حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید بایگانی خرداد ۱۳۹۶ :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

۲۶۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان+صوت

متخصص طب سنتی گفت: نفخ معده بسیاری از روزه‌داران به دلیل تبخیر رطوبت زائدی است که در دستگاه گوارش این افراد وجود دارد.

به گزارش مشرق، نعمت‌الله مسعودی متخصص طب سنتی، گفت: نفخ معده ممکن است به علت مشکلات گوارشی یا مسائل دیگری باشد اما در ماه رمضان به دلیل اینکه فرد نزدیک به 17 ساعت گرسنگی را تحمل می‌کند می‌توان گفت این نفخ به دلیل مشکلات معده است. 

وی افزود: تبخیر رطوبت زائد در دستگاه گوارش باد و نفخ معده را ایجاد می‌کند. به عبارتی دیگر می‌توان گفت علت نفخ معده روزه‌داران پاک شدن معده آنهاست اگر این درد قابل تحمل باشد مشکل خاصی نیست اما اگر درد آن طاقت‌فرسا باشد فرد می‌تواند دستوراتی را رعایت کند. 

این متخصص طب سنتی، گفت: خوردن نمک طبیعی در اول و آخر وعده غذایی سبب می‌شود که این رطوبت زائد در دستگاه گوارش رسوب نکند همچنین جویدن 32 بار لقمه‌های غذا می‌تواند مؤثر باشد.

مسعودی گفت: پرهیز از خوردن مواد خوراکی خام و پختنی با یکدیگر مهمترین نکته در درمان نفخ معده است افراد نباید ماست، سالاد و آب را با غذای پختنی مصرف کنند. همچنین از در هم خوری و بر هم خوری پرهیز شود.

وی ادامه داد: یکی دیگر از درمان‌های نفخ معده مصرف ادویه زنیان است. این ادویه را موقع نفخ می‌توان جوید یا موقع صرف غذا این ادویه روی غذای مصرفی ریخته شود، این کار سبب می‌شود که گازهای اضافه داخل دستگاه گوارش تحلیل رود. 

این متخصص طب سنتی اضافه کرد: همچنین به این افراد توصیه می‌کنیم افطار را با آب جوش (داغ‌تر از آب ولرم) بعلاوه کمی عسل و آبلیمو مخلوط کنند که برای پاکسازی و رفع مشکلات گوارشی بسیار مؤثر است و نیم ساعت بعد از آن شام مصرف شود.

مسعودی گفت: بعضی از افراد در اواخر ماه رمضان احساس سردرد و سنگینی سر احساس می‌کنند که مهم‌ترین مشکل این افراد ضعف بدنی است که نیاز به تأمین انرژی کافی دارد. دستگاه گوارش این افراد ضعیف شده به همین دلیل این افراد باید از مصرف خوراکی‌های سنگین و پر کردن معده در هنگام افطار به شدت پرهیز کنند زیرا در نزدیکی آخر ماه رمضان معده ضعیف شده و دریچه معده مشکل پیدا می‌کند.

منبع: فارس
۰ نظر ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۵۹
حسن حیدری
شب قدر در کهف الشهدا

این مراسم امشب شنبه ۲۷ خرداد، از ساعت ۲۲:٣٠ الی ٢:٣٠بامداد برگزار خواهد شد.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، آیین احیاء شب بیست وسوم ماه مبارک رمضان و دهمین سالگردخاکسپاری شهدای گمنام کهف الشهدا با روایتگری حاج حسین یکتا برگزار می شود.
این مراسم امشب شنبه ۲۷ خرداد، از ساعت ۲۲:٣٠ الی ٢:٣٠بامداد برگزار خواهد شد.
کهف الشهدا در ولنجک، انتهای بلوار دانشجو قرار دارد.


 

۰ نظر ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۴۳
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

گفتگو ی امام خامنه ای با خبرنگار آمریکایی

آیت الله خامنه‌ای در گفتگو با خبرنگار آمریکایی:

ما در نظام جمهوری اسلامی تندرو و میانه‌رو و کندرو نداریم/ دولت آمریکا بدون تردید آسیب‌پذیر است، مخصوصاً در خلیج فارس

آیت الله خامنه ای در سازمان ملل

مساله ما در قضیه مک‌فارلین به هیچ وجه خرید اسلحه در قبال مساله گروگانگیری نبوده است، بلکه خرید اسلحه در مقابل پول بوده است.

سرویس تاریخ مشرق - بسیاری از افرادی که این مصاحبه را می‌خوانند سال ۱۳۶۶ را درک نکرده‌اند و بهتر است کمی درباره این سال توضیح دهیم. سال‌های ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵ با پیروزی ایران در عملیات‌های والفجر ۸ و کربلای ۵ سپری شد و مناطقی از کشور عراق به تصرف ایرانی‌ها درآمد. این پیروزی‌ها، سازمان ملل را مجبور کرد که قطعنامه‌ای صادر کند که شرایط بهتری نسبت به قطعنامه‌های قبلی داشته باشد. این قطعنامه در ۲۹ تیر ۱۳۶۶، برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق صادر شد و از نظر کمی و تعداد واژه‌های به کار گرفته شده مفصل‌ترین و از نظر محتوا اساسی‌ترین و از نظر ضمانت اجرایی قوی‌ترین قطعنامه شورای امنیت در مورد این جنگ بوده است. این قطعنامه بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، ولی بعد از گذشت یک‌سال و هفت روز از تاریخ صدور آن (و به فاصله پانزده روز بعد از سقوط هواپیمای مسافری ایران به دست آمریکایی‌ها) در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ از سوی ایران پذیرفته شد.

اتفاق دیگری که قبل از این مصاحبه رخ داده است، حضور مک‌فارلین، مشاور امنیت ملی ریگان، در ایران بود. طی سال‌های ۱۳۶۴-۱۳۶۵ برخی از دلالان اسلحه با ایران رابطه برقرار کردند و پیشنهادهایی برای خرید اسلحه به ایران مطرح کردند و ایران نیز که در زمان جنگ نیاز شدیدی به اسلحه داشت وارد این معاملات شد. این امر در صورتی بود که دولت آمریکا پشت این معامله قرار داشت و قصد داشت از این طریق و با استفاده از قدرت و نفوذ ایران در لبنان، گروگان‌های خود را آزاد کند. هنگامی که حضرت امام متوجه شدند که مک‌فارلین با پاسورت جعلی و برای مذاکره با مقامات ایرانی وارد تهران شده است، دستور دادند که هیچ‌گونه مذاکره‌ای با وی انجام نشود و اقدامات آمریکایی‌ها در این قضایا به مردم اطلاع داده شود که در روز ۱۳ آبان ۱۳۶۵ این اتفاقات به وسیله آقای هاشمی رفسنجانی به صورت عمومی بیان شد و رسوایی شدیدی برای مقامات آمریکایی در پی داشت.

این مصاحبه در تاریخ اول مهرماه ۱۳۶۶ و در هنگامی انجام شده است که آیت الله خامنه‌ای به عنوان رئیس جمهور در سازمان ملل حضور و سخنرانی داشته است. مصاحبه توسط خبرنگار آمریکایی به نام تد کاپل در نیویورک انجام شده است.

****

سؤال: جناب رئیس جمهور! آن طور که من متوجه شدم، شما هر مصاحبه‌ای را با دعا شروع می‌کنید. خواهش می‌کنم بفرمایید.

جواب: من با نام خدا شروع می‌کنم و از خدا کمک می‌خواهم. و امیدوارم این دیدار امروز با آقای تدکاپل، کمک کند به این که حقایقی گفته شود و موضوعاتی برای شنوندگان این برنامه انشاء الله روشن گردد.

سؤال: همیشه وقتی با لگد یک سنگی را از بلندی پرتاب کنی، آن گاه که در مسیر پایین افتادن و در غلطیدن قرار گرفت، سرعت می‌گیرد و بعد دیگر جلوگیری از آن بسیار مشکل خواهد بود. به نظر می‌رسد روابط دو کشور ایران و امریکا همین حالت را دارد. آیا شما سعی دارید لگدی به آن بزنید که این کار انجام بشود، یا این که سعی در توقف آن دارید؟

جواب: متأسفانه قبلاً این لگد زده شده و همان طور که من در نطق دیروز گفتم، این لگد را دولت آمریکا زده است. از شما خواهش می‌کنم یک بار دیگر آن مواردی را که من دیروز به عنوان ادعا نامه‌ی ملت خودمان علیه دولت آمریکا آوردم، که البته فقط بخشی از واقعیت بود، مرور کنید، تا ببینید این لگد چقدر سخت زده شده است!

سؤال: من سخنرانی جناب عالی را با دقت خواندم، نه فقط در خبر و بخش خبر، بلکه کاملاً مطالعه کردم. این آسان است که هر کدام از ما اینجا بنشینیم و یک لیستی ادعانامه علیه کشور دیگر تهیه بکنیم. سؤال من این است که آیا سفر شما می‌تواند امکانی برای جلوگیری یا کاهش وخیم شدن روابط باشد، آیا فقط اینجا آمده‌اید این وضعیت وخیم را توجیه کنید؟

جواب: بگذارید من به جمله‌ی شما یک حاشیه بزنم. بله تنظیم کردن لیستی از ادعاها آسان است، اما ثابت کردن آنها چندان آسان نیست. لکن ما آنچه را گفته‌ایم و می گوییم، با شواهد و دلایل روشن ثابت می‌کنیم.

این سفر من چگونه می‌تواند یک وسیله‌ای برای ایجاد ارتباطات بین دو کشور باشد؟! در حالی که، درست همان وقتی که من در نیویورک هستم، دولت آمریکا با حمله به یک کشتی ایرانی، حادثه به وجود می‌آورد و در آن کشتی کسانی را به قتل می‌رساند. لکن علی رغم این که آمریکا دو روز است تبلیغات می‌کند، هنوز نتوانسته است یک دلیل قانع کننده‌ای ارائه بدهد که چرا به یک کشتی حمله کرده و کسانی را در آن کشتی به قتل رسانده است. اگر این حرف راست باشد که در آن کشتی مین وجود داشته، آیا ناوگان یا هلیکوپترهای آمریکایی نمی‌توانستند آن را محاصره کنند و مانع از کار کشتی بشوند و کسی را به قتل نرسانند؟! فکر می‌کنم آمریکا هیچ دفاعی در مقابل این کار ندارد. و چگونه ممکن است با یک چنین وضعیتی فرض کرد این سفر من بتواند کمکی به تسهیل یا تصحیح روابط بین ما و آمریکایی‌ها بکند، در حالی که از این قبیل فعالیت و اقدام از سوی دولت آمریکا، متأسفانه بارها و بارها اتفاق افتاده است.

سؤال: الان که ما داریم صحبت می‌کنیم و چیزی به پخش این گزارش در شب نمانده، تماشاگران ما می‌توانند نه تنها شاهد مین‌هایی باشند که در کشتی هست، بلکه شاهد مین گذاری ملوانان شما نیز خواهند بود. و این سؤالی را که شما کردید، من به خودتان بر می‌گردانم، چرا دقیقاً زمانی که رئیس جمهور ایران در حال بازدید از سازمان ملل می‌باشد، افرادی در دولت ایران به چنین کار تحریک آمیزی دست زده‌اند؟

جواب: شما که ادعاهای مربوط به مین‌ها را مسلم گرفتید. من مطلب را در این رابطه به سه قسمت تقسیم می‌کنم، قسمت اول: آنچه مسلم است. قسمت دوم: آنچه مورد تردید است. و قسمت آخر: آنچه یقیناً دروغ است.

اما آنچه مسلم است که این است که به یک کشتی ایرانی از سوی هلیکوپترهای آمریکایی حمله شده و در آن کشتی چند نفر کشته و چند نفر هم مجروح شده‌اند که گویا دو سه نفر از مجروحین حالشان وخیم است. و بقیه را هم به صورت گروگان و اسارت گرفته‌اند و این همان چیزی ست که مسلم است.

تلویزیون امریکا روز اول حادثه (پریروز) اعلام کرد این مین‌ها در یک قایق تندرو جنگی بوده است و روز بعد اعلام کرد در یک کشتی بوده، نه در یک قایق تندرو. و لذا یکی از این دو حرف دروغ است.

اما آنچه محل تردید است، این است که این مین‌ها واقعاً متعلق به این کشتی بوده باشد. روی هیچ یک از مین‌ها نوشته نشده که از کجا آمده. مین یک چیز قابل حمل و نقل است و خیلی راحت می‌شود با صحنه سازی این را از جایی به جای دیگر منتقل نمود. بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که این مین‌ها مربوط به همان کشتی باشد که آمریکایی‌ها به آن حمله کرده و چند نفر را در آن کشته‌اند. این هم قسمت مشکوک و محل تردید قضیه.

و آن قسمتی که یقیناً دروغ است، این است که آمریکایی‌ها گفته‌اند ما دیدیم اینها در دریا مین گذاری می‌کنند و به آنها اخطار کردیم. نیم ساعت بعد که مجدداً دیدیم دارند مین گذاری می‌کنند، به آنها حمله کردیم. سؤال من این است که اگر حقیقتاً آن کشتی در حال مین گذاری بود، چرا باید وقتی هلیکوپتر آمریکایی به او اخطار می‌کند و او می‌بیند کارش لو رفته، مجدداً به کار خودش ادامه بدهد؟ یقیناً کسی که می‌خواهد مین بگذارد، وقتی دید او را می‌بینند کارش را ترک می‌کند و در وقت دیگری جای دیگر را انتخاب می‌کند. پس خود این که اینها می گویند ما دیدیم مین گذاری می‌کردند، این همان قسمت خلاف واقع است و درست نیست. اما سؤال دیگری در حرف قبلی من بود که شما به آن جواب ندارید و نمی‌توانید هم جواب بدهید، حتی دولت آمریکا هم نمی‌تواند جواب بدهد و آن سؤال این است که اگر یک کشتی را به فرض در حال مین گذاری دیدند، آیا تنها راه مقابله با او این است که به او حمله کنند و کسانی را در آن به قتل برسانند؟ با این که آن کشتی را محاصره کنند و از مین گذاری او مانع شوند، مین‌هایش را بگیرند و به او بگویند چرا این کار را کردی، و نگذارند این کار ادامه پیدا کند.

دولت آمریکا از این که به کشتی ما حمله کرده و افرادی را به قتل رسانده، چه پاسخی دارد؟ مطمئناً این بخش از قضیه نشان می‌دهد که این کار را دولت آمریکا با پیش بینی قبلی انجام داده و به قصد ایجاد این حادثه وارد آن شده است. بنابراین سؤال من که چرا درست در همان حالی که من در نیویورک هستم و در مجمع عمومی سازمان ملل شرکت کرده‌ام، دولت آمریکا این کار را انجام داده، به وقت خودش باقی است.

سؤال: این برنامه‌ها همان طور که قبلاً هم گفتم به روشنی نشان می‌دهد این دولت آمریکا نیست که دروغ می‌گوید، بلکه این دولت شماست که دروغ می‌گوید. و شما چه پاسخی دارید به این که آنها را در حال مین گذاری دیده‌اند؟

جواب: من از آنچه که اطلاع دارم خبر می‌دهم. آمریکایی‌ها همان طور که می‌توانند مین را از کشتی خودشان بگذارند در کشتی دیگر و فیلم برداری کنند، هر کار دیگری را هم می‌توانند انجام بدهند. این هیچ چیزی را ثابت نخواهد کرد.

سؤال: دیروز وزیر امور خارجه آمریکا (شولتز) گفتند یا جناب عالی اطلاع دقیق از مساله ندارید، یا این که دروغ می گویید.

جواب: این احتمال در مورد گویندگان آمریکایی هم صادق است! یعنی مادامی که نتوانند ثابت کنند حقیقت چیست، این احتمال وجود دارد که آیا آنها اطلاع ندارند و یا دروغ می گویند.

سؤال: در مورد تهدیداتی که روز گذشته در سخنرانی مجمع عمومی سازمان ملل فرمودید، آیا چنین تهدیداتی در این برهه از سوی کشوری مثل ایران در مقابل کشور بزرگی مثل آمریکا لازم است؟

جواب: متأسفانه وقتی آمریکا حمله می‌کند، شما اعتراض نمی‌کنید. لکن ما که می گوییم به این حمله پاسخ خواهیم داد، شما اعتراض می‌کنید. و نکته‌ی قابل توجه این است که بزرگ بودن دولت آمریکا به معنای این نیست که آسیب پذیر نباشد، دولت آمریکا بدون تردید آسیب پذیر است، مخصوصاً در خلیج فارس.

سؤال: شما وقتی اینجا صحبت می‌فرمایید، دو نوع مخاطب دارید، یکی مردم ایران که این مصاحبه را خواهند شنید و یکی هم مردمی که در اینجا هم تصویر شما را می‌بینند و هم صحبت‌هایتان را می‌شنوند، این در حالی است که حمله به کشتی (ایران اجر) در آمریکا قابل دفاع است.

جواب: عقیده‌ی من این است که حمله به کشتی ایرانی از نظر مردم آمریکا هم، اگر واقعیت امر را بدانند، هیچ قابل اعتبار نیست. زیرا دولت آمریکا با این کار، خودش را وارد یک مرحله‌ی جدید و بسیار خطرناکی از جنگ خلیج فارس می‌کند و چشم انداز این حرکت برای مردم آمریکا یک چشم انداز خوش آیندی نیست. شما فکر می‌کنید خاطرات تلخ جنگ ویتنام از خاطر مردم آمریکا محو شده است؟!

سؤال: چند لحظه‌ی پیش به دو مطلب اشاره فرمودید، یکی این که آمریکا بسیار آسیب پذیر است و دوم به مسائل ویتنام اشاره شد. اکنون به نظر شما در خلیج فارس از سوی شما و از سوی ما چه اتفاقی خواهد افتاد؟

جواب: خیلی مشکل است پیش بینی این که به طور دقیق چه اتفاقی خواهد افتاد. لکن چندان مشکل نیست که انسان بفهمد آسیب رساندن و اذیت کردن یک ملت انقلابی شجاع و کاملاً معتقد به هدف‌های خودش که حاضر نیست زیر بار زور برود، چندان ارزان تمام نخواهد شد و حمله کردن به این ملت چندان آسان نخواهد بود. دانستن این مطلب هم فکر نمی‌کنم خیلی مشکل باشد.

سؤال: من فکر نمی‌کنم و به نظر نمی‌رسد دولت آمریکا تصمیم حمله و تهاجم به ایران را داشته باشد. این نظر من است و نظر تحلیل گران دیگر هم، همین است که آمریکا حمله‌ی نظامی به ایران نمی‌کند.

جواب: برداشت‌های ما هم تاکنون همین طور بوده است و فکر می‌کردیم هیچ چیزی نباید بتواند آمریکا را تشویق به یک برخورد نظامی با ما بکند. اما همان طور که می دانید، همیشه کارهای بزرگ از جاهای کوچک شروع می‌شود. یعنی کاملاً این خطر وجود دارد که چنین شوخی‌های تلخی با ملت ایران که به قیمت جان عده‌ای تمام می‌شود، پیامدهایی هم داشته باشد.

سؤال: اصطلاح شوخی‌های تلخ را که شما به آن اشاره کردید، من با آن آشنایی ندارم، ولی منظور شما را در این رابطه فهمیدم که از آن جمله گروگان گیری در خاورمیانه است و یک موردش گروگان گیری ([تری ویت](است که ایشان یقیناً برای کمک کردن، به لبنان رفته ولی چند ماه است که از او خبری نیست.

جواب: من هم شنیدم از ایشان خبری نیست و ما هم مثل شما از آنچه در لبنان می‌گذرد، بی اطلاع هستیم. حتی بعضی از دوستانمان مایل بودند تلاش کنند تا شاید بشود این شخص را که گفتید، آزاد بشود. چون به لحاظ انسانی ما خواهان این هستیم که هیچ کس در لبنان و گروگان نباشد. لکن کار به دست ما نیست و همان طور که می دانید خود ما هم در لبنان چند سال است گروگان داریم. به همین دلیل نمی‌شود کسی از مساله ی تلخ گروگان گیری دفاع بکند.

سؤال: در رابطه با گروگان‌های امریکایی، من با آقای لاریجانی که یکی از مقامات عالی رتبه‌ی شماست، چند هفته‌ی پیش صحبت می‌کردم. ایشان گفتند: بدون شک دولت ما تلاش خواهد کرد تا به این قضیه کمک شود. بنابراین آیا در این راستا تلاشی انجام شده؟ و اگر شده، نتیجه‌ی این تلاش چگونه بوده است؟

جواب: ما از لحاظ انسانی همیشه مایل بوده‌ایم به آزادی گروگان‌ها کمک کنیم و تا کنون هم در چند مورد این کمک و تلاش ما به نتیجه رسیده است، اما شما باید توجه داشته باشید که در لبنان گروه‌های مختلف عقیدتی و سیاسی با انگیزه‌های مختلف هستند که البته مسلمان‌ها در آنجا غالباً علاقه مند و طرفدار جمهوری اسلامی‌اند، لکن این کلیت ندارد و علاوه بر این، کسانی که اقدام به گروگانگیری می‌کنند، انگیزه‌های گوناگونی دارند و لذا گاهی خواست و تلاش ما اثر می‌بخشد و گاهی هم بی اثر است. یک چیز دیگر هم باید در مورد گروگان‌های امریکایی اضافه کنم که شاید بشود گفت اگر چه ما از لحاظ انسانی مایل به کمک هستیم، لکن وضع برخورد دولت امریکا با جمهوری اسلامی باعث شد که ما برای گروگان‌های امریکایی در لبنان تلاش زیادی نکنیم. و اگر برخورد دولت آمریکا با ما خصمانه نبود، به طور طبیعی تلاش جدیتری انجام می‌گرفت.

سؤال: وقتی مردم آمریکا دریافتند معامله‌ی اسلحه‌ی آمریکایی در قبال آزادی گروگان‌ها انجام شده است، ناراحت شدند. لطفاً بفرمایید این معامله که البته پولش هم از طرف ایران تأدیه شد، چه مقدار موجب ناراحتی مردم ایران را فراهم کرده است؟

جواب: ما به هیچ وجه در ماجرای معامله‌ی اسلحه، خودمان را با دولت آمریکا طرف نمی‌دانستیم و طرف ما فروشندگان سلاح که عمدتاً دلال و از همه‌ی ملیت‌ها می‌تواند باشد، بودند و در میان دلال‌ها، ایرانی، اروپایی و شاید آمریکایی هم بودند که ما بعداً فهمیدیم این دولت آمریکا بوده است که ماسک دلال به خودش زده و وارد ماجرا شده است. و بعد به این حقیقت هم دست یافتیم که در کنار آمریکا اسرائیلی‌ها هم زیر ماسک دلال وارد ماجرا شده بودند. و لذا از وقتی ما با دولت آمریکا طرف شدیم، مساله تقریباً رو به پایان رفت. لکن بعد که من گزارش تاور را خواندم، دیدم در میان آمریکایی‌ها، قضیه با آنچه در میان ایرانی‌ها بود، به کلی تفاوت داشته است. مساله ی ما به هیچ وجه خرید اسلحه در قبال مساله ی گروگانگیری نبوده است. بلکه مساله ی ما خرید اسلحه در مقابل پول بوده است. منتها در خواست آن کسی که اسلحه می فروخت، از ما این بود که اگر ممکن باشد ما از نفوذ خودمان در لبنان استفاده کنیم تا گروگان آمریکایی را آزاد کنند. ما هم حرفی نداشتیم با استفاده از نفوذمان موجبات آزادی گروگان آمریکایی را فراهم کنیم و از دوستانمان بخواهیم این کار را بکنند. لکن مساله ی معامله‌ی سلاح به هیچ وجه در مقابل گروگان گیری نبود. بلکه در مقابل پول، آن هم با طرف دلال بود، نه دولت آمریکا.

سؤال: این حرف‌هایی که شما می‌فرمایید، موجب تعجب است و ما می‌توانیم بگوییم ریکورد که یک شهروند آمریکایی ست، دلال بود، ممکن است سرهنگ نورس که زیاد شناخته نمی‌شد را دلال فرض کنیم، لکن آیا مک فارلین مشاور امنیتی رئیس جمهور که کاملاً شناخته شده بود را هم می‌خواهید بگویید یک دلال بود؟

جواب: بله مک فارلین و نورس دلال و طرف معامله نبودند. دلال‌ها کسانی بودند که با طرف ایرانی خودشان صحبت می‌کردند. آقای مک فارلین اگر قبلاً در ماجرا بوده، که البته از گزارش تاور هم بر می‌آید، این‌ها از پیش ترتیب مقدمات را می‌دادند. از اول آنها طرف ایران نبودند. و لذا آنها در اثنای ماجرا به فکر افتادند از مساله ی خرید سلاح برای ایجاد رابطه با دولت ایران استفاده کنند. مک فارلین با گذرنامه‌ی جعلی وارد ایران شد و از آن وقت مساله دولتی شد، که با آمدن مک فارلین تقریباً مساله رو به افول رفت و به پایان خودش نزدیک شد و مذاکراتی که قبلاً ایرانی‌ها، یعنی افراد ما داشتند، به هیچ وجه نه با مک فارلین و نه با نورس بود، بلکه با این دو نفر، دلال‌ها طرف بودند که آن دلال‌ها را من می‌شناسم و اسم‌هایشان را هم می دانم. شما هم قاعدتاً اسم‌های آنها را در گزارش‌های تاور خوانده‌اید که آنها به صورت دلال وارد ماجرا شدند نه به صورت یک عنصر دولتی.

سؤال: در مورد معامله‌ی اسلحه، قبل از این که ما برنامه را برای نشر آگهی طرح کنیم، شما فرمودید در نظر ایران بسیار جالب بود. نظر دولت آمریکا این است که این برنامه برای دو هدف صورت گرفت. هدف اول این بود که بتواند روابط بهتری با دولت ایران داشته باشد، و هدف دوم مبادله‌ی اسلحه با گروگان‌ها بود که به نظر می‌رسد جنابعالی هر دو مسأله را رد کردید.

جواب: من در این رابطه نظر دولت آمریکا را رد نمی‌کنم و گزارش تاور نشان می‌دهد که یقیناً نظر دولت آمریکا همین بوده است، لکن آن نکات و حقیقتی را که برای ما وجود دارد، می‌خواهم اضافه کنم به آنچه شما می دانید.

یکی این که ما در این کار به هیچ وجه هدف‌های دولت آمریکا را تعقیب نمی‌کردیم. ما چون در حال جنگ هستیم، طبیعی ست که به سلاح احتیاج داریم و سلاح هم که عمدتاً به وسیله‌ی فروشندگان و دلال‌های سلاح در دنیا به دست می‌آید. دلال‌هایش پیدا شدند به ما گفتند ما این اقلام را به شما خواهیم داد. البته برای ما مشخص بود که این سلاح‌ها را از آمریکا تهیه خواهد کرد، لکن در این معامله برای ما به هیچ وجه نه رابطه با دولت آمریکا مطرح بود و نه مبادله‌ی سلاح و گروگان. بنابراین می‌شود این طور نتیجه گیری کرد که در این حادثه دولت آمریکا مقاصد خودش را دنبال می‌کرده است، در حالی که ما، هم از آن مقاصد بی اطلاع و هم به آنها بی علاقه بودیم. لهذا ما به مقاصد خودمان علاقه داشتیم که عبارت از تهیه‌ی سلاح با پول بوده است. البته این مطلب را هم باید بدانید پولی که آنها در مقابل آن سلاح‌ها از ما گرفتند، در مواردی دو و در مواردی سه برابر قیمت حقیقی این سلاح‌ها بوده است.

یک نکته‌ی دیگر این است که دولت آمریکا به خیال خودش گشته بود در میان عناصر ایران میانه رو پیدا کند و این یک اشتباه بود. زیرا ما در نظام جمهوری اسلامی تندرو و میانه رو و کندرو نداریم، در دولت جمهوری اسلامی همه‌ی ما چند نفر که مسؤولین درجه یک کشور هستیم، مثل هم فکر می‌کنیم، مثل هم عمل می‌کنیم و غالباً با مشورت اقدام می‌کنیم. پس این هم یک اشتباه دیگر از اشتباهات دولت آمریکا بود که فکر می‌کرد در ایران میانه رو و تندرو و کند رو وجود دارد و به خیال خودش میانه روها را پیدا کرده بود. بنابراین: وقتی امروز به پرونده‌ی این مسأله نگاه می‌کنیم، دولت آمریکا در همه‌ی قسمت‌های این ماجرا دچار اشتباهات بزرگی شده که برای خودش مضر بوده است.

سؤال: در مورد مسأله ی ایران کنترا و اعزام مک فارلین به ایران، از آن موقع که کار شروع شد به خراب شدن، به نظر می‌رسد بعد از آن، دوباره معاملات بعدی بین نمایندگان وزارت امور خارجه‌ی آمریکا و دولت شما صورت گرفت و مشکل به نظر می‌رسد که در آن موقع دیگر شما از معاملات بعدی اطلاع نداشتید تا بگویید با دولت آمریکا معامله نمی‌کنید.

جواب: بعد از آن شما اطلاع درستی ندارید از این که آیا واقعاً معامله‌ای انجام گرفته است یا نه. البته من هم الان دقیقاً به خاطر ندارم و نمی‌دانم بعد از آن، معامله انجام گرفته و جنسی رد و بدل شده است یا نه. لکن یک نکته‌ای را که من گفتم مایلم شما به آن درست توجه کنید، این بود که خرید سلاح از دلال و واسطه‌ی بین المللی بود، و آن کسانی که با ما صحبت می‌کردند، اگر چه بعداً معلوم شد با دولت آمریکا در رابطه بودند، لکن ما این را اصلاً نمی‌دانستیم، ما با دلال‌ها روبرو بودیم و با آنها حرف می‌زدیم و از آن‌ها می‌خریدیم و به آنها پول می‌دادیم. البته بعداً برای ما روشن شد مسأله ی، مسأله ی دولت امریکاست، که ما با دولت امریکا هیچ گونه مذاکره و گفتگویی در زمینه‌ی آنچه آنها در مقابل سلاح توقع داشتند انجام ندادیم و شیوه‌ی ما هم در معامله سلاح، این طور است که وقتی دلال‌ها یا همکارانشان با ما تماس می‌گرفتند، از آن‌ها نمی‌پرسیم شما این سلاح‌ها را از کجا می‌آورید، لذا ما از آنها سلاح می‌گیریم و به آنها پول می‌دهیم. به هر حال مهم این است که ما با دولت آمریکا به عنوان دو دولت هیچ مذاکره‌ای در مورد سلاح نکردیم.

یک نکته را باید اضافه کنم که ما مبالغی ابزار یدکی از چند سال قبل در انبارهای امریکا داریم که پول آن‌ها قبلاً پرداخت شده است. اما دولت امریکا آنها را به ما نمی‌دهد. لذا وقتی پای مأمورین بلند پایه‌ی امریکا و بعضی از دولت‌های دیگر که آمریکا آنها را واسطه قرار داده بود در این زمینه با ما حرف بزنند به میان آمد، ما گفتیم اگر آمریکایی‌ها می‌خواهند حسن نیتشان را اثبات کنند، اولین قدم این است که اموال متعلق به ما، یعنی همان ابزارهای یدکی و سلاح‌هایی که الان در انبار امریکا موجود است و پولش هم قبلاً پرداخت شده است، آن‌ها را به ما برگردانند. لکن متأسفانه دولت امریکا این قدم اول را برای اثبات حسن نیت تا این ساعت بر نداشته است.

سؤال: همان طور که می دانید و در گزارش تاور خوانده‌اید و شاید جلسات استماع کمیته‌ی مشترک سنا و نمایندگان را نیز مشاهده کرده‌اید، در این راستا دومین کانال ارتباطی هم مطرح شده بود، یعنی یکی از مقامات عالی رتبه‌ی ایران یا کسی که در ارتباط با ایشان بوده نه تنها به واشنگتن رفته، بلکه نورس ایشان را به جلسه‌ای در کاخ سفید برده، آیا این درست است؟

جواب: بلکه در آن گزارش گفته شده فردی که در ارتباط با یکی از مقامات جمهوری اسلامی ایران است، اینجا آمده و به کاخ سفید برده شده است. لکن ما این که آن شخص از مقامات جمهوری اسلامی ایران بوده است را صد در صد تکذیب می‌کنیم. چون هیچ یک از مقامات ایران نه تنها به اینجا نیامده و به کاخ سفید نرفته، بلکه هیچ کدام از مقامات ایرانی وارد این ماجرا نبودند. حالا آیا این شخص چه کسی بوده؟ ما هم نمی‌دانیم. حتی در گزارش کمیسیون تاور هم ذکر نکردند آن شخص چه کسی بوده؟ و چون خلاف واقع در اظهارات برخی از مقامات امریکایی در قضایای مختلف، از جمله در این قضیه زیاد مشاهده شده است، غیر واقعی بودن این مساله هم دور او حقیقت نیست. البته من آن را تکذیب نمی‌کنم، لکن احتمال می‌دهم درست نباشد و به هر حال آن شخص را نمی‌شناسم. چون آن کسانی که در رابطه با این قضایا بودند، هیچ کدام از مقامات کشور نیستند، گر چه مقامات کشور از آنچه می‌گذشت، بی خبر نبودند و اطلاع داشتند، لکن هیچ کدام از کسانی که در جریان کار قرار داشتند، جزو مسئولین و مقامات بالای کشوری محسوب نمی‌شدند.

سؤال: من کاملاً مطمئن هستم که [خانم دور مور] در رابطه با روزنامه‌های تهران نیست و گفته است من نمی‌خواهم اسمم مشخص بشود که دیگران بدانند. آیا واقعاً آن کسی که در این رابطه تماس داشته از دولت ایران نبوده است؟

جواب: نمی‌گویم از دولت ایران نبوده، بلکه از مقامات دولت ایران نبوده است. والا هر کسی در کانال اول و یا در کانال دوم کار می‌کرده یقیناً با اطلاع مسئولین کار کرده، اما مسئولین امریکایی اظهار کردند با مقامات دولت ایران تماس دارند. این خلاف واقع است، چون هیچ یک از مقامات و مسئولان سطح بالای دولت ایران در این ماجرا مستقیماً وارد نبودند و ما آن کسانی که در این ماجراها بوده‌اند را می‌شناسیم، لکن آن کسی که به کاخ سفید رفته است، را من نمی‌شناسم و نمی‌دانم کیست.

سؤال: در رابطه با چند مساله ی مهم که ممکن است چند دقیقه برنامه‌ی ما بیشتر از معمول به دراز بکشد، بر می‌گردیم به حدود هشت سال پیش و اشغال سفارت آمریکا در تهران. آیا امکان ندارد شما مسائل زمان شاه و احیاناً ناراحتی‌هایی که از آن زمان داشتید را کنار بگذارید و آمریکا نیز ناراحتی‌های خودش از گروگان گیری را کنار بگذارد؟ و آیا ما محکوم به ادامه‌ی این روندی که شما اشاره فرمودید مساله ی جنگ به وجود آورده است، هستیم؟

جواب: مشکل در این است که امریکا با انقلاب ما خوب نیست. و ما بعد از انقلاب آماده بودیم گذشته‌ها را فراموش کنیم. البته در صورتی که دولت ایالات متحده برخورد خوب و غیر خصمانه با انقلاب می‌داشت، گذشته‌ها را فراموش کنیم، اما متأسفانه این طور نشد.

سندهای فراوانی در اختیار ما هست که طول ماه‌های اول انقلاب، سفارت امریکا در تهران کانونی برای توطئه علیه جمهوری اسلامی و علیه انقلاب بود و گر چه شنیدن این مساله یقیناً برای شما امریکایی‌ها سخت باشد، اما یک واقعیت تلخ است و لذا من شک ندارم که اگر مردم امریکا مطلع بشوند دولت ایالات متحده، هم در زمان رئیس جمهور کنونی و هم در دوران رئیس جمهور قبلی با انقلاب ما چگونه برخورد کردند، به ملت ایران حق می‌دهند که از دست دولت امریکا خشمگین و عصبانی باشد. ما خواهان تسری مسائل قبل از انقلاب به بعد از انقلاب نبودیم و این دولت امریکا بود که بعد از انقلاب هم، حوادث تلخ و مشکلی را برای انقلاب به وجود آورد.

سؤال: اکنون شما می دانید که در چه نقطه‌ای هستید؟ به نظر می‌رسد شما که آتش بس را نمی‌پذیرید، امریکا به ناچار فشار بیشتری وارد خواهد کرد تا قطعنامه‌ی بعدی در شورای امنیت به تصویب برسد و در نتیجه تسلیحات کشور شما قطع خواهد شد.

جواب: ما اکنون در نقطه‌ی خوبی قرار نداریم و گناه آن به گردن دولت امریکاست. چون دولت عراق که به ما حمله کرد و یک جنگ هفت ساله را بر ما تحمیل نمود، اگر دولت امریکا نمی‌خواست طرف ما را که حق هستیم بگیرد، باید لااقل بی طرف و بی تفاوت می‌ماند. در صورتی که واقعیت غیر از این است و آمریکا از عراق که متجاوز است، حمایت می‌کند و این حمایت را به شدیدترین وجهی تا امروز ادامه داده که همین مساله طبعاً روابط بین ما و امریکا را به شکل تلخ و بحرانی در آورده است.

این که شما می گویید اگر ما قطعنامه‌ی ۵۹۸ را قبول نکنیم، آمریکا عکس العمل نشان خواهد داد، اولاً سرنوشت جنگ به آمریکا ربطی ندارد. چون این جنگ، یک جنگ منطقه‌ای و بین دو کشور است و لذا دولت امریکا با چه مجوزی خودش را وارد چنین ماجرایی می‌کند؟! ثانیاً قطعنامه‌ی ۵۹۸ فقط یک نقض کننده دارد و آن دولت امریکاست و همان طور که شما می دانید در یکی از مواد این قطعنامه تصریح شده است که هر حضوری در خلیج فارس که منجر به افزایش تشنج شود، نبایستی بعد از صدور این قطعنامه انجام بگیرد. و حال این که درست بعد از صدور این قطعنامه امریکا به خلیج فارس لشکر کشی کرد. آیا به نظر شما این نقض قطعنامه نیست؟

سؤال: آیا شما به زعم خودتان، اکنون در حال جنگ با آمریکا هستید؟

جواب: فعلاً خیر، لکن از آن بیم داریم که امریکا مساله را به آنجا بکشاند.

سؤال: آیا چه چیز موجب می‌شود تا شما به سمت جنگ سوق داده شوید؟ و یا بالعکس چه چیزی باعث خواهد شد تا دو طرف از این حالت تخاصمی عدول کنید؟

جواب: حضور امریکا در خلیج فارس و با این شکل، علامت جنگ است. چون حضور این همه کشتی هیچ وقت برای دفاع نخواهد بود. بلکه این حضور علامت جنگ است! بنابراین حالت مسالمت آمیز و علامت عدم تعرض این است که امریکا واقع بینانه و با گرایش به حق، نیروهایش را از خلیج فارس خارج کند.

سؤال: آخرین سؤال این است که اگر یک صحبت و مذاکره‌ای از سوی شما با آمریکا بشود، آیا اوضاع را بدتر خواهد کرد؟ و با توجه به این که امروز شما صحبت خودتان را با لحن خیلی خصمانه مطرح فرمودید، آیا مذاکره در سطح مقامات بالای دو کشور امکان پذیر نیست؟ و اگر نیست، چرا؟

جواب: ما اگر بخواهیم با شما به عنوان یک شهروند آمریکایی خیلی روراست حرف بزنیم، باید بگوییم که ما به دولت شما به هیچ وجه اعتماد نداریم. اگر دولت امریکا می‌خواست اعتماد ما را جلب کند، بسیاری از مشکلات حل می‌شد. ما با مردم امریکا هیچ گونه مساله ای نداریم. ما ملت امریکا، یعنی شماها را یک ملت باهوش، عالم، پر کار و جدی می دانیم و هیچ دلیلی وجود ندارد که با امریکایی‌ها مساله داشته باشیم، لکن متأسفانه دولت شما تاکنون با ما خصمانه برخورد کرده و اعتماد ما را نسبت به خودش سلب کرده و لذا باید این حقیقت تلخ را بگویم که ما تصمیم‌های دولت شما را در زمینه‌های مختلف، از جمله در رابطه با خودمان، چندان هوشمندانه هم نمی‌یابیم. [۱]

۱. برگرفته از کتاب مصاحبه ها ( مجموعه مصاحبه های آیة الله خامنه ای در دوران ریاست جمهوری ۱۳۶۶ ۱۳۶۸ )، تهیه شده توسط گروه انتشارات سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی.

۰ نظر ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۳۷
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

ووصیت‌نامه عجیب شهید گیلانی وزارت اطلاعات

وصیت‌نامه عجیب شهید گیلانی وزارت اطلاعات

شهید حسن عشوری

وصیت نامه شهید مدافع امنیت، شهید حسن عشوری که در درگیری با تکفیری ها به شهادت رسید حاوی نکات جالبی است.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، تصویر زیر مربوط به آخرین صفحه از وصیت نامه این شهید والامقام است.


در این متن جالب آمده است:

به هیچ وجه تا زمان پیدا شدن قبر مطهر حضرت زهرا(س) برای من سنگ قبری تهیه نکنید.

در لحظه تدفین، تربت کربلا، کفن کربلا و پیشانی بند یا زهرا(س) فراموش نشود.



مبلغ ۵۰۰ هزار تومان بابت سهل انگاری های من در استفاده از بیت المال به محل کارم پرداخت نمائید.

به هیچ وجه در مراسم من هزینه های آنچنانی و اسرافی نشود.
 

سهمیه و حقوق من پس از اینکه متأهل شدم و به همسرم و پدرم و مادرم رسید مابقی به یتیمان کمیته امداد امام خمینی (ره) برسد.

منبع: جام جم آنلاین
۰ نظر ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۲۸
حسن حیدری

در گذشته مواردی داشته‌ایم که گاهی اگر مسئولی سخنی می‌گفت که خلاف درمی‌آمد، شرمنده می‌شد و درصدد برمی‌آمد که به‌گونه‌ای آن را توجیه کند تا دروغ تلقی نشود، اما کار به جایی می‌رسد که آن چنان دروغ در بین مسئولان زیاد می‌شود و کسی تعجب نمی‌کند، حتی منتظر دروغ دیگری هستند. گاهی مثل این‌که مسابقه می‌گذارند که ببینند کدام دروغ بزرگ‌تری می‌گویند.

در گذشته مواردی داشته‌ایم که گاهی اگر مسئولی سخنی می‌گفت که خلاف درمی‌آمد، شرمنده می‌شد و درصدد برمی‌آمد که به‌گونه‌ای آن را توجیه کند تا دروغ تلقی نشود، اما کار به جایی می‌رسد که آن چنان دروغ در بین مسئولان زیاد می‌شود و کسی تعجب نمی‌کند، حتی منتظر دروغ دیگری هستند. گاهی مثل این‌که مسابقه می‌گذارند که ببینند کدام دروغ بزرگ‌تری می‌گویند.
گروه معارف-رجانیوز: آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی (دامت‌برکاته) در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ 24/3/96، مطابق با نوزدهم ماه مبارک رمضان 1438 ایراد فرموده‌اند.
 
به گزارش رجانیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آثار حضرت آیت الله مصباح یزدی باشد تا این رهنمودها بر بصیرت ما بیافزاید و چراغ فروزان راه هدایت و سعادت ما قرار گیرد.
 
 
 
حق متقابل مردم و زمامدار از نگاه امیرمؤمنان‌علیه‌السلام
برکات رعایت حق مردم و زمامدار
 
در جلسات گذشته با  استفاده از روایات گفتیم که خداوند متعال حقوقی متناسب، هم‌سنگ و متبادل برای بندگان نسبت به یکدیگر وضع فرموده است. یکی از این حقوق حق زمامدار بر مردم است که از همه بزرگ‌تر و دارای عظمت بیشتری است. از فرمایشات امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام در نهج‌البلاغه شاهدی بر این مطلب آوردیم که بعضی از عباراتش را خواندیم. اکنون به ادامه آن می‌پردازیم.
 
فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ اَلرَّعِیَّةُ إِلاَّ بِصَلاَحِ اَلْوُلاَةِ وَلاَ تَصْلُحُ اَلْوُلاَةُ إِلاَّ بِاسْتِقَامَةِ اَلرَّعِیَّةِ؛ این بیان در جهت تبیین این مطلب است که حق راعی و رعیت حق مزدوج و جفتی هستند؛ همان‌طور که والی حقی بر مردم دارد، مردم نیز حقی بر والی دارند. در صورتی والی می‌تواند به‌درستی به وظایفش عمل کند که مردم کمک کنند و حرف‌شنوی داشته باشند و از آن طرف در صورتی مردم دارای صلاح و شایستگی خواهند بود که زمامدار خوبی داشته باشند. یک نوع «دور معی» است؛ یعنی هر دو به هم بستگی دارند. از یک طرف، والی کمک‌ می‌کند ‌که مردم صلاحیت و لیاقت رحمت‌های بیشتر الهی را پیدا کنند و به کمال و سعادتشان برسند و از طرف دیگر، شرط موفقیت والی این است که مردم هم حرف‌شنوی داشته باشند و هم در اجرای منویاتش به او کمک کنند.
 
فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ اَلرَّعِیَّةُ إِلاَّ بِصَلاَحِ اَلْوُلاَةِ؛ مردم جز در پرتو زمامدار شایسته، هیچ‌گاه آن‌طور که باید و شاید به صلاح و کمال نمی‌رسند. وَلاَ تَصْلُحُ اَلْوُلاَةُ إِلاَّ بِاسْتِقَامَةِ اَلرَّعِیَّةِ؛ ‌والیان هم نمی‌توانند کارشان را به شایستگی انجام بدهند، مگر این‌که مردم استقامت داشته باشند و به وظایفشان عمل کنند. فَإِذَا أَدَّتْ اَلرَّعِیَّةُ إِلَى اَلْوَالِی حَقَّهُ وَأَدَّى اَلْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا عَزَّ اَلْحَقُّ بَیْنَهُمْ؛ اگر طرفین، حق همدیگر را رعایت کردند، حق در میان چنین جامعه‌ای عزت پیدا می‌کند. وَقَامَتْ مَنَاهِجُ اَلدِّینِ وَاعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ اَلْعَدْلِ؛ حضرت در این فراز برقراری نظام عادلانه در جامعه را با اجرای احکام دین توأم می‌دانند. این مطلب بسیار عجیبی است. البته ممکن است بگوییم بالاخره ایشان در آن زمان به عنوان یک والی دینی و کسی‌که بر اساس دین به این مقام رسیده است، بر مردم حکومت می‌کردند. ولی شاید اشاره به این مطلب باشد که احکام و مقرراتی در جامعه موجب سعادت می‌شود که موافق ارزش‌های دینی باشد و اگر مقرراتی با ارزش‌های دینی همخوان نباشد، نهایتا به سعادت انسان‌ها نمی‌انجامد.
 
اگر طرفین حق یک‌دیگر را رعایت کردند، حق عزت پیدا می‌کند، برنامه‌های دینی جریان پیدا می‌کند و از افراط، تفریط‌ و کج‌روی‌ جلوگیری می‌شود. وَجَرَتْ عَلَى أَذْلاَلِهَا اَلسُّنَنُ؛ وقتی والی و رعیت حقوق یک‌دیگر را رعایت می‌کنند، جریان کارها در مسیری صاف و صحیح پیش می‌رود و اعوجاج و انحرافات در آن پیدا نمی‌شود. فَصَلَحَ بِذَلِکَ اَلزَّمَانُ وَطُمِعَ فِی بَقَاءِ اَلدَّوْلَةِ وَیَئِسَتْ مَطَامِعُ اَلْأَعْدَاءِ؛ وقتی جریان کارها در مسیر صحیحی که دین ترسیم می‌کند، قرار گرفت، دولت پایدار می‌ماند و دشمنانی که چشم طمع به این داشتند که روزگاری این دولت را از بین ببرند و در آن تصرفات نابه‌جا کنند، ناامید می‌شوند. این در صورتی است که هیأت حاکمه و توده مردم هر دو وظایف خودشان را بشناسند و به آن درست عمل کنند.
 
 
آثار عدم رعایت حق مردم و زمامدار
 
وَإِذَا غَلَبَتِ اَلرَّعِیَّةُ وَالِیَهَا أَوْ أَجْحَفَ اَلْوَالِی بِرَعِیَّتِهِ اِخْتَلَفَتْ هُنَالِکَ اَلْکَلِمَةُ وَظَهَرَتْ مَعَالِمُ اَلْجَوْرِ؛ اما اگر هر دو به وظیفه خودشان عمل نکردند، مثلا مردم به‌جای این‌که مقررات را رعایت بکنند و وظایفی که نسبت به زمامدار دارند، انجام بدهند، بر او شوریدند یا از آن طرف، والی به اجحاف، ظلم، گرفتن مالیات‌های بی‌جا و... پرداخت، درست عکس آن نتایج قبلی به وقوع خواهد پیوست. رعایت حقوق والی و رعیت، الفت بین مردم را سامان می‌دهد و ائتلاف و همدلی بین مردم به وجود می‌آورد. اما وقتی وظایفی را که نسبت به یک‌دیگر دارند رعایت نکنند، برعکس می‌شود؛ ائتلاف تبدیل به اختلاف می‌شود و هر کسی ساز خودش را می‌زند.
 
وقتی مردم می‌بینند والی به وظایفش عمل نمی‌کند، آن‌ها هم فرمان او را گوش نمی‌دهند. وقتی می‌بینند مقررات رعایت نمی‌شود، آن‌ها هم می‌گویند چرا ما رعایت کنیم. مردم گروه گروه می‌شوند و هر کسی به دنبال منافع خودش می‌رود. این است که بین مردم اختلاف به وجود می‌آید و حقوق همه پایمال می‌شود. وَکَثُرَ اَلْإِدْغَالُ فِی اَلدِّینِ؛ در آن‌جا فرمود رعایت حقوق همدیگر باعث عزت دین می‌شود؛ در این‌جا می فرماید: وقتی والی و رعیت حقوق همدیگر را رعایت نمی‌کنند، فریب‌کاری و دغل‌بازی در دین زیاد می‌شود و کسانی به نام دین، علیه دین کار می‌کنند. در نتیجه دین در جامعه عزت خودش را از دست می‌دهد.
 
عزت تابع وحدت امت و الفتی بود که خدا بین دل‌ها ایجاد کرده بود. وقتی این الفت برداشته شد در واقع شیرازه جامعه از هم می‌پاشد و دیگر آن عزتی که برای دین است، از بین می رود؛ کسانی از فرصت سوءاستفاده می‌کنند به نام دین، ولی به نفع خود، بستگان و گروه‌شان تلاش می‌کنند. وَتُرِکَتْ مَحَاجُّ اَلسُّنَنِ؛ وسط جاده‌های روشن و واضح که هیچ اعوجاجی ندارد ترک می‌شود؛ یعنی وقتی به جامعه به عنوان یک جاده نگاه می‌کنی، می‌بینی کسی از وسط جاده‌ که صاف و روشن است، نمی‌رود و افراد از گوشه و کنارها عبور می‌کنند و دنبال این هستند که برای رسیدن به منافع خودشان راهی برای سوءاستفاده پیدا کنند. وَکَثُرَتْ عِلَلُ اَلنُّفُوسِ؛ دل‌ها بیمار می‌شود. همین‌طور که جسم انسان بیمار می‌شود و انحراف پیدا می‌کند، دل‌های مردم نیز انحراف پیدا می‌کند و به بیماری‌های روانی، عقلانی، شخصیتی و... مبتلا می‌شود.
 
وقتی که جامعه در سایه دین عزت پیدا کرده بود و دل‌های مردم با هم بود و همه یک‌دیگر را دوست می‌داشتند، اگر کسی پیدا می‌شد که کار غلطی می‌کرد یا یک ناهنجاری انجام می‌داد، همه تعجب می‌کردند و از چرایی آن اتفاق به وحشت می‌افتادند. اما برعکس وقتی حقوق رعایت نمی‌شود، ابتدا رابطه بین مردم و والی ضعیف می‌شود، سپس دل‌های مردم از هم پراکنده و جدا می‌شود و هر کس به فکر منفعت شخصی خودش می‌رود. در نتیجه مردم به ناهنجاری‌ها عادت می‌کنند و کسی از نوع رفتار، نوع لباس، ارتکاب گناه، دروغ، غیبت، تهمت و... تعجب نمی‌کند.
 
در گذشته مواردی داشته‌ایم که گاهی اگر مسئولی سخنی می‌گفت که خلاف درمی‌آمد، شرمنده می‌شد و درصدد برمی‌آمد که به‌گونه‌ای آن را توجیه کند تا دروغ تلقی نشود، اما کار به جایی می‌رسد که آن چنان دروغ در بین مسئولان زیاد می‌شود و کسی تعجب نمی‌کند، حتی منتظر دروغ دیگری هستند. گاهی مثل این‌که مسابقه می‌گذارند که ببینند کدام دروغ بزرگ‌تری می‌گویند.
 
اصلا این جزو مقررات سیاست‌مداران ماکیاولی است که آن‌قدر دروغ‌های بزرگ بگویید که دست‌کم مردم مرتبه‌ای از آن را باور کنند. فَلاَ یُسْتَوْحَشُ لِعَظِیمِ حَقٍّ عُطِّلَ؛ اگر حقی تعطیل شود، کسی وحشت نمی‌کند. وَلاَ لِعَظِیمِ بَاطِلٍ فُعِلَ؛ وقتی کار باطل بزرگی انجام می‌گیرد، مردم عادت کرده‌اند و کسی تعجب نمی‌کند. فَهُنَالِکَ تَذِلُّ اَلْأَبْرَارُ وَ تَعِزُّ اَلْأَشْرَارُ؛ به دنبال این تغییرات، نیکان در جامعه خوار و بی‌مقدار، و اشرار و فریب‌کاران عزیز می‌شوند. وَتَعْظُمُ تَبِعَاتُ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ اَلْعِبَادِ؛ این طور که شد، کیفرهای خدا هم بر چنین مردمی سنگین خواهد بود. فَعَلَیْکُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِی ذَلِکَ وَحُسْنِ اَلتَّعَاوُنِ عَلَیْهِ؛ حال که این را دانستید و فهمیدید حق ولایت چقدر بزرگ است، سعی کنید صادقانه برای یکدیگر دلسوزی کنید، به فکر دیگران باشید و سایر افراد جامعه را مانند خودتان بدانید.
 
چنین تصور کنید که شما یک خود بزرگ هستید که هفتاد میلیون عضو دارید. فکر این نباشید که فقط نفع خودتان را تأمین کنید. با همدیگر تناصح داشته باشید. تناصح از ماده نُصح و نصیحت است. ما در فارسی نصیحت را به معنای پند و اندرز دادن به دیگران به کار می‌بریم، ولی در عربی، معنای آن این نیست. ماده نصح به معنای خالص است. این واژه درباره عسل به کار می‌رود و به این معناست که هیچ آمیزه‌ای ندارد و زیر و رویش یکی است. اصل نصیحت به معنای یک‌رویی، صاف بودن، دلسوزی و خیرخواه بودن است. البته لازمه این حالت این است که وقتی انسان می‌بیند کسی اشتباه می‌کند، به او تذکر بدهد. حضرت می‌فرماید: این روحیه را در خودتان تقویت کنید و تناصح داشته باشید؛ یعنی همه سعی کنید نسبت به یک‌دیگر یک رنگ و دلسوز باشید. این طور نباشد که برای پیشرفت کاری یک مشت دروغ به هم ببافید و دیگران را فریب بدهید تا به مقصودتان برسید. این کار خوبی نیست و عاقبت ندارد. این کار نه برای خودتان خوب است و نه برای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنید یا در آن مسئولیتی دارید.
 
نتیجه این ‌که حقوق مردم و زمامدار در چند محور قرار می‌گیرند؛ یکی تأمین نیازمندی‌های مردم است، یکی ایجاد وحدت و الفت بین مردم است و یکی هم عمل کردن به احکام دین و رعایت مقررات شرعی است. این‌ها مسایلی است که والی باید رعایت بکند و مردم هم باید به او کمک کنند و راهنمایی‌های او را بپذیرند تا در این کار موفق بشود.
 
 
حق مردم بر والی از نظر امیرمؤمنان‌علیه‌السلام
 
اکنون این سؤال مطرح می‌شود که حق والی و رعیت چیست که باید رعایت شود؟ واقعا حاکم بر مردم و مردم بر حاکم چه حق‌هایی دارد؟ در جلسات گذشته، در ضمن بحث‌های عقلی و عرفی، به وظیفه‌های والی پرداختیم و گفتیم وظایف حکومت از همان حکمت وجود حکومت سرچشمه می‌گیرد. اگر ما کمبودهایی که وجود حاکم و حکومت برای جبران آن‌هاست را درست درک کنیم، وظیفه حاکم نسبت به مردم را نیز می‌شناسیم. اکنون بنا داریم این مطالب را از روایات استفاده کنیم. از امیرمؤمنان در نهج‌البلاغه نقل شده است که فرمود: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ؛ آهای مردم! بدانید من حقی بر شما دارم و شما نیز حقی بر من دارید. فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ لَکُمْ؛ اما حقی که شما بر من دارید این است که خیر شما را بخواهم. وَتَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ؛ «فیء» اصطلاحی است که در کلمات متشرعه و کلمات اهل‌بیت‌صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین به کار می‌رود و تقریبا به معنای درآمدهای اجتماعی است؛ البته از نظر اسلام شاخه‌های مختلفی دارد و افزون بر خراج، خمس و زکات، شامل عوارض و مالیات‌هایی که حاکم تعیین می‌کند، نیز ‌می‌شود. مجموع این درآمدها بیت‌المال را تشکیل می‌دهد و باید عاید مردم جامعه بشود.
 
 
 
سامان دادن نظام مالیاتی و بیت‌المال؛ اولین وظیفه دولت
 
از آن‌جا که عموم مردم بیش از همه نیازهای مادی را درک می‌‌کنند، اولین وظیفه‌ حاکم، فراهم کردن درآمدهای اجتماعی و بیت‌المال است. اگر حاکم نباشد، هر کسی در هر گوشه‌ای می‌گوید این درآمد بیت‌المال است و من خودم آن را این‌گونه مصرف می‌کنم. در زمان دولت غاصب قبلی، بهترین راهی که مؤمنان برای پرداخت حقوق شرعی‌شان داشتند این بود که به فقها مراجعه می‌کردند. آن وقتی که حکومت اسلامی نبود و ولایت‌امر و ولی‌امر مسلمین در کار نبود، مرتبه نازله‌اش این بود که به کسی مراجعه کنند که در آن زمان به اهداف ائمه اطهار نزدیک‌تر است. این بود که مردم احتیاط می‌کردند و وجوهات شرعی‌شان را به مرجع تقلیدشان یا کسانی که از ایشان اجازه داشتند، می‌دادند.
 
این‌ کار به خاطر این بود که در آن زمان حاکم واحد اسلامی وجود نداشت وگرنه در یک جامعه اسلامی، یک دستگاه حکومتی باید باشد که نیازهای کل جامعه را تأمین کند و اگر به تنهایی نمی‌تواند، باید شعبه‌ها و مأمورانی در شهرها و محلات مختلف داشته باشد، اما باید از یک سیستم باشد و مخروطی باشد که در رأس مخروط ولی‌امر قرار گرفته است. دیگران شعبه‌هایی هستند که از او ناشی می‌شوند و با اجازه او کار می‌کنند. این نماد وحدت یک جامعه است. اگر جامعه‌ای بیت‌المال واحدی نداشته باشد، نمی‌توان آن را جامعه واحد حساب کرد. اگر تشکیل دولت واحد اسلامی میسر باشد، یک دستگاه مالی خواهد داشت. بنابراین اولین کاری که حاکم باید انجام بدهد، این است که نظام مالیاتی و سپس بیت‌المال جامعه را سامان ببخشد تا هم درآمدها به موقع خودش به بیت‌المال واریز بشود و هم در مقام مصرف، به صورت صحیحی مصرف بشود و این‌گونه نباشد که مثلا در یک‌جا از چند کانال استفاده کنند و در جای دیگر عده‌ای محروم بمانند. اولین کار حکومت اسلامی این است که به دستگاه بیت‌المال نظم بدهد و سعی کند درآمدها درست کسب بشود، زکوات درست جبایه بشود و اگر مالیات‌هایی زائد بر خمس و زکات لازم است تعیین بشود.
 
 
 
وجوب پرداخت مالیات
 
در روایات آمده است که در زمان امیرالمؤمنین‌سلام‌الله‌علیه غیر از زکات واجبی که بر انعام اربعه بود، بر هر اسب باری نیز یک درهم مالیات وضع کردند. روشن است که اصل زکات به اسب بارکش تعلق نمی‌گیرد، ولی فرمان امیرالمؤمنین این بود که این‌ها باید مالیات بدهند. زیرا بقیه مالیات‌ها برای اداره جامعه کافی نبود و وقتی این اسب‌ها در کوچه‌ها راه می‌افتادند، هزینه‌هایی برای جامعه درست می‌کردند؛ گرد و خاک می‌شد، جاده‌ها خراب و کثیف می‌شد و ترمیم این‌ها نیاز به هزینه داشت. بنابراین در صورتی که مالیات‌ها و وجوهات اصلی برای اداره شهر و کشور کافی نبود، حاکم شرع حق دارد مالیات‌های دیگری تعیین بکند. این که ما می‌گوییم وقتی دولت اسلامی مالیاتی را وضع می‌کند، اطاعت آن واجب است و باید آن را پرداخت، به خاطر این است که این‌ کارها از شئون ولی‌امر مسلمین است و فرض این است که براساس اذن او انجام می‌گیرد.
 
برای مثال اگر قانونی را نمایندگان مجلس شورای اسلامی تصویب کردند که بر اساس آن فلان مقدار مالیات‌ باید پرداخت بشود، این مورد قبول ولی‌امر مسلمین است، زیرا او این نظام را پذیرفته است و اگر مخالفتی داشت اظهار می‌کرد. اطاعت از این قانون از این باب که اطاعت ولی امر است و آن اطاعت امام زمان است، واجب می‌شود. از همین باب است که می‌گوییم اطاعت از مقرراتی که دولت اسلامی وضع می‌کند واجب است؛ البته این سخن یک شرط ضمنی دارد و آن این است که ما اماره‌ای بر این‌که این مورد رضایت ولی امر و اذن اوست، داشته باشیم، وگرنه این قانون خود‌به‌خود هیچ ارزش و اعتباری ندارد؛ همانند زمان طاغوت که مالیات‌هایی که وضع می‌کردند و مؤمنان هر چه می‌توانستند از آن فرار می‌کردند. امروز برخی پول‌دارها این کارها را می‌کنند و در نظام اسلامی از مالیات‌های میلیاردی فرار می‌کنند و مسئولان یقه یک بقال یا عطار را می‌گیرند که مالیات‌ات دیر شده است و باید دیرکردش را هم بدهی.
 
 
 
آموزش و پرورش؛ دومین وظیفه دولت
 
 
وظیفه دوم حاکم اسلامی آموزش آن‌هاست؛ وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلَا تَجْهَلُوا؛ دومین حق شما این است که شما را آموزش بدهم. باید چیزهایی که نسبت به اسلام نمی‌دانید و به آن نیاز دارید یا هر چیز دیگری که برای حفظ جامعه اسلامی و رسیدن به مقاصد اسلامی لازم است، به شما آموزش بدهم. البته همان‌طور که تعلیم چیزهایی که مصالح زندگی جامعه را تأمین می‌کند و خداوند از یک جامعه اسلامی انتظار دارد واجب است، تعلیم مقدمات آن هم لازم است. این مقدمات را متخصصان تعیین می‌کنند. آن چه در همه دنیا مرسوم است تقریبا دو یا سه وزراتخانه متصدی این امر در دولت هستند؛ وزرات آموزش و پرورش، آموزش عالی و بخشی از وزرات ارشاد.
 
این تشکیلاتی است که برای رفع نیازهایی که مردم به آگاهی و دانش دارند، ایجاد می‌شود. اگر این نیاز را کسانی داوطلبانه تأمین کردند، از گردن دولت برداشته می‌شود، اما مادامی که تأمین نشده است، وظیفه حکومت است که این کمبودهای جامعه را تأمین کند. طبعا این نیاز در هر زمان متفاوت است.  زمانی تعلیم مردم منحصر به تعلیم قرآن و مفاهیم قرآن بود. بنابر نقل‌های تاریخی، نمایندگانی که امیرالمؤمنین‌سلام‌الله‌علیه برای شهرها می‌فرستادند، از سه گروه بودند؛ یکی مسئول بیت‌ المال بود که وظیفه اجرای دستورات حاکم درباره مسایل مالی و بیت‌المال بود. یکی هم قاضی بود که می‌بایست به اختلافات مردم رسیدگی کند. روشن است که اختلافات می‌بایست به دست مقامی رسمی حل شود و حکم قاضی‌های غیر رسمی از آن‌جا که ضمانت اجرا ندارد، مشکل را حل نمی‌کند. باید کسی حرف آخر را بزند و براساس مقررات بگوید مثلا این مال توست یا مال تو نیست. یکی هم قاری قرآن بودکه به مردم قرآن و مسایل آن را یاد می‌داد.
 
 
 
عدم اطاعت از والی و شرک به خدا
 
اگر بخواهیم به زبان امروز صحبت کنیم، باید بگوییم دولت آن روز سه وزراتخانه داشت. اما به حسب نیازهای جدید این تعداد به‌تدریج وسعت پیدا کرد و اکنون به بیشتر از بیست وزارتخانه رسیده است. حاکم کسی است که نهایتا امضا می‌کند و حکمش برای مردم واجب الاطاعه است. بعد از آن‌که مراحل بررسی انجام گرفت و مشورت‌ها انجام شد و تصویب شد، اگر حاکم امضا کرد، مردم باید آن را بپذیرند؛ چون حکم او حکم امام زمان را دارد و مخالفت با آن نوعی شرک است؛ فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکمِ اللَّه وعَلَینَا رَدَّ والرَّادُّ عَلَینَا الرَّادُّ عَلَی اللَّه وهُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْک بِاللَّه. مدیریت جامعه از فروع ربوبیت الهی است که خدا به پیغمبر و بعد به ولی امر مسلمین واگذار کرد. اگر ما قبول نکنیم و بگوییم از فرد دیگری باید اطاعت کنیم یا طبق سیستم دیگری باید تعیین بشود، غیر از آن است که خدا و پیغمبر فرموده‌اند. در این صورت، به دو منبع برای مشروعیت قائل شده‌ایم و این نوعی شرک است. آن‌چه یک متدین وظیفه خود می‌داند که باید اطاعت کند، باید به صورتی به حکم خدا و معصوم انتساب پیدا کند.
 
 
 
پرورش در کنار آموزش
 
تَعْلِیمُکُمْ کَیْلَا تَجْهَلُوا وَتَأْدِیبُکُمْ کَیْمَا تُعَلِّمُوا؛ آموزش برای این است که به مردم چیزهایی را که نمی‌دانند و احتیاج به دانستن آن‌ها دارند، یاد بدهند. ولی تعبیری که ما از قرآن گرفته‌ایم و امروز حتی در الفاظ سیاسی خودمان آن را به کار می‌بریم، اصطلاح آموزش و پرورش است. آموزش فقط این است که مفاهیمی به مخاطب منتقل بشود و آن را بداند. اما پرورش این است که مقدماتی فراهم بشود که او به این دانسته‌ها عمل کند، ملکاتی در او به وجود بیاید و زندگی‌اش بر این اساس مبتنی بشود. به عبارت دیگر، سبک زندگی‌اش سبک زندگی اسلامی بشود. این مهم تنها با مفاهیم و خواندن کتاب یا درس دادن پیدا نمی‌شود. در بسیاری از آیات قرآن نیز این دو مفهوم در کنار هم آمده‌اند؛ یُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ؛ تعلیم و تزکیه. این همان است که ما به آموزش و پرورش ترجمه می‌کنیم. غیر از تعلیم، به تأدیب هم نیاز است. مربی افزون بر این‌که چیزهایی یاد می‌دهد، تربیت نیز می‌کند. ولی امر مسلمین نیز نسبت به کل جامعه یک وظیفه تعلیم دارد و یک وظیفه تأدیب.
 
حق زمامدار بر مردم از نگاه امیرمؤمنان‌علیه‌السلام
 
حقوق بالا حقوق مردم بر زمامدار بود. اما حق زمامدار بر مردم چیست؟ حضرت می‌فرماید: وَأَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ؛ فرض این است که مردم با امیرالمؤمنین بیعت کرده‌اند. وقتی کسانی با ایشان بیعت کردند، بدین معناست که ما شما را امام می‌دانیم و شما ولی امر مسلمین هستید. در مقام اثبات نیز بیعت به‌معنای عهد و پیمان بستن است. حضرت می‌فرماید: حقی که بعد از بیعت من به گردن شما دارم، این است که به بیعت‌تان وفادار باشید. شما با من بیعت کردید که به آن‌چه در مصالح اسلام به شما امر و نهی می‌کنم، عمل کنید و به من کمک کنید. این وظیفه را شما فراموش نکنید! وَالنَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ؛ چه در حضور من و چه در غیاب من، با من یک‌رنگ باشید. این طور نباشد که در حضور من چیزی بگویید و پشت سر من طور دیگری حرف بزنید؛ در ظاهر بگویید هر چه مقام عظمای ولایت امیرالمومنین فرمودند، اما پشت سر من حرف‌هایی که می‌زنم رد کنید و بر خلاف آن عمل کنید! وَالْإِجَابَةُ حِینَ أَدْعُوکُمْ؛ اگر جایی لازم دانستم که در جنگی شرکت کنیم، مضایقه نکنید! به دستوری که می‌دهم همه عمل کنید!
 
همه می‌دانید یکی از گلایه‌هایی که امیرالمؤمنین‌سلام‌الله‌علیه از قوم خودشان داشت، همین بود که چقدر من به شما اصرار می‌کنم که باید در مقابل معاویه بجنگیم، اما تابستان که می‌گویم، می‌گویید هوا گرم است؛ زمستان که می‌شود می‌گویید هوا سرد است. شما دل من را خون کردید! علی می‌گوید: دل من را پر از چرک کردید! چقدر شما را دعوت کنم و حرف من را گوش ندهید! این حقی است که ولی امر مسلمین بر مردم دارد. حال که بیعت کردید، باید مطیع باشید و هر امری صادر می‌کنم، اطاعت کنید.
۰ نظر ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۱۶
حسن حیدری

نیوزویک بررسی می‌کند:

چگونه می‌توان با پردازش داده‌های فضای مجازی، رأی مردم را اختلاس کرد+ سند

نیوزویک

هر کس که در انتخابات شرکت می‌کند و به نوعی در زندگی خود از اینترنت نیز بهره می‌برد، حتماً یک بار این متن را بخواند تا با سازوکار پیچیده اختلاس رأی خود آشنا شود.

سرویس جهان مشرق- مجله نیوزویک در شماره ۱۶ ژوئن جلد خود را به پرونده‌ای اختصاص داده که از دریچه فناوری‌های ارتباطی به مهندسی انتخابات می‌پردازد. جان هولکرافت نویسنده این مطلبِ تحقیقی به رخدادی پرداخته که پیش‌تر دو بار در مشرق بررسی شده است: فروش اطلاعات کاربران آمریکایی از سوی یک شرکت تحت مالکیت رابرت مرسر میلیاردر به ستاد انتخاباتی ترامپ. اما نیوزویک اطلاعات جدیدی ارائه نموده که آن را به یک خطر جهانی تبدیل می‌کند.

الکساندر نیکس مدیر شرکت کمبریج آنالتیکا مهمترین پروژه جاری این شرکت را تشکیل پرونده‌ اطلاعات روان‌شناختی (psychographic profiling) از کاربران اینترنتی می‌داند که با استفاده از تمام فعالیت‌های یک کاربر از تحلیل محتوای پُست‌ها تا لایک‌ها و آنلایک‌های او و از اطلاعات جی‌پی‌اس تا خریدهای اینترنتی یا صفحات مورد مراجعه صورت می‌گیرد (نیکس تعداد داده‌ها پیرامون هر کاربر آمریکایی را ۴ تا ۵ هزار اعلام کرد). سپس از این پرونده‌های شخصی برای تشکیل گروه‌های کوچک و بزرگ از میان مردم با ذائقه‌های نسبتاً مشترک صورت می‌گیرد که می‌توانند به صورتی موفق، هدف پیام‌های انتخاباتیِ متناسب‌سازی‌شده قرار گیرند.

برای مثال این شرکت به پردازش داده‌های کاربران ایالت ایوا اقدام می‌کند و پرونده‌های یادشده را تشکیل می‌دهد. سپس در آستانه سخنرانی انتخاباتی نامزد ریاست‌جمهوری در آن ایالت، یک به یک موضوعاتی که می‌تواند در سخنرانی وی مطرح شود، به بانک داده ارائه می‌کند و واکنش شبیه‌سازی‌شدهِ کاربران را ارزیابی می‌کند. دستکاری موضوعات آن قدر صورت می‌گیرد تا بیشترین واکنش مثبت را از گروه‌های مختلف دریافت کند. سایت دانشگاه کمبریج چگونگی انجام این عملیات در فیس‌بوک را بارگذاری کرده و سایت applymagicsause بر همان اساس یعنی ایجاد شبکه‌ای از friends با نفوذ و پیشروی در فالورها و لایک‌ها به صفحه ده‌ها میلیون کاربر دسترسی یافته و به پردازش اطلاعات آنها پرداخته است.

الکساندر نیکس مدیر شرکت کمبریج آنالتیکا مهمترین پروژه جاری این شرکت را تشکیل پرونده‌ اطلاعات روان‌شناختی (psychographic profiling) از کاربران اینترنتی می‌داند.

نویسنده می‌گوید اطلاعاتی که در این مجموعه از خود او گردآوری شده تقریباً درست است، مثلا: بیشتر متمایل به لیبرال و هنری تا محافظه‌کار و سنتی، شکاک اما نه بیمارگونه، آرام و دارای احساسات باثبات. او حتی توانسته با دشواری، فردی را که به عنوان نمونه در سخنرانی نیکس مورد بررسی قرار گرفته بود پیدا کند: جفری روست که طبق اطلاعات کمبریج آنالتیکا «نسبتاً دارای شخصیت ثابت، تقریباً با دیدگاه‌ِ بسته، تا حدودی باوجدان و دارای دغدغه سلاح» باید باشد. نویسنده فیلمِ سخنرانی را برای روست فرستاده و او شوکه شده است. روست نوشته تنها برای دیدن عکس نوه‌هایش یک حساب فیس‌بوک باز کرده اما حالا به نظر می‌رسد «در وسط یک‌سری آدم خطرناک» قرار گرفته است.

تحلیل‌گر نیوزویک اضافه می‌کند این اولین اتفاق در نوع خود در انتخابات آمریکا نیست بلکه پیش‌تر نیز کمیته ملی حزب دموکرات از پایگاه داده Catalist استفاده کرده، گر چه این پایگاه برخلاف شرکت‌هایی که ترامپ با آنها کار کرده، رسماً اهداف سیاسی خود را اعلام کرده و اصلاً روش اصلی گردآوری داده آن ربطی به فضای مجازی ندارد

تنوع منابع و ترکیب روش‌های گذشته

اما ترامپ تنها از این روش برای گردآوری داده بهره نگرفته بلکه ستاد او توانسته از راه‌های دیگر به داده‌های به دست‌آمده از ثبت نام شهروندان در حوزه‌های رأی‌گیری، تملک سلاح یا عدم تملک، سوابق کارت اعتباری و خریدهای شهروندان دست یابد. این کار با معامله با شرکت ایرلندی Experian PLC، شرکت‌های آمریکایی  Datalogix Epsilon و Acxiom انجام شده است. در واقع روشی که ترامپ با بکارگیری داده‌ها برای تبلیغ خود استفاده کرده است، ترکیب دو روشی است که پیش از این انجام می‌شده است:

۱- یک شرکت تجاری با صفحه‌ای از علاقمندان واقعی کالاهای آن وارد معامله با اپسیلون می‌شود. اپلیسون با توجه به داده‌هایی که از کاربران دارد، آی‌دی‌هایی را در اختیار این شرکت قرار می‌دهد که در صورت ارسال تبلیغ برای آنها یا افزودن آنها به گروه شرکت در شبکه‌های اجتماعی، احتمال تمایل آنها به خرید کالا بیش از سایر کاربران است. بدین صورت با هزینه اندک، ارتباط مستقیمی برای شرکت با مشتری‌های احتمالی برقرار می‌شود. حتی اینکه چه گونه تبلیغی و چه عبارات و رنگ‌هایی می‌تواند برای هر گروه از کاربران جذاب باشد، موضوعی است که از مشورت اپسیلون در آن استفاده می‌شود.

۲- هدف‌گیری خرده‌گروه‌ها در انتخابات آمریکا دست‌کم ۱۲ سال قدمت داشته است. کارل رُو در سال ۲۰۰۴ میلادی توانست فرقه اقلیت آمیش در اُهایو را به نفع خود پای صندوق رأی بیاورد. او پیام ویژه‌ تبلیغاتی برای این گروه طراحی کرد مبنی بر اینکه در صورت رأی‌آوردن رقیب، همجنس‌گرایی آزاد خواهد شد. همین کافی بود تا گروهی که شاید عمده افراد آن سالها رنگ صندوق آرا را ندیده بودند، با کالسکه‌های خود به سمت حوزه‌های رأی‌گیری بتازند.

صفحه مأموریت‌های شرکت اپسیلون که نمی‌توان به راحتی ارتباط آن را با مهندسی افکار عمومی در انتخابات متوجه شد اما واقعیت چیز دیگری است

ترکیب این دو شیوه یعنی طراحی تبلیغات انتخاباتی برای خرده‌گروه‌ها از راه بکارگیری داده‌های پردازش‌شده از کاربران فضای مجازی امر جدیدی است. کلید آغاز آن به تحقیقاتی برمی‌گردد که در سال ۲۰۱۳ میلادی نتیجه نهایی آن به دست آمد و نشان می‌داد چگونه می‌تواند از فیس‌بوک جهت تشکیل پرونده‌های روان‌شناختی برای افراد استفاده کرد. همچنین تا کنون گسترده‌ترین استفاده از این روش در انتخابات ۲۰۱۶ میلادی در ایالات متحده بوده است.

فوت و فن کار

نیوزویک به ۵ ترفند دست یافته است:

۱- ممکن است پرسیده شود که چگونه تبلیغات متنوعی برای خرده‌گروه‌ها طراحی می‌شود در حالی که ممکن است تضاد در پیام‌های تبلیغاتی موجب ریزش آرا شده یا بهانه به دست رسانه‌ها بدهد؟ قطعاً این روش تبلیغاتی تا حدی مستلزم پذیرش این خطر است اما ستادهای انتخاباتی و شرکت‌های پردازش داده نیز دست‌بسته نیستند و در بسیاری از موارد، روش‌هایی وجود دارد که پیام‌های خاص تنها به دست خرده‌گروه‌های معین برسد و نه دیگران تا تداخل به وجود نیاید. بنابر این یک نامزد می‌تواند دو گونه پیام تبلیغاتی را با دو محتوای متضاد کاملاً روشن‌فکرانه وکاملاً متعصبانه مثلاً در حوزه نژادپرستی طراحی کند، به دست خرده‌گروه‌های متناظر برساند و هر دو گروه را که بسیار احساسی عمل می‌کنند، به نفع خود پای صندوق آرا بکشاند.

همزمان پیام‌های دیگری برای گروه‌های میانه‌رو طراحی می‌شود که بیش از آنکه احساسی باشد، ‌ تأمل‌برانگیز است. پیش از انتخابات آمریکا تصویری در اسکای‌نیوز منتشر شد که از سوی یکی از کارکنان کمبریج آنالتیکا گرفته شده بود و  عبارت «نیاز به کار در سطحِ شناختی» را روی یک کاغذ نشان می‌داد.

۲- استفاده از ده‌ها سال دانش و پژوهش در حوزه رفتارشناسی می‌تواند کمک شایان توجهی را در اختیار مراکز پردازش داده فضای مجازی قرار دهد. برای مثال پژوهشگران به این نتیجه رسیده‌اند که اگر پیام‌های ظاهراً متضاد با گرایش‌های فرد از سوی یکی از نزدیکان یا دوستان ارائه شود یا به گونه‌ای شامل نشانه‌ای آشنا باشد، احتمال پذیرش آن از سوی فرد بیشتر می‌شود. از این رو ستاد ترامپ قادر بوده نه تنها مخالفان ایده‌های خود در میان جمهوری‌خواهان را تحت تأثیر قرار دهد، بلکه شهروندان متمایل به حزب دموکرات را نیز زیر بمباران حرفه‌ای تبلیغات خود قرار دهد. این پیچیدگی‌ها نشان می‌دهد دانلد ترامپ یا هر نامزد دیگری در هر جای جهان ممکن است خیلی پیچیده‌تر از آن چیزی باشد که به نظر می‌رسد.

همکاری شرکت کاتالیست با کمیته ملی حزب دموکرات آمریکا آخرین نسل از الگوی پردازش داده را پیش از دسترسی به تمام فعالیت‌های آنلاین افراد و اطلاعات حساب کاربری آنها نشان می‌دهد

۳- آوریل بود که فیس‌بوک در بیانیه‌ای تأکید کرد شیوه‌های سوءاستفاده از فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی پیشرفت کرده و «از روش‌های سنتی مانند هک‌کردن حساب کاربری، بدافزار، هرزنامه و کلاهبرداری مالی به شیوه‌های جدید مانند تعیین دستورکار برای بحث‌های روزمره و حتی فریب مردم» تبدیل شده است. اگر پیش از این «خبر جعلی» به معنای یک خبر دروغ بود، اکنون به معنای پیامی از سوی یک حساب کاربری جعلی، پیامی از یک ربات، پیامی حاوی محتوای دستکاری‌شده و متناسب‌سازی‌شده با مشخصات شما و ... است.

۴- هر چه بیشتر بتوان از این پیام‌های متنوع بهره گرفت، احتمال پیروزی بیشتر است. پویش انتخاباتی ترامپ روزانه حدود ۷۰ هزار پیام متنوع در تبلیغات خود بکار می‌گرفت که پس از مناظره سوم تا ۱۷۵ هزار افزایش یافت.

۵- همراه‌سازی اقلیت‌ها و زنان معمولاً با استفاده از شایعات یا تبلیغات منفی ضد نامزد رقیب موفق خواهد بود، امری که ستاد ترامپ انکار کرد اما به نظر می‌رسد نقش مهمی در آن داشته است.

خطرات پیشِ‌رو

این وضعیت، جوامع امروزی را به سمت یک پانوپتیکان بزرگ می‌برد. پانوپتیکان الگویی از طراحی دایره‌وار زندان در قرن ۱۹ بود که امکان نظارت بر کوچک‌ترین اعمال زندانی را در طول روز فراهم می‌کرد، بدون اینکه نیاز باشد زندان‌بانان از جای خود تکان بخورند. این بسیار نگران‌کننده است که ربات‌ها و رایانه‌ها بیش از آنچه خود از خود می‌دانیم، در مورد ما اطلاعات دارند و مشاوره می‌دهند.

عملیاتی که امروزه شاهد آن هستیم، خیلی فراتر از «عملیات پرنده دست‌آموز» است که فرانک ویزنر از افسران سیا در ۱۹۴۸ میلادی به راه انداخت و بر این باور بود می‌تواند با جهت‌دهی به رسانه‌ها افکار عمومی را شکل دهد. او بعدتر به طرز مشکوکی به قتل رسید. آنچه اکنون سیاستمداران به آن دسترسی دارند، خیلی بزرگتر از هدفی است که ویزنر داشت و حتی در خواب سرویس‌های اطلاعاتی که با نظارت بر رفت‌وآمد افراد و شنود تلفن آنها به دنبال گردآوری داده از شهروندان بودند نیز امری دست‌نیافتنی بود.

این چیزی شبیه ترکیب داده‌های گسترده از منابع متنوع مجازی برای برنامه‌ریزی‌های خُرد متناسب با خرده‌گروه‌ها با بکارگیری علوم رفتارشناسی و قدرت شبکه‌های اجتماعی است.

ادوارد اسنودن در سخنرانی خود برای همایشی در ۱۵ مه با موضوع کلان‌داده Big Data گفت: «وقتی مردمی داریم که می‌توان آنها را فریب داد و هیچ کس نیست که بیرون از این زنجیز بزرگ قرار گیرد، بنابر این شاهد یک شبکه عنکبوتی برای تعیین متغیرهای متعدد هستیم. این یک نکته خیلی منفی برای جامعه آزاد و باز است.»

اکنون قطعاً هم سیاستمداران، هم سرویس‌های اطلاعاتی، هم شرکت‌های تجاری و... و. برای رسیدن به اهداف خود از فضای مجازی استفاده می‌کنند و جالبتر اینکه روش یادشده، نه تنها کارآمدتر از روش‌های گذشته است، بلکه ظاهراً مجاز و قانونی است زیرا افراد به میل خود در فضاهای ارتباطی وارد شده و علایق خود را نشان می‌دهند.

سخنگوی فیس‌بوک در پاسخ ایمیلی که مارک زاکربرگ بنیان‌گذار و مدیر این مؤسسه را به همراهی با شرکت‌های همدست برای تأثیرگذاری بر افکار و نظرات مردم متهم کرده بود، تنها به نوشتن چند جمله اکتفا کرد که «گمراه‌کردن و سوءاستفاده از اطلاعات مردم، نقض مستقیم سیاست های ما است و ما اقدام جدی... ی.» . اما همه می‌دانند تحلیل‌های روان‌شناختی Psychographic Analisis مشمول «گمراه‌کردن و سوءاستفاده» نمی‌شود. مدیر فیس بوک که پیش‌تر اعلام کرده بود «هیچ کس در مجتمع ما طرفدار نشر اخبار جعلی نیست» پس از انتخابات بخاطر بالاگرفتن انتقادها مجبور شد ۳ هزار نفر را استخدام کند که تبلیغات متعصبانه و ضدیت‌برانگیز را رصد کنند.

اِلی پرایزر نویسنده کتاب «آنچه اینترنت از شما مخفی می‌کند» در مورد استفاده انتخاباتی از شبکه‌های اجتماعی به یک خطر کمتردیده‌شده اشاره می‌کند: از بین‌رفتن دیالوگ و فهم مشترک. او می‌گوید «پویش‌های سیاسی یک میلیون پیام متنوع را که دست‌ساز ربات‌ها است به یک میلیون خرده‌گروه که هر یک شامل کاربرانِ از لحاظ آماری شبیه هم می‌شود، ارسال می‌کنند و آحاد هوادار خود را افزایش می‌دهند بدون اینکه کسی بفهمد چه سازوکاری در این میان در جریان است و حتی بدون اینکه کسی بفهمد اصل موضوع پیام چیست؟»

دلیل آن نیز واضح است. اولاً پیام برای هر مخاطب دستکاری می‌شود و ممکن است آنچه من از وعده انتخاباتی یک نامزد می‌فهمم، با آنچه دیگری می‌فهمد متفاوت باشد. ثانیاً کاربر در شبکه اجتماعی احساس گفتگوی دوجانبه دارد در حالی که ربات بر مبنای علایق کاربر به طراحی پیام اقدام کرده است. در واقع هر کاربر بدون اینکه بداند، در حال قانع‌شدن توسط خودش است و این پایان دیالوگ است.

همین مسأله است که تأیید می‌کند حتی اگر این بهره‌برداری سیاسی از شبکه‌های اجتماعی غیرقانونی نباشد، اما غیراخلاقی و نابودگر است و قطعاً می‌تواند در آینده نزدیک به عنوان یکی از محورهای حریم شخصی در موافقت‌نامه‌ای که کاربر پیش از پیوستن به شبکه آن را تأیید می‌کند، قرار گیرد، کمااینکه هم‌اکنون نیز آژانس مستقل بازرسی اطلاعات بریتانیا ICO  در حال بررسی مستندهایی است که نشان می‌دهد کمبریج آنالتیکا و SCL قوانین را نقض کرده یا دست‌کم از قوانین موجود سوءاستفاده کرده‌اند.

خبر بد برای آمریکاییان اینکه ترامپ پس از روی‌کارآمدن، بخشی از قوانین حریم خصوصی را که اوباما مستقر کرده بود، برداشته است. اکنون شرکت‌های چون Verizon و AT & T می‌توانند تمام فعالیت‌های آنلاین گوشی همراه شما را رصد کنند. خبر بدتر اینکه یک سری سرمایه‌دار خطرپذیر که هر یک به یک یا چند دانشمند ایده‌پرداز متصل هستند، از پول و نفوذ و دانش خود برای ناکام‌گذاشتن هر کوششی بهره می‌گیرند که برای توقف انتشار پیام‌های جعلی در فضای مجازی صورت می‌گیرد. آنها می‌دانند این حوزه جدید تا چه حد می‌تواند سودآور باشد و تا چه گستره‌ای در سراسر کشورهای متصل به اینترنت قابل انجام است. حتی کنفرانس‌های دانشگاهی در MIT و مانند آن برگزار می‌کنند که با سرمایه همین افراد و به اسم رشد علمی اما در واقع برای یافتن راه‌های جدید سوءاستفاده از فضای مجازی برنامه‌ریزی می‌شود.

جمع‌بندی

برای آشنایی بیشتر با این سازوکارهای خطرناک، نیوزویک مطالعه دو کتاب تازه را پیشنهاد می‌کند:

Prototype Politics: Technology-Intensive Campaigning and the Data of Democracy by Daniel Kreiss

Hacking the Electorate: How Campaigns Perceive Voters by Eitan Hersh

مطمئن باشید این اتفاق ممکن است به زودی در بسیاری از نقاط جهان رخ دهد و نه تنها انتخابات بلکه بسیاری از تحولات اجتماعی و سیاسی را تحت تأثیر قرار دهد. پس مطالعه این کتابها را از دست ندهید. واقعیت آن است که هر چه قوانین در این زمینه پیشرفت کند، باز تنها فهمیدگی مردم و تعمیق تحلیل آنها است که می‌تواند از چنین فریبکاری‌هایی پیش‌گیری کند.

منابع

http://www.newsweek.com/2017/06/16/big-data-mines-personal-info-manipulate-voters-623131.html

https://us.epsilon.com/people-based-marketing-solutions-epsilon#CRM

https://www.catalist.us

http://www.mashreghnews.ir/news/699351

http://www.mashreghnews.ir/news/696699

۰ نظر ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۱۴
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

عملیات استشهادی در قدس اشغالی

عملیات استشهادی

در عملیات استشهادی در قدس اشغالی، 3 فلسطینی شهید و 2 صهیونیست زخمی شدند.

به گزارش مشرق، رسانه‌های محلی از عملیات استشهادی چند فلسطینی در «باب العمود» واقع در قدس اشغالی و زخمی شدن چند صهیونیست خبر می‌دهند.

گفته می‌شود در این عملیات 4 فلسطینی شرکت داشته که با چاقو و اسلحه گرم توانستند حداقل 2 صهیونیست را زخمی کنند.

بر اثر تیراندازی نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی، 3 نفر از این فلسطینیان به شهادت رسیده و 1 نفر دیگر زخمی شد.

منبع: فارس
۰ نظر ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۵۷
حسن حیدری

در حاشیه جنجال آفرینی‌ها درباره یک «اصطلاح»؛

هراس «فتنه‌گران» عرصه فرهنگ از فرمان «آتش به اختیار»/ کار جهادی، «ادبیات» جهادی می‌خواهد

دیدار رهبری با دانشجویان

این جنجال آفرینی ها نشان داد که بار دیگر رهبری با واژه گزینی دقیق و دادن کدهای ملموس، به تعبیر نیما یوشیج " آب در خوابگه مورچگان" ریختند و توطئه گران و فتنه گران عرصه فرهنگ را به هول و ولا انداختند.

سرویس سیاست مشرق - در چند روز اخیر، در پی سخنرانی رهبر معظم انقلاب در جمع فعالان دانشجویی در ۱۷ خرداد، بار دیگر شاهد موج های رسانه ای گسترده، به ویژه در شبکه های اجتماعی، در واکنش به کاربرد یک اصطلاح از جانب مقام معظم رهبری هستیم.

جنس موضعگیری ها و هویت کسانی که سعی در تخطئه و زیر سوال بردن کلام رهبر انقلاب دارند، نشان می دهد که بار دیگر " تیری درست به نشانه خورده است" و رهبری درست و دقیق انگشت روی نقطه حساسی که باید گذاشتند.

همه جنجال های چند روز اخیر در رسانه های فارسی زبان خارج از کشور و شبکه های اجتماعی به کاربرد اصطلاح ساده نظامی «آتش به اختیار» توسط رهبر انقلاب بود که طیف گسترده ای از مخالفان، از شماری  اصلاح طلبان واداده و تسلیم طلب گرفته تا طرفداران انجمن حجتیه و تشیع انگلیسی و وهابیت را به تکاپو انداخت. به تعبیر دیگر، بار دیگر رهبری با واژه گزینی دقیق و دادن کدهای ملموس، به تعبیر نیما یوشیج " آب در خوابگه مورچگان" ریختند و توطئه گران و اغتشاش گران و فتنه گران عرصه فرهنگ را به هول و ولا انداختند.

اما معنای «آتش به اختیار» چیست؟ در حوزه نظامی، آتش به اختیار به فرمانی گفته می شود که به سرباز اجازه شلیک به تشخیص و انتخاب خود او را می دهد. در این فرمان، سرباز آزادی عمل بیشتری در زمان بندی شلیک، هماهنگ کردن نفس و نشانه گیری، تمرکز بر هدف و امثال این ها دارد. برعکس، در فرمان «آتش!» سرباز باید بی درنگ و بی چون و چرا شلیک کند.

اما در جواب هوچی گران و تخریب گران اجیر شده و ناشده به این پرسش می پردازیم که چرا اصولا رهبری از این اصطلاح نظامی برای حوزه فرهنگ استفاده کردند، و این که آیا آن چنان که کمپین دروغ پراکنی قصد دارد القاء کند، توصیه رهبری به دانشگاهیان انقلابی به مفهوم آنارشی و هرج و مرج طلبی در حوزه فرهنگ است یا این که ماجرا به کل چیز دیگری است.

آن چه که به وضوح از مدّاقه بر بیانات و سخنرانی های حضرت آیت الله خامنه ای در دوران زعامتشان بر ناظر اهل فن آشکار می گردد، این است که به طور معمول ایشان در منظومه های فکری مشخص و در چارچوب های پیوسته و مستمر سخن می گویند. به عبارت دیگر، سخنان رهبری(به ویژه از اواخر دهه ۷۰ به این سو) مبتنی بر «کلیدواژه»هایی است که خود بازتاب تصویر و تفسیر ایشان از عرصه سیاست بین المللی در وهله نخست و عرصه سیاست داخلی در مرحله بعدی است.

به عبارت دیگر، کاربرد اصطلاح «آتش به اختیار» از جانب شخصیت خطیب و سخنوری چون آیت الله خامنه ای کاملا سنجیده و هدفمند صورت گرفته است، و کل بیانات ایشان در آن سخنرانی تا پیش از کاربرد آن اصطلاح، مقدمه و زمینه ساز استفاده از «آتش به اختیار» بوده است.

واقعیت این است که چه ما بخواهیم و چه نخواهیم، در شرایط جنگی به سر می بریم و این شرایط جنگی در حوزه های مختلف، به ویژه حوزه فرهنگ(جنگ نرم)امروز عیان تر از همیشه است. اصولا همین که در واکنش به همین سخنان رهبر انقلاب، موجی از تخریب و سیاهنمایی ناجوانمردانه (نه حتی انتقاد و مخالفت منصفانه و مستدل)در فضای رسانه های اجتماعی راه می افتد که در روز روشن حقیقت را وارونه می کند و توصیه پدرانه رهبری به دانشجویان انقلابی را دستورالعمل «آشوب و انارشی و خشونت» جلوه می دهد، خود نشان از درگیری ما در جنگ نرم تحمیلی دارد.

از سوی دیگر، دستگاه های فرهنگی حاکمیتی ما(نه صرفا نهادهای دولتی)در نوعی رکود و رخوت به سر می برند، گویی که نه تنها درکی از جنگ گسترده فرهنگی ندارند، که اصلا به وجود چنین جنگی اعتقاد چندانی ندارند. اما درد بزرگ تر این که، گویی «روحیه انقلابی» در نهادهای فرهنگی ما در حال احتضار است. در چنین شرایطی، رهبری نظام از باب شان هدایت کننده و جهت دهنده خود، بحث بیرون آمدن از حالت انفعال و آتش به اختیار را مطرح می کنند.

حضرت آیت الله خامنه ای با اعتقاد به وجود این جنگ و لزوم مقابله با روحیه «تسلیم طلبی» و مقابله به مثل در جنگ نرم، از یک اصطلاح نظامی استفاده کردند، با این توضیح که تا قبل از به کار بردن آن، به توصیف شرایط و بسترهای نبرد جاری در عرصه فرهنگ پرداختند.

حال به اجمال نقاط کلیدی سخنرانی ایشان را تا آن فراز اصلی بازنگری می کنیم:

-- سخنان رهبر انقلاب با توضیحاتی درباره «نظام سلطه» آغاز شد: نظام سلطه به معنای دوقطبی جهانی است که در یک قطب آن «سلطه گر» و در قطب دیگر، «زیر سلطه» قرار دارد.

-- این توضیح، به این حکم ختم می شود که : خروج از تمام شئونات مربوط به نظام سلطه و اداره همه شئون فرهنگی و اقتصادی کشور بر خلاف مسیر جریان سلطه، در نظام جمهوری اسلامی قانونی قطعی است که البته ممکن است تخلف در آن بشود، ولی این موضوع با نبود قانون یا وجود قوانین مخالف، متفاوت است.

-- طبق فرموده رهبری، در ذیل نظام سلطه و دوقطبی اصلی «سلطه گر و زیرسلطه»، دوگانه های دیگری شکل می گیرد که اهمّ آن‌ها عبارتند از: «پیشرفت/توقف»، «تقلید/ابتکار»، «استقلال سیاسی/وابستگی»، «اعتماد به نفس/انفعال»

-- نظام اسلامی در کلیت خود، علی رغم ضعف ها و کاستی ها در بخش ها و نهادهای خود، نظام «کارآمدی» است و بزرگ‌ ترین دلیل این کارآمدی  هم استمرار و بقای آن است. " اگر نظام اسلامی ناکارآمد بود، بلعیده شده بود."

انقلاب اسلامی با ایستادگی در برابر نظام سلطه توانست به ملت ایران «هویت و آرمان» بدهد. داشتن هویت و آرمان ایرانی عامل هضم نشدن ما در نظام سلطه جهانی بوده است.

از این جا رهبری به توصیف اجمالی صحنه جنگ می پردازند:

-- دشمنان از قدرت های نرم، نیمه سخت و سخت استفاده می کنند. دانشگاه یکی از مراکز اصلی این مبارزه است. در سال های گذشته تلاش بسیاری برای خارج کردن دانشگاه از صحنه مبارزه انجام شد.

-- در سالیان اخیر، تلاش های خارجی و داخلی بسیاری برای «انقلاب زدایی» و تضعیف روحیه حزب اللهی در دانشگاه انجام گرفته است.

-- "دانشگاهیان باید خود را در صفوف مقدم مبارزه ادامه دار نظام اسلامی با نظام سلطه قرار دهند و ضمن رصد دقیق صحنه درگیری و مبارزه در قبال آن ، احساس مسوولیت انسانی، ملی، اسلامی و بین المللی داشته باشند."

-- " روحیه نقادانه و پرسشگرانه شما در قبال مشکلات درونی نظام باید دلسوزانه و علاج جویانه باشد، اما برخورد شما  در مقابله با دشمن باید قاطع، صریح و همانند برخورد خصمانه خود او، خصمانه باشد."

-- تاکید رهبر انقلاب بر داشتن نقش «فعال» نه «تماشاچی» در حوادث گوناگون تلخ و شیرین.

-- " مجموعه های دانشجویی در برخورد با دشمن خارجی آزاد هستند و برخی ملاحظات در باب مسایل دیپلماسی، بر عهده دیپلمات هاست، اما دانشجویان باید مواضع خود را در قبال مسایل خارجی، صریح و بلند اعلام کنند."

اما فراز اصلی سخنان رهبر معظم انقلاب که در روزهای اخیر، دستمایه شیطنت ها و جنجال آفرینی های ضد انقلاب و دنباله های آنان قرار گرفت، این بخش است:

" گاهی دستگاه های مرکزی فکر، فرهنگ و سیاست دچار اختلال و تعطیلی می شوند که در این وضعیت، باید افسران جنگ نرم، با شناخت وظیفه خود، به صورت آتش به اختیار، تصمیم گیری و اقدام کنند."

سپس رهبر انقلاب با تاکید بر ۴ کلیدواژه به نوعی خطوط قرمزی را تعیین می کنند که این «آتش به اختیار» را ناگزیر می سازد:  استقلال، آزادی، نقش مردم در حکومت(مردمسالاری) و نفی نظام سلطه

-- و در انتها، رهبری دانشجویان را به «شجاعت در اقدام» فرا می خوانند: " تشکل های دانشجویی برای اقدامات خود معطّل نگرانی و ناراحت شدن فلان  فرد یا دستگاه نشود. بلکه جوانب کار را کاملا بسنجند و هر گاه متوجه نادرست بودن اقدام خود شدند، از همان جا برگردند."

***

همان گونه که دیده شد، رهبر انقلاب بار دیگر در راستای همان منظومه فکری و فرهنگی سخن گفتند که از ابتدای رهبری، از همان سال های ابتدایی دهه ۷۰ به آن معتقد بودند، یعنی زمانی که ایشان بحث «تهاجم فرهنگی» را مطرح کردند. حال، تنها بر مبنای تغییرات صورت گرفته در عرصه نبرد فرهنگی و ورود ابزارهای و شیوه های نوین نفوذ، ضربه و استحاله، تاکتیک جدیدی را برای قشر دانشجو مطرح کردند.

به نظر می رسد کم کاری، رخوت و از همه بدتر حاکم شدن «روحیه اداری و کارمندی» صرف بر نهادهای فرهنگی نظام، موجب شده تا رهبر معظم انقلاب این بار بی واسطه و مستقیم، از باب دغدغه های فرهنگی دیرپا و همیشگی خود، به جوانان دانشجوی مومن، متعهد و انقلابی رو کنند و از آن ها بخواهند که برای «جهادگری» در عرصه فرهنگ و نبرد فرهنگی، هر گاه با فکر و اندیشه و تشخیص خود به نتیجه ای رسیدند، معطّل بوروکراسی کُند، کاهل و دلسردکننده نمانند و دست به کار تهیه و تولید فیلم، کتاب، نشریه، نمایشگاه، کارگاه و محتوای فضای مجازی و هر نوع فعالیت فهنگی دیگری شوند که مفید به حال ارزش های دینی و انقلابی است.

بدیهی است که روحیه و کار جهادی، مستلزم «ادبیات» جهادی هم هست. رهبر انقلاب، به عنوان یک خطیب و ادیب مسلط بر کلام، همواره از واژه ها، اصطلاحات، تشبیهات و استعارات به فراخور شرایط برای روشن کردن و ایضاح یک بحث استفاده می کنند. به تعبیر دیگر، حضرت آقا استاد خلاصه کردن مباحث مهم و عمیق در قالب «کدهای» مختصر و پرمغز هستند که کاربرد اصطلاح نظامی «آتش به اختیار» برای کار جهادی در عرصه فرهنگ، کاملا در همین راستا بوده است. و البته فراموش نشود که این سخنان در جمع دانشجویانی بیان شد که بخش عمده آن ها دانشجویانی با روحیه بسیجی، آشنا و علاقه مند به حوزه دفاع مقدس و مسایل رزم و نبرد،  بودند و از این رو هم گوینده به خوبی می دانست که چه اصطلاحی را برای چه عرصه ای به کار می گیرد، و هم شنوندگان به خوبی به عمق و معنای تشبیه به کار رفته از سوی گوینده آشنا بودند.

در آخر باز تاکید می کنیم که ادبیات رهبر انقلاب در دیدار روز ۱۷ خرداد با دانشجویان، خطاب به آن دسته از دانشجویان انقلابی، دغدغه مند، متعهد و معتقد به خط حزب الله بود که به دنبال «کار گِل» فرهنگی با جیب خالی و پوست کلفت در جهت اعتلای ارزش ها هستند، جوانانی که می خواهند پای در میدان مین دفاع از ارزش های دینی و انقلابی بگذارند و در این راه از فشارهای مادی و معنوی و تضییقات، توهین ها و ناسزاها و بدنامی ها نمی هراسند. وگرنه برای آن دسته از «دلاوران» تحت وب که از بام تا شام زیر باد کولر و پشت سیستم‌هایشان در حال «جوک سازی» و هجویه و فحش نامه نویسی نسبت به هر آن چیز جدی و مقدس و ارزشمند هستند، ادبیات «دیپلماتیک»، «گفتمان»، «پارادایم»، «مذاکره»، «معامله»، «سازش»، «تسلیم»و ...به وفور وجود دارد.

بگذارید یک رهبر «انقلابی»، با کلامی که هنوز صلابت میدان های «رزم» را دارد، برای جوانان حزب اللهی باقی بماند.

۰ نظر ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۵۲
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

گلایه امام امت از برخی ائمه جماعت

من با این روش موافق نیستم

در مکتب حزب الله

مردم در صف جماعت منتظر نشسته‌اند؛ حالا آقا بعد از مدتی دوان دوان می‌آید؛ گاهی یک کیف سامسونت هم دستش است! من با این روش موافق نیستم

۰ نظر ۲۷ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۴۸
حسن حیدری
 فیلم/ بیانات اخیر رهبرانقلاب درباره فضای مجازی

رهبرانقلاب در دیدار اخیر:کاری کنید همه از بهره‌های فضای مجازی استفاده کنند، سرعت اینترنت را هم برای استفاده مردم افزایش بدهید،اما در جهت ضرر نرسیدن به افکار عمومی و جوانان!

  00:00           
00:00
 
00:00
         
 

۰ نظر ۲۶ خرداد ۹۶ ، ۲۰:۲۶
حسن حیدری