گروه سیاسی_رجانیوز: رهبر انقلاب از معدود شخصیت های مطرح و تاثیر گذار جهانی است که علاقه فراوانی به مطالعه کتب مختلف در موضوعات گوناگون دارند و یکی از بخش های مهم سخنرانی های ایشان در دیدار با جوانان معمولا معرفی کتاب برای مطالعه است.
به گزارش رجانیوز دکتر موسی نجفی از پژوهشگران برجسته تاریخ معاصر کشورمان در بخشی از گفت وگو مفصلی که با «فردا» انجام داده به آخرین دیدار خود با رهبر انقلاب و آخرین کتابی که رهبری به وی برای مطالعه معرفی کرده است پرداخته و توضیحاتی پیرامون کتاب معرفی شده توسط رهبر انقلاب ارائه کرد که در ادامه مشاهده می کنید.
* آخرین کتابی که رهبری به شما برای مطالعه توصیه کرده بودند چه کتابی بود؟
بله
در دیدار دوماه پیش بود. رهبر انقلاب به من فرمودند کتاب «صلحی که همه صلح
ها را بر باد داد» اثر فرانکین را خوانده اید؟ که بنده متاسفانه مطالعه
نکرده بودم و گفتم نه. ظاهرا میخواستند نکتهای بگویند که چون من مطالعه
نکرده بودم آن نکته را هم مطرح نکردند. بعد از آن جلسه من کتاب را که پنجاه
هزارتومان بود را چون رهبری به ما هدیه ندادند مجبور شدم بخرم و این پول
را پرداخت کنم.( خنده) الان هم مشغول مطالعه کتاب هستم. نزدیک به 63، 64
فصل دارد. الان من دو ماه است که میخوانم هنوز کتاب را ضربه فنی نکردم
خیلی تعجب می کنم که رهبری با آن همه مشغول چگونه این کتاب را مطالعه
کردند. 600، 700 صفحه است. کتاب سختی است.
اسامی زیادی در کتاب هست
و وقایع زیادی را ذکر کرده است. من کتابهایی که میخوانم با وسواس و فکر
میخوانم زیرش هم خط میکشم و برداشتهای خودم را مینویسم. ممکن است کسی
راحتتر بخواند. تاریخ در عین حال که حالت قصه دارد حالت فکری هم دارد. از
دل این روایتهای تاریخی به فهم عمیقتر نائل می شویم.فرض کنید کتابی از
موارد عهدشکنیهای انگلیس یا پشت پرده اقدامات فرانسه ،عثمانی و آلمان را
می خوانید. میتوانید بخوانید رد شوید، ولی اگر بخواهید گیر بدهید باید یک
چیزهایی برای امروز دربیاورید آن موقع سخت می شود. از دل تاریخ نقد تاریخ و
فلسفه تاریخ باید به دست آورید.اما خوشحال شدم ایشان این کتاب را معرفی
کردند،چون کتاب سنگینی است؛ و نویسنده هم هزاران سند و کتاب دیده تا
توانسته این کتاب را بنویسد و خیلی اسناد هم دسته اول است. موضوع کتاب
هم، موضوع خاورمیانه و غرب آسیا است. این که اینها چطور این جا را تقسیم
کردند.
اگر کتابی که رهبری معرفی کرده بخوانید متوجه استعمار خواهید شد
اتفاقا
چند روز پیش دیدم یکی از آمریکاییها گفته بود ایران فکر نکند که سوریه را
تقدیمش میکنیم، یکی نیست به این ها بگویید اصلا شما کی هستید؟ سوریه مگر
ارث پدرتان است؟ شما چکاره اید. شما این کتابی که رهبری معرفی کرده است را
بخوانید میبینید که چقدر راحت این جا را بین خودشان تقسیم بندی کرده
اند.چطور اینها این منطقه را بین انگلیس و فرانسه تقسیم کردند، حالا
آمریکا آن موقع سهمی نداشت و برای همین الان این کتاب را می خوانم میفهمم
این سناتور آمریکایی، یا این دولت مرد که این حرف را میزند که ما دودستی
تقدیم نمیکنیم، یعنی برای خودش حقی قائل است.
شما این را
نمیتوانید درک کنید تا این کتاب را نخوانید. تفاوت آقا با بقیه مسئولین با
رئیس جمهور، این است که این نوع مطالعات را دارد، یعنی به خودش این ریاضت
را میدهد که این کتابها را بخواند. بقیه این کتاب هارا نخوانده اند. از
مدل حرفشان نشان میدهد که مطالعات عمیق ندارند. حرفهای تکراری و روزمره و
شعاری میدهند. این نشان میدهند که ایشان این حرفها را دید، خوانده و
ایده و حرف دارد و این به نظر من فاکتور مهمی است. البته این فقط نقد دولت
مردان و مسئولین نیست، نقد امام جمعهها و طرفداران ایشان هم هست؛ که
اینها هم با آقا فاصله دارند. وقتی آقا حرفی می زنند ائمه جمعه چنان این
حرف را خرابش میکنند و زمین میزنند که اصلا صورت حرف و محتوا عوض می شود و
این به خاطر عدم مطالعه و درکی است که باعث می شود این اتفاق رخ بدهد.
گروه معارف - رجانیوز: بعد از آن که برخی از خواص سپاه امیرالمومنین(ع)، مذاکره و حکمیت را به امیرالمومنین(ع) تحمیل کردند و بدینوسیله جنگ صفین را در مقابل سپاه معاویه از پیروزی به شکست تبدیل کردند، انگشت اتهام را به سوی امیرالمومنین(ع) بردند و از او درخواست توبه نمودند.
در بحبوحه جنگ صفین که سپاه امیرالمومنین(ع) در دوقدمی پیروزی بر سپاه معاویه قرار داشت و دیگر چیزی تا برچیده شدن خلافت باطل معاویه نمانده بود با تدبیر و نیرنگ عمر و عاص و ماجرای قرآن به نیزه زدن به کلی نتیجه تغییر کرد.
برخی از سپاهیان امیرالمومنین(ع) با دیدن نیرنگ عمر و عاص یعنی قرآن های بالای نیزه جنگ را ادامه ندادند و گفتند ما با جماعتی که حکمیت قرآن را پذیرفته است نمی جنگیم . حتی تا جایی این تحمیل باطل را ادامه دادند که خطاب به امیرالمومنین(ع) گفتند : اگر ایشان هم ماجرای حکمیت را نپذیرد او را به قتل خواهند رساند.
امیرالمومنین(ع) از اساس با ماجرای حکمیت مخالف بودند چرا که قبول حکمیت قرآن و قرآن های بالای نیزه را تنها فریب و نیرنگ سپاه معاویه می دانستند و این موضوع را مستمرا به عوام و خواص سپاه خود به عنوان امام جامعه اسلامی متذکر می شدند.
اما برخی از خواص سپاه امیرالمومنین(ع) نه تنها این حقائق را از امیرالمومنین(ع) نپذیرفتند و اصل مذاکره، توافق و حکمیت را به امیرالمومنین(ع) و جامعه اسلامی تحمیل نمودند بلکه در روند مذاکرات هم فرمان امام جامعه را نادیده گرفتند و خواسته های خود را بر امیرالمومنین(ع) تحمیل نمودند.
پس از تحمیل اصل ماجرای حکمیت به امیرالمومنین(ع)، آنجا که حضرت می خواستند حکم انتخاب کنند و با انتخاب صحیح ضرر را به جامعه اسلامی به حداقل برسانند بازهم برخی خواص از جمله اشعث بن قیس و هم قبیله ای های او وارد شدند تا خواسته های خود را بر فرمان حکیمانه امام (ع) تحمیل نمایند.
علی (ع)، ابن عباس و مالک اشتر را برای حکمیت پیشنهاد کردند اما خواص سپاه به هر کدام از آن ها برچسبی زدند تا گزینه ی ضعیف خود یعنی ابوموسی اشعری را به حکمیت بگمارند.
مالک اشتر را جنگ طلب خواند و برای ابن عباس دلائل قومی قبیله ای تراشیدند تا گزینه های امام (ع) انتخاب نشود و همین نفوذ خواص و بی بصیرتی عوام باعث شد تا ابوموسی اشعری به عنوان شخص مذاکره کننده و حکم معرفی شده و به امیرالمومنین(ع) و جامعه اسلامی تحمیل شود.
گرچه اصل حکمیت و شخص آن را بر امیرالمومنین (ع) تحمیل کرده بودند اما با این حال علی (ع) و دلسوزان جامعه اسلامی از جمله مالک اشتر، ابن عباس، احنف بن قیس و دیگران برای این که ضرر رسیدن به جامعه اسلامی را به حداقل برسانند دائما وارد می شدند و نکات لازم را به ابوموسی اشعری تذکر می دادند و دائما ناتوانی و سادگی او را به خواص تحمیل کننده یادآور شده و عاقبت را پیش بینی می کردند.
سرانجام، تحمیل همین خواص کار را به جایی رساند که عمر و عاص از سادگی ابوموسی اشعری استفاده کرد و با مقدم کردن ابوموسی بر خود در اجرای مفاد مذاکرات، جنگ صفین با شکست سپاه امیرالمومنین(ع) و پیروزی معاویه به اتمام رسید.
اما این همه ماجرا نبود بلکه نکته جالبتر آن جاست که پس از آن که شکست ابوموسی در مذاکرات قطعی شد همان خواص فاسدی که حکمیت را به علی (ع) تحمیل کرده بودند و جنگ پیروز شده را به شکست تبدیل کرده بودند و اهمیتی به تذکرات و فرمان امیرالمومنین(ع) به عنوان امام جامعه و دلسوزان جامعه اسلامی قائل نبودند؛ صحنه بازی را تغییر دادند و همه تقصیرات را به گردن امام جامعه یعنی امیرالمومنین(ع) انداختند، او را متهم کرده و از ایشان درخواست توبه کردند. همین خواص غالبا کسانی بودند که بعدها خوارج نام گرفتند.
خوارج که به ظاهر پس از خیانت داوران از اقدامات خود پشیمان شده بودند، از امیرمؤمنان(ع) خواستند تا او هم از کار خود اظهار پشیمانی کند.
حضرت به آنها فرمود:
چه چیز باعث شورش شما شده است؟ گفتند: از خطایی که در صفین مرتکب شده ای، توبه کن و پس از آن آماده باش تا با هم به جنگ با معاویه برویم. امیرمؤمنان در پاسخ فرمود: من شما را در جنگ صفین از موضوع حکمیت نهی کردم، اما شما پافشاری کردید و انجام آن را خواستار شدید و اکنون که به اشتباه خود پی برده اید، آن را گناه می شمرید و خواستار توبه هستید؟(خوارج، ص 99)
ظاهرا این مسئله تنها در زمان امیرالمومنین(ع) اتفاق نیفتاده است بلکه همین ماجرا در زمان ماهم در حال تحقق است.
عده ای پس از آنکه راه درمان مشکلات کشور را مذاکره و توافق با قدرت های غربی معرفی کرده بودند و در طی این مدت توجه لازم به تذکرات و شروط لازم برای مذاکره و توافق که توسط امام جامعه ، دلسوزان نظام و کارشناسان و متخصصین مستمرا بیان می شد نداشتند؛ حال که مفاد توافق توسط طرف غربی اجرا نشده است و آمریکا هم از آن خارج شده است سعی بر آن دارند تا دایره ی مشتاقان به مذاکره را افزایش دهند و آن را به نظام و رهبری نسبت دهند درحالیکه تاریخ تمام نظرات، تذکرات و پیش بینی های رهبری جامعه و دلسوزان آن را به خود ثبت کرده است.
این پروژه که برجام تصمیم نظام و رهبری بود، از قبل توسط برخی افراد بارها تکرار شده است اما به بیان یکی از آنها اکتفا می کنیم:
رسول منتجب نیا فعال سیاسی اصلاح طلب در واکنش به بیانیه اخیر مجلس خبرگان که از روحانی خواسته بود تا عذرخواهی کند اظهار داشت:
مگر این تصمیم را رئیس جمهور به تنهایی گرفته؟» ؛ به فرض که تصمیم بدی باشد، این تصمیم نظام بوده و همه تا به حال مدعی بوده و هستند که برجام تصمیم نظام بوده است. آقایان میدانند که نظام ترکیبی از مقام معظم رهبری، رؤسای سه قوه، وزیران، کارشناسان و امثال آن است. بنابر این بحث رئیس جمهور نیست. اگر قرار به عذرخواهی است کل نظام باید عذرخواهی کند؛ نه رئیس جمهور. چون این مسائل کلان را رئیس جمهور تصمیم گیری نمیکند.
به
نظر می رسد تاریخ صدر اسلام در حال تکرار است و عده ای پس از عینی تر شدن
شکست برجام تلاش دارند تا نقش خواص را در تحمیل این توافق به جامعه کمرنگ
کرده، و در عین حال امام جامعه و کارشناسان و دلسوزان آن رابه عنوان مقصر
معرفی نمایند.
مسئولیت مذاکرات با من.mp4 | دانلود فیلم
در جزئیات دخالت ندارم.mp4 | دانلود فیلم
شهید فادی ابوصلاح، به علت پایداری بی نظیر خود، به نماد جنبش های راهپیمایی های بازگشت بزرگ تبدیل شد.
به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ فادی حسن ابوصلاح در سال 2008 دو پای خود را از دست داد و پس از ثبت پایداری بی نظیری در میدان بر اثر اصابت موشک اشغالگران صهیونیستی به شهادت رسید.
شهید فادی ابوصلاح، به علت پایداری بی نظیر خود، به نماد جنبش های راهپیمایی های بازگشت بزرگ تبدیل شد.
او در سال 2008 دو پای خود را از دست داد و دوشنبه گذشته پس از ثبت پایداری بی نظیری در میدان، بر اثر اصابت موشک اشغالگران، به شهادت رسید.
فادی در شرایط بسیار سخت اقتصادی مبارزه می کرد و گزینه مقاومت را برگزید تا اینکه به شهادت رسید.
از این شهید پنج کودک به یادگار مانده است. کودکان این شهید به عشق قدس و فلسطین بزرگ می شوند تا راه پدر را ادامه دهند.
یکی از پسران شهید فادی گفت: من فرزند قدس هستم و در اینجا متولد شدم جهانیان بدانند که گوشت و استخوان من از قدس و برای قدس است.
همسر شهید نیز گفت: هر روز در راهپیمایی های قدس شرکت می کرد، در آخرین روزهایش فرزندانش را می بوسید و در کنار خود می خواباند.
لازم به ذکر است که تظاهرات بزرگ بازگشت در نوار مرزی باریکه غزه از 30 مارس گذشته آغاز شده است. در این تظاهرات ها که در اعتراض به انتقال سفارت آمریکا به قدس و شناسایی این شهر به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی برگزار می شود، تاکنون بیش از 120 نفر به شهادت رسیده و دست کم 12 هزار نفر دیگر نیز زخمی شده اند که حال نزدیک به 300 نفر از آنان وخیم است. نقطه اوج این تظاهرات ها روز دوشنبه گذشته همزمان با انتقال سفارت آمریکا به قدس اشغالی بود که طی آن 64 فلسطینی از جمله یک نوزاد شیرخواره 8 ماهه به شهادت رسیدند.
حالا گفته میشود که برجام را میخواهیم با این سه کشور اروپایی ادامه بدهیم؛ من به این سه کشور هم اعتماد ندارم. من میگویم به اینها هم اعتماد نکنید؛ [اگر] میخواهید قرارداد بگذارید، تضمین به دست بیاورید -تضمین واقعی، تضمین عملی- وَالّا فردا اینها هم همان کاری را خواهند کرد که آمریکا کرد، [امّا] به یک شیوهی دیگر. روشهای سیاسی و دیپلماسی، روشهای ویژهای است؛ گاهی لبخند میزنند و در حال لبخند، خنجر را تا دسته در سینهی انسان فرو میکنند؛ دیپلماسی این است دیگر؛ با اخلاق خوش، با تعریف و تمجید که «بله شما خیلی خوبید، شما آقایید، ما میدانیم شما قرارداد را به هم نمیزنید،»! اگر چنانچه توانستید تضمین از آنها بگیرید بهطوری که بشود اعتماد کرد، خب اشکالی ندارد، حرکتتان را ادامه بدهید؛ اگر نتوانید چنین تضمین قطعیای را بگیرید -که بنده هم بسیار بعید میدانم که بتوانید تضمین بگیرید- آنوقت دیگر نمیشود اینجوری حرکت کرد و اینجوری ادامه داد.