چرا مقامات ایرانی به همکاری با «FATF» میاندیشند؟ / توافق با FATF یعنی با دست خود گور خود را کندن
به گزارش آناج، مدتها است که عبارت «تحریمها روی کاغذ برداشته شد اما در عمل نه» از زبان مسئولان ارشد وزارت امور خارجه و شخص محمدجواد ظریف تکرار میشود. بیان این عبارت با تکرار جملاتی نظیر «افزایش فشار به آمریکا در دستور کار قرار گرفت» توأم بوده که وزارت خارجه طبق سازوکاری که مد نظر دارد، آمریکا را وادار به برداشتن واقعی تحریمهای ثانویه مربوط به برنامهی هستهای ایران نماید.
علت این پیغام و پسغامها نیز ناشی از یک دغدغهی بزرگ است و آن هم چیزی نیست جز عدم همکاری بانکهای بزرگ اروپایی با ایران. در واقع این بانکها با توجه به دلایلی که در ادامه به آن اشاره خواهد شد، نه تنها رغبتی برای برقراری ارتباطات بانکی با ایران ندارند، بلکه به دلیل واهمهای که از جریمهشدن توسط آمریکاییها دارند، از برقراری این ارتباط، گریزاناند.
شاید بتوان مجموعهی دلایلی که این بانکها را از همکاری با ایران فراری داده است، در چند عامل خلاصه کرد:
1. برخی معتقدند برجام نتوانسته در برداشتن تحریمهای ثانویه (مرتبط با برنامههای هستهای) موفق ظاهر شود. در واقع حذف و یا تعلیق تحریمها آنقدر به عواملی بیرون از دایرهی نفوذ برجام وابسته شده که هر کدام از این عوامل، بر بخشی از پیکرهی برجام قلاب انداخته و مانع از پیشروی آن شدهاند. بنابراین برجام هم به لحاظ حقوقی، نتوانسته مانع از قطع ید عوامل خارج از برجام به آن شود و هم به لحاظ مفهومی، بسیار تفسیرپذیر است که مؤید آن تفسیرهای کاملا متفاوت مقامات ایرانی و آمریکایی از بندهای مهم آن است.
2. واهمه از اعمال جریمههای آمریکا نیز از جمله دلایلی است که فکر مدیران بانکهای بزرگ را به عدم همکاری با ایران مشغول کرده است. ایالات متحده آمریکا در گذشته برخی بانکها را بهدلیل انجام اعمالی که در زمان ارتکاب آنها ممنوع نبودهاند مجازات کرده است؛ گاه اشخاص و نهادهایی را بهدلیل اموری که در هیچ مرجعِ بیطرفی اثبات نشدهاند، مشمول مجازاتهای مربوط به نقض تحریمها قرار داده است؛ گاه مجازاتهای نامتناسب و بیش از حد اعمال کرده است و در موارد بسیاری نیز هیچ امکان معقولی برای اعتراض به سیاستها و اقدامات تحریمی خود در نظر نگرفته است. این امر باعث میشود که نوعی هراس از آمریکا در بانکها و مؤسسات مالی خارجی ایجاد شود و آنها حتی در مواردی که متون تحریمها لغو یا تعلیق شدهاند، از برقراری روابط تجاری و مالی با ایران، بهدلیل عواقب نامعلوم آن احتراز کنند.
3. شاید بتوان مهمترین دلیل رویگردانی بانکهای خارجی از ایران را عدم شفافیت و فقدان استانداردهای لازم در سیستم بانکی ایران به حساب آورد. در واقع این موضوعی است که اخیرا با بسامد بیشتری از سوی آنها و دولتمردان آمریکایی تکرار میشود که نشان از نوعی هماهنگی بین آنان را دارد. قرار گرفتن نام ایران در فهرست سیاه کارگروه ویژه اقدام مالی (FATF) مستمسکی شده برای آنکه ایران در کنار کره شمالی، منطقهی پرریسک اقتصادی قلمداد شود. ظاهرا بانکهای خارجی نیز برای تعیین ریسک سرمایهگذاری در هر کشوری، به این فهرست رجوع کرده تا دریابند که اقتصاد آن کشور از چه ضریب امنیت و ریسکی برخوردار است.
با توجه به دلایل سهگانهی فوق و مروری بر مواضع مدیران بانکهای خارجی و مقامات آمریکایی، پیداست که عامل سوم بیش از بقیه اهمیت یافته و این ایران است که باید استانداردهای شبکهی بانکی خود را با استانداردهای کارگروه ویژه اقدام مالی که طی اساسنامهای 49 بندی تدوین شده، هماهنگ نماید.
در واقع دو عامل اول، ناظر بر تعهدات و رفتار آمریکا است که اهرم فشار ایران، نتوانسته او را به انجام تعهداتش وادار کند. به عبارت دیگر، عملکرد دیپلماتهای ایرانی در مجامع بین المللی آنقدر اثرگذار و نافذ نبوده است که حالا تفاسیر آمریکایی از برجام بیشتر از تفاسیر طرف ایرانی بُرش دارد. این امر به این معناست که کوتاهی ایالات متحده آمریکا در اجرای برجام، نه محکوم است و نه قابل انتقاد، بلکه این ایران است که باید بدعهدی آمریکاییها و ترساندن بانکهای اروپایی توسط آمریکاییها را نادیده انگاشته و به جای پیگیری خواستههای خود در چارچوب حقوقی، به اصلاح ساختار بانکی ایران و تطبیق آن با استانداردهای FATF روی آورد تا شاید بتواند بانکهای خارجی را به همکاری با ایران راضی نماید.
با این وجود ایران، بین دو عامل هجومی و یک عامل دفاعی، دومی را برگزیده و باید بار دیگر «عقبنشینی» کند که عوارض منفی آن به مراتب، بیشتر از برجام است؛ چرا که یکسانسازی استانداردهای بانکهای ایرانی با آنچه که «نظام بینالمللی مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم» اعلام کرده، نیازمند پذیرش تعریف آنها از تروریسم میباشد که هرگز «تعریف ایرانی» از تروریسم با «تعریف غربی-آمریکایی» از تروریسم، یکجا جمع نمیشوند و این پذیرش، میتواند دست ایران را برای حمایت از مقاومتهای منطقهای ببندد که در نهایت به ضرر خود ایران تمام خواهد شد.
از آن سو نیز چه بسا بانکهای اروپایی دلایل دیگری اعم از ریسک اقتصادی ناشی از برنامههای موشکی و حقوق بشری ایران را در کنار اهرم ترس آمریکاییها، دستاویز بیمیلی خود برای همکاری با ایران نمایند که هرگز دور از واقعیت نیست.