اقامه نماز عید فطر به امامت امام امت در مصلی تهران
به گزارش فارس، وزیر خارجه اتریش در مصاحبهای گفته است قصد تعطیلی مهدهای کودک مسلمانان را دارد.
به نوشته خبرگزاری اسپوتنیک، سباستین کورتز در مصاحبه با یک روزنامه محلی گفته است «نباید هیچ مهد کودک اسلامی وجود داشته باشد. ما به آنها نیازی نداریم.»
کورتز مدعی شد چنین مراکزی منجر به انزوای کودکان شده و باعث میشود از لحاظ زبانی و فرهنگی از جامعه جدا شوند درحالیکه پول مالیاتدهندگان خرج آنها میشود.
بر اساس آمار همین روزنامه، حدود 10 هزار کودک تنها در شهر وین به مهدهای کودک و پیشدبستانیهای اسلامی میروند.
وعدههایی که قالیباف در دوران انتخابات ریاست جمهوری داد و توسط کاندیداهای دولتی عوامفریبانه خوانده شد، بعدها دولت با تغییر نام به اسم خود ثبت کرد.
سرویس سیاست مشرق - در دوران تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری دوازدهم هر کدام از کاندیداها برنامهها و وعدههای انتخاباتی مختلفی را به مردم ارائه کردند. یکی از نامزدهای انتخاباتی که برنامههای مختلفی را در این دوران به مردم عرضه کرد، محمد باقر قالیباف بود. طرحهای انتخاباتی وی اغلب از سوی کاندیداهای دولتی از جمله روحانی و جهانگیری نشدنی و غیر قابل اجرا و عوامفریبانه توصیف میشد. اما سپس دولت خود این طرحها را با تغییر نام به نام خود زد و در صدد اجرای آن برآمد.
طرحهایی که قالیباف در انتخابات دوازدهم ارائه کرد عبارتند از:
ایجاد سالانه ۴ میلیون شغل: قالیباف در دوران تبلیغات ریاست جمهوری دوازدهم وعده ایجاد ۵ میلیون شغل را داد. بعد از این مسئله بود که اسحاق جهانگیری با حمله به این وعده قالیباف گفت: «برخی می گویند و شعار می دهند که می خواهند این میزان شغل ایجاد کنند، این برادر عزیز یا شغل ایجاد نکرده یا عدد و رقم متوجه نمی شود.»<!--[if !supportFootnotes]-->[۱]<!--[endif]--> این درحالی بود که در مناظره تلویزیونی قالیباف اعلام کرد که حسن روحانی خود بیان کرده که ۴ میلیون شغل ایجاد میکند اما روحانی اظهارات قالیباف را تکذیب کرد و گفت هیچگاه چنین وعدهای نداده است. بعد از آنکه روحانی، اظهارات قالیباف مبنی بر وعده وی برای تامین چهار میلیون شغل از ناحیه گردشگری را رد کرد، قالیباف پرینت اظهارات او را از سایت وی دریافت و در برنامه زنده به مردم نشان داد.<!--[if !supportFootnotes]-->[۲]<!--[endif]--> اما این پایان ماجرا نبود. بعدها روحانی وعده سالانه یک میلیون شغل قالیباف را هم شدنی دانست و گفت: «طبق برنامه ششم توسعه ۹۵۵ هزار شغل سالانه ایجاد میشود و سازوکاری که ما برای اشتغال داریم این است که به غیر از ایجاد رونق اقتصادی در جامعه به خصوص در صنایع کوچک و متوسط، همچنین در زمینه گردشگری و فناوری و... طرحهایی هم برای مهارتآموزی جوانان داریم، جوانان فارغالتحصیل میتوانند در سایت موردنظر ثبتنام کرده و به مدت ۴ الی ۶ ماه مهارت بیاموزند و همزمان در بنگاه اقتصادی مشغول کار میشوند.»<!--[if !supportFootnotes]-->[۳]<!--[endif]--> حال سه ماه از سال ۹۶ گذشته است و با این اوصاف بایستی دولت تا به امروز یک چهارم از ۹۹۵ هزار شغل را محقق کرده باشد.
سامانه کارانه: قالیباف وعده پرداخت ۲۵۰ هزار تومان کارانه را به بیکاران داده بود و سامانه کارانه را راهاندازی کرد که توسط دولت فیلتر شد. دولت یک روز پس از فیلترکردن سامانه کارانه قالیباف، اقدام به راهاندازی سامانه «کارورزی» کرد. <!--[if !supportFootnotes]-->[۴]<!--[endif]-->سایت کارورزی توسط کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه به طور موقت فیلتر شد.معاون دادستان کل کشور با بیان اینکه سایت کارورزی به استناد ماده ۳۳ قانون انتخابات ریاست جمهوری که تطمیع در امر انتخابات را منع کرده فیلتر شده است، افزود:« وزارت کار نباید دقیقا بعد از فیلتر شدن سایت کارانه که متعلق به یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری بود و همزمان با تبلیغات انتخابات و هماهنگ با وعدههای انتخاباتی رئیسجمهور با عجله به راه اندازی این سایت اقدام میکرد».<!--[if !supportFootnotes]-->[۵]<!--[endif]-->
کمک هزینه ۲۵۰ هزار تومانی: قالیباف همچنین وعده داد ماهانه مبلغ ۲۵۰ هزار تومان به ثبتنامکنندگان سامانه ملی کارانه واریز میکنم. دولت در همین راستا بیان داشت که ۳۱۰ هزار تومان ماهانه به حساب هر بیکار از اول تیر ماه با شروع طرح کارورزی واریز میشود.<!--[if !supportFootnotes]-->[۶]<!--[endif]--> دولت نیز سامانه رفاه را راهاندازی کرد که در این راستا مردم نیازمند ثبت نام کنند و به آنان کمک هزینهای داده شود. اما چندی پیش معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی ضمن اعلام ثبتنام تعداد کثیری در سامانه «رفاه اجتماعی» ـ جهت شناسایی نیازمندان غیرتحت پوشش نهادهای حمایتی و پرداخت مستمری به کمدرآمدها ـ ، از متوقف شدن این طرح در راستای انجام بررسیهای بیشتر خبر داد.<!--[if !supportFootnotes]-->[۷]<!--[endif]--> سیدپرویز فتاح، رئیس کمیته امداد از طرحهای تبلیغاتی دولت در انتخابات گلایه کرده بود و بیان کرد که رئیس جمهور فیالبداهه قول ۵برابری مستمری مددجویان را داده و گفته که تا پایان دولت، فقر مطلق را ریشهکن میکند، این وعده ها خوب است اما باید مدیریت شود.
سه برابر کردن یارانه نقدی: همچنین قالیباف بیان کرد که یارانه نقدی مردم را به ۱۵۰ هزار تومان افزایش میدهم. وی گفت: «تورم و گرانی هست و از سال ۸۹ تاکنون هزینه های زندگی ۳ برابر شده، خود دولت هم بودجه جاری اش را ۳ برابر افزایش داده است.این به معنی آن است که ۴۵ هزار و ۵۰۰ تومان درحال حاضر ارزش سال ۸۹ را ندارد و امروز در حقیقت این مبلغ ۱۵۰ هزار تومان شده است.»<!--[if !supportFootnotes]-->[۸]<!--[endif]--> در این زمان این وعده انتخاباتی قالیباف مورد هجمه رسانههای دولتی قرار گرفت. در واقع روزنامههای نزدیک به دولت در شرایطی وعده افزایش یارانه محرومان را مورد هجمه قرار دادند که دولت روحانی در یک اقدام پیشدستانه و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یارانه سه دهک پایین جامعه را بهصورت چشمگیر افزایش داد.<!--[if !supportFootnotes]-->[۹]<!--[endif]-->
طرح تغییر ساختار وزارتخارجه: شهردار تهران در دوران تبلیغات انتخاباتی از تشکیل وزارت خارجه و تجارت بینالملل در دولت مردم خبر داد و گفت: «باید دیپلماسی در خدمت اقتصاد کشور باشد و این مهم نیاز به تغییر ساختار وزارت خارجه دارد از این رو طرح تشکیل وزارت خارجه و گسترش تجارت بین الملل از اولویتهای دولت من در صورت پیروزی است.»<!--[if !supportFootnotes]-->[۱۰]<!--[endif]--> ظاهرا محمد جواد ظریف برای ماندن در پست خود در وزارت خارجه دولت دوازدهم شرط و شروطی برای تغییر ساختار این وزارتخانه داشته که مورد قبول نیز وارقع شده است. با پذیرش این شروط او در وزارت خارجه ماندنی شده است. گفته میشود یکی از این تغییر و تحولات تغییرات گسترده در معاونت اقتصادی وزارت خارجه و فعالترکردن این بخش است.
وام با ضمانت دولت و با پشتوانه یارانه نقدی: قالیباف در برنامه گفتگوی ویژه خبری با بیان اینکه "ما برنامهای برای ضمانت وامها داریم"، گفت: کسانی که شغل ندارند ۲۵۰ هزار کارانه یا ۱۵۰ هزار تومان یارانه را میگیرند، اگر وام تا سقف ۱۵ میلیون داشتند ما خودمان ضمانت اینها را میکنیم و از محل پرداخت یارانهها، قسط وامها را میدهیم، مخصوصاً اینجا جریان هدایت کار باید وجود داشته باشد به این معنی که اگر وام بیشتری خواستند بدهیم اما برای اشتغال. ولی چند روزی نگذشت که دولت حسن روحانی که پیشتر طرح کارانه قالیباف را سرقت کرده بود، طرح ضمانت وام یا حساب یارانه را نیز به نام خود کرد. بانک مرکزیِ دولت روحانی در خبری از ابلاغ طرح یاراکارت اعتباری خبر داد. بانک مرکزی بخشنامه پرداخت وام با ضمانت یارانه نقدی را در روز ۲۶ خردادماه ابلاغ کرد؛ بر این اساس سقف وام با توجه به میزان یارانه نقدی خانوارها ۵ میلیون تومان و بازپرداخت حداقل ۳۶ و حداکثر ۶۰ ماهه است. <!--[if !supportFootnotes]-->[۱۱]<!--[endif]-->گفته شده پرداخت وام ۵میلیون تومانی با وثیقه حساب یارانه نقدی از روز سه شنبه ۳۰ خرداد با رونمایی از کارت اعتباری مخصوص آغاز میشود.<!--[if !supportFootnotes]-->[۱۲]<!--[endif]-->
محمد باقر قالیباف در پست اینستاگرامی خود درباره اجرای این طرحها توسط دولت روحانی بیان کرد: «از این که برنامههای انتخاباتیام که پیشتر به آنها برچسب عوامفریبی میزدند، در حال اجرا توسط دولت است، خوشحالم و امیدوارم مردم از نتایج اجرای این طرحها بهره ببرند. فقط دو نگرانی دارم اول اینکه این طرحها با دیگر برنامهها یک بسته مرتبط به هم است و اجرای برخی به مفهوم اجرای ناقص کل بسته است و دومین نگرانی هم اجرای مناسب این طرحهاست که هر طرح خوب برای موفقیت نیاز به اجرای خوب دارد در هرصورت صمیمانه امیدوارم دولت در اجرای این طرحها به نفع مردم موفق باشد. به عمل کار براید ... »<!--[if !supportFootnotes]-->[۱۳]<!--[endif]-->
<!--[endif]-->
<!--[if !supportFootnotes]-->[1]<!--[endif]--> http://www.irna.ir/fa/News/82504165
<!--[if !supportFootnotes]-->[2]<!--[endif]--> https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/02/08/1391979
<!--[if !supportFootnotes]-->[3]<!--[endif]--> http://www.farsnews.com/13960223000977
<!--[if !supportFootnotes]-->[4]<!--[endif]--> https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/02/04/1388554
<!--[if !supportFootnotes]-->[5]<!--[endif]--> http://www.isna.ir/news/96023019789
<!--[if !supportFootnotes]-->[6]<!--[endif]--> http://www.aparat.com/v/1MhmC/%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B2_310
<!--[if !supportFootnotes]-->[7]<!--[endif]--> http://www.isna.ir/news/96032815901
<!--[if !supportFootnotes]-->[8]<!--[endif]--> https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/02/09/1393124
<!--[if !supportFootnotes]-->[9]<!--[endif]--> https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/02/13/1396319
<!--[if !supportFootnotes]-->[10]<!--[endif]--> https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/02/12/1395430
<!--[if !supportFootnotes]-->[11]<!--[endif]--> http://www.mehrnews.com/news/4006012
<!--[if !supportFootnotes]-->[12]<!--[endif]--> https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/03/30/1441110
<!--[if !supportFootnotes]-->[13]<!--[endif]--> http://www.mashreghnews.ir/news/734042
قبل از جنگ ۱۹۰ هزار تن انواع خرما را برداشت میکردیم الان تازه رسیده است به ۶۵ هزار تن، آن هم خرمای بیکیفیت. مساله اشتغال اهالی است که کلاً از بین رفته است و جوانان بیکار شدند.
به گزارش مشرق، شانزدهمین شب برنامه راز به بررسی مشکلات کم آبی در خوستان به روی آنتن رفت. مهندس سرداری و آقای گلستانی از فعالان دوران دفاع مقدس مهمانان نادر طالبزاده در این برنامه بودند. در فرازهایی از بحث یادی از شهید مصطفی چمران به تکریم شد.
متن مشروح این برنامه را در ادامه میخوانید:
طالبزاده: امشب برنامه ما نقدی است به بعضی از اشکالات در مدیریت و حفظ معیشت مردم در کشاورزی و آبرسانی در منطقه خوزستان بخصوص در منطقه اروندکنار. در خدمت آقای «سرداری» هستیم از متخصصین رشته آب از زمان دوران جنگ و آقای «گلستانی» در دوران جهاد سازندگی در منطقه بودند و در این برنامه بررسی کنیم ما امروز چطور نزدیک 1 میلیون نخل خشک در این منطقه داریم، نخلی که با این زحمت به این ابهت رسیده بعد به خاطر اشکالات مدیریتی به پای اینها آب درستی نرسیده است یا به مسائل به صورت کارشناسی و درست رسیدگی نشده است.
الان یک وضعی است که اگر دقت کنیم همۀ اینها حل میشود و قابل مدیریت و اداره است ولی چون گفته نمیشود و بررسی نمیشود و بعد در یک سطح رسانهای هم بحث نمیشود، جمع میشود در همان جلسات کوچک و دربسته اصلاح نمیشود.
سرداری: ما در زمان جنگ که بعد از کارمندان آب و برق خوزستان همکاران خودم و همچنین از کارمندان شرکت ماهاب همکاران من قبل از سازمان تشکر کنم که زمانِ جنگ طرحهای مهمی را از جمله کانال را اجرا کردند و ما توانستیم حدود صد متر مکعب در ثانیه آب را منتقل کنیم از کارون به حوضچۀ طلاییه، البته اهداف کشاورزی در آن در نظر گرفته شده بود، کاملاً مهندسی انجام شد، خاکریزها، طراحی کانال، جنس خاک، کانپکشنی که انجام شد، مکانیک خاکی که انجام شد، همه چیز شیببندی، محاسبات آب کاملاً انجام شد و کانال میتوانست غیر از زمان جنگ صد هزار هکتار زیرمجموعه کانال را زیر کشت ببرد که متاسفانه همینطور رها شده است یعنی استفاده نمیشد، ما گردش کاری از طرف قرارگاه خاتم خدمت مقام معظم رهبری کردیم که این کانال را بعد از خاتمۀ جنگ در سال 72 چه کنیم، آن زمان وزارت نیرو از ما تحویل نگرفت، حضرت آقا فرمودند تحویل سپاه بدهیم که در زمان صلح استفادۀ کشاورزی شود و در زمان جنگ هم ما بتوانیم استفادۀ نظامی بکنیم، چون این کانال استفادۀ نظامی هم داشت ما آن 5/2 کیلومتر فاصلۀ بین دید مرزی ما و دید مرزی دشمن از هورالهویزه تا کوشک و از طلاییه تا کوشک و از کوشک تا اروند برای ما با این کانال آب انداخت توانستیم آب بیندازیم و فاصلۀ بین ما و دشمن را با آب که دشمن را به داخل خاک خودشان رانده بودیم و بین ما و دشمن این کانال آب مانع شد و ما توانستیم نیروهای خودمان را آزاد کنیم و در جاهای دیگر به کار ببریم.
این کانال استفادۀ نظامیِ خوبی را برای ما داشت و یکی از کارهایی است که در زمان جنگ انجام شد و بعد از آن ما انتظار داشتیم که وزارت نیرو این کانال را احیا کند، پمپها پمپهای مستقرق بود، الکتروموتورها داخل آب بود چرا که آب کارون در کم آبی و پرآبی حدود 7 متر بالا و پایین میرود و پمپهایی که بالا نصب میشد برای کشاورزی معمولاً مکشِ را نداشت که 7 متر آب را بکشد به این جهت ما پمپ مستقرق را انتخاب کردیم، بعدها که برای کشت نیشکر، طراحان کشت نیشکر آمدند پیش ما و از پمپهای آب بازدید کردند و کار را برای خودشان الگو قرار دادند و از همین نوع پمپها برای ایستگاههای دیگر استفاده کردند اما این پمپها الان آنجا بدون استفاده مانده و سازمان آب و برق و خوزستان به دلیل اینکه ما آب به اندازۀ کافی نداریم که از این کانال استفاده کنیم از این کانال استفاده نمیکنند.
البته جای سوال اینجاست که ما 150 مترمکعب در ثانیه آب شیرین را حداقل رودخانه کارون را وارد دریا میکنیم ولی باز گفته میشود آب برای کشاورزی نداریم! ما در سیلابها 5600 متر، 5 هزار متر آب فراوانی را در ثانیه به دریا میریزیم، سالی 3 تا 5 میلیارد مترمکعب آب شیرین را به دریا میفرستیم و اینکه آب نداریم و از آب استفاده کنیم و اینکه آب را تقسیم کردند بین 3 استان عملاً میبینید که این آب دارد وارد دریا میشود و رودخانه کارون، البته در زمان مدیریت من در ماهاب و در سازمان آب و برق خوزستان این بحثها بود و قرار بود یک سدهای سلولی در انتهای بهمنشیر و در انتهای کانال رودخانۀ سمت راست، ورودی به اروند ایجاد شود که آب شیرین در مورد در مورد مدِ آب دریا وارد رودخانه کارون نشود که البته متاسفانه این کارها انجام نشده و یا قسمتی از آن شروع شده است ولی انجام نشده اگر این کارها زودتر انجام میشد ما مشکل شوری آب را نداشتیم البته قسمت جنوب آبادان که رودخانه اروند است که مربوط به اروندکنار میشود، رودخانه اروند سرچشمهاش از ترکیه میآید و ترکیه سالهای زیادی است که سدهای زیادی روی رودخانه ترکیه ایجاد کرده و این مشکل برای عراق هم است، این اروند علاوه بر اینکه از ترکیه میآید از کشور سوریه هم میگذرد، سوریه هم سدی بر روی آن زده است آب را کمتر وارد اروند میکنند و سطح اروند پایین آمده، آب دریا تسلط پیدا کرده، آب شور دریا وارد اروند میشود.
ما در رابطه با اروند چون بین ما و فاو و کشور عراق مشترک است نمیتوانیم سد سلولی بزنیم البته پله لولهای که ما احداث کردیم میتوانست روی آن دریچههایی باشد و کارِ سد سلولی را انجام بدهد و از ورود آب به اروندکنار جلوگیری کند ولی ما میتوانیم با استفاده از آب بهمنشیر و کارون کلیۀ جزیره آبادان را با آب شیرین برای نخلستانهای ارتزاق کنیم؛ ظاهراً طرحهایی در این مورد اجرا شده که به خاطر نیمهکاره ماندن و به خاطر بستن نهرها و مشکلات موجود باعث خشک شدن نخلها و مشکلات دیگر شده است.
طالبزاده: آقای گلستانی شما که از نیروهای جهاد سازندگی بودید و نیرویی که بعد از جنگ بعد از چند سال منحل شد آن نیروی عشقی که میآمد پای کار و کار را درست میکرد نیست و وجود خارجی ندارد، وضع موجود الان چگونه است؟
گلستانی: با تشکر از برنامه امیدوارم مسئولین برنامه را ببینند و بعد از گذشت حدود بیش از 20 سال هنوز منطقه به این شکل است و چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است، نمیگوییم اصلاً کاری نشده ولی کمکاری شده است به هر حال طرح آبیاری پیاده شده اما با کندی انجام شده است، یکسری اقدامات لازمی را انجام دادند اما کافی نبوده، عوامل بسیاری روی این قضیه موثر بوده و یک عامل نبوده.
من به صورت خلاصه تیتروار میکنم: بعد از حدود 20 سال که وزارت نیرو یا وزارت جهاد کشاورزی قولی داده که سد پایین دستی رودخانۀ بهمنشیر را ایجاد کند که تا الان این کار را نکرده است حتی وزیر وقت هم 7، 8 سال پیش که آبادان آمدند ما به او پیشنهاد دادیم که سد پاییندستی را ایجاد کنید و سد پلاستیکی را پیشنهاد دادیم و گفتند چرا سد پلاستیکی؟! ما سد سازهای ایجاد میکنیم، گفتیم باشد و کلی خوشحال شدیم و تا الان این وضعیت به همین منوال است حتی تکنولوژی سدهای پلاستیکی در ایران بومی شده است و در شمال ایران 12 تا از این سدهای پلاستیکی احداث شده است و کارشناسان آنها را دعوت کردیم آمدند آبادان و بهمنشیر را دیدند و گفتند بله امکانش است و از نمایندۀ وقت آن دوره هم خواستیم که بودجهای را تعیین بکند که این اجرایی شود اما تحقق پیدا نکرد.
این سد پایین دستی یک مساله است که یک معضل 20ساله است الان وزارت کشاورزی و وزارت نیرو و دیگران باید این توضیحات را بدهند که چرا بعد از 20 سال این منطقهای که اقتصادش بهم خورده و جنگزده است، وضعیت بیکاری وجود دارد، مردم کشاورز و دامدار بودند، اینجا روستای آبادی بود و ما در این روستاها برای درمان دامهایشان میرفتیم، برای کشاورزی آنها و یک روستای بسیار آبادی به لحاظ صیادی، به لحاظ کشاورزی و دامداری، کشت انواع خرما و سبزیجات و مرکبات و صادرات آنها و رونق بسیاری داشت اما متاسفانه تبدیل به یک فاجعهای است که هنوز هم بعد از 20 سال ما این روستا را به این شکل میبینیم، یک نهری را کشیدند یک زهکشی هم کردند یک باکسهایی هم اینجا تعبیه کردند اما در همین حد بوده اگر اینها کارساز بوده باید اینجا خودش را به صورت نمود نشان بدهد.
سرعت بخشیدن به طرح جزیرۀ آبادان است، این طرح قرار بود 5 ساله اجرا شود با کندی اجرا شد و وقتی هم اجرا شد حدود 70، 80 درصد یک قطره آب در این کانالها رها نکردند؛ یک جلسه در این مورد برگزار کردیم در آن جلسه من بودم، نمایندگان و مسئولین و کشاورزان بودند و سوال کردیم چرا آب را رها نمیکنید؟ ایراد گرفتند دو تا از کاکوییها هنوز تکمیل نشده است، ما پادگان ارتش را آنجا داریم باید اینها را دور بزنیم، مجوز میخواهیم دنبال مجوز هستیم، گفتیم شاید 10 سال دیگر این اتفاق نیفتاد، انتظار دارید تمام تخلهایی که از لحاظ کیفی و کمی در حال از بین رفتن هستند، همه از بین بروند بعد شما آب را رها کنید؟! وقتی اینطور برخورد شد حدود 10، 20 تا میل مکانیکی گرفتند و بعد تازه متوجه شدیم این پمپاژ مادهای که درست کردند اینقدر اینجا بوده که ورودی آن اصلاً پر از لایۀ خاک شده است اینها دوباره باید همۀ اینها را لایهبرداری کنند؛
طالبزاده: چقدر طول کشید این نخلها خشک شد؟
گلستانی: اینها برمیگردد به زمان جنگ وقتی که جنگ شروع شد مردم در ابتدا کمکم مهاجرت کردند جنگ که شدت گرفت مردم با سرعت بیشتری از آبادان رفتند، اما در سال 64 که به دلیل امنیتی و قهری آبادان ممنوعالسکنه شد آبادان خالی شد، نخلها رها شدند، هرس نشد، نگهداری نشد و آبهای تحتالارضی بالا آمدند و نیزارها را رشد پیدا کردند انبوه شدند و خشک شدند و مستعد آتشسوزی شدند، جمعیت گرازها رو به فزونی رفت، منطقه را فرا گرفت همین الان هم رئیس محیطزیست و نماینده او در اهواز و آبادان در جریان هستند، اما تا الان فکری به حال این موضوع نکردند که این یک معضلی برای کشاورزان شده است، اینجا یک مقدار کشت و سبزی را کشت میکنند، شبها به صورت دستهجمعی و گروهی میآیند و همه اینها را خراب میکنند و میروند و این یک فاجعه است که رئیس محیطزیست در این 20 سال چه کرده است؟! آن وزارتخانه در این 20 سال چه کرده است؟! اینها دردودل من و شهرستان آبادان است که بیان میکنم.
ریزگردها مضاعف شدند بر این تهدید و ما نزدیک 20 سال است خشکسالی داریم و نزولات آسمانی کمتر باریدند، این ریزگردها هم اضافه شدند، مسالۀ بعدی برداشت آب از سرشاخههای کارون است ما که در مسالۀ تهدید هستیم در عرصه نابودی کشاورزی قرار گرفتیم و باید به داد آن برسیم دولت تازه آمده از سرشاخه کارون آب برداشته کرده مشکل استانهای دیگر را حل کرده و آب کاهش پیدا کرده و تسلط آبِ شور بر آب شیرین ایجاد شده، رودخانه آب بهمنشیر و رودخانه آب اروند که اینها دو رودخانه بزرگ که اروند و کارون جهانی هستند، اینها دچار مشکل شدند به طوری که سالهای پیش یعنی 7، 8 سال پیش این آب آنقدر شور شد که برای 3 روز شهرستان آبادان اصلاً آب نداشت که تبدیل به یک مشکلی شد.
مطلب بعد آلودگی رودخانۀ کارون است وقتی بیش از 40 درصد کشورهای جهان از مسالۀ آب شیرین رنج میبرند و به پالایش آب روی آوردند، بحث مسالۀ پالایشگاه هم در مجلس سالهای سال است که وجود دارد و ما پیشنهاد کردیم به نمایندگان وقت که در اینجا پالایشگاه آب ایجاد کنید ولی پیگیری نشد الان در مجلس بحثش چندین سال است وجود دارد، به جای برداشت آب از سرشاخههای کارون باید از خروجی آب میگرفتند آبی که به دریا و خلیج میرود آنجا سدی ایجاد کنند سد سازهای یا سد پلاستیکی یا سد سلولی البته سد سلولی بالادست را ایجاد کند ولی مهمتر که جلوی شوری آب را بگیرد ایجاد نکردند.
مساله بعدی بر اثر این همه مشکلات کاهش کیفیت و کمیت خرما، ما هنوز به آن ظرفیت اسمی قبل از جنگ نرسیدیم، ما قبل از جنگ 190 هزار تن انواع خرما را برداشت میکردیم الان تازه رسیده است به 65 هزار تن، آن هم خرمای بیکیفیت. مساله اشتغال اهالی است که کلاً از بین رفته است و جوانان بیکار شدند و در اثر بیکاری جوانان مشکلات اجتماعی دیگری به وجود میآید، باید مسئولین اینها را بدانند که اشتغال و اقتصاد منطقه به هم خورده است و ریشۀ تمام مشکلات اینجاست و میدانند اما چرا اقدام جدی نمیکنند، این برای ما آبادانیها جای سوال است؟!
سرداری: اگر لایۀ رُسی که روی آن گنبد نمکی میریختند، لایه رسی بود با چسبندگی مناسب، دانهبندی مناسب و عمق مناسب اگر این کار حسابشده انجام میشد هیچ وقت نشستی که الان گفتم انجام نمیشد و ما گرفتار این فاجعه نمیشدیم ما البته گرفتار احتمال زیاد این نخلستانها یکی از اثراتش همین آب شوری است که از بالادست آمده است البته غیر هم آب شور دریا غلبه پیدا کرده است به خاطر زدن سدها آبها کم شده است و ارتفاع آبها پایین آمده، ارتفاع جزر و مد بر ارتفاع آب رودخانهها غالب شده و شوری بالا آمده بخصوص اروند که از ترکیه سرچشمه میگیرد، سدی که در ترکیه ایجاد شده و در سوریه ایجاد شده باعث شده کم آبی در عراق که آنجا هم فاجعه خواهد بود و در آینده بیشتر خواهد شد و باید این را به مسئولین تذکر بدهم که حتماً راهحلی برای این نخلستانها بکنند و آب بیشتر شور خواهد شد چون آب رودخانههای بالادست گرفته خواهد شد و کاهش پیدا میکند بخصوص در عراق، ما اروند را با عراق مشترک هستیم، حالا کارون را میتوانیم با دو سد سلولی از ورودش جلوگیری کنیم یعنی از برگشت آب شور دریا به داخل رودخانه با سد جلوگیری کنیم اما اروند را نمیتوانیم اروند بین ما و عراق مشترک است و اروند مطمئناً شور خواهد شد و ما باید برای مزارع آبادان فکر کنیم و از آب شیرینِ بالادستِ کارون یا بهمنشیر و پایینکارون حتماً انجام بدهیم و جای سوال اینجاست که مگر ممکن است ما سالی که آبادان را تخلیه کردیم به خاطر عملیات فاو بود و یک مدت کوتاهی و بعد مردم برگشتند مگر ممکن است مردم بیش از 32 بدون نخل و کشاورزی بمانند؟! باید بچه نخلی را کنار نخلی میکاشتند و بعد نخل جدید رشد کند نه اینکه ما صبر کنیم.
الان اینها جدید است اینها بعد از کمآبی و پایین رفتن رودخانه کارون یک مقداری از آن ممکن است به خاطر ابتدای جنگ بوده ولی اینها جدید است و ما باید نگرانِ افزایش اینها باشیم و نگرانِ مردم آبادان و زندگی مردم باشیم.
طالبزاده: چرا تجدید کاشت نخل جوان نکردند؟ چرا سیاست احیای این منطقه وسیع که حدود 1 میلیون نخل است که خشک شده و به حال خودش رها شده و چرا هیچ کاری نشده است؟
سرداری: ما نمکها را دیدیم هم روی نهرها و هم روی زمین، این نمکها آبنمکهای شوری است که از رودخانه میآید و این نخلها با جز و مدر رودخانهها عمل می کرد و سالهاست این تعادل هیدرولیکی وجود داشته، این جرز و مرد و پایین رفتِ آب شور غلبه مرده است، آب شوری بیشتر پای درختان نشسته و نمک نشسته و باید از آب بالادست و آب شیرین ما جلوی برگشت آب شور را از دریا بگیریم و از آب رودخانه کارون از بالادست به تمام این نخلها و این زمین ها آب شیرین برسانیم که طرحهایی اجرا شده و نیمهکاره باقی مانده، حتی طول کشیده است قسمتهایی از طرحها اجرا شده و باقی آن نیمهکاره مانده، باید مسئولین یک تلاش مضاعفی برای جزیرۀ آبادان بکنند و این مشکل مطمئناً ادامه پیدا خواهد کرد.
گلستانی: عمق فاجعه مشخص است که مسئولین به فکر بیفتند و فکر اساسی بکنند، من میتوانم دهها جلسۀ مسئولین را به شما نشان بدهم که فقط نشستند راجع به این مسائل صحبت کردند که علفهای هرز روییده شده، ما مشکل کراز داریم، مشکل فنس و میراب داریم و مشکل باکسها را داریم، جلسۀ بعد دوباره همین را تکرار کردند و به همین ترتیب، یعنی یک سندِ تعریفشده برای کشاورزیِ آبادانِ جنگزده تعریف نکردند که براساس این الگو حرکت بکنند نه اینکه به صورت مقطعی بگذارند 4 نماینده بنشینند و حرفهای تکراری را در جلسات بعدی بگویند تا مدت زیادی بحثها راجع به میراب بود، میراب با چه کسی است؟ هر کسی میگوید با دیگری است بعد از یک مدتی گفتند تشکیلِ تعاونی آببران تشکیل بدهیم، بعداً این آبران آمدند یک مقداری فعالیت کردند، حقوق آنها را چه کسی بدهد؟ چند سال اینها حقوق نمیگرفتند بعد کشاورزان روی این باکسهایی که طرح آبیاری کشیده بود، آب وارد آنها نمیشد یا ضعیف میآمد این کشاورزها مجبور بودند این باکسها را بشکنند یا شیرها باز و بسته نمیشد، یا بعضی از این زهکشها عمل نمیکرد یا اخیراً کارشناسِ وزارت جهاد کشاورزی گفته است این روش زهکشی اشتباه است باید برگردند به همان زهکشی سطحی قبلی یعنی مطالعه طرح معمولاً برای روزهای اول است نه روزهای آخر که بیایند چنین کاری بکنند.
در مورد آلودگی کارون که یک چیز فاجعهآمیزی است بین 38 تا 42 ورودی پساب شهری وارد رودخانه کارون میشود، پسابهای کشاورزی میریزد، پسابهای صنعتی میریزد در بعضی از این شبکههای مجازی دیگر ننوشتهاند رودخانه کارون نوشتهاند بزرگترین فاضلاب جهان که مسئولین این فاجعه را ببینند، چطور با آن کنار آمدند؟ 20 سال است اصلاً تکان نخوردند از وزارتخانه خودشان تکان نخوردند که این آبادان است و مردم هستند و دارند زندگی میکنند، جنگزده هستند، تهدید شدند، استعدادهای آنها از بین رفته است میتوانستند تعطیل بکنند، میتوانستند امرارمعاش بکنند اینها همه از دست رفته است، چقدر خدمت کردند! در زمان جنگ روستاییها در یکی دو سال اول جنگ بودند در قالب آن مرزنشینها، در قالب بسیج، در حال کمکهای مردمی و اینها کلی خدمت کردند، اینها شایستۀ این نوع زندگی نیستند، امیدوارم مسئولین و وزارتخانهها پاسخگوی این باشند.
چرا بعد از 20 سال سد پاییندستی هنوز ایجاد نشده و جالب است که هنوز وعده میدهند این آلودگی آب کارون را چه زمانی میخواهند برطرف کنند. ما روایت از ائمه اطهار داریم که میگویند این نهرهای کوچک به اندازه ذرهای آلوده نکنید، پس این همه پسابهای شهرستانها، حدود بین 38 تا 42 ورودی، پساب شهری، صنعتی، کشاورزی در بزرگترین رودخانه جهان، پس این مدیریت کجا رفته است؟
سرداری: باعث دیر عمل کردن طرحهای آبی همین چیزهایی است که گفتند، دیر عمل کردن کانالها و آبرسانی شیرین و عمل نکردن یعنی طرحی بوده که آب شیرین را به زمینها برسانند ولی متاسفانه دیر عمل کردند و نهرها از بین رفته است و هنوز هم طرحها باقی مانده؛ من فکر کنم یک نیروی عاشق و جهادی برای این کارها میخواهد، به نظرم نیروهایی که زمان جنگ کار میکردند، نیروهای عاشق و جهادی بودند، ما طرحهای سلمان که صد کیلومتر کانال با 5 پل اصلی بود ظرف مدت کوتاهی، در50 روز انجام دادیم با آن پمپهای 50 مترمکعب در ثانیه و یا 20 مترمکعب در ثانیه در ایستگاه اول و دوم و کارهای دیگری که انجام شده چون نیروها عاشق بودند و با علاقه کار میکنند الان وقتی اینها را میبینیم احساس میشود که مسئولین زیاد عاشق خدمت به مردم نیستند، زیاد عاشق حل مشکل مردم نیستند.
چون نزدیک سالگرد شهادت شهید چمران است بهتر است ما یادی از ایشان بکنیم ایشان قبل از ورودشان به جنگ در وزارت دفاع تحقیقات وزارت دفاع را راه انداخت چون خودش دکتری تحقیقات بود علاوه بر اینکه چریک ورزیدهای بود وقتی رزمندگان را ورزش میداد با سلاح میدواند آخرین نفری بود که خسته میشد و میایستاد و میبینیم خودش همین بس بود که در شکست عراق در بحث محاصره سوسنگرد و آزادی سوسنگر علیرغم اینکه پای او تیر میخورد به پای خودش میگوید من را نگهدار و آخرین تانک عراق را هم میزند و آخرین ماشین عراقی را میگیرد و سوار میشود و میآید داخل بیمارستان و من یادم است اخوی من از بیمارستان به من زنگ زد گفت رفتم بیمارستان شماره 2 گلستان چمران را ببینم، رفتم اتاق چمران دیدم اتاق چمران خمپاره خورده است آمده روی تخت، تخت هم متلاشی شده و از بین رفته است از هر کسی هم میپرسم چمران آنقدر شلوغ بود هیچ کس خبر نداشت و نگران بود و میترسید چمران در بیمارستان شهید شده باشد، من رفتم مقر شهید چمران دیدم نه شهید چمران دو ساعت در بیمارستان طاقت نیاورده است و پایش را پاسمان کرده و آمده مقر خودش و به برادرم زنگ زدم گفتم خیالت راحت باشد دکتر حالش خوب است.
شهید چمران آن زمان یک تنه در مقابل یک لشکر میایستاد و طرحهای آبی هم دکترین ایشان بود و ایشان وقتی که هشتم با مقام معظم رهبری و 60نفر از یارانش سوار 330 میشود اهواز پیاده میشود و شبانه میرود منزل یکی از دوستان مشترک من و آقای دکتر علی شوشتری، شب در گلستان که گلستان روبروی عراقیهاست و عراق تا نزدیکیهای گلستان آمده بود، آنجا به شیخعلی شوشتری میگوید نقشه اهواز را بیاور که آقای شوشتری زنگ میزند به آقای دهدشت که معاون حفظ آبداری سازمان آب و برق خوزستان بود، از ایشان خواهش میکند نقشۀ خوزستان را بیاورد، روی نقشه نهرهای کف کوه را نشان میدهد و میگوید شما اگر این نهر را ببندید آب از اینجا جلوی عراقیها میرود و من هم رزمندگان عراقیها را با آرپیجی سرگرم میکنیم تا شما سد را بزنید و این سد آنجا ایجاد میشود و اولین سدی که ما آنجا تصویب کردیم سد جرگه سیدعلی بود که آب آمد جلوی عراقیها و عراقیها چندین بار عقبنشینی کرد تا حدود 12 تا 16 کیلومتر در چند نوبت عقبنشینی کرد تا بالاخره جاده اهواز ـ خرمشهر را برید و آب را به طرف خرمشهر انداخت که البته آب تا خرمشهر رفت و یکی از دلایل پیروزی ما در فتحالمبین، نیروهای خوب ما آقا رحیم و شهید باقری که توانستند از محور دارخوئین از رودخانه عبور کنند و به کنار جاده برسند و جاده را بشکنند و زمان بیتالمقدس آب هم نشست پیدا کرده بود و برادران به خوبی توانستند بروند و خرمشهر را دور بزنند و خرمشهر آزاد شود.
این طرح اصلی آب هم طرح شهید چمران بود که ایشان آمد و تحقیقات جنگ را راه انداخت و مهندس شهید مَجد را که اولین موشکها را ایشان ساخت که برای زدن دژههایی که عراق جلوی آب میگذاشت که آب را به خرمشهر برسانیم و این کار شهید مجد بود.
شرفی: اگر قرار باشد توسعه پایدار و یک اقتصاد پویایی را داشته باشیم باید توجه به مزیتها و زیرساختها بکنیم همانطور که آقا در نشانهگذاریای که در برنامه ششم توسعه داشتند تاکید داشتند بر بحث مکانمحوری یعنی از آن زمان تا الان قریب 120سال است دارد بارِ صنعت کشور را به دوش میکشد چطور ممکن است امروز مورد تغافل قرار بگیرد؟ از چه کسی پذیرفته است، چه پروژۀ علمی، چه استدلال علمی پشت این است که بیایید صنایع آبدوست را بردارید بدون آبدوست در کویر و در مناطقی که خشک هستند و نیاز به آب شرب دارند بگذارید اما در کنار دریا و کنار آب شیرین استفاده نکنید؟ بحث من سیاسی نیست همه مسئولین و مردم گوش کنند و قضاوت بکنند چطور ممکن است این آبادانی که گامهای اولیه صنعت برای ایران در آن برداشته شد و توسط استعمار پیر کشف شد و بارِ توسعۀ صنعتی و پیدایش صنعت را به دوش کشید امروز مورد تغافل بگیرد و صنایع آبدوست برود در کویر ایجاد شود، امروز نخلستانهای ما خشک میشود اما این چه انحصار بدون منطقی است که ما میرویم کویر را سرسبز میکنیم اما دشتهای حاصلخیر خوزستان نباید مورد توجه قرار نگیرد؟! خوزستان که پرآبترین استان کشور است که بیش از 4، 5 سال رتبۀ اول کاشت و برداشت غلات را در ایران دارد، اینها غیر از خانبازی است، غیر از انحصارطلبی است؟! چطور ممکن است این واقعیتها در یک اقلیمی ماند خوزستان و یک اقلیم بسیار بسیار با بهرهبرداری بالا مانند آبادان دیده نشود؟! آبادانی که در دو آبراه بزرگ شیرین و کشتیرانی در پرورش آبزیان است و در راس شمالی خیلجفارس قرار گرفته است و آبادانی که با چند کشور همسایه همجوار و در ارتباط است، آبادانی که بازرگانی و تجارت جهانی آن تاریخ 140، 150 ساله دارد اما امروز در آن بیکاری وجود دارد، نخلستانهای آن خشک میشود، چرا؟ غیر از این است که این مزیتها دیده نمیشود، غیر از اینکه متاسفانه انحصار و تنگنظری دارد ثروت را به یک جاهای دیگری سوق میدهد که هیچ توجیح اقتصادی ندارد.
عزیزان اقتصاددان من یک عرضی دارم اقتصاد یک خط کسری است بالای آن تمام کاری که میتوانیم انجام بدهیم است هر فعالیتی که میتوانیم انجام بدهیم است و پایین آن تقسیم صورت هزینههاست، اگر این تناسب انجام شود و صورت هزینهها نتواند درآمد را توجیحگر باشد این اقتصاد نیست، رکود اقتصادی برای همین است، دنبال چه هستیم؟ چرا باید آب آبادان شور باشد؟ چرا باید نخلستانها خشک شود؟ به دلیل اینکه توان و قدرت دارد جایی صرف میشود که متاسفانه هزینهها هیچ توجیح اقتصادی و بهرهوری اقتصادی در پروژهای که انجام میشود از خودش تعریف نمیکند، اگر مسئولین متوجۀ یک کار فنی و کارشناسی هستند دنبال یک اقتصاد مقاومتی هستند باید بر موضوع مکانمحوری تاکید بکنند باید بیایند ببینند چه مزیتهایی است که اگر این مزیتها روی میز کار قرار بگیرد میتواند هزینهها را پایین بیاورد، امروز خرمای ما 2 هزار کیلومتر میرود در یک نقطه دیگر کشور تبدیل به لواشک و آلوچه میشود برای صادرات، 2 هزار کیلومتر میرود و 2 هزار کیلومتر برمیگردد و تازه میرود سر مرز برای صادرات! این تفکر پشت اقتصاد ما تفکرِ غیرمنطقی است، هر پروژۀ اقتصادی را نگاه میکنیم میبینیم صورت هزینههایش یک تقسیم یک غیرمنطقی و غیرباور ایجاد میکند در فضای ایجاد شده در موضوع اقتصاد.
من خواهشم این است بیایند بحث بکنند اقتصاددانان بحث بکنند آبادان یک فضای خدادادی است اگر هر جای ایران این اقلیم وجود داشته باشد باید به آنجا رسیدگی شود، اگر ما میگوییم کوههای زردکوه، کوههای بختیاری که آن روز اول خلقت خدا با انگشت حکیمانۀ مهندسی خودش یک شیب ملایمی در بین کوههای سر به فلک کشیدۀ غیرقابل نفوذ کشید که ما بتوانیم هر 5 کیلومتر، 10 کیلومتر سد ایجاد کنیم و از آب پشت آن استفادۀ انرژی برق آبی بکنیم برای حاصلخیزی و کشاورزی استفاده بکنیم به دور از منطقه آبادان است اما عقل منطقی و منصفانه میگوید این سرزمینی است که مزیت دارد و باید از آن استفاده کنیم.
گلستانی: من در پایان بگویم من از مسئولین جواب میخواهم برای آبادان و از نمایندگان خود آبادان این سه نفر هستند از آنها فعالیت میخواهیم و از اینها هم جواب میخواهیم و در این دورهای که شروع کردند خودشان را نشان بدهند و فعال باشند بتوانند از حق آبادان دفاع کنند، ما در خرما مزیت نسبتی داریم این مزیت نسبی را باید تبدیل به مزیت مطلق بکنیم، ما در این مزیت نسبی هم داریم تحلیل میرویم، یک نکته دیگر ما در 6 استان داریم استانهای خرماخیز ایران هستند، در دو استان شمالی کشت چای است، شما اگر توانستید تحقیقی بکنید ببینید در رابطه با چای که مزیت نسبی ندارد چند برنامه گذاشتند الی ماشاءالله فراوان و در خرمایی که 6 استان دارد و 6 استانی که اشتغالزایی و درآمدزایی و ارزآوری و دارای مزیت نسبی است چقدر برنامه گذاشتند، خیلی کم، یک مسالهای این است که وزارت کشاورزی مزیتها را بشناسد و بداند کجا برنامهریزی بکند و به کجا رسیدگی کند.
سرداری: من هم فکر میکنم اگر دولت توجه بیشتری به این مناطق بکند مسائل قابل حل است ما هم نیروهای خبرۀ تحصیلکردۀ خوب و فراوانی را داریم که الان به آنها طراحی برای حل مشکل را بدهند و به راحتی میتوانند مسائل را حل کنند، ما اینجا برای استفاده بهمنشیر که به کارون میرود کافیست همان سدهای سلولی را ایجاد کنیم هم روی بهمنشیر و هم روی شعبۀ غربی کارون که وارد اروند میشود و آب را نگه داریم نگذاریم آب شور وارد شود، سطح آب بالا میرود و میتوانیم کل جزیرۀ آبادان را با این آب خوبی که داریم به صورت ثِقلی آبیاری کنیم، مشکلی نخواهد بود فقط برای مسالۀ ایضاعیاش هم خوشبختانه نیروی اجرایی فراوان داریم فقط یک مقدار اهمیت دادن به منطقه و اهمیت دادن به موضوع است نه اینکه ما نمیتوانیم مسالۀ آب شور را حل بکنیم نه این حل میشود اینکه ما اهمیت ندادیم به خوزستان و یا سر ما اینقدر شلوغ بوده که نرسیدیم.
من خودم باورم نمیشود وقتی نگاه میکنم چون زمان جنگ در این منطقه بودم، نخلستانها به این صورت نبود یک مقداری از نخلستانهای ما به خاطر خمپاره از بین رفته بود بقیه آنها آباد بود، من خرمای تاز در جزیره مینو میخوردم یا در همین اروند کنار خیلی آباد بود و الان واقعاً این فاجعه دل من را به درد آورد و احساس میکنم مسئولین بیتوجهی کردند.
کسی کاری از او نخواسته بود. مأموریتی به او نسپرده بود، اما ذهن خلاق و روح مخلص، او را به تکاپو واداشت که باری از زمین بردارد.در آن مدت کم، تجارب ارزشمندی کسب کرده و نقاط ضعف جبهه ایران را دریافته بود.
به گزارش مشرق، در یکی از غافلگیرانهترین عملیات های نیروهای مسلح پس از پایان جنگ تحمیلی، سپاه پاسداران در پاسخ به حمله تروریستی گروهک تکفیری داعش به تهران و شهادت جمعی از مردم بی گناه و بی دفاع کشورمان، مواضع این گروهک را در منطقه دیرالروز در شرق سوریه آماج حمله موشکی قرار داد.
این حمله واکنشهای بسیاری در داخل و خارج از کشور داشت. یکی از موضوعاتی که در این چند روز اخیر به واسطه حمله موشکی دوباره بر سر زبانها افتاد، تلاشها و مجاهدتهای شهید حسن طهرانی مقدم در راه توانمندسازی کشور است. معصومه سپهری که مشغول نگارش زندگینامه و خاطرات این شهید بزرگوار است، در یادداشتی به شرح کوتاهی از زندگی و جهاد شهید طهرانی مقدم پرداخته که به این شرح است:
1
قد آدمها به بزرگی آرزوهایشان است!
حسن طهرانی مقدم، قد و قواره و چهرهای معمولی داشت. از زمان تولدش در آبان 1338 در محله سرچشمه تهران تا زمانی که تنور جنگ با تهاجم دشمنان روشن شد، روزگاری گرچه سخت و پرماجرا ولی باز هم معمولی داشت. فقر و سختی ایام در کنار خانوادهای پرمهر و باایمان که با نان حلال پدر و مادری خیاط روزگار میگذراندند، گذشت.
مهمترین دانههای ایمان را مادر در دل بچهها کاشت. وقتی برای احیای مسجد کوچک مخروبهای که روبهروی خانه استیجاریشان بود با آیت الله لواسانی همکاری کرد. بچههای محل دوشادوش پسران خانواده طهرانی مقدم در آباد کردن این مسجد کوچک کوشیدند: مسجدی 15 متری به نام زینب کبری سلام الله علیها. آن مسجد کوچک هم روح و جان این پسرها را آباد کرد. حسن در اوج عشق و علاقه به فوتبال، مثل دوستان دیگرش برای نماز اول وقت به مسجد میشتافت. معلمی بزرگ بنام آقا سیدعلی لواسانی با پسرهای شلوغ محل طوری برخورد کرد که آنها در محلهای که همه جور فساد و مشکلی در آن وجود داشت، زیبایی اسلام را دیدند، پسندیدند و طولی نکشید که مردان بزرگی برای جامعه شدند.
2
خانواده طهرانی مقدم در روزهای انقلاب روزهای پرشوری میگذراند. فریده، احمد، محمد، حسن و علی در حسینیه ارشاد یا مساجد یا گروههای مبارز مخفی فعال بودند. حسن و علی بیشتر با برادر بزرگترشان محمد همراه بودند. محمد برای اکثر بچههای محل حکم معلم وفرمانده را داشت. آنها از سالها پیش گروه سرودی از بچههای محل تشکیل داده بودند که به خاطر سرودهای انقلابیشان، ساواک چند بار برای دستگیریشان برنامه ریخته بود و هر بار با حمایت مردم ناموفق شده بود. این گروه سرود در روز ورود امام خمینی(ره) به وطن در 12 بهمن 1357 بخشی از همان گروه سرودی شدند که سرود ماندگار خمینی ای امام را در فرودگاه اجرا کردند ...
3
در روزهای اول انقلاب، عمویشان برای ادامه تحصیل پسرها در آلمان دعوتنامه فرستاده بود. مادر گفت: ببینید الان شما کجا میتوانید بیشتر خدمت کنید. خمینی(ره) به شما جوانها احتیاج دارد! پسرها به خارج نرفتند و بعدها هم هرگز افسوس رفتن را خارج را نداشتند. حسن در سال 56 در دانشگاه پلی تکنیک از رشته متالوژی قبول شده بود اما کماکان همراه برادرش محمد و سایر دوستانش مشغول کارهای فرهنگی انقلاب بود. محمد آن روزها مسئول اطلاعات سپاه فومنات شده بود. روزهای سخت و پرکاری داشتند. در روستاهای محروم شمال، از کارگری در ساخت مسجد و حمام و مدرسه گرفته تا کار فرهنگی برای بچهها و آموزش نظامی مشغول بودند. قد آرزوهای حسن هم مثل بیشتر دوستانش داشت قد میکشید. حسن، آن جوان لاغر اندام و مهربان و خوش رویی که با اخلاق بینظیر، کلمات صمیمی و شیرینش خیلی زود در دل همه جا باز میکرد، عرصه وسیعی گشوده شده بود ... او با صداقتی که ذاتی وجودش بود با هر آنچه در توان داشت میکوشید کاری برای کشور اسلامیاش انجام بدهد...
4
جنگ آمده بود تا آرمان و امید مردم مسلمان ایران را به یغما ببرد. حسن بیدرنگ به جبهه شتافت. برادر کوچکترش علی هم به جنوب رفته و به گروه شهید چمران پیوسته بود. حسن با گروهی بود که به غرب کشور اعزام شدند. در سرپل ذهاب اولین تجربه هایش را از تلخی و سختی جنگ دریافت. شهادت دوستانش را دید و خیلی زود دریافت که اگر جسارت و شجاعت نباشد و اگر سلاح سنگین نباشد، از لوله کوچک کلاشینکف کاری ساخته نیست!
اواخر آبان ماه 59 در سرپل ذهاب بود که خبر شهادت برادر کوچکترش علی را دریافت... با دلی سوخته و سکوتی سنگین به تهران برگشت. برادر دفن شده بود و تنها خواهرش که در حکم مادر و معلم برای او بود، به رفتن حسن رضا نمیداد... اما حسن، تاب ماندن نداشت و فکر می کرد که در شرایط جنگ میتواند کاری برای دفاع از کشور بکند...
5
کسی کاری از او نخواسته بود. مأموریتی به او نسپرده بودند. اما ذهن خلاق و اراده استوار و روح مخلص او، او را به تکاپو واداشت که باری از زمین بردارد. در آن مدت کم، تجارب ارزشمندی کسب کرده و نقاط ضعف جبهه ایران را دریافته بود. سپاه سلاح سنگین نداشت! اما او از صفر شروع کرد. میشد با همین خمپارهها هم کاری کرد! پیشنهاد داد آتشهای خمپاره که تا آن روز به طور پراکنده در نقاط مختلف، به روی دشمن آتش میگشودند، با هم تطبیق شوند تا آتششان موثرتر شود. طرح او به سرعت مورد توجه فرماندهان جنگ محسن رضایی و حسن باقری قرار گرفت و در جبهه مؤثر واقع شد. چند ماه بعد وقتی فرماندهان سپاه به فکر تاسیس توپخانه از غنایم دشمن افتادند در سپردن فرمانده آن به یک نفر تردید نکردند: حسن مقدم!
حسن به کمک یار دیرینش شهید حسن شفیع زاده توپخانه را تاسیس کرد. ماجرای درخشان حضور او در جنگ با شیبی تند داشت اوج میگرفت. او با یارانی که عشق به دفاع از وطن اسلامی و یاری امام، فصل مشترکشان بود یک به یک مرزهای تردید را در هم شکستند و کاری پیچیده و تخصصی را آغاز کردند. از بسیجیهای ساده، توپچی های کاربلد و متخصص ساختند، مرکز تخصصی تعمیرات توپخانه سپاه راه انداختند، مرکز آموزش نیروهای توپخانه را سازمان دادند و هر روز قدرت و تاثیر توپخانه سپاه را به رخ کشیدند. حمایتهای بیدریغ سپهبد علی صیاد شیرازی که خود افسر توپخانه بود و هنر بیبدیل حسن مقدم که همه موانع را با اخلاق خاص خود رفع وهمه را با خود همراه میکرد، آرزوهای دست نیافتنی سپاه را محقق می کرد... و یارانی که تیزهوشی، خلاقیت و ایمانشان توان این مجموعه نوپا را تصاعدی بالا میبرد؛ شهیدان علیرضا ناهیدی، حسن غازی، حسن شفیع زاده، غلامرضا یزدانی و صدها توپچی و دیدهبان گمنام دیگر...
6
ناتوانی دشمن بعثی در میدان جنگ، باعث شده بود بمباران و موشکباران شهرها برای تضعیف روحیه مردم و رزمندگان شدت بگیرد. حسن مقدم با هوش سرشار و ایمانی که به خاطر اتصال با منبع بیکران، هیچ غیرممکنی را متصور نبود در اندیشه دستیابی به موشک بود تا بتواند با برد بیشتر از مرزها بگذرد و آسایش صدام و نیروهای متجاوز بعثی را در هم بریزد. فرماندهان رده بالای جنگ هم این را دریافته بودند و پاییز سال 63 ، مرحله عزیمتی بزرگ بود...
7
13 نفر از پاسداران مخلص توپخانه به فرماندهی حسن مقدم به سوریه اعزام شدند تا در اقدامی محیر العقول، آموزشهای پیچیده موشکی را فرا بگیرند. آنها میخواستند کاری را که حداقل دو سال زمان نیاز داشت، در سه ماه فرا بگیرند.... افسانهای که حتی شاه پهلوی علیرغم همه حمایتهای غرب از او خوابش را هم نمیدید داشت محقق میشد: ایران به سلاح موشکی دست مییافت. در اسفند 63 خواب آرام صدام را بر آشفت و موشکهای اسکاد بی که از لیبی وارد کشور شده بودند توسط مستشاران لیبیایی بر مراکز مهم اقتصادی و نظامی عراق فرود آمد...
حسن مقدم که مطمئن بود لیبیاییها هرجا منافعشان اقتضا کند از همکاری با فرماندهی موشکی ایران، سرباز خواهند زد در طول دو سال حضور لیبیاییها در ایران، آموختههای خود و یارانش در سوریه را کاملتر کرده بود و در دی ماه 65 وقتی لیبیاییها در سیستم موشکی ایران کارشکنی و سیستم پرتاب را از کار انداختند، او با کمک یارانش توانستند در دو هفته کار شبانه روزی و با امید به فضل الهی و توسل به اهل بیت (ع) عیوب سیستم را رفع و آنرا شلیک کنند. اولین شلیک مستقل موشک توسط پاسداران جوانی که عشق به اسلام و امام و میهن در آنها موج میزد، راه درخشان و سختی را روشن کرد: اقتدار ایران اسلامی با توان موشکی...
در طول جنگ نیروهایی کمتر از 30 نفر به عنوان یگان موشکی کشور اسلامی ایران، به فرماندهی حسن مقدم، هر جا و هر زمان که لازم بود ماموریتهای سخت موشکی را به خاک دشمن متجاوز انجام دادند و به تعبیر این شهید بزرگ، موشکی جمهوری اسلامی ایران چون شمشیری بر گلوی صدام بود و تاثیری بزرگ بر روند جنگ داشت. فرمانده سپاه در زمان جنگ سردار محسن رضایی، ارزش و اهمیت شلیک هر موشک را به مثابه یک عملیات می دانست! یگان موشکی ایران در جنگ 88 فروند موشک اسکاد بی و دو فروند موشک سوخت جامد را که در داخل کشور ساخته شده بود به سمت شهرهای بغداد، کرکوک، موصل و العماره پرتاب کردند، تنها با کمتر از 30 نیروی متخصص! در حالی که عراق تنها در طی دو ماه از8 اسفند 66 تا آخر فروردین 67، 182 موشک برد بلند به شهرهای بزرگ ایران شلیک کرده بود و این علاوه بر هزاران موشکی بود که بر سر شهرهای مقاوم مرزی ایران ریخته بود!
روی موشک را پر می کردند از شعار و بعد شعار اصلی که: و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی
8
جنگ به پایان رسید اما او که شناخت خوبی از دشمن داشت میدانست که برای تامین استقلال و حفظ امنیت کشور باید با دست پر در برابر دشمن ایستاد. در روزگاری که انگیزههای الهی کم رنگ میشد و رفاه و ثروت و قدرت و ... و حتی وابستگیهای عاطفی به خانواده، بسیاری از مردان جنگ را از آن روحیه دور کرده بود، حسن مقدم در غربتی سخت، برای آماده سازی مقدمات، تحقیقات و ساخت موشکهایی که به قول خودش « made in sheaa » بودند، گمنامانه میکوشید... بارها گفته بود من هم میتوانم مثل خیلیهای دیگر پشت میزنشین بشوم و دیگران به من احترام نظامی بگذارند و عصرهای با آرامش راهی خانه شوم اما من سراغ کاری میروم که کس دیگری نمیتواند انجامش دهد...
دو یار، دو سردار بی ادعا: احمد کاظمی و حسن طهرانی مقدم
9
در طول این مسیر سخت یک نفر چون کوه پشت او را گرم کرده بود، «الهام حیدری» زن جوانی که از سال 62 با بله گفتن به حسن مقدم، همراه و یار و غمخوار او در راه پرتلاطمش بود. او تنهاییها، سختیها و کمبودهای دوران جنگ را به جان خریده بود چون بیش از آنکه عاشق «حسن» باشد، عاشق «راه حسن» بود و وفا و استواریاش بر این عشق را در طی 28 سال زندگی مشترک ثابت کرد. اگر «حسن طهرانی مقدم» در بیابانها، در پادگانهای مختلف که گاه متروکه بودند و او آنها را برای انجام تحقیقات و ساخت موشک برمیگزید و فعال میکرد، در کارگاهها و کارخانههای پراکنده در اقصی نقاط کشور، روی قدم قدم پیشرفت توان موشکی کشورش کار کرد، میدانست که همسرش جای خالی او را در خانواده و برای بچهها پر کرده است. الهام نه تنها با آرزوهای الهی همسرش بازی نکرد و بندی بر پای او نشد، بلکه خستگیهای او را زدود و به واسطه ارتباطی که با قرآن داشت و خود طلبه و مدرس حوزه علمیه بود، تمامی سختیها را در راه عزت اسلام دید و با روی خوش صبوری کرد.
خانم حیدری همسر و همراه شهید حسن طهرانی مقدم
10
مردی که بیش از آنکه سخن بگوید سکوت و فکر میکند... بیش از آنکه قضاوت کند در عملکردها دقت میکند و حتی از دشمنش، نقاط قوت را یاد میگیرد و به کار میبندد و بیش از آنکه به تأیید و تشویق این و آن چشم بدوزد، به رضایت الهی چشم داشته باشد میتواند غیرممکنها را ممکن کند. حسن مقدم چنین مردی بود. هرگز منتظر نماند تا در برابر کارهای مهمی که میکند کسی به او درجه بدهد. گرچه عدهای از مسئولین اگر در زمان حیاتش، اهمیت کارهای او را به خوبی میدانستند شاید کمتر برایش مانع تراشی میکردند و انرژیاش برای توجیه کارهایش کمتر صرف میشد ... اما او همیشه هشت سال دفاع مقدس را در یاد داشت و در برابر مشکلات و کج فهمیها و مانع تراشیها، با ایمان به آینده کارش به پیش میرفت.
همیشه میگفت وقتی مغز آمریکایی عرق خور میتواند این قطعه را اختراع کند و این مشکل فنی را رفع کند، چرا ما نتوانیم. ما که با ایمان به خدا همه چیز برایمان امکانپذیر است. منتها آن آمریکایی زحمت میکشد و سالها تحقیق و آزمایش میکند و وعده خداست که به هر کس زحمت بکشد، نتیجه میدهد. او باور داشت که در سایه ایمان واقعی به الله، خداوند تاریکیها را روشن میکند و راه طولانی آزمایشها را کوتاهتر میکند. دوستانش از تنهایی و توسلهای عجیب او به اهل بیت(ع) خصوصاً به حضرت زهرا(س) در روزهای تست موشکی خاطرهها دارند. او بارها به دوستانش یاد داده بود کارهای دشوار خود را به نیت تقدیم به حضرت زهرا (س) انجام دهند تا برکات عنایت آن حضرت را بر درستی کارشان
دریابند...
ساعاتی قبل از یک تست
همه تستها مهم بودند و حسن آقا قبل ازین تستها ساعاتی در تنهایی قدم می زد خلوت میل میکرد، توسل میکرد و بعد چون کوه پشت بچههایش میایستاد. بعد از تستها اولین کاری که میکرد، سجده شکر بود... و موفقیت را بلافاصله به خدا نسبت میداد ...
11
جنگ برای حسن مقدم هرگز تمام نشد. او با روشنبینی تحولات منطقه را می دید و زمانی که در آموزش نیروهای مقاومت حزب الله و توانمندسازی آنان در عرصه موشکی میکوشید به خوبی میدانست که موشکهایی که او و یارانش تولید کرده اند، آرزوی یکه تازی اسرائیل را در منطقه خواهد شکست. عجیب آنکه وقتی این مرد بزرگ در جریان جنگ سی و سه روزه لبنان همراه خانواده اخبار مقاومت حزب الله را میشنید و شلیکهای موشک آنها را میدید که ابهت اسرائیل را در هم شکسته و ذلت را به او ارمغان دادند، هرگز لب نگشود تا از نقش خود و یارانش در این پیروزی حتی برای خانوادهاش سخن بگوید...
او همراه با برد موشکهایش ، روح خود را نیز بر فراز همه تعلقات و دلبستگیهای انسانی، بالاتر برده بود! برای کسی که به فکر زمینهسازی ظهور است و سختی راه و اهمیتساز و برگ برای آخرین نبرد حق و باطل را باور دارد، جایی برای خودنمایی و ریاکاری و کسب وجهه و مقام و قدرت نیست!
12
او در طول 23 سال پس از جنگ با تشویقها، با طرح آرزوها و ایده های بزرگ، با زنده نگه داشتن روح تلاش و ایثار، و بیش از همه با بودن در خط مقدم این تلاش ها، همه دانشمندان جوان و نیروهای مخلص یگان موشکی سپاه و بیسجیانی را که در خطرناکترین شرایط کار می کردند پای کار نگه داشت. شعله تحقیقات علمی را روشن نگه داشت و به دوستانش یاد داد که «ما در پناه ایمان به نیروی خداوند میتوانیم در تحقق ظهور مولایمان مؤثر باشیم».
در سالهای آخر عمر پربارش بود که نوشت: پیش به سوی گسترش دین الهی در تمامی کره زمین و ایجاد زمینه اطاعت مطلق او در سرتاسر زمین و ایجاد زمینه ظهور منجی وبسط و گسترش فرهنگ تشیع علوی در سرتا سر جهان...
13
اگر کسی او را نمیشناخت و بازیاش را در مستطیل سبز فوتبال میدید تصور میکرد فوتبالیستی حرفهای است.... اگر صعودهای مداوم او را به بلندترین قله های ایران و صخره نوردی و یخ نوردی اش را میدیدند و برنامه ریزیاش برای فتح قلل مرتفع جهان را میشنیدند می پنداشتند کوهنوردی حرفهای ست. اگر کسی دوهای 12کیلومتری روزانه اش را میدید و او را نمیشناخت تصور میکرد از سر بیکاری و علاقمندی به ورزش صرف است که این همه ورزش میکند ... اما دوستانش خوب به یاد دارند که بعد از هر کوهنوردی و هر برنامه دو و استخر و تفریحی ، فرمانده شان یک برنامه جدید و یک ایده جدید را تعریف کرده و تقسیم کار میکند... او بارها گفته بود اگر ورزش نکنم میمیرم! همه وسایل و امکانات و شرایط را برای نیروهایش نیز فراهم کرده بود تا به ورزش روی بیاورند. باور داشت با این کار فکری و جسمی سنگین اگر بدن آماده و قوی نداشته باشد، اگر بعد از یک ساعت دو عرق نکند و سموم بدنش دفع نشود، نخواهد توانست ساعتها در آزمایشگاهها روی ترکیبات شیمیایی که برای رسیدن به سوخت مورد نظرش انجام میداد، کار کند... آری او حتی ورزش و تفریح و سفر را با هدف بهبود کار خود و نیروهایش ضروری میدانست...
او فرمانده مهربان و گشاده رویی بود که هر چه برای خود میخواست حتی برای نیروهای سادهاش نیز میخواست و بارها در قبال کسانی که از رسیدگی او به نیروهایش گزارش رد کرده بودند.گفته بود که اینها هر روز روی بمب کار میکنند! راست میگفت تیمی که روی سوخت کار میکردند هر روز با مرگ دست و پنجه نرم میکردند. به خاطر سختی و اهمیت کار این تیم بود که خودش هم سه چهار سال آخر را با این گروه گذراند در پادگانی بنام مدرس که قبل از آنها نیمه تعطیل بود ولی با استقرار این تیم و شهدایی چون مهدی دشتبانزاده، محمد غلامی، سیدرضامیرحسینی و ... دو یار دیرینش محمدقاسم سلگی و مهدی نواب به مجموعهای تبدیل شد که زیباترین خاطرهها در آن رقم خورد...
با بادگیر قرمز بر فراز کوه سبلان
14
او که جوانها را باور کرد، در نهایت در میان همان جوانانی که دوستشان داشت و همه را به نام کوچک صدا میکرد در سرتحقیق برای سوخت موشک، در حادثهای خونین در 21 آبان ماه 91در پادگان مدرس در بیابانهای اطراف ملارد به شرافت شهادت دست یافت. در آستانه روز عید غدیر و یک روز پیش از تست بزرگترین کاری که در آرزویش بود، با 38 نفر از یاران جوانش به ملکوت عروج کرد و نه فقط خانواده و دوستان که رهبر و ملتی را داغدار خود نمود... در حالی که درس امید و ایمان و تلاش و اخلاص به همه مردم داد... آری! میتوانی قد زندگی ات را به اندازه آرزوهای الهی ات بالا ببری و زیبا زندگی کنی به شرط آنکه به راهت مومن باشی و در آن مسیر خالصانه بکوشی...
مقام معظم رهبری در پیامی عجیب، مزد سالها تلاش گمنامانه این یار باوفا را با سه عبارت گویا و عجیب بیان نمودند: سردار عالی قدر، دانشمند برجسته و پارسای بیادعا ... و در صحبتشان با خانواده شهید فرمودند: حسن آقا هر قولی که به من داد به آن وفا نمود و ... در روز تشییع و تدفین به همسر بزرگوار شهید فرمودند من خودم در این داغ، مصیبت زدهام!
15
حسن مقدم همواره کوشید کاری را که به عهده دارد عالی انجام دهد. چه آن زمان که توپخانه و موشکی را تاسیس کرد و چه زمانی که به عنوان پدر، در کنار فرزندانش بود و دوستداشت نبودنهایش را جبران کند. او با سرعتی شگفت به ایدههای بزرگ موشک ماهوارهبر میاندیشید و چنان در راه کسب علومی که برای کارش لازم بود سختکوش بود که درجلسات تخصصی با اساتید دانشگاه و سر طراحهای موشکی به تبادل نظر میپرداخت... «موشکی» برای او فرزندی بود که از تولد در کنارش بود و بالیدنش را با شب زندهداریها و تحمل گرمای سوزان بیابانها و تکرار تستها و کار مداوم دیده بود... او را به حق «پدر موشکی ایران» مینامند. «فاتح»، «قیام»، «قدر»، «زلزال»، «سجیل»، «شهاب3»... قدمهایی بود که حسن مقدم در به ثمر رسیدنشان نقش اساسی داشت، حضورش ارادهها را محکم میکرد و مشکلات را در هم میشکست. شکوهها و تنهاییاش را به کوه میبرد و به سجاده نمازهای شب که هرگز ترکش نکرد...
حسن مقدم مطمئن بود در برابر تهدیدات آمریکا و اسرائیل صهیونیست باید همیشه با دست پر آماده باشیم. دو هفته قبل از شهادتش در جلسهای کاری با یکی از تیمهای موشکی، برای اینکه عزم و خواست محکم خود را برای ادامه دادن این راه تذکر دهد و حجت را برای یاران جوانش تمام کند، با مشت روی میز کوبیده و گفته بود حتی اگر من نبودم روی قبرم بنویسید این مرد میخواست اسرائیل را نابود کند!
حسن طهرانی مقدم گمنام و بی ادعا زیست اما بعد از شهادتش دایره دوستانش از مرزها و عددها گذشت. خدایی که منقلب کننده دلهاست عشق به او و راهش را در دلها نهاد.
16
هفده ماه قبل از شهادتش وقتی در بازدید مقام معظم رهبری، گزارش کارهای اخیرشان را که قدمهایی بسیار بزرگ و مهم در پیشرفت صنعت موشکی کشور بود، به فرماندهی معظم کل قوا ارائه دادند، این پیام مقام معظم رهبری را دریافت کردند. پیامی که بعد از شهادت مظلومانه ایشان رسانهای شد و بیشک برای هر کس که به فکر تعالی کشور عزیزمان، ایران اسلامی می باشد، رهگشاست.
بسم الله الرحمن الرحیم
شما به کمک و هدایت خداوند علیم و قدیر توانسته اید کار بزرگی را به سامان برسانید. این، بار دیگر معجزهی تواناییهای عزم راسخ انسان مومن را در معرض نگاه ما میگذارد و ما را امیدوارتر از همیشه به همت و تلاش بر میانگیزد.
از پیشروی در راه شناختن هدفهای بلند و راههای میان بُر برای رسیدن به آن و آنگاه همت گماشتن و گام برداشتن خسته نشوید؛ به ایستگاههای میان راه دلخوش و قانع نشوید؛ به خدای بزرگ اعتماد کنید و همه توان خود را به عرصه بیاورید. خداوند یار و نگهدار شما مردان مؤمن و دانشمند و پرتلاش باد.
سید علی خامنهای
شهیدان محمدقاسم سلگی و مهدی نواب دو یار دیرین که تا آخرین نفس یاور حسن آقا بودند
پرچم گنبد مطهر امام حسین(ع) که سیدحسن نصرالله آن را به عنوان ارزشمندترین هدیه به خانواده شهیدحاج حسن طهرانی مقدم تقدیم کرد
جنبش مقاومت اسلامی (حماس) در بیانیه ای بزرگداشت روز جهانی قدس را خواستار شده و از شهروندان فلسطینی درخواست کرد که روز جمعه آینده به مناسبت این روز در مرزهای باریکه غزه تظاهرات نمایند.
به گزارش مشرق به نقل از پایگاه اطلاع رسانی فلسطین، جنبش مقاومت اسلامی (حماس) در بیانیه ای بزرگداشت روز جهانی قدس را خواستار شده و از شهروندان فلسطینی درخواست کرد که روز جمعه آینده به مناسبت این روز در مرزهای باریکه غزه جمع شده و خشم و انزجار خود را از رژیم صهیونیستی نشان دهند.
جنبش حماس با صدور بیانیه ای مطبوعاتی تصریح کرد: «ما از ملت فلسطین می خواهیم که روز جمعه آینده راهپیمایی باشکوهی به سمت موانع مرزی که از بین خواهند رفت، برگزار کنند تا خشم خود از تجاوزات رژیم صهیونیستی به مقدسات و ملت فلسطین را نشان دهند.»
حماس همچنین از تمام ملت های عربی و اسلامی خواسته است تا در این روز به منظور همبستگی با قدس و مسجدالاقصی و مردم تحت محاصره فلسطین اشغالی خشم و انزجار خود از رژیم صهیونیستی را ابراز نمایند.
جنبش حماس در بیانیه خود می افزاید: ما و تمام شرافتمندان بر عهدمان با امت و ملت خود تا زمان تحقق تمام اهداف در مسیر آزادی، تعیین سرنوشت و بازگشت به میهن باقی خواهیم ماند.
گزارشی از مخوفترین جنایت ضد بشری رژیم صهیونیستی:
پس از ۶ دهه اکنون اسنادی به دست آمده که بخشهایی از راز مفقود شدن بیش از ۵ هزار کودک یمنی طی ۶ سال در بیمارستانهای رژیم صهیونیستی را آشکار و برملا میکند.
سرویس جهان مشرق - اواسط ماه ژوئن هر سال یادآور قضیه ای دردناک برای ۵۰ هزار یهودی یمن است که طی دهه ۴۰ و ۵۰ قرن گذشته به امید زندگی بهتر به سرزمین های اشغالی مهاجرت کرده، اما پس از اسکان داده شدن در اردوگاه های موقتی که «معبروت» خوانده می شد و به دلایل نا معلوم کودکان خود را از دست داده بودند.
قضیه مربوط به هزاران کودک یمنی است که با خانواده های اشان به محض پای گذاشتن در فرودگاه «تل آویو» که در آن زمان «لد» خوانده می شد و یا زندگی در اردوگاه هایی که به آنها اختصاص یافته بود، به بهانه های مختلف از جمله بیماری و چکاب و گرفتن آزمایش از خانواده ها جدا و بیمارستان ها سپرده می شدند، اما هیچ گاه عودت داده نمی شدند، بلکه اغلب چند روز بعد از جدایی خبر مرگ آنها بدون تحویل جسد یا آدرس محل خاکسپاری به خانواده های اشان داده می شد.
نکته عجیب تر آنکه حتی مسئولان وقت از صدور گواهی رسمی فوت برای این کودکان و دادن آن به خانواده های آنها امتناع می کردند. یکی از این یهودیان یمنی به نام «شلومو حتوخا» در صفحه فیس بوک خود داستان «شوشانا»، مادر بزرگش را نقل می کند که در سال ۱۹۴۹ میلادی از یمن به سرزمین های اشغالی مهاجرت می کند و اینکه وقتی در اردوگاه مهاجران بسر می برد، یکی از مسئولان اردوگاه نزد وی آمده و به بهانه چکاب و آزمایش های پزشکی کودکش را به یکی از بیمارستان ها می برند، در حالی که وعده باز گرداندن کودک در روز بعد را داده بودند.
اما وقتی فردای آن روز شوشانا برای اطلاع از حال فرزندش به بیمارستان مراجعه می کند، خبر مرگ فرزندش به وی داده می شود، بدون آنکه موفق به دیدن جنازه کودکش شود. فاجعه اصلی در سال ۱۹۵۳ میلادی رخ نمود، سالی که بالاترین آمار مفقودی در میان کودکان مهاجران یمنی را داشت و موجب اعتراض های شدید بسیاری از خانواده های مهاجر از جمله خانواده هایی که کودکان خود را از دست داده بودند، شده بود.
به گفته شلومو امروزه شاهد هستیم، افرادی یک باره با این حقیقت مواجه می شوند که فرزندان واقعی خانواده هایی که در آن رشد و نمو یافته اند، نیستند و در میان آنها، انگشت شماری هستند که از این شانس برخوردار بودند که خانواده های واقعی خود را بیابند.
نمونه ها در این خصوص بسیارند، به عنوان مثال «ساره ع» تعریف می کند، چگونه پرستار نوزادی که به دنیا آورده بود، را به وی نشان می دهد. یک نوزاد سه کیلو و نیمی که پس از به دنیا آمدن به وضوح صدای گریه اش را شنیده بود، اما پس از بیرون بردن وی از اتاق زایمان خبر فوتش را به وی می دهند و اصرارهای او برای دیدن کودک مرده اش راه به جایی نمی برد، همچنین «مریم الحدیف» در داستانی مشابه تاکید می کند، به چشم خود دیده که فرزندش زنده به دنیا آمده و برای دو روز به وی شیر داده بود، اما یک باره روز سوم در حالی که فرزندش در سلامتی کامل بسر می برد، خبر مرگش را برای مریم می آورند و در اقدامی مشابه از دیدن جسد نوزاد از سوی مادر امتناع می شود.
در تمام طول این سال ها اعتراض ها و شکایت های این مادران و هزاران مادر یمنی دیگر که کودکان خود را در اردوگاه ها و در چادرهای اشان گم کرده و از دست داده بودند، نه تنها راه به جایی نبرده بود، بلکه غالب این مادران به اختلال عقلی و انواع بیماری های روحی و روانی و توهمات ناشی از آن متهم شده بودند.
«ایگال یوسف»، شهردار سابق شهرک صهونیست نشین «روش هعاین» و نماینده خانواده هایی که کودکان خود را در این قضیه از دست داده بودند نیز در گفت و گو با رادیو ارتش اسرائیل گفته بود که به جست و جوی خود برای یافتن خواهرش که در کودکی وی را گم کرده بود، ادامه می دهد، به ویژه آنکه آخرین پیگیری های وی در وزارت داخلی آشکار ساخت که وی در قید حیات است. اما آدرسی که وزارت داخلی به وی داده بود، وجود خارجی نداشته است.
مهم تر از همه آنکه اگرچه از آن تاریخ تاکنون کابینه های وقت رژیم صهیونیستی سه کمیته حقیقت یاب - کمیته حقیقت یاب «بهلول – مینوکوفسکی» در سال ۱۹۶۷، کمیته حقیقت یاب «شلجی» در سال ۱۹۸۸ و کمیته حقیقت یاب «کوهن – کدمی» که در سال ۱۹۹۵ تشکیل شد و گزارش خود را در سال ۲۰۰۱ میلادی به کابینه وقت رژیم صهیونیستی ارائه داد - برای کشف خفایای این قضیه تشکیل داده بودند و هر یک از آنها از جمله کمیته حقیقت یاب «کوهن – کدمی» در گزارش خود ادعای ربوده شدن این کودکان را رد و مستندات و دلایلی مبنی بر فوت آنها ارائه داده بودند، اما خانواده های آنها ضمن تکذیب این گزارش ها افشا کرده بودند که در مواردی از سوی مسئولان و مقامات ذیربط تهدید به سکوت و عدم ادامه اعتراض ها و پایان دادن به پیگیری شکایات خود شده بودند.
تحقیقات بعدی نشان می داد که طی فعالیت هریک از کمیته های حقیقت یاب بخشی از مستندات مربوط به این کودکان در بیمارستان ها محو و نابود شده بودند و یا اینکه گواهی های فوت جعلی متعددی در آرشیو این بیمارستان ها یافت شده بود، همچنین مدارک و مستنداتی یافت شده بود که نشان می داد، برخی خانواده های یهودی بدون طی کردن پروسه قانونی، به فرزندانی از این بیمارستان ها دست یافته بودند.
موضوع سوال برانگیز آن بود که چرا این کمیته ها از انتشار نتایج بازجویی و گواهی شاهدان عینی مانند «روت باروخ»، مسئول کودکان بی سرپرست اردوگاه های مهاجران یهودی در سرزمین های اشغالی و «آموس مانور»، رئیس امنیت داخلی رژیم صهیونیستی موسوم به «شاباک» امتناع کرده بودند، همچنین چرا کابینه های رژیم صهیونیستی روی اسناد و مدارک به دست آمده مُهر محرمانه و سری زده از انتشار آنها تا ۶۰ یا ۷۰ سال دیگر خودداری کرده بودند.
دسامبر سال گذشته میلادی کابینه رژیم صهیونیستی مدعی شده بود که پس از ۶۰ سال در اقدامی بسیار مهم پس از لغو محرمانه و سری بودن، اقدام به انتشار حدود ۲۰۰ هزار سند از پرونده معروف به «قضیه کودکان یمنی» می کند، به این امید که به یکی از بزرگ ترین رسوایی اسرائیل که ۶ دهه دامنگیر آن بوده، پایان دهد و به این طریق خانواده هایی که کودکان خود را از دست داده و از سرنوشت آنها تاکنون بی اطلاع بوده اند، از حقیقت امر آگاه شوند، اما همان گونه که انتظار می رفت، این صرفا یک ادعا بود، چون بخش های مهمی از این اسناد هم چنان مهر محرمانه بر خود داشته و از انتشار منع شده بودند.
این موجب شد تا رسانه های رژیم صهیونیستی از جمله روزنامه صهیونیستی «اسرائیل الیوم» و شبکه دو تلویزیون این رژیم هفته گذشته گزارشی درباره کودکان یمنی منتشر کنند که بُعد جدیدی از این قضیه را برملا می کرد. گزارشی که حتی رسانه های صهیونیستی ضمن اذعان به قبح و غیر انسانی بودن آن، در چندین جای گزارش، آن را به ظاهر محکوم کرده و عاملان آن را مورد انتقاد قرار داده بودند.
انجام آزمایش های پزشکی روی کودکان یمنی
گزارش روزنامه اسرائیل الیوم از «انجام برخی آزمایش های علمی و پزشکی روی این کودکان یمنی بدون اطلاع و کسب موافقت خانواده هایشان» پرده بر می دارد، آزمایش هایی که بر اساس اسناد به دست آمده موجب مرگ ده ها تن از این کودکان طی سال های ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۴ میلادی شده بود. اگرچه به اعتقاد «نوریت کورین»، یکی از نمایندگان کنست این قضیه تا سال ۱۹۶۶ ادامه داشت و در پی آن بیش از ۵ هزار کودک یمنی مفقود شده اند.
اسرائیل الیوم تاکید می کند: برای اولین بار اسناد و گواهی شاهدانی را در اختیار دارد که ثابت می کند، این کودکان در قید حیات در معرض انواع آزمایش های پزشکی قرار گرفته اند که برای اولین بار در دنیا انجام می شده و آنها را به موش های آزمایشگاه های اسرائیل تبدیل کرده و موجب فوت دست کم چهار تن از آنها شده بود.
به نوشته این روزنامه صهیونیستی برخی از این اسناد نشان می دهد که در این سال ها بیمارستان «رام بام» شهر «حیفا» شاهد ربوده شدن یک تن از این کودکان و به فرزند خواندگی گرفتن یکی دیگر از آنها توسط یکی از اعضای کادر پزشکی مسئول انجام آزمایش ها این بیمارستان بوده است.
این روزنامه با توضیح اینکه به عکس های منتشر نشده ای دست یافته که نشان دهنده بخشی از این آزمایش ها و نحوه انجام آنها روی این کودکان است، می افزاید: در بخشی از اسناد به دست آمده درباره این کودکان آمده است که چگونه پزشکان شیوه های درمانی جدید را روی آنها آزمایش می کردند و به عنوان مثال با تزریق وریدی و مستقیم پروتئین خشک، سرم و پلاسما خشک به چهار کودک یمنی که از سوء تغذیه رنج می بردند، موجب مرگ آنها شدند.
در این باره پیش تر «درورا نحمانی روت»، وکیل یکی از این خانواده های یمنی از دکتر «جرج مندل»، رئیس بیمارستان کودکان «روش هعاین» که در انجام آزمایش های پزشکی روی کودکان یمن مشارکت داشت، به عنوان یکی از متهمان این پرونده یاد می کند.
نحمانی روت در اثبات ادعای خود، به عنوان سند نامه ای از دکتر «کلمن یعقوب مان»، نائب رئیس بیمارستان کودکان «روش هعاین» ارائه می دهد که ۲۱ نوامبر سال ۱۹۴۹ برای دکتر مندل نوشته و در آن نتیجه آزمایش های انجام شده روی چهار کودک یمنی که منجر به مرگ آنها شده بود، را به اطلاع وی رسانده بود.
نحمانی روت تاکید می کند، دکتر مندل از جمله افرادی است که اسناد و اطلاعات دقیقی از این آزمایش ها در اختیار داشت، اما ۷ سال بعد از بیم برملا شدن ماهیت واقعی این آزمایش ها و اهداف نهفته در پس آنها، اقدام به از بین بردن تمامی آنها می کند.
در این راستا، شبکه دو تلویزیون رژیم صهیونیستی نیز تصاویری از چندین کودک یمنی را منتشر می کند که نشان می دهد، آنها در معرض این آزمایش ها بوده اند. این عکس ها کودکان یمنی را در اتاق هایی شبیه آزمایشگاه های پزشکی و علمی در حالی برهنه به تصویر می کشد که روی بدن آنها مطالبی مربوط به نوع آزمایش انجام شده روی آنها نوشته شده بود، به عنوان مثال یکی از تصاویر نشان می دهد که روی شکم یکی از این کودکان واژه «طحال» نوشته شده که احتمالا بیانگر نوع آزمایش و نتیجه مورد نظر از آن روی طحال انسان بوده است.
اما بُعد بسیار خطرناک و ضد بشری این قضیه را «امیر یوحنا»، یکی از نمایندگان کنست افشا می کند. به گفته وی آنها در برابر شاهدانی از مهاجران یمنی قرار دارند که طی سال های مذکور از سوی برخی بیمارستان ها برای انجام آزمایش های مربوط به وضعیت سلامت قلب قرار داشته و شماری از آنها تحت این آزمایش ها بوده اند.
به گفته این نماینده کنست، نتیجه آزمایش های پزشکان روی قلب مهاجران یمنی نشان می داد که آنها دارای هیچ گونه ناراحتی و بیماری قلبی نبودند و این موجب شده بود، با تقاضاهای بسیار زیادی از سوی مراکز پزشکی و تحقیقاتی کشورهای غربی برای به دست آوردن قلب یمنی ها مواجه شوند، در نتیجه شماری از یمنی ها از جمله کودکان یمنی برای فروش قلب های اشان آن هم به مبالغ بسیار گزاف در این سال ها به شیوه ها و دلایل مختلف به قتل می رسند.
فراتر از کودکان یمن
اشتباه است، اگر تصور کنیم، این قضیه فقط کودکان مهاجران یمنی را در بر می گیرد، چون در این زمینه روزنامه صهیونیستی «معاریو» در گزارش مستندی از ربوده شدن صدها کودک از یهودیان مهاجر کشورهای شرق اروپا و بالکان طی همین دوره زمانی و در حوادثی مشابه خبر می دهد.
خانواده های یهودی که از لهستان، آلمان، رومانی، مجارستان، چک و اسلواکی مهاجرت کرده و در شهرک هایی چون دیمونا، کفار سابا، بیتح تکفا، قدس، تل آویو و حیفا در سرزمین های اشغالی ساکن شده بودند، طی این مدت یا یکی از فرزندان آنها مفقود شده بود و یا با خبر مرگ نوزادشان آن هم چند روز پس از تولد و در حالی که از سلامتی وی اطمینان کامل داشتند، مواجه شده بودند.
تحقیقات رسمی صورت گرفته نشان می دهد، طی سال های فوق الذکر دست کم ۲۱۰ کودک از مهاجران کشورهای اروپایی به شیوه های گفته شده، مفقوده شده اند.
جنایاتی که تا به امروز ادامه دارند
آنچه درباره انجام آزمایش های پزشکی روی کودکان مهاجران یمنی در این گزارش به آن اشاره شد، تنها به سال های گذشته یا کودکان یهودیان مهاجر محدود نمی شود، بلکه اسناد موجود ثابت می کند، این جنایات یکی از اصول و سیاست های ثابت کابینه های مختلف رژیم صهیونیستی از زمان تاسیس این رژیم تاکنون بوده است.
آزمایش داروهای ناشناخته روی کودکان اسرای فلسطینی
در سال ۲۰۱۱ میلادی «حسان ششنیه»، یکی از مسئولان سازمان آزادیبخش فلسطین با بیان اینکه ۴۰۰ کودک فلسطینی در زندان های رژیم صهیونیستی بسر می برند، افشا کرد که این کودکان صرف نظر از انواع آزارها و شکنجه هایی که در معرض آن قرار دارند، با جنایت ضد بشری آزمایش داروهای جدید و ناشناخته نیز مواجه هستند که تاکنون منجر به فوت شماری از آنها و یا فلج شدن و از کار افتادن بخشی از اعضای بدن آنها شده است.
کودکان تونس موش های آزمایشگاهی شرکت های داروسازی اسرائیل
افزون بر آن می توان به جنایت مشابه رژیم صهیونیستی روی کودکان تونسی اشاره کرد. «آیا قاتلان می توانند، داروساز باشند»، نام فیلم مستندی است که پرده از اقدام رژیم صهیونیستی در استفاده از کودکان تونسی جهت آزمایش داروهای جدید روی آنها بر می داشت.
«ایمان بن حسین»، کارگردان تونسی در فیلم مستند خود افشا می کند که انستیتو «پاستور» تونس و وزارت بهداشت این کشور با یکی از بزرگ ترین شرکت داروسازی رژیم صهیونیستی جهت آزمایش داروهای جدید این شرکت به ویژه داروی درمان بیماری «مانچیا» که از یک نوع پشه به بدن انسان منتقل می شود و موجب ضایعات پوستی غیر قابل ترمیم روی بدن انسان می شود و ۳ هزار نظامی آمریکایی شرکت کننده در اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ میلادی به آن مبتلا شده بودند، روی کودکان تونسی همکاری داشته اند.
إیمان بن حسین
این کارگردان تونسی تاکید می کند، مستندات مکتوب و گواهی شاهدان عینی نشان می دهد، این داروها از سال ۲۰۰۰ یعنی پیش از آغاز اقدام نظامی علیه عراق و براندازی رژیم بعث در این کشور تا ۲۰۱۴ یعنی روی کودکان تونس آزمایش می شد و در قبال موافقت خانواده ها با آزمایش این داروها روی کودکان اشان ۵۰ دینار تونسی پرداخت می شد.
عمده این آزمایش ها روی کودکان منطقه «سیدی بو زید» در جنوب تونس با ایجاد خراش هایی روی پوست یا تزریق یک دارو و گرفتن خون از فرد انجام می شد. فیلم نشان می دهد، روی صورت افراد مورد آزمایش پس از دریافت دارو لکه های سیاه رنگی ظاهر می شود، در این مرحله بار دیگر از فرد خون گرفته و از وی خواسته می شود، از مرهمی که در اختیارش گذاشته شده، روی لکه ها و زخم های ایجاد شده در پی آن استفاده کند.
طرح پذیرش یک صد کودک سوری
ژوئن سال گذشته میلادی کابینه رژیم صهیونیستی از طرح پذیرش یک صد کودک پناهجوی سوری و دادن تابعیت این رژیم به آنها پس از انتقال این کودکان به سرزمین های اشغالی و یافتن خانواده هایی با ریشه های عربی – یهودی جهت پذیرفتن این کودکان به فرزند خواندگی خبر داد و اعلام کرد تا یافتن این خانواده ها و اعلام آمادگی آنها برای پذیرش این کودکان، آنها سه ماه اول راهی مدارس شبانه روزی می شوند تا در آنجا تحت آموزش های لازم قرار گیرند و پس از آن در نهادها و مراکز تربیتی وابسته به وزارت آموزش و تربیت اسرائیل نگهداری خواهند شد.
در پی درج این خبر، خبرگزاری «آسوشیتد پرس» در گزارشی ضمن یادآوری قضیه مفقود شدن هزاران کودک از خانواده های مهاجر یهودی که اغلب دارای ریشه های عربی و شرقی بودند، تاکید می کند: به نظر می رسد، کابینه رژیم صهیونیستی درصدد تکرار سناریو دهه چهل و پنجاه قرن گذشته این بار روی کودکان زیر ۱۸ سال سوری است، این در حالی است که پیش از این رژیم صهیونیستی تحت عنوان مداوای مجروحان معارض سوری، صدها تن از این مجروحان را در بیمارستان های خود پذیرش و بستری کرده بود، بی آنکه تاکنون کسی از سرنوشت آنها اطلاعی در دست داشته باشد.
در همین راستا، روزنامه صهونیستی «یدیعوت آحارانوت» سپتامبر گذشته گزارشی منتشر کرد که در آن آمده بود، مقامات این رژیم با همکاری و کمک سازمان یهودی – آمریکایی حقوق بشری «عملیاه» اقدام به انتقال کودکان سوری آسیب دیده از جنگ جاری در سوریه به بیمارستان های این رژیم و مداوای آنها در بیمارستان های صفد و نهاریا می کند.
یدیعوت آحارانوت با بیان اینکه این کودکان پس از مداوا و بهبودی در شهرک های صهیونیست نشین اسکان می یابند، یادآور می شود که تنها طی ماه آگوست سال گذشته میلادی سازمان عملیاه ۲۱ کودک سوری را از استان «قنیطره»، در جنوب سوریه سرزمین های اشغالی منتقل کرد و مقامات مسئول در ارتش اسرائیل آنها را در بیمارستان «زیف» شهر صفد جهت مداوا بستری کردند.
به نوشته این روزنامه صهیونیستی مشابه چنین عملیاتی توسط این سازمان که مقر آن در نیویورک قرار دارد، بار دیگر و با هماهنگی با ارتش اسرائیل تکرار شده و این بار کودکان سوری منتقل شده در بیمارستان شهر «نهاریا» بستری شده بودند. در این باره شیخ «عباس زکور»، نماینده سابق کنست رژیم صهیونیستی افشا کرد، مسئولان بیمارستان «الجلیل غربی» در نهاریا به دنبال یافتن خانواده هایی برای کودکان سوری زخمی انتقال یافته به این بیمارستان بودند.
شیخ زکور درباره هزینه های درمان و مداوای این مجروحان که زمانی بحث و جدل بسیاری در میان صهیونیست های ساکن سرزمین های اشغالی به راه انداخته بود، تاکید می کند که از مداوای این مجروحان سود کلانی نصیب تل آویو می شود، چون هزینه آنها را یکی از کشورهای عرب حوزه خلیج فارس پرداخت می کند.
در این راستا، «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم صهیونیستی سال گذشته میلادی در سخنانی، تصریح کرده بود که از وزارت خارجه این رژیم خواسته، راه هایی برای انتقال کودکان و زنان سوری مجروح حلب به بیمارستان های این رژیم جهت مداوا بیابند.
همچنین پس از فاجعه بمباران شیمیایی شهر «خان شیخون» در استان ادلب که آمریکا نظام سوریه را به آن متهم کرده بود، تل آویو خواستار انتقال کودکان سوری آسیب دیده در جریان این حمله جهت مداوا در بیمارستان های این رژیم شده بود، این درخواست ها این شبهه را ایجاد می کند که احتمالا هدف صهیونیست ها از این اقدام بررسی آثار و نتایج بمب های شیمیایی به کار رفته در خان شیخون روی افراد آسیب دیده به ویژه کودکان بوده است.
همچنین روزنامه «الشروق» چاپ تونس گزارشی منتشر کرده که در آن افشا می کند، گروه تروریستی تکفیری «داعش» اقدام به فروش کودکان سوری و عراقی از طریق مافیای تجارت بشر و قاچاق انسان به رژیم صهیونیستی کرده است.
روزنامه الشروق با بیان اینکه این کودکان از طریق ترکیه به این شبکه های مافیا فروخته می شوند تا به سرزمین های اشغالی انتقال یابند، تاکید می کند، هر یک از این کودکان که همگی نوزادان شیره خوار بوده اند، به قیمت ده هزار دلار فروخته شده اند.