گروه بین الملل-رجانیوز: حمله تبلیغاتی و رسانه ای در مورد کمک های مالی ایران به جریان مقاومت در منطقه غرب آسیا اگرچه مسئله جدیدی نیست اما به عنوان یکی از راهبردهای اصلی دولتهای مختلف آمریکا برای تحت تاثیر قرار دادن افکار عمومی ایران جهت تقابل مردم و نظام از یکسو و تضعیف قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی از سویی دیگر همواره از رئوس اصلی سیاست خارجی ساکنان کاخ سفید بوده است.
به گزارش رجانیوز، برای سالیان طولانی افسانه بخشیدن تمام ثروت کشور به لبنان، فلسطین، عراق، سوریه و... به کمک بمباران کارتل رسانه ای غرب و غربگرایان داخلی ذهن مردم ایران را به خود مشغول کرده است گرچه ظهور نیروی اهریمنی داعش که می رفت تمام منطقه را ببلعد و به مرزهای ایران نزدیک شود و نابودی این غده سرطانی بوسیله ایران و حامیانش از جغرافیای غرب آسیا تا حد زیادی چرایی کمک ایران به جریان مقاومت را برای اذهان جامعه روشن ساخت؛ اما واقعیت افسانه کمک های نجومی مالی ایران به جریان مقاومت چیست؟ مقایسه هزینه جمهوری اسلامی ایران و آمریکا به همراه متحد راهبردی اش عربستان سعودی در منطقه بسیار راهگشاست.
پس از به دست گرفتن سکان کاخ سفید توسط دونالد ترامپ، رویکرد تغییر حکومت ایران یا رژیم چنج با تمرکز بر ایجاد آشوب های داخلی در ایران با مبنای مشکلات اقتصادی به برنامه اصلی دولت وی مبدل شد و بر این اساس ادبیاتی نظیر حکومت ایران پول مردم ایران را خرج ماجراجویی منطقه ای می کند ترجیع بند اظهارات مردان سیاست خارجی دولت ترامپ برای شوراندن مردم ایران علیه نظام را تشکیل داده است، چه اینکه در وقایع دی ماه 96 و التهاب بازار تهران عوامل میدانی آمریکا از جمله سلطنت طلبان شعار " سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن" سر می دادند. شعار " نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" نیز یکی دیگر از نتایج این تبلیغات است. حالا در تازه ترین فاز عملیاتی، مقامات آمریکا اخیرا حتی به جزئیات مبالغ کمک ایران نیز اشاره می کنند.
برایان هوک "رئیس گروه اقدام ایران" در وزارت خارجه آمریکا در نشست خبری درباه ایران در پایگاه نظامی آناکاستیا مدعی شد: ایران همچنین وجوه نقد و جنگجویانش را به مناطق درگیری میفرستد تا از نیروهای نیابتیاش، از شام تا شبه جزیره عربی، حمایت کند. رژیم ایران ۴.۶ میلیارد دلار در قالب اعتبار به رژیم اسد داده است، بیش از ۱۰۰ میلیون دلار به گروههای فلسطینی از جمله حماس و جهاد اسلامی فلسطین پرداخته است.
هوک همچنین 30 آبان در گفتگو با تلویزیون الحره مستقر در امارات می گوید: ایران رژیمی است که از سال ۲۰۱۳ میلادی حدود ۱۶ میلیارد دلار در عراق، سوریه و یمن – به منظور حمایت از گروههای شبه نظامی مختلف، تولید موشک، و همه گونه تهدید علیه صلح و امنیت – هزینه کرده است.
پیش از اینها هم دونالد ترامپ در پیام نوروزی خطاب به مردم ایران اشاره کرده بود: «سپاه پاسداران از سال ۲۰۱۲ شانزده میلیارد دلار از ثروت ایران را صرف کمک به رژیم اسد و حمایت از تروریستها در سوریه، عراق و یمن کرده است.»
اگر مبلغ 16 میلیارد دلاری مورد ادعایی ترامپ و برایان هوک در مورد کمک ایران به سوریه را طی 6 سال ( 2012-2018) و برای 80 میلیون جمعیت کشور محاسبه کنیم ( نرخ دلار در زمان پیام نوروزی ترامپ) با یک ضرب و تقسیم ساده سهم هر ایرانی از این رقم در هرماه مبلغی کمتر از 15 هزار تومان می شود.
در رابطه با لبنان هم گفتنی است حزب الله لبنان در انتخابات اخیر این کشور برای اولین بار رقم کل هزینه های خدماتی خود در لبنان طی ۱۰ سال گذشته را در یک نشست انتخاباتی منتشر کرد. این هزینه ها شامل خدمات اقتصادی، زیرساخت ها، منافع عمومی و هزینه های مختلف مجموعا ۹۴ میلیون دلار طی ده سال بوده است؛ به عبارتی تنها 9/4 میلیون دلار در سال! یعنی معادل با ۷ هزارم درصد بودجه سالانه دولت، معادل با ۱ درصد بودجه صدا و سیما، معادل با ۵ درصد بودجه دانشگاه تهران، معادل با ۶ درصد بودجه سازمان محیط زیست.1
تبلیغات مسموم نسبت به کمک های ایران به لبنان حتی باعث واکنش خبرنگار بی بی سی نیز شده است! نفیسه کوهنورد که چند سال است توسط این شبکه به عراق اعزام شده است در حساب توییترش نوشت: اشتباه ترین تصوری که ایرانی ها دارند این است که پول حزب الله و حتی لبنان همه از ایران می آید. وقتی این تصور را به رئیس اتاق بازرگانی لبنان گفتم قهقهه زد و با اعداد وارقام نشان داد که لبنان چه حجم گسترده درآمدی از آفریقا و بعضی از کشورهای عربی دارد.
اما اوضاع دخل وخرج آمریکا در خاورمیانه چگونه است؟ مشهورترین جمله را ترامپ، در حساب کاربریاش در توئیتر نوشت؛ از اینکه آمریکا در سالهای گذشته چند تریلیون دلار در غرب آسیا (خاورمیانه) هزینه کرده انتقاد کرد. او نوشت: «هفته بزرگی برای زیرساختها خواهد بود. بعد از این همه حماقت برای هزینه کردن 7 تریلیون دلار در خاورمیانه، حالا وقت این است که در کشور خودمان سرمایهگذاری کنیم.»
کارشناسان و تحلیلگران در همین زمینه میگویند آمریکا حدود ۱.۸ تریلیون دلار بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۷ برای جنگهای افغانستان و عراق هزینه کرده است؛ اما ارزیابی جامعتر از هزینههای آمریکا در خاورمیانه در مسائل مربوط به کشورهای عراق، سوریه، افغانستان و پاکستان نشان میدهد که در بازه زمانی ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۶، حدود ۳.۶ تریلیون دلار هزینه شده است.
این هزینه های سرسام آور در حالی انجام می پذیرد که بدهی ایالات متحده به رقم نجومی 22 تریلیون دلار رسیده است و نیمی از خانوارهای آمریکایی قادر به مایحتاج اولیه زندگی خود نیز نیستند. مجله TIME چندی قبل در گزارشی تکان دهنده به انعکاس اوضاع اسفناک معلمان پرداخت؛ جایی که در جلد این مجله آمده بود: فوق لیسانس دارم، ۱۶ سال سابقه کار، در دو شغل اضافه هم کار میکنم و پلاسمای خونم را هم اهدا میکنم تا قبوضم را پرداخت کنم. من یک معلم در آمریکا هستم!
جلد دوم مجله تایم: با فرزندم یک تخت خواب را در یک آپارتمان کوچک تقسیم می کنم.بابت هزینه ها، 1000دلار می پردازم وبه خاطر کاهش بودجه، سه مرتبه از کار، بیکار شدم.من یک معلم در آمریکاهستم
در خصوص عربستان سعودی هم فقط هزینه جنگ این کشور مقابل یمن به گفته کارشناسان در خوشبینانه ترین حالت هر روز برای سعودی ها 200 میلیون دلار هزینه دارد. در سال این رقم به 72 میلیارد و در سه سال گذشته به 216 میلیارد دلار رسیده است.
با شرحی که رفت، ضروری است پس از مقایسه هزینه ها به قیاس نتایج حاصله نیز پرداخت، ایران با هزینه ای اندک در قیاس با آمریکا و سعودی، ضمن تامین منافع ملی به قدرت اول منطقه مبدل گشته است، اتفاقی که حتی دونالد ترامپ و بنیامین نتانیاهو نیز ناگزیر از انکار آن هستند.
نتانیاهو سال گذشته مقابل چشم جهان، در سازمان ملل متحد ایران را یک امپراطوری بزرگ اسلامی معرفی کرد و گفت از دریای مازندران تا مدیترانه، از تهران تا طرطوس، ایران در حال افکندن پردهای بر اقصینقاط خاورمیانه است.
دونالد ترامپ هم طی میتینگی در ایالت آیوا گفت: «به ایران نگاه کنید، قبل از حضورم در کاخ سفید، ایران در حال تسلط بر خاورمیانه طی ۱۲ دقیقه بود.» ترامپ در جلسه پذیرش استعفای نیکی هیلی نماینده پیشین آمریکا در سازمان ملل هم گفت: «ایران مشکل دیگری بود که ما در بدو حضورمان در کاخ سفید با آن مواجه بودیم. آنها در حال تسلط بر کل خاورمیانه بودند.»
رهبر انقلاب سال گذشته در حرم امام راحل گفتند:" برخی می گویند چالش هزینه دارد، بله! اما سازش هم هزینه دارد. البته اگر چالش منطبق بر منطق باشد هزینه اش کمتر از سازش است." این عبارت رمز دوام و قدرت در این منطقه متلاطم و پرآشوب است؛ نگاهی به اوضاع فعلی عربستان سعودی درک عمیق تری از این سخنان می دهد، جایی که پس از خرج کردن میلیاردها دلار ترامپ با تحقیر حکام سعودی، آنها را به گاو شیرده تشبیه می کند و اعتراف می کند اگر حمایت های آمریکا نباشد عربستان ظرف دو هفته از ایران شکست می خورد.
1-کانال لبنان فارسی
یک نماینده مجلس ششم میگوید رانتخواری در جنگ مخربتر است.
به گزارش مشرق، روزنامه «کیهان» در ویژههای خود نوشت:
محسن فراهانی در گفتوگو با روزنامه اعتماد، روند توسعه در دوره پهلوی و به غیر از چند سال آخر، را خوب توصیف کرد اما درباره دوره جمهوری اسلامی مدعی شد هیچ برنامه توسعه نهایت به رانت غارتی و سقوط اخلاقی در تمام ردهها منتهی نشده است.
وی میافزاید: سودگرانی که به مرکز قدرت نزدیک بودند
از رانتهای غارتی سو استفادههای متعدد و کلانی کردند و این نوع رانت
متأسفانه از جنگ مخربتر است، چرا که زیرساختهای ارزشهای اجتماعی را هدف
میگیرد و فساد گسترده، بیاعتمادی، چپاول و پا روی سر هم گذاشتن در جامعه
همهگیر میشود.
وقتی یک کشور از مسیر عقلانی و مدیریتی برای اداره کردن خارج
میشود، همه این موارد مانند یک دومینو و با سرعت پشت سر هم به تخریب جامعه
میپردازند، حاکمیت قانون در کشور به فراموشی سپرده میشود و انضباط مالی
جای خود را به نظامهای غارتی میدهد.
اراجیف گویی این عضو حزب منحله مشارکت و بازداشتی فتنه ۸۸ در حالی است که نامبرده به هنگام حضور در فراکسیون مشارکت در مجلس ششم، همزمان و به شکل غیرقانونی، عضو هیئت مدیره شرکت نفتی پتروپارس - در کنار بهزاد نبوی - بود. در آن زمان دولت اصلاحات و وزرای نفت، رانت ۸ میلیارد دلاری
را از طریق واگذاری بدون مناقصهها برخی فازهای پارس جنوبی، به شرکت
پتروپارس هدیه کرد. اگر همان زمان، دستگاههای نظارتی و قضائی مسامحه
نمیکردند و گردن دریافتکنندگان رانت (امثال صفایی فراهانی) را میشکستند،
او امروز نمیتوانست لاف بزند و با روزنامهای گفتوگو کند که دست بر قضا،
مدیر آن هم آلوده به مفاسد و عطایای ویژه شهرام جزایری، پولشو و مفسد اقتصادی معروف دوره اصلاحات است.
حاجی آمده بود شهرضا. مدتی قبل از آن، یک نامه از طرف اداره آموزش و پرورش برایش ارسال شده بود، اما چون او در منطقه حضور داشت، هنوز به دستش نرسیده بود. فرصت را مناسب دیدم و نامه را برایش آوردم.
متن نامه این بود که به حاجی اخطار داده بودند که اگر هرچه سریع تر به شغل قبلیش - که معلمی بود - برنگردد، از مسئولان ذی ربط درخواست می شود که حقوق ماهیانه اش را قطع کنند.
حاجی از طرف آموزش و پرورش، به عنوان مأمور در سپاه خدمت می کرد و چون دائم در جبهه ها بود، چنین نامه ای برایش آمده بود.
وقتی حاجی نامه را تا آخر خواند، خندۀ معنی داری کرد و با لحن خاصی گفت: «اینها معلوم نیست به چی فکر می کنن. نمی دونن که ما اصلاً میریم #جبهه که حقوقمون قطع بشه.»
برگرفته از کتاب برای خدا مخلص بود به روایت «ولی الله همت»
عکس: جبهه غرب - پنجوین - دشت شیلر - آبان ۱۳۶۲ - والفجر چهار
منطق برخورد با دو تابعیتیها در جمهوری اسلامی ایران همچون سایر کشورهاست؛ یعنی افرادی که ملیت مضاعف دارند از سوی دستگاه امنیتی و یا قضایی تحت پیگرد قرار نمیگیرند.
سرویس سیاست مشرق - مدتی قبل وزارت امور خارجه انگلیس به دو تابعیتیها هشدار داد که «به ایران نروید!» [۱]، رسانههای غربی نیز در خبری مشابه اعلام کردند که دولت آمریکا بار دیگر به شهروندان دو تابعیتی ایرانی – آمریکایی در مورد خطر سفر به ایران هشدار داد. از سوی دیگر برخی رسانههای داخلی نیز به نقل از مسئولین مربوطه از دستگیری ۱۲ مدیر دو تابعیتی خبر دادند. [۲]
انتشار این جنس از اخبار در رسانهها موجب شده تا رسانههای ضدانقلاب و معاند طی ماههای اخیر بیش از گذشته تلاش کنند تا این انگاره انحرافی و غلط را در اذهان مخاطبین ایرانی و حتی غیر ایرانی پرورش دهند که ازنظر جمهوری اسلامی ایران، همه دو تابعیتیها مجرم هستند.
بیشتر بخوانید:
چرا بکارگیری مدیران دوتابعیتی خطرناک است؟
حال اینکه در فضای اجتماعی امروز کشور، موارد متعددی از افراد و چهرههای مطرح اجتماعی موسوم به سلبریتیها هستند که با داشتن تابعیت مضاعف همچنان به فعالیت و زندگی عادی خود مشغولاند و از سوی نهادهای امنیتی و قضایی با آنها برخورد نشده است؛ بهطور مثال چندی قبل، فهرستی از بازیگران سینمایی در فضای مجازی منتشر شد که در آن نام و تابعیت مضاعف برخی آنها ذکر شده بود.
طبق ادعای رسانههای ضدانقلاب، قوه قضاییه باید با همه سلبریتیهای دو تابعیتی برخورد نماید
اما سؤال این است که چرا برخی افراد دو تابعیتی دستگیر و یا حتی محکوم به زندان میشوند؟
باید توجه داشت که طبق اصل ۴۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، «تابعیت کشور ایران حق مسلم هر فرد ایرانی و دولت نمیتواند از هیچ ایرانی سلب تابعیت کند، مگر به درخواست خود او یا درصورتیکه به تابعیت کشور دیگری درآید». در واقع بر مبنای اصل مذکور، دولت ایران میتواند تابعیت افرادی را که ملیت مضاعف دارند، سلب نماید و با آنان همچون اتباع بیگانه برخورد نماید (هرچند تاکنون عملاً از این اختیار قانونی استفاده نشده است).
شواهد و قرائن موجود، از این واقعیت حکایت دارند که نهادهای امنیتی و قضایی کشور در مجموع با دو دسته از افراد دوملیتی برخورد میکنند:
الف) جاسوسهای امنیتی دو تابعیتی
ب) مدیران دو تابعیتی
در مورد دست اول، اساساً دلیل دستگیری و صدور احکام قضایی برای آنان نه به واسطه تابعیت مضاعف این افراد، بلکه به خاطر اقدامات مجرمانه (جاسوسی برای دولتهای بیگانه) بوده است؛ بهطور معمول این افراد که در پوشش فعالیتهای آموزشی، تحقیقاتی و دانشگاهی تلاش میکنند تا ضمن ایجاد شبکه جاسوسی، اطلاعات حیاتی کشور را در اختیار دولتهای بیگانه و متخاصم قرار دهند.
به همین سبب با افرادی مانند نازنین زاغری، هما هودفر و یا سیامک و باقر نمازی به دلیل فعالیتهای ضد امنیتی آنها علیه امنیت ملی کشور برخورد میشود و بر مبنای مستندات حقوقی به زندان محکوم میشوند. در احکام قضایی هیچیک از این افراد نیز قید نشد که چون تابعیت مضاعف دارند، مجرم شناخته میشوند بلکه به دلیل فعالیت جاسوسی علیه کشور از سوی مراجع قضایی محکوم شناخته شدهاند.
جاسوسی تنها شغلی است که کارت ویزیت ندارد
اما دست دوم، مدیران دو تابعیتی هستند که به دلیل داشتن ملیت مضاعف صلاحیت تصدی مسئولیت را ندارد:
نخست به خاطر آنکه داشتن تابعیت ایرانی یکی از شروط ضروری استخدام در نهادهای دولتی است و طبق اصل ۸۲ قانون اساسی استخدام کارشناسان خارجی از سوی دولت ممنوع است.
دوم به دلیل اینکه اخذ تابعیت ثانویه به صورت سیتیزن، گرین کارت و اقامت در دیگر کشورها توسط هر فرد مستلزم طرد تابعیت اولیه است. چرا که هر شخص حقیقی برای اخذ چنین تابعیتی مکلف به اقرار و امضا سوگندنامه مربوطه میباشد بدین نحو که؛ برای شهروند آمریکایی شدن به شرح زیر است [۳]:
بدینوسیله سوگند میخورم کلاً و تمامی وفاداری خود به هر پادشاه یا دولتمرد و دولت و حکومت و مملکتی که تاکنون شهروند آن بودهام را طرد کرده و در برابر کلیه دشمنان داخلی و خارجی به دفاع و حمایت از قانون اساسی و قوانین ایالات متحده آمریکا پرداخته و به آن ایمان و وفاداری واقعی بورزم...
متن سوگند مدیران دو تابعیتی برای دفاع از آمریکا در برابر دشمنان داخلی و خارجی آن!
با این حال در اینجا بیش از آنکه منع قانونی فعالیت مدیران دو تابعیتی به سبب مبنای حقوقی مورد توجه قرار گیرد، پیامدهای سیاسی-اجتماعی حاصل از بکارگیری این افراد موجب شده تا شناسایی و عزل دو تابعیتیها به یک خواست عمومی تبدیل شود؛ چرا که فعالیت مسئولین دو تابعیتی تبعات زیر را در پی دارد:
۱- عدم تعلقخاطر مسئولین دو تابعیتی به کشور
مدیر دو تابعیتی علاوه بر سوگند وفاداری برای دفاع از کشوری که ملیت دومشان محسوب میشود، در شرایط خطیر مانند تحریمهای اقتصادی و یا جنگ نظامی، بهراحتی به مردم پشت کرده و بدون هیچ تعلقخاطری به همراه خانواده به خارج از کشور فرار میکنند. در واقع این دسته از مدیران، در ایام خوشی و شکوفایی کشور در کنار مردماند اما با شروع کوچکترین مشکلات اقتصادی یا اجتماعی، برای حل آنها هیچ حسن مسئولیتی نداشته و دستآخر مهاجرت به خارج از کشور را ترجیح میدهند.
۲- فرار از چنگال قانون با استفاده از تابعیت مضاعف
متأسفانه ملیت ثانویه بهعنوان یک درب پشت برای مسئولین میماند که دامنشان به تخلفات اقتصادی و یا امنیتی آلودهشده است. این افراد با استفاده از تابعیت مضاعف خود بهراحتی از کشور خارجشده و به سرمایه کشور و اموال بیتالمال زندگی جدیدی را در کشورهای آمریکایی یا اروپایی آغاز میکنند؛ همچنان که محمود رضا خاوری مدیرعامل سابق بانک ملی ایران و از مجرمان اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی، در مهرماه ۱۳۹۰ به بهانه بیماری از کشور گریخت.
اگر محمود رضا خاوری تابعیت مضاعف نداشت اکنون دوران حبس خود را میگذراند
۳- اجرای نقشههای دشمن در داخل کشور
یکی از مهمترین آسیبهای مدیران دو تابعیتی (حتی بیش از افراد متواری) آن است که در ازای درخواست اقامت و یا تابعیت جدید موظف میشوند تا نقشههای دشمن را در داخل کشور اجرا نمایند. همچنان که «عبدالرسول دری اصفهانی» فرد ایرانی-کانادایی که بهعنوان مشاور در تیم مذاکرهکننده ایران در مذاکرات هستهای ایران و ۱+۵ حضور داشت، به جرم جاسوسی به پنج سال زندان محکوم شد. وی علاوه بر انتقال اطلاعات ارزشمندی از داخل تیم مذاکره کننده ایران به طرف مقابل، مسیر مذاکرات را در چارچوب خواستههای دولتهای غربی هدایت مینمود.
تصویری از پاسپورت کانادایی عضو تیم هستهای که به جرم جاسوسی محکوم شد
در واقع منطق برخورد با دو تابعیتیها در جمهوری اسلامی ایران همچون سایر کشورهاست؛ یعنی افرادی که ملیت مضاعف دارند از سوی دستگاه امنیتی و یا قضایی تحت پیگرد قرار نمیگیرند بلکه جاسوسها، آنهم به دلیل فروش امنیت کشور به ثمن بخس، شایسته دستگیری و زندانی شدن را دارند؛ در هر کشوری جاسوسی جرم است و با جاسوسها بشدت برخورد میشود؛
همچنین در شرایطی که مدیران دو تابعیتی برای اخذ ملیت جدید باید علیه تابعیت اصلی خود سوگند وفاداری یاد کنند، بههیچوجه صلاحیت تصدی مناصب دولتی در هیچ سطحی را ندارد بلکه بایستی به اتهام خیانت به ملت خود در دادگاه محاکمه شوند.
ایران روزها دولتمردان از شفافیت بودجه چند میلیاردی برخی نهادها صحبت می کنند. جالب است مردم بدانند برخی شرکتها که حیات خلوت دولت هستند، بودجه چند صد هزار میلیاردی می گیرند و گزارش های مالی آنها مخفی و محرمانه است.
به گزارش مشرق، دولتمردان و مشاوران آقای حسن روحانی این روزها از شفافیت بودجه ای سخن می گویند و شاهد مثال آنها اعلام بودجه های چندده میلیونی و چند میلیاردی برخی نهادها و موسسات علمی و آموزشی است ولی جالب است که از بودجه های چند ده هزار میلیاردی و چند صد هزار میلیاردی برخی شرکتهای دولتی که حیات خلوت دولت شده اند، هیچ صحبتی به میان نمی آید.
بیشتر بخوانید
به رقم این بودجهها دقت کنید!
راههایی برای افزایش یارانه و نرخ بنزین در بودجه 98
در حالی کل منابع عمومی بودجه دولت در سال 98 که توسط مجلس بررسی می شود، 407 هزار میلیارد تومان است، شرکتهای دولتی برای سال 98 بیش از 1270 میلیارد تومان بودجه گرفتند جالب اینکه این بودجه اصلا توسط مجلس بررسی نمی شود و گزارش های مالی شرکتهای دولتی هم مخفی و محرمانه است.
تنها در یک مورد بودجه شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده های نفتی 309 هزار میلیارد تومان برای سال 98 پیش بینی شده که حدود سه چهارم بودجه عمومی کشور است. این در حالی است که کل بودجه رفاهی دولت برای 80 میلیون ایرانی در سال 98 حدود 113 هزار میلیارد تومان است یعنی تقریبا یک سوم بودجه شرکت ملی پالایش و پخش.