حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید بایگانی تیر ۱۳۹۶ :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

۳۱۲ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

پاسخ آیت الله جوادی آملی به حسن روحانی:

آنان که با رأی مردم، «امام» می پرورانند و با سقیفه، «ولیّ» می تراشند، امامت را انتخابی می پندارند نه انتصابی


در امامت، سخن از کار خداست، نه کار خلق، و علمی که از کار خدا بحث می کند، «کلام» است، نه فقه؛ امّا آنان که با رأی مردم، «امام» می پرورانند و با سقیفه، «ولیّ» می تراشند، امامت را انتخابی می پندارند نه انتصابی. آنان مسئله امامت را از فعل خدا به کار خلق فرومی کشانند و لاجرم، علمی که در این باره بحث می کند، علم «فقه» خواهد بود.

گروه سیاسی صابرنیوز: حسن روحانی روز چهارشنبه در ضیافت افطار اساتید دانشگاه سخنان در باب نفی مشروعیت انتصابی امامت ابراز داشت که: «امیرالمؤمنین مبانی حکومت و مبنای ولایت را نظر مردم و انتخاب مردم می داند». او در ادامه با قرائت بخش کوتاهی از خطبۀ 92 نهج البلاغه که «لِمَن وَلَّیتُموا اَمرَکُم» ادامه داد: «[علی (ع)] گفت: هرکسی که شماها بروید و برگزینید او را به عنوان ولی خودتان و به عنوان رهبر جامعه من هم اطاعت می کنم، من هم می شنوم و [حکم او را] اجرا می کنم...»

آیت الله جوادی آملی در پاسخ این صحبت های حسن روحانی گفتند: باید دانست که مرز ممتاز تشیع و تسنّن این است که « #امامت» در فرهنگ امامیه، جزو اصول است و در مکتب اهل سنّت، از فروع. ما در علم کلام از امامت بحث می کنیم و آنها در علم فقه؛ زیرا شیعه معتقد است که امامت جانشین «نبوّت» است و نبوّت، کار خلق نیست، بلکه کار خداست؛ ازاین رو بحث درباره آن، بحثی اعتقادی و کلامی است؛ یعنی «یجب عن الله» که نبی بفرستد و «یجب عن الله» که برای نبی، جانشین معصوم تعیین کند.

به اعتقاد امامیه، چون خدا خالق و پرورش دهنده بشر است، فقط او می تواند قانونگذار را تعیین کند؛ بنابراین در امامت، سخن از کار خداست، نه کار خلق، و علمی که از کار خدا بحث می کند، «کلام» است، نه فقه؛ امّا آنان که با رأی مردم، «امام» می پرورانند و با سقیفه، «ولیّ» می تراشند، امامت را انتخابی می پندارند نه انتصابی. آنان مسئله امامت را از فعل خدا به کار خلق فرومی کشانند و لاجرم، علمی که در این باره بحث می کند، علم «فقه» خواهد بود[شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2، ص24.]

گفتنی است که دشمن پیش از آنکه « فقیه» را از صحنه سیاست بیرون کند، «فقه» را خارج می کند و پیش از آنکه «ولی» را از صحنه سیاست بیرون براند و «ائمّه» را منزوی کند، ولایت و «امامت» را منزوی می کند. بیگانگانِ زیرک گفتند و آشنایان خام، پذیرفتند که امامت، کاری مردمی است و تعیین آن از مردم نیز برمی آید!

غرض آنکه هیچ گاه امام را قبل از امامت خانه نشین نکردند، بلکه ابتدا « امامت» و پس از آن «امام» را منزوی کردند. کسی که می گوید: «منّا أمیرٌ ومنکم أمیرٌ»[بنیان مرصوص امام خمینی(ره)، ص247-248.]، امامت را امری مردمی می داند نه الهی! و وقتی امامت، مردمی شد، نصب یا انتخاب آن از سقیفه نیز برمی آید. نخست امامت را از عرش به فرش و از انتصاب به انتخاب آوردند، سپس از نصّ به سقیفه کشاندند و امامت را در سقف سقیفه اسیر کردند و پس از آن، حضرت علی(ع) را خانه نشین کردند.

اینکه در جوامع روایی ما ملاحظه می شود که بخشی از امامت در مسائل اعتقادی شکوفاست و قسمتی دیگر در فقه؛ چنان که امامت، هم در کنار نماز، روزه، زکات، حج و جهاد است و هم همراه نبوّت، برای آن است که یک ضلع آن، کار حتمی خداست (تعیین امام) و ضلع دیگرش کار خلق است (پذیرش ولایت امام). براین اساس، پذیرش ولایت امام همانند اقامه نماز و گزاردن حج و... بر مردم واجب است. آنجا که ولایت در کنار نماز آمده است، درباره کار خلق است و وقتی امامت در کنار نبوّت آمده است، درباره کار خداست.

شیعه امامت را، هم در اصول اعتقادی در کنار نبوّت می نگرد و هم در مسائل فروع، همراه نماز و روزه؛ و اگر گفته می شود که چیزی همتای امامت نیست، برای آن است که امامت شرقاً محدود به اصل و غرباً محدود به فرع است، امّا نماز و روزه، شمال و جنوب و شرق و غربش محدود به فقه و فرع است و این امتیاز برجسته تشیع از برادران اهل سنّت است.[بحارالانوار، ج8، ص197، ح186]


۰ نظر ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۷:۰۷
حسن حیدری
بازخوانی:

دکتر احمدی نژاد: حرف خوردید؛ شمشیر که نخوردید!/کلیپ صوتی

  

 
 
راهکارنیوزــ سخنرانی دکتر احمدی نژاد ، در تاریخ دوشنبه ، ۷ آذرماه سال ۱۳۹۰ و در همایش مدیران بازرسی دستگاه‌های اجرایی در ادامه قابل استماع و دریافت می باشد:

 




متن بخشهایی از سخنرانی:

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم‌ عجل‌ لولیک‌ الفرج‌ والعافیة والنصر واجعلنا من‌ خیر انصاره و اعوانه‌‌ والمستشهدین‌ بین‌ یدیه‌

... آقای زارع گفتند خسته شده‌ایم. خسته شده، پس چرا اینجا نشسته؟ ایام محرم است، حرف خوردید، شمشیر نخوردید که خسته شوید. اینها چیزی نیست. به بزرگان ما حرف‌هایی زدند. به امیرالمؤمنین گفتند که نماز نمی‌خواند. اصلاً نماز یعنی امیرالمؤمنین. او عینیت نماز است و نماز بدون ایشان معنا ندارد. به امام حسین(ع) گفتند از دین خدا خارج شده است؛ کی‌ها گفتند؟ کسانی که بدون صلاحیت جای پیامبر را غصب کردند. به جانشین حقیقی پیامبر گفتند نه تنها تو خارجی هستی، بلکه به گونه‌ای فضا را درست کردند که وقتی امام یعنی تجلی و خلیفه خدا و واسطه فیض خدا، یعنی همه زیبایی‌های عالم و واسطة روزی انسان‌ها، کسی که پیامبر جلوی چشم مردم از او آن همه تجلیل کرد، وقتی می‌خواهند او را بکشند، فریاد می‌زند هل من ناصر ینصرنی، ۷۲ نفر بیشتر جمع نمی‌شوند. در مکه افراد زیادی بودند، نیامدند. بعد آن بساط را راه انداختند، اسارت، اسب دوانی‌ها و قطعه قطعه کردن‌ها و غیره.
حالا دو تا حرف بی‌ربط زدند که بزنند. اگر بنا بود مؤمنین و موحدین با این هجوم و تبلیغات آدم‌های مریض و کوچک از صحنه خارج شوند دیگر اثری از توحید، عدالت نمی‌ماند. بنابراین، خستگی و بی‌حوصلگی نداریم. این حرف‌ها مال آدم‌هایی غیر از شماست. پس همه تا آخر پای کار هستیم. تازه اول عشق است.
باید به روزی برسید که تمام فاسدها، دنیاپرستان، خودخواهان و قدرت‌طلب‌های عالم جلویتان بایستند. حالا کاری نشده. بعضی‌ها اشتباه کردند، بعضی‌ها فریب خوردند. بگذارید جدا شوند. جنگ لازم نیست، همین جنگ است. مگر جنگ چگونه هست؟
دوم، اینکه مأموریت شما جزو مهم‌ترین مأموریت‌هاست. بالاخره سلامت سیستم ضامن ماندگاری سیستم است. فقط بحث تخلف چند نفر که نیست. اگر سیستم سالم باشد، زمین و آسمان هم جمع بشوند جلوی آن نمی‌توانند بایستند. برای اینکه سنت خداست. بنابراین، صیانت از سلامت سیستم بسیار مهم است. به خصوص در نظامی که معتقدیم اسلامی است، لذا باید پاک‌ترین سیستم باشد.
اما کارهایی که شما دارید. یک، صیانت از سلامت سیستم ، دو روان‌سازی و بالا بردن بهره‌دهی سیستم است. مشکلاتی که در جایی پیش می‌آید، زمانی ناشی از اشتباهات افراد است که باید تذکر داد. وقتی ناشی از تخلفات افراد است، باید برخورد شود. موقعی هم ناشی از سیستم است. یعنی به دلیل مقررات، چرخش کارها و فرآیندهاست. این به اندازه آن دو مورد دیگر مهم است. باید در مورد آنها گزارش‌های دقیقی تهیه شودکه ادامه ویژگی آن را عرض می‌کنم.
خیلی جاها مشکل در فرآیندهاست. باید با حوصله آن را استخراج کنیم، پیشنهاد بدهیم و بعد اصلاح کنیم. اگر فرآیند غلط باشد به مردم و کشور آسیب وارد می‌شود.
اما درمورد رسیدگی‌ها؛ اولاً، بازرس باید خودش در رعایت بیت‌المال و قوانین پاک باشد. والا کارش اثر ندارد. ممکن است شب و روز هم بدود و پیگیری هم بکند، اما اثر ندارد. لذا، خودش باید رعایت کند.
دوم، دقت. یعنی بازرس باید از هر حس، بغض و گرایش‌هایی که معمولاً هست، جز خوبی‌ها، عدالت، منافع ملت و ارزش‌های الهی خالی باشد. باید خودمان را تمرین بدهیم که از اینها خالی باشیم. چیزی که برای ما مهم است حق، عدالت و درستی کار است.
چقدر خوب است که وقتی بازرسی می‌کنیم، فرم‌هایی که دستمان است از اسم‌ها پاک شده باشد. مثل سؤالات امتحان نهایی و کنکور که اسم‌ها را از بالای ورقه پاره می‌کنند که معلم تحت تأثیر قرار نگیرد. اگر می‌خواهی از آدم کله گنده‌ای بازرسی کنی، آدمی که دوستش داری یا نداری، آدم معمولی، آدمی که پشت سرش حرف بد می‌زنند، باید همه اینها را کنار بگذاریم. حفظ کرامت و آبروی مردم خیلی مهم است.
بعضی وقتی‌ها می‌خواهیم حقی را احقاق کنیم، ظلمی اتفاق می افتد که آثار منفی آن خیلی بیشتر از آثار مثبت آن احقاق حق است. باید مراقبت کنیم. با هیچ کس نباید رودربایستی داشته باشیم، البته با حفظ احترام. کار شما نوعاً محرمانه است. باید طبقه‌بندی آن حفظ بشود تا بازرسی به نتیجه برسد و اگر لازم شد عده‌ای آن را بدانند. خیلی وقت‌ها لازم نیست عموم مردم نتایج کار شما را بدانند.
در بازرسی‌ها باید اولویت‌بندی باشد. هر کاری را نباید دنبال کرد. آن کارهایی که مهم‌تر، کلیدی‌تر و آسیب زننده‌تر هست باید پیگیری شود. الآن نامه‌های زیادی به دفتر می‌رسد، به همة آنها نمی‌توان رسیدگی کرد، باید اولویت بندی کنیم. شاید دو تا اولویت باشد؛ یکی، جایی که منافع عمومی بیت‌المال به خطر می‌افتد و آسیبی به کشور یا بخشی از کشور وارد می‌شود. دوم اینکه شخصی یا گروهی از زندگی ساقط می‌شوند و حق‌شان پایمال می‌شود، به گونه‌ای که زندگی‌شان زیر و رو می شود. اینها باید در اولویت باشد.
خوب است که دفتر بازرسی ویژه به کمک شما کارها را استانداردسازی کند. شیوه ورود به بحث، استنتاج، شیوه تنظیم گزارش، قضاوت‌ها و پیشنهادها باید برای همه بازرسی‌ها، یکنواخت و استاندارد باشد.
هیچ کاری ارزشمندتر از احقاق یک حق و اعمال عدالت در عالم وجود ندارد. بعضی وقت‌ها یک نفر بی‌پناه، که نه حزب دارد، نه باند دارد، نه پدرش پولدار، آیت‌الله، دانشگاهی و بازاری است و نه خانواده دارد و نه روزنامه دارد و هیچ پناهی جز خدا ندارد، اگر شما حق او را احقاق کنید همة مسیر تاریخ عوض می‌شود. از طرف دیگر ظلم به یک آدم بی‌پناه نیز همین حالت را دارد.
خیلی دنبال انبوه کار نباشید، دنبال دقت و کیفیت باشید. من فکر می‌کنم به فضل الهی می‌توانیم به یک سیستم سالم قابل عرضه به دنیا برسیم. نمی‌خواهم از این نوع گزارش‌هایی باشد که در دنیا منتشر می‌کنند و کشورها را رتبه‌بندی می‌کنند. اینها آدم‌های منصفی نیستند. ما خودمان قانع بشویم که به درجه‌ای از سلامت رسیده‌ایم که اطمینان قلب برایمان بیاورد، قابل عرضه به دنیاست.
بخش مهم آن بر عهدة شماهاست. نشست‌های خود را بیشتر کنید. بحث‌های موضوع‌بندی شده داشته باشید، همه نظر بدهند و تجربیات را روی هم جمع کنید. خیلی وقت‌ها اگر شما با هم ارتباط داشته باشید بعضی از این مسائل که اخیراً پیش آمد، زودتر قابل شناختن است. مثلاً، بازرسی وزارت اقتصاد تذکر داده، اما تجمعی بود و اطلاعات رد و بدل می‌شد، ممکن بود رد پا در جاهای دیگر هم شناسایی شده باشد. جمع‌بندی می‌شد و تصمیم بهتری گرفته می‌شد. نشست‌های دوره‌ای بگذارید.
ان‌شاءالله به سرعت به سوی یک نظام سالم اداری و حکومتی حرکت کنیم. ان‌شاءالله همه موفق باشید. بدانید اگر در مسیر عدالت حرکت کنید، در مسیر حاکمیت امام عصر (عج) هستید و همة سنت‌های الهی یار شما خواهند بود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
۰ نظر ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۷:۰۳
حسن حیدری
فرازی از سخنرانیِ شیخ حسین انصاریان

دختران را نیمه عریان به خیابان بیاورید + کلیپ


  


    00:00           
00:00
 
00:00 

 
         
 
Fullscreen
 
 

دانلود

۰ نظر ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۶:۴۷
حسن حیدری

پروفسور Juma Mikidadi فارغ‌التحصیل دکترای حقوق از دانشگاه ادینبروی اسکاتلند، طی نامه‌ای رسمی به سفارت ایران در شهر دارالسلام کشور تانزانیا، از حسن روحانی بخاطر سرقت علمی در رساله دکترایش، درخواست حق‌السکوتی به مبلغ «۱۵ میلیون دلار» معادل ۵۷ میلیارد تومان کرد.


۰ نظر ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۶:۳۷
حسن حیدری

شاگرد برجسته آیات کشمیری و بهاءالدینی می‌گوید که آیت‌الله بهاء‌الدینی استاد منتظری بود ولی می‌فرمودند او به درد رهبری نمی­‌خورد و کسی به اندازه "آسید علی‌آقا" قادر به اداره کشور نیست.

گفت‌وگوی ویژه با آیت‌الله مبشر کاشانی:

زندان اوین حوزه علمیه شده بود/ آیت‌الله بهاءالدینی فرمودند منتظری به درد رهبری نمی‌خورد

شاگرد برجسته آیات کشمیری و بهاءالدینی می‌گوید که آیت‌الله بهاء‌الدینی استاد منتظری بود ولی می‌فرمودند او به درد رهبری نمی­‌خورد و کسی به اندازه "آسید علی‌آقا" قادر به اداره کشور نیست.

یک شب بارانی در اواخر سال گذشته بود که  بعد از چند ماه هماهنگی به بیت عالمی شریف در قم رفتیم. هنگام ورود بساط درس اخلاق برپا بود. درس اخلاق‌هایی که شب‌های تهران چندسالی است سراغی از آن ندارد یا کمتر دارد. دقایقی پای صحبت‌های عالمانه‌اش نشستیم و سپس باب مصاحبه آغاز شد.

 

به گزارش رجانیوز به نقل از تسنیم، «آیت‌الله شیخ خلیل مبشر کاشانی» متولد 1330 در کاشان است. ایشان در سال 1346 برای تحصیل علوم حوزوی به شهر مقدس قم مشرف شد. وی درباره اساتیدش می‌گوید: "کفایه را نزد آیت‌­الله ستوده خواندیم، قوانین را نزد مدرس افغانی و نزد مرحوم آیت­‌الله نبوی مکاسب هم سطحش و هم خارجش را خواندم ... 10 سال نزد آیت­‌الله گلپایگانی درس خارج ایشان شرکت کردم، مقداری اصول را در خدمت آیت­‌الله شیخ ابوالفضل خوانساری که از علمای بزرگ بود تلمذ کردم" آیات­‌ عظام مرعشی، شیخ­ کاظم تبریزی و میرزا جواد تبریزی از دیگر اساتید وی هستند.

 

آنچه موجب شده تا آیت‌الله مبشر کاشانی با سایر علما قدری تفاوت داشته باشد، هم‌نشینی طولانی مدت وی با عرفای نامدار معاصر از جمله آیت‌الله بهاءالدینی، آیت‌الله کشمیری و مرحوم آقا فخر تهرانی است..." یکی از عنایات حضرت حق به من این بود که من روز اول ورودم به حوزه، با آیت­‌الله بهاءالدینی آشنا شدم یعنی فاصله یک ماه بعد هم نه، همان روز بعد از چند ساعت با ایشان آشنا شدم." و در طول مصاحبه خاطرات بسیاری از اساتیدش نقل کرد.

آیت‌الله مبشر کاشانی در زمان تحصیل از مبارزه غافل نبود. وی از جوانی و آغاز طلبگی، بر علیه رژیم منحوس پهلوی سخنرانی می‌کرد و تا پیروزی انقلاب مبارزات پیوسته ایشان ادامه داشت. از همان سنین جوانی به تشکیل جلسات محرمانه و سازماندهی جوانان مبارز و انقلابی پرداخت و در پایان یکی از سخنرانی‌های افشاگرانه خود که در آن عباراتی چون "دودمان ننگین پهلوی" بکار برده بود، به دنبال محاصره مسجد توسط نیروهای شهربانی، ژاندارمری و ساواک در کاشان دستگیرشد و بلافاصله به زندان کمیته مشترک(مرکز شکنجه ساواک) در تهران منتقل و پس از چند ماه شکنجه و حبس در سلول انفرادی به زندان قصر انتقال یافت.

 

 

شهید محمد مبشر کوچکترین برادر ایشان در سن 16 سالگی توفیق حضور در جبهه یافت و در 21 سالگی در عملیات کربلای 5 به مقام رفیع شهادت نائل شد.

وی بعد از رحلت مرحوم امام (ره) ،از سال 1368 به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت و اکنون تدریس خارج فقه ایشان در حسینیه آیت‌الله مرعشی نجفی ادامه دارد.

خبرنگاران سیاسی تسنیم در سلسله‌ گفت‌وگوهایی با شاگردان مرحوم بروجردی و امام خمینی(ره) و علمای اعلام کاوشی نو در نهضت بنیان‌گذار انقلاب اسلامی خواهند داشت و در این بین به بیان ناگفته‌ها و کمترگفته‌شده‌هایی از تاریخ انقلاب اسلامی می‌پردازند. تاکنون 8 بخش از این گفت‌وگوها شامل مصاحبه با آیات سید جواد علم‌الهدی، فیض گیلانی، علوی گرگانی، قافی یزدی، سیدجعفر کریمی، مرحوم صابری همدانی، سیدرضا بنی‌طبا و یوسف طباطبایی‌نژاد منتشر شده و در آینده نیز ادامه دارد.

 

متن پیش‌ِرو نیز گفت‌وگوی دوساعته خبرنگاران سیاسی تسنیم با آیت‌الله شیخ خلیل مبشر کاشانی است که از منظرتان می‌گذرد:

تسنیم: باتشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، حضرت‌عالی از چه زمانی برای تحصیل به شهر مقدس قم مشرف شدید و مبدأ آشنایی شما با نهضت حضرت امام و ورودتان به مسائل سیاسی از چه تاریخی بود؟

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم. بنده حدود 10 سالم بود که برای زیارتِ حضرت معصومه(ص) با خانواده به قم آمدیم و چون در خانوادۀ مذهبی متولد شده بودم، مذهبی­‌ها ابتدا پیش از همه‌چیز به نماز جماعت اهمیت می­‌دهند. در نماز جماعت آیت­‌الله بروجردی با پدر شرکت کردم، هنوز بالغ و مکلف نشده بودم و مسجد اعظم تازه تکمیل شده بود. (اینها را تقریبی می­‌گویم ممکن است 8 سالم بوده باشد که پشت سر آیت­‌الله بروجردی نماز خواندم) در آن زمان آیت­‌الله بروجردی آنجا نماز می­‌خواند. یک علاقۀ خاصی برای ورود به حوزه در وجود من از همان زمان که پشت سر ایشان نماز خواندم ایجاد شد.

 

عامل دومی که علاقۀ ورود من به حوزه را زیاد کرد این بود که یک شخصی در کاشان بود به نام آیت­‌الله شیخ­ علی نجفی که از بزرگان قم در علم و مفسر قرآن بود. یک دوره کامل تفسیر قرآن را هر شب در طول 30 سال گفت. بسیار زاهد بود. من به ایشان خیلی ارادت داشتم و پای تفسیر ایشان سعی می‌‌کردم شرکت کنم. در همان دوران جوانی این مسئله باعث شد به درس­‌های حوزوی علاقه‌مند شوم. حدود 16 سالگی یک مقداری درس ادبیات خواندم به صورت متفرقه در کاشان، بعد در 17 سالگی آمدم قم و الان هم حدود 50 سال است در قم هستم.

 

چگونه به امام عشق و محبت پیدا کردم؟

حدود 12 سالم بود که مرحوم امام قیام کرد. سال 41 و 42 که حرکت صغری و کبریِ امام شروع شد و من خیلی علاقه‌مند به مرحوم امام شدم بدون اینکه در مورد امام شخصی با من صحبت کرده باشد.

 

یک دعایی است که «اللهم اقذف محبتی فی قلوب عبادک» خدایا محبت من را در قلوب بندگان خودت قرار بده و گویا امام این دعا را خوانده بود و داشت مستجاب می­‌شد، بدون اینکه امام مبلغ خاصی داشته باشد. مردم در قلوب­شان عشق و حب امام بود. در همان جوانی ما عاشق امام شدیم، بدون اینکه از جایی تعلیم ببینیم و این تعلیم، تعلیمِ آسمانی بود و القای حب خمینی در قلوب از ناحیۀ خود حق تعالی و این هم به خاطر عرفان و معنویت مرحوم امام بود.

 

نسل پیرمردهای آن زمان نسل جوان را همراهی نمی‌کردند

نسلِ پیرمردهای آن زمان نه تنها با نسل جوان همراهی نمی­‌کردند بلکه گاهی مانع پیشرفت و حرکت جوان­ها بودند. در عین حال نسل جوان عاشق امام و دنباله­‌رو امام بودند و دنبال این بودند که فرمایشات امام را بشنوند. نواری یا عکسی از امام پیدا کنند لذا من از همان سن 12 سالگی در تمام حرکت­هایی که ضد شاه انجام می­‌شد شرکت می­‌کردم با اینکه سن من هم کم بود. بعد بالغ شدم و از امام تقلید کردم و وارد حوزه شدم و فعالیت من در خط امام از آن زمان آغاز شد.

 

 

تسنیم: از زمان آشنایی با مرحوم امام تا هنگامی که حضرت‌عالی دستگیر شدید، فعالیت‌های سیاسی شما به چه شکل بود و در چه قالبی در قم مبارزه می‌کردید؟

وقتی آمدم قم حقوق و شهریه خیلی کمی داشتم. اول خیابان چهارمردان یک عکاسی بود که صاحبش فوت کرده است. من شب‌ها می­‌رفتم آنجا و ساعت 10 شب که مغازه­‌ها تعطیل می‌شدند، در را از داخل می­‌بست و عکس­های امام و آقا مصطفی خمینی را با هزینه اندک چاپ می­‌کردیم. او به ما گفته بود فقط پول فیلم و کاغذش را به من بدهید چون می­‌دانست ما پول کافی نداریم و من پول کاغذ و فیلم را به ایشان می‌‌دادم و انواع و اقسام عکس‌های امام را تکثیر می­‌کردیم. بعد دسته دسته، در مساجد مثل مسجد آیت­‌الله بهجت نماز که جماعت برگزار می‌شد پخش می‌کردیم یا طلبه‌هایی که می‌­خواستند بروند شهرستان­ها برای تبلیغ محرمانه به آنها می­‌دادند و می­‌گفتند به شهرستان­ها برسانند یعنی مردم ایران باید خمینی را بشناسند.

 

نسل جوان عاشق امام و دنباله­‌رو امام بودند و دنبال این بودند که فرمایشات امام را بشنوند. نواری یا عکسی از امام پیدا کنند لذا من از همان سن 12 سالگی در تمام حرکتهایی که ضد شاه انجام می­‌شد شرکت می­‌کردم

 

همینطور با بعضی از اداری­‌ها که در اداره‌شان اعلامیه­‌ها و فرمایشات امام را تایپ و تکثیر می‌کردند، ارتباط داشتیم. در زمان تعطیلات با کسی که کلیددار اداره بود رفاقت برقرار می­‌کردیم و اعلامیه­‌های امام را محرمانه تکثیر می­‌کردیم، باز همین روند را ادامه دادیم که آمدیم در مساجد معروف قم یا کاشان در بین علاقه‌مندان به مرحوم امام پخش می­‌کردیم. این فعالیت­ها را داشتم و به کسی هم نمی­‌گفتم.

 

همکاری با پدر شهید زین‌الدین برای چاپ رساله آیت‌الله موسوی!

در مورد چاپ رساله مرحوم امام پدر شهید سردار زین‌­الدین در صفاییه یک زیرزمینی را گرفت برای نشر کتاب و با ایشان صحبت کردیم و قرار شد رساله­‌های مرحوم امام را به نام آیت­‌الله موسوی -نه به نام آیت­‌الله خمینی چون ممنوع بود- چاپ کند و ایشان هم قاعدتاً مجانی انجام می­‌داد و بعضی وقت­‌ها یک پول کمی می­‌گرفت و یا اصلاً مجانی بود. ما با پدر ایشان در ارتباط بودیم. ایشان چاپ می­‌کرد و من می­‌گرفتم و رساله­‌های مرحوم امام را به نام آیت­‌الله موسوی می­‌بردم در شهرها پخش می­‌کردم و نظرمان این بود که باید امام شناخته شود.

 

تسنیم: برخی تحلیلگران معتقدند نهضت سرچشمه گرفته از فقه جواهری بوده و حاصل کاوش امام در فقه و به فعلیت رساندن نظریه «ولایت‌فقیه» است. برخی دیگر معتقدند امام چون فیلسوف بودند، آن فلسفه­‌ای که خوانده بودند در نهضت موثر بود ولی به آن وجوه عرفانی حضرت امام کمتر پرداخته شده است. امام سالها در محضر آیت‌الله شاه­‌آبادی عرفان تلمذ کرده بودند. شما به عنوان شاگرد برجسته عرفای معاصر مانند مرحوم آیات بهاءالدینی و کشمیری فکر می‌کنید آموزه‌های عرفانی چقدر در اینکه بخواهند یک نهضتی را به وجود بیاورند، تأثیر داشت؟ چون عرفان در افکار مردم شاید به گوشه­‌نشینی و منزوی بودن تعبیر شود.

 

سوال خوبی است؛ مرحوم آیت­‌الله شیخ یحیی انصاری­ شیرازی{از اساتید برجسته اخلاق و عرفان و شاگرد مرحوم امام} به فین کاشان تبعید شده بود و ما هفته­‌ای یکی دو بار می­‌رفتیم دیدار ایشان. در یکی از دیدارها ایشان فرمودند که ما سه وزنۀ علمی و معنوی در حوزه داریم که جامع بین علم و تقوا هستند، این 3 شخصیت در ایران عبارت‌اند از آیت‌­الله بهاءالدینی، علامه طباطبایی، آیت­‌الله بهجت و یک شخصیت در نجف که آیت­‌الله خمینی است. (زمان شاه امام نمی­‌گفتند، آیت­‌الله خمینی می­‌گفتند) گفت نفی دیگران را نمی­‌کنم ولی این سه شخصیت جامع علم و معنا هستند و در عرفان و در فقه در مرحلۀ عالی و اوج قرار دارند. بعد ایشان گفتند در راس همه آیت­‌الله خمینی -روحی­‌فدا- در نجف هستند که جامعِ علم و معناست.

 

امام(ره) با دو بال فقاهت و عرفان حرکت الی‌الله کرد

نظر بزرگان در آن زمان این بود که مرحوم امام علاوه بر فقاهت و اجتهاد و مرجعیت از نظر معنویت بالاست. با اینکه فیلسوف بود اما از دیدگاه بزرگان کسی به فلسفه ایشان اعتنا نمی­‌کرد و بیشتر به معنویت و عرفان ایشان اعتقاد داشتند که خمینی یک فقیه عارف است و با دو بال فقاهت و عرفان دارد حرکت الی­‌الله می­‌کند. نهضت او مبتنی بر فقاهت و عرفان است و این دیدگاه بسیاری از بزرگان نسبت به ایشان بود.

 

 من با آیت­‌الله بهاءالدینی و با آیت­‌الله بهجت خیلی مانوس بودم. با آیت­‌الله کشمیری هم بعداً که از نجف آمدند ایران تا آخر عمر با ایشان مرتبط بودم که خوشبختانه یکی از عنایات حضرت حق به من این بود که من روز اول ورودم به حوزه، با آیت­‌الله بهاءالدینی آشنا شدم یعنی فاصله یک ماه بعد هم نه، همان روز بعد از چند ساعت با ایشان آشنا شدم. من ساعت 9 صبح با ماشین­‌های قدیم رسیدم قم، رفتم حجره برای اسکان پیدا کنم و ظهر رفتم برای نماز. آیت ­الله بهاءالدینی در کوی سفیدآب نماز می­‌خواندند، رفتم آنجا گفتند دو سه نفر پیشنماز هستند ولی آیت­‌الله بهاءالدینی اهل معناست، من هم عشق داشتم و در ضمن ذهنیت هم داشتم و نام آیت­‌الله بهاءالدینی را از زبان آشیخ یحیی انصاری شنیده بودم.

 

 

آیت‌الله مبشر کاشانی در کنار مرحوم آیت‌الله بهاءالدینی

من ظهر رفتم خدمت ایشان، نماز جماعت ظهر را به ایشان اقتدا کردم و بعد از نماز همه رفتند، خلوت هم بود شاید ده نفر بیشتر نبودند، من نشستم خدمت ایشان آنقدر بی­‌تکلف بود مانند اینکه یک طلبه عادی دارد با یک طلبه عادی دیگر ملاقات می­‌کند، آنقدر عمداً تنزل شخصیت می­‌کرد که طرف در دیدار راحت باشد مانند یک پدر و پسر، با من نشست صحبت کرد و گفت از کجا آمدی؟ خلاصه در حق من دعا کرد و من همان زمان شیفته ایشان شدم و روابط ما برقرار شد به طوری که از اول ورودم به قم تا زمانی که ایشان فوت کرد -که حدود 30 سال طول کشید- با هم مسافرت می­‌رفتیم و من هیچگاه از ایشان جدا نمی­‌شدم و البته اواخر عمر ایشان بیمار شد و باعث شد دیدارها کمتر شود.

 

زمانی که برادر خانم من داماد شد، آیت‌الله بهاءالدینی هم آمد. شب آنجا(کاشان) بیتوته کردیم و شب تا صبح با هم بودیم و صحبت کردیم. مرحوم بهاءالدینی با مرحوم امام غیر از رفاقت، در مباحث فقهی، سالها هم­ مباحثه بودند. اخوی آیت­‌الله بهاءالدینی -حاج آقا محمد- برای من نقل کرد ایشان حدود 16، 17 سال با امام، هم­ مباحثه بودند(اگر 17 سال نباشد، 7،8 سال را حداقل باهم هم‌مباحثه بودند) و به هم شدیداً علاقه‌مند بودند، عارفِ به حق هم بودند یعنی هم مرحوم امام عارفِ به حق آیت­‌الله بهاءالدینی بود و هم مرحوم آیت­‌الله بهاءالدینی عارف به حق حضرت امام بود. من دو سوال مهم آن شب از ایشان پرسیدم.

 

آیت‌الله بهاءالدینی امام خمینی را «افقه» و « اعلم» می‌دانست

اولین سوالم درباره علمیت امام بود که ایشان فرمود "به نظر من آقای خمینی اَعلم است و به نسبت دیگر آقایان اَفقه است". من هم دنبال کسی بودم که بگوید امام افقه است. آیت­‌الله بهاءالدینی کلامی را به خاطر غیرخدا نمی‌­گفت یعنی به خاطر رفاقت و این حرفها  صحبت نمی‌کرد. بعد فرمود علما حرف علما را می­‌فهمند یعنی مثلاً یک فرع فقهی که عنوان می­‌شود می‌­گویند شیخ اینطور گفته است، فلانی اینطور گفته است، آیا این درست می­‌گوید یا این درست نمی­‌گوید؟ امام خمینی سعی می­‌کند ببیند امام صادق و امام باقر چه فرمودند. عمیق شدن در روایاتش بیش از دیگران است و لذا عمق فهم خودش را می­‌خواهد با ارادۀ امام و آن چیزی را که امام اراده کرده است نزدیک کند و لذا فهم او به فقه از همه بیشتر است.

 

مرحوم بهاءالدینی با مرحوم امام غیر از رفاقت، در مباحث فقهی، سالها هم­ مباحثه بودند. اخوی آیت­‌الله بهاءالدینی برای من نقل کرد ایشان حدود 16، 17 سال با امام، هم­ مباحثه بودند، به هم شدیداً علاقه‌مند و عارفِ به حق هم بودند

 

سوال دومم این بود که از نظر عرفان و معنویت شما راجع به امام چه می­‌فرمایید؟ آیت‌الله بهاءالدینی فرمود وقتی که آقا را دستگیر کردند علما به دیدن ایشان رفتند. روزی که من رفتم دیدن ایشان، گفتم "آقا؛ حرکت شما خوب است اما به نظر می­‌رسد سریع است یعنی باید آهسته­‌تر بروید، جامعه این کشش را ندارد که با شما همراهی کند." این تفکر آیت­‌الله بهاءالدینی هم تفکر درستی بود و لذا 14 سال هم طول کشید تا جامعه آمادۀ این حرکت شود و فرمایش آیت­‌الله بهاءالدینی هم یک فرمایش عقلانی بود.

 

ناگفته‌ای از تعبیر آیت الله بهاءالدینی درباره عنایت اهل بیت به امام خمینی

مرحوم امام چه جواب داده بود؟ جواب داده بودند "همه چیز در یدِ قدرت من است، اما من در یدِ قدرت خودم نیستم"! بعد آیت­‌الله بهاءالدینی جمله اول را چنین تفسیر کرد و فرمود ائمه­ هدی(ع) از ولایت تکوینی خودشان شمه­‌ای و جزیی به امام دادند و لذا اگر ایشان اراده کند باران ببارد می­‌بارد حالا اینها مطالبی بود که آیت­‌الله بهاءالدینی راجع به معنویت امام می­‌فرمود. ولایت تکوینی همین است مثلاً به ابر بگوید ببارد می‌بارد. این به ولایت او بود و فرمود آقای خمینی در پاسخ به من گفت همه چیز تا قدری در ید قدرت من است و مراد این است که یعنی مقداری از ولایت کلی را جزئاً به ایشان عنایت کردند.

 

البته شاید اگر این حرف را بخواهید الان پخش کنید حوزه پذیرای این مطلب نباشد ولی این واقعیت، فرمایشی بود که ایشان فرمودند که امام این مقام و منزلت را از نظر معنوی دارد که همه چیز به قدری در اختیار من است. جمله دوم که "من در ید قدرت خودم نیست" یعنی من به امر الله حرکت می‌کنم، یعنی دیگری دارد من را حرکت می­‌دهد. در روایات داریم اگر انسان از نفس خودش عبور کند هیچ حرکت نفسانی ندارد، در مقام تفویض امر الی‌الله است.

 

در ادعیه مناجات شعبانیه و بعضی از دعاها هم هست که خدای مرا با تدبیرت از تدبیر خودم بی­‌نیاز کن. من در کارها تدبیر نکنم و با اختیار خودت من را از اختیار خودم خارج کن. این عرفان است که انسان را از نفس عبور می­‌دهد و به مقام سِلم و تسلیم امر الی­‌الله می­‌ر‌ساند.  این مقام و منزلت سلم و تسلیم و تفویض امر الی­‌الله که در منازل سلوکیه عرفان گفته می‌شود، رسیدن به این منازل به سادگی نیست یعنی باید سالها انسان روی نفس خودش کار بکند تا به یکی از این منازل برسد. در روایات هم داریم "المومن کالمیت بین یدی الغسال" مومن مانند جسدی بین دست غسال است و از خودش اراده‌ای ندارد.

 

اینکه همه چیز به قدری در اختیار من است اما خودم در اختیار خودم نیستم یعنی نمی­‌توانم کُندش کنم یا تندش کنم! من می­‌روم هر چه خدا بخواهد و لذا برای بعضی از اصحاب یا یاران خودش مرحوم امام فرموده بودند ما مامور به تکلیفیم، نه به مامور به نتیجه که چه خواهد شد، این که مامور به تکلیفیم یعنی تکلیف را این می‌­بینم نه از نظرِ فقهیِ تنها بلکه از دید باطن هم تکلیف خودش را این می­‌دیده است که باید اینگونه سخن بگوید و این مطالب را بگوید و لذا تمام کلمات و عباراتی که از زبان مرحوم امام خارج شده است می­‌بینید یک نورانیت خاصی دارد. 

 

می­‌گویند حافظ وقتی شعر می­‌گفت استادش به وی می­‌گفت آنچه روح­‌القدس در دهانت دیشب نهاد چه بود؟ یعنی روح­‌القدس کلمات را بر زبان تو جاری کرد. انسان در بحث سیر و سلوک به جایی می­‌رسد که کلمات را روح­‌القدس به زبانش جاری می­‌کند البته این مقام، مقامِ کمی نیست و هر کسی هم به این مقام نمی­‌رسد و لذا ما در سلوک الی­‌الله دیدیم مرحوم امام(ره) به مقام و منزلت خاصی رسیده بود که مرحوم آیت­‌الله بهاءالدینی هم تاییدش می­‌کرد.

 

پیش‌بینی آیت‌الله کشمیری از پیروزی انقلاب به درخواست امام

خاطره‌ای هم از مرحوم آیت­‌الله کشمیری نقل کنم. ایشان در نجف با آیت­­‌الله خمینی مرتبط شده بود و خود امام از ایشان راجع به آینده سوال کرده بود که درباره آینده چه و پیش­‌بینی می­‌کنید؟ ایشان فرموده بود شما در آینده شاه را سرنگون خواهید کرد و حکومت تشکیل خواهید داد. گفته بود دعا کنید با هم باشیم و آنجا همدیگر را بینیم که اتفاقاً همدیگر را دیدند. مرحوم امام اعتقاد به آیت­‌الله بهاءالدینی و آیت­‌الله کشمیری داشت به اینکه آنها دید باطن دارند و اینها یک عارف کاملی هستند که می­‌توانند حقایق و آینده را ببینند.

 

تسنیم: شما در سال 57 بر اثر مبارزات‌تان دستگیر شدید. علت اینکه فعالیت‌هایتان را علیه شاه شدت بخشیدید چه بود و بعد از دستگیری به کجا منتقل شدید؟

من وقتی مرحوم آیت­‌الله آقا مصطفی خمینی شهید شد و علمای قم  و حوزویان قم حرکت را شروع کردند، من هم دنبال آنها رفتم و از جمله جاهایی که رفتیم منزل آیت­‌الله آشیخ میرزا عاملی، منزل آیت­‌الله مرعشی و این دو جا را یادم است و بعد رفتم کاشان. امام یک بیانیه و فرمایشی کرد که مضمونش این بود که افشاگری مفاسد رژیم شاهنشاهی بر نسل جوان و روحانیت واجب است. قبلش هم من خیلی روی منبر سخنرانی داشتم و در گوشه و کنار برای نسل جوان سخنرانی داشتم و وقتی گفتند واجب است که ما دیگر سریع‌تر حرکت کردیم.

 

من عاشق امام بودم و هر هفته کاشان می­‌رفتم و در گوشه و کنار جلساتی داشتم و نسل جوان را جمع می­‌کردم و راجع به مرحوم امام صحبت می­‌کردم و هر شهری که می­‌رفتم همین کار را می­‌کردم تقریباً به عنوان اینکه می­‌خواهم شرح نهج­‌البلاغه بگویم. به عنوان اینکه می­‌خواهم اخلاق بگویم و به عناوین مختلف هر شهری می­‌رفتم مخصوصاً در کاشان برای نسل جوان، عنوان چیز دیگری بود ولی لابه­‌لای حرفهایم راجع به شخصیت امام، راجع به حرکت و هدف امام صحبت می­‌کردم و همینطور بالملازمه که باید درباره فساد شاه صحبت کنیم، راجع به تشکیلات دولت هویدا و دولت­های قبلی او صحبت می‌کردیم، آن زمان خیلی سخنرانی‌­های ما را می­‌شنیدند و الان شهید شدند تا اینکه امام فرمودند واجب است.

 

همان سالی که آقا مصطفی شهید شد اول سال 57 صریحاً شروع کردیم به سخنرانی علیه شاه، آنقدر صریح بود که بعد ساواکی­‌های کاشان پیغام دادند اینطور که شما صحبت می­‌کنید ما مجبور هستیم شما را دستگیر کنیم، سخنرانی نکن و من گفتم من به وظیفه خودم عمل می­‌کنم شما به وظیفۀ خودتان عمل کنید. 7 روز من صحبت کردم در یکی از مساجد کاشان. مسجد بزرگی بود طبقه بالا خانم­‌ها بودند و طبقه پایین آقایان بودند. در کنار قبر مرحوم آیت­­‌الله رضوی کاشان یک مسجدی وجود دارد که نامش را فراموش کردم، امام جماعت آن آیت­‌الله خراسانی بود. ظهرها نماز می­‌خواند و بعد از نماز من صحبت را آغاز می­‌کردم تا حدود ساعت 2 و سر ساعت هم تمام می‌­شد. 5 دقیقه به پایان­ صحبت­هایم در روز هفتم مانده بود که یکی از مامورین حالا یا چادر سرش می­‌کند می­‌آید بین زن­ها می­‌شنود و با بیسیم پیام می­‌دهد محاصره کنند. زمانی که دعا می­‌کردم تمام ماشین­ها مسجد و خیابان­ها را محاصره کردند و مسجد در یک فلکه کوچکی قرار داشت.

 

در فلکه تقریباً 8 ماشین جیپ شهربانی بود، 4 ماشین ژاندارمری بود دو طرفش نیروهای ژاندارمری بودند که گفتم چه خبر است؟! مگر می­‌خواهید لشکر ببرید؟ خودشان خیلی می­ ترسیدند، ماه رمضان بود من هم روزه بودم، جرئت اینکه با من صحبت کنند نداشتم همینطور نگاه می­ کردند و مسلح بودند، آخر خودم صحبت کردم گفتم شما برای دستگیری من آمدید؟ یکی از آنها گفت بله، گفتم پس دنبال من بیایید. من رفتم ماشین­ شهربانی سوار شدم و آنها دنبال من آمدند البته من یک شب در شهربانی ماندم و مستقیم روز بعد فرستادند ساواک تهران زندان کمیته مشترک.

 

تصویری از سخنرانی آیت‌الله مبشرکاشانی پیش از انقلاب در کاشان

روز هفتم یا هشتم ماه رمضان من را بردند کمیته مشترک در انفرادی. در انفرادی بودم تا عیدفطر یعنی حدود یک ماه من انفرادی بودم و انفرادی کمیته مشترک از هر جهتی سخت است اصلاً خود انفرادی موضوعیت داشت مثلاً روی موکت می­‌خوابیدیم، موکت­های ارتشی­‌ها در قدیم سیاه رنگ و نازک بود و آنقدر نازک شده بود که برآمدگی­ های موزاییک­ها از این موکت­ها بیرون زده بود مانند یک کاغذ نازک بود و ما باید روی آن می­‌خوابیدیم. زندان هم آفتاب‌خور نبود و از زمانی که ساختند یک ذره آفتاب به کمیته مشترک نتابیده است .

 

بعد از انفرادی آمدم سالن، دیگر اتاق­‌های سه نفره و 4 نفره بود، اتاق من روبروی اتاق آیت­‌الله دستغیب بود که تازه دستگیر شده بود. امام جمعه  بندرعباس که اهل دامغان است آقای نعیم­‌آبادی، آقای صادقی، رحیمی و سیف اهالی خرم­‌آباد که از علما بودند با هم بودیم. آقا مصطفی پسر آقای آیت­‌الله شرعی، آقای سردار سعید کریمی نیز در کمیته مشترک بودند. بعد از آن آمدیم زندان قصر.

 

«اوین» حوزه علمیه شد!

تسنیم: روحانیون دربند زندان قصر چه اشخاصی بودند؟

روحانیون اکثراً در زندان اوین بودند. آیت­‌الله منتظری، آیت­‌الله شیرازی، مهدوی­‌کنی همه در اوین بودند و تقریباً می­‌گفتند اوین حوزه علمیه شده است(می‌خندد) تدریس هم داشتند و شنیدم آیت­‌الله منتظری درس خارج تدریس می­‌کردند! ما هم یک درس­هایی را در اینجا شروع کردیم.

 

ماجرای تدریس اخلاق و فقه برای شهید رجایی در زندان

تسنیم: همان درس‌های اخلاقی که برای شهید رجایی در زندان به سفارش خود آن مرحوم آغاز کردید؟

شهید رجایی غیر از درس اخلاق، به من گفت یک بحث­هایی برای ما کنید ما از فقه سردربیاوریم. ما خارج فقه که نمی‌­دانیم چیست. گفتم آقای رجایی من یک چیزی را شروع می­‌کنم که الان در زندان به درد ما می­ خورد. به غیر از احکام بحث­های اخلاقی و معرفتی هم داشتیم. مثلا حکم استفاده از لوازم شخصی کمونیست‌های داخل زندان و ... را آموزش دادم.

 

تنها زندانی باقی‌مانده در زندان قصر!

تسنیم: پس این کلاس‌ها در زندان به پیشنهاد آقای رجایی بود؟

بله؛ آقای رجایی پیشنهاد کرد حالا که هستیم استفاده کنیم. یک مدتی حدود 3 ماه که من در زندان قصر بودم، 4 آبان به مناسبت تولد شاه یکسری زندانیان ابدی و 30 ساله را آزاد کردند از جمله آقای رجایی. البته ایشان دو سال زودتر از ما رفته بود زندان یعنی سابقه زندانش زیاد بود. حدود 2 ماه با هم بودیم و بعد ایشان آزاد شد و من دوم بهمن آزاد شدم که کلیۀ زندانیان سیاسی را از بس مردم تظاهرات کردند نیمه شب که فردای آن شب دوم بهمن بود آزاد کردند. آن زمان هم بختیار روی کار آمده بود و شاه هم فرار کرده بود و کل زندانیان سیاسی را آزاد کردند الا یک نفر!

 

زندانی که هویدا در آن حضور داشت خیلی مجلل بود

تسنیم: آن یک نفر چه شخصی بودید؟

 یک نفر در زندان ماند و آن هم هویدا بود و گفتند هویدا را خود شاه گفته است، دستگیر کنید و خود شاه هم باید دستور آزادی او را بدهد. او در یک اتاق مخصوص بود و من او را ندیدم چون خیلی مجلل بود. یک خانه­‌ای پشت این بندها بود آنجا اتاق تشریفات بود و از حیث خوراک و امکانات همه چیز برای او فراهم بود. ما آزاد شدیم و او در زندان ماند لذا وقتی زندان­ها را آزاد کردند آقای خلخالی پس از محاکمه وی را اعدام کرد.

 

 

حضور چند هزار نفری مردم برای استقبال از زندانیان سیاسی

آن شب همه زندانیان سیاسی آزاد شدند ساعت 1 نیمه شب بود. مردم فهمیده بودند زندانیان سیاسی آزاد می­‌شود آمده بودند و هر زندانی هم آزاد می‌‌شد او را به دوش می­‌گرفتند پیاده تا پای ماشین می­‌بردند و سوار ماشین می­‌کردند. کفش­های من هم نعلین بود و جمعیت آنقدر زیاد بود که کفش­هایم افتاد و گم شد و نتوانستم آنها را پیدا کنم. شاید حدود چند هزار نفر جمعیت زن و مرد پشت زندان جمع شده بودند. پای برهنه ما را به دوش می­‌گرفتند و می­‌بردند کانون وکلا. وقتی رفتیم کانون وکلا یک نفر من را دوش گرفت و برد طبقه بالا، دیدم عرق می‌­ریزد او را قسم دادم این کار را نکن، گفت نه! شما خودتان را برای ما فدا کردید و وظیفه ماست که از شما استقبال کنیم. بعد یک ماشین گرفتند من رفتم تهران خانه یکی از اقوام نزدیکم که در تهران بود.

بعد زنگ زدم کاشان و گفتم که من دارم می­‌آیم کاشان و استقبال من آمدند. آمدند چند فرسخی ورود به شهر، استقبال بزرگی شد دیگر آنجا روی دوش گرفتند از اول شهر تا منزل پدر که خیلی راه بود. در مسیر راه جمعیت بسیاری بود تا وارد شدم علیه شاه سخنرانی کردم. مقابل شهربانی سخنرانی کردم و باز نهضت را ادامه دادیم تا رژیم شاهنشاهی سرنگون شد.

کمونیست‌ها و منافقین در زندان از بحث کردن فرار می‌کردند

تسنیم: در زندان با کمونیست­ها هم بحث اعتقادی داشتید؟

خود کمونیست­ها حاضر به بحث نبودند و الا ما همیشه آمادگی داشتیم مثلاً منافقین هم همینطور. منافقین به افراد خودشان گفته بودند «بایکوت» یعنی حق حرف زدن با بچه مسلمان­ها را ندارید حتی مثلاً جواب سلام را هم نمی­‌دادند، می­‌ترسیدند. قبل از آن من با خیلی­ افراد صحبت کرده بودم که به این گروه­ها گرایش پیدا نکرده بودند ولی تا گرایش پیدا می­‌کردند اولین مطلبی که به اینها می­‌گفتند بایکوت بود یعنی حق ندارید صحبت کنید، چون خودشان می­‌دانستند که دلیل و برهان ندارند و نابود می­‌شوند.

 

کمونیست­ها برای خودشان تشکیلات داشتند، مائوئیست­‌ها، فدائیان خلق و منافقین و مذهبی­‌ها که ما و رجایی­ بودیم. یک دسته هم متفرقه بودند مثلا پسر آیت­‌الله کاشانی که خودشان منفرد بودند. خیلی مومن و مذهبی بود

 

 در زندان کمیته مشترک اینطور نبود. بایکوت نبود و صحبت می­­‌کردیم محکوم می­‌شدند و نمی‌‌توانستند جواب بدهند حالا یا ایمان می­‌آوردند یا نمی­‌آوردند ولی وقتی وارد قصر شدیم تشکیلاتی بود. کمونیست­ها برای خودشان تشکیلات داشتند، مائوئیست­‌ها، فدائیان خلق و منافقین و مذهبی­‌ها که ما و رجایی­ بودیم. یک دسته هم متفرقه بودند مثلا پسر آیت­‌الله کاشانی که خودشان منفرد بودند. خیلی مومن و مذهبی هم بودند ولی تک­رو بودند و به مذهبی­‌ها هم علاقه داشتند و ارتباط هم داشتند ولی در مجموعه خودشان را قرار نمی­‌دادند و عضو نمی‌‌شدند.

متقی‌تر از شهید رجایی در زندگی‌ام ندیدم

تسنیم: غیر از مرحوم شهید رجایی چهره معروف دیگری هم در زندان یادتان هست؟

بله؛ آقای غرضی و بهزاد نبوی بودند. آقای رجایی پیشنماز آنجا بود تا زمانی که روحانی نبود. ما از بند خودمان می­‌آمدیم بند آنها سعی می­‌کردیم یا خودمان نماز جماعت تشکیل بدهیم یا نماز جماعتی که مذهبی­‌ها دارند برویم.

مذهبی­‌ها هم آقای رجایی را پیشنماز کرده بودند ولی آقای رجایی وقتی می­‌خواست پیشنماز شود نگاه می­‌کرد ببیند فرد روحانی یا آخوندی هست یا نیست اگر روحانی بود نمی­‌ایستاد و کنار می­‌رفت. خیلی متدین و اهل تقوا بود و واقعاً من متقی­‌تر از رجایی در زندگی­‌ام ندیدم. با ایمان­تر، محکم­تر، استوارتر، رجایی مجسمۀ دیانت و ایمان بود.

صحنه استقبال از آیت‌الله مبشر کاشانی بعد از آزادی از زندان

تسنیم: شما بازجویی هم می‌شدید؟

بله مرتب! بازجوی من تهرانی و ظاهراً فروتن بود، اوایلی که من وارد شدم زیر شکنجه بودم ولی تقریباً ده روزی که گذشت یکدفعه گفتند از صلیب سرخ و کشور فلان دارند می­‌آیند بازدید. یک دستور رسید که کلاً شکنجه­‌ها را تعطیل کنید، یکدفعه دیدیم مهربان شدند و اوضاع اصلاً تغییر کرد. بعد دیدیم تشک­هایی به قطر 3 سانت از ارتش آوردند، حالا ما شب­‌ها روی زمین می­‌خوابیدیم و من دیسک کمر گرفتم از بس نمور و سفت بود و بعضی از شکنجه‌گران زیر بدن بعضی­‌ها آب هم می­‌ریختند یعنی سطل آب سرد می­‌ریختند از زیر در می­‌آمد داخل.

ماجرای انواع شکنجه‌های کمیته مشترک

زمانی که من را دستگیر کردند اواخر تابستان بود و بعد کشیده شد به زمستان و هوا سرد شد. زمستان نه بخاری و نه وسیله گرمایشی بود. روی موکت هم می­‌خوابیدیم بدون پتو تا اینکه گفتند از صلیب سرخ می‌خواهند برای بازدید بیایند. دیدیم یکدفعه مهربان شدند تشک­های ابری با قطر زیاد آوردند بعد ما هم خوابیدیم دیسک کمر من بدتر شد. طبی نبود یک ساعت می­‌خوابیدیم گود می­‌شد و کمرم درد می‌­گرفت، من دو ماه و نیم که در کمیته مشترک بودم بحث خواب ما بزرگترین شکنجه بود که دیسک من ماند و الان هم وجود دارد.

بلندگوها را روشن می­‌کردند و صدای شکنجه دیگران که جیغ و فریاد می­‌کشیدند را پخش می­‌کردند. اعصاب ما را خرد می­‌کردند و یک چند ساعتی می‌گذشت دوباره شروع می­‌کردند. بعضی از زندانیان بغل دست ما هم داد و شیون می­‌کردند، مثلاً آقای سیف از علمای خرم­­‌آباد بود، او را دستگیر کرده بودند و پیرمرد بود. مدام داد می­‌زد که من تنگی نفس دارم، حالا در را بستند یک پنجره به اندازه قطر 10 سانت داشت و آن را هم بسته بودند. یک پنجره با میله آهنی پشت آن جوش داده بودند که یک توری داشت و پشت آن هم یک پنجره بود که یک مقدار هوا بیاید. افرادی که بیماری داشتند مانند آیت­‌الله سیف داد می­‌کشید نمی­‌توانم نفس بکشم.

تسنیم: ادعیه و قرآن در دسترس شما بود؟

اصلاً هیچ کتاب و روزنامه­‌ای نداشتیم، نه تسبیح و نه انگشتر چون می‌گفتند ممکن است قورت بدهید و با آن خودکشی کنید. البته پیش خودشان می‌گفتند ممکن است روزنامه را بخورند و خودکشی کنند و چنین تصوراتی داشتند ولی چیزی نداشتیم نه هم­ سخنی و نه چیزی تک بودیم. من آنقدر به این دیوار نگاه کردم و یادم است که می­‌دانستم روی دیوار چند خط وجود دارد از بس دیوار را نگاه کرده بودم. این اتاق به اندازه­‌ای بود که فقط یک آدم بخوابد، اصلاً نمی­‌شد راه رفت.

گفتم به امام نگویید من زندان رفته‌ام

تسنیم: بعد از پیروزی انقلاب آیا دیداری با مرحوم امام داشتید؟ ماجرای مسئولیت حضرت‌عالی در منطقه فارس و برخورد با گروهک‌ها چه بود؟

مرحوم امام آمد قم بعد از انقلاب، من از زندان آزاد شدم و همه زندانیان سیاسی هم دیدار ایشان می­‌رفتند. بعد به رفقا گفتم خصوصی برویم دیدار ایشان. مسئول ملاقات­‌ها آقای علی اکبر محتشمی بود و گفت شما ساعت فلان بیاید دیدار خصوصی، البته دوستان به من گفتند بیا برویم من گفتم به یک شرط می­‌آیم که به امام نگویید ما زندان بودیم و آزاد شدیم، گفتند چرا؟ گفتم یک حرکتی بوده برای خدا و خدا خودش مزد ما را می­‌دهد و از این جهت به ایشان نگفتیم و ایشان را زیارت کردیم.

بعد از 5 دقیقه هم آیت­‌الله خزعلی آمدند دیدن ایشان و در جمع ما و چند نفر هم از لبنان آمدند. صحبت­هایی هم مرحوم امام با لبنانی­‌ها داشتند، بعد با آیت‌­الله خزعلی صحبت کردند و دوست ما هم یک سوالی از امام داشت و تقریباً نیم ساعتی در خدمت امام بودیم و رفتیم.

برخورد با گروهک‌های چپ در استان فارس

آقای شرعی خدا رحمتش کند. ایشان و آقای مومن به من گفتند نمایندگی امام را در "مَمَسنی" به شما بدهیم. خیلی اصرار کردند، من را به عنوان نماینده امام فرستادند، آن زمان هم نماینده امام که می­‌فرستادند جامع بود یعنی در سپاه نماینده امام بود، قاضی بود و حکم می­­‌توانست بدهد نماینده جامع مانند والی زمان امیرالمومنین بود. آن زمان دیدگاه­شان این بود که نماینده امام به عنوان والی باید باشد، ما می‌رفتیم آنجا شهرداری اِذن می­‌گرفت که چه کنیم و چه نکنیم. همه می­‌آمدند که ما چه کنیم و از طرفی اختلافاتی که هم مردم داشتند می‌آمدند نزد ما و می‌­گفتند شما حکم شرعی آن را بگویید، از طرفی در مقر سپاه وارد شدم و معارف می­‌گفتم. بحث­های معرفتی می­‌کردم.

چپی­‌ها آنجا قیام کردند که توسط بچه­‌های سپاه سرکوب کردیم و داستان­های مفصلی دارد. مدتی بودم و بعد آمدم نزد آقای شرعی. شهردار منطقه زنگ زد که او(من) خیلی مدیریتش خوب است و این آقا را بفرستید. تمام اینجا را طی یک ماه امن و آباد کرده و روحانی­‌ای به مدیریت ایشان ندیدیم. آقای شرعی به من گفت برو گفتم نمی­‌روم، گفت چرا؟ گفتم می‌­خواهم درسم را ادامه بدهم، آقای شرعی هم عصبانی شد گفت ایشان راه اجتهاد را گرفته است و حاضر نیست همکاری کند.

اولین دیدار با رهبر انقلاب در مسجد کرامت/آیت الله خامنه‌ای خوشفکر و قدرت استباط بالایی داشت

تسنیم: با آیت‌الله خامنه­‌ای هم قبل از انقلاب مراوده­‌ای داشتید؟

آیت­‌الله خامنه­‌ای نوعاً تبعیدی بود یعنی زندانی ایشان به نسبت تبعیدشان کمتر بود. بعد از اینکه ایشان از تبعید برگشت در مسجد کرامت مشهد شروع کرد به صحبت کردن، ما رفتیم مشهد گفتند آقای خامنه­‌ای دارد نهج­‌البلاغه می­‌گوید و منبر او آزاد شده است چون ممنوع‌المنبر بود. گفتیم باشد، سال حدود 51 بود. ایشان مسجد کرامت صحبت می­‌کرد و ما با بچه‌های کاشان رفتیم پای صحبت­های ایشان و صحبت­های خوبی داشت و بعد من خصوصی با ایشان صحبت کردم ولی فکر نمی­‌کنم الان یادشان بیاید. این اولین دیدار من با ایشان بود که در مسجد کرامت داشتیم و فرد خوش­فکری بود و قدرت استنباطش خیلی بالا بود.

زندانی اوین می‌گفت در جمع علمای زندانی آقای خامنه‌ای همچون کعبه‌ای بود که دیگران باید دورش طواف کنند

خاطره دیگرم مربوط به زندان است. یکی از افرادی که از زندان اوین آزاد شده بود شخصی به نام سیدحسین باقری بود. بعد آمد کاشان دیدن من و من هم از زندان آزاد شده بودم و من به او گفتم زندانیان اوین را چگونه یافتی؟ گفت آنجا بحث تفکرات و شخصیت­‌ها بود ولی هیچ کدام مانند آقای خامنه‌‌ای بینش فکری ندارد. گفتم عجب! من آقای خامنه­‌ای را دیده بودم و کتاب­‌هایش را هم خوانده بودم ولی هیچ‌وقت شناخت اینطوری نداشتم، این همه آقایان در زندان بودند. آقای منتظری، ربانی­‌شیرازی، طالقانی و... بودند.

 آیت‌الله بهاءالدینی می‌گفت بهتر از آقای خامنه‌ای برای اداره کشور سراغ ندارم

بعد گفت یک جمله می­‌گویم «آقای خامنه‌­ای به منزله کعبه­‌ای است که آقایان باید دور آن طواف کنند» آن زمان ایشان این حرف را به من گفتند. یک جمله­‌ای هم آیت­‌الله بهاءالدینی فرمود که در بین این جماعتِ مسئولین مملکت ما بهتر از ایشان (آیت­‌الله خامنه­‌ای) برای اداره کشور و رهبری سراغ ندارم.

آیت الله بهاءالدینی می‌فرمودند آقای منتظری به درد رهبری نمی‌خورد

تسنیم: قبل از انتخاب خبرگان رهبری آیت‌الله بهاءالدینی این حرف را زدند؟

خیر؛ این جمله از زمان قائم­‌مقامی آقای منتظری مطرح  بود. اهل دل آقای منتظری را قبول نداشتند، اهل سیاست هم می­‌گفتند ایشان سادگی دارد آنها هم قبول نداشتند و می­‌گفتند زود فریب می­‌خورد. اهل دل هم می­‌گفتند او توانایی ندارد و لذا او را قبول نداشتند. آقای منتظری شاگرد آیت­‌الله بهاءالدینی بود و همچنین آقای مطهری نزد ایشان درس می­‌خواندند و ایشان به آقای منتظری بی­‌علاقه نبود ولی می‌فرمودند نمی­‌تواند و به درد این کار نمی­‌خورد و فرمود در بین این افراد ما هر چه فکر می­‌کنیم در بین مسئولین و کسانی که هستند کسی مانند آسیدعلی آقا نمی­‌تواند کشور را اداره کند، در دیداری که من داشتم گفت حتی چند جا هم گفته بود به آقای حیدری­‌کاشانی هم گفته بود چون او هم برای من نقل کرد.

دیدار مقام معظم رهبری با آیت‌الله بهاءالدینی

تسنیم: شما در درس مرحوم آیت‌الله شریعتمداری هم می­‌رفتید؟

 خیر؛ اما هر کس به مرحوم شریعتمدار توهین می­‌کرد ناراحت می­‌شدم اما سر سوزن هم از او طرفداری نکردم. می­‌گفتم سید است، مرجع است، من راضی نیستم جلوی من به او اهانت کنید ولی هرگز درسش نرفتم و هرگز نماز او شرکت نکردم.

مرحوم «شریعتمداری» و «منتظری» فریب اطرافیانشان را خوردند

تسنیم: چرا کار ایشان یا امثال آیت‌الله منتظری به رویارویی با انقلاب کشیده شد؟

بالاخره همه باید به خدا پناه ببریم. یک نفر رفته بود نجف زیارت و می‌گفت بعد از زیارت رفتم خدمت امام که امام آنجا تبعید بود. گفتم آقا نصیحتم کنید؟ گفت من دفعه اول است می­‌آیم نجف و کربلا از خدا چه بخواهم؟ امام خمینی سرش را بالا آورد و گفت: فقط عاقبت­ بخیری، عاقبت­ بخیری.  ما این 30 سال بحث عاقبت­‌بخیری را دیدیم. خیلی‌ها زحمت کشیدند، آقای منتظری کم برای انقلاب زحمت نکشید، خیلی خون دل خورد، پسرش شهید شد، خودش شکنجه شده بود و رنج­ها و مشقت­‌ها کشیده بود، یک سادگی باعث شد از مهدی هاشمی دفاع کرد و کار خراب شد و در داستان مهدی هاشمی فریب خورد. در علم هم واقعاً ملا بود، خدایی از نظر علمی لیاقت رهبری را داشت اما از حیث مدیریتی و ذکاوت و هوشیاری کمبود داشت.

مثلا شریعتمداری مرجعی بود که علامه طباطبایی معتقد به علمیت او بود ولی یک چنین شخصیتی که شاید 5 میلیون در ایران مقلد هم داشت در عین حال می­‌بینیم بر اثر یک اشتباه فریب فرزندش را خورد. یکی از امور مهم این است که ما هر چه تحلیل کردیم، تحقیق کردیم، تدبر کردیم در آقایانی که زمین خوردند دیدیم از بیت خودشان زمین خوردند یا پسرش یا دامادش یا مسئول دفترشان. می‌گفتند امام پیش خواهد رفت چون از کسی فریب نمی‌خورد و نظر خودش را انجام می­‌دهد. مرحوم شریعتمدار فریب فرزندش را خورد، منتظری هم فریب دامادش را خورد. باید دعا کنیم برای عاقبت‌­بخیری­ مان.

پیش‌بینی آیت‌الله بهاءالدینی

تسنیم: گویا مرحوم آیت‌الله بهاءالدینی درباره انشعاب مجمع روحانیون از جامعه روحانیت یک پیش‌بینی کردند و شما بعد از فتنه 88 به این خاطره اشاره‌ای داشتید.

بله؛ یک روز من خدمت آیت­‌الله بهاءالدینی بودم. نماز مغرب و عشاء خوانده شد و مردم رفتند. ایشان بعد از نماز سیگار می­‌کشید و رسماً اینطوری بود هر وقت من را می­‌دید احوالپرسی می­‌کرد و خوب تحویل می­‌گرفت و خیلی من را دوست داشت. بعد من سلام کردم جواب داد دیدم در فکر است گفتم آقا گویا ناراحتید؟ دیدم روزنامه­‌ای جلویش بود که یک طرف عکس آقای کروبی بود و یک طرف عکس آقای مهدوی­‌کنی و نوشته بود "روحانیت و روحانیون از همه جدا شدند". فرمود من برای آینده این مطلب ناراحتم. جدا شدن اینها از همدیگر یعنی چه؟ واقعاً نمی­‌توانستیم درک کنیم، او می­‌گفت من ناراحتم و خداوند با انبیاء خودش هم خویش و قومی نداشت و آنها را تنبیه می‌­کرد ما بعضی از آخوندها فکر می­‌کنیم از انبیاء به خدا نزدیکتریم هر کاری دلمان بخواهد می­‌کنیم، این مطلب آینده خطر دارد، این مسیر خطر دارد.

بعداً دیدیم بله اینطور شد. آقای مهدوی که بازوی رهبری بود مشکلی درست نمی‌­کند، این(کروبی) است که گاهی مطالبی می‌گوید که بوی جدایی می‌آید و آخر هم به اینجا کشیده شد که دیدید و گفت من از آینده‌­اش می­‌ترسم این بود که قضیۀ رخ داد، نام نبرد گفت آیندۀ این خطر دارد و من احساس خطر می‌­کنم و آینده خوبی برای آن نمی­‌بینم، 20 سال گذشت و ایشان هم فوت شد و تازه فهمیدیم منظورش از آینده چه بوده و خطر چه بوده است.

 

تسنیم: مقام معظم رهبری اخیراً در صحبت‌هایشان خیلی به روحیه انقلابی و انقلابی بودن مسئولان تاکید دارند و در در دیدار با اعضای مجلس خبرگان فرمودند که اعضای خبرگان باید انقلابی بمانند و انقلابی عمل کنند. شما به عنوان شخصیتی که سالها برای پیروزی انقلاب زحمت کشیده‌اید، نظرتان درباره توصیه اخیر رهبر معظم انقلاب مبنی بر انقلابی‌گری چیست؟

علما و عارفان پاک­‌نیت مانند مرحوم بهاءالدینی که اهل غرض و مرض نبوده و نیستند، موید این دو(امام و رهبری) بودند و در عین حال درد دین داشتند و درد حقوق مردم داشتند اگر به دین آسیب برسد اینها ناراحت می­‌شوند چه زمانی که مرحوم امام بودند چه زمان رهبر معظم انقلاب اگر به حقوق و یا دین مردم آسیب وارد شود همه ناراحت هستند و اعتراض می­‌کنند و اعتراض هم معنایش این نیست که اگر بگوییم در زمان امام خمینی اینجا اشکال پیش آمد منظور این است که اشکال به خود امام خمینی وارد می­‌شود.

 

آیا امیرالمومنین والی برای شامات نمی­‌فرستاد؟ مردم از ولات شکایت نمی­‌کردند؟ آیا امیرالمومنین می­‌تواند انسان معصوم پیدا کند بگذارد که والی شام یا مصر باشد؟ اصلح را انتخاب کرده است و اصلح آنجا مشغول به کار شده و به کارش هم اشکال وارد می­‌شود. ما نمی­‌توانیم بگوییم چون اشکال دارد پس  تقصیر امیرالمومنین است که او را فرستاده است! آیت­‌الله خامنه­‌ای که نمی­‌تواند از کره مریخ نیرو بیاورد. همین کسانی که هستند خود این نیروها خیلی همدیگر را می­‌زنند. انصافاً در حوزه علمیه مانند ایشان هوشیار نداریم در عین حال  اشکالاتی هم در کشور هست و این اشکالات باید برطرف شود.

 

هرکس اشکالات کشور را ابزار تخریب انقلاب قرار دهد خیانت کرده است

طلبه­‌ها از من سوال می‌کنند نظرتان درباره مشکلات جامعه چیست؟ گفتم به نظر بنده هر کس ساکت بنشیند به انقلاب خیانت کرده است، عیب­ها را نگوید به خون شهدا و انقلاب ظلم کرده است و هر کس بزرگتر از آنچه هست بگوید باز هم خیانت کرده است و هر کس بخواهد این اشکالات را ابزار قرار بدهد برای تخریب انقلاب خیانت کرده است. ما می­‌گوییم در ادارات رشوه­‌خواری است اگر نگوییم به انقلاب و خون شهدا خیانت کرده‌ایم اما اگر همین مطلب را ابزار قرار بدهیم برای تخریب رهبری و نظام و برای اینکه مردم سرد شوند و دلگرمی نداشته باشند، این هدف، هدف شیطانی است و حرام است و مسلماً گناه کبیره است. هر دو خیانت است، بزرگنمایی عیب خیانت است و سکوت در برابر عیب خیانت است.

 

مردم مخصوصاً علما به انقلاب با دید فرزند خودشان نگاه می‌کنند و شکنجه و زندان دیده‌اند. یکسری بی­‌تفاوت بودند و الان هم بی­‌تفاوت هستند، یکسری هم خودشان را سر موقع رساندند، مانند کسی که می­‌رود هیات نه سینه می­‌زند نه عزاداری می­‌کند نه سخنرانی را گوش می­‌کند اما تا سفره پهن می­‌شود قبل سینه­‌زنان، اول از همه سر سفره نشسته است. انقلاب هم این است. ما خیلی را دیدیم نه رنج دیدند، نه شکنجه دیدند و نه زحمتی کشیدند تا سفره انقلاب پهن شد ابتدا او نشست.

 

ذکری که آیت‌الله کشمیری برای رهبر انقلاب توصیه کرده بود

تسنیم: درباره دیدار حضرت‌عالی با رهبر معظم انقلاب سوالی داشتیم. رهبری سال 89 به قم تشریف آوردند و شما هم به دیدار ایشان مشرف شدید، در این دیدار صحبت خاصی بین شما و حضرت آقا رد و بدل شد؟

در این دیدار از دفتر آقا به ما زنگ زدند که آیت­‌الله خامنه­‌ای قرار است به قم بیایند. گفتند برای ملاقات می­‌خواهید برای شما وقتی تعیین کنیم؟ گفتم بله، قطعاً. گفت فرداشب بیایید. برای آقایان دیگر نیز همین کار را کرده بودند. هر شب یکی دو نفر از آقایان را دعوت کرده بودند که این 10 شب بروند دیدن ایشان. وقتی ما رفتیم آقای مومن بود و 40، 50 نفر دیگر از بزرگان هم بودند.

دیدار علما و مراجع با رهبر انقلاب در سفر به قم سال 89

از راست به چپ: آیت الله گرامی قمی، رهبر معظم انقلاب، آیت الله مبشر کاشانی، فرزندان آیت الله وحید خراسانی

این مطلبی که می‌خواهم بگویم اولین بار است. چند سال قبل آیت‌­الله کشمیری فرمودند اگر که هر زمانی آیت‌الله خامنه­‌ای را دیدید این ذکر را به آقای خامنه­‌ای بدهید و بگویید این ذکر مخصوص شماست و برای استحکام نظام لازم است آن را بگویید. ما وقتی رفتیم ملاقات دم در رسیدم و یاد فرمایش آقای کشمیری افتادم. بعد از احوالپرسی نزدیک یک ساعت در خدمت رهبر انقلاب بودیم و  گفتم آیت‌الله کشمیری برای شما یک پیامی دارد و ذکر را گفتم. ایشان خیلی خوشحال شد و گفت خود آقای کشمیری گفته است؟! گفتم بله خودش به من گفته.

۰ نظر ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۶:۲۷
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

سیلی موشکی - عبادت رمضانی


۰ نظر ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۶:۱۴
حسن حیدری
گزارش خبری تحلیلی کیهان

در حالی که قرارداد با شرکت نفتی توتال از سوی متهمان کرسنت امضا شده و بوی کرسنت از آن استشمام می‌شود، اما جریان رسانه‌ای زنجیره‌ای تلاش می‌کند با موافق جلوه دادن کل نظام با این قراردادها، برای خود شریک خطا بتراشد.


سرویس اقتصادی-

روز دوشنبه وزارت نفت با کنسرسیومی به رهبری شرکت فرانسوی توتال قراردادی به ارزش اسمی 4/8 میلیارد دلار برای توسعه فاز 11 پارس جنوبی امضا کرد که طی این چند روز، واکنش‌های مختلفی در پی داشته است. این قرارداد که در چارچوب قراردادهای جدید نفتی موسوم به IPC منعقد گردید، توسط گروهی از مدیران صنعت نفت طراحی و اجرا شده که بطور مستقیم یا غیر مستقیم همان دست‌اندرکاران انعقاد قرارداد کرسنت بوده‌اند.
فرد امضا‌کننده از طرف شرکت نفت همان کسی است که به خاطر فساد و خسارت حداقل 18 میلیارد دلاری قرارداد کرسنت برای کشورمان، محکوم به انفصال از خدمت شده است. با رای دیوان عالی کشور، حکم محکومیت و انفصال از خدمات دولتی او در زمان مدیر عاملی شرکت ملی نفت در ارتباط با قرارداد کرسنت، قطعی است.
روز رأی اعتماد به زنگنه هم نمایندگان هشدار دادند که با توجه به امضای قرارداد کرسنت در زمان مدیریت زنگنه، در صورت انتخاب مجدد او به عنوان وزیر، بهانه به دست طرف مقابل داده می‌شود و دیگر قادر به اثبات وقوع فساد و رهایی از پرداخت جریمه نخواهیم بود، اما با اصرار دولت و برخی نمایندگان شد آنچه شد. امروز هم آقایانی که باعث و بانی این اتفاقات بوده‌اند، به هر دری می‌زنند تا اذهان جامعه به سمت و سوی پرسش درباره عوامل بروز فساد کرسنت نرود.
نکته دیگری هم وجود دارد که نگرانی‌ها را نسبت به ابعاد خسارت‌آفرین قرارداد توتال تشدید می‌کند. قرارداد با توتال محرمانه است و وزارت نفت حاضر نشده جزئیات آن را منتشر کند. یعنی این بار هم قرارداد محرمانه دیگری در دست متهمان کرسنت قرار گرفته است! این پنهان‌کاری حتی شامل نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی هم می‌شود. همین موضوع باعث شده است احتمال بروز فسادهایی همچون کرسنت در قرارداد با توتال و امثال توتال تقویت شود. چرا که در ماجرای کرسنت هم دقیقا همین محرمانه‌بازی‌ها رخ داد و حتی با فشار مدعیان آزادی بیان(!)، پرداختن به کرسنت تا مدت‌ها در رسانه‌ها ممنوع بود و سرانجام وزیر ارشاد همین دولت اعلام کرد جریمه 14 میلیارد دلاری در دامان کشور نشسته است.
فرار از پاسخگویی با حمله به منتقدان
جریان رسانه‌ای حامی دولت در روزهای گذشته تلاش کرد با هیاهوی رسانه‌ای، این قرارداد را دستاورد برجام جلوه دهد تا بلکه سابقه امضا‌کنندگان داخلی و خارجی آن و امتیازاتی که به بهانه جذب سرمایه‌گذاری خارجی به فرانسوی‌های بدسابقه دادند به چشم نیاید.
یقینا هیچ فرد دلسوزی مخالف با جذب سرمایه خارجی نیست ولی افرادی که خود را قادر به پاسخگویی نسبت به ابهامات قرارداد با توتال نمی‌دید، با انتشار عکسی از یک کارشناس اقتصادی در روز امضای قرارداد و درج تیترهایی همچون «حضور یکی از معتمدین اقتصادی رهبری هنگام عقد قرارداد با توتال»، ادعا کردند که این فرد چون در دفتر رهبر انقلاب رفت و آمد دارد، پس قرارداد با توتال مورد تأیید رهبری است و با این حربه هجمه‌ای گسترده‌تر به منتقدان قراردادهای نفتی جدید کلید زدند.
یکی از همین روزنامه‌ها که مدیر مسئول آن از نمایندگان لیست امید در مجلس می‌باشد، نوشت: «اینها از جمله مواردی نیست که اجازه داده شود دولت یا وزارت نفت بدون هماهنگی کاری کنند. از همه اینها گذشته هر نوع تخلفی از حقوق و قانون اساسی را می‌توان از طریق مراجع رسمی به چالش کشید. قراردادی که مخالف قانون باشد به سهولت در مراجع رسمی چه در دادگاه‌ها، چه مجلس و چه شورای نگهبان و از همه مهم‌تر رهبری، نقض خواهد شد.» غافل از اینکه به همان دلیلی که متهمان کرسنت به جای محاکمه، امروز پای قرارداد با توتال نشسته‌اند، این قرارداد هم ممکن است بدون طی مراحل قانونی اجرا شود.
در جست‌وجوی شریک خطا
این اقدام هماهنگ رسانه‌های حامی دولت از چند جنبه قابل بررسی است. نخست آنکه همین دست و پا زدن برای همراه کردن مجموعه نظام با سیاست‌های نفتی دولت یازدهم، نشان از سوراخ‌های گشاد در این قراردادها و تلاش برای یافتن شریک خطا دارد.
دیگر آنکه، بر اساس اطلاعات به دست آمده، آقای آقامحمدی که از کارشناسان عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام می‌باشد، نماینده دولت در این جلسه بوده و از سوی اسحاق جهانگیری، معاون اول روحانی به ماجرای قراردادهای IPC ورود کرده است.
رجانیوز هم در این باره گزارش داد که انتشار گسترده تصویر علی آقامحمدی در کنار زنگنه در مراسم عقد قرارداد با توتال و سپس انتشار این ادعا که وی «مشاور اقتصادی دفتر رهبری» است برای القاء این تصور که در واقع آقا محمدی نماینده دفتر در این قرارداداست، ترفندی بود که از ساعاتی پس از انتشار خبر عقد قرارداد با توتال با قدرت از سوی کارتل بزرگ رسانه‎ای- سیاسی و اقتصادی حامی قراردادهای IPC در دستور کار قرار گرفت، اما بررسی های دقیق نشان می دهد که علی آقامحمدی در طول بررسی قراردادها در یکسال گذشته و در هنگام عقد قرارداد با شرکت توتال، به عنوان نماینده دولت روحانی با حکم جهانگیری و در قالب نماینده «ستاد اقتصاد مقاومتی دولت» در همه مراحل حضور داشته است!
 اسحاق جهانگیری در پی‌نوشت نامه انتقادی گروه «دیده‌بان شفافیت و عدالت» از مدل قراردادهای IPC این انتقادات را جهت بررسی به بیژن زنگنه و علی آقامحمدی ارجاع داده است. این گروه حتی در گزارشی که از جلسه بررسی انتقادات به IPC منتشر کرد، از برگزاری جلسه در دفتر جهانگیری و به ریاست علی آقامحمدی خبر داده بود.
بیژن نامدار زنگنه هم در نشست علنی روز یکشنبه، 20 فروردین ماه مجلس در پاسخ به پرسش نماینده مردم شاهین‌شهر، برخوار و میمه با اشاره به نحوه تدوین و تصویب قراردادهای جدید نفتی به نقش علی آقامحمدی در ستاد ویژه دولت برای پیگیری این قراردادها اشاره کرده و می گوید: «ساعت‌ها جلسه در کمیته‌ای به ریاست آقای آقامحمدی در ستاد کمیته اقتصاد مقاومتی برگزار شد.»
دولت شفاف‌‌سازی کند
نظرات و مواضع رهبری در اظهارات صریح ایشان کاملا روشن است و این قبیل سوءتفسیرها از یک عکس، تنها با هدف هزینه کردن از رهبری برای توجیه زیان‌های تحمیل شده عده‌ای خاص به کشور قابل فهم است. رهبر معظم انقلاب بارها تأکید کرده‌اند که سخنگو ندارند و مطالباتشان را خودشان هر زمان صلاح بدانند بیان می‌کنند.
رسانه‌های دولت و زنجیره‌ای‌ها تلاش می‌کنند منتقدان را مخالف جذب سرمایه خارجی و توسعه میادین نفتی جا بزنند و برای این کار حتی از رهبری هزینه می‌کنند تا صدای منتقدان را خفه کنند. در حالی که رهبر انقلاب پیش از این از ایرادات قراردادهای نفتی و ارجاع آن به دولت سخن گفته بودند و نامه‌ای هم شامل ایرادات کارشناسی وارده به دولت فرستادند. با این حال ایشان سال 95 در دیدار با دانشجویانی که درباره قراردادهای نفتی سوال کردند، فرمودند که نفس این اظهار و این طلبکاری، خیلی قیمت دارد و من توصیه‌ام این است که این طلبکاری را از دست ندهید.
دولت به جای آسمان ریسمان کردن، به انتقادات دلسوزانی که نگران تاراج منابع ملی هستند پاسخ دهد و شفاف‌سازی کند که آیا همه ایرادات کارشناسی نامه رهبر انقلاب در این قراردادها لحاظ شده است؟ وزارت نفت درباره محرمانه بودن این قرارداد پاسخ دهد و اگر هم به بهانه حفاظت اطلاعات جزئیات را نگویند، لااقل یک فکت‌شیت از آن منتشر کند.
زنگنه درباره بلاتکلیفی مخاطرات اخلاقی اطلاعات قرارداد توضیح دهد و نقطه اصابت ریسک بازگشت تحریم‌ها را شفاف کند، چرا که به اعتقاد کارشناسان، مسئله اسنپ بک‌مسئله‌ای بسیار مهم نه فقط در این قرارداد بلکه از بابت پایه‌گذاری عرف قراردادی با ایران تحت تحریم‌های ثانویه پسابرجامی است.به قول یکی از همین کارشناسان جوان و دلسوز، «متاسفانه بررسی نگاه مدیران ارشد وزارت نفت به این موضوع ناامید کننده است. بعضی مدیران محترم این وزارتخانه هنوز بعد از یک سال گمان می کنند قراردادهای منعقده بعد از برجام مشمول ریسک بازگشت تحریم‌ها نیست.»
۰ نظر ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۲:۳۶
حسن حیدری


1- درباره مبنای مناقشات رژیم‌های سعودی، امارات، بحرین و مصر علیه قطر مطالب زیادی گفته شده و این قلم نیز در چند یادداشت نکاتی از آن را بیان کرده است. اما به مرور و با فرو نشستن گرد و خاک‌های اولیه، نقطه‌های کانونی در این مناقشات جلوه و جلا پیدا می‌کنند. وقتی پرونده این مناقشه را بررسی می‌کنیم و اجزای آن را کنار هم قرار می‌دهیم، نکات جالبی نمایان می‌شوند. وقتی مناقشه شروع شد کمتر گمان می‌رفت که اساسا موضوع مناقشه اختلافات قطر و عربستان سعودی نیست که اگر بود دلیلی نداشت کشورهای غربی به نفع یک طرف ماجرا موضع بگیرند و گاهی هیزمی نیز بر این آتش بیفزایند. بر این اساس درباره زمان آغاز ماجرا هم تردیدهایی به وجود می‌آید.
خواه ناخواه و البته به گونه‌ای که چندان برجسته نباشد، در حین مباحث تند رسانه‌ای علیه قطر و پاسخ‌های قطر، موضوع فلسطین و روابط عربی با رژیم صهیونیستی مطرح می‌شد. رژیم سعودی اصرار داشت دوحه نیروهای محدود حماس را از قطر براند و از آن سو دولت قطر در بیانیه‌ها و بیانات رسانه‌ای به روابط توامان خود با رژیم صهیونیستی و جنبش اسلام‌گرای حماس اشاره می‌کرد و به عنوان یک برگ افتخار از این روابط دوگانه! یاد می‌کرد. اما برخلاف آنچه وانمود و گمان می‌شد، این اصل موضوع بود نه یک بند از اشکالاتی که سعودی به قطر وارد می‌کرد. در واقع اصرار سعودی به قطع روابط عربی- فلسطینی به منظور واداشتن جنبش‌های اسلام‌گرای فلسطینی بود به پذیرش آنچه در طرح خائنانه و مشترک تل‌آویو- ریاض اصل موضوع بود.
ماجرای مورد اشاره به این صورت تنظیم و اجرایی گردید؛ دولت‌های عربی و به ویژه مصر و رژیم سعودی رهبران حماس را واداشتند تا در سند سیاسی حماس در مورد محو رژیم صهیونیستی و مبارزه تا تحقق آن تجدید نظر صورت گیرد که این اتفاق افتاد و البته طرف فلسطینی با تاکید بر روی سایر بندها که بر تشکیل فلسطین از بحر تا نهر اشاره داشت، سعی کرد، اهمیت دو ماده‌ای که از سند سیاسی خود حذف کرده است را کم نشان دهد.
رژیم صهیونیستی پس از این اعلام کرد که حذف دو بند از سند سیاسی فلسطین را کافی نمی‌داند و خواستار حذف همه بندهایی است که ناظر بر شکل‌گیری یک کشور مستقل در کنار اسرائیل است. کاملا واضح بود که در این میان طرف فلسطینی یعنی رهبران جنبش حماس از یک‌سو احساس می‌کردند که سران مصر و سعودی آنان را فریب داده و گوهری قیمتی را از آنان ستانده‌اند و از سوی دیگر نمی‌توانستند با آنچه از سوی رژیم صهیونیستی مطرح می‌شود، همراه شوند. از این رو یک سخنگوی جنبش حماس از سفر قریب‌الوقوع رئیس جهادی دفتر سیاسی حماس- دکتر اسماعیل هنیه- به تهران خبر داد و البته کمی بعد از قطعیت این خبر کاسته شد و سفر هم تاکنون صورت نگرفته است. طبیعی هم بود که مصر در این شرایط اجازه خروج به رهبران فلسطینی غزه برای سفر به تهران ندهد.
چیزی نگذشت که نیروی هوایی رژیم صهیونیستی حملات محدودی که عمدتا جنبه هشدارآمیز داشت متوجه نوار بسته غزه کرد. با بررسی این عملیات می‌توانیم دریابیم که این عملیات برای کشتار مردم و یا ضربه زدن به افراد و موقعیت‌های نظامی مبارزان فلسطینی نبود بلکه بیشتر در حکم یک هشدار و علامت برای ترسیدن و عقب رفتن بود. درست همزمان با این مسئله حدود جمع زیادی از اعضای جنبش حماس، توسط اروپایی‌ها و کشورهای عربی تحریم شدند اما در عین حال جالب این بود که نام هیچ کدام از اعضای برجسته این جنبش در میان آنان نبود! در این بین می‌توان گفت تحت فشار قرار دادن حماس از یک‌سو با زمانی که رژیم صهیونیستی حد تنازل حماس را کافی ندانست تطبیق پیدا می‌کند و از سوی دیگر با ارائه طرحی از سوی کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا که طی آن هر نوع حمایت و کمک‌رسانی به گروه حماس را منع کرده و به اعمال تحریم‌هایی تهدید کرده، منطبق می‌باشد.
در واقع می‌توان گفت به احتمال بسیار زیاد میان آمریکا، عربستان، رژیم صهیونیستی، مصر و بعضی دیگر از دولت‌های منطقه برای بسته شدن پرونده فلسطین طرحی به تصویب رسیده که یکی از ابعاد اصلی آن- که بدون آن امکان تحقق این طرح وجود ندارد- کانالیزه کردن و تحت فشار شدید قرار دادن طرف فلسطینی است. در این بین مصر می‌گوید من حاضرم بخشی از صحرای سینا را به فلسطینی‌ها واگذار کنم تا آنان بتوانند آوارگان خود را در آنجا سکنی دهند. عربستان ضمن اینکه از رسمی شدن روابط با تل‌آویو که طی ده‌ها سال گذشته شکلی غیررسمی داشته است، خبر می‌دهد فشارها را روی جنبش حماس که مهم‌ترین طرف فلسطینی‌ در این بحث به حساب می‌آید، متمرکز کرد. در این بین اگرچه در شکل ظاهر شرط‌های رژیم‌های سعودی، مصر، بحرین و امارات برای عادی شدن روابط با دوحه روی ایران و اخوان‌المسلمین تمرکز دارد اما با نگاهی به اجزا و همه 10 بند بیانیه تهدیدآمیز این چهار دولت درمی‌یابیم که مسئله اصلی حماس است که به طور خاص در بندهای 2 و 3 بیانیه مشترک این چهار کشور آمده است.
در این بین مناقشه هم بر سر قطر نیست، در واقع در اینجا وضع قطر نمادین است. حماس باید احساس کند هیچ راه دررویی نه در جبهه انقلابی با محوریت ایران و نه در جبهه محافظه‌کار عربی با محوریت قطر یا عربستان ندارد و در شرایطی که خود را ناگزیر از پذیرش هر طرحی ولو از بین بردن آرمان کشور و دولت فلسطین باشد، قرار گیرد. در این بین تصور اینکه قطری‌ها اهل مقاومت در برابر این طرح باشند و این بگومگوها ناشی از مقاومت این کشور یا دفاع از استقلال خویش است، با ماهیت، سابقه و شاکله قطر جور درنمی‌آید. قطری‌ها هیچ مسئله‌ای با از بین رفتن آرمان فلسطین ندارند و رابطه‌شان با حماس یا هر گروه فلسطینی دیگر هم ناشی از تلاش رهبران قطر برای مهم دیده شدن است کما اینکه قطری‌ها در سال‌های گذشته سعی کرده‌اند در هر پرونده شر و خیری در منطقه به نوعی شریک باشند و از قضا در پرونده‌هایی مثل لیبی، سوریه، مصر و تونس بسیار هم بد عمل کرده‌اند.
با این وصف آنچه باید در کانون بحث‌های منطقه‌ای ما قرار گیرد پرونده فلسطین است که در معرض دست‌اندازی جدی جبهه مشترک آمریکایی، اروپایی، اسرائیلی و عربی است.
2- انعقاد قرارداد ایران با کمپانی فرانسوی نفتی «توتال» با دو پدیده منفی همراه گردید، بحث تحریم‌های جدید اروپا علیه ایران در حین سفر وزیر امور خارجه ایران به فرانسه و برگزار شدن شوی تبلیغاتی یک گروه به شدت بدنام ایرانی در پاریس که به مباحث و بگومگوهای زیادی در داخل ایران و خارج از کشور انجامید. در اینجا چند سوال وجود دارد؛ معنای این اقدام متناقض فرانسه چیست؟ کدامیک از این دو نوع رفتار اصالت داشته و کدام تبعی و زودگذر است؟ جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با این رفتار متناقض چه کار باید می‌کرد؟
یک گمانه درباره رفتار متناقض فرانسه این است که از آنجا که انعقاد این سطح از قرارداد یک کمپانی غربی با ایران در مرحله پس از امضا و اجرای برجام سابقه نداشته است بنابراین در واقع فرانسه یک قرق مهم غرب را شکسته و این به نوعی به معنای دست رد زدن فرانسه به سینه  آمریکا و انگلیس و بعضی دیگر از دولت‌های منطقه‌ای مرتبط با آنهاست و از این رو فرانسه همزمان به اقدامی دست زده تا وانمود کند که کماکان هم به تحریم‌ها و هم به اصل لزوم سرنگونی نظام سیاسی ایران پایبند است و قرارداد توتال با وزارت نفت ایران استراتژی فرانسه در ارتباط با ایران را تغییر نداده است. خب اگر این تحلیل واقعیت داشته باشد قرارداد توتال به مثابه یک اتفاق استراتژیک و برگزاری شوی منافقین در پاریس به مثابه یک اقدام تاکتیکی خواهد بود.
اما در عین حال این موضوع یک جنبه اساسی دیگر هم دارد که تحلیل بالا را تا حدی مخدوش می‌گرداند. دو اقدام تحریمی و نشست فرانسه می‌تواند سنجه‌ای برای ارزیابی میزان صداقت یک کشور در ارتباط با قراردادهایی در این سطح به حساب ‌آید. این بخصوص در مورد کشوری نظیر فرانسه که در بدعهدی شهره است و از جمله در مورد ایران در گذشته‌ای نه چندان دور به نحو بارزی بدعهدی کرده و خسارت زیادی را متوجه ایران نموده است بیشتر موضوعیت دارد.
همه می‌دانیم که منافع ملی ارتباط تنگاتنگی با هویت و اعتبار ملی دارد. در واقع فرانسه با اقدام متناقض خود می‌خواهد وانمود کند، نیاز، ایران را وادار به اعتماد دوباره به فرانسه کرده است و تا نیاز ایران وجود داشته باشد می‌توان قراردادهایی ولو در اندازه بزرگ را یک‌طرفه معلق و یا لغو کرد. اگر این تحلیل درست باشد باید برای استحکام و عاقبت به خیری همین قراردادی که منعقد گردیده است و به قول مقامات دولتی، آن نتایج را دارد، تدارک درستی ببینیم نه اینکه با این تحلیل که بالاخره ارزش قرارداد توتال در عالم واقعی خیلی بیشتر از ضرر نشست منافقین در پاریس است، از کنار اقدام خصمانه فرانسه عبور کنیم. حتی لازم نبود قرارداد را لغو کنیم. ما می‌توانستیم با ایجاد وقفه و تاخیر در امضای آن متقابلا بگوییم، توافق اقتصادی با توتال یا فرانسه برای ما صرفا یک انتخاب است نه اجبار. آنگاه این موضع پایه‌های قرارداد توتال را محکم‌تر می‌کرد و مانع مانورهای حقیرانه فرانسه هم می‌شد. بالاخره همه پذیرفته‌ایم که «اعتبار» و افزایش آن نقش کلیدی در منافع ملی و توسعه روابط اقتصادی با جهان خارج دارد.
سعدالله زارعی
۰ نظر ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۲:۳۰
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

گفت و شنود/ گردو

گفت و شنود/ گردو

کیهان

طی 4 سال گذشته دهها بار از همین تیترها زده‌اند و بعد از چند روز که تق کار درآمده بود، بی‌آن که به روی خودشان بیاورند، مجبور شده‌اند قضیه را درز بگیرند.

به گزارش مشرق،  روزنامه کیهان در قسمت گفت و شنود خود نوشت: گفت: روزنامه‌های زنجیره‌ای بلافاصله بعد از انعقاد قرارداد با توتال فرانسه با تیترهای درشت به استقبال آن رفتند؛ «دیوار تحریم کاملا فروریخت»! «بفرمائید گلابی برجام»! «خونی تازه در رگهای صنعت نفت»، «روز تاریخی برای نفت ایران»! «تحول 5 میلیارد دلاری»! و ...

گفتم: طی 4 سال گذشته دهها بار از همین تیترها زده‌اند و بعد از چند روز که تق کار درآمده بود، بی‌آن که به روی خودشان بیاورند، مجبور شده‌اند قضیه را درز بگیرند.

گفت: مثلا درباره برجام تیتر زده بودند، فتح‌الفتوح! معجزه قرن! پایان تحریم‌ها! آغاز دوران طلائی اقتصاد! و... بعد که معلوم شد با برجام چه کلاه گشادی سر ایران گذاشته‌اند، دنده عقب گرفته و همه‌چیز را انکار کردند.

گفتم: حالا هم که معلوم شده قرارداد توتال هیچ گلی به سر ملت نمی‌زند، زنجیره‌ای‌ها دارند یواش یواش قضیه را رفع و رجوع می‌کنند!

گفت: یعنی متوجه نمی‌شوند که به جای فریب مردم، به خودشان ضربه می‌زنند؟!

گفتم: چه عرض کنم؟ به یارو چند تا گردو دادند که بشکند، بعد از مدتی دیدند سر و صورتش خونین است، پرسیدند این چه‌حالی است؟ گفت؛ خب! گردوها را گذاشتم زیر پایم و با سنگ محکم توی سرم کوبیدم!
۰ نظر ۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۱:۳۵
حسن حیدری

من به آقای منتظری گفتم کسانی که این حرف‌ها را زدند معنی این حرف را نمی‌دانند، چیست! من به شما توضیح می‌دهم که فک شکستن یعنی چه، کسی که فکش می‌شکند به قدری درد وحشتناکی دارد که یا باید از درد بمیرد یا باید او را درمانش کنی. پس از این اظهارات، گفتم اصلا 300 تا نه، شما اگر توانستید یک نفر را اثبات کنید که فکش شکسته شده بنده همه حرف‌هایی که به شما گزارش کرده‌اند را می‌پذیرم. منشاء این شایعات افراد بی‌صلاحیتی بودند که از طرف مرحوم منتظری برای سرکشی به زندانها انتخاب شده بودند و به دلیل اینکه انسانهای معتقدی نبودند، گزارش‌های خلاف واقعی را به او می‌دادند.

حجت‌الاسلام والمسلمین علی رازینی:

اعدام‌ تروریست‌های منافق در سال ۶۷ عادلانه و قانونی بود/ ماجرای فریب‌ منتظری درباره «شکستن فک ۳۰۰ نفر»

من به آقای منتظری گفتم کسانی که این حرف‌ها را زدند معنی این حرف را نمی‌دانند، چیست! من به شما توضیح می‌دهم که فک شکستن یعنی چه، کسی که فکش می‌شکند به قدری درد وحشتناکی دارد که یا باید از درد بمیرد یا باید او را درمانش کنی. پس از این اظهارات، گفتم اصلا 300 تا نه، شما اگر توانستید یک نفر را اثبات کنید که فکش شکسته شده بنده همه حرف‌هایی که به شما گزارش کرده‌اند را می‌پذیرم. منشاء این شایعات افراد بی‌صلاحیتی بودند که از طرف مرحوم منتظری برای سرکشی به زندانها انتخاب شده بودند و به دلیل اینکه انسانهای معتقدی نبودند، گزارش‌های خلاف واقعی را به او می‌دادند.

گروه سیاسی-رجانیوز: دسترسی به مسئولان قضایی کشور به دلیل جایگاه شغلی و همچنین پیچیدگی‌های دستگاه قضا کمی سخت و دشوار است اما یک نفر در بین شخصیت‌های قوه قضائیه هست که بی تکلف میزبان اهالی رسانه می‌شود.

به گزارش رجانیوز به نقل از تسنیم، حجت‌الاسلام والمسلمین علی رازینی از جمله معدود شخصیت‌هایی است که در دشوارترین شرایط، خطیرترین مناصب و مسئولیت‌ها را در طول عمر جمهوری اسلامی پذیرفته است. وی که هنگام پیروزی انقلاب تنها 26 بهار از زندگی‌اش را تجربه کرده بود از تربیت‌شدگان مدرسه حقانی در پیش از انقلاب است. مدرسه‌ای که به‌همت شهیدان بهشتی و قدوسی بنا نهاده شد و ثمره آن طلابی بودند که کادر آینده انقلاب را تامین کردند.

با رازینی که به گفت‌وگو می‌نشینی زمان را حس نمی‌کنی چگونه می‌گذرد چرا که وی یکی از شاه‌کلیدهای گنجینه اسرار دهه شصت است و می‌تواند زوایای مختلفی از ظلم‌های رفته به نظام در طول آن سالها را با روایت ماجرای جلاد و شهید بازگو کند. هرچقدر هم با وی گفت‌وگو کنی احساس می‌کنی باز هم حرف برای گفتن دارد.

رئیس فعلی شعبه 41 دیوان عالی کشور، کوله‌باری از مسئولیت‌های مختلف را در پرونده کاری دارد. او که زخم افتخار جانبازی و حمله تروریستی را بر بدن دارد و برادر دو شهید است،  ریاست کل دیوان عدالت اداری، ریاست دادگاه ویژه روحانیت به حکم حضرت امام (رض) و تنفیذ مقام معظم رهبری، معاونت اجرایی دیوان عالی کشور، ریاست کل دادگستری استان تهران، ریاست سازمان قضایی نیروهای مسلح کشور، ریاست دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات جنگ به حکم حضرت امام و عضویت در مجلس خبرگان(دوره چهارم) را عهده‌دار بوده است.

 


از راست به چپ: حجت الاسلام محمدنیازی، آیت‌الله مقتدایی، حجت‌الاسلام رازینی و شهید عبدالله میثمی در دوران دفاع مقدس

 


حضور تربیت شدگان مدرسه حقانی در پست‌های امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی

با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، لطف کنید نحوه ورودتان به دستگاه قضایی را توضیح دهید.

بسم‌الله الرحمن الرحیم. پیش از انقلاب تعدادی از روحانیون موجه در خط امام تصمیم گرفتند که در حوزه‌های علمیه تحول ایجاد کنند که یکی از این حرکت‌ها در دهه 40 و 50 تاسیس مدرسه حقانی بود و در راس این کار شهید بهشتی و قدوسی بودند که این مدرسه را بعدها به نام مدرسه شهیدین نامگذاری کردند.

ما تربیت شده‌ این مدرسه هستیم و خدا به گونه‌ای مقدر کرده بود که این دو بزرگوار بدون اینکه از انقلاب سال 57 خبر داشته باشند کادرسازی برای پس از انقلاب کرده باشند. نیروهایی که علاوه بر تقوا به علوم روز نیز آشنایی داشتند. از این نیروهای تربیت شده می‌توان به آقای پورمحمدی که وزیر دادگستری است، حاج آقای نیری که قاضی‌القضات است، محسنی‌اژه‌ای معاون اول دستگاه قضا، حجت‌الاسلام حسینیان، رامندی، پورقناد نام برد. جمعی از تربیت شدگان این مدرسه بعدها در پست‌های امنیتی و قضایی مشغول به کار شدند که افراد بالا از این قبیل هستند.

 


در سال 57 که انقلاب پیروز شد، شهید قدوسی به تهران آمدند و دادستان کل انقلاب شدند و مدیریت مدرسه حقانی را به دستور امام رها کردند و مشغول کارهای قضایی شدند و به پرونده‌های قضایی رسیدگی کردند. آن زمان مدرسه شهیدین را به شورایی 3 نفره  سپردند که من نیز عضو آن شورا بودم. در زمستان سال 59 ایشان که به مدرسه آمده بودند گفتند که کاری است که شما باید چند هفته‌ای بیایید به تهران و آن را انجام دهید.

خلخالی با اقتدار بود/ ماموریت در بازخوانی پرونده‌های «مواد مخدر»

مرحوم خلخالی که فرد بااقتداری بود و پرونده‌های خوبی را که مرتبط با سران رژیم گذشته بود را به نتیجه رسانده بود، مسئولیت رسیدگی به پرونده‌های مواد مخدر را نیز برعهده داشت ولی چون ایشان در این ماموریت دست تنها بود اشراف لازم را نداشت و امام فرموده بودند که ایشان این ماموریت را ادامه ندهند و فرموده بودند که پرونده‌هایی که قبلا نیز توسط ایشان رسیدگی شده دوباره رسیدگی شود. آقای قدوسی هم تصورشان از این پرونده‌ها این بود که 100 تا 200 پرونده باشد و 4 قاضی که بنده هم جزو آنها بودم،‌ آقای سلیمی که آخرین سمتشان در شورای نگهبان بود و آقای رهبرپور که آخرین سمتش رئیس دادگاه انقلاب تهران بود و آقای یونسی که مدتی وزیر اطلاعات بود مامور شدیم که این پرونده‌ها را بازخوانی کنیم که بازخوانی این پرونده‌ها که حدود 1000 پرونده بود، حدود 8 الی 10 هفته طول کشید.

ما درگیر رسیدگی به این پرونده‌ها بودیم که ناگهان مسئله منافقین پیش آمد. مجاهدین که تا آن موقع به عنوان یک جریان سیاسی که نظام را قبول داشتند و نظام هم به آنها میدان فعالیت داده بود یک‌باره اعلام کردند که مواضعشان عوض شده و بحث مبارزات مسلحانه علیه نظام را مطرح کردند.

در ماموریت‌هایی که شهید قدوسی به شما واگذار کردند، آیا رسیدگی به پرونده باقی‌ماندگان رژیم سابق مانند هویدا هم مطرح بود؟

در ماموریت‌هایی که شهید قدوسی به هیئت 4 نفره داده بود بحث محاکمه امثال هویدا و نصیری مطرح نبود چرا که وظیفه ما رسیدگی به پرونده‌های در جریان بود نه پرونده‌هایی که حکم آنها صادر و اجرا شده بود. بنده می‌دانم که آن پرونده‌ها به هیچ عنوان با مخالفت امام و شهید قدوسی روبرو نشد و مرحوم خلخالی همواره مورد اعتماد نظام، امام و شهید قدوسی به عنوان یک شخصیت مقتدر بودند.

آقای خلخالی در زمینه رسیدگی به پرونده سران رژیم قبل که حدود 100 الی 200 پرونده بود-آدم‌های شاخصی هم بودند و جای مبهمی در این پرونده‌ها نبود- به خوبی عمل کردند اما پرونده‌های مواد مخدر بسیار گسترده بود و یک قاضی نمی‌توانست که به تمام این پرونده‌ها به دقت رسیدگی کند و ایشان هم به شکل سیار از این شهر به آن شهر سفر می‌کرد و به دلیل عجله‌ای بودن کار ممکن بود مواردی از دست او در برود و ناعدالتی پیش بیاید و انصافا در برخی از این پرونده‌ها که متهمان جرم سنگینی داشتند به حبس‌های یک سال و دو سال محکوم و بالعکس پرونده‌هایی که متهمان آنها جرائم نه چندان سنگینی مرتکب شده بودند به حبس‌های سنگین محکوم شده بودند.

قبل از 30 خرداد هیچ برخوردی با مجاهدین نشد

در مسئله منافقین، با اینکه اندکی از آن تاریخ تاکنون گذشته و شاهدان عینی آن زمان هنوز زنده هستند، اما حق مطلب درباره آنها ادا نشده است. در واقع اینکه زمینه برخورد با مجاهدین چه بود و چرا با آنها برخور شد؟ اگر آن برخوردهای قاطع آن زمان صورت نمی‌گرفت چه اثری در جامعه می‌گذاشت؟

در بحث منافقین باید بگویم که آنها اعلام کردند که فعالیت‌شان از تاریخ 30 خرداد به بعد به فعالیت‌های نظامی تبدیل شده است چرا که تا آن زمان منافقین فعالیتشان تحت چارچوب نظام و با عنوان مجاهدین خلق بود. با همین عنوان هم در سخنرانی‌ها و راهپیمایی‌ها حضور داشتند و حتی در صدا و سیما در مناظره‌های تلویزیونی حضور پیدا می‌کردند و تا آن زمان هم نظام با آنها برخوردی نداشت مگر در مواردی که دست‌اندازی به اموال عمومی به عنوان پرونده‌هایی مانند اختلاس و یا به طور مثال اسلحه‌ای دست فردی بوده که حمل آن غیرمجاز بوده و به شکل موردی با آنها برخورد شده بود اما به عنوان فعالیت گروه و به اسم مجاهدین خلق با آنها برخوردی نشده بود.

امام و شاگردانش اهل مماشات نبودند

از 30 خرداد سال 60 و همزمان با اعلام مبارزه‌‌های مسلحانه از سوی مجاهدین خلق، دادگاه انقلاب که متصدی پیگیری این موضوع بود شروع به برخورد با این فتنه کرد. امام خمینی(ره) انسانی بود که وقتی حق را تشخیص می‌داد خیلی قاطع بود و هیچ مماشاتی نمی‌کرد و شاگردان ایشان هم همینطور بودند. مثلا در برخورد با بنی‌صدر که در دوران ریاست جمهوری مطالبی را مطرح کرده بود و قبل از اینکه به آخر خط برسد حرف‌هایی زده بود که طرفداران حقوق بشر غربی می‌زدند که در جلسه‌ای با حضور مرحوم آقای قدوسی این حرف‌ها نقل شد و ایشان فرموند که "ما تابع شرع مقدس و اسلام هستیم و کاری نداریم که دیگران چقدر توجه می‌کنند."

 


امام در این زمینه کاری انجام دادند که هیچ کدام از فقهای گذشته در طول تاریخ انجام نداده بودند مانند حضرت علی که در برهه‌ای از زندگیشان درباره نوع قضاوت خودشان نظر می‌دهند. بالاخره حضرت علی در جنگ‌های خوارج و صفین و جنگ‌های دیگر اعمالی انجام داده بودند که در این باره کتاب‌هایی نوشته شده است.

حضرت علی (ع) کارهای مهمی انجام دادند مانند جنگ صفین و نهروان که اظهارنظرهای گوناگونی درباره آنها انجام شده است. مثلا درباره جنگ نهروان باید گفت که خوارج مسلمان تند و دوآتشه بودند و در جامعه اشتهار به مسلمان بودن و اهل نماز، مستحبات و اهل قرائت قرآن و در جامعه چهره مذهبی داشتند اما رو در روی امام علی ایستادند. در این جنگ از اصحاب حضرت علی کمتر از 10 نفر شهید و از خوارج کمتر از 10 نفر باقی ماند که در هیج جنگی سابقه نداشت که سپاه حضرت علی به این حد، تلفات کم بدهد و از طرفی دیگر خوارج نیز به شکل کامل تار و مار شدند و حضرت علی پس از این جنگ فرمودند که "من چشم فتنه را کور کردم".

جامعه‌ای که در آن صدها «ابن ملجم» باشد

حضرت فرمودند که اگر من این کار را نمی‌کردم هیچ کس قادر به این کار نبود. شما تصور کنید اگر صدها نفر مانند ابن ملجم در جامعه باشند که چهره مذهبی داشته باشند و اهل نماز شب، مستحبات و روزه‌های چند ماهه باشند و بیایند رو در روی امام حسن و امام حسین(ع) قرار بگیرند و اظهار نظر کنند امر به جامعه مشتبه می‌شود و امت نمی‌داند چه کار کند. به همین دلیل امام علی فرمودند من چشم فتنه را کور کردم. اگر امام علی آن روز این کار را انجام نمی‌داد همین گرفتاری که امروز کشورهای اسلامی دارند وجود داشت.

شما ببینید افغانستان انقلاب کرد و انگیزه‌های آنها هم مشابه ما بوده و چطور هم شجاعانه کمونیست‌ها را از کشورشان بیرون کردند، ما خیلی از افغانستانی‌هارا دیدیم که آدم‌های جدی و شجاعی هستند و در سوریه امروز کارهای بزرگی انجام می‌دهند ولی درباره کشور خودشان نتوانستند کار مفیدی انجام بدهند و از همان موقع درگیر هستند. پاکستانی‌ها هم همینطور. پاکستانی ها علما و شخصیت‌های برجسته‌ای مانند مرحوم اقبال و میر حامد حسین در بین آنها بوده و پاکستان اولین کشوری است که جمهوری اسلامی شد و به عنوان اسلام کشور مستقل تشکیل می‌دهد. چون وقتی از استعمار انگلیس آزاد شدند جزو نخستین کشورهایی که تحت ایدئولوژی اسلام حکومت تشکیل داد پاکستان بود ولی حالا می‌بینیم که در چه شرایطی است و هنوز هم درگیر جنگ فرقه‌ای است و حکومت مرکزی کاری نمی‌تواند انجام دهد و وضعیت عراق و سوریه، لبنان، را هم که خودتان دارید می‌بینید.
 

امام در اجرای حکم خدا ملاحظه‌کاری نمی‌کرد/حکم شرعی محارب در اسلام اعدام است

فرق ما و آنها در این است که امام خمینی قاطع بودند و ملاحظه کاری در حکم خدا نداشتند چون حکم خدا این است که محارب باید اعدام شود. امام به ادعاهای حقوق بشری غربی‌ها توجه نکردند و گوششان به این حرف‌ها بدهکار نبود و حکم خدا را با قدرت اجرا کردند. در آن زمان دادگاه‌ها آموزش داده شدند که حکم شرع چیست؟ محارب حکمش چیست؟ باغی حکمش چیست.

گروه مسلمانی که علیه حکومت اسلامی قیام کند «باغی» هستند مانند اصحاب جمل، مانند اصحاب خوارج،‌ نهروان و اصحاب صفین و علت اینکه حضرت با آنها جنگید این بود که در عین مسلمانی، علیه حکومت اسلامی حضرت علی(ع) قیام کرده بودند و حضرت حق داشت که با آنها برخورد کند و طبعاً وقتی که جنگ می‌شود، تعدادی کشته می‌شوند. حالا آن جنگ حکم جمع بود و حکم فردی هم این است که اگر فردی محارب باشد یعنی کار مسلحانه انجام دهد علیه آرامش جامعه و جامعه را ناامن کند در اسلام محارب است که حکم شرعی آن اعدام است. البته حکم منحصر نیست و می‌تواند قطع ید و یا تبعید باشد ولی به هر حال یکی از مجازات‌ها اعدام است.

اینها در قرآن تصریح شده و امام به این حکم قرآنی که مورد توافق همه فقها هم هست پایبند بودند و در این پایبندی هیچ تزلزلی نیز از خودشان نشان ندادند.

ملاک ترور افراد برای منافقین قیافه ظاهریشان بود

خط منافقین اول این بود که سران نظام را ترور کنند. بعد دیدند که برایشان هزینه دارد  چون بالاخره اطراف مسئولین محافظ قرار داشت و امکان داشت که دستگیر شوند. این شیوه را تعطیل کردند و شروع به ترور علمایی مانند شهید دستغیب و مدنی پرداختند. بعد این که حفاظت وظیفه محافظت از جان علما را نیز بر عهده گرفت، آمدند و گفتند که بدنه نظام و حزب‌اللهی  را بزنید.

شما فرض کنید چقدر جامعه ناامن می‌شود زمانی که ملاک ترور افراد، قیافه ظاهری آنها باشد. مثلا کسی که ریش داشت بدون اینکه بدانند کیست و حتی اسمش چیست یا خانمی است که حجابش محکم است می‌گفتند اینها حزب‌اللهی هستند و ما باید اینها را ترور کنیم.

 


بعد از شورش مسلحانه 30 شهریور 60، دستگاه قضایی وارد برخورد با پرونده منافقین شد. شما در آن زمان چه مسئولیتی داشتید و ورودتان به پرونده‌های گروهک‌ها از چه زمانی بود؟

یادم می‌آید مدتی که در تهران بودم (زمانی که شهید لاجوردی دادستان بودند) ما هم جزو حکام شرع آن دوره بودیم. مرحوم آیت‌الله گیلانی رئیس شعبه انقلاب  و آقای لاجوردی هم دادستان بودند. (سال 60) آقای نیری، مبشری و رامندی زیر نظر آیت‌الله گیلانی شعب دادگاه انقلاب بودند و ما هم بعد از این که کار پرونده‌های مواد مخدر را تمام کردیم همراه این دوستان مشغول به کار بودیم و پرونده‌های اوین را رسیدگی می‌کردیم بعد از آن من رفتم بجنورد و در آنجا افراد مطلع از عناصر فرهنگی و فعال شهرستان به من گفتند که "حاج آقا اینجا وضع خیلی خرابه"! و آماری که به من دادند گفتند در بین جوانان بین 80 الی 90 درصد گروهکی هستند بین 10 الی 20 درصد حزب‌اللهی و بی خطر، اصلا در بجنورد گروه‌هایی بود که در جاهایی دیگر نیست.

80 درصد دبیرستانی‌ها و دانشجویان در بجنورد «گروهکی» بودند/بعد از 3 ماه ورق را برگرداندیم

غیر از منافقین یا پیکار یا توده یک سری گروه‌ها بودند مانند طوفان، شنبه سرخ و... . علت هم این بود که دکتر تقی آرانی که گروه 53 نفر را در زمان رضاشاه تشکیل داده بود، از آن 53 نفر 43 نفرشان اهل بجنورد و از سران توده در ایران بودند. یک سری نیرو تربیت کرده بودند و پس از انقلاب که فضای سیاسی باز شده بود، شروع به فعالیت کردند و حتی قبل از منافقین اقدامات مسلحانه انجام می‌دادند. 80 الی 90 درصد بچه‌های دبیرستانی و دانشجو گروهکی بودند. ما شروع کردیم به محاکمه و رسیدگی به پرونده‌ آنها. وقتی که آنها را  محاکمه کردیم پس از دو سه ماه ورق برگشت چون ما پشتوانه‌مان همان سخنان امام، مرحوم بهشتی و مرحوم قدوسی بود و بدون تزلزل کار می‌کردیم.

وقتی که ما حکم اعدام 5 نفر را صادر کردیم، قوه قضائیه به ما گفت که 5 تا حکم اعدام برای این منطقه زیاد است! ما به آنها گفتیم بحث کالا نیست که زیاد باشد یا کم و بگوییم چقدر می‌ارزد. پرونده‌هایی بوده که ما رسیدگی کردیم آنهایی که جرمشان کم بوده حبس دادیم و آنهایی که جرمشان در حد اعدام بوده حکم اعدام داده‌ایم که حکمی شرعی است. وقتی حکم شرعی  بر اساس اعمالش تعیین می‌شود دیگر نمی‌شود که در این حکم چانه‌زنی کرد. یک مقدار که کار رفت جلو خانواده‌ها جدی گرفتند.

خانواده‌ها آن روزها زورشان به بچه‌ها نمی‌رسید و آنها را رها کرده بودند نه اینکه در زمان انقلاب نسل جوان پیش قدم بودند و بزرگترها محافظه کار بودند به همین خاطر جوانها که حرفشان به کرسی نشسته بود، پیرمردها سکوت کرده بودند و میدان برای فعالیتهای سیاسی متنوع جوانان باز شده بود. در این شرایط والدین با فضایی مواجه شده بودند که می‌دیدند مثلاً یکی از فرزندانشان عضو چریک فدایی شده، یکی مجاهد خلق، یکی طوفان، یکی پیکار و ... و پدر و مادرها حریف نبودند ولی سه چهار نفر که اعدام شدند خانواده‌ها فهمیدند که اوضاع جدی است و نمی‌شود رها کرد بنابراین آمدند و با این وضعیت برخورد کردند.

 


از چپ به راست: شهید لاجوردی، حجت‌الاسلام نیری و حجت‌الاسلام رازینی

 

 

ماجرای مادری که گفت دخترم را نمی‌خواهم

من یادم می‌آید خانواده‌ای بودند اهل مشهد که خانواده‌ای مذهبی بودند. اینها دخترشان دستگیر شده بود و ما هم حکم سنگین به او داده بودیم. مدام دنبال این بودند که بگویند که او بیگناه است. در آن زمان هنوز وزارت اطلاعات تشکیل نشده بود و وقتی بچه‌های اطلاعات سپاه می‌آمدند پیش ما و می‌گفتند که خانواده‌های متهمان می‌خواهند فرزندان خود را ملاقات کنند اغلب به دلایل امنیتی اجازه نمی‌دادیم ولی بنده وقتی مادر آن دختر را که معلوم بود روستایی و بی غل و غش بود را دیدم، موافقت کردم که دخترش را ببیند. به مادر او گفتم هنگامی که من با دخترت صحبت می‌کنم شما فقط گوش می‌کنی و هیچ صحبتی نمی‌کنی. این خانم را در صف عقب نشاندیم و دخترش را با چشم‌بند در صف جلو نشاندیم. البته دختر او با حجاب درست نبود و با مانتو و روسری بود و آرایش  غلیظ داشت، آنهم در شرایطی که با مردی که خیال می‌شد زن  و شوهر هستند دستگیر شده بود و در مکان دستگیری آنها مقداری زیادی سلاح و نارنجک کشف و ضبط شده بود.

ما شروع کردیم مانند دادگاه سئوالاتی را از آن دختر پرسیدن؛ پرسیدم اسمت چیست؟ اسمش را عوضی گفت. گفتم اهل کجایی؟ اشتباه گفت، گفتم کجا بودی، کجا دستگیر شدی؟ خیلی عادی گفت که با شوهرم داشتیم از مشهد می‌رفتیم قوچان و در راه ما را گرفتند. این مادر طاقت نیاورد و بلند شد گفت آقا من این دختر را نمی‌خواهم. دختری که از خانه فرار کند و با این همه نگرانی هزار فکر و خیال کنیم که الان کجاست؟ آیا مریض شده یا  بیمارستان بستری شده یا در سردخانه ها و بهشت رضا دنبالش بگردیم بعد حالا متوجه بشویم که بدون اجازه شوهر کرده و سر و وضعش تغییر کرده، من این دختر را نمی‌خواهم، برایم مهم نیست. مادری که با آن نگرانی دنبال آزادی و ملاقات دخترش بود وقتی آن وضع را دید به طور کلی نظرش عوض شد.

ترور 5 دانش‌آموز  راهنمایی در یک مغازه کتابفروشی توسط منافقین

خیلی از جوانهای امروز در فضای آن روزها دیگر نیستند. مثلا در همان بجنورد گروهی از اعضای منافقین آمده بودند و قصد ترور کاسب کتاب‌فروشی را داشتند و گفته بودند این آقای کتاب فروش که مغازه‌اش مرکز جمع شدن جوانان انقلابی است را ترور کنید تا تنبیهی برای انقلابیون باشد.

 


این آقا که از شانس نزدیک اذان بوده، رفته وضو بگیرد و برود مسجد و در مغازه نبوده و اینها که عجله داشتند و منتظر نشدن تا از نماز برگردد همان جا رگبار بستند که در همین یک حادثه 5 دانش آموز راهنمایی شهید شدند و 2 نفر مجروح و معلول شدند. دانش‌آموز راهنمایی را ترور می‌کنند تا رعب در دل جامعه ایجاد شود ولی خوب بحمدالله در استان خراسان که بنده، آقای سلیمی و آقای فدائیان بودیم و در مدت 3 سال ما درباره منافقین و پرونده آنها کار کردیم و هر چه تشکیلات بوجود می‌آورند ما با همکاری دستگاه قضایی و تیم‌های عملیاتی به سرعت خانه‌های تیمی آنها را شناسایی کردیم و افراد داخل آن خانه‌ها را دستگیر و تخلیه اطلاعاتی کردیم و طی 2 سال 61 و 62 مرکزیت این گروهک‌ها چند بار متلاشی شد.

عین این وضعیت در استانهای دیگر نیز بود. مثلا در استان همدان آقای سلیمی حاکم شرع و آقای رئیسی دادستان بودند و در آنجا تمام منافقین غرب کشور مانند استان‌های همدان، کرمانشاه، را شناسایی و با آنها برخورد کردند و کاری که در دهه اول انقلاب انجام شد کاری بسیار بزرگ بود که مدیون قاطعیت امام خمینی و تعهد او به اجرای احکام شرعی بود.

رسیدگی به پرونده گروهک‌ها با دقت انجام می‌شد/برخورد با منافقین جزو افتخارات امام و یارانش است

البته شبهاتی که در زمینه این پرونده‌ها و روند رسیدگی به آنها مطرح می‌شود، به پرونده‌ای خاص که همان پرونده اعدام سال 67 است محدود می‌شود که این شبهات نیز اشتباه است. زیرا ما برای رسیدگی به پرونده‌های مرتبط با گروهک‌هایی که دست به عملیات مسلحانه ضد نظام زده بودند مراحل رسیدگی را با دقت طی می‌کردیم و مانند دیگر کشورهایی که در آنها انقلاب شده بود، نبودیم که پس از پیروزیشان به قتل عام‌های گسترده دست بزنیم.دفاعیات آنها را گوش کردیم و پس از بررسی این که مجازات آنها در چه حدی است برای آنها حکم صادر کردیم و تمام افرادی که در رسیدگی به پرونده‌ها مانند دادستان، دادیار، مجریان احکام به کار خود افتخار می‌کنند و این ادعا که می‌گویند این کارها به صورت مخفیانه انجام شده، قطعا اشتباه است.

یعنی بنده و دوستان خودمان که درجمع 20 قاضی در کشور هستیم، کاری انجام دادیم که امنیت همان زمان و سالهای بعد را تضمین کردیم و از آن پس تضمین کردیم که منافقین هیچ‌گاه نمی‌توانند در این کشور قوت بگیرند چرا که زمانی که در حال قوت گرفتن بودند، در نطفه خفه شدند. دقیقا همان کاری که حضرت علی با خوارج انجام دادند و به تعبیر خودشان چشم فتنه را کور کردند و جزو افتخارات امام خمینی و یارانش به حساب می‌آید.

فشارهای آیت الله منتظری موجب عزل شهید لاجوردی شد

یکی از اتفاقات دهه شصت، برکناری شهید لاجوردی از دادستانی و جایگزینی شما بود. علت برکناری آن مرحوم از دادستانی چه بود؟

بعد از بجنورد، منطقه من افزایش پیدا کرد و کل شمال خراسان یعنی قوچان، درگز، شیروان هم  به بجنورد اضافه شد. بعد از آن من اواخر سال 61 منتقل شدم به مشهد و قاضی مشهد شدم و چندی بعد نیز مسئول هماهنگی استان شدم. جمعا تا سال 65 طول کشید و حدود 5 سال شد که ماموریت من در استان خراسان که ابتدا بجنورد و سپس مشهد و کل استان تبدیل شد طول کشید. پس از آن من به تهران آمدم به دلیل اینکه مرحوم منتظری فشار آورده بود به شورای عالی قضایی که شهید لاجرودی را عوض کنند و فرد دیگری را جایگزین کنند. آقایان هم تحت فشار ایشان که آن زمان قائم مقام رهبری بود و هنوز عزل نشده بود خواسته وی را اجابت کردند و شهید لاجوردی را عزل ولی فرد مورد نظر منتظری را جایگزین نکردند. بنده را جای شهید لاجوردی به عنوان دادستان تهران منصوب کردند.

ماجرای طرح شایعه منتظری درباره شکستن فک 300 نفر در زندان!/منتظری جواب نداشت، بحث را عوض کرد

حاج آقا نیری از مسئولان وقت قضایی در مصاحبه ای گفته بودند آقای منتظری ادعا می‌کند شما در زندان 300 فک شکاندید! ماجرای این فک‌های شکسته ادعایی آقای منتظری چه بود و چرا ایشان به‌راحتی این اخبار دروغ را باور می‌کرد؟

آقای منتظری یک هیئتی داشتند به نام هیئت عفو که مرحوم گیلانی، ابطحی، سید جعفر کریمی و آقای محفوظی بودند. اینها رفته بودند خدمت مرحوم منتظری برای پیگیری پرونده‌های عفو و جلسه هیئت عفو در منزل ایشان برگزار شد. بنده نیز برای تقدیم گزارش‌های معمول در آنجا حضور داشتم. مرحوم حاج احمد آقا این جمله را از منتظری شنیده بود. حاج احمد آقا می‌دانست که این جمله مرحوم منتظری نادرست است منتها شاید صلاح نمی‌دانست که به شخصه رو در روی مرحوم منتظری قرار گیرد. در آن جلسه حاج احمد آقا به آقای منتظری گفتند که "حاج آقا! الان شما اینجا هستید خوب است که آن بحث شکستن فک‌ها را مطرح کنید تا ببینیم موضوع چه بوده است". آقای منتظری گفتند که بعد از زمان آقای لاجوردی می‌گویند وضع زندان‌ها بدتر شده  و300 تا فک شکسته شدهو من همین جور با تعجب ماندم که در پاسخ به این ادعای بی اساس چه بگویم.

من به آقای منتظری گفتم کسانی که این حرف‌ها را زدند معنی این حرف را نمی‌دانند، چیست! من به شما توضیح می‌دهم که فک شکستن یعنی چه، کسی که فکش می‌شکند به قدری درد وحشتناکی دارد که یا باید از درد بمیرد یا باید او را درمانش کنی. پس از این اظهارات، گفتم اصلا 300 تا نه، شما اگر توانستید یک نفر را اثبات کنید که فکش شکسته شده بنده همه حرف‌هایی که به شما گزارش کرده‌اند را می‌پذیرم. منشاء این شایعات افراد بی‌صلاحیتی بودند که از طرف مرحوم منتظری برای سرکشی به زندانها انتخاب شده بودند و به دلیل اینکه انسانهای معتقدی نبودند، گزارش‌های خلاف واقعی را به او می‌دادند.

در آن جلسه هم پس از اظهارات من ، حاج احمد آقا اسامی آن افراد را از مرحوم منتظری خواستند و ایشان گفت نباید آبروی اشخاص را ببریم و بحث را عوض کردند! پس از‌ آن برای هیئت عفو مشخص شد که اینگونه مسائل صحت ندارد.

 


لاجوردی زودتر از همه ساده‌لوحی منتظری را فهمید

پس ریشه اختلاف مرحوم منتظری و شهید لاجوردی هم به همین اطلاعات غلط برمی‌گشت؟

بحث اختلاف آقای منتظری و مرحوم لاجوردی از این قرار بود قبل از آنکه مرحوم منتظری از قائم مقامی برکنار بشود شهید لاجوردی ایشان را قبول نداشت. چون یک جاهایی ایشان دیده بود که آن مرحوم تحت تاثیر منافقین حرف می‌زند و زودتر ساده‌لوحی ایشان را فهمیده بود و خیلی صریح در مقابل خواسته‌های غیرمتعارف منتظری ایستادگی می‌کرد. مثلا وقتی دستور می‌داد که فلان زندانی آزاد شود شهید لاجوردی ترتیب اثر نمی‌داد بنابراین مرحوم منتظری بسیار فشار آورد که ایشان عوض شود بنده که دادستان شدم، احساس کردم باید زمینه منتفی کردن ادعاهای اطرافیان آیت‌الله منتظری را فراهم کنم.

یکی از بهانه‌ها این بود که مثلا گروهی از زندانیان که حکم‌های یکساله داشتند و دوره محکومیت آنها نیز تمام شده بود به دلیل اینکه همچنان با منافقین در ارتباط بودند از زندان آزاد نشده بودند و صحبت شهید لاجوردی هم این بود که اگر اینها را رها کنیم فردا باید دوباره با صرف هزینه اینها را در خانه‌های تیمی دستگیر کنیم. بنده آمدم مشخصا با این 1000 نفر مصاحبه کردم. تعدادی از اینها فعالیت گروهی داشتند مثلا در همان زمان که در زندان هم بودند اعلامیه پخش می‌کردند و زندانیان را تحریک می‌کردند.

ما گفتیم اینهایی که چنین اقداماتی در زندان انجام داده‌اند را دوباره  بازجویی کنیم تا به اقدامات داخل زندان خود اعتراف کنند تا دلیل منطقی برای تجدید محاکمه آنها داشته باشیم. بنابراین پس از بررسی‌های دقیق و گزارش‌های مکتوب با کیفرخواست‌هایی که برای آنها تهیه شد دوباره دادگاه برگزار کردیم و دادگاه دوباره رای داد و کسانی که جرمشان محرز شد به حبس‌های اضافه 3 سال، 5 سال و ... محکوم شدند. تعدادی دیگر نیز با تعهد گرفتن از آنها رها شدند و یک تعدادی بودند که در دست بررسی بودند.

از جمله اقدامات بنده این بود که به متصدیان امور دستور داده بودم برای جلوگیری از بهانه دادن دست آقایان، شما به هیچ عنوان رفتار خشونت‌آمیزی با متهمان نداشته باشید. بگذارید که زندانبانی در روال خودش قرار گیرد در صورت اثبات جرم، ما به شکل قانونی آنها را مجازات می‌کنیم به همین دلیل بنده مطمئن بودم که شایعات مطرح شده مبنی بر شکستن فک و یا مواردی مشابه کاملا کذب و بی اساس است.
 

نقش مرحوم لاجوردی در پاکسازی خانه‌های تیمی منافقین

مرحوم لاجوردی به امام خمینی ارادت داشت و بسیار پرتحرک بود و در کشف خانه‌های تیمی بسیار نقش مهمی داشت. ایشان علاوه بر این کارها کار اطلاعاتی هم انجام می‌داد چون در آن زمان هنوز وزارت اطلاعات تشکیل نشده بود و ایشان خانه‌های تیمی را شناسایی کردند و پاکسازی کردند.

زمانی که من در تهران رئیس دادگستری بودم، بعضی از دادگاهها را علنی انجام دادم نتیجه این شد که آمار 6 ماه قبل و 6 ماه بعد از این اقدام نشان داد آمار کلی سرقت پایین آمد. بنده تنها 2 پرونده را به شکل علنی برگزار کردم یکی پرونده گروه یاقوت سرخ بود که اقدام به سرقت از طلافروشی‌ها می‌زدند و چند نفری را هم کشته بودند و 7،‌8 نفر بودند که اینها را اعدام کردیم و یک تیم 2 نفره دیگری هم بودند که اعضای یک خانواده را کشته بودند به شکل علنی محاکمه کردیم. بر اساس آمار رسمی خود پلیس بیش از 50 درصد آمار جرائم کم شده بود. بنابراین اگر ما احکامی چون محاربه، سرقت و مفاسد اخلاقی و اقتصادی را نترسیم و علنی اجرا کنیم مسلما در پایین آمدن اینگونه جرائم و بالا رفتن امنیت اجتماعی تاثیر بسزایی خواهد داشت.

 


حجت‌الاسلام رازینی در کنار شهید لاجوردی


به نظر شما ریشه و زمینه‌های کشیدن کار منافقین به فاز نظامی پس از تغییر ایدئولوژی  و فاز سیاسی چه بود؟

ریشه‌های آن در التقاط بود. زیرا تفکرات اعلامی‌شان، تفکراتی آمیخته از حق و باطل بود. جمله‌ای در نهج‌البلاغه است که می‌فرماید: مناقشه در هواپرستی است و در ادامه خطبه می‌فرماید اگر حق خالص در جایی یافته نشود، هیچ کس از این دست بردار نخواهد بود و متقابلا اگر باطل به شکل خالص در جایی یافته شود، هیچ کس تمایلی به آن نشان نخواهد داد. ولی علت گول خوردن انسان این است که تکه‌ای از حق و تکه‌ای از باطل در هم آمیخته می‌شود و اینجاست که شیطان می‌تواند به انسانها مسلط شود. مانند شربت شیرین و خنکی که در آن سم ریخته شده و فردی که شربت را می‌خورد متوجه نمی‌شود که داخل شربت سم ریخته شده است.

منافقین هم آمدند همان مادیت که دنیای غرب دنبال آن است و همچنین کمونیست که شکست خورده بود با روکش اسلام عرضه کردند و اصطلاحا کمونیسم اسلامی بودند و طبیعی است که اسلام با کمونیسم سازگار نیست و این تفکر نمی‌توانست در ایران ریشه پیدا کند. این التقاط باعث شد که اینها از زیر بار ولایت شانه خالی کنند. یعنی در مقابل امام (ره) که فردی قاطع بود و به هیچ وجه حتی زمانی که در تبعید بود، حاضر به پذیرفتن منافقین نبود چرا که فهمیده بود که اینها اسلام را به طور کامل قبول ندارند. اینها در جامعه مانند سایر گروهها بودند و کار سیاسی برای انتخابات و مراسمات مختلف می‌کردند ولی مایه فکری آنها التقاط بود. در واقع همان گروه پیکار بودند با این تفاوت که در پوشش شعارهای اسلامی به فعالیت خودشان ادامه می‌دادند این موضوع تناقض داشت و در عمل در جاهایی گیر می‌افتادند.

 


دیدند که باید شمشیر را از رو ببندند و احساس کردند که می‌توانند به شکل مسلحانه رو در روی نظام بایستند و پیروز شوند البته چون عوامل نفوذی در نظام داشتند و فکر می‌کردند که اگر افراد تاثیرگذاری از قبیل شهید قدوسی و بهشتی را ترور کنند می‌توانند سریع حکومت را بدست بگیرند، خوب آمدند به میدان و موفق هم نشدند و نه قیام مسلحانه آنها به نتیجه رسید و نه ترورهای بعدی توانست نظام را تضعیف کند بلکه آن ترورها ملت را هم منسجم تر کرد.

منافقین اسیرشده در مرصاد را محاکمه کردم

سال 67 شما رئیس دادگاه ویژه تخلفات جنگی بودید که با ماجرای مرصاد مصادف شد، در آن زمان آیا برخوردی با منافقین داشتید؟

خوب آن زمان در اواخر جنگ یک سری بحث‌هایی در نیروهای مسلح بود که به اصطلاح می‌گفتند صدام با نیروهایی که عقب‌نشینی می‌کنند قاطع برخورد می‌کند و ما ضعیف عمل می‌کنیم این موضوع آسیب‌شناسی شد و خدمت امام گزارش شد و امام نیز حکمی دادند که 2 بند داشت یک بندش این بود که دادگاههای تخلفات جنگ تشکیل شود همان که در قانون‌های قبل از انقلاب به دادگاه نظامی معروف بود یا دادگاه صحرایی ولی به شکلی که با احکام اسلامی مطابقت دارد تشکیل شود که ما در مرکزاستانها، دفاتر قضایی را تشکیل ندهیم و در داخل خود مناطق باشد که خیلی سریعتر رسیدگی شود.

یک بند دیگر هم در رابطه با اینکه کسانی که به جنگ لطمه وارد می‌کنند حکمشان چیست که این موضوع در قانون ابهاماتی داشت و امام نظری داده بودند و این 2 بند باعث شد که دستگاه قضایی در رسیدگی به مسائل جنگ فعال بشود و برخورد سریعتر و جدی‌تر پیدا کند. ما در حال آماده کردن این  بندها بودیم که جنگ تمام شد و دیگر اینکه ما هیچ عقب‌نشینی پس از آن نداشتیم که بخواهیم دادگاهی در موردش برگزار کنیم.

موضوع بعدی که در آن زمان اتفاق افتاد هجوم منافقین به داخل ایران به عنوان حمله نظامی بود که در همه دنیا قانونی است که نظامیان متخاصم در دادگاه‌های نظامی محاکمه می‌شوند یعنی اگر عراقی یا اهل کشور دیگری به ایران حمله کنند اگر قرار باشد محاکمه بشوند در دادگاه‌های نظامی محاکمه می‌شوند. طبق آن قاعده در دادگاههای نظامی براساس همان قانون تخلفات زمان جنگ که امام ابلاغ کرده بودند، عمل کردیم و تعدادی از آنها که بیشتر سرباز بودند و در جبهه‌ها اسیر شده  و پس از آن به منافقین پیوسته بودند، در این دادگاه‌ها محاکمه شدند.
 

چون مرحوم منتظری اهل مماشات بود با فشار دادگاه ویژه روحانیت را تعطیل کرد

زمانی که پرونده باند برادر داماد آقای منتظری یعنی سید مهدی هاشمی معدوم مطرح شد، آیا در این پرونده هم ورودی داشتید؟

پس از آنکه امام دادگاه انقلاب را تاسیس کردند، بعد از مدتی دریافتند که این دادگاه برای تمام مسائل کشور کافی نیست. برای همین دادگاه دیگری تشکیل شد به نام دادگاه انقلاب ارتش که آقای ری‌شهری مسئول آن بودند و همچنین دادگاه ویژه روحانیت تشکیل شد که بعدها این دادگاه با فشارهای مرحوم منتظری تعطیل شد علت این کار این بود که ایشان اهل مماشات بود امام می‌فرمود که یک روحانی فاسد آسیبش از یک ساواکی بیشتر است و اصلا به این دلیل این دادگاه را ایجاد کردند.

مدارک مهدی هاشمی آنقدر زیاد بود که جای دفاع نداشت

آن زمان که پرونده مهدی هاشمی مطرح شد چون روحانی بود و از طرفی شخصیت با نفوذی از نظام بود، دادگاه انقلاب نتوانسته بود که او را محاکمه کند. وجود پرونده مهدی هاشمی دلیلی بود تا دادگاه ویژه روحانیت دوباره مطرح شودو به پرونده مهدی هاشمی رسیدگی قاطع صورت گیرد و پس از آن مرحوم حاج احمد آقا با من تماس گرفتند و فرمودند که امام هم چنین نظری دارند و شما بیایید و مسئولیت دادگاه روحانیت را بپذیرید و این دادگاه برقرار شد که از جمله پرونده‌هایی که پیگیری و رسیدگی شد پرونده مهدی هاشمی بود. این پرونده پرونده خاصی بود زیرا مهدی هاشمی از طرف مرحوم منتظری حمایت می‌شد ولی به قدری مدارک علیه هاشمی زیاد بود که جای هیچ دفاع و حرف و حدیثی را باقی نمی‌گذاشت.

 


عامل ترور من فکر می‌کرد مانع ظهور امام زمان(عج) هستم!

حضرتعالی سال 77 مورد سوءقصد قرار گرفتید که خوشبختانه این اقدام تروریستی ناکام ماند. نحوه ترور و گروهی که شما را ترور کردند، چه کسانی بودند؟

گروهی بودند که اسمشان را گروه مهدویت گذاشته بودند و رهبری آن گروه با نوه آیت‌الله میلانی بود. ایشان جمعی را گرد هم آورده بود و ابتدا هدفشان این بود که برخی را برای اینکه زمینه ظهور مهیا شود باید با اینها برخورد شود ولی بعدها نظرشان عوض شده بود و مرحوم هاشمی، آیت‌الله یزدی و بنده را  مشخص کرده بودند و معتقد بودند که ما مانع ظهور حضرت هستیم!(می‌خندد)

شب 18 ماه رمضان بود بنده از دادگستری خارج شدم که بروم منزل، عوامل ترور هم که با موتور در نزدیکی دادگستری منتظر من بودند، بمب آهن‌ربایی را به ماشین بنده چسباندند که منفجر شد ولی قسمت این بود که بنده از دنیا نروم و مجروح شوم.

پس از دستگیری عوامل ترور بنده، نوه آیت‌الله میلانی و عامل ترور من به اعدام محکوم شدند که گروهی از علما معتقد بودند که ترور شخصی از بیت‌ آیت‌الله میلانی در تاریخ وجهه خوبی باقی نمی‌گذارد و پیشنهاد عفو این فرد را دادند که از طرف مقام معظم رهبری موافقت شد و به جای اعدام به آنها حبس‌های سنگین دادند که پس از چند سال آقای میلانی به دلیل بیماری سکته و فوت کرد و عامل ترور بنده نیز که به بهانه مرخصی از زندان آزاد شده بود فرار کرد و نتوانستند او را دستگیر کنند.

 


عیادت رهبر معظم انقلاب از حجت الاسلام رازینی پس از ترور

 


رسیدگی به اعدام‌ منافقین در سال 67 عادلانه و مطابق قانون بود

در پایان نظرتان درباره اعدام های سال 67 منافقین و شبهاتی که اخیرا حامیان آنها در این زمینه مطرح می‌کنند، چیست؟

مسئولان دخیل در این قضیه آقایان نیری، رئیسی، ری‌شهری، اشراقی، پورمحمدی بودند که از آنها باید سوال شود. زیرا ما در متن قضیه نبودیم. ولی اجمالا باید بگویم که اگر امام بنا بود بی حساب و کتاب حکم اعدام بدهد آنطور که ضد انقلاب می‌گویند دیگر نیازی نبود که هیئت 3 نفره تشکیل دهد. همان در زندان اعلام می‌شد که اینها را اعدام کنند.

از جمله حاکم شرع که حاکم شرع هم فرد خاصی که از طرف مراجع بالا انتخاب شود نبود بلکه همان حاکم شرعی بود که از قبل برای شهرها انتخاب شده بود. کسی که رئیس دادگاه انقلاب فرضا سمنان یا مشهد بود و دادستان انقلاب همان شهر که به شکل عادی مسئولیت دارد به اضافه نماینده اطلاعات آن شهر هیئت 3 نفره را  تشکیل می‌دادند که گاهی جلسات محاکمه حدود یک ساعت طول می‌کشید و عده‌ای را محکوم به اعدام کرده و عده‌ای را خیر.

با این که دادگاه‌های انقلاب در آن زمان یک نفره بود این دادگاه‌ها به شکل جمعی مدیریت شده است و رسیدگی‌ها به شکل اجماعی انجام می‌شده با اینکه می‌توانستند با اکثریت آرا تصمیم‌گیری کنند (یعنی 2 رای از 3 رای) ولی احکام با 3 رای اجرایی می‌شد یعنی آنقدر با هم بحث می‌کردند که در نهایت 3 نفر به اتحاد رای برسند. به هر حال رسیدگی ها در سال 67 عادلانه  و کاملا طبق قانون بوده است.

 

گفتگو از عباس کلاهدوز و محمدعلی سافلی

۰ نظر ۱۴ تیر ۹۶ ، ۱۷:۲۱
حسن حیدری