مصطفی ظاهری – رجانیوز: دکتر
حسن روحانی در گفت و گوی تلویزیونی خود با مردم که در شامگاه یکشنبه ۱۱
مرداد برگزار شد در خصوص وضعیت دفاعی و صنایع نظامی کشور در مدت دو سال
عملکرد دولت خویش و همچنین پس از توافق وین مطالب سوال بر انگیزی را مطرح
کرده اند.
به گزارش رجانیوز، متن این صحبت ها در ذیل به آن اشاره خواهد شد:
«این
قطعنامه نه تنها مشکلی را برای امنیت ملی ما و قدرت دفاعی ما ایجاد
نمیکند، بلکه حتی در همین قطعنامه تحریم تسلیحاتی ما به محدودیت تبدیل شده
است و آن هم برای ۵ سال بوده و ما موردی طبق مقرراتی که در این قطعنامه
آمده، میتوانیم معامله کنیم.
بحث موشکی ما به لحاظ زمانی محدود شده
است، اما در عین حال این قطعنامه هیچگونه محدودیتی برای ما ایجاد نمیکند
و بیانیه جمهوری اسلامی ایران بعد از این قطعنامه به صراحت اعلام کرد که
ما اجازه هیچگونه تضعیف امنیت ملی و قدرت دفاعی خودمان را نمیدهیم و
اتفاقا طبق این قطعنامه، قدرت موشکی ما نیز تهدید نمیشود.
این
قطعنامه میگوید موشکی که برای حمل کلاهک هستهای طراحی شده باشد، محدود
میشود که ما هیچوقت به دنبال آن نبودهایم، زیرا به دنبال بمب اتم
نیستیم. در قطعنامه ۱۹۲۹ آمده بود که اگر موشکی امکان و توان حمل سلاح
هستهای را داشته باشد، ممنوع است، ولی امروز میگوید موشکی که برای این
کار طراحی شده باشد و ما هیچگاه این طراحی را انجام ندادهایم. نگرانیای
وجود ندارد و این دستاورد بسیار خوبی است که ملت ما با هدایتهای مقام معظم
رهبری به دست آورده است.
قدرت دفاعی ما به هیچعنوان کاسته نخواهد
شد و در اینجا به مردم ایران عرض میکنم که برخیها که در گوشه و کنار
میگویند دولت دنبال اقتصاد، مهار تورم، رفع رکود، بهداشت و درمان، سلامت و
سیاست خارجی است، ولی دنبال تقویت بنیه دفاعی نیست، ما در سلاحهای
استراتژیک و تقویت بنیه دفاعیمان کاری که دولت در این دو سال انجام داده
است، به اندازه ۸۰ درصد ۱۰ سال قبل است.»
در خصوص صحبت های فوق مواردی است که در ادامه به آن می پردازیم.
۱-
در قطعنامه اخیر شورای امنیت درباره مذاکرات هسته ای که برجام را پذیرفته
است کلیه فعالیتهای هستهای و نظامی متعارف ایران باید تحت نظارت شورای
امنیت سازمان ملل قرار گیرد. شاید برای فعالیت های هستهای مسالهای نباشد
اما اینکه تعاملات نظامی متعارف با اطلاع شورای امنیت باشد به معنای اطلاع
داشتن آمریکا و سایر کشورهای متخاصم بوده و این مساله از نظر امنیتی کار
صلاحی نیست. در بند ۵ بیانیه مستقل که در پیوست B آمده است، تاکید میکند «تمامی
کشورها، مشروط به اینکه شورای امنیت پیشاپیش بر مبنایی مورد به مورد،
تصمیم به تصویب بگیرد، باید در این فعالیتها مشارکت داشته و اجازه آن را
صادر کنند» به عبارت دیگر تمامی کشورها در تعاملات نظامی متعارف با ایران نیازمند تایید شورای امنیت به صورت مورد به مورد هستند.
۲-
در قطعنامه شورای امنیت ایجاد ممنوعیت در فروش تسلیحات توسط ایران آمده
است بطوریکه در بند ۶ بخش b از کشورهای عضو خواسته شده است تا «بایستی
تمهیدات لازم را جهت جلوگیری از تأمین، فروش یا انتقال تسلیحات یا مواد
مرتبط از خاک ایران، توسط اتباع یا کشتیها و هواپیماهای تحت پرچم خود به
عمل آورند» این بند به معنای این است که ایران نمی تواند متحدان خود
در منطقه را تجهیز کند. متحدانی مانند سوریه، عراق و یا حزب الله لبنان.
معنای دیگر این عبارت سرریز شدن مساله هستهای ایران به حوزه سیاستهای
منطقهای ایران است.
آقای
روحانی می گویند این محدودیت صرفا برای ۵ سال که در جواب ایشان باید گفت
که اولا قرار بر این بود که این مذاکرات صرفا در خصوص مسئله هسته ای باشد و
اجازه ای که مقام معظم رهبری برای مذاکره به دولت یازدهم داده اند بنا بر
فرمایشات معظم له، صرفا در مسئله هسته ای است و این اقدام دولت، تخطی از
مجوز رهبر انقلاب می باشد. ثانیاً طی وعده ای که خود دولت، بارها و بارها
داده اند و مقام
معظم رهبری نیز آن را از خطوط قرمز نظام معرفی کرده بودند لغو یکباره همه
تحریم ها بوده است، نه اینکه این برداشته شدن این تحریم را به ۵ سال یا ۸
سال آینده موکول کنیم و نکته سوم که بسیار مهم و حیاتی است اینکه؛ عدم صدور
سلاح به دستان گروه های مقاومت در سوریه، عراق و غزه یک حربه بسیار پیچیده
امریکایی است و از دستاوردهای بزرگ آنان محسوب می گردد چرا که با این کار
ایران را در منطقه زمین گیر کرده اند و به راحتی می توانند نسخه منطقه را
مطابق آنچه به آن میل می کنند بپیچند.
۳- این قطعنامه به مساله موشکی ایران صراحتا پرداخته است که به بند ۳ از بیانیه مستقل ضمیمه برمی گردد. در این بند آمده «از ایران خواسته میشود تا هیچ فعالیتی مرتبط با موشکهای بالستیک طراحی شده با قابلیت حمل تسلیحات هستهای صورت ندهد، از جمله شلیک هرگونه موشک با استفاده از چنین فناوریهای مربوط به موشکهای بالستیک، تا زمان هشت سال پس از «روز پذیرش برجام» و یا تا زمانی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی گزارشی ارائه دهد که «جمعبندی مبسوط» را تأیید کند، بسته به اینکه کدام زودتر اتفاق افتد» این عبارت به معنای سرریز شدن پرونده هستهای به مسایل موشکی است. همچنین این درخواست از ایران مستلزم یک مکانیزم نظارت میباشد تا شورای امنیت بتواند از انجام شدن این بند اطمینان حاصل کند. لذا می توان انتظار داشت که یک مکانیزم نظارتی برای آزمایشات موشکی ایران در نظر گرفته شود.
آقای
روحانی در صحبت تلوزیونی خود اعلام کرد که بحث موشکی مطورحه در قطعنامه
اخیر شامل موشک هایی که تاکنون ایران طراحی کرده و آن ها را ساخته است نمی
شود و استنباط ایشان بر این واژه "قابلیت حمل تسلیحات هسته ای"
است؛ برای برخی در نگاه اول این چنین به نظر میرسد که با توجه به قید
چنین عبارتی در قطعنامه، لاجرم موشکهای بالستیک متعارف فعلی ایران با توجه
اینکه جمهوری اسلامی ایران همواره تأکید داشته است که هیچگاه بهدنبال
سلاح هستهای نبوده و نخواهد بود، مشمول این بند از قطعنامه نخواهد شد، اما
متاسفانه برخلاف تصور رئیس جمهور، داستان بهگونهای دیگر است.
اساساً
به بخش انفجاری موشک ها که بر سر آنها نصب می شود "سرجنگی" می گویند که
اکثر قریب به اتفاق موشک های کروز و موشک های بالستیک چه از نوع موشک های
بالستیک علمی – تحقیقاتی ماهواره بر و چه موشک های بالستیک جنگی که در دنیا
طراحی و ساخته می شوند قابلیت حمل کلاهک هسته ای بجای مواد منفجره متعارف
را در بخش "سرجنگی" خود دارا هستند که این شامل موشک های شهاب۳ و ۴، موشک
ماهواره بر امید، قدر، قیام، سجیل، فاتح و ... ایرانی نیز می شود و با
توجه به سابقه دکتر روحانی در سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی بعید به نظر
می رسد شخص ایشان از این موضوع و مسئله بی اطلاع باشند. هر چند حتی اگر بی
اطلاعی ایشان را هم فرض کنیم، حضور کارشناسان خبره نظامی در بدنه دولت، فرض
عدم اطلاع آقای روحانی و تیم دیپلماسی هسته ای از این مسئله را به سمت
محال میل می کند.
با این وصف با وجود این بند در قطعنامه،
جمهوری اسلامی ایران، تمامی موشک های بالستیک و بعضی از موشک های کروز
ایرانی مشمول تحریم گشته اند و ایران در بازه زمانی ۸ سال حق هیچگونه
فعالیتی بر روی این موشک ها که شامل طراحی، ساخت و مونتاژ و تست و یا حتی
فروش آن ها می گردد را نخواهد داشت، بگونه ای که کافیست یک پیچ برای موشک
های بالستیک بسازیم و یا خریداری کنیم تا مکانیزم ماشه در قطعنامه اجرایی
گردد.
البته این مسئله بغرنج شامل تست و
آزمایش یا بهکارگیری موشکهای حامل ماهواره و یا حامل محمولههای فضایی
را نیز نخواهد داشت و بدین ترتیب کشورمان از یک علم بسیار مهم و حیاتی در
دوره کنونی نیز برای سالها محروم خواهد شد!
۴- از
دیگر مسائل فنی- نظامی که امریکایی ها در سال های اخیر درگیر آن بوده اند و
هزینه چندین میلیارد دلاری را برای آن تا کنون نموده اند، بحث سامانه دفاع
موشکی شان می باشد و این سامانه که از پیشرفته ترین موشک های surface to
air امریکایی و اسرائیلی همچون THAAD و Arrow بهره می برد هنوز به آن سطح
پیشرفتگی که بتواند بر موشک های بالستیک ایرانی فائق آید نرسیده است و این
بازه ۸ سال توقف ایرانی در مسئله موشکی که شامل حوزه تحقیقات و خروجی آن
طراحی، ساخت و تست می شود این امکان و فرصت را برای طرف امریکایی فراهم می
آورد که بتواند در این بازه زمانی با ارتقاء سامانه دفاع موشکی خود، توان
مقابله موشکی با ایران را در منطقه پیدا کند و البته ایران را از راهبرد
توسعه موشکی خود که در سند توسعه فناوری هوافضا و همچنین سیاستهای کلی
برنامه ششم توسعه آمده است باز دارد.
در فصل امور دفاعی و امنیتی، سیاست های کلی برنامه ششم توسعه که در تیر ماه امسال توسط مقام معظم رهبری ابلاغ شده است، آمده:
«
۵۲- افزایش توان دفاعی در تراز قدرت منطقهای در جهت تأمین منافع و امنیت
ملی با تخصیص حداقل ۵ درصد بودجه عمومی کشور برای بنیه دفاعی.
۵۳- ارتقاء توان بازدارندگی کشور با:
۱-۵۳-
توسعه توان موشکی و فناوریها و ظرفیت تولید سلاحها و تجهیزات عمده دفاعی
برترساز با توان بازدارندگی و متناسب با انواع تهدیدات.»
۵- دکتر
روحانی در بخش دیگری از ادعاهای خویش مدعی شده اند که در دو سال گذشته در
حوزه دفاعی به اندازه ۸۰ درصد، ده سال گذشته فعالیت شده است. برای صحت
ادعای ایشان کافیست به ارغام بودجه ای که در دو سال گذشته، دولت یازدهم به
وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح بابت توسعه صنایع نظامی کشور در جهت
افزایش تامین امنیت و ارتقا توان دفاعی کشور توسط سپاه، ارتش و نیروی
انتظامی داده است را بررسی کنیم.
بودجه وزارت دفاع و پشتیبانی
نیروهای مسلح که تنها تامین کننده اقلام نظامی کشور محسوب می گردد در سال
پایانی دولت احمدی نژاد، سال ۹۲ مبلغی بالغ بر ۱۳۶.۹۲۵.۸۰۰ میلیون ریال
بوده است. دولت در مرداد ماه ۱۳۹۲ به آقای روحانی تحویل داده شد و ایشان ۴
ماه بعد، لایحه بودجه ۱۳۹۳ را به مجلس ارائه نموده اند که بودجه وزارت
دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح با کاهش چشمگیر و سوال برانگیزی به مبلغ
۲۰.۹۲۹.۳۲۰ میلیون ریال کاهش یافت. این به معنای این است که بودجه سال ۹۲
معادل ۵/۶ برابر بودجه سال ۹۳ بوده است و این بودجه در سال ۹۴ با ۲۷ درصد
افزایش که بخش عمده ای از آن برای جبران کسری بودجه عظیم بوجود آمده در این
وزارتخانه در سال ۹۳ و البته افزایش ۱۵ درصدی حقوق تمامی کارمندان دولت می
باشد به مبلغ ۲۶.۶۴۶.۲۶۶ افزایش یافت که در مقایسه با سال ۹۲ می توان گفت،
بودجه سال ۹۲ معادل ۳/۵ برابر بودجه سال ۹۴ بوده است که اگر میزان تورم را
نیز در این دو سال در نظر بگیریم؛ این کاهش بودجه صنایع دفاعی کشور که
هنوز در این دو ساله پاسخی از سوی دولت به آن داده نشده است تعجب بر
انگیزتر خواهد شد.
این درحالیست که در مقایسه ارقام کلیدی بودجه سال های ۹۲ تا ۹۴ که در ذیل قابل توجه است، شاهد رشد ۷.۵ درصدی منابع بودجه سال ۹۳ نسبت به ۹۲ و ۱۵ درصدی بودجه سال ۹۴ نسبت به سال ۹۲ و افزایش ۸ درصدی در آمد دولت سال ۹۳ نسبت به سال ۹۲ و افزایش ۲۹ درصدی درآمد دولت سال ۹۴ نسبت به سال ۹۲ می باشیم.
و البته باید این مسئله را در نظر بگیریم که حسن روحانی در دی ماه ۱۳۹۳ همزمان با برگزاری رزمایش محمد رسول الله ارتش با بیان اینکه برخی تنها اقتدار را برد موشک میدانند گفت: «ارتش، بسیج، نیروهای مسلح اقتدار ما هستند قبول، اما اگر در کشور ما انواع سلاح و امکانات نظامی داشته باشیم ولی برای گندم نیازمند به دیگران باشیم این اقتدار حاصل نمیشود».
با این وصف با اینکه هیچگونه تلاشی برای ارتقای توان دفاعی کشور در دو سال گذشته از سوی دولت یازدهم دیده نشده و بلعکس اقداماتی صورت پذیرفته که در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، نمونه ای از آن را نمی توان مشاهده نمود؛ آقای روحانی در برابر ۷۸ میلیون ایرانی ادعای افزایش توان دفاعی کشور را در دولت خویش می نمایند.
شهید دکتر سیدحسن آیت علاوه بر جنبه ایجابی شخصیت سیاسی خود –که اوج آن در تلاش سرسختانه و مبارزه نفسگیر خود با لیبرالها برای تثبیت اصل ولایت فقیه در قانون اساسی قابل مشاهده است- جنبه سلبی هم داشت. خط قرمز سیاسی آیت روحانیت و به ویژه مسئله ولایت فقیه بود، بنابراین هرجا با شامه حساس سیاسی خود احساس میکرد که جریاناتی علیه این نهاد گام برمی دارد، صریحا موضع میگرفت. از همین روست که بسیاری از سخنرانی های وی در نقد جریان لیبرال و ملیگراها بود. آنچه در زیر میآید سخنرانی منتشر نشده ایشان در تالار اجتماعات مؤسسه اطلاعات در سال ۱۳۵۹ است.
******
بسمالله الرحمن الرحیم
در خدمت دستگاه بودن روزنامه، در گذشته از اهمیت مؤسسه کم نمیکند، چه بطور کلی اطلاعات روزنامهای است که بررسیاش و تاریخش میتواند راه آینده و عظمت آن را به ما نشان بدهد و موضوعی که اهمیت فعلی را باز اضافه میکند این است که ما در حساسترین لحظات از عمق انقلابمان قرار داریم، انقلاب عظیم اسلامی، حساسترین ایام خود را میگذراند، صف آراییهایی دارد انجام میشود و دشمن با تمام قوا و نیرو و حیله و تزویر و قدرت وارد میدان شده، چون میبیند انقلابی که علیرغم پیشبینی ابرقدرتها و عوامل داخلی آنها، فراترین و پرقدرتترین دستگاه استبدادی و استعماری را در هم ریخت، درد شکل میگیرد و به نتیجه میرسد، یعنی قانون اساسیاش به دست مجلس خبرگانی که در تاریخ قطعا از مهمترین مجالسی از این نوع که تاکنون در دنیا بوده تدوین میگردد، این را از این جهت نمیگویم که خودم از اعضای مجلس هستم، بلکه از این جهت میگویم که دشمن و حتی دوست هم متوجه نبود این مجلس چنین مجلسی از کار در خواهد آمد. آنها فکر میکردند این مجلس حداکثر تا آن ۳۱ روزی که برایش تعیین کرده بودند با آن آییننامه کذایی انجام خواهد شد و آن پیشنویس را به تصویب میرساند، اما این مجلس به قدری انقلابی عمل کرد که ضد انقلاب که اول به آن پیشنویس هم راضی نبود و میخواست که رقیقترش کند و ضد انقلاب را تقویت کند، حالا به آن پیشنویس راضی شده! بله این مجلس به این صورت در آمد، یعنی همه آن کانالهایی را که برایش درست کرده بودند، در هم شکست و یک قانون اساسی انقلابی اسلامی که ترجمه نیست، اصیل است و روی کلمه کلمهاش بحث شده دارد تصویب میکند و تصویب کرده است. کافی است که شما به یکی از دو اصلی که دیروز تصویب شد، توه کنید.
«کلیه ثروتهای ناشی از ربا، رشوه ، مقاطعه کاری ، اختلاس، دزدی دایرکردن اماکن فساد و نظایر اینها، باید به بیتالمال برگردد. » و تجسم کنید باید اجرا بشود که خواهد شد، این است که به انقلاب ما اصالت میدهد، مجموعه مسایلی که گفتم به اهمیت این جلسه اضافه میکند، بنابراین من باید موضوعی را انتخاب کنم و درباره آن بحث کنم که شایسته چنین مجلسی باشد، اما من ضمن اینکه مطالب مهمی را در اینجا عنوان خواهم کرد مطالب مهمتر را در یک سخنرانی طولانی خواهم کرد و پرده از چهره ضد انقلاب ، دولت و شورای انقلااب صراحتا بر خواهم داشت.
البته هنوز موقع آن سخنرانی نرسیده، موقعش خواهد رسید و امیدواریم که سرنوشت ساز باشد چون به مرحلهای رسیدهایم که شوخی و مسامحه و اهمال معنی ندارد. بازی کردن با انقلابی که من به حق آن را دومین حادثه تاریخ بشر قلمداد میکنم، این که من میگویم به حق برای اینکه در نظام طاغوتی گذشته عادت کرده بودند یا عادت داده بودند به مردم به خصوص عوامل دستگاه و جیره خواران دستگاه که همیشه اغراقآمیز صحبت کنند. هرکار «شاهنشاه آریامهر» را غرور آمیزترین و بزرگترین و نظایر اینها قلمداد کنند، یعنی نظام دیکتاتوری لازمهاش اغراق گویی در تملق و نظایر اینهاست. این زمان شاه سابق و پدرش تنها نبود. از زمان سلطان محمود غزنوی و دیگران هم که بررسی کنید میبینید شاعر آسمان را تشبیه کرده به یک قاشق بیدستهای که کنار مطبخ سلطان محمود افتاده است و ماه آسمان را تشبیه کرده به نعل است سلطان محمود، آن هم نه کامل بلکه شکسته و آن تعلقاتی که همین روزنامه اطلاعات را اگر ورق بزنید میبینید و احتیاج به گفتن نیست ...
دومین حادثه بزرگ تاریخ
اما من در اینجا نظرم اغراقگویی نیست، اینکه گفتم دومین حادثه تاریخ بشر است، این را معتقدم و اثبات هم میتوانم بکنم، چرا که این حادثه اگر بگوییم بالفعل، بلکه بالقوه دومین حادثه بزرگ تاریخ بشر است، حادثهای که تأثیرات جهانیاش (کار به تأثیرات داخلیاش ندارم) هم اکنون روشن و واضح است و تأثیرات جهانی آیندهاش به قدری برای استمعارگران و ابرقدرتها وحشتناک و نگران کننده است که الان میبینیم تمام قوایشان را در داخل خارج با یکدیگر متحد کردهاند و بسیج کردهاند علیه این انقلاب، فراماسونها ، نوکران آمریکا، نوکران انگلستان، عوامل شوروی، تمام اینها با تمام اختلافاتی که دارند در یک نکته و در یک خبر متفق شدهاند و آن کوبیدن این انقلاب است چنانکه در یک نکته متفق بودند و آن جلوگیری از پیروزی این انقلاب بود.
همان مو قع که «هواکوفنگ» میآمد ایران، آمریکا هم شاه را تأیید میکرد، شوروی هم سکوت تأییدآمیز میکرد، همه اینها با هم توافق داشتند که آن انقلاب در مرحله اول موفق و پیروز بشود، اما علیرغم همه تلاشها و باورهای آنها ـ چون نمیتوانستند تصور کند که این انقلاب حتی در آن مرحله موفق خواهد شد به تلاشها را بکار برند و در مرحله دوم تلاشها را به صورت دیگر و در جبهههای مختلف دارند ادامه میدهند، بحث امروز را تا آنجا که ممکن است در این مورد یعنی رسالت انقلاب ایران با توجه به نیروی ضد انقلاب و نیروی خود انقلاب بررسی میکنیم.
جنگ حق و باطل یک جنگ جدیدی نیست، به اندازه عمر بشر عمر دارد، بشر اولیه البته مطابق فطرتش یک زندگی ساده و عادلانه است، خودش بر خودش حکومت میکرد، امتیازی وجود نداشت به تدریج و به قول سعیدی: «بنیاد ظلم در ابتدا اندک بود هر که آمد بر آن مزیدی کرد.»
ظلم کم بود، مرتب زیاد شد، سازمان یافته و مطابق نقشه شد و ادامه پیدا کرد ، در مقابل ضد ظلم هم تلاش کرد ... سلاحهای این دو دسته متفاوت بود و هست، سلاح باطل و ظلم استبداد و تزویر و استفاده از قدرت به هر شکلی است. زر و زور و تزویر ، هر سه اینها قدرت است. روز مشخص است (روز فیزیکی، زور نظامی)، زر هم نوعی زور است، یعنی با پول عقاید و افکار را بخرند یا بسازید و این ساختن را شما روزنامهنگاران خوب میدانید یعنی ه، فکر سختن به چه شکل و به چه نحو، تزویر هم بساز نوعی زور و قدرت است این سلاح باطل است که همیشه از آن استفاده کرده، یعنی به هر وسیلهای متوسل شده و میشود که به دفت و نتیجه برسد. سلاح حق نیروی خود حق و طرفدارانش است و شهادت و فداکاری سرمایه آنها و قدرت آنها را علیه باطل تشکیل میدهد و در طول تاریخ میبینیم:
موسی و فرعون، عیسی و مخالفین ، پیامبران و غیر پیامبران با ظلم مبارزه کردند، اما پایه مبارزه با ظلم در بعد جهانی و در بعد زمانی نامحدود در اسلام دارد. یعنی پیش از اسلام هیچ کجا نمیبینید که دیدگاهش از نظر علمی و عملی تمام دنیا باشد. یعنی هم از نظر تئوری مقصدش هم دنیا باشد و هم خود بنیانگزار مکتب شروع کرده باشد. به صورت جهانی عمل کند موسی بر ضد ظلم قیام کرد، ولی منطقهای شد، عیسی قیام کرد. از نظر تئوری جهانی بود، اما از نظر عملی جهانی کار نکرد، اما پیامبر اسلام هم از نظر تئوری چنانکه در قرآن مردم جهان را مخاطب قرار می دهد (نامی) و هم از نظر عملی او همان روز اول نشان داد که میخواهد در حد جهانی کار کند.
چنانچه در جنگ خندق مینویسند: که مسلمین به علت زیاد بودن دشمن که میخواست هجوم بیاورد به فکر چاره افتادند چون اگر چاره نمیاندیشیدند قوای دشمن آنقدر زیاد بود که میتوانست آنها را زیر سم اسبها از بین ببرد. به فکر افتادند و از فکر سلمان فارسی استفاده کردند تا آن خندق را دور مدینه حفر کنند که دشمن نتواند یکباره هجوم بیاورد. در تاریخ مینویسد اینها در حالیکه خندق میکندند در مضیقه هم بودند، باید فقط شیره خرما را بمکند و قدرت و توان بیابند تا بتوانند بجنگند و نوشتهاند وقتی کلنگها را به زمین و سنگها میزدند و جرقه برمیخواست پیامبر میگفت من کاخ مدائن را در این جرقه میبینم یا کاخ امپراتور روم را دیدم.
یعنی سقوط این دستگاههای ظلم و بیدادگری را پیشبینی میکرد و هدف خود قرار میداد. پس شروع انقلاب به صورت جهانی از آنجا بود این کشمکش ادامه پیدا کرد. تاریخ مفصل است ، بنی امیه ، بنیعباس ، و سلاطین و بیدادگران در گوشه و کنار دنیا به مقابله با این مکتب پرداختند، البته ظلم منحصر به شرق نبود و نیست در غرب و شرق عامل هم صف ظلم بوده و هست و هم صف حق بوده و هست. اما در قرون اخیر صف باطل به علت پیشرفت علم، به علت در خدمت گرفتن تکنیک و صنعت یک صف سازمان یافته و با نقشه شد بر خلاف گذشته که اگر چنگیزخان ظلم میکرد، ظلم سازمان یافته و از روی نقشه نبود، میآمد حمله میکرد غارت میکرد و میبرد و بعد هم ساقط میشد جانشینانش ساقط میشدند و ظالم دیگری میآمد سرکار، اما در عصر حاضر همانطور که صنعت به این اندازه پیشرفت کرده است که با صنایع اتوماتیک روبرو هستیم، ماشین میسازد که خود به خود کارش انجام میشود و نیازی نیست که کسی بالای سرش باشد. و حتی سفینه از زمین حرکت میکند در ماه مینشیند ، سنگ و خاک ماه را جمع میکند میآورد روی زمین، بدون آنکه سرنشین داشته باشد، ظلم و بیداد هم اینطوری علمی شد، یعنی کاری کردند در نظامهای مختلف که به طور اتوماتیک و خود کار ملل را استثمار میکردند و میکنند. از زمان صفویه شروع شد اما اندک بود. در زمان قاجاریه نشانههای بارزش را در ایران میبینیم که شروع میکنند به امتیازات گرفتن، امتیاز نفت، امتیاز تنباکو و امتیاز سایر معادن و شروع میکنند به تحریف اخلاق عمومی و فرهنگ عمومی.
از امتیاز تنباکو تا انقلاب مشروطیت
میبینیم که مردم روی آن احساسات مذهبی و معتقدات مذهبی که داشتند خود به خود بسیج میشوند و در مقابل همین جنایات، مبارزات اسد آبادی و یارانش، میرزا رضا کرمانی، روحانیون و ملت ایران مشهود است و نه تنها ملت ایران، تمام ملل اسلامی که خودش صدها جلد کتاب درباره اش نوشته شده و میشود و میتوان نوشت. در یورش اولیه استعمار با همه حیلهگری و نیرنگ و قدرتش توفیق چندانی بدست نیاورد.
میبینیم که امتیاز تنباکو با فتوای یک عالم و دانشمند از بین میرود ـ تمام جادوهای دشمن را همانطور که عصای موسی جادوهای فرعون را بلعید این یک فرد هم همه آنها را باطل کرد و از بین برد. اما استعمار حملات خودش را ادامه داد با نقشههای دقیقتر، ملت ایران متوجه شد که نظام دیکتاتوری و ضد اسلامی که (قبلا مردم را هم ضد اسلامی میدانست) یعنی بعد از پیامبر مسلمین و به خصوص شیعیان تمام حکام را فاسد میدانستند، چون کسانی را که باید بر مردم حکومت کنند، اسلام گفته بود چه کسانی هستند، باید فقیه ، عادل و پرهیز کار میبودند و ما میبینیم هیچ یک از این سلاطین چنین خصوصیتی را نداشتند و به همین دلیل ملت آنها را قبول نداشتند. اما در دوره قاجار دیدند که وجود این نظام باعث میشود که همه مملکت در دست یک نفر باشد. و این یک نفر هم به خاطر حفظ منافع خودش همه چیز مملکت را به خارجی واگذار میکند. چنانچه در زمان ناصرالدین شاه قراردادی امضا شد، که با مبارزات ملت ایران از بین رفت که به اقرار خود انگلستان تمام کشور را به مدت ۷۰ سال فروختند به یک شرکت انگلیسی، یک فرد انگلیسی بنام «بارون دو رویتر» تمام جنگلها، شهرها، تمام اراضی ، واگذار شد به آن شرکت که اگر بعد بکار افتاد پانزده در صد آن را به صاحب آن بدهد و ۸۵ درصد را خودش ببرد این قرار داد را باید بروید بخوانید تا ببینید چه میگویم.
این بود که انقلاب مشروطیت رخ داد، اما انقلاب مشروطیت ضمن اینکه قاجاریه را تضعیف کرد موفق نبود به دلیل اینکه انقلاب ، همه جانبه و دارای ابعاد مختلف نبود، فکر نکرده بود که تنها دیکتاتوری یک فرد نیست که مملکت را خراب میکند.
این بود که انقلاب مشروطیت رخ داد، اما انقلاب مشروطیت ضمن اینکه قاجاریه را تضعیف کرد موفق نبود به دلیل اینکه انقلاب، همه جانبه و دارای ابعاد مختلف نبود، فکر نکرده بود که تنها دیکتاتوری یک فرد نیست که مملکت را خراب میکند.
آن نظام اجتماعی است که باعث فساد میشود، بنابراین باز همان «ملک ها و والهها و سلطنهها » این بار با لباس مشروطیت و با در دست داشتن قانون اساسی آنچنانی شروع کردند به غارت کردن مردم و بعد هم همان آزادی ظاهری را استعمار نپسندید و رضاخان را به مردم مسلط کرد شروع کرد از خودش و با کمک افرادی که از غرب آمده بودند و در اینجا ساخته شده بودند مثل محمدعلی فروغی که فیلسوف قلمداد میشد.
حاج مخبرالسلطنه هدایت و تمام این دولهها و ملکها شروع کردند به از بین بردن فرهنگ اسلامی. که مملکت بطور خودکار در خدمت استعمار قرار بگیرد و با سقوط رضا خان میبینیم که چند نتیجه آنها بدست آورده بودند. وقتی که رضا خان سقوط کرد، یک عدهای در این مملکت پیدا شده بودند که تعدادشان زیاد بود و وطن فروشی را عیب میدانستند و افتخار میکردند به عامل بیگانه بودن. رسما در سازمانهای وابسته به بیگانه شرکت داشتند، اینها کسانی هستند که رسما در خدمت بیگانه بودند. یک گروه دیگر بودند که به این شدت نبود، اما میگفتند و میگویند هنوز واقعیت را باید قبول کرد که چه بخواهیم و چه نخواهیم ارباب دنیا انگلستان است. اوست که به دنیا حکومت میکند، بنابراین ما باید این ارباب را بپذیریم، منتهی التماس کنیم یا التجا کنیم که ما را هم حساب کنید اینقدر به مردم ظلم نکنید از کمونیسم و روسیه بترسید. آن موقع میگفتند از تضاد بین انگلستان ، روسیه و شوروی به نفع ملت باید استفاده کرد و حالا میگویند از تضاد بین آمریکا و شوروی و انگلستان و سایر قدرتها و ابرقدرتها باید استفاده کرد.
عدهایشان به مناسبت منافع خاصی که دارند تکیه به غرب و آمریکا و عدهای دیگر تکیه به چین و شوروی را تجویز میکنند هر دو در یک ردیفند یعنی این واقعیت را به قول خودشان پذیرفتهاند که ارباب دنیا اینها هستند، سرمایهدارش میگوید: به غرب باید تکیه کرد و طرفدار کارگرش (البته آن کسی که طرفدار اصیل هست).
میگوید مگر میشود بدون تکیه بر یک ابر قدرت با ابر قدرت دیگر جنگید؟!
این حاصل حکومت رضاخان و بعد از رضاخان تا سال ۱۳۵۵ است. اکثریت سیاستمداران (به مفهوم عام) حاصل فکرشان این بود که باید به یکی از دو بلوک متکی بود.
فشار تبلیغاتی رژیم گذشته
سالها گذشت آزادیهای نسبی مردم داشتند، اما گرداننده اصلی همان استعمارگران بودند. چون اینطرف یا نقشه نداشت و یا اگر داشت اینقدر از نظر نیرو ضعیف بود که تحتالشعاع قرار میگرفت ۲۸ مرداد کار را یکسره کرد خیلیها پیشبینی کردند از حمله یکی از تئوریسینها نوشت: با روشی که دکتر مصدق دارد دو حالت ممکن است پیش بیاید، یا یک دیکتاتوری کمونیستی و یا یک دیکتاتوری فاشیستی " و بعد پیشبینی کرد چون شرایط فعلی ایران از نظر داخلی و تاریخی امکان تسلط دیکتاتوری کمونیستی را نمیدهد، یک دیکتاتوری فاشیستی بوجود میآید که بوجود هم آمد. این دیکتاتوری تلاش کرد آخرین مقاومت مردم را در هم بشکند.
شکنجهها، زندانها، تبلیغات مختلف و روزنامهها ـ قدرت فیزیکی دشمن تنها مورد نظرمان نیست رادیو و تلویزیون و روزنامهها بیشتر به دشمن خدمت کردند و میکنند تا سازمان امنیت، ارتش و قوای انتظامی. اینها ارتش های مختلف دشمن بودند. با تبلیغات میخواستند به مردم بگویند که هیچ مقاومتی فایده ندارد، مقاومت بیفایده است همین است که هست تا جایی که خود شاه هم همین را میگفت، با وقاحت ، شکنجه میدهیم از کسی هم ترس نداریم» در یکی از مصاحبههایش گویا در همدان یک خانم خبرنگار که الان حتما آزادیخواه و طلبکار از انقلاب شده با آن صدای لرزان و حاکی از حقارت از او سؤال کرد، اعلیحضرتا: در مورد حزب رستاخیز و جناحهای مخالف چه میگویید؟ ایشان تکیه دادند به طناب و دستها در جلیقه و با آن حالت خاص گفتند« جناح معنی نمیدهد ، اختلاف سلیقه معنی نمیدهد ، همه چیز را ما گفتهایم و ما راهنمایی میکنیم.
اما علیرغم پیشبینی اسعتمار، مقاومتها در هم شکست، ملت مقاومت کرد. مبارزه اوج گرفت، اما استعمار باورش نمیشد گفت، مبارزه را کنترل میکنم و این مهره پوسیده را تا آنجا که توانستم حفظ میکنم نتوانستم عوضش میکنم، اینجا میبینید سازمانهای سیاسی که تا آن موقع خواب بودند یکباره بیدار میشوند، یکباره نام جبهه ملی را میشنوید. جبهه ملی که در سال ۱۳۲۸ از یک عده افراد نامتجانس تشکیل شده بود که خودشان هم بعد خودشان را قبول نکردند و یکدیگر را خائن قلمداد میکردند یعنی اگر اسامی ۱۹ نفر اولی را من بشمارم افرادی که با حوادث و مسایل سرو کار ندارند تعجب خواهند کرد، در این مورد در یک جلسهای گفتم و افراد هم باورشان نمیشد. که گفتم عمیدی نوری، مکی، دکتر بقایی، سنجابی، حائری زاده و دکتر مصدق. این معجون جبهه ملی اولیه بود که بعد همه توی سر هم زدند و یکدیرگ را رضد انقلاب قلمداد کردند. در آن موقعیت این جبهه تشکیل شد و نمیشود گفت که خدمت نکرد، کار را شروع کرد، ملی کردن شد که از بطن ملت برخاسته بود و رهبرش هم با مذهبیون و امامیون بود، آن را وجهه خودش کرد و شروع کرد انجام دادن، ولی همان موقع شکست خورد یعنی دکتر مصدقی که نخست وزیر بود و وزیر جنگ بود و اختیارات داشت و نطق او میشد قانون، با همین جبهه ملی نتوانست حکومتی را که بدستش دادند حفظ کند، ملت فداکری کرده بود و با خون خود دکتر مصدق را در ۳۰ تیر مجددا به سر کار آورده بود و نشان داده بود که میتواند با استعمار مبارزه کند. ولی رهبری عدم قاطعیتش را نشان داد و مملکت را تحویل دیکتاتورها داد، دیکتاتورها آمدند و آنها رفتند. ملت کشته شد و شکنجه دید اما وقتی بوی کباب بلند شد استعمار دوباره اینها را به حرکت در آورد.
از سال ۳۲ تا حدود ۳۸-۴۰ همهشان رفتند توی خانهها نشستند، هم آنها که میگفتند جبهه ملی ... . البته این به عنوان نمونه است همه احزاب سیاسی، در سال ۴۸ که کندی آمد و آن هم نه به خاطر ملت بلکه دید فشار و ظلم بر ملت به قدری شده است که ممکن است اصل ایران بیفتد داخل دامن رقیب گفت سراین دیگ را مقداری بلند کنید دو باره حضرات وارد جریان شدند و دوباره درد ملت گرفتند دوباره جبهه ملی ... ولی این جبهه ملی آن جبهه ملی نبود. تعداد اندکی از آنها بود فقط میخواستند از اسم استفاده کنند چون اسم برای عدهای جاذبه داشت آن موقع کاری کرده بود. شروع شد برای در دست گرفتن حکومت و باز میبینیم این دفعه هم شکست خوردند. حداکثر خواستشان این بود که آن دستگاه و آن دولت، با آنها کنار بیاید. چند وکیل میخواستند همین! چنان که دیدیم در عمل هم در همین حد توافق کردند و یکیشان که در دوره بیستم رفت به مجلس و الان دوره پیری را میگذارند حداکثر اعتراضش، اعتراض به یک اعتبارنماه بود آن هم اعتراض کرد و گفت آقایان این اعتبارنامه را تصویب نکنید که اگر تصویب کردید این مجلس منحل میشود و از بین میرود یعنی حفظ آن دستگاه را میخواست نه نابودی این دستگاه را و همان شخص در شهری که از آن کاندیدا شد به شهادت همین اطلاعات تولد ولیعهد را جشن گرفت.
یعنی دستگاه را قبول داشت در اینجا هست که میبینیم یک دفعه نقطه عطفی در تاریخ شروع میشود. یک آدم گمنام و دانشمند از قم پرچم مبارزه را در دست میگیرد و برای اولین بار لبه تیز حمله را متوجه شاه که بزرگترین عامل استعمار است میکند جبهه ملی و سایر سیاستمداران خفه میشوند. اگر در ۱۵ خرداد شما یک سطر آوردید این حضراتی که یقه چاک میدهند که: «انحصارطلبی، آی انقلاب رفت» یک سطر اعتراض کرده باشند به آن حادثه جنایتکارانه ، من تمام حرفهایم را پس میگیرم. صریحا گفتند اصلاحات آری ، دیکتاتوری نه، یعنی کارهای شاه را اصلاحات قلمداد کردند! و بعد هم گفتند سیاست صبر و انتظار باید پیش گرفت....!
از سال ۴۱ تا سال ۵۶ هیچ اعتراضی نیست انگار مملکت عدالت درش حکمفرماست. ظلم نمیشود. کسی شکنجه نمیبیند، کسی کشته نمیشود اموال ملت به غارت نمیرود، یک سطر اعتراض نمیشود.
تنها امام خمینی بود که در آن نطق کوبنده که هنوز باورشان نمیاید کسی در آن اوج دیکتاتوری چنین سخنرانی کرده باشد، فقط او اعتراض کرد، بقیه خفه شده بودند. سرجایشان نشسته بودند، بعد هم هیچ چیز نگفتند.
جریان گذشت و استعمار دید فشار به حد اعلی خود رسیده دوباره بازی قدیمیآش را خواست شروع کند. اول تمام همش این بود که با اصطلاح آزادی بدهد. شاه میگفت ما آزادی را اعطاء میکنیم، منت هم میگذاشت. تک حزبی را میخواست حفظ کند، جناح هم نباشد، اختلاف سلیقه هم نباشد ایشان یک آزادیهایی را اعطاء کند. در این حول و حوش است که به خاطر اینکه عمل دست انقلابیون اصلی نیفتد حضرات، سرو کلهشان پیدا میشود .... اعلامیه ۳ نفری آقای سنجابی و شاپور بختیار و آن دیگری، آقای شاپور بختیار که در شماره پنج بهمن ماه سال ۱۳۳۵ اطلاعات در اعلامیه حزب ایران و تأیید دکترین آیزنهاور آن موقع تأیید کرد دکترین استعماری آیزنهاور را. نه فقط در آن موقع به نفع ملت کار نمی کرد بلکه به ضرر ملت اعلامیه دادند و نامهای نوشتند آن هم خطاب به خود شاه که: اعلیحضرت. اوضاع بد است به داد ملت برسید.
به تدریج که انقلاب پیشرفت میکرد دشمن آقایان را بیشتر به بازی میگرفت در یک زمان افرادی که تمامشان جمع شدند نمیتوانستند صد نفر بشوند برای ایکه شورای مرکزیشان تشکیل بشود ناچار شدند آدم اجاره کنند کسی را نداشتند، آمدند عدهای را جمع کردند. و دوباره به نام جبهه ملی سال ۲۸ تشکیل میشود زمان دکتر مصدق از بین میرود، نیست و نیست دوباره سال ۳۹ زاییده میشود و دورهای فعالیت دارد دوباره نیست تا سال ۵۶ حالا چگونه میشود ۳۰ سال حساب کرد و نشست جشن گرفت به عنوان ۳۰ سال مبارزه، قالب کرد این دیگر قضاوتش با خود آقایان است! به هرحال هر چه کرد و نشست جشن گرفت به عنوان ۳۰ سال مبارزه، قالب کرد این دیگر قضاوتش با خود آقایان است به هرحال هر چه نهضت پیش میرفت استعمار بیشتر به اینها میدان میداد ملت دو میلیون نفر و ۴ میلیون نفر و در سراسر کشور ۱۵-۲۰ میلیون نفر راهپیمایی میکرد ولی بلندگوهای استعمار به پای جبهه ملی حساب میرکدند آمدند که بله ما الان در مبارزه شرکت داریم ولی شرکتشان چی بود؟
با این مصاحبهای که در روزنامه شما هست، شاپور بختیار هم که خوب رفت و الان در انگلستان او را با هلیکوپتر به این طرف و آن طرف میبرند تا به خیال خام خودشان برش گردانند. شتر در خواب بیند پنبهدانه ... آن دیگری در اوج مبارزات مصاحبهاش هست، گفت ما سلطنت را رد نمیکنیم و بعد از اینکه دستگاه از اینجا فرستاد پاریس و ذکر کرد که میروی آنجا سنگ مفت، گنجشک مفت یا آقا را قانع میکنی که شما را تأیید کند، چون کم کم باورشان شده بود که در مملکت آدم نیست جز آنها، یا سکوت میکنند اما به محض اینکه رفت و از هتل تلفن زد به مقر آقا کسی که تلفن را برداشت گفت آقا این سخن را نمیپذیرد، مگر به چند شرط.
یک: در کنگره سوسیالیستهای کانادا شرکت نکند.
دو: نامه بنویسد و قانون اساسی و سلطنت را فسخ کند.
سه: به عنوان عضو جبهه ملی نه.
چهار: ملاقات خصوصی هم با کسی نداریم مثل همه بیاید پیش من.
ایشان هم رفتند آنجا توبه نامه را نوشتند دشمن امیدوار بود که به این وسیله کنترل را در دست بگیرد یعنی حکومت را بدهد به این عده شاه هم ظاهرا برود و حکومت همین طور حفظ شود. شاپور بختیار مستقیما وابسته بیگانه بود. حرفی نیست که حالا بزنیم از سال ۱۳۳۰- روشن بود، اسناد جاسوسیآش در انگلستان بدست آمد و همان موقع علت اختلاف آیتالله کاشانی و دکتر مصدق همین بود ....
کاشانی به مصدق پیام فرستاد بختیار که سند جاسوسیاش دست من است چرا معاون وزارتش کردهای که ایشان گفتند توبه کرده و کاشانی جواب داد اگر کسی زنا کرد و توبه کرد باید پیش نماز مسجد بشود؟ یک عدهای از آنها هستند که هنوز هم قبول دارند که باید به یک نیروی خارجی متکی بود و ما نمیتوانیم اصالت داشته باشیم ولی انقلاب ایران اصالتش در این است که میگوید ما میتوانیم اصیل باشیم، میتوانیم به هیچ ابرقدرتی تکیه نکنیم چنانکه نکردیم و پیروز شدیم، ما نه تنها میتوانیم در ایران پیروز شویم بلکه میتوانیم جنگ را به سرزمین دشمن بکشانیم، جنگ ایدئولوژیکی ، چون امروز ایدئولوژی است، فکر است که حکم میکند برای خودش و ما میتوانیم با آن فکر اسلامی دشمن را چه در شرق و چه در غرب و در سرزمین خودش بکوبیم ...
چنانچه امروز فکر اسلام در افریقا در خلیج فارس، در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی دارد شکل میگیرد و دارد جا باز میکند. اگر بعضی از مسامحه کاریها و اعمال کاریهای دولت نبود تنها ما در داخل مشکلی نداشتیم بلکه همین الان دچار سرگیجه وناراحتی بود، متأسفانه بعضی اهمالکاریها به دشمن اجازه داد که آن ضربت صاعقه آسایی که خورده و گیج شده بود دوباره بلند شود و دوباره شروع کند خودش را تجدید کردن رمز پیروزی انقلاب ما و تداومش در تهاجمی بودنش است، در زمینه اقتصاد در زمینه سیاست در همه جا نباید اجازه بدهیم کسانی که در آن نظام که اسم میبرم صفیپورها، مهندس والاها که هنوز و هنوز هم در روزنامهها هستند طلبکار شوند.
اینها هم بعد از انقلاب آخرین آرزویشان این بود که اعدام نشوند ولی حالا میبینیم که هر روز یک بازی در میآورند، طلبکار شدهاند ولی من در اینجا پیش بینی میکنم و میبینید این پیشبینی به نتیجه خواهد رسید اگر اهمال کاریهای دولت این ضرر داشت که بسیاری از فرزندان رشید این مملکت شهید شدند این نفع را هم داشت که دشمن فکر کرد انقلاب در حال شکست است و خودش را روشنتر نشان داد و در آینده نزدیک موج انقلاب تمام اینها را به زباله دان تاریخ خواهد سپرد، این را من یقین دارم اینها فکر میکنند به علت بعضی عقبنشینیها و به علت بعضی میدان دادنها مثل مار افسردهای که نیرو پیدا کرده فکر میکنند میتوانند آب رفته را به جوی باز گردانند ولی مطمئن باشید که این آرزو را به گور میبرند و مطمئنا ملت پیروز میشود.
«والسلام»
منبع: تاریخ انقلاب
بر اساس گزارش الیوم السابع، احمد الطیب در سخنانی به مناسبت ایام ماه مبارک رمضان که از شبکه ماهواره ای مصر پخش می شد، تصریح کرد: هدف ما، جستوجوی راه های وحدت امت اسلام و نه تفرقه است. الازهر هیچ گاه موسسه ای برای فتنه یا تفرقه میان مسلمانان نبوده است .
شیخ الازهر افزود: این موسسه در قرن گذشته منادی تفاهم میان اهل سنت و شیعیان و علاقه مند به این وحدت بوده است زیرا آن چه امروز دچار آن شده و آتش آن ما را در برگرفته و رنج می دهد، نتیجه این تفرقه میان شیعیان و اهل سنت است، این مساله باید برای همه شناخته شده باشد.
احمد الطیب با اشاره به ادعاهایی که علیه شیعیان مطرح می شود، مساله تکفیر شیعیان و محبان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را از جمله عوامل تنش زا خواند و گفت: تکفیر شیعیان و اصرار بر نامیدن آنها به عنوان روافض، جایز و شایسته نیست.