اطلاعنگاشت | انتخاباتهای انقلاب
اطلاعنگاشت | انتخاباتهای انقلاب
به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR تعداد انتخاباتهای بعد از انقلاب و میزان مشارکت مردم را در این اطلاعنگاشت مرور میکند.
توییت معنادار فرزند حدادعادل درمورد تمدید عضویت احمدی نژاد در مجمع
فریدالدین حداد عادل به ابقای محمود احمدینژاد در مجمع تشخیص مصلحت نظام واکنش نشان داد. فریدالدین حدادعادل عضو جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی در صفحه توییتر خود نوشت: انتصاب آقای احمدینژاد در مجمع تشخیص شانس آخر در حیات سیاسی اوست؛ نه چشمپوشی از اشتباهات جبران ناپذیر. /ایلنا
پس از اعلام تصمیم جدید رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین علیه کارمندان نوار غزه، جنبش فتح از تعلیق همه فعالیتهای خود در این منطقه خبر داد.
به گزارش مشرق، «جنبش فتح» اعلام کرد، در اعتراض به تصمیمهای اخیر «محمود عباس» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین علیه کارمندان نوار غزه (کارمندانی که وابسته به این جنبش هستند) تمام فعالیتهای خود در این منطقه را به حالت تعلیق درآورده است.
«حاتم ابو الحصین» دبیرکل فتح در شمال نوار غزه به خبرگزاری فلسطینی «سما» تاکید کرد: این اقدام در واکنش به اقدام عباس علیه کارمندان فتح در نوار غزه گرفته شده است.
از سوی دیگر، فتح در بیانیه ای اعلام کرد نشست مطبوعاتی مهمی روز پنجشنبه برگزار خواهد شد.
تشکیلات خودگردان مدتی است با هدف اعمال فشار بر حماس و ناچار کردن این جنبش به واگذاری کنترل و اداره غزه، دست به اقدامات سختگیرانهای علیه غزه میزند و در آخرین اقدام اعلام کرده قصد دارد ۹۰۰ کارمند بخش بهداشت در نوار غزه را پیش از موعد بازنشسته کند. این موضوع بر حجم بحرانهای غزه و اوضاع وخیم انسانی آن خواهد افزود.
به لحاظ سیاسی محمدجواد آذری جهرمی ، نصرالله جهانگرد دوم هست
جمهوری اسلامی ایران از بدو تشکیل تاکنون 12 وزیر دفاع را به خود دیده است و طی روزهای آینده نیز نمایندگان مجلس درخصوص رای اعتماد به سیزدهمین وزیر دفاع (امیر حاتمی) تصمیم خواهند گرفت.
به گزارش مشرق، با اعلام لیست اعضای کابینه دولت دوازدهم توسط حسن روحانی رئیس جمهور، امیر سرتیپ امیر حاتمی متولد شهر زنجان به عنوان سیزدهمین وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران به مجلس شورای اسلامی معرفی شده است تا پس از اخذ رای اعتماد از نمایندگان، پس از 12 سال، یک امیر ارتشی سکاندار این وزارتخانه شود.
وزارت دفاع اگر چه در سالهای دفاع مقدس تنها به تامین نیازهای نیروهای مسلح بخصوص ارتش می پرداخت (پشتیبانی از سپاه برعهده وزارت سپاه بود) اما در سالهای پس از جنگ به یکی از راهبردیترین وزارتخانه هایی تبدیل شد که علاوه بر آن وظیفه ذاتی خود، نقشی اساسی در حرکت کشور در مسیر پیشرفت علمی و فناوری ایفا کرد.
از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دولت موقت تاکنون، 12 نفر در راس وزارت دفاع قرار گرفتند که 3 نفر از آنها در سالهای دفاع مقدس به شهادت رسیدند و از این نظر میتوان وزارت دفاع را سرآمد دیگر وزاتخانهها دانست.
در میان 12 وزیر دفاع، 4نفر ارتشی (مدنی، فکوری، نامجو و سلیمی)، 4نفر سپاهی (فروزنده، نجار، وحیدی و دهقان)، 2نفر هم ارتش و هم سپاهی (جلالی و شمخانی) و 2نفر نه ارتشی و نه سپاهی (چمران و ترکان) بودند.
در این گزارش به معرفی اجمالی وزرای دفاع جمهوری اسلامی ایران پرداختهایم.
***
احمد مدنی (1358-1357)
دریادار احمد مدنی در مرداد ماه 1308 در شهر کرمان به دنیا آمد و دوره ابتدایی و متوسطه را در همین شهر طی کرد و سپس برای ادامه تحصیل به تهران رفت و در دانشکده حقوق نام نویسی کرد.
مدنی سال بعد جزو داوطلبان اعزامی دانشجویان نیروی دریایی برای ادامه تحصیلات به انگلستان رفت و در سال 1331 به درجه ناوبان دومی و در آبان ماه 1348 نیز به درجه دریاداری رسید.
وی بیشتر دوران خدمت خود را در بندرعباس و جزایر خلیج فارس گذراند اما در سال 1351 به علت فعالیتهای سیاسی از کار برکنار شد و از آن تاریخ تا انقلاب بهمن 1357 به تدریس در علوم سیاسی و اقتصاد در دانشکدههای مختلف در ایران پرداخت.
وی پس از پیروزی انقلاب در کابینه مهدی بازرگان (دولت موقت) به سمت وزیر دفاع و فرماندهی نیروی دریایی انتخاب شد اما پس از حدود 2 ماه از وزارت دفاع کناره گرفت و به خواست بازرگان، مدتی عهدهدار استانداری خوزستان شد.
مدنی در نخستین انتخابات ریاست جمهوری، در بهمن ماه سال 1358، نامزد شد و پس از بنی صدر، بیشترین آرا را کسب کرد.
وی در انتخابات دوره اول مجلس شورای اسلامی نیز از حوزه انتخابیه کرمان انتخاب شد اما اعتبار نامهاش به تصویب نرسید.
مدنی در پی به دست آمدن اطلاعاتی از اسناد مکشوفه در سفارت آمریکا در تهران توسط دانشجویان خط امام، به جاسوسی و ارتباط با آمریکا متهم و در اواسط سال 1359 برای همیشه از کشور خارج شد و به آمریکا مهاجرت کرد.
اولین وزیر دفاع ایران پس از انقلاب سرانجام در روز 23 بهمن 1384 پس از یک بیماری نسبتاً طولانی در اثر ابتلا به سرطان، در ایالت کلورادو در آمریکا درگذشت.
مصطفی چمران (1360-1358)
دکتر مصطفی چمران در سال 1311 در خیابان پانزده خرداد تهران، متولد شد. تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه آغاز و مقطع متوسطه را نیز در مدرسه دارالفنون و البرز گذراند؛ در دانشکده فنی دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و در سال 1336 در رشته الکترومکانیک فارغالتحصیل شد.
چمران در سال 1337 با استفاده از بورسیه تحصیلی شاگردان ممتاز، به امریکا اعزام و در کنار معروفترین دانشمندان جهان در دانشگاه کالیفرنیا و معتبرترین دانشگاه امریکا (برکلی) با ممتازترین درجه علمی موفق به اخذ دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما شد.
بعد از درگذشت جمال عبدالناصر رییس جمهور وقت مصر، مصطفی چمران به کمک امام موسی صدر (رهبر شیعیان لبنان)، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن یعنی سازمان امل را بنا کرد و به مبارزه با رژیم صهیونیستی در لبنان پرداخت تا اینکه پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57، پایانی بر 23 سال هجرت او شد.
چمران اندکی پس از بازگشت به ایران، معاونت نخستوزیری در امور انقلاب را برعهده گرفت و مهمترین نقطه کارنامه او در این مقطع، در شهر پاوه و در مقابله با گروهکهای ضد انقلاب رقم خورد.
دکتر چمران بعد از این پیروزی بینظیر، به تهران احضار و از طرف امام خمینی(ره)، به وزارت دفاع منصوب شد.
نمایندگی مردم تهران در مجلس اول و نیز نمایندگی رهبر انقلاب در شورای عالی دفاع، از دیگر مسئولیت های «اولین وزیر دفاع شهید» بود.
او سرانجام در تاریخ 31 خرداد 1360 هنگامی که برای معرفی و توجیه فرمانده جدید محور دهلاویه به این منطقه رفته بود، در خط مقدم نبرد، بر اثر اصابت ترکش خمپاره 60 دشمن از ناحیه سر زخمی و در راه انتقال به اهواز به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
جواد فکوری (1360)
خلبان جواد فکوری در17 دی 1317 در محله چرنداپ شهر تبریز متولد شد.
دوره خلبانی جنگنده فانتوم F-4 را در ایران و آمریکا آموزش دید و پس از انقلاب با شروع جنگ تحمیلی به عنوان یکی از طراحان عملیاتهای مهم نیروی هوایی ایران به کار خود ادامه داد که طراحی عملیاتهای منحصر به فرد کمان 99 (140 فروندی) و عملیات H3 ازجمله نقاط درخشان کارنامه او محسوب میشود.
در سال 1359 او و نیروی هوایی بحران ناشی از کشف کودتای نوژه را از سرگذراندند. علیرغم پاکسازیهای گسترده و سوءظن دولت انقلابی، سرهنگ فکوری (به عنوان فرمانده نیرو) موفق به احیای فعالیت روزمره و پروازهای عملیاتی نیروی هوایی شد.
با برگزاری اولین انتخابات ریاست جمهوری و پس از تشکیل کابینه محمدعلی رجایی (نخستوزیر) او با حفظ سمت به عنوان وزیر دفاع برگزیده شد و به عضویت دولت درآمد اما در شهریور ماه 1360 و با نزدیک شدن زمان اجرای عملیات شکست حصر آبادان، فکوری به پیشنهاد تیمسار فلاحی به ستاد مشترک ارتش منتقل شد.
سرانجام در 7 مهرماه سال 60 وقتی او به همراه جمع دیگری از فرماندهان ارتش و سپاه، ازجمله تیمسار فلاحی، نامجو، کلاهدوز و جهان آرا در راه بازگشت از جبهه برای ارائه گزارش خدمت حضرت امام(ره) بود، بر اثر سقوط هواپیمای هرکولس C-130 به شهادت رسید.
سید موسی نامجو (1360)
تیمسار سید موسی نامجو در سال 1317 در بندرانزلی بدنیا آمد و پس از انجام تحصیلات ابتدایی و متوسطه به تحصیل در دانشکده افسری ادامه داد و به درجه افسری رسید.
در سال 1337 به عنوان یکی از بهترین شاگردان، دیپلم ریاضی گرفت و وارد دانشکده نقشهبرداری دانشکده افسری (امام علی) گردید و با مدرک لیسانس نقشهبرداری (درجه ستوان دومی) در سال 1340 از دانشکده افسری فارغ التحصیل شد.
وی به زبانهای فرانسه و انگلیسی آشنایی داشت و در زمان پیروزی انقلاب، عضو هیات علمی دانشکده افسری بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سمت فرماندهی دانشکده منصوب شد و پس از شهادت دکتر چمران به عنوان نماینده امام (قدس سره) در شورای عالی دفاع منصوب گردید.
او به اندازهای با امام (ره) محشور بود که امام او را سید موسی خطاب میکردند.
نامجو اندکی بعد، به عنوان وزیر دفاع به کابینه شهید باهنر (نخست وزیر در دولت شهید رجایی) راه یافت.
وقتی پیشنهاد پست وزارت دفاع را به او دادند، گفته بود، اجازه دهید در دانشکده افسری بمانم، چون اگر دانشکده افسری درست شود، به منزله «فیضیه» ارتش خواهد شد و ارتش شما را درست خواهد کرد.
علاقه او به دانشگاه افسری ارتش به حدی بود که هنگام گرفتن رای اعتماد از مجلس برای وزارت دفاع اینگونه خود را معرفی کرد: «سرهنگ سید موسی نامجو فرمانده دانشگاه افسری، مامور در وزارت دفاع»
نامجو که پس از انتقال سرهنگ جواد فکوری از وزارت دفاع به ستاد فرماندهی ارتش، جایگزین او شده بود، سرانجام به همراه چند تن دیگر از فرماندهان ارتش و سپاه، بعد از پایان موفقیتآمیز عملیات ثامنالائمه، در راه بازگشت به تهران جهت ارائه گزارش به حضرت امام(ره) بر اثر سقوط هواپیما (به همراه جواد فکوری) به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
محمد سلیمی (1364-1360)
امیر سرلشکر محمد سلیمی که در زمان جنگ تحمیلی مسئولیت دفتر مشاوره امام خمینی(ره) در امور نظامی و نیز مسئولیت ستاد جنگهای نامنظم را برعهده داشت، در زمان حضور آیتالله خامنهای در دفاع مقدس، از جمله افرادی بود که نزدیکترین ارتباط را با ایشان داشت.
سلیمی در دولت اول میرحسین موسوی (نخستوزیر در دولت آیتالله خامنهای) با درجه سرهنگی به وزارت دفاع برگزیده شد و سالها بعد در خرداد 1379، با کنارهگیری امیر سرلشکر علی شهبازی، به عنوان دومین فرمانده کل ارتش (پس از تغییر ساختار ارتش) منصوب و به درجه سرلشکری نائل آمد.
یک روز پس از این انتصاب، امیر سرلشکر سلیمی نشان درجه یک نصر را نیز از رهبر معظم ایران و فرماندهی کل قوا دریافت کرد.
سلیمی در شهریور 1384 از این مقام استعفا داد و به عنوان مشاور فرمانده کل قوا در امور ارتش، مشغول به فعالیت شد.
او نهایتا در بهمن ماه سال 94 پس از تحمل یک دوره سخت بیماری، درگذشت.
محمدحسین جلالی (1368-1364)
با تشکیل کابینه دوم میرحسین موسوی، محمدحسین جلالی به عنوان وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح انتخاب شد تا این مسئولیت را برای 4 سال برعهده بگیرد.
سرهنگ جلالی که از فرماندهان نیروی هوایی ارتش بود، به دستور حضرت امام(ره) برای کمک در تشکیل نیروی هوایی سپاه انتخاب گردید و در حدفاصل 28 دی 1370 تا آبان 1376 فرماندهی نیروی هوایی سپاه را بر عهده گرفت.
اکبر ترکان (1372-1368)
اکبر ترکان که وزارت دفاع و پشتیبانی نیرویهای مسلح را در دولت اول اکبر هاشمی رفسنجانی برعهده گرفت، از 1 تیر 1360 تا 4 مرداد 1361 استاندار ایلام و از 15 تیر 1362 تا 14 بهمن 1363 استاندار هرمزگان نیز بوده است.
ترکان در انتخابات ریاست جمهوری 1376 از نامزدی علیاکبر ناطق نوری حمایت کرد و در کابینه اول محمود احمدی نژاد نیز بمدت 4 سال معاونت وزارت نفت را بر عهده داشت.
وی همچنین در انتخابات ریاست جمهوری 1392 به عنوان قائم مقام و معاون ستاد انتخاباتی حسن روحانی فعالیت میکرد و اکنون مشاور عالی رئیسجمهور (روحانی) و دبیر شورای هماهنگی مناطق آزاد است.
در میان وزرای دفاع، ترکان تنها فرد غیرنظامی است.
محمد فروزنده (1376-1372)
محمد فروزنده از فرماندهان اسبق سپاه، در دولت دوم اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان هشتمین وزیر دفاع تاریخ انقلاب اسلامی انتخاب و از مجلس شورای اسلامی رای اعتماد گرفت و 4 سال این مسئولیت را برعهده داشت.
وی پس از این دوره و اتمام دولت هاشمی رفسنجانی با حکم رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان پنجمین رییس بنیاد مستضعفان انتخاب شد و اکنون یکی از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
علی شمخانی (1384-1376)
امیر دریابان (سرلشکر) علی شمخانی متولد 1334 اهواز، در طول 8 سال دفاع مقدس به عنوان فرمانده سپاه خوزستان، فرمانده نیروی زمینی، قائم مقام فرمانده کل و وزیر سپاه (در کابینه میرحسین موسوی) نقش به سزایی در طراحی، فرماندهی و پشتیبانی از عملیات های مختلف رزمندگان اسلام در میدان نبرد ایفا کرد و به دلیل ابراز شایستگی در رده های مختلف فرماندهی جنگ از سوی فرماندهی معظم کل قوا، مفتخر به دریافت 3 مدال فتح شد.
شمخانی یک سال پس از پایان جنگ تحمیلی (سال 1368)، با حکم فرماندهی کل قوا، حضرت آیت الله خامنه ای، ضمن انتقال از سپاه پاسداران به ارتش، با دریافت درجه سرتیپی (دریاداری) فرماندهی نیروی دریایی ارتش را نیز بر عهده گرفت.
او چند ماه پس از تصدی فرماندهی این نیرو، در اجرای راهبرد جدید دریایی جمهوری اسلامی ایران، فرماندهی مشترک نیروی دریایی ارتش و سپاه و قرارگاه دریایی خاتم الانبیاء(ص) را عهده دار شد و در مدت فرماندهی 8 ساله در قرارگاه دریایی خاتم الانبیاء (ص) ضمن طراحی و اجرای ساختار جدید نیروهای دریایی ارتش و سپاه و تعیین حدود مأموریت های دو نیرو، تشکیلات رزمی نیروهای دریایی ارتش و سپاه را با ایجاد تحول اساسی در سلاح ها، تاکتیک ها و عملیات مشترک دو نیرو، تجدید سازمان کرد.
با انتخاب سید محمد خاتمی به عنوان رییس جمهور در خرداد 76، دریادار شمخانی به عنوان وزیر دفاع معرفی و از مجلس رای اعتماد گرفت و 2 سال بعد نیز به دریافت درجه سرلشکری (دریابانی) از سوی فرمانده معظم کل قوا مفتخر شد.
شمخانی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1380 شرکت و پس از خاتمی و احمد توکلی نفر سوم شد اما مجددا در کابینه دوم خاتمی به عنوان وزیر دفاع معرفی گردید.
او بعدها عضو شورای راهبردی روابط خارجی ایران شد و ریاست مرکز مطالعات راهبردی نیروهای مسلح را نیز برعهده گرفت و اکنون در دولت حسن روحانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی است.
مصطفی محمدنجار (1388-1384)
سردار مصطفی محمدنجار متولد سال 1335 در تهران، مدرک مهندسی مکانیک با گرایش طراحی جامدات را از دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی و مدرک فوق لیسانس در رشته اجرایی با گرایش مدیریت استراتژیک را از سازمان مدیریت صنعتی اخذ کرد.
او پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی با عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از سال 1357 تاکنون در مسئولیت های مختلف دفاعی ازجمله ارزشیابی استان سیستان و بلوچستان، رئیس بنیاد تعاون، معاون خودکفایی صنایع دفاعی و رئیس گروه جنگ افزاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، عضو هیأت مدیره سازمان صنایع دفاع، رئیس گروه صنایع تسلیحاتی، رئیس گروه صنایع مهمات سازی و معاون برنامه ریزی و توسعه سازمان صنایع دفاع مشغول به خدمت شد.
با انتخاب محمود احمدی نژاد به عنوان رییس جمهور در تیرماه 1384، نجار به عنوان وزیر دفاع از مجلس رای اعتماد گرفت و تا سال 1388 در این سمت باقی ماند.
او در کابینه دوم احمدی نژاد نیز به عنوان وزیر کشور معرفی شد و پس از این مسئولیت و پایان دولت دهم، به ستاد کل نیروهای مسلح رفت.
احمد وحیدی (1388-1392)
سردار احمدی وحیدی متولد سال 1337 در شیراز ازجمله فرماندهان ارشد سپاه در طول دفاع مقدس و سالهای پس از آن است که مسئولیتهای مهمی همچون فرماندهی قرارگاههای عملیاتی و اطلاعاتی سپاه، فرماندهی نیروی قدس، معاونت طرح و برنامه و امور بینالمللی وزارت دفاع، جانشینی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح، ریاست کمیسیون سیاسی، دفاعی و امنیتی مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاست کارگروه سیاسی، دفاعی و امنیتی دولت نهم در تدوین برنامه پنجم توسعه کشور را برعهده داشت.
محمود احمدی نژاد در انتخاب اعضای کابینه خود، نام احمد وحیدی را به عنوان وزیر دفاع به مجلس معرفی کرد که همین موضوع باعث ایجاد جوسازیهای رسانهای از سوی غرب و خصوصا رژیم صهیونیستی شد.
آنها این انتخاب را به دلیل ادعای دخالت ایران در موضوع آمیا (انفجار مرکز همیاری یهودیان در آرژانتین در تیرماه 1373) نوعی دهن کجی جمهوری اسلامی به خود می دانستند.
در تاریخ 10 شهریور 1388، در جریان سومین روز بررسی وزرای کابینه دهم، هنگامی که نوبت به وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح رسید، قوامی (نماینده مجلس) که قرار بود به عنوان تنها مخالف سخن بگوید، از طریق منشی مجلس تغییر رای خود را اعلام و دلیل این انصراف را «گستاخی و رجزخوانی رژیم صهیونیستی» درباره سردار وحیدی اعلام کرد و گفت: برای نشان دادن حمایت کامل و قاطع مجلس از ایشان در برابر این گستاخی صهیونیستها، از وقت مخالفت خود صرفنظر میکنم و نه تنها رای منفی خود را پس میگیرم، بلکه به ایشان رای مثبت خواهم داد.
در همین حین، نمایندگان با سردادن شعار «مرگ بر اسرائیل» حمایت خود را از نظر قوامی اعلام کردند.
دو روز بعد و در جریان پنجمین و آخرین روز بررسی وزرای کابینه دهم، احمد وحیدی با کسب 227 رای موافق از مجموع 286 رای ماخوذه، رسماً به عنوان وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح انتخاب و با کسب 79٫37٪ آرا از نمایندگان، دارای بیشترین درصد جلب اعتماد نمایندگان مجلس در میان سایر وزرای پیشنهادی شد.
حسین دهقان (1392 تاکنون)
حسین دهقان متولد سال 1335 در روستای پوده از توابع شهرضای اصفهان، دارای مدرک دکترای مدیریت از دانشگاه تهران است.
او در طول نزدیک به 4دهه حضور و فعالیت در نیروهای مسلح، با قرار گرفتن در سطوح عالی فرماندهی در بخشهای مختلف و متنوع ستادی و عملیاتی به خدمت پرداخت.
مهمترین مسئولیت های دهقان به شرح زیر بوده است:
- ورود به سپاه از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی- فرمانده سپاه تهران تا سال 1361
- فرمانده سپاه سوریه و لبنان 63-1361 (بعد از تهاجم نیروهای رژیم اشغالگری صهیونیستی به لبنان)
- فرمانده منطقه یکم ثارالله و قرارگاه عملیاتی ثارالله در سالهای 65-63
- قائم مقام فرمانده نیروی هوایی سپاه در سالهای 69- 65
- فرمانده نیروی هوایی سپاه در سالهای 71- 69
- جانشین رئیس ستاد مشترک سپاه در سالهای 75- 71
- مدیرعامل بنیاد تعاون سپاه در سالهای 76- 75
- قائم مقام وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در سالهای 82- 76
- مشاور عالی وزیر دفاع در سالهای 83- 82
- معاون رئیس جمهور و رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در سالهای 88-83
- جانشین رئیس و دبیر کل مرکز مطالعات راهبردی دفاعی در سالهای 89-88
- دبیر کمیسیون سیاسی– دفاعی و امنیتی مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس کمیسیون سیاسی- دفاعی و امنیتی مجمع تشخیص
- مشاور رئیس مجلس شورای اسلامی
- مشاور رئیس ستاد اجرائی فرمان حضرت امام (ره)
- رئیس هیئت مدیره هلدینگ ICT ستاد اجرائی فرمان حضرت امام (ره)
سردار دهقان از سال 92 به مدت 4 سال در دولت یازدهم وزیر دفاع است.
با پیشنهاد حجتالاسلام حسن روحانی رئیس جمهور، امیر سرتیپ امیر حاتمی به عنوان سیزدهمین وزیر دفاع به مجلس شورای اسلامی معرفی شده است.
"شخصی که آیتالله منتظری در نوار معروف مربوط به اعدام منافقین در سال ۶۷ از او نام برد، در اولین گفتگویش پس از ۳۰ سال به ادعاهای مطرح شده در نوار منتظری پاسخ میدهد."
به گزارش مشرق، سال گذشته نواری از آیت الله منتظری در دیدار اعضای هیئت بررسی پرونده منافقین در سال 67 منتشر شد که با حاشیههایی همراه بود. در این نوار محور ارجاعات سخنان آقای منتظری به یک قاضی در سال 67 ختم میشد؛ شخصی که در آن سال نزد آقای منتظری میرود و درباره حکم اعدام منافقینی که بر سر موضع خود پافشاری میکنند، توضیحاتی میدهد.
از آن سال تاکنون این قاضی مسئولیتهای مختلفی داشته اما درباره جزئیات آن جلسه مشهور و فرایند ضربه به توطئه منافقین در سال 67، هرگز مصاحبه و سخنی به میان نیاورده بود.
آن قاضی، حجت الاسلام و المسلمین احمدی شاهرودی نام دارد و دهه 60 حاکم شرع استان خوزستان بوده است. وی سال 1337 در نجف اشرف متولد شد. پدر او آیتالله شیخ علیاصغر احمدی از اساتید حوزههای علمیه نجف بود که در زمان انتفاضه شعبانیه در سن 69 سالگی توسط عوامل رژیم بعث عراق در حرم امام علی(ع) بازداشت و بعد از سقوط حکومت صدام و بازگشایی زندانهای حزب بعث مشخص شد که به شهادت رسیده است.
وی در نجف در محضر پدرش همچنین آیتالله خویی و شهیدصدر تحصیل کرد. پس از انقلاب و اخراج برخی شیعیان به ایران نزد آیات میرزا جواد تبریزی، وحید خراسانی و سید کاظم حائری ادامه تحصیل داد.
حجتالاسلام والمسلمین احمدی شاهرودی در دهه شصت به دعوت آیتالله شیخ محسن اراکی به خوزستان میرود و در بررسی پروندهها به وی کمک میکند. بعد از مدتی او ریاست کل دادگاههای انقلاب خوزستان و همچنین کهگیلویه را برعهده میگیرد. از دیگر سمتهای او رئیس نهاد نمایندگی رهبر انقلاب درمنطقه شش دانشگاه آزاد و مدیر کلی گزینش و استخدام قضات سراسر کشور در زمان آیتالله هاشمی شاهرودی بوده است. وی همچنین در دوره چهارم و پنجم مجلس خبرگان رهبری نماینده استان خوزستان است.
حالا پس از 30 سال با این قاضی باسابقه بهعنوان شاهد عینی ماجرا درباره دهه 60 و ادعاهای مطرحشده در آن نوار حاشیهساز به گفتوگو نشستیم که در ذیل از منظرتان میگذرد:
با تشکر از وقتی که به ما دادید بفرمائید ورود شما به دستگاه قضایی در چه سالی و به دعوت چه کسی بود و در این سالیان مسئولیتهای شما در قوه قضائیه چه بوده است؟
بسمالله الرحمن الرحیم. بنده در اوایل سال 58 بعد از پیروزی انقلاب به ایران آمدم. من قبل از انقلاب در نجف بودم و در خدمت آیتالله صدر در اصول و آیت خویی در فقه تلمذ کردم. پس از اینکه شهید صدر و برخی شاگردانشان دستگیر شدند، بنده نیز از سوی عمال صدام دستگیر شدم که این دستگیری اوایل سال 58 و در روزهایی بود که شهید مطهری به شهادت رسیده بود. یادم میآید که مراسم ترحیمی از طرف آیتالله خویی در نجف برای بزرگداشت شهید مطهری در مسجدالخضرا گرفته شد و بنده نیز حضور داشتم و چند روز بعد نیز دستگیر شدم.
بلاتکلیفی یک ماهه در زندانهای صدام
بعد از اینکه شهید صدر دستگیر شد، تظاهراتی به همین دلیل در نجف برگزار شد و این منجر به دستگیری تعداد زیادی از شاگردان ایشان شد ومن هم مدتی در زندان سازمان امنیت بغداد بودم. در یکی از شعب زندانهای بغداد تحت عنوان "شعبة مکافحة الرجعیه" یعنی شعبه مبارزه با ارتجاع -به طلاب و روحانیون میگفتند ارتجاع که شاه هم هم همین لفظ را استفاده میکرد- تحت نظر بودم. مدارکی علیه من در پرونده بود. عکسهایی از اسنادی که درباره انقلاب بود، بعضی از اعلامیهها و عکسهای شهید صدر و امام خمینی از من گرفته شده بود. یک ماه در حبس بودم و از خانواده خبر نداشتم و در وضعیت بلاتکلیفی به سر میبردم.
نذر هزار صلوات کردم که از بلاتکلیفی دربیایم
پس از یک ماه 1000 صلوات نذر کردم که آزاد شوم و گفتم اگر اسمم را صدا بزند، 1000 صلوات میفرستم اتفاقا همان روز صدایم کردند و مرا چشم بسته برای محاکمه بردند.
در آنجا اتفاق عجیبی برای من رخ داد. به من گفتند که تو محکوم به اخراج از عراق شدهای و بازپرس پرونده گفت "اخراج، اخراج"! من به حسب ظاهر گفتم من عراق را دوست دارم ولی قبول نکردند و حکمم قطعی شده بود. جای تعجب اینجا بود که از پرونده من هیچ سوالی نپرسیدند و هیچ محکومیت و زندانی و بازجویی از من نشده بود. بعدها بود که متوجه شدم همان روز عدهای از وزرای صدام علیه او کودتا کرده بودند و این نقشه کودتا برملا شده بود و خلاصه سرشان به قدری شلوغ بود که وقتی برای رسیگی به پرونده من نداشتند. ما نجات پیدا کردیم و ما را به تهران فرستادند.
من که آمدم ایران، در خلال شهادت شهید مطهری و فوت مرحوم آیت الله طالقانی بود. من در قم مشغول ادامه تحصیل شدم. البته در شهرهایی مانند خرمشهر کارهای تبلیغاتی نیز انجام میدادم. در این شهر آقای شیخ محسن اراکی(رئیس فعلی مجمع تقریب مذاهب اسلامی) مسئول تبلیغات اسلامی بود و بنده را نیز که از نجف آشنایی با هم داشتیم دعوت کرد تا به خرمشهر برویم.
در خرمشهر دو مرکز زیر نظر او کار میکردند. یکی برای عربها که "مرکز التوعیه" به آن میگفتند و یکی مرکز فارسی زبانان به نام "مرکز الدراسات" و من در مرکز الدراسات مشغول کار تبلیغاتی بودم. در آن زمان کنسولگری عراق در خرمشهر هنوز فعالیت میکرد ولی روابط با عراقی ها حسنه نبود و تحرکاتی علیه کشور داشتند. حاکم شرع آن زمان استان خوزستان از منصب حاکم شرعی عزل شد و پس از این، آقای اراکی به عنوان حاکم شرع انتخاب شد و ما فعالیتهای تبلیغی خود را ادامه میدادیم تا اینکه خرداد 60 رسید و مجاهدین خلق اعلام جنگ مسلحانه علیه نظام کرد.
دستگیری اعضای گروهکها بعد از 30 خرداد 60
پس از آن بود که دستگیریها شروع شد. دستگیری اعضای گروه منافقین و گروهکهایی که به تبع آنها عملیات مسلحانه علیه نظام انجام میدادند مانند خلق عرب، پیکار، اتحادیه کمونیستها. در آن زمان تعداد دستگیریها بالا بود و جناب اراکی از ما درخواست کرد که به دلیل تعداد بالای دستگیریها به او در رسیدگی به پروندهها کمک کنیم. ما هم به شکل غیر رسمی به کمک او شتافتیم و پروندهها را بررسی میکردیم و بازجویی انجام میدادیم اما حکم نمیدادیم.
این شد که پای ما به دادگاه انقلاب باز شد. در رسیدگی به پروندهها ما شرح جرم و اظهارات دستگیرشدگان را به آقای اراکی میدادیم. البته در خلال این کار درباره دستگیرشدگان پیشنهادات و نظرات خودمان را نیز به آقای اراکی میدادیم. مثلا میگفتیم فلانی یک سال زندان برایش کافی است یا گرفتن تعهد کافی است یا بر عکس برای برخی که جرمشان سنگین بود، پیشنهاد احکام سنگینتری میدادیم.
کارآموزی یک ماهه در «اوین» و عزیمت به دادگاه انقلاب شرق خوزستان
تا اواخر سال 60 به همین شکل با آقای اراکی در دادگاه انقلاب همکاری میکردیم تا این که آیتالله مومن که عضو شورای قضایی بود و تقریبا اداره دادگاههای انقلاب با او بود به ما گفت نمیشود به این شکل کار ادامه پیدا کند و شما باید دورههای کارآموزی را طی کنید و ابلاغ قضایی به شکل رسمی برای شما صادر شود و خودتان حق صادرکردن حکم را داشته باشید این شد که ما وارد کارآموزی قضایی شدیم و در دوره یک ماهه که در زندان اوین برای ما برگزار شد، شرکت کردیم.
در آن زمان آقای لاجوردی دادستان بودند و آقای فلاحیان نیز معاون او بود. مرحوم آیتالله محمدی گیلانی نیز رئیس دادگاه انقلاب و حاکم شرع تهران بودند و آقای نیری هم معاون آقای گیلانی بود. پس از یک ماه کارآموزی ابلاغیه قضایی رسمی برای ما صادر شد و اولین ابلاغیه قضایی رسمی برای ما ابلاغیه قضایی دادگاههای انقلاب شرق خوزستان بود. یعنی بهبهان، آغاجری، رامهرمز و... البته همزمان با رفتن ما به بهبهان رئیس دادگاه انقلاب کهکیلویه را عزل کردند.
آیتالله مومن به من تلفن زد و گفت "استان کهگیلویه هم مرز با بهبهان است و حاکم شرع آن شهر مشکل پیدا کرده و عزل شده و شما به مدت 2،3 هفته حاکم شرع آن استان شوید و به پروندهها رسیدگی کنید". این استان دو دادگاه انقلاب داشت، گچساران و یاسوج که عمدتا گچساران بود که پروندههای زیادی داشت. این 2 هفته، 4 سال آن طول کشید.(میخندد)
دادگاههای انقلابیِ زیرزمینی!
از طرفی آقای اراکی هم به عنوان کاندیدای مجلس دوم از خوزستان شرکت کرده بود و همین موضوع باعث شد من اواسط سال 62 به جای آقای اراکی حاکم شرع کل استان خوزستان شوم. حکم حاکم شرعی من تا اواخر سال 67 ادامه داشت و در آن زمان من هر روز به شهرها و شهرستانهای خوزستان سر میزدم. از اهواز گرفته تا دزفول، مسجد سلیمان، بهبهان، شوش و آبادان در آن زمان چون هنوز مجرد بودم تمام وقت فعالیت میکردم و در روز شاید به 100 پرونده رسیدگی میکردم. مثلا در دزفول به دلیل بمباران جلسات دادگاه در زیرزمین تشکیل میشد خلاصه تا اواخر 67 که از 67/11/1 استعفا دادم.
فضای خوزستان از لحاظ فعالیتهای گروهکهای مسلح چگونه بود؟ گویا در برخی استانها درگیری با گروهکها از جمله مجاهدین خلق شدت بیشتری داشت. باتوجه به قرار داشتن خوزستان در مرز و همچنین شرایط جنگی آن دوران، شرایط شما در این استان چگونه بود؟
خوزستان استانی بود که بعضی از شهرهایش از جمله اهواز، تحرکات گروهکها و ترورها زیاد بود. مردم را ترور میکردند؛ چهرههای شاخص را ترور میکردند از جمله شهید بخردیان که منافقین او را ترور کردند، این شهید بزرگوار عالم بنام بهبهان بود. یا منافقین سیدفخرالدین طباطبایی را در اهواز ترور کردند. شهید فخرالدین طباطبایی امام جماعت و روحانی بسیار فعالی بود و مردم او را خیلی قبول داشتند، در ماجرای ترور پسرش هم که همراهش بود، زخمی شد.
ترور عالمی که برای منافقین وساطت میکرد
شب ترور شهید طباطبایی، منافقین در این رابطه اطلاعیه صادر کردند و مدعی شدند که شهید طباطبایی به زور از مردم برای کمک به جبههها پول میگرفته است. ایشان اصلا سیاسی هم نبود و بر عکس خیلی اوقات شده بود که نزد من میآمد و وساطت برخی از اعضای منافقین را میکرد و آدم بسیار دلرحم و مهربانی بود.
شهید حجتالاسلام فخرالدین طباطبایی- شهید مظلومی که به دست منافقین در سال 65 ترور شد
آیا عوامل ترور شهید طباطبایی دستگیر شدند؟
نه؛ عوامل ترور ایشان متاسفانه از طریق مرزها فرار کردند و شناسایی نشدند. تفاوتی که خوزستان با استانهای دیگر داشت این بود که در این استان علاوه بر منافقین که فعالیت زیادی داشتند، گرفتار گروهک خلق عرب هم بودیم. این گروهک با حمایتهای تسلیحاتی که از جانب صدام میشدند دست به اقدامات ناامن کننده فراوانی زدند از جمله ترورها و ایجاد رعب و وحشت در شهر و حرفشان این بود که باید خوزستان، منطقه خودمختار شود. این گروهک تحت نام جبهه تجزیه خوزستان فعالیت زیادی داشتند و بمبگذاری و ترورهای زیادی انجام دادند.
هماهنگی کامل بین سپاه، وزارت اطلاعات و دادستانی در ضربه به گروهکها در خوزستان
چه تدابیری از سوی شما به عنوان حاکم شرع استان خوزستان برای ختم این غائله انجام شد؟ هماهنگی بین نیروهای مختلف درگیر با منافقین و گرهکها به چه شکل بود؟
انصافا هماهنگیهای خوبی برای مقابله با منافقین و گروهکهای دیگر صورت گرفت که باعث شناسایی خانههای تیمی آنها شده بود. ما نهایت تلاشمان را میکردیم تا از اطلاعات افراد دستگیر شده استفاده کنیم تا به سرتیمها و سرپلهای آنها برسیم. انصافا سپاه، وزارت اطلاعات، دادستانی خیلی منسجم عمل کردند و با اینکه استان خوزستان درگیری جنگ بود ولی هماهنگی خوبی میان ارگانهای ذیربط در ضربه این گروهکها وجود داشت. البته در خوزستان آمار اعدامیها خیلی کم بود و صرفا افرادی که جرائم بسیار سنگینی داشتند، محکوم به اعدام میشدند.
یکی از ادعاهایی که منافقین دارند درباره شکنجه زندانیان آنها در بند است. با توجه به حضور شما در راس دادگاههای انقلاب خوزستان آیا این مسئله صحت داشت و شاهد رفتار بدی از سمت مسئولان زندان با منافقین بودید؟
این بحث که ما شخصی را دستگیر کنیم و برای دریافت اطلاعات او را شکنجه بدنی کنیم به هیچ عنوان صحت ندارد. ما در داداسرا، ابلاغی برای شکنجه نداشتیم. نه در دادسرا و نه در سپاه و نه در اداره اطلاعات. شدیدا مراقبت میشد که برخورد فیزیکی با متهمان انجام نشود.
خودسوزی منافق اعدامی در زندان برای متهم کردن نظام
گاهی هم ما به مواردی برمیخوردیم که خود دستگیرشدگان از منافقین مخصوصا کسانی که میدانستند حکمشان اعدام است در زندان به خودشان لطمه میزدند تا نظام را بدنام کنند. موردی بود که به من گزارش شد یک فردی که اتفاقا محکوم به اعدام هم بود تمام بدن خود را با سیگار سوزانده بود. اول با خودم گفتم شاید یکی دو جا از بدنش را سوزانده باشد ولی وقت که آوردنش و لباسهای او را از تنش در آوردند، دیدم که دهها نقطه از بدنش را با سیگار سوزانده بود.
این کار را به طرز فجیعی انجام داده بود و به او گفتم چرا این کار را انجام دادی؟ گفت من میدانستم که محکوم به اعدام هستم این کار را انجام دادم تا وقتی که جنازهام را پس از اعدام به خانوادهام تحویل دادید از بدن من عکس بگیرند و برای منافقین بفرستند تا آنها هم بگویند که این عکسها سند جنایت جمهوری اسلامی است.
بنده پدر و مادر او را خواستم. بر طبق روال کسانی که محکوم به اعدام بودند قبل از اعدام پدر و مادرشان را برای بازگو کردن جرایم مرکتب شده توسط متهم به آنها فرا میخواندیم. او گفت من خودم این کار را انجام دادم و نظام از تهمت بری شد.
برای منافقین در زندان "بحث آزاد" میگذاشتم
یکی از کارهایی که آن زمان در زندان صورت میگرفت کارهای تربیتی و فکری بود که بر روی زندانیان گروهکی انجام میشد تا از موضع خود پایین بیایند. آن طور که نقل شده پیشتاز این حرکت هم مرحوم آقای لاجوردی بود. شما نیز در این زمینه اقدام خاصی در خوزستان انجام دادید؟
ما در زندانها مخصوصا برای گروهکیها و منافقین مبلغ داشتیم و حتی برای آنها بحث آزاد میگذاشتیم. مواردی بود که حق متهمان اعدام بود ولی ما سعی میکردیم که اعدام را تا حد ضرورت کاهش دهیم. از آنها در خواست میکردیم که توبه کنید چون پروندهها پس از رسیدگی به دادگاه عالی در قم ارسال میشد و پس از تایید این دادگاه احکام اجرایی میشد.
برخی منافقین میگفتند اگر الان آزاد شویم دست به اسلحه میبریم
نوعا دادگاه عالی این احکام را تایید میکرد البته تاکید میکردند اگر شخصی توبه نکرده باشد حکم اعدام را تائید میکردند لذا ما متهم را میخواستیم و سعی میکردیم که او به اشتباهاتش پی ببرد و توبه کند. در مقابل نیز بودند منافقینی که اعلام میکردنداگر همین الان هم ما را آزاد کنید اسلحه دست میگیریم و علیه شما میجنگیم.
بینی و بین الله لاجوردی با زندانیان بد رفتار نبود
در مراوداتی که با تهران داشتید با آقای لاجوردی هم در ارتباط بودید؟ شخصیت او را در زندان چگونه یافتید؟
من یک ماه دوره آموزشی اوین با شهید لاجوردی و آیتالله محمدی گیلانی در ارتباط بودم. شایعاتی هم که درباره بد رفتاریهای او با زندانیان مطرح میکنند بینی و بینالله ما هم چنین چیزی را ندیدیم بلکه ایشان را نسبت به متهمان مهربان دیدیم. یادم هست من پرونده یکی از متهمان را که فرزند یکی از روحانیون ساکن نجف بود و حکمش اعدام، با آقای لاجوردی مطرح کردم. ایشان هم پرونده وی را بررسی کرد و جرایمش را کاملاً برای من توضیح داد و گفت نمیتوانم با این پرونده سنگین برای کاری کنم.
شما در زمان ضربه سال 67 به منافقین و کشف توطئه آشوب آنها در زندان، حاکم شرع کل خوزستان بودید. سال گذشته نواری از اظهارات آیتالله منتظری منتشر شد که در آن نوار به شخص شما اشاره شده بود و در واقع استنادات آقای منتظری علیه ضربه 67 صحبتهای شماست. برخی معتقدند شما در آن برهه پیش مرحوم منتظری رفتید و گزارش غیرواقع از آن ماجرا دادید که اگر اتفاق نمیافتاد، این حاشیهسازیها هم صورت نمیگرفت. نظر شما چیست؟
من این اظهاراتی که برخی افراد درباره بنده میکنند درست نمیدانم؛ اینها اشتباه میکنند. ما در همان سال 67 (تاریخ دقیق آن را نمیدانم) نیمه شبی بود که مدیرکل اطلاعات و دادستانی وقت آمدند و به من نامهای را دادند که در آن نامه حکمی از امام بود مبنی بر برخورد با منافقین. متن نامه این بود آنهایی که پافشاری سر موضع دارند، محکوم به اعدام هستند که تشخیص آن به عهده رای اکثریت هیئت سه نفره یعنی دادستان، حاکم شرع و مدیرکل اطلاعات است.
حکم امام درباره برخورد با منافقینی که همچنان بر سر موضع هستند
شما ملاحظه میکنید نظر امام درباره افرادی که پافشاری بر سر موضع دارند.. این حکم امام بود و تشخیص مصداق با حداکثر اعضای هیئت 3 نفره بود. یعنی ما باید با افراد صحبت میکردیم و می دیدیم همچنان بر سر موضع هستند یا خیر. در روزهای پس از صدور آن حکم ما اقدام به رسیدگیها بر اساس حکم امام کردیم. اختلاف نظرهایی میان اعضای هیئت 3 نفره بود که طبیعی هم به نظر میرسید و وجود داشت. مثلا فردی از هیئت 3 نفره اعتقاد داشت فلانی پافشاری بر سر موضع دارد من میگفتم نه اینگونه نیست. لذا با یکدیگر صحبت و بحث میکردیم و هرسه نفر باید متقاعد میشدیم که پافشاری دارد یا نه چون باید هرسه نفر پای حکم را امضا میکردیم.
بعد از دو ماه از حکم امام پیش منتظری رفتم
بعد از حدود 2 ماه از صدور حکم رفتم خدمت مرحوم آیتالله منتظری و به ایشان گفتم حاج آقا ما در خوزستان این چنین مواردی داریم که مثلا محکومان میگویند ما در لفظ منافقین را رد میکنیم ولی مکتوب نمیکنیم. آیا پافشاری سر موضع باید حساب کرد یا خیر؟ آیا اینها مصداق پافشاری سر موضع است؟ خلاصه پیشنهاد دادم که خوب بود حضرت امام هیئتی را مشخص میکردند که ملاک پافشاری سر موضع و معنای آن چیست.
منتظری برای مخالفت با حکم امام از پیش آماده بود
تا این حرف را زدم دیدم آیتالله منتظری از جا بلند شد و نامهای به من نشان داد که همان نامه معروف به امام درباره اعدامها بود و گفت اصلا من حکم امام را قبول ندارم. پس ببینید ایشان قبل از اینکه من پیشش برم آماده بوده است. من تاثیری در موضع آیتالله منتظری نداشتم.
بعد از اظهارات آیتالله منتظری من گفتم "حاج آقا ولی فقیه حضرت امام است و ما تابع حکم ایشان هستیم". گفت پیشنهاد تو، پیشنهاد خوبی است. من شما را میفرستم خدمت امام و شما این پیشنهاد را به امام بگو. بنابراین اینکه میگویند من باعث شدم آقای منتظری آن نامه را به امام بنویسد اصلا و ابدا درست نیست.
چرا در دیدار با امام حرفی نزدم؟
آقای منتظری در آن نوار معروف اشاره به شما میکند و میگوید که شما نزد امام خمینی میروید و محمدعلی انصاری، از اعضای دفتر امام، به شما میگوید: "حق نداری با امام حرف بزنی. فقط دست امام را میبوسی. مطالبی را که داری بنویس، عصری احمد آقا میآید بده به احمد آقا." این ادعای مرحوم آقای منتظری درست است؟
خیر؛ آقای انصاری به دلیل حال نامساعد امام به من گفتند که ما امروز وقت ملاقات نداریم. حاج احمدآقا هم کاری برایشان پیش آمده و معذرتخواهی کرد و رفته است. شما چون از راه دور میآیید و قرار قبلی داشتید، میتوانید برای عرض سلام و دستبوسی خدمت امام برسید ولی در این باره با ایشان صحبت نکنید و فقط جهت احوالپرسی به خدمت ایشان برسید. حتی به من گفتند "ببین میر حسین موسوی را که نخست وزیر بود هم به دلیل حال نامساعد امام راه ندادیم".
راست هم میگفت. موسوی آنجا بود و گفت بگذارید لااقل برای دستبوسی خدمت امام برسم اما چون ملاقات نبود، اجازه ندادند.
منتظری گفت چرا مسائل را با حاج احمدآقا در میان گذاشتی؟!
پس یعنی این ادعا درست نیست که شما نمیخواستند امام را ملاقات کنید؟
بله؛ میرحسین موسوی را که نخست وزیر بود، بنده خودم دیدم که به دلیل حال نامساعد امام راهش ندادند لذا بحث اجازه ندادن و راه ندادن نبود. گفتند فردا بیا و حاج احمد آقا را ببین. من فردای آن روز با حاج احمد آن موضوع را مطرح کرده بودم که آقای منتظری ناراحت شده بود و گفته بود "بنا نبوده است که شما موضوع را با حاج احمد در میان بگذارید و وقتی گفتند با سید احمد مطرح کن باید ول میکردی و میآمدی!"
شما این حرف مرحوم منتظری را قبول داشتید که گفت "باید ول میکردی و میآمدی"؟
خیر؛ من فردا رفتم و با سید احمد مطرح کردم و مسائل را گفتم.
مرحوم منتظری به حاج احمد سوءظن داشت
این واقعه که گفتید نشان نمیدهد که مرحوم منتظری تحت تاثیر برخی اطرافیان خود بوده است؟
من قبل از این جریان هیچ ارتباطی با مرحوم منتظری نداشتم. به هر حال آقای منتظری به حاج احمد سوءظن داشت و میگفت که حاج احمد آقا مسبب تمامی این احکام است و خود او نمیآید خودش را محکوم کند و از این حرفها.
تسنیم: یکی دیگر از مسائلی که درباره ضربه سال 67 از سوی آقای منتظری و برخی جریانات همسو با ایشان همچون نهضت آزادی ادعا میشود این است که نامه امام به خط حاج احمدآقا است و یا حضرت امام تحت تاثیرحاج احمدآقا این حکم را دادهاند.
این شبهه آن زمان اصلاً برای ما مطرح نبود. امضای امام بود و ما با توجه به امضای امام پای آن حکم، به پروندهها با قاطعیت رسیدگی میکردیم.
از حکمی که برای منافقین دادیم دفاع میکنم
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، در پایان اگر حرفی باقیماندهای هست بفرمایید.
کسانی که پافشاری سر موضع داشتند حکمشان اعدام بود و ما هم حکم را اجرا کردیم. البته ما حکم ندادیم بلکه تشخیص موضوع و مصداق کردیم. در واقع حکم اصلی از سمت امام بود و از اجرای حکم امام قطعا دفاع میکنیم.