مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل
شناسایی کشمیری و کلاهی در آلمان/ قاتلین شهدای انقلاب در اروپا چه میکنند؟
تاریخ انتشار: ۰۳ دی ۱۳۹۲
ردپای عوامل ترور شهیدان بهشتی و رجایی در کلن؛
عملیات تروریستی در دفتر نخست وزیری و حزب جمهوری اسلامی از جمله موارد مبهم تاریخی پس از انقلاب اسلامی است که گفته میشود عاملان آن هنوز زنده هستند و در شهرهای اروپایی مانند کلن آلمان به زندگی و فعالیت سیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران میپردازند.
سرویس سیاسی «فردا»؛ منافقین در اوائل انقلاب اسلامی با توجه به نفوذی که در میان برخی از دستگاههای اجرایی کشور داشتند، دست به تحرکات خطرناک تروریستی فراوانی زدند که در این میان شهیدان آیت الله سیدمحمد حسینی بهشتی، محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر از جمله افراد شاخص و مبارزین انقلاب اسلامی بودند که در این عملیاتها جان به جان آفرین تسلیم کردند.
عملیات تروریستی در دفتر نخست وزیری و حزب جمهوری اسلامی از جمله موارد مبهم تاریخی پس انقلاب اسلامی است که گفته میشود عاملان آن هنوز زنده هستند و در شهرهای اروپایی مانند کلن آلمان به زندگی و فعالیت سیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران میپردازند.
در همین زمینه اخیرا یک مقام آگاه گفته است: مسعود کشمیری عامل انفجار نخست وزیری و محمدرضا کلاهی صمدی عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی در آلمان رویت شده اند.
وی که خواست نامش فاش نشود، در گفت و گو با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران گفت: نامبردگان که از اعضا و هواداران فعال گروهک تروریستی منافقین و خط نفوذ فرقه رجوی در نهادهای حیاتی، حساس و مهم جمهوری اسلامی بودند، هنگام خوردن غذا در رستورانی در شهر کلن و هنگام رانندگی در شهر هامبورگ آلمان مشاهده شده اند.
وی گفت: مسعود کشمیری عامل انفجار نخست وزیری در هشتم شهریور ۱۳۶۰ و از عوامل نفوذی فرقه رجوی و همچنین جانشین دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و همسرمینو دلنواز از اعضای فعال منافقین بود که با جاسازی بمب در کیف همراه خود و خروج از محل جلسه نخست وزیری باعث شهادت شهیدان محمد علی رجائی و محمد جواد باهنر رییس جمهور و نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران شد.
این مقام آگاه توضیح داد: همچنین محمدرضا کلاهی صمدی نیز که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ابتدا در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتی با خط دهی گروهک منافقین وارد کمیته انقلاب اسلامی و حزب جمهوری اسلامی شد، عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی در روز هفتم تیر ماه سال۱۳۶۰ می باشد که این انفجار منجر به شهادت آیت الله سیدمحمد حسینی بهشتی و ۷۱ تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مقامات دولتی از جمله معاونین وازرتخانهها شد.
وی اضافه کرد: این فرد زیر نظر یکی از افراد کادر مرکزی گروهک تروریستی رجوی به نام هادی روشن روان با نام مستعار مقدم فعالیت می کرده است.
ماجرای بمب گذاری در دفتر نخستوزیری
ساعت 3 بعد از ظهر است که در دفتر نخستوزیری جلسه شورایعالی امنیت ملی برگزار میشود. مطابق معمول همه گفتوگوهای جلسه باید ضبط شود. مسعود کشمیری با ضبطصوت بزرگ وارد میشود و درست دستگاه را کنار آقایان رجایی و باهنر قرار میدهد و طبق معمول هر جلسه چای میریزد و برای حاضران جلسه میآورد و پس از گفتوگوی کوتاهی با خسرو تهرانی از جلسه خارج میشود. او پیش از خروج از جلسه کیف بزرگی را که همیشه همراه دارد با پا به نزدیکی محمدعلی رجایی هدایت میکند.
کشمیری از ساختمان نخستوزیری خارج میشود و در میدان پاستور نزد کسانی میرود که منتظر اویند تا دبیر شورای امنیت را به یک نقطه امن انتقال دهند. ساعت 14 و 45 دقیقه روز یکشنبه 8 شهریور ۱۳۶۰ انفجاری در دفتر نخست وزیری ایران صورت گرفت. بر اثر انفجار دفتر نخست وزیری، محمد علی رجایی رئیس جمهور، محمد جواد باهنر نخست وزیر، عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری نخست وزیری و هوشنگ وحید دستجردی -در اثر جراحات ناشی از سوختگی- به شهادت رسیدند.
همزمان صدای انفجار شدیدی منطقه را میلرزاند. مطابق نظر کارشناسان بمب از نوع خاص «تخریبی- آتشزا» بوده که از حدود 2 پوند TNT و مقداری منیزیم تشکیل و در یک کیفدستی جاسازی شده بوده است. شدت صدای انفجار در حدی بوده که پرده گوش بسیاری از حاضران در این جلسه پاره میشود.
کشمیری کیست؟
مسعود کشمیری فرزند سعید با شماره شناسنامه 401، متولد 1329 از کرمانشاه، دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران بود که از تاریخ 23/5/51 تا اواخر سال 53 با قراردادهای 6 ماهه به عنوان کارآموز در وزارت کار و امور اجتماعی شاغل بوده است.
وی همچنین پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در شرکت "سایبرناتیک" و شرکت انگلیسی "رایدر هند" با مسئولیت فردی معروف به "مستر نیشام" شاغل بوده است. با پیروزی انقلاب و بازگشت خارجی ها به کشورهایشان، شرکت مذکور منحل می شود و مسئول شرکت با برجای گذاشتن اموال خود از کشور فرار می کند.
شرکت سایبرناتیک نیز مربوط به اسماعیل داودی شمسی بوده است و معرف های کشمیری قدسی خرازیان و رضیه آیت الله زاده شیرازی از اعضای شاخص منافقین بوده اند. از دیگر معرفین وی علی اکبر تهرانی است که از متهمین ردیف اول در پرونده هشتم شهریور بوده است.
وی قبل از انقلاب توسط پسر دایی خود، ابوالفضل دلنواز -که برادر همسرش نیز بود و در درگیری مسلحانه معدوم شد-، جذب سازمان مجاهدین شد. ابتدا در بحث های خانوادگی از آنها حمایت می کرد، لیکن به مرور زمان چهره ای حزب اللهی و حامی جمهوری اسلامی به خود گرفت و کمی پیچیده تر عمل کرد.
وی سپس دستور ضرورت نفوذ در نخست وزیری را دریافت می کند و برای آغاز این مسیر، ابتدا عضو دفتر نخست وزیری در سیتان و بلوچستان می شود. کشمیری مدتی کوتاه نیز در دفتر محسن سازگارا معاونت سیاسی اجتماعی بهزادنبوی وزیر وقت مشاور در امور اجرایی مشغول به کار شد و از آنجا به دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری به سرپرستی خسرو تهرانی رفت. وی از آنجا مدتی به فعالیت در دبیرخانه شورای امنیت پرداخت و سپس جانشین خسرو تهرانی در دبیرخانه شورای امنیت شد. عملکرد وی در این جایگاه آنچنان بود که بسیاری به غلط تصور کرده اند وی خود دبیر شورای امنیت بوده است.
پس از انفجار دفتر نخست وزیری، در نتیجه بازرسی از منزل مسعود در شهرستان کرج، مقادیر زیادی سلاح و مهمات کشف شد، پدر مسعود کشمیری بازنشسته شرکت نفت بود که در سال 1377 به علت سرطان در انگلستان فوت و دفن شد.
مسعود کشمیری همچنان زنده است، برخی از اعضای منافقین معتقدند او نیز همچون بسیاری دیگر از اعضای ارشد منافقین بریده است و برخی دیگر او را به دلیل جرم آشکاری که مرتکب شد،ه همچنان محتاج منافقین می دانند و معتقدند با مسعود و مریم رجوی در اردن به سر می برد. اما آنچه موجب افسوس است، این است که او در پی آنکه پرونده انفجار نخست وزیری همچنان مسکوت مانده است، علی رغم اینکه تمام اسناد محکمه پسند بر علیه او دلالت دارند، گویا مورد تعقیب هیچ نهاد بین المللی همچون اینترپل نیست و این است که بر مظلومیت رجایی و باهنر می افزاید...
قاتل شهید بهشتی و شهید دیالمه کیست؟
محمد رضا کلاهی صمدی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، در سال 1357 ، به سازمان منافقین پیوست . ابتدا در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتی با خط دهی سازمان از انمن اظهار بریدگی نموده ، ضمن اینکه در همان مقطع با سازمان ارتباط تنگاتنگی داشته است ، به عنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی ولی عصر ( تهران ) واقع در خیابان پاستور ، شروع به فعالیت و به تدریج با هدایت منافقین ، وارد حزب جمهوری اسلامی می شود.
کلاهی در تشکیلات دفتر مرکزی حزب در جایگاهی قرار می گیرد که از کلیه جریانات مهم حزبی و مملکتی ( دولت ، مجلس ، نهادها و ... ) مطلع بوده و همچنین مسئول دعوتها برای کنفرانس ها ، میز گردها و یا جلسات بوده ، ضمن اینکه حفاظت سالن نیز به عهده او بوده است . او مستقیما زیر نظر یکی از افراد کادر مرکزی منافقین به نام هادی روشن روانی با نام مستعار مقدم قرار داشته است.
کلاهی از تاریخ 1/9/1359 در منزل شخصی فردی به نام سعید عباس مودب صفت ، به عنوان مستأجر و به صورت انفرادی زندگی می کرده و بعضا افرادی زا نیز با خود به منزل می آورده است . وی ساعت 7 صبح از خانه خارج و حدود 8 شب به خانه باز می گشت و در رفت و آمد بسیار محتاط و مرتبا خودش را چک می کرد و حتی برای رفتن به دستشویی ، در اتاق خودش را قفل می نموده است.
وی چند روز قبل از انفجار حزب ، کیف سامسونت خود را عوض کرده و یک کیف بزرگ را با خودش حمل می نموده و چون رفت و آمد وی در طول روز به حزب زیاد بوده ، کمتر مورد بازرسی قرار می گرفت.
پس از انفجار حزب جمهوری اسلامی ، او متواری و در خانه های تیمی منافقین مخفی و نهایتا از طریق مرز غرب کشور توسط عوامل منافقین به عراق منتقل شد.
نامبرده در عراق در بخش عارفی ( روابط با عراق ) با نام مستعار کریم فعالیت می کرده و با یکی از منافقین با نام خورشید فرجی زنوز ، اهل تهران ، ازدواجی می نماید . همسرش قبال مسئول نهاد بوده که تنزل رده داشته ، مدتی فرمانده گردان ارکان ( پشتیبانی ) و مدتی مسئول تاسیسات بوده است . وی آموزش خلبانی را گذرانده ، آخرین مسئولیتش به عنوان فرمانده یگان پدافند در به اصطلاح ارتش آزادیبخش سازماندهی شده است.
گفته می شود کلاهی در سال 1370 ، نسبت به سازمان مسئله دار شده و در سال 1372 از سازمان جدا | شده | و در سال 1373 از عراق به آلمان رفته است.
عملیات تروریستی در دفتر نخست وزیری و حزب جمهوری اسلامی از جمله موارد مبهم تاریخی پس انقلاب اسلامی است که گفته میشود عاملان آن هنوز زنده هستند و در شهرهای اروپایی مانند کلن آلمان به زندگی و فعالیت سیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران میپردازند.
در همین زمینه اخیرا یک مقام آگاه گفته است: مسعود کشمیری عامل انفجار نخست وزیری و محمدرضا کلاهی صمدی عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی در آلمان رویت شده اند.
وی که خواست نامش فاش نشود، در گفت و گو با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران گفت: نامبردگان که از اعضا و هواداران فعال گروهک تروریستی منافقین و خط نفوذ فرقه رجوی در نهادهای حیاتی، حساس و مهم جمهوری اسلامی بودند، هنگام خوردن غذا در رستورانی در شهر کلن و هنگام رانندگی در شهر هامبورگ آلمان مشاهده شده اند.
وی گفت: مسعود کشمیری عامل انفجار نخست وزیری در هشتم شهریور ۱۳۶۰ و از عوامل نفوذی فرقه رجوی و همچنین جانشین دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و همسرمینو دلنواز از اعضای فعال منافقین بود که با جاسازی بمب در کیف همراه خود و خروج از محل جلسه نخست وزیری باعث شهادت شهیدان محمد علی رجائی و محمد جواد باهنر رییس جمهور و نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران شد.
این مقام آگاه توضیح داد: همچنین محمدرضا کلاهی صمدی نیز که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ابتدا در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتی با خط دهی گروهک منافقین وارد کمیته انقلاب اسلامی و حزب جمهوری اسلامی شد، عامل انفجار حزب جمهوری اسلامی در روز هفتم تیر ماه سال۱۳۶۰ می باشد که این انفجار منجر به شهادت آیت الله سیدمحمد حسینی بهشتی و ۷۱ تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مقامات دولتی از جمله معاونین وازرتخانهها شد.
وی اضافه کرد: این فرد زیر نظر یکی از افراد کادر مرکزی گروهک تروریستی رجوی به نام هادی روشن روان با نام مستعار مقدم فعالیت می کرده است.
ماجرای بمب گذاری در دفتر نخستوزیری
ساعت 3 بعد از ظهر است که در دفتر نخستوزیری جلسه شورایعالی امنیت ملی برگزار میشود. مطابق معمول همه گفتوگوهای جلسه باید ضبط شود. مسعود کشمیری با ضبطصوت بزرگ وارد میشود و درست دستگاه را کنار آقایان رجایی و باهنر قرار میدهد و طبق معمول هر جلسه چای میریزد و برای حاضران جلسه میآورد و پس از گفتوگوی کوتاهی با خسرو تهرانی از جلسه خارج میشود. او پیش از خروج از جلسه کیف بزرگی را که همیشه همراه دارد با پا به نزدیکی محمدعلی رجایی هدایت میکند.
کشمیری از ساختمان نخستوزیری خارج میشود و در میدان پاستور نزد کسانی میرود که منتظر اویند تا دبیر شورای امنیت را به یک نقطه امن انتقال دهند. ساعت 14 و 45 دقیقه روز یکشنبه 8 شهریور ۱۳۶۰ انفجاری در دفتر نخست وزیری ایران صورت گرفت. بر اثر انفجار دفتر نخست وزیری، محمد علی رجایی رئیس جمهور، محمد جواد باهنر نخست وزیر، عبدالحسین دفتریان مدیرکل مالی اداری نخست وزیری و هوشنگ وحید دستجردی -در اثر جراحات ناشی از سوختگی- به شهادت رسیدند.
همزمان صدای انفجار شدیدی منطقه را میلرزاند. مطابق نظر کارشناسان بمب از نوع خاص «تخریبی- آتشزا» بوده که از حدود 2 پوند TNT و مقداری منیزیم تشکیل و در یک کیفدستی جاسازی شده بوده است. شدت صدای انفجار در حدی بوده که پرده گوش بسیاری از حاضران در این جلسه پاره میشود.
کشمیری کیست؟
مسعود کشمیری فرزند سعید با شماره شناسنامه 401، متولد 1329 از کرمانشاه، دارای مدرک لیسانس علوم اداری و مدیریت بازرگانی از دانشگاه تهران بود که از تاریخ 23/5/51 تا اواخر سال 53 با قراردادهای 6 ماهه به عنوان کارآموز در وزارت کار و امور اجتماعی شاغل بوده است.
وی همچنین پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در شرکت "سایبرناتیک" و شرکت انگلیسی "رایدر هند" با مسئولیت فردی معروف به "مستر نیشام" شاغل بوده است. با پیروزی انقلاب و بازگشت خارجی ها به کشورهایشان، شرکت مذکور منحل می شود و مسئول شرکت با برجای گذاشتن اموال خود از کشور فرار می کند.
شرکت سایبرناتیک نیز مربوط به اسماعیل داودی شمسی بوده است و معرف های کشمیری قدسی خرازیان و رضیه آیت الله زاده شیرازی از اعضای شاخص منافقین بوده اند. از دیگر معرفین وی علی اکبر تهرانی است که از متهمین ردیف اول در پرونده هشتم شهریور بوده است.
وی قبل از انقلاب توسط پسر دایی خود، ابوالفضل دلنواز -که برادر همسرش نیز بود و در درگیری مسلحانه معدوم شد-، جذب سازمان مجاهدین شد. ابتدا در بحث های خانوادگی از آنها حمایت می کرد، لیکن به مرور زمان چهره ای حزب اللهی و حامی جمهوری اسلامی به خود گرفت و کمی پیچیده تر عمل کرد.
وی سپس دستور ضرورت نفوذ در نخست وزیری را دریافت می کند و برای آغاز این مسیر، ابتدا عضو دفتر نخست وزیری در سیتان و بلوچستان می شود. کشمیری مدتی کوتاه نیز در دفتر محسن سازگارا معاونت سیاسی اجتماعی بهزادنبوی وزیر وقت مشاور در امور اجرایی مشغول به کار شد و از آنجا به دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری به سرپرستی خسرو تهرانی رفت. وی از آنجا مدتی به فعالیت در دبیرخانه شورای امنیت پرداخت و سپس جانشین خسرو تهرانی در دبیرخانه شورای امنیت شد. عملکرد وی در این جایگاه آنچنان بود که بسیاری به غلط تصور کرده اند وی خود دبیر شورای امنیت بوده است.
پس از انفجار دفتر نخست وزیری، در نتیجه بازرسی از منزل مسعود در شهرستان کرج، مقادیر زیادی سلاح و مهمات کشف شد، پدر مسعود کشمیری بازنشسته شرکت نفت بود که در سال 1377 به علت سرطان در انگلستان فوت و دفن شد.
مسعود کشمیری همچنان زنده است، برخی از اعضای منافقین معتقدند او نیز همچون بسیاری دیگر از اعضای ارشد منافقین بریده است و برخی دیگر او را به دلیل جرم آشکاری که مرتکب شد،ه همچنان محتاج منافقین می دانند و معتقدند با مسعود و مریم رجوی در اردن به سر می برد. اما آنچه موجب افسوس است، این است که او در پی آنکه پرونده انفجار نخست وزیری همچنان مسکوت مانده است، علی رغم اینکه تمام اسناد محکمه پسند بر علیه او دلالت دارند، گویا مورد تعقیب هیچ نهاد بین المللی همچون اینترپل نیست و این است که بر مظلومیت رجایی و باهنر می افزاید...
قاتل شهید بهشتی و شهید دیالمه کیست؟
محمد رضا کلاهی صمدی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، در سال 1357 ، به سازمان منافقین پیوست . ابتدا در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت و پس از مدتی با خط دهی سازمان از انمن اظهار بریدگی نموده ، ضمن اینکه در همان مقطع با سازمان ارتباط تنگاتنگی داشته است ، به عنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی ولی عصر ( تهران ) واقع در خیابان پاستور ، شروع به فعالیت و به تدریج با هدایت منافقین ، وارد حزب جمهوری اسلامی می شود.
کلاهی در تشکیلات دفتر مرکزی حزب در جایگاهی قرار می گیرد که از کلیه جریانات مهم حزبی و مملکتی ( دولت ، مجلس ، نهادها و ... ) مطلع بوده و همچنین مسئول دعوتها برای کنفرانس ها ، میز گردها و یا جلسات بوده ، ضمن اینکه حفاظت سالن نیز به عهده او بوده است . او مستقیما زیر نظر یکی از افراد کادر مرکزی منافقین به نام هادی روشن روانی با نام مستعار مقدم قرار داشته است.
کلاهی از تاریخ 1/9/1359 در منزل شخصی فردی به نام سعید عباس مودب صفت ، به عنوان مستأجر و به صورت انفرادی زندگی می کرده و بعضا افرادی زا نیز با خود به منزل می آورده است . وی ساعت 7 صبح از خانه خارج و حدود 8 شب به خانه باز می گشت و در رفت و آمد بسیار محتاط و مرتبا خودش را چک می کرد و حتی برای رفتن به دستشویی ، در اتاق خودش را قفل می نموده است.
وی چند روز قبل از انفجار حزب ، کیف سامسونت خود را عوض کرده و یک کیف بزرگ را با خودش حمل می نموده و چون رفت و آمد وی در طول روز به حزب زیاد بوده ، کمتر مورد بازرسی قرار می گرفت.
پس از انفجار حزب جمهوری اسلامی ، او متواری و در خانه های تیمی منافقین مخفی و نهایتا از طریق مرز غرب کشور توسط عوامل منافقین به عراق منتقل شد.
نامبرده در عراق در بخش عارفی ( روابط با عراق ) با نام مستعار کریم فعالیت می کرده و با یکی از منافقین با نام خورشید فرجی زنوز ، اهل تهران ، ازدواجی می نماید . همسرش قبال مسئول نهاد بوده که تنزل رده داشته ، مدتی فرمانده گردان ارکان ( پشتیبانی ) و مدتی مسئول تاسیسات بوده است . وی آموزش خلبانی را گذرانده ، آخرین مسئولیتش به عنوان فرمانده یگان پدافند در به اصطلاح ارتش آزادیبخش سازماندهی شده است.
گفته می شود کلاهی در سال 1370 ، نسبت به سازمان مسئله دار شده و در سال 1372 از سازمان جدا | شده | و در سال 1373 از عراق به آلمان رفته است.
۹۶/۰۶/۰۷