«بشار اسد»: تصاحب عنوان ریاست جمهوری حق همه شهروندان سوریه است/شیر مرد جبهه ی مقاومت اسلامی
«بشار اسد»: تصاحب عنوان ریاست جمهوری حق همه شهروندان سوریه است
«بشار اسد»: تصاحب عنوان ریاست جمهوری حق همه شهروندان سوریه است
روحانی: دستگاه ها از تغییرات پس از برجام گزارش بدهند!
فارس: حجت الاسلام حسن روحانی رئیس جمهور در نخستین نشست هیأت دولت در سال 1395 با تبریک سال نو به اعضای هیات دولت و خانواده آن ها و همچنین قدردانی از تلاش های آنان در طول سال گذشته، گفت: امروز شرایط بر اثر کارهای مقدماتی که در سال های قبل و بویژه سال 1394 انجام شده است، برای کار و تلاش و بهره برداری از این مقدمات آماده تر است.
روحانی در این جلسه که شامگاه یکشنبه برگزار شد، توافق هسته ای را یک رویداد ماندگار در تاریخ ایران و جهان دانست که از لحاظ حقوقی، سیاسی و اقتصادی با اهمیت تلقی می شود.
وی با توجه به گذشت دو ماه از شکل گیری تفاهم، دستگاه های اجرایی را موظف نمود که گزارش دقیقی از تغییرات ایجاد شده پس از توافق هسته ای به مردم ارایه دهند.
رییس جمهوری بهره مندی بیشتر از آثار این توافق را مستلزم زمان بیشتری دانست که به تدریج زمینه های مساعدتری برای جذب سرمایه و تکنولوژی و تعاملات اقتصادی فراهم خواهد شد.
روحانی همچنین با اعلام اینکه دولت و هیات نظارت بر اجرای توافق هسته ای با جدیت تمامی تعهدات طرف مقابل را رصد می کند، اظهار داشت: نه دولت ما جناحی است و نه رییس جمهور. دولت تدبیر و امید یک دولت فراجناحی است.
وی همگان را به تقویت وحدت، تحمل یکدیگر و همکاری با هم توصیه نمود و تصریح کرد: برای جامعه ای که در اندیشه وحدت جهان اسلام است تعامل با یکدیگر در درون جامعه با اشتراکات فراوان، نشانه خوبی برای وفاداری به این آرمان اسلامی است.
رییس جمهوری ادامه داد: متاسفانه عده ای دنبال تفرقه و اختلاف افکنی هستند. با صراحت اعلام می کنم که رهبری، رهبر همه ماست. طبق معیارهای شرعی، قانونی و ملی دولت به طور کامل از رهنمودهای رهبری تبعیت می کند و هر زمانی که دستور بدهند، عینا درصدد تحقق آن خواهیم بود.
روحانی خاطر نشان کرد: عظمت رهبری عظمت همه ما، عظمت نظام و کشور است و تضعیف ایشان، تضعیف همه ما، کشور و نظام است.
رییس جمهوری شکاف و اختلاف را به ضرر همه دانست و تاکید کرد: به طور قطع دشمنان این ملت از بروز شکاف استقبال می کنند و در این صورت است که زمینه را برای توطئه های خود مساعد می بینند. امنیت امروز ایران در منطقه پرآشوب نتیجه همدلی و همزبانی دولت و ملت است.
روحانی با استقبال از نامگذاری سال 1395 از سوی مقام معظم رهبری به عنوان سال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» خاطر نشان کرد: این نشان می دهد که مسئله اصلی به تشخیص رهبری هم اقتصاد است و ما عمیقا به این سیاست اعتقاد داریم و از همه وزرا می خواهم که ضمن گزارش اقداماتی که تاکنون در جهت تحقق سیاست های اقتصاد مقاومتی انجام داده اند، همه تلاش خود را برای پیگیری و اجرای کامل این سیاست ها بکار گیرند.
رییس جمهوری مهم ترین نکته در برجام را ایجاد یک فضای مناسب برای تعامل و برداشتن موانع دانست و رغبت روزافزون کشورهای اروپایی و منطقه برای همکاری با ایران را یک امر واقعی که نشان از تغییر شرایط دارد، عنوان کرد.
روحانی اقداماتی که برای دفاع از امنیت کشور انجام می شود را مورد حمایت قاطع دولت دانسته و تصریح کرد: هر اقدامی که برای تقویت بنیه دفاعی کشور لازم باشد، دنبال می کنیم و این یک سیاست راهبردی ماست اما در عین حال بایستی مراقب باشیم که دشمنان ایران هیچ بهانه ای برای سوء استفاده پیدا نکنند.
رییس جمهوری پیشرفت آینده کشور را در سایه امید و اعتماد دانسته و همه دولتمردان و رسانه ها بویژه رسانه ملی را به تقویت این دو سرمایه بزرگ توصیه نمود.
روحانی اظهار داشت:امروز این امید به آینده و اعتماد به دولت در کشور وجود دارد و همه باید تلاش کنیم که این سرمایه تخریب نشود. باید آگاه باشیم که صهیونیست ها با تمام امکاناتشان در آمریکا، اروپا و منطقه درصدد جلوگیری از توافق هسته ای و تخریب در اجرای برجام بوده و هستند و نباید گذاشت موفق شوند.
رییس جمهوری از همه اعضای هیات دولت خواست برای تحقق رشد حداقل 5 درصدی تولید ملی در سال 1395، طرح عملیاتی خود را به ستاد اقتصاد مقاومتی ارایه کنند و این ستاد را موظف به پیگیری و گزارش اقدامات عملی دستگاه ها نمود.
در تقویم، یک روز برای گرامیداشت مقام مادر و زن تعیین شده است. امام خامنهای همانند امام خمینی(ره)، هر سال در سالروز میلاد حضرت زهرا(س)، پس از تجلیل از آن یکتا بانوی هستی، به تبیین و تجلیل جایگاه «مادر» و «زن» میپردازند.
وقتی به سراغ پیامها و کلماتشان میرویم، بسیاری از سخنانشان هنوز با گوشهای زن و مرد ما ناآشناست و گویی تاکنون نشنیدهایم و این نشان میدهد همت نخبگان، مبلغین و رسانه های ما در تبیین این جایگاه، هنوز از میزان اهتمام و دغدغۀ این دو بزرگوار در تبیین جایگاه «زن» بسی فروتر است و نتوانسته حق فرمایشات ایشان را ادا کند.
امام راحل و مقام معظم رهبری به گونهای جایگاه زن را-به طور عمیق و غیرشعاری-تبیین کردهاند، که آخرین نظریههای طرفدران به اصطلاح حقوق زن در دنیا نیز بعید است در تجلیل از زن به گرد این دیدگاههای مترقی رسیده باشند، اگر ما این فرمایشات را به زبانهای زندۀ دنیا ترجمه و معرفی کرده بودیم، زنان عالم را شیفتۀ نگاه بلند امام خمینی(ره) و امام خامنهای نسبت به جایگاه زن کرده بودیم و از نظر امام خمینی(ره) بزرگترین گامها را برای صدور انقلاب و زمینهسازی ظهور برداشته بودیم.
«ناشنیدههایی از امام خمینی و امام خامنهای دربارۀ زن» یک مجموعۀ هفت قسمتی است که توسط واحد پژوهشی «بیان معنوی» گرداوری و گزیده شده و برای اولین بار منتشر و به نسل جوان و به ویژه بانوان ایرانی تقدیم میکند.
قسمت اول این مجموعه را در ادامه میخوانید:
شما خانمها به طوری که حالا خودتان میگویید معلم هستید؛ دو شغل شریف دارید. شما خانمها دو تا شغل بسیار شریف دارید. یکی شغل تربیت فرزند، که این از همه شغلها بالاتر است. یک فرزند خوب شما اگر به جامعه تحویل بدهید، برای شما بهتر است از همه عالَم. اگر یک انسان شما تربیت کنید، برای شما به قدری شرافت دارد که من نمی توانم بیان کنم. پس شما یک شغلتان این است که بچههای خوب تربیت کنید. دامن مادرها دامنی است که «انسان» از آن باید درست بشود. یعنی اول مرتبه تربیت، تربیت بچه است در دامن مادر؛ و برای اینکه علاقه بچه به مادر بیشتر از همه علایق هست و هیچ علاقهای بالاتر از علاقه مادری و فرزندی نیست. بچهها از مادر بهتر [مسائل] را اخذ میکنند. آنقدری که تحت تأثیر مادر هستند، تحت تأثیر پدر نیستند، تحت تأثیر معلم نیستند، تحت تأثیر استاد نیستند. از این جهت بچه هایتان [را] در دامنتان تربیت اسلامی، تربیت انسانی بکنید تا وقتی تحویل میدهید شما این بچه را به دبستان، یک بچه صحیح، اخلاق خوب، آداب خوب؛ آنطور تحویل بدهید. (صحیفه امام، ج8، ص: 90 |در جمع بانوان فرهنگی و معلم| 21 خرداد 1358)
انبیا آمدهاند که انسان درست کنند، انبیا مأمورند که افراد را- افرادی که بشر هستند و از همین با حیوانات فرق ندارند- آمدهاند که اینها را انسان کنند؛ تزکیه کنند، مزکّی کنند؛ پاکیزه کنند. شغل انبیا همین است و باید شغل مادرها همین باشد نسبت به بچه هایی که در دامنشان هست. بچهها را از آن اول که در دامنشان هست تزکیه کنند. آنها با اخلاق خوب، با اعمال خوب در آنجا بچهها بهتر تربیت میشوند. در دامن مادر، بچهها بهتر تربیت میشوند تا در پیش استاد. آن علاقهای که بچه به مادر دارد به هیچ کس ندارد. و آن چیزی که در بچگی از مادر میشنود یا میبیند، آن نقش میبندد در قلبش؛ و تا آخر همراهش هست. مادرها باید توجه به این معنا بکنند که این بچهها را خوب تربیت کنند، مزکّی تربیت کنند؛ یک مدرسه علمی- ایمانی باشد دامنهایشان، و این یک مطلب بسیار بزرگی است که از مادرها میآید. و از کس دیگر نمیآید. آنقدری که بچه از مادر چیز می شنود از پدر نمیشنود. آنقدری که اخلاق مادر تأثیر دارد در بچه کوچولوی نورس و به او منتقل میشود از دیگران نمیشود، مادرها مبدأ خیراتند و اگر خدای نخواسته مادری باشد که بچه را بد تربیت کند، مبدأ شرورند. (صحیفه امام، ج9، ص136 | 26 تیر 1358)
بچه در محیط خانوادگی، در دامن مادر و در محیط خانه مبدأ تربیت اصلیاش است، اگر در محیط خانه و در دامن مادر، که بالاترین محل تربیت است، بچه خوب از کار درآمد، این تا آخر- مگر یک عوامل بسیار قویای باشد که او را برگرداند- و الّا تا آخر به همان تربیت بچگی و کوچکی که شده است تا آخر به همان تربیت باقی میماند. از این جهت محیط خانوادگی یکی از جاهای بسیار مهم است برای تربیت اولاد. و دامن مادر هم یکی از جاهای بزرگ است برای تربیت. و بچه در دامن مادر و از مادر بیشتر از هرکس، بیشتر از معلم، بیشتر از رفقایی که بعدها پیدا میکند، بیشتر از اجتماع، در دامن مادر بیشتر قابل این است که قبول کند چیزها را. علاقهای که اولاد و بچه به مادر دارد به هیچ کس ندارد. و حرف مادر را قبول میکند و نقش میشود در مغزش حرفهای مادر. (صحیفه امام، ج8، ص363 | 11 تیر 1358)
شما خانمها شرف مادرى دارید، که در این شرف از مردها جلو هستید؛ و مسئولیت تربیت بچه در دامن خودتان دارید. اول مدرسهاى که بچه دارد، دامن مادر است. مادرِ خوب، بچه خوب تربیت مىکند؛ و خداى نخواسته، اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان توى دامن مادر، منحرف بیرون مىآید. و چون بچهها آن علاقهاى که به مادر دارند به هیچ کس ندارند، و در دامن مادر که هستند تمام ... آرزوهایى که دارند خلاصه مىشود در مادر و همه چیز را در مادر مىبینند، حرف مادر، خُلق مادر، عمل مادر، در بچهها اثر دارد. لامحاله یک بچه در دامن مادر- که اول کلاس است- این دامن اگر یک دامن طاهر پاکیزه مهذب باشد، بچه از همین اول که دارد رشد مىکند، با آن اخلاق صحیح و با آن تهذیب نفس و با آن عمل خوب رشد مىکند. بچه وقتى در دامن مادرش هست، مىبیند مادر اخلاق خوش دارد، اعمال صحیح دارد، گفتار خوش دارد، این بچه از همان جا اعمالش و گفتارش به تقلید از مادر- که از همه تقلیدها بالاتر است- و به تزریق مادر- که از همه تزریقها مؤثرتر است- تربیت مىشود. شما این مسئولیت بزرگ را دارید که باید بچههاى خودتان را که نوزاد هستند، و نفوسشان ... تربیت را زود قبول مىکند، خوب و بد را زود قبول مىکند، شما از اول که این بچهها در دامان شما بزرگ مىشوند، مسئول افعال و اعمال آنها هم شما هستید.
همان طورى که اگر یک بچه خوب تربیت کنید ممکن است که سعادت یک ملت را همان یک بچه تأمین کند، اگر یک بچه بد هم- خداى نخواسته- در دامن شما بزرگ بشود، ممکن است که یک فساد در جامعه پیدا بشود. گمان نکنید که یک بچه است؛ یک بچه گاهى وقتها در جامعه، وقتى که وارد شد، در رأس جامعه واقع مىشود، و محتمل است که بچه یک فقیر، یکوقت در رأس جامعه واقع بشود. اگر این بچهاى که شما تربیت کردید یک تربیت صحیح باشد و آن وقت آن بچه در رأس جامعه واقع بشود، یک ملت را سعادتمند مى کند؛ و آن شرفش مال شماست؛ یعنى شما این سعادت را براى یک ملت بیمه کردید. و اگر خداى نخواسته به عکس باشد: یک بچهاى در [دامن] مادر تربیتش تربیت اسلامى نباشد، تربیت انسانى نباشد، انحراف داشته باشد، این ممکن است که بعدها یک جامعه را به فساد بکشد. خیال نکنید یک آدم است. گاهى یک آدم، یک ده را خراب مىکند؛ گاهى یک آدم یک شهرستان را خراب مىکند؛ گاهى یک مملکت را خراب مىکند. (صحیفه امام، ج7، ص284 | 24 اردیبهشت 1358)
یَا أَیُّهَا النبِىُّ حَسبُکَ اللَّهُ و مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ المُؤمِنیِنَ(انفال/64). چه خطاب افتخارآمیزى است براى مؤمنین! چه خطاب مسئولیت آورى است براى مؤمنین! افتخارآمیز براى اینکه با اینکه خدا کافى است لکن همچو تشریفى را به مؤمنین- که مؤمنات هم داخل هستند- مرحمت فرموده است که خدا و مؤمنین، کسانى که از تو تبعیت کردند، از تو کفایت مىکنند. چقدر افتخارآمیز است براى ما، براى مؤمنین براى شما مخدرات، براى شما مؤمنات، که شما [را] در ردیف خداى تبارک و تعالى قرار داده است، و چقدر مسئولیت آور است این خطاب...خداى تبارک و تعالى در این آیه به ما فرمودهاند که اهداف اسلام و خود نبى اکرم و هرچه مربوط به نبى اکرم است، شماها باید کفایت کنید. ما مأموریم، مأموریم که حفاظت کنیم از دین خدا، حفاظت کنیم از اهداف الهى.... خداوند به ما این مرحمت را فرموده است که «شما» با «خدا» حفاظت کنید از اسلام و از دین اسلام؛ حَسبُکَ اللَّهُ وَ مَنِ اتَّبَعَک مِنَ المُؤمِنینَ...
بانوان محترم! مسئولید همه؛ مسئولیم همه. شما مسئول تربیت اولاد هستید؛ شما مسئولید که در دامنهاى خودتان اولاد متقى بار بیاورید، تربیت کنید، به جامعه تحویل بدهید. همه مسئول هستیم که اولاد را تربیت کنیم؛ لکن در دامن شما بهتر تربیت مى شوند. دامن مادر بهترین مکتبى است از براى اولاد. مسئولیت دارید نسبت به فرزندان خود، مسئولیت دارید نسبت به کشور خودتان. و شما مىتوانید بچه هایى تربیت کنید که یک کشور را آباد کنند. شما مىتوانید بچه هایى را تربیت کنید که حفاظت از انبیا بکنند؛ حفاظت از آمال انبیا بکنند...آنها را تربیت کنید... توجه به سرنوشت اینها بر عهده پدران است و بر عهده مادرها. مادرها بیشتر مسئول هستند؛ و مادرها اشرف هستند. شرافت مادرى از شرافت پدرى بیشتر است. تأثیر مادر هم در روحیه اطفال از تأثیر پدر بیشتر است. (صحیفه امام، ج7، ص503 | صبح 5 خرداد 1358)
مادر است که فرهنگ و معرفت و تمدن و ویژگیهای اخلاقیِ یک قوم و جامعه را با جسم خود، با روح خود، با خُلق خود و با رفتارِ خود، دانسته و ندانسته به فرزند منتقل میکند. همه تحت تأثیر مادران هستند. آنکه بهشتی میشود، پایهی بهشتی شدنش از مادر است؛ که «الجنة تحت اقدام الأمهات». (بیانات در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س)؛ 5/ 5/1384)
زن اگر چنانچه در محیط خانواده، محترم و مکرّم شمرده بشود، بخش مهمّی از مشکلات جامعه حل خواهد شد. باید کاری بکنیم که بچّهها دست مادر را حتماً ببوسند؛ اسلام دنبال این است...هیچ منافاتی ندارد این تکریمِ نسبت به مادر، با آن حالت عاطفی و خودمانیگریای که بین فرزند و مادر وجود دارد. (بیانات در دیدار جمعی از بانوان فرهیختهی حوزوی و دانشگاهی؛ ۱۳۹۲/۰۲/۲۱)
تسنیم: شب گذشته اعضای خانواده شهدای لشگر فاطمیون مدافعان حرم در حرم مطهر رضوی با مقام معظم رهبری دیدار و گفتوگو کردند.
در دیدار خانواده های شهدا با مقام معظم رهبری قران کریم با دست خط زیبای رهبری تقدیم خانواده گرامی شهید سید اسدالله سجادی گردید.
همچنین تصویر زیر قرآن اهدایی رهبری به خانواده شهید مدافع حرم سردار محمدرضا خاوری(حجت) است.
حضرت امام خامنه ای ( حفظه الله تعالی):۱۳۹۵/۰۱/۰۱
«این مجموعههای خودجوش مردمی که کار فرهنگی میکنند -که الان در سرتاسر کشور هزاران مجموعهی خودجوش مردمی هست که دارند خودشان کار میکنند، خودشان فکر میکنند، خودشان تلاش میکنند و کار فرهنگی میکنند- روزبهروز باید توسعه پیدا کنند؛ دستگاههای دولتی باید به اینها کمک کنند. دستگاههای دولتی، آنهایی که مربوط به فرهنگند، به جای اینکه آغوش خود را به روی کسانی که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامی را، نه ارزشهای اسلامی را [باز کنند]، آغوش خود را به روی بچّهمسلمانها، به روی جوانهای مؤمن، به روی بچّههای انقلابی، به روی بچّههای حزباللّهی باز کنند؛ اینها میتوانند کار کنند و دارند کار میکنند؛ کارهای فرهنگی باارزشی دارد انجام میگیرد. در همهی زمینهها جوانان انقلابی ما میتوانند تلاش کنند، کار کنند. جوانان عزیز! کشور مال شما است، فردا مال شما است، امروز هم مال شما است؛ بدانید شما اگر در میدان باشید، شما اگر با ایمان به خدا و توکل به خدا حرکت کنید، شما اگر باور به خود داشته باشید، آمریکا و بزرگتر از آمریکا هیچ غلطی نمیتوانند بکنند.»
به کزارش رجانیوز، رهبر انصارالله گفت: ملت یمن در 26 مارس سال 2015 (ششم فرودرین ماه 1394) از حملات دشمن غاصب سعودی غافلگیر شد و مردم بی گناه اولین قربانی این حملات بودند.
عبدالملک در ادامه به مانع تراشی عربستان در حل سیاسی بحران یمن اشاره کرد و گفت: این دشمن سعودی بود که با توسل به هر چیزی مانع ادامه گفتوگوی یمنی یمنی شد.
وی تاکید کرد که در ادامه جنایات سعودی، ائتلافی که در راس آن اسرائیل و آمریکا تحت رهبری و حمایت مالی عربستان قرار دارد، شکل گرفت.
رهبر جنبش انصارالله یمن با تاکید بر اینکه جنایات عربستان علیه یمن همچنان ادامه دارد، تصریح کرد: رژیم آل سعود حق همسایگی را رعایت نمی کند و یک همسایه متجاوز و غاصب است.
وی در ادامه از شجاعت و رشادتهای سید حسن نصرالله و مواضع مستحکم دبیرکل حزب الله لبنان در دفاع از مردم یمن تمجید و از حمایتهای حزب الله از ملت بی گناه یمن تشکر و قدردانی کرد.
عبدالملک الحوثی همچنین از مواضع ملت ها و احزاب و نهادهایی که در کنار ملت یمن ایستادهاند، تشکر و قدردانی کرد.
رهبر انصارالله یمن اعلام کرد که دشمن سعودی آمریکایی، مناطق یمنی را بین اعضای القاعده و مزدوران آن مانند بلک واتر تقسیم کرد.
عبدالملک الحوثی تاکید کرد که رژیم سعودی با بستن عهد و پیمان با تل آویو، حضور اسرائیل را در منطقه تقویت کرده است.
وی با تاکید بر قدرت ملت یمن در مقاومت طولانی مقابل دشمن گفت: هیچ گزینه ای برای ملت یمن غیر از مقاومت در برابر دشمن سعودی وجود ندارد.
عبدالملک افزود: وظیفه ما این است که در برابر ظلم و کسانی که به ملت یمن حمله می کنند، بایستیم و اهداف دشمن را شناسایی کنیم.
وی با اشاره شکست مزدوران ائتلاف سعودی در برابر نیروهای یمنی گفت: مزدور برای اینکه چیزی به دست بیاورد، حرکت می کند، اما امروز می بینیم این مزدوران هستند که در یمن کار می کنند و در عین حال هزینه هم می دهند.
رهبر انصارالله همچنین به توافق اخیر انصارالله و عربستان بر سر آتش بس در مرزهای دو کشور اشاره و تاکید کرد که این توافق یک آتش بس انسانی جهت تبادل اجساد و اسرا به عنوان مقدمه ای برای انجام گفتگو بین طرفین بود.
عبدالملک الحوثی تصریح کرد: کشتار و جنایات عربستان در یمن نشان می دهد که این کشور درک و شعور انسانی ندارد و آمریکایی ها و اسرائیلی هایی که عربستان را به ارتکاب جنایات در یمن تشویق می کنند، خیر و خوبی عربستان را نمی خواهند.
گروه بینالملل مشرق -
کشور یمن 528 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و جمعیت آن در حال حاضر حدود 25
میلیون نفر است. یمن از شمال با عربستان سعودی و از شرق با عمان هم مرز
است. در جنوب بر دریای عرب و از غرب بر دریای سرخ مشرف است.
شیعیان زیدی، حدود یک سوم جمعیت یمن را تشکیل
میدهند، و اکثریت جمعیت این کشور قدیمی و ریشهدار (در حدود 55درصد)، سنیهای شافعی مذهب هستند. با
این حال، جنبش مردمی انصارالله، یعنی جنبش شیعیان زیدی این کشور، اکنون به قدرت
مسلط و تعیینکننده عرصه سیاست این کشور تبدیل شدهاند. جنبشی که حمایت اکثریت
مردم ستمکشیده یمن را پشت سر دارند.
یکی
از دلایل اصلی چنین نفوذ و تسلطی،
علی رغم در دست نداشتن اکثریت جمعیتی، مدیون رهبری جوان 34 سالهای است که
رسانههای دنیا برای دانستن اطلاعات جدید و دست اول درباره او بسیار مشتاق و
گوش به زنگ
هستند. اما او که به دلیل زیستن در دامنه آتشفشان، در همه این سالها، یعنی
از
2004 که برادر بزرگش حسین الحوثی به دست نیروهای علی عبدالله صالح مخلوع به
شهادت
رسید، پختگی امنیتی و اطلاعاتی بسیار بیش از سن خود دارد، به ندرت اهل در
اختیار
گذاشتن اطلاعات رسانهای از خود است.
در سطور پیش رو، قصد داریم تاریخچهای اجمالی از زیدیه، انصارالله و حوثیها، وضعیت یمن در سالهای اخیر و سوابق و عملکرد رهبران جنبش انصارالله پیش چشم مخاطبان مشرق قرار دهیم.
زیدیه
زیدیه یکی از شاخههای تشیع است که نام آن برگرفته از نام زید، فرزند امام سجاد(ع) و برادر امام محمد باقر است. شاخصترین وجه اعتقادی آنها، باور به امامت زید به جای برادر بزرگوارش است.
زید بن علی(ع) که فردی بسیار شجاع و اهل علم و دانش بود، در سال 122 یا 121 هـ.ق در دوران خلافت هشام بن عبدالملک اموی بر ضد حکومت ظلم و جور امویان در کوفه قیام کرد و با جمع کثیری از یارانش به شهادت رسید. البته زید بن علی، مورد احترام شیعه امامیه هم هست، چرا که به خونخواهی قیام عاشورا علیه امویان قیام کرد، لیکن امامت را در حضرت باقر و اخلاف ایشان جاری میدانند. زیدیها تنها برای 5 شخصیت عصمت قائل هستند: پیامبر اسلام(ص)، حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع). اما آنها هم مانند امامیه، امامت را خاص اولاد امام حسن و حسین (علیهما السلام) میدانند با این تفاوت که به جز سه امام نخست، به نص در تعیین امام قایل نیستند. به این معنی که، به استناد حدیث «ثقلین» از پیامبر گرامی اسلام، امامت را حق آل علی میدانند، ولی «عترت» را (مانند امامیه) منحصر در اولاد خاص حسنین (علیهما السلام) نمیدانند. یعنی از اولاد و اعقاب این دو امام، هر کدام که داراى شرایط خاص و صلاحیتهاى لازم باشد و در راه خدا قیام کند و مردم را به طاعت خداوند و امامت خود دعوت نماید، امام خواهد بود. از این رو در برخی منابع تاریخی، تا 110 امام هم برای زیدیه ذکر شده است. مضاف بر این که، بخش عمده زیدیه به مهدویت قایل نیستند و علت آن اعتقاد به «استمرار» امامان حاضر، و همچنین قایل به «شناخته شده» بودن امام برای عموم است.
در منابع فقهی زیدیه، علاوه بر نسب بردن از امام حسن و امام حسین، سه شرط اساسی دیگر برای امامت وجود دارد:
1: اعلم و افضل زمانه بودن، یا یکی از علما و فضلاء زمانه بودن.
2: طلب بیعت از مردم.
3: به قیام با شمشیر علیه حکام جائر اقدام کند.
مساله قابل توجه در تفسیر زیدیه از امام این است که این صفت بیشتر ناظر به مفهوم «حاکم اسلامی» از بعد سیاسی آن است. بدین مفهوم که امام در برابر جور دعوت به بیعت و جهاد میکند. وظیفه اصلی او اجرای حدود و حفظ حریم دین است. عصمت و علم لدنی از شروط امامت در تفسیر زیدیه نیست و از این رو امام تعظیم ذاتی و قداست وجودی ندارد. بنابراین امام در نزد زیدیه تجلی قدسی و نایب پیامبر محسوب نمیشود. شاید به همین دلیل، بر خلاف امامیه که نص را در تعیین امام واجب میدانند، نقش پذیرش مردمی در انتخاب فرد به امامت در بین زیدیه پررنگ است.
و اما اصول عقاید زیدیه 5 مورد و به قرار زیر است:
1- توحید 2- عدل 3- وعد و وعید: همان بشارت و انذار و خبردادن خداوند از ثواب و عقاب است. زیدیه معتقدند هر کس کافر یا گنهکار- بدون توبه- از دنیا برود همیشه در جهنم میماند و در مورد شفاعت میگویند: آنان که وارد آتش شوند دیگر خلاصی ندارند. 4: «نبوات» یعنی ایمان به سفیران الهی که دارای شریعتند و برای اثبات پیامبری خود معجزه داشتند. و باید پیامبران، قبل و بعد از بعثت از انجام گناه معصوم باشند. 5: امر به معروف و نهی از منکر: یکی از مهم ترین اعتقادات زیدیه است که مقدمات و شروط خاصی برای آن قایل هستند. اهمیت آن به حدی است که شرط اصلی امامت، دعوت مدعی امامت به جهاد، از باب امر به معروف و نهی از منکر است.
دو رویداد «غدیر» و «عاشورا»، جزو مناسبتهای مهم برای زیدیهاست. بعد از انقلاب اسلامی ایران و نفوذ شیعه اثنی عشری در یمن، مراسمی چون عزاداری عاشورا (که قبل از اتقلاب ایران در یمن تقریبا وجود نداشت) و دعای کمیل، تا حد زیادی میان شیعیان یمنی هم شیوع پیدا کرد، که یکی از دلایل آن تحت ستم بودن این شیعیان پس از برقراری نظام جمهوری در 1962، بود.
«جارودیه»، «سلیمانیه یا جریریه» و «صالحیه و ابتریه» از جمله سه فرقه اصلی زیدیه هستند، و فرقههای دیگری مانند «هادویه» و «قاسمیه» در یمن و «ناصریه» هم در ایران شکل گرفتند. لازم به ذکر است که هادویه که در شمال یمن سکونت دارند، شبیهترین فرقه زیدیه به اهل سنت است. علی عبدالله صالح، دیکتاتور مخلوع یمن، زیدی هادوی بود. عقاید این فرقههای زیدیه در دامنهای از اعتقادات مذهب جعفری تا عقاید سنیهای حنفی و شافعی متغیر است که وارد تفصیل آن در این مقال نمیشویم. فقط باید خاطرنشان کرد که پس از روی کار آمدن یک حکومت شیعه جعفری در ایران، عقاید زیدیهای یمن به طور گستردهای تحت تاثیر عقاید اثنی عشری قرار گرفته است.
بزرگان زیدیه در ادوار تاریخ
از سده دوم هجری، تقریبا همواره تمرکز زیدیان در دو منطقه بوده است: شمال ایران(دیلمان و طبرستان) و یمن. از این رو اولیا و احیاگران زیدیه هم در این دو منطقه متمرکز بوده اند. وبسایت «ویکی شیعه» اسامی بزرگان زیدیه را به ترتیب تاریخی، این گونه آورده است:
«امام زید بن علی (د. ۱۲۲ ق.) در سده دوم، قاسم رسی (د. ۲۴۶ ق.) در سدۀ سوم، ناصر الدین حسن بن علی ملقب به اطروش (د. ۳۰۴ ق.) در سده چهارم در دیلمان و طبرستان، احمد بن یحیی بن حسین (د. ۳۲۵ ق.) در همان سده در سرزمین یمن، یوسف بن یحیی بن احمد (د. ۴۰۳ ق.) در سده پنجم در یمن، احمد بن حسین بن هارون (د. ۴۱۱ ق.) در همان سده در دیلمان، یحیی بن حسین بن هارون ملقب به ابو طالب کبیر (د. ۴۲۴ ق.) در همان سده در دیلمان، یحیی بن حسین بن اسحاق جرجانی (د. ۴۹۹ ق.) در سده پنجم در گرگان و ری، یحیی بن احمد بن ابی القاسم ملقب به ابو طالب صغیر (د. ۵۲۰ ق.) در سده ششم در دیلمان، احمد بن سلیمان بن محمد مشهور به متوکل (د. ۵۶۶ ق.) در همان سده در یمن، عبد اللّه بن حمزة بن سلیمان مشهور به المنصور باللّه (د. ۶۱۴ ق.) در سده هفتم در یمن، محمد بن مطهر بن یحیی ملقب به المهدی لدین اللّه (د. ۷۲۹ ق.) در سده هشتم، احمد بن یحیی بن مرتضی (د. ۸۴۰ ق.) و علی بن صلاح الدین (د. ۸۴۰ ق.) در سده نهم، یحیی شرف الدین بن شمس الدین (د. ۹۶۵ ق.) در سده دهم، المنصوربالله قاسم بن محمد بن علی (د. ۱۰۲۹ ق.) در سده یازدهم، یوسف بن متوکل (د. ۱۱۴۰ ق.) و محمد بن احمد بن حسن (د. ۱۱۳۰ ق.) در سده دوازدهم، علی بن عباس بن حسین (د. ۱۱۸۹ ق.) و اسماعیل بن احمد بن عبد اللّه کبس (د. ۱۲۵۰ ق.) در سدههای دوازدهم و سیزدهم و سرانجام محمد بن یحیی بن محمد (د. ۱۳۲۲ ق.) در سده چهاردهم.»(داخل پرانتز تاریخ وفات یا شهادت این بزرگان است).
سابقه زیدیه در سیاست
زیدیه بنا به اعتقاد استوار خود به اصل امر به معروف و نهی از منکر، و ضرورت جهاد، از زمان زید بن علی(ع) و فرزندش یحیی در قرن دوم هجری، که حرکت علیه جور خلیفه هشام بن عبدالمک اموی را در کوفه و سپس خراسان شروع کردند و شجاعانه به شهادت رسیدند، تا زمان قیام محمد بن ابراهیم (معروف به ابن طبا طبا) به فرماندهی ابوالسرایای سرّی علیه مامون عباسی (199 هجری)، نقش پررنگی در احیا و استمرار تفکر شیعی و مبارزه با ظلم حکام داشتند. همزمان امامان زیدی و در راس آن ها قاسم بن ابراهیم (مشهور به قاسم رسّی متوفی به 246 هجری) با تالیفات خود نقشی اساسی در تدوین و تنظیم اصول اعتقادی زیدیه به عنوان یک شاخه از شیعه داشتند.
یکی از مشهورترین این قیامها، واقعه موسوم به
«قیام فخ» در روز 8 ذی الحجه در سال 169 هجری بود که «یوم الفخ» خوانده می شود.
پیشوای این قیام، حسین بن علی، نواده امام حسن مجتبی(ع)، معروف به «صاحب الفخ» بود
که بر علیه خلیفه عباسی، «الهادی» به پاخاست و مدینه را به تصرف در آورد و با حدود
300 سرباز به قصد فتح مکه شتافت. فرمانده عباسیان (موسی بن عیسی) بعد از اطلاع از
حرکت حسین بن علی به طرف مکه در راس سپاهی عظیم در منطقه فخ مانع ورود کاروان حسین
بن علی به مکه شد به طوری که تعداد لشگریان دشمن 4000 نفر بود و حال آن که حسین بن
علی کمتر از 400 نفر را به همراه داشت.
در نبرد نابرابری که شکل گرفت، گویی تاریخ عاشورا تکرار شد. بدین مفهوم که، بعد از اقامه نماز ظهر، حسین بن علی، با اقتدا به عموی بزرگوارش، سرسلسله شهدای شیعه، سپاه عباسی را در خطبهای به حق دعوت کرد، لیکن سپاه عباسی هم به سان سپاه اموی، به حمله دست زد. در این جنگ حسین بن علی 26 ساله و صد تن از یارانش به شهادت رسیدند و بقیه به اسیری گرفته شدند. سرهای شهدا را، چون سرهای شهدای کربلا بر سر نیزه کردند و پیکرهای بی سر آنان را سه روز در آفتاب داغ بیابان رها کردند. فرماندهان عباسی برای قدرت نمایی در مدینه مجلسی تشکیل دادند و سرهای شهداء و حسین بن علی را در میان مجلس و در حضور امام کاظم علیه السلام قرار دادند و به ایشان فرمودند: آیا این سر را میشناسی؟ امام فرمودند: بلی و کلمات استرجاع را به زبان آوردند و ادامه دادند: «مضی والله مسلما صالحا صواما آمرا بالمعروف و ناهیا عن المنکر ما کان فی اهل بیته مثله» ( گویی تاریخ شیعه، جز تسلسل الگوی ازلی حماسه اباعبدالله نیست).
یکی از بازماندگان این واقعه،«ادریس بن عبدالله» بود که در سال 172ه به مغرب گریخت و بر عباسیان خروج کرد. او در این منطقه، با اتحاد با قبایل عرب و بربر، حکومت «ادارسه» یا ادریسیان را بنیان گذاشت که تا سال 275 هجری در آفریقیه(مراکش کنونی) پابرجا بود.
اما یکی از موفق ترین نمونه های تشکیل حکومت در
بین زیدیه، قیام «حسن بن زید» از نوادگان امام حسن(ع) معروف به داعی کبیر یا داعی
اول(متوفی به سال270 قمری در آمل) در طبرستان بود. او که از سادات علوی ری بود، به
دعوت اهالی شیعه طبرستان به آمل رفت تا قیام مردم آن ولایت را رهبری کند(250 ه).
او که یک فرمانده نظامی هوشمند بود، پس از چندین نبرد با سپاه طاهریان، توانست بر
طبرستان و بخشی از دیلمان تسلط یابد و نخستین حکومت علویان طبرستان را پایه
بگذارد.
تمام دوران حکومت او به دفاع در برابر هجوم طاهریان، عباسیان و صفاریان گذشت و بارها مجبور به واگذاری ولایت تحت حکومتش شد ولی با سماجت و پشتکار، و پناه گرفتن در ارتفاعات البرز، توانست بازگردد و قلمرو خود را باز پس گیرد. او در اوج قدرت علویان، توانست قزوین، ری و گرگان و قومس را هم تحت تسلط خود درآورد. خاندان او تا 316 ه بر طبرستان حاکم بود. علی رغم جایگاه بلند داعی کبیر در تاریخ زیدیه، او جزو ائمه زیدیه محسوب نشد و برخی منابع، علت آن را غلبه وجه سلحشوری او بر وجه مذهبیش دانستهاند.
حکومت زیدیان در یمن
هادی یحیی بن حسین بن قاسم رسّی، از امامان
زیدی، در سال 280 ه، در یمن حکومت مستقل شیعی زیدی را بنیان گذاشت. از آن زمان، تا
سال 1382 هجری قمری/1962 حکومت های زیدی با اوج و فرودهای بسیار امتداد داشته است
و امامان و شخصیت های زیدی بسیاری ظهور کردند. در طول تاریخ یمن، این کشور دوبار،
در اواخر قرن دهم و اوایل قرن چهاردهم هجری، به تصرف عثمانی درآمد که دوران فترت
امامان زیدی بود. اما باز با رهبری متوکل علی الله یحیی، مبارزات مردم یمن به
سرانجام رسید و یمن از سلطه عثمانی خارج شد. در فاصله میان جنگ های جهانی، کم کم
اعتراضات به خودمداری و شکل موروثی حکومت امامان زیدیه افزایش یافت. به علاوه تحولات
فرهنگی و اجتماعی این دوره، موجب برپاشدن انقلاب علیه حکومت زیدیان شد. اما این
انقلاب شکست خورد و فرزند یحیی، یعنی ناصر لدین الله احمد به امامت رسید. در
نهایت، در بستر نارضایتی های موجود در جامعه، و همزمان با خیزش ناسیونالیزم عربی،
در سال 1962 میلادی، نیروهای «عبدالله سلال» افسر ارتش یمن، در شمال این کشور بر
علیه «محمد البدر»، آخرین پادشاه سلسله «متوکلیه» کودتا کردند، و با پشتیبانی قوای
ارتش مصر که «جمال عبدالناصر» به این کشور فرستاده بود، پادشاهی را در شمال یمن
برانداخته و در آن جا نظام «جمهوری عربی یمن» برپا کردند.
یکی از طراحان این
کودتا، افسر جوان ارتش یمن، «علی عبدالله صالح» بود. البته نزاع جمهوری خواهان با
سلطنتطلبان (به پشتیبانی عربستان سعودی) تا سال 1967 به طول انجامید.
در این سال
السلال با کودتای بدون خونریزی نخست وزیر خود، «عبدالرحمن الاریانی»، برکنار شد و
الاریانی خود رییس جمهور یمن شد.
در سال 1967، کمونیستهای یمن جنوبی، با حمایت اتحاد شوروی، اعلام جمهوری دموکراتیک کردند. الاریانی، که در دوران پادشاهی متوکلیه، رهبر جنبش اپوزیسیون الاحرار بود، در دوره ریاست جمهوری خود تا 1974، هم با شورشیان سلطنت طلب به توافق رسید، هم زمینه های اتحاد دوباره با کمونیست های یمن جنوبی را فراهم کرد. تا سال 1990 و فروپاشی شوروی، این کشور دو بخشی بود. با کودتای نظامی «ابراهیم محمد الحمدی» علیه الاریانی در 1974، به مدت 4 سال ژنرال ها بر یمن حکومت کردند، تا «علی عبدالله صالح» در 1978 به ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوای «جمهوری عربی یمن»(یمن شمالی) رسید. در 1990 دوباره اتحاد دو یمن برقرار شد و «علی عبدالله صالح» رییس جمهور یمن شد.
حوثیها
جنبش حوثی نام خود را از نام شیخ «بدرالدین
الحوثی الطباطبایی»، روحانی شیعه زیدی گرفته است که یکی از رهبران معنوی جماعت
زیدی یمن بوده است. او گرچه به لحاظ مذهبی، به دلیل ابراز بعضی عقاید نزدیک به
مکتب اثنی عشری(تحت تاثیر حضرت امام) دچار اختلافاتی با سایر مراجع دینی زیدی یمن
شد، اما نقشی اساسی در شکل گیری یک حرکت سیاسی-اجتماعی میان زیدی ها داشت که
«اتحاد شباب» نام گرفت.
تاکید این جنبش بر جهاد و امر به معروف از شاخصه های فکری
آن به حساب می آمد. در سال 1986، یک موسسه فرهنگی به همان نام «اتحاد شباب» در
شمال یمن تاسیس شد که چهره های اصلی آن «نجم الدین مویدی» و «بدرالدین الحوثی»
بودند. کم کم مدارس و اردوهای تابستانی وابسته به این موسسه در سرتاسر شمال یمن
گسترش پیدا کرد.
چند سال بعد، با اتحاد یمن در 1990، و شکل گیری جمهوری یمن، و فضای نسبتا باز سیاسی در آن برهه، حزب «الحق» از درون همین اتحاد شباب پدیدار گشت. حزب الحق به دلیل اختلافات درونی و همجنین فشار از سوی دولت عبدالله صالح، خیلی زود منحل شد. در سال 1992، «محمد بدرالدین الحوثی»، پسر شیخ بدرالدین، «مکتب الشباب المومن» را راه اندازی کرد که البته به دلیل بالاگرفتن اختلافاتی، خیلی زود دچار انشعاباتی شد.
یکی از دلایل این اختلافات، مخالفت «مجدالدین مویدی» با
پاره ای موارد مطروحه در جلسات درسی «حسین بدرالدین الحوثی»، نظریه پرداز اصلی این
سازمان بود، که آن ها را مخالف عقاید زیدیه می دید(باز هم تحت تاثیر شیعه امامیه).
نتیجه این اختلاف و کشمکشها، دست بالا یافتن حسین الحوثی، بود.
از آن پس، «الشباب المومن» وجه سیاسی پررنگ تری پیدا کرد و از یک تشکیلات فرهنگی، تبدیل به یک تشکیلات سیاسی شد. یکی از نشانههای تاثیرپذیری حسین الحوثی و طرفداران او از شیعه امامیه، تاکید آنها بر آیین بزرگداشت عید غدیر بود که تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، با وجود گرامی بودن برای زیدی ها تا پیش از آن چندان جلوه بیرونی نداشت. به نحوی که ، یکی از خواست های سیاسی آن ها از حکومت سکولار عبدالله صالح، آزادی گرامیداشت این روز بود.
حسین بدرالدین الحوثی، متولد 1959، در یکی از قریههای استان صعده چشم به جهان گشود. او تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه صعده گذراند. با وقوع انقلاب اسلامی در ایران، شیخ بدرالدین و پسرش، در سلک علاقه مندان سرسخت ایشان درآمدند، چرا که ظهور یک مرجع شیعی انقلابی، بسیار منطبق بر سرشت انقلابی و جهادگرانه مکتب زیدی بود. علقه انقلابی او به ایران اسلامی، باعث شد که در سال 1986، تمام تلاش خود را برای سفر به ایران به کار بگیرد. این کار، در اوج جنگ ایران و عراق، برای جوان عرب گمنامی مثل او اصلا ساده نبود. بالاخره او پس از اقامتی یک ماهه در سوریه، به همراه شوهر خواهرش وارد ایران شد. در ایران به قم رفت و در حدود 20 روزی که در ایران بود، با برخی شخصیت های ایرانی و عراقی مبارز ساکن در ایران دیدار کرد. به گفته شوهر خواهرش، عبدالرحیم الحمران، در این برهه، حسین چنان مجذوب انقلاب ایران بود که قصد پیوستن به سپاه بدر را داشت.
شیخ بدرالدین، پدر حسین، در سال 1995، در پی اختلاف با علی عبدالله صالح، بر سر سرکوب حزب سوسیالیست یمن (بدرالدین مخالف این سرکوب بود)، مجبور شد که کشور را ترک کند. او بعد از اقامت کوتاهی در عربستان و اردن، از طریق سوریه به ایران آمد و یک سال در ایران زندگی کرد. این بار حسین که نماینده پارلمان یمن هم بود (1993-1997) برای بازگرداندن پدر به ایران سفر کرد (البته بعدا بدرالدین چند سالی رحل اقامت در ایران افکند). گزارشهایی هم بر این مبنا وجود دارد که حسین هم مدت کوتاهی هم در قم به تحصیل علوم دینی اشتغال داشته است.
از سال 2002، جنبش شباب المومن به رهبری حسین الحوثی، بر شدت جهتگیریهای سیاسی خود میافزاید. خود او در این سال، پس از پایان سخنرانیها و نمازهای جماعت، شعار جدید این جنبش را مطرح میکند: الله اکبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسراییل، لعنت بر یهود، پیروزی از آن اسلام است.
واضح است که این شعار، کاملا برگرفته از فلسفه انقلاب اسلامی ایران است و تاثیرپذیری عمیق انصارالله را از ملت ایران نشان میدهد. البته گفتنی است که از سال 2000 تا این مقطع، حکومت یمن و حزب حاکم «الموتمر الشعبی العام»، برای مقابله با نفوذ سلفی-اخوانیهای حزب التجمع الیمنی للاصلاح حتی از جنبش شباب حمایت هم میکرد. لیکن با آشکار شدن مواضع انقلابی حسین الحوثی درگیریهای حکومت علی عبدالله صالح با آنها شروع شد. از این جاست که اصطلاح حوثیها که رسانههای دولتی برای اشاره به طرفداران حسین الحوثی به کار میبردند، عمومیت یافت. دولت یمن حوثیها را جنبشی معرفی میکرد که قصد اعاده حکومت امامی زیدی را دارند و در نتیجه یک جنبش ارتجاعی و عقب مانده هستند. حوثیها اما همواره هدف خود را احقاق حقوق شیعیان زیدی میداند که از سال 1962 تحت ستم بودهاند.
در سال 2003، همزمان با حمله
یکجانبه آمریکا به
عراق، طرفداران شباب المومن، مقابل سفارت آمریکا در صنعا تجمع کردند و شعار
مرگ بر
آمریکا و مرگ بر اسراییل سر دادند. در حمله نیروهای امنیتی و نظامی دولت
یمن به آنها، چندین نفر کشته شدند و حدود 600 نفر دستگیر شدند. در پی این
رویداد، دولت یمن
به حوثیها اعلام جنگ کرد و برای دستگیری رهبر آنها 55000 دلار جایزه
تعیین کرد.
در سال 2004، ارتش یمن به صعده حمله کرد. حسین الحوثی و چند صد نفر از وفادارنش در
ارتفاعات شمال یمن، دست به مقاومت زدند. در نهایت اما پس از چند ماه مقاومت، حسین
الحوثی و 20 نفر از یارانش، در ناحیه مران، در درگیری با نیروهای دولت یمن به
شهادت رسیدند. دولت یمن، جنازه او را پس از 9 سال، در سال 2013 تحویل خانوادهاش
داد، و پیکر او در یک مراسم باشکوه با حضور گسترده حوثیها و غریوهای پرطنین مرگ
بر آمریکا و مرگ بر اسراییل، تشییع شد.
با شهادت حسین، پدرش شیخ بدرالدین، رهبری جنبش را به عهده گرفت. بدرالدین، علاوه بر اقامت سال 1995 خود در ایران، بارها به ایران سفر کرد و چند سالی را در قم به درس و مباحثه گذرانده بود. پس از مدتی کوتاه، به دلیل کهولت سن و بیماری، رهبری نظامی-سیاسی را به سومین پسرش، «عبدالملک بدرالدین الحوثی» سپرد، و خود مرشد معنوی آن باقی ماند. شیخ بدرالدین برای درمان بیماری ریوی خود به آلمان سفر کرده بود، در نهایت در آذرماه 1389 درگذشت.
جنگهای انصارالله با دولت یمن
با شهادت حسین الحوثی و
یارانش، اندیشههای او
به سرعت در مناطق شیعهنشین یمن منتشر شد و به طرز فوقالعاده ای بر شمار
هواداران
انصارالله در میان جوانان یمنی افزود. البته نحوه شهادت حماسی حسین و
یارانش و
مقاومت چندماهه آنها هم در تبلیغ جنبش بسیار موثر بود. شیخ بدرالدین هم که
به کوههای صعب العبور شمال یمن نقل مکان کرده بود، از همان جا فرماندهی
حوثیها را به
عهده داشت. نیروهای دولتی یمن، با پشتیبانی عربستان و چراغ سبز آمریکا و هم
پیمانان آن، در اواخر ژانویه 2005، از زمین و آسمان به استان صعده حمله
کرد، تا
کار جنبش انصارالله را یکسره کند، اما با مقاومت جانانه آنها روبه رو شد.
در نهایت،
با افزایش تلفات ارتش و البته کشتهشدن تعداد زیادی غیرنظامی زیر بمباران و
توپخانه ارتش یمن، در 27 مارس، پایان حمله دوم به صعده از سوی دولت یمن
اعلام شد.
پس از این حمله، فشارها و سرکوبها نسبت به
شیعیان به شدت افزایش یافت. مساله این جا بود، که علی عبدالله صالح که به لحاظ
قومی، زیدی هادوی است، به لحاظ ایدئولوژیک هوادار اندیشه بعث است. از همین رو بخش
زیادی از افسران امنیتی و نظامی صدام، پس از حمله آمریکا و سقوط صدام به یمن
گریختند و به خدمت دولت یمن درآمدند.
از سوی دیگر، دولت عربستان با حمایتهای مالی و ایدئولوژیک، وزن وهابیهای یمن را که اقلیت هستند، در حکومت یمن بالا برد. خود عبدالله صالح هم به هوای نزدیکی به عربستان این امر را تسهیل کرد. در صورتی که بخش اصلی جمعیت یمن شافعی مذهب هستند که شبیهترین شاخه اهل سنت به شیعه است. به هر حال، سرکوب شیعیان زیدی که متمایل به مذهب جعفری هستند، و جنبش انصارالله کانال اصلی ورود آنها به مکتب جعفری است، به استراتژی مشترک علی عبدالله صالح، عربستان سعودی و ایالات متحده تبدیل شد. مضاف بر این که عبدالله صالح ابایی نداشته است که دشمنی خود را با شیعیان آشکار کند، چرا که پتانسیل آنها را برای تبدیل به شیعیان جعفری طرفدار ایران بسیار بالا میدید.
دور سوم جنگ در اواخر سال 2005 شروع و تا اوایل سال 2006 به طول انجامید. دولت به برخی پایگاههای نظامی جنبش انصارالله در حومه صعده حمله برد و حوثیها برای دفاع وارد جنگ شدند. در یکی از هجومهای ارتش، حدود 80 نفر از اعضای جنبش جان باختند. به دلیل برگزاری مقدمات انتخابات ریاست جمهوری در سال 2006، عبدالله صالح حاضر شد برخی زندانیان وابسته به جنبش را آزاد کند تا آرامش نسبی برای برگزاری انتخابات برقرار شود. پیمان صلحی بین دو طرف برقرار شد. اما با برگزاری انتخابات، دولت یمن توافق را زیر پا گذاشت و دور جدیدی از حملات را آغاز کرد.
دور چهارم جنگ از فوریه تا ژوئن 2007 طول کشید. باز هم آغازکننده جنگ دولت یمن بود که به بهانه تهدید جامعه یهودی السالم از سوی انصارالله وارد عمل شد. بهانهای که به شدت از جانب رهبران جنبش رد شد. در جواب، انصارالله به فرماندهی عبدالملک، کل استان صعده را به محل تقابل با ارتش یمن تبدیل کردند و اولینبار درایت نظامی رهبر جوان انصارالله در این جنگ رخ نمود. با میانجیگری دولت قطر، و سفر شیخ حمد آل نهیان، امیر سابق قطر به یمن، و قول کمک به بازسازی استان صعده، توافق صلح رسمی میان دو طرف در دوم فوریه در دوحه منعقد شد، که البته بیش از یک ماه طول نکشید.
دور پنجم جنگ هم با اتهامزنی رییس جمهور یمن به انصارالله مبنی بر نقض توافق صلح آغاز شد. ارتش یمن یک بار دیگر به قصد ریشه کنی جنبش انصارلله در مارس 2008 به صعده حمله کرد. این بار نیروهای انصارالله، برای اولین بار با سلاح سنگین، و با تاکتیک و هماهنگی چشمگیری به مقابله پرداختند. فرماندهی عبدالملک جوان، باعث شد دامنه جنگ از دست دولت یمن به در برود و 4 استان همجوار صعده هم وارد درگیری شوند. ورود قبایلی مانند قبیله «حاشد» به نفع عبدالله صالح و حمایت همه جانبه عربستان هم نتوانست موجب کنترل انصارالله شود. در نتیجه، دیکتاتور یمن، جهت جلوگیری از گسترش درگیریها به کل یمن و حفظ کنترل خود بر صنعا، در 17 ژوئن 2008، به بهانه سی امین سال به قدرت رسیدنش، اعلام آتش بس یکجانبه کرد. این جنگ ثابت کرد که فرمانده جدید جنبش، علی رغم جوانی، به لحاظ نظامی و سیاسی مراحل پختگی را خیلی زود طی میکند.
در ماه مارس 2009، شعلههای جنگ ششم صعده یا
«جنگ زمین سوخته» زبانه کشید. این بار دولت یمن با کمک القاعده و حتی ورود مستقیم
عربستان سعودی به جنگ، راهبرد تبدیل استان صعده به یک ویرانه را در پیش گرفت. در
حملات هوایی ارتش یمن و عربستان سعودی، صدها زن و کودک شیعه به شهادت رسیدند و
هزاران نفر آواره شدند.
ورود مستقیم عربستان به جنگ در نوامبر 2009، به بهانه کشته
شدن یک مرزبان این کشور به دست انصارالله رقم خورد. بسیاری از ناظران، همان موقع،
این مساله را نقشه علی عبدالله صالح برای وارد کردن عربستان و استفاده از نیروی
زمینی سعودیها برای ریشهکنی جنبش میدانستند. در نهایت اما نه تنها ارتش یمن در
مقابل کشتارهای خود تلفات سنگینی هم از خود به جا گذاشت، نیروی زمینی عربستان هم
در شکستی مفتضحانه، سه پادگان مرزی خود به نامهای قمرا، الجابری و جبل الدخان را
نیز در تصرف نیروهای انصارالله دید. به علاوه حوثیها و کمیتههای مقاومت، دهها کیلومتر در درون مرزهای سعودی
پیشروی کردند.
در این جنگ دولت یمن و عربستان از انواع و اقسام موشکها، راکتها و حتی بمبهای خوشهای و فسفری برای نابودی استان صعده، پایگاه انصارالله، استفاده کردند. در این میان مقامات یمن، عربستان و حتی سران القاعده یمن، جمهوری اسلامی را به حمایت از حوثیها، به قصد تبدیل آنها به حزب الله دوم، متهم کردند. در نهایت این جنگ با متوقف کردن حملات هوایی و موشکی از سوی عربستان، و قبول عقب نشینی از خاک عربستان از طرف انصارالله، در اواخر ژانویه 2010 متوقف شد.
در روزهای پایانی سال 2013 (آذرماه 1392)، سلفیهای تحت حمایت عربستان و حزب اخوانی اصلاح و نیروهای تکفیری منطقه «دماج»، قصد
داشتند تا با یورش نظامی، استان صعده را به تصرف خود درآورند. طبیعی بود که نفس
تحمل سلفیها، در مرکز شیعیان یمن، یعنی استان صعده، برای جنبش انصارالله که اکنون
تجربه 6 جنگ سخت با دولت یمن و عربستان و القاعده را داشت، ناممکن بود.
در نبردی
که در مناطق دماج و کتاف درگرفت، انصارالله شکست سختی به سلفیها وارد کرد. از آن
جا بود که حرکت جنبش برای حضور در کل یمن مبارزه با گروههای تکفیری و تروریستی آغاز شد. رهبری واحد و مقتدرانه
عبدالملک، آموزش نظامی مناسب نیروها و از همه مهمتر آمادگی جنبش برای نبرد و
جانفشانی، در نهایت موجب شد تا القاعده به جنوب یمن عقب بنشیند. ارتش کشور هم که
بعد از برکناری عبدالله صالح در سال 2012 (در پیامد خیزش های عربی)، هیچ گاه انسجام
خود را بازنیافت، با کنار کشیدن فرمانده متنفذ خود «محسن الاحمر» و نیروهای تحت
فرمانش از نبرد، عملا پایگاهها و انبارهای مهمات خود را در اختیار انصارالله گذاشت.
جبهه ای که حزب اصلاح در برابر انصارالله تشکیل داده بود تقریبا از هم پاشید.
در نهایت، در سپتامبر سال گذشته کنترل صنعا به دست انصارالله افتاد و آنها که تقریبا جایگزین دولت ضعیف و لرزان عبد ربه منصور هادی شدند، «کمیتههای مردمی» را برای اداره و تامین امنیت شهر تشکیل دادند. در 23 ژانویه 2015، در واکنش به کارشکنیهای منصور هادی در روند توافق یمن، و ارتباطات او با عربستان و سایر دولتهای خارجی جهت مداخله نظامی در یمن، انصارالله کاخ ریاست جمهوری را هم به تصرف درآورد و رییس جمهور و نخست وزیر را در حبس خانگی قرار داد. با فرار منصور هادی از صنعا به یمن، ماجراهای دخالت نظامی ناجوانمردانه عربستان و هم پیمانانش کلید خورد که برای همگان داستان آشنایی است و روز گذشته اولین سالگرد آن بود.
عبدالملک بدرالدین الحوثی
وقتی در سال 2009، در بحبوحه جنگ ششم دولت یمن با حوثیها، رسانههای دولتی خبر از کشته شدن رهبر انصارالله دادند، چند روز بعد، شبکه الجزیره کلیپی را نمایش داد که برای اولین بار چهره شخص اول جنبش شیعیان یمن را بینالمللی میکرد. در این کلیپ، همگان جوانی 27 ساله با چهرهای مصمم و شانههایی پهن میدیدند که خنجر معروف یمنی به کمر، به دولت یمن هشدار میداد که حمله دوباره به صعده، چیزی جز شکست به همراه نخواهد داشت.
بسیاری از کسانی که آن ویدئو را از الجزیره
دیدند، متوجه شباهت آن با ویدئوهای یک شخصیت مطرح در منطقه غرب آسیا شدند: سید حسن
نصرالله. نوع کادربندی دوربین، به نحوی که هیبت سخنران کل کادر را در بر بگیرد،
نگریستن مستقیم به دوربین، چنان که گویی به چشمان مخاطب زل زده است، نحوه خطابی و
پرطنین بیان، استفاده از حرکات دست جهت تاکید، حتی حضور یک محافظ بلند بالا و
مصمم، در پشت سر، همه ناخودآگاه خیلیها را به یاد سید مقاومت لبنان میانداخت.
شاید بسیاری از مخاطبان آن روز، ته دل پوزخندی زدند و این تقلید را از باب آرزو بر جوانان عیب نیست، به حساب سوداهای خام و جاه طلبی عبدالملک گذاشتند. آن روز، شاید خوشبینترین ناظران مسایل منطقه هم تصورش را نمیکردند که 5 سال بعد، این جوان متولد 1982 در ارتفاعات مرّان صعده، به قدرتمندترین مرد یمن تبدیل شود.
او از کودکی، یعنی از اوایل دهه 1990 میلادی، در
خانه ای با فضای پرشور انقلابی رشد کرد، چرا که پدر و برادرش از شیفتگان ایدئولوژی
سیاسی شیعه و شور ستیهنده انقلاب اسلامی ایران بودند. مضاف بر این که پدر او یک
روحانی شیعه با اعتقادات متمایل به مکتب جعفری بود (بسیاری بر این باورند که مذهب
زیدیهای جارودیه به واسطه نفوذ معنوی ایران مدتهاست که به شیعه جعفری گرویده
است) و او در کنار درس سیاست، درس دین را هم در محضر پدر و سایر علمای زیدی آموخته
است.
یکی از مهم ترین عوامل موفقیت یک رهبر سیاسی، بنا به تجربه تاریخی، داشتن یک
ایدئولوژی و چارچوب مشخص فکری است که به او جهت حرکت و توان تصمیمگیری در برخورد
با گلوگاهها و دوراهیهایی میدهد که لاجرم بر سر راه یک کنشگر سیاسی، آن هم در
سطح رهبری، قرار میگیرد.
عبدالملک الحوثی، این مشرب فکری را در باورها و تفکرات سیاسی شیعه پیدا میکند. مضاف بر این که او به ناگزیر، در زمان شکلگیری و شکوفایی جنبش انصارالله، در کنار پدر و برادر خود، و در آوردگاه آتش و خونی که از 2004 در منطقه شیعهنشین یمن برپا بوده است، درسهایی از سیاست آموخت که سر هیچ کلاس علم سیاستی و در هیچ دانشگاهی تدریس نمیشود. همین امر خود را در پختگی اطلاعاتی او نشان می دهد، که در انتخاب حلقه اول اطرافیان خود بسیار محتاط و اندیشمندانه عمل کرده است، به نحوی که کمترین اطلاعات به درد بخور از محل و شیوه زندگی او به بیرون بروز پیدا کند. به علاوه، شیوه ارتباط او با طرفداران، از طریق ویدئو کنفرانس، و جابهجاییهای مستمر او، تا این لحظه کمترین شانس را هم به تروریستها و جاسوسانی که تشنه به خون او هستند، باقی نگذاشته است. قطعا در این زمینه، تجربیات امنیتی-اطلاعاتی سایر گروههای محور مقاومت، به ویژه حزب الله، مستقیم و غیرمستقیم در اینگونه هوشمندیهای راهبردی تاثیرگذار بوده است.
از سویی دیگر، وجود یک الگوی عینی و تاریخی، به نام انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی، مهمترین نقطه اتکاء و قوت قلب جنبش انصارالله، و هر جنبش شیعی در سرتاسر دنیاست. جدای از هر نوع پشتیبانی عملی ایران از این جنبش، همین که یک نمونه واقعی از یک حکومت شیعه در کشوری به وسعت ایران، در نزدیک یمن، وجود دارد، بزرگترین قوت قلب و محمل انتقال تجربیات و دستاوردهای ذیقیمت به انصارالله است.
مردم یمن، مردمی ستمکشیده و پرطاقت هستند. کشور آنها، بر عکس تازه به دوران رسیدههای حاشیه خلیج فارس، سابقهای به وسعت تاریخ دارد. جنگندگی و سلحشوری به نوعی در ذات مردم یمن است که جزو اصیلترین بخش قوم عرب هستند. یک یمنی، از کودکی با سلاح اخت و عجین است و نماد خنجر پهن یمنی، بر همین خصیصه آنها تاکید دارد. این روح سلحشوری هنگامی که با ایدئولوژی انقلابی و روح شهادتطلبی شیعه ترکیب شود، نتیجه همین می شود که آن جوان یمنی ویدیوی سال 2009با چفیه و خنجر یمنی، که خواسته و ناخواسته، حرکات سید حسن را مشق میکرد، اکنون به مرد قدرتمند یمن تبدیل شده است.
«کارل اشمیت»، حقوقدان و فیلسوف شهیر آلمانی، در دو کتاب برجسته خود «الهیات سیاسی» و «مفهوم امر سیاسی»، حاکم سیاسی را کسی می داند که در وضعیت استثنا، حرف نهایی را میزند. وضعیت استثنا، یعنی زمانی که همه قانونها تعلیق میشوند و نه مجلسی اعتبار دارد و نه دادگاهی، وضعیتی که همه مناصب قانونی که تا دیروز بر مبنای قانون نوشته، حکم میراندند، امروز به دلیل تعلیق قانون، دستورشان اعتباری ندارد. بر مبنای نظر اشمیت، در چنین وضعیتی، به طور طبیعی و عینی، تنها حکم کسی نافذ است که بتواند آن گاه که اضطرار ایجاب کرد، یک حکم را به زیردستان خود بقبولاند: کشتن و کشته شدن.
تفسیر ساده این حرف این است که، در زمانه تعلیق همه قوانین (از آن سنخ که در یمن و سوریه و عراق در جریان است و گویی همه قوانین بشری و غیربشری تعلیق شده و از زمین و زمان آتش بر سر مردم میبارد)، نه سیاستمداران بزدل و ترسویی از نوع عبد ربه منصور هادی، که کسانی قدرت واقعی سیاسی را در دست خواهند گرفت، که پیروان یا طرفداران خود را به کشتن و کشته شدن در راه هدف مجاب کرده باشند. این امر تنها از رهبرانی برمیآید که صاحب ایدئولوژی باشند. این شاید یکی از دلایل توفیق رهبرانی از جنس عبدالملک باشد که در منطقهای پر از وضعیتهای استثنایی زندگی میکنند.
منابع:
http://www.bbc.com/news/world-middle-east-31645145
http://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D9%88%D8%AB%D9%8A%D9%88%D9%86
http://www.france24.com/ar/20140902
http://maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,12608
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/2691/4610/33619/
http://ketaab.iec-md.org/TAARIKH/zeidieh_taarikh_aqaaed_farmaaniyaan_13.html
http://tahoor.com/fa/Article/View/114159
http://www.rasekhoon.net/article/show/157602
http://www.emamat.ir/home/فصلنامه/item/3825
http://islampedia.ir/fa/1389/11
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=258033
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4227/6333/70462/
http://fa.wikishia.net/%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DB%8C%D9%87
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/2691/6556/76231/
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D8%B9%DB%8C_%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1
http://en.wikipedia.org/wiki/Abdul_Rahman_al-Iryani
http://en.wikipedia.org/wiki/Abdullah_al-Sallal
http://www.hawzah.net/fa/magazine/view/3814/7112/86471/
http://www.taghribnews.ir/vdcau0ne.49nu015kk4.txt
http://www.defapress.ir/Fa/News/43191
http://alwaght.com/fa/News/8704
http://fa.wikishia.net/view/%D8%AD%D9%88%D8%AB%DB%8C%E2%80%8C_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%DB%8C%D9%85%D9%86
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/16412
http://triboun.parsiblog.com/Posts/310
http://www.csr.ir/departments.aspx?abtid=01&&depid=44&&semid=397
http://www.irdc.ir/fa/content/58292/print.aspx
http://www.teribon.ir/archives/274203
http://isna.ir/fa/news/93100703056/2014
گروه اجتماعی مشرق- بحران جمعیت ایران به واسطه کاهش بیسابقه نرخ باروری به عنوان یکی از عجایب جمعیت شناسی در دنیا مطرح است، چنان که یکی از دانشمندان برجسته غربی در این زمینه میگوید: "کاهش نرخ باروری در ایران طی 30 سال گذشته حیرتانگیز و معادل70 درصد بوده است. این میزان یکی از سریعترین و چشمگیرترین آمارهای کاهش باروری در تاریخ بشر است"(1). این کاهش شدید نرخ باروری سبب شده است که اکنون ایران یکی از سه کشوری باشد که جمعیتش، سریعترین حرکت به سمت مرزهای سالخوردگی را دارد (2). همین شرایط باعث شد که مقام معظم رهبری در سالیان اخیر بیش از 20 بار در مورد مسئله جمعیت صحبت نمایند و از آن جمله، بگویند: "براى آن دشمنانى که ... اشاره کردم، بهترین چیز این است که ایران یک کشورى باشد با بیست - سى میلیون جمعیّت، که نصف این جمعیّت هم کهنسال و میانسال و از کارافتاده باشند؛ این برایشان بهترین چیز است؛ [اگر] براى این برنامهریزى بتوانند بکنند، حتماً میکنند، پول بتوانند خرج کنند، حتماً خرج میکنند" (04/03/1393)
با توجه به وضعیت فوقالذکر و سخنان مکرر مقام معظم رهبری پیرامون اهمیت مسئله جمعیت، این توقع وجود داشت که تمام ارکان نظام برای فایق آمدن بر بحران جمعیت بسیج شوند؛ توقعی که نه تنها برآورده نشد، بلکه بعضا حرکاتی در جهت تشدید بحران جمعیت نیز صورت پذیرفت.
مجلس شورای اسلامی هیچ قانونی در راستای عملی کردن سیاستهای کلی جمعیت تصویب نکرد و حتی قانون ضدجمعیت تنظیم خانواده را نیز لغو نکرد. در قوه قضائیه نیز مدعی العمومی یافت نشد که احساس وظیفه کرده، در پرونده «250 هزار سقط جنین غیرقانونی سالیانه» (3) که به یک قتل عام تمام عیار شبیه است، ورود کند. دولت هم بودجهای برای افزایش مرخصی زایمان در نظر نگرفت (4)، به زوجین نابارور کمک قابل توجهی نکرد و البته وزارت بهداشت نیز به رویه ضدجمعیتی خود در عمده موارد ادامه داد (3)، تا جایی که معاون بهداشت وزیر بهداشت در یک سخنرانی عمومی اصل بحران جمعیت را زیر سوال برد و مدعی شد که ایران در وضع عروسی جمعیتی است! و اطلاعات جمعیتی را ناقص به مقام معظم رهبری رساندهاند! (5)
اکنون به واسطه مطرح شدن برنامه ششم توسعه، قسمت دیگری از بیتوجهی به بحران جمعیت را شاهد هستیم، چنان که مسئله جمعیت که در پیشنویس این برنامه مورد توجه قرار گرفته بود، از متن برنامه به صورت یکجا حذف شده است (6). اما این که چگونه امری به این مهمی که با امنیت ملی کشور پیوند خورده است، کاملا نادیده گرفته میشود، حکایت اصلی این یادداشت است.
نهم تیرماه سال جاری بود که مقام معظم رهبری سیاستهای کلی برنامه ششم توسعه را ابلاغ نمودند. در مقدمه این سیاستها بر لزوم تکیه بر سیاستهای کلی جمعیت تاکید شده و در بند 45 ام نیز به وضوح «فرهنگسازی و ایجاد زمینهها و ترتیبات لازم برای تحقق سیاستهای کلی جمعیت» از دولت درخواست شده است (7). ابلاغ این سیاستها سبب شد که بحث جمعیت در تبصره دهم از پیشنویس برنامه ششم، به خوبی مورد اشاره قرار بگیرد. همچنین دولت، شورایی را با عنوان شورای برنامهریزی جمعیت تشکیل داد، تا برنامهای عملیاتی برای آنچه در پیشنویس برنامه آمده بود، ارائه دهد (8). دکتر نوبخت -رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور- هم طی حکمی دکتر عادل آذر –رئیس مرکز آمار- را به ریاست شورای برنامهریزی جمعیت منصوب کرد. اما خروجی این شورا که قرار بود «برنامه ای عملیاتی برای رفع بحران جمعیت در برنامه ششم» باشد، شد حذف کامل مقوله جمعیت از متن برنامه! (9)
اما واقعا به چه دلیل این شورا دست به حذف برنامه جمعیت زد؟
شاید بتوان مهمترین دلیل این موضوع را در ترکیب اعضای این شورا جستجو کرد. برخی از اعضای شورای برنامهریزی جمعیت عبارت بودهاند از: دکتر محمد جلال عباسی شوازی، خانم شهیندخت مولاوردی، دکتر سید علیرضا مرندی و نمایندهای از انجمن جمعیتشناسی ایران.
اما خوب است که مروری
کوتاه بر مواضع این افراد و نهادها در قبال مسئله جمعیت داشته باشیم.
بیشتر از یک یا دو فرزند خیلی عقلانی نیست!
شهیندخت مولاوردی ضمن مصاحبهای عنوان کرده است: "با وجود مشکلاتی مثل اشتغال
و مسکن و از این دست مسائل، بیشتر از یک یا دو فرزند خیلی عقلانی نیست و به
شرطی اصلاح میشود که تسهیلات و امکانات لازم برای یک زندگی سالم و رفاه نسبی در اختیار
جوانان قرار گیرد." (10)
خانم مولاوردی در حالی این ادعا را مطرح میکند که ارتباط مشخصی بین رفاه و افزایش فرزندآوری وجود ندارد، چنان که اکنون ثروتمندترین استانهای کشور، کمترین نرخ باروری و محرومترین استان ها، بیشترین نرخ باروری را دارند. حتی در یک شهر مثل تهران نیز آمارهای رسمی نشان میدهد که اقشار مرفه، فرزندآوری کمتری نسبت به قشر متوسط جامعه دارند. به هر حال خانم مولاوردی که به داشتن افکار فمینیستی مشهور است، در حالی رفاه را شرط فرزندآوری بیشتر مردم میداند که خود برای تامین رفاه خانوادهها گام قابل ذکری برنداشته است و بیش از آن که به اولویتهای مهمی مانند «بیمه زنان خانهدار» و «افزایش مرخصی زایمان زنان» بپردازد، به مسائل فرعی و دست چندمی مانند «ورود زنان به ورزشگاهها» و «خروج زنان از کشور بدون اجازه همسر» پرداخته است. وی همچنین در مرداد ماه سال جاری و در اظهارنظری عجیب مدعی شد که ظرف یک سال و نیم، 47 هزار زن شاغل به دلیل مرخصی زایمان اخراج شدهاند! (11) ادعایی که البته هیچ سندی برای آن ارائه نشد.
ایران کشور پیرهای باسواد خواهد بود!
دکتر عباسی شوازی، رئیس کنونی
موسسه مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور و همان کسی است که اسباب تغییر
پیشبینیهای سازمان ملل در مورد جمعیت ایران را فراهم کرد. اما شرح واقعه این که:
سازمان ملل در سال 2010 و در پیشبینی تکاندهنده خود از وضع آینده جمعیتی ایران، اذعان
کرد که با ادامه روند کنونی کاهش نرخ باروری، جمعیت ایران در سال 1480، به سی و یک
میلیون نفر خواهد رسید که قریب به نیمی از آن بیش از شصت سال سن خواهند داشت. این پیش
بینی تلنگری شد برای مسئولان تا به فکر افزایش جمعیت کشور باشند و خطر ویرانگر پیری
جمعیت را مدنظر قرار دهند. در این هنگام دکتر عباسی شوازی که همواره ارتباط تنگاتنگی
با سازمان ملل داشته است، آمار و پیشبینیهای این سازمان را زیر سوال برد و گفت: "جای تعجب است که برخی افراد
که ادعای کارشناسی جمعیت نیز دارند، از دادههای سازمان ملل با این قاطعیت استفاده
میکنند" (12) اما موضوع هنگامی جالب میشود که بدانیم، در حالی دکتر
عباسی پیشبینی سازمان ملل را زیر سوال میبرد که دریافت جایزه جهانی جمعیت در سال
2011 را مدیون همین سازمان است.
به هر حال حساسیتی که به دنبال این پیشبینی سازمان ملل به وجود آمد و منجر به تحرکاتی در کشور شد، درس عبرتی شد برای این سازمان به اصطلاح بینالمللی؛ چنان که پس از آن، سازمان ملل در اقدامی بیسابقه، در آمار و پیشبینیهای خود تجدید نظر کرد؛ یا به معنای دقیقتر آنها را دستکاری کرد، بدان امید که روند بینظیر کاهش نرخ باروری در ایران، چنان که هست به نظر نیامده و حساسیتهای به وجود آمده در مردم و مسئولین کشورمان فروکش کند. در پیشبینیهای جدید (2012)، آنقدر ماهرانه آمار جمعیتی کشور دستکاری شده بود که در صورت تحقق سناریوی خوشبینانه، جمعیت ایران به 150 میلیون هم میرسید که از قضای روزگار با منویات مقام معظم رهبری نیز تطابق کامل داشت!
اما در اینجا یک سوال پیش میآید
و آن این که: سازمان ملل چگونه و با استناد به چه آماری توانست در پیشبینی خود نسبت
به آینده جمعیت کشورمان تجدید نظر کند؟ باید گفت که در این برهه نیز دکتر عباسی شوازی
وارد عمل شده و آماری مجعول را به سازمان ملل هدیه میکند؛ یعنی انتقاد دکتر عباسی
به پیشبینیهای سازمان ملل، نه تنها آسیبی به ارتباط دوستانه وی با این سازمان
نمیزند، بلکه گویا به تحکیم این ارتباط نیز میانجامد، زیرا سازمان ملل که علیالقاعده
باید آمار کشوری را از مراجع معتبر دریافت کند، رقم نرخ باروری را از کسی میگیرد که
در کشور هیچ سِمتی برای ارائه آمار ندارد.
دکتر عباسی، نرخ باروری را
به سازمان ملل 1.89 گزارش میکند، در حالی که مرکز آمار کشور به عنوان معتبرترین منبع
ارائهآمار جمعیتی، این آمار را بین 1.5 تا 1.75 اعلام کرده بود. نکته بسیار جالب
توجه این که، دکتر عباسی اخیرا ضمن یک مصاحبه، اعترافی ضمنی به جعلی بودن آمار
ارائه شده به سازمان ملل داشته است و نرخ باروری در سال 1390 را 1.7 عنوان کرده
است (13).
البته سوابق دکتر عباسی پر
است از روابط مشکوک، اظهارنظرهای مغرضانه و اقدامات مخرب. به عنوان مثال وی سال
گذشته، سمینار ضدجمعیتی «پویایی جمعیت در کشورهای مسلمان» را با کمک مالی سفارت
سوئیس و صندوق جمعیت سازمان ملل و با حضور مرتبطین با صهیونیستها در تهران، یزد و
شیراز برگزار کرد. دکتر عباسی در این سمینار، آینده جمعیت ایران را یک جمعیت سالخورده
باسواد عنوان کرد که هنوز امید به زندگی دارند! (14) بر اساس این اظهارنظر عجیب
باید از دکتر عباسی پرسید: اگر به صورت قطعی جمعیت ایران سالخورده خواهد شد، خاصیت
موسسه مطالعات تخصصی جمعیت کشور که از بیتالمال ارتزاق میکند و شما ریاست آن را
بر عهده دارید، چیست؟! بالتبع این سوال نیز مطرح میشود که چرا باید فردی که معتقد
است جمعیت ایران قطعا پیر خواهد شد، در شورای برنامهریزی جمعیت حضور داشته باشد؟
انجمن جمعیتشناسی ایران یا شعبه صندوق آمریکایی جمعیت؟!
پیش از این در یادداشتی به صورت مبسوط به عملکرد و مواضع مخرب انجمن جمعیتشناسی پرداخته شد و در این مجال صرفا چند سطر از آن یادداشت (18) ارائه میشود تا تکلیف یکی دیگر از اعضای شورای برنامهریزی جمعیت مشخص شود.
از نظر انجمن جمعیتشناسی "وضع جمعیت کشور نه تنها بحرانی نیست، بلکه بسیار مطلوب نیز هست. با وجود این مطلوب بودن، جمعیت ایران قطعا سالخورده خواهد شد! از این رو برنامهریزی برای پیشگیری از این امر مقدر، کاری بیهوده است که در صورت توفیق نیز، دور باطل ایجاد میکند. اساسا پیر شدن جمعیت یک فرصت است و آیندهنگری در هر زمینه که خوب باشد، برای پیری جمعیت لازم نیست، چون ممکن است جلوی این فرصت گرفته شود و جمعیت ایران، توفیق پیری را از دست بدهد! مشوقهای مالی نیز علیالقاعده نباید در این راستا به کار گرفته شوند، چون ممکن است فرزندآوری در محرومین جامعه بیشتر شود و علیالقاعده مستضعفین، توانایی تربیت بچه را ندارند".
با این توصیفات و با آگاهی از روابط بسیار گسترده انجمن جمعیتشناسی با صندوق آمریکایی جمعیت، میتوان این نهاد غیردولتی را شعبهای دیگر از صندوق جمعیت سازمان ملل عنوان کرد. برای پی بردن به این حقیقت میتوان به نامه بسیج دانشجویی رجوع کرد که در آن دانشجویان به دلایل متعدد خواستار اخراج نماینده صندوق جمعیت از کشور شده بودند (19). با خواندن ادله این نامه و مقایسه آن با مواضع انجمن جمعیت شناسی، مشابهتهای فراوانی به چشم خواهد خورد که پرده از حقایق بسیاری بر میدارد.
به هر حال با توجه به مواضع و عملکرد اعضای شورای برنامهریزی جمعیت، حذف یکجای مقوله جمعیت از برنامه ششم توسعه، آنچنان هم کارنامه بدی برای این شورا به شمار نمیآید و انصافا ماجرا میتوانست از این هم بدتر باشد!
اما در آخر...
شواهد متعددی حاکی از این است که بیانات مقام معظم رهبری که در ابتدای این یادداشت آمد، محقق شده است و دشمن برای جلوگیری از اجرایی شدن سیاستهای جدید جمعیتی ایران، برنامهریزی کرده و پول خرج میکند. نگارنده نیز، قبل از دیدن برنامه ششم توسعه، یقین داشت که «جریان نفوذی تنظیم خانواده» (20) نخواهد گذاشت در برنامه ششم توسعه به بحران جمعیت پرداخته شود و البته این پیشبینی احتیاجی به «نوستر آداموس» بودن نداشت! علت این یقین، صرفا سابقه جریان مزبور در عقیم گذاشتن طرحهای جمعیتی بود؛ به گونهای که در چهار سال گذشته، این جریان جلوی هرگونه تغییر اساسی در عملکردهای مربوطه در وزارت بهداشت را گرفته است و با رخنه در مجلس، اجازه نداده قانون تنظیم خانواده لغو شود و قانونی برای افزایش رشد جمعیت وضع گردد. در حقیقت با وجود این جریان قدرتمند، هر طرحی برای افزایش جمعیت از ابتدا شکست خورده به شمار میآید، مگر این که خلافش ثابت شود.
اکنون مسئله جمعیت، نمودی عریان از «نفوذ جریانی» است که به فرموده ی رهبر حکیم انقلاب، خطرناکتر از نفوذ فردی است. البته ناگفته نماند که، در رأس این جریان، فرد و افرادی کمتر از انگشتان یک دست قرار دارند که اگر روزی به میز محاکمه کشانده شوند، آمریکا به ازای آزادی آنها، نه 7 نفر، که 70 یا 700 نفر را آزاد خواهد کرد.
حسین مروتی
منابع:
1- Nicholas Eberstadt 2013, on Fertility Decline in the Muslim World: A Veritable Sea-Change, Still Curiously Unnoticed.
2- http://isna.ir/fa/news/91082012316/
3- http://www.rajanews.com/news/218232
4- http://www.farsnews.com/13941110000665
5- http://kayhan.ir/fa/news/33946
7- http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=30128
8- http://www.plan6.ir/Portal/View/Page.aspx?PageId=aecb1efb-f008-4ae7-bf2b-efeb110146b1
10- http://www.mashreghnews.ir/fa/news/355326/
11- http://nasimonline.ir/Content/Detail/1017235/
12- http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2872285
13- http://khorasannews.com/newspaper/BlockPrint/12356
14- http://www.mashreghnews.ir/fa/news/377471/
18- http://www.mashreghnews.ir/fa/news/495992/
19- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931128001415
20- http://nasimonline.ir/Content/Detail/1034592/186