راهپیمایی مردمی روز جهانی قدس جمعه ۱۰ خرداد ۱۳۹۸ در شهرها و روستاهای کشور همزمان با سراسر ایران آغاز و با شرکت روزه داران در نماز جمعه به پایان رسید.
حضرت امام خامنهای (حفظه الله تعالی):
«آرایش دشمن آرایش جنگی است؛ از لحاظ اقتصادی، سیاسی و فضای مجازی آرایش جنگی گرفته؛ فقط از لحاظ نظامی علیالظّاهر آرایش جنگی ندارد که آن هم البتّه حواس نظامیهای ما جمع است؛ در مقابل این دشمنی که آرایش جنگی در مقابل ملّت ایران گرفته، ملّت ایران بایستی آرایش مناسب بگیرد.» ۱۳۹۸/۰۲/۱۱
در ماههای پایانی سال ۹۷، شاهد تحلیلهایی از محافل اصلاحطلب حامی دولت بودیم که عملاً لزوم تغییر پارادایم از شعارهای اقتصادی و معیشتی به سوی بحث آزادیهای اجتماعی را تئوریزه میکردند.
سرویس سیاست مشرق- حوالی ظهر روز دوشنبه (۲۳ اردیبهشت)، دهها نفر از ساختارشکنان و قانون گریزان در دانشگاه تهران، با پرچمهای سرخ (نماد چپ گرایی) و شعارهای تند علیه حجاب و جمهوری اسلامی، در خیابان مرکزی دانشگاه تهران رژه رفتند.
در کمال تعجب، هیچ اقدام خاصی از سوی حراست دانشگاه برای مقابله با این تجمع غیرقانونی صورت ندادند، در حالی که اصولاً بهانه تجمع، اعلام ضوابط جدید در پوشش عنوان شده که مسؤول اجرای آن حراست دانشگاه است. از این رو، عملاً هنجارشکنان هر شعاری خواستند سر دادند.
به گزارش خبرگزاری فارس، ظاهراً در اقدامی مشکوک، در حالی که از چند روز قبل تشکلها و گروههای به اصطلاح چپگرا برای راهپیمایی فراخوان داده بودند، انتظامات دانشگاه تا ساعت ۱۲ ظهر، بر خلاف روند معمول خود کارت هیچ کسی را در هنگام ورود چک نمیکرد و به این ترتیب تعداد زیادی افراد غیردانشجو صرفاً برای به آشوب کشیدن دانشگاه طبق همان فراخوان وارد محوطه شدند. از درون دانشگاه منابع خبری گزارش دادهاند که مسؤولان دانشگاه نه تنها هیچ مخالفتی با این تجمع نکردند، که حتی به نوعی زمینهساز آن هم شدند.
هنجارشکنان به این بهانه که مخالف تذکرهای حراست دانشگاه در رعایت شوون دانشجویی در پوشش هستند، راهپیمایی خود را به محل شعار علیه اصل «حجاب» و اصل «جمهوری اسلامی» تبدیل کردند.
خبرنامهی دانشجویان ایران، در گزارشی درباره این تجمعات نوشت:
" ماجرای تجمع امروز جریان چپ دانشگاه تهران به آنجایی برمی گردد که با افزایش اعتراضها نسبت به فضای غیردانشجویی این دانشگاه و حضور افرادی بدون رعایت کردن پوشش دانشجویی و دانشگاهی، اساتید، دانشجویان و تشکلهای دانشجویی اعتراضهایی نسبت به رعایت نکردن این استانداردها داشتند، بر همین اساس هیأت رئیسه این دانشگاه طی روزهای گذشته نسبت به این اعتراض دانشجویان و اساتید دستور رسیدگی دادهاند و همین مسئله با واکنش جریان چپ این دانشگاه همراه شده است."
در ادامه این گزارش آمده است:
" این مسئله تا جایی پیش رفت که رسانههای حامی این جریان با انتشار اطلاعیههایی خواستار تجمع دانشجویان در اعتراض به آنچه که انها قوانین پوششی دانشجویی (که در همه دنیا رعایت میشود) و «حجاب اجباری» مینامند شدند. تجمعی که امروز برگزار شد و با حواشی خاص خود را داشت." [۱]
اما فارغ از اینکه هنجارشکنان محیط دانشگاه چه اندازه گستاخانه بر قانونگریزی پافشاری میکنند، نکته بسیار مهم در ماجرای روز دوشنبه دانشگاه تهران، بسترهای ایجاد شده برای این رویداد بود.
در ۶ سالی که از عمر دولت اعتدال میگذرد، یکی از حوزههایی که سیاست فرهنگی دولت بیشترین جلوه خود را داشته، دانشگاه بوده است. گزارشها از دانشگاه تهران در دوسه سال اخیر حکایت از آن دارد که فضای نظارتی در محوطهی دانشگاه تقریباً به طور کامل برداشته شده است و فضای سبز قسمت جنوبی دانشگاه و محوطهی پردیس هنرهای زیبا و بوفه برخی دانشکدهها کارکردهای دیگری برای برخی دانشجویان پیدا کرده است! با شروع ماه رمضان، علیرغم تذکرات و تبلیغات عمدتاً فرهنگی برای حفظ حرمت رمضان و خودداری از روزهخواری علنی، برخی دانشجویان تجاهر به روزهخواری و رفتارهای هنجارشکن را ادامه دادند.
در این میان، طبق توضیحات معاون فرهنگی دانشگاه در گفتگو با ایسنا، صرفاً از سوی انتظامات به برخی تجاهرات به روزهخواری توسط هنجارشکنان در محوطه دانشگاه، تذکرات شفاهی داده شد و حتی هیچکس به کمیته انضباطی فراخوانده نشد. لیکن در سایه تسامح و ولنگاری انضباطی در دانشگاهها، هنجارشکنان همین حد را برنتابیده و در اعتراض به ورود «گشت ارشاد» به دانشگاه فراخوان تجمع و تظاهرات دادهاند. توضیحات تأسفبار مجید سرسنگی، معاون فرهنگی دانشگاه که خود استاد پردیس هنرهای زیباست، عمق قانونگریزی برخی دانشجویان را روشنتر میسازد:
" آنچه که امروز دانشجویان به آن اعتراض کردند این بود که برخورد انتظامات دانشگاه در حوزه حفظ حرمت روزهداری شدید بوده و نباید به این شکل برخورد شود، اما من صراحتاً این را اعلام میکنم اگر دانشجویی به این دلیل به کمیته انضباطی احضار شده است را اعلام کنند. در واقع هیچ دانشجویی به دلیل روزهخواری یا بیحجابی به کمیته انضباطی معرفی نشده و اگر هم اتفاقی افتاده تنها در حد تذکر به دانشجویان بیحجاب یا روزهخوار بوده است."
البته در این میان، وضعیت پردیس هنرهای زیبا از سایر دانشکدهها وخیمتر است و عملاً این پردیس چند سالی هست که در حوزه جغرافیای فرهنگی جمهوری اسلامی قرار ندارد و اغتشاشگری اخیر هم با محوریت و مرکزیت این پردیس و بخشی از دانشجویان آن صورت گرفت.
اما مسألهی مهمی که مطرح میشود این است که مگر این نخستین ماه رمضان در دانشگاههاست که وزارت علوم دولت اعتدال بر دانشگاهها حاکم است؟ مگر در سال قبل، یا قبلتر آن به واسطه سیاست تساهل و تسامح وزارت علوم، تجاهر به روزهخواری و اقدامات هنجارشکن در دانشگاهها وجود نداشت؟ چرا به ناگهان امسال حراست و مسؤولان دانشگاه به فکر سامان دادن و انتظام بخشی به این مساله افتادهاند؟ چطور دولت روحانی به ناگهان این چنین حزباللهی و دغدغهمند شده و بحث محدودسازی را از ملتهبترین کانون، یعنی دانشگاهها شروع کرده است؟ چطور دولتی که در سال ۹۶ با رقص و پایکوبیهای شبانه در خیابانها و جلوی ستادهای انتخاباتی برای بقای خود تبلیغ میکرد، همین امروز به یاد وظایف فرهنگی و تربیتی خود افتاده و نگران تجاهر به روزهخواری در دانشگاه تهران شده است؟
جالب اینجاست که اندکی قبلتر از این ماجرا، در ۶ اردیبهشت ماه جاری، جاماسب نوذری، مدیر کل امور دانشچویان داخلی وزارت علوم، مصاحبهای با ایرنا انجام داد که یک بخش آن جنجالی شد. او در این مصاحبه که درباره تغییرات جدید در آئیننامه انضباطی دانشجویان بود، گفت:
" برخی موارد مانند رسیدگی به تخلفات در فضای مجازی یا پژوهشی و مواردی که از سال ۷۸ تاکنون در این آئیننامه تغییر نکرده بود، اصلاح شد. "
این مسئول سازمان امور دانشجویان در مورد تخلفات دانشجویان در فضای مجازی به برخی موارد اشاره کرد و گفت:
"انتشار عکسهای غیراخلاقی یا مرتکب شدن کار خلاف اخلاق در فضای مجازی همچنین انتشار تصاویر نامناسب در کانالهای اطلاعرسانی، شامل برخوردهای انضباطی با دانشجویان میشود." [۲]
همین اظهارنظر موج جدیدی در دانشگاه به راه انداخت که «نظام» قرار است محدودیت جدیدی برای دانشجویان به وجود بیاورد و حتی فعالیت مجازی آنان را زیر نظر بگیرد. ورود چهرههای آشنا و همیشگی در جنجالهای اینچنینی از قبیل محمود صادقی هم این موج را بیشتر کرد و آنها در قامت مدافعان آزادی دانشجویان از نادرستی این تصمیم گفتند، اما چندان اشارهای به این نداشتند که بانی این اقدام قابلتامل (در این شرایط حساس که کشور با چالشهای بسیار جدیتر روبه روست) خودِ دولت «لیبرال» و «متساهل» اعتدال است. عجیبتر از آن، علیرضا معزی، دبیر شورای اطلاعرسانی دولت بلافاصله به این تصمیم واکنش نشان داد و آن را «انقباض بیثمر» خواند!
برای روشنتر شدن این ماجرا، ناگزیر مقدماتی را مطرح میکنیم تا به سطح زیرین رویداد اخیر در دانشگاه تهران برسیم.
در ماههای پایانی سال ۹۷، شاهد تحلیلهایی در سطح علنی یا غیرعلنی از محافل اصلاحطلب حامی دولت بودیم که عملاً لزوم تغییر پارادایم دولت را از شعارهای اقتصادی و معیشتی به سوی بحث آزادیهای اجتماعی با هدف ایجاد دوقطبی با نظام در بستر جامعه، تئوریزه میکردند.
طبق این سرفصل پیشنهادی، حالا که دولت در زمینه اقتصادی چنین بی دستاورد و فشل و منفعل عمل کرده و جهت نارضایتیهای معیشتی قاطبه مردم را به سوی دولت و حامیان آن (اصلاحات) برده است، بهتر است که به حوزه «فرهنگ» باز گردد و با پیگیری شعارهای جذاب درباره «آزادیهای اجتماعی» و ایجاد همان دوقطبیهایی را که در سالهای ۹۲ و ۹۶ منجر به رأی آوردن روحانی شد، فشار بستر جامعه را بر نظام زیاد کند تا دولت و اصلاحطلبان حامی آن، بتوانند در بالا با چانهزنی امتیاز بگیرد.
در این میان دو حوزهی «زنان» و «دانشجویان» از اهمیت بالایی در سناریوهای طراحی شده ایفا میکنند. گفتنی است که در یکی از جلسات حزبی اصلاحطلبان در اوایل اسفند ۹۷، یکی از اصلاحطلبان رادیکال باسابقه که سابقه محکومیت در فتنه ۸۸ را دارد به صراحت گفت که "اگر نظام از مرحله تحریمها به سلامت عبور کند، به سراغ اصلاحطلبان میرود و آنها را قلع و قمع میکند، پس باید جلوی این اتفاق (شکست تحریمها) را گرفت."
اما در ۱۵ آذر سال گذشته، در آستانه روز دانشجو، روزنامه همشهری مصاحبهای با حمیدرضا جلاییپور، استاد دانشگاه تهران و عضو شورای مرکزی حزب منحله مشارکت و از افراطیون جریان اصلاحات، انجام داد که حامل کدهای مهمی بود. در بخشی از مصاحبه، جلاییپور درباره جریانهای دانشجویی حال حاضر میگوید:
" در شرایط فعلی جنبش دانشجویی فعال در دانشگاهها نداریم، ولی در دانشگاهها «حرکت جمعی» دانشجویی با اهداف عمومی داریم (یا بهعبارت دیگر بهجای آن جنبش پویشهای دانشجویی داریم). مثل حرکتهای جمعی انجمنهای اسلامی که بیشتر اهداف اصلاحطلبانه را دنبال میکنند."
"حرکتهای دانشجویان اسلامی عدالتطلب در دانشگاههای شهرهای بزرگ وجود دارد، همچنین حرکتهای محدود جمعی سکولار- عدالتطلب (یا دانشجویان چپ) و بالاخره حرکتهای دانشجویی بسیار متنوع که بخشی از آن در فضای آنلاین و شبکههای اجتماعی است. کلاً حرکتهای جمعی دانشجویی در ۲۰ سال گذشته (چه هنگامی که جنبشاند و چه وقتی که پویش هستند) بخشی از جریان کلی دمکراسیخواهی در ایران بوده و هستند. در مناسبات انتخاباتی هم که معمولاً جامعه ایران با جنبش موقت سیاسی اجتماعی روبهرو میشود، حرکتهای دانشجویی بخش فعال این جنبشها بودهاند."
و در جای دیگر، تلویحاً برای حرکات اعتراضی با محوریت گفتمانهای «جدید»، فراخوان میدهد:
"پتانسیل جنبش دمکراسی در ایران جدی است و فقط معطوف به فعالیت دانشجویی نیست. یا حاکمیت با قبول اصلاحات مطالبات این جنبش را پاسخ میدهد و پتانسیل جنبش تخلیه میشود یا حرکت دمکراسیخواهی مردم ایران دوباره «فرصت عمل» پیدا میکند و به جنبشی تأثیرگذار تبدیل میشود."
"دانشجویان از «کارایی نهادهای عمومی ایران» ناامید شدهاند نه اینکه کلاً ناامید شده باشند. تا زندگی هست امید هست. مشکل دانشجویان قبل از هرچیز «ضعف حرکت دانشجویی» نیست، بلکه مشکل این است که «حاکمیت» در برابر نیاز جامعه به «اصلاحات دائمی» مقاومت میکند. ناامیدی از نهادهای عمومی در میان جوانان نخبه کشور درمان نمیشود و میل جمعی به پیشرفت و توسعه کشور آهسته میشود و در مقابل گزینههای پیشروی دانشجو این است که تسلیم این ناامیدی نشود. یک نیروی نوجو میرود و به روزنههای خروج فکر میکند." [۳]
محمدجواد روح، از وابستگان حزب منحله مشارکت در سال ۸۸ و مدیر مسؤول نشریه کارگزارانی «صدا» (که اخیراً به واسطه تبدیل شدن به صدای ترامپ، توقیف شد)، در شماره ویژه نوروز ۹۸ این هفتهنامه در مقالهای با عنوان «رویاپردازان سقوط طبقه متوسط» نوشت:
این آشکارا دادن کد «بحرانسازی» با هدف وادار کردن نظام به تسلیم است و البته بحرانسازی مدنظر میتواند ایجاد دوقطبیهای پیاپی با حاکمیت و تعمیق شکافها و گسلهای هویتی و اجتماعی از سنخ تحرکات رادیکال دانشجویی باشد.
گفتنی است که جلاییپور عضو شورای مرکزی حزب «اتحاد ملت»، بدیل حزب منحلّه مشارکت و محمدجواد روح، عضو دفتر سیاسی همین حزب است که این روزها به محفل گپ و گعده و سناریونویسی برای دوقطبیسازی علیه نظام تبدیل شده است. حزب اتحاد ملت قرار است موتور محرکهی تئوریک و برنامه عمل برای تغییر فاز از شعارهای معیشتی به شعارهای «اجتماعی»، با هدف انحراف توجهات جامعه از ناکارآمدی و بیکفایتی دولت و مدیران اصلاحطلب آن باشد.
حضرت امام خامنه ای (مدظله الله تعالی):۱۳۹۰/۰۲/۱۴
« معلم
کسی است که دارد نیروی انسانی را آماده میکند برای اداره و گذران زندگی
کشور و زندگی جامعه در آیندهی نه چندان دوری. چشم به هم بزنیم، همین
جوانهای شما، همین محصلین شما، مردانی هستند که کارهای این جامعه بر دوش
آنهاست؛ در هر رتبهای که باشند، در هر سطحی که باشند. در بین همینهاست که
برجستگان و مردان بزرگ به وجود میآیند؛ در بین همینهاست که مجاهدان راه حق،
پاکبازان و مخلصانِ سر و پا نشناختهی در راه اهداف الهی به وجود میآیند؛
در بین همینهاست که دستهای توانائی به وجود میآید که چرخ اقتصاد کشور را
بچرخاند، فرهنگ کشور را سر و سامان بدهد؛ همین بچههائی که امروز در کلاس
درس شمایند. شما میخواهید اینها را از آب در بیاورید. شما میخواهید اینها
را پرورش بدهید که فردا در آنجائی که قرار گرفتند، بتوانند خوب کار کنند،
درست کار کنند، مایهی پیشرفت باشند، مایهی عقبگرد و فساد نباشند. ببینید
چقدر مهم است.
من عرض کردم؛ تأثیر شما که معلم
هستید، در موارد بسیاری حتّی از تأثیر وراثتها بیشتر است. خصال وراثتی و
ارثی چیزهائی است که با انسان همراه است، اما با تمرین و با عادتهای ثانوی
میتوان بر همین خصال فائق آمد. این تمرین عادت ثانوی را معلم
میتواند به دانشآموز خودش، به شاگرد خودش ببخشد و بدهد. یعنی شما
میتوانید به معنای حقیقی کلمه، انسان طراز اسلام را به وجود بیاورید؛
میتوانید نیروی انسانی طراز جمهوری اسلامی را به وجود بیاورید؛ این نقش معلم است. اینها تعارف نیست؛ اینها حقایقی است که وجود دارد.
یکی از کارهای واجب ما این است که آحاد ملت ما، از کوچک و بزرگ، از مقامات عالی تا آحاد مردم، قدر معلم را بدانند، اهمیت معلم را درک کنند، حرمت معلم
را بشناسند؛ این از کارهای بسیار اساسی است. رسانهها باید نقش ایفاء
کنند، مسئولان باید نقش ایفاء کنند. به تعارف هم برگزار نشود؛ تفهیم شود.
امثال منِ نوعی بفهمیم که چقدر مهم است نقش این مردی، این زنی که در کلاس،
عمر خودش را دارد برای تربیت این نوجوان ما، این کودک ما، این فرزند ما
مصرف میکند. البته خود معلم هم این نقش را بدرستی درک کند و اهمیت آن را بفهمد. »
« معلم،
هم باید علم بدهد، هم باید روش تفکّر و کار تفکّر را بیاموزد، هم رفتار و
اخلاقآموزى در کار او باشد. اگر تعلیم را یک معناى وسیعى بگیریم، این سه
عرصه را شامل میشود:
یاد دادن دانش؛ محتواى کتابها و محتواى علوم و مانند اینها که باید
بچّههاى ما - مردان و زنان آیندهى کشور ما - اینها را یاد بگیرند. این،
یک کار است.
کار دوّم که از این مهمتر است، یاد دادن تفکّر است. کودک ما فرابگیرد که
فکر کند - فکر صحیح، فکر منطقى - و براى فکر کردن درست راهنمایى بشود؛
سطحىنگرى، سطحىآموزى در مسائل زندگى یک جامعه را زمینگیر میکند، در
بلندمدّت بدبخت میکند؛ باید فکر کردن را در جامعه نهادینه کرد. لذا شما
ببینید که ما مثلاً از شهید مطهّرى که نام مىآوریم، فقط به علم شهید
مطهّرى اهمّیّت نمیدهیم، به تفکّر شهید مطهّرى اهمّیّت میدهیم. اگر کسى
داراى تفکّر بود، این روحیّه موجب میشود که او بتواند مسائل مهمّ علم را هم
کشف کند. اگر جوان ما، عالم ما، دانشمند ما متفکّر بار آمده باشد، از آن
ذخیرهى دانشى که در اختیار او است، دهها و صدها مسئلهى جدید مطرح میکند و
پاسخ میگیرد. پس استفادهى از علم با تفکّر ممکن است.
سوّم، رفتار و اخلاق؛ آموزش رفتارى، آموزش اخلاقى و سبک زندگى،
نوع رفتار. ما ملّتى هستیم با آرمانهاى بلند، با حرفهاى بزرگ، با قلّههاى
ترسیمشدهاى که میخواهیم خودمان را به این قلّهها برسانیم. این احتیاج
دارد به انسانهاى صبور، عاقل، متدیّن، اهل ابتکار، اهل اقدام، دور از
تنبلى، مهربان، عطوف، داراى حلم، داراى شجاعت، با رفتارهاى مؤدبّانه،
پرهیزگار و انسانهایى که درد دیگران، درد آنها محسوب بشود. بافت انسان و
قالب و تراش یک انسان مطلوبِ اسلام چیزى است که با تربیت حاصل میشود. همهى
انسانها هم قابل تربیتند. بعضى ممکن است دیرپذیرتر باشند، بعضى زودپذیرتر؛
بعضى تربیت در آنها ماندگارتر باشد، بعضى کم دوامتر؛ امّا همهى انسانها
در معرض تغییر و تبدیلى هستند که با تربیت حاصل میشود؛ این در درجهى اول
بهعهدهى چند عنصر اصلى است که یکى از عناصر اصلى معلم است. البتّه پدر، مادر، رفیق و مانند اینها هم مؤثّرند، لکن تأثیر معلم یک تأثیر عمیقتر و ماندگارترى است؛ این کارى است که معلم باید بر عهده بگیرد.
پس بنابراین معلم
دانش مىآموزد، تفکّر مىآموزد، اخلاق و رفتار هم مىآموزد؛ آموختن رفتار و
اخلاق از قبیل آموختن دانش نیست که فقط انسان از روى کتاب بخواند؛ درس
اخلاق را با کتاب نمیشود منتقل کرد، بیش از کتاب و بیش از زبان، رفتار
مؤثّر است؛ یعنى شما در داخل اتاق درس و میان دانشآموزان، با رفتار خودتان
به آنها درس میدهید. البتّه با زبان هم باید گفت، باید نصیحت کرد، امّا
رفتار تأثیر عمیقترى دارد، تأثیر همهگیرترى دارد. صادقانه بودن سخن را
رفتار انسان روشن میکند؛ این عرض ما به معلمین [است]. این بچّهها امانتند در دست جامعهى معلم؛ بایستى به معنا توجّه کرد. اگر انشاءالله معلمین
ما در این صدد برآیند که کودکان را، نوجوانان را با این شیوه - یعنى با
نگاه کردن به این سه عنصر - بالا بیاورند و پیش ببرند، تصوّر بنده این است
که در آیندهى جامعه، تأثیرات زیادى خواهد داشت. »