عکس/ خودرویی که اتوبوس دراویش در خیابان پاسداران آن را مچاله کرد

روی متن بالا کلیک نمایید
به گزارش مشرق، علی قلهکی فعال رسانه ای با زدن هشتگ دراویش داعشی جملهای از «بن سلمان» ولیعهد سعودی را یادآوری کرد که گفته بود: جنگ را به داخل ایران میکشانیم.
در جریان درگیریهای امشب بالغ بر ۶۰ نفر از فرقه دراویش گنابادی بازداشت شدند.
به گزارش مشرق، سعید منتظر المهدی سخنگوی پلیس در کانال تلگرامی خود نوشت: برخی دراویش در حال تهیه کوکتل مولوتوف بودند و برخی با شمشیر رجز خانی می کردند.
پلیس تلاش کرد کمترین آسیب به مردم در محل وارد شود و برخی دراویش متواری و برخی بر روی پشت بام منازل مردم رفتند.
در جریان درگیری های امشب بالغ بر ۶۰ نفر از فرقه دراویش گنابادی بازداشت شدند.
پلیس برای متفرق شدن دراویش و عدم مزاحمت برای ساکنین ضرب الاجل تعیین کرد.
دراویش آشوبگر در ادامه اقدامات خرابکارانه خود که از عصر روز گذشته در محدوده پاسداران آغاز کردهاند، خودروی یکی از اهالی محل را به آتش کشیدند.
به گزارش مشرق، به دنبال اقدامات خرابکارانه تعدادی از دراویش در منطقه پاسداران که از عصر روز گذشته آغاز شده بود، علی رغم تلاش پلیس برای برقراری نظم و امنیت در این منطقه همچنان تعدادی از این افراد در خیابان گلستان هفتم پاسداران متفرق نشدهاند.
بر اساس این گزارش دراویش حاضر در محل با ایجاد موانع و روشن کردن آتش در سرتاسر این خیابان فرعی، این مسیر را مسدود کردهاند.
درطول ساعات گذشته پلیس بارها از این افراد خواسته تا برای برقراری مجدد نظم و آسایش ساکنان از محل متفرق شوند.
پلیس در ساعتهای اخیر چندتن از این افراد که به انواع سلاح سرد مجهز بودند را دستگیر کرده است.
دراویش آشوبگر خودروی یکی از ساکنین محل را به آتش کشیدند.
یک خودروی سمند سفید به ماموران حمله ور شد و جمعی از آنان را مجروح کرد. این بار سوم است که دراویش به صورت وحشیانه با خودرو به ماموران حمله میکنند.
گروه معارف - رجانیوز: در ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها شاید همین عبارت مورخان برای ورود به حسینه رجا کافی باشد که در وصف حال دختر پیامبر سلام الله علیهما آورده اند. "ما زالت بعد ابیها مُعصبة الرأس، ناحِلة الجسم، منهدّة الرکن، باکیة العین" (بحار الانوار جلد ۴۳)
khalaj.mp3 | دانلود فایل
mojtahedi.mp3 | دانلود فایل
این که حضرت زهرا ـ علیهاالسّلام ـ بعد از آن همه مظلومیت، در حال احتضار وصیت نمود که شبانه دفن گردد،(۱) کار عجیبى بود که نظیر کار پیغمبران ـ علیهم السّلام ـ است؛ زیرا کار کسى که نزاع کند و مغلوب شود و کشته و شهیده گردد و علیه او قضاوت بشود و آن همه بلاها را ببیند، و با این حال راهى را پیدا کند که خود را مثل غالب جلوه دهد و غالب بودن خود را به دیگران نشان دهد، به کار پیغمبران و اعجاز شباهت دارد، راهى که فکر بشر از فهم آن عاجز بود و آن این که وصیت نمود بدون تشییع شبانه دفن گردد.
اگر دستگاه حکومت و خلافت به فکرشان مى رسید که حضرت زهرا ـ علیهاالسّلام ـ چنین کارى را مى خواهد بکند، به منزل آن حضرت وارد مى شدند و از انجام آن جلوگیرى مى کردند.
بعد از دفن نیز راهى جز نبش قبر آن حضرت نبود که حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ از آن جلوگیرى نمود و نتوانستند کارى بکنند.
پی نوشت:
۱.بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۹۲؛ اقبال الاعمال، ص ۶۲۳؛ عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۸۷؛ نهج الحق، ص۲۷۰؛ رسالة حول حدیث « سخن معاشر الانبیاء لانورّث »، ص ۲۸.
***
صوت
سخنرانی آیت الله محمدمهدی میرباقری در شب دوم دهه اول فاطمیه سال 1436 هجری قمری
سخنرانی آیت الله میرباقری | دانلود فایل
گزیده متن سخنرانی
مرثیه سرایی حاج میثم مطیعی در محضر رهبر انقلاب/ شب اول فاطمیه 1435 هجری قمری
moteei.mp3 | دانلود فایل
***
روضه مکتوب
برگرفته از کتاب منتهی الآمال شیخ عباس قمی
بدان که در روز وفات آن حضرت، اختلاف بسیار است واظهر نزد احقر آن است که وفات آن حـضـرت در سـوم جـُمـادى الاخـره واقع شده چنانکه مختار جمعى از بزرگان علما است واز بـراى مـن شـواهـدى است بر این مطلب که جاى ذکرش نیست.(۱) پس بقاى آن حـضـرت بـعد از پدر بزرگوار خود، نود وپنج روز بوده. واگرچه در روایت معتبر وارد شـده اسـت کـه مـدت مـکـث آن مخدّره بعد از پدر خود در دنیا هفتاد وپنج روز بوده لکن توان وجـهـى بـراى آن ذکـر کـرد بـه بـیـانـى کـه مـقـام ذکـرش در ایـنـجا نیست ولکن خوب است عـمـل شـود بـه هـر دو طـریـق در اقـامـه مـصـیـبـت و عـزاى آن حـضـرت چـنـانـکـه فعلاً معمول است.
بـه هـرحـال؛ بعد از پدر بزرگوار خود در دنیا چندان مکث نکرد و پیوسته نـالان و گـریـان بـود، در آن مـدت قلیل، آن قدر اذیّت و درد کشید که خداى داند و اگر کسى تـأمـل کند در آن کلمات که امیرالمؤمنین علیه السّلام بعد از دفن فاطمه علیهاالسلام با قـبـر پیغمبر صلى اللّه علیه وآله وسلّم خطاب کرد، مىداند که چه مقدار بوده صدمات آن مظلومه. واز آن کلمات است:
«سـَتُنَبِّئُکَ اِبْنَتُکَ بِتَظافُرِ اُمَّتِکَ عَلى هَضْمِها فَاحْفِهَا السُّؤ الَ وَاسْتَخْبِرْهَا الْح الَ فـَکـَمْ مـِنْ غـَلیـلٍ مُعْتَلَجٍ بِصَدْرِه ا لَمْ تَجِدْ اِلى بَثِّهِ سَبیلاً وَسَتَقُولُ وَیْحَکُمُ اللّهُ وَهُوَ خَیْرُ الْحاکِمینَ.» (۲)
حـاصـل عـبـارت آنـکـه امـیـرالمـؤمـنـیـن عـلیـه السـّلام بـا رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله و سـلّم می گـوید: «و به زودى خبر خواهد داد تو را دختر تـو بـه مـعـاونت و یارى کردن امت تو یکدیگر را بر غصب حق من و ظلم کردن در حق او، پس از او بـپـرس احـوال را چه بسیار غمها ودردهاى سوزنده که در سینه فاطمه علیهاالسّلام بر روى هـم نـشـسـتـه بـود کـه بـه کـسى اظهار نمىتوانست بکند و به زودى همه را به شما عرض خواهد کرد و خدا از براى اوحکم خواهد کرد واو بهترین حکم کنندگان است.»
شـیـخ طـوسـى بـه سـنـد مـعتبر از ابن عباس روایت کرده است که "چون هنگام وفات حضرت رسـول صلى اللّه علیه وآله وسلّم شد، آن قدر گریست که آب دیدهاش بر محاسن مبارکش جـارى شـد. گـفتند: یا رسول اللّه! سبب گریه شما چیست؟ فرمود: گریه مىکنم براى فـرزنـدان خـود و آنچه نسبت به ایشان خواهند کرد. بَدانِ امّت من بعد از من، گویا مىبینم فـاطـمه دختر خود را بر او ستم کرده باشند، بعد از من و او ندا کند که یا اَبَتاه، و اَحدى از امـت مـن اورا اعـانـت نـکـنـد؛ چـون فـاطـمـه عـلیـهاالسّلام این سخن را شنید، گریست. حضرت رسول صلى اللّه علیه وآله وسلّم فرمود که گریه مکن اى دختر من، فاطمه علیهاالسّلام گفت: گریه نمىکنم براى آنچه بعد از تو با من خواهند کرد، ولیکن مىگریم از مفارقت تـو یـا رسـول اللّه صـلى اللّه علیه وآله وسلّم. حضرت فرمود که بشارت باد تو را اى دخـتـر مـن کـه زود بـه مـن مـلحـق خـواهـى شـد و تـو اول کـسـى خـواهـى بـود کـه از اهل بیت من به من ملحق مىشود." (۳)
در کـتـاب (روضـه الواعـظـیـن) وغـیره روایت کرده اند که حضرت فاطمه علیهاالسّلام را مرض شدیدى عارض شد و تا چهل روز ممتد شد. چون دانست موت خود را اُمّ اَیْمَن واَسماء بنت عُمَیسْ را طلبید و فرستاد ایشان را که حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام را حاضر سازند، چون حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام حاضر شد، گفت: "اى پسر عم! از آسمان خبر فوت من به من رسید و من در جناح سفر آخرتم، تو را وصیت مىکنم به چیزى چند که در خاطر دارم."
حـضـرت فـرمـود: "آنچـه خـواهـى وصـیـّت کـن اى دخـتـر رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله وسلّم" پس بر بالین آن حضرت نشست وهرکه را در آن خـانـه بـود، بـیرون کردند. پس فرمود که اى پسر عم! هرگز مرا دروغگو و خائن نیافتى و از روزى کـه بـا مـن معاشرت نمودهاى، مخالفت تو نکرده ام. حضرت فرمود که معاذ اللّه تـوداناترى به خدا و نیکوکارتر و پرهیزکارتر و کریمتر و از خدا ترسانترى از آنکه تو را سـرزنـش کنم به مخالفت خود و بر من بسیار گران است مفارقت تو و لیکن مرگ امرى اسـت کـه چـاره از آن نـیـسـت، بـه خـدا سـوگـنـد کـه تـازه کـردى بـر مـن مـصـیـبـت رسول خدا صلى اللّه علیه وآله وسلّم را و عظیم شد وفات تو بر من، پس می گویم: اِنّا ا للّه وَ اِنـّا اِلَیـْهِ راجِعُون براى مصیبتى که بسیار دردآورنده است مرا و چه بسیار مرا و چه بـسیار سوزنده و به حزن آورنده است مرا، به خدا سوگند که این مصیبتى است که تسلى دهـنـده نـدارد و رَزیـّه اى اسـت کـه هـیـچ چـیـز عـوض آن نـمـىتـوانـد شـد؛ پـس سـاعتى هر دوگـریـسـتـنـد، پس امیرالمؤمنین علیه السّلام سر حضرت فاطمه علیه السّلام را ساعتى بـه دامـن گـرفت و آن حضرت را به سینه خود چسبانید فرمود که هرچه مىخواهى وصیّت بـکن که آنچه فرمایى به عمل مىآورم و امر تو را بر امر خود اختیار مىکنم؛ پس فاطمه عـلیـهـاالسـّلام گـفـت کـه خـدا تـو را جـزاى خـیـر دهـد اى پـسـر عـم رسـول خـدا صـلى اللّه عـلیـه وآله وسـلّم، وصـیـّت مـىکـنـم تو را اول که بعد از من اُمامه را به عقد خود درآورى؛ زیرا که مردان را چاره از زن گرفتن نیست. او براى فرزندان من مِثْل من است. پس گفت که براى من نعشى قرار ده زیرا که ملائکه را دیـدم که صورت نعش براى من ساختند. حضرت فرمود که وصف آن را براى من بیان کن؛ پـس وصـف آن را بـیـان کـرد و حـضـرت از بـراى او درسـت کـرد و اول نـعشى که در زمین ساختند، آن بود. پس گفت که باز وصیّت مىکنم تو را که نگذارى بـر جـنـازه مـن حـاضـر شـوند یکى از آنهایى که بر من ستم کردند و حق مرا گرفتند؛ چه ایـشـان دشـمـن مـن و دشـمـن رسول خدا صلى اللّه علیه وآله وسلم هستند و نگذارى که احدى از ایـشـان و اتـبـاع ایشان بر من نماز کنند و مرا در شب دفن کنى، در وقتى که دیدهها در خواب باشد.
---------------------------------
۱ـ عـلامـه مـجـلسـى؛ در (جـلاء العـیـون) ایـن قول را اصح واَشْهَر میان علماى امامیه دانسته است. ر.ک: (جلاء العیون) ص ۲۷۹.
۲ـ (الکـافـى) ۱/۴۵۹، بـاب (مـولد الزهرا علیهاالسّلام)، حدیث سوم؛ (روضه الواعظین) ۱/۱۵۲.
۳ـ (الخصال) شیخ صدوق ۱/۲۷۲، باب الخمسه، حدیث ۱۵.
۴ـ (روضه الواعظین) فتال نیشابورى ۱/۱۵۱.
***
صوت
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین ناصر رفیعی محضر رهبر انقلاب/ شب اول فاطمیه 1435 هجری قمری
rafieei.mp3 | دانلود فایل
***
پاسخ حضرت آیت الله جوادی آملی به شبهه وهابیون
روایت جعل کردند تا فدک را غصب کنند
آیت الله جوادی آملی در یکی از دروس تفسیر خود در تاریخ ۱۲/۷/۱۳۸۸ به یکی از شبهات جدید وهابیت درباره مصائب حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ پرداختند، و بر مظلومیت ایشان اشک ریختند.
ایشان که در این درس به آیه ۶ سوره مبارکه مریم (یرِثُنی و یرِثُ من آل یعقوب) رسیده بودند این آیه را یکی از پاسخهای حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ به غاصبان فدک برشمردند و در ضمن آن، به شبهه ای قدیمی که بتازگی از سوی برخی وهابیون افراطی مطرح شده است پاسخ گفتند. اخیراً «عثمان الخمیس» روحانی بشدت افراطی وهابی، در برنامه خود در "شبکه ماهوارهای الصفا" به حدیث جعلی «نحن معاشر الانبیاء لانورّث ، ما ترکناه صدقة» استناد کرده و فدک را حق حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السلام ـ ندانست. وی در این برنامه به زعم خود تلاش کرد تا با دلایل متعدد ثابت کند که منظور آیات قرآن از ارثی که انبیاء باقی گذاشتند تنها "علم و نبوت" است.
در پاسخ به این اظهارات بی پایه، مفسّر و متأله بزرگ معاصر، آیت الله عبدالله جوادی آملی با توضیح خطبه فدکیه حضرت زهرا و نیز وداع امیرالمؤمنین علی ـ علیهما السلام ـ با ایشان، به ایراد پاسخ پرداختند که در ضمن آن بر مظلومیت آن حضرت اشک ریختند.
آنچه در پی می آید متن بیانات ایشان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حضرت علامه جوادی آملی است.
------------------------------------
نبوت ارثی نیست. «الله أعلم حیث یجعل رسالته»[۱]. رسالت، نبوّت، امامت، اینها به عصمت برمیگردد، اینها ارثی نیست. این میراث کتاب ـ به معنای نبّوت ـ را ارث بردن نیست.
کتاب را پیامبر به امت ارث میدهد. مثل اینکه فرمود: «إنّی تارکٌ فیکم الثّقلین». از ارث به "ترکه" و "ماتَرَک" یاد میکنند. در تعبیرات دینی، به "ترکه" یاد شده است. ما هم تعبیر عرفیمان این است که: تَرَکه میّت چیست؟ حضرت (ص) هم فرمود: «میراث من قرآن و عترت است؛ "إنّی تارکٌ فیکم الثَقَلَین"، این ترکه، این إرث در بین شما هست». به این معنا ، همه چیز برای همه امّت، چه ظالم، چه صالح، چه طالح ارث است.
وقتی
که وجود مبارک زکریا (ع) از ذات اقدس إله فرزند میخواهد، چون طبق دو آیه،
دو خصیصهی تلخ برای فرزندها ذکر شده، برای اینکه به آن دو خصیصه مبتلا
نشود هم در آیه سوره مبارکه آل عمران به خدا عرض کرد: «و اجعله مِن لدُنکَ ذرّیةً طیبة» یعنی فرزند طیب؛ هم در آیه مبارکه سوره مریم عرض کرد: «و اجعله ربِّ رضیا».
در مسأله ارث [ارث گذاشتن انبیاء در آیاتی مثل "یرثنی و یرث من آل یعقوب" و "ورث سلیمان داود"] اقوال متعدّدی است. گفته اند:
منظور از میراث، نبوّت است.
منظور از میراث، علم و حکمت است.
منظور از میراث، مال است.
این اقوال سه گانه در قالب کتابهای تفسیری ـ مخصوصاً در جامع قُرطبی ـ آمده.
بررسی اقوال سه گانه :
اول : منظور ، نبوّت نیست؛ برای اینکه نبوّت امر ارثی نیست؛ بر اساس آیهی «الله أعلمُ حیثُ یَجعَلُ رِسالَتَه» ارثی نیست. هیچکدام از انبیاء ، نبوّت را از نبی قبلی ارث نبردند. سلسله انبیاء ابراهیمی ـ علیهم السلام ـ از وجود مبارک حضرت ابراهیم(ع) و انبیاء بعدی، اینها هر کدام بر اساس "اعطاء الهی" به نبوت رسیدند، نه این که ارث برده باشند.
دوم : درباره علم و حکمت ـ که [فرموده اند:] «العلماء ورثة الأنبیاء»
ـ این سر جایش محفوظ است؛ که اینها وارثان انبیاء هستند. برای اینکه
انبیاء معلم کتاب و حکمتاند و اینها هم علم و حکمت را از انبیاء به ارث
میبرند. این هم اختصاصی به هیچ پیغمبری ندارد.
سوم : میماند مسأله مال. در جریان مسأله مال که قول سوم است اختصاصی به ما شیعهها ندارد، عدهای، هم از اهل سنت و هم از قدما و از اصحاب ـ مثل «ابن عباس» و دیگران ـ این ارث را ارث مال دانستهاند. ما باید ببینیم که این ارث، ارث مال است یا غیر مال:
روایتی را «مرحوم کلینی رضوان الله علیه» در کافی نقل میکند که: انبیاء درهم و دینار را به ارث نمیگذارند، اینها علم را به ارث میگذارند. این روایت را که مرحوم کلینی نقل کرد حق است. یعنی بنای انبیاء بر این نیست که اینها مال جمع بکنند؛ مال را به دیگری منتقل بکنند؛ اینها نیست.
آنچه که محور نزاع بین دو فرقه است آن ذیلی است که جعل شده ؛ [یعنی] "ما تَرَکناه صدقة". این "ما تَرَکناه صدقة" را که آنها نقل کردند سند ندارد و جعلی است و در جوامع روایی معتبر نیامده و در کتاب شریف کافی هم نیست. آنها این را جعل کردند تا بگویند این "فدک" و امثال فدک صدقه است؛ وقتی صدقه عمومی شد به بیت المال میرسد؛ وقتی بیت المال شد به حاکم وقت منتقل میشود؛ و همین کار را هم کردند.
ما برای اینکه ببینیم این روایت درست هست یا نه، اولاً در سند این روایت: متن این روایت به همین جمله ختم میشود که مرحوم کافی در کلینی نقل کرده است که «الانبیاء لا یوَرِّثون درهماً و لا دینارا». این ها علم را ارث میگذارند. آن «ما تَرَکناه صدقة» در جوامع روایی معتبر نیست. این یک.
و ثانیاً در حجیت روایت: چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد، اولاً و بالذّات باید بر کتاب خدا عرضه شود. این دو طایفه روایات است که هر دو را مرحوم کلینی نقل کرد، بزرگان دیگر هم در جوامع روایی آورده اند:
یک
طایفه مربوط به عنوان "نصوص علاجیه" است که در کتابهای اصولی فراوان مطرح
است، که اگر دو خبر معارض بودند چه بکنیم؟ حضرت فرمود که: "ما وافَقَ کتابَ الله" میشود حجت، و "ما خالَفَ کتاب الله فاضربوه علی الجدار"
و مانند آن. اینها به عنوان "نصوص علاجیه" است که روایتهایی که معارض
هم هستند، معیار حجّت و لاحجّت یا ترجیح إحدی الحجّتین، عرض بر قرآن کریم
است.
طایفه دیگر روایاتی است که مطلق است چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد. وجود مبارک پیغمبر ـ علیه و علی آله آلاف التحیة و الثنا ـ و همچنین ائمه ـ علیهم السلام ـ فرمودند: «به نام ما حدیث جعل میکنند؛ ولی به نام خدا آیه قرآن را نمیتوانند جعل بکنند»... به نام ما روایات جعلی زیاد هست. هر روایتی که از ما به شما رسید بر کتاب خدا عرضه کنید. اگر مطابق با کتاب خدا نبود و مخالف کتاب خدا بود، این حجت نیست و حرف ما نیست.
خدا
غریق رحمت کند «علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه» را ؛ ایشان میفرمود:
طبق همین روایت معلوم میشود که چیزهایی را به نام پیغمبر جعل کرده اند.
برای اینکه این روایت «ستکثر عَلَیّ القالَة»
[۲]یا صادر شده و یا صادر نشده. اگر صادر شده و پیغمبر(ص) فرمود به نام من
دروغ جعل میکنند معلوم میشود احادیث موضوع داریم. و اگر این روایت صادر
نشده باشد همین دلیل بر جعل است، برای اینکه همین را از پیغمبر(ص) نقل
کردند. لذا ایشان فرمود: این روایت چه صادر شده باشد چه صادر نشده باشد
مضمونش حق است. یعنی معلوم میشود که به نام پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و
سلّم ـ احادیثی جعل میکنند.
پس هر روایتی چه معارض داشته باشد چه معارض نداشته باشد باید بر قرآن کریم عرضه شود. لذا اول ما باید خطوط کلی قرآن را ارزیابی کنیم، بعد روایت را بر قرآن عرضه کنیم.
وقتی آیات قرآن را بررسی میکنیم، میبینیم عموماتی دارد، اطلاقاتی دارد و خصوصیاتی. هم عموم و اطلاقش شامل أنبیاء و غیر أنبیاء میشود، هم آنچه که مخصوص أنبیاء است. تمام این اطلاقات از «أقیموا الصلاة»، از «کُتِبَ علیکم الصیام»، از مسأله جهاد، از مسأله حج، از مسائل امر به معروف و نهی از منکر، همهی تکالیف شامل أنبیاء و معصومین ـ علیهم السلام ـ میشود. البته آنها احکام مختصه هم دارند نظیر وجوب نماز شب بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ و مانند آن.
ولی:
یک : «یوصیکم الله فی اولادکم»[۳] اینگونه از عمومات مسأله ارث را تبیین میکند و شامل پیغمبر [هم] می شود. همه اینها مشمولند...
دو : آیه سوره مبارکه احزاب که «اولوا الأرحام بعضُهُم اولی ببعض» که طبقات ارث را تبیین میکند شامل أنبیاء هم میشود.
سه : قصه «وَرِثَ سلیمانُ داود»[۴] درباره خصوص نبوّت است.
چهار : اینجا هم «ولیاً یرِثُنی و یرِثُ من آل یعقوب»[۵] ظاهرش، مال است. برای اینکه "ارث نبوّت" یا "ارث علم" یا "ارث حکمت" قرینه میخواهد.
وقتی عرفاً گفتند ارث، یعنی "مسأله مال". فلان کس ارث برد، فلان کس وارث است یعنی مال. درست است که میشود گفت فلان شخص وارث علم فلان کس است، وارث حکمت فلان کس است ولی مع القرینه است. با قرینه میشود ارث را در مسائل علم و حکمت مطرح کرد؛ ولی بی قرینه همان مسأله ارث مال است . لغةً اینطور است، عرفاً اینطور است، اعتبار عقلاء اینطور است.
پس این چهار دلیل نشان میدهد که أنبیاء همانند افراد دیگر مشمول این عموم و اطلاقاتند.
مهمتر
از همه استدلال صدّیقه کبری ـ سلام الله علیها ـ در حضور همه مهاجر و
انصار با اطّلاع وجود مبارک امام زمانش یعنی علی بن ابیطالب ـ سلام الله
علیه ـ است. حضرت باخبر بود که وجود مبارک صدیقه کبری (س) چگونه دارند
احتجاج میکنند. یکی از کسانی که این خطبه را حفظ کرد و نقل کرد زینب کبری ـ
سلام الله علیها ـ بود که این خطبه را حفظ کرده بود و برای دیگران نقل
کرد. یکی از روات این خطبه زینب کبری ـ سلام الله علیها ـ است.
الان
شما ملاحظه بفرمایید این خطبه نورانی حضرت (س) از چند بخش تشکیل میشود و
از چند جهت حضرت استدلال میکنند... بعد از حمد و ثنا و توحید الهی و وحی و
نبوت و... به مسأله ارث میرسند که خطاب به مهاجر و انصار فرمود: «اَیُّهَا الْمُسْلِمُونَ! أَ اُغْلَبُ عَلى اِرثی؟ یا بن أبیقحافه! أفی کتاب الله ان ترث اباک و لا ارث أبی»؟ تو قرآن آمده که تو ارث میبری ولی من از پدرم ارث نمیبرم؟ «لقد
جئت شیئاً فریا. أفعلى عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم؟ اذ
یقول: "و ورث سلیمان داود"؟ و قال فیما اقتصّ من خبر یحیی بن زکریا اذ قال:
«فهب لى من لدنک ولیا، یرثنی و یرث من آل یعقوب»؟ پس این آیاتی است مربوط به انبیاء که ارث میبرند.
و همچنین «و قال: "و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فی کتاب الله"[۶] و قال: "یوصیکم الله فی اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین"[۷] و قال: "ان ترک خیراً الوصیه للوالدین و الاقربین بالمعروف حقاً على المتقین"[۸] و زعمتم أن لا حظوة لى و لا أرثُ من أبى؟! و لا رحم بیننا؟! أفخصّکم الله بآیة اخرج أبی منها»؟ یک آیه ی خاصی داریم یا دلیل مخصوصی داریم که پدرم ارث نمیگذارد؟
بعد هم آن جمله جگر سوز را فرمود که مسأله در و پیکر زدن با [مصیبت و دردناک بودنِ] این جمله اصلاً قابل قیاس نیست (تأثر و گریه استاد) ..
فرمود: شما هیچ دلیلی ندارید که مرا از ارث، محروم کنید مگر اینکه بگویید معاذ الله ... نقل نکنم. ۸
خوب، بعد در جمله های بعدی خطبه را ادامه میدهند تا آنجا که به مردم خطاب کردند: «أَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأىً مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنتَدىً وَ مَجمَع» همه تان حاضرید میبینید که ارث مرا دارند "هضم" میکنند.
شما در خطبه ۲۰۲ نهج البلاغه میبینید وجود مبارک حضرت امیر (ع) وقتی میخواستند حضرت زهرا(س) را دفن کنند رو کرد به قبر مطهر پیغمبر (ص) و عرض کرد: «السلام علیک یا رسول الله عنی و عن ابنتک النازلة فی جوارک و سریعة اللحاق بک، قلّ یا رسول الله عن صفیّتک صبری ...» تا به این جمله که: «و ستنبّئک ابنتک بتظافر امتک علی هضمها...»
این هضم همان است که در خطبه حضرت زهرا آمده ؛ «أَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأى مِنّی» همه تان میبینید در روز روشن دارند ارث مرا میبرند؟ اینجا هم حضرت فرمود: «ستنبّئک ابنتک بتظافر امتک علی هضمها ، فاحفها السؤال و استخبرها الحال...»
بنابراین اطلاقات حاکم است؛ عمومات حاکم است؛ دلیل خاص درباره ارث انبیاء حاکم است ؛ مهمتر از همه: تفسیر و تبیین و تشریح صدیقه کبری (س) حاضر است. و قبلاً هم گذشت که اگر وجود مبارک حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ یک مطلبی را بفرماید مثل این است که امیرالمؤمنین فرمود، امام باقر فرمود، امام صادق فرمود. معیار حجیت، عصمت گوینده است نه امامت او. اگر کسی معصوم بود قولش حجت است دیگر.
بنابراین
این تفسیر که منظور از ارث، ارث مال است میشود محکَّم. عمومات و اطلاقات
هم حاکماند و دلیل خاص هم تأیید میکند و تفسیری که از حضرت زهرا ـ سلام
الله علیها ـ شده است تبیین میکند.
-------------------------------------------------------
پی نوشتها :
۱. سوره انعام ـ آیه ۱۲۴
۲. یا «ستکثر بعدی القالة علیّ» یعنی: «پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و سلم ـ فرمود: پس از من کسانی که دروغ بر من میبندند فراوان خواهند شد».
۳. سوره نساء ـ آیه ۱۱
۴. سوره نمل ـ آیه ۱۶
۵. سوره مریم ـ آیههای ۵ و ۶
۶. سوره انفال ـ آیه ۷۵.
۷. سوره نساء ـ آیه ۱۱
۸. سوره بقره ـ آیه ۱۸۰
۹. آن جمله جگرسوز که استاد نقل نکردند این است که: «أم تقولون: إنّ اهل ملّتین لا یتوارثان؟! اولست انا و ابى من اهل ملة واحدة؟» یعنی «مگر اینکه بگویید من مسلمان و بر دین پدرم نیستم» معاذ الله.
***
فیلم
مداحی خاطره انگیز حاج محمود کریمی و حاج محمدرضا طاهری
***
صوت
مداحی حاج منصور ارضی در مراسم فاطمیه سال ۷۲ در بیت رهبری
ز قبر فاطمه بویی عجیب می آید ، صدای ناله امن یجیب می آید
arzi.mp3 | دانلود فایل
***
صوت
نوحه ماندگار عشق یعنی ... از حاج محمود کریمی
karimi1.mp3 | دانلود فایل
***
شعر
شب بود و چشم خفتگان در خواب خوش بود
بیدارمردی اشک چشمش آب خوش بود
در بیکسی تنها کساش را داد از دست
نخل و نهال نارسش را داد از دست
در خاک پنهان کرده خونینلالهاش را
آزرده جسم یار هجده سالهاش را
اشکش به رخ چون انجم از افلاک میریخت
بر پیکر تنها عزیزش خاک میریخت
گویی که مرگ یار را باور نمیداشت
از خاک قبر فاطمه سر برنمیداشت
میرفت کمکم گم شود در آسمان ماه
چون عمر یارش عمر شب را دید کوتاه
بوسید در دریای اشک دیده گِل را
برداشت صورت از زمین، بگذاشت دل را
بگذاشت جانش را در آن صحرا شبانه
با پیکر بیجان روان شد سوی خانه
آن خانهای کز دود آهش بُد سیهپوش
در آن چراغ عمر یارش گشته خاموش
آنجا که خاکش را به خون آغشته بودند
هم آرزو، هم شادیاش را کشته بودند
آنجا که جز غمهای عالم را نمیدید
در هر طرف میگشت زهرا را نمیدید
صبح آمد و شبخفتگان جَستند از جا
آماده بعد از دفن، بر تشییع زهرا
در بین ره مقداد آن پیر جوانمرد
همچون علی در غیرت و مردانگی فرد
فریاد زد کای چشم و دلهاتان همه کور
در ظلمت شب دفن شد آن آیهی نور
او بود از جمع شما بیزار، بیزار
او دیده از خیل شما آزار، آزار
خون بر دل زار امیرالمؤمنین شد
زیرا غلام پیر او نقش زمین شد
گروه معارف - رجانیوز: خداوند
تعالی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را برای جهانیان به عنوان الگو و
اسوه معرفی کرده است اما آنچه نیاز به دقت دارد این است که لازمه الگو
قرار دادن آن حضرات، مطالعه و علم به سیره زندگانی آن انوار مقدس و اطلاع
یافتن از راهنمایی ها و ارشادات آن بزرگواران است. یوم الله ها و ایام
شهادت معصومان (ع) فرصت خوبی است تا بیشتر، مشی و سیره زندگی آن بزرگواران و
کلام نورانی شان را مطالعه کرده و از آن بهره ببریم. در همین راستا مباحثی
مفید از استاد تاریخ اسلام و عضو هیئت علمی دانشگاه جامع امام حسین(ع)،
جناب دکتر محمد حسین رجبی دوانی در ادامه به انتشار رسیده است.
بررسی وفات یا شهادت حضرت زهرا (س)
اولین بحث در ارتباط با شهادت آن حضرت یا مرگ طبیعی ایشان است...
منابع اهل تسنن عنوان می کنند که حضرت زهرا سلام الله علیها به مرگ طبیعی از دنیا رفته است، حال آنکه جای سوال است که چگونه یادگار رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که در زمان حیات پدر در اوج نشاط و شادابی و جوانی بوده است، به یکباره دچار ضعف و بیماری گردد و در عنفوان جوانی از دنیا برود.
در نقلهایی از ائمه اطهار علیهمالسلام و در زیارت وجود مقدس حضرت زهرا علیهاالسلام به شهادت آن وجود مقدس اذعان شده است و به صراحت شهادت آن حضرت ذکر شده است. آن وجود مقدس در دفاع از ولایت با ایستادگی و مقاومتی که از خود نشان داد به عنوان بزرگترین الگوی دفاع از ولایت و ولایت مداری برای تمام مردان و زنان شناخته شد و راهنمای همگان در مسیر هدایت دنیا و آخرت گردید.
گذشته از روایاتی که در ارتباط با شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها داریم، اهتمام بزرگان دینی ما به این امر هم خود جای توجه دارد. برخی از مخالفان و متعصبان عامه اینگونه مطرح میکنند که شیعه تا چندی پیش سخن از شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام به زبان نمی آورده است و در چند سال اخیر است که این مطلب را عنوان میکنند. حال آنکه از گذشته و پیش از انقلاب اسلامی به عنوان شهادت حضرت زهرا علیها السلام مراسم برگزار میشد و این روز گرامی داشته میشد.
اما بعد از انقلاب اسلامی هر دو نقلی که برای شهادت آن حضرت ذکر شده است، یعنی ۷۵ روز و ۹۵ روز بعد از ارتحال نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم گرامی داشته میشود و در لسان حضرت امام خمینی رضوان الله علیه در همان سال های اول انقلاب واژه شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها به خوبی و به صراحت بیان شده است و همچنین رهبر معظم انقلاب مدظلهالعالی با همه تاکیدی که بر مساله وحدت در جامعه اسلامی و فرق اسلامی دارند به صراحت به شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام تاکید فرمودند و مراسم فاطمیه و شهادت آن بزرگترین بانوی دو عالم را هرساله در حسینیه امام خمینی برگزار می کنند.
بنابراین در شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام چه به صورت نقلی و چه به صورت عقلی شک و شبهه ای وجود ندارد.
بررسی ماجرای هجوم به خانه وحی
۱. علت هجوم
در مورد شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلاماللهعلیها دو نقل وجود دارد، یکی آنکه آن بانوی عظیم الشأن ۷۵ روز پس از ارتحال پدر بزرگوار به شهادت رسیده است که این نقل مطابقت میکند با ۱۳ جمادی الاولی در سال ۱۱ هجرت. اما در اینکه چگونه آن وجود مقدس به شهادت رسید باید بگوییم که پس از غصب خلافت در پی ارتحال رسولاکرم صلیالله علیهوآله وسلم، طبق نقلهای معتبر تاریخی که گذشته از منابع شیعه در کتاب مهم و بسیار با قدمت الامامة و السیاسة تألیف ابن قتیبه دینوری که پیش از طبری در قرن سوم میزیسته است هم به آن اشاره شده است.
در این کتاب آمده است که پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و در پی عدم بیعت امیرالمومنین علیه السلام با خلیفه غاصب، عمر بن خطاب به ابوبکر عنوان کرد که تا علی بیعت نکند ما از او نمیتوانیم آسوده باشیم و به سبب جایگاهی که دارد برای خلافت خطرناک خواهد بود. لذا به خلیفه میگوید که علی باید احضار شود و از او بیعت گرفته شود.
در راستای چنین پیشنهادی، خلیفه، قنفذ غلام آزاد شده عمربنخطاب را به در خانه علی علیهالسلام میفرستد. قنفذ به خانه حضرت میرود و میگوید خلیفه رسول الله شما را میطلبد، امیرالمومنین فرمود چه زود به رسول خدا دروغ بستهاید! منظور حضرت این است که او هرگز خلیفه رسول الله نیست.
پاسخ حضرت به ابوبکر می رسد و او مدتی می گرید و سپس دوباره قنفذ را به سمت حضرت میفرستد و پیام میدهد که جانشین رسول خدا از تو میخواهد که بروی و با او بیعت کنی. حضرت وقتی این پیام را شنید فرمود: سبحان الله! چیزی ادعا کرده است که شایسته آن نیست. یعنی اینکه هم خلیفه رسول خدا خود را بداند و هم اینکه از وصی رسول اکرم و نزدیک ترین فرد به آن وجود مقدس و تنها فرد شایسته جانشینی پیامبر میخواهد که بیعت کند.
وقتی ابوبکر این پیام را شنید مجدداً گریست. در این جا عمربنخطاب عنوان می کند که علی (سلاماللهعلیه) به طور مسالمت آمیز تسلیم نمیشود و بیعت نمیکند لذا مجوز برخورد تند و سخت را از خلیفه می گیرد. در اجرای چنین دستوری عمربنخطاب در حالی که شعلهای در دست داشت به سوی خانه علی علیهالسلام حرکت میکند.
در خانه آن حضرت ۱۲ نفر از اصحاب رسول اکرم صلیالله علیه و آله وسلم به عنوان معتقدان و وفاداران به ولایت در دفاع از امیرالمومنین علیهالسلام تحصن کرده بودند. در این هنگام عمربنخطاب با آتش به سوی خانه روانه می شود.
طبق نقل ابن قتیبه عمربنخطاب با گروهی از افراد که طبق نقل ها رجاله بودند، (رجاله در لغت به معنای پیاده است اما در آن بار منفی نهفته است و منظور افراد بی سر و پا و اوباش میباشند) به سوی خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها حرکت کردند در حالی که شعله آتشی در دست عمربن خطاب بود.
۲. سبقت حضرت فاطمه سلاماللهعلیها برای دفاع از امیرالمومنین علیهالسلام
طبق نقل ابن قتیبه عمربن خطاب با گروهی از افراد که طبق نقلها رجاله بودند (رجاله در لغت به معنای پیاده است اما در آن بار منفی نهفته است و منظور افراد بی سرپا و اوباش) به سوی خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها حرکت کردند، در حالی که شعله آتشی در دست عمربن خطاب بود.
به او گفتند چه کار میخواهی انجام دهی. گفت میخواهم این خانه را با کسانی که در آن حضور دارند به آتش بکشم. به او گفته شد که در این خانه فاطمه و یادگار رسول خدا حضور دارند. عمر جواب داد اگرچه او باشد (به تعبیر عربی گفت "وَ إن" یعنی اگر چه چنین باشد).
طبق نقل، عمر خانه را محاصره کرد و با صدای بلند فریاد زد ای کسانی که در این خانه پناه گرفتهاید باید بیرون بیایید، در غیر این صورت خانه را به آتش میکشم.
در خانه همانگونه که ذکر شد علاوه بر امیرمومنان و حضرت زهرا سلاماللهعلیهما، ۱۲ نفر از اصحاب برگزیده پیامبر اکرم نیز حضور داشتند. در اینجا وظیفه همه افراد حاضر، دفاع از صاحب ولایت است که در خطر قرار دارد.
لذا اینکه سوال میشود چرا با وجود امیرالمومنین علیهالسلام در خانه، حضرت زهرا سلاماللهعلیها به مقابله با مهاجمان می شتابد، باید پاسخ داد امیرالمومنین هدف و منظور غاصبان است و در خطر ۱۰۰ درصد قرار دارد، هرکس که به ولایت باور و اعتقاد دارد باید در دفاع از ولایت در قبال مهاجمان و معترضان به ولایت بایستد. قطعاً همه آن ۱۲ تن چنین قصدی داشته اند. اما فضل تقدم در این ارتباط به حضرت زهرا سلاماللهعلیها اختصاص می یابد. یعنی آن وجود مقدس، از همگان در دفاع از ولایت سبقت میجوید، در حالی که آن مردان حاضر نیز قصد دفاع از حضرت را داشتند، حضرت زهرا سلاماللهعلیها به مقابله با غاصبان مهاجم میشتابد و چون یادگار عزیز و ارجمند رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود تصور نمیرفت که مهاجمان غاصب حرمت یادگار رسول خدا را نگه ندارند.
طبق نقل ابن قتیبه، حضرت زهرا سلاماللهعلیها که از صدای عمربنخطاب او را شناخته بود، پشت در آمد و در پاسخ او فرمود ای پسر خطاب! این بود عمل به سفارشهای پدرم رسول اکرم درباره ی اهل بیت او؟! در حالیکه هنوز کفن پدرم خشک نشده است با خاندان او چنین رفتار می کنید؟!
عمر هم که متوجه صدای حضرت زهرا سلاماللهعلیها شد در پاسخ گفت ای دختر پیغمبر، میدانم نزد پدرت چقدر محبوب بودی اما اگر در را نگشایی و اینها و علی بیرون نیایند و بیعت نکنند خانه را به آتش میکشم، چون این کار دین پدرت را محکم تر می کند.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها وقتی چنین گستاخی را شنید با صدای بلند خطاب به رسول اکرم شروع به استغاثه و آه و ناله فرمود که ای پدر! بعد از رحلت تو ما از پسر ابی قحافه (یعنی ابوبکر) و پسر خطاب (یعنی عمر) چه ها که ندیدیم.
این بیان به قدری سوزناک بود که به نقل ابن قتیبه بسیاری از همان افراد و رجاله هایی که با عمر بن خطاب بودند منقلب شدند، به گونهای که دلهای آنها شکافته و جگرهای آنها پاره پاره گردید و در حالی که منقلب شده بودند گفتند که ما را با فاطمه و خانه فاطمه کاری نیست و صحنه را ترک کردند. اما گروهی از این رجاله ها و اوباش با عمر بن خطاب باقی ماندند.در اینجا ابنقتیبه عنوان میکند که درب باز شد...
۳. چگونگی هجوم
ابن قتیبه عنوان میکند که درب باز شد و عمربن خطاب و افراد او درون خانه امیرمومنان و حضرت زهرا علیها السلام هجوم آوردند، اما نمیگوید چگونه.
در منابع شیعه چنین آمده است که عمربنخطاب تهدید خود را عملی کرد و در را به آتش کشید و همین که از بیرون، در سوختگی پیدا کرد و نیم سوز شد با لگدی محکم آن را گشود، درحالی حضرت زهرا سلاماللهعلیها پشت درب بود و ضربت در به پهلوی مبارک آن حضرت وارد شد و آن حضرت بین در و دیوار مورد آسیب جدی قرار گرفت و چون باردار بود، پهلوی مبارکش شکست و جنینی که در شکم داشت از بین رفت و بیهوش بر زمین افتاد.
مهاجمان داخل خانه ریختند و #زبیر_بن_عوام که درون خانه بود وقتی چنین صحنهای را مشاهده کرد سلاح خود را کشید و به سوی مهاجمان حمله ور شد. اما بر زمین افتاد و بر سر او ریختند و او را خلع سلاح کردند و به سراغ امیرمومنان علیه السلام رفتند و بازوان حضرت را بستند و آن حضرت را از خانه کشان کشان به سوی مسجد بیرون بردند.
بنابراین طبق نقلی که تقدیم حضور مخاطبان عزیز شد، حضرت زهرا سلاماللهعلیها توسط عمربنخطاب مورد ضربت قرار میگیرد که با گشودن در و حمله ای که صورت گرفت پهلوی مبارکش می شکند و جنین خود را از دست می دهد.
عواملی که موجب شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها شد را اینگونه میتوانیم بر شماریم:
۱. مصیبت بزرگ رحلت جانسوز نبی اکرم صلی الله علیه و آله وسلم که تحمل آن برای کسانی که به ساحت مقدس پیغمبر اکرم معرفت داشتهاند بسیار سنگین و طاقتفرسا بود. مصیبت عظمای ارتحال پیغمبر چنان است که ما در زیارتهای آن حضرت به این مهم اشاره میکنیم. از آن جمله در زیارت روز شنبه که تعلق به ساحت مقدس پیامبر اکرم دارد ما سه بار استرجاع میکنیم و میگوییم: انا لله و انا الیه راجعون و سپس عرضه میداریم: اصبنا بک یا حبیب قلوبنا فما اعظم المصیبة بک حتی انقطع عنا الوحی و حیث فقدناک فانا لله و انا الیه راجعون. به این معنا که ای محبوب قلبهای مومنان در اثر مصیبت رحلت شما، ما به بزرگترین مصیبت گرفتار شدیم. چرا که با رحلت وجود مقدس آن حضرت نعمت وحی بر ما قطع می شود و به این گونه ما دچار فقدان رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می شویم.
یا در دعای افتتاح در ماه مبارک رمضان به خدا شکوه می کنیم از نبود پیغمبر و ارتحال آن حضرت "اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا" خدایا ما به تو شکایت میکنیم از این که پیامبرمان از دست رفته است.
حالا مسلم است وقتی بعد از ۱۴۰۰ سال برای ما این فاجعه و مصیبت تازگی دارد. برای حضرت زهرا و امیرمومنان علیهالسلام در آن روزهای اول، مصیبتی بس بزرگ و طاقت فرساست.
۲. عامل دیگری که برای حضرت زهرا علیهاالسلام مصیبت بار بود و باعث ناراحتی و غم و اندوه آن حضرت و در نهایت شهادت وجود مقدسش گردید، خیانتی است که امت بعد از رحلت پیغمبر به راه پیغمبر و اسلام مرتکب میشوند. حضرت زهرا به چشم میدید چگونه دستاوردهای عظیم پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم با غصب خلافت و ضربه زدن به ولایت در آستانه و نابودی و انحطاط قرار گرفته است و این امر به شدت آن حضرت را رنج می داد.
۳. عامل سوم هم همین بحثی بود که تقدیم حضورتان شد، یعنی هجوم به خانه آن حضرت و مضروب کردن وجود مقدسش، شکستن پهلوی مبارکش و سقط جنینی که داشت. تبعات ناشی از یک چنین هجمهای این بود که آن وجود مقدس را در بستر شهادت قرار داد. حضرت چندین روز بستری بودند تا شهید شدند و روحشان به سوی خداوند با دلی پردرد پرواز کرد.
۴. ماجرای مسجد و تهدید امیرالمومنین علیهالسلام به قتل
در مباحث پیشین اشاره شد که وقتی امیرمومنان حاضر به بیعت با خلیفه غاصب نشد و شماری از اصحاب برگزیده پیغمبر در دفاع از ولایت در خانه آن حضرت اجتماع و تحصن کرده بودند، عمربنخطاب با فرمان خلیفه و افرادی که در اختیار داشت به خانه آن ذوات مقدس حمله ور شد و خانه را محاصره کردند. مهاجمان با به آتش کشیدن درب خانه، به درون خانه هجوم آوردند و امیرمومنان علیهالسلام را دستگیر نموده و به سوی خلیفه در مسجد حرکت دادند.
طبق نقلهایی که داریم، هنگامی که میخواستند حضرت امیر علیهالسلام را از خانه خارج کنند، حضرت زهرا سلاماللهعلیها که به هوش آمده بود پیش آمد و جامه امیرالمومنین را محکم گرفت و مانع شد.
وقتی دیدند که آن وجود مقدس دست از حضرت امیر برنمیدارد به دستور عمربنخطاب به قدری با تازیانه به دستان آن حضرت زدند تا بازویشان کبود شد و دوباره از هوش رفتند و توانستند امیرمومنان علیهالسلام را نزد خلیفه در مسجد ببرند.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها وقتی به هوش آمد و متوجه شد که امیرالمومنین علیهالسلام را بردهاند و جان آن حضرت در معرض خطر است، با تن خسته و پهلوی شکسته خود را به مسجد رساندند و هنگامی که مشاهده کرد امیرالمومنین علیهالسلام را با دستان بسته تهدید به مرگ میکنند و شمشیری بر سر امیرالمومنین قرار دادهاند و عنوان میکنند که اگر بیعت نکند سر از تن او جدا خواهند کرد، فریاد برآورد دست از پسر عمویم بردارید وگرنه به خدا سوگند به سوی قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم می روم و به درگاه خدا بر شما نفرین می کنم. سپس درحالی که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام همراه آن حضرت بودند به سوی قبر مطهر پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم حرکت نمود، امیرالمومنین علیهالسلام به سلمان فرمود دختر رسول خدا را دریاب و از نفرین کردن منصرف کن، سلمان خدمت حضرت زهرا سلاماللهعلیها آمد و عرضه داشت که ای دختر رسول خدا پدرت رحمة للعالمین بود، از نفرین کردن منصرف شوید، حضرت فرمود ای سلمان بگذار تا داد خود را از این ستمگران بگیرم، سلمان عرض کرد ای دختر رسول خدا، امیرالمومنین من را به سوی شما فرستاده و خواسته است به منزل بازگردید.
وجود مقدس حضرت زهرا سلاماللهعلیها وقتی امر امیرالمومنین علیهالسلام را شنید، فرمود چون او دستور داده است اطاعت می کنم و شکیبایی پیشه میکنم. ابوبکر وقتی چنین صحنهای را دید دست از امیرالمومنین علیهالسلام برداشت و عنوان کرد که تا فاطمه با او است، ما او را مجبور به بیعت نمیکنیم و او را به انجام کاری وادار نخواهیم کرد.
این بود که امیرالمومنین علیهالسلام همراه با حضرت زهرا سلاماللهعلیها در حالی که بیعت نکردند به خانه بازگشتند. به جرأت می توان گفت که اگر حضور به موقع حضرت زهرا سلاماللهعلیها نبود، غاصبان خلافت، امیرمومنان علیهالسلام را از میان میبردند و ولایت را در همان موقعیت نابود میکردند و اسلام در مسیر نابودی قطعی قرار میگرفت.
دعوت شبانه از اصحاب رسول خدا برای قیام
درباره بخشی دیگر از نقش بی بدیل حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در دفاع از ولایت باید به این موضوع اشاره کنیم که هم در منابع شیعه آمده است و هم منابع سنی به آن اشاره کردهاند.
پس از توطئه غصب خلافت، امیرالمومنین علیهالسلام، حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را چند شب بر مرکبی سوار می کرد و دست امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را میگرفت و به در خانه مسلمانان به ویژه انصار میرفت و از آنها برای مقابله با غاصبان و احقاق حق، استمداد میکرد. حضرت زهرا سلاماللهعلیها در این امر مردم را به یاری امیرالمومنین علیهالسلام فرا میخواند اما آنها در جواب میگفتند ای دختر رسول خدا کار بیعت با ابوبکر تمام شده و اگر پسر عمویت پیش از ابوبکر از ما بیعت میخواست جز او کسی را نمیپذیرفتیم.
امیرالمومنین علیه السلام هم در پاسخ میفرمود: آیا شما انتظار داشتید پیکر پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم را من (که وصی او بودم) بدون غسل و کفن و دفن رها کنم و برای حکومتی که از او باقی مانده نزاع میکردم.
طبق نقل منابع شیعه در این چند نوبتی که سخنان امیرالمومنین و حضرت زهرا سلاماللهعلیها را مردم می شنیدند و سفارشهای پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و مراسم غدیر خم را که یاد آوری میشد، به یاد میآوردند و منقلب شده و گریه میکردند و قول حمایت و همکاری با حضرت علی علیهالسلام را میدادند. آن حضرت هم با آنها برای قیام قراری میگذاشت و میفرمود که همه برای قیام بر ضد غاصبان در موقعیتی مشخص و ساعتی معلوم با سرهای تراشیده حاضر شوند.
اما هنگام قرار بجز همان کسانی که در خانه امیرالمومنین علیهالسلام تحصن کرده بودند و بنا به نقلی فقط ۴ نفر یعنی سلمان، ابوذر، مقداد و عمار، کسی حاضر نمیشد. در منابع سنی آمده است که امیرالمومنین علیهالسلام با حضرت فاطمه سلاماللهعلیها و حسنین علیهماالسلام فقط یک شب به در منزل اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم رفتند و آنها را به یاری خود فراخواندند. آنها هم قول دادند که با سرهای تراشیده آن حضرت را یاری کنند، اما هنگام عمل به وعده فقط سلمان، ابوذر و مقداد حاضر شدند و عمار هم با تاخیر خود را رساند.
امیرالمومنین علیهالسلام که چنین دید فرمود مردمی که برای اجرای فرمان من حاضر به تراشیدن سر خود نیستند، چگونه برای باز پس گیری خلافت به میدان خواهند آمد. لذا دست از مقابله با غاصبان برداشت. این امر یعنی اقدام امیرالمومنین سلاماللهعلیه با همراهی همه جانبه حضرت زهرا سلاماللهعلیها جهت دعوت مردم به قیام بر ضد غاصبان قطعی است و مسلم و مسجل است بطوریکه حتی معاویه لعنهالله هنگام سرکشی در خلافت امیرمومنان علیهالسلام در نامهای به آن حضرت اشاره کرده و مینویسد: گویی همین دیروز بود که پرده نشین خانه خود (یعنی حضرت زهرا سلاماللهعلیها) را سوار کرده بودی در حالی که دو دستت میان دستهای فرزندانت حسن و حسین بود و روز بیعت با ابوبکر به در خانه یکایک اهل بدر و سابقین در اسلام رفتی و آنها را به بیعت با خود فراخواندی و با همسر و دو فرزندت به آنها التماس کردی و درخواست نمودی تا از یار رسول خدا یعنی ابوبکر دست بردارند. ولی به غیر از ۴، ۵ نفر کسی خواسته تو را اجابت نکرد.
حضرت امام باقر علیهالسلام میفرمایند: موقعی که مردم با ابوبکر بیعت کردند و حاضر نشدند امیرالمومنین علیهالسلام را یاری کنند و حضرت بدون یاور ماند، آن وجود مقدس از ادعای خلافت دست برداشت. چرا که بیم آن داشت که مسلمانان یکباره به سوی بت پرستی بازگردند و ندای حق لاالهالاالله و محمد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فراموش گردد.
ای تربت گمگشته ات دارالسلام انبیا
صحن بقیع خلوتت بیت الحرام انبیا
تنها نه مام احمدی مام تمام انبیا
از کوثر احسان تو لبریز جام انبیا
عشق یعنی دل سپردن در الست
از می وصل الهی مست مست
عشق یعنی ذکر ناموس خدا
یا علی گفتن به زیر دست و پا
عشق یعنی جلوه صبر خدا
شرم ایوب نبی از مرتضی
عشق یعنی صبر در هنگام خشم
عشق یعنی جای سیلی روی چشم
عشق بر دل ها شهامت میدهد
عشق بر غم ها حلاوت میدهد
عشق بر دلداده فرمان میدهد
عاشق جان داده را جان میدهد
عشق باعث شد که دل سامان گرفت
پشت درب خانه زهرا جان گرفت
عشق یعنی انقلاب فاطمه
عشق یعنی عشق ناب فاطمه
بیت الاحزان خراب فاطمه
عشق یعنی صحبت بی واهمه
حیدر در بند پیش فاطمه
آن که خود مرد دلیر جنگ بود
دستگیر فرقه ای صد رنگ بود
عشق یعنی عاشقی در تار و پود
گردش دستاس با دست کبود
عشق یعنی گریه های حیدری
دختری دنبال نعش مادری
عشق یعنی قلب چون آیینه ای
جای میخ در به روی سینه ای
عشق یعنی انتظار منتظر
سینه ای مجروح از مسمار در
عشق یعنی طاعت جان آفرین
رد خون سینه بر روی زمین