حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید بایگانی مرداد ۱۳۹۶ :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

۲۴۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

عملیات «فتح ۸» که عمیق‌ترین عملیات کماندویی ایران در خاک دشمن شناخته می‌شود، در روز ۲۸ تیر ماه ۱۳۶۶ در منطقه‌ شمالی‌ استان‌ «موصل‌» عراق‌ با هدف حمایت‌ از معارضان‌ کُرد عراق‌ انجام شد.
به گزارش رجانیوز به نقل از مشرق، سال ‌۱۳۶۶ به‌ عنوان‌ هفتمین‌ سال‌ جنگ‌ تحمیلی، سال‌ پرکار و با فراز و نشیبی‌ برای‌ نیروی ‌زمینی‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و بویژه‌ قرارگاه‌ برون‌ مرزی‌ «رمضان» در جبهه‌ شمالی‌ و کردستان‌ عراق‌ بود.
 
آموزش های سخت قبل از اجرای عملیات
 
یکی‌ از ده‌ها عملیات‌ نامنظم‌ و تهاجمی‌ این‌ سال، عملیات‌ نامنظم‌ «فتح‌۸» نام دارد که در منطقه‌ شمالی‌ استان‌ موصل عراق‌ و حوالی‌ شهر «اتروش» بود. این‌ حمله‌ با رمز «یارسول‌ الله» در شامگاه ‌۲۸ تیر ماه‌۱۳۶۶ با هدف‌ انهدام‌ تأسیسات‌ نظامی‌- اقتصادی‌ دشمن‌ و حمایت‌ از مبارزین‌ عراقی‌ آغاز شد.
 
نیروی عمل‌کننده ایران در این عملیات، یعنی «گردان مالک‌اشتر تیپ ۶۶» نیروهای ویژه‌ی هوابرد با تقدیم یک شهید (حسین ترکمن‌پری) و چهار مجروح، عملیات ویژه‌ خود را در فاز تک‌ مستقیم (با بهره‌گیری از نیروهای تکاور) و هم‌زمان فاز تک ادواتی (با بهره‌گیری از نیروهای راکت‌انداز مینی‌کاتیوشا و خمپاره‌انداز ۱۲۰ میلی‌متری)، در ارتفاعات کانیکا و قلعه‌ کانیکا در شمال شهر اتروش اجرا کردند.
 
عملیات فتح از حیث بعد مسافت، عیق‌ترین عملیات کماندویی جمهوری اسلامی در خاک دشمن در طول دوران دفاع مقدس محسوب می‌شود. طی‌ این‌ یورش‌ پایگاه‌ و مقر حفاظتی‌ ارتش‌ عراق‌ در منطقه‌ اتروش‌ سقوط‌ کرده و منهدم‌ شد. به‌ همراه‌ آن، بخشی‌ از تجهیزات‌ نظامی‌ از جمله‌ ۳۵ دستگاه‌ خودرو سبک‌ و نیمه‌ سنگین‌ ارتش‌ عراق‌ از بین‌ رفت.
 
همچنین‌ چهار دستگاه خودرو حامل‌ مهمات‌ و یک‌ انبار مهمات‌ دچار آتش‌ شد و ده‌ها سلاح‌ نیمه‌ سنگین‌ و سنگین‌ منهدم‌ شد. مقر سازمان‌ امنیت‌ مرکز حزب‌ بعث‌ و«جیش‌الشعبی» در شهر اتروش‌ نیز ویران‌ شد و در مجموع‌۸۳۰ نفر از نیروهای‌ دشمن‌ کشته‌ و زخمی‌ شده‌ یا به‌ اسارت‌ رزمندگان‌ اسلام‌ و معارضان‌ کرد عراق‌ در آمدند.
 
از دیگر دستاوردهای این عملیات می‌توان به سقوط و انهدام بیش از ۴۰ پایگاه و مقر حفاظتی، انهدام مرکز آتش‌بار توپ‌خانه‌ اتروش، انهدام سازمان امنیت مرکز حزب بعث و مقر جیش‌الشعبی شهر اتروش، انهدام بخشی از تجهیزات نظامی دشمن در منطقه از جمله ۳۵ دستگاه خودرو سبک و نیمه‌سنگین نظامی، چهار دستگاه خودرو حامل مهمات و یک انبار مهمات، هفت قبضه خمپاره‌انداز، دو قبضه دوشکا و دو قبضه ضدهوایی، بیش از ۸۰۰ نفر از نیروهای دشمن کشه و زخمی شدند، اشاره کرد.
 
همچنین ۳۰ نفر هم به اسارت رزمندگان ایرانی در آمدند.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 



۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۵۶
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

امام امت: آرمان شهیدان فراموش نشود


حضرت امام خامنه‌ای(حفظه الله تعالی):
«آرمان جوانها چه بود؟ اینهایی که رفتند جنگیدند با چه اهداف بلندی رفتند جنگیدند؟ ... این در وصیّت‌نامه‌ها منعکس است؛ برای خدا، برای امام، برای حجاب. دیدید در وصیّت‌نامه‌های شهدا چقدر درباره‌ی حجاب توصیه شده؛ خب، حجاب یک حکم دینی است؛ این آرمان شهیدان فراموش نشود. این‌جور نباشد که تصوّر بشود «فقط یک جنگی بود مثل جنگهایی که بقیّه دارند در دنیا میکنند؛ بالاخره هر کشوری دشمنی دارد، گاهی جنگی اتّفاق می‌افتد، جوانهایی میروند در جبهه و میجنگند؛ کشته میشوند یا زنده برمیگردند یا مجروح برمیگردند؛ اینها هم مثل آنها»، این نبود قضیّه؛ قضیّه قضیّه‌ی دین بود، قضیّه‌ی آرمان الهی بود، قضیّه‌ی حاکمیّت اسلام بود، قضیّه‌ی انقلاب بود، اسلام انقلابی بود که اینها را میکشاند.» ۱۳۹۵/۷/۵
  



۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۴۲
حسن حیدری

سخنی با آیت الله موسوی خوئینی ها

محمد کاظم انبارلویی

آیت الله موسوی خوئینی‌ها، دبیرکل مجمع روحانیون مبارز در کانال تلگرامی خود به یک سوال کلیدی پاسخ داده است.

به گزارش مشرق، محمد کاظم انبارلویی طی یادداشتی نوشت: آیت الله موسوی خوئینی‌ها، دبیرکل مجمع روحانیون مبارز در کانال تلگرامی خود به یک سوال کلیدی پاسخ داده است. سوال این است؛ "به حاشیه راندن گروه‌های سیاسی از نهضت آزادی شروع شد و بعد از آن جناح چپ و امروز در درون جناح راست شروع شده است. این اتفاقات حکایت از چه چیزی می کند؟"

وی در پاسخ به این سوال گفته است:  "جمعیت نهضت آزادی- بویژه دبیرکل این جمعیت که رحمت خدا بر او باد- از آغاز تشکیل این نظام، اعتقادی به ولایت مطلقه فقیه نداشتند و حداقل با تفسیر رایج از این نظام موافق نبودند و در نتیجه بین آنها و رهبری نظام [بخوانید امام خمینی (ره) ] اختلاف و اصطکاک پیش آمد و به تدریج به حاشیه رانده شدند."

آیا این پاسخ صحیح است؟ آقای موسوی خوئینی ها یکی از علمای مبارز و مورد وثوق امام خمینی (ره) بودند که از سوی ایشان به عنوان امیرالحاج انتخاب شدند و مدتی هم افتخار حکم امام (ره) در خصوص دادستانی انقلاب در خطیرترین دوران انقلاب را داشتند. آیا در پاسخ به این سوال باید نقش نهضت آزادی در تاریخ ایران و نسبت او با انقلاب و برخوردش با امام (ره) را نادیده بگیرند؟!

انصاف این است که در این داوری حداقل دیدگاه امام درباره این اختلاف یا حکم به حاشیه راندن را با امانت داری می آوردند. امام خمینی (ره) در 30 بهمن 66 در پاسخ به نامه وزیر کشور وقت علت  طرد و نفی نهضت آزادی و به حاشیه راندن آنها را می فرمایند.

امام یک رهبر صدیق و امانت دار و خداشناس و پیر و مراد شما هم بود. چرا پاسخ او را باید در این پرسش و پاسخ تاریخی سانسور کنید؟ امام (ره) اول انقلاب به ورود نهضت آزادی به کانون قدرت رضایت داد و دبیرکل نهضت آزادی را نخست وزیر دولت موقت معرفی کرد. پس امام (ره) در مشارکت آنها در قدرت مسئله‌ای نداشت، اما آنها به دلیل انحرافاتی که داشتند دست رد به این مشارکت زدند.

امام (ره) در مورد دور کردن نهضت آزادی از کانون قدرت می فرمایند:

1- عملکرد نهضت آزادی در دولت موقت نشان می دهد طرفدار جدی وابستگی ایران به آمریکاست و از هیچ کوششی فروگذار نکرده است.

2- ضرر نهضت آزادی به اعتبار اینکه متظاهر به اسلام هستند از ضرر گروهک‌های دیگر حتی منافقین، این فرزندان مهندس بازرگان بالاتر است.

3- برحسب پرونده‌های قطور و نیز ملاقات‌های مکرر اعضای نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمریکا، من مشاهده کردم از انحراف آنها اگر خدای متعال عنایت نفرموده بود و مدتی در حکومت موقت باقی مانده بودند، ملت های مظلوم بویژه ملت عزیزمان تا کنون در زیر چنگال آمریکا و مستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز نیز چنان سیلی‌ای از این ستمکاران می خورد که قرن‌ها سربلند نمی‌کرد.

4- نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی وقانون‌گذاری و قضائی را ندارد.

آنچه در مورد به حاشیه راندن نهضت آزادی واقعیت دارد دیدگاه شفاف بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی (ره) در مورد آنهاست.

چرا باید این دیدگاه را در پاسخ به این سوال سانسور کرد و گفت: چون آنها با ولایت مطلقه فقیه مخالف بودند به این روز افتادند. این پاسخ دقیقی نیست. من یادم می آید امیرحسین آریانپور، تئوریسین گروه‌های مارکسیستی قبل از انقلاب بود و مشاجراتی با شهید مطهری داشت. پس از انقلاب منافقین و چریک‌های فدایی خلق و حزب توده از او دعوت کردند عضویت افتخاری شورای مرکزی آنها را بپذیرد. با آنکه او را تاحد پیامبر، مارکسیست‌ها ستایش می‌کردند و احترام برای او قائل بودند، هیچ یک از دعوت های آنها را نپذیرفت. خود او روزی به مناسبتی به نگارنده گفت؛ من به ‌آنها گفتم  اسلام را قبول ندارم اما قبول دارم این انقلاب ضد آمریکایی است و با آمریکا سرستیز دارد لذا من نمی‌توانم با گروه‌هایی که سرستیز با انقلاب دارند کار کنم. بعد شروع کرد از درجه خصومت خود با شاه و آمریکا گفت. به او گفتم چرا اینها را رسانه‌ای نمی کنی؟ گفت: همین قدر که من با این جماعت‌ها همکاری نمی کنم کافی است.

پس جرم نهضت آزادی این نبود که فقط ولایت فقیه را قبول ندارد . جرم آنها و حکم به حاشیه راندن آنها از این قرار بود که به شهادت امام، طرفدار جدی وابستگی به آمریکا بودند و در این حوزه از وادی نظر به وادی عمل در درون حاکمیت گام برمی‌داشتند. جرم آنها از دیدگاه امام (ره) این بود که منافقین به  لحاظ تئوریک فرزند مهندس بازرگان تلقی می شدند و از آن آبشخور تغذیه تئوریک می‌شدند و فجایعی را در تاریخ ایران به وجود آوردند که در دوران معاصر سابقه ندارد.

آنها 17 هزار نفر از مردم ایران را که بین آنها علمای بزرگ و فقهای سترگ حوزه‌های علمیه بودند،  به خاک و خون کشیدند. تقاضا می کنم آقای خوئینی ها یک بار دیگر صفحات 479 و 480 و 481 و 482 صحیفه ‌نور جلد بیستم را دقیق بخوانند. نامه آقای محتشمی وزیر کشور وقت و عضو مجمع روحانیون مبارز همین سوالی که از وی در کانال تلگرامی شده به طور مفصل تر آورده و پاسخ امام (ره) را هم آورده است. این صفحات قطعه‌ای از تاریخ مستند ایران است .این بی انصافی است که گفته شود نهضت آزادی به دلیل مخالفت با ولایت مطلقه فقیه چوب رانده شدن از کانون قدرت را خورده است.

مگر می شود ما سوالی را در مورد برخورد پیامبر با یک جماعت یا حضرت امام علی (ع) با یک طایفه‌ای را مطرح کنیم بدون اینکه بگوییم پیامبر اعظم (ص) و حضرت امام علی (ع) چه استدلالی برای برخورد داشتند، به آن سوال پاسخ دهیم.

این جفا به تاریخ و رهبران الهی است. چرا باید این جفا توسط فردی بشود که زمانی منصوب و امین امام (ره) بوده است.

آقای خوئینی ها! شما اول انقلاب برای سرنگونی دولت موقت به همراه دانشجویان رفتید سفارت آمریکا را تصرف کردید. علیه آمریکا هر روز یک افشاگری می‌کردید. دولت موقت هم به همین دلیل استعفا داد و رفت. شما از اسناد وابستگی نهضت آزادی به آمریکا مطلع هستید و خودتان آن را افشاء کردید و این  اسناد را به امام دادید و امام هم در همین نامه مشهور در مورد نهضت آزادی به آن استناد فرمودند. حالا چگونه است شما همه اینها را فراموش کرده‌اید؟  طرد نهضت آزادی را به این دلیل دانسته‌اید که چون اعتقاد به ولایت فقیه نداشتند به حاشیه رانده شدند! جوانی که آن روزها را ندیده است چرا روایت امام (ره) از این رانده شدن از قدرت را از زبان شما نشنود و در قلم شما نبیند؟

آیا امام (ره) را راوی صادق برای روایت‌های تاریخ معاصر نمی دانید؟ من در حیرتم آقای خوئینی‌ها از دبیرکل نهضت آزادی در این پاسخ با آن اوصافی که در دیدگاه‌ امام (ره) است به نیکی یاد می کند و می گوید؛ "رحمت خداوند بر او باد" اما حاضر نیست از امام (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی و استاد خود که متهم اصلی در این پرسش است، کمترین یادی کند.

۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۳۳
حسن حیدری

چمران:نیازمند بازنگری در جبهه مردمی هستیم

مهدی چمران

عضو هیات رئیسه جبهه مردمی با تاکید بر اینکه جبهه مردمی فقط برای انتخابات شکل نگرفته بود، گفت:مبنای فکری ما یک جبهه متفکر و پویا است که بتواند همه گروه‌ها و احزاب‌ و سازمان‌ها را با یکدیگر منسجم کند.

به گزارش مشرق، مهدی چمران عضو هیات رئیسه جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی با اشاره به روند فعالیت جبهه مردمی و اثرگذاری این جبهه بین نیروهای انقلاب پس از انتخابات اظهار داشت: جبهه مردمی در یک زمان بسیار کوتاهی شکل گرفت و چون فرصت هم کوتاه بود اولین هدفش برگزاری و حضور در انتخابات به صورت منسجم بود؛ لذا تلاش فشرده‌ای را آغاز کردیم و استقبال گسترده‌ای نیز از این جبهه به عمل آمد.

چمران ادامه داد: این انتخابات برای اولین بار از پایین به بالا شکل گرفت و منتخبین ما کسانی بودند که از بین توده‌های مردم بالا آمدند و بعد به جایگاه نامزدی انتخابات رسیدند؛ البته شاید برخی به این روند ایراد هم داشته باشند اما با مبانی محاسبه شده‌ به نتایجی رسیدیم که در انتخابات دیدیم که اگرچه پیروزی نبود اما اصل مساله انسجام بود و همین انسجام در مقایسه با سال 92 یک موفقیت بزرگ محسوب می‌شود.

عضو هیات رئیسه جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی افزود: شاید عده‌ای این موضوع را از ابتدا اعتقاد نداشتند که جبهه مردمی بتواند در انتخابات به موفقیت برسد اما به هر حال برای اینکه انتخابات یکسویه و یکطرفه نباشد و گستردگی حضور مردم را داشته باشیم این حرکت و این کار و این سازماندهی نیاز بود و این حرکت بر اساس یک نیازسنجی انجام شد.

وی با بیان اینکه پس از انتخابات ما به یک بازنگری در جبهه مردمی نیاز داریم که بتوانیم در آن تجدید سازمان انجام دهیم و کار خود را دنبال کنیم یادآور شد: این کار در شرف انجام است و علی‌القاعده باید این موضوع بلافاصله به سازماندهی نیروها و برنامه‌ریزی برای آینده منجر شود.

چمران با تاکید بر اینکه جبهه مردمی فقط برای انتخابات شکل نگرفته بود، تصریح کرد: مبنای فکری ما یک جبهه متفکر و پویا است که بتواند همه گروه‌ها و احزاب‌ و سازمان‌ها را با یکدیگر منسجم کند.

منبع: فارس
۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۱۹
حسن حیدری

سازمان پیشمرگان کُرد چگونه شکل گرفت؟/ دفاع شیعه و سنی در برابر ضد انقلاب+ عکس

پیشمرگان کرد

گروهک‌های مختلف در کردستان که تحت لوای بیگانگان، سلاح مبارزه با انقلاب اسلامی ایران برداشته بودند، با مقاومت مردمی و پیوستگی شیعه و سنی مواجه شدند.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق،‌ به دنبال ناامنی‌های ایجاد شده توسط گروهک‌های ضد انقلاب در منطقه کردستان و آذربایجان غربی که برای ضربه زدن به نظام نوپای انقلاب اسلامی مهندسی می‌شد، سازمان پیشمرگان کُرد مسلمان به عنوان مهمترین هسته مردمی خودجوش در غرب و شمال غرب کشور، با تلفیقی از نیروهای سپاه پاسداران و نیروهای بومی کُرد به وجود آمد.

فشارهای ایجاد شده و جو سنگین ضد انقلاب علیه شخصیت‌های مردمی و انقلابی کُرد منجر به مهاجرت تعداد زیادی از آن‌ها از شهرهای سنندج، مریوان، پاوه، دهگلان و ... به سوی تهران و عمدتاً کرمانشاه شده بود. انقلابیون در پی این مهاجرت با اقدام به موقع شهید محمد بروجردی فرمانده سپاه کرمانشاه برای هم‌افزایی نیروهای انقلابی روبرو شدند که به پیشنهاد ایجاد یک تشکل منسجم ختم شد.

شهید محمد بروجردی پس از همفکری با انقلابیون کردستان برای یک حرکت بزرگ در منطقه، جهت ایجاد امنیت پایدار، به تهران سفر کرده و موجبات این اتفاق را فراهم کردند.

فتوای ماموستا «عثمان» که گفته بود: «هر کسی ده پاسدار انقلاب اسلامی را سر ببرد،‌ بهشت بر او واجب می‌شود» عزم استکبار برای تبدیل شدن بحران کردستان به یک جنگ مذهبی خونین را نشان می‌داد.


سردار حاج محمدابراهیم همت درباره تاثیر فتوای ماموستا عثمان در منطقه گفته بود: «این جریان کثیف و خائنانه بلافاصله در منطقه دامن گیر شد و حتی دامنه این جریان به پاوه هم رسید. به عنوان مثال، بعد از صدور این به اصلاح فتوا، چندین حمله از طرف گروهک رزگاری به پاسداران ما صورت گرفت. موقعی که برادران سپاه و ارتش حمله کردند تا منطقه‌ اورامان را آزاد کنند، طی حمله‌، چند تن از برادران ما که زخمی شده بودند، به دست عوامل رزگاری اسیر شدند.

این از خدا بی‌خبرها، روی زخم‌های این مجروحین، آب نمک ریخته بودند،‌ آب جوش ریخته بودند،‌ چرا که آن روحانی‌نماهای مزدور آمریکا،‌ در جلسات‌شان،‌ جنگ علیه شیعه و به اصطلاح خودشان علیه پاسدار را حلال کرده بودند. ریختن آب جوش بر سر این‌ها را هم حلال کرده بودند. حتی بعضی زن‌ها هم روی سر این بچه‌ها آب جوش می‌ریختند و این‌ها همه، گوشه‌ای کوچک از عذابی بود که ما از دست این جنایتکارها کشیدیم»

حضور گروهک‌های مختلف در کردستان که تحت لوای بیگانگان سلاح مبارزه با انقلاب اسلامی ایران برداشته بودند، زمینه را برای مقاومت مردمی و پیوستگی شیعه و سنی فراهم می‌کرد. مردم کردستان پیام انقلاب و امام خمینی (ره) را به خوبی درک کرده بودند و گروهک‌ها نتوانستند توفیق در جذب مردم داشته باشند و به فرموده شهید محمد بروجردی «اگر ضد انقلاب در کردستان از پشتوانه مردمی برخوردار بود، با ما نمی‌جنگید»


مروری بر عملکرد و ایدئولوژی این گروهک‌ها، راه مبارزه و مبارزه مردمی را هموار می‌کرد. باج گیری، زیرپا گذاشتن اصول دینی و مذهبی و اعتقادی مردم، بی حرمتی به مساجد و منابر و روحانیت و کلام الله مجید، خون آزادی خواهان و دین داران را به جوش می‌آورد. مردم به مرور به اهداف شوم این گروهک‌ها پی بردند؛ شاید بتوان گفت مردم با نگاه به آرمان‌های امام خمینی (ره) و شعارها و پیام‌های انقلاب اسلامی دریافتند که از دل این حرکت و نهضت اسلامی است که می‌توانند زندگی شرافتمندانه‌ای را داشته و ستم دوران شاهنشاهی را التیام بخشند.

گروهک‌های ضد انقلاب در سنندج و دیگر شهرهای استان مرتکب جنایات زیادی شدند. آنان از فروردین ماه سال 1358 تا فرودین ماه سال 1359 هر چه خواستند بر سر مردم بی دفاع آوردند. از جمله مواردی که می‌توان اشاره کرد، اقدام ناجوانمردانه‌ گروهک کومله علیه یکی از خانواده‌های اصیل و خوشنام و مذهبی به نام خانواده «نمکی‌ها» در سنندج بود.

3 فرزند این خانواده بدون هیچ وابستگی به انقلاب اسلامی، سرگرم فعالیت‌های قرآنی بودند که دسته جمعی مورد حمله کومله قرار گرفتند و یا بی حرمتی گروهک‌ها به مقدسات مردم بود. آنان حتی حرمت مسجد را هم شکستند و اغلب خادم‌های مساجد می‌گفتند «شب‌ها پسرها و دخترهای عضو گروهک‌ها در مسجد مشروب می‌خورند و فحشا می‌کنند»

مردم خیلی زود به ماهیت شعار دفاع از ملت کُرد پی بُردند و متوجه شدند جانبداری از کردستان فقط دسیسه‌ای برای رسیدن به اهدف خودشان است. چند ماهی که از قائله کردستان گذشت مردم غیر از چپاول، غارت و ناامنی چیزی ندیدند. تطمیع،‌ دروغ، فریب و تهدید و وعده‌های دروغین از جمله تاکتیک‌های گروهک‌ها برای جذب مردم بود که مورد استفاده قرار می‌گرفت.


مردم به مرور زمان با مشاهده رفتار گروهک‌ها و نیروهای انقلاب به خصوص جوانان سپاهی، به تعهد و صداقت نیروهای انقلاب پی بردند و همین موضوع در جذب افراد بومی و فریب‌خوردگان نقش اساسی داشت. سیل عظیم فریب‌خوردگان با روشنگری و تحت رافت اسلامی به جمع توابین پیوستند و عده زیادی از این افراد در صف جهاد با ضد انقلاب ردای شهادت بر تن کردند.

منبع: دفاع پرس
۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۳۴
حسن حیدری
منافقین سبز

اد رندل فرماندار سابق پنسیلوانیا در سال ۲۰۱۲ اعلام کرد که از سازمان مجاهدین ۱۵۰۰۰۰ تا ۱۶۰۰۰۰ دلار دریافت کرده است. طبیعی است که دیگر حامیان درجه یک این سازمان نیز مبالغ مشابه ای را دریافت کرده باشند.

 به گزارش مشرق، سایت تحلیلی نشنال اینترست اخیرا مقاله ای  با قلم «تد گالن کارپنتر» منتشر کرده است که در آن کارپنتر به دولت ترامپ هشدار داده است:  از سیاست تغییر نظام سیاسی در ایران جدا خودداری کند. متن مقاله پیش روی شماست.

سیاستگذاران و کارشناسان آمریکایی، سابقه ای تاسف بار در پذیرش جنبش های سیاسی نفرت انگیز خارجی دارند که ادعای دموکراتیک بودن دارند. در دوران جنگ سرد، حمایت آمریکا از کنتراها در نیکاراگوئه و جوناس ساویمبی رهبر یونیتا نمونه هایی از این اقدامات است. در دوره پس از جنگ سرد نیز شواهدی وجود دارد که آمریکایی های دارای نفوذ و قدرت از اشتباهات بزرگ گذشته خود درس نگرفته اند. برای مثال، دولت کلینتون با ارتش آزادی بخش کوزوو همکاری نمود، جنبشی که جنایات جنگی بسیاری را علیه مردم صربستان مرتکب شد. دولت های کلینتون و جرج بوش نیز با کنگره ملی عراقی احمد چلبی (INC) متحد شدند که اطلاعات اشتباه این نهاد درباره میزان و نوع سلاح های کشتار جمعی «صدام حسین» یکی از مهمترین عوامل دخالت نظامی ناکام امریکا در عراق بود.

در حال حاضر نیز خطر تکرار اشتباهات گذشته  توسط دولت «دونالد ترامپ»  در رابطه با ایران وجود دارد. «رکس تیلرسون» وزیر امور خارجه آمریکا در پاسخ  به این سوال که آیا سیاست واقعی آمریکا در ارتباط با ایران، تغییر نظام سیاسی در این کشور و حمایت از گروههای اپوزیسیون در داخل و خارج از ایران است، گفت: در حال حاضر سیاست دولت ما در ارتباط با ایران دقیقا مشخص نشده است اما واشنگتن تلاش خواهد کرد با اپوزیسیون ایران جهت انتقال قدرت در ایران و تشکیل حکومت جدید در این کشور همکاری کند. به عبارت دیگر، سیاست رسمی آمریکا در ارتباط با ایران، تغییر نظام سیاسی در این کشور است.

این استراتژی باعث ایجاد مسائل و مشکلات فراوانی خواهد شد. یکی از این مسائل به طور مشخص، تمایل سیاستمداران آمریکایی به همکاری با سازمان مجاهدین خلق(منافقین) به منظور تغییر نظام سیاسی در ایران است. البته تیلرسون به طور صریح به این سازمان اشاره نکرده است. اصلاح طلبان در ایران بارها و بارها آغوش امریکایی ها را پس زده زیرا نگران این موضوع هستند که ارتباط با امریکا به وجهه داخلی آنها آسیب وارد خواهد کرد. در واقع بخش قابل توجهی از اعتدالیون ایران «حسن روحانی » را تایید نموده و یکی از عوامل مهم پیروزی او در انتخابات ۲۰۱۷ حمایت این حزب از وی بوده است. بنابراین منظور تیلرسون اعتدالیون و اصلاح طلبان در ایران نیست.

در واقع تاریخ اسفناک سازمان مجاهدین خلق(منافقین) کافی است تا مقامات و سیاستمداران آمریکایی از این سازمان دور و دورتر بمانند. مجاهدین خلق در واقع فرقه ای سیاسی بوده که توسط زوج رجوی شکل گرفته است. این سازمان تاکنون اقدامات تروریستی فراوانی مرتکب شده است و تا فوریه سال ۲۰۱۲ نیز در لیست سازمان های تروریستی اعلام شده از سوی دولت آمریکا قرار داشته است. این گروه به علت دشمنی با نظام سیاسی ایران نیز شکل نگرفته زیرا قبل از اینکه حکومت جمهوری اسلامی در ایران تشکیل شود، سازمان مجاهدین خلق با رویکردی به شدت مارکسیستی تاسیس شد. بنیادگذاران این فرقه سیاسی دانشجویان ایرانی چپ گرا مخالف باشاه ایران بوده که در طی دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰  میلادی  حملات تروریستی متعددی را انجام داده و موجب  کشته شدن چندین آمریکایی در ایران شدند.

اما سابقه نگران کننده این سازمان موجب نشده است که آمریکایی های معروف از تایید آن خودداری کنند همانطور که چند ماه پیش از آنکه نام این گروه از لیست سازمان های تروریستی اعلام شده توسط آمریکا حذف شود، تعداد زیادی از چهره های سرشناس آمریکایی از جمله رؤسای سابق سازمان سیا، مسئول سابق اف بی آی و برخی اعضای کنگره آمریکا در حمایت از این سازمان لابی گری کردند.

پس از آن اظهارات فراوانی از سوی مقامات آمریکایی در تایید این سازمان عنوان شد و حتی کمیته امور خارجی مجلس نمایندگان آمریکا، «مریم رجوی» رئیس این سازمان را به یکی از جلسات خود دعوت کرد. بسیاری از اعضای این کمیته بویژه جمهوریخواهان، حامی سرسخت سیاست تغییر نظام سیاسی در ایران هستند.

سازمان مجاهدین خلق جهت جلب حمایت مقامات معروف آمریکا، صدها هزار دلار هزینه کرده است و این افراد این سازمان را به عنوان یک جنبش دموکراتیک واقعی معرفی می کنند که به شدت مورد حمایت مردم ایران است. بسیاری از چهره های برجسته آمریکایی که حامی این سازمان هستند برای سخنرانی در مراسمهای این سازمان ۱۵.۰۰۰ تا ۳۰.۰۰۰ دلار دریافت کرده اند و تمام هزینه های سفر آن ها به پاریس برای شرکت در مراسم سالانه این سازمان پرداخت شده است. «اد رندل» فرماندار سابق پنسیلوانیا در سال ۲۰۱۲ اعلام کرد که از سازمان مجاهدین خلق ۱۵۰.۰۰۰ تا ۱۶۰.۰۰۰ دلار دریافت کرده است. طبیعی است که دیگر حامیان درجه یک این سازمان نیز مبالغ مشابه ای را دریافت کرده باشند.

ارتباط نزدیک با سازمان مجاهدین خلق، بازی خطرناک و غیراخلاقی است که رهبران فکری ایالات متحده در حال انجام آن هستند. «دانیل لاریسون» از نویسندگان «امریکن کانسروتیو» در این ارتباط  می گوید: در آغوش کشیدن سازمان مجاهدین خلق توسط افسران بازنشسته ارتش آمریکا و نمایندگان منتخب مردم آمریکا شگفت آور است، هر چند این موضوع به خاطر نفرت مقامات آمریکایی از حکومت ایران است اما دشمنی آن ها با حکومت ایران باعث شده است که سازمانی را تایید کنند که بیشتر ایرانیان از آن متنفر هستند. تنفر مردم ایران از این سازمان یک گمانه زنی محض نیست، سازمان مجاهدین خلق در جنگ صدام حسین علیه ایران از او حمایت کرده است و حتی ایرانیانی که با حکومت فعلی ایران مشکل دارند نیز سازمان مجاهدین خلق را گروهی خائن نفرت انگیز می دانند.

«دونالد ترامپ» باید از نادانی های دولت های سابق آمریکا درس بگیرد که از گروه های خارجی در ظاهر دموکراتیک حمایت کردند و در نهایت این گروه ها چهره دیگری از خود نشان دادند. اکنون نیز نشانه های بسیار زیادی برای هشدار نسبت به ماهیت واقعی سازمان مجاهدین خلق وجود دارد، دولت آمریکا باید از این سازمان مانند طاعون دوری کند.

منبع: مهر
۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۴۹
حسن حیدری

۱۵۷ نماینده مجلس در نامه ای به رئیس جمهور خواستار بهره گیری از زنان شایسته و توانمند در جایگاه وزارت در دولت آینده شدند.
به گزارش رجانیوز به نقل از مهر، در جلسه علنی امروز مجلس شورای اسلامی بخشی از نامه ۱۵۷ نماینده خطاب به رئیس جمهور درباره ضرورت استفاده از زنان شایسته و توانمند در میان وزرا، قرائت شد.
 
در این نامه ضمن تاکید بر نقش بانوان در انقلاب اسلامی و تحولات اجتماعی کشور، درخواست شده است که در راستای توسعه پایدار که زنان از عاملان این توسعه هستند، از زنان شایسته و توانمند علاوه بر معاونت ریاست جمهوری در سطح وزیر نیز استفاده شود.
۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۳۸
حسن حیدری

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۵:۳۵
حسن حیدری

«محمدجلال ملک‌محمدی» شهید مدافع حرمی ست که در جریان فعالیت‌های جهادی خود آنقدر خدمت کرد که بعد از شهادتش اهالی یکی از روستاهای محروم محل خدمتش نام روستا را به نام «جلال‌آباد» تغییر دادند.

شهید محمد جلال ملک‌محمدی به روایت خانواده‌اش؛

شهیدی که یک روستا را به نام خود زد/ جهادش در ایران، رفتن زیر آفتاب سوزان برای فعالیت‌های عمرانی در مناطق محروم، و در خارج از ایران فرماندهی سپاه اسلام بود

«محمدجلال ملک‌محمدی» شهید مدافع حرمی ست که در جریان فعالیت‌های جهادی خود آنقدر خدمت کرد که بعد از شهادتش اهالی یکی از روستاهای محروم محل خدمتش نام روستا را به نام «جلال‌آباد» تغییر دادند.
گروه معارف - رجانیوز:   
 
شهیدی که یک روستا را به نام خود زد

 

 
 

به گزارش مهر : «محمدجلال ملک‌محمدی» شهید مدافع حرمی ست که در جریان فعالیت‌های جهادی خود آنقدر خدمت کرد که بعد از شهادتش اهالی یکی از روستاهای محروم محل خدمتش نام روستا را به نام «جلال‌آباد» تغییر دادند.

 

 خبر آزادی موصل که رسید؛ شادی‌اش توی کوچه‌ها پیچید. افتخار و غرورش را ما برداشتیم که موصل را به یاری رزمندگان اسلام از شر یزیدیان زمانه آزاد کردیم. داغش را پدر و مادری کشیدند که روزها و شب‌ها را در بیمارستان به هم دوختند تا مگر معجزه‌ای شود و پاره‌های جگرگوشه‌شان یک‌جوری به هم جوش بخورد که نشد! و حالا دوباره در گوشمان کسی نجوا می‌کند که این پیروزی‌ها پیکر چند «جلال» را پاره‌پاره کرده‌است؟

 

«محمدجلال ملک‌محمدی» شیرمرد ۳۳ ساله و افتاده خانواده ملک‌محمدی است. جهادش در ایران، رفتن زیرظل آفتاب سوزان برای فعالیت‌های عمرانی در مناطق محروم کشورش بود و در خارج از ایران فرمانده خاکی و خاک خورده سپاهیان اسلام در نبرد با هرچه که در پیکار با اسلام باشد. نیمه شعبان دوباره به مناطق جنگی اعزام شد و بعد از جراحات سنگین بر پیکرش به کشور بازگشت. بیش از ۴۰ روز در کنج بیمارستانی در پایتخت با درد خندید و در نهایت سیزدهم تیرماه به شهادت رسید تا مزد یک عمر جهادش را بگیرد.

به بهانه نامگذاری روستای «پُشَگ» کرمان به «جلال‌آباد» سراغ خانواده این شهید رفتیم تا از جلال جهادگر جبهه‌های جنگ بیشتر بدانیم.

 

 

تا راه افتاد پدرش از پا مجروح شد

 

ساده و آرام بود تا دردسری نداشته باشد. امن بود تا هوای خواهر و برادرهایش را داشته باشد. وقتی به راه رفتن افتاد پدرش از پا مجروح شد تا از همان کودکی جنگ و جبهه را با درد پدر چشیده باشد. برای همین نوجوان که شد پا جای پای پدرش گذاشت تا تفریح و سرگرمی‌اش همیشه بوی خاکریز و سنگر و جبهه بدهد و خلق و خویَش هم همانطور خاکی باشد. تا وقتی وارد جمعی می شود، جو را حسابی عوض کند. از زندگی چیز زیادی نمی‌خواست که به زبان بیاورد. مادرش می‌گوید تنها باری که لب به خواسته باز کرد بعد از ازدواج برادرش بود. گوشه‌ای زد که نمی‌خواهی برای من هم کاری کنی؟ از همان‌جا بود که به فکر ازدواجش افتادیم.»

 

 

 

با شلوار چریکی به خواستگاری آمد

 

عضو سپاه بود. کارهایش زیاد بود و  ماموریت‌هایش زیادتر. می‌خواست کسی را داشته‌باشد که باهم رزمندگی کنند. آمنه دختر ۱۷‌ساله‌ای بود که از کودکی به واسطه شغل پدرش از همه‌چیز با خبر بود. از ماموریت‌های زیاد.از دیر آمدن‌ها و زودرفتن‌ها و دوری کشیدن‌ها. آمنه همسر جلال می‌گوید:«با شلوار چریکی و پلنگی خواستگاری آمده‌بود. گفتم نکند خانواده‌ات به زور آورده‌اند. گفت من در جریان نبودم. مادرم تماس گرفت گفت بیا. گفتم حالا نمی‌شد با کت و شلوار می‌آمدید. گفت من از پایگاه بسیج آمده‌ام. آن زمان به دیوار اتاقم یک چفیه آویزان کرده بودم که عکس شهدا را روی آن زده بودم. دیوار را که دید گفت: با دیدن این چفیه خیلی دلگرم شدم. باهم نشستیم و حرف زدیم. گفت من دوخط قرمز دارم. ماموریت‌های من زیاد است و اینکه سوالات کاری از من نپرسید. اینکه کجا هستم و چه ساعتی می‌آیم. باور کنید اگر کمتر بدانید به نفع خودتان است. بعدها گفت روز خواستگاری تربت کربلا همراهم بود که اگر امام حسین(ع) خواست، شما را نصیب من کند. خودم هم خواب دیدم که پدر و مادرم با آقا جلال ساک سفر بستند. گفتم مامان کجا می‌ری؟ این آقا که هنوز دامادت نشده. گفت امام حسین(ع) آقا جلال را طلبیده، تو را هنوز نطلبیده. از خواب که بیدار شدم گفتم من جواب بله می‌دهم. عروسی مجللی نداشتیم. در دو خانه عروسی گرفتیم و سرخانه و زندگی‌ خودمان رفتیم.»

 

 

برای ماه‌عسل مرا به اردوی جهادی برد

 

جلال و آمنه ازدواج می‌کنند. آمنه می‌داند زندگی‌اش تفاوت زیادی با بقیه همسن و سال‌هایش خواهد داشت. تفاوتی که حتی در ماه‌عسل هم خودش را نشان داد:«ماه‌عسل من در اردوی‌جهادی گذشت. اول خیلی ناراحت بودم. می‌گفتم یک سفر مشهد را همه عروس و دامادها می‌روند. گفت حالا شما بیا! قول می‌دهم بیشترخوش بگذرد. در این اردو خانم‌ها اولین بار بود که در اردوهای جهادی شرکت می‌کردند. باهم به قلعه گنج استان کرمان رفتیم. واقعا امکانات صفر بود. بعد اردو با همه سختی هایش روحیه‌ام حسابی تغییر کرده بود. پرسید حالا اینطوری خوب بود یا ماه‌عسل معمولی؟ گفتم آن‌قدر خوب بود که اگر از این به بعد خودت هم نخواهی بروی، من می‌روم. این شد که در طول زندگی باهم به ۷ اردوی جهادی رفتیم. اردوها طوری بود که حتی ممکن بود همدیگر را تا ۱۳ روز نبینیم؛ چون هرکدام در یک روستای محروم مشغول بودیم.»

 

 

دوست داشت تا دکترا درس بخوانم

 

آمنه تنها ۱۷ سال دارد و می‌خواهد وارد زندگی شود. می‌گوید شرط گذاشته بودم که باید درسم را ادامه دهم و حالا وقتی از مدرکش می‌پرسم می‌گوید که کارشناسی ارشد فقه و حقوق دارد:«روز اول گفتم من می خواهم درسم را ادامه بدهم. آقا جلال گفت: حتما. من اصلا موافقم اگر دوست دارید تا دکترا بخوانید. کارشناسی ارشد را که گرفتم دکترا امتحان دادم و شهرستان قبول شدم. جواب دکترا که آمد در بیمارستان بستری بود. با همان حال مجروح وقتی فهمید قبول شدم خیلی خوشحال شد. گفت حتما برو ثبت نام کن! گفتم کجا بروم؟ شما حداقل دوسال نیاز داری تحت درمان باشی. گفت شما کاری به این کارها نداشته باش، برو ثبت نام کن. که شهید شد. همیشه روی درس خواندن تاکید داشت. خودش کاردانی برق داشت. به خاطر شغل و فشاری کاری نمی توانست درسش را ادامه بدهد. اما همه را تشویق به درس خواندن می کرد.»

 

تماس گرفت و گفت ممکن است شهید شوم

 

ماموریت‌های جلال از یک هفته بعد از عروسی آغاز شد. اما آمنه می‌گوید آنقدر خوش‌اخلاق بود که در زمان بودنش تلافی برخی ماموریت‌ها را در می‌آورد:« یکبار گفت باید یک ماموریت چندماهه برود. خیلی دلم گرفت. تندی کردم. گفتم تا یک هفته دو هفته قبول. اما به خدا دوماهه و چندماهه طبیعی نیست. سر نماز مغرب روی سجاده‌اش نشست و گریه کرد. گفت هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم یک روز روبریم بایستی و مانع شوی. سخت بود خیلی سخت بود. در ماموریت ۶۵ روزه‌ای که رفته بود من هم اردوی جهادی بودم. یک‌بار تماس گرفت و گفت در یک تونل هستیم که فاصله‌ای با دشمن نداریم و هر لحظه ممکن است اتفاقی بیفتد و همه شهید شویم. قرار شد که نوبتی تماس بگیریم و با خانواده‌هایمان خداحافظی کنیم چون ممکن است هر لحظه اتفاقی بیفتد. تا صبح نتوانستم بخوابم. اما خدا را شکر بخیر گذشت. اما جلال وقتی پیش ما بود، همه‌جوره بود. سعی‌ می‌کرد با هرچیز کوچکی همه را بخنداند و خوشحال کند. طوری که یکبار به من گفت خانم برای یکبار هم که شده تو چیزی بگو من بخندم!»

 

 

آنقدرخندید که بخیه‌هایش را شکافت

 

جلال به شهادت همه آدم‌هایی که لحظه‌ای با او بودن را چشیده‌اند، شوخ‌طبع بود و اخلاق خوشی داشت. کمتر کسی عصبانیتش را دیده‌بود. آن‌قدر شوخ‌طبع و خندان که در روزهای مجروحیت، خندیدنش بخیه‌ها را از بدنش می‌شکافت اما هوای تازه‌ای به جمع می‌بخشید. فاطمه خواهر کوچک شهید می‌گوید:« در بیمارستان خیلی درد می‌کشید اما با خندیدن‌های زیاد ظاهرش را حفظ می‌کرد. اصلا به روی خودش نمی‌آورد که حالش خراب است. ملحفه بیمارستان را تا گردنش کشیده‌بود تا کسی زخم‌های تنش را نبیند و از درد می‌خندید. صحنه‌های دردکشیدن و تب و لرزش را که می‌دیدیم می‌فهمیدیم حالش واقعا خراب است. اما در همان آی‌سیو و پشت شیشه برای دوستانش زبان درازی می‌کرد تا بخنداند. آنقدر درد می‌کشید که دستانش را به تخت بسته‌بودند تا از شدت فشار درد، دستگاه‌هایی که به بدنش وصل بود را جدا نکند. با این حال می‌گفت جای مرا آماده‌کنید که می‌خواهم به خانه بیایم اما نیامد...»

 

جلال سه برادر و یک خواهر دارد تا آقای ملک محمدی ۵ فرزند داشته باشد. تا همین عدد ۵ دوباره شوخی در دهان جلال با خانواده باشد. مادر شهید می‌گوید:«همیشه می‌گفت مادر تو ۵ فرزند داری. باید خمسش را بدهی! گفتم من راهتان را نمی‌بندم. اما طاقت نبودنتان را هم ندارم. خب مادر است دیگر مگر می‌تواند از فرزندش دست بکشد؟»

 

 

از تذکرهای تندوتیز به حجاب ناراحت می‌شد

 

اخلاق جلال نظیر ندارد. خیلی‌ها جذب همین خوش‌اخلاقی‌های کم‌نظیر او شده‌اند و دلشان خواسته به خاطر همین اخلاق دورش بچرخند. به گفته خانواده‌اش جلال هیچ‌گاه از تذکرهای تندوتیز حجاب خوشش نمی‌آمد. وقتی می‌دید برخی اینطور رفتار می‌کنند ناراحت می‌شد و خرده می‌گرفت، چون این حرکات را بی‌فایده و با تاثیر معکوس می‌دانست. همسرجلال می‌گوید:« یکی از روزهای ماه‌محرم وقتی مرا به دانشگاه رساند، روبروی یک بوتیک پارک کرد. آن زمان به احترام محرم مشکی پوشیده بود و ریش پُری داشت. آقای مسنی که صاحب بوتیک بود به شیشه ماشین می‌زند و می‌گوید: آقا به این «یاحسین» که پشت ماشین‌ نوشته‌ای چقدر اعتقاد داری؟ جلال جواب می‌دهد: برای دل خودم نوشته‌ام. می‌گوید: نه تو نوشته‌ای جامعه ببیند. جواب می‌دهد:عزای امام چیز کمی نیست. دلم خواست ماشین ناچیز من هم برای امام عزادار باشد. آن آقا ادامه می‌دهد: به ریشی که گذاشته‌ای چقدر اعتقاد داری؟ جلال می‌گوید: من همیشه انقدر ریش ندارم. این ریش هم به احترام عزای امام است. از آن به بعد هربار همدیگر را می‌دیدند سلام می‌کردند و دست تکان می‌داند. یکی از شهدا فرزندان دو قلویی داشت که به خاطر قمه‌کشی زندان بودند. تمام بدنشان جای چاقو بود. جلال بعد از آزادی همیشه با آنها بگو بخند داشت. بعدهم آن‌ها را با خود به اردوی جهادی برد. گفته بود شما فرزند شهید هستید باید نام پدرتان را زنده کنید. کلی تغییر کرده بودند. بیمارستان که آمده بودند پاهای جلال را می‌بوسیدند و می‌گفتند تو ما را آدم کرده‌ای!»

 

 

عصبانیتت را سر من خالی کن!

 

جلال از نوجوانی پیگیر اردوهای جهادی بود. با سختی مرخصی می‌گرفت که در مناطق محروم کار کند. برای رسیدگی به مناطق محروم پول جمع می‌کرد تا بتواند در آن‌جا کارهای عمرانی انجام دهد. به گفته مادرش جلال همه کار می‌کرد. کاری نبود که بگوید نمی‌تواند. اهالی روستای پُشَگ کرمان «محمدجلال ملک‌محمدی» را خوب می‌شناسند. کسی که گروهی جمع کرد تا برای اهالی روستا نزدیک به ۲۰ کیلومتر لوله‌کشی کند تا بالاخره به روستای محرومشان آب برسد. از هیئت‌ها پول جمع می‌کرد تا برای روستاییان مسجد بسازد. حتی در گرمای ۴۵ درجه هوا اگر کسی کمک نمی‌کرد، خودش تمام کارها را انجام می‌داد و گله‌ای از کسی نداشت. تنها یک گله داشت که چرا نماز را در مسجد به جماعت نمی‌خوانند و بین نماز تسبیحات حضرت زهرا را نمی‌گویند. شاید این تنها خواسته جلال از همه روزهای سخت کارکردن بود. همسر شهید از روزهای سخت جهادی خاطره‌ای دارد. خاطره‌ای که دوباره آدم را مات اخلاق جلال می‌کند:« در یکی از اردوهای جهادی یکی از باسابقه‌ها با یکی از جوان‌ها دعوایش می‌شود.‌ آن بنده‌خدا از شدت عصبانیت دستش را بلند می‌کند و اشتباهی به صورت جلال می‌زند. جلال می‌گوید:حاج‌آقا مرا بزن خودت را خالی کن ولی کاری به او نداشته‌باش. چون آن‌ها تازه آمده‌اند ممکن است با این کار زده شوند. آن بنده‌خدا از شدت عصبانیت چندین مرتبه جلال را می‌زند تا آرام شود. بعد شب خوابی می‌بیند که فردا می‌آید و عذرخواهی می‌کند.»

 

 

قبل از هر ماموریت از ترس عکس یادگاری می‌گرفتیم!

 

جلال دوست ندارد کسی از ماموریت‌هایش سر دربیاورد. از سال ۹۱ پایش به سوریه و عراق باز می‌شود اما خانواده خبر ندارد. خانواده از روزی که خبردار می‌شود، بیقرارمی‌شود. فاطمه خواهر جلال می‌گوید:« این چندسال هربار قبل از اینکه به ماموریت برود، من عکس یادگاری‌ام را می‌انداختم. واقعا می‌ترسیدم. می‌ترسیدم دیگر نبینمش! یکبار باهم اسم و فامیل بازی کردیم. من همه کاغذها را با اسم و تاریخ و روز آرشیو کردم. واقعا می‌ترسیدم. نکند که آخرین بار باشد. اتفاقا دیروز آرشیو اسم و فامیل را پیدا کردم. دیدم چقدر با دقت نوشته‌است.»

شهید خانواده ملک محمدی دو دختر به نام «ساریه‌زهرا» و «سامیه زینب» دارد. بارها به خانواده گفته‌است هربار دلشان برایش تنگ شد دختر بزرگترش را نگاه کنند که شباهت زیادی به پدر دارد. مادر جلال می‌گوید:«هربار که جلال می‌رفت و برمی‌گشت پسر کوچکترم می‌پرید جلو و می‌گفت: داداش جلال من انقدر دعا کردم تو شهید نشوی!»

 

 

 

 

 

 

در هذیان‌هایش با دخترش حرف می‌زد

 

جلال ماموریت آخر را طور دیگری برگشته‌است. بدنش پاره‌پاره‌است. اما هنوز هیبت همان جلال گذشته را نگه‌داشته‌است. دردهایش استخوان سوز است ولی می‌خندد. به تلافی همه دردهایی که می‌کشد، به جای فریاد و ناله می‌خندد. فاطمه خواهر جلال می‌گوید شهادت را همیشه دوست داشت اما می‌خواست تا جان دارد زندگی کند و استوار باشد. دردهای جلال زیاد است. آنقدر که هنگام خواب هذیان می‌گوید. آمنه همسر شهید می‌گوید:«یکبار آنقدر حرف زد فکر کردم نکند تلفن حرف می‌زند. دیدم خواب است. توی خواب دخترش را صدا می‌زند و می‌گوید: ساریه زهرا بیا بابا بهت شکلات بده! درد امان جلال را بریده بود اما باز بقیه را دلداری می‌داد. شنیده‌ بود یکی از دوستانش در بیمارستان بی‌قراری می‌کند. زنگ میزند و می‌گوید: مرد گنده خجالت نمی کشی جلوی پدرو مادرت گریه می‌کنی؟ حالا خوب است شکر خدا فردا مرخص می‌شوی.»

 

درد جلال زیاد است؛ عفونت تیر و ترکش‌هایی که به بدنش خورده او را ۴۰ روز است در بیمارستان نگه‌داشته. آنقدر درد می‌کشد که دستانش را بسته‌اند. اما باز از شیشه برای دوستانش زبان دراز می‌کند. یکی از پرستارها می‌گوید برای رفع عفونت به‌جان زخم‌هایش می‌افتند. دم نمی‌زند. پرستارها گریه‌شان می‌گیرد. عفونت تمام بدن جلال را گرفته اما باز می‌گوید خوب می‌شوم. جلال خوب می‌شود. خوب خوب. آن‌قدر خوب که بالاخره شهید می‌شود.»

فاطمه خواهر شهید ادامه می‌دهد:«بچه‌ها رفتن پدرشان را می‌فهمند. ساریه‌زهرا روز تشییع، پیکر پدرش را که دید دست تکان داد. الان که عکسهایش را می‌بیند ناراحت می‌شود. آنها خوب درک می‌کنند که چه اتفاقی افتاده.»

 

 

 

 

 

دوست داشت قطعه ۲۶ دفن شود

 

جلال خوب خوب می‌شود و دیگر درد نمی‌کشد. دردهای جلال که تمام می‌شود دردهای خانواده آغاز می‌شود. خبر خیلی زود می‌پیچد. خواهر شهید می‌گوید:«روزهای آخر صبح‌ها از خواب می‌پریدم و رو پدرم می‌گفتم از جلال خبر داری؟ به دوستانم نگفته‌بودم برادرم مجروح است. روزهای آخر دیگر نتوانستم تحمل کنم. به همه گفتم برایش دعا کنند. یکی از بچه‌های خبرگزاری دانشگاه برای آنکه حالم عوض شود برای تهیه گزارش مرا به یک همایش میفرستد. قبل از اینکه موبایلم را روی حالت پرواز بگذارم، یکی از دوستانم می‌گوید: حالت خوبه؟ همه جا عکس برادرت را گذاشته‌اند. موبایلم را چک می‌کنم. تمام شد. جلال شهید شد. دیگر نمی‌توانستم خودم را جمع‌و جور کنم!»

 

همسرشهید ادامه می‌دهد:« روز شهادت دخترم به یکباره از خواب بیدار می‌شود. رو به من می‌کند و می‌گوید: مامان بابا رفته پیش خدا؟ هاج و واج می‌مانم. با برادر شوهرم که تماس می‌گیرم. گریه می‌کند. می‌فهمم جلال شهید شده‌است. جلال رفت. وصیت کرده بود دورتادور مقبره شهدای شهرک پیکرش را طواف دهند. همین‌طور هم شد. آخر هم او را قطعه ۲۶ دفن کردند. همان‌جایی که دوست داشت. روزهای آخر یکبار باهم به گلزار شهدا رفتیم. رو به شهید حسن نجاری می‌گفت نجاری چقدر جایت خوب است. هم نبش هستی! هم قطعه ۲۶ ،هم نزدیک شهید پلارک. آخر هم خودش با یک فاصله همانجا دفن شد. همان جایی که خودش دوست داشت.

 

 

پا جای پای جلال!

 

از «محمد جلال» خانواده ملک‌محمدی تنها خاطراتش را شنیدیم و جای خالی نبودنش را دیدیم. بیرون خانه که بیایید دو چیز نگاه آدم را می‌دزدد. بنرهای بزرگی از قهرمان خانه که حالا آبروی محله‌است و یک جفت پوتین مشکی ساق دار که به اندازه‌اش نمی‌خورد برای جلال باشد. وقتی می‌پرسم پوتین‌ها برای چه کسی است؟ پدر جلال جواب می‌دهد: برای محمدجواد برادرش! می‌پرسم محمدجواد ۱۶ ساله کجاست؟ فاطمه می‌گوید: اردوی جهادی رفته! رفته راه برادرش را ادامه دهد...

 

۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۴۷
حسن حیدری

روزنامه جمهوری اسلامی خبر از استعفای ناطق نوری از هیئت موسس دانشگاه آزاد داد.
به گزارش رجانیوز، روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: حجت‌الاسلام والمسلمین ناطق نوری در پاسخ به نامه یک عضو هیات علمی دانشگاه که نظر وی را درباره تغییرات پدید آمده در دانشگاه آزاد اسلامی سئوال کرد، پاسخ داد: «بنده از عضویت در هیات موسس استعفا داده‌ام و اصلاً در جریان آنچه در دانشگاه آزاد وی می‌گذرد نیستم و به هیچ وجه در امور دانشگاه دخالت نداشته و ندارم. بنابر این آنچه در مورد اینجانب گفته می‌شود بشدت تکذیب می‌شود.»
وی مرداد ماه امسال نیز برای حمایت از شیخ حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، از مسئولیت دفتر بازرسی حضرت امام خامنه ای(حفظه الله تعالی)کناره گیری کرده بود.
۰ نظر ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۱۶
حسن حیدری