حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید بایگانی خرداد ۱۳۹۵ :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

۲۱۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

یورش صهیونیست‌ها و ربودن خبرنگار العالم

یورش صهیونیست‌ها و ربودن خبرنگار العالم

نظامیان صهیونیست «بسام الصفدی»، خبرنگار شبکۀ العالم در جولان اشغالی را صبح دیروز با هجوم به منزلش ربودند.

به گزارش العالم، نظامیان رژیم صهیونیستی، پس از یورش به منزل بسام الصفدی خبرنگار شبکه العالم در جولان، او را ربودند و به مکانی نامعلوم منتقل کردند.
رژیم صهیونیستی، هنوز علت بازداشت الصفدی را اعلام نکرده است.

همسر بسام الصفدی در تماس تلفنی با شبکه العالم خبر داد که نظامیان رژیم صهیونیستی پس از بازداشت خبرنگار شبکه العالم، بدون هیچ توجیهی لوازم و تجهیزات او را نیز با خود برده و سرقت کردند.

بسام الصفدی خبرنگار شبکه العالم در مناطق اشغالی جولان بود و گزارش های مهم و تاثیرگذاری از این منطقه ارسال کرده بود که از میان آن ها می توان به سرقت نفت جولان توسط رژیم صهیونیستی اشاره کرد که این گزارش بازتاب  گسترده ای در میان رسانه های بین المللی یافت.
این نخستین بار نیست که رژیم صهیونیستی خبرنگاران شبکه العالم را بازداشت می کند، پیش از این نیز در حملۀ رژیم صهیونیستی به غزه، خضر شاهین خبرنگار شبکه العالم در قدس، بازداشت شده بود.

شاهین، در زمانی که رژیم صهیونیستی به منظور مخفی نگه داشتن نتایج جنگ به رسانه ها دستور بایکوت خبری داده بود، گزارش های مهم و حساسی از نتایج جنگ غزه فرستاده بود.

۰ نظر ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۹
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

حدیث روز/ سخن امام زمان (عج) درباره صفات اوصیا

اوصیا کسانى هستند که خداوند متعال، دینش را با آنان زنده مى‌کند، و نورش را با آنان کاملاً مى‌گسترد و سیطره مى‌دهد.
مشرق- امام زمان حضرت مهدی علیه‌السلام می‌فرمایند: اوصیا کسانى هستند که خداوند متعال، دینش را با آنان زنده مى‌کند، و نورش را با آنان کاملاً مى‌گسترد و سیطره مى‌دهد.
خداوند میان آنان و برادران و عموزادگان و دیگر خویشاوندانشان تفاوت آشکارى گذاشته است که به سبب آن، حجّت از غیر حجّت، و امام از مأموم، شناخته مى‌شود.
آن تفاوت آشکار این است که آنان را از گناهان محفوظ و مصون داشته، از عیوب مبرّا کرده، از پلیدى پاک گردانیده، از اشتباه منزهشان داشته، آنان را خزانه داران علم و حکمت و پرده داران سرّ خود قرار داده و آنان را با دلیل‎ها تأیید کرده است.
اگر این گونه نبود، همه مردم با هم یکسان بودند و هر کس مى توانست ادعاى امامت کند که در این حال، حقّ از باطل و عالم از جاهل، تشخیص داده نمى‌شد.



متن حدیث:

أَحْیى بِهِمْ دینَهُ، وَأَتَمَّ بِهِمْ نُورَهُ، وَجَعَلَ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ إِخْوانِهِمْ وَبَنی عَمِّهِمْ وَالاَْدْنَیْنَ فَالاَْدْنَیْنَ مِنْ ذَوی أَرْحامِهِمْ فُرْقاناً بَیِّناً یُعْرَفُ بِهِ الْحُجَّةُ مِنَ الْمَحْجُوجِ، وَالاِْمامُ مِنَ الْمَأْمُومِ، بِأَنْ عَصَمَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ، وَبَرَّأَهُمْ مِنَ الْعُیُوبِ، وَطَهَّرَهُمْ مِنَ الدَّنَسِ، وَنَزَّهَهُمْ مِنَ اللَّبْسِ، وَجَعَلَهُمْ خُزّانَ عِلْمِهِ، وَمُسْتَوْدَعَ حِکْمَتِهِ، وَمَوْضِعَ سِرِّهِ، وَأَیَّدَهُمْ بِالدَّلائِلِ، وَلَوْلا ذلِکَ لَکانَ النّاسُ عَلى سَواء، وَلاَِدَّعى أَمْرَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ کُلُّ أَحَد، وَلَما عُرِفَ الْحَقُّ مِنَ الْباطِلِ، وَلا الْعالِمُ مِنَ الْجاهِلِ.



«الغیبة، طوسى، ص۲۸۸، ح۲۴۶؛ احتجاج، ج۲، ص۲۸۰؛ بحارالأنوار، ج۵۳، ص۱۹۴»



*این کلمات، از جمله مطالبى است که امام زمان علیه‌السلام در جواب نامه احمد بن اسحاق مرقوم داشته است.
۰ نظر ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۶
حسن حیدری

اوّلین نکته این بود که من وقتی در تابوت را باز کردم بوی بسیار خوشی از این پیکر بلند شد که من نمی‌دانم چه بویی بود و از نیروهای حاضر و آقای ناطق نوری پرسیدم که شما هم این بو را استشمام کردید که تأیید کردند و تا زمانی که کار تدفین به پایان رسید و سنگ لحد را گذاشتیم این بو هم¬چنان به مشام می‌رسید.
اوّلین نکته این بود که من وقتی در تابوت را باز کردم بوی بسیار خوشی از این پیکر بلند شد که من نمی‌دانم چه بویی بود و از نیروهای حاضر و آقای ناطق نوری پرسیدم که شما هم این بو را استشمام کردید که تأیید کردند و تا زمانی که کار تدفین به پایان رسید و سنگ لحد را گذاشتیم این بو هم¬چنان به مشام می‌رسید.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج دانشجویی ؛ بی تردید یکی از تلخ‌ترین خاطرات ایرانیان در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی رحلت بنیان­گذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی(رحمه‌الله علیه) است. خاطرۀ تلخی که اکنون پس از 27 سال از وقوع آن، هنوز بسیاری از مردم یاد آن روزها را درخاطرداشته و آن را با رسیدن ایّام رحلت حضرت امام(رحمه‌الله علیه) بازخوانی می‌کنند. خصوصاً اینکه این خاطرات نگفته و نشنیده از زبان کسی باشد که مسئولیت مستقیم را در مراسم تدفین آن روح خدا بر عهده داشته است.
 
در همین رابطه سردار سرتیپ پاسدار خسرو عروج فرماندۀ پیشین سپاه حضرت ولی امر(عجل­الله­ تعالی­ فرجه ­الشریف) که در سال‌های آخر دهۀ ۶۰ مسئولیت حفاظت از شخصیت‌ها را برعهده داشت، پس از 27 سال ناگفته‌هایی را از مراسم تدفین حضرت امام(رحمه‌الله علیه)بیان می‌کند که با توجه به مسئولیت مستقیم سپاه تحت امر او در این کار خطیر، جالب و شنیدنی خواهد بود. وی هم اکنون دستیار و مشاور عالی فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.
 
  • سردار برای شروع از روند خاکسپاری پیکر مطهرحضرت امام(رحمه‌الله علیه) بگویید؟
 
بسم الله الرحمن الرحیم
برای شروع ابتدا باید بگویم که نیروی مخصوص حضرت ولی امر(عجل­الله­تعالی­فرجه­الشریف) که بنده درآن زمان فرماندۀ آن‌ها بودم چه نیرویی بود و چه می‌کرد؟ یکی از یگان‌های سپاه پاسداران یگان نیروی مخصوص حضرت ولی امر(عجل­الله­تعالی­فرجه­الشریف)بود که چهار کار عمدۀ حفاظت ازشخصیت‌ها در سراسر کشور، حفاظت از فرودگاه‌ها و هواپیماهای کشور، به عنوان نیروی واکنش سریع نظام در مواقع حساس و حفاظت از دستاوردهای انقلاب اسلامی همان طور که در کارکرد کل سپاه آمده را بر عهده داشت و مقر این نیرو نیز در شهر تهران قرار داشت.
 
این سپاه از چهار یگان اصلی تشکیل می‌شد که متشکل از یگان حفاظت شخصیت‌ها، یگان حفاظت فرودگاه‌ها، تیپ۶۶ هوابرد و لشکر ۶ ویژه پاسداران که در قالب نیروهای مخصوص حضرت ولی امر(عجل­الله­تعالی­فرجه­الشریف) قرار داشتند، بود.
 
 دلیل اصلی اینکه مأموریت حساس دفن حضرت امام(رحمه‌الله علیه) را به ما سپردند این بود که اولاً تقریباً همۀ محافظان و کسانی که توانایی انجام این کار را داشتند در این نیرو بودند و موضوع دوم اهمّیّت مراسم و این­که تقریباً طبق برآوردها در کار دفن، باید حدود ۱۰ میلیون نفر کنترل می‌شدند تا خاکسپاری پیکر حضرت امام(رحمه‌الله علیه) به بهترین شکل انجام می‌شد. به این دلایل مهم این برنامه را تحویل نیروهای حضرت ولی امر(عجل­الله­تعالی­فرجه­الشریف)دادند که آن زمان بنده مسئول این نیروها بودم.
 
  • دقیقاً از چه زمانی این مأموریت به شما محول شد؟
 
پس از ارتحال حضرت امام خمینی(رحمه‌الله علیه)تصمیم گرفته شد تا برای انجام مراسم وداع اُمت با ایشان و تحت مدیریت کمیتۀ انقلاب اسلامی، پیکر مطهرحضرت امام خمینی(رحمه‌الله علیه) به مدت دو روز و به صورتی که در تصاویر مشاهده کرده‌اید در مصلی تهران و در آن محفظۀ شیشه­ای قرار بگیرد تا مردم ایشان را زیارت کنند. برای انجام مراسم کفن و دفن حضرت امام(رحمه‌الله علیه)جلسه­ای در شورای امنیّت کشور و با حضور فرمانده وقت کل سپاه – برادر محسن رضایی – در مقر وزارت کشور برگزار می‌شود. حدود ساعت ۷شب قبل از دفن حضرت امام خمینی(رحمه‌الله علیه) آقای رضایی با من تماس گرفت و گفت: طبق تصمیم شورای امنیّت این مسئله به دلیل حساسیت کار به سپاه تحویل داده شده و من این مأموریت را به شما به عنوان فرماندۀ نیروهای مخصوص حضرت ولی امر(عجل­الله­تعالی­فرجه­الشریف) واگذار می‌کنم و شما باید امشب امور بهشت زهرا(سلام الله علیها) را از کمیته تحویل گرفته و برای مراسم دفن حضرت امام(رحمه‌الله علیه) در روز بعد برنامه­ریزی کنید.
 
همان شب بلافاصله یک تیم از نیروهای ویژه خود را به بهشت زهرا(سلام الله علیها) اعزام کردم تا محل دفن را از فرمانده وقت کمیته تحویل بگیریم و برادران سپاه آن­جا مستقر شوند.آن شب در حالی که همۀ نیروها و تجهیزات را بُرده بودیم و محل دفن هم مشخص شده بود به دلایل غیرقابل ذکر این کار انجام نشد و ما محل را تحویل نگرفتیم.
 
  • در روز تدفین آنچه از عکس‌ها و تصاویر برمی‌آید پیکر مطهرحضرت امام خمینی(رحمه‌الله علیه) با دو تابوت متفاوت تشییع شد، داستان چه بود؟

بله درست می‌فرمایید و من در ادامه به جزئیات این مسئله اشاره خواهم کرد. زمان برای ما بسیار کوتاه بود و باید در همین زمان کوتاه برنامه­ریزی انتقال پیکر مطهرحضرت امام(رحمه‌الله علیه) به محل و چگونگی دفن و اطلاع رسانی به مردم را انجام می‌دادیم و این درحالی بود که ما با تقریباً ۱۰ میلیون نفر حول یک نقطه مواجه بودیم. اتفاقی کاملاًبی­نظیر و در شرایطی که ما امکانات پیشرفته حفاظتی در آن زمان نداشتیم که بتوانیم سدبندی و مانع­گذاری کنیم. به نظر من این عین معجزه بود و کمک امام زمان(عجل­الله­تعالی­فرجه­الشریف) و روح مطهرحضرت امام(رحمه‌الله علیه) قدم به قدم در این کار به ما کمک می‌کرد.

به هر تقدیر آن شب بهشت زهرا(سلام الله علیها)تحویل سپاه نشد و فردای آن روز (۱۶ خرداد)، ۶ صبح روز دفن جلسه­ای در بهشت زهرا(سلام الله علیها) گذاشتیم تا با هماهنگی کمیته محل دفن تحویل سپاه شود. در آن جلسه که با حضور بیشترمسئولان برگزارشد من نظرم این بود که اعلام کنیم امروز دفن حضرت امام(رحمه‌الله علیه) انجام نمی‌شود و دلیل این حرف من این بود که در این مدت کوتاه که هنوز پیکر حضرت امام(رحمه‌الله علیه) به ما تحویل نشده نمی‌توانیم عملیات دفن را به خوبی انجام دهیم، در حین بحث و بررسی این مسئله صدای هلی­کوپتر آمد و دیدیم هلی­کوپترحامل تابوت چوبی حضرت امام(رحمه‌الله علیه) در حال فرود است و مردم به اسکی زیر هلی­کوپتر چسبیده‌اند.

به هر حال پس از این حادثه انتقال مسئولیت انجام شد و پس از آن رادیو اعلام کرد که پیکر امام صبح دفن نمی‌شود. از سوی دیگر این پیام رادیو و خبرهای صبح به آقای هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس رسیده بود و ایشان گفته بودند که کار نگه داشته شود تا بعدازظهر شخصاً به محل بیایم. بعدازظهر آقای هاشمی و آقای موسوی اردبیلی آمدند و قبر و وضعیت را دیدند و به من گفتند برنامۀ شما چیست؟ من هم گفتم اولاً باید چهار هلی­کوپتر در اختیار ما باشد و ثانیاً تابوت باید فلزی باشد و کلید داشته باشد. این ابتکاراتی بود که آن زمان به ذهن ما رسید و بعد برنامه­ریزی فنی کردیم و ۲۰ نفر از برادران قوی جثۀ نیروی مخصوص انتخاب شدند تا این انتقال پیکر از هلی­کوپتر تا قبر توسط آن‌ها انجام و خود من هم با کلید تابوت همراهشان باشم.در تصاویر تلویزیونی این نیروها را زیرتابوت با لباس استتار مخصوص نیروی ولی امر(عجل­الله­تعالی­فرجه­الشریف) مشاهده می‌کنید. طبق برنامه ما قرار بود تا مردم را به‌وسیله هلی­کوپترهای خالی مشغول کنیم و در این فرصت که حداکثر ۲ دقیقه خواهد بود وقت برای تدفین حضرت امام(رحمه‌الله علیه) خواهیم داشت چراکه در غیر این‌صورت با فشاری که حدود دو میلیون نفر به نقطۀ قبر وارد خواهند کرد، عملاً این کار نشدنی خواهد شد.
 
ما به برادران گفتیم اگر بیش از ۲ دقیقه طول بکشد امکان دادن تلفات است ولذا سرعت عمل در این کار بسیار مهم است. هم­چنین چهار کانتینر را به صورت دو طبقه به هم دیگر جوش دادیم تا بلافاصله پس از دفن حضرت امام(رحمه‌الله علیه) به سرعت روی قبر کشیده شود تا هم کسی به قبر دسترسی نداشته باشد وهم نتواند روی کانتینرها رفته و یا آن‌ها را جابجا کند. البته باید همین جا بگویم که همۀ این کارها و سختی‌ها به دلیل ابراز ارادت فوق­العاده مردم به امام­شان بود و این­که واقعاً مردم خاک آن محل را به چشم کشیده بودند و عشق به حضرت امام(رحمه‌الله علیه) همه را محو یک نقطه و آن هم قبرمطهر ایشان کرده بود.
 
  • برسیم به لحظات تدفین و اتفاقات آن دقایق، همه چیز طبق برنامه شما پیش رفت؟
 
به لطف خدا تقریباً طبق محاسبات ما مراسم انجام شد. بعد از انجام برنامه­ریزی‌ها و بررسی محل توسط مسئولان نظام، من به مقاماتی که آمده بودند از جمله مقام معظم رهبری، آقایان هاشمی، موسوی اردبیلی و مرحوم سیداحمد خمینی گفتم که ما با توجه به عملیات روانی که انجام داده بودیم و اعلامی که شده بود مبنی بر دفن نکردن حضرت امام(رحمه‌الله علیه) در امروز و هم­چنین استفاده از چند هلی­کوپترخالی؛ دو دقیقه وقت داریم برای کار تدفین. از اینجای کار به بعد به عقیده من یک ترکیبی از احساسات بود و عقل که باید با غلبه بر احساسات همه تلاش خود را برای انجام صحیح تدفین به کار گیریم. حتی یادم هست که آقای عبدالله نوری نماینده حضرت امام(رحمه‌الله علیه) در سپاه آمد و گفت: علما باید حضرت امام(رحمه‌الله علیه) را دفن کنند که من گفتم: در این شرایط امکانش نیست و این عملیاتی است که باید طبق برنامه اعلام شده عمل شود و کسی نباید در این کار دخالت کند. ما فقط به آقای ناطق نوری که هم از لحاظ فیزیک بدنی و هم روحیه شخصی قوی بودند اجازه دادیم داخل قبر شود و یک پیرمردی هم به نام مرحوم حاج آقای اربابی که شهید بهشتی و برخی علما را تلقین داده بود داخل قبر شود تا عمل تلقین حضرت امام(رحمه‌الله علیه) را انجام دهد و این دو وارد قبر شدند.
 
طبق برنامه بلافاصله با فرود هلی­کوپتر اصلی، من به همراه ۲۰ نفر از نیروهای قوی و نترس نیروی مخصوص به سرعت زیر تابوت فلزی رفتیم و کلید تابوت هم دست خودم بود.حدود۳۰ ثانیه طول کشید تا تابوت را به قبر رساندیم و خدا آقای اربابی را رحمت کند و عمر طولانی به آقای ناطق نوری بدهد که واقعاً در این مرحله به نظر من از خودگذشتگی کردند چراکه در آن موج جمعیت و گرما و در حالی که ما مثل یک چتر روی قبر خیمه زده بودیم هرآن احتمال می‌دادم این دو نفر دچار خفگی شوند و از طرفی هم آقای اربابی به آرامی تلقین را انجام می‌داد و این کار را سخت­تر می‌کرد.
 
  • در اینجا سه حادثه رخ داد که برای من جالب وتکان دهنده بود.

اوّلین نکته؛ این بود که من وقتی در تابوت را باز کردم بوی بسیار خوشی از این پیکر بلند شد که من نمی‌دانم چه بویی بود و از نیروهای حاضر و آقای ناطق پرسیدم که شما هم این بو را استشمام کردید که تأیید کردند و تا زمانی که کار تدفین به پایان رسید و سنگ لحد را گذاشتیم این بو همچنان به مشام می‌رسید.

اتفاق دوم؛ این بود که با توجه به زمان دفن حضرت امام(رحمه‌الله علیه) در نیمۀ خرداد و در اوج گرمای ظهر یک ابری بالای سر ما آمد و مثل یک سایه عمل کرد و این درحالی بود که در نقاط دیگر آسمان ابری دیده نمی‌شد و همین مسئله باعث شد تا در این نقطه دما کاهش پیداکرده و کمک بسیار مهمی به ما بود.

نکته سوم؛ این بود که انجام تدفین حضرت امام(رحمه‌الله علیه) من و همۀ نیروها را به یاد روزهای عملیات در جبهه انداخته بود. در زمان عملیات­ها یک انگیزۀمضاعفی در نیروها ایجاد می‌شد که این انگیزه از سوی خود خداست و این حالت و انگیزه را در اینجا نیز احساس کردیم و نیروها نیز همین حال را داشتند و در این کار این احساس و انگیزه قوی بسیار مهم بود حتی برخی شخصیت‌ها قبل از آن می‌خواستند بیایند امّا تا به قبر نزدیک می‌شدند گریه می‌کردند و احساسات بر آن‌ها غلبه می‌کرد و این نکتۀ مهمی بود که اگر کسی در این موقعیت حساس گریه کند و خود را ول کند به درد این عملیات نمی‌خورد.

نزدیک ۳ دقیقه کار دفن به طول انجامید تا ما دست آقای ناطق و اربابی را گرفتیم و خارج شدند و ۲ دقیقه هم طول کشید تا با جرثقیل که آماده شده بود کانتینرها را روی قبر کشیدیم.

این مراسم در مجموع ۷ دقیقه به طول انجامید و خدا را شکر به خوبی به پایان رسید؛ شخصیت‌هایی هم که در جایگاه حضور داشتند از جمله مقام معظم رهبری، آقای هاشمی، آقای موسوی اردبیلی، سیداحمد آقا و… دخالت نکردند چون حال مناسبی نداشتند و خوشبختانه همگی در انتها راضی بودند و تشکر کردند.
 
  • نکتۀ جالبی در کار تدفین حضرت امام(رحمه‌الله علیه) که شخصاً تجربه کرده باشید به یاد دارید؟
 
نکتۀ جالب این بود که خود من و نیروهایم در این مدت احساسات خود را فراموش کرده بودیم و به عبارتی سنگی شده بودیم؛چراکه در صورت احساساتی شدن یا گریه­کردن این عملیات موفق نمی‌شد و من به نیروها هشدار داده بودم که کسی حق گریه­کردن ندارد. نکته دیگر این بود که اگرچه همه مملکت در دفن امام(رحمه‌الله علیه)حاضر بودند امّا بین سپاه و امام(رحمه‌الله علیه)علاقه و رابطۀ خاصی وجود داشت و تحمل این لحظات از سخت‌ترین کارها محسوب می‌شد. امّا بعد از پایان کار تدفین همگی در گوشه­ای نشستیم و تا شب به عزاداری و گریه پرداختیم.

بعد از حادثه برای پیکر حضرت امام(رحمه‌الله علیه) در بار اوّل پیکر به جماران منتقل شد و در همان چند ساعت این تابوت فلزی تهیه شد و بیت حضرت امام(رحمه‌الله علیه) هم با این کار موافقت داشتند و همکاری خوبی انجام دادند.
 
  • آیا این فکر که پیکر امام هم مثل سایر مراجع و شخصیت‌ها در یک ماشین مخصوص تشییع شود به ذهن نیامد؟
خیر به هیچ وجه. تشییع حضرت امام(رحمه‌الله علیه) با هیچ شخصیت دیگری قابل مقایسه نبود چراکه تعداد حضور مردم و سبک ابراز ارادت آن‌هابی­نظیر بود و مردم هم­چون موج اقیانوس سر از پا نمی‌شناختند و فکر می‌کنم اگر روح ملکوتیحضرت امام(رحمه‌الله علیه) کمک نمی‌کرد مشکلات ما بیشتر می‌شد و این جمعیت کنترل نمی‌شد.
 
کنترل امنیتی جمعیت در برابر اقدامات تروریستی چگونه بود؟
کارهایی کردیم امّا در حد بضاعتمان مثلاً یک رینگ کانتینر گذاشتیم تا جلوی فشار گرفته شود امّا تأثیر زیادی نداشت و موج جمعیت بیش از اندازه بود و تنها با توکل به خدا کارها را جلو بردیم و خدا را شکر مشکلی هم در این زمینه ایجاد نشد.
 
امنیّت محل، پس از دفن هم با شما بود؟
بله حداقل ۲ هفته دست ما بود و بعد هم با مقداری تقویت نفرات و تجهیزات به یکی از یگان‌های ما که تیپ حفاظت از بیت امام(رحمه‌الله علیه) در جماران بود سپردیم که تاکنون هم همان بخش کار حفاظت را برعهده دارد.در پایان باید باز برآن تأکید کنم این است که مطمئن باشید اگر ید بیضایی خدا و روح حضرت امام(رحمه‌الله علیه) و شهداء نبود که به ما کمک کردند، هیچ کس نمی‌توانست این کار را انجام دهد و ما در برابر فشار میلیون‌ها نفر ارادتمند حضرت امام(رحمه‌الله علیه) توانایی مقاومت نداشتیم و به لطف خدا و امام زمان(عجل­الله­تعالی­فرجه­الشریف) راضی هستیم که این افتخار نصیب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.
 
این مصاحبه دوستانه با سرادر خستگی ناپذیر حاج خسرو عروج از فرماندهان جنگ 33 روزه لبنان و از دوستان صمیمی رهبران جبهۀ مقاومت اسلامی نظیر: سیدحسن نصرالله، شهید حاج عماد مغنیه، شهید قنطار و شهید مصطفی بدر الدین که منتشر شد.
۰ نظر ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۲
حسن حیدری

نتانیاهو: قدس تا ابد متعلق به ماست!

نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی طی اظهاراتی مضحک و بی‌پایه و اساس مدعی شد: قدس همچنان پایتخت یکپارچه اسرائیلی‌ها خواهد بود و تا ابد هم بدین شکل باقی خواهد ماند!
 
نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی طی اظهاراتی مضحک و بی‌پایه و اساس مدعی شد: قدس همچنان پایتخت یکپارچه اسرائیلی‌ها خواهد بود و تا ابد هم بدین شکل باقی خواهد ماند!
 
به گزارش ایسنا، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در جلسه کنست ادعا کرد: جنگ شش روزه به مخالفان ما نشان داد که ما اینجا ماندگار هستیم. ریشه اسرائیلی‌ها در قدس عمیق‌تر از هر ملت دیگری است!
 
به گزارش مرکز اطلاع رسانی فلسطین به نقل از رسانه‌های صهیونیستی، وی اعلام کرد: دولت من همچنان زمینه همزیستی با دیگران در این شهر مقدس را حفظ خواهد کرد و به این مساله تداوم خواهد بخشید.
 
نتانیاهو در ادامه اظهارات مضحک خود همچنین از مصوبه اخیر سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی سازمان ملل (یونسکو) که اعلام کرده بود یهودیان هیچ ارتباطی با قدس و مسجد الاقصی ندارند، انتقاد کرد و آن را اقدامی سخیف برای تحریف تاریخ قلمداد کرد.
 
وی مدعی شد که بیانیه‌ های اخیر یونسکو به تشدید عملیات‌های ضدصهیونیستی طی ماه های اخیر دامن زده است.
 
انتهای پیام
۰ نظر ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۴۹
حسن حیدری
روایتی از پرکشیدن روح‌ خدا؛
زندگی بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران، پر از فراز و نشیب های آموزنده و عبرت آموزیست که هر پرده از آن نشانگر خلوص، پاکی، ایثار و مقاومت آن شخصیت بزرگ و تاریخی است.
گروه فرهنگ و هنر مشرق - 14 خرداد 1368، مردی از سرزمین ایران به سوی آسمان پر کشید که تاریخ کشور همچون او هرگز ندیده بود. امام خمینی(ره) مرد تکرار نشدنی تاریخ، بنیانی را در ایران بنا نهاد که بسیاری از معادلات منطقه ای و جهانی را تغییر داد و انقلاب اسلامی ایران حرف های بسیاری برای گفتن به جهان داشت و دارد. 

زندگی و تحولات مرتبط به امام (ره) از شروع زندگی تا پایانش، بسیار گسترده و بی کران است که می توان آن را در صدها کتاب تحلیل و تفصیل کرد. پرداختن به تمامی ابعاد و زوایای زندگی آن بزرگوار، راه سلوک و ارتقاء یک انسان را در پله های رسیدن به الوهیت و رضای معبود نشان می دهد. در این یادداشت با توجه به سالگرد ارتحال بناینگذار انقلاب اسلامی، سعی می شود، حوادث مهم آخرین سال زندگی نورانی امام خمینی (ره) مرور شود تا تحولات مربوط به آن سال در ایران و منطقه نیز یادآوری شود. مرور این حوادث از خرداد سال 1367 خواهد بود که بدین صورت بتوان رویدادهای مهم یکسال پیش از رحلت را پوشش داد.

1-  ناو یواس‌اس وینسنس و شلیک به هواپیمای مسافربری ایران 

در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۷ (۳ ژوئیه ۱۹۸۸ میلادی) پرواز مسافربری شماره ۶۵۵ شرکت هواپیمایی ایران‌ایر با شناسه «IR655» از تهران به مقصد دبی پس از توقف بین راهی در بندرعباس به سمت دبی در حرکت بود که با شلیک موشک هدایت شونده از ناو یواس‌اس وینسنس متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا بر فراز خلیج فارس سرنگون شد و تمامی ۲۹۰ سرنشین آن که شامل ۴۶ مسافر غیر ایرانی و ۶۶ کودک بودند، جان باختند. این جنایت از نظر میزان تلفات انسانی، هفتمین جنایت مرگبار هوایی تاریخ است.

اجساد بسیاری از سرنشینان هواپیما در سطح آب به دست آمد و این، نشانه آن بود که هواپیمای مسافربر ایران پس از اصابت موشک، در آسمان منفجر و چند قطعه شده بود. رونالد ریگان رئیس جمهوری وقت آمریکا اقدام ناو «وینسنس» را یک عمل دفاعی و قابل درک اعلام کرده بود و در عین حال گفته بود که از تلفات غیر نظامیان متاسف شده است. 36 تن از مسافران هواپیما خارجی بودند: 13 اماراتی، ده هندی، شش پاکستانی، شش یوگوسلاویایی و یک ایتالیایی. در میان مسافران 66 خردسال وجود داشت.

یکسال پایانی زندگی امام خمینی (ره) چگونه گذشت؟

انهدام هواپیمای مسافربری ایران بر اثر شلیک موشک ازناو وینسنس، عملی اتفاقی یا صرفاً ناشی از ضعف فناوری و خطای بشری نبود، بلکه آخرین سیاست دولت امریکا در برابر ایران به شمار می آمد. البته از مدت ها پیش اخطارهای غیرقانونیِ مرکز اطلاعات پرواز سازمان هواپیمایی امریکا، موجب ناامنی فراگیر و تهدیدهایی بر ضد هواپیماهای غیرنظامی منطقه خلیج فارس شده بود. در نهایت، دولت امریکا نیت اصلی خود را آشکار ساخت و یک فروند هواپیمای مسافربری ایران را بی دلیل ساقط کرد و جان 290 انسان بی گناه را گرفت.

در این میان مسئولان ایرانی نیز به شدت واکنش نشان دادند. آیت الله منتظری که در آن زمان قائم مقام رهبری بود، در نامه خود به حضرت امام (ره) خواستار حمله به منافع آمریکا شد.
 
در بخشی از این نامه آمده است: «این جنایت دلخراش بار دیگر چهره ضد انسانی و منافقانه دولت آمریکا را برای جهانیان روشن نمود... امید وافر دارم که اگر مقام معظم رهبری مصلحت دیدند و دستور اقدام دادند، توده‌های میلیونی مسلمانان جهان، امکانات مادی و معنوی فوق العاده خود را برای جنگ و مبارزه با دشمن اصلی اسلام و قرآن و ملت‌های مظلوم در اختیار قرار خواهند داد.»
 
امام خمینی (ره) نیز در نامه‌ای پاسخ آیت‌الله منتظری را دادند که متن پاسخ ایشان را در زیر می‌خوانید.
 
تاریخ:  13/04/1367
 
محل:  تهران، جماران
 
موضوع:  پاسخ پیام تسلیت شهادت دهها هموطن در جریان سقوط هواپیمای مسافربری توسط امریکا
 
بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم
 
جناب آیت‌اللّه‏ آقای منتظری ـ دامت افاضاته
 
پیام جنابعالی تسکینی بود بر آلام تمامی کسانی که از شیطان بزرگ، امریکای حیله‏گر ضربه خورده‏اند. مردم آزادۀ جهان همیشه از ابرقدرتها خصوصاً امریکای جنایتکار صدمه دیده‏اند و تا عزم خود را برای رویارویی با کفر و شرک جهانی و امریکای سلطه‏گر جزم ننمایند، هر روز شاهد جنایتی تازه خواهند بود.
 
مردم شریف ایران باید توجه کنند که امروز، روز مبارزه و جنگیدن با تمام شیاطینی است که حقوق حقۀ تمامی پابرهنگان جهان را صرف عیش و نوش و تهیۀ سلاحهایی می‏نمایند که برای همیشه حاکم دنیای گرسنگان باشند.
 
جنگ امروز ما، جنگ با عراق و اسرائیل نیست؛ جنگ ما، جنگ با عربستان و شیوخ خلیج فارس نیست؛ جنگ ما، جنگ با مصر و اردن و مراکش نیست؛ جنگ ما، جنگ با ابرقدرتهای شرق و غرب نیست؛ جنگ ما، جنگ مکتب ماست علیه تمامی ظلم و جور؛ جنگ ما جنگ اسلام است علیه تمامی نابرابریهای دنیای سرمایه‏داری و کمونیزم؛ جنگ ما جنگ پابرهنگی علیه خوشگذرانیهای مرفهین و حاکمان بی‏درد کشورهای اسلامی است. این جنگ سلاح نمی‏شناسد، این جنگ محصور در مرز و بوم نیست، این جنگ، خانه و کاشانه و شکست و تلخی کمبود و فقر و گرسنگی نمی‏داند. این جنگ، جنگ اعتقاد است، جنگ ارزشهای اعتقادی ـ انقلابی علیه دنیای کثیف زور و پول و خوشگذرانی است. جنگ ما، جنگ قداست، عزت و شرف و استقامت علیه نامردمیهاست.
 
رزمندگان ما در دنیای پاکِ اعتقاد و در جهان ایمان تنفس می‏کنند و مسلمین جهان هم که می‏دانند جنگ بین استکبار و اسلام است، جهانخواران را آرام نخواهند گذاشت و ضربه ‏های خود را بر همۀ کاخ‏نشینان وارد می‏کنند. جنابعالی که یکی از ذخایر این انقلاب می‏باشید، با پشتیبانی از آقای هاشمی[1]وقت خود را مصروف در ساختن دنیا[یی]از کرامت و بزرگواری نمایید و مردم شریف ایران نیز بدانند که این روزها دستهای ناپاک شرق و غرب برای هدم اسلام و مسلمین در یکدیگر گره خورده است، باید نگذاریم که تلاش فرزندان انقلابی‏مان در جبهه‏ها از بین برود. برای برپایی احکام اسلام عزیز دست اتحاد به یکدیگر داده، محکم و استوار تا پیروزی اسلام حرکت کنیم. مسئولین نظام باید تمامی همّ خود را در خدمت جنگ صرف کنند. این روزها باید تلاش کنیم تا تحولی عظیم در تمامی مسائلی که مربوط به جنگ است به وجود آوریم. باید همه برای جنگی تمام عیار علیه امریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم. امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ، خیانت به رسول اللّه‏ ـ صلی اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ است. اینجانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنه‏های نبرد، تقدیم می‏نمایم. انفجار هواپیمای مسافربری، زنگ خطری است برای تمامی مسافرتهای هوایی. باید با تمام وجود تلاش کنیم تا چنین صحنه‏های دردناکی پیش نیاید. اینجانب به تمامی بستگان این فاجعه تسلیت عرض نموده و خود را در غم و اندوه از دست دادن عزیزانشان شریک می‏دانم. من به جنابعالی و تمام کسانی که برای رسیدن به هدف مقدس پیروزی اسلام تلاش می‏نمایید، دعا می‏کنم.

2- صدور پیام امام(ره) به‌ مناسبت سالگرد حج خونین

ایران همه ساله در حدود 150 هزار زائر به عربستان روانه می کرد که در میان جمعیت دو میلیونی حاجیان سراسر جهان، بزرگ ترین گروه مسلمانان زائر از یک کشور را تشکیل می دادند. تهران تأکید داشت که این حق مذهبی زائران است که طی مراسم حج، اقدام به برگزاری تظاهرات سیاسی کنند؛ اما عربستان معتقد بود که این گونه اقدامات به روح معنوی حج لطمه وارد کرده، حتی می تواند موجب بروز اختلاف و چند دستگی میان مسلمانان شود. از آنجا که مسئولیت برگزاری مراسم حج در منطقه حجاز، بر عهده دولت عربستان بود، لذامقامات ایرانی تلاش بسیاری را برای متقاعد کردن طرف مقابل جهت برگزاری تظاهرات به عمل آوردند، با این همه، دامنه اختلافات سال به سال گسترده تر می شد و سرانجام در تابستان 1366 هنگامی که نیروهای امنیتی سعودی، مانع از برگزاری تظاهرات در مقابل مسجدالحرام شدند، بیش از 400 زائر که دو سوم آنان ایرانی بودند، کشته شدند. 
 
این امر موجب شد که سعودی ها، به طور کلی مانع از هر گونه تحرکات مستقیم یا غیر مستقیم سیاسی، طی مراسم حج شوند. در تهران نیزمردم خشمگین به سفارت عربستان حمله کرده (26/6/1366)، به ضرب و شتم دیپلمات های سعودی پرداختند. یکی از این دیپلمات ها به نام العامدی از شدت جراحات وارده، جان سپرد. ایران همچنین خواستار آن شد که خادمی حرمین شریفین از دست سعودی ها خارج شود. این حوادث موجب تیرگی روابط شد و در نهایت در تاریخ 6/2/1367 (آوریل 1988) عربستان اقدام به قطع یکجانبه مناسبات سیاسی با جمهوری اسلامی کرد.
 
 یکسال پایانی زندگی امام خمینی (ره) چگونه گذشت؟
امام خمینی(ره) در تاریخ 29 تیرماه 1367 پیام مهم خود درخصوص پذیرش قطعنامه 598 را با برسی فاجعه قتل عام حجاج بیت الله الحرام توسط مزدوران ال سعود که در نهم مردادماه سال 1366 (یک سال قبل از پذیرش قطعنامه) صورت گرفت آغاز کرده و در آن صراحتا با وعده انتقام به جانیان آل سعود می فرمایند: « انشاءالله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از آمریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد و با برپایی جشن پیروزی حق بر جنود کفر و نفاق و آزادی کعبه از دست نااهلان و نامحرمان، به مسجدالحرام وارد خواهیم شد.»
 
در این بخش قسمتی از نامه امام خمینی (ره) را که مربوط به موضوع حج خونین و آل سعود است می خوانید: 
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
لقد صدق الله رسوله الریا بالحق لتدخلن المسجد الحرام ان شاالله آمنین.
 
«علی رغم گذشت یک سال از کشتار فجیع و بی رحمانه حجاج بی دفاع و زائران مومن و موحد به وسیله نوکران امریکا و سفاکان آل سعود، هنوز شهر خدا و خلق خدا در بهت و حیرتند. آل سعود با کشتن میهمانان خدا و به خاک و خون کشیدن بهترین بندگان حق نه تنها حرم را، که جهان اسلام را آلوده به خون شهیدان نمود و مسلمانان و آزادگان راعزادار ساخت .
 
مسلمانان جهان در سال گذشته و برای اولین بار عید قربان را با شهادت فرزندان ابراهیم - علیه السلام - که ده‌ها بار از مصاف با جهانخواران و اذناب آنان برگشته بودند،در مسلخ عشق و در منای رضایت حق جشن گرفتند. و بار دیگر امریکا و آل سعود، برخلاف راه و رسم آزادگی، از زنان و مردان، از مادران و پدران شهید، از جانبازان بی پناه ما کشته ‌ها گرفتند؛ و در آخرین لحظات نیز با ناجوانمردی و قساوت بر پیکر نیمه جان سالخوردگان و بر دهان تشنه و خشکیده مظلومان ما تازیانه زدند و انتقام خود را از آنان گرفتند. انتقام از چه کسانی و از چه گناهی ؟ انتقام از کسانی که از خانه خویش به سوی خانه خدا و خانه مردم هجرت نموده بودند! انتقام از کسانی که سال‌ها کوله بار امانت ومبارزه را بر دوش کشیده بودند. انتقام از کسانی که همچون ابراهیم - علیه السلام – از بت شکنی برمی گشتند؛ شاه را شکسته بودند؛ شوروی و امریکا را شکسته بودند؛ کفر ونفاق را خرد کرده بودند. همان‌ها که پس از طی آن همه راه‌ها با فریاد: واذن فی الناس بالحج یاتوک رجالا پا برهنه و سر برهنه آمده بودند تا ابراهیم را خوشحال کنند، به میهمانی خدا آمده بودند تا با آب زمزم گرد و غبار سفر را از چهره بزدایند، و عطش خویش را درزلال مناسک حج برطرف نمایند و با توانی بیشتر مسئولیت پذیر گردند و در سیر وصیرورت ابدی خود نه تنها در میقات حج، که در میقات عمل نیز لباس و حجاب پیوستگی و دلبستگی به دنیا را از تن به در آورند. همان‌ها که برای نجات محرومان وبندگان خدا راحتی راحت طلبان را بر خود حرام، و محرم به احرام شهادت شده بودند وعزم را جزم کردند تا نه تنها بنده زرخرید امریکا و شوروی نباشند، که زیر بار هیچ کس جز خدا نروند. آمده بودند که دوباره به محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - بگویند که ازمبارزه خسته نشده اند و به خوبی می‌دانند که ابی سفیان و ابی لهب و ابی جهل برای انتقام در کمین نشسته اند؛ و با خود می‌گویند مگر هنوز لات و هبل در کعبه اند. آری، خطرناکتراز آن بتها، اما در چهره و فریبی نو. آن‌ها می‌دانند که امروز حرم، حرم است اما نه برای ناس، که برای امریکا! و کسی که به امریکا لبیک نگوید و به خدای کعبه رو آورد سزاوارانتقام خواهد شد. انتقام از زائرانی که همه ذرات وجود و همه حرکات و سکنات انقلابشان مناسک ابراهیم را زنده کرده است ؛ و حقیقتا می‌رود تا فضای کشور و زندگی خویش را با آوای دلنشین "لبیک، اللهم لبیک " معطر سازد.
 
آری، در منطق استکبار جهانی هر که بخواهد برائت از کفر و شرک را پیاده کند متهم به شرک خواهد شد، و "مفتی "‌ها و مفتی زادگان این نوادگان "بلعم باعورا"ها، به قتل و کفر او حکم خواهند داد. بالاخره در تاریخ اسلام می‌بایست آن شمشیر کفر و نفاقی که در لباس دروغین احرام یزیدیان و جیره خواران بنی امیه - علیهم لعنه الله - برای نابودی وقتل بهترین فرزندان راستین پیامبر اسلام، یعنی حضرت ابی عبدالله الحسین - علیه السلام - و یاوران با وفای او، پنهان شده بود مجددا از لباس همان میراث خواران بنی سفیان به درآید و گلوی پاک و مطهر یاوران حسین - علیه السلام - را در آن هوای گرم، در کربلای حجاز و در قتلگاه حرم، پاره کند؛ و همان اتهاماتی را که یزیدیان به فرزندان راستین اسلام زدند و آنان را "خارجی " و "ملحد" و "مشرک " و "مهدورالدم " معرفی کردند،درست همان را به رهروان راه آنان وارد آورند؛ که ان شاءالله ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امریکا و آل سعود برطرف خواهیم ساخت و داغ و حسرت حلاوت این جنایت بزرگ را بر دلشان خواهیم نهاد، و با برپایی جشن پیروزی حق بر جنود کفر ونفاق و آزادی کعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجدالحرام وارد خواهیم شد.
 
اما زائران کشور‌ها که یقینا با کنترل و ارعاب دولت‌ها و حکومتهایشان به مکه سفرکرده اند، جای دوستان و برادران و حامیان و همسنگران واقعی خود را در میان خودخالی خواهند یافت. آل سعود برای پرده پوشی جنایات هولناک سال گذشته خود وهمچنین توجیه صدعن سبیل الله و منع حجاج ایرانی از ورود به حج، زائران را زیر بمباران شدید تبلیغات خود قرار خواهد داد؛ و آخوند‌های درباری و "مفتی "‌های خودفروخته -لعنه الله علیهم - در کشور‌های اسلامی خصوصا حجاز توسط رسانه ‌ها و مطبوعات دست به نمایش‌ها و سخنرانی‌ها زده و عرصه را بر تفکر و تحقیق زائران درباره فهم و درک فلسفه واقعی حج و نیز پی بردن به ماجرای از پیش طراحی شده شیطان بزرگ در قتل میهمانان خدا تنگ خواهند نمود. و مسلم در چنین شرایطی رسالت زائران بسیار سنگین است .بزرگترین درد جوامع اسلامی این است که هنوز فلسفه واقعی بسیاری از احکام الهی رادرک نکرده اند؛ و حج با آنهمه راز و عظمتی که دارد هنوز به صورت یک عبادت خشک و یک حرکت بیحاصل و بی ثمر باقی مانده است .
 
یکی از وظایف بزرگ مسلمانان پی بردن به این واقعیت است که حج چیست و چرابرای همیشه باید بخشی از امکانات مادی و معنوی خود را برای برپایی آن صرف کنند.چیزی که تا به حال از ناحیه ناآگاهان و یا تحلیلگران مغرض و یا جیره خواران به عنوان فلسفه حج ترسیم شده است این است که حج یک عبادت دسته جمعی و یک سفرزیارتی - سیاحتی است. به حج چه که چگونه باید زیست و چطور باید مبارزه کرد وبا چه کیفیت در مقابل جهان سرمایه داری و کمونیسم ایستاد! به حج چه که حقوق مسلمانان ومحرومان را از ظالمین باید ستاند! به حج چه که باید برای فشار‌های روحی و جسمی مسلمانان چاره اندیشی نمود! به حج چه که مسلمانان باید به عنوان یک نیروی بزرگ وقدرت سوم جهان خودنمایی کنند! به حج چه که مسلمانان را علیه حکومت‌های وابسته بشوراند. بلکه حج همان سفر تفریحی برای دیدار از قبله و مدینه است و بس ! و حال آنکه حج برای نزدیک شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است. و حج تنها حرکات واعمال و لفظ‌ها نیست و با کلام و لفظ و حرکت خشک، انسان به خدا نمی رسد. حج کانون معارف الهی است که از آن محتوای سیاست اسلام را در تمامی زوایای زندگی بایدجستجو نمود. حج پیام آور و ایجاد و بنای جامعه ای به دور از رذایل مادی و معنوی است. حج تجلی و تکرار همه صحنه ‌های عشق آفرین زندگی یک انسان و یک جامعه متکامل در دنیاست. و مناسک حج مناسک زندگی است. و از آنجا که جامعه امت اسلامی، از هر نژاد و ملیتی، باید ابراهیمی شود تا به خیل امت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - پیوند خورد و یکی گردد و ید واحده شود، حج تنظیم و تمرین و تشکل این زندگی توحیدی است. حج عرصه نمایش و آیینه سنجش استعداد‌ها و توان مادی ومعنوی مسلمانان است. حج بسان قرآن است که همه از آن بهره مند می‌شوند، ولی اندیشمندان و غواصان و درد آشنایان امت اسلامی اگر دل به دریای معارف آن بزنند و ازنزدیک شدن و فرو رفتن در احکام و سیاست‌های اجتماعی آن نترسند، از صدف این دریاگوهر‌های هدایت و رشد و حکمت و آزادگی را بیشتر صید خواهند نمود و از زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت. ولی چه باید کرد و این غم بزرگ را به کجا باید برد که حج بسان قرآن مهجور گردیده است. و به همان اندازه ای که آن کتاب زندگی و کمال و جمال در حجاب‌های خود ساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرار آفرینش در دل خروار‌ها خاک کج فکری‌های ما دفن و پنهان گردیده است و زبان انس و هدایت و زندگی و فلسفه زندگی ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل کرده است، حج نیز به همان سرنوشت گرفتار گشته است، سرنوشتی که میلیون‌ها مسلمان هر سال به مکه می‌روند و پا جای پای پیامبر و ابراهیم و اسماعیل و هاجر می‌گذارند، ولی هیچ کس نیست که از خود بپرسد ابراهیم و محمد - علیهم السلام - که بودند و چه کردند ؛هدفشان چه بود؛ از ما چه خواسته اند؟ گویی به تنها چیزی که فکر نمی شود به همین است. مسلم حج بی روح و بی تحرک و قیام، حج بی برائت، حج بی وحدت، و حجی که ازآن هدم کفر و شرک بر نیاید، حج نیست. خلاصه، همه مسلمانان باید در تجدید حیات حج و قرآن کریم و بازگرداندن این دو به صحنه ‌های زندگی شان کوشش کنند؛ و محققان متعهد اسلام با ارائه تفسیر‌های صحیح و واقعی از فلسفه حج همه بافته ‌ها و تافته ‌های خرافاتی علمای درباری را به دریا بریزند.
 
اما آنچه زائران عزیز باید بدانند اینکه امریکا و آل سعود حادثه مکه را یک مبارزه فرقه ای و نزاع قدرت میان شیعه و سنی ترسیم نموده ؛ و ایران و رهبران آن را به عنوان کسانی که هوس رسیدن به یک امپراتوری بزرگ را در سر می‌پرورانند معرفی می‌کنند تابسیاری از کسانی که از مسیر حوادث سیاسی جهان اسلام و نقشه ‌های شوم جهانخواران بیخبرند تصور کنند که فریاد برائت ما از مشرکین و مبارزه ما برای کسب آزادی ملت‌ها درمسیر کسب قدرت سیاسی مان و گسترش قلمرو جغرافیای حکومت اسلامی است. البته برای ما و همه اندیشمندان و محققانی که از نیات پلید تشکیلات آل سعود باخبرند جای تعجب نیست که به ایران و حکومتی که از بدو پیروزی تا به حال فریاد وحدت مسلمین راسر داده است و در همه حوادث جهان اسلام خود را شریک غم و شادی مسلمانان می‌داند تهمت افتراق و جدایی مسلمانان را بزنند؛ و یا بالاتر از آن، زائرانی را که به عشق زیارت مرقد پیامبر و حرم امن الهی به حجاز رفته اند به لشکرکشی و تشکل برای تصرف کعبه و آتش زدن حرم خدا و تخریب مدینه پیامبر متهم نمایند! و دلیل و مدرک این کارراحضور پاسداران و نظامیان و مسئولین کشورمان در مراسم حج ذکر کنند! آری، در منطق آل سعود نظامی و پاسدار کشور اسلامی باید با حج بیگانه باشد؛ و اینگونه سفر‌ها برای مسئولین کشوری و لشکری تعجب آور و توطئه انگیز می‌شود. از نظر استکبار، مسئولین کشور‌های اسلامی باید به فرنگ بروند، آن‌ها را به حج چه کار! دست نشاندگان امریکاآتش زدن پرچم امریکا را به حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروی و امریکا واسرائیل را به حساب دشمنی با خدا و قرآن و پیامبر گذاشته اند؛ و نیز مسئولین و نظامیان مارا با لباس احرام به عنوان رهبران توطئه معرفی کرده اند!
 
واقعیت این است که دول استکباری شرق و غرب و خصوصا امریکا و شوروی، عملاجهان را به دو بخش آزاد و قرنطینه سیاسی تقسیم کرده اند. در بخش آزاد جهان، این ابرقدرت‌ها هستند که هیچ مرز و حد و قانونی نمی شناسند و تجاوز به منافع دیگران واستعمار و استثمار و بردگی ملت‌ها را امری ضروری و کاملا توجیه شده و منطقی و منطبق باهمه اصول و موازین خود ساخته و بین المللی می‌دانند. اما در بخش قرنطینه سیاسی که متاسفانه اکثر ملل ضعیف عالم و خصوصا مسلمانان در آن محصور و زندانی شده اند،هیچ حق حیات و اظهار نظری وجود ندارد؛ همه قوانین و مقررات و فرمول‌ها همان قوانین دیکته شده و دلخواه نظام‌های دست نشاندگان و در برگیرنده منافع مستکبران خواهد بود.و متاسفانه اکثر عوامل اجرایی این بخش همان حاکمان تحمیل شده یا پیروان خطوط کلی استکبارند که حتی فریاد زدن از درد را نیز در درون این حصار‌ها و زنجیر‌ها جرم و گناهی نابخشودنی می‌دانند. و منافع جهانخواران ایجاب می‌کند که هیچ کس حق گفتن کلمه ای که بوی تضعیف آنان را بدهد یا خواب راحت آنان را آشفته کند ندارد. و از آنجا که مسلمانان جهان به علت فشار و حبس و اعدام، قدرت بیان مصیبتهایی را که حاکمان کشورشان بر آن‌ها تحمیل کرده اند را ندارند، باید بتوانند در حرم امن الهی مصایب ودردهایشان را با کمال آزادی بیان کنند تا سایر مسلمانان برای رهایی آنان چاره ای بیندیشند. لذا ما بر این مطلب پافشاری و اصرار می‌کنیم که مسلمانان، حداقل در خانه خدا و حرم امن الهی، خود را از تمامی قید و بند‌های ظالمان آزاد ببینند و در یک مانور بزرگ از چیزی که از آن متنفرند اعلام برائت کنند و از هر وسیله ای برای رهایی خود استفاده نمایند.
 
حکومت آل سعود مسئولیت کنترل زائران خانه خدا را به عهده گرفته است. واینجاست که با اطمینان می‌گوییم که حادثه مکه جدای از سیاست اصولی جهانخواران درقلع و قمع مسلمانان آزاده نیست. ما با اعلام برائت از مشرکین تصمیم بر آزادی انرژی متراکم جهان اسلام داشته و داریم. و به یاری خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن روزی این کار صورت خواهد گرفت. و ان شاءالله روزی همه مسلمانان و دردمندان علیه ظالمین جهان فریاد زنند و اثبات کنند که ابرقدرت‌ها و نوکران و جیره خوارانشان ازمنفورترین موجودات جهان هستند.
 
کشتار زائران خانه خدا توطئه ای برای حفظ سیاست‌های استکبار و جلوگیری از نفوذاسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - است. و کارنامه سیاه و ننگین حاکمان بی درد کشور‌های اسلامی حکایت از افزودن درد و مصیبت بر پیکر نیمه جان اسلام ومسلمین دارد.
 
پیامبر اسلام نیازی به مساجد اشرافی و مناره ‌های تزئیناتی ندارد. پیامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پیروان خود بوده است که متاسفانه با سیاست‌های غلط حاکمان دست نشانده به خاک مذلت نشسته اند. مگر مسلمانان جهان فاجعه قتل عام صد‌ها عالم وهزاران زن و مرد فرقه ‌های مسلمین را در طول حیات ننگین آل سعود و نیز جنایت قتل عام زائران خانه خدا را فراموش می‌کنند؟ مگر مسلمانان نمی بینند که امروز مراکزوهابیت در جهان به کانون‌های فتنه و جاسوسی مبدل شده اند، که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملا‌های کثیف درباری، اسلام مقدس نما‌های بیشعورحوزه ‌های علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب وسازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه ها، و دریک کلمه "اسلام امریکایی " را ترویج می‌کنند؛ و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور خویش، امریکای جهانخوار، می‌گذارند.
 
مسلمانان نمی دانند این درد را به کجا ببرند که آل سعود و "خادم الحرمین " به اسرائیل اطمینان می‌دهد که ما اسلحه خودمان را علیه شما به کار نمی بریم ! و برای اثبات حرف خود با ایران قطع رابطه می‌کنند. واقعا چقدر باید رابطه سران کشور‌های اسلامی باصهیونیست‌ها گرم و صمیمی شود تا در کنفرانس سران کشور‌های اسلامی مبارزه صوری وظاهری هم با اسرائیل از دستور کار آنان و جلسات آنان خارج شود. اگر این‌ها یک جوغیرت و حمیت اسلامی و عربی داشتند، حاضر به یک چنین معامله کثیف سیاسی وخودفروشی و وطن فروشی نمی شدند.
 
آیا این حرکات برای جهان اسلام شرم آور نیست ؟ و تماشاچی شدن گناه و جرم نمی باشد؟ آیا از مسلمانان کسی نیست تا بپاخیزد و اینهمه ننگ و عار را تحمل نکند؟راستی ما باید بنشینیم تا سران کشور‌های اسلامی احساسات یک میلیارد مسلمان رانادیده بگیرند و صحه بر آنهمه فجایع صهیونیست‌ها بگذارند، و دوباره مصر و امثال آن رابه صحنه بیاورند؟ حال، مسلمانان باور می‌کنند که زائران ایرانی برای اشغال خانه خدا وحرم پیامبر قیام کرده اند و می‌خواهند کعبه را دزدیده به قم ببرند! اگر مسلمانان جهان باورکرده اند که سران آن‌ها دشمنان واقعی امریکا و شوروی و اسرائیل هستند، تبلیغات آنان هم در مورد ما را باور می‌کنند.
 
البته ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامی مان بارهااعلام نموده ایم که درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران امریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراتوری بزرگ می‌گذارند، از آن باکی نداریم و استقبال می‌کنیم. ما درصددخشکانیدن ریشه ‌های فاسد صهیونیزم، سرمایه داری و کمونیزم در جهان هستیم. ماتصمیم گرفته ایم، به لطف و عنایت خداوند بزرگ، نظامهایی را که بر این سه پایه استوارگردیده اند نابود کنیم ؛ و نظام اسلام رسول الله - صلی الله علیه و آله و سلم - را در جهان استکبار ترویج نماییم. و دیر یا زود ملت‌های دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود از گسترش باجخواهی و مصونیت کارگزاران امریکایی، حتی اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد، جلوگیری می‌کنیم. ان شاءالله ما نخواهیم گذاشت از کعبه و حج، این منبربزرگی که بر بلندای بام انسانیت باید صدای مظلومان را به همه عالم منعکس سازد وآوای توحید را طنین اندازد، صدای سازش با امریکا و شوروی و کفر و شرک نواخته شود. و از خدا می‌خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیسا‌های جهان نیز ناقوس مرگ امریکا و شوروی را به صدا درآوریم .
 
مسلمانان جهان و محرومین سراسر گیتی از این برزخ بی انتهایی که انقلاب اسلامی مابرای همه جهانخواران آفریده است احساس غرور و آزادی کنند؛ و آوای آزادی وآزادگی را در حیات و سرنوشت خویش سر دهند و بر زخم‌های خود مرهم گذارند؛ که دوران بن بست و نا امیدی و تنفس در منطقه کفر به سر آمده است، و گلستان ملت‌ها رخ نموده است. و امیدوارم همه مسلمانان شکوفه ‌های آزادی و نسیم عطر بهاری و طراوت گل‌های محبت و عشق و چشمه سار زلال جوشش اراده خویش را نظاره کنند. همه باید ازمرداب و باتلاق و سکوت و سکونی که کارگزاران سیاست امریکا و شوروی بر آن تخم مرگ و اسارت پاشیده اند به درآییم و به سوی دریایی که زمزم از آن جوشیده است روانه شویم ؛ و پرده کعبه و حرم خدا را که به دست نامحرمان نجس امریکا و امریکازاده هاآلوده شده است با اشک چشم خویش شستشو دهیم .
 
مسلمانان تمامی کشور‌های جهان، از آنجا که شما در سلطه بیگانگان گرفتار مرگ تدریجی شده اید، باید بر وحشت از مرگ غلبه کنید؛ و از وجود جوانان پرشور وشهادت طلبی که حاضرند خطوط جبهه کفر را بشکنند استفاده نمایید. به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید؛ بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایی از بردگی و یورش به دشمنان اسلام باشید؛ که عزت و حیات در سایه مبارزه است. و اولین گام در مبارزه اراده است. وپس از آن، تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانی، خصوصا امریکا را بر خود حرام کنید. ما در مکه باشیم یا نباشیم دل و روحمان با ابراهیم و در مکه است. دروازه ‌های مدینه الرسول را به روی ما ببندند یا بگشایند، رشته محبتمان با پیامبر هرگز پاره و سست
 
نمی شود. به سوی کعبه نماز می‌گزاریم و به سوی کعبه می‌میریم. و خدا را سپاس می‌گزاریم که در میثاقمان باخدای کعبه پایدار مانده ایم و پایه ‌های برائت از مشرکین را باخون هزاران هزار شهید از عزیزانمان بنیان نهاده ایم. و منتظر هم نمانده ایم که حاکمان بی شخصیت بعض کشور‌های اسلامی و غیر اسلامی از حرکت ما پشتیبانی کنند. مامظلومین همیشه تاریخ، محرومان و پابرهنگانیم. ما غیر از خدا کسی را نداریم. و اگر هزاربار قطعه قطعه شویم، دست از مبارزه با ظالم بر نمی داریم .
 
جمهوری اسلامی ایران از مسلمانان آزاده جهان که علی رغم اختناق سیاسی حاکم برآن‌ها با ترتیب کنفرانس‌ها و مصاحبه ‌ها و سخنرانی‌ها پرده از اسرار جنایتبار امریکا و آل سعودبرداشتند و مظلومیت ما را به دنیا نشان دادند تشکر می‌نماید. مسلمانان باید بدانند تازمانی که تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، همیشه منافع بیگانگان بر منافع آنان مقدم می‌شود؛ و هر روز شیطان بزرگ یا شوروی به بهانه حفظ منافع خود حادثه ای را به وجود می‌آورند. راستی اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدی با جهانخواران حل نکنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود؟ هم اکنون اگر امریکا یک کشور اسلامی را به بهانه حفظ منافع خویش با خاک یکسان کند، چه کسی جلوی او را خواهد گرفت ؟ پس راهی جز مبارزه نمانده است، و باید چنگ و دندان ابرقدرت‌ها و خصوصا امریکا را شکست، و الزاما یکی از دو راه را انتخاب نمود: یاشهادت. یا پیروزی. که در مکتب ما هر دوی آن‌ها پیروزی است. که ان شاءالله خداوندقدرت شکستن چهارچوب سیاست‌های حاکم و ظالم جهانخواران، و نیز جسارت ایجادداربستهایی بر محور کرامت انسانی را به همه مسلمین عطا فرماید؛ و همه را از افول ذلت به صعود عزت و شوکت همراهی نماید.
 
بعضی افراد تا قبل از حادثه تلخ و شیرین حج در سال گذشته، فلسفه اصرار جمهوری اسلامی ایران را بر راهپیمایی برائت از مشرکین به خوبی درک نکرده بودند و از خود ودیگران سوال می‌کردند که در سفر حج و در آن هوای گرم چه ضرورتی به راهپیمایی وفریاد مبارزه است ؛ و اگر هم فریاد برائت از مشرکین هم سر داده شود، چه ضرری متوجه استکبار می‌شود. و چه بسا افراد ساده دلی تصور می‌کردند که دنیای به اصطلاح متمدن جهانخواران نه تنها تاب تحمل اینگونه مسائل سیاسی را خواهد داشت، که به مخالفان خود حتی بیش از این هم اجازه حیات و تظاهرات و راهپیمایی خواهند داد. و دلیل این مدعا اجازه راهپیماییهایی است که در کشور‌های به اصطلاح آزاد غرب داده می‌شود.ولی این مسئله باید روشن باشد که آنگونه راهپیمایی‌ها هیچ گونه ضرری برای ابرقدرت‌ها وقدرت‌ها ندارد. راهپیمایی مکه و مدینه است که بسته شدن شیر‌های نفت عربستان را به دنبال دارد. راهپیمایی‌های برائت در مکه و مدینه است که به نابودی سرسپردگان شوروی و امریکا ختم می‌شود. و درست به همین جهت است که با کشتار دسته جمعی زنان ومردان آزاده از آن جلوگیری می‌شود، و در پناه همین برائت از مشرکین است که حتی ساده دلان می‌فهمند که نباید سر بر آستان شوروی و امریکا نهاد.
 
ملت عزیز و دلاور ایران مطمئن باشند که حادثه مکه منشاء تحولات بزرگی در جهان اسلام و زمینه مناسبی برای ریشه کن شدن نظام‌های فاسد کشور‌های اسلامی و طردروحانی نما‌ها خواهد بود. و با اینکه بیشتر از یک سال از حماسه برائت از مشرکان نگذشته است، عطر خون‌های پاک شهدای عزیز ما در تمامی جهان پیچیده و اثرات آن رادر اقصا نقاط عالم مشاهده می‌کنیم. حماسه مردم فلسطین یک پدیده تصادفی نیست. آیادنیا تصور می‌کند که این حماسه را چه کسانی سروده اند و هم اکنون مردم فلسطین به چه آرمانی تکیه کرده اند که بی محابا و با دست خالی در برابر حملات وحشیانه صهیونیستهامقاومت می‌کنند؟ آیا تنها آوای وطنگرایی است که از وجود آنان دنیایی از صلابت آفریده است ؟ آیا از درخت سیاست بازان خود فروخته است که بر دامن فلسطینیان میوه استقامت و زیتون نور و امید می‌ریزد؟ اگر اینچنین بود، این‌ها که سالهاست در کنارفلسطینیان و به نام ملت فلسطین نان خورده اند! شکی نیست که این آوای "الله اکبر" است ،این همان فریاد ملت ماست که در ایران شاه را و در بیت المقدس غاصبین را به نومیدی کشاند. و این تحقق همان شعار برائت است که ملت فلسطین در تظاهرات حج دوشادوش خواهران و برادران ایرانی خود فریاد رسای آزادی قدس را سر داد و "مرگ بر امریکا، شوروی و اسرائیل " گفت ؛ و بر همان بستر شهادتی که خون عزیزان ما بر آن ریخته شد اونیز با نثار خون و به رسم شهادت آرمید. آری، فلسطینی راه گم کرده خود را از راه برائت ما یافت. و دیدیم که در این مبارزه چطور حصار‌های آهنین فروریخت، و چگونه خون بر شمشیر و ایمان بر کفر و فریاد بر گلوله پیروز شد؛ و چطور خواب بنی اسرائیل درتصرف از نیل تا فرات آشفته گشت، و دوباره کوکب دریه فلسطین از شجره مبارکه "لاشرقیه ولاغربیه " ما برافروخت. و امروز به همان گونه که فعالیت‌های وسیعی در سراسرجهان برای به سازش کشیدن ما با کفر و شرک در جریان است، برای خاموش کردن شعله ‌های خشم ملت مسلمان فلسطین نیز به همان شکل ادامه دارد. و این تنها یک نمونه از پیشرفت انقلاب است. و حال آنکه معتقدین به اصول انقلاب اسلامی ما در سراسرجهان رو به فزونی نهاده است و ما این‌ها را سرمایه ‌های بالقوه انقلاب خود تلقی می‌کنیم وهم آنهایی که با مرکب خون طومار حمایت از ما را امضا می‌کنند و با سر و جان دعوت انقلاب را لبیک می‌گویند و به یاری خداوند کنترل همه جهان را به دست خواهند گرفت .امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه ‌ها و مرفهین بی درد شروع شده است. و من دست و بازوی همه عزیزانی که درسراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند می‌بوسم ؛ و سلام و درود‌های خالصانه خود را به همه غنچه ‌های آزادی و کمال نثار می‌کنم. و به ملت عزیز و دلاور ایران هم عرض می‌کنم : خداوند آثارو برکات معنویت شما را به جهان صادر نموده است ؛ و قلب‌ها و چشمان پرفروغ شما کانون حمایت از محرومان شده است و شراره کینه انقلابی تان جهانخواران چپ و راست را به وحشت انداخته است. البته همه می‌دانیم که کشور ما در حال جنگ و انقلاب سختی‌ها ومشکلاتی را تحمل کرده و کسی مدعی آن نیست که طبقات محروم و ضعیف وکم درآمد و خصوصا اقشار کارمند و اداری، در تنگنای مسائل اقتصادی نیستند؛ ولی آن چیزی که همه مردم ما فراتر از آن را فکر می‌کنند مسئله حفظ اسلام و اصول انقلاب است. مردم ایران ثابت کرده اند که تحمل گرسنگی و تشنگی را دارند، ولی تحمل شکست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت. ملت شریف ایران همیشه در مقابل شدیدترین حملات تمامی جهان کفر علیه اصول انقلاب خویش مقاومت کرده است که در اینجا مجال ذکر همه آن‌ها نیست .
 
آیا ملت دلاور ایران در مقابل جنایات متعدد امریکا در خلیج فارس اعم از حمایت نظامی و اطلاعاتی به عراق و حمله به سکو‌های نفتی و کشتی‌ها و قایق‌ها و سرنگونی هواپیمای مسافربری مقاومت نکرده است ؟ آیا ملت ایران در جنگ دیپلماسی شرق وغرب علیه خود و ایجاد بازی‌های سیاسی مجامع بین المللی مقاومت نکرده است ؟ آیاملت شجاع ایران در مقابل جنگ اقتصادی، تبلیغاتی، روانی و حملات ددمنشانه عراق به شهر‌ها و موشک باران مناطق مسکونی و بمباران‌های مکرر شیمیایی عراق در ایران وحلبچه، مقاومت نکرده است ؟ آیا ملت عزیز ایران در مقابل توطئه منافقین و لیبرال‌ها وزراندوزی و احتکار سرمایه داران و حیله مقدس مابان مقاومت نکرده است ؟ آیا همه این حوادث و جریانات برای ضربه زدن به اصول انقلاب نبوده است ؟ که اگر نبود حضورمردم، هر یک از این توطئه ‌ها می‌توانست به اصول نظام ضربه بزند. که خدا را سپاس می‌گزاریم که ملت ایران را موفق نمود تا با قامتی استوار به رسالت خود عمل کند وصحنه ‌ها را ترک نگوید.
 
ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزش‌های اسلامی هستند، به خوبی دریافته اند که مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست ؛ و آن‌ها که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات نداردبا الفبای مبارزه بیگانه اند. و آنهایی هم که تصور می‌کنند سرمایه داران و مرفهان بی درد بانصیحت و پند و اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می‌کنند آب در هاون می‌کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبی ،بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله ای است که هرگز با هم جمع نمی شوند. و تنهاآنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقراو متدینین بی بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلاب‌ها هستند. ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین راحفظ کنیم. مسئولین نظام ایران انقلابی باید بدانند که عده ای از خدا بیخبر برای از بین بردن انقلاب هر کس را که بخواهد برای فقرا و مستمندان کار کند و راه اسلام و انقلاب رابپیماید فورا او را "کمونیست " و "التقاطی " می‌خوانند. از این اتهامات نباید ترسید. بایدخدا را در نظر داشت، و تمام هم و تلاش خود را در جهت رضایت خدا و کمک به فقرابه کار گرفت و از هیچ تهمتی نترسید. امریکا و استکبار در تمامی زمینه ‌ها افرادی را برای شکست انقلاب اسلامی در آستین دارند، در حوزه ‌ها و دانشگاه‌ها مقدس نما‌ها را که خطر آنان را بار‌ها و بار‌ها گوشزد کرده ام. اینان با تزویرشان از درون محتوای انقلاب واسلام را نابود می‌کنند. این‌ها با قیافه ای حق به جانب و طرفدار دین و ولایت همه رابی دین معرفی می‌کنند. باید از شر این‌ها به خدا پناه بریم. و همچنین کسانی دیگر که بدون استثناء به هر چه روحانی و عالم است حمله می‌کنند و اسلام آن‌ها را اسلام امریکایی معرفی می‌نمایند راهی بس خطرناک را می‌پویند که خدای ناکرده به شکست اسلام ناب محمدی منتهی می‌شود. ما برای احقاق حقوق فقرا در جوامع بشری تا آخرین قطره خون دفاع خواهیم کرد.
 
امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است. و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی رونق و زرق و برق کاخ‌های سفید و سرخ را از بین خواهند برد. امروزخمینی آغوش و سینه خویش را برای تیر‌های بلا و حوادث سخت و برابر همه توپ‌ها وموشک‌های دشمنان باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت، برای درک شهادت روزشماری می‌کند. جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمی شناسد. و ما بایددر جنگ اعتقادی مان بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم. ان شاءالله ملت بزرگ ایران با پشتیبانی مادی و معنوی خود از انقلاب، سختی‌های جنگ را به شیرینی شکست دشمنان خدا در دنیا جبران می‌کند. و چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت بزرگ ایران مثل یک صاعقه بر سر امریکا فرود آمده است. چه شیرینی بالاتر از اینکه ملت ایران سقوط ارکان و کنگره ‌های نظام ستمشاهی را نظاره کرده است و شیشه حیات امریکا را در این کشور شکسته است. و چه شیرینی بالاتر از اینکه مردم عزیزمان ریشه ‌های نفاق و ملیگرایی و التقاط را خشکانیده اند. و ان شاءالله شیرینی تمام ناشدنی آن را در جهان آخرت خواهند چشید. نه تنها کسانی که تا مقام شهادت و جانبازی و حضوردر جبهه پیش رفته اند، بلکه آنهایی که در پشت جبهه با نگاه محبت بار و با دعای خیرخود جبهه را تقویت نموده اند از مقام عظیم مجاهدان و اجر بزرگ آنان بهره برده اند. خوشا به حال مجاهدان ! خوشا به حال وارثان حسین - علیه السلام !
 
اذناب امریکا باید بدانند که شهادت در راه خدا مسئله ای نیست که بشود با پیروزی یاشکست در صحنه ‌های نبرد مقایسه شود. مقام شهادت، خود اوج بندگی و سیر و سلوک در عالم معنویت است. نباید شهادت را تا این اندازه به سقوط بکشانیم که بگوییم درعوض شهادت فرزندان اسلام تنها خرمشهر و یا شهر‌های دیگر آزاد شد. تمامی اینهاخیالات باطل ملیگراهاست. ما هدفمان بالاتر از آن است. ملیگرا‌ها تصور نمودند ماهدفمان پیاده کردن اهداف بین الملل اسلامی در جهان فقر و گرسنگی است. ما می‌گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم "لا اله الا الله " را بر قلل رفیع کرامت وبزرگواری به اهتزاز درآوریم. پس ای فرزندان ارتشی و سپاهی و بسیجی ام، و ای نیرو‌های مردمی، هرگز از دست دادن موضعی را با تاثر و گرفتن مکانی را با غرور وشادی بیان نکنید که این‌ها در برابر هدف شما به قدری ناچیزند که تمامی دنیا در مقایسه باآخرت .
 
پدران و مادران و همسران و خویشاوندان شهدا، اسرا، مفقودین، و معلولین ما توجه داشته باشند که هیچ چیزی از آنچه فرزندان آنان به دست آورده اند کم نشده است .فرزندان شما در کنار پیامبر اکرم و ائمه اطهارند. پیروزی و شکست برای آن‌ها فرقی ندارد.امروز روز هدایت نسل‌های آینده است. کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است. امروز روزی است که خدا اینگونه خواسته است. و دیروز خدا آنگونه خواسته بود. و فردا ان شاءالله روز پیروزی جنود حق خواهد بود. ولی خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خاضعیم. و ما تابع امر خداییم ؛ و به همین دلیل طالب شهادتیم. و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگی غیرخدا نمی رویم. البته برای ادای تکلیف همه ما موظفیم که کار‌ها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترین وجه و با درایت و دقت انجام دهیم. همه می‌دانند که ما شروع کننده جنگ نبوده ایم. ما برای حفظ موجودیت اسلام درجهان تنها از خود دفاع کرده ایم. و این ملت مظلوم ایران است که همواره مورد حمله جهانخواران بوده است ؛ و استکبار از همه کمینگاه‌های سیاسی و نظامی و فرهنگی واقتصادی خود به ما حمله کرده است. انقلاب اسلامی ما تاکنون کمینگاه شیطان و دام صیادان را به ملت‌ها نشان داده است. جهانخواران و سرمایه داران و وابستگان آنان توقع دارند که ما شکسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره کنیم و هشدار ندهیم .و حال آنکه این وظیفه اولیه ما و انقلاب اسلامی ماست که در سراسر جهان صدا زنیم که ای خواب رفتگان ! ای غفلت زدگان ! بیدار شوید و به اطراف خود نگاه کنید که در کنارلانه ‌های گرگ منزل گرفته اید. برخیزید که اینجا جای خواب نیست ! و نیز فریاد کشیم سریعا قیام کنید که جهان ایمن از صیاد نیست ! امریکا و شوروی در کمین نشسته اند، و تانابودی کاملتان از شما دست بر نخواهند داشت. راستی اگر بسیج جهانی مسلمین تشکیل شده بود، کسی جرات اینهمه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوی رسول الله -صلی الله علیه و آله و سلم - داشت ؟
 
امروز یکی از افتخارات بزرگ ملت ما این است که در برابر بزرگترین نمایش قدرت و آرایش ناو‌های جنگی امریکا و اروپا در خلیج فارس صف آرایی نمود. و اینجانب به نظام‌های امریکایی و اروپایی اخطار می‌کنم که تا دیر نشده و در باتلاق مرگ فرونرفته اید، از خلیج فارس بیرون روید. و همیشه اینگونه نیست که هواپیما‌های مسافربری ما توسط ناو‌های جنگی شما سرنگون شود؛ که ممکن است فرزندان انقلاب ناو‌های جنگی شما را به قعر آب‌های خلیج فارس بفرستند.
 
به دولت‌ها و حکومت‌های منطقه، خصوصا به عربستان و کویت می‌گویم که همه شما درماجراجویی‌ها و جنایاتی که امریکا می‌آفریند شریک جرم خواهید بود. و ما تا به حال از اینکه همه منطقه در کام آتش و خون و بی ثباتی کامل غوطه ور نشود، دست به عملی نزده ایم. ولی حرکات جنون آمیز ریگان مطمئنا حوادث غیرمنتظره و عواقب خطرناکی رابر همه تحمیل می‌کند. شما اطمینان داشته باشید که در این برگ جدید بازنده اید. خودتان و کشور و مردم اسلامی را در برابر امریکا اینقدر ذلیل و ناتوان نکنید. اگر دین ندارید،لااقل آزاده باشید.
 
بحمدالله از برکت انقلاب اسلامی ایران دریچه ‌های نور و امید به روی همه مسلمانان جهان باز شده است ؛ و می‌رود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودی را بر سرهمه مستکبران فرو ریزد.
 
نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود بابیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می‌کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویت‌ها و ارزش‌های معنوی و الهی مان نمی شناسند. به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمی دارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم وچه نخواهیم صهیونیست‌ها و امریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی وشرافت مکتبی مان را لکه دار نمایند. بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینه توزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار می‌دهند؛ و با دلسوزی‌های بیمورد واعتراض‌های کودکانه می‌گویند جمهوری اسلامی سبب دشمنی‌ها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادی شان افتاده است ! که چه خوب است [به ] این سوال پاسخ داده شودکه ملت‌های جهان سوم و مسلمانان، و خصوصا ملت ایران، در چه زمانی نزد غربی‌ها وشرقی‌ها احترام و اعتبار داشته اند که امروز بی اعتبار شده اند!
 
آری، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهم السلام - را با دست‌های خود ویران نماید، آن وقت ممکن است جهانخواران او را به عنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بی فرهنگ به رسمیت بشناسند؛ ولی در همان حدی که آن‌ها آقا باشند ما نوکر، آن‌ها ابرقدرت باشند ما ضعیف ؛ آن‌ها ولی و قیم باشند ما جیره خوار و حافظ منافع آنها؛ نه یک ایران با هویت ایرانی - اسلامی ؛ بلکه ایرانی که شناسنامه اش را امریکا و شوروی صادر کند؛ ایرانی که ارابه سیاست امریکا یا شوروی را بکشد و امروز همه مصیبت و عزای امریکا و شوروی شرق و غرب در این است که نه تنها ملت ایران از تحت الحمایگی آنان خارج شده است ،که دیگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت می‌کند. کنترل و حذف سلاح‌های مخرب از جهان اگر با حقیقت و صداقت همراه بود خواسته همه ملتهاست، ولی این نیزیک فریب قدیمی است. و این همان چیزی است که اخیرا از گفته ‌های سران امریکا وشوروی و نوشته ‌های سیاسیون آن‌ها آشکار گردیده است که مراودات اخیر سران شرق وغرب به خاطر مهار بیشتر جهان سوم و در حقیقت جلوگیری از نفوذ پابرهنه ‌ها ومحرومین در جهان مالکیت‌های بی حد و مرز سرمایه داران است. ما باید خود را آماده کنیم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامی - انسانی با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشکیل شود؛ و آقایی و سروری محرومین و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود. مطمئن باشید قدرت‌های شرق و غرب همان مظاهر بی محتوای دنیای مادی اندکه در برابر خلود و جاودانگی دنیای ارزش‌های معنوی قابل ذکر نمی باشند.
 
من به صراحت اعلام می‌کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه گذاری می‌کند. و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه طلبی و فزون طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد. ما باید برای پیشبرداهداف و منافع ملت محروم ایران برنامه ریزی کنیم. ما باید در ارتباط با مردم جهان ورسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان باتمام وجود تلاش نماییم. و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم. ما اعلام می‌کنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و کشور ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تامین وآنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روش‌های مبارزه علیه نظام‌های کفر و شرک آشنا می‌سازد.»

3- پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل در تیرماه سال 1367

جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در 31 شهریورماه 1359 با جاه طلبی صدام حسین آغاز شد و 8 سال به طول انجامید. در حالیکه انقلاب اسلامی ایران در بهمن سال 1357 به پیروزی رسیده بود و در حال پایه ریزی ارکان و زیربنای نظام جدید جمهوری اسلامی بود، صدام حسین، در سال 1359؛ آژیر جنگ علیه ایران را به صدا درآورد و خسارت های بسیاری را متحمل کشور کرد. 

دولت جمهوری اسلامی ایران 18 جولای 1988 (27 تیرماه 1367) تصمیم گرفت که قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را بپذیرد، با آتش بس موافقت کند. در پی قعطنامه 582 که مورد اعتناء قرار نگرفته بود، شورای امنیت سازمان ملل 20 جولای1987 قطعنامه 598 را که در آن از عراق و ایران اکیدا خواسته شده بود به جنگ پایان دهند به اتفاق آراء تصویب کرد. این قطعنامه که از آگوست 1988 به اجرا درآمد. شورای امنیت در قطعنامه خود ادامه جنگ دو کشور را محکوم کرده بود.

یکسال پایانی زندگی امام خمینی (ره) چگونه گذشت؟ 
 
پذیرش‌ قطعنامه‌ طی‌ نامه‌ای‌ با امضای‌ رئیس‌ جمهوری‌ ایران‌، در 27 تیر 1367 به‌ دبیرکل‌ سازمان‌ ملل‌ تسلیم‌ شد. در این‌ نامه‌ تصریح‌ شده‌ است‌ که‌ تجاوز به‌ ایران‌ ابعاد بی‌‌‌سابقه‌ای‌ یافته‌ و باعث‌ کشیده‌ شدن‌ سایر کشورها و حتی‌ غیر نظامیان‌ بی‌گناه‌ به‌ جنگ‌ شده‌ است‌ و جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ با توجه‌ به‌ اهمیتی‌ که‌ برای‌ جان‌ انسان‌ها و اجرای‌ عدالت‌ و برقراری‌ صلح‌ و امنیت‌ منطقه‌ای‌ و بین‌المللی‌ قائل‌ است‌، قطعنامه‌ 598 شورای‌ امنیت‌ را می‌پذیرد . امام‌ خمینی‌ (ره‌) در 29 تیر همان‌ سال‌ پذیرش‌ قطعنامه‌ 598 را به‌ اطلاع‌ مردم‌ رسانند. وزیر خارجه‌ ایران‌ نیز با تأکید بر اینکه‌ مذاکرات‌ مستقیم‌ پس‌ از اعلام‌ آتش‌بس‌ آغاز شود، با پیشنهاد عراق‌ موافقت‌ کرد و مقرر شد دبیر کل‌ سازمان‌ ملل‌ در گزارشی‌ به‌ اعضای‌ شورای‌ امنیت‌، زمان‌ برقراری‌ آتش‌بس‌ را اعلام‌ کند. سرانجام‌ در نشستی‌ غیررسمی‌ با اعضای‌ شورای‌ امنیت‌، تاریخ‌ برقراری‌ آتش‌بس‌ 29 مرداد 1367 اعلام‌ شد.
 
امام خمینی (ره) در تاریخ 29 تیر ماه در نامه ای به مردم، پذیرش قطعنامه را به اطلاع مردم کشور می رسانند. این نامه همان نامه ای است که در ابتدای آن به حج خونین 66 اشاره می کنند و در ادامه به پذیرش قطعنامه می پردازند. قسمت ابتدایی نامه در بخش قبل آورده شد در این قسمت، ادامه آن را می خوانید: 
 
«و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتا مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصابرای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می‌دیدم ؛ ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلا خودداری می‌کنم، و به امید خداوند درآینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور، که من به تعهد و دلسوزی و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم ؛ و در مقطع کنونی آن را به مصلحت انقلاب و نظام می‌دانم. و خدامی داند که اگر نبود انگیزه ای که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام ومسلمین قربانی شود، هرگز راضی به این عمل نمی بودم و مرگ و شهادت برایم گواراتربود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالی گردن نهیم. و مسلم ملت قهرمان ودلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.
 
من در اینجا از همه فرزندان عزیزم در جبهه ‌های آتش و خون که از اول جنگ تاامروز به نحوی در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نموده اند، تشکر و قدردانی می‌کنم. وهمه ملت ایران را به هوشیاری و صبر و مقاومت دعوت می‌کنم. در آینده ممکن است افرادی آگاهانه یا از روی ناآگاهی در میان مردم این مسئله را مطرح نمایند که ثمره خونهاو شهادت‌ها و ایثار‌ها چه شد. این‌ها یقینا از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بیخبرند ونمی دانند کسی که فقط برای رضای خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص وبندگی نهاده است حوادث زمان به جاودانگی و بقا و جایگاه رفیع آن لطمه ای واردنمی سازد. و ما برای درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانی را باید بپیماییم ودر گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلم خون شهیدان ،انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان برای ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا می‌داند که راه و رسم شهادت کور شدنی نیست ؛ و این ملت‌ها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفای آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایی که این گوهر‌ها را در دامن خود پروراندند!
 
خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روی مشتاقان باز، و ما را هم ازوصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند ونیازمند به مشعل شهادت ؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت ! خوشا به حال شما زنان و مردان ! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانواده ‌های معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیده ام، و در برابر عظمت و فداکاری این ملت بزرگ احساس شرمساری می‌کنم .و بدا به حال آنانی که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایی که از کنار این معرکه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهی تا به حال ساکت و بی تفاوت و یا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند!
 
آری، دیروز روز امتحان الهی بود که گذشت. و فردا امتحان دیگری است که پیش می‌آید. و همه ما نیز روز محاسبه بزرگتری را در پیش رو داریم. آنهایی که در این چندسال مبارزه و جنگ به هر دلیلی از ادای این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کرده اند مطمئن باشند که از معامله باخدا طفره رفته اند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگی کرده اند که حسرت آن را در روزواپسین و در محاسبه حق خواهند کشید. که من مجددا به همه مردم و مسئولین عرض می‌کنم که حساب اینگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند؛ و نگذارنداین مدعیان بی هنر امروز و قاعدین کوته نظر دیروز به صحنه ‌ها برگردند.
 
من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می‌کنم که نگذاریدانقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ وخم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. اکیدا به ملت عزیز ایران سفارش می‌کنم که هوشیار و مراقب باشید، قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به معنای حل مسئله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربه تبلیغات جهانخواران علیه ماکند شده است ؛ ولی دورنمای حوادث را نمی توان به طور قطع و جدی پیش بینی نمود. وهنوز دشمن از شرارت‌ها دست برنداشته است ؛ و چه بسا با بهانه جویی‌ها به همان شیوه ‌های تجاوزگرانه خود ادامه دهد. ما باید برای دفع تجاوز احتمالی دشمن آماده و مهیا باشیم. وملت ما هم نباید فعلا مسئله را تمام شده بداند. البته ما رسما اعلام می‌کنیم که هدف ماتاکتیک جدید در ادامه جنگ نیست. چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانه ‌ها حملات خود را دنبال کنند. نیرو‌های نظامی ما هرگز نباید از کید و مکر دشمنان غافل بمانند. در هرشرایطی باید بنیه دفاعی کشور در بهترین وضعیت باشد. مردم ما، که در طول سال‌های جنگ و مبارزه ابعاد کینه و قساوت و عداوت دشمنان خدا و خود را لمس کرده اند، بایدخطر تهاجم جهانخواران در شیوه ‌ها و شکل‌های مختلف را جدیتر بدانند. و فعلا چون گذشته تمامی نظامیان، اعم از ارتش و سپاه و بسیج در جبهه ‌ها برای دفاع در برابر شیطنت استکبار و عراق به ماموریت‌های خود ادامه دهند. در صورتی که این مرحله از حادثه انقلاب را با همان شکل خاص و مقررات مربوط به خود پشت سر گذاردیم برای بعد ازآن و سازندگی کشور و سیاست کل نظام و انقلاب تذکراتی دارم که در وقت مناسب خواهم گفت. ولی در مقطع کنونی به طور جد از همه گویندگان و دست اندرکاران ومسئولین کشور و مدیران رسانه ‌ها و مطبوعات می‌خواهم که خود را از معرکه ‌ها و معرکه آفرینی‌ها دور کنند؛ و مواظب باشند که ناخودآگاه آلت دست افکار و اندیشه ‌های تندنگردند؛ و با سعه صدر در کنار یکدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند.
 
در این روز‌ها ممکن است بسیاری از افراد به خاطر احساسات و عواطف خودصحبت از چرا‌ها و باید‌ها و نباید‌ها کنند. هر چند این مسئله به خودی خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست. چه بسا آنهایی که تا دیروز در برابراین نظام جبهه گیری کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهوری اسلامی ایران از صلح و صلح طلبی به ظاهر دم می‌زدند، امروز نیز با همان هدف سخنان فریبنده دیگری را مطرح نمایند؛ و جیره خواران استکبار، همان‌ها که تا دیروز در زیرنقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدارجنگ شوند. و ملیگرا‌های بی فرهنگ برای از بین بردن خون شهدای عزیز و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند. که ان شاءالله ملت عزیز ما بابصیرت و هوشیاری جواب همه فتنه ‌ها را خواهد داد.
 
من باز می‌گویم که قبول این مسئله برای من از زهر کشنده تر است ؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم. و نکته ای که تذکر آن لازم است این است که در قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران به اتکای خود تصمیم گرفته اند. و کسی و کشوری در این امر مداخله نداشته است .
 
مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش می‌دانم. و شمامی دانید که من به شما عشق می‌ورزم ؛ و شما را می‌شناسم ؛ شما هم مرا می‌شناسید. درشرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهی ام بود. شما می‌دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم ؛ اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم ؛ و اگرآبرویی داشته ام با خدا معامله کرده ام. عزیزانم، شما می‌دانید که تلاش کرده ام که راحتی خود را بر رضایت حق و راحتی شما مقدم ندارم. خداوندا، تو می‌دانی که ما سر سازش باکفر را نداریم .
 
خداوندا، تو می‌دانی که استکبار و امریکای جهانخوار گل‌های باغ رسالت تو را پرپرنمودند. خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی، و ما تن‌های تنهاییم و غیر از تو کسی را نمی شناسیم و غیر از تو نخواسته ایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی. خداوندا، تلخی این روز‌ها را به شیرینی فرج حضرت بقیه الله - ارواحنا لتراب مقدمه الفدا - و رسیدن به خودت جبران فرما.
 
فرزندان انقلابی ام، ای کسانی که لحظه ای حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما می‌گذرد.می دانم که به شما سخت می‌گذرد؛ ولی مگر به پدر پیر شما سخت نمی گذرد؟ می‌دانم که شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست ؛ مگر برای این خادمتان اینگونه نیست ؟ ولی تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابی تان را در سینه ‌ها نگه دارید؛ باغضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزی از آن شماست. و تاکید می‌کنم که گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من می‌باشند. آن‌ها را از این تصمیمی که گرفته اند شماتت نکنید، که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است. که ان شاءالله خداوند همه ما را موفق به خدمت ورضایت خود فرماید.
 
من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایه ‌ها و ذخیره ‌های عظیم الهی و به این گل‌های معطر و نوشکفته جهان اسلام، سفارش می‌کنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگی خود را بدانید؛ و خودتان را برای یک مبارزه علمی و عملی بزرگ تا رسیدن به اهداف عالی انقلاب اسلامی آماده کنید.
 
و من به همه مسئولین و دست اندرکاران سفارش می‌کنم که به هر شکل ممکن وسایل ارتقای اخلاقی و اعتقادی و علمی و هنری جوانان را فراهم سازید؛ و آنان را تا مرزرسیدن به بهترین ارزش‌ها و نوآوری‌ها همراهی کنید؛ و روح استقلال و خودکفایی را درآنان زنده نگه دارید. مبادا اساتید و معلمینی که به وسیله معاشرت‌ها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت و استعمار رهیده اند، تحقیر و سرزنش نمایند و خدای ناکرده از پیشرفت و استعداد خارجی‌ها بت بتراشند و روحیه پیروی و تقلیدو گدا صفتی را در ضمیر جوانان تزریق نمایند. به جای اینکه گفته شود که دیگران کجارفتند و ما کجا هستیم به هویت انسانی خود توجه کنند و روح توانایی و راه ورسم استقلال را زنده نگه دارند. ما در شرایط جنگ و محاصره توانسته ایم آنهمه هنرآفرینی واختراعات و پیشرفت‌ها داشته باشیم. ان شاءالله در شرایط بهتر زمینه کافی برای رشد استعدادو تحقیقات را در همه امور فراهم می‌سازیم. مبارزه علمی برای جوانان زنده کردن روح جستجو و کشف واقعیت‌ها و حقیقتهاست. و اما مبارزه عملی آنان در بهترین صحنه ‌های زندگی و جهاد و شهادت شکل گرفته است. و نکته دیگری که از باب نهایت ارادت و علاقه ام به جوانان عرض می‌کنم این است که در مسیر ارزش‌ها و معنویات از وجود روحانیت و علمای متعهد اسلام استفاده کنید؛ وهیچ گاه و تحت هیچ شرایطی خود را بی نیاز از هدایت و همکاری آنان ندانید. روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ و در سخت ترین شرایط همواره با دلی پر از امید وقلبی سرشار از عشق و محبت به تعلیم و تربیت و هدایت نسل‌ها همت گماشته اند و همیشه پیشتاز و سپر بلای مردم بوده اند؛ بر بالای دار رفته اند و محرومیت‌ها چشیده اند ؛ زندانهارفته اند و اسارت‌ها و تبعید‌ها دیده اند؛ و بالاتر از همه، آماج طعن‌ها و تهمت‌ها بوده اند؛ و درشرایطی که بسیاری از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به یاس و ناامیدی رسیده بودند،روح امید و حیات را به مردم برگرداندند و از حیثیت و اعتبار واقعی مردم دفاع نموده اند؛و هم اکنون نیز در هر سنگری از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر، در کنارمردمند؛ و در هر حادثه غمبار و مصیبت آفرینی شهدای بزرگواری را تقدیم نموده اند.در هیچ کشور و انقلابی جز انقلاب بعثت و رسالت و زندگی ائمه هدی - علیهم السلام - و انقلاب اسلامی ایران سراغ نداریم که رهبران انقلاب آنقدر آماج حملات و کینه هاگردند. و این به خاطر صداقت و امانتداری است که در وجود علمای متعهد اسلام متبلوراست. مسئولیت پذیری در کشوری که با محاصره ‌ها و مشکلات اقتصادی و سیاسی ونظامی مواجه است کار مشکلی است. البته روحانیون متعهد کشور ما باید خودشان رابرای فداکاری‌های بیشتر آماده کنند؛ و در مواقع لزوم و ضرورت از آبرو و اعتبار خودبرای حفظ آبروی اسلام و خدمت به محرومان و پابرهنگان استفاده کنند. و جای بسی سپاس و امتنان است که ملت رشید و دلاور ایران قدر خادمان واقعی خود را می‌شناسد، وفلسفه عشق و ارادت خود را به این نهاد مقدس در یک کلمه خلاصه می‌کند. علما وروحانیون متعهد اسلام هرگز به آرمان و اصالت و عقیده و هدف اسلامی ملت خیانت نکرده و نمی کنند. البته تذکر این نکته لازم است که در تمام نوشته ‌ها و صحبت‌ها هر وقت نام "روحانیت " را به میان آورده ام و از آنان قدردانی نموده ام، مقصودم علمای پاک ومتعهد و مبارز است ؛ که در هر قشری ناپاک و غیرمتعهد وجود دارد. و روحانیون وابسته ضررشان از هر فرد ناپاک دیگر بیشتر است. و همیشه این دسته از روحانیون مورد لعن ونفرین خدا و رسول و مردم بوده اند؛ و ضربات اصلی را به این انقلاب، روحانیون وابسته و مقدس ماب و دین فروش زده اند و می‌زنند. و روحانیون متعهد ما همواره از این بی فرهنگ‌ها متنفر و گریزان بوده اند. من به صراحت می‌گویم ملی‌گرا‌ها اگر بودند، به راحتی در مشکلات و سختی‌ها و تنگنا‌ها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان درازمی کردند؛ و برای اینکه خود را از فشار‌های روزمره سیاسی برهانند، همه کاسه ‌های صبرو مقاومت را یکجا می‌شکستند و به همه میثاق‌ها و تعهدات ملی و میهنی ادعایی خودپشت پا می‌زدند. کسی تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمی دانیم. ولی هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند! البته ما مطمئنیم که در همین شرایط نیزآن‌ها که با روحانیت اصیل کینه دیرینه دارند و عقده ‌ها و حسادت‌های خود را نمی توانندپنهان سازند آنان را به باد ناسزا گیرند. ولی در هر حال آن چیزی که در سرنوشت روحانیت واقعی نیست سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است. که اگر بندبنداستخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعله ‌های آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلوی دیدگانمان به اسارت وغارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمی کنیم .
 
علما و روحانیون ان شاءالله به همه ابعاد و جوانب مسئولیت خودآشنا هستند ولی ازباب تذکر و تاکید عرض می‌کنم امروز که بسیاری از جوانان و اندیشمندان در فضای آزادکشور اسلامی مان احساس می‌کنند که می‌توانند اندیشه ‌های خود را در موضوعات ومسائل مختلف اسلامی بیان دارند، با روی گشاده و آغوش باز حرف‌های آنان را بشنوند. واگر بیراهه می‌روند، با بیانی آکنده از محبت و دوستی راه راست اسلامی را نشان آنهادهید. و باید به این نکته توجه کنید که نمی شود عواطف و احساسات معنوی و عرفانی آنان را نادیده گرفت و فورا انگ التقاط و انحراف بر نوشته هاشان زد و همه را یکباره به وادی تردید و شک انداخت. این‌ها که امروز اینگونه مسائل را عنوان می‌کنند مسلمادلشان برای اسلام و هدایت مسلمانان می‌تپد، و الا داعی ندارند که خود را با طرح این مسائل به دردسر بیندازند. این‌ها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونه ای است که خود فکر می‌کنند. به جای پرخاش و کنار زدن آن‌ها با پدری و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مایوس نشوید. در غیراین صورت خدای ناکرده به دام لیبرال‌ها و ملیگرا‌ها و یا چپ و منافقین می‌افتند؛ و گناه این کمتر از التقاط نیست. وقتی ما می‌توانیم به آینده کشور و آینده سازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بهادهیم، و از اشتباهات و خطا‌های کوچک آنان بگذریم، و به همه شیوه ‌ها و اصولی که منتهی به تعلیم و تربیت صحیح آنان می‌شود احاطه داشته باشیم. فرهنگ دانشگاه‌ها ومراکز غیرحوزه ای به صورتی است که با تجربه و لمس واقعیت‌ها بیشتر عادت کرده است ،تا فرهنگ نظری و فلسفی. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصله ها، حوزه ودانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان برای گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد.
 
نکته دیگر اینکه من اکثر موفقیت‌های روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامی درارزش عملی و زهد آنان می‌دانم. و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشی سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزی به زشتی دنیاگرایی روحانیت نیست. و هیچ وسیله ای هم نمی تواند بدتر از دنیاگرایی، روحانیت را آلوده کند. چه بسادوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزی‌های بیمورد مسیر زهدگرایی آنان رامنحرف سازند؛ و گروهی نیز مغرضانه یا ناآگاهانه روحانیت را به طرفداری ازسرمایه داری و سرمایه داران متهم نمایند. در این شرایط حساس و سرنوشت سازی که روحانیت در مصدر امور کشور است و خطر سوءاستفاده دیگران از منزلت روحانیون متصور است، باید بشدت مواظب حرکات خود بود. چه بسا افرادی از سازمان‌ها و انجمنهاو تشکیلات سیاسی و غیر آن‌ها با ظاهری صددرصد اسلامی بخواهند به حیثیت و اعتبارآنان لطمه وارد سازند؛ و حتی علاوه بر تامین منافع خود، روحانیت را رو در روی یکدیگر قرار دهند. البته آن چیزی که روحانیون هرگز نباید از آن عدول کنند و نباید باتبلیغات دیگران از میدان به در روند حمایت از محرومین و پا برهنه هاست ؛ چرا که هرکسی از آن عدول کند از عدالت اجتماعی اسلام عدول کرده است. ما باید تحت هر شرایطی خود را عهده دار این مسئولیت بزرگ بدانیم. و در تحقق آن اگر کوتاهی بنماییم ،خیانت به اسلام و مسلمین کرده ایم .
 
در خاتمه، از پیشگاه مقدس پروردگار، که الطاف بیکران خود را بر این ملت ارزانی داشته است، تشکر و قدردانی می‌کنم. و از محضر مقدس بقیه الله - ارواحنا فداه - عاجزانه می‌خواهیم که ما را در مسیر و هدفمان مدد و رهبری فرماید. خداوند متعال به خانواده ‌های شهدا صبر و اجر، و به مجروحین و معلولین شفا عنایت فرماید؛ و اسرا ومفقودین را به وطن خویش باز گرداند. خداوندا، از تو می‌خواهیم آنچه را مصلحت اسلام و مسلمین است را برای ما مقدر فرمایی. انک قریب مجیب. والسلام علیکم ورحمه الله و برکاته .»

تصویب این قطعنامه از یک سو و فجایع ضدانسانی که در ماه های آخر جنگ از ناحیۀ جنگ‏ افروزان پدید آمده بود سبب شد تا به فرمان امام هیأتی از کارشناسان نظامی و سیاسی و اقتصادی متعهد ایران ابعاد وضعیت تازه را بررسی نمایند. این گروه در پایان بررسی به اتفاق آرا، نظر خویش را مبنی بر آماده بودن شرایط برای اثبات حقانیت جمهوری اسلامی در دفاع مقدس هشت ساله و ترک مخاصمه بر اساس مفاد قطعنامه 598 اعلام کرد. پیام امام خمینی معروف در مورد پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت  از شاهکارهای رهبری و مدیریت امام خمینی است که در آن کارنامه جنگ تحمیلی و ابعاد آن به روشنی بازگویی شده و خطوط آینده نظام و انقلاب اسلامی در همۀ زمینه‏ ها و از آن جمله مواجهه با ابرقدرتها و پایداری بر آرمانها و اهداف انقلاب ترسیم شده است. همچنان که امام خمینی بارها هشدار داده بود که ادعاهای صلح‏ طلبی صدام فریبی برای افکار عمومی است، پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران، صدام حسین دست به جنگ‏ افروزی و حماقت های تازه‏ ای زد و در جبهه‏ های جنوبی دوباره به اشغال بخش هایی از این منطقه پرداخت. انتشار پیام شورانگیز و عاطفی امام خمینی بار دیگر موجب بسیج عمومی در سراسر کشور شد و انقلابیون و رزمندگان از اقصی نقاط کشور سراسیمه به‏ سوی جبهه‏ های جنگ شتافتند و عوامل بعثی را با تحمل شکستی دیگر وادار به فرار ساختند.

4-  اعدام منافقین کوردل در زندان ها

آنچه مربوط به منافقین و اعضای سازمان مجاهدین خلق می باشد، این است که این افراد پس از مدت کوتاهی از پیروزی انقلاب اسلامی، بر علیه منافع جمهوری اسلامی دست به نبرد مسلحانه زدند و ترور های زنجیره ای بسیاری را سازماندهی کردند. با فرار اعضای کادر و رهبری آنها به خارج، در زمان جنگ عراق علیه ایران با صدام هم دست شدند و در کی از عمده ترین خیانت های آنها به کشور عملیات مرصاد را رقم زدند. عملیات مرصاد یا عملیات فروغ جاویدان نام نبردی است که  توسط سازمان مجاهدین خلق طرح‌ریزی شد و میان ارتش جمهوری اسلامی ایران و سازمان مجاهدین خلق در اواخر جنگ ایران و عراق، در سال 1367 درگرفت. پس از چند روز درگیری درنهایت نیروهای سپاه و ارتش ایران بر سازمان مجاهدین خلق پیروز شد. تعداد زیادی از نیروهای مهاجم در این نبرد کشته شدند.

در تیرماه 67 صدام حسین طی یک نطق تلویزیونی اعلام کرد: «بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهدین خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همین‌طور پیوستن مردم ایران به صفوف آن‌ها را خواهید دید.» به‌ این‌ ترتیب شش روز پس از قبول قطعنامه 598 شورای امنیت توسط ایران، نیروهای عراقی توافقات این قطعنامه را زیر پا گذاشته، مجدداً در جنوب و حوالی خرمشهر حمله کردند تا راه نفوذ برای ارتش مجاهدین خلق باز شود و حتی توانستند تا آستانه تصرف آن پیش روند. اما منافقین با سد سپاه پاسداران و بسیج مواجه شدند و در مردادماه همان سال نسخه آنها در هم پیچیده شد. 

یکسال پایانی زندگی امام خمینی (ره) چگونه گذشت؟

 پس از تهاجم نیروهای سازمان منافقین در سال ۶۷ با پشتیبانی ارتش عراق به داخل ایران، حضرت امام (ره) حکمی را درباره بررسی مجدد پرونده منافقین زندانی که همچنان بر سر موضع خود بودند و صدور محکومیت اعدام برای کسانی که برنامه شورش در زندان، هم‌زمان با برنامه‌های بیرون سازمان داشتند، صادر کردند. در زمینه دلایل صدور این حکم که از مبانی فقهی و حقوقی مستحکمی برخوردار است به اختصار می‌توان به وضعیت کلی نیروهای نظامی ایران در جبهه‌ها، روحیه مردم در داخل کشور به واسطه انعکاس تحولات جبهه‌ها، تبلیغات وسیع درباره پیشروی‌های عراق از سوی رادیوهای بیگانه، ورود مستقیم آمریکا به صحنه جنگ با ایران از طریق هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری، پیشروی نیروهای منافقین به داخل خاک ایران و تصرف چند روستا و شهر اسلام‌آباد غرب، بروز تحرکات و تنش‌هایی در زندان با سردمداری عناصر بر سر موضع منافقین، آغاز فعالیت برخی هواداران منافقین در سطح جامعه و ایجاد حرکت‌هایی برای برپایی آشوب و شورش در سطح شهرها، انتشار پیام‌های مستمر سازمان منافقین از طریق رادیوهای متعلق به آنها و ترغیب و تحریک مردم به شورش اشاره داشت.
 
در چنین اوضاع و احوالی حضرت امام (ره) بر مبنای دیدگاه فقهی خود از مسئولان مربوطه خواستند تا ضمن بررسی مجدد وضعیت منافقین در زندان، آن دسته از این افراد را که همچنان بر سر موضع خود تشخیص می‌دهند، به عنوان نیروهای داخلی یک سازمان محارب که با استفاده از فرصت، در صدد آشوبگری و تحریک دیگران به شورش هستند، اعدام کنند. در حکم حضرت امام (ره) در این‌باره چنین آمده است: «از آنجا که منافقین خائن به هیچ‌وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می‌گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده‌اند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری‌های حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند.»
 
همانگونه که ملاحظه می‌شود، حضرت امام (ره) ضمن بیان مبانی فقهی صدور این حکم، صرفا آن دسته از منافقین زندانی که «بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند» را « محارب و محکوم به اعدام» برشمرده که لازم است حد محارب در خصوص آنها اجرا شود و تشخیص این موضوع را نیز به رأی قاضی شرع، دادستان و نماینده وزارت اطلاعات واگذار می‌کند، با تأکید بر اینکه «احتیاط در اجماع است.» و منافقین زندانی‌ای که از عملکرد «سازمان منافقین» برائت جسته و توبه می‌کردند، اعدام نمی‌شوند. در سال ۶۷ این گروه در قالب یک «ارتش متجاوز» ظاهر شد که از پشتیبانی کامل نیروهای نظامی بیگانه برخوردار بود و با اتکاء به همین پشتیبانی‌ها توانسته بود راه خود را به داخل خاک ایران باز کند و بخشی از آن را به اشغال خود درآورد و در کنار آن مسائلی نظیر بروز تحرکات و تنش‌هایی در زندان با سردمداری عناصر بر سر موضع منافقین، آغاز فعالیت برخی هواداران منافقین در سطح جامعه و ایجاد حرکت‌هایی برای برپایی آشوب و شورش در سطح شهرها، انتشار پیام‌های مستمر سازمان منافقین از طریق رادیوهای متعلق به آنها و ترغیب و تحریک مردم به شورش، همه بیانگر موج تازه توطئه‌های این گروهک می‌باشد.
 
5- فرمان ۸ ماده ‏ای امام خمینی
 
در روز بیست و چهارم آذرماه سال ۱۳۶۱شمسی، امام خمینی فرمان 8 ماده‌‏ای خطاب به قوه قضاییه و ارگان‏‌های اجرایی کشور صادر کردند. این فرمان که در زمینه حقوق خصوصی، حقوق بشر و حقوق شهروندی در مقابل حکومت و قدرت، یکی از ارزنده ترین آثار امام خمینی است  به عنوان «منشور کرامت انسان» نام گذاری شده است که در تمامی موارد به محترم شمردن حقوق افراد و رعایت ضوابط قانونی در برخورد با حقوق شرعی-مدنی تأکید دارد.
 
 یکسال پایانی زندگی امام خمینی (ره) چگونه گذشت؟
 متن کامل این فرمان به قرار زیر است:
 
«موضوع: «فرمان هشت ماده‌ای» درباره حقوق مردم، قانون، قوه قضاییه و لزوم اسلامی شدن روابط و قوانین
مخاطب: قوه قضاییه و ارگانهای اجرایی
 
در تعقیب تذکر به لزوم اسلامی نمودن تمام ارگانهای دولتی بویژه دستگاه‌های قضایی و لزوم جانشین نمودن احکام الله در نظام جمهوری اسلامی به جای احکام طاغوتی رژیم جبار سابق، لازم است تذکراتی به جمیع متصدیان امور داده شود. امید است ان شاء الله تعالی با تسریع در عمل، این تذکرات را مورد توجه قرار دهند:
 
۱- تهیه قوانین شرعیه و تصویب و ابلاغ آنها با دقت لازم و سرعت انجام گیرد و قوانین مربوط به مسائل قضایی که مورد ابتلای عموم است و از اهمیت بیشتر برخوردار است در رأس سایر مصوبات قرار گیرد، که کار قوه قضاییه به تأخیر یا تعطیل نکشد و حقوق مردم ضایع نشود، و ابلاغ و اجرای آن نیز در رأس مسائل دیگر قرار گیرد.
 
۲- رسیدگی به صلاحیت قضات و دادستان‌ها و دادگاه‌ها با سرعت و دقت عمل شود تا جریان امور، شرعی و الهی شده و حقوق مردم ضایع نگردد. و به همین نحو رسیدگی به صلاحیت سایر کارمندان و متصدیان امور، با بیطرفی کامل بدون مسامحه و بدون اشکال تراشیهای جاهلانه که گاهی از تندروها نقل می‌شود، صورت گیرد تا در حالی که اشخاص فاسد و مفسد تصفیه می‌شوند اشخاص مفید و مؤثر با اشکالات واهی کنار گذاشته نشوند. و میزان، حال فعلی اشخاص است با غمض عین از بعض لغزشهایی که در رژیم سابق داشته‌اند، مگر آنکه با قرائن صحیح معلوم شود که فعلاً نیز کارشکن و مفسدند.
 
- آقایان قضات واجد شرایط اسلامی، چه در دادگستری و چه در دادگاه‌های انقلاب باید با استقلال و قدرت بدون ملاحظه از مقامی احکام اسلام را صادر کنند، و در سراسر کشور بدون مسامحه و تعویق به کار پر اهمیت خود ادامه دهند. و مأمورین ابلاغ و اجرا و دیگر مربوطین به این امر باید از احکام آنان تبعیت نمایند تا ملت از صحت قضا و ابلاغ و اجرا و احضار، احساس آرامش قضایی نمایند، و احساس کنند که در سایه احکام عدل اسلامی جان و مال و حیثیت آنان در امان است. و عمل به عدل اسلامی مخصوص به قوه قضاییه و متعلقات آن نیست، که در سایر ارگانهای نظام جمهوری اسلامی از مجلس و دولت و متعلقات آن و قوای نظامی و انتظامی و سپاه پاسداران و کمیته‌ها و بسیج و دیگر متصدیان امور نیز به‌طور جدی مطرح است و احدی حق ندارد با مردم رفتار غیر اسلامی داشته باشد.
 
۴- هیچ کس حق ندارد کسی را بدون حکم قاضی که از روی موازین شرعیه باید باشد توقیف کند یا احضار نماید، هر چند مدت توقیف کم باشد. توقیف یا احضار به عنف، جرم است و موجب تعزیر شرعی است.
 
۵- هیچ کس حق ندارد در مالِ کسی چه منقول و چه غیرمنقول، و در مورد حق کسی دخل و تصرف کند یا توقیف و مصادره نماید مگر به حکم حاکم شرع، آن هم پس از بررسی دقیق و ثبوت حکم از نظر شرعی.
 
۶- هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصی کسی بدون اذن صاحب آنها وارد شود یا کسی را جلب کند، یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید، و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیر انسانی - اسلامی مرتکب شود، یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند، و یا برای کشف گناه و جرم هر چند گناه بزرگ باشد، شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد، و تجسس از گناهان غیر نماید یا اسراری که از غیر به او رسیده و لو برای یک نفر فاش کند. تمام اینها جرم [و] گناه است و بعضی از آنها چون اشاعه فحشا و گناهان از کبایر بسیار بزرگ است، و مرتکبین هر یک از امور فوق مجرم و مستحق تعزیر شرعی هستند و بعضی از آنها موجب حد شرعی می‌باشد.
 
۷- آنچه ذکر شد و ممنوع اعلام شد، در غیر مواردی است که در رابطه با توطئه‌ها و گروهکهای مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی است که در خانه‌های امن و تیمی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور شخصیتهای مجاهد و مردم بیگناه کوچه و بازار و برای نقشه‌های خرابکاری و افساد فی الأرض اجتماع می‌کنند و محارب خدا و رسول می‌باشند، که با آنان در هر نقطه که باشند، و همچنین در جمیع ارگان‌های دولتی و دستگاه‌های قضایی و دانشگاهها و دانشکده‌ها و دیگر مراکز با قاطعیت و شدت عمل، ولی با احتیاط کامل باید عمل شود، لکن تحت ضوابط شرعیه و موافق دستور دادستانها و دادگاه‌ها، چرا که تعدی از حدود شرعیه حتی نسبت به آنان نیز جایز نیست، چنانچه مسامحه و سهل انگاری نیز نباید شود. و در عین حال مأمورین باید خارج از حدود مأموریت که آن هم منحصر است به محدوده سرکوبی آنان حسب ضوابط مقرره و جهات شرعیه، عملی انجام ندهند.
 
و مؤکداً تذکر داده می‌شود که اگر برای کشف خانه‌های تیمی و مراکز جاسوسی و افساد علیه نظام جمهوری اسلامی از روی خطا و اشتباه به منزل شخصی یا محل کار کسی وارد شدند و در آنجا با آلت لهو یا آلات قمار و فحشا و سایر جهات انحرافی مثل مواد مخدره برخورد کردند، حق ندارند آن را پیش دیگران افشا کنند، چرا که اشاعه فحشا از بزرگترین گناهان کبیره است و هیچ کس حق ندارد هتک حرمت مسلمان و تعدی از ضوابط شرعیه نماید. فقط باید به وظیفه نهی از منکر به نحوی که در اسلام مقرر است عمل نمایند و حق جلب یا بازداشت یا ضرب و شتم صاحبان خانه و ساکنان آن را ندارند، و تعدی از حدود الهی ظلم است و موجب تعزیر و گاهی تقاص می‌باشد. و اما کسانی که معلوم شود شغل آنان جمع مواد مخدره و پخش بین مردم است، در حکم مفسد فی الأرض و مصداق ساعی در ارض برای فساد و هلاک حرث و نسل است و باید علاوه بر ضبط آنچه از این قبیل موجود است آنان را به مقامات قضایی معرفی کنند. و همچنین هیچ یک از قضات حق ندارند ابتدائاً حکمی صادر نمایند که به وسیله آن مأموران اجرا اجازه داشته باشند به منازل یا محل‌های کار افراد وارد شوند که نه خانه امن و تیمی است و نه محل توطئه‌های دیگر علیه نظام جمهوری اسلامی، که صادر کننده و اجرا کننده چنین حکمی مورد تعقیب قانونی و شرعی است.
 
۸- جناب حجت الاسلام آقای موسوی اردبیلی رئیس دیوانعالی کشور، و جناب آقای نخست وزیر موظفند شرعاً از امور مذکوره با سرعت و قاطعیت جلوگیری نمایند. و لازم است در سراسر کشور، در مراکز استانداریها و فرمانداری‌ها و بخشداری‌ها هیأت‌هایی را که مورد اعتماد و وثوق می‌باشند انتخاب نمایند و به ملت ابلاغ شود که شکایات خود را در مورد تجاوز و تعدی مأمورین اجرا، که به حقوق و اموال آنان سر می‌زند بدین هیأتها ارجاع نمایند و هیأتهای مذکور نتیجه را به آقایان تسلیم، و آنان با ارجاع شکایات به مقامات مسئول و پیگیری آن متجاوزین را موافق با حدود و تعزیرات شرعی مجازات کنند.
 
باید همه بدانیم که پس از استقرار حاکمیت اسلام و ثبات و قدرت نظام جمهوری اسلامی با تأیید و عنایات خداوند قادر کریم و توجه حضرت خاتم الاوصیا و بقیة الله - ارواحنا لمقدمه الفداء - و پشتیبانی بی‌نظیر ملت متعهد ارجمند از نظام و حکومت، قابل قبول و تحمل نیست که به اسم انقلاب و انقلابی بودن خدای نخواسته به کسی ظلم شود، و کارهای خلاف مقررات الهی و اخلاق کریم اسلامی از اشخاص بی‌توجه به معنویات صادر شود.
 
باید ملت از این پس که حال استقرار و سازندگی است احساس آرامش و امنیت نمایند و آسوده خاطر و مطمئن از همه جهات به کارهای خویش ادامه دهند، و اسلام بزرگ و دولت اسلامی را پشتیبان خود بدانند، و قوه قضاییه را در دادخواهیها و اجرای عدل و حدود اسلامی در خدمت خود ببینند، و قوای نظامی و انتظامی و سپاه پاسداران و کمیته‌ها را موجب آسایش و امنیت خود و کشور خود بدانند. و این امور بر عهده همگان‌ است، و کار بستن آن موجب رضای خداوند و سعادت دنیا و آخرت می‌باشد، و تخلف از آن موجب غضب خداوند قهار و عذاب آخرت و تعقیب و جزای دنیوی است. از خداوند کریم خواهانم که همه ما را از لغزشها و خطاها حفظ فرماید، و جمهوری اسلامی را تأیید فرموده و آن را به حکومت عالَمی قائم آل محمد - صلی الله علیه و آله - متصل فرماید «انّه قریب مجیب». والسلام علی عبادالله الصالحین.
 
روح الله الموسوی الخمینی»
 
6- نامه امام خمینی (ره) به گورباچف در دیماه 1367
 
گورباچف آخرین صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی دست به اصلاحات و تغییراتی در قطب کمونیستی جهان زده بود؛ هنوز تحلیلگران سیاسی و رهبران جهان غرب به این تحولات به دیده تردید و بدبینی می ‏نگریستند و هیچ یک باور نداشتند که این تحولات، موجب فرو پاشی نظام کمونیسم در شوروی خواهد شد. حداکثر چیزی که در آن شرایط پیش‏ بینی می ‏شد آن بود که رهبران کرملین در نهایت، برخی از پیوندهای مستقیم بین کشورهای عضو بلوک شرق با اتحاد شوروی را برای کاهش مشکلات اقتصادی داخلی نادیده بگیرند و نظام تازه‏ ای از اردوگاه کمونیسم با رهبریت محدودتر شوروی و مسئولیت‏ پذیری بیشتر اقمار این کشور پدید آورند. ولی امام خمینی با بصیرتی غیرقابل درک برای محاسبه گران مادی، در همان ایام در تاریخ 11 / 10 / 1367 نامه‏ ای به گورباچف نوشتند. در پیام امام خمینی به گورباچف سقوط رژیم کمونیستی پیش بینی شده است. امام خمینی در همین نامه ژرف‏ترین تحلیل ها را از تحولات جاری شوروی ارائه کرد و از آن به «صدای شکستن استخوانهای کمونیسم» تعبیر کرد. و شگفت آنکه در همین پیام پیش ‏بینی دیگری توأم با هشدارهای مستند وجود دارد که نشانگر تسلط امام خمینی بر ارزیابی شرایط سیاسی آن روز جهان است.  حضرت امام به وضوح نسبت به در غلتیدن روس ها به سمت باغ ـ به ظاهر ـ سبز سرمایه ‏داری غرب و فریب خوردن از امریکا هشدار داده است. امام خمینی با پیش کشیدن مسائل عمیق فلسفی و عرفانی و با اشاره به ناکامی  کمونیست ها در سیاست های مذهب‏ ستیز آنان، از گورباچف خواست که به جای امید بستن به  ماده‏ پرستی غرب، به خدا و مذهب روی آورد.
 
یکسال پایانی زندگی امام خمینی (ره) چگونه گذشت؟

جالب آنکه وقتی شوارد نادزه وزیر خارجه وقت شوروی برای ارائه پاسخ گورباچف به دیدار امام خمینی آمد؛ با شگفتی دید کسی که با آن صلابت و صراحت به دومین قدرت هسته‏ ای جهان هشدار و پیام داده است، در خانه ‏ای کوچک و گلین در جماران و در اتاقی دوازده متری با وسایلی در نهایت سادگی و بدون آنکه حتی اندک اثری از تشریفات معمول دیده شود، با طمأنینه و به استواری کوه نشسته است و در کنارش قرآن، جانماز و تسبیح، و تعدادی روزنامه و یک رادیوی معمولی قرار دارد. شگفتی شوارد نادزه زمانی بیشتر شد که متوجه گردید برای نشستن همراه بلندپایه روسی ‏اش صندلی چوبی دومی نیست و باید برای یک بار هم که شده بر‏ زمین بنشیند! شاید وقتی که پیرمرد مؤمنی که در خدمت امام بود، تنها وسیله پذیرایی این دیدار مهم، یعنی استکان چای را با دو حبه قند به دست وزیر خارجه قطب شرق جهان داد او تصور کرده باشد که آنچه می ‏بیند عمدی و استثنایی است؛ اما واقعیت خلاف این بود.
 
در ۱۱ دی ۱۳۶۷ آیت الله عبدالله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و مرضیه حدیدچی دباغ به نمایندگی از سوی خمینی نامه‌ای را خطاب به میخائیل گورباچف آخرین دبیرکل حزب کمونیست شوروی تسلیم وی کردند. متن نامه به این قرار است:
 
«جناب آقای گورباچف صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی!
 
با امید خوشبختی و سعادت برای شما و ملت شوروی 
 
از آنجا که پس از روی کار آمدن شما چنین احساس می شود که جنابعالی در تحلیل حوادث سیاسی جهان خصوصاً در رابطه با مسائل شوروی در دور جدیدی از بازنگری و تحول و برخورد قرار گرفته اید و جسارت و گستاخی شما در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلی حاکم بر جهان گردد، لازم دیدم نکاتی را یادآور شوم هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشی برای حل معضلات حزبی و در کنار آن حل پاره ای از مشکلات مردمتان باشد ولی به همین اندازه هم شهامت تجدید نظر در مورد مکتبی که سالیان سال فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی نموده بود، قابل ستایش است و اگر به فراتر از این مقدار فکر می کنید اولین مساله ای که مطمئناًً باعث موفقیت شما خواهد شد این است سیاست اسلاف خود دایر بر خدا زدایی و دین زدایی از جامعه که تحقیقا بزرگترین و بالا ترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است، تجدید نظر نمایید و بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق میسر نیست. البته ممکن است از شیوه های ناصحیح و عملکردهای غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید؛ ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره های کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب حل کنید نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکرده اید که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند. چرا که امروز اگر مارکسیسم در روش های اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است دنیای غرب هم در همین مسائل – البته به شکل دیگر- و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.
 
جناب آقای گورباچف! باید به حقیقت رو آورد؛ مشکل اصلی کشور شما مسأله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.
 
جناب آقای گورباچف! 
برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد، چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست چرا که مکتبی است مادی و با مادیت نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد.
 
حضرت آقای گورباچف! ممکن است شما اثباتا در بعضی جهات به مارکسیسم پشت نکرده باشید و از این پس هم در مصاحبه ها اعتقاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید، ولی خود می دانید که ثبوتاً این گونه نیست. رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد و شما دومین و علی الظاهر آخرین ضربه را بر پیکر آن نواختید. امروز دیگر چیزی با نام کمونیسم در جهان نداریم ولی از شما جداً می خواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعی این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایه های پوسیده هفتاد سال کژی جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیگردولت های همسو با شما که دلشان برای وطنشان و مردمشان می طپد، هرگز حاضر نخواهند شد بیش از این منافع زیرزمینی و رو زمینی کشورشان را برای اثبات موفقیت کمونیسم که صدای شکستن استخوان هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است، مصرف کنند. آقای گورباچف! وقتی از گلدسته های مساجد بعضی از جمهوری های شما پس از هفتاد سال بانک الله اکبر و شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم به گوش رسید تمامی طرفداران اسلام ناب محمدی (ص) را از شوق به گریه انداخت؛ لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جهان بینی مادی و الهی بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهان بینی خود را حس دانسته و چیزی که محسوس نباشد، از قلمرو علم بیرون می دانند و هستی را همتای ماده دانسته و چیزی را که ماده ندارد، موجود نمی دانند. ظاهراً جهان غیب مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت را یکسره افسانه می دانند. در حالی که معیار شناخت در جهان بینی الهی اعم از حس و عقل می باشد و چیزی که معقول باشد، داخل در قلمرو علم می باشد گرچه محسوس نباشد. لذا هستی اعم از غیب و شهادت است و چیزی که ماده ندارد می تواند موجود باشد و همانطور که موجود مادی به مجرد استناد دارد، شناخت حسی نیز به شناخت عقلی متکی است. قرآن مجید اساس تفکر مادی را نقد می کند و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست وگرنه دیده می شد (لن نومن لک حتی نری الله جهره) می فرماید: (لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر). از قرآن عزیز و کریم و استدلالات آن در موارد وحی و نبوت و قیامت بگذریم که از نظر شما اول بحث است. اصولاً میل نداشتیم شما را در پیچ و تاب مسائل فلاسفه اسلامی بیندازیم. فقط به یکی دو مثال ساده و فطری و وجدانی که سیاسیون هم می توانند از آن بهره ببرند بسنده می کنیم: این از بدیهیات است که ماده و جسم هرچه باشد از خود بی خبر است. یک مجسمه سنگی یا مجسمه مادی انسان هر طرف آن از طرف دیگرش محجوب است، در صورتی که به عیان می بینیم که انسان و حیوان از همه اطراف خود آگاه است؛ می داند کجاست، در محیطش چه می گذرد، در جهان چه غوغایی است. 
 
پس در حیوان و انسان چیز دیگری است که فوق ماده است و از عالم ماده جدا است و با مردن ماده نمی میرند و باقی است. انسان در فطرت خود هر کمالی را بطور مطلق می خواهد و شما خوب می دانید که انسان می خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتی که ناقص است دل نبسته است. اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگری هم هست فطرتاً مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد.
 
انسان هر اندازه دانشمند باشد و گفته شود علوم دیگری هم هست، فطرتاً مایل است آن علوم را هم بیاموزد. پس قدرت مطلق و علم مطلق باید باشد تا آدمی دل به آن ببندد؛ آن خداوند متعال است که همه به آن متوجهیم گرچه خود ندانیم. انسان می خواهد به حق مطلق برسد تا فانی در خدا شود. اصولاً اشتیاق به زندگی ابدی در نهاد هر انسانی نشانه وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است. اگر جناب عالی میل داشته باشید در این زمینه ها تحقیق کنید می توانید دستور دهید که صاحبان این گونه علوم علاوه بر کتب فلاسفه غرب، در این زمینه ها به نوشته های فارابی و بوعلی سینا (رحمت الله علیهما) در حکمت مشاء مراجعه کنند تا روشن شود که قانون علیت و معلولیت که هر گونه شناختی بر آن استوار است، معقول است نه محسوس، و ادراک معانی کلی و نیز قوانین کلی که هرگونه استدلال بر آن تکیه دارد معقول است نه محسوس و نیز به کتاب های سهروردی (رحمت الله علیه) در حکمت اشراق مراجعه نموده و برای جنابعالی مشخص کنند که جسم هر موجود مادی دیگر، به نور صرف که منزه از حس می باشد نیازمند است و ادراک شهودی ذات انسان از حقیقت خویش مبرا از پدیده حسی است و از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدر المتألهین (رضوان الله تعالی علیه و حشرت الله مع النبیین و الصالحین) مراجعه نمایند تا معلوم گردد که حقیقت علم همانا وجودی است مجرد از ماده و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد. دیگر شما را خسته نمی کنم و از کتب عرفا و بخصوص محی الدین بن عربی نام نمی برم که اگر خواستید از مباحث این بزرگ مرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این گونه مسائل قویاً دست دارند، راهی قم گردانید تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر از موی منازل معرفت آگاه گردند که بدون این سفر آگاهی از آن امکان ندارد. 
 
جناب آقای گورباچف! 
اکنون بعد از ذکر این مسائل و مقدمات از شما می خواهم درباره اسلام به صورت جدی تحقیق و تفحص کنید و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزش های والا و جهان شمول اسلام است که می تواند وسیله راحتی و نجات همه ملت ها باشد و گره مشکلات اساسی بشریت را باز نماید. نگرش جدی به اسلام ممکن است شما را برای همیشه از مساله افغانستان و مسائلی از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک می دانیم. با آزادی نسبی مراسم مذهبی در بعضی از جمهوری های شوروی، نشان دادید که دیگر این گونه فکر نمی کنید که مذهب مخدر جامعه است. راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابر قدرت ها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟! آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است مخدر جامعه است؟! آری مذهبی که وسیله شود تا سرمایه های مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی در اختیار ابر قدرت ها و قدرت ها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جداست، مخدر جامعه است. ولی این دیگر مذهب واقعی نیست بلکه مذهبی است که مردم ما آن را مذهب آمریکایی می نامند. در خاتمه صریحاً اعلام می کنم که جمهوری اسلامی ایران به عنوان بزرگ ترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتی می تواند خلا اعتقادی نظام شما را پر نماید و در هر صورت کشور ما همچون گذشته به حسن همجواری و روابط متقابل معتقد است و آن را محترم می شمارد. 
و السلام علی من اتبع الهدی 
روح الله الموسوی الخمینی »
 
7- حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی
 
سلمان رشدی، نویسنده هندی الاصل ساکن لندن، کتابی را تحت عنوان آیات شیطانی به نگارش در می آورد که محتوای آن در ضدیت کامل با قرآن و پیامبر عظیم الشان (ص) قرار داشت. کتاب این نویسنده که هندی تبار بود، ابتدا در هندوستان جلب توجه کرد و انتشار و توزیع آن به علت اعتراضات مسلمانان در هند ممنوع شد. طی هفته های بعد، نویسندگان آفریقای جنوبی به احترام عواطف مسلمانان، دعوت قبلی از وی را لغو کردند و سفرای چند کشور اسلامی و عربی در لندن به دولت انگلیس اعتراض نمودند. در ماه‏های دی و بهمن جمع زیادی از مسلمانان مقیم انگلیس ابتدا در شهر برادفورد و سپس لندن در تظاهرات خشمگینانه‏ ای به اقدام دولت انگلیس در حمایت از انتشار این کتاب موهن شدیداً اعتراض کردند. دامنه اعتراضات مردمی به هند و پاکستان گسترش یافت تا آنکه روز ۲۳ بهمن در جریان تظاهرات هزاران پاکستانی در مقابل مرکز فرهنگی آمریکا در اسلام آباد، شش تن از تظاهر کنندگان کشته شدند و ده‏ها تن نیز مجروح گشتند. فردای آن روز در تظاهرات مسلمانان هند نیز یک نفر کشته شد.
یکسال پایانی زندگی امام خمینی (ره) چگونه گذشت؟ 
به‌رغم گذشت چهار ماه از انتشار این کتاب و افزایش اعتراضات مسلمانان، دولت‏ های انگلیس و آمریکا از تداوم توزیع و انتشار این فحش‏نامه علیه اسلام و پیامبر گرامی آن (صلّی الله علیه و آله و سلّم) حمایت می‏کردند و این پیام را با رفتار خود به جهان اسلام می‏ فرستادند که برنامه ‏های جدید دیگری برای گسترش ابعاد حملات تبلیغی و فرهنگی علیه اسلام و مسلمانان آغاز خواهند نمود. حمایت گسترده رسانه‌ای از این کتاب و انتشارآن با تیراژ وسیع در کشورهای مختلف از همان ابتدا حمایت محافل پشت پرده را از انتشار این کتاب را نشان داد.
 
در نهایت حضرت امام (ره)  حکم تاریخی خود را مبنی بر ارتداد سلمان رشدی را صادر کرد، که زندگی رشدی را تبدیل به یک جهنم تمام عیار کرد. رشدی در خاطرات خود با اشاره به روزهای پس از صدور حکم امام می گوید « که بارها مجبور به تغییر محل زندگی خود می شود. »
 
امام خمینی رحمه الله در ضمن پیامی قاطع، حکم اعدام مؤلف و ناشران را اعلام کرد و فرمود: «به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می رسانم، مؤلف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام و پیامبر و قرآن تنظیم و چاپ و منتشر شده است، هم چنین ناشرانِ مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می باشند. از مسلمانان غیور می خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آن ها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است ان شاءاللّه . ضمنا اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد، ولی خود قدرت اعدام آن را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد».
 
این حکم که در تاریخ 25 بهمن 1367 صادر شد، نشان داد که اسلام هم چنان مقتدر است و با تمام توان، در راستای اهداف خود می کوشد و مردم مسلمان، توهین به مقدساتشان را به هیچ گونه تحمل نمی کنند و هیچ عذری را نمی پذیرند.
 
8-  عزل منتظری از کسوت قائم مقامی رهبری و نامه فروردین ماه 1368
 
ششمین روز فروردین ماه هر سال یادآور سالگرد صدور نامه ای است تاریخی که در آن امام خمینی(ره) حاصل عمر خود را برای صلاح اسلام و جامعه اسلامی کنار گذاشته و نکاتی را متذکر شدند که امروز و با گذشت نزدیک به سه دهه همچنان نیاز به بازخوانی آن احساس می شود. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی آیت الله منتظری رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی شد و نقشی کلیدی در تدوین قانون اساسی نظام نوپا و  به خصوص در اصل مربوط به رهبری و ولایت فقیه ایفا کرد. 
 
وی نظریه‌ ولایت فقیه را در قانون اساسی گنجاند و سپس با تدریس این نظریه در درس خارج خود و انتشار چهار جلد در باره‌ ولایت فقیه ، مهم‌ ترین نظریه‌ پرداز حکومت اسلامی پس از امام خمینی شناخته شد. در این سال ها مطبوعات همواره تصاویر ، پیام ها و سخنرانی های آیت الله منتظری را در صفحات نخست خود منتشر می ساختند و این خود نشان از اهمیت وی در گردونه سیاسی ایران پس از امام خمینی داشت.
 
در سال ۱۳۶۴، مجلس خبرگان رهبری ، با آن که امام خمینی(ره) همچنان در قید حیات بودند ، آیت الله منتظری را به عنوان قائم مقام رهبری برگزید بی آن که کسی از این سخن بگوید که سمتی با عنوان « قائم مقام رهبری» چه جایگاهی در قانون اساسی دارد و از کدامین منظر چنین سمتی خلق و ابداع شده است ؛ در هر صورت محبوبیت آیت الله منتظری در آن برهه که ناشی از رفتارهای انقلابی و نزدیک وی به حضرت امام بود چنین اجازه ای را به جامعه انقلابی درگیر جنگ با دشمن خارجی نمی داد و از این روی همگان به استقبال این انتخاب رفتند ولی در پشت پرده خبری دیگر بود و آن چنان که از خاطرات شخصیت های مطرح مشخص می شود حضرت روح الله با این انتخاب موافق نبودند چنان که بعدها نیز ایشان در نامه تاریخی به آیت الله منتظری با قید قسم جلاله این مخالفت را علنی ساختند.
 
یکسال پایانی زندگی امام خمینی (ره) چگونه گذشت؟

از سوی دیگر طبیعی است با انتخاب آیت الله منتظری به عنوان قائم مقام رهبری توسط مجلس خبرگان حساسیت امام خمینی(ره) بر روی نحوه رفتار ، عملکرد و همچنین اطرافیان و بیت آیت الله منتظری دو چندان شود و به ویژه آن که امام فردی مانند سید مهدی هاشمی را در کنار وی می دیدند و با توجه به فعالیت ها و عملکردهای سید مهدی هاشمی در گذشته و حال به شدت راجع به آینده احساس نگرانی داشتندبا وجود همه این اتهامات که سید مهدی هاشمی به آن ها معترف بود آیت الله منتظری تا آخرین لحظه از وی دفاع کرد و زمانی که وی در دادگاه عدل اسلامی به اعدام محکوم شد به صورتی عیان در مقابل نظام اسلامی ایستادگی کرد. در نهایت نیز رفتارها و اقدامات آیت الله منتظری، او را به پایان خط می رساند و در نهایت نامه عدم صلاحیت وی از سوی امام خمینی (ره) صادر می شود: 
 
موضوع: «عدم صلاحیت برای تصدی رهبری نظام جمهوری اسلامی»
مخاطب: منتظری، حسینعلی
 
«بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه‌ای برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامه اخیرتان نوشته‌اید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم می‌دانم؛ خدا را در نظر می‌گیرم و مسائلی را گوشزد می‌کنم. از آنجا که روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین می‌سپارید، صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید. شما در اکثر نامه‌ها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند. به قدری مطالبی که می‌گفتید دیکته شده منافقین بود که من فایده‌ای برای جواب به آنها نمی‌دیدم. مثلاً در همین دفاعیه شما از منافقین تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و می‌بینید که چه خدمت ارزنده‌ای به استکبار کرده‌اید. در مسئله مهدی هاشمیِ قاتل، شما او را از همه متدینین متدینتر می‌دانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتب پیغام می‌دادید که او را نکشید. از قضایای مثلِ قضیه مهدی هاشمی که بسیار است و من حالِ بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما از این پس وکیل من نمی‌باشید و به طلابی که پول برای شما می‌آورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمدالله از این پس شما مسئله مالی هم ندارید. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود می‌دانید – که مسلماً منافقین صلاح نمی‌دانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی می‌شوید که آخرتتان را خرابتر می‌کند – با دلی شکسته و سینه‌ای گداخته از آتش بی‌مهریها با اتکا به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت می‌کنم دیگر خود دانید:
 
۱- سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
۲- از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک می‌شوید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
۳- دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
۴- نامه‌ها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانه‌های گروهی به مردم می‌رسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان – روحی له الفداء – و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمکتان کند.
 
والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را ساده لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبودید ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزه‌های علمیه بودید و اگر اینگونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و می‌دانید که از تکلیف خود سرپیچی نمی‌کنم. والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی می‌دانستم. والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
 
سخنی از سرِ درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلف به اغماض آن نیستم هرگز چشم پوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بسته‌ام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمی دارم.
 
من کار به تاریخ و آنچه اتفاق می‌افتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم.
 
من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بسته‌ام که واقعیات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغهای دیکته شده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش می‌کنند نگردند. از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هرچه هست اوست. والسلام.
 
یکشنبه ۶ / ۱ / ۶۸
روح الله الموسوی الخمینی»

9- دستور تشکیل هیأت بازنگری در قانون اساسی 

امام خمینی در اردیبهشت 1368 (یعنی 40 روز پیش از ارتحال) در نامه‌‏ای به حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان رئیس‌جمهور بودند، دستور تشکیل هیأت بازنگری در قانون اساسی را صادر کردند. این هیأت شامل رجال مذهبی و سیاسی و همچنین نمایندگانی به انتخاب مجلس شورای ملی بود که مأمور بازنگری و اصلاح قانون شدند.

در قانون اساسی مصوب سال 1358، امکان بازنگری در قانون اساسی در نظر گرفته نشده بود اما با توجه به تغییر شرایط کشور، لزوم بازنگری در قانون اساسی احساس شد. قانون اساسی مصوب سال 1358 رویکردی مشارکتی و شورامحور داشت اما تجربه‏ سال‏‎های آغازین انقلاب، سیاست‏مداران کشور را به این نتیجه رساند که مدیریت گروهی و جمعی نمی‏‌تواند به نیازهای اجتماعی و سیاسی وقت پاسخ بدهد؛ بنابراین امام (ره) دستور بازنگری در قانون اساسی را صادر کرد.

یکسال پایانی زندگی امام خمینی (ره) چگونه گذشت؟

در نامه امام (ره) به رئیس‌جمهور وقت، اعضای هیأت 20 نفره بازنگری قانون اساسی به این شرح تعیین شدند: آیت‏‌الله سیدعلی خامنه‎ای، حسن طاهری، محمد مؤمن قمی، اکبر هاشمی رفسنجانی، ابراهیم امینی، علی مشکینی، میرحسین موسوی خامنه، حسن حبیبی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، سیدمحمد موسوی خوئینی‏‎ها، محمد محمدی گیلانی، ابوالقاسم خزعلی، محمد یزدی، محمد امامی کاشانی، احمد جنتی، محمدرضا مهدوی کنی، احمد آذری قمی، محمدرضا توسلی، مهدی کروبی و عبدالله نوری.
 
محدوده مسائل مورد بحث برای اعضای هیأت 20 نفره بازنگری قانون اساسی، رهبری، تمرکز در مدیریت قوه مجریه، تمرکز در مدیریت قوه قضائیه، تمرکز در مدیریت صداوسیما به صورتی که قوای سه‌گانه بر آن نظارت داشته باشند، تعداد نمایندگان مجلس شورای اسلامی، تشکیل مجمع تشخیص مصلحت برای حل معضلات نظام و مشورت رهبری به صورتی که قدرتی در عرض قوای دیگر نباشد، راه بازنگری به قانون اساسی و تغییر نام مجلس شورای ملی به مجلس شورای اسلامی بود.
 
همچنین در این نامه، زمان در نظر گرفته‌شده برای این هیأت، دو ماه تعیین شد اما با رحلت امام (ره)، در کار بازنگری قانون اساسی تأخیر ایجاد شد و سه ماه بعد یعنی در تاریخ 6 مرداد 1368 همزمان با برگزاری پنجمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری، تغییرات این قانون به همه‌پرسی گذاشته شد و مورد تأیید مردم قرار گرفت.
 
متن نامه امام خمینی (ره) که در چهارم اردیبهشت در خطاب به آیت الله خامنه ای صادر می شود به قرار زیر است:
 
«بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏
 
جناب حجت الاسلام آقاى خامنه‏اى ریاست محترم جمهورى اسلامى ایران- دامت افاضاته‏
 
از آنجا که پس از کسب ده سال تجربه عینى و عملى از اداره کشور، اکثر مسئولین و دست‏اندرکاران و کارشناسان نظام مقدس جمهورى اسلامى ایران بر این عقیده‏اند که قانون اساسى با اینکه داراى نقاط قوّت بسیار خوب و جاودانه است، داراى نقایص و اشکالاتى است که در تدوین و تصویب آن به علت جوّ ملتهب ابتداى پیروزى انقلاب و عدم شناخت دقیق معضلات اجرایى جامعه، کمتر به آن توجه شده است، ولى خوشبختانه مسئله تتمیم قانون اساسى پس از یکى- دو سال نیز مورد بحث محافل گوناگون بوده است و رفع نقایص آن یک ضرورت اجتناب ناپذیر جامعه اسلامى و انقلابى ماست و چه بسا تأخیر در آن موجب بروز آفات و عواقب تلخى براى کشور و انقلاب گردد. و من نیز بنا بر احساس تکلیف شرعى و ملى خود از مدت ها قبل در فکر حل آن بوده‏ام که جنگ و مسائل دیگر مانع از انجام آن می ‏گردید.
 
اکنون که به یارى خداوند بزرگ و دعاى خیر حضرت بقیة اللَّه- روحى له الفداء- نظام اسلامى ایران راه سازندگى و رشد و تعالى همه جانبه خود را در پیش گرفته است، هیأتى را براى رسیدگى به این امر مهم تعیین نمودم که پس از بررسى و تدوین و تصویب موارد و اصولى که ذکر مى‏شود، تأیید آن را به آراى عمومى مردم شریف و عزیز ایران بگذارند.
 
الف- حضرات حجج اسلام و المسلمین و آقایانى که براى این مهم در نظر گرفته‏ام:
 
1-آقاى مشکینى 2- آقاى طاهرى خرم‏آبادى 3- آقاى مؤمن 4- آقاى هاشمى رفسنجانى 5- آقاى امینى 6- آقاى خامنه‏اى 7- آقاى موسوى (نخست وزیر) 8- آقاى حسن حبیبى 9- آقاى موسوى اردبیلى 10- آقاى موسوى خوئینى 11- آقاى محمدى گیلانى 12- آقاى خزعلى 13- آقاى یزدى 14- آقاى امامى کاشانى 15- آقاى جنتى 16- آقاى مهدوى کنى 17- آقاى آذرى قمى 18- آقاى توسلى 19- آقاى کروبى «1» 20- آقاى عبد اللَّه نورى که آقایان محترم از مجلس خبرگان و قواى مقننه و اجراییه و قضاییه و مجمع تشخیص مصلحت و افراد دیگر و نیز پنج نفر از نمایندگان مجلس شوراى اسلامى به انتخاب مجلس انتخاب شده‏اند.
 
ب- محدوده مسائل مورد بحث:
 
1- رهبرى2- تمرکز در مدیریت قوه مجریه 3- تمرکز در مدیریت قوه قضاییه 4- تمرکز در مدیریت صدا و سیما به صورتى که قواى سه‏گانه در آن نظارت داشته باشند 5- تعداد نمایندگان مجلس شوراى اسلامى 6- مجمع تشخیص مصلحت براى حل معضلات نظام و مشورت رهبرى به صورتى که قدرتى در عرض قواى دیگر نباشد 7- راه بازنگرى به قانون اساسى 8- تغییر نام مجلس شوراى ملى به مجلس شوراى اسلامى‏
 
ج- مدت براى این کار حد اکثر دو ماه است.
 
توفیق حضرات آقایان را از خداوند متعال خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
 
4/2/68 روح اللَّه الموسوی الخمینى‏» 

... آخرین روز

آخرین روز زندگی امام خمینی (ره)، را از زبان "محمد حسین رحیمیان" نویسنده کتاب "یادها و یادداشت‌هایی از زندگی امام خمینی قدس سره"  می خوانیم: 
 
روز شنبه سیزدهم خرداد مراجعه‌ها به دفتر زیاد بود و در عین حال، قبض‌ها و کارها را برای انجام در روز یکشنبه، طبق معمول گذشته آماده کردیم؛ قبض‌ها و کارهایی که برای همیشه ماند و دیگر انجام نشد. بعد از ظهر یکی از برادران دفترتلفن زد. که بیا، سران سه قوه از بین جلسه شورای بازنگری، جلسه را رهاکرده و به اینجا آمده‌اند. ممکن است خبری شده باشد. بچه‌های دفترنگران شده بودند و از من خواستند که زودتر خود را به درمانگاه برسانم تا از این طریق مطلع شوند.
 
 
ساعت حدود چهار بعد ازظهر بود که با عجله خود را به درمانگاه رساندم. با صحنه‌ای غم‌آلود و فضایی اندوهبار مواجه شدم. همه درمحوطه نشسته بودند. چشمها گریان و رنگها پریده بود و در عین حال، محوطه بی سر وصدا و آرام بود. می‌فهمیدم چه شده، زبانم بند آمده بودوزانوانم می‌لرزید. قلبم به شدت می‌زد. قایقی روی زمین نشستم. کم کم خودم را جمع کردم و برخاستم و به طرف اتاق رفتم. خود را درسخت‌ترین لحظه‌های زندگی‌ام یافتم. حضرت امام(ره) درحال اغما بودند. دستگاه‌های متعددی در ارتباط با قلب، تنفس و... امام را احاطه کرده بودند. فضای اتاق یاس آلود و غمبار بود. بیشتر از چند لحظه طاقت نیاوردم و برای اولین بار درزندگی معنی این شعر سعدی را لمس کردم که: 
 
در رفتن جــان از بــــــدن گویند هر نوعی ســــخن
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می‌رود
 
حدود مغرب، پزشکان گزارشی را به جمع حاضر ارائه کردند. از پیش بینی وضع امام(ره) درروزهای آینده سوال شد و پزشک پاسخ داد که صحبت از هفته وروز نیست. مسئله درمحدوده چند ساعت دورمی‌زد. شنیدن این جمله، تاب وتوان را از همه گرفت. درعین حال، به خاطر بعضی از مسائل، همه مأمور به  حفظ سکوت وآرامش بودند. سکوت تلخ و خفه‌کننده، سیاهی شب و سیاهی غم به هم در آمیخته بود. همه به خود می‌پیچیدندو در دریای متلاطم وتاریک غم و اندوه دست و پا می‌زدند. بالا آمدن یک درجه فشارخون، یک حرکت ابرو یایک تکان پلک امام(ره)، بزرگترین آرزوی همه بود و ...
 
لحظه‌ها سنگین‌تر از همیشه به کندی و سختی پیش می‌رفت و ناگهان تلخ‌ترین و درد‌ناکترین لحظه رخ داد. ساعت هنوز به ده و نیم نرسیده بود که با سقوط فشار امام(ره) به صفر، قلب تپنده جهان اسلام ازحرکت باز ایستاد. قلم وزبان را یارای توصیف آن لحظه نیست.
 
دقایقی صدا ضجه و شیون فضا را پر کرد، ولی با توصیه مؤکد و قاطعانه یکی از بزرگان به خاطر بررسی چگونگی اعلام خبر، همه محکوم به خویشتن‌داری و حفظ آرامش شدند و ...
*فرهنگ نیوز
۰ نظر ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۹
حسن حیدری

برای هر ثانیه مقاومت 300 نفر مقابل 3 هزار نفر در 12 ساعت، میلیاردها هم کم است. بچه‌های فاطمیون با علاقه و با سر می‌روند. واقعاً فکر می‌کنید برای پول می‌روند؟  اگر فاطمیون برای پول به جبهه می‌روند، چرا به انگلیس و آمریکا نمی‌روند؟ چرا داعشی نمی‌شوند؟ داعشی که حداقل حقوقشان در ماه 3 هزار دلار است.
برای هر ثانیه مقاومت 300 نفر مقابل 3 هزار نفر در 12 ساعت، میلیاردها هم کم است. بچه‌های فاطمیون با علاقه و با سر می‌روند. واقعاً فکر می‌کنید برای پول می‌روند؟ اگر فاطمیون برای پول به جبهه می‌روند، چرا به انگلیس و آمریکا نمی‌روند؟ چرا داعشی نمی‌شوند؟ داعشی که حداقل حقوقشان در ماه 3 هزار دلار است.

گروه اجتماعی- رجانیوز:  این روزها فرقی نمی‌کند دسته‌گل‌های اسلام از چه ملیت و نژادی باشند، همه برای دفاع از حرم عقیله بنی‌هاشم پای در رکاب رزم نهاده‌اند و سبک‌بال به سوی شهادت می‌خرامند. برای ما که از دور نظاره‌گر این شجاعت و شهامتیم نفس کشیدن در فضای آنان بسی غنیمت است؛ آن‌ها که برای دیدار خانواده‌هایشان بازگشته‌اند؛ اما مرغ دلشان پرکشان هوای حرم بی‌بی زینب دارد و برای پرواز مجدد به سوی دمشق روزشماری می‌کنند.

این بار پای صحبت‌های سرباز سرافراز اسلام حمید شجاعی ملقب به ابوکوثر می‌نشینیم؛ او که نازنین کوثر خردسالش را به همسر سپرد و راهی نبرد شد و اکنون در دوران نقاهت پس از جانبازی در ایران به سر می‌برد؛ او که در دیدار با رهبر مسلمین جهان اذن جهاد مجدد طلب کرد.

عقربه‌های ساعت گواهی می‌دهد به زودی لحظه دیدار فرا می‌رسد. ثانیه از پی ثانیه می‌گذرد تا سرانجام میهمان از راه می‌رسد و با همان پای مجروح از جور دشمن، با عصا پله‌ها را یکی‌یکی بالا می‌آید جوانی لاغراندام و قدبلند با لباس رزم. هرچند 27 سال بیشتر ندارد اما هیبت مردانه‌اش وادارت می‌کند به احترام، تمام‌قد در برابرش بایستی.

او را دعوت به نشستن می‌کنیم تا چند دقیقه بوی جبهه را از کلام ساده‌اش استشمام کنیم؛ از او داستان اعزامش را می‌پرسیم؛ سخنش را این‌گونه آغاز می‌کند:

 

روضه قاسم و علی‌اکبر رضایت مادر را جلب کرد

حمید شجاعی: بسم رب الشهدا و الصدیقین. از شهریورماه سال 92 می‌خواستم به سوریه اعزام شوم اما نشد و برای امر مهمی مجبور شدم به افغانستان سفر کنم. این شد که پدرم زودتر از من به سوریه رفت و وقتی برگشتم پدرم مجروح شده بود. به او گفتم: «شما رفتید جبهه، جهادتان را کردید و مجروح شدید، دیگر نروید.» اما پدر با جراحتی که داشت عید نوروز مجدد اعزام شد و 22 فروردین 93 به شهادت رسید.

چند بار در گروه‌های 23، 30، 42 و 59 اعزام شدم اما مادرم رضایت نمی‌داد و مخالف رفتنم بود. چون دو پسر بیشتر نبودیم و سه خواهر داشتیم، می‌گفت: «شما بروید چه کسی از ما مراقبت کند؟» خلاصه آن‌قدر صحبت کردیم و روضه حضرت قاسم و علی‌اکبر خواندیم که دی‌ماه مادر به رفتنم رضایت داد. البته پیش از اعزام همراه اخوی و مادرم به زیارت حرم حضرت زینب رفتیم و مادر آنجا ما را نذر حضرت زینب کردند.

 

شهدای مدافع حرم با شهادت پدرم از مظلومیت درآمدند

فارس: قدری از پدر برایمان بگویید.

حمید شجاعی: شهید قاسم شجاعی از قدیم یعنی سال 63 زمانی که افغانستان در اشغال شوروی بود، نامه‌های امام را در روستاها و شهرهای افغانستان منتشر و توزیع می‌کرد تا اینکه دستگیر و البته بخاطر سن کم آزاد می‌شود و به ایران آمده و به استخدام سپاه درمی‌آید و در سپاه مسئول آموزش نیروهای افغانستانی می‌شود که برای جنگ با شوروی به افغانستان می‌روند.

پس از پایان جنگ افغانستان لباس پاسداری را با این استدلال که «دیگر احتیاجی به من نیست» در می‌آورد و به کارگری مشغول می‌شود تا اینکه جنگ سوریه آغاز می‌شود. ایشان خیلی بیشتر از ما علاقه‌مند حضور در جبهه بود. یک‌بار به سوریه می‌روند و مجروح می‌شوند و برای بار دوم در عملیات «ملیحه» که به «ویلاقرمز» معروف بود، ازآنجاکه نیروهای سوریه نتوانستند طی 11 روز منطقه را بگیرند با 30 نفر از بچه‌های فاطمیون هم‌قسم می‌شوند منطقه را تصرف کنند.

حمله را شروع می‌کنند و پدر من اولین نفری بود که وارد مقر مسلحین می‌شود. در این منطقه ساختمان‌های بسیاری وجود دارد و نزدیک اتوبان و فرودگاه است و باید حتماً فتح می‌شد. پدرم اولین شهید سال 93 فاطمیون بود. فرمانده نبود اما تخریبچی بود و با تیر قناسه که به پهلویش خورد، بعد از نیم ساعت به شهادت می‌رسد. فاطمیون برای عقب آوردن پدرم دو سه مجروح می‌دهند. یکی از مجروحین شهید جواد غلامی بود که بعداً شهید شد. پدرم اولین شهیدی است که در ایران برایش مراسم رسمی گرفتند.

 

فارس: همان مراسمی که در کوهسنگی گرفته شد و عنوان شهدای مدافع حرم مطرح شد؟

حمید شجاعی: بله. پدرم اولین شهیدی بود که رسانه‌ای شد. راه را برای بقیه شهدا هم باز کرد. بقیه شهدا پس از آن از مهدیه تشییع شدند. شهدای مدافع حرم با شهادت پدرم از مظلومیت درآمدند.

 

فارس: پدر از نیروهای شهید توسلی‌زاده، فرمانده تیپ فاطمیون بود؟ شنیدیم ایشان به خانه شما هم آمده بود

حمید شجاعی: بله، یک روز ظهر ماه رمضان شهید ابوحامد به منزل ما آمد درحالی‌که مادرم منزل نبود و من هم کلید نداشتم؛ جلو در منتظر ماندیم تا مادر بیاید. ایشان را در برخورد اول نشناختم. ایشان را به عنوان فرمانده در سوریه به ما معرفی کردند. اما من چون از شهادت پدر ناراحت بودم هر کسی خودش را فرمانده معرفی می‌کرد می‌گفتم: «فرمانده زیاد است تا چه فرمانده‌ای!» ایشان گفتند: «راست می‌گوید آقای شجاعی» و رفت. هفته بعد در جلسه‌ای متوجه شدم که ابوحامد همان آقای توسلی‌زاده است و خیلی شرمنده شدم. آمده بود سرکشی از خانواده شهدا که پشت در هم ماندند.

خیلی آدم خاکی و متواضعی بود. بعد که با ایشان بیشتر آشنا شدم فهمیدم دنبال این بود که کار بچه‌ها را راه بیندازد. دنبال پست و مقام نبود. البته اگر می‌خواست بادیگارد هم به او می‌دادند؛ اما آن‌قدر ساده بود و ساده‌پوش که بدون محافظ و راننده رفت‌وآمد می‌کرد. حتی ماشینش را هم باید هل می‌دادی تا روشن می‌شد!

 

فارس: از شهید فاتح معاون ابوحامد بگویید...

حمید شجاعی: ایشان را هم یک‌بار دیدم. ایشان را هم نشناختم. معروف بود به «رضا بخشی». یکی از دوستان گفته بود برای گرفتن مدارکی برویم خدمت آقای فاتح. این شد که رفتیم خدمتشان. وقتی وارد شدیم جز جوانی فردی آنجا نبود. از آنجا که فکر می‌کردم فاتح باید سن و سال دار باشد، کنار جوان نشستم و گفتم: «این فاتح که می‌گویند کی هست؟» دوستم به پهلویم زد و گفت: «همین جوانی است که کنارت نشسته» و من باز شرمنده شدم.

 

فارس: در عملیات نبل و الزهرا هم شرکت داشتید؟

حمید شجاعی: در عملیات نبل و الزهرا برای تأمین امنیت عملیات در روستای شیخ عقیل مستقر شده بودیم. این منطقه دست جبهه النصره بود. گردان ما از بچه‌های مستقر در شیخ عقیل دو کیلومتر جلوتر رفت. با استفاده از تصاویری که پهپادهای ایرانی گرفته بودند، برآورد شده بود 3 تا 5 هزار نفر در جبهه دشمن حضور دارند در حالی‌که ما فقط 300 نفر بودیم. به همین علت کمی عقب کشیدیم تا در نهایت درگیری در شیخ عقیل شروع شد. تروریست‌ها با تمام‌قدرت در میدان بودند تا منطقه را بگیرند. اما ما با کمترین تجهیزات از جمله آرپی‌جی، نارنجک، کلاشینکف و قناسه مبارزه می‌کردیم. در واقع به همان مظلومیت ایران در دفاع مقدس می‌جنگیدیم درحالی‌که آن‌ها از طریق مرز ترکیه به تجیهزات کامل دسترسی دارند؛ برای یک نفر موشک حرارتی می‌زدند یا موشک کورنت یا کونکورس ضدتانک استفاده می‌کردند. النصره و داعش بیشتر از این موشک‌ها استفاده می‌کنند. با 150 گرم طلایی که داخل هر موشک کونکورس است، قیمت هرکدام از آن‌ها به 300 میلیون می‌رسد.

 

فارس: پس فاصله شما با دشمن به لحاظ امکانات خیلی زیاد بود

حمید شجاعی: بله، در مناطقی که به تصرف ما در می‌آمد، در خانه‌هایشان همه‌چیز بسته‌بندی‌شده پیدا می‌شد. غذا و نان با آرم امارات و عربستان برای مسلحین تأمین‌شده بود. یک بار هم تروریست‌ها در یکی از عملیات‌ها طبقه بالای یکی از منازل یک دیوار سیمانی کشیده بودند که بالایش باز بود؛ با کمک بچه‌ها از دیوار بالا رفتم. آن سمت دیوار حفره‌ای پیدا کردم که در فضایی اندازه یک اتاق 3 در 4 مواد غذایی انباشته شده بود. گونی‌های 50 کیلویی برنج و ماکارونی. همه را به غنیمت برای بچه‌ها بردیم. قوطی‌های رب را با برگ انگور پوشانده بودند که کپک نزند.

البته تجهیزات آن‌ها در برابر ایمان و اعتقاد بچه‌های ما هیچ است. غذای ما کم بود ناهار «خورشت وحشت» می‌خوردیم. مخلوط سویا و قارچ و سیب‌زمینی که به خورشت وحشت معروف بود و دل‌درد عجیبی دچار می‌شدیم. عدس‌پلو، سیب‌زمینی و تخم‌مرغ آب‌پز هم بود؛ بهترین غذا قورمه‌سبزی بود که هر دو هفته یک‌بار داده می‌شد. البته ناهار و شام هم فرقی نداشت.

 

فارس: در همان عملیات نبل و الزهرا مجروح شدید؟

حمید شجاعی: بله، ساعت هفت شب در منطقه مستقر شدیم و ساعت 9 در خط شیخ عقیل که به «چهار طبقه» معروف بود درگیر شدیم تا اینکه دستور عقب‌نشینی آمد. در واقع در دل اژدها بودیم. با ضد هوایی نیروهای ما را هدف می‌گرفتند. لطف حضرت زینب بود که یک گلوله هم به ما نمی‌خورد. گلوله‌ها رسام بود. خط حرکتشان به چشم دیده می‌شد. می‌دیدیم گلوله مستقیم سمت ما می‌آمد اما نزدیکمان که می‌شد به سمت بالا تغییر جهت می‌داد و این جز لطف حضرت زینب نبود.

 

در حین عقب‌نشینی سر تل دو شهید دادیم. ما در روستا مستقر شدیم که مجدد حمله شروع شد و نتوانستیم بمانیم و عقب‌تر رفتیم. تا هنگام اذان صبح حملاتشان ادامه داشت. بعد از اقامه نماز جنگ شروع شد و اوج درگیری‌ها ساعت 6 یا 7 صبح بود که هرچه خمپاره و موشک و گلوله داشتند بر سر ما در روستا ریختند. حوالی ساعت 9 پشت دیواری مخفی شده بودیم. جانشین فرمانده گروهان، سید حمید سجادی و دو سه نفر دیگر کنار من بودند. من دراز کشیده بودم و بقیه نشسته بودند. همین‌که به بچه‌ها گفتم دراز بکشید تا سر برگرداندم به فاصله یک متری ما خمپاره 60 اصابت کرد و همان آن صدای شکستن استخوان پایم را شنیدم و موج انفجار هم مرا به دیوار کوباند. موج انفجار مرا گرفته بود و بچه‌ها هم شهید شده بودند.

 

نیروهای امدادی که آمدند پایم را پانسمان کردند؛ اسلحه‌ام را تحویلشان دادم و خواستم کمک کنند برخیزم؛ اما کسی نبود که کمک کند؛ همه عقب‌نشینی کرده بودند و در آن شلوغی کسی صدایم را نمی‌شنید. فاصله 500 متری ما با جبهه النصره هر لحظه کمتر می‌شد؛ نه اسلحه داشتم نه پای سالم برای فرار؛ خمپاره از ساق پایم رد شده و ترکش هم به پشتم اصابت کرده بود. 20 متر سینه خیز رفتم اما از پای آویزان شده‌ام خون فوران می‌کرد. همان‌جا نشستم و به نجوا با حضرت زینب مشغول شدم. نیروهای النصره داشتند به من نزدیک می‌شدند. سر به آسمان بلند کردم و گفتم: «یا صاحب‌الزمان خودت کمک کن» همین لحظه دو نفر از بچه‌ها برای کمک آمدند.

 

مرا بلند کردند و گفتند: «خودت راه بیا» 100 متر لی‌لی‌کنان همراهشان می‌رفتم. آن‌ها که سالم بودند با دو دور شدند و من به آن‌ها نمی‌رسیدم؛ اما همان‌طور لی‌لی‌کنان در وسط خیابانی که کاملاً در تیررس النصره بود می‌دویدم. صدای گلوله‌های ضد هوایی که از پشت سر، اطراف و زیر پایم به زمین می‌خورد به وضوح شنیده می‌شد اما آن روز، روز من نبود و هیچ گلوله‌ای به من نخورد. دو کیلومتر به همین صورت لی‌لی‌کنان رفتم. با خونریزی شدیدی که داشتم وقتی بچه‌ها را یک کیلومتر جلوتر کنار ماشین مهمات دیدم کمک خواستم. مرا سوار ماشین مهمات کردند؛ اما انگار ماشین مهمات بنا نداشت روشن شود. در وسط جاده‌ای که از هر طرفش گلوله عبور می‌کرد خوراکش یک خمپاره بود تا همه را به شهادت برساند.

 

در این هنگام یک پسر جوان خوش‌تیپ با سربند یازهرا آمد و گفت: «اینجا چه می‌کنی؟ می‌توانی خودت را روی پشت من سوار کنی؟» به زحمت بر پشتش سوار شدم. 20 متری نگذشته بودیم که ماشین گلوله‌باران شد ولی خوشبختانه منفجر نشد. صدای صفیر تیرها را به وضوح می‌شنیدم. پسر جوان «یا زهرا» می‌گفت و می‌دوید. از بچه‌های گردان یک بود. یک افغانستانی خوش‌سیما که بسیار هم خوب صحبت می‌کرد. مرا در سنگری سنگی گذاشت. به او گفتم: «یا مرا ببر یا با چند گلوله خلاصم کن تا به دست النصره نیفتم.» گفت: «نه!» دوباره مرا بر پشت خود سوار کرد و نزدیک یک آرپی‌جی ‌زن ایستاد. یکی از بچه‌ها آمد جوانی هیکلی و قدرتمند؛ مرا از پسر جوان گرفت؛ 300 متر مرا عقب‌تر برد و سوار ماشینی کرد تا به بیمارستان صحرایی انتقال دهند.

 

در بیمارستان صحرایی پایم را آتل بستند و به بیمارستان صحرایی شهرک نبل و الزهرا انتقال دادند تا جلو خونریزی گرفته شود و به بیمارستان حلب منتقل شوم. در مسیر از فشار درد چندین بار بی‌هوش شدم.

 

فارس: عاقبت آن منطقه چه شد؟

حمید شجاعی: آن منطقه را دشمن گرفت و همه شهدای ما را هم با خودش برد تا برای تبادل اجساد استفاده کنند. آن‌ها خیلی مقید به گرفتن اجساد نیروهایشان هستند.

 

فارس: از دیدار با رهبر انقلاب بگویید.

شجاعی: یک روز به ما زنگ زدند و گفتند که بیت رهبری از ما خواسته‌ تا به یکی از هتل‌های اطراف حرم برویم. اصلاً نگفتند می‌خواهیم با آقا دیدار کنیم. من بودم و مادر و سه نفر از خواهرانم. همسر و فرزندم در یک سفر زیارتی بودند و نتوانستند با ما همراه شوند. سر و وضع درستی هم نداشتم. همه لباس‌هایم در منطقه جا مانده بود. وقتی داخل هتل شدیم، گفتند باید برویم حرم. به ایست و بازرسی حرم که رسیدیم یکی از بچه‌های خودمان گفت داریم میریم دیدار آقا. گفتم خوب برادر من لااقل می‌گفتی تا سر و وضعم را درست‌تر می‌کردم!

 

رفتیم جلو و اول هم از من بازرسی کردند. با آسانسور رفتیم بالا. وقت نماز بود. حضرت آقا آمدند. ما در ردیف دوم ایستادیم و به ایشان اقتدا کردیم. بعد جلسه سخنرانی شروع شد. آقا صحبت‌های خودشان را شروع کردند و همان حین بود که نام من را خواندند.

 

فارس: فکر می‌کردید اسم شما را صدا بزنند؟

شجاعی: نه، هیچ برنامه‌‌ای هم برای لحظه مواجه شدن با ایشان نداشتم. فقط چیزی که رسم شده بود و دیگران هم به ما می‌گفتند این بود که از آقا انگشتر، چفیه و یا عبایشان را بگیر. اما با خودم گفتم حالا که اسم مرا صدا زدند بروم به جای این‌ چیزها از آقا اذن جهاد بگیرم. این همه در رسانه‌های دشمن تبلیغ می‌کنند که فاطمیون برای پول به سوریه می‌روند حالا وقتش است که اذن جهاد بگیرم تا بدانند ما برای چه به سوریه می‌رویم و دیگر از این حرف‌ها نزنند.



لی‌لی‌کنان خودم را به حضرت آقا رساندم. حضرت آقا رویم را بوسیدند. گفتند کجا مجروح شدی؟ گفتم نبل و الزهرا. گفتند پس بگذار یک بار دیگر هم رویت را ببوسم.

 

آقا دست من را گرفته بودند و رها نمی‌کردند. گفتند وضعیت پایت چه طور است؟ که گفتم خوب است خدا رو شکر. بعد گفتم من فقط یک درخواست دارم از شما و اینکه مادرم را راضی کنید دوباره پایم خوب شد به جبهه بروم که گفتند نه من نمی‌گم! یک نفر از جمعیت صدا زد و گفت آقای شجاعی پدرش شهید شده و برادرش هم الان در منطقه است. آقا وقتی متوجه شرایط شدند دوباره گفتند نه من نمی‌گم. همین که ما توانستیم رهبر تمام مسلمین جهان را ببینیم و ایشان نیز صبر کنند و با لبخند به سخنان ما گوش کنند، خیلی باعث افتخار ما افغانستانی‌ها بود.

 

فارس: در شرایط عادی حاضرید چقدر پول به شما بدهند و شما در آن شرایط وحشتناک قرار بگیرید؟

حمید شجاعی: برای هر ثانیه مقاومت 300 نفر مقابل 3 هزار نفر در 12 ساعت، میلیاردها هم کم است. بچه‌های فاطمیون با علاقه و با سر می‌روند. واقعاً فکر می‌کنید برای پول می‌روند؟  اگر فاطمیون برای پول به جبهه می‌روند، چرا به انگلیس و آمریکا نمی‌روند؟ چرا داعشی نمی‌شوند؟ داعشی که حداقل حقوقشان در ماه 3 هزار دلار است.

 

ما در عرض 24 ساعت عملیات فقط یک وعده غذا می‌خوریم. ما بخاطر مادیات نیست که می‌رویم. آن شبکه نادانی که مستند «مدافعان اسد» را درست کرده چرا از این‌هایی که برای رفتن بال‌بال می‌زنند مستند تهیه نمی‌کند؟ رفته سراغ آن افرادی که به دنبال پناهنده شدن بودند و حاضرند بخاطر پناهندگی هر حرفی را به زبان بیاورند! چرا از بچه‌هایی که برای رفتن به سوریه التماس می‌کنند، فیلم نمی‌سازند؟

 

بچه‌هایی که از سوریه می‌آیند دیگر نمی‌توانند بمانند. اینجا برایشان قفس است. غربت حرم حضرت زینب و عشق و علاقه‌ای که به اهل‌بیت دارند آن‌ها را می‌کشاند. به فرض آن‌ها که یک‌بار برای گرفتن اقامت رفتند، چرا بار دوم و سوم هم می‌روند؟

 

مثلاً برادر من نیازی به مدرک و پول ندارد. چرا می‌رود؟ خیلی از بچه‌هایی که می‌روند حتی یک‌بار هم اسلحه به دست نگرفته‌اند! اما با عشق می‌روند درحالی‌که دشمن بهترین نیروهای دوره دیده خود را به میدان آورده است. نیروهایی که در لیبی یا چچن داشتند در سوریه مشغول جنگند. از صربستان، آلمان، آمریکا، عربستان، قطر و اردن هم هستند. آدم معمولی به میدان نیاوردند. نیروهای اعدامی زندانی و جنایتکاران جنگی را برای جنگ می‌برند و اگر زنده ماندند در قبالش پول هم به آن‌ها می‌دهند.

 

اما بچه‌های ما بچه هیاتی‌هایی هستند که در سوریه می‌جنگند و همیشه آرزویشان این بود که کاش کربلا در رکاب امام حسین بودند. کربلای واقعی همین سوریه است. در حرم امام رضا اصلاً غربت احساس نمی‌کنی اما در سوریه شرمنده حضرت زینب می‌شوی و فقط گریه می‌کنی از این غربت. در آن شرایط چه باید طلب کنی؟ که کشته نشوی؟ خانه و ماشین بخواهی؟ غیر از رزمنده‌ها کسی زیارت نمی‌رود. تعداد کمی از همسایگان اگر بیایند؛ چون همه جا درگیری است. در ریف هنوز درگیری است. آن‌ها بغض و کینه دارند که حتماً حرم را نابود کنند اما بچه‌های ما می‌گویند «سر می‌دهیم اما سنگر نه»

۰ نظر ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۲۷
حسن حیدری

سخه قابل چاپنسخه قابل چاپ

جهت نشر در محافل علمی ، فرهنگی و مذهبی

۱۳۹۵/۰۳/۱۳

معجزه حضرت امام خمینی(ره) در خط حزب‌الله سی و پنج

سی و پنجمین شماره هفته‌نامه خبری-تبیینی خط حزب‌الله با گزارش ویژه‌ای از بیانات رهبر معظم انقلاب در پاسخ به این سوال که: "افسران جوان جنگ نرم چگونه می توانند از معجزه الهی امام خمینی(ره) حفاظت کنند؟" منتشر شد.
سخن هفته این شماره نیز به ارتباط اقتصاد مقاومتی و مسئله حفظ الگوی مقتدر نظام از دیدگاه رهبر معظم انقلاب پرداخته است.
در این شماره هم‌چنین تصویری از حضور رهبر انقلاب در مراسم تشییع پیکر امام راحل در مصلای تهران در ۱۶ خرداد ۱۳۶۸ به همراه فرازی زیبا از پیام بسیار پراهمیت ایشان به مناسبت اولین سالگرد رحلت ملکوتی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی منتشر شده است.
خط حزب الله، سی و پنجمین شماره خود را به روح پرفتوح فرزند ارشد امام(ره) حجت الاسلام سیدمصطفی خمینی تقدیم می‌کند.
نسخه‌ی PDF نشریه در سه نسخه‌ی تابلوی اعلانات، A4 جهت مطالعه و A3 برای چاپ و تکثیر بر روی پایگاه KHAMENEI.IR قرار گرفته است و عموم امت حزب‌الله می‌توانند آن را چاپ و در محافل انقلابی، نمازهای جمعه، هیئت‌های مذهبی و پایگاه‌های بسیج توزیع کنند.
برای دسترسی به آرشیو نشریه هم می‌توانید به اینجا مراجعه کنید.
 

۰ نظر ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۵۲
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

می توان بهشتی بود و بهشتی ماند

https://bayanbox.ir/view/5288525562633966908/4apple-467091511.jpg

۰ نظر ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۴۶
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

عکسی که روی دیوار خانه رهبر انقلاب قرار دارد

عکسی که حضرت امام خمینی برای رهبر انقلاب امضا کردند و هنوز روی دیوار خانه حضرت امام خامنه‌ای قرار دارد.
عکسی که امام خمینی برای رهبر انقلاب امضا کردند

۰ نظر ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۳۶
حسن حیدری
 
محمد مهدی اسلامی:‌ نامه‌های امام خمینی آن‌قدر جذاب و پردامنه است که می‌تواند یک کتاب جذاب را شکل دهد؛ از نامه‌ی عاشقانه به همسرشان با سرآغاز «تصدقت شوم»۱ تا نامه‌ به مرحوم منتظری که به تعبیر امام رحمه‌الله‌علیه، «حاصل عمر»ش بود اما برای مصلحت نظام و اسلام او را عزل کرد.۲ اما کتاب «نامه‌های امام» حتماً باید بخشی برای مکاتبات بین‌المللی داشته باشد که نامه‌های واصله و چگونگی پاسخ امام را هم شامل شود. چنین فصلی نشان خواهد داد شیوه‌ی ارزش‌گذاری امام به نویسندگان نامه‌ها، خارج از عرف مرسوم دیپلماتیک و براساس ارزش‌های انقلابی و اسلامی بوده است. آن‌چنان‌که دلیل تأخیر در پاسخ به نامه‌ی یک روشن‌فکر جهان عرب را شرح می‌دهند، اما نه‌تنها پاسخ نامه‌ی محرمانه‌ی رئیس‌جمهور وقت آمریکا را نمی‌دهند، که نامه‌ی وی را به رسانه‌ها نیز می‌کشانند.
 
* نامه‌ی درخواست رئیس‌جمهور آمریکا از امام خمینی رحمه‌الله‌علیه
تسخیر لانه‌ی جاسوسی، دولت کارتر را در افکار عمومی آمریکا با مشکلات زیادی مواجه ساخت. به‌همین دلیل، کارتر برای برون‌رفت از بحران، در آبان ماه ۱۳۵۸، رمزی کلارک (دادستان کل) و ویلیام میلر را جهت ملاقات با امام اعزام داشت اما قبل از اینکه به ایران برسند، با پیام قاطعانه حضرت امام مواجه شدند و مجبور شدند از ترکیه، بدون اخذ نتیجه‌ای بازگردند. نکته‌ی مهم این است که این نامه تنها نامه‌ی امام خمینی رحمه‌الله‌علیه است که بدون «بسم‌الله الرحمن الرحیم» نگاشته شده و ضمن افشای ماهیت دولت آمریکا، سه دستور را به مقامات دولتی ایران گوشزد می‌کنند. متن این نامه که در ۱۶ آبان ماه ۱۳۵۸ نگاشته شد بدین شرح است:
«از قرار اطلاع نمایندگان ویژه کارتر در راه ایران هستند و تصمیم دارند به قم آمده و با این جانب ملاقات نمایند. لهذا لازم مى‌ دانم متذکر شوم دولت امریکا که با نگهدارى شاه، اعلام مخالفت آشکار با ایران را نموده است و از طرفى دیگر آن طور که گفته شده است سفارت امریکا در ایران محل جاسوسى دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامى است، لذا ملاقات با من به هیچ وجه براى نمایندگان ویژه ممکن نیست و علاوه بر این:
۱- اعضاى شوراى انقلاب اسلامى به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند.
۲- هیچ یک از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند.
۳- اگر چنانچه امریکا، شاه مخلوع- این دشمن شماره یک ملت عزیز ما- را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسى بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاکره در موضوع بعضى از روابطى که به نفع ملت است باز مى‌ باشد.
روح اللَّه الموسوی الخمینى»۳
 
پس از آن، کارتر که اقدام قبلی‌اش به در بسته خورده بود، در بهار سال ۵۹، نامه‌ای محرمانه برای امام خمینی رحمه‌الله‌علیه ارسال می‌کنند. نامه‌ی محرمانه جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، درباره‌ی تسخیر لانه‌ی جاسوسی توسط «کای سر»، کاردار سفارت سوئیس در تهران، به قطب‌زاده، وزیر خارجه‌ی وقت ایران، به‌صورت رسمی تحویل شده بود و چنین آغاز می‌شد: «عالی‌جناب! من امکان این را داشتم که پیام بیست‌ویکم مارس۴ شما را خطاب به مردم ایران بخوانم.» او در ادامه با اعلام موافقت نسبت به اینکه «صلح جهانی نیازمند روابط جدید بین دولت‌ها» است، خود را وارث سیاست‌های گذشته خوانده و افزوده بود «مزیت بزرگ دموکراسی آمریکایی این است که همیشه توانسته است اشتباهات خود را شناسایی نموده و یا آن را محکوم کند.» او با اشاره به آمادگی‌اش برای «بررسی» آثار مداخله‌ی آمریکا در شیلی به‌عنوان سند صدق خود، افزوده بود: «تصرف سفارت ما در تهران می‌توانسته است عکس‌العمل موجهی برای جوانان ایران تلقی شود، اما زمان سپری می‌شود و من دلایل جدی برای تردید درباره‌ی انگیزه‌های واقعی آنانی که سفارت ما را تصرف کرده‌اند، در دست دارم.»
 
او سپس مدعی انسان‌دوستانه بودن معالجه‌ی شاه در آمریکا و عدم دخالت دولت در آن، بی‌اطلاعی آمریکا از سفر شاه به مصر و... شده بود و در پایان با بیان اینکه «می‌خواهم مؤکداً خاطرنشان کنم به‌محض اینکه مسئله‌ فوری از طریق انتقال مسئولیت گروگان‌ها به حکومت ایران حل شود، ما آماده‌ی اتخاذ رویه‌ی معقول و دوستانه‌ای برای حل‌وفصل مسائل عدیده‌ی دوجانبه‌ی فی‌مابین می‌باشیم.» این رویه را تشکیل یک کمیسیون مشترک برای رسیدگی به بحران فی‌مابین براساس ضوابط منصفانه و شرافتمندانه دانسته بود و چنین پایان داده بود: «اجازه می‌خواهم جسارتاً اعلام دارم که به نظر من، زمان و دشمنان واقعی نظام‌های سیاسی مربوطه‌ی ما به زیان ما مشغول‌اند. با تقدیم بهترین احترامات، جیمی کارتر، ۲۶ مارس ۱۹۸۰.»۵
 
در مقابل، امام خمینی رحمه‌الله‌علیه، دستور می‌دهند تا این نامه انتشار عمومی بیابد تا همه‌ی مردم از آن آگاه شوند. با انتشار نامه‌ی کارتر از رادیوی جمهوری اسلامی، بلافاصله کاخ سفید این نامه را انکار کرد. سید احمد خمینی در مصاحبه‌ای با خبرنگاران، سیاست امام برای انتشار نامه را تشریح کرد و درباره‌ی علت تکذیب وزارت خارجه‌ی آمریکا، توضیحاتی داد از جمله اینکه «شنیده‌ام کارتر گفته که این یک پیام خصوصی بوده و در عرف بین‌المللی این پیام‌ها به‌هیچ‌وجه منتشر نمی‌شود و لذا سخن‌گو و بقیه‌ی افراد نمی‌دانند.»
 
* نامه‌ی مبسوط امام خمینی به پاپ ژان پل دوم
اما علی‌رغم چنین برخوردی که امام خمینی رحمه‌الله‌علیه با نامه‌ی کارتر کردند، واکنش امام به نامه‌ی پاپ ژان پل دوم که او هم برای موضوع آزادی گروگان‌های آمریکایی نگاشته بود نیز اهمیت ویژه‌ای دارد. امام به نامه‌ی به‌ظاهر صلح‌طلبانه‌ی پاپ برای رهایی عوامل آمریکا در لانه‌ی جاسوسی، پاسخ مفصلی دادند تا نشان دهند که ایشان بین پاسخ به یک «رهبر دینی» (ولو غیر مسلمان) با یک «دولتمرد مستکبر» تفاوت قائل می‌شوند اگرچه موضوعات هر دوی اینها یک چیز و مشترک باشد.
 
امام خمینی رحمه‌الله‌علیه در ملاقات مجدد با نماینده‌ی رهبر کاتولیک‌های جهان، خلاصه‌ی آن نامه و پاسخ را چنین روایت می‌کنند: «دفعه‌ی اول برای آن لانه‌ی جاسوسی بود که جوان‌های عزیز ما اطلاع پیدا کردند که این مرکزی که در ایران به اسم سفارت آمریکا هست، سفارتخانه نیست و اشخاصی که در آنجا هستند اشخاص دیپلمات نیستند، بلکه جاسوسانی هستند که در یک مرکز جاسوسی متمرکز هستند و برای ضرر ملت ما و کشور ما در آنجا مجتمع هستند و آقای پاپ شاید ندانسته توصیه کردند برای آن‌ها و من در آن‌وقت مفصل تنبهاتی به ایشان دادم.»۶
 
امام با هوشیاری تمام، از موقعیت پیش آمده، به‌خوبی استفاده کرده و دنیای مسیحیت را در برابر پرسش‌هایی منطقی و عقلانی قرار می‌دهند. در فرازی از پاسخ امام چنین آمده بود: «اگر ملت ما از من پرسید که روحانیت مسیح، موافق است با این جنایاتی که این‌ها کردند، من چه جواب به این‌ها بدهم؟ روحانیت مسیح که می‌داند که قرآن کریم به طرفداری از مسیح و طرفداری از صدیقه‌ی طاهره مریم برخاست و آن چیزی که به خلاف واقع، نسبت به آن طاهره‌ی مطهره می‌دادند، تکذیب کرد. [...] در عین حالی که اسلام طرفداری از مسیح و علمای مسیح کرده است در قرآن، ما میل داشتیم که گوش ما را یک وقت هم نغمه‌ی امثال آقای پاپ نوازش بدهد و استفسار کند که این ملت چرا به این‌طور می‌گذراند. [...] و الآن هم بپرسد از کارتر که چرا یک نفری که سی‌وچند سال جنایت کرده است، خیانت کرده است و جنایات و خیانات او مشهود است، چرا بردید آنجا و نگه داشتید و باز در آنجا هم می‌خواهید توطئه بکنید؟»۷
 
«من از جناب‌عالی با نفوذ معنوی که بین ملت مسیح دارید، می‌خواهم که دولت آمریکا را از عواقب ستمگری‌ها و زورگویی‌ها و چپاولگری‌ها بترسانید و آقای کارتر را، که با شکست نهایی مواجه است، نصیحت کنید که با موازین انسانی با ملت‌هایی که می‌خواهند استقلال مطلق داشته باشند و وابسته به هیچ قدرتی در جهان نباشند، رفتار کند و از تعلیمات حضرت مسیح سلام‌الله‌علیه پیروی نماید و خود و دولت آمریکا را بیش از این در معرض رسوایی قرار ندهد.»۸
 
* دومین رسوایی بزرگ آمریکا
البته برخورد تند امام خمینی رحمه‌الله‌علیه با دولتمردان آمریکایی، تنها محدود به کارتر نمی‌شود. امام در مواجهه با پیام ریگان نیز همین سیاست را پیش گرفتند و در ماجرای مک فارلین نیز دستور به آگاهی ملت از جزئیات ماجرا دادند. افشای تلاش ریگان برای رابطه با ایران، انعکاس گسترده‌ای یافت. در ابتدا تحلیل‌گران و مقامات سرشناس آمریکایی همچون الکساندر هیگ (وزیر خارجه‌ی سابق ریگان)، لارنس اپیگرگ (معاون سابق شولتز در امور جنوب و شرق آسیا)، گری سیک (عضو شورای امنیت ملی کارتر و ریگان)، هادینگ کارتر (سخن‌گوی کاخ سفید در زمان کارتر) و جیر فری کمپ (مشاور سابق ریگان در امور امنیت ملی)، در مصاحبه با شبکه‌های تلویزیونی آمریکا، به‌اتفاق اقدام دولت ریگان برای ایجاد رابطه با ایران را تأیید و ادامه‌ی آن را تشویق نمودند. تأکید نامبردگان بر این بود که ایران دارای موقعیت بسیار استراتژیک است و ایجاد و حفظ رابطه با آن برای آمریکا فوق‌العاده بااهمیت، بلکه حیاتی است.۹ اما با آشکار شدن موضع استکبارستیزانه‌ی ایران و خطای محاسباتی آمریکا، این اقدام به‌عنوان دومین رسوایی سیاسی بزرگ آمریکا لقب گرفت.
 
* نامه‌‌های امام خمینی با ماهیت افشای چهره‌ی اصلی آمریکا
افشای ماهیت مستکبرانه و نفاق‌گونه‌ی مقامات آمریکایی توسط امام خمینی رحمه‌الله‌علیه، تنها منحصر به چگونگی مواجهه‌ی ایشان با پالس‌های مثبت مقامات آمریکایی نمی‌شود، بلکه امام خمینی رحمه‌الله‌علیه از هر فرصتی استفاده می‌کرد تا چهره‌ی اصلی «شیطان بزرگ» را به مردم دنیا و مخصوصا جهان اسلام بشناساند. برای مثال، ۲۷ اسفند ۱۳۵۸، یعنی اولین روز پس از پایان معالجه‌ی حساس امام در بیمارستان قلب، ایشان سه نامه‌ی کوتاه برای رهایی جهان عرب از وابستگی به آمریکا و غرب می‌نویسند.
 
نخست پاسخ امام به «محمد حسنین هیکل»۱۰ بود که در آن می‌نویسند: «نامه‌ی شما وقتی به تهران رسیده بود که من مریض و در بیمارستان بستری بودم و به همین جهت مطلع نشدم و اکنون که آن را خواندم، لازم است این حقیقت را گوشزد نمایم که مسائل آمریکا چنان نیست که با این قضایا حل شود و برای اینکه کشورهای اسلامی بخواهند روی پای خود بایستند، باید وابستگی نظامی و فرهنگی و اقتصادی و هر نوع وابستگی دیگر خود را با آمریکای جهان‌خوار و کشورهای استعمارگر، قطع نموده و استقلال خود را حفظ کنند. و به هر ترتیب، از اظهار محبت جناب‌عالی متشکرم و امیدوارم عموم مسلمانان جهان در پیروی از دستورات مقدس اسلام، کوشا و موفق باشند.»۱۱
 
نامه‌ی دوم در این تاریخ در پاسخ به ملک خالد، پادشاه عربستان سعودی است. امام خمینی با تشکر از وی فرمودند: «وصول تلگراف آن حضرت نسبت به وضع کسالت و بهبودی اینجانب موجب تشکر گردید. خوشوقتی کامل ما آن روزی است که سلطه‌ی همه‌ی استعمارگران شرق و غرب و به‌خصوص آمریکای جهان‌خوار از سر مسلمانان قطع و عموم پیروان مکتب مقدس اسلام بتوانند با کمال برادری و محبت استقلال خود را به دست آورده و عظمت ازدست‌رفته‌ی خود را بازیابند.»۱۲ نامه‌ی سوم نیز به ولیعهد وی، فهدبن‌عبدالعزیز بود که در آن نیز تصریح کرده بودند: «امید است عموم مسلمانان جهان به پیروی از تعلیمات عالیه‌ی اسلام، قطع هرگونه وابستگی خود را از دول استعمارگر جهان و به‌خصوص دولت جهان‌خوار آمریکا بنمایند و استقلال کامل خود را بازیابند.»۱۳
 
این مرور کوتاه به برخی نامه‌های امام، نشان‌دهنده‌ی آن است که امام به‌واقع متکی به قدرت اسلام بود و به وعده‌های دل‌خوش‌کُنَک قدرت‌های جهانی مطلقاً اعتماد نداشت. در روابط بین‌الملل صراحت داشت و با اعتقاد به نصرت الهی، بدون ترس از خشم دشمنان، دچار رودربایستی دیپلماتیک نمی‌شد و مؤدبانه، اما قاطع و روشن سخن می‌گفت و سیاست اصلی او، مخالفت با سیاست‌های دنیای استکبار و در رأس آن آمریکا، این شیطان بزرگ عصر حاضر بود.
 
پی‌نوشت‌ها:
۱. صحیفه‌ی امام خمینی، ج۱، ص۲.
۲. همان، ج۲۳، ص۳۳۳-۳۳۵.
۳. صحیفه امام، ج‌۱۰، ص ۵۰۳
۴. پیام آغاز سال نو امام خمینی که شامل توصیه‌های سیزده‌گانه به مسلمانان بود و در آغازین جملات آن قید شده بود «وظیفه‌ی ماست که در مقابل ابرقدرت‌ها بایستیم و قدرت ایستادن هم داریم؛ به‌ شرط اینکه روشن‌فکران دست از غرب و شرق و غرب‌زدگی و شرق‌زدگی بردارند و صراط مستقیم اسلام و ملیت را دنبال کنند. ما با کمونیسم بین‌الملل به همان اندازه در ستیزیم که با جهان‌خواران غرب به سرکردگی آمریکا و با صهیونیسم و اسرائیل شدیداً مبارزه می‌کنیم.» و در آن به سیاست شوروی در مداخله در افغانستان انتقاد شده بود.
۵. http://revolution.pchi.ir/show.php?page=contents&id=۱۰۲۷۰
۶. صحیفه‌ی امام خمینی، ج۱۳، ص۶۷.
۷. همان، ج۱۱، ص۲۹-۳۹.
۸. همان، ج۱۲، ص۲۳۷-۲۳۸.
۹. هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات سال ۱۳۶۵ «اوج دفاع»، دفتر نشر معارف انقلاب، ۱۷ آبان ۱۳۶۵.
۱۰. محمد حسنین هیکل، روشن‌فکر مشهور جهان عرب، هفده سال سردبیر روزنامه‌ی «الاهرام» مصر بود. پیش از آن، سال‌های متمادی در ایران حضور داشت و گزارش‌های وی از نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران، مصر را تکان داد و منجر به دستور جمال عبدالناصر برای ملی شدن کانال سوئز شد. هیکل آثار بسیاری نوشته که از جمله‌ی آن، متن گفت‌وگوهایش با برخی چهره‌های مؤثر جهان است.
۱۱. صحیفه‌ی امام خمینی، ج۱۲، ص۱۹۰.
۱۲. همان، ج۱۲، ص۱۹۱.
۱۳. صحیفه‌ی امام خمینی، ج۱۲، ص۱۹۲.
منبع:  khamenei.ir

۰ نظر ۱۲ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۸
حسن حیدری