حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید بایگانی آذر ۱۳۹۶ :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

۳۶۱ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

۰ نظر ۱۲ آذر ۹۶ ، ۲۳:۵۰
حسن حیدری

 



۱۳۷۹/۰۹/۱۲




بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

الحمدللَّه ربّ العالمین. و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین. سیّما بقیّةاللَّه فی‌الأرضین. قال اللَّه تبارک و تعالی: «یا ایّها النّبی انّا ارسلناک شاهدا و مبشّرا و نذیرا. و داعیا الیاللَّه بأذنه و سراجا منیرا. و بشّر المؤمنین بأنّ لهم من اللَّه فضلا کبیرا. و لاتطع الکافرین و المنافقین ودع اذاهم و توکّل علی اللَّه و کفی باللَّه وکیلا. (۱)

 

بسیار خرسندم و خدا را شکرگزارم که در فاصله نزدیکتری از فواصل قبلی، این توفیق را به من داد که در جمع شما دوستان عزیز، برادران و خواهران گرامی، مسؤولان بلندمرتبه نظام جمهوری اسلامی ایران و کِشندگان بار این مأموریت و مسؤولیت بزرگِ زمانِ ما، حضور پیدا کنم و فرصتی برای طرح برخی از مسائلی که احساس میشود ان‌شاءاللَّه مفید باشد، پیش آید.

از جناب آقای خاتمی - رئیس جمهور عزیزمان - هم متشکّرم؛ بیاناتشان مفید بود. آنچه که در زمینه مبارزه با تبعیض و فقر و فساد و گشایش امور اقتصادی مردم بیان کردند که دولت و مسؤولان در صدد تعقیب آنها هستند، اینها حقیقتاً جزو کارهای مهم است. امیدواریم ان‌شاءاللَّه خداوند توفیق دهد و دست‌اندرکاران بخشهای مختلف به سهم خودشان بتوانند در وصول به این هدفها، وظایفشان را انجام دهند؛ بخصوص انتظار عمده از بخشهای اقتصادی، وزارت اقتصاد و دارایی، بانک مرکزی، سازمان مدیریّت و برنامه‌ریزی و بخشهای نزدیک به اینهاست که امیدواریم خداوند متعال همه را موفّق کند.

 

آنچه که من امروز یادداشت کرده‌ام عرض کنم، این است که این مجموعه‌ای که ما باشیم - که این جمع حاضر تقریباً مسؤولان بخشهای کلیدی و اساسی جمهوری اسلامی به حساب میآیند - یک فرصت استثنایی در اختیارمان قرار گرفته است تا بتوانیم اهداف الهی و اسلامی را در یک بخش مهم از جهان - که کشور بزرگ و عزیز ایران است - تحقّق بخشیم و آنها را پیاده کنیم. این دست یافتن به قدرت که امروز برای شما جمع حاضر در بخشهای مختلف پیدا شده است، فرق میکند با دست یافتن به قدرت در عرفهای سیاسی عالم. در آن‌جاها ادّعا هم ندارند که در صدد این هستند که فلاح و صلاح انسان و پیشرفت بشریت و امثال اینها را تحقّق بخشند و به بشر سعادت و خوشبختی دهند. مراکز فرهنگی و سیاسی عالم رسماً اعلام کرده‌اند که با جوامع مبتنی بر ایدئولوژی و مکتب و تفکّر پایه‌ای مخالفند. بدیهی است وقتی که مبنا، یک تفکّر و یک اندیشه منظم و مدوّن نباشد، هدفها هم به همان نسبت تابع حوادث و پیشرفتهای عالم و امیال مردم و گروهها خواهد بود. بنابراین نمیشود کسی ادّعا کند که من به دنبال آرمانهای والای مورد نیاز بشر هستم؛ ادّعا هم نمیکنند. ما چرا؛ ما این را ادّعا میکنیم. مسؤولان این نظام با این امید هم وارد این میدان شده‌اند که بتوانند از اهداف الهی که مورد اعتقاد آنهاست، چیزی را تحقّق بخشند و در زندگی پیاده کنند. از بعد از صدر اسلام تا امروز هم، چنین فرصتی پیش نیامده است. موقعیت بسیار استثنایی و بخصوصی است. باید این موقعیت را مغتنم بشماریم و هر کجا هستیم - در قوای سه‌گانه و در همه بخشهای مدیریّتی این کشور - سعی کنیم حقیقتاً اهداف و آرمانهای اسلامی را در حدّ توانِ جمعِ اداره کننده و مسؤول امور کشور - که توان بالایی هم هست - پیش ببریم. بر این اساس، وظایفی برعهده همه است. این وظایف چیست؟ من در همین زمینه رؤوس مطالبی را یادداشت کرده‌ام که البته نمیخواهم جزئیات و ریز قضایا را بحث کنم؛ تقریباً فهرست‌گونه‌ای را عرض خواهم کرد.

 

به طور کلی وظایفی برعهده ماست؛ هم ما به عنوان دولت و حکومت، هم ما به عنوان یک فرد مسلمان. اما این وظایف یک مبنای فکری دارد. خصوصیت تفکّر اسلامی و مکتب اسلامی و دینی این است. اگر از این بحث میکنیم که باید آزادی باشد، یا انتخاب و اختیار در جامعه برای مردم وجود داشته باشد، یا هر یک از سیاستهای عمومی و کلّی را مورد بحث قرار میدهیم، برای هر کدام از اینها مبنایی وجود دارد. اگر از ما بپرسند چرا مردم باید حق رأی داشته باشند، یک استدلال فکری و منطقی پشت سرش وجود دارد؛ معلوم است چرا. همه آنچه که در زمینه برنامه‌ریزیها، خطوط اصلی برنامه‌ها را تشکیل میدهد، یک سر این برنامه‌های اصلی وصل است به آبشخور اندیشه اسلامی، جهان‌بینی اسلامی، تلقّی و برداشت اسلامی؛ که این ایمان ماست، اعتقاد ماست، دین ماست؛ براساس آن برداشت و آن تلقّی است که وظایف خودمان را مشخّص میکنیم و میخواهیم به آنها عمل کنیم. آن مبنای فکری چیست؟ به طور کوتاه و خلاصه از این‌جا باید شروع کنیم و ببینیم که آن خطوط اصلىِ تلقّی و بینش اسلام از کائنات، از عالم و از انسان چیست. البته این مخصوص اسلام هم نیست. همه ادیان - اگر تحریف نشده باشند - در مبنای صحیح و ریشه اصلىِ خودشان همین بینش را دارند. اسلامِ سالم و دست نخورده و متّکی به منابع متقن، در اختیار ماست. بقیه ادیان ممکن است این خصوصیات را نداشته باشند.

آن مجموعه معارفی که خطوط اصلی عملکرد و وظایف ما از آنها به دست می‌آید - یعنی جهان‌بینی و بینش اسلامی - فصول متعدّدی دارد؛ همه هم در عمل و اقدام فرد و دولت دارای تأثیر است؛ که من پنج نقطه مؤثّرتر و مهمتر را انتخاب کرده‌ام و عرض میکنم.

 

از این پنج نقطه، یکی توحید است. توحید، یعنی اعتقاد به این‌که این ترکیب پیچیده بسیار عجیب و شگفت‌آور و قانونمند کائنات و عالم آفرینش، از کهکشانها و سحابیها و حفره‌های عظیم آسمانی و کرات بیشمار و میلیونها منظومه شمسی بگیرید، تا سلول کوچک جزء فلان پیکر، فلان جسم و ترکیب ریز شیمیایی - که آن‌قدر نظم در این ترکیب عظیمِ متنوّع و پیچیده وجود دارد که هزاران قانون از آن استنباط کرده‌اند؛ چون وقتی نظم غیرقابل تخلّف شد، از آن قوانین تکوینی و بیتخلّف استفاده میشود - ساخته و پرداخته یک فکر و اندیشه و تدبیر و قدرت است و تصادفاً به وجود نیامده است. این اعتقاد امری است که هر ذهن سالم و هر انسان عاقل و صاحب تفکّر و دور از شتابزدگی در فکر یا بیحوصلگی در تصمیم‌گیری یا پیشداوری در قضایا این را قبول میکند. نقطه بعدی این‌که این فکر و تدبیر و اندیشه و قدرت عظیم و بینهایت و توصیف‌ناپذیری که این ترکیب عجیب و پیچیده را به وجود آورده، فلان بت ساخته بشر، یا فلان انسانِ محدودِ مدّعىِ خدایی، یا فلان سمبل و نمادِ افسانه‌ای و اسطوره‌ای نیست؛ بلکه ذات واحد مقتدر لایزالی است که ادیان به او «خدا» میگویند و او را با آثارش میشناسند. بنابراین، هم اثبات این قدرت و اراده و مهندسىِ پشت سر این هندسه عظیم و پیچیده است؛ هم اثبات این‌که آن مهندس بی‌نظیر و غیرقابل توصیف، این چیزهای کوچکِ دم‌دستِ بیارزشی که بشر یا خودش میسازد، یا مثل خودش کسی آنها را میسازد، یا از قبیل خودش یک موجود زایل شدنی است، نیست؛ بلکه «هواللَّه الّذی لا اله الّا هو الملک القدّوس السّلام المؤمن المهیمن العزیز الجبّار المتکبّر سبحان اللَّه عمّا یشرکون».(۲)

همه ادیان در این بخش از جهان‌بینی مشترکند؛ ادیان قدیم، ادیان ابراهیمی، ادیان پیش از ادیان ابراهیمی؛ حتی همین ادیان شرکآلود هندی فعلی. اگر کسی وِداها را نگاه کند، عرفان توحیدی خالصی در کلمات وِداها موج میزند که نشان‌دهنده این است که سرمنشأ، سرمنشأ شفّاف و زلالی بوده است. بنابراین، توحید رکن اصلی بینش و نگاه و تلقّىِ این اسلامی است که ما میخواهیم براساس آن این حکومت و این نظام و این حرکت را راه بیندازیم.

 

رکن دوم، تکریم انسان است؛ یا میتوانیم به آن بگوییم انسان محوری. البته انسان محوری در بینش اسلامی، به‌کلّی با اومانیسم اروپای قرون هجده و نوزده متفاوت است. آن یک چیز دیگر است، این یک چیز دیگر است. آن هم اسمش انسان محوری است؛ اما اینها فقط در اسم شبیه همند. انسان محورىِ اسلام، اساساً اومانیسم اروپایی نیست؛ یک چیز دیگر است. «الم تروا انّ اللَّه سخّر لکم ما فی السّموات و ما فی الأرض».(۳) کسی که قرآن و نهج‌البلاغه و آثار دینی را نگاه کند، این تلقّی را به‌خوبی پیدا میکند که از نظر اسلام، تمام این چرخ و فلک آفرینش، بر محور وجود انسان میچرخد. این شد انسان‌محوری. در آیات زیادی هست که خورشید مسخّر شماست، ماه مسخّر شماست، دریا مسخّر شماست؛ اما دو آیه هم در قرآن هست که همین تعبیری را که گفتم - «سخّر لکم ما فی السّموات و ما فی الارض»؛ (۴) همه اینها مسخر شمایند - بیان میکند. مسخّر شمایند، یعنی چه؟ یعنی الان بالفعل شما مسخّر همه‌شان هستید و نمیتوانید تأثیری روی آنها بگذارید؛ اما بالقوّه طوری ساخته شده‌اید و عوالم وجود و کائنات به گونه‌ای ساخته شده‌اند که همه مسخّر شمایند. مسخّر یعنی چه؟ یعنی توی مشت شمایند و شما میتوانید از همه آنها به بهترین نحو استفاده کنید. این نشان دهنده آن است که این موجودی که خدا آسمان و زمین و ستاره و شمس و قمر را مسخّر او میکند، از نظر آفرینش الهی بسیار باید عزیز باشد. همین عزیز بودن هم تصریح شده است: «و لقد کرّمنا بنیآدم».(۵) این «کرّمنا بنیآدم» - بنیآدم را تکریم کردیم - تکریمی است که هم شامل مرحله تشریع و هم شامل مرحله تکوین است؛ تکریم تکوینی و تکریم تشریعی با آن چیزهایی که در حکومت اسلامی و در نظام اسلامی برای انسان معین شده؛ یعنی پایه‌ها کاملاً پایه‌های انسانی است.

 

سومین نقطه اصلی و اساسی در جهان‌بینی اسلامی، مسأله تداوم حیاتِ بعد از مرگ است؛ یعنی زندگی با مردن تمام نمیشود. در اسلام و البته در همه ادیان الهی - این معنا هم جزو اصول جهان‌بینی است و تأثیر دارد. همان‌طور که گفتم، تمام این اصول جهان‌بینی، در تنظیم روابط زندگی و در تنظیم پایه‌های حکومت اسلامی و اداره جامعه و اداره عالم مؤثّر است. بعد از مرگ، ما وارد مرحله جدیدی میشویم. این‌طور نیست که انسان نابود شود؛ از جوی جَستن و رفتن به یک مرحله دیگر است؛ و بعد در آن مرحله، مسأله حساب و کتاب و قیامت و این چیزهاست.

 

چهارمین نقطه اصلی این جهان‌بینی، عبارت است از استعداد بیپایان انسان در دارا بودن تمام چیزهایی که برای تعالی کامل انسان لازم است. انسان استعداد دارد که تا آخرین نقطه تعالی حیاتِ ممکنات بالا برود؛ اما بقیه موجودات این امکان را ندارند. در آیه شریفه «لقد خلقنا الأنسان فی احسن تقویم» (۶)، «احسن‌تقویم» معنایش این نیست که ما جسم انسان را طوری آفریده‌ایم که مثلاً سرش با دستش با چشمش با تنش تناسب دارد؛ این‌که مخصوص انسان نیست؛ هر حیوانی نیز همین‌طور است. در بهترین تقویم، یعنی در بهترین اندازه‌گیری انسان را آفریده‌ایم؛ یعنی آن اندازه‌گیریای است که رشد او دیگر نهایت و اندازه‌ای ندارد؛ تا آن‌جایی میرود که در عالم وجود، سقفی بالاتر از آن نیست؛ یعنی میتواند از فرشتگان و از موجودات عالی و از همه اینها بالاتر برود. اگر بشر بخواهد این سیر را داشته باشد، جز با استفاده از امکانات عالم ماده ممکن نیست. این هم جزو مسلّمات است؛ لذا میگوید «خلق لکم ما فیالأرض جمیعا».(۷) بنابراین سیر تعالی و تکاملی انسان در خلأ نیست؛ با استفاده از استعدادهای ماده است؛ بنابراین با هم سیر میکنند؛ یعنی شکوفایی انسان، همراه با شکوفایی عالمِ ماده و عالمِ طبیعت است؛ این در شکوفایی او اثر میگذارد، او در شکوفایی این اثر میگذارد و پیشرفتهای شگفت‌آور را به وجود میآورد.

 

آخرین نقطه‌ای که در این زمینه از بینش اسلامی عرض میکنم، این است که از نظر اسلام و بینش اسلامی، جریان عالم به سمت حاکمیت حق و به سمت صلاح است؛ این بروبرگرد هم ندارد. همان‌طور که یک بار به اشاره گفتم - و الان هم جز به اشاره نمیتوانم بگویم، چون مجال تفصیل نیست - همه انبیا و اولیا آمده‌اند تا انسان را به آن بزرگراه اصلیای سوق دهند که وقتی وارد آن شد، بدون هیچ‌گونه مانعی تمام استعدادهایش میتواند بُروز کند. انبیا و اولیا این مردم گمگشته را مرتّب از این کوه و کمر و دشتها و کویرها و جنگلها به سمت این راه اصلی سوق دادند و هدایت کردند. هنوز بشریّت به نقطه شروع آن صراط مستقیم نرسیده است؛ آن در زمان ولیعصر ارواحنافداه محقّق خواهد شد؛ لیکن همه این تلاشها اصلاً براساس این بینش است که نهایت این عالم، نهایت غلبه صلاح است؛ ممکن است زودتر بشود، ممکن است دیرتر بشود؛ اما بروبرگرد ندارد. قطعاً این‌طوری است که در نهایت، صلاح بر فساد غلبه خواهد کرد؛ قوای خیر بر قوای شر غلبه میکنند. این هم یک نقطه از نقاط جهان‌بینی اسلامی است که در آن هیچ‌گونه تردیدی نیست.

حال براساس اینها یک نتایج عملی به دست می‌آید و وظایفی برعهده انسانهایی که معتقد به این مبانیاند، قرار میگیرد. فرق نمیکند؛ چه حکومت اسلامی باشد و حاکمیت و قدرت در دست اهل حق باشد، چه حکومت اسلامی نباشد - فرض کنید مثل دوران حکومت طاغوت باشد، یا انسانی باشد که در بین کفّار زندگی میکند - این وظایفی که عرض میکنم، در هر دو حالت بر دوش یکایک انسانها هست. این وظایف چیست که اینها نتایج عملی آن بینش است؟ من چند نقطه از این وظایف را یادداشت کرده‌ام که در این‌جا مطرح میکنم:

 

یک وظیفه عبارت است از عبودیت و اطاعت خداوند. چون عالَم مالک و صاحب و آفریننده و مدبّر دارد و ما هم جزو اجزاء این عالَمیم، لذا بشر موظف است اطاعت کند. این اطاعت بشر به معنای هماهنگ شدن او با حرکت کلی عالم است؛ چون همه عالم «یسبّح له ما فیالّسموات و الأرض» (۸)؛ «قالتا اتینا طائعین».(۹) آسمان و زمین و ذرات عالم، دعوت و امر الهی را اجابت میکنند و بر اساس قوانینی که خدای متعال در آفرینش مقرّر کرده است، حرکت میکنند. انسان اگر برطبق قوانین و وظایف شرعی و دینی که دین به او آموخته است - عمل کند، هماهنگ با این حرکتِ آفرینش حرکت کرده؛ لذا پیشرفتش آسانتر است؛ تعارض و تصادم و اصطکاکش با عالم کمتر است؛ به سعادت و صلاح و فلاحِ خودش و دنیا هم نزدیکتر است. البته عبودیت خدا با معنای وسیع و کامل آن مورد نظر است؛ چون گفتیم توحید، هم اعتقاد به وجود خداست، هم نفی الوهیّت و عظمت متعلق به بتها و سنگها و چوبهای خودساخته و انسانهای مدّعىِ خدایی و انسانهایی که اسم خدایی کردن هم نمی‌آورند، اما میخواهند عمل خدایی کنند. پس در عمل، دو وظیفه وجود دارد: یکی اطاعت از خدای متعال و عبودیت پروردگار عالم، و دوم سرپیچی از اطاعت «انداد اللَّه»؛ هر آن چیزی که میخواهد در قبال حکمروایی خدا، بر انسان حکمروایی کند. ذهن انسان فوراً به سمت این قدرتهای مادّی و استکباری میرود؛ البته اینها مصادیقش هستند؛ اما یک مصداق بسیار نزدیکتر دارد و آن، هوای نفس ماست. شرط توحید، سرپیچی کردن و عدم اطاعت از هوای نفس است؛ که این «اخوف ما اخاف» است و بعداً آن را عرض میکنم.

 

دوم، هدف گرفتن تعالىِ انسان است؛ تعالىِ خود و دیگران. این تعالی شامل تعالىِ علمی، تعالىِ فکری، تعالىِ روحی و اخلاقی، تعالىِ اجتماعی و سیاسی - یعنی جامعه تعالی پیدا کند - و تعالىِ اقتصادی است؛ یعنی رفاه امور زندگی مردم. همه موظّفند برای این چیزها تلاش کنند: گسترش و پیشرفت علم برای همه؛ حاکمیت اندیشه سالم و فکر درست؛ تعالىِ روحی و معنوی و اخلاقی، خُلق کریم و مکارم اخلاق؛ پیشرفت اجتماعىِ بشری - نه فقط جنبه‌های معنوی و علمی و اخلاقی یک فرد، بلکه جامعه هم مورد نظر است - و پیشرفت امور اقتصادی و رفاهی انسانها، و بایستی مردم را به سمت رفاه و تمتّع هرچه بیشتر از امکانات زندگی پیش ببرند. این یکی از وظایف همه است؛ مخصوص دوره قدرت و حکومت هم نیست؛ در دوره حکومتِ غیر خدا هم این وظیفه وجود دارد.

 

سوم، ترجیح فلاح و رستگاری اُخروی بر سود دنیوی، اگر با هم تعارض پیدا کردند. این هم یکی از وظایف عملی هر انسانی است که معتقد به آن جهان‌بینی است. یعنی اگر در موردی پیش آمد که یک سود دنیوی در جهت هدفهای اُخروی قرار نگرفت، تا آن‌جایی که ممکن است، انسان باید سعی کند این سود دنیوی را در جهت هدفهای اُخروی قرار دهد. اگر یک جا با هم سازگار نبود، انسان یا بایستی از یک سود چشم بپوشد - چه سود مالی، چه سود قدرت و مقام و محبوبیّت و... - یا بایستی گناهی را مرتکب شود که موجب وزر اُخروی است. لازمه اعتقاد به آن جهان‌بینی این است که انسان جنبه اُخروی را ترجیح دهد؛ یعنی از آن سود صرف‌نظر کند و آن گناه را مرتکب نشود. برعهده هر مسلمانی است که این‌گونه عمل کند. انسان باید فعالیتهای خودش را برنامه‌ریزی کند؛ به نحوی که با تلاشهای عظیم دنیوی که ناگزیر است آنها را انجام دهد، منافاتی پیدا نکند و برخلاف فلاح اُخروی و وظایفی که تخلّف از آنها ممکن است در آخرت برای انسان وزر و وبال به بار آورد، نباشد.

 

چهارم، اصل مجاهدت و تلاش و مبارزه است. یکی از کارهای واجب و اصلی برای هر انسانی - چه در موضع یک فرد، چه در موضع یک جمع؛ که حکومت و یا یک قدرت باشد - این است که مبارزه کند؛ یعنی دائم باید تلاش کند و به تنبلی و بیعملی و بیتعهّدی تن ندهد. گاهی انسان عمل هم دارد، اما نسبت به وظایف اصلی تعهّد ندارد؛ میگوید به ما چه! کجرویهای برخاسته از هوس نیز همین‌طور است. انسان به اینها نباید تن بدهد. بایستی حتماً با تنبلی و بیعملىِ خودش مبارزه کند؛ تلاش و مجاهدت کند و در این راه قبول خطر کند. این یکی از وظایف است. البته این مجاهدت باید مجاهدت فی‌سبیل‌اللَّه باشد که آن را در بند بعدی عرض میکنم.

 

پنجمی و آخری، امید به پیروزی در همه شرایط است؛ به شرط آن که جهاد فی سبیل‌اللَّه باشد. کسی که مشغول مجاهدت است، حق ندارد ناامید شود؛ چون یقیناً پیروزی در انتظار اوست. آن مواردی که پیروزی به دست نیامده و نا کامی حاصل شده است، به این خاطر بوده که مجاهدت فی‌سبیل‌اللَّه نبوده است؛ یا اگر مجاهدت بوده، فی‌سبیل‌اللَّه نبوده؛ یا اصلاً مجاهدت نبوده است. شرط مجاهدت فی‌سبیل‌اللَّه چیست؟ این است که انسان به سبیل اللَّه ایمان و باور و معرفت داشته باشد و آن را بشناسد؛ بنابراین میتواند در راه آن مجاهدت کند.

 

اینها وظایف یک انسان به عنوان یک فرد و وظایف یک مجموعه به عنوان حکومت است. عرض کردم، اینها مخصوص دوران قدرت نیست که چون امروز حکومت در دست مجموعه مؤمنین باللَّه و مؤمنین به اسلام است، ما این وظایف را داریم. آن وقتی هم که قدرت در دست این مجموعه نبود، در دست دشمنانشان بود، در دست طاغوت بود، در دست مفسدین فیالارض بود، همه این وظایف وجود داشت. بعضی عمل میکردند، بعضی عمل نمیکردند؛ بعضی بیشتر عمل میکردند، بعضی کمتر عمل میکردند. این وظایف الان هم برعهده همه مسلمانهاست؛ البته بعضی وظایفشان بیشتر است، بعضی کمتر است. وظیفه اصلی همه انبیا و ائمّه و اولیا این بوده است که مردم را به همین وظایف آشنا کنند؛ چه در دورانی که میتوانستند قدرت را کسب کنند - بگویند بروید مجاهدت کنید و قدرت را به دست آورید و این‌گونه اداره کنید - چه آن وقتی که نمیشد قدرت را به دست بیاورند. همه هم تلاش و مبارزه کرده‌اند؛ «و کأیّن من نبىّ قاتل معه ربّیون کثیر».(۱۰) جنگ و مبارزه سیاسی و معارضه با دشمنان، چیزی نیست که اول بار در اسلام آمده باشد؛ نه. در زمان پیغمبران گذشته - انبیای بزرگ الهی، از زمان ابراهیم به این طرف - هم بوده است. شاید قبل از ابراهیم هم بوده که من اطّلاعی ندارم. بنابراین، این وظایف، وظایفی است که انبیا ما را به آن سمت میکشانند. البته در حکومت حق، در آن‌جایی که قدرت در دست بندگان خدا - مؤمنین باللَّه و مؤمنین به سبیل‌اللَّه - قرار دارد، این وظیفه سنگین‌تر است. چرا؟ چون توانایی شما به عنوان جزئی از مجموعه حکومتِ دولت، با توانایی فردی مثل شما در بهترین حالات حکومت طاغوت قابل مقایسه نیست. فرض کنیم در حکومت طاغوت، آن اختناق و آن شدّتها و آن گمراهیها و آن اضلال وسایل ارتباط جمعی و ... وجود نداشته باشد؛ امکانات بدهند و معارضه آن‌چنانی هم نکنند؛ از قدرتشان علیه شما هم استفاده نکنند. وضع کنونی - یعنی وضع وجود یک قدرت اسلامی - شاید هزار مرتبه از بهترین حالاتی که در حکومت طاغوت ممکن است یک فرد برای ترویج و پیگیری و تحقّق آرمانهای الهی داشته باشد، بهتر باشد. پس بایستی این را قدر دانست.

 

ایجاد این قدرت الهی و اسلامی، امر بسیار دشواری است. این چیزی که الان پیش آمده و شما میتوانید از طریق آن، این هدفها را تحقّق ببخشید، آسان به دست نیامده است. صدها شرط و صدها موقعیت باید ردیف شوند و کنار هم قرار گیرند تا حادثه‌ای مثل انقلاب اسلامی بتواند رخ دهد. این‌طور نبود که در هر زمانی، در هر شرایطی، در هر کشوری، چنین حادثه‌ای بتواند پیش بیاید؛ نه. در تاریخ ما، در وضع زندگی ما، در مردم ما، در ارتباطات اجتماعی ما، در اعتقادات ما، در وضع حکومت ما، در وضع جغرافیایی ما، در ارتباطات سیاسی و اقتصادی عالم، آن‌قدر حوادثِ فراوان کنار هم قرار گرفت تا شرایط آماده شد برای این‌که انقلاب اسلامی به وجود آید و پیروز شود. این شرایط، آسان به دست نمی‌آید. این همه شرایط با همدیگر مجتمع شوند تا چنین چیزی پیش آید؛ چیز بسیار مستبعدی است. البته نه این‌که ممکن نیست - قطعاً اگر شرایط را پیش بیاورند، در همه جا ممکن است - لیکن در کشور ما به‌هرحال این شرایط پیش آمد و شد؛ و این پدیده بسیار مغتنم و دیریاب و عجیبی است، باید قدر این را دانست.

 

ما میخواهیم آن نظامی، آن تشکیلاتی و آن حکومتی را که بتوان این هدفها را در آن محقّق کرد، به وجود آوریم. این یک فرآیند طولانی و دشواری دارد و شروعش از انقلاب اسلامی است. البته انقلاب که میگوییم، حتماً به معنای زد و خورد و شلوغ کاری و امثال اینها نیست؛ برخلاف آن برداشتهایی است که میبینیم در بعضی از نوشته‌ها خوششان می‌آید با کلمه‌ی انقلاب بازی کنند! گاهی میخواهند انقلاب را به معنای شورش، اغتشاش، بینظمی و بیسامانی وانمود کنند و بگویند ما انقلاب نمیخواهیم؛ یعنی انقلاب چیز بدی است! این برداشتهای غلط از انقلاب است. انقلاب یعنی دگرگونی بنیادی. البته این دگرگونی بنیادی در اغلب موارد بدون چالشهای دشوار و بدون زورآزمایی، امکانپذیر نیست؛ اما معنایش این نیست که در انقلاب حتماً بایستی اغتشاش و شورش و امثال اینها باشد؛ نه، ولی هر شورش و هر اغتشاش و هر تهیّج عام و توده‌ای هم معنایش انقلاب نیست؛ هر تحولی هم معنایش انقلاب نیست؛ انقلاب آن‌جایی است که پایه‌های غلطی برچیده میشود و پایه‌های درستی به جای آن گذاشته میشود. این قدمِ اوّل است. انقلاب که تحقّق پیدا کرد، بلافاصله بعد از آن، تحقّق نظام اسلامی است. نظام اسلامی، یعنی طرح مهندسی و شکل کلّی اسلامی را در جایی پیاده کردن. مثل این‌که وقتی در کشور ما نظام سلطنتىِ استبدادىِ فردىِ موروثىِ اشرافىِ وابسته برداشته شد، به جای آن، نظام دینىِ تقوایىِ مردمىِ گزینشی جایگزین میشود؛ با همین شکل کلّی که قانون اساسی برایش معیّن کرده، تحقق پیدا میکند؛ یعنی نظام اسلامی. بعد از آن که نظام اسلامی پیش آمد، نوبت به تشکیل دولت اسلامی به معنای حقیقی میرسد؛ یا به تعبیر روشن‌تر، تشکیل منش و روش دولتمردان - یعنی ماها - به گونه اسلامی؛ چون این در وهله‌ی اول فراهم نیست؛ بتدریج و با تلاش باید به وجود آید. مسؤولان و دولتمردان باید خودشان را با ضوابط و شرایطی که متعلق به یک مسؤول دولت اسلامی است، تطبیق کنند. یا چنان افرادی - اگر هستند - سر کار بیایند؛ یا اگر ناقصند، خودشان را به سمت کمال در آن جهت حرکت دهند و پیش ببرند. این مرحله سوم است که از آن تعبیر به ایجاد دولت اسلامی میکنیم. نظام اسلامی قبلاً آمده، اکنون دولت باید اسلامی شود. دولت به معنای عام، نه به معنای هیأت وزرا؛ یعنی قوای سه‌گانه، مسؤولان کشور، رهبری و همه. مرحله‌ی چهارم - که بعد از این است - کشورِ اسلامی است. اگر دولت به معنای واقعی کلمه اسلامی شد، آن‌گاه کشور به معنای واقعی کلمه اسلامی خواهد شد؛ عدالت مستقر خواهد شد؛ تبعیض از بین خواهد رفت؛ فقر بتدریج ریشه‌کن میشود؛ عزّت حقیقی برای مردم به وجود می‌آید؛ جایگاهش در روابط بین‌الملل ارتقاء پیدا میکند؛ این میشود کشور اسلامی. از این مرحله که عبور کنیم، بعد از آن، دنیای اسلامی است. از کشور اسلامی میشود دنیای اسلامی درست کرد. الگو که درست شد، نظایرش در دنیا به وجود می‌آید.

 

ما در کدام مرحله‌ایم؟ ما در مرحله‌ی سومیم؛ ما هنوز به کشور اسلامی نرسیده‌ایم. هیچ کس نمیتواند ادّعا کند که کشور ما اسلامی است. ما یک نظام اسلامی را طرّاحی و پایه‌ریزی کردیم - «ما»، یعنی همانهایی که کردند - و الان یک نظام اسلامی داریم که اصولش هم مشخّص و مبنای حکومت در آن‌جا معلوم است. مشخّص است که مسؤولان چگونه باید باشند. قوای سه‌گانه وظایفشان معیّن است. وظایفی که دولتها دارند، مشخّص و معلوم است؛ اما نمیتوانیم ادّعا کنیم که ما یک دولت اسلامی هستیم؛ ما کم داریم. ما باید خودمان را بسازیم و پیش ببریم. ما باید خودمان را تربیت کنیم. البته اگر در رأس کار یک امام معصوم مثل امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام باشد که قولش، فعلش و منشش الگوست، کار برای کارگزاران نظام آسانتر است؛ چون نسخه کامل را در اختیار دارند و در همه چیزش هدایت هست. وقتی آدمی مثل من در رأس کار باشد، البته کارِ کارگزاران مشکلتر است؛ ولی ثوابشان هم بیشتر است. اگر توانستند در این راه حرکت کنند، اجر الهیشان بیشتر خواهد شد. هر کدام از شما تلاش کنید که برای این مسؤولیتها خودتان را با الگوی اسلامی منطبق سازید؛ یعنی دینتان، تقوایتان، رعایتتان نسبت به حال مردم، رعایتتان نسبت به شرع، رعایتتان نسبت به بیت‌المال، اجتنابتان از خودخواهیها و خودپرستیها و رفیق‌بازیها و قوم‌وخویش‌پرستیها و اجتنابتان از تنبلی و بیکارگی و بیعملی و هوی و هوس و این چیزها مطابق با الگوی اسلام باشد. هر کدام از شما بتوانید در این زمینه‌ها کار خودتان را بکنید و پیش بروید و خودتان را بسازید، البته ثواب شما از آن کسی که در زمان امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام این کار را میکرد، یقیناً بیشتر است؛ چون او به امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام نگاه میکرد و آن حضرت الگوی کامل بود؛ اما شما چنین کسی را ندارید که آن‌طور به او نگاه کنید و برایتان الگو باشد؛ لیکن ضوابط در دست همه ما هست و امروز همه‌مان وظیفه داریم.

 

عمده‌ترین خطر چیست؟ من در پاسخ به این سؤال یک روایت میخوانم. فرمود: «انّ اخوف ما اخاف علیکم اثنان اتّباع الهوی و طول الأمل».(۱۱) خطر عمده دو چیز است: اوّل، هوس‌پرستی و هویپرستی است. تعجّب نکنید؛ از همه خطرها بالاتر، همان هوای نفسی است که در دل ماست؛ «انّ اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک»؛ (۱۲) از همه دشمنها دشمن‌تر، همان نفس، همان «من» و همان خودی است که در وجود توست؛ آن منیّتی که همه چیز را برای خود میخواهد. این‌جا هم از زبان پیغمبر همین را میفرماید: «انّ اخوف ما اخاف علیکم اثنان اتّباع الهوی و طول الأمل فأمّا اتّباع الهوی فیصدّ عن الحق»؛ (۱۳) یعنی پیروی از هوای نفس، شما را از راه خدا گمراه میکند. غالب این گمراهیها به خاطر هوای نفس است. البته ما برای خودمان هزار رقم توجیه درست میکنیم، برای این‌که از راه خدا منحرف شویم و حرف و عملمان غیر از آن چیزی باشد که شرع و دین برای ما معیّن کرده است. هوای نفس خصوصیتش این است که شما را از سبیل‌اللَّه - که جهاد در سبیل‌اللَّه لازم است - گمراه میکند. «و امّا طول الأمل فینسی الأخرة». طول امل، یعنی آرزوهای دور و دراز شخصی: تلاش کن، برای این‌که فلان طور، خانه برای خودت درست کنی؛ تلاش کن و مقدّمات را فراهم کن، برای این‌که به فلان مقام برسی؛ تلاش کن، زید و عمرو را ببین و هزار نوع مشکل را پشت سر بگذار تا این‌که فلان سرمایه را برای خودت فراهم آوری و فلان فعالیت اقتصادی را در مشت بگیری. این طول‌الأمل - یعنی آرزوهایی که یکی پس از دیگری میآیند و تمام‌نشدنیاند - جلوِ چشم انسان صف میکشند؛ برای انسان هدف درست میکنند و هدفهای حقیر در نظر انسان عمده میشود. خاصیت این هدفها «ینسی الأخرة» (۱۴) است؛ آخرت را از یاد انسان میبرند؛ انسان دائماً مشغول هدفهای حقیر میشود؛ برای انسان وقتی باقی نمی‌ماند؛ دلِ انسان را میمیرانند؛ میل به دعا، میل به انابه، میل به تضرّع و میل به توجّه را برای انسان باقی نمیگذارند.

 

آنچه که من در پایان مطالبِ امروز میخواهم عرض کنم این است: امروز بهترین چیزی که ممکن است ما بتوانیم برای تصحیح اخلاق و رفتار و منش خودمان - یعنی مسؤولان کشور - ملاک قرار دهیم، مردم‌سالاری دینی است؛ همین چیزی که بارها گفته‌ایم و تکرار شده است. نباید اشتباه شود؛ این مردم‌سالاری به ریشه‌های دمکراسىِ غربی مطلقاً ارتباط ندارد. این یک چیز دیگر است. اوّلاً مردم‌سالاری دینی دو چیز نیست؛ این‌طور نیست که ما دمکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعه کامل داشته باشیم؛ نه. خودِ این مردم‌سالاری هم متعلّق به دین است. مردم‌سالاری هم دو سر دارد که من در یک جلسه دیگر هم به بعضی از مسؤولان این نکته را گفتم. یک سرِ مردم‌سالاری عبارت است از این‌که تشکّل نظام به وسیله اراده و رأی مردم صورت گیرد؛ یعنی مردم نظام را انتخاب میکنند، دولت را انتخاب میکنند، نمایندگان را انتخاب میکنند، مسؤولان اساسی را به‌واسطه یا بیواسطه انتخاب میکنند؛ این همان چیزی است که غرب ادّعای آن را میکند و البته در آن‌جا این ادّعا واقعیت هم ندارد. بعضی کسان لجشان میگیرد از این‌که ما بارها تکرار میکنیم که ادّعای دمکراسی در غرب، ادّعای درستی نیست. خیال میکنند که یک حرفِ تعصّب‌آمیز است؛ در حالی که نه، این حرف، حرف ما نیست؛ تعصّب‌آمیز هم نیست؛ ناشی از ناآگاهی هم نیست؛ متّکی به نظرات و حرفها و دقّتها و مثال‌آوردنهای برجستگان ادبیات غربی است. آنها خودشان این را میگویند. بله؛ در تبلیغات عمومی، آن‌جایی که با افکار عمومی سر و کار دارند، اعتراف نمیکنند. آن‌جا میگویند آراء مردم وجود دارد و هرچه هست، متّکی به رأی و خواست مردم است؛ اما واقعیت قضیه این نیست. خودشان هم در سطوح و مراحلی به این معنا اعتراف میکنند؛ در نوشته‌هایشان هم هست و ما هم از این قبیل اعترافها را فراوان دیده‌ایم؛ امروز هم که شما در کشور ایالات متحده امریکا نمونه‌اش را میبینید؛ این به اصطلاح مردم‌سالاری است! ما آن را نمیگوییم. آن بخش انتخاب مردم، یکی از دو بخش مردم‌سالاری دینی است که البته آن هست. مردم بایستی بخواهند، بشناسند، تصمیم بگیرند و انتخاب کنند تا تکلیف شرعی درباره آنها منجز شود. بدون شناختن و دانستن و خواستن، تکلیفی نخواهند داشت.

 

سرِ دیگر قضیه مردم‌سالاری این است که حالا بعد از آن‌که من و شما را انتخاب کردند، ما در قبال آنها وظایف جدّی و حقیقی داریم. بعضی دوستان این روایات را از نهج‌البلاغه و غیر نهج‌البلاغه جمع کردند که البته مجال نیست که من همه آنها را بخوانم؛ دو سه نمونه‌اش را میخوانم. «و ایّاک والمنّ علی رعیتک باحسانک او التّزیّد فیما کان من فعلک او ان تعدهم فتتبع موعدک بخلفک فانّ المنّ یبطل الاحسان و التّزیّد یذهب بنور الحقّ والخلف یوجب المقت عنداللَّه و النّاس».(۱۵) میفرماید: نه سر مردم منّت بگذارید که ما این کارها را برای شما کردیم یا میخواهیم بکنیم؛ نه آنچه را که برای مردم انجام دادید، درباره‌اش مبالغه کنید؛ مثلاً کار کوچکی انجام دادید، آن را بزرگ کنید - و نه این‌که وعده بدهید و عمل نکنید. بعد فرمود: اگر منّت بگذارید، احسانتان باطل خواهد شد. مبالغه، نور حق را خواهد برد؛ یعنی همان مقدار راستی هم که وجود دارد، آن را در چشم مردم بیفروغ خواهد کرد. اگر خلف وعده کنید، «یوجب المقت اللَّه و النّاس»؛ (۱۶) در نظر مردم و در نظر خدا این مقت و گناه است. «قال اللَّه تعالی: کبر مقتا عنداللَّه ان تقولوا ما لاتفعلون».(۱۷) هرچند اینها کلام امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام خطاب به مالک اشتر است، اما خطاب به ما هم هست.

 

نکته دوم از همین قبیل وظایف، مربوط به مردم‌سالاری دینی است: «انصف اللَّه و انصف النّاس من نفسک و من خاصة اهلک و من لک فیه هوی من رعیتک»؛ (۱۸) یعنی درباره خودت، درباره دوستان و خویشاوندان و رفقای خودت، رعایت انصاف را در قبال مردم و خدا بکن؛ یعنی اختصاص و امتیاز به آنها نده؛ یعنی همین چیزی که دوستان عزیز فرنگیمآب ما به آن «رانت‌خواری» میگویند؛ یعنی امتیاز ویژه. امکانات استفاده از یک شرکت و یک منبع مالی را در اختیار جمع خاصی قرار دادن، به مناسبت این‌که اینها دوست یا خویشاوند یا رفیق ما هستند. این کار جزو کارهای ضدّمردم‌سالاری است. هر کس که این کارها را بکند، همان فسادی ایجاد خواهد شد که الان آقای رئیس جمهور به آن اشاره کردند. بله، باید با این فسادها مبارزه شود. برادران و خواهران عزیز! تا این فسادها در مجموعه کارگزاران کشور وجود داشته باشد، توانایی کار وجود نخواهد داشت و پیشرفت امکان ندارد؛ هر کار هم بکنید، امکان نخواهد داشت. اینها شکافها و دره‌ها و حفره‌هایی است که وقتی به وجود آمد، هرچه شما دستاورد داشته باشید و در آن بریزید، آنها را پُر نمیکند؛ دستاورد هم از بین میرود. لذا اوّل باید اینها را علاج کرد. این فرمایش امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام است: «من لک فیه هوی من رعیتک»؛ به رفقا و نزدیکان و آدمهایی که دوستشان داری، نباید امتیاز ویژه بدهی؛ همه باید یکسان امتیاز ببرند. امتیازی که هست، باید در اختیار همه قرار گیرد. اگر بناست قرعه‌کشی شود، اگر بناست سقف باشد، در عین حال نباید برای کسی امتیازی وجود داشته باشد.

 

سوم: این هم یک نشانه دیگر مردم‌سالاری است؛ «و لیکن احبّ الامور الیک اوسطها فی الحقّ و اعمها فی العدل و اجمعها لرضی الرعیّة»؛ (۱۹) دنبال کارهایی باش که از افراط و تفریط دور باشد و عدالت را در سطح وسیعتری شامل حال مردم کند؛ یعنی سطح تماسش با مردم و منافع آنها هرچه وسیعتر باشد و رضایت و خشنودی عامّه و توده‌های مردم را بیشتر جلب کند. دنبال این نباش که رضایت گروههای خاص - یعنی صاحبان ثروت و قدرت - را به دست آوری. من و شما مخاطب این خطابیم. الان شما اگر وزیرید، اگر نماینده‌اید، اگر از مسؤولان مربوط به نیروهای مسلّحید، اگر مربوط به رهبری هستید، اگر مربوط به قوّه قضایّیه هستید، هرجا هستید، باید توجّه داشته باشید کاری که انجام میدهید، در جهت میل صاحبان ثروت و قدرت نباشد؛ که اینها در این فرمایش امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام به «خاصّة» تعبیر شده است. بعد میفرماید: «فانّ سخط العامة یجحف برضی الخاصة»؛ (۲۰) اگر دل صاحبان ثروت و قدرت را به دست آوردید و مردم را ناراضی کردید، نارضایتی مردم این گروههای خشنودشده خواص - یعنی صاحبان ثروت و قدرت - را مثل سیلابی خواهد برد. «و انّ سخط الخاصة یغتفر مع رضی العامة»؛ (۲۱) اما اگر رعایت میل دل صاحبان ثروت و قدرت را نکردید، از شما ناراضی میشوند؛ بگذار ناراضی شوند. وقتی مردم از شما راضیاند و برای آنها کار کردید، بگذار اینها ناراضی باشند. «یغتفر»؛ این نارضایی بخشوده است.

 

مردم‌سالاری فقط این نیست که انسان تبلیغات و جنجال کند و بالأخره عدّه‌ای را به پای صندوقها بکشاند و رأیی را از مردم بگیرد، بعد هم خداحافظ؛ هیچ کاری به کار مردم نداشته باشد! بعد از آن‌که این نیمه اوّل تحقّق پیدا کرد، نوبت نیمه دوم است؛ نوبت پاسخگویی است. درباره همین گروههای خاص، باز امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام در این بیان مطالبی دارد: «لا تقولنّ انّی مؤمّر آمر فاطاع»؛ (۲۲) این جمله باز در همین نامه مالک اشتر است. فرمود: نگو به من مأموریت داده شده، به من مسؤولیت داده شده و من صاحب فلان مسؤولیت شده‌ام - «آمر فاطاع»؛ بنده مسؤولم، دستور میدهم و شما باید اطاعت کنید؛ این‌طور حرف نزن - «فانّ ذلک ادغال فی القلب»؛ (۲۳) این دلِ تو را خراب و نابود میکند؛ واقعش نیز همین است. بعد چند خصوصیت دیگر را ذکر میکند: «و تقرّب من الفتن»؛ (۲۴) این، برگشت خشم‌آلودِ مردم را به تو نزدیک میکند. وقتی این‌طور حرف بزنی، مردم از خودخواهی و مَن مَن گفتن تو و خود را محور همه چیز دانستن و مسؤولیتی برای خود قائل نبودن، برای همیشه ناخشنود میشوند.

 

عزیزان! روز ماه رمضان است؛ روزها و ساعات متبرّکی است. همه باید از این ساعات و روزها استفاده کنند. استفاده حقیقی من و شما از این ساعات و از این روزها و شبها این است که از خدا بخواهیم و خودمان هم مجاهدت کنیم تا بتوانیم مانند یک کارگزار اسلامىِ واقعی، یک مسؤول حقیقىِ مؤمن و اسلامی، در هر بخشی که هستیم، عمل کنیم. باید این‌طور شود و چاره‌ای هم نیست؛ یعنی اصلاً نمیشود تحمّل و قبول کرد که ما اجازه دهیم این فسادها در بین ما رواج پیدا کند؛ نه، آن کارها باید بشود و همه هم مسؤولند. باید تلاش شود، این مجاهدتها باید بشود، این اصلاحها باید صورت گیرد. اوّلین قدم اصلاح - که اصلاحات گفته میشود - اصلاح درونىِ خود ماست؛ یعنی این مجموعه مسؤولان نظام بایستی خودشان را از این روشها و منشها و خُلقیّات و رفتارهای غیر اسلامی خلاص کنند و نجات دهند. اگر این کار صورت گرفت، آن‌گاه پیشرفت کارها ممکن خواهد شد.

در این ماه رمضان از خدای متعال توفیق بخواهید و دعا کنید تا بتوانیم این مرحله را نیز بگذرانیم. ان‌شاءاللَّه مرحله بعد تشکیل کشور اسلامی است که اگر این کشور به وجود آمد، به فضل پروردگار همان الگویی خواهد شد که دشمنها هرگز نمیخواستند چنین الگویی به وجود آید. خداوند ان‌شاءاللَّه همه شما را موفّق بدارد.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 

 


 

۱) احزاب: ۴۵ - ۴۸

۲) حشر: ۲۳

۳) لقمان: ۲۰

۴) جاشیه: ۱۳

۵) اسراء: ۷۰

۶) تین: ۴

۷) بقره: ۲۹

۸) حشر: ۲۴

۹) فصلت: ۱۱

۱۰) آل عمران: ۱۴۶

۱۱) خصال: ۵۱

۱۲) بحارالانوار، ج ۷۰، ۳۶

۱۳) خصال: ۵۱

۱۴) خصال: ۵۱

۱۵) نهج‌البلاغه، نامه ۵۳

۱۶) نهج‌البلاغه، نامه ۵۳

۱۷) صف: ۳

۱۸) نهج‌البلاغه، نامه ۵۳

۱۹) نهج‌البلاغه، نامه ۵۳

۲۰) تحف‌العقول، ۱۲۸

۲۱) تحف‌العقول، ۱۲۷

۲۲) تحف‌العقول، ۱۲۷

۲۳) تحف‌العقول، ۱۲۷

۲۴) تحف‌العقول، ۱۲۷

 

۰ نظر ۱۲ آذر ۹۶ ، ۲۳:۳۲
حسن حیدری
۰ نظر ۱۲ آذر ۹۶ ، ۲۳:۲۴
حسن حیدری
۰ نظر ۱۲ آذر ۹۶ ، ۲۳:۰۷
حسن حیدری

: 280647

به گفته این منابع، یکی مسؤول عالیرتبه در حزب الله اخیرا بعد از بازگشت حریری از ریاض با او دیدار کرده و پیامی را از سید حسن نصرالله برای او برده است. سید حسن نصرالله در این نامه تأکید کرده است که حزب الله با حریری برای تقویت ثبات لبنان و حفظ دولت و حفظ جان حریری و ممانعت از فتنه همکاری خواهد کرد.
به گفته این منابع، یکی مسؤول عالیرتبه در حزب الله اخیرا بعد از بازگشت حریری از ریاض با او دیدار کرده و پیامی را از سید حسن نصرالله برای او برده است. سید حسن نصرالله در این نامه تأکید کرده است که حزب الله با حریری برای تقویت ثبات لبنان و حفظ دولت و حفظ جان حریری و ممانعت از فتنه همکاری خواهد کرد.
گروه بین الملل_ رجانیوز: یک مسؤول عالی‌رتبه در حزب الله لبنان اخیرا پیامی را از سید حسن نصرالله به سعد حریری منتقل کرده که نصرالله در این پیام تأکید کرده که از سعد حریری چه ظالم باشد و چه مظلوم حمایت می‌کند.
 
به گزارش ایسنا، به نقل از سایت اینترنتی النشره، منابع سیاسی نزدیک به حزب الله لبنان امکان برگزاری دیداری میان سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان و سعد حریری، نخست‌وزیر این کشور را تأیید یا تکذیب نمی‌کنند.
 
به گفته منابع،‌ موانع بسیاری در حال حاضر در مسیر این دیدار وجود دارد.
 
این منابع می‌گویند، دیدارهای میان نادر حریری، مدیر دفتر سعد حریری و معاون سیاسی دبیرکل حزب الله لبنان طی اقامت حریری در عربستان و بعد از بازگشتش ازسرگرفته شده است.
 
به گفته این منابع، یکی مسؤول عالیرتبه در حزب الله اخیرا بعد از بازگشت حریری از ریاض با او دیدار کرده و پیامی را از سید حسن نصرالله برای او برده است. سید حسن نصرالله در این نامه تأکید کرده است که حزب الله با حریری برای تقویت ثبات لبنان و حفظ دولت و حفظ جان حریری و ممانعت از فتنه همکاری خواهد کرد.
 
به گفته این منابع، این مسؤول به حریری اطمینان داده که حزب الله در تمامی پرونده‌های مورد اختلاف با او به هماهنگی خواهد پرداخت
۰ نظر ۱۲ آذر ۹۶ ، ۰۴:۰۹
حسن حیدری
به مناسب سالروز شهادت آیت‌الله سیدحسن مدرس

اسفند 1302شمسی بود که حسین بهرامی به تحریک تدین کشیده‌ای بر صورت سیدحسن مدرس می‌زند که صدایش در کل تهران می‌پیچد.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛  اسفند 1302شمسی بود که در راهروهای بهارستان ناگهان صدای ضربه‌ای به گوش می‌رسد. حسین بهرامی(احیاءالسلطنه) به تحریک تدین(رییس مجلس) کشیده‌ای بر صورت سیدحسن مدرس می‌زند که صدایش در کل تهران می‌پیچد. چند ماهی می‌شد که آیت‌الله مدرس، با مخالفت‌هایش حسابی مدافعین جمهوری رضاخانی را در مجلس پنجم به ستوه آورده‌بود.

رضا خان میر‌پنج که به تازگی رییس‌الوزرایی را به زور سرنیزه از احمدشاه قاجار گرفته بود، خیلی زود می‌خواست سلسله قاجار را کنار بزند و به همین خاطر هم موجی از جمهوری خواهی را به راه انداخته بود که با مخالفت فراوان علما و روشنفکران روبه‌رو شد. در راس این مخالفت‌ها رهبر اکثریت مجلس چهارم و اقلیت مجلس پنجم یعنی سید حسن مدرس بود. مدرس هم به اتفاقات ضد اسلام و روحانیت آتاتورک در ترکیه توجه می‌کرد و هم به شخصی که می‌خواست جمهوری در ایران به پا کند.

 
مردی که نماینده واقعی مردم بود/ صدای رسای روحانیت +تصاویر 
  
 

 مرحوم میرزا علی کازرونی، نماینده بوشهر و از مریدان مرحوم مدرس- که اغلب در خانه ایشان بود- در یادداشت‌هایش می‌نویسد:« مرحوم مدرس می‌گفت« افسوس که قجرها غیرت ندارند، وگرنه با این کثرت تعداد و تمول سرشار و ضیا و عقاری که دارند، اگر هر کدام یک تف بیندازند سردار سپه و دار و دسته‌اش غرق می‌شوند! سردار سپه برای قشون و حمیت مملکت، وجود بسیار ذی‌قیمتی است و در این زمینه هر چه بخواهد با او کمک و مساعدت می‌کنم، اما به درد زمامداری نمی‌خورد.

دلیلش هم اینکه تغییر قانون اساسی و رژیم، کاری نیست که بر حسب میل و اراده اشخاص بتوان عملی کرد. اگر سردار سپه می‌گوید و قصدش خدمت به مملکت و مردم است، به همان وزارت جنگ قناعت کند که من شخصاً حمایت خواهم کرد و این شاه هم که برای کسی زحمتی ندارد، سر کار خود باقی بماند و من و سردار سپه با صمیمیت همکاری کنیم تا ان‌شاءالله برای مردم حرجی حاصل شود».

کشیده‌ای که به صورت سید مدرس خورد،‌ باعث به راه افتادن موج اجتماعی عظیمی علیه جمهوری رضاخانی شد و تلاش‌های او و حامیانش برای تغییر رژیم به جمهوری را با شکست روبه‌رو کرد. اما اوضاع همینطور پیش نرفت...


بیشتر بخوانید: خاطره کودکی امام خمینی (ره) از آیت‌الله مدرس + فیلم


رضا شاه!

سال 1303 بود که رضاخان خوزستان را از شیخ خزعل پس گرفت و شورش‌ها را در سایر نقاط خاموش کرد و احمدشاه هم که در اروپا برای خودش خوش می‌گذراند و چندان دغدغه کشور را نداشت! در مجلس مدرس خیلی تلاش کرد تا مانع سلطه رضا خان بر کشور شود ولی اتفاقات مختلف شرایط را برای سلطنت رضا‌خان فراهم می‌کرد.

مدتی بعد مدرس که دیگر رهبری اقلیت مجلس را در دست گرفته بود، مرداد ماه 1303 رضاخان را برای استیضاح به مجلس می‌کشانَد. این موضوع به حدی رضاخان را خشمگین می‌کند که اگر تلاش نمایندگان نبود سردارسپه در همان جلسه مدرس را با دستانش خفه می‌کرد! استیضاح با تهدید و تطمیع نمایندگان توسط رضاخان به نتیجه نرسید و حتی حامیان او نمایندگان مخالف را مورد ضرب و شتم قرار دادند و بدین ترتیب مانع ادامه استیضاح شدند. معروف است که در روز استیضاح مدرس خطاب به کسانی که شعار مرده باد مدرس سر می‌دادند آن جمله تاریخی را می‌گوید: اگر مدرس بمیرد دیگر کسی به شما پول نخواهد داد!

 
مردی که نماینده واقعی مردم بود/ صدای رسای روحانیت +تصاویر 
 

مدتی قبل هم «میرزاده عشقی» شاعر وطن پرست مخالف رضاخان ترور شد و فضای رعب و وحشت در میان مخالفین سردارسپه ایجاد کردند. مخالفین به سرعت یا تطمیع شدند و یا از بازی سیاست حذف! اینگونه بود که با وجود مخالفت شدید مدرس در آبان 1304 مجلس لایحه انقراض دولت قاجار را تصویب کرد و رضاشاه به حکومت رسید. مدرس هنگام خروج معترضانه از صحن علنی مجلس گفت: «صد هزار رأی هم بدهید خلاف قانون است.»

رضا خان که حالا دیگر شاه شده بود،‌ خیلی تحمل مخالفانش را نداشت. آبان سال 1305 آیت‌الله مدرس در مقابل مسجد سپهسالار تهران مورد ترور قرار گرفت که البته با زیرکی از مرگ نجات پیدا کرد و تیرها به دستانش اصابت کرد. در انتخابات مجلس ششم مدرس باز هم به نمایندگی انتخاب شد و اقلیت را رهبری کرد. 7 مهر 1307 ماموران شهربانی به خانه مدرس ریخته و او را به طرز توهین‌آمیزی دستگیر کرده و به شهر دورافتاده خواف در جنوب شرق خراسان تبعید کردند.

سیدحسن مدرس مردی از تبار روحانیت

سید حسن، در سال 1249 شمسی در قریه‌ای در اطراف اردستان به دنیا آمد. خانواده‌اش از سادات طباطبایی زواره‌ای بودند و پدرش به امور دینی روستاییان آن ناحیه رسیدگی می‌کرد. سید حسن از 6 سالگی به قمشه مهاجرت کرد و تا 14 سالگی در نزد پدربزرگش به آموختن مقدمات حوزوی پرداخت و بعد از فوت او به حوزه اصفهان رفت. او 13 سال در اصفهان بود تا اینکه بعد از ماجرای تحریم تنباکو راهی عراق شد تا از محضر میرزای شیرازی بهره ببرد.

هفت سال در نجف ماند و سپس به اصفهان برگشت و در مدارس آن به تدریس پرداخت. در همان دوره به علت درگیری با موقوفه خواران و قدرت‌مندان شهر مورد تروری ناموفق قرارگرفت. بعد از استبداد صغیر بود که مدرس با رای مردم اصفهان به نمایندگی مجلس برگزیده شد و راهی تهران شد ولی قبل از حرکت خانه خود در اصفهان را صرف امور عام المنفعه کرد.

در تهران هم به مجلس که رفت از همان ابتدا بر لزوم مخالفت و مقابله با اولتیماتوم‌ها و دخالت‌های روس و انگلیس تاکید کرد و وقتی هم تهران در طی جنگ جهانی اول به اشغال قوای خارجی در آمد، تعدادی از نمایندگان که مدرس هم در میانشان بود از تهران گریخته و در قم دولت مهاجرین را تشکیل دادند که البته با حمله قوای روس مجبور به فرار به غرب کشور شدند که آن هم با اشغال مناطق غربی مجبور به فرار به اسلامبول ترکیه شدند.

مردی که نماینده واقعی مردم بود/ صدای رسای روحانیت +تصاویر 
 

وقتی جنگ جهانی اول به پایان رسید و دولت در سایه، علت وجودی‌اش را از دست داد، مدرس به تهران بازگشت و با دولت‌های طرفدار انگلستان به مخالفت پرداخت، ‌به خصوص وقتی از جریان قرارداد 1919 مطلع شد،‌ به دیدار روحانیون رفت و به قول معروف شمشیر را از رو بست. وقتی سیدضیاء و رضاخان قزاق در طی کودتای 1299 قدرت را در دست گرفتند، مدرس جزو مخالفینی بود که دستگیر شده و تا آخر دولت 4 ماهه سیدضیا در زندان ماند.

سید مدرس در ابتدا با احتیاط با رضاخان برخورد می‌کرد ولی به مرور که متوجه قدرت طلبی و مقاصد سردارسپه شد، به مخالفت علنی و مستقیم با او پرداخت تا جایی که وقتی سردارسپه به نخست وزیری رسید و طرح جمهوری خود را داد با مخالفت شدید مدرس روبه‌رو شد.

اما پیرمرد خستگی ناپذیر سال‌های مشروطه و جنگ جهانی اول و مبارز با استبداد و استعمار، 9 سال آخر عمر خود را در زندانی نظامی در خواف در بدترین شرایط گذراند و نهایتا به دستور رضاشاه به کاشمر منتقل شد و در نهایت در هنگام افطار 10 آذر 1316 توسط ماموران شاه بعد از اثر نکردن سم با عمامه‌اش خفه شد و به شهادت رسید و اکنون آرامگاهش در همان شهر قرار دارد.

 
مردی که نماینده واقعی مردم بود/ صدای رسای روحانیت +تصاویر 
 

بعد از عزل رضاخان بود که در سال 1321 دادگاهی برای شناسایی و محاکمه جنایتکاران دوران رضا شاهی من جمله شهید مدرس تشکیل شد. در جلسات دادگاه مشخص شد سرپاس مختاری (رکن‌الدین مختار) رئیس وقت شهربانی کل کشور؛ رسدبان دوم محمود مستوفیان؛ حبیب‌الله خلج، یاور محمد‌کاظم جهانسوزی؛ پاسیار منصور وقار، در شهادت آیت‌الله مدرس نقش داشتند و حتی رییس شهربانی خراسان به خاطر عدم تبعیت از دستور قتل مدرس توسط شهربانی کل عزل شده‌است.

رضاخان هرچند توانست مدرس را از سیاست حذف کند ولی تفکر مدرس که می‌گفت:«دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست» سال‌ها بعد شکوفه داد و با انقلاب اسلامی به بار نشست و یاد مدرس برای همیشه در تاریخ زنده ماند.

منبع: خبرگزاری دانشجو

۰ نظر ۱۲ آذر ۹۶ ، ۰۳:۵۹
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

امید جان های خسته

http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/28679/B/13931026_0128679.jpg

۰ نظر ۱۲ آذر ۹۶ ، ۰۳:۵۰
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

جان عالم به فدای موعود امم

http://asrupload.ir/asr-entezar/tasavir/95/10/emam-zaman205-2.jpg

۰ نظر ۱۲ آذر ۹۶ ، ۰۳:۴۸
حسن حیدری




1396091101.mp4 | دانلود فیلم
۰ نظر ۱۱ آذر ۹۶ ، ۲۰:۵۷
حسن حیدری





1. rohani.mp4 | دانلود فیلم
۰ نظر ۱۱ آذر ۹۶ ، ۲۰:۱۴
حسن حیدری