حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید بایگانی خرداد ۱۳۹۵ :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

۲۱۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

شهید مطهری موسوی‌خوئینی‌ها را مارکسیست می‌دانست

حجت‌الاسلام شجونی به بازگویی خاطرات خویش از برخی محرکانِ در سایه فرقان پرداخت. او بر این باور است فرقانیان در عناد با روحانیون، بیش از آنکه متأثّر از افکار چهره‌هایی چون بازرگان و شریعتی باشند، تحت تأثیر ملبّسین به لباس روحانیت بودند.

فارس:  روحانی‌ستیزی فرقانیان در شرایطی که انقلابی عظیم به رهبری روحانیت در شرف پیروزی بود، جسارتی می‌طلبید راز آلود، چه آنکه تمامی منتقدان روشنفکر و روحانیت نیز پیش از آن، لااقل میان طیف مطلوب و نامطلوب خود در این قشر، مرز کشیده بودند و بر همه یک حکم نمی‌راندند.

 

در واقع رهبران فرقان علاوه بر کینه‌های شخصی خود از برخی علمای شاخص تهران و مدیران حوزه‌های علمیه این شهر، این جسارت را از حملات فرد یا افرادی به روحانیت و تلاش آنان در بی‌اعتبار کردن عنصر تخصص در دین‌‌پژوهی می‌گرفتند. نکته‌ای که تا کنون به علل مختلف مغفول مانده است.

 

در گفت‌و‌شنودی که می‌خوانید حجت الاسلام شجونی به بازگوئی خاطرات خویش از برخی معلمان و محرکانِ در سایة فرقان پرداخته است. او بر این باور است که فرقانیان در عناد با روحانیون، بیش از آنکه متأثّر از افکار چهره‌هائی چون مهندس بازرگان و دکتر شریعتی باشند، ‌تحریک شده از سوی برخی از ملبّسین به لباس روحانی بودند که معارف قرآنی را به نفع آموزه‌های چپ مصادره می‌کردند.

 

*با توجه به فعالیت‌ها و مبارزات مستمر و گسترده شما در عرصه‌های منتهی به انقلاب اسلامی، از چه مقطعی با جریان فکری فرقان اشنا شدید و به‌ویژه رهبران آنها را چگونه دیدید؟

 

اینها حدوداً از سال 56 خودشان را نشان دادند. مطالبی را تحت عنوان تفسیر قرآن پلی‌کپی می‌کردند و در محافل مذهبی و سیاسی و به‌ویژه بین جوانانی که چندان اطلاعات دینی درست و حسابی نداشتند، پخش می‌کردند. من شخص گودرزی را در جاهای مختلف می‌دیدم. فکر می‌کنم اولین جائی که او را دیدم در مدرسه چهل ستون بود. کسانی که او را خوب می‌شناختند، می‌گفتند درسخوان نیست و بیشتر چپ می‌زند، به همین دلیل مرحوم آیت‌الله حاج آقا حسن سعید، او را از مدرسه بیرون کرد. بعد به مدرسه شیخ عبدالحسین رفت و باز مرحوم آیت‌الله آسید هادی خسروشاهی او را بیرون کرد. بعد رفت مدرسه مرحوم آیت‌الله مجتهدی. ایشان که بیش از دو شخصیت قبلی روی طلبه‌هایش حساس بود و کوچک‌ترین انحراف که هیچ، حتی ترک اولی را هم برای طلبه نمی‌پذیرفت، سر درس به او گفته بود برو بیرون ای منافق! و او را از مدرسه بیرون کرده بود. آقای مجتهدی خیلی آدم‌شناس بود.

 

گودرزی بعد از آنکه از طرف علمای محترم و شناخته شده و حوزه‌های علمیه مهم تهران طرد شد، به سراغ آقای موسوی خوئینی‌ها در مسجد جوستان رفت و او هم گودرزی را پذیرفت و این هم امر غیرمنتظره‌ای نبود. آقای خوئینی‌ها قبل از انقلاب در آن مسجد در مقام تفسیر قرآن، حرف‌های عجیب و غریبی می‌زد که من اسم آن را گذاشته بودم «قرآن شناسی آسان»! چون یک مفسر واقعی با توجه به قرائن روائی و تاریخی و لغوی تلاش می‌کند مراد آیه را با یک اجتهاد سخت به دست بیاورد، ولی در «قرآن شناسی آسان»، فرد نگاه می‌کند ببیند ذوقیات حاکم بر جامعه چیست و قرآن را به نفع آن مصادره می‌کند.

 

در آن زمان توانسته بودند مارکسیسم را در میان نسل جوانی که علاقمند به مبارزه بود، به عنوان علم مبارزه جا بیندازند. این آقای موسوی خوئینی‌ها هم به گفتن تفاسیر مارکسیستی، معروف بود. آقای مطهری چند باری به او هشدار داده بودند، ولی او کار خودش را می‌کرد. مدتی در آن مسجد این حرف‌ها را ‌زد و عده‌ای جوان ناآگاه هم دور و برش را گرفتند و تصور می‌کرد که بازارش همیشه گرم می‌ماند. خاطرم هست بازاری‌ها می‌خواستند در آن ایام برایش خانه‌ای بسازند. پیغام داده بود شما که دارید می‌سازید، یک کمی بزرگ‌تر بسازید! به هرحال گودرزی به مسجد جوستان رفت و آقای موسوی خوئینی‌ها هم او را به مسجد خمسه فرستاد. مسجد خمسه در اواسط خیابان سراب در خیابان دولت- یخچال واقع شده است. این مسجد از همان زمان تبدیل به یکی از پایگاه‌های ترویج افکار گودرزی شد و او بسیاری از اعضای گروه فرقان را در همین جا جذب کرد.

 

*میزان تاثیرپذیری گودرزی از آقای موسوی‌خوئینی‌ها چقدر بود؟

به نظر من خیلی زیاد. موسوی خوئینی‌ها از کسانی بود که قبل از انقلاب به این ذهنیت دامن می‌زد که هر نوع فعالیتی در دستگاه‌های دولتی و شبه‌دولتی، کمک کردن به رژیم است و حال آنکه توجه نمی‌کرد که بعضی‌ها از همین کارهای شبه‌دولتی توانستند به اندازه ده‌ها سال تاثیر کار او داشته باشند و بلکه هم بسیار بیشتر. علنا می‌گفت آقای مطهری و آقای مفتح که تدریس در دانشگاه را پذیرفته‌اند، با حکومت سازش کرده‌اند و تبدیل به ترمز انقلاب شده‌اند! حال آنکه کاری که این دو نفر، مخصوصا آقای مطهری در تبیین اندیشه‌های اسلامی در دانشگاه‌ها کردند و نیز پرورش و تقویت نیروهای صالح، بی‌نظیر بود و اگر تلاش‌های امثال ایشان نبود، انقلاب اسلامی پس از پیروزی از وجود نیروهای ارزشمندی که محصول تلاش‌های فرهنگی همان سال‌هاست، محروم می‌ماند.

 

او همین حکم را هم درباره آقای بهشتی و آقای باهنر می‌داد که به آموزش و پرورش رفته بودند و کتاب‌های درسی را تدوین می‌کردند. می‌گفت که اینها همکار فرخ‌رو پارسا شده‌اند! و حال آنکه اگر قرار به انقلابی‌گری و منبرهای داغ رفتن و بعد هم زندانی شدن باشد، من که از بسیاری از اینها جلوتر بودم، ولی هیچ وقت از این فکرها نمی‌کردم. من 25 بار زندان رفته و شلاق‌هائی خورده‌ام که اگر به دیوار می‌زدند، خراب می‌شد، منتهی کار امثال بنده روبنائی بود، یعنی اگر یک پروژة ساخت و ساز خانه را در نظر بگیرید، کار ماها حکم دکوراسیون خانه را داشت و کارهای زیربنائی و پی‌ریزی و اسکلت‌بندی را امثال آقای مطهری انجام می‌دادند. ما، فوقش می‌رفتیم بالای منبر و خیلی تند به دستگاه انتقاد می‌کردیم و بعد هم ما را می‌گرفتند و در مسجد یا هیئت را هم می‌بستند، اما کاری که امثال آقای مطهری می‌کردند این بود که واقعیت اسلام و اندیشه‌های اسلامی را ورای بعضی از ضمائم و خرافات به جوان‌ها نشان می‌دادند. با کارهائی که اینها می‌کردند، اگر حرکت‌های امثال ما هم نبود، مردم بالاخره می‌فهمیدند باید چه کار کنند. اما این عده تصور کرده بودند که چپ زدن و سر و صدا کردن علامت انقلابی‌گری است. منبرهای آقای خوئینی‌ها و مسجد او یکی از کانون‌های تبلیغ علیه آقای مطهری بود و بازار شایعه‌‌های مختلف علیه آقای مطهری را در آنجا گرم کرده بودند که اگر زمانی لازم شد می‌گویم.

 

یک شیخ محترمی با من دوست است به نام آقای قاسمی. ایشان در مسجدی نزدیک میدان ونک نماز می‌خواند. الان هم هست و این داستان را می‌توانید از او هم بپرسید. ایشان نقل می‌کرد من یک شب در مسجد جوستان کنار آقای کروبی نشسته بودم و آقای موسوی‌خوئینی‌ها هم روی منبر بود. اکبر گودرزی و محمود کشانی که وصف حالش را برایتان خواهم گفت، نشسته و محو حرف‌های آقای خوئینی‌ها شده بودند. این آقا رفته بود بالای منبر و آیه شریفه «و یصدون عن سبیل‌الله» را کنایتاً ‌و گاهی تصریحاً بر آقایان مطهری و مفتح و بهشتی تطبیق می‌داد و می‌گفت اینها ترمز انقلاب و سازشکارند و با دستگاه روی هم ریخته‌‌اند! من که دیدم گودرزی و کشانی مات و مبهوت حرف‌های خوئینی‌ها هستند، به کروبی گفتم: «بابا! اگر فردا انقلاب پیروز بشود، اینها با اولین اسلحه‌ای که به دستشان بیفتد، می‌روند و اینها را می‌کشند.» کروبی را که می‌دانید هم احساساتی است، هم عصبی. دستش را بلند کرد و زد روی پای من و گفت: «نه بابا! این‌جوری نیست.» ولی بعدها دیدیم که اتفاقاً این جوری شد! واقعاً برخی هم‌لباسان خودمان آنها را تحریک می‌کردند.

 

من کشانی را می‌شناختم. پدرش سپور بود. در آن زمان سپورها عمدتا اهل کشان بودند. این و رفقایش به مسجد المتقین در کنار بولینگ عبده می‌آمدند. من هشت ماه در آنجا پیشنماز بودم. مرحوم شهید مفتح هم همان طرف‌ها در خیابان دستور، زمینی را گرفته بود و داشت برای خودش خانه‌ می‌ساخت. این بچه سپورها ناراحت بودند که این آخوند دارد خانه می‌سازد! و این هم ناشی از همین تفکراتی بود که به آنها القا شده بود که آخوندها باید به شکل جلنبری زندگی کنند و زندگی معمولی و متعارف انسانی، برای اینها اشرافی‌گری است! آقای مطهری را بابت این مسئله خیلی اذیت کردند. من شاهد بودم خانه‌ای که ایشان در خیابان قنات ساخت، به صورت نقد و نسیه بود. زمین آن را 300 هزار تومان خریده بود و به‌مرور ساخت و پول نقد نداشت که یکمرتبه بسازد. برایش شایعه درست کرده بودند که این آقا سرمایه‌دار است و رفته بالای شهرنشین شده است! ما با خانواده مرحوم مطهری رفت و آمد خانوادگی داشتیم و بارها به منزل ایشان رفته بودیم. یک زندگی بسیار معمولی داشت.

 

به هرحال، همین محمود کشانی از کسانی بود که آقای مفتح را در دانشگاه الهیات به گلوله بست. این مسئله که فکر را چه کسی توی کله یک مشت بچه بی‌سواد کرده بود، باید ریشه‌یابی کرد. بعد از سی سال که از انقلاب می‌گذرد باید معلوم شود محرکین اینها چه کسانی بودند که این قدر به خود جسارت دادند که چنین شخصیت‌هائی را بکشند.

 

*ظاهراً‌ اختلاف آقای مطهری با آقای موسوی خوئینی‌ها فراتر است از آنچه که شما اشاره کردید و قضیه به یک انتقاد ساده آقای موسوی‌خوئینی‌ها از آقای مطهری محدود نمی‌شود.

 

اینکه مسلم است. صریح بگویم آقای مطهری معتقد بود که او مارکسیست شده است! آقای مطهری اعتقاد افراد را از روی ظاهر و لباسشان نمی‌سنجید، بلکه محتوای حرف و فکر آنها را بررسی می‌کرد. ایشان می‌فرمود این نوع تفاسیر، تفسیر مارکسیست‌هاست، حالا از زبان هر کسی که می‌خواهد جاری شده باشد. این داستانی را که برایتان نقل می‌کنم می‌توانید بروید از آیت‌الله آقارضی شیرازی بپرسید. داماد بنده که روحانی است برای خود من تعریف می‌کرد که وقتی آیت‌الله انواری از زندان آزاد شدند، با آقای مطهری و آقارضی شیرازی به دیدن ایشان رفتیم. وقتی به منزل ایشان وارد شدیم، دیدیم موسوی خوئینی‌ها هم آنجا نشسته. او چون با آقای مطهری بد بود، تا چشمش به ایشان افتاد، بلند شد و رفت بیرون! آقای مطهری با حالت عصبانیت و تحکم از آقای انواری پرسیده بود: «شما ایشان را می‌شناسید؟» آقای انواری جواب داده بود: «بله، این آقای خوئینی‌هاست.» آقای مطهری می‌گوید: «خبر دارید مارکسیست شده؟»! آقای مطهری واقعا درباره‌آقای موسوی خوئینی‌ها همین طور فکر می‌کرد و بخشی از هشدارهائی هم که در مقدمه کتاب «گرایش به مادیگری» داد، درباره همین آدم و اطرافیانش بود.

 

*اشاره کردید به آشنایی خودتان با گودرزی و ویژگی‌های شخصیتی او. او با چه تمهیداتی جوانان را به خود جلب می‌کرد؟

سئوال خوبی کردید. سواد درستی که نداشت و در حوزه هم نتوانسته بود درس بخواند. یک سری مطالب بی‌سروته و واقعا بی‌معنا را تحویل مخاطب می‌داد. در جزوه‌هایشان هم این چیزها هست و می‌توانید بخوانید. طبیعتا در مقابل تئوریسین‌های انقلاب از جمله آقای مطهری و دکتر شریعتی و مهندس بازرگان که حرف‌های این بابا رنگ و لعابی نداشت، پس به عنوان متفکر نمی‌توانست خود را مطرح کند. چپ‌زدن‌هایش هم چندان جذابیتی نداشت، چون خیلی‌ها بودند که در آن زمان بهتر از او چپ می‌زدند! کتاب‌های تئوریسین‌های حزب توده‌ها از سال‌ها قبل، از دهه 20 چاپ می‌شد و در اختیار مردم بود. گودرزی بیشتر بر چوپان ‌زاده بودن خودش تاکید می‌کرد و می‌خواست بگوید من آدمی هستم ساده‌زیست و بی‌توقع و در عین حال فطری.

 

یک شیخ جلنبر کم مایه پر مدعائی به نام شیخ حبیب‌الله آشوری هم با این مشترک بود. او هم پایه تبلیغاتش را بر ساده‌زیستی گذاشته بود و به آقای مطهری بد و بیراه می‌گفت. البته گودرزی با آشوری پیوند تشکیلاتی نداشت، ولی عملا در بسیاری از مسائل با هم اشتراک داشتند. مثلا در چپ‌گرائی و مخالفت با روحانیت و وابسته دانستن امثال آقای مطهری، واقعا با هم فرقی نداشتند.

 

یادم هست که در آستانه پیروزی انقلاب که زندانی‌ها را آزاد می‌کردند، یک روز آقای مطهری به من گفت: «آقای شجونی! طاهر احمدزاده از زندان آزاد شده و الان منزل آقای شانه‌چی است. بیا به دیدنش برویم.» رفتیم آنجا و دیدیم این شیخ آشوری هم هست. شروع کرد به یک مشت حرف پرت و پلا زدن. آقای مطهری هم واقعا سوزی داشت و احساس وظیفه می‌کرد که تفکر اصیل اسلامی دچار خدشه نشود و جواب آشوری را داد و حسابی او را کوبید. البته آشوری در حد بحث با آقای مطهری نبود.

 

به این نکته کمتر اشاره شده که چپ زدن‌های امثال گودرزی و آشوری واقعا خدمت بزرگی به دستگاه بود، چون رژیم می‌خواست به هر نحو ممکن، انقلاب را از مسیر اصلی خود خارج کند و هرچه بیشتر به وادی چپ‌گرائی بکشاند و انگی که به عنوان مارکسیست‌های اسلامی به مبارزین می‌زد، بیشتر مصداق پیدا کند. رژیم واقعا تبلیغ می‌کرد که اینها یک مشت کمونیست با پوشش اسلامی هستند، به همین دلیل هم ساواک با آقای مطهری خیلی بد بود. من در زندان و از حرف های بازجوها فهمیدم که ساواک چقدر روی آقای مطهری حساس است. یک دفعه بالای منبر گفتم این چه دانشکده الهیاتی است که استادش مدافع اندیشه مادی است؟ دستگاه از آریان‌پور حمایت می‌کرد که در دانشکده الهیات، موی دماغ آقای مطهری باشد. در مورد اختلافات این دو، خاطرات و گفتنی‌ها، فراوان است. ما روی این منبر این حرف را زدیم و بلافاصله ما را گرفتند. بازجوی ساواک از من پرسید: «آشیخ! تو به دانشکده الهیات چه کار داری؟ به نظر تو مثلا چه کسی باید رئیس دانشکده الهیات باشد؟» گفتم: «آقای مرتضی مطهری!» درست مثل اینکه به بازجو فحش داده باشم، عصبانی شد و گفت: «در جهنم مارهائی هستند که آدم از دستشان به افعی پناه می‌برد.» از تشبیهی که کرد فهمیدم ساواک چقدر با آقای مطهری بد است و چقدر خوب ایشان را شناخته و فهمیده که ایشان دارد با تبیین درست دین چه ضربه‌هائی به رژیم می‌زند.

 

*گروه فرقان در تبلیغ ایده «اسلام منهای روحانیت» خودش را شاگرد دکتر شریعتی می‌دانست. با توجه به انتقاداتی که دکتر شریعتی از علمای بزرگی چون خواجه نصیر و شیخ بهائی و مرحوم مجلسی کرده بود، اینها معتقد بودند که روحانیت اساساً موج‌سوار است و نقشی که در تاریخ ایفا کرده، ترویج ظلم و زور بوده و به همین دلیل نوعی عناد و کینه نسبت به مجموعه روحانیت، صرف‌نظر از دسته‌بندی‌های دکتر شریعتی، اعمال می‌کردند. اینها در ادعای شاگردی دکتر شریعتی چقدر صادق بودند؟

 

 

من که نمی‌توانم چنین ادعائی را باور کنم، چون خودم با شریعتی رفیق بودم و او هم به من خیلی محبت داشت. بارها می‌نشستیم و با هم درباره موضوعات مختلف گپ می‌زدیم. من در منزل آقای احمد صدر حاج سید جوادی منبر می‌رفتم، منزل احمد علی بابائی منبر می‌رفتم و دکتر شریعتی هم پای منبر من می آمد. مرحوم آقای طالقانی، مهندس بازرگان و اعضای نهضت آزادی هم می‌آمدند. شریعتی نسبت به علما و روحانیت، آنهائی را که واقعا خدمتگزار می‌دید، بسیار خاضع بود. ممکن است در مورد مصادیق، حرف‌های اشتباهی زده باشد، کما اینکه من با حرف‌هائی که درباره خواجه نصیر و علامه مجلسی زده، موافق نیستم و در این موارد اشتباه می‌کرد، ولی اینکه عده‌ای ادعا کنند که ما تز «اسلام منهای روحانیت» را از شریعتی گرفته‌ایم، واقعا ظلم بزرگی است. دکتر شریعتی صراحتاً‌ نسبت به امام، آقای طالقانی، آقای مطهری و آیت‌الله خامنه‌ای اظهار ارادت می‌کرد، حتی با آقای خامنه‌ای دوست بود. شما بروید و از ایشان بپرسید که نگاه شریعتی نسبت به روحانیت چه بود؟

 

دکتر شریعتی با خود بنده رفیق بود، منتهی حرف او و عده‌ای مثل مهندس بازرگان این بودکه در اسلام طبقه‌ای به نام روحانی وجود ندارد و علمای دین هم صنفی هستند مثل سایر اصناف. یادم هست مهندس بازرگان در زندان می‌گفت: «من به وجود طبقه روحانی به مثابه آنچه که در مسیحیت هست، معتقدم نیستم.» بعد به شوخی می‌گفت: «اینها هم صنفی هستند مثل جگرکی‌ها»؛ اما همان خدا بیامرز هم این طور نبود که به علما و روحانیت معتقد نباشد. ایشان در زندان شماره 4 قصر بودیم به من گفت: «عاقل‌ترین مرجع تقلید، آقای شریعتمداری است، اما الان حوادث روزگار آقای خمینی را جلو انداخته!» به هرحال کسی که این حرف‌ها را می‌زند، به یک عالم دینی معتقد است. اینها نوعاً‌ در احکام از آقای شریعتمداری تقلید می‌کردند و حتی به ایشان وجوهات هم می‌دادند. ممکن بود با یک سنخ از افکار در میان روحانیون موافق نبودند، اما با روحانیت به‌طور مطلق مخالف نبودند.

بدتر از همه اینکه عده‌ای حرف اینها را برای کشتن ارزنده‌ترین شخصیت‌های روحانی علم کنند. واقعا دکتر شریعتی حاضر نبود یک مو از سر کسی کم شود. بسیار انسان نجیبی بود. در مقابل آقای مطهری بسیار تواضع داشت و کوچکی می‌کرد و به هیچ‌وجه حاضر نبود کسی اسلحه کالیبر 45 بردارد و به مغز آقای مطهری شلیک کند، بعد هم اعلامیه پخش کند که ما این آدم را کشتیم، چون از مصادیق آیه «و قاتلوا ائمه الکفر فانهم لا ایمان لهم» هست و یا به قول آنها با شهید شریعتی مخالفت کرده است. معمولا آدم‌های بی‌مایه و بی‌هویت دوست دارند خودشان را به یک آدم وجیه باشخصیت وصل کنند. در مورد شریعتی هم اینها همین کار را کردند.

 

*به هرحال در آثار شریعتی موضوعاتی وجود دارد که می‌تواند گروه‌هائی چون فرقان را تغذیه کند، یعنی حتی اگر او به «اسلام منهای روحانیت» هم معتقد نباشد، به هرحال زمینه‌‌های سوء استفاده در آثار او هست، کما اینکه بعد از دستگیری رهبران فرقان، آنها در دادگاه به صراحت گفتند که ما متاثر از اندیشه‌های معلم شهید دکتر شریعتی هستیم.

 

این کار را که با آثار همه کس می‌شود. با آثار همه می‌شود «نومن ببعض و نکفر ببعض» رفتار کرد. آن مقداری که به نفع انسان هست، استفاده کند و آن مقداری که نیست استفاده نکند. واقعیت این است که من با شناختی که از دکتر شریعتی دارم، در شرایطی که روحانی و دانشگاهی به دلایلی، با هم ارتباط نداشتند، دکتر شریعتی پدر مارکسیست‌ها را در ایران درآورد. در فامیل خود من کسانی هستند که به‌شدت اهل نماز و روزه و متدین هستند و خودشان هم می‌گویند که اگر شریعتی نبود، ما کمونیست شده بودیم. در این جنبه بسیار خدمت کرد، منتهی این رسم است که در طول تاریخ، نوابع اشتباهاتی هم داشته‌اند. زندگی تمام نوابع را مطالعه کنید، از این اشتباهات در‌ آنها پیدا می‌شود. مهم این است که انسان بر سر اشتباهش لجاجت نکند. من در سال 52 که زندان بودم، مرحوم قدسی خراسانی شاعر که از دوستان آیت‌الله خامنه‌ای هم بود، می‌گفت شریعتی به من وصیت کرده که اشکالات کتاب‌هایش را بخوانم و به او بگویم. از این حرف معلوم می‌شود که این را فقط به آقای حکیمی نگفته و دغدغه اصلاح آثارش را همیشه داشته. او کسی است که همچنان می‌توانیم از جنبه‌های مثبت آثارش استفاده کنیم، مخصوصا حرف‌هائی که درباره امیرالمؤمنین زده، در مورد امام حسین زده، در مورد ابوذر زده، در مورد حر زده. بعد از انقلاب ده‌ها نفر درباره حج سفرنامه نوشته‌اند، ولی هیچ کدام سفرنامه شریعتی نشده. از این چیزها هنوز هم می‌شود استفاده کرد. چرا باید کسی را که این همه خدمت کرده، این طور خراب کنیم؟

 

من خیلی تعجب کردم وقتی عده‌ای نوشتند شریعتی ساواکی بود. ساواک خودش را به همه می‌چسباند. می‌آمد و در خانه بعضی از مبارزین، عمداً فرم همکاری می‌انداخت! فرم همکاری افراد را جعل می‌کرد و توی محل پخش می‌کرد که یک نفر را بدنام کند، توی جانماز پیشنمازها و یا کتابخانه شخصی آنها پول می‌گذاشت که بگوید حقوق‌بگیر من است! کسانی که از نزدیک با شریعتی آشنا بودند و با او حشر و نشر داشتند، خیلی خوب متوجه می‌شدند که این حرف‌ها به او نمی‌چسبد.

 

آقای حاج آقا حسین مهدیان می‌گفت شریعتی بعد از چهار سال که از زندان کمیته مشترک بیرون آمد. رفتم و از او پرسیدم: «چه جوری آنجا را تحمل کردی؟» فضای بسته و خوفناک کمیته مشترک بسیار غیرقابل تحمل بود. آنجا در واقع برای همه افراد یک گذرگاه بود و وقتی بازجوئی‌ها تمام می‌شد، افراد را به زندان‌های قصر و اوین و ... می‌فرستادند، اما دکتر شریعتی را سه چهار سال آنجا نگه داشتند. تحمل آنجا خیلی سخت بود. دکتر شریعتی جواب داده بود: «سه سلام آخر نماز، مرا تسکین می‌داد و موجب می‌شد با پیغمبر اکرم(ص) و عبادالصالحین ارتباط روحی و قلبی برقرار کنم و از این طریق بتوانم مقاومت کنم».

 

شریعتی پدر بسیار بزرگواری هم داشت که در مشهد، در مواردی یک‌تنه از دین دفاع کرده بود. بعد از مرگ شریعتی، من زیاد به دیدن پدرش در آپارتمان خیابان زمرد، پشت حسینیه ارشاد می‌رفتم. نفس علاقه به دین در خانواده شریعتی ارثی بود.

 

*اشاره کردید که شهید مطهری در دوران قبل از انقلاب به انحرافات فرقانی‌ها صراحتا اشاره می‌کردند. با این همه می‌دانیم که بسیاری از انقلابیون که عده‌ای از آنها بعد از انقلاب توسط همین گروه ترور شدند، کمک‌ها و پشتیبانی‌های مادی زیادی از این گروه می‌کردند. به نظر شما چه چیزی موجب شده بود که این گروه بتواند این‌طور جلب اعتماد این افراد را بکند و به رشد خود ادامه بدهد؟

در آن زمان چیزی که برای همه مهم بود، پیش بردن مبارزه و پیروزی انقلاب بود. در آن سال‌ها هر کسی که به‌نوعی به جریان مبارزه منسوب می‌شد، نزد مردم احترام پیدا می‌کرد، چون مردم از دستگاه نفرت داشتند. کمتر کسی مثل‌ آقای مطهری متوجه تفاوت صفوف و انحراف افرادی می‌شد که خود را در میان مبارزین جا زده بودند. ایشان در این زمینه تنها بود و کمتر کسی به ضرورت مبارزه با التقاط و انحراف توجه می‌کرد. بسیاری معتقد بودند حالا وقت طرح این مسئله نیست، چون در صفوف مبارزین با رژیم، شکاف ایجاد می‌شود، ولی ایشان معتقد بود که باید از همین حالا جلوی رشد این جریان را بگیریم، وگرنه در آینده مسئله‌ساز خواهد شد. آینده هم نشان داد که این تفکر، صحیح بود.

 

اینکه اشاره کردید عده‌ای از حامیان گروه فرقان توسط خود آنها ترور شدند، از مصادیق همین سنخاز تفکر انقلابی است. یکی از آنها شهید حاج تقی حاج طرخانی است. این شهید بزرگوار خیلی به گودرزی خدمت کرد. در مسجد قبا اتاقی بود که او را می‌آورد آنجا و پنهان می‌کرد و خود و خانواده‌اش برای او غذا می‌بردند. مدتی او را برد شمال و پنهان کرد. شنیدم که همسر شهید حاج طرخانی بعد از شهادت شوهرش به زندان رفت و به گودرزی گفت: «یادت هست حاج‌آقا چه خدماتی به تو کرد؟ یادت هست خود من برایت غذا می‌پختم و می‌آوردم؟ چرا بچه‌های مرا یتیم کردی؟»

 

ظاهرا بعد از انقلاب، گودرزی می‌رود دم در منزل حاج طرخانی و می‌گوید ما پانصدهزار تومان پول نیاز داریم. در آن زمان پانصدهزار تومان، پول زیادی بود. حاج طرخانی می‌پرسد: «شما این پول را برای چه چیزی لازم دارید؟» گودرزی می‌گوید: «می‌خواهیم انقلاب کنیم.» حاج طرخانی می‌گوید: «انقلاب که کردیم!» گودرزی می‌گوید: «نه! این انقلاب نشد. ما می‌خواهیم علیه این آخوندیسم موج‌سوار انقلاب کنیم!» حاج طرخانی بنده خدا هم گفته بود: «ما از این پول‌ها نداریم به کسی بدهیم.» گودرزی هم کینه او را به دل گرفت و در ماه رمضان، با دو سه نفر دم در منزل شهید حاج طرخانی آمد و او را جلوی چشم دختر ده دوازده‌ ساله‌اش به گلوله بست. خیلی بی‌حیائی و بی‌چشم‌روئی کرد. هر کس این همه کمک و حمایت از کسی دریافت می‌کرد، هر قدر هم که با او اختلاف پیدا می‌کرد، یک مقداری شرم و حیا باعث می‌شد که چشم‌پوشی کند.

 

*شما ظاهرا با شهید حاج طراخانی رابطه صمیمانه‌ای داشتید. از ویژگی‌های شهید و نقش او در تقویت انقلاب مطالبی را نقل کنید.

آقایان حاج طرخانی‌ها همگی حسن شهرت دارند، منتهی حاج آقا تقی از حسن شهرت بسیار فراوانی برخوردار بود و در عین حال لارژ و مبارز هم بود. مثلا اگر اعلامیه‌ای را به مرحوم آقای توسلی می‌دادیم و او می‌ترسید و نمی‌گرفت، حاج تقی نمی‌ترسید و می‌گرفت و تکثیر هم می‌کرد. از ارتباطاتی که در فعالیت‌های کاری و تجاری خود داشت، برای انتشار اعلامیه‌ها استفاده می‌کرد. خیلی از مبارزین را مخفی و خانواده‌های آنها را اداره می‌کرد. بسیار دست به خیر بود.

 

خاطرم هست که یک بار به مسجد قبا رفته بودم که از آقای خانیان، صدهزار تومانی قرض بگیرم. باجناق من در فومنگرفتار یک رباخوار شده بود و داشتند خانه‌اش را از او می‌گرفتند. من به مسجد رفتم و به مرحوم حاج طرخانی برخوردم. واقعا از بس به ما لطف داشت، رویم نمی‌شد که از او قرض بگیرم. پرسید: «اینجا چه کار داری؟» گفتم: «با خانیان کار دارم.» به‌زور دست مرا کشید و برد که: «باید به من بگوئی چه کار داری؟» خلاصه آن قدر اصرار کرد تا ناچار شدم و قضیه باجناقم را گفتم. سریع دست کرد در جیبش و صد هزار تومان به ما داد. من خودم را فورا به فومن رساندم، ولی دیدم کار از کار گذشته و خانه او را گرفته‌اند. برگشتم پول را پس بدهم، اما حاج تقی پول را پس نمی‌گرفت و می‌گفت مال خودت و من می‌گفتم پول را می‌خواهم چه کار؟ دیدم هرچه اصرار می‌کنم پول را نمی‌گیرد، یک روز دفتم دم در خانه‌اش، در را که باز کرد، سلام کردم و پول را گذاشتم داخل خانه و سریع فرار کردم! انصافاً انسان بسیار شریفی بود، خیلی هم به انقلاب خدمت کرد، ولی متاسفانه حقش ضایع می‌شود.

 

به هرحال فرقانی‌ها هزینه‌های سنگینی را به انقلاب تحمیل کردند. آقای مطهری را کشتند، آدمی مثل آقای قاضی طباطبائی را در تبریز کشتند، حاج مهدی عراقی را کشتند، آقای مفتح را کشتند. آقا! این انقلاب مفت و مجانی به دست ما نیامده. من وقتی وقایع این چند ماه اخیر را مرور می‌کنم، واقعا غصه می‌گیردم. انگار همه یادشان رفته که با چه مصائبی این انقلاب به دست ما رسیده. خدا ان‌شاءالله عاقبت همه‌مان را به خیر کند.

انتهای پیام/

۰ نظر ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۱۲
حسن حیدری

آمار طلاق بیشتر از آمار ازدواج شد

رئیس اداره جوانان دفتر سلامت وزارت بهداشت گفت: آمار طلاق در کشور رشد ۵۳ درصدی داشته است و نسبت ازدواج به طلاق در سال ۸۵ تا ۹۳ بیانگر این است که طلاق بر ازدواج فزونی یافته است.
به گزارش خبرگزاری دانشجو، گلایل اردلان امروز (سه‌شنبه) در همایش ازدواج سالم که در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان برگزار شد، با اشاره به یکی از بندهای سیاست‌های ابلاغی جمعیتی از سوی مقام معظم رهبری مبنی بر ازدواج سالم است، اظهار کرد: برنامه‌هایی به منظور کاهش آسیب‌های اجتماعی و رفتارهای مخاطره آمیز در میان جوان در اداره سلامت جوانان وزارت بهداشت به صورت جدی دنبال می‌شود.
 
 
وی آموزش معیار همسرگزینی عقلانی را یکی از برنامه‌های این اداره در جهت ترویج ازدواج سالم عنوان کرد و افزود: در سند سلامت جوانان سلامت باروری و ازدواج، سلامت روان، سلامت اجتماعی، ترویج سبک زندگی سالم و پیشگیری از اعتیاد ذکر شده است.
 
 
رییس اداره جوانان دفتر سلامت وزارت بهداشت ادامه داد: افزایش سن ازدواج در دختران و پسران باعث کاهش نرخ فرزندآوری و افزایش رفتارهای مخاطره‌آمیز می‌شود، برهمین اساس لازم است برنامه‌هایی با رویکرد سلامت معنوی، جسمی و اجتماعی درخصوص ازدواج شاد، سالم، پایدار در اختیار گروه سنی جوان قرار گیرد.
 
 
اردلان با بیان اینکه هدف این همایش باید آموزش در زمینه چگونگی ترویج ازدواج سالم در جوانان باشد، افزود: متاسفانه هر ازدواجی منجر به یک ازدواج موفق نمی‌شود، بنابراین طبق دیگر سیاست‌های کلی جمعیت از سوی مقام معظم رهبری در سال 93، ارتقاء و پویایی جمعیت و همچنین رفع موانع ازدواج و تسهیل در امر آن نیز از جمله برنامه‌های این اداره است.
 
 
وی با اشاره به اینکه میزان نرخ باروری در کشور 1.8 است، گفت: این میزان در استان تهران 1.4 است که کمتر از میزان کشوری است و لازم است جوانی جمعیت، ارتقاء و پویایی آن باید بیش از پیش در نظر گرفته شود.
 
 
رییس اداره جوانان دفتر سلامت وزارت بهداشت به اهداف ازدواج سالم اشاره کرد و ادامه داد: نجات از سرگردانی، تداوم نظم در امور زندگی، افزایش طول عمر و شادتر زندگی کردن و هم‌چنین ارتباط اجتماعی سالم با افراد جامعه از دیگر اهداف ازدواج سالم است.
 
 
اردلان با اشاره به فواید ازدواج سالم در جامعه، خاطر نشان کرد: افزایش رشد اجتماعی، رشد اخلاقی، مسؤولیت پذیری و تعالی انسان، احساس امنیت و رشد عاطفی و اجتماعی از جمله فواید ازدواج سالم در جامعه است.
 
 
وی به ازدواج به عنوان تکیه گاهی برای سلامتی اشاره و اضافه کرد: این تکیه گاه شامل سه مورد می‌شود که مورد اول آن حمایت و پشتیبانی همسران از یکدیگر، متعهد بودن در امور زندگی و احساس رضایت از زندگی است. چرا که اگر افراد ازدواج کنند اما ناراضی باشند، سلامت آنها نسبت به افراد مجرد ضعیف‌تر است، در نتیجه کیفیت زندگی مشترک بسیار مهم است.
 
 
رییس اداره جوانان دفتر سلامت وزارت بهداشت به تأثیر خانواده سالم بر سلامت جامعه اشاره کرد و گفت: در صورتی که یک خانواده سالم نباشد، منجر به بر هم خوردن ساختار جامعه می‌شوند و افراد مریض وقتی به جامعه وارد می‌شوند در جامعه ناهنجاری ایجاد می‌کنند.
 
 
اردلان به ابعاد مختلف ازدواج اشاره کرد و گفت: ازدواج شامل ابعاد مختلفی مانند حقوقی، جسمی، عاطفی، روانی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است.
 
 
وی ادامه داد: طبق آمار سن ازدواج رو به افزایش است به گونه‌ای که سن ازدواج در مردها 27.6 و در زنان 26.1 رسیده است. تأخیر در سن ازدواج منجر به تأخیر در فرزندآوری و تأخیر در فرزندآوری منجر به ناباروری می‌شود.
 
 
رییس اداره جوانان دفتر سلامت وزارت بهداشت با بیان اینکه بیماری‌هایی مانند اوتیسم و سندروم داون از جمله بیماری‌هایی است که به دلیل سن بالای مادر در نوزاد ایجاد می‌شود، گفت: میزان باروری زنان در سن 35 سالگی به بالا کم می‌شود و گاهی منجر به ناباروری آن‌ها می‌شود.
 
 
اردلان به روند ازدواج از سال 1385 تا 1393 اشاره کرد و افزود: طبق آمار ثبت احوال در سال گذشته با کاهش ازدواج در کشور روبرو بوده‌ایم و بیش از 13 میلیون جوان در آستانه ازدواج هستند که در صورت تأخیر در ازدواج با کاهش باروری آنها مواجه می‌شویم.
 
 
وی مشکل اساسی ازدواج نکردن را هزینه‌های زیاد عروسی عنوان کرد و گفت: خودشناسی یک معیار مهم در ازدواج است و وقتی می‌خواهیم ازدواج کنیم باید در نظر داشته باشیم معیارهای خودشناسی مهم‌تر از هزینه‌های عروسی است.
 
 
رییس اداره جوانان دفتر سلامت وزارت بهداشت اضافه کرد: در کشور طلاق رشد 53 درصدی داشته است و نسبت ازدواج به طلاق طی سال 85 تا 93 بیانگر این است که طلاق بر ازدواج فزونی یافته است. بنابراین راهکار اساسی در این امر استفاده از معیارهای مناسب برای ازدواج و کاهش سطح توقعات است.
 
 
اردلان با اشاره به خلاصه‌ای از فعالیت‌های دفتر سلامت خانواده، گفت: آموزش به جوانان، دختران و پسران مجرد، آموزش افزایش آگاهی ملاکهای انتخاب همسر، افزایش آگاهی نسبت به مهارت‌های زندگی، افزایش آگاهی افراد متعهد جهت کاهش طلاق و فرهنگ سازی به منظور داشتن یک ازدواج سالم از جمله این فعالیت‌ها است.
 
 
وی اظهار کرد: رویکردهای بین بخشی میان این اداره و بهزیستی، قوه قضاییه، ارتش، سپاه و دانشگاه علوم پزشکی به منظور ترویج یک ازدواج سالم برقرار شده است.
۰ نظر ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۴
حسن حیدری

آیت‌الله احمد جنتی رئیس مجلس خبرگان شد.
 
به گزارش رجانیوز، آیت‌الله احمد جنتی با کسب 51 رأی رئیس پنجمین دوره مجلس خبرگان شد.
 
برپایه این خبر آیت‌الله شاهرودی با 13 رأی و آیت‌الله امینی با 21 رأی از رسیدن به جایگاه ریاست پنجمین دوره مجلس خبرگان باز ماندند.
 
13950304112841687760144.jpg (800×557)
 
پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت آغاز به کار پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری 
 
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت آغاز بکار پنجمین دوره‌ی مجلس خبرگان، ضمن تبریک به اعضای این مجلس بخاطر دستیابی به اعتماد و انتخاب ملت، تأکید کردند: اهمیت این مجلس عظیم‌الشأن، ناشی از عظمتِ مسئولیتی است که بر دوش منتخبان آن نهاده شده و این «مسئولیت»، حراست دقیق و همه‌جانبه از هویت اسلامی و انقلابی نظام حاکم بر کشور و هدایت دستگاههای درهم‌تنیده‌ی این نظام به سمت هدفهای والا و عالیقدر آن است.
 
متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی که صبح امروز از سوی حجت الاسلام و المسلمین محمّدی گلپایگانی رییس دفتر مقام معظم رهبری قرائت شد، به شرح زیر است:
 
 
بسم الله الرّحمن الرّحیم
آغاز به کار پنجمین دوره‌ی مجلس خبرگان در ایّام ولادت حضرت ولیّ الله الاعظم ارواحنا فداه تقارن مبارکی است که باید به فال نیک گرفت و اطمینان به تسدید و تأیید الهی و رعایت و رضایتِ وَلَوی را در دلِ مؤمنِ به صدق وعده‌های الهی، افزون و پایدار ساخت. همچنین همزمانی با سوم خرداد را که نماد پیروزی مقاومت و افراشتن پرچم فتح و نصرت الهی است، باید قدر دانست و از آن پدیده‌ی شگفت‌آور، درس آموخت.
 
خداوند عزیز و حکیم را با همه‌ی دل سپاس میگزارم که به ملت مؤمن و شجاع و باوفا توفیق تشکیل این مجلس را ارزانی فرمود و نظام جمهوری اسلامی را بار دیگر به بیعتی عمومی سرافراز ساخت.
 
به شما برگزیدگان نیز به خاطر دستیابی به اعتماد و انتخاب ملت تبریک میگویم و توفیق در تقدیم خدمت شایسته به کشور و مردم را برای شما از خداوند علیم و بصیر مسألت میکنم.
 
 
139503041056347477759104.jpg (800×557)
 
اهمیت این مجلس عظیم‌الشأن، ناشی از عظمت مسئولیتی است که بر دوش منتخب آن نهاده شده است. این مسئولیت در یک جمله:
 
 
حراست دقیق و همه‌جانبه از هویت اسلامی و انقلابی نظام حاکم بر کشور و هدایت دستگاههای درهم‌تنیده‌ی این نظام به سمت هدفهای والا و عالیقدر آن است. ادای این مسئولیت سنگین نیازمند صلاحیتهائی است که در قانون اساسی به آن اشاره شده است.
 
تشخیص وجود و بقای این صلاحیتها برعهده‌ی این مجلس معظم است و این به‌نوبه‌ی خود مسئولیتهای بزرگی را متوجه آن میسازد: آشنائی با جایگاه جمهوری اسلامی در دنیای کنونی؛ توجه به پدیده‌ی جذاب مردمسالاری دینی در میان انبوه شیوه‌های گوناگون حکومت که در آنها یا معنویت و دین، یا مردم، و یا هر دو قربانی شده‌اند؛ توجه به نقش بی‌مانند ایمان و باورهای برآمده از معارف اسلامی در نوع گزینشهای مردمی؛ توجه به تأثیر تقوای فردی و سیاسی شخص رهبر در حفظ اعتماد مردم و سلامت و صلابت و استواری نظام ... اینها بخشی از مسئولیتهای این مجلس معظم را که متشکل از فقهای مردمی و اثرگذار است، یادآور میشود و ادای آن را مطالبه میکند. هریک از سرفصلهای مذکور متضمن وظائفی است که حسن انجام آن، کشور و نظام را به صلاح و سداد رهنمون میگردد و رهبر را در ادای آن مسئولیت بزرگ و بی‌همتا مدد میرساند.
 
 
توفیق شما حضرات محترم و خود را در پیمودن این مسیر مبارک که راه امام راحل بزرگوار و هدف بزرگ و حیاتی ایشان بود، از خداوند منان مسألت میکنم.
 
سیّدعلی خامنه ای
  ۱ خرداد ۱۳۹۵
 
139503041056358087759104.jpg (800×557)
 
 
گزارش دبیر شورای نگهبان 
 
آیت‌الله احمد جنتی دبیر شورای نگهبان صبح امروز (سه‌شنبه) در مراسم افتتاحیه پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری اظهار داشت: مجلس خبرگان رهبری که جایگاهی بس مهم و از جمله نهادهای برآمده از انقلاب اسلامی است و به تعبیر امام مسئولیتی در رأس همه مسئولیت‌ها دارا است.
 
 
وی ادامه داد:‌ نهاد مجلس خبرگان رهبری راهی است برای تحقق آرمان مردم مسلمان و ستمدیده که حکومت اسلامی بر پایه نظریه مترقی ولایت فقیه از سوی امام راحل انتظار می‌کشیدند.
 
 
آیت‌الله جنتی افزود: خدای بزرگ را شاکریم که موجبات شکل گیری نظام جدید سیاسی بر پایه اسلام و نظریه مترقی ولایت فقیه را فراهم کرد.
 
 
نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری تأکید کرد: مجلس خبرگان از یک نظر مظهر مردم‌سالاری دینی و اسلامی و حاکمیت ارزش‌ها و احکام اسلامی است.
 
 
وی به فرمایشات مقام معظم رهبری در آخرین دیدار خود با اعضای مجلس خبرگان دوره چهارم اشاره و خاطرنشان کرد:‌معظم‌له نفوذ،‌حفظ خصوصیات انقلابی و حل نشدن در هاضمه خطرناک جهانی اشاره کردند و وظیفه مجلس خبرگان را انقلابی ماندن و انقلابی فکر کردن عنوان فرمودند.
 
 
وی ادامه داد: انتخابات دوره پنجم مجلس خبرگان رهبری در حالی برگزار شد که حساسیت‌ها و شرایط خاصی آن را احاطه کرده بود که خدا را شاکریم در کمال صحت و سلامت برگزار شد.
 
139503041128405537760144.jpg (533×824)
 
 
دبیر شورای نگهبان با بیان اینکه انتخابات ۷ اسفند 94 در سلامت کامل برگزار شد خاطرنشان کرد:‌ این انتخابات  علاوه بر رضایت مردم رضایت رهبری را نیز در بر داشت و ما از حمایت معظم‌له به شورای نگهبان به خود می‌بالیم و خدا را سپاسگزاریم.
 
 
آیت‌الله جنتی با بیان اینکه خبرگان می‌تواند مظهر حلول سکینه الهی باشد، گفت: امام راحل و مقام معظم رهبری مکررا بر اهمیت و جایگاه مجلس خبرگان رهبری تأکید فرمودند و مجلس خبرگان رهبری جایگاه مهمی دارد و از نهادهای برآمده از نظام اسلامی است.
 
 
برپایه این خبر دبیر شورای نگهبان در انتهای سخنرانی خود گزارشی از روند برگزاری پنجمین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری ارائه کرد.
 
۰ نظر ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۷
حسن حیدری

۱۳۹۵/۰۳/۰۴

پیام به مناسبت آغاز به کار پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت آغاز به کار پنجمین دوره‌ی مجلس خبرگان رهبری، ضمن تبریک به اعضای این مجلس به خاطر دستیابی به اعتماد و انتخاب ملت، تأکید کردند: اهمیت این مجلس عظیم‌الشأن، ناشی از عظمتِ مسئولیتی است که بر دوش منتخب آن نهاده شده و این «مسئولیت»، حراست دقیق و همه‌جانبه از هویت اسلامی و انقلابی نظام حاکم بر کشور و هدایت دستگاه‌های درهم‌تنیده‌ی این نظام به سمت هدف‌های والا و عالیقدر آن است.
متن پیام رهبر معظم انقلاب اسلامی که صبح امروز از سوی حجت‌الاسلام والمسلمین محمّدی گلپایگانی رئیس دفتر مقام معظم رهبری قرائت شد، به شرح زیر است:
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
آغاز به کار پنجمین دوره‌ی مجلس خبرگان در ایّام ولادت حضرت ولیّ الله الاعظم ارواحنا فداه تقارن مبارکی است که باید به فال نیک گرفت و اطمینان به تسدید و تأیید الهی و رعایت و رضایتِ وَلَوی را در دلِ مؤمنِ به صدق وعده‌های الهی، افزون و پایدار ساخت. همچنین همزمانی با سوم خرداد را که نماد پیروزی مقاومت و افراشتن پرچم فتح و نصرت الهی است، باید قدر دانست و از آن پدیده‌ی شگفت‌آور، درس آموخت.

خداوند عزیز و حکیم را با همه‌ی دل سپاس میگزارم که به ملت مؤمن و شجاع و باوفا توفیق تشکیل این مجلس را ارزانی فرمود و نظام جمهوری اسلامی را بار دیگر به بیعتی عمومی سرافراز ساخت.

به شما برگزیدگان نیز به خاطر دستیابی به اعتماد و انتخاب ملت تبریک میگویم و توفیق در تقدیم خدمت شایسته به کشور و مردم را برای شما از خداوند علیم و بصیر مسألت میکنم.

اهمیت این مجلس عظیم‌الشأن، ناشی از عظمت مسئولیتی است که بر دوش منتخب آن نهاده شده است. این مسئولیت در یک جمله:
حراست دقیق و همه‌جانبه از هویت اسلامی و انقلابی نظام حاکم بر کشور و هدایت دستگاههای درهم‌تنیده‌ی این نظام به سمت هدفهای والا و عالیقدر آن است. ادای این مسئولیت سنگین نیازمند صلاحیتهائی است که در قانون اساسی به آن اشاره شده است.

تشخیص وجود و بقای این صلاحیتها برعهده‌ی این مجلس معظم است و این به‌نوبه‌ی خود مسئولیتهای بزرگی را متوجه آن میسازد: آشنائی با جایگاه جمهوری اسلامی در دنیای کنونی؛ توجه به پدیده‌ی جذاب مردمسالاری دینی در میان انبوه شیوه‌های گوناگون حکومت که در آنها یا معنویت و دین، یا مردم، و یا هر دو قربانی شده‌اند؛ توجه به نقش بی‌مانند ایمان و باورهای برآمده از معارف اسلامی در نوع گزینشهای مردمی؛ توجه به تأثیر تقوای فردی و سیاسی شخص رهبر در حفظ اعتماد مردم و سلامت و صلابت و استواری نظام ... اینها بخشی از مسئولیتهای این مجلس معظم را که متشکل از فقهای مردمی و اثرگذار است، یادآور میشود و ادای آن را مطالبه میکند. هریک از سرفصلهای مذکور متضمن وظائفی است که حسن انجام آن، کشور و نظام را به صلاح و سداد رهنمون میگردد و رهبر را در ادای آن مسئولیت بزرگ و بی‌همتا مدد میرساند.

توفیق شما حضرات محترم و خود را در پیمودن این مسیر مبارک که راه امام راحل بزرگوار و هدف بزرگ و حیاتی ایشان بود، از خداوند منان مسألت میکنم.
سیّدعلی خامنه‌ای
۱ خرداد ۱۳۹۵
۰ نظر ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۴
حسن حیدری
روایتی از روزهای سخت انقلاب؛
آقای خامنه‌ای راهی جنوب کشور شد تا به سیستان و بلوچستان بروند. در مسیر به برخی از شهرهای کشور هم سر زدند. در کرمان توقفش طولانی شد.
به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ اولین بحران جمهوری نوپای اسلامی بحران‌های قومی و منطقه‌ای بود. اول اسفند 1357 هشت روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ضدانقلاب در مناطق کُردنشین با غارت پادگان مهاباد بحرانی را آغاز کرد که تا مدت‌ها ادامه داشت. بحران مخصوص کردستان نبود و به تدریج بسیاری از مناطق کشور درگیر بحران منطقه ای شدند (1) که سیستان و بلوچستان که آقای خامنه ای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در آن تبعید بود یکی از این مناطق بود.

ماجرای اولین ماموریتی که امام به آیت الله خامنه‌ای داد+عکس

* استان‌های محروم


از فروردین 58، گروه‌های سیاسی و قومی شهرهای مختلف کشور را ناامن کردند؛ کردستان، کرمانشاه و خوزستان، مناطقی که معمولا امکانات کمتری داشتند و مردمشان در فقر به سر می‌بردند. روزانه عده‌ای به تهران می‌رفتند و با مسئولان دیدار می‌کردند تا مشکلاتشان را حل کنند.

امام خمینی: «اینها مکرر می‌آمدند پیش من که در اطراف ما بیکاری زیاد است، هیچ نداریم، آب و برق نداریم، دبستان نداریم، بیمارستان نداریم؛ از این حرف‌ها. خب، هرکسی از هرجا هست می‌آید می‌گوید و غالبا هم می‌گویند هیچ جا مثل ما محروم نبوده. ما به اینها می‌گوییم که خب، این تازه شده است؟ یا از قدیم بوده است؟ انقلاب این را آورده است؟ یاخیر، این سابق بوده است و حالا ما وارد شدیم به جایی که همه اینها نبوده. بختیاری می‌گوید که ما از همه محروم‌تر بودیم؛ بلوچستانی هم همین را می‌گوید، کردستانی هم، همه. و همه هم راست می‌گویند که محروم بوده‌اند. باید قدری صبر کنند ببینند که باید چه بکنند اینها. خیال نکنند که حالا بیکار هستیم، پس یالله بدهید. من این کار را نکردم، سابق این کار را کرده.» (2)

ماجرای اولین ماموریتی که امام به آیت الله خامنه‌ای داد+عکس

* ماموریت سیستان و بلوچستان

 امام خمینی 9 فروردین طی حکمی خطاب به آقای خامنه‌ای نوشتند:«به آن منطقه رفته به خواسته‌های اهالی محترم آن مناطق رسیدگی نمایید و انتظارات مردم دلیر آن دیار را برای اینجانب و اولیای امور گزارش دهید.» (3)

امام تاکید داشت که رفراندوم انتخاب نوع حکومت پس از انقلاب سریع‌تر برگزار شود. هر چند یک روز به موعد رفراندوم مانده بود اما به آقای خامنه ای تاکید کرد: «آنان را به شرکت در رفراندوم تشویق نمایید.» (4)

ماجرای اولین ماموریتی که امام به آیت الله خامنه‌ای داد+عکس

*مردم بلوچ

آقای خامنه‌ای راهی جنوب کشور شد تا به سیستان و بلوچستان بروند. در مسیر به برخی از شهرهای کشور هم سر زدند. در کرمان توقفش طولانی شد. هنوز حجت الاسلام خامنه‌ای به سیستان نرسیده بود رفراندوم برگزار شد. دهم فروردین 1358 در فرودگاه کرمان، رای مثبت خود را به «جمهوری اسلامی» به صندوق انداخت و عازم استان سیستان و بلوچستان شد برای حضور میان مردم بلوچ.

آقای خامنه ای سعی کرد با گروه‌های مختلف منطقه گفت و گو کند(5)؛ «همه‌ی این خوانین درجه‌ی یک بلوچستان به ایرانشهر آمدند و با من ملاقات کردند، تا شاید بتوانند تقرب و تحببی پیدا کنند. من سیاست جمهوری اسلامی را برای آنان روشن کردم. خوانین امیدی پیدا نکردند. البته کسانی بودند که این سیاست را قبول نداشتند ما نمی‌خواستیم در آنجا سیاست اعمال کنیم. ما می‌خواستیم حقیقت در آنجا اعمال کنیم. حقیقت این بود که مردمی بودند و باید زیر سایه‌ی جمهوری اسلامی زندگی می‌کردند.»(6)

ماجرای اولین ماموریتی که امام به آیت الله خامنه‌ای داد+عکس
«محرومیت‌هایى که در این استان [سیستان و بلوچستان در قبل از انقلاب] دیدم، یک انگیزه قوى و آرزوى بزرگ در من به‌وجود آورد و آن این‌که باید به این استانِ با این همه استعداد و به این مردمِ با این همه صفا کمک کرد تا بتوانند زندگى سعادتمند و لایق شأن خود را در پیش گیرند. لذا بعد از پیروزى انقلاب، اوّلین حکم مأموریتى که امام رضوان‌اللَّه‌علیه صادر کردند، حکمى به این بنده حقیر براى سفر به استان سیستان و بلوچستان بود. من آمدم و مناطق گوناگون این استان را از نزدیک دیدم و انقلاب وظیفه خود را در قبال این استان حس کرد. از جنوبى‌ترین نقاط استان، از منطقه چابهار و نیکشهر و نِبت و فَنّوج و اِسپَکه و غیره تا مناطق شرقى این استان، منطقه سراوان و جالق و سرباز و از مناطق شمالى این استان، منطقه زابل و دریاچه هامون تا غرب این استان، منطقه بَزمان و دَلگان و چاه‌هاشم و جازموریان و غیره خبرها گرفتم، با مردم این مناطق نشستم، داخل کپرها رفتم و با دردها و رنج‌هاى اینها که در دوران رژیم طاغوت بر روى هم انباشته و متراکم شده بود، آشنا شدم. انقلاب خود را در قبال سیستان و بلوچستان موظّف دید و کار از روزهاى اوّل شروع شد. جهاد سازندگى و اجتماعات و جمعیتهاى مردمىِ خودجوش در این مناطق مشغول کار شدند. جوانان امروزِ زاهدان و ایرانشهر و چابهار و زابل نمى‌دانند که گذشته این استان چگونه بود. اگر گذشته وحشتناکِ زندگى در این استان تصویر شود، معلوم مى‌شود که نظام اسلامى در این منطقه چه خدمات بزرگ و گرانبهایى انجام داده است. اما آن حقیقتى که از یاد من نمى‌رود و امیدوارم یکایک مسؤولان همیشه آن را به یاد داشته باشند، این است که این استان چندین برابر آنچه که به آن خدمت شده، نیازمند خدمت است. محرومیتهایى که بر اثر تسلّط طولانى پادشاهان جبّار و بى‌فکر و بى‌کفایت بر مردم این استان تحمیل شده است، باید در طول مدّت برطرف شود.» (7)


ماجرای اولین ماموریتی که امام به آیت الله خامنه‌ای داد+عکس

آقای خامنه ای در آن زمان از روحانیون برجسته و تاثیرگذار انقلاب اسلامی محسوب می‌شد و یادش هست که مردم منطقه در دوران تبعیدش به ایرانشهر به ایشان گفته بودن:«تا به حال حتی یک معاون استاندار هم به این شهر سفر نکرده است! ایرانشهر روستا نیست. یک شهر است و در آن زمان تا به این حد مورد غفلت بود.»(8)


*پی نوشت:

1-بحران بالا می‌گیرد: روایت ناآرامی های مناطق کردنشین؛ ص 12
2- صحیفه امام خمینی، ج 7، ص 224
3- صحیفه امام خمینی، ج 6، ص429
4- همان.
5- سیدعلی خامنه ای، سخنرانی در دیدار با روحانیون دفتر نمایندگی ولی فقیه در امور اهل سنت سیستان و بلوچستان، 1370/08/27
6-همان.
7- آیت الله سید علی خامنه‌ای، سخنرانی در جمع مردم زاهدان در استادیوم آزادی، 1381/12/04
8-همان.
روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیت الله سید علی خامنه‌ای
۰ نظر ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۰۵
حسن حیدری

شیوه اجرای مراسم امروز دانشگاه امام حسین(ع) با حضور فرمانده معظم کل قوا، با اتفاقی نادر و جالب همراه بود.

شیوه اجرای مراسم امروز دانشگاه امام حسین(ع) با حضور فرمانده معظم کل قوا، با اتفاقی نادر و جالب همراه بود.

 مراسم دانش‌آموختگی، تحلیف و اعطای درجه سردوشی دانشجویان دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) پیش از ظهر امروز با حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمانده معظم کل قوا برگزار شد.

 

به گزارش تسنیم، در مراسم‌های نظامی این‌چنینی روال معمول بر این است که در هنگام سخنرانی فرمانده معظم کل قوا، تمام حاضرین در میدان به حالت نظم نظامی و "خبردار" حضور می‌یابند و بیانات سخنران را می‌شنوند، با این حال در جلسه امروز مقام معظم رهبری پیش از آغاز سخنرانی خود با لحنی صمیمانه از حاضرین خواستند جلوی جایگاه جمع شده و راحت بنشینند. 

 

سخنرانی رهبر معظم انقلاب در این مراسم حدود 35 دقیقه به طول انجامید؛ علیرغم اصرار سرلشگر جعفری فرمانده کل سپاه برای جلوس ایشان بر روی صندلی، مقام معظم رهبری این موضوع را نپذیرفته و به صورت  ایستاده سخنرانی کردند.

۰ نظر ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۵۴
حسن حیدری
۰ نظر ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۸
حسن حیدری