به گزارش باشگاه خبرنگاران، ۳۱ تیرماه سال جاری بود که رسانه های خارجی و ضدانقلاب خبر بازداشت رضا (رابین) شاهینی در گرگان ایران را منتشر کردند. براین اساس شبکه تلویزیونی «سیبیاس نیوز» گزارش داده که ماموران امنیتی روز ۲۱ تیرماه رضا (رابین) شاهینی ساکن سندیهگو در ایالت کالیفرنیا را در منزل مادرش در گرگان بازداشت کردهاند.
همچنین، وزارت خارجه آمریکا در واکنش به انتشار این خبر اظهار کرد که درحال بررسی گزارش ها از بازداشت رابین شاهینی، یک شهروند ایرانیتبار آمریکا، در جریان سفری به ایران است.جان کربی، سخنگوی وزارت خارجه، بیش از این در مورد بازداشت او اظهار نظر نکرد.
اما این موضوع با تائید مقامات قضایی ایران روبرو شد. برهمین اساس، حجت الاسلام غلامحسین محسنی اژهای در نود و نهمین نشست خبری خود در پاسخ به سوال خبرنگاری مبنی براینکه گفته میشود یک فرد دو تابعیتی در گرگان به اتهام اقدام علیه نظام دستگیر شده است، گفت: اصل موضوع صحت دارد و در گرگان یک فرد ایرانی دو تابعیتی دستگیر شده است اما اینکه تحت چه عنوانی دستگیر شده است اطلاع ندارم و علت اینکه این دستگیری در گرگان صورت گرفته به خاطر حضور متهم در آن شهر بود وگرنه پرونده احتمالاً در تهران رسیدگی میکند.
هفته گذشته سازمان اطلاعات سپاه نینوا استان گلستان با صدور اطلاعیه ای اعلام کرد، فردی با دو تابعیت ایرانی – آمریکایی را دستگیر کرده است. در این اطلاعیه آمده است : "فرد مذکور در اواخر تیر ماه سال جاری در شهر گرگان به اتهام همکاری با دولتهای متخاصم، اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با عناصر و رسانههای ضد انقلاب، به محض ورود به کشور شناسایی و طی اقدامات اطلاعاتی توسط سازمان اطلاعات سپاه استان دستگیر و تحویل مقامات قضایی شد."
با شواهد موجود به نظر می رسد فرد دستگیر شده همان رضا (روبین) شاهینی باشد.به همین منظور در این مجال به بررسی کوتاه برخی سوابق شاهینی که در راستای اهداف دشمنان و پروژه نفوذ صورت می گرفته است می پردازیم.
حضور در فتنه ۸۸
فتنه ۸۸ که محصول برنامه ریزی سرویس های جاسوسی غرب و برخی ساده لوحی ها و خیانت های عناصر داخلی بود با صحنه گردانی برخی مهره های آموزش دیده پیش می رفت. رضا شاهینی از جمله افرادی بود که حضور فعال در تظاهرات خیابانی سال ۸۸ داشت و در این راستا وی به تحریک افرادحاضر در تجمع غیرقانونی جهت سردادن شعارهایی علیه جمهوری اسلامی ایران و اقدامات ساختار شکنانه می پرداخت.
فرد دستگیر شده دو تابعیتی در گرگان کیست؟+عکس و جزئیات
وی پس از بازگشت از ایران عکس هایی از خود در وبلاگ شخصی اش انتشار داد که حکایت از شرکت وی در فتنه ۱۳۸۸ بود. رضا شاهینی بعد از این سفر و بازگشت به آمریکا، با حضور در رسانههای ضدانقلاب چون صدای آمریکا، تلویزون پارس و…در حمایت از فتنه گران و اتهام زنی به جمهوری اسلامی ایران به تحلیل حوادث ۸۸ پرداخت.
حضور در میان اپوزیسیون خارج نشین
شاهینی که در ظاهر امر، مشغول تحصیل در دانشگاه ایالتی سن دیه گو در رشته امنیت بین المللی و حل منازعات بوده، همواره با اپوزیسیون ایران در خارج دیدار و گفت و گو داشته است. اکبر گنجی و بنی صدر از جمله این افراد هستند. به نظر می رسد شاهینی طرح های خود درباره نفوذ و انجام برخی اقدامات در ایران را با این قبیل افراد که شناخت نسبی نسبت به ساختار ایران را داشتند هماهنگ می کرده است.
رضا شاهینی پس از حضور در تجمعات غیرقانونی ۸۸ و ناکامی در رسیدن به اهداف خود، با بازگشت به آمریکا، ضمن حضور در رسانه های ضدانقلاب، اقدام به راه اندازی کانالی در یوتیوب کرد تا به این وسیله سیاست های رسانه ای ضدایرانی خود را از این مسیر دنبال نماید. توجه داشته باشیم در سال های ۸۸ تا ۹۰ که شبکه های اجتماعی دیگر همچون تلگرام،وایبر و واتس آپ هنوز در میان مردم جایی نداشتند، یوتیوب جز پرطرفدارترین شبکه ها محسوب می شد به همین دلیل شاهینی از این ابزار جهت تبلیغ اهداف ضد جمهوری اسلامی ایران، استفاده کرد.
مواردی که ذکر شد صرفا سوابقی بود که از اقدامات ساختارشکنانه و ضد ایرانی رضا(روبین) شاهینی در رسانه ها منتشر شده است. طبیعی است که این مهره نفوذی سرویس های جاسوسی غرب اقدامات متعدد دیگری می تواند در پرونده خود داشته باشد که طبیعتا در زمان مناسب از سوی مراجع قضایی اطلاع رسانی خواهد شد ولی این موضوع مهم است که چرا شاهینی با چنین اقدامات ضدایرانی در طول سال های ۸۸ تا کنون، در دوران پسابرجام تصمیم به بازگشت به ایران را گرفته است.
یا به عبارتی دیگر شاهینی در راستای عملی کردن چه پروژه ای در ایران بوده است؟همچنین نکته مهم، برنامه ریزی است که سرویس های جاسوسی غرب برای استفاده از افراد دو تابعیتی در پروژه نفوذ دارند. زاغفر، هودفر و شاهینی نمونه هایی از این اقدام غربی ها علیه جمهوری اسلامی ایران می باشد.
صادق زیباکلام از تئوریسین های اصلاح طلبان گفت و گویی با شماره حدید هفتهنامه مثلث انجام داده است که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
آقای روحانی چه نسبتی را بین خود و جناحهای سیاسی تعریف کرده است؟
به نظر من آقای روحانی در مدت سه سال سعی کرد در مرکز یا وسط طیف سیاسی کشور حرکت کند. بهعبارت دیگر عمده مناسبات او متوجه دو بخش میانهرو اصولگرایان و اصلاحطلبان بود. یعنی عملا مناسبترین رابطه را سعی کرد با اصولگرایان معتدل و میانهرو و اصلاحطلبان معتدل و میانهرو داشته باشد. در عین حال مخالفت و انتقاد از او عمدتا از ناحیه اصولگرایان رادیکال جبهه پایداری و طرفداران آقای احمدینژاد و اصلاحطلبان رادیکال بود چون این دو گروه کارنامه او را خیلی مثبت ارزیابی نمیکنند بنابراین میشود گفت که بیشترین حمایت و تلاش و موفقیت را در زمینه ایجاد ارتباط سیاسی با بخش میانهرو داشت.
الان نه اصولگرایان و نه اصلاحطلبان هیچ کدام از آقای روحانی راضی نیستند، اصلاحطلبان که برای حمایت از آقای روحانی در انتخابات سال 96 بحث تعیین شرط و شروط را مطرح میکنند، جریان آقای عارف که کلا منتقد آقای روحانی هستند. از این طرف اصولگرایان سنتی معتقدند آقای روحانی برعکس شعار اعتدالی که داد از نیروهای اصولگرا استفاده نکرد بلکه خودش را به همکاری با آقای لاریجانی محدود کرد و فقط از برخی نیروهای همسو با رئیس مجلس بهرهبرد؛ شما این نظر را قبول دارید؟
وقتی موضوع حرکت آقای روحانی گام برداشتن در مرکز ثقل میانه طیف سیاسی ایران است طبیعتا مجبور میشود امتیازاتی را هر چند که خیلی با آن موافق نیستند به هر دو جریان میانهرو کشور بدهد. براساس این خطمشی آقای روحانی تلاش کرد فاصله خودش را با اصلاحطلبان حفظ کند و خیلی اظهار نزدیکی با اصلاحطلبان نداشته باشد چون نگران این است که شاید اصولگرایان معتدل و میانهرو ناراحت شوند. در عین حال خیلی نیز به اصولگرایان نزدیک نشد چون نگران این است که داد اصلاحطلبان دربیاید. این استراتژی کلی آقای روحانی بود اما در عمل طبیعی است که هم اصلاحطلبان از او رضایت کاملی نداشته باشند و هم اصولگرایان؛ منتها باید یادمان باشد که این عدم رضایت هر چقدر که به طرف رادیکالها و تندروهای دو جناح سیاسی نزدیکتر میشویم تشدید میشود. ضمن آنکه اضافه کنم در سال 92 هم آقای روحانی هیچ وقت اصلاحطلب تعریف نشد و هم اصلاحطلبان هیچ وقت او را به چشم و عنوان یک شخصیت اصلاحطلب نگاه نکردند. حتی میگویم اگر به اصلاحطلبی، میانهروی، اعتدال، خواسته باشیم نمره دهیم قطعا نمره ناطقنوری از آقای روحانی خیلی بیشتر میشود، منتها آقای ناطقنوری مسئولیت نداشت، اگر آقای ناطقنوری مسئولیت داشت و مجبور بود بدهبستانهایی هم با جریان اصلاحطلب و هم با جریان اصولگرا داشته باشد آن وقت این نگاه و این نظر متبوعی که نسبت به او وجود دارد نسبت به آقای ناطقنوری هم مقداری خدشهدار میشد، بنابراین در بهترین حالت باید اصطلاحی را که غربیها به کار میبرند مطرح کنم، غربیها از اصطلاح راست میانه استفاده میکنند، به عبارت بهتر ما یک راست، یک چپ، یک راست میانه و یک چپ میانه داریم. به گمان من آقای روحانی را میتوانیم در بهترین حالت راست میانه تعریف کنیم به همین دلیل گفته میشود اصلاحطلبان که سمت چپ سیاسی ایران هستند از دست آقای روحانی دلخورند که درست هم هست و بعد اضافه میشود که راستهای رادیکال هم از آقای روحانی رضایت ندارند که این حرف هم درست است چون جایگاه سیاسی آقای روحانی راست میانه است و براساس همین خط مشی حرکت میکند.
فکر میکنید آقای روحانی در سه سال بعد از قرار گرفتن در جایگاه ریاستجمهوری هر چه زمان گذشت محافظهکارتر شد یا صریحتر حرف میزند؟
من فکر میکنم کارنامه آقای روحانی در مجموع از این نظر مثبت بود. بعضی جاها او موضعگیریاش خیلی شفاف و درست و اصولی و شجاعانه و تا حدودی رادیکال بود که باعث خشم و غضب اصولگرایان رادیکال نسبت به او شد و آنها عصبانیت و ناراحتی خود را به سوی دولت یازدهم سرازیر کردند، در عین حال یک جاهایی نیز او پرهیز کرد و خیلی رادیکال نبود که باعث دلخوری اصلاحطلبان شد. حالا میتوانم مثال بزنم در جریان ایستادگی و اصرارش روی رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی اصلاحطلبان خیلی به آقای روحانی انتقاد دارند و معتقدند بهرغم اینکه تلویحا رفع حصر و تلاش در جهت رفع حصر یکی از تعهدات و وعدههای او بود ولی در عمل آقای روحانی ظرف سه سال گذشته ترجیح داد کاری به حصر نداشته باشد و جوری رفتار کرد که اساسا حصر در یک کشور دیگری اتفاق افتاده و ادامه دارد و به ایران ارتباط پیدا نمیکند. این مساله خیلی باعث رنجش بسیاری از اصلاحطلبان از او شد.
این تحلیل را که برخی میگویند وزرای آقای روحانی مقابل برخیاصولگرایان در حال عقبنشینی هستند، قبول دارید؟ از دولت آقای هاشمی نقل میشود که او به وزرای خود گفت شما به سیاست کاری نداشته باشید و سیاست با من؛ این جمله معروفی است. آیا آقای روحانی نیز همین جمله را به وزرای خودش گفت یا خیر وزرا با او همراهی و هماهنگی ندارند و دائم مقابل انتقاد برخیاصولگرایان عقبنشینی میکنند؟
خیر. تفاوتی میان آقای هاشمی و کابینهاش با آقای روحانی و کابینهاش وجود دارد و آن اینکه صرفنظر از اینکه دولتمردان و اعضای کابینه آقای هاشمی چقدر رادیکال بودند و چقدر میخواستند در مسائل سیاسی موضعگیری کنند اما آقای هاشمی عملا موافق این مساله نبود و آنها را بیشتر تشویق میکرد که به کارهای وزارتخانهشان بپردازند. یک بار هم آقای هاشمی گفت: «کابینه من، کابینه تکنوکرات است». حالا اگر هم خیلی اعضای کابینه آقای هاشمی تکنوکرات نبودند، آقای هاشمی انتظار داشت مثل تکنوکراتها رفتار کنند. درباره آقای روحانی اینطور نیست که از وزرایش خواسته باشد به مسائل سیاسی کاری نداشته باشند. ذاتا و خصلتا نزدیکان و اطرافیان و وزرای آقای روحانی آدمهای محافظهکاری هستند. شاید رادیکالترین آنها آقای مهندس زنگنه و آقای آخوندی و با مقداری فاصله آقای دکتر ظریف و مهندس اکبر ترکان هستند. اگر اینها استثنا شوند مابقی چه آقای روحانی به آنها میگفتند که دست از پا خطا نکنند و چه نمیگفتند فرقی نمیکرد. چون کسانی نبودند که یک مقدار جسارت سیاسی داشته باشند که یکسری مباحث را بگویند و یکسری موضعگیریها را انجام دهند. نمونه بارزش همین آقای جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است که میبینیم با کوچکترین نهیبی که به او میزنند، او فوری دستهایش را بالا میبرد و تسلیم میشود. آقای نوبخت از آقای جنتی بدتر، آقای نهاوندیان از هر دوی آنها بدتر، آقای نعمتزاده از همه بدتر. هیچ کدام جسارت و شهامت اینکه سر مواضع اصولی خود بایستند ندارند. خیلی جالب است من فکر میکنم آقای رحمانیفضلی که یک اصولگرای به تمام معناست جسارت و شهامت و ایستادگی او روی مواضع اصولی و عقلمدارانه دولت خیلی از آقای نوبخت، نعمتزاده، اسحاق جهانگیری، نهاوندیان و حسامالدین آشنا بیشتر است و نگرانی از اینکه واکنش جناح راست چه باشد ندارد.
شما این تحلیل را قبول دارید که دولتمردان آقای روحانی و نه شخص آقای روحانی حاضر هستند به هر قیمتی در قدرت بمانند، بر همین اساس وزرا در مقابل انتقادهایی که به آنها وارد میشود پلهپله از اصول و مواضع خود عقب مینشینند تا همچنان بر کرسی وزارت تکیه بزنند و هیچ تهدیدی متوجه جایگاه آنها نشود؟
حداقل ظاهرش اینطور است، حتی یک مورد در سه سال گذشته نمیتوان یافت که مثلا آقای نوبخت، جهانگیری، نعمتزاده و نهاوندیان موضعگیری کرده باشند که این موضعگیری برحق باشد و جسارت آنها را نشان دهد. هیچکدام آنها از گل نازکتر نگفتند چون خوف این را داشتند که مبادا اصولگرایان از دست ما ناراحت شوند و برنجند. همه همّ و غمشان این بود که مبادا کاری کنیم یا حرفی بزنیم که به تریج قبای اصولگرایان بربخورد و این خیلی برای دولتی که از پشتوانه رای 19 میلیونی برخوردار است جای تأسف دارد.
یکسری همچون شما معتقد بودند بعد از برجام آقای روحانی باید تغییری در ترکیب کابینهاش بدهد، حتی در اردیبهشت امسال خیلی قوی خبر تغییرات کابینه مطرح شد که با روی کار آمدن مجلس دهم این کار انجام میشود، به نظر شما چرا آقای روحانی این کار را انجام نداد؛ ترجیح داد تا آخر دوره نخست ریاستجمهوریاش با همین ترکیب کابینه کار کند با این استدلال که مبادا تغییرات در ماههای پایانی دولت خللی در کارهای اجرایی ایجاد کند و همین مساله دستاویز منتقدان و مخالفان برای هجمه بیشتر به دولت یازدهم شود؟
همانطور که گفتم کابینه و دولت آقای روحانی، یک کابینه ائتلافی راست میانه است و همه هموغمشان این است که دل اصولگرایان را بهدست بیاورند و هر کاری میکنند تا مبادا اصولگرایان از دست آنها ناراحت شوند. حالا این ترکیب و ساختار اصلی دولت آقای روحانی است. اگر او خواسته باشد این ساختار و پارادایم و رویکرد کلی دولت را عوض کند آن وقت خیلیها را او باید عوض کند یعنی از آقای نهاوندیان گرفته تا خیلیهای دیگر. یعنی مجبور است دست به یک خانهتکانی وسیع در کابینه بزند. در واقع جز آقای ظریف، زنگنه، ترکان، رحمانیفضلی، آخوندی و خانم ابتکار بقیه باید تغییر کنند و این مساله هم عملا نشدنی است.
اما شما یک زمانی میگفتید آقای روحانی در اولین گام بعد از اجرای برجام حتما باید وزیر کشور خود را عوض کند، چه طور امروز او را حتی برای دیگر وزرا الگو میخوانید؟
من سال 92 و 93 برای سخنرانی به شهرستانهای مختلف میرفتم، کسانی که مدعو بودند، اصلاحطلبان یا اعضای ستادهای انتخاباتی آقای روحانی خیلی شاکی بودند از اینکه تغییری در مسئولیتهای استانی به وجود نیامده است. میگفتند مدیران استانی احمدینژاد همچنان در استان مدیر هستند و آقای رحمانیفضلی و سایر وزرا مدیران استانی خود را تغییر ندادند. من فکر میکردم آقای رحمانیفضلی اگر واقعا نمیخواهد با دولت آقای روحانی همراه شود، چرا اصرار داشت که او وزیر کشور باشد اما به تدریج متوجه شدم درست است که آقای رحمانیفضلی خیلی دست به تغییر نزد و خیلی از مدیران استانی دولت احمدینژاد همچنان بر سر کار بودند و حتی یکسری از منصوبانش اصلاحطلب یا در طیف سیاسی آقای روحانی تعریف نمیشوند اما باز صدرحمت به آقای رحمانیفضلی. یعنی وقتی عملکرد آقایان نوبخت، نهاوندیان، نعمتزاده و سیف را دیدم، متوجه شدم من اشتباه میکردم و اتفاقا شاگرد اول کابینه همان رحمانیفضلی اصولگراست که من میگفتم چرا او باید وزیر کشور شود، بنابراین درست است من در یک مقطعی حد انتظارات و توقعاتم خیلی بالا بود ولی به تدریج متوجه شدم، اشتباه میکنم و ارزیابیام از شهامت و جسارت دولتمردان آقای روحانی زیاد است و باید انتظاراتم را پایین بیاورم. در این صورت آقای رحمانیفضلی نه تنها مشمول کنار رفتن نمیشود بلکه او یک سر و گردن از نوبخت، نهاوندیان، نعمتزاده و سیف از نظر ایستادگی روی اصول بالاتر است.
اصلاحطلبان گلایههایی از آقای روحانی دارند و بحث حمایت مشروط از او را در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 مطرح میکنند،
میگویند او باید یکسری استانداران و فرمانداران را عوض کند تا ما بتوانیم دوباره بدنه رایمان را دعوت کنیم، بیایند و به آقای روحانی رای بدهند، فکر میکنید چرا آقای روحانی این کار را انجام نمیدهد؟ آقای علی صوفی، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان میگوید «ما دیگر دلسرد شدیم از اینکه آقای روحانی این شجاعت را به خرج دهد»، آیا ایستادگی آقای روحانی مقابل این خواسته به خاطر شجاعت نداشتن است یا میخواهد در چند ماه باقیمانده تزلزل در بحث مدیریتهای استانی ایجاد نشود؟
واقع مطلب این است که اصلاحطلبان چارهای ندارند جز آنکه از آقای روحانی دفاع و حمایت کنند. من یک مرحله جلوتر میآیم و برخلاف آنچه آقای صوفی گفت یا برخی نزدیکان آقای عارف یا سایر اصلاحطلبان میگویند معتقدم ما همچنان باید تمامقد از آقای روحانی دفاع کنیم و در کنارش بایستیم. دلیلش هم واضح است چون در شرایطی که آقای روحانی زیرسنگینترین حملات از جانب اصولگرایان قرار دارد و ما شاهد هستیم بعد از هفتم اسفند 94 شبانه روز دارند به دولت روحانی حمله میکنند و دارند تخریبش میکنند و حتی اصولگرایان معتدل و میانهرو هم حاضر نیستند از او به دفاع برخیزند ما نمیتوانیم واقعیتهای جامعه را نادیده بگیریم و بگوییم که ما دست از روحانی شستیم یا یکسری شروط بگذاریم و بگوییم آقای روحانی باید به این شروط و بحثهای ما تن دهد. واقعیت امر این است که اصلاحطلبان و آقای روحانی مثل زن و شوهری هستند که بهرغم همه دلخوریهایی که از همدیگر دارند مجبورند بهخاطر بچهها با همدیگر زندگی کنند. اصلاحطلبان با وجود همه گلایههایی که دارند مجبورند با آقای روحانی همراهی کنند چون آلترناتیو دیگری ندارند. به فرض شورای راهبردی یا سیاستگذاری یا هر مجموعه تصمیمگیر دیگری در جناح اصلاحات به جمعبندی برسد که دیگر حاضر به حمایت از آقای روحانی نیست چون حرفها را به رئیسجمهور منتقل کرده و رئیسجمهور حاضر نشده شرطهای حداقلی را بپذیرد و بر همین اساس اصلاحطلبان رسما اعلام کنند دیگر از آقای روحانی در انتخابات اردیبهشت 96 حمایت نمیکنند، سوال این است که از چه کسی میخواهند حمایت کنند؟ یا باید بگویند مردم جریان اصلاحات در انتخابات شرکت نمیکند و نامزدی ندارد یا باید بگویند آقای روحانی نه ولی مردم بیایید به این گزینه که رهبری اصلاحات میگوید رای بدهید که هیچ کدام از این دو حالت نمیشود.
امکان دارد آقای ظریف یا آقای جهانگیری به صحنه بیایند؟
آقای جهانگیری هیچ فرقی با آقای روحانی ندارد و رئیسجمهور شدن او هیچ تغییری به وجود نمیآورد اما گزینه دم دستیتر و شناختهتر را میگویم که آقای دکتر عارف است. واقع امر بر این است که اگر اصلاحطلبان روحانی را کنار بگذارند و نامزد خود را در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 عارف انتخاب کنند، جریان اصلاحات از چاله درمیآید و به چاه میافتد. دستاوردهای اصلاحات در شرایطی که آقای عارف رئیسجمهور شود به مراتب بدتر و محدودتر از دوران ریاستجمهوری آقای روحانی خواهد شد. مثال میزنم؛ در جریان انتخابات مجلس دهم کدورتهایی بین من و اصلاحطلبان بر سر ریاست مجلس به وجود آمد چون من میگفتم ریاست مجلس باید همچنان در دست آقای علی لاریجانی بماند اما دوستان اصلاحطلب میگفتند، نباید این اتفاق رخ دهد ما از مردم دعوت کردیم مردم به پای صندوقهای رای آمدند حماسه 7 اسفند 94 و 10 اردیبهشت 95 خلق شد و بیش از یک صد نماینده جدید اصلاحطلب وارد مجلس شدند، پس آقای عارف حتما باید رئیس مجلس شود اما من مخالف این تحلیل بودم و میگفتم خیر آقای عارف نباید رئیس مجلس شود، همچنان باید علی لاریجانی بر کرسی ریاست مجلس باقی بماند. الان نزدیک به سه ماه گذشته آقای عارف و بیش از یکصد نماینده جدید اصلاحطلب راه یافته به مجلس واقعا چه کار کردند؟ یعنی عملکرد آقای عارف و یکصد نماینده اصلاحطلب بهترین دلیلی است که من میتوانم بگویم آن روزها درست فکر میکردم و درست ماجرا را دیده بودم. آقای عارف یا یکی دیگر از نمایندگان ائتلاف امید حتی یک سخنرانی و یک نطق پنجدقیقهای قوی میان دستور نکردند که ما همان را برای مردم مصداق و دلیل بیاوریم که این نتیجه مثبت بارز و ملموس رای دادن به لیست امید بود، دیدید فلانی چه نطقی کرد شجاعت و شهامتش را مشاهده کردید. ما حتی عُرضه نداشتیم یک کمیسیون ابتدایی و ساده را هم بگیریم. یعنی مایی که مدعی گرفتن ریاست مجلس بودیم حتی عُرضه نداشتیم مدیریت یک کمیسیون ساده و ابتدایی را بگیریم. بنابراین هنوز اصلاحطلبترین نماینده مجلس علی مطهری است و تنها صدای اصلاحطلبی اوست. الان خیلیها دارند متوجه میشوند که صادق زیباکلام درست میگفت ما قدرت نداریم، ما کسی را نداریم که بایستیم و مدعی شویم و خواسته باشیم که ریاست مجلس را بگیرد. بنابراین اگر بیاییم و روحانی را کنار بگذاریم کسی را نداریم که به مردم بگوییم روحانی دیگر تحت حمایت اصلاحطلبان نیست چون عملکردش خوب نبود بیایید به این فرد رای دهید. حالا دیگر مساله ردصلاحیت و مسائلی از این دست بماند. فرض کنید شورای نگهبان نوشته بدهد که شورای هماهنگی اصلاحطلبان هر کسی را نامزد کرد، تایید صلاحیت میشود، آن وقت چه کسی را میخواهیم جای آقای روحانی بگذاریم تا حداقل انسجام و مدیریتی که ما در دولت یازدهم و شخص آقای روحانی سراغ داریم بتواند همان را به اجرا بگذارد. اگر گزینه اصلاحطلبان آقای عارف است، ما نزدیک به سه ماه گذشته تواناییهای اجرایی و عملی آقای عارف را در مجلس دهم دیدیم. انگار نه انگار اصلا آقای عارف در مجلس حضور دارد نه آقای عارف بلکه هیچیک از نمایندگانی که با این همه تلاش و تقلّای مردم وارد مجلس شدند اقدام و حرکت محسوس و ملموسی انجام ندادند.
آقای حجاریان گفته اصولگرایان در نهایت سمت آقای روحانی میآیند، منطق حرف او چیست؟
آقای حجاریان در حقیقت اصولگرایان معتدل و میانهرو را میگوید. در واقع جریانات میانهرو اعم از اصلاحطلب و اصولگرا هیچ آلترناتیو دیگری به جز حمایت از آقای روحانی ندارند. یعنی همان سوالی که مطرح کردم که اگر اصلاحطلبان نخواهند از آقای روحانی حمایت کنند از چه کسی میتوانند حمایت کنند؟ این سوال اتفاقا درباره اصولگرایان معتدل و میانهرو هم مطرح است. اصولگرایان معتدل و میانهرو اگر از آقای روحانی حمایت نکنند واقعا از چه شخصیت اصولگرایی میخواهند حمایت کنند که حداقل شانس موفقیت داشته باشد؛ قالیباف، رضایی، احمدینژاد، جلیلی و پرویز فتاح کسانی نیستند که اصولگرایان معتدل و میانهرو بخواهند از او حمایت کنند بنابراین حرفی که آقای حجاریان میگوید در تجزیه و تحلیل نهایی چه اصولگرایان معتدل و میانهرو و چه اصلاحطلبان معتدل و میانهرو چارهای جز حمایت از آقای روحانی و ایستادن پشت سر او ندارند، چون بدیل آقای روحانی چه برای اصلاحطلبان و چه برای اصولگرایان فردی نیست که از او بهتر باشد بلکه بدیلش فردی خواهد بود که در حقیقت میگوییم صدرحمت به خود آقای روحانی.
به نظر شما آقای هاشمی حاضر است بعد از سالها به جلسه جامعه روحانیت مبارز برود و آنها را مجاب کند که از آقای روحانی حمایت کنند؟
آقای هاشمیرفسنجانی نشان داده برای نظام و انقلاب و پیشرفت کشور و پیشبرد اعتدال و میانهروی هر کاری که لازم باشد میکند. بالاترین کاری که کرد سکوت و همراهی با نظام بود وقتی آن توهین بزرگ به او شد و او را ردصلاحیت کردند، باوجود این اتفاق هاشمی حاضر نشد دست از همکاری و همیاری و کمک به نظام بکشد بنابراین اگر ضرورت پیدا کند که او در جلسه روحانیت مبارز حاضر شود این کار را خواهد کرد و غرورش را بهخاطر نظام و انقلاب زیر پا میگذارد و میروند با روحانیت مبارز مینشیند تا آنها را مجاب کند پشت آقای روحانی قرار بگیرند.
آقای روحانی به آقای هاشمی در این سه سال نزدیکتر شد یا دورتر؟
آقای روحانی سعی کرد خودش را از آقای هاشمی دور نشان دهد، فقط و فقط برای اینکه دلربایی و دلفریبی از اصولگرایان کند. یعنی این طور جلوه داد که ببینید من چقدر خوبم، ببینید من با آقای هاشمی کاری ندارم ببینید من با او مراوده و رفت و آمدی ندارم چون آقای روحانی میداند بغض و کینه اصولگرایان رادیکال از آقای هاشمی رفسنجانی به مراتب بیشتر از خاتمی است. ممکن است آقای روحانی با آقای خاتمی سلام وعلیک کند و اصولگرایان رادیکال این مساله را هضم کنند اما اگر ببینند آقای روحانی حشر و نشر و سر و سری با آقای هاشمی دارد به هیچ وجه از گناه آقای روحانی نمیگذرند.
آقای مسیحمهاجری گفته آقای روحانی برای نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری سال 96تردید داشت اما راضیاش کردیم، این تردید از کجا ناشی میشود؟
نه من فکر نمیکنم این روایت خیلی درست باشد و خود آقای روحانی تمایل دارد دوباره نامزد انتخابات ریاستجمهوری شود.
رأی آقای روحانی نسبت به سال 92 کمتر یا بیشتر میشود؟
به هر حال نارضایتی از آقای روحانی کم نیست. در میان کسانی که در سال 92 به او رای دادند، فکر میکنم که به هر حال آنها هم به این نقطه خواهند رسید که چارهای جز رای دادن مجدد به آقای روحانی ندارند.
از کابینه کسی رقیب او میشود، مثل آقایان قاضیزاده، رحمانیفضلی، ظریف یا جهانگیری؟
خیر شاید دلشان بخواهد ولی هیچ کدام نامزد نمیشوند چون میدانند هیچ شانسی ندارند. البته ممکن است برخی اصولگرایان با وعده حمایت دکتر قاضیزاده، او را وسوسه کنند که بیاید.
فارس: این روزها شبکههای اجتماعی همچون اینستاگرام پر از تصاویری شده که حکایت از برگزاری یک جشن دارد، جشنهایی که در لوکیشن تصاویر آنها عناوینی همچون «Color Party»، «Color Festival» و «Shahriar» به چشم میخورد.
رنگ پارتی که امروز دهان به دهان بین برخی بچه پولدارها در پایتخت و برخی شهرهای بزرگ میچرخد در نقاط مختلف تهران اجرا میشود اما پاتوق اصلی آنها معمولاً در حاشیه شهر است.
مراسم غیر متعارفی که دختران و پسران جوان با ظاهری نامناسب و لباسهایی یک رنگ در آن حاضر میشوند و پس از جشن رنگ، به گفته خودشان تبدیل به زامبیهایی میشوند که در سطح شهر جولان میدهند.
اجرای رنگ پارتی چگونه است؟
در این مراسم به ظاهر جشنگونه، دختران و پسران بر اساس قانونی نانوشته و به گفته صاحب مهمانی با لباسی که تم رنگی مشخصی دارد، مثلاً سفید، سورمهای و یا حتی قرمز در این مهمانی حاضر میشوند.
در ابتدای مهمانی و در بدو ورود مهمانها، به آنها قوطیهای رنگ مخصوص قابل شستشو میدهند و به اینترتیب مهمانی رنگها آغاز میشود.
نور و موسیقی و صدای دی.جی و سرو برخی نوشیدنیهای غیرمجاز اساس مهمانی را تشکیل میدهد تا حاضران از این طریق به وجد بیایند و به سر و صورت و لباس همدیگر رنگ بپاشند.
جشن رنگها از کجا آمد؟
جشن هولی یا «جشن رنگها» نام مراسمی است که هرساله، در ماه مارس و هم زمان با آغاز فصل بهار در هندوستان برگزار میشود.
در این جشن بر اساس یک سنت قدیمی، اهالی هر منطقه با پاشیدن آب و رنگدانههای مخصوص به سوی یکدیگر و اجرای موسیقی و رقص، جشن و پایکوبی میکنند.
در این آئین، همه افراد اعم از زن و مرد و پیر و جوان شرکت میکنند و باور دارند که با فرا رسیدن بهار، بار دیگر روشنایی بر تاریکی و خوبی بر بدی پیروز شده است.
اما باید پرسید این دختران و پسران جوان در کشور ما و پایتخت به چه مناسبت اصول اخلاقی را زیر پا گذاشته و اینگونه مراسم یا به اصطلاح خودشان جشنی را به پا میکنند؟
پای صحبتشان که مینشینی مهمترین بهانه برگزاری اینگونه جشنها را سالگرد تولد، جشن فارغ التحصیلی و حتی ازدواج عنوان میکنند که با یک تأمل کوچک در مییابیم این به اصطلاح جشن چقدر با اصل آن فاصله گرفته است.
هرچند که در نگاهی کلیتر کپی برداری از یک اقدام غیربومی که هیچ سنخیتی با فرهنگ اصیل ایرانی-اسلامی ندارد نه تنها منطقی نبوده بلکه کاری اشتباه است.
اجاره باغ به شرط تأمین امنیت/ 3 میلیون تومان اجاره برای 80 نفر
با یکی از صاحبان معاملات ملکی در منطقه شهریار تماس میگیریم و میگوییم که برای هفته آینده جشن تولدی داریم که قرار است در آن رنگ پارتی هم داشته باشیم.
مشاور املاک ابتدا میگوید مورد سراغ ندارد اما همین که صحبت از پول میشود، میگوید: مبلغ برای 10 نفر مهمان یک میلیون تومان و برای تعداد 80 نفر از ساعت 7 شب تا 2 بامداد، 3 میلیون تومان است، اگر تعداد مهمانها بیشتر شود قیمت هم بالاتر میرود.
وقتی متوجه میشود هزینه برایمان مهم نیست، میگوید: باغی که من به شما معرفی میکنم جزو بهترین باغهای این منطقه است، خود صاحب باغ در تمام مهمانیها حضور دارد و اکثر اوقات من هم خودم برای مهمانی دعوت میشوم.
از او در مورد امنیت باغ و بگیر و ببند از سوی پلیس میپرسیم که میگوید: نگران نباشید صاحب باغ با آنها آشنا است و از لحاظ امنیتی مشکلی پیش نمیآید.
وی ادامه میدهد: این باغ دارای نورپردازی هوشمند و حرفهای و به نوعی خوراک مهمانیهای اینچنینی است، حتی بیرون محوطه هم نورپردازی حرفهای انجام شده است.
حرفهای صاحب باغ برایمان قابل باور نیست، مگر میشود نیروی انتظامی اینقدر ساده از کنار این موضوعات بگذرد؟
قانون چه میگوید؟
ابوالفضل ابوترابی، عضو سابق کمیسیون قضایی مجلس در گفتوگو با فارس اظهار داشت: هر فعل حرام یا اقدامی که باعث جریحهدار شدن عفت عمومی شود جرم محسوب میشود.
وی در پاسخ به این سؤال که مکانهایی مثل باغ یا ویلا برای برگزاری پارتیهای شبانه حریم خصوصی محسوب میشود یا نه؟ میگوید: اینجا عدم ورود پلیس و دادستان به موضوع به بهانه اینکه مهمانی در حریم خصوصی شکل گرفته بی معنا است و دادستان میتواند اذن ورود به مخفیگاه بدهد.
این حقوقدان با تأکید بر اینکه پلیس و دستگاه قضایی هیچ اغماضی در مورد افراد برگزار کننده و شرکت کننده در پارتیها ندارد، اضافه میکند: اگر گزارشی به صورت مستند برای دادستانی ارسال شود، دادستان موظف است به موضوع ورود کند.
عضو سابق کمیسیون قضایی مجلس در خصوص مجازات اینگونه جرائم میگوید: مجازاتها با توجه به اتفاقاتی که در مهمانیهایمختلط میافتد تعیین میشود.
وظیفه مدعیالعموم و پلیس چیست؟
اما سؤال اصلی اینجاست که علیرغم برخورد پلیس با برگزاری پارتیهای شبانه و پیگیریهای مدعی العموم و زیر مجموعه آن دادسرای ارشاد، چرا باز هم شاهد برگزاری چنین مراسمی آن هم به این شکل و شمایل هستیم؟
مگر شبکههای اجتماعی از سوی مسئولان و دستگاههای ذیربط رصد نمیشود و مسئولان ار وجود چنین مراسمی بی خبر هستند که این افراد اینقدر راحت و بدون هیچگونه نگرانی اقدام به برگزاری چنین جشنی و سپس انتشار عکسهای خود در شبکههای اجتماعی میکنند؟
به نظر میرسد مدعی العموم و پلیس به عنوان ضابط دستگاه قضایی کشور بیش از پیش باید نسبت به اتفاقات نامیمون فرهنگی رخ داده در سطح شهر حساس بوده و عزم خود را برای برخورد با برهم زنندگان عفت عمومی جزم کنند.
هرچند میدانیم تاکنون مدعی العموم و پلیس و همچنین سایر دستگاههای امنیتی تلاش بی نظیری برای برخورد با ناهنجاریها و اعمال منافی عفت انجام دادهاند اما گویا مجموع این اقدامات برای برخورد با معضلات پایتخت 12 میلیون نفری کافی نبوده است و کاری جدیتر را میطلبد.
در زیر فیلم یکی از رنگ پارتیهایی که اخیراً در تهران برگزار شده را میبینید.