مصطفی عیوضی _ رجانیوز: اصول اسلامی انقلاب، با شروع کار دولت حسن روحانی، با چالش بازخوانی خود مواجه شده است. اصرار گفتمان دولت یازدهم بر دو قطبی سازی افکار عمومی ضمن شعار های مختلف، با نگاه به اصلی ترین آنها یعنی «اعتدال» به خوبی روشن میشود.به صورت طبیعی تمامی دولت ها با روی کار آمدن گفتمان سیاسی خود را پیگیری میکنند؛ گفتمان سازندگی،اصلاحات، عدالت و اکنون «گفتمان اعتدال»؛ اما آن چه «گفتمان اعتدال» را برجسته تر میسازد عبارت است از "توجیه سیاست های مغایر با اصول انقلاب اسلامی بوسیله تحریف اصول"
تحریف اصولی چون استکباری ستیزی،مبارزه با دشمن و ظالم و انحراف بارز ادبیات سیاسی مسوولین این دولت با خط مشی امام راحل(ره) نشانه انحراف عمیق از گفتمان اسلام ناب حضرت امام(ره) و باور های دینی دارد. از این روست که مقام معظم رهبری به عنوان مرجع دینی،ولی فقیه و حاکم جامعه بار ها و بار ها نسبت به این سیاست ها و اظهارات ناشی از این گفتمان هشدار های جدیای را به عموم جامعه و مسوولین گوشزد کرده اند که مهمترین آنها خطر تحریف امام(ره) و اصول انقلاب اسلامی بوده است. طرح مسئله «مقابله با نفوذ» و «ایستادگی در برابر جریان غیر انقلابی درون نظام» توسط ایشان نیز، از جملهی مسائلی است که در خصوص خطر استحاله سیرت انقلاب بیان شده است. با مشاهدهی نه چندان عمیق نیز براحتی معلوم میشود که "ارائه نسخه های تقلبی از تعاریف اصول انقلاب اسلامی" بخش قابل توجهی از «گفتمان اعتدال» را به خود اختصاص داده است.
به گزارش رجانیوز رهبر انقلاب پنجم اسفند ماه 1394 دردیدار خود با مردم نجف آباد، ضمن قرائت صحیح از اصول دینی، اصلی ترین شعار دولت حسن روحانی یعنی اعتدال را، با صراحت به چالش میکشند. ایشان در این دیدار با نهیبی در خصوص فهم معارف اسلامی میگویند:«میانهرو حرف قشنگی است امّا اسلام اینجوری حرف نمیزند؛ بفهمیم معارف اسلامی را. اسلام، طرفدار میانه و طرفدار "وسط" است: وَ کَذلِکَ جَعَلنٰکُم اُمَّةً وَسَطًا. امّا "وسط" در اسلام چیست؟ در مقابل تندرو است؟ نه، "وسط" در مقابل منحرف است.»
دشمن شناسی وارونه و رفتار غیرانقلابی در خصوص دوست و دشمن یکی دیگر از خصوصیات این گفتمان است. اعتدال با تندرو خواندن جریان دلسوز انقلابی و توهین های بی سابقه به منتقدان خود و ضمن آن با خوشبینی مفرط نسبت به استعمارگران برخلاف بینات امام خمینی(ره) و توصیات رهبرانقلاب عمل کرد. خط امام(ره) که رضایت دشمن را نشانهی انحراف میداند، نادیده گرفته شد و دلسوزان،منتقدان و متخصصان نیز همنوا با دشمنان نظام و جنگ طلب نامیده شدند.
اما گفتمان انحرافی اکنون در پوشش بدلی خود با نام اعتدال، علاوه بر ارائه تعاریف شاذ از اصول امام(ره)، طرح انحرافی باور های دینی را از ابتدا به قوت پیگیری کرده است.در ادامه مواردی از سعی اعتدالیون در جهت توجیه رفتار های مغایر با اصول را ذکر خواهیم کرد که رهبریِ انقلاب، یعنی حضرت آیت الله خامنه ای، خود در قامت مرجعیت دینی درباره آنها لب به سخن گشوده اند و هرچه آشکارتر نسبت به انحراف در باور های اسلامی انقلاب روشنگری کردند.
1. روحانی: درس امام حسین(ع)،درس برادری و کربلا درس مذاکره بود/ تحریف تاریخ متقن صدر اسلام، تنها برای توجیه مذاکرات هسته ای دولت!
چهارشنبه 30 مهر 1393 در آستانه ماه محرم بود که حسن روحانی در سفر استانی خود در اجتماع مردم زنجان گفت:
درس و پیام امام حسین(ع) درس برادری، وحدت، گذشت و قبول توبه از یکدیگر است و درس کربلا هم درس تعامل سازنده و مذاکره در چارچوب منطق و موازین میباشد. روحانی افزود: در شب تاسوعا امام حسین(ع) خیمهای برپا کرد و عمر سعد را به مذاکره دعوت نمود؛ امامی که آگاه است که فردا او و یارانش توسط همین عمر بن سعد و یاران نادانش به شهادت خواهند رسید، اما خواست که با دنیا اتمام حجت کند و از همینرو در آن شب، ساعتها با عمر سعد مذاکره کرد، تا نتیجه رویارویی آنان به جنگ ختم نشود.
روحانی در ادامه اظهار داشت:
این به معنای آن نیست که امام حسین(ع) از شهادت میترسید، بلکه امام حسین(ع) از شهادت استقبال هم میکرد اما با این حرکت خود به ما یاد داد که حتی با دشمن خود باید به گونهای رفتار کنیم که دنیا منطق ما را در صحنه مذاکره پیروز بداند.
با این حال سخنان روحانی با اظهارات افرادی نظیر شیخ محمود امجد (از روحانیون حامی فتنه88) ادامه پیدا کرد. امجد در آبان 1394 گفت:«عاشورا درس مدارا بود.» علاوه بر مسئله مذاکرات هسته ای،آنچه به روشنی قابل فهم بود، تلاش بی ثمر روحانی و جریان اعتدال با طرح این موضوع،در جهت خدشه به اصل «ممنوعیت مذاکره با آمریکا» بوده است.اما رهبر انقلاب در کمتر از یکسال بعد با صراحت پاسخ آن اظهارات را دادند. ایشان نیمه مهر ماه امسال و در دیدار فرماندهان نیروی دریایی سپاه پاسداران هدف طرح موضوع مذاکره از طرف جبهه استکبار را «نفوذ» دانستند. رهبر انقلاب عنوان کردند که ما با اصل مذاکره حتی با دشمن مخالف نیستیم اما برخلاف همهی کشور های اروپایی و غیره، با مذاکره با آمریکا مخالفیم.حضرت آیت الله خامنه ای فرمودند:
«وقتی صحبت مذاکره میشود، میگویند آقا شما چرا با مذاکرهی با آمریکا مخالفت میکنید؟ خب امیرالمؤمنین هم مذاکره کرد با فلانکس، امام حسین هم مذاکره [کرد]. خب اینها نشاندهندهی سهلاندیشی است، نشاندهندهی نرسیدن به عمق مسئله است. اینجور نمیشود مسائل کشور را تحلیل کرد؛ با این نگاه عامیانه و سادهاندیشانه نمیشود به مصالح کشور رسید. اوّلاً امیرالمؤمنین که با زبیر یا امام حسین که با ابنسعد حرف میزند، او را نصیحت میکند؛ بحث مذاکرهی به معنای امروزی نیست؛ مذاکرهی امروزی یعنی معامله، یعنی یک چیزی بده، یک چیزی بگیر. امیرالمؤمنین با زبیر معامله میکرد که یک چیزی بده، یک چیزی بگیر؟ امام حسین با ابنسعد معامله میکرد که یک چیزی بده یا یک چیزی بگیر؟ [هدف] این بود؟
تاریخ را اینجور میفهمید؟ زندگی ائمّه را اینجور تحلیل میکنید؟
امام حسین رفت نهیب زد، نصیحت کرد، گفت از خدا بترس؛ امیرالمؤمنین زبیر را نصیحت کرد، خاطرهی زمان پیغمبر را یادش آورد، و گفت از خدا بترس؛ اتّفاقاً اثر هم کرد، زبیر خودش را از جنگ کنار کشید. امروز مذاکره به این معنا نیست؛ برای اینکه ما با آمریکا که شیطان بزرگ است، باید مذاکره کنیم یک عدّهای واقعاً با نگاه سهلاندیشانه و عوامانه و بدون فهمِ حقیقتِ حال مثال میآورند و در روزنامه مینویسند، در سایت مینویسند و در سخنرانی میگویند که چرا امیرالمؤمنین با زبیر مذاکره کرد، شما با آمریکا مذاکره نمیکنید؟ یعنی اینقدر اشتباه در فهم مسئله [وجود دارد]. این که حالا به این معنا مذاکره نبود.»
2. تغییر ایدئولوژیک روحانی در خصوص صلح امام حسن(ع)
حسن روحانی تابستان امسال نیز در جمع استانداران خود در خصوص صلح امام حسن(ع) با معاویه اظهاراتی بر زبان آورد. وی گفت:
«عمل امام حسن (ع) به ما نشان می دهد که در مقاطعی از دنیای اسلام، وحدت و مدارا در برابر افکار دیگران تا چه حد اهمیت دارد... به اعتقاد من نرمش قهرمانانه، سختتر از جهاد قهرمانانه است و امام حسن، سبط اکبر پیامبر این قهرمانی و شجاعت را برگزید و انتخاب کرد. ما باید راه امام حسن را ادامه بدهیم.»
حسن روحانی همچنین در صفحه توییتر خود نوشت: «امام حسن به ما یاد دادند که باید به مصلحت امت و خواست مردم و جامعه توجه کرد و به نفع امت و جامعه اسلامی تصمیم گرفت.»
این اظهارات در حالی بیان شده است که روحانی سال 56 در مسجد حکیم اصفهان درباره صلح امام حسن طی یک سخنرانی گفته بود:
«در مدائن، امام مجتبی (ع) مردم را در مسجد شهر جمع کرد و خیانتکارانی که حاضر به جنگ با معاویه نشدند را معرفی کرد سپس با مردم اتمام حجت کرد.»
3. از معرفی بین المللی اسلام رحمانی تا اقدام غیرانقلابی ظریف در دست دادن با اوباما
اگر چه طرح ناقص اسلام در قالب اسلام رحمانی از دوران اصلاحات شروع شد اما در این دولت یازدهم و توسط شخص حجت الاسلام روحانی نیز این مسئله بارها بازگو شد.روحانی امسال در همایش بین المللی وحدت اسلامی به تکرار دوباره این مفهوم پوچ آن هم برای شرکت کنندگان بین المللی این همایش اهتمام داشت. او کوشید تا اسلام رحمانی را سیره پیامبر اعظم معرفی کند:
توصیفات تاریخی اعتدالیون به اینجا ختم نمیشود. اظهارات روحانی در خصوص مدیر گزینی با ارائه آدرس غلط تاریخی اینبار با داستان انتصاب زیادبن ابیه در حکومت حضرت امیر(ع) کلید خورد روحانی در این باره گفت:
فارس:آیت الله علی اکبر سیفی مازندرانی عضو جامعه مدرسین قم در پیامی به مهاجمین مبانی انقلاب هشدار داد که متن این پیام به شرح ذیل است:
آقایان در واضحات تشکیک نکنند، شعار (ما اهل کوفه نیستیم) مقصود اهل کوفه زمان أمیرالمومنین (صلوات الله علیه) است، مگر تاریخ را نخواندهاند؟
مگر این کلام حضرت أمیرالمومنین در نهجالبلاغه نیست که فرمود: (یا أهل الکوفه منیت منکم بثلاث واثنتین، صُم ذوو أسماع و
بُکم ذوو کلام و عُمی ذوو ابصار ،لا أحرار صدق عند اللقاء ولا إخوان ثقة عند البلاء تربت ایدیکم )و دیگر فرمودههای متعدد و مکرر ایشان دراین باره در نهجالبلاغه و دیگر کتابهای روایی آمده است .
مگر این خطبه حضرت زینب (سلام الله علیها) نیست، که فرموده: (یا أهل الکوفه یاأهل الختل والغدر، أتبکون؟ فلا رقأت الدمعة ولا هدأت الرنة)
چرا آقایان حساس به این شعار انقلابی هستند؟ آیا گمانشان این است که با تکیه بر رأی عدهای میتوانند انقلاب را منحرف کنند؟ مگر این سیل خروشان مردم را در دفاع از مبانی انقلاب نمیبینند؟
باید بدانند انقلابیبودن یعنی التزام عملی به مبانی امام راحل، یعنی استکبار ستیزی ،یعنی بستن راههای نفوذ آمریکا و استکبار جهانی، یعنی اقتصاد مقاومتی و آنان که میگویند از انقلاب سالها گذشته است و انقلابیبودن را به احساسیبودن تعریف میکنند، یا مفهوم انقلابی فکر کردن و انقلابیبودن و انقلابی عمل کردن را نفهمیدهاند و یا خود را به تجاهل زده اند. که اگر اینگونه باشد باید فاتحه مبانی امام راحل _ که نشأت گرفته از مسلمات قرآن و عترت است _ را خواند؛ و اینطور گفت: (و علیالاسلام، السلام)
ولی اینان بدانند که با این کلمات، نمیتوان مسیر انقلابی مردم ایران اسلامی را از اسلام ناب محمدی منحرف کرد. زیرا که این مردم بزرگ با حمایت و پشتوانه رهبر عظیم الشأن و فرزانه انقلاب مقدس اسلامی در راه رسیدن به آرمانهای اصیل امام راحل (اعلی الله مقامه الشریف) و شهداء عزیز انقلاب اسلامی ثابت قدم و پیروز خواهند شد إنشاء الله.
شاخصههای طرح مشترک دو رژیم
گروه بینالملل مشرق -
امین حطیط تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه در مقالهای در روزنامه الثورة
سوریه نوشت: رژیم صهیونیستی بلافاصله بعد از شکست در لبنان در سال 2000 به
دنبال واکنشی برای جبران خسارتهای خود بود. از همین رو مهمترین کنفرانس
برنامهریزیهای استراتژیک اسرائیل یعنی کنفرانس هرتصلیا سعی کرد راهکاری
برای واکنش به این موضوع ایجاد کند.
تل آویو بعد از این تاریخ
مجموعه ای از اقدامات تجاوزطلبانه بر ضد منطقه به راه انداخت تا اینکه جنگ
سال 2006 بر ضد لبنان انجام شد، جنگی که اسرائیل و تمامی حامیان پروژه
صهیونیستی آمریکایی، آن را مقدمهای برای ایجاد خاورمیانه آمریکایی
میدانستند که مقاومت یا تفکر در مورد آن جایگاهی در آن نداشته باشد، اما
نیروهای مقاومت با قهرمانیهای خود رویا پردازیهای متجاوزان را از بین
برده و از این تجاوز پیروز خارج شدند. آنها به این ترتیب مبنای دردناک
بازدارندگی عملیاتی در برابر اسرائیل را رقم زدند.
از پیامدهای
پیروزی سال 2006 این بود که عوامل پروژه استعماری و اشغالگری به سمت
رویکردهای قدرت نرم گرایش پیدا کردند. این موضوع در مفاهیم استراتژیک
ائتلاف ناتو در سال 2010 مطرح شد، اولین و خطرناکترین نتایج این استراتژی
آتشی بود که غربیها آن را بهار عربی نامیدند، این اتفاق در واقع بهار
صهیونیستی آمریکایی بود که آمریکا و اسرائیل از طریق آن به دنبال براندازی
محور مقاومت بود و این اقدام را از قلعه مرکزی آن در سوریه آغاز کرد، اما
با وجود پیگیری برنامهها و مرور استراتژیهای مختلف از سوی متجاوزان برای
حذف محور مقاومت، سوریه همراه با عناصر این محور و اخیرا روسیه موفق شدند
عرصهای جدید را در منطقه بنیانگذاری کرده که مبتنی بر سه شاخص اساسی است:
اول این که متجاوزان قادر به تحقق اهداف
خود نبوده و سوریه به صورت هویت متحد خود باقی مانده است. نکته دوم این که
محور مقاومت در وزن استراتژیک و نظامی خود بسیار بزرگتر از پنج سال پیش
قرار دارد. نکته سوم اینکه زمان به نفع محور مقاومت در جریان است و چیزی که
متجاوزان امروز میتوانند در سوریه به دست آوردند، بسیار بیشتر از آن چیزی
است که فردا برای آنها باقی خواهد ماند.
نتایج جنگ بر ضد
سوریه و محور مقاومت ناامیدی و سرخوردگی شدیدی برای متجاوزان و اجراکنندگان
این طرح، رهبران، متحدان و وابستگان آنها داشته است. در این شرایط تمامی
طرفها بهتر است دیدگاههای متناسب با موقعیت و جایگاه خود را تعیین کنند،
چرا که رفتار آنها میزان خسارتهای آنها را تعیین میکند.
در نتیجه
گروه متجاوز به سوریه دچار تشتت مواضع شده و واگرایی به وجهه غالب آن تبدیل
شده است، به این ترتیب میتوان دو گروه اساسی در این رویکرد ایجاد کرد:
اول گروه واقعگرایان و دوم گروهی که واقعیتها را نادیده میگیرند.
اسرائیل و عربستان سعودی و به صورت مخفیانه آمریکا در این گروه قرار دارند.
آمریکاییها البته اینگونه رفتار میکنند که گویا جزو بخش اول هستند و در
مسیر راه حل سیاسی قرار دارند.
عربستان شکست خود در سوریه
را نشانه ای از تراکم شکستهای خود در تمامی منطقه میداند و معتقد است این
شکست فضای حیاتی استراتژی این کشور را از بین برده و موقعیت آن در تسلط بر
تصمیمسازیهای جهان عرب و اسلام را دچار تزلزل خواهد کرد. اسرائیلیها
نیز شکست در سوریه را نشانه ای از حذف رویای استراتژیک خود میدانند که دست
کم در طول 15 سال گذشته از سال 2000 تاکنون برای آن تلاش کردهاند. رویایی
که شامل از بین بردن حزبالله و برچیدن محور مقاومت وابسته به آن است.
این
شکست همزمان با تقویت توانمندیهای نظامی حزبالله در ابعاد و عناوین
مختلف دنبال شده است، تا جایی که این حزب موفق شده معادله بازدارندگی
استراتژیک در برابر اسرائیل محقق کرده و این رژیم را نسبت به ورود به جنگ
بر ضد حزبالله به صورت انفرادی ناتوان میکند.
تل
آویو معتقد است در صورت بروز جنگ نمیتواند پیروزی در آن را تضمین کرده و
واکنشهای حزبالله در جبهه داخلی اسرائیل را مهار کند. تلخی اوضاع کنونی
در مورد عربستان و اسرائیل هنگامی بیشتر میشود که برخی راهکارها برای حل
بحران سوریه در جزئیات متعدد خود مطرح میشود. راه حل سیاسی به این معناست
که برگه های برنده طرف های پیروز این معادله تقویت شده و شکست بازنده ها
نیز تا حدی تلطیف می شود.
این روش باعث شده طرفهایی که بیشترین
خسارت را از روند تحولات کنونی دریافت میکنند، به دنبال بازگشت به عرصه
میدانی با روشهای جدید بر آیند تا شاید بتوانند میز گفتوگوها را به هم
بزنند و فرصت جبران خسارتهای کنونی و ترسیم روند جدید در مسیر تحقق اهداف
خود را به دست آورند.
ائتلاف بین
عربستان و رژیم صهیونیستی در این راستا انجام شده است، به این ترتیب
مناسبات اسرائیل با عربستان از مرحله مخفی کاری به شکل شرمآوری به رویکرد
علنی تغییر پیدا کرده و هیچ کس در این راستا احساسات فلسطینیها و عرب ها و
مسلمانان را در نظر نمیگیرد. خطرناکتر این که به نظر میرسد پروژهای
صهیونیستی سعودی بر ضد محور مقاومت به راه افتاده که به صورت خاص اقدامات
خود را بر ضد حزبالله آغاز کرده است.
براساس اخباری که از این پروژه منتشر میشود، به نظر میرسد پروژه مذکور شامل چهار محور است:
اول: شیطنت
بر ضد حزبالله و محور مقاومت و افزایش فشارهای همهجانبه بر ضد آنها و
نشان دادن آن به عنوان خطری برای تمام دنیا. به این ترتیب قرار است محیطی
ایجاد شود تا ائتلافی بینالمللی بر ضد حزبالله شکل گیرد، درست شبیه
ائتلافی که بر ضد داعش به وجود آمده است. در
این شرایط اسرائیل نیز بخشی از این ائتلاف خواهد بود و دیگر نیاز نیست به
تنهایی بار سنگین واکنش های حزبالله را در جنگهای آینده تحمل کند. در این شرایط تل آویو از معادله بازدارنده استراتژیک که اخیراً تشکیل شده، فرار خواهد کرد.
در
مورد اجرای این طرح، عربستان و اسرائیل مأموریتها را بین خود تقسیم
کردند، عربستان مأموریت قرار دادن حزبالله در لیست گروههای تروریستی را
برعهده دارد و این موضوع را در ابعاد داخلی و سپس در شورای همکاری خلیج
فارس و پس از آن در نشست وزرای کشورهای عربی مطرح کرده است. ریاض
تمام تلاش خود را خواهد داشت تا این موضوع را در نشست سران عرب که آوریل
آینده برگزار میشود و همچنین در نشست سازمان ملل متحد مطرح کند. مأموریت اسرائیل برای اجرای این طرح تمرکز بر روی توانمندیهای حزبالله و خطرات و تهدیدات آن برای خود و منطقه است.
اظهارات
و موضعگیریهای مقامات رژیم صهیونیستی در مورد توانمندیهای حزبالله و
ارائه آماری از قدرت هجومی این حزب بخشی از رویکرد مذکور است.صهیونیستها
در این رابطه اعلام کردند که حزبالله 41 هزار مبارز آموزش دیده و با
تجربه دارد و ناوگان موشکی آن بالغ بر 100 هزار موشک است که برد آن ها از
10 تا 350 کیلومتر متغیر است.
دوم:انفجار
اوضاع امنیتی در داخل لبنان و گشودن جبهههای متعدد به سوی این حزب همراه
با قطع مسیرهای تحرکات و امدادرسانی و پشتیبانی متقابل با آنها. تنشآفرینی در مواضع و گفتمان سیاسی بر ضد حزبالله لبنان در این مسیر صورت میگیرد، در همین راستا تسلیحاتی به لبنان وارد میشود. کشتی
مصادره شده در یونان بخشی از عملیات واردات سلاح این کشور است که از طریق
ترکیه به طرابلس فرستاده شده و در آن حدود 6 هزار سلاح وجود دارد که تعدادی
از آنها تک تیراندازهای بسیار پیشرفته هستند. همچنین 45 تن مهمات و مواد
منفجره نیز در این کشتی وجود داشته است. روند لغو کمک تسلیحاتی ارتش لبنان
از سوی عربستان سعودی را نیز میتوان تا حدی در این راستا ارزیابی کرد، چرا که به این ترتیب توان نظامی نیروهای امنیتی برای کنترل امنیت در صورت بروز اختلاف در کشور کاهش پیدا میکند.
سوم: ورود به جنگ بر ضد حزبالله لبنان بعد از ایجاد ائتلافی گسترده و بینالمللی
شبیه به ائتلافهایی که در سه دهه گذشته صورت گرفته است، نظیر ائتلاف برای
آزادسازی کویت از دست صدام و ائتلاف مورد ادعای آمریکا بر ضد داعش. عوامل
پروژه صهیونیستی سعودی معتقدند که چنین ائتلافی میتواند حزبالله لبنان
را در جنگ فرسایشی طولانیمدتی وارد کند، به گونهای که نیروهای متحد این
حزب قادر به نجات آن نخواهند بود.
چهارم:از بین بردن هر نوع راهکار سیاسی در سوریه از طریق سستی، امروز و فردا کردن و قرار دادن شرطهای ناممکن.
این روند تا زمان پایان دوره ریاست جمهوری باراک اوباما در آمریکا ادامه
پیدا خواهد کرد، البته هیچ تضمینی برای موفقیت جمهوریخواهان در ریاست
جمهوری آمریکا وجود ندارد، اما آنها معتقدند در آن زمان اقدام در مسیر
پرونده سوریه یعنی مقاومت و حزبالله لبنان با سهولت بیشتری صورت خواهد
گرفت. اظهارات دائمی وزیر خارجه عربستان در
رد روند سیاسی در سوریه و مانعتراشی در این مسیر ضمن تأکید بر مطالبه از
سوی عربستان در موضوع ریاست جمهوری سوریه در این راستا است.
طرح
صهیونیستی سعودی بر ضد حزبالله لبنان که اسرائیل آن را آماده کرده و
عربستان با تمامی پتانسیلهای مالی و سیاسی و تبلیغاتی خود، آن را به اجرا
گذاشته است، به نظر میرسد مراحل اولیه خود را سپری میکند. عوامل این طرح به ویژه سعودیها آن را راه برون رفت از شکست استراتژیک کنونی میدانند، اما این طرح نیز نمیتواند طناب نجاتی برای صاحبان آن باشد، چرا که احتمالاً از اجرای مرحله اولیه خود فراتر نخواهد رفت.
ما موفقیت و پیروزی این طرح را بعید
میدانیم، چرا که عرصه سوریه و اوضاع منطقه و نقش و مناسبات و متغیرات
بینالمللی نشان میدهد که این طرح جنونآمیز هیچ شانسی برای موفقیت ندارد.
برای این موضوع شاید کافی باشد به شکستهای متعدد طرحهای عربستان از عراق
گرفته تا سوریه و یمن و لبنان اشاره کنیم.
همچنین میتوان به شکست
ائتلاف عربی و پس از آن ائتلاف اسلامی اشاره کنیم و بگوییم که اقدامات
دیوانهوار عربستان سعودی نمیتواند موفقیتی به دست آورد. در این میان تنها
اسرائیل است که خود را برنده میدانند، چرا که کسب دستاوردهایی از قبیل
عادی سازی روابط با عرب ها و حضور در کنار آنها در اردوگاه واحد بر ضد
حزبالله لبنان دستاورد بزرگی است که پیشتر این رژیم 80 درصد از تولید
ناخالص ملی خود را برای مقابله با این حزب در امور دفاعی و امنیتی هزینه
کرده است.
خطرناکترین حضور در این
طرح بروز پدیده ائتلاف عربی اسرائیلی است که میتواند موضوع فلسطین و تلاش
برای آزادسازی آن را به پایان ببرد. به این ترتیب طرح سعودی صهیونیستی،
طرحی برای رها کردن فلسطین در ابعاد عربی است، اما به اعتقاد من حزبالله
لبنان همواره میتواند واکنش مناسبی اتخاذ کند تا پیروزی که لایق هواداران
آن است را به آن ها بدهد.