حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید بایگانی خرداد ۱۳۹۶ :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

۲۶۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

جزئیات جدید از انتحار تروریست 130 کیلویی+عکس

دیوار ساختمان مجلس بعد از تیراندازی های دیروز

دبیر اول کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفت: آبدارچی تازه داماد و سی ساله مجلس را در عین بی گناهی در حالی که با پای مجروح در حال ترک ساختمان بود با تیراندازی به سرش او را شهادت رساندند.

 به گزارش مشرق، با گذشت پنج روز از رخداد ددمنشانه تروریستی داعش در مجلس و حرم مطهر امام، ابعاد تازه تری از تهاجم نیروهای داعش به ساختمان اداری مجلس آشکار می گردد.

محمد جواد جمالی یکی از نمایندگان خانه ملت در گفتگو با جام جم آنلاین به تشریح جدیدترین جزییات ورود داعشیها به مجلس و حرم مطهر حضرت امام(ره) کشته و مجروح کردن مردم بی دفاع پرداخت که توجه خوانندگان را به این شرح ما وقع جلب می کنیم.

شهادت مستخدم سی ساله تازه داماد

تروریستها با ورود به ساختمان اداری مجلس بی محابا در و دیوار را به رگبار بستند. تک تک اتاقها را باز می کردند و هر کسی را که می دیدند به رویش آتش می گشودند. یکی از تروریستها وقتی حلقه محاصره را به خود تنگ دید دست به انتحار زد و خود را منفجر کرد.

در حالی که در و دیوار راهرو های ساختمان خون آلود شده و کف زمین پر از تکه های متلاشی شده جسد فرد انتحاری است یکی از تروریستها به سمت پنجره رفت و بطور بی هدف مردم کوچه و بازار را به رگبار بست که در این بین یک دست فروش و یک بانو مورد اصابت کور گلوله های داعش قرار گرفتند.

در چنین شرایطی متاسفانه تروریستها آبدارچی ما بنام آقای فلاح سی ساله را که تنها یک سال از عروسی وی می گذشت به شهادت رساندند.

این حادثه تروریستی را چگونه ارزیابی می کنید؟

روز پنجشنبه یعنی یک روز پس از حادثه تروریستی تهران به اتفاق بروجردی رییس امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس به مرقد امام خمینی رفتید و از محل وقایع چهارشنبه صبح بازدید کردید. لطفا از مشاهدات خود بگویید.

یکی از داعشی ها با عبور از زیرگذر درب ورودی شماره ۷ حرم امام به سمت اتاقک نگهبانی شلیک می‌کند که مسئول حراست از ناحیه گونه مجروح می گردد. سپس تروریست نفوذ کرده به ورودی صحن برای ایجاد رعب و وحشت و انحراف مامورین انتظامی اقدام به یک انفجار صوتی ایذایی همراه با شعله هم می‌کند.

بعد از این واقعه فرمانده انتظامی مرقد مطهر که مشغول بررسی مسایل امنیتی بانک کشاورزی بوده با شنیدن خبر تیراندازی در محوطه بلافاصله مبادرت به پخش اسلحه بین یگان مستقر در حرم می‌کند.

فرد تروریست با ادامه پیشروی خود به داخل محوطه مرقد نزدیک درمانگاه حضرت امام می شود. در آنجا پیرمردی بنام مازیار سبزعلی مشغول جابه جایی بسته‌های دارویی بوده که بر خلاف هشدار همکاران به کار خود ادامه می دهد ولی در حین کار مورد اصابت گلوله داعشی مزدور قرار می گیرد و به شهادت می رسد.

اما ضارب تروریست که همان سریاس اهل نواحی غربی است و با همدستی و همراهی یک زن تروریست و یک مرد تروریست دیگر با نگاه به تابلوهای راهنمایی محوطه حرم قصد نزدیکی به ساختمان صحن را دارد.

پلیس ناجا سریاس را متوقف کرد و تشویق شد

سریاس پس از طی مسیر صحن حاج آقا مصطفی در حین عبور از یک دالان توسط یک افسر پلیس مورد هدف قرار گرفته و متوقف می شود. لازم به ذکر است این افسر نیروی انتظامی بعلت جلوگیری بموقع از پیشروی سریاس، تشویق شد و ما هم پیشنهاد دادیم با دو سکه بهار آزادی از وی تقدیر بعمل آورند.

باید اضافه کنم بعد از اینکه سریاس متوقف شد دست به انتحار زد و خود را منفجر کرد. چون سریاس فردی چاق و بالای صد وسی کیلو بود بخش قابل توجه از زمین را توده چربی جسد وی فراگرفته بود و سرش هم پس از انفجار به داخل باغچه پرتاب شد.

در ضمن سریاس قبل از انجام عملیات تروریستی در تهران ده روز قبل همسر و فرزند ۲ ساله اش را رها کرده بود.

اما مرد تروریست دیگر چه شد؟

مردی هم که همراه آن زن و سریاس بود(جسدی که تصویرش با لباس زیر منتشر شده) بعد از اینکه از پشت شمشادهای فضای سبز بیرون می آید مورد هدف نیروهای انتظامی قرار گرفته و از پای در می آید و بعد از آن بلافاصله زن هدایت کننده تروریست ها دستگیر می شود.

چند نفر معلوم الحال و این همه مهمات در مجلس

تروریست هایی که با هدف ورود به صحن مجلس شورای اسلامی به بهارستان حمله کردند ساک‌هایی در دست داشتند که پر از خشاب و نارنجک و تله های انفجاری بود یعنی آنها برای کشتن تمام نمایندگان مهیا شده بودند.

یک نماینده با کلت به صحن آمد

یکی از نماینده‌ها که دارای سابقه نظامی گری هم است با ورود به صحن در حالی که اسلحه به دست بود خبر حمله تروریستها را به گوش ما رساند. ابتدا باور این موضوع برای ما سخت بود که به یکباره آقای ذوالنور(عضو کمیسیون امنیت) گفتند خبر درست است الان حرم حضرت امام را هم زده‌اند.

همسران دو نماینده خانم در چنگال داعشی ها

بنده در طول این مدت سعی می کردم به نمایندگان مجلس بویژه نمایندگان خانم از جمله سرکار خانم سمیه محمودی نماینده محترم شهر رضا و سرکار خانم زهرا سعیدی نماینده شریف مبارکه قوت قلب دهم.

این بانوان شوهرانشان مسئول دفتر شان هم بودند که در دام تروریست‌ها در ساختمان اداری گرفتار شدند.

این دو نماینده خانم بسیار نگران حال همسران خود بودند چرا که هر دو از خانواده معظم شهدا بودند و به من گفتند ما درد بی پدری کشیدیم لذا درک می کنیم که چقدر برای بچه های ما مشکل خواهد بود که پدران خود را از دست دهند.

ولی خوشبختانه اکنون هر دوی همسران خانم محمودی و سعیدی آنها زنده سالم هستند.

منبع: جام جم آنلاین
۰ نظر ۲۳ خرداد ۹۶ ، ۰۷:۱۵
حسن حیدری
مدافع حرم

از چهارشنبه تا امروز ، یک عکس ساده ، تصویر یک پدر درکنار دخترهایش فضای مجازی را تکان داده ؛ تصویری از خداحافظی یکی از شهدای مدافع حرم کشورمان با دو دختر کوچکش؛ تصویری که آخرین وداع لقب گرفته است.

به گزارش مشرق،‌ این تصویر متعلق به شهید سیدمصطفی صادقی است؛ خبر شهادت سیدمصطفی تازه 5 روز است که به خانواده‌اش رسیده؛ شهید مدافع حرمی که در شهر حماء سوریه آسمانی شده‌است. از همان روز هم تصویر خداحافظی او با دخترانش در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود..بهانه‌ای که باعث می‌شود غروب روز شنبه ، در مراسم یادبود این شهید در مسجد الله اکباتان، شرکت کنیم و پای صحبت‌های نزدیکانش بنشینیم. کافیه نعمتی مادر سیدمصطفی و سیدکریم صادقی پسرعموی او، در گفت‌وگویی با جام‌جم آنلاین از شهید مدافع حرم‌شان می‌گویند؛ از پدر جوانی که برای اعزام به سوریه و شهادت عجله زیادی داشت.

خانم نعمتی ، سیدمصطفی فرزند چندم شما بود؟

من 4 تا بچه داشتم، مصطفی بچه سومم بود...تنها پسرم بود. جانم به جانش بسته بود...

چطور با اعزامش موافقت کردید؟

بار اولش نبود که می‌رفت، پارسال دوبار اعزام شده بود، این بار سومش بود.

نگرانش نبودید؟

مادرها همیشه نگرانند اما باور کنید مصطفی آنقدر روح بلندی داشت که با حرف‌هایش و دلیل هایی که برای رفتن می‌آورد همه را قانع می‌کرد، طوری که ما حق می‌دادیم در این راه قدم بگذارد.

پسرتان چه دلایلی برای رفتن داشت؟

مهمترین دلیل رفتنش ایمان و اعتقاداتش بود. می‌گفت اگر من و امثال من برای دفاع از حرم نرویم چه کسانی بروند؟!می‌گفت دفاع از حرم بر منِ مسلمان شیعه واجب است. می‌گفت خانم زینب(س) آنجا تنهاست، ما اگر مسلمان واقعی هستیم نباید ایشان را تنها بگذاریم... در مرتبه بعدی هم می‌گفت سوریه برای نیروهای تکفیری مثل در ورودی است، اگر ما این در ورودی را رها کنیم اگر مراقبش نباشیم، یک روزی آنها وارد خانه ما هم می‌شوند. پسرم اصرار داشت که حتما برود آنجا تا پای آنها به خانه ما نرسد.

http://www.jamejamonline.ir/Media/Image/1396/03/21/636327659975495814.jpg

و شما رضایت دادید به رفتنش؟

بله ...رضایت دادم چون خودش دوست داشت...من با چشم های خودم می‌دیدم که مصطفی دارد برای رفتن پرواز می‌کند ، می‌دیدم که چقدر بیتاب است که برود سوریه...چطورمی‌توانستم راضی نباشم؟ مگر یک مادر چیزی جز رضایت فرزندش می‌خواهد؟ رضایت پسر من در همین بود که برود سوریه.

کی اعزام شد؟

بیست و ششم اسفند اعزام شد، قرار بود 26 خرداد هم دوره ماموریتش تمام شود و بگردد ایران.

قبل از شهادتش با او صحبت کردید؟

آخرین نفر پدرش با او روز سه شنبه صحبت کرده بود و مصطفی ساعت 4 صبح چهارشنبه شهید شده بود، خود من روز دوشنبه با مصطفی تلفنی صحبت کردم، چون تقریبا سه ماه از رفتنش می‌گذشت خیلی دلتنگش بودم، حرف که می‌زدیم گفتم: مصطفی جان مواظب خودت باش...خیلی دلم برایت تنگ شده...گفت: مادر من را به حضرت زینب(س) بسپار، دلت آرام می‌شود...باور کنید الان هم با اینکه پسرم شهید شده اما دل من آرام است...چون پسرم را سپردم به خانم زینب(س) ...می‌دانم که این بهترین سرنوشت برایش بوده. مطمئنم که بهترین جایگاه را دارد... حتی خواب این را دخترش دیشب دیده ...خواب دیده که پدرش آمده و او را یک جای خوش آب و هوایی برده که مثل بهشت بوده پر از درختهای میوه، آنجا به او آب داده، زینب هم گفته بابا این آب چقدر خوشمزه است، پدرش هم گفته: بابا این آب فقط مال اینجاست...جای دیگری پیدا نمی‌شود.. بعد زینب رفته جلوی آینه و دیده که صورتش نورانی است، گفته بابا پس صورت من کو؟ پدرش هم گفته: بابا جان اینجا همه صورت ها نورانی است..

زینب نوه بزرگ شماست؟

بله، البته اسمش صدیقه السادات است اما پدرش خواست که او را زینب صدا بزنیم...زینب امسال کلاس اول را تمام کرد. یک نوه دیگر هم دارم، مطهره‌السادات که او را هم به خواست پدرش رقیه صدا می‌زنیم و الان دخترها این اسمها را خیلی دوست دارند چون آنها را یاد پدرشان می‌اندازد.

خبر شهادت سیدمصطفی را کی شنیدید؟

همان روز چهارشنبه... من به خاطر کسالتی که داشتم بیمارستان بودم، همان موقع یکی از دوستانش تماس گرفت و گفت از طرف مصطفی یک بسته ای برای شما داریم کی می رسید منزل؟ گفتم دو ساعت دیگر. آن موقع احساس کردم که حتما قرار است ماندنش در سوریه طولانی تر شود می خواهند این خبر را به ما بدهند. چون مصطفی عادت داشت همیشه ماندنش را تمدید می‌کرد. بعد وقتی رسیدم خانه دیدم خیلی شلوغ است و فامیل جمع شده‌اند، همانجا فهمیدم چه اتفاقی افتاده.. پرسیم مصطفی شهید شده؟ اول گفتند مجروح شده بعد که اصرار کردم خبر شهادتش را دادند... گفتم الان کجاست؟ گفتند پیکرش در محاصره مانده... منتظریم محاصره تمام بشود او را برگردانیم.. الان هم تنها آرزویم این است که مصطفی برگردد ...

خانم نعمتی ، همان روزی که پسر شما در سوریه شهید شد ، نیروهای داعشی در تهران هم عملیات تروریستی داشتند...

بله... می‌دانم که چندنفر از هموطنانم ما در این روز شهید شدند. من افتخار می‌کنم که پسرم در خاک سوریه به ‌خاطر مبارزه با همین داعشی ها شهید شد. پسر من برای دفاع از اسلام رفت برای دفاع از مردم کشورمان رفت... اگر او و بقیه مدافعان حرم نروند، انگار فرصت حضور را به داعشی ها در خاک کشور خودمان داده‌ایم ....وقتی این خبر را شنیدم یاد آن حرف مصطفی افتادم که می گفت مادر اگر ما نرویم آنها به خاک ما وارد می‌شوند.

آقای صادقی شما چه نسبتی با شهید دارید؟

من پسرعموی ایشان هستم.

سیدمصطفی را بیشتر به چه خصوصیاتی اخلاقی ای می‌شناختید؟

روح مصطفی آرام و قرار نداشت، اصلا در زمان و مکان نمی‌گنجید، مصطفی ارشدش را تازه تمام کرده بود و برای ادامه تحصیل در دکترای خودش را آماده می‌کرد، بعنوان یک پدر مسئولیت های خودش را داشت، شاغل هم بود اما ذاتش طوری بود که همیشه دنبال حالت کمال بود، اصلا به وضعیت موجود رضایت نمی‌داد...از کار اداری ، از اینکه از صبح پشت میز اداره بنشیند و غروب هم به خانه برود خوشش نمی‌آمد، عاشق کارهای جهادی بود. یک بار به او زنگ زدم دیدم خیلی خوشحال است، گفتم خیر باشد مصطفی. گفت خیر است، اگر خدا عمری بدهد می‌خواهم یک راه خوبی را بروم.

از داوطلب شدنش برای اعزام به سوریه چیزی به شما گفت؟

بله...اهل پنهان کاری نبود، وقتی ماجرای داوطلب شدنش را با ما مطرح کرد اوائل همه مخالفت می‌کردیم،حتی دوبار از طریق آشناهایی که داشتیم جلوی اعزامش را گرفتیم. مثلا کاری می‌کردیم که در لیست اسمش عقب بیفتد. اما می‌گفت اگر ما نرویم حتما آنها می‌آیند و ما نباید اجازه بدهیم که این اتفاق بیفتد...یادم است همان موقعی که جلوی اعزامش را گرفته بودیم، به من زنگ زد و گفت: شما نمی‌دانی چه کسی مانع کار من می‌شود نمی‌گذارد من اعزام بشوم؟ من تا حالا باید اعزام می‌شدم. من هم به روی خودم نیاوردم ، اما همان موقع فهمیم که او تصمیم قطعی اش را گرفته است.

http://www.jamejamonline.ir/Media/Free/1396/03/21/636327659657207675.jpg

عکسی را که از ایشان و دخترانشان در اینترنت پخش شده دیده‌اید؟

بله .. از همان روز که خبر شهادت را شنیدیم این عکس هم پخش شد...

می‌دانید عکس را چه کسی انداخته؟

بله...یکی از دوستان خانوادگی‌شان، وقتی سیدمصطفی می‌خواست به ماموریت برود این عکس را انداخته و لحظه خداحافظی دخترها با پدرشان است. دخترها خیلی پدرشان را دوست داشتند و خیلی سخت از او جدا می‌شدند...

منبع: جام جم آنلاین
۰ نظر ۲۳ خرداد ۹۶ ، ۰۷:۱۲
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

27خبرنگار فلسطینی در زندان‌های اسرائیل

نظامیان صهیونیست

کمیته حمایت از خبرنگاران تاکید کرد که ۲۷ خبرنگار فلسطینی همچنان در زندان‌های رژیم صهیونیستی اسیر هستند.

 به گزارش مشرق به نقل از مرکز اطلاع رسانی فلسطین، این کمیته در بیانیه ای اقدام دادگاه‌های صهیونیستی به صدور احکام ظالمانه علیه خبرنگاران فلسطینی و بازداشت موقت و بدون محاکمه آنان و تمدید مدت بازداشت آن‌ها را محکوم کرد و این اقدامات را نقض صریح حقوق خبرنگاران و تمامی قوانین و معاهدات بین‌المللی و مبانی حقوق بشر دانست.

در گزارش این کمیته آمده است که رژیم صهیونیستی از ابتدای سال جاری تاکنون بیش از ۲۳ مرتبه اقدام به بازداشت خبرنگاران و یا تمدید مدت بازداشت آنان و تعویق زمان محاکمه آن‌ها کرده است.

گفتنی است که رژیم صهیونیستی بارها خبرنگاران اسیر فلسطینی را پس از آزادی مجددا به اسارت گرفته است که این اقدامات با هدف دور نگه داشتن آنان از صحنه و جلوگیری از پوشش خبری حوادث و رخدادهای فلسطین و جنایت‌های این رژیم علیه فلسطینیان صورت می گیرد.

کمیته حمایت از خبرنگاران مسئولیت سلامت تمامی خبرنگاران اسیر را متوجه رژیم صهیونیستی دانست و از تمامی موسسات و نهادهای حقوقی و بین المللی و در راس آن ها اتحادیه بین‌المللی خبرنگاران خواست رژیم صهیونیستی را به منظور آزادی خبرنگاران اسیر فلسطینی و عدم تمدید مدت بازداشت موقت آنان تحت فشار قرار دهد.

این کمیته همچنین از شورای امنیت و شورای حقوق بشر خواست در تلاش برای اجرای قطعنامه ۲۲۲۲ در اراضی اشغالی فلسطین در زمینه حمایت از خبرنگاران باشند.

منبع: تسنیم
۰ نظر ۲۳ خرداد ۹۶ ، ۰۷:۱۰
حسن حیدری

حاشیه دیدار رمضانی شاعران با رهبر معظم انقلاب اسلامی؛

رهبری

محسن ناصحی رباعی‌اش درباره حادثه مجلس را خواند: امروز وطن معنی غم را فهمید، با سایه ی جنگ، متّهم را فهمید،‌ از خواب پرید کشورِ من، امّا معنای مدافع حرم را فهمید،‌ آقا می‌گویند: «خوبه، اگر بفهمه خوبه!»

به گزارش مشرق، مثل بچه یتیم‌ها ایستاده‌ام یک گوشه‌ای و آمدن و رفتن شاعرها را تماشا می‌کنم و چیز می‌نویسم. آرزو به دل ماندم یک‌بار بدون دردسر و معطلی بیایم و بروم داخل! آمدنی، چند پسربچه را دیدم که جلوی در بیت، فوتبال بازی می‌کردند. یکی‌شان می‌خواهد بیاید داخل و آب بخورد. سرباز جلوی در سر به سرش می‌گذارد و راهش می‌دهد. یک بنده خدایی که نه کارت دارد و نه اسمش توی لیست است، گیر داده برود داخل. می‌گوید به‌خدا شاعرم! فیض و رحماندوست و برقعی و مؤدب می آیند و می‌روند داخل. یکی از خانم‌ها با دخترش که روی ویلچر نشسته، آمده است. یکی دو نفر دارند کار آنها را راه می‌اندازند. ولی من هنوز یک لنگه پا ایستاده ام!

محسن هم که تلفنی گفته بود الان هماهنگ می‌کنم، گوشی‌اش اشغال است. آخر سر یکی از مسئولین خودش پیگیر کارم می‌شود و زنگ می‌زند این‌ور و آن‌ور، و وقتی از توی لیست بودن اسمم مطمئن می‌شود، راهم می‌اندازد. جلوی درِ بعدی، مرتضی امیری‌اسفندقه را از دور می‌بینم. از دور هم دوست‌داشتنی است این مرد. نزدیک که می‌شود با همه دست می‌دهد؛ آشنا و غیر آشنا. موقع ورود، شناسنامه را در می‌آورد تا نشان بدهد و هویتش را اثبات کند. مأمور حفاظت شناسنامه را ندیده بر می‌گرداند و می‌گوید بابا هر روز سحر داریم می‌بینیم‌تان دیگر. یعنی مطمئن است که او همان کسی است که باید باشد. یک هیچ به نفع اسفندقه. اما یک‌دفعه کارت دعوت از او می‌خواهد! درست است که در اسفندقه بودن او شکی نیست اما دعوت شدنش هم باید اثبات شود؛ یک- یک!

می‌رویم داخل. ساعت هشت را رد کرده است. شاعرها منظم در صف‌های نماز نشسته‌اند و با هم گپ می‌زنند. این صف‌ها فقط چند دقیقه این‌طور منظم خواهد ماند و همین که آقا بیایند، بهم می‌خورد. استاد مجاهدی و رحماندوست روی صندلی نشسته‌اند. هشت و بیست دقیقه آقا از درِ خانه شان وارد حیاط می‌شوند؛ یک درِ ساده و کوچک؛ از این درهای قدیمیِ نوستالژیک.

حالا شاعرها می‌ایستند و یکی یکی می‌روند تا با آقا صحبت کنند. معمولاً کتابی، نوشته ای، مجله ای چیزی می‌دهند و دو سه جمله ای گپ می‌زنند. آقا معمولاً از اینکه اهل کدام شهرند، می‌پرسند و حال و احوال می‌کنند. شاعر جوانی از تلاش برای راه انداختن یک جریان ضد استکباری در حوزه شعر شیراز می‌گوید. آقا تأیید می‌کنند و می‌گویند «اصل، همین جریان‌سازی است.» آقا از شاعر جوان دیگر، حال پدربزرگش را می‌پرسند و می‌گویند «به آقاجونت سلام برسون.»

یکی می‌گوید تازه عقد کرده است و از آقا برای داشتن زندگیِ الهی و شهید شدن دعا می‌خواهد. آقا می‌گویند «ان‌شاءالله با محبت زندگی را شروع کنید و با محبت ادامه بدهید و ان‌شاءالله زندگی شیرین و طولانی داشته باشید، آخرش هم حرفی نداریم بعد از شصت، هفتاد سال با شهادت تمام بشود!»
آقا از شاعر دیگری سراغ کنگره شعر دفاع مقدس را می‌گیرند و وقتی می‌شنوند که پنج- شش سال است دیگر برگزار نمی‌شود، چهره در هم می‌کشند. شاعر دیگری گله می‌کند که معلم است و راهش دور است و با انتقالی‌اش موافقت نمی‌کنند؛ حرفش طول می‌کشد، بلندش می‌کنند تا نفر بعدی بیاید. آقا عتاب می‌کنند «ولش کنید بگذارید حرفش را بزند». دوباره می‌نشیند و ادامه می‌دهد. آقا می‌گویند «نامه را بده اما من غالباً در این ماجراهای انتقالی و این‌جور چیزها دخالت نمی‌کنم.»

آقا از خط شاعر دیگری تعریف می‌کنند. دیگری ترکمن است و تا می‌نشیند، آقا می‌گویند «ترکی دانوشاخ!»
اذان شده است؛ هادی فردوسی در وقت اضافه می‌نشیند و چند جمله ای صحبت می‌کند. فرزند مرحوم احمد عزیزی هم به‌عنوان آخرین نفر، فرصت سلام و علیک پیدا می‌کند. تا صف‌ها بسته شود، آقا با استاد کلامی و استاد موسوی گرمارودی ایستاده چند کلمه ای حرف می‎زنند.

بعد از نماز معمولاً نوبت خانم‌هاست که بیایند و حلقه بزنند و چند کلمه ای صحبت کنند. من البته زودتر راه افتاده ام تا بروم و دور سفره ای که آقا افطار می‌کنند، جا گیر بیاورم. چایی ریخته ام و مشغول افطار باز کردن هستم که آقا از پشتم وارد می‌شوند و می‌روند سر سفره می‌نشینند. بد شد، کاش صبر می‌کردیم صاحبخانه هم بیاید سر سفره!

زودتر از بقیه بلند می‌شوم و می‌روم در سالن می‌نشینم. یک جایی را انتخاب می‌کنم که بیشتر و بهتر بتوانم آقا را ببینم. حجت‌الاسلام جواد زمانی شاعرِ مذهبی‌سرایِ مشهور وارد می‌شود؛ فاضل نظری هم. سعید حدادیان هم که خودش اهل شعر است، می‌آید و با نظری گپ می‌زند. جلوی هر چند نفر، میز عسلی کوچکی است و رویش فلاسک آب‌جوش و چای کیسه ای و لیوان یک‌بار مصرف و کاغذ و خودکار. خودکارها، خودکار ایرانیِ کیان است. بدجنسیَم گل می‌کند و چای های کیسه ای را هم بر می‌دارم ببینم تولید کجاست! ایرانی است. سریع یک لیوان چای می‌ریزم تا آقا نیامده و جلسه شروع نشده بخورم. محمدمهدی سیار هم می آید.

آقا که وارد می‌شوند، مستقیم نمی‌روند بنشینند. در همان حلقه اول دور می‌زنند و با ردیف‌اولی‌ها حال و احوال می‌کنند؛ در قسمت خانم‌ها بیشتر مکث می‌کنند و اینجا هم جبران می‌کنند آن نبودن امکان صحبت کردن خانمها در قبل از نماز را.

آقا می‌نشینند و می‌گویند «خب شروع نمی‌کنید؟»
قاری، رحیم خاکی است و قرآن می‌خواند. بعد علیرضا قزوه که چند سالی است مجری این شبِ شعر است، با خواندن شعری مجلس را دست می‌گیرد.

اول سلام و بعد سلام و سپس سلام
با هر نفس ارادت و با هر نفس سلام

در شعری که می‌خواند، اسم شهرها و استان‌ها و قوم‌های مختلف ایران می‌آید. قافیه‌اش سین دارد. تمام که می‌شود آقا می‌گویند «از مشهد اسم نیاوردید، قافیه اش سین نداشت!» این قضیه مشهد تا آخر جلسه دست به دست می‌شود و اسباب شوخی!

قزوه با اسم بردن از شاعران فقید و صلوات‌گرفتن برای شادی روح‌شان ادامه می‌دهد. آقا از منزوی یاد می‌کنند و می‌پرسند «چند وقت پیش به این جلسه آمده بود؟» قزوه می‌گوید نه، شعری ازش خواندیم. دو سال پیش را می‌گوید که شعری از مرحوم منزوی درباره امام حسن مجتبی علیه‌السلام، آغازگر جلسه بود.

جلسه مثل همیشه با شعرخوانی پیشکسوت‌ها شروع می‌شود و استاد گرمارودی اولین نفری است که شعر می‌خواند. در یک بیت می‌خواند «شیعیان را بی‌محابا می‌کُشند از بحر و بَر، زاده وهابیان اندر عراق اندر یمن» که آقا می‌گویند «البته شیعیان هم بیکار نیستند!» همه می‌خندند.

نفر بعدی استاد مجاهدی است که شعر می‌خواند. دو سه نفر گیر داده اند که عکاس برود کنار و جلوی دیدشان را نگیرد. عکاس از اعتماد به‌نفس آنها حیرت زده شده و چیزی نمی‌گوید! آقا اشاره می‌کنند و یکی از مسئولان دفتر می‌روند نزدیک. آقا می‌گویند «بگو یک چایی برای من بیاورند!» باز هم زودتر از صاحبخانه چایی‌مان را خوردیم!

استاد کیومرث عباسی قصری نفر بعدی است؛ پیرمردی که مو سپید کرده و به صورت چین و چروک دارد اما شعر خوبی می‌خواند. در بیت آخر از اینکه شهادت نصیبش نشده، گله می‌کند. آقا می‌گویند «هنوز دیر نیست، تا داعشی‌ها هستند، امید هست!» باز همه می‌خندند.

نفر بعدی آقای اکرامی است که قزوه در معرفیش می‌گوید شاعر مصرعِ معروفِ "یا علی گفتیم و عشق آغاز شد" اوست. مشهدی است و شعری در حال و هوای خراسان بزرگ می‌خواند. در شعرش از عبارت "سه‌خشتی" استفاده می‌کند. آقا از معنی سؤال می‌کنند و او می‌گوید که سه‌خشتی همان سه‌مصرعی است در زبان قوم کُرمانج خراسان شمالی. تمام که می‌شود، آقا کنایه می‌زنند «باز هم اسم مشهد را نیاوردید!»

نفر بعدی آقای جواد محقق است. شعری می‌خواند که آخرین قافیه‌اش، شهید همدانی است. آقا می‌گویند «واقعاً آدم شایسته‌ای بود شهید همدانی.»
علی محمد مؤدب نفر بعدی است؛ مثنوی می‌خواند. یادم می‌آید که خیلی سال پیش، یک شعر سپید بلند را از حفظ خوانده بود در این جلسه. بعدش آقا گفته بودند از حفظ خواندید یا همین الان داشتید می‌گفتید؟ این‌بار اما مثنوی‎‌اش چند بار آفرین دشت می‌کند از آقا، و چند بار مجبور می‌شود به درخواست آقا بعضی بیت‌های خوبش را دوباره بخواند. شعرش از زبان شهید رجب محمدزاده است. کسی که معروف بود به "بابا رجب" و صورتش زخم عجیبی از دفاع مقدس به یادگار داشت. شعر مؤدب کنایه میزند به بُرد- بُرد و...

نفر بعدی شاعری است از ترکیه. قزوه می‌گوید که او شعرهای ضداسرائیلی خوبی دارد. شروع می‌کند به خواندن. وسطش آقا روی می‌کنند به آقای کلامی و به ترکی می‌گویند «آقا کلامی سن دوشونورن نه دییر؟» کلامی چیزهایی می‌گوید که نمی‌شنوم. شاعر ترکیه‌ای ادامه می‌دهد. بعد از چند دقیقه متوجه می‌شویم که تا حالا داشته حرف می‌زده و هنوز شعرش را نخوانده! آقا می‌گویند «شعری اوخو»، یعنی شعر رو بخون. به زبان ترکی استانبولی‌ست و حتی آذری‌زبان‌ها هم بعید است خیلی فهمیده باشند چه می‌خواند. البته ناصر فیض که فکر کنم به ترکی استانبولی وارد است، احتمالاً فهمیده باشد و ظاهراً بخشی از آن را هم ترجمه می‌کند. تمام که می‌شود، آقا تشکر می‌کنند و البته با کنایه ای ملیح ابراز گلایه می‌کنند که چرا باید شعری خوانده شود که کسی نمیفهمدش! من دارم به این فکر می‌کنم که حالا ما چند دقیقه نفهمیدیم او چه گفت، اما آن بنده خدا مجبور است چند ساعت بنشیند و نفهمد بقیه چه می‌گویند!

شعر بعدی را دکتر اسماعیل امینی می‌خواند در مدح امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام.

شاعر بعدی از هند است؛ استاد دانشگاه جواهر لعل نهرو. شعر خوبی می‌خواند. "احسنت" است که پشت سر هم از حضار دشت می‌کند. تمام که می‌شود، آقا می‌گویند «سلام ما را به اساتید پارسی‌گوی هند برسانید. ما احساس برادری می‌کنیم. مال امروز و دیروز هم نیست. قرنهاست...»
نفر بعدی آرش پورعلیزاده است. شعر نیمایی می‌خواند. تمام که می‌شود، آقا نکاتی درباره شعرش می‌گویند و بعد ایرادهایی می‌گیرند و البته اضافه می‌کنند که «اول‌هایش را خیلی نفهمیدیم که این هم از نابلدی ما در این قالب است!»

مهدی جهاندار شعر بعدی را درباره فتنه می‌خواند. خنده و آفرین از پس بعضی بیت‌هایش پشت سر هم می آید. یک‌جا می‌خواند "فتنه شاید اینکه دارد شعر می‌خواند برایت..." که آقا می‌گویند: «خدا نکند!» آقا به شعر جهاندار این‌طور نمره می‌دهند: «از همه جهات خوب بود.»
محمدجواد الهی‌پور نفر بعدی است؛ آقا از شعرش تعریف می‌کنند.

آقا سراغ فاضل نظری را می‌گیرند. قزوه، نشانش می‌دهد و می‌گوید همین‌جاست، داره یه شعر میگه که توش مشهد باشه. همه می‌خندیم.
آقا دوباره به الهی اشاره می‌کنند و می‌گویند هم در شعر شما و هم در شعر قبلی (منظورشان شعر جهاندار است) گفتید صِفین اما درستش صفّین است. اولی به سکون یاء و دومی به کسر یاء. نمی‌دانم توانستم منظور آقا را برسانم یا نه؟

حمیدرضا برقعی نفر بعدی است. قبلش قزوه از یک نفر می‌خواهد که جایش را بدهد به استاد فرید تا بیاید جلو بنشیند و بعد از برقعی شعر بخواند. قزوه شاکی است که دو سه نفر جاها را رعایت نکرده‌اند و ترتیب نشستن‌ها به هم خورده است. پایان شعر برقعی، عرض ارادت به حضرت امام رضا علیه‌السلام است و اینکه اگر سلطان، امام رضاست، شاعر افتخار می‌کند که شاعرِ درباریِ آن سلطان باشد؛ او هم خوب آفرین می‌گیرد از جمع و آقا.

استاد فرید می‌گوید که همین امروز شعری گفته و هنوز تثبیت نشده و نمی‌داند که شده یا نشده! آقا می‌گویند «بخوان ببینیم شده یا نشده!» شعرش را که درباره حادثه تروریستی تهران می‌خواند، همین‌طور آفرین است که از این‌ور و آن‌ور بلند می‌شود. وسطهای شعرش آقا زمزمه می‌کنند «واقعاً شاعره...».

شاعر بعدی، محسن ناصحی است که در این دو سه روز، رباعی‌اش درباره حادثه مجلس، نقل محافل شده بود. اول همان را می‌خواند:

امروز وطن معنی غم را فهمید
با سایه ی جنگ، متّهم را فهمید
 از خواب پرید کشورِ من، امّا
 معنای مدافع حرم را فهمید
 آقا می‌گویند: «خوبه، اگر بفهمه خوبه!»

ناصحی بعد شعر اصلیش را می‌خواند و آقا ضمن تعریف، ایرادی به یکی از قسمت‌هایش میگیرند.

نفر بعدی محمد زارعی است با شعری درباره حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام. با شعرش از آقا اشک می‌گیرد! آقا چند بار قافیه ها را پیش پیش حدس می‌زنند و آفرین می‌گویند؛ جمع هم. قبل از زارعی آقا به قزوه گفته بودند «امشب خانمها شعر نخواندند» و قزوه گفته بود الان نوبت‌شان می‌شود.

حالا قزوه به خانم سیمین‌دخت وحیدی که سن و سالی ازش گذشته و شاعره نام‌آشنایی است، در جمع اشاره می‌کند و می‌گوید خودشان سخت‌شان است شعر بخوانند و به همین خاطر، من چند بیتی از اشعارشان را می‌خوانم. می‌خواند و آقا تحسین می‌کنند.

قزوه، خانم زهرا شعبانی از شادگان را بعنوان نفر بعدی معرفی می‌کند. آقا می‌گویند «اهل شادگان عربند، شعر شما عربی است؟» شعبانی، اشتباه قزوه را اصلاح می‌کند و می‌گوید من اهل هندیجانم! قزوه می‌گوید فرقی نمی‌کند. آقا جواب می‌دهند «آنها عربند اینها فارس!» وسطهای شعر، آقا ایرادی می‌گیرند به ساخت زبانی یکی از فعل‌ها. قزوه دوباره می‌گوید شاید هندیجانی‌ها این‌طور می‌گویند. آقا باز هم جواب می‌دهند «نه، خیلی هم خوب فارسی حرف می‌زنند!»

دو شاعرِ خانمِ دیگر یعنی طیبه عباسی و آرزو سبزوار قهفرخی هم شعر می‌خوانند. آقا تعریف، و البته به فراخور نکاتی هم ذکر می‌کنند.

هدیه طباطبایی نفر بعدی است که شعری مادرانه می‌خواند خطاب به فرزند. آقا آفرین می‌گویند و بعد هم دعا می‌کنند که خدا چند فرزند صالح به او که هنوز مادر نشده، عطا کند.

نوبت به شعر طنز می‌رسد؛ محمدحسین مهدویان از قم شعری می‌خواند درباره تولید ملی. به "یا که دائم پی مسافرها/ برود دور باطلی بزند" می‌رسد، آقا می‌گویند این مسافرها اهل قم هستند البته. مهدویان می‌گوید شاید هم مشهدی باشند! فضای جلسه، خنده و مزاح است.

محمد سهرابی که بین مذهبی‌سراها، سَری دارد، شعری می‌خواند در مدح امام حسن علیه‌السلام که از همان مصرع اول، آفرین جمع را بلند می‌کند. یک بیتش این بود:

مبین ز نسل حسن، هیچ‌کس امام نشد
به حُسن بینی اگر هر امام را، حَسن است
 آقا می‌گویند «از امام باقر به بعد، همه فرزند دختری امام حسن هستند.»

ابراهیم قبله آرباطان که آذری‌زبان است شعر می‌خواند البته به فارسی. عبدالحسن انصاری شعر بعدی را می‌خواند.

نفر بعدی سید حسن مبارز است؛ روحانیِ افغانستانی. از چند نفر از دوستان شهیدش که مدافع حرم بوده اند، یاد می‌کند.

مهران عباسیان شعر آذری می‌خواند با مطلع «من تفنگم». آقا آخرش می‌گویند «اول که گفتی من تفنگم ترسیدیم اما بعد که گفتی گوله آتمارام (یعنی گلوله نمی اندازم) خیالمون راحت شد.»

طبق لیست قزوه، شعرخوانی شاعرها تمام شده است و حالا نوبت سخنان آقاست. اما آقا هنوز ترجیح می‌دهند شعر بشنوند. سری می‌چرخانند و دوباره از فاضل نظری سراغ می‌گیرند تا شعری بخواند؛ فاضل عاشقانه می‌خواند. آقا به آن‌طرف اشاره می‌کنند و با شوخی می‌گویند «این آقایان خاصه‌خرجی چی، آقای حداد، آقای محمدی...» اینها هم بخوانند. حدادعادل می‌خواند در وصف امام خمینی رحمة‌الله‌علیه. آقا روبرو را نگاه می‌کنند و می‌گویند «آقای سیار شما شعری کوتاه و مناسب جلسه نداری؟»

اگر امر بفرمایید یک رباعی تقدیم می‌کنم.
میکروفن می‌رود و سیار مکث می‌کند.
 یادم رفت!
می‌خندیم. آقا می‌گویند «غافل دادیم دل را به دستت، ما را یاد و تو را فراموش!»

سیار می‌گوید غزلی در ذهنش هست و آن را می‌خواند. بعدش می‌گوید ما هم جزو خاصه‌خرجی‌ها شدیم، از محضر جلسه عذر می‌خواهم. آقا می‌گویند «تصادفاً این‌طور شد!»

آقا شروع می‌کنند به صحبت. از اینکه شعر، "ثروت ملی" است می‌گویند. از اینکه مهم است این ثروت ملی در چه مسیری خرج شود. از اینکه بودند و هستند جریان‌هایی که نمی‌خواهند این ثروت ملی در مسیر انقلاب خرج شود. از اوایل انقلاب مثال می‌زنند. اسم شاعرهایی از دو جریان را می آورند. آقا افتخار می‌کنند که الان شعر انقلاب هم از نظر فضای عمومی کشور غالب است و هم از نظر کیفیت سطحش بالاست.

آقا به برخی نیازها و ضرورت‌های حوزه شعر اشاره می‌کنند. می‌گویند منظومه‌سازی از نیازهایی است که از آن غفلت شده. منظومه "نغمه حسینی" مرحوم الهی قمشه ای را مثال می‌زنند و بعد ماجرای سروده شدن این منظومه را از زبان شاعر آن یعنی مرحوم الهی قمشه‌ای، بازگو می‌کنند: «پسر مرحوم الهی قمشه ای –یعنی همین حسین آقا که الان مطرح است و سخنرانی می‌کند- وقتی نوزاد بوده مریض می‌شود و در بستر احتضار می افتد. پدرش نذر می‌کند اگر پسر شفا گرفت منظومه ای برای امام حسین بگوید. در همان حال شروع می‌کند به فکر کردن. می‌رسد به حضرت علی اصغر علیه السلام...»

حالا ما داریم گریه می‌کنیم. آقا دارد روضه می‌خواند انگار. فضای جلسه متحول می‌شود.

آقا در آخر از ضرورت طنز و هجو می‌گویند و اشاره می‌کنند به رقص شمشیر اخیر رئیس جمهور آمریکا و پادشاه عربستان و با خنده می‌گویند این اگر هجو نشود اصلاً حیف است! به ماجرای حسان بن ثابت اشاره می‌کنند که پیامبر در یکی از جنگها به او گفت بلند شو و دشمن را هجو کن.
جلسه تمام می‌شود. شاعرها دور آقا حلقه می‌زنند. با چند نفر گپ می‌زنم و می‌روم بیرون. راه را گم کرده ام. یکی دو بار اشتباه می‌روم تا راه را پیدا می‌کنم. آرزو به دل ماندم یک‌بار بدون دردسر و راحت بروم بیرون. البته این دیدارها آن‌قدر شیرین است که گیجی و مستی از کمترین تبعاتش است!

منبع: دفتر مقام معظم رهبری
۰ نظر ۲۳ خرداد ۹۶ ، ۰۷:۰۶
حسن حیدری

ایران اسلامی با سابقه بیش از هزار سال حکمت، فلسفه، فقه و اخلاق چرا باید در سبک زندگی و فرهنگ تعلیم و تربیت تابع سندی باشد که زاییده مبانی معرفتی و ارزشی دیگری است. سبک زندگی‌ای که این سند بیان کرده مبتنی بر کدام مبنای فلسفی است؟
 
به گزارش  فارس، حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه رئیس مؤسسه حکمت و فلسفه در پاسخ به سؤال جمعی از جوانان دانشگاهی نسبت به سند 2030 که در کانال شخصی‌اش منتشر کرد این گونه پاسخ داد:
 
همانگونه که مستحضرید در این روزها بحث های فراوان درباره نقد یا تأیید سند گفته و نوشته شده است. تأکید بنده این است که این بحث مهم فرهنگی، سیاسی و حزبی و جناحی نشود و با رویکرد کاملاً فرهنگی تحلیل شود و با همین رویکرد 10 نکته مهم در باب سند 2030 عرض کنم:
 
اول: اگر این سند الزام‌آور نیست چه اصراری بر امضا و اجرایی کردنش است و چرا اینقدر عجله در عملیاتی کردنش وجود دارد؟ آیا نباید ملت فهیم ایران اسلامی بدانند؟ آیا نیازی به مطالعه و ارزیابی دقیق کارشناسانه از سوی نخبگان فرهنگی معتقد به منظومه فکری امام خمینی(ره) نبود؟
 
دوم: با وجود اسناد بالادستی مصوب در نظام مثل سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و سند مهندسی فرهنگی و نقشه جامع علمی کشور و سند دانشگاه اسلامی و غیره چه حاجت به این سند؟
 
سوم: دولتمردان محترم چه مشکلی در سند 2030 دیدند که شرط تحفظ و لزوم رعایت شریعت در این سند را کردند. حتما مشکلی یافتند پس آیا بهتر نبود احتیاط بیشتری نسبت بدان شود؟
 
چهارم: ایران اسلامی با سابقه بیش از هزار سال حکمت و فلسفه و فقه و اخلاق چرا باید در سبک زندگی و فرهنگ تعلیم و تربیت تابع سندی باشد که زاییده مبانی معرفتی و ارزشی دیگری است. اینکه برخی از کشورهای اسلامی دیگر بدون تحفظ این سند را پذیرفته‌اند دلیلی بر پذیرش این سند از سوی ایران اسلامی با فرهنگ حکمی هزار ساله نیست و چه قیاس مع‌الفارقی از دبیر یونسکو در ایران!!!
 
پنجم: آیا این سند تعهد است و یا توصیه؟ برخی از موافقان این سند معتقدند که این سند توصیه است، اما در 17 جای سند بحث تعهد مطرح شده و همچنین 150 مورد در این سند کلمه تضمین آمده، آیا با وجود 150 بار تکرار کلمه تضمین و 17 بار تکرار کلمه تعهد، آیا این سند واقعاً یک توصیه است؟
 
ششم: این سند با چند سند مانند سند توسعه پایدار و غیره ارتباط مستقیم و غیرمستقیم دارد و لذا اگر چه به صراحت از همجنس گرایی و حذف فرهنگ شهادت در این سند چیزی نیامده است ولی باید این سند از اسناد وابسته تبعیت کند و حمایت از خانواده را در تعریف خانواده قرن 21 معنا کند بهتر است دبیر محترم یونسکو در ایران تعریف خانواده از نظر یونسکو را شفاف بیان کند و به این پرسش‌ها صادقانه پاسخ دهد آیا زندگی هم جنسگرایان در تعریف یونسکو مصداق خانواده هست یا نیست آیا با وجود ثبت عزاداری در یونسکو می‌توان مطابق سند 2030 و اسناد مرتبط، ترویج فرهنگ شهادت را در کتب درسی درج کرد.
 
هفتم: سبک زندگی‌ای که سند 2030 بیان کرده است مبتنی بر کدام مبنای فلسفی است؟ چون هیچ سند فرهنگی و ارزشی نمی تواند فاقد مبانی فلسفی باشد آیا فلسفه نسبی‌گرایی و پست مدرن قرن 21 غرب یا مبتنی بر حکمت اسلامی است؟ چون فعلا در دنیا این دو مکتب فلسفی رئالیسم حکمی و نسبی‌گرایی غربی جریان دارد.
 
بی‌شک مسلمانان آگاه به حکمت اسلامی این سند را ننوشته‌اند پس باید این سند مبتنی بر فلسفه معاصر نسبی‌گرایی غرب نوشته شده باشد حال آیا چنین سندی می‌تواند برای ایران اسلامی دارای حکمت هزار ساله مقبولیت داشته باشد.
 
هشتم: سابقه و سیره عملی بیانیه‌ها و اسناد به این شکل است که ابتدا به صورت بیانیه و سند ارایه می‌شود و بعد به شکل کنوانسیون، جزیی از سازمان ملل می‌گردد و تخلف از آن را تخلف از مصوبات سازمان ملل می‌شمارند و همچون مباحث هسته‌ای کشور را یا گرفتار تحریم‌های شدید یا عقب‌ماندگی می‌نماید.
 
نهم: سؤال مهم بنده از مسئولان اجرایی کشور این است آیا مسأله اصلی کشور در حال حاضر، سند 2030 بود و آیا واقعاً مشکلات فرهنگی کشور با این سند حل می‌شود یا صرفاً امضای این سند ما را در بستر نزدیک شدن به غرب نسبی‌گرا و در نتیجه گرفتار باتلاق بحران بی‌هویتی خواهد کرد؟
 
دهم: اگر این سند مشکلی با قانون اساسی و اسناد بالادستی ندارد چرا از طریق عادی یعنی تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی پیش نرفت و با تصویب دولت دستور اجرایی کردن آن صادر شد؟
 
در پایان از دولت گرامی درخواست داریم فارغ از بحث‌های سیاسی این قضیه فرهنگی را جدی بگیرد و از پذیرش آن منصرف شود و آن را ابطال کرده و به یونسکو برگرداند، چرا که خیر دنیا و آخرت همه ما در دفاع از ارزش‌های اسلامی است.
۰ نظر ۲۳ خرداد ۹۶ ، ۰۶:۵۷
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

در دیدار دانشجویان با امام امت چه گذشت؟

دانشجو

این روایت یک دیدار است، دیداری که یکسال به من انرژی می دهد تا صبر کنم برای سال بعد. تا بتوانم یک سال زندگی را با همه دشواری هایش با امید پیش ببرم. روایت دلداگی های یک عده جوان با رهبرشان.

به گزارش مشرق،‌ سه شنبه ظهر از دانشگاه زنگ زدند و گفتند بیا کارتت را بگیر. شوکه شدم و گفتم کارت چی، گفتند دیدار آقا!

من؟! بعد از سیزده سال دانشجویی و احتمالا در سال آخرش بالاخره از طرف دانشگاه به دیدار دعوت شده بودم. بعد هم دیدار آقا الان؟! همیشه افطاری دانشجویی آقا، آخرین دیدارها بود اما امسال شد اولین!

آن هم همان روزی که صبحش از ناامنی های تهران دلمان آشوب و غصه دار شده بودو همه نگران واکنشها بودند و حتی عده ای با تعجب می پرسیدند یعنی امروز دیدار برقرار است؟!

با خودم گفتم میروم، هم آرام میشوم و هم فضای جامعه و نظرات حضرت آقا را می شنوم.

من که به حسینیه رسیدم، دیگر تهران که آرام بود، فضای حسینیه امام خمینی (ره) آرامتر. دلم نگران دخترانی بود که جلوی در با حسرت نگاهم کرده بودند و آمده بودند تا بلکه تا اواخر دیدار در را بازکنند و راهشان بدهند، گویا تجربه پیشینیانشان بود! با اینکه اصلا دلم نمی آمد دیدار را از دست بدهم، برای تربیت خودم هم که شده، کاملا جدی کارتم را تعارف کرده بودم اما برایم مانده بود!

بسم الله گفتم، نیت کردم و وارد شدم، طبق معمول دنبال جایی بودم که مشرف به جایگاه حضرت آقا باشد تا روی ماهشان را زیارت کنم.

شور و شوق بچه ها بی نظیر بود، چه آنها که دفعه اولشان بود و چه آنها که اتفاقا تجربه غیر اول! برق را در چشمهایشان می شد دید، از همان لحظه که وارد می شدند تا زمانی که یک جا جاگیر شده بودند و حالا چشمشان دو دو میزد برای رصد جایگاه و حضور آقا جان.

هر کس از در وارد میشد، نگاهی به دور و بر و جایگاه می کرد و جایی می نشست که بتواند آقا را زیارت کند، از پراکندگی جای نشستن ها معلوم بود. خب آقایان که دقیقا مقابل آقا بودند و مشکلی نداشتند اما خانمها طبق روال کنار بودند و تریبون و پارتیشن پشتش و ستونها و ... خلاصه باید جای نشستنت را تنظیم میکردی!

بماند که همیشه آقا که تشریف فرما می شوند، همه محاسبات بر هم میخورد و همه به سمت جلو می شتابند و هیچ کس سر جای قبلش نیست.

دقایق قبل از حضور آقا همه اش به ولوله می گذرد، از ذوق و دلشوره بچه ها گرفته تا شعارهایی که گاهی به علت ناهماهنگی، منجر به خنده حضار می شود. تمرین سرود دسته جمعی که موقع حضور آقا همخوانی دارد هم از دیگر بخشهای جذاب قبل از حضور است.

من اما همچنان به فکر دانشجویانی بودم که پشت در مانده بودند و چند دقیقه یکبار نگاهم به در ورودی می چرخید.

ماجرای پرده آبی بالاسر جایگاه هم جای خودش را دارد با آیات و احادیث مرتبطش هم که حدیث مفصلی ست و این بار این بود: ظرفهای دانش و چراغهای هدایت باشید.

حدود یک ساعتی که منتظر بودیم گذشت و راس ساعت پنج و نیم حضرت ماه از در تشریف فرما شدند. بچه ها با شور و شوقی وصف ناپذیر شعارگویان به سمت جلو می آمدند. کمی که جمعیت آرام گرفت، مداح بسم الله گفت و همخوانی شروع شد:

ای آفرینش آرزو کن روشنا را ...

مجری علی صدری نیا که با دکتر سلام میشناختمش آمد پشت تریبون و حرفهای خوبی زد و بلافاصله اولین سخنران دانشجو آمد.

چهره آقا موقع صحبتهای بچه ها دیدنی ست، آنقدر محبت و تشویق پدرانه در صورتشان موج می زند که هر کس پشت میکروفن قرار می گیرد، با اعتماد به نفس و دل قرص و بدور از هر ترسی صحبت می کند.

با خودم فکر میکردم اگر همه مسئولان مملکت مثل آقا بودند، چه میشد؟! اینکه یک جوان دانشجو به پشتوانه شخص اول کشور در برابر مسئولان بایستد و همه دغدغه هایش را مستند و مستدل و محترمانه مطرح کند، فقط در بستر یک دموکراسی ناب رخ میدهد، جمهوریتی که اسلامیت رکن اصلی آن است.

دانشجوها یک به یک صحبت کردند: ٤ آقا و ٢ خانم. یکی هم از یکی بهتر، سخنرانی های کاملا منضبط و سنجیده و دقیق، با رعایت زمان. آقا هم فرمودند در همه این سالها دانشجوها خیلی پیشرفت کرده اند و محتواها و طرز ارائه ها تغییر کرده.

از همه طیفها و تشکلها نماینده هایشان صحبت کردند، بماند که حضرت آقا هم در تایید صحبت یکی از حضار فرمودند من فضای جامعه و دانشگاهها رو خوب می شناسم و می دانم که همه دانشجوها عقایدیشان مثل سخنرانان امروز نیست اما مسئولان برنامه را ترتیب داده اند و من مستمع هستم.

آقا آرام و دقیق گوش می دادند و بعد از هر صحبتی سخنران را تشویق و دعا می کردند و من سالهاست که حسرت به دل یکی از این لبخندها و دعاهام.

با اینکه روی صندلی نشسته بودم اما دایم این پا و آن پا میشدم، نگاهم به آقا بود که چطور با این سن و سال ماشاءالله تمام مراسم را بدون تحرک می نشینند و دلم قرص میشود به این سلامتی و صلابت. البته سرفه ها و گرفتگی صدای آقا در حین صحبتهایشان باعث میشد برای سلامتی شان صلوات بفرستیم و آیه الکرسی بخوانیم که خب زبان روزه کاملا طبیعی هم بود.

بچه ها شجاعانه صحبت می کردند و مسئولان حاضر در جلسه با قیافه های کاملا جدی تحمل می کردند و گوش می دادند و گاهی لبخندها و درِ گوشی هایی که کمی با عصبانیت توام بود. گاهی حس می کردم شاید اگر مجبور نبودند، هر آن جلسه را ترک می کردند.

مطالبات دانشجویان از بالا تا پایین مملکت را شامل میشد، از شورای نگهبان و قوای سه گانه و صدا و سیما تا سازمان تبلیغات و ...

هنوز هم حال و هوای انتخابات بر فضای بحثها حاکم بود و بیشتر صحبتها اشاره به آن موضوع داشت و عملکرد نامزدها و دستگاهها در آن ایام و ...

دانشجوها آنقدر سریع و خوب در رابطه با موضوع حادثه تروریستی روز موضع‌گیری کردند که مورد تشویق آقا هم قرار گرفتند. حتی موضوع ترقه بازی را که دانشجوها گفتند در کلام آقا هم عینا بیان شد و تایید خوبی بود، علاوه بر اینکه تزریق نوعی آرامش در دلهای ملتهب جامعه هم بود.

با اینکه آخر سر آقا گفتند که خلاصه صحبتهای دانشجویان را یادداشت کرده اند و بعدا هم گزارشهایش را خواهند خواند و خواهند شنید و با همه شان موافق نیستند، اما زمانی که یکی از دانشجویان در رابطه با موضع گیری های مسئولان اجرایی کشور و در راس قدرت علیه نظام، صحبت کرد، آقا فرمودند این مساله مورد اعتراض من هم هست.

وسط این صحبتها پشت پارتیشن، خادمها مشغول برپا کردن بساط افطار بودند و از ساعت هفت عطر سبزی تازه در فضا پیچیده بود و دل های روزه دار را هوایی میکرد.

صحبتهای دانشجویان که به اوج میرسید، صدای احسنت و تکبیر حضار بلند می شد. نهایت احساسات را میشد در جلسه دید، اوج خشم و شادی، نفرت و امید و ...

یکی از بچه ها که نماینده گروههای جهادی و مسئول مدرسه صبح رویش بود و صحبتهایش را با نامه یکی از دانش آموزان افغانستانی خطاب به آقا شروع کرده بود، در آخر از ضعف جوانگرایی در حکومت انتقاد کرد و گفت سالها بعد خلأ این مساله را در مدیریت کشور احساس خواهیم کرد.

واکنش آقا که از او خواستند پیشنهاداتش را در این زمینه هم طرح کند، تعجب حضار را برانگیخت. دانشجوی عراقی هم که یک دیدار خصوصی برای دانشجوهای خارجی مقیم ایران از آقا خواست از بس که همه شان ارادت دارند به ایشان، حتی غیرمسلمانانشان و کلی انگیزه پشت انتخاب ایرانشان بوده. بعد از صحبتهای خانم رضوی در مورد جایگاه مباحث زنان و خانواده در کشور و دو موضع غلط موجود در این زمینه که گفت هم فمینیستها و هم حزب اللهی ها برداشت درستی از فعالیت اجتماعی زنان ندارند و جوانان حزب اللهی هنوز مخالف حضور بانوان هستند، آقا با لبخندی گفتند اما اگر واقعا هنوز حزب اللهی ها چنین تفکری دارند فکری به حال خودشان بکنند و خودشان را اصلاح کنند!! که با خنده های بچه ها و قطعا ذوق مضاعف خانمها همراه بود.

در تمام برنامه با خودم فکر میکردم اگر حتی همه مطالبات دانشجویان به نتیجه نرسد، اما همین که آنقدر احساس شخصیت و امنیت می کنند که ساعتها در برابر شخص اول مملکت صحبت و اعتراض میکنند و از کسی نمی ترسند، خودش بزرگترین دستاورد است. این عزت نفس و خودباوری ای که آقا به جوان دانشجو می دهند، زمینه ساز آینده این مملکت است، بخصوص که در صحبتهایشان اشاره کردند که شما افسران جوان جنگ نرم هستید و حالا که فرماندهی مرکزی خوب عمل نمی کند، شما آتش به اختیار هستید! تعبیری که البته به مذاق خیلی ها خوش نیامد!

بنظرم آقا همان طور که پیشتر هم فرموده بودند این دیدار یکی از جذابترین و دوست داشتنی ترین برنامه هایشان است، این را می شود از حال خوب آقا و همدلی هایشان با بچه ها فهمید! از اعتمادی که می کنند و حرفهای خصوصی و درِ گوشی ای که می زنند و ...
خطابهای آقا هم در این جلسه بر دل می نشیند، وقتی آنقدر مهربانانه "فرزندان عزیز من" خطابمان می کنند! و برای حفظ نظم جلسه و همین طور دل خوشی دانشجویان از فردی که وسط جلسه ایستاده بود تا صحبت کند، خواستند صحبتهایش را مکتوب کند.

ساعت هفت و نیم بود که فرمایشات حضرت آقا آغاز شد با این مقدمه که سالهاست این جلسه را داریم اما سطح فکر دانشجویان و مجموعه های دانشجویی به وضوح رشد کرده و این آن چیزیست که ما به آن احتیاج داریم. حتی متواضعانه فرمودند که صحبتهای من مکمل این عزیزان است و در دو بخش کلی تقسیم بندی شان کردند: یکی بحث تشکلها و یکی هم خود دانشجو و دانشگاه.

یک دفعه آقا وسط صحبتهایشان خطاب به دانشجویانی که برگه های شعارنوشته را مقابل ایشان و دوربینها گرفته بودند، گفتند بچه ها اگر این برگه ها را گرفته اید که من بخوانم، من نمیتوانم، چشم من سو ندارد و این فاصله را نمی بینم. و قند بود که در دل بچه ها آب میشد از این همه صمیمیت و شوخ طبعی های آقا جانشان.

در طول مراسم پیش آمد که بچه ها چند باری خیلی احساساتی شدند و دلشان میخواست دست بزنند اما طبیعتا به فرجام نرسیده بود، اما این بار که آقا در مورد نتیجه انتخابات و افزایش مشارکت تعبیر خاصشان را بکار بردند، کل حسینیه یکصدا دست میزد و البته آقا هم مخالفتی نمی کردند و با لبخند همراه بودند و بعد هم خیلی عادی صحبتهایشان را ادامه دادند. یک جای دیگر هم بحث این بود که مساله اصلی مملکت برای برخی آقایون جابجا شده و تعبیر جالب آهنگ را برایش بکار بردند. در مورد فضای مجازی هم خطاب به آقایان و دانشجویان گفتند تخاطب واقعی و مواجهه با مخاطب مهم است، نشریه، سخنرانی، بحث و ... نه فقط توییتر! که خب چون دانشجویان مخاطب اصلی صحبتهای آقا را حدس زده بودند.


لبخند رضایتشان را میشد دید، اینکه اینقدر ما را محرم می دانند!تعبیر ترقه بازی در مورد وقایع امروز تهران و قیاسش با وقایع دهه شصت هم آب روی آتش بود برای قلبهای نگرانمان. دو مساله مهم دیگر هم از صحبتهای آقا یادم هست: یکی اینکه آقا دخترانی را که صحبت کرده بودند خیلی تشویق کردند و تاکید داشتند که بحث زن در غرب بیشتر مورد مطالعه قرار بگیرد، گویا قبلا کارهایی شده اما کم هست و ادامه اش لازم. و این بخشها برای من که رشته و تخصصم سالهاست مباحث زن و خانواده است، بسیار مهم بود.

و دیگری اینکه جوان مؤمن حزب اللهی انقلابی نباید دستاوردهای انقلاب را فراموش کنند، مثل پیشرفتهای پزشکی و ...

صحبتهای آقا تقریبا پنج دقیقه قبل اذان تمام شد و نمازمان را به اقامتشان خواندیم و بعد هم سفره های افطار که انتظارمان را می کشید. نان و پنیر و سبزی و خرما، و همان زرشک پلو با مرغ همیشگی! و بحثها و تحلیل هایی که تا بیرون از حسینیه ادامه داشت ...

خلاصه اینکه این دیدار آنقدر، دلچسب و ناب است که با همه تلاشم برای اتمام رساله و دفاع، دلم نمیخواهد دانشجو نباشم تا هر سال بتوانم در این دیدار شرکت کنم. خدا را چه دیدید، شاید تصمیم گرفتم پست داک بخوانم یا یک رشته جدید را از اول، مهم این است که دانشجو باشم، که صفای این افطاری با هیچ مراسمی قابل قیاس نیست، با همه سادگی سفره افطارش.
امروز وطن معنی غم را فهمید
با سایه ی جنگ ، متّهم را فهمید
از خواب پرید کشورِ من امّا
معنای مدافع حرم را فهمید
#محسن_ناصحی
فضه سادات حسینی
دانشجوی دکتری حقوق زن در اسلام دانشگاه تربیت مدرس
١٧ خرداد 96

منبع: مهر
۰ نظر ۲۳ خرداد ۹۶ ، ۰۶:۵۶
حسن حیدری
گزارش خبر قم از مسجد و حسینیه هیئت فاطمیون


قرارگاه فاطمیون برای سامان بخشیدن و برگزاری هر چه‌بهتر مراسم و برنامه‌های خود اقدام به ساخت مجموعه‌ای فرهنگی مذهبی ورزشی نموده است.

به گزارش پایگاه 598 به نقل از پایگاه اطلاع رسانی خبر قم ، بزرگانی که هیئات قدیمی قم را می‌شناسند، «هیئت فاطمیون» برایشان رنگ و بوی دیگری دارد، محفلی که پس از پایان جنگ تحمیلی و بازگشت رزمندگان از جبهه‌های حق علیه باطل توسط طلاب رزمنده مدرسه معصومیه قم و باهدف تشکیل جلسات اخلاق و زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره شهدا و همچنین تربیت نسل جوان تأسیس شد. البته شاید خیلی‌ها هنوز نام این هیئت را با نام ذاکر آن بشناسند، حاج مهدی سلحشور. مرثیه خوانی که روضه‌ها، مناجات و شورهای پر ز شعورش سال‌هاست که جوانان زیادی را به بهانه مناسبت‌های مذهبی مختلف  یا هر شب چهارشنبه دورهم جمع می‌کند و یکی از متفاوت‌ترین هیئت‌های قم را شکل داده است.
 

این هیئت از همان ابتدای تأسیس خود تحت اشراف حجت‌الاسلام‌والمسلمین آقا تهرانی قرار داشته و از رهنمودها و بیانات ایشان بهر برده است. در اول مسیر جلسات هیئت هم‌زمان با مناسبت‌های مذهبی برگزار می‌شد، رفته‌رفته جلسات هیئت تبدیل به جلسات هفتگی و چهارشنبه‌شب‌ها جلسات درس اخلاق حاج‌آقای تهرانی به همراهی مرثیه‌سرایی حاج مهدی سلحشور محفلی دوستانه و صمیمی برای جوانان و محبین اهل‌البیت علیهم‌السلام گردید.

 

با گذر زمان هیئت فاطمیون، به یک هیئت گفتمان ساز و الگویی مناسب برای دیگر هیئت در سراسر کشور تبدیل گردید و هم‌اکنون با گسترده‌تر شدن فعالیت‌های این هیئت و همچنین احساس تکلیف عزیزان، هیئت فاطمیون تغییر ساختار داده و به یک قرارگاه فرهنگی مبدل شده است.

 

قرارگاه فاطمیون در حال حاضر دارای سه زیرمجموعه فعال شامل برنامه‌های مذهبی هیئت، فعالیت در فضای مجازی، بسیج و کانون است؛ واحد خواهران نیز در این مجموعه دایر بوده و مشغول فعالیت است. علاوه بر این‌ها واحد مهدکودک نیز با استفاده از اساتید مجرب و کارآزموده سعی بر تربیت و آموزش کودکان و خردسالان با توجه به آموزه‌های اسلامی ایرانی دارد.

 

در حال حاضر نیز قرارگاه فاطمیون برای سامان بخشیدن و برگزاری هر چه‌بهتر مراسم و برنامه‌های خود اقدام به ساخت مجموعه‌ای فرهنگی مذهبی ورزشی در زمینی به وسعت هزار و صد و سیزده مترمربع در شش و نیم‌طبقه و با زیربنای هفت هزار مترمربع واقع در فلکه بسیج خیابان محدث قمی خیابان جنان نبش بوستان کودک نموده است.

در این پروژه فضاهایی همچون مسجد، حسینیه، زائرسرا، سالن‌های ورزشی، آشپزخانه، فروشگاه، سایت اداری و نیز کلاس‌ها و مکان‌هایی برای برگزاری فعالیت‌های فرهنگی، دینی و قرآنی در نظر گرفته‌شده است.

لذا  افرادی که به نیت باقیات‌الصالحات برای خود و ساخت این مسجد و حسینیه  قصد هرگونه کمک مالی دارند، می‌توانند مبلغ موردنظر خود را به شماره‌حساب "8/4703681/561" نزد بانک رسالت به نام "ساخت مسجد و حسینیه فاطمیون قم " و یا شماره کارت "0542-4461-7210-5041" و شماره شبا "IR860700056100114703681008" واریز کنند. همچنین جهت کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید با شماره تلفن‌های 09126849761-09333061720 ارتباط برقرار نمایید.

گفتنی است که تا کنون مبلغی بالغ بر یک میلیارد تومان جمع آوری شده است و برای اتمام پروژه مبلغی در حدود نه میلیارد تومان دیگر لازم است؛ در شرایط کنونی هر میزان کمک «حتی به مقدار بسیار کم» نیز می‌تواند در جهت تسریع روند ساخت این مسجد و حسینیه مفید واقع شود و ان شاء الله به همان میزان نیز باقیات‌الصالحاتی جاودان برای خیرین عزیز خواهد بود.


۰ نظر ۲۳ خرداد ۹۶ ، ۰۶:۵۰
حسن حیدری
بیروت دمشق تهران

در حال حاضر، نزدیک ترین منطقه به نیروهای جبهه مقاومت در مرز سوریه، گذرگاه الولید در جنوب غرب الانبار عراق است.نیروهای عراقی در این گذرگاه حدود ۴۳ کیلومتر با نیروهای سوری فاصله دارند.

به گزارش مشرق، نیروهای ارتش سوریه و رزمندگان جبهه مقاومت، بامداد جمعه هفته گذشته عملیات حساسی را در سکوت مطلق رسانه ای از منطقه « صوانه» در شرق استان حمص آغاز کردند.

درگیری عناصر تروریستی داعش در جبهه های مختلف از جمله « شرق حلب، شهر رقه، شرق استان حمص و مناطق مرزی سوریه » باعث شد خطوط دفاعی آنان پس از چند ساعت درگیری در حومه منطقه صوانه در هم بشکند.

 عملیات غافلگیرانه در این محور، به فرار تروریست ها به سمت استان دیرالزور منجر شد و نهایت نیروهای جبهه مقاومت و ارتش سوریه موفق شدند غروب روز جمعه خود را به مناطق مرزی مشترک با عراق برسانند.

در این عملیات مناطق مهمی از جمله « فیاض، جبل غراب، ناورت، حماد، خبره زقف و الجوده» از اشغال عناصر تروریستی داعش خارج شد. بیابانی بودن منطقه باعث شد عملیات آزادسازی در این محور با سرعت بیشتری انجام شود.

  00:00           
00:00
 
00:00
         
 


در حال حاضر، نزدیک ترین منطقه به نیروهای جبهه مقاومت در مرز سوریه، گذرگاه الولید در جنوب غرب استان الانبار عراق است. نیروهای عراقی در این گذرگاه حدود ۴۳ کیلومتر با نیروهای جبهه مقاومت در مرز سوریه فاصله دارند. از سویی دیگر، فاصله نیروهای عراقی در غرب استان الانبار ( شهر الحدیثه) با نیروهای جبهه مقاومت در مرز سوریه حدود ۱۰۰ کیلومتراست.

در مقطع فعلی حرکت نیروهای جبهه مقاومت و ارتش سوریه از مناطق مرزی آزاد شده به سمت گذرگاه الولید بعید به نظر می رسد زیرا مناطق جنوبی استان حمص در این مسیر واقع شده اند و در اشغال تروریست های « مغاویر الثوره و اسود الشرقیه » هستند.

 تروریست های مستقر در این محور مورد حمایت آمریکا و انگلیس هستند و پیشروی نیروهای جبهه مقاومت در این مسیر فقط به پیچیده شدن تحولات میدانی منجر می شود، موضوعی که فعلا در اولویت نیست و بدون شک در زمانی مناسب پاکسازی این مناطق در دستور کار قرار می گیرد.

به نظر می رسد گزینه نیروهای ارتش سوریه و رزمندگان جبهه مقاومت در مناطق مرزی آزاد شده، پیشروی در محور شرقی است زیرا در حال حاضر امکان قیچی شدن از محور شرقی (تروریست‌های داعش) و محور غربی ( تروریست های مورد حمایت آمریکا) وجود دارد.

** برای مشاهده اندازه اصلی روی نقشه کلیک کنید**



از سویی دیگر، پیشروی در محور شرقی به دلیل مشغول بودن گروه تروریستی داعش در چند جبهه، سرعت پیشروی ها را به سمت استان دیرالزور افزایش می دهد. به دلیل حضور تروریست های داعش در این مناطق، جنگنده های آمریکایی هیچ بهانه ای برای دخالت نظامی در این محور ندارند.

در حال حاضر، نیروهای ارتش سوریه و رزمندگان جبهه مقاومت مستقر در مناطق مرزی آزاد شده درصدد هستند همزمان از دو محور به سمت مناطق شرقی پیشروی کنند. در محور نخست، پیشروهای از مناطق « تل سوید و الجوده» آغاز می شود. فاصله در این محور با شهر محاصره شده دیرالزور حدود ۱۵۲ کیلومتر است.

در محور دوم، پیشروی در امتداد مناطق مرزی عراق و در نهایت بازپس گیری گذرگاه راهبردی « البوکمال» در دستور کار قرار دارد که در مقطع فعلی تنها مسیر انتقال نیرو و تجهیزات داعش محسوب می شود. فاصله نیروهای جبهه مقاومت و ارتش سوریه با این گذرگاه  ۱۳۷ کیلومتر است. در صورت باز پس گیری این گذرگاه، نیروهای سوری و مقاومت به سمت منطقه نفتی المیادین و در نهایت به سمت شهر محاصره شده دیرالزور حرکت می کنند.

اگر همزمان با عملیات پاکسازی گذرگاه « البوکمال»، نیروهای عراقی در شهر الحدیثه در غرب استان الانبار به سمت مناطق مرزی مشترک با سوریه پیشروی کنند و موفق به بازپس گیری گذرگاه « القائم» شوند، نیروهای جبهه مقاومت از دو طرف به یکدیگر می رسند و ارتباط زمینی تهران - دمشق - بیروت پس از ۶ سال دوباره برقرار می شود.



با شعله ور شدن درگیری ها در محور شرقی به خصوص در حومه گذرگاه « البوکمال»، امکان انتقال نیرو و تجهیزات به سمت مناطق نفت خیز آراک و السخنه با مشکل جدی روبه رو می شود و این موضوع به معنای افزایش سرعت پیشروی های نیروهای جبهه مقاومت از شرق شهر تدمر به سمت شهر محاصره شده دیرالزور است.

۰ نظر ۲۳ خرداد ۹۶ ، ۰۶:۴۹
حسن حیدری
خدایی

عضو کارگری شورای عالی کار با انتقاد از ابلاغ ناگهانی دستورالعمل « مهارت آموزی نیروی کار حین اشتغال» گفت:این طرح با تغییر عنوان به استان ها ابلاغ شده تا یک سال از کارگران بیکار بدون حقوق بیگاری بکشند.

به گزارش مشرق، علی خدایی، عضو کارگری شورای عالی کار در واکنش به ابلاغ دستورالعمل « مهارت آموزی نیروی کار حین اشتغال» گفت: در حالی که جامعه کارگری در حال بررسی طرح کارورزی بود، در تاریخ 13 اردیبهشت سال جاری دستورالعملی با استناد به بند 5 شورای عالی اشتغال تحت عنوان « مهارت آموزی نیروی کار حین اشتغال در فضای واقعی»  از سوی ربیعی به مدیران کل ادارات کار سراسر استان ها ابلاغ شده است.

عضو کارگری شورای عالی کار ادامه داد: ایجاد بسترهای ایجاد اشتغال مولد و پایدار برای جوانان و عملیاتی کردن برنامه های اشتغالزایی در سال اقتصاد مقاومتی، تولید و اشتغال یکی از اهداف این دستورالعمل عنوان شده است. در این دستورالعمل بیان شده است که این دستورالعمل با «تأکید بر اهمیت مضاعف در دستور کار مراجع ذی ربط قرار گیرد».

عضو کارگری شورای عالی کار با تأکید بر اینکه طرح « مهارت آموزی نیروی کار حین اشتغال»  همان طرح استاد شاگردی است که با توجه به ایرادهایی که بر آن وارد شد، از دستور اجرا خارج شد گفت: درحال حاضر عنوان طرح استاد شاگردی قبلی تغییر کرده و با عنوان جدید مجدداً برای اجرا به استان ها ابلاغ شده است. این طرح به مراتب بدتر از طرح کارورزی است.

وی تأکید کرد: اقداماتی که در طرح «کارورزی» برای جلوگیری از سوءاستفاده ها در نظر گرفته شده است دردستورالعمل « مهارت آموزی نیروی کار حین اشتغال» لحاظ نشده است. در طرح «کارورزی» حقوقی برای کارورزان در نظر گرفته شده است اما در دستورالعمل جدید نه تنها حقوقی گرفته نشده بلکه زمینه سوء استفاده کارفرما از نیروی کار مهیا است. طرح «کارورزی» صرفاً برای فارغ التحصیلان دانشگاهی است اما دستورالعمل « مهارت آموزی نیروی کار حین اشتغال» برای تمام بازار کار امکان اجرا دارد.

خدایی گفت: این طرح سراسر ظلم به کارگران است. به طور مثال با ذکر کلمه «آموزش» در این طرح یک سال کارگر رایگان در اختیار کارفرما قرار می گیرد و هیچ نظارتی بر کار نیروی کار صورت نمی گیرد. در بند 11 این  دستورالعمل در بخش نظارت ها در کمیته راهبردی، رئیس سازمان فنی و حرفه ای استان به عنوان رئیس کمیته راهبردی، معاون آموزش سازمان فنی و حرفه ای به عنوان دبیر کمیته و یک نفر نماینده توسعه کارآفرینی و اشتغال  وزارت کار و یک نفر نماینده معاونت روابط کار و یک نفر نماینده سازمان تأمین اجتماعی و یک نفر نماینده وزارت صنعت ومعدن و تجارت در این کمیته عضو هستند.

عضو کارگری شورای عالی کار  ادامه داد: حتی یک نفر از اعضای کارگری  و کارفرمایی در کمیته راهبردی این دستورالعمل عضو نیستند. در حالی که بارها شعار سه جانبه گرایی داده اند. در مفاد این بند از دستورالعمل هیچ اشاره ای به جایگاه کارگران نشده است. این دستورالعمل غیرقانونی و بر خلاف منافع کارگران است. در ماده 13 این دستورالعمل  تنها در کمیته های اجرایی استان نقشی برای کارگر دیده شده است، اما باز هم این یک نفر کارگر باید با معرفی مدیر کل تعاون،کار و رفاه اجتماعی استان باشد.

 وی از دیگر ایرادهای این دستورالعمل را برداشتن شرط سنی در این طرح دانست و عنوان کرد:برداشتن شرط سنی مغایر با فصل 5 قانون کار است. طرح «کارورزی» یا «مهارت آموزی» که در فصل 5 قانون کار آمده است دارای شرط سنی 15تا18 سال است. اما در این دستورالعمل به هر کارگاه اجازه استفاده از 3نفر  کارورز به مدت یکسال بدون پرداخت هیچ گونه حقوق و دستمزدی داده شده است.

خدایی با بیان اینکه ابلاغ دستورالعمل « مهارت آموزی نیروی کار حین اشتغال» بدون اطلاع رسانی رسانه ای بوده است گفت:این بی صداقتی وزارت کار را در عرصه مناسبات وزارت کار نشان می دهد که بدون سه جانبه گرایی و بدون اطلاع رسانی دستورالعملی را اجرا کرده است. حتی عضو کارگری شورای عالی اشتغال بیان کرده است که طرح جنجال برانگیز کاروررزی (کاج) که قرار است از ابتدای تابستان سال جاری کارگران را به صورت گسترده از دایر شمول حقوق کار خارج کند، در بهمن‌ماه سال گذشته بدون حضور اعضای کارگری این شورای عالی اشتغال تصویب شده است.

وی بیان کرد:شورای عالی اشتغال اجازه ندارد فراتر از قانون، دستورالعملی را تصویب کند. شورای عالی اشتغال نمی تواند بدون استناد قانونی طرحی را تصویب کند که کارگران را به استثمار بگیرند. مواردی که در این دستورالعمل لحاظ شده است مغایر قانون و 100 درصد با آن مخالف هستیم. طرح «کارورزی» طرح پوششی برای اجرای دستورالعمل « مهارت آموزی نیروی کار حین اشتغال» بوده است. طرح «کارورزی»  علی الرغم تمام ایرادهایی که بر آن وارد است بسیار مترقی تر از طرحی است که برای اجرا به استان ها ابلاغ شده است.

 خدایی ادامه داد: وزارت کار بدون اطلاع رسانی این دستورالعمل را به استان ها ابلاغ کرده است. بعد از مدت ها با تلاش خودمان متوجه ابلاغ چنین دستورالعملی شده ایم. به عنوان نماینده کارگری باید یک تیم تحقیق و تفحص داشته باشیم تا از اقدامات دولت مطلع شویم. نباید تشکل های کارگری از اقدامات دولت مطلع باشند؟ دولت در شورای عالی اشتغال هم به جای مجلس و هم به جای نمایندگان کارگری  و کارفرمایی تصمیم می گیرد!تمام دستورالعمل هایی که این روزها از سوی وزارت کار ابلاغ می شود، آموزشی است، مگر وزارت کار، وزارت علوم است؟! مگر مرکز آموزش در دولت تغییر یافته است؟ مگر مجلس برای وزارت کار وظیفه آموزشی تعریف کرده است و ما بی خبر هستیم؟

منبع: تسنیم
۰ نظر ۲۳ خرداد ۹۶ ، ۰۶:۴۵
حسن حیدری


۰ نظر ۲۲ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۵۲
حسن حیدری