حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید بایگانی بهمن ۱۳۹۵ :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

۲۳۵ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

انفجار نور

۰ نظر ۱۲ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۲۸
حسن حیدری


عضو هیات‌رئیسه مجلس نهم ضمن تاکید بر بهره‌برداری از تجربه‌ها در کشور گفت: تنها راه برون‌رفت از اقتصاد نابسامان کنونی کشور اعتماد به جوانان است و اگر با صداقت با مردم سخن بگوییم حتما اوضاع بهتر می‌شود.
به گزارش مشرق، مهرداد بذرپاش که امروز در جمع مردم شهرکرد سخنرانی می‌کرد گفت: باید اولین سلام را بر سردار اسعد بختیاری، شهید علیمردان خان بختیاری داد. باید سلام را بر مهد مردان تفنگ و نبرد داد باید سلام را بر مهد صیانت از استقلال و آزادیخواهی مردم ایران داد.

وی در خصوص ویژگی های این استان عنوان داشت: مردم این استان چه ترک‌ها و چه بختیاری‌ها همه از آداب اصیل خویش حفاظت کرده‌اند و آداب اصیل آن‌ها همچنان بکر و دست نخورده باقیمانده است، شرح آداب اصیل همه مردمان این دیار کاری دشوار است و زمان بسیاری را می‌طلبد. 

بذرپاش گفت: استان چهارمحال و بختیاری که در دوران دفاع مقدس بیش از 2400شهید را تقدیم کرده است از جمله نقاطی بود که جوانانش همچون دوران دفاع مقدس در زمان نیاز به حضور برای دفاع از حرمین مطهر نیز عاشقانه راهی میدان نبرد با تکفیری ها شدند. وی ادامه داد: شهدای جوان این خطه که هیچ شناسنامه ای در مناسبات دنیایی سیاست پرستان دلبسته به شرق و غرب نداشتند، را باید ستود. 

نماینده مجلس نهم در ادامه با اشاره به نگاه میرزا ملکم‌خانی مدرن گفت: ما امروز با پدیده جدیدی مواجه شده ایم و آن اینست که برخی برای کشور نسخه میزرا ملکم خانی می پیچند. در همین پرونده هسته ای برخی بی شباهت به مستر جیکاک نیستند.

بذرپاش با اشاره به لزوم وحدت و دشمن شناسی در اداره کشور در شرایط فعلی، گفت: جریان انقلابی با سعه صدر و وحدت نوید بخش عقلایی بدون تخریب و تضعیف یکدیگر در صدد اصلاح و تعامل و تقویت یکدیگر باشند. امروز نام و یاد شهدا را باید با کار و تلاش مجاهدانه برای این مردم زنده نگه داشت.

معاون سابق رییس جمهور گفت: مدیریت امنیتی دولت یعنی فرصتها را تهدید دیدن و کاهش دادن افق دید ملت نسبت به اهداف متعالی کشور. وی ادامه داد: با نگاه امنیتی و40 سال دیدگاه سنتی نمی توان دولت را اداره کرد.

وی ادامه داد: باید تا چند سال آینده که 4 دهه از انقلاب می گذرد کارآمدی مان در حل مشکلات، چشم دشمنان این ملت و کشور را خیره کند، باید با کابوس رشد و پیشرفت کشور فرزندان خمینی خواب از چشمانشان برود. باید با کابوس رشد و پیشرفت کشور فرزندان خمینی خواب از چشمانشان برود. نسل جوان مؤمن انقلابی اهل تحول است که نقطه مقابل روز مرگی است جامعه بی تحول را باید بیشتر جامعه مرده تصور کرد.

بذرپاش گفت: در عمل به جوانان دهن‌کجی کرده‌اید و در سخن از حقوق شهروندی می‌گویید!

عضو هیئت رئیسه سابق مجلس با بیان وضعیت اقتصادی کشور بیان داشت: وعده های پسا برجامی دولت و اعتماد به دشمن منجر رکود و بی تصمیمی می شود! این یک فرض اشتباه است که مدیران با سابقه و کهنه‌کار در هر کاری معمولا موثرتر از مدیران جوان، عمل می‌کنند. 

وی تاکید کرد امروز جوانان ایران بیشتر مایلند که وضع کنونی را به چالش بکشند، این ویژگی شاید به این خاطر باشد که در گذشته کمتر در تصمیم گیری ها بکار گرفته شده اند. جوانان به‌طور مداوم به‌دنبال این هستند که روش‌های نوآورانه‌ای برای انجام کارهای های کلان کشور به شکل بهینه‌تر و با کیفیت بهتر بیابند.

عضو هیئت رئیسه سابق مجلس گفت: وقتی کسی برای زمان طولانی در یک کشور یا سازمان مسئول بوده است، به‌سادگی می‌تواند دچار حسن رضایت از خود شود و وضعیت موجود را کافی بداند. لذا وقتی می گویند وضع چنین است می‌گوید بروید عینک بزنید. 

بذرپاش با اشاره به موضوع وضعیت خدمات اجتماعی در کشور بیان کرد: آنچه گریبانگیر جامعه امروز ما را علاوه بر مشکلات اقتصادی و ناکارآمدی سیاست های دولت در حوزه های مختلف شده است، دغدغه های روحی و روانی و عدم آرامش از آینده خود و نسل آینده خود است. 

وی اضافه کرد: امروز مشکلات مردم در جامعه در حوزه های اقتصادی مشکلات روحی و روانی حاصل از تجمل گرایی و اشرافی گری است که دولت در جامعه فضا سازی کرده و آرامش روحی و روانی را سلب کرده است. امروز ناکارآمدی کارکرد عده ای در کشور در حوزه های مختلف الگوی و سبک زندگی مردم را از سبک زندگی اسلامی - ایرانی چنان دور کرده است، که طعم شیرین آرامش معنوی حاصل انقلاب اسلامی، بخشی از مردم جامعه را تحت تاثیر قرار داده است، تا جایی که حتی آن قسمت از مردم جامعه علیرغم داشتن امکانات اجتماعی مطلوب، احساس ناامنی از آینده خود و نسل آینده خود دارند.

بذرپاش گفت: نیازمند یک نظام گسترده تأمین اجتماعی هستیم نباید کسی در این کشور نگران پیروی و یا از پا افتادگی در خود باشیم .

وی ضمن تاکید بر بهره برداری از تجربه ها در کشور گفت: بازوی جوانان به پشتوانه پند پیران محور پیشرفت ایران عزیزمان خواهد بود. تنها راه برون‌رفت از اقتصاد نابسامان کنونی کشور اعتماد به جوانان است و اگر با صداقت با مردم سخن بگوییم حتما اوضاع بهتر می‌شود.
منبع: فارس
۰ نظر ۱۲ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۲۷
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

در بهار آزادی ــــــــــــ جای شهدا خالی

۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۴۰
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

توطئه شاه سعودی و ترامپ برای سوریه و یمن

کاخ سفید با صدور بیانیه ای از توافق ملک سلمان و ترامپ بر سر تشکیل منطقه امن در سویه و یمن خبر داد.
به گزارش مشرق به نقل از رویترز، کاخ سفید با صدور بیانیه ای از انجام توافق میان ملک سلمان و دونالد ترامپ در خصوص حمایت از منطقه امن در سوریه و یمن خبر داد.

بر اساس این بیانیه، رهبران عربستان سعودی و آمریکا در خصوص اهمیت تقویت تلاش ها در راستای مبارزه با گسترش تروریست های داعش به توافق رسیده اند.

در ادامه بیانیه مذکور آمده است: رئیس جمهور (ترامپ) درخواست کرد و پادشاه (ملک سلمان) قبول کرد تا از منطقه امن در یمن و سوریه حمایت کرده و همچنین از سایر نظراتی که به پناهندگان آواره شده در جریان درگیری های جاری کمک کند استقبال کنند.

خبرگزاری رسمی عربستان اعلام کرد که در این گفتگوی تلفنی «روابط تاریخی دو کشور دوست، تحولات اوضاع منطقه و جهان و همچنین شراکت راهبردی دو طرف و اهمیت همکاری اقتصادی، امنیتی و نظامی بین طرفین مورد بحث قرار گرفته است.»

طبق اعلام این خبرگزاری، سلمان بن عبدالعزیز از ترامپ برای سفر به عربستان دعوت نموده و رئیس جمهور آمریکا نیز دعوت مشابهی را به پادشاه سعودی ارائه کرده است و دو طرف در خصوص زمانبندی این دیدارها طی آینده به توافق رسیده اند.

رویترز به نقل از یک منبع سعودی بلندپایه گزارش داد که این گفتگوی تلفنی بیش از یک ساعت به طول انجامیده و طی آن بسیاری از جزئیات مهم مربوط به آینده روابط دو کشور و اوضاع منطقه مورد بررسی قرار گرفته است.

وی در عین حال نسبت به اینکه در این گفتگو محدودیت های اعمالی از سوی واشنگتن در خصوص سفر اتباع تعدادی از کشورها به آمریکا مورد بحث قرار گرفته یا نه اظهار بی اطلاعی نمود.
منبع: مهر
۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۳۹
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

عکس/ امام صبح فردا در تهران است

عکس/ امام صبح فردا در تهران است

۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۲۲
حسن حیدری

http://media.mehrnews.com/d/2016/04/05/3/2039903.jpg

۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۰۲
حسن حیدری
۱۳۵۷/۱۱/۱۲
غیرقانونی بودن مجلس و دولت منصوب شاه و مفاسد رژیم

سخنرانی تاریخی حضرت امام خمینی در بدو بازگشت به ایران در بهشت زهرا(س) تهران

عنوان:  غیرقانونی بودن مجلس و دولت منصوب شاه و مفاسد رژیم
تاریخ:  ۱۳۵۷/۱۱/۱۲
محل:  تهران، بهشت زهرا
موضوع:  غیرقانونی بودن مجلس و دولت منصوب شاه و مفاسد رژیم
مناسبت:  بازگشت به ایران پس از دوران تبعید
حضار: میلیونها نفر از مردم تهران و شهرهای مختلف ایران

اعوذ باللّه‌ من الشیطان الرجیم
بسم اللّه‌ الرحمن الرحیم

تشکر و تسلیت
ما در این مدت مصیبتها دیدیم؛ مصیبت‌های بسیار بزرگ. و بعضِ پیروزیها حاصل شد که البته آن هم بزرگ بود. مصیبت‌های زنهای جوان مرده، مردهای اولاد از دست داده، طفلهای پدر از دست داده. من وقتی چشمم به بعضی از اینها که اولاد خودشان را از دست داده‌اند می‌افتد، سنگینی در دوشم پیدا می‌شود که نمی‌توانم تاب بیاورم. من نمی‌توانم از عهدۀ این خسارات که بر ملت ما وارد شده است برآیم. من نمی‌توانم تشکر از این ملت بکنم که همه چیز خودش را در راه خدا داد. خدای تبارک و تعالی باید به آنها اجر عنایت فرماید. من به مادرهای فرزند از دست داده تسلیت عرض می‌کنم و در غم آنها شریک هستم. من به پدرهای جوان داده، من به آنها تسلیت عرض می‌کنم. من به جوانهایی که پدرانشان را در این مدت از دست داده‌اند تسلیت عرض می‌کنم.

رژیم سلطنتی مغایر عقل و قانون
خوب، ما حساب بکنیم که این مصیبت‌ها برای چه به این ملت وارد شد. مگر این ملت چه می‌گفت و چه می‌گوید که از آن وقتی که صدای ملت درآمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همۀ اینها ادامه دارد. ملت ما چه می‌گفتند که مستحق این عقوبات شدند. ملت ما یک مطلبش این بود که این سلطنت پهلوی از اول که پایه‌گذاری شد برخلاف قوانین بود. آنهایی که در سن من هستند می‌دانند و دیده‌اند که مجلس مؤسسان که تأسیس شد، با سرنیزه تأسیس شد. ملت هیچ دخالت نداشت در مجلس مؤسسان. مجلس مؤسسان را با زور سرنیزه تأسیس کردند، و با زورْ وکلای آن را وادار کردند به اینکه به رضا شاه رأی سلطنت بدهند. پس این سلطنت از اول یک امر باطلی بود؛ بلکه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر است. برای اینکه ما فرض می‌کنیم که یک ملتی تمامشان رأی دادند که یک نفری سلطان باشد؛ بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رأی آنها برای آنها قابل عمل است. لکن اگر یک ملتی رأی دادند ـ ولو تمامشان ـ به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی[است؟]ملتِ پنجاه سال پیش از این، سرنوشت ملتِ بعد را معین می‌کند؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ما در زمان سابق ـ فرض بفرمایید که زمان اول قاجاریه ـ نبودیم؛ اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطۀ یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همۀ ملت هم ـ ما فرض کنیم که ـ رأی مثبت دادند اما رأی مثبت دادند بر آغا محمد خان قَجَر و آن سلاطینی که بعدها می‌آیند؛ در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمد شاه بود، هیچ یک از ما زمان آغا محمد خان را ادراک نکرده؛ آن اجداد ما که رأی دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رأی دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد؟ سرنوشت هر ملت دست خودش است.

رژیم پهلوی، تحمیلی و غیر قانونی
ملت در صد سال پیش از این، صد و پنجاه سال پیش از این ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ما را نداشته است که سلطانی را بر ما مسلط کند. ما فرض می‌کنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تأسیس شد ما فرض می‌کنیم که به اختیار مردم بود و مجلس مؤسسان را هم به اختیار مردم تأسیس کردند، این اسباب این می‌شود که ـ بر فرض اینکه این امر باطل صحیح باشد ـ فقط رضا خان سلطان باشد؛ آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند. و اما محمدرضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الآن بیشترشان ـ بلکه الاّ بعضِ کم، بعض قلیلی از آنها ـ ادراک آن وقت را نکرده‌اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان سرنوشت ما را در این زمان معین کنند؟ بنابراین سلطنت محمدرضا اولاً که چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تأسیس شده بود، مجلس غیرقانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیرقانونی است. و اگر سلطنت رضا شاه فرض بکنیم که قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کند؟ هر کسی سرنوشتش با خودش است. مگر پدرهای ما ولیّ ما هستند؟ مگر آن اشخاصی که در صد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می‌توانند سرنوشت ملتی را که بعدها وجود پیدا می‌کنند آنها تعیین بکنند؟ این هم یک دلیل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست. علاوه بر این، این سلطنتی که در آن وقت درست کرده بودند و مجلس مؤسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است، این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد در این زمان می‌گوید که ما نمی‌خواهیم این سلطان را. وقتی که اینها رأی دادند به اینکه ما سلطنت رضا شاه را، سلطنت محمدرضا شاه را، رژیم سلطنتی را نمی‌خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یک راه است از برای اینکه سلطنت او باطل است.

دولت‌های دست نشانده و مجالس فرمایشی
حالا می‌آییم سراغ دولت‌هایی که ناشی شده از سلطنت محمدرضا و مجلس‌هایی که ما داریم. در تمام طول مشروطیت ـ الاّ بعض از زمان‌ها آن هم نسبت به بعض از وکلا ـ مردم دخالت نداشتند در تعیین وکلا! شما الآن اطلاع دارید که در این مجلسی که حالا هست ـ چه مجلس شورا و چه مجلس سنا ـ و شما ملت ایران هستید، شما ملتی هستید که در تهران سکنی دارید، من از شما مردم تهران سؤال می‌کنم که آیا این وکلایی که در مجلس هستند ـ چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا ـ شما اطلاع داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید؟ اکثر این مردم می‌شناسند این افرادی را که به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با زور تعیین شده بدون اطلاع مردم؟ مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون رضایت مردم است، این مجلس مجلسِ غیرقانونی است. بنابراین اینهایی که در مجلس نشسته‌اند و مال ملت را گرفته‌اند به عنوان اینکه حقوق هر ... وکیلی اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند. آنهایی هم که در مجلس سنا هستند، آنها هم حق نداشتند و ضامن هستند.

و اما دولتی که ناشی می‌شود از یک شاهی که خودش و پدرش غیرقانونی است، خودش علاوه بر او غیرقانونی است، وکلایی که تعیین کرده است غیرقانونی است، دولتی که از همچو مجلسی و همچو سلطانی انشا بشود، این دولت غیرقانونی است. این ملت حرفی را که داشتند در زمان محمدرضا خان می‌گفتند که این سلطنت را ما نمی‌خواهیم و سرنوشت ما با خود ماست، حالا هم می‌گویند که ما این وکلا را غیرقانونی می‌دانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی می‌دانیم، این دولت را غیرقانونی می‌دانیم. آیا کسی که خودش از ناحیۀ مجلس، از ناحیۀ مجلس سنا، از ناحیۀ شاه منصوب است، و همۀ آنها غیرقانونی هستند، می‌شود که قانونی باشد؟ ما می‌گوییم که شما غیرقانونی هستید باید بروید. ما اعلام می‌کنیم که الآن دولتی که به اسم دولت قانونی خودش را معرفی می‌کند، حتی خودش قبول ندارد که قانونی است! خودش تا چند سال پیش از این، تا آن وقتی که دستش نیامده بود این وزارت، قبول داشت که غیرقانونی است؛ حالا چه شده است که می‌گوید من قانونی هستم؟! این مجلس غیرقانونی است؛ از خود وکلا بپرسید که آیا شما را ملت تعیین کرده است؟ هر کدام ادعا کردند که ملت تعیین کرده است، ما دستشان را می‌دهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزۀ انتخابیه‌اش، در حوزۀ انتخابیه از مردم سؤال می‌کنیم که این آقا آیا وکیل شما هست؟ شما او را تعیین کردید؟ حتماً بدانید که جواب آنها نفی است. بنابراین آیا ملتی که فریاد می‌کند که ما این دولتمان، این شاهمان، این مجلسمان برخلاف قوانین است، و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشتمان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند در تهران، یک قبرستان هم در جاهای دیگر؟

فساد و ویرانی به نام اصلاح و ترقی
من باید عرض کنم که محمدرضای پهلوی، این خائن خبیث ... رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد. مملکت ما را خراب کرد، قبرستانهای ما را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیۀ اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الآن خراب است و از هم ریخته است؛ که اگر بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم، سالهای طولانی با همت همۀ مردم، نه یک دولت این کار را می‌تواند بکند و نه یک قشر از اقشار مردم این کار را می‌توانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمی‌توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند. شما ملاحظه کنید به اسم اینکه ما می‌خواهیم زراعت را، دهقان‌ها را دهقان کنیم، تا حالا رعیت بودند و ما می‌خواهیم حالا دهقانشان کنیم! «اصلاحات ارضی» درست کردند. اصلاحات ارضی‌شان بعد از این مدت طولانی به اینجا منتهی شد که بکلی دهقانی از بین رفت، بکلی زراعت ما از بین رفت، و الآن شما در همه چیز محتاجید به خارج. یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند از برای امریکا و ما محتاج به او باشیم در اینکه گندم از او بیاوریم، برنج از او بیاوریم، همه چیز را. تخم‌مرغ از او بیاوریم، یا از اسرائیل که دست نشاندۀ امریکاست بیاوریم.

بنابراین کارهایی که این آدم کرده به عنوان «اصلاح»، این کارها خودش اِفساد بوده است! قضیۀ «اصلاحات ارضی» یک لطمه‌ای بر مملکت ما وارد کرده است که تا شاید بیست سال دیگر ما نتوانیم این را جبرانش بکنیم؛ مگر همۀ ملت دست به هم بدهند و کمک کنند تا سالهایی بگذرد و جبران بشود این معنا. فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب نگه داشته درست کرده است. فرهنگ ما را این[شاه]عقب نگه داشته به طوری که الآن جوانهای ما تحصیلاتشان در اینجا تحصیلات تامِّ تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتی در اینجا یک نیمه تحصیلی کردند، آن هم با این مصیبتها، آن هم با این[فشار]ها، باید بروند در خارج تحصیل بکنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و چند سال است که این دانشگاه را داریم؛ لکن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد نکرده؛ رشد انسانی ندارد. تمام انسانها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این آدم.

این آدم به واسطۀ نوکری که داشته، مراکز فحشا درست کرده. تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیوش ـ بسیاری‌اش ـ فحشاست. مراکزی که اجازه دادند برای اینکه باز باشد، مراکز فحشاست. اینها دست به دست هم دادند. در تهران مرکز مشروب فروشی بیشتر از کتاب فروشی است، مراکز فساد دیگر اِلی ماشاءاللّه‌ است. برای چه؟ سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کیْ مخالفت کردیم با تجدد؟ با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت ـ خصوصاً در ایران ـ مرکز[عظیمی]که باید از آن استفادۀ تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد؛ و شما می‌دانید که جوانهای ما را اینها به تباهی کشیده‌اند. و همین طور سایر این[مراکز]. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها به همۀ معنا خیانت کرده‌اند به مملکت ما.

فریاد از دست شاه و امریکا
و اما نفت ما. تمام نفت ما را به غیر دادند! به امریکا و غیر از امریکا دادند. آنی که به امریکا دادند عوض چه گرفتند؟ عوض، یک اسلحه‌هایی برای پایگاه درست کردن برای آقای امریکا! ما هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها درست کردیم! امریکا با این حیله، که این مرد[۱]هم دخالت داشت، با این حیله نفت را از ما[ربود]و برای خودش در عوض، پایگاه درست کرد. یعنی اسلحه‌هایی آورده اینجا که ارتش ما نمی‌تواند این اسلحه را استعمال بکند؛ باید مستشارهای آنها باشند، باید کارشناسهای آنها باشند. این هم از ناحیۀ نفت، که این نفت ما را اگر چند سال دیگر ـ خدای نخواسته ـ این[شخص]
عمر پیدا کرده بود، عمر سلطنتی پیدا کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود، زراعتمان را هم که تمام کرده، این ملت بکلی ساقط شده بود و باید عملگی کند برای اغیار. ما که فریاد می‌کنیم از دست این، برای این است. خون‌های جوان‌های ما برای این جهات ریخته شده؛ برای اینکه آزادی می‌خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق به سر بردیم. نه مطبوعات داشتیم، نه رادیو صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم؛ نه خطیب می‌توانست حرف بزند، نه اهل منبر می‌توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می‌توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد؛ نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را می‌توانستند ادامه بدهند. و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است و باقی بود. و الآن هم باز نیمۀ حشاشۀ[۲]او که باقی است، نیمۀ حشاشۀ این اختناق هم باقی است. ما می‌گوییم که خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم ـ تمام اینها غیرقانونی است و اگر ادامه به این بدهند، اینها مجرمند و باید محاکمه بشوند، و ما آنها را محاکمه می‌کنیم.

تعیین دولت با پشتیبانی ملت
من دولت تعیین می‌کنم! من تو دهن این دولت می‌زنم! من دولت تعیین می‌کنم! من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می‌کنم! من به واسطۀ اینکه ملت مرا قبول دارد[۳]... این آقا[۴]که خودش هم خودش را قبول ندارد! رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد؛ فقط امریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده، به ارتش دستور داده که از این پشتیبانی بکنید؛ انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید. یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد، نه هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگویید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند که می‌آورند توی خیابانها! از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می‌کنند، از این حرفها هم می‌زنند. لکن ملت این است، این[۵]ملت است.

می‌گوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمی‌شود! خوب، واضح است این؛ یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود. تو غیر قانونی هستی! دولتی که ما می‌گوییم، دولتی است که متکی به آرای ملت است؛ متکی به حکم خداست. تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را! باید سر جایش بنشیند این آدم! و یا اینکه به امر امریکا و اینها وادار کند یک دسته‌ای از اشرار، این ملت را قتل‌عام کند.

هشدار به ملت ایران
ما تا هستیم نمی‌گذاریم اینها سلطه پیدا کنند. ما نمی‌گذاریم دوباره اعاده بشود آن حیثیت سابق و آن ظلم‌های سابق. ما نخواهیم گذاشت که محمدرضا برگردد. اینها می‌خواهند او را برگردانند. بیدار باشید! ای مردم، بیدار باشید! نقشه دارند می‌کشند. ستاد درست کرده مردکه[۶]در آن جایی که هستش؛ روابط دارند درست می‌کنند. می‌خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد، و همۀ هستی ما به کام امریکا برود. ما نخواهیم گذاشت؛ تا جان داریم نخواهیم گذاشت.

و من از خدای تبارک و تعالی سلامت همۀ شما را خواستار هستم. و من عرض می‌کنم بر همۀ ما واجب است که این نهضت را ادامه بدهیم تا آن وقتی که اینها ساقط بشوند؛ و ما به واسطۀ آرای مردم، مجلس سنا[۷]درست بکنیم؛ و دولت اول را ـ دولت دائمی را ـ تعیین بکنیم.

اندرز و اتمام حجت به ارتش
و من باید یک نصیحت به ارتش بکنم و یک تشکر از یک ارکان ارتش، یک قشرهایی از ارتش. اما آن نصیحتی که می‌کنم این است که ما می‌خواهیم که شما مستقل باشید. ما داریم زحمت می‌کشیم، ما خون دادیم، ما جوان دادیم، ما حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، می‌خواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد، شما نمی‌خواهید، آقای سرلشکر، شما نمی‌خواهید مستقل باشید؟ شما می‌خواهید نوکر باشید؟! من به شما نصیحت می‌کنم که بیایید در آغوش ملت؛ همان که ملت می‌گوید بگویید. بگویید ما باید مستقل باشیم. ملت می‌گوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای امریکا و اجنبی باشد؛ شما هم بیایید ـ ما برای خاطر شما این حرف را می‌زنیم ـ شما هم بیایید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید، بگویید: ما می‌خواهیم مستقل باشیم، ما نمی‌خواهیم این مستشارها باشند. ما که این حرف را می‌زنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان، خون جوانهای ما را بریزید که چرا می‌گویید من باید مستقل باشم! ما می‌خواهیم تو آقا باشی.

قدرشناسی از نظامیان پیوسته به ملت
و اما تشکر می‌کنم از این قشرهایی که متصل شدند به ملت. اینها آبروی خودشان را، آبروی کشورشان را، آبروی ملتشان را، اینها حفظ کردند. این درجه‌دارها، همافرها، افسرهای نیروی هوایی ـ اینها همه مورد تشکر و تمجید ما هستند؛ و همین طور آنهایی که در اصفهان و در همدان و در سایر جاها اینها تکلیف شرعی، ملی، کشوری خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتیبانی از نهضت اسلامی ملت کردند. ما از آنها تشکر می‌کنیم و به اینهایی که متصل نشدند می‌گوییم که متصل بشوید به اینها. اسلام برای شما بهتر از کفر است؛ ملت برای شما بهتر از اجنبی است. ما برای شما می‌گوییم این مطلب را، شما هم برای خودتان این کار را بکنید. رها بکنید این را. خیال نکنید که اگر رها کردید، ما می‌آییم شما را به دار می‌زنیم! این چیزهایی است که شماها یا کسان دیگر درست کرده‌اند؛ و الاّ این همافرها و این درجه‌دارها و این افسرها که آمدند و متصل شدند، ما با کمال عزت و سعادت آنها را حفظ می‌کنیم. و ما می‌خواهیم که مملکتْ مملکت قوی باشد. ما می‌خواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد. ما نمی‌خواهیم نظام را به هم بزنیم. ما می‌خواهیم نظام محفوظ باشد لکن نظامِ ناشی از ملت در خدمت ملت؛ نه نظامی که دیگران سرپرستی‌اش بکنند و دیگران فرمان به آن بدهند.

مقصود من از مجلس «سنا» مجلس «مؤسسان» بود نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش یک حرف مزخرفی است! همیشه بوده!

والسلام علیکم و رحمة‌اللّه‌ و برکاته

 
۱ ـ شاه. 
۲ ـ پَرِکاه؛ بقیه روح در شخص بیمار.در اینجا منظور دولت بختیار است.
۳ ـ ابراز احساسات شدید مردم موجب شد که سخنان امام قطع شود.
۴ ـ بختیار. 
۵ ـ اشاره به حضار.
۶ ـ شاه.
۷ ـ به توضیح امام در پایان همین سخنرانی توجه کنید.
۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۵۱
حسن حیدری

عبد صالح | انقلاب قرآن

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در پنجمین قسمت از مجموعه چندرسانه‌ای عبدصالح، خاطره‌ای از اولین روزهای بازگشت حضرت امام خمینی رحمه‌الله در سال ۱۳۵۷ به کشور و ماجرایی درباره‌ی انس ایشان با کلام‌الله مجید را منتشر کرد. عنوان این قسمت «انقلاب قرآن» است و بخشی از فایل صوتی خاطره‌ی رهبر انقلاب برای اولین بار پس از سی و سه سال در این برنامه منتشر می‌شود.
[صوت؛ دریافت فیلم]

با توجه به پهنای باند اینترنت خود، می‌توانید این فیلم را با کیفیت‌های مختلف زیر دریافت نمایید:

متن خاطره‌ی رهبر انقلاب اسلامی:
http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif بیانات در جلسه درس تفسیر قرآن کریم ۱۳۶۰/۱۱/۰۹
امام که آمده بودند ایران - سال ۵۷ - خب ما اوّل یک نظر امام را دیدیم، روزی که ایشان وارد شدند آن‌جا زیارت کردیم امام را بعد هم شب که آمدند مدرسه‌ی رفاه یک نظر دیدیم، نزدیک هم نرفتم که مبادا مزاحمشان بشویم که همه‌ی دورشان را گرفته بودند، می‌بوسیدند، من گفتم، من یک نفر حداقل اذیت نکنم امام را، نرفتم،[گفتم] بعد می‌رویم خدمت امام. فردا شبش بود ظاهراً، یا یکی دو شب بود که آن مدرسه‌ی علوی بودند، فرستادند ما را خواستند، بنده و بقیه‌ی برادرانی که عضو شورای انقلاب بودیم ماها را خواستند. من وارد اتاق شدم، سر شب بود دیدم امام نشستند پشت قرآن دارند قرآن می‌خوانند. حالا کِی است؟ دو سه روز بعد از ورود امام، آن روزهایی که شماها لابد یادتان هست در خیابان ایران و آن محوطه‌ی اطراف چه خبر بود از جمعیت و ولوله‌ی جمعیت. امام مراجعات به او شده، آمده‌اند، رفته‌اند. حالا غیر از این‌که مردم آمده‌اند مراجعه کردند، افراد خصوصی، سیاستمداران، روحانیون، - نمی‌دانم - دوستان قدیمی، افراد متفرقه آمدند خدمت امام، یکی پیشنهاد کرده، یکی پرسیده، یکی چیزی گفته، مرتب مشغول بود امام. سرشب ایشان در این همه غوغا که حالا بعدش هم باز یک عدّه‌ای بخواهند ملاقات کنند، یک عدّه‌ای کار دارند، تا آخر شب باز امام کار داشت، در همه‌ی این غوغاها بعد از نماز مغرب و عشا ایشان نشسته بودند در یک اتاق تنها انگار که در این دنیا هیچ خبری نیست قرآن را باز کرده بودند، مشغول قرآن خواندن بودند. یعنی امام یک روز هم قرآن خواندن یادشان نمی‌رفت؛ مرتب قرآن می‌خواند. ببینید این دل با قرآن آشناست که این‌جوری است.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif ۱۳۷۶/۱۱/۱۴
یکی از خاطرات خیلی جالب من، آن شب اوّلی است که امام وارد تهران شدند؛ یعنی روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطّلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتی آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانی کردند، بعد با هلی‌کوپتر بلند شدند و رفتند.
تا چند ساعت کسی خبر نداشت که امام کجا هستند! علّت هم این بود که هلی‌کوپتر، امام را در جایی که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر می‌خواسشت جایی بنشیند که جمعیت باشد، مردم می‌ریختند و اصلاً اجازه نمی‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. می‌خواستند دور امام را بگیرند.
من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آن‌جا در یک قسمت، کارهایی را که من عهده‌دار بودم، انجام می‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر می‌کردیم. در همان روزهای انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عدّه‌ای آن‌جا بودیم که کارهای مربوط به خودمان را انجام می‌دادیم.
آخر شب - حدود ساعت نه‌ونیم، یا ده بود - همه خسته و کوفته، روز سختی را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقی که کار می‌کردم، نشسته بودم و مشغول کاری بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایی از داخل حیاط می‌آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محلِّ رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محلِّ رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صدای گفتگویی می‌آید؛ مثل این‌که کسی آمد، کسی رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان می‌آیند! برای من خیلی جالب و هیجان‌انگیز بود که بعد از سالها ایشان را می‌بینم - پانزده سال بود، از وقتی که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهای متعدّد - شاید حدود بیست، سی نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضیها گفتند که امام را اذیّت نکنید، ایشان خسته‌اند.
برای ایشان در طبقه بالا اتاقی معیّن شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگه داشته‌اند و ایام دوازده بهمن، گرامی می‌دارند - به نحوی طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پای پله‌ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه می‌کردیم. روی پله‌ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمی‌آید که این بیست، سی نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روی پله‌ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.
البته فردای آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علویِ شماره دو منتقل شدند که برِ خیابان ایران است - نه مدرسه علوی شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آن‌جا بود. این خاطره به یادم مانده است.
۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۴۷
حسن حیدری
۱۳۹۵/۱۱/۰۷
انتشار تقریظ امام امت بر سه کتاب دفاع مقدس

همدان، میزبان ششمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت

ششمین پاسداشت ادبیّات جهاد و مقاومت به همراه انتشار سه تقریظ حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای بر کتاب‌های «وقتی مهتاب گم شد»، «گلستان یازدهم» و «دختر شینا» برای اولین بار، با تقدیر از راویان و نویسندگان این کتاب‌ها در شهر همدان برگزار خواهد شد.
این مراسم هم‌زمان با ایام دهه‌ی فجر و سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با حضور پیشکسوتان عرصه‌ی ایثار و شهادت استان همدان، نویسندگان و فعالان حوزه‌ی ادبیّات مقاومت، مسئولان و شخصیت‌های استانی و کشوری در روز چهارشنبه بیستم بهمن‌ماه برگزار می‌شود.
کتاب «وقتی مهتاب گم شد» روایت عاطفی و انسانی از خاطرات جانباز سرافراز آقای علی خوش‌لفظ، همرزم حاج احمد متوسلیان است که به قلم حمید حسام نوشته شده است.
کتاب «گلستان یازدهم» نیز دربردارنده‌ی خاطرات خانم پناهی روا، همسر شهید علی چیت‌سازیان -از شهدای شاخص استان همدان- است که به قلم سرکار خانم ضرابی‌زاده به رشته‌ی تحریر در آمده است.
و کتاب سوم، کتاب «دختر شینا»، خاطرات سرکار خانم قدم‌خیر محمدی کنعان از همسر شهیدش، حاج ستار ابراهیمی هژیر است. این کتاب نیز توسط سرکار خانم ضرابی‌زاده نوشته‌شده و از آثار حوزه‌ی خاطرات زنان از جنگ ایران و عراق است.  
پیش از این دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی در همایش‌های جداگانه‌ای از کتاب‌های «نورالدین پسر ایران»، «پایی که جا ماند»، «لشکر خوبان»، «من زنده‌ام» و «آن بیست‌و‌سه نفر» تقدیر نموده و یادداشت‌ها و تقریظ‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی را منتشر کرده بود.

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/35494/smpf.jpg


   

۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۴۳
حسن حیدری
۰ نظر ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۲۰:۴۰
حسن حیدری