسن و حسین بود و روز بیعت با ابوبکر به در خانه یکایک اهل بدر و سابقین در اسلام رفتی و آنها را به بیعت با خود فراخواندی و با همسر و دو فرزندت به آنها التماس کردی و درخواست نمودی تا از یار رسول خدا یعنی ابوبکر دست بردارند. ولی به غیر از  ۴، ۵ نفر کسی خواسته تو را اجابت نکرد.

حضرت امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند: موقعی که مردم با ابوبکر بیعت کردند و حاضر نشدند امیرالمومنین علیه‌السلام را یاری کنند و حضرت بدون یاور ماند، آن وجود مقدس از ادعای خلافت دست برداشت. چرا که بیم آن داشت که مسلمانان یکباره به سوی بت پرستی بازگردند و ندای حق لااله‌الا‌الله و محمد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فراموش گردد.

۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۳۶
حسن حیدری

حاج محمود کریمی


• زمان : 2:40
ببار ای بارون ببار
جهت پخش صوت یا فیلم در سایت یا وبلاگ خود کد زیر را copy و در محل مورد نظر خود paste کنید:
دریافت فایل
گلچین فاطمیه محمود کریمی _40

۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۲۱
حسن حیدری

ای تربت گمگشته ات دارالسلام انبیا
صحن بقیع خلوتت بیت الحرام انبیا
تنها نه مام احمدی مام تمام انبیا
از کوثر احسان تو لبریز جام انبیا

 

عشق یعنی دل سپردن در الست
از می وصل الهی مست مست
عشق یعنی ذکر ناموس خدا
یا علی گفتن به زیر دست و پا

 

عشق یعنی جلوه صبر خدا
شرم ایوب نبی از مرتضی
عشق یعنی صبر در هنگام خشم
عشق یعنی جای سیلی روی چشم

 

عشق بر دل ها شهامت میدهد
عشق بر غم ها حلاوت میدهد
عشق بر دلداده فرمان میدهد
عاشق جان داده را جان میدهد
عشق باعث شد که دل سامان گرفت
پشت درب خانه زهرا جان گرفت

 

عشق یعنی انقلاب فاطمه
عشق یعنی عشق ناب فاطمه
بیت الاحزان خراب فاطمه
عشق یعنی صحبت بی واهمه
حیدر در بند پیش فاطمه

 

آن که خود مرد دلیر جنگ بود
دستگیر فرقه ای صد رنگ بود
عشق یعنی عاشقی در تار و پود
گردش دستاس با دست کبود
عشق یعنی گریه های حیدری
دختری دنبال نعش مادری

 

عشق یعنی قلب چون آیینه ای
جای میخ در به روی سینه ای
عشق یعنی انتظار منتظر
سینه ای مجروح از مسمار در
عشق یعنی طاعت جان آفرین
رد خون سینه بر روی زمین


 
 
حجم فایل : 5/23 مگابایت
۰ نظر ۰۱ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۰۱
حسن حیدری