حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید بایگانی مرداد ۱۳۹۷ :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

۱۹۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

 خبرهایی که از نجف می‌رسد حکایت از این دارد که آیت‌الله خوئی همسر شاه را به حضور پذیرفته وصحبتهای مثبتی بین طرفین درباره لزوم حفظ آرامش در ایران رد و بدل شده است. هرچند تلویزیون و رادیو صوت و فیلمی از این دیدار پخش نمی‌کنند، ولی خبر را اینگونه اعلام می‌کنند: «شهبانو پس از زیارت و انجام نماز در جوار مرقد مطهر حضرت علی (ع) از کسالت حضرت آیت الله آقای حاج سید ابوالقاسم موسوی خویی مرجع عالیقدر جهان تشیع اطلاع حاصل کردند و از ایشان عیادت فرمودند. مرجع عالیقدر شیعیان جهان ...[ طی این دیدار ]... برای حفظ و بقای استقلال ایران و رفاه و آسایش مردم تنها کشور شیعه اثنی عشری دعا کردند.»

ماجرای ملاقات آیت‌الله خوئی و فرح در پاییز57 چه بود؟

خبرهایی که از نجف می‌رسد حکایت از این دارد که آیت‌الله خوئی همسر شاه را به حضور پذیرفته وصحبتهای مثبتی بین طرفین درباره لزوم حفظ آرامش در ایران رد و بدل شده است. هرچند تلویزیون و رادیو صوت و فیلمی از این دیدار پخش نمی‌کنند، ولی خبر را اینگونه اعلام می‌کنند: «شهبانو پس از زیارت و انجام نماز در جوار مرقد مطهر حضرت علی (ع) از کسالت حضرت آیت الله آقای حاج سید ابوالقاسم موسوی خویی مرجع عالیقدر جهان تشیع اطلاع حاصل کردند و از ایشان عیادت فرمودند. مرجع عالیقدر شیعیان جهان ...[ طی این دیدار ]... برای حفظ و بقای استقلال ایران و رفاه و آسایش مردم تنها کشور شیعه اثنی عشری دعا کردند.»
گروه سیاسی-رجانیوز: در آخرین روزهای آبان‌ماه 57 و کمتر از دو هفته پس از روی کارآمدن دولت ازهاری و آغاز اعتصاب مطبوعات، فرح پهلوی همزمان با عید غدیر برای یک سفر دو روزه زیارتی راهی عراق می‌شود. او عصر 27 آبان همراه با مادر، دو فرزند و رئیس دفترش سیدحسین نصر تهران را به مقصد بغداد ترک می‌کند. صدام برای دیدار با او به محل اقامتش-قصر جادریه- می‌آید و ملاقات مختصری صورت می‌گیرد. او در این دیدار در پاسخ به این سوال صدام که «می‌توانیم نسبت به اوضاع ایران مطمئن باشیم؟» می‌گوید: «خوشبختانه مردم متوجه شده‌اند که ادامه اعتصاب و اعمال تخریبی نه فقط اقتصاد مملکت را فلج می‌کند،بلکه استقلال ایران را بخطر می‌اندازد و احساس می‌شود که مردم از این آشفتگی و التهاب خسته شده‌اند.»
 
 اما انتشار خبر یک دیدار در حاشیه‌ی این سفر نیمه‌ رسمی و زیارتی، مثل بمب صدا می‌کند: «حضور ملکه پهلوی در بیت آیت‌الله خوئی و دیدار با ایشان.»
 
 خبرهایی که از نجف می‌رسد حکایت از این دارد که آیت‌الله خوئی همسر شاه را به حضور پذیرفته وصحبتهای مثبتی بین طرفین درباره لزوم حفظ آرامش در ایران رد و بدل شده است. هرچند تلویزیون و رادیو صوت و فیلمی از این دیدار پخش نمی‌کنند، ولی خبر را اینگونه اعلام می‌کنند: «شهبانو پس از زیارت و انجام نماز در جوار مرقد مطهر حضرت علی (ع) از کسالت حضرت آیت الله آقای حاج سید ابوالقاسم موسوی خویی مرجع عالیقدر جهان تشیع اطلاع حاصل کردند و از ایشان عیادت فرمودند. مرجع عالیقدر شیعیان جهان ...[ طی این دیدار ]... برای حفظ و بقای استقلال ایران و رفاه و آسایش مردم تنها کشور شیعه اثنی عشری دعا کردند.» 
 
روزنامه ندای ناسیونالیست عراق هم درباره این دیدار نوشت: «در نظر محافل سیاسی و دینی، این دیدار با اهمیت تلقی گردیده و گفته میشود اثرات نیکویی در رفع کدورت بعضی مقامات روحانی خواهد داشت.» 
 
اخبار تکمیلی هم به فاصله کوتاهی به ایران منتقل می‌شود که مهمترین آنها اهدای یک انگشتر توسط آیت‌الله خوئی به همسر شاه است. در حالی که از نیمه سال 56 به بعد با مقاله روزنامه اطلاعات علیه امام و شهادت آقامصطفی خمینی، کشور درگیر راهپیمایی‌ها و چهلم‌های پی در پی شد و مبارزات مردم علیه شاه گسترش یافت، در سیزدهم شهریور نماز عید فطر نخستین بار با شرکت میلیونی مردم  در تهران برگزار شده، کشتار عظیم هفده شهریور در میدان ژاله رخ داده، اعتصاب کارکنان شرکت نفت علیه رژیم شاه از تابستان شروع شده و از پاییز هم اعتصاب مطبوعات به راه افتاده و کار آنقدر بالا گرفته که شاه در نطق تلویزیونی 14 آبانش گفته صدای انقلاب مردم را شنیده؛ دیدار مرجعی در سطح آیت‌الله خوئی با همسر شاه معنای متفاوتی داشت.
 
واکنش انقلابیون
انتشار خبر این دیدار، مبارزین و علمای انقلابی حوزه را سخت خشمگین کرد. آیت‌الله صدوقی که در چندماه اخیر چند نامه انتقادی نیز به آیت‌الله خوئی نوشته ، یک روز پس از دیدار، تلگرافی مختصر ولی تند به ایشان می‌زند: 
«حضرت آیت‌الله الخویی دامت بقائه
قَد اَذهَبَت طَیّباتُکُم، ما هکذا الظّنُّ بکُم
صدوقی 20/ذی‌الحجه/98»
 
نمایندگان آیت‌الله خویی در ایران از جانب طلاب، علما و بدنه روحانیت مبارز ایران به شدت زیر فشار انتقاد می‌روند و از آنها خواسته می‌شود درباره چرایی و چگونگی این دیدار توضیح دهند. در همین روز، اعلامیه‌ای با امضای فضلا و طلاب حوزه علمیه قم منتشر می‌شود که ضمن اظهار تاسف از اینکه «راه یافتن عنصر کثیفی از این دستگاه جبار و طاغوتی نزد شخصیتی به عنوان مرجع می‌تواند لکه ننگی بر دامن روحانیت شیعه که همیشه پاسدار پرچم مبارزه با ظلم و طاغوت در تاریخ بوده است باشد»؛ اعلام می‌کنند «فضلا و طلاب حوزه علمیه قم به حکم وظیفه الهی و وجدانی خود تصمیم گرفته‌اند به عنوان ابراز مخالفت با این عمل و تا روشن شدن بیشتر جریان این دیدار، از گرفتن شهریه آقای خویی امتناع نمایند.» 
 
 بر اساس گزارش های  ساواک از مشهد حضرات آیات سیدحسن طباطبایی قمی و سید عبدالله شیرازی نیز  علیه آیت‌الله خویی موضع‌گیری کردند.  ساواک نیز می‌کوشد با سوء استفاده از تضادهای سیاسی بین هواداران امام و آیت‌الله خوئی از سویی و تضادهای قومیتی و آذری بودن آیت‌الله خوئی از سوی دیگر در تنور اختلافات بدمد.   
 
روایت سیدحسین نصر
سیدحسین نصر استاد دانشگاه تهران و بنیانگذار انجمن شاهنشاهی فلسفه، تابستان 57 به عنوان رئیس دفتر مخصوص ملکه پهلوی انتخاب شد. او که از معدود همراهان فرح در این سفر بوده سه دهه بعد روایت خود را از این دیدار  اینگونه تکمیل و تعریف می‌کند: «این سفر در واقع برای دیدن آیت‌الله خوئی بود که ایشان فرموده بودند من برای شاه پیغامی دارم.» 
 
 
نصر دیدار را نیز اینگونه شرح می‌دهد: «همه چهارزانو پهلوی آیت‌الله خویی روی زمین نشسته بودیم. اتاق کوچک خیلی محقری بود. بعد از سلام و علیک، اول ایشان یک انگشتر به شهبانو داد و گفت این را بدهید برای حفاظت از پادشاه. بعد هم گفت پیام من این است، دستش را زد به عمامه‌اش که روی سرش بود و گفت «به شاه بگویید عمامه‌ی ما علما را بگیرید ببندید به لوله‌ی تفنگهای ارتش ایران.» یعنی اتحادی پیدا بشود بین علما و حکومت ایران و نگذارید که همه‌ی نظام به هم بخورد وگرنه یک فاجعه‌ی بزرگی برای شیعه، برای عراق، برای ایران خواهد بود. این پیام آیت‌الله خویی بود.»  او می‌گوید «من همان وقتی که آیت‌الله خوئی آن را به شهبانو دادند آن را دیده بودم و فکر می‌کنم رویش نوشته بود یَدالله فَوقَ أیدیهِم» 
 
اسناد ساواک چه می‌گویند؟
ساواک در گزارشی می‌نویسد سیدجلال فقیه‌ایمانی، داماد و نماینده آیت‌الله خویی روز 30 آبان در پاسخ به سوالات وارده درباره دیدار گفته است: «آیت‌الله خویی در این دیدار که بدون مقدمه و در کوفه صورت گرفته، به مسائلی از قبیل نفوذ بهائیان در ایران، ازدیاد کشته‌شدگان در حوادث اخیر ایران، تبعید علماء و روحانیون و اهانت نسبت به آقایان علماء در موقع بازداشت اشاره کرده است.» 
 
 
 
در همان یکی دوروز پس از دیدار، آیت‌الله خوئی طی نامه‌ای در پاسخ به سوال تعدادی از علمای پاکستان همین روایت را بیان می‌کند. ایشان «پاسخ داده که ملاقات شهبانوی ایران با وی صرفا جنبه عیادت داشته و این عمل به هیچوجه برای تایید دربار ایران صورت نگرفته است، بلکه وی نیز با دیگر روحانیون مخالف شاهنشاه ایران همراه بوده و همچنان از آیت‌الله خمینی تاسرحد پیروزی پشتیبانی مینماید.» اما این نامه در فضای داخل ایران بازتاب چندانی ندارد و کسی از آن مطلع نمی‌شود.
 
اول آذر فرزند آیت‌الله گلپایگانی از تماس تلفنی آیت‌الله خوئی با قم و صدور قریب‌الوقوع اعلامیه‌ای از جانب ایشان خبر می‌دهد.  به شهادت اسناد ساواک در همین روز نتیجه بررسی‌های آیت‌الله گلپایگانی و فرزندش و چندتن از روحانیون قم این بوده که «اولا این ملاقات بدون پیش‌بینی صورت گرفته، ثانیا برای آیت‌الله خوئی با توجه به مقام و اعلمیت او نمی‌توان تعیین تکلیف کرد، ثالثا آیت‌الله خوئی با توجه به کهولت سن و موقعیت در شرایطی نیست که قصد بزرگ جلوه دادن خود را داشته باشد و یا بخواهد از از این موضوع در مخالفت با مراجع دیگر بهره‌برداری کند.» 
 
ساواک همچنین دوم آذرماه محتوای تماس تلفنی آقای آصفی نماینده آیت‌الله خویی در کویت با سیدجمال، فرزند آیت‌الله را اینگونه گزارش کرده است: «شهبانوی ایران در حالی که آقای خویی مریض بوده و خوابیده بوده است، بدون اطلاع قبلی با چند تن مسلح عراقی ناگهان و غافلگیر پیش آقای خوئی رفته‌اند و خوئی در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته است و سخنانی هم که خوئی به شهبانوی ایران گفته است کاملا با گفته‌ی رادیو مخالفت دارد. زیرا خوئی به ایران و ملت ایران اصلا دعا نکرده و آنها را دعوت به همبستگی و سرمشق گرفتن از علی علیه‌السلام نموده و آنچه رادیو میگوید نکرده است، بلکه خوئی در این ملاقات به سه موضوع اشاره کرده است: 
الف-  نفوذ بهائیان در ایران
ب-اشاره به حوادث اخیر و کشتار دسته جمعی
پ- اهانت به علماء و زندان کردن و تبعید کردن آنها. و در هر سه موضوع خیلی با تندی صحبت کرده است و در ضمن این ملاقات در کوفه انجام شده است، نه در نجف.»  منبع ساواک  در پایان می‌نویسد: «چنانچه معروف است تلویزیون در فیلم مربوطه ورود شهبانو به عراق، ملاقات خوئی را نشان نداده است و فقط عکس آقای خوئی بوده است و لذا اگر فیلمی در اینباره موجود است نشان دهد و اگر فیلمی نیست در رادیو به نحوی اشاره بکند که ملاقات به هیچ وجه اجباری نمی‌شود و با قرار قبلی با خوئی بوده است.» 
 
چهارم  آذر ساواک در گزارش شنود منزل سیدصادق روحانی به مکالمه تلفنی‌اش با فرد ناشناسی اشاره می‌کند که او به روحانی می‌گوید: «در این دو سه روز ده الی پانزده بار با آقای آصفی تماس گرفتم و وضع مملکت و روحانیت بخصوص در حوزه را بایشان گفتم تا به آقای خوئی بگویند. ایشان (آصفی) گفتند ظرف فردا یا پسفردا اعلامیه‌ای از طرف آقای خوئی مبنی بر تکذیب و محکوم نمودن  بیانات اخیر در رادیو وهمچنین اَعمال چندماه اخیر و نحوه و کیفیت ورودشان به منزل ایشان که بدون اطلاع قبلی بوده و مذاکراتی که در منزل شده است و بعد هم یک اعلامیه مستقل به ملت ایران از نجف خواهد رسید و من تاکید کردم که به آقا بگویید کلمه نهضت‌اسلامی را در اعلامیه‌ها بگذارند که همه از آن پیروی و پشتیبانی میکنید و آقای آصفی گفته دعا کنید، ما آقا را تا این اندازه حاضر کردیم، تا شیطانها اطراف ایشان باعث بر هم زدن اراده نشوند.» 
 
در همین روزها دومین واکنش آیت‌الله خوئی به خبر دیدارش -که در واقع متن مکالمه تلفنی او با آیت‌الله آشتیانی که شامل پرسش و پاسخ درباره ملاقات است- منتشر می‌شود. متن این اعلامیه به شرح زیر است: 
«طبق اخبار واصله، عیادت غیرمترقبی که در روز عید غدیر از اینجانب به عمل آمده است مورد تفسیرهای مختلف گردیده و بعضی آنرا بر محلهای غیرصحیح حمل نموده‌اند. بدینوسیله اعلام مینمایم: که ما بر حسب وظیفه شرعی موقع را مغتنم شمرده مقاصد مشروعه و خواسته‌های ملت نجیب و مسلمان ایران را تذکر داده و شدیدا نسبت به حوادث ناگوار و فجایعی که در کشور ایران رخ داده اعتراض نمودیم. ما بعنوان حکم شرعی بتمام برادران مسلمان بالخصوص حوزه‌های علمیه قم و مشهد و سایر حوزه‌های علمیه اعلام مینمائیم: با ایجاد اختلاف بهانه بدست دیگران ندهند و از جان و مال و ناموس مسلمانان محافظت نمایند (و بیانیه مشروح ما بنظر علمای اعلام دامت‌تاییداتهم و برادران دینی دامت‌توفیقاتهم خواهد رسید.) خداوند عزوجل عموم مسلمانان را در کنف حراست خود محفوظ فرماید.» 
 
 
 
 
رئیس ساواک قم اول آذرماه در گزارشی به معاونت امنیت داخلی ساواک از تماس موقتیان، وابسته مطبوعاتی ایران در بغداد با آیت‌الله شریعتمداری و مشورت درباره بازتاب دیدار ملکه پهلوی با آیت‌الله خوئی و مصاحبه احتمالی‌ فرح خبر داده بود. «در این مورد با نظر آیت‌الله شریعتمداری چنین نتیجه‌گیری شده که بهتر است ضمن شرح زیارت عنوان فرمایند که چون آگاهی حاصل شد که خوئی کسالت دارند، از روی علاقمندی به مراجع تقلید از ایشان عیادت بعمل آمده و در ضمن مصاحبه به مسائل انتقادی (تصور میرود منظور موارد مندرج در گزارش پیروی باشد) که خوئی یادآور شده‌اند اشاره شود و چنانچه خوئی راهنمایی هم نموده است، این مورد هم عنوان شود.» 
 
 
 گزارش دیگری از او در همین روز مبنی بر مکالمه تلفنی آیت‌الله خادمی از اصفهان و شیخ محمد رئیسی از گرگان با آیت‌الله شریعتمداری وجود دارد که حاوی نکات جالبی است: «این دونفر به شریعتمداری پیشنهاد مینمایند خوب است نامه‌ای که حدود بیست روز قبل خوئی بعنوان شریعتمداری نوشته و در حال حاضر در اختیار لطفی داماد خوئی که ساکن تهران است تکثیر شود. ولی شریعتمداری در اینمورد اظهار مینماید چون نامه جنبه خصوصی دارد و در ضمن کافی بنظر نمیرسد که وضع خوئی را روشن نماید، بهمین جهت نمیخواهد موضوع نامه خصوصی انتشار یابد. ضمنا معلوم میشود که خوئی طی نامه مورد بحث برخلاف سکوتی که قبلا اختیار نموده، تظاهرات و مبارزات کنونی را تا حدودی تایید نموده است. ضمنا ضمن چنین تماسهایی نتیجه‌گیری شده که امکان دارد چنین دیداری ابتدا به ساکن صورت گرفته باشد.» 
 
 
 
 او همچنین در گزارش مورخ هفتم  آذر خود می‌نویسد پس از آن که آیت‌الله شریعتمداری در پاسخ به مراجعین گفته بود «آیت‌الله خوئی در مقام افضلیت بر سایر روحانیون و مختار و مجاز است که شخصا هر تصمیمی اراده نماید اتخاذ و نمی‌بایست به کسی اجازه داده شود که جرئت و جسارت نسبت به ایشان بنماید» ؛ عده‌ای از هواداران آیت‌الله خوئی نزد طرفداران امام از جمله آیت‌الله ربانی شیرازی و آیت‌الله مشکینی رفته و از لزوم حفظ احترام ایشان و مقابله به مثل در صورت ادامه تحریکات سخن گفته‌اند. 
 
تنور داغ شایعات درباره اصل دیدار و حواشی آن در حالی روز به روز داغتر می‌شود که 30  آبان‌ماه و پس از انتشار خبر کشتار مردم حاضر در راهپیمایی‌ها توسط رژیم شاه، اعلامیه‌ای از آیت‌الله خوئی در انتقاد از رفتارهای این‌چنینی رژیم شاه منتشر شده بود. این اعلامیه اگر چه به دیدار با فرح و حواشی آن نمی‌پردازد، اما آن زمان به تایید حرکت انقلابی مردم و تلاشی برای شکستن خبرسازی رژیم شاه از ملاقات اخیر تفسیر می‌شود. متن این اعلامیه به شرح زیر است: 
«بسم الله الرحمن الرحیم
حضرات مراجع و علمای اعلام ادام الله برکاتهم، ملت غیور و مسلمان ایران
حوادث اخیر موجب تاثر عمیق اینجانب گردید. با تالمات شدید روحی در سنین اواخر عمر ناظر صحنه‌های تاسف انگیز آن هستیم. ما در گرفتاریها، مصائب، حوادث دلخراش و مبارزه ملت  علیه استبداد برای بدست اوزدن حقوق و برطرف ساختن ظلم، خود را شریک می‌دانیم. سوء سیاست دولتهای سابق پیروی از مرام استبداد، اهمال اراده ملی، اسقاط شخصیت روحانیت، زیر پا نهادن مقدسات دینی و مقررات مذهبی، پیروی از رفتارهای ضد انسانی و ضد اخلاقی و ضد اسلامی، عدم التزام به قانون اساسی و هیچگونه قانون دیگر تمام این اعمال نتایجی را بوجود آورده است که آثار شوم و اسف انگیز آن تمام کشور را فرا گرفته است.
ما در گذشته عواقب وخیم این نوع سیاست را به برنامه‌داران گوشزد نموده‌ایم. مراجع و علما نیز در این‌باره نهایت جدیت را اعمال ولی متاسفانه از قبیل زمامداران کمترین توجهی به آن نکرده‌اند. 
 
 
 دولتهای ضدملی بر خلاف اصول شرعی و اخلاقی و برخلاف نص قانون اساسی دشمنان دین و ملت را فرقه بهائی و یهود و دیگر عمال بیگانگان کسانی را که بهیچوجه رابطه دینی میان آنان و ملت ایران یافت نمیشد در مراکز حساس دولتی گماردند .موضوع فساد و ریشه دوانیدن آن در تمام مراحل اداری به قدری وسیع و واضح بود که زمامداران خود را مجبور به اعتراف به آن دیدند. این مفاسد غالبا ناشی از روش مستبدانه زمامداران بوده که در طول این مدت به سبب عدم توجه به اصلاح وضع و رسیدگی به افکار عمومی ملت مسلمان ایران به حوادث تاسف آور اخیر منجر شد. 
 
اینجانب در این مدت مکررا به برنامه‌داران لزوم اصلاح وضع و رسیدگی به حال مردم و خاتمه دادن به فساد اداری و اجتماعی و آموزشی و غیره را گوشزد نموده، ولی متاسفانه نتیجه‌ای نگرفتیم. اینک که اوضاع کشور بصورت تاسف‌آور فعلی درآمده است، از ملت شریف و غیور مسلمان خواستاریم که نه تنها وضع فعلی را در نظر گرفته بلکه آینده‌ای دور یا نزدیک را نیز مورد رسیدگی قرار دهند. از ملت میخواهیم با شجاعت قدم برداشته ولی با حفظ کامل موازین شرع و در تمام مراحل از علمای اعلام و قاطبه مراجع معظم تقلید تبعیت و پیروی کنند و در خلال مبارزه با ظلم و فساد مجالی برای معترضین و سوء استفاده کنندگان باز نکنند.
 
از دولت میخواهیم که از تجارب تلخ گذشته و حال استفاده کرده و در مقابل خواسته‌های مشروع و عادلانه علمای اعلام و مراجع تقلید و ملت غیور و مسلمان ایران تسلیم باشند. از علمای اعلام و مراجع تقلید دامت برکاتهم خواستاریم که در این روزهای حساس، دولت و مردم را بوظایف شرعیه خودشان آشنا نموده و نصیحت کرده وهمگی را به احترام جان و مال مسلمین دعوت نمایند. خداوند همه را توفیق بدارد و اصلاح نموده و رفع نگرانی و موجبات آنرا از تمام مسلمین و کشور آنان بفرماید.
ابوالقاسم الموسوی الخوئی ذیحجه‌الحرام 1398» 
 
سید موسی خوئی، نوه آیت‌الله خوئی نیز چهاردهه بعد با ذکر این نکته که با سفر فرح به عراق، ملاقات ناگهانی او با پدربزرگش را محتمل میدانسته می‌گوید: «ظهر زنگ زدم و استثنائا گفتم میخواهم با خود آقا صحبت کنم. معمولا خودشان با تلفن صحبت نمیکردند. گفتم مطلب مهمی هست و خودشان گوشی را گرفتند. گفتم آقا! این را دارند می‌آورند آنجا[نجف]، مراقب باشید ممکن است توطئه‌ای باشد. آقا فرمودند آمد و رفت. گفتم چی شد؟ ایشان به من فرمودند که کل حرف ما با این خانم این بود که ما [سال]42 به بعد به شما گفتیم پا روی دین و مذهب مردم نگذارید، و شما گذاشتید و الان هم عاقبتش را دارید میبینید. آن خانم گفتند آقا برای ایران دعا کنید، گفتم دعا میکنم. این کل مطلبی بود که خود ایشان مستقیم برای من نقل کرد.» او همچنین خاطرات سیدحسین نصر از دیدار مذکور مثل حضور آقای یوسف خویی- که آن زمان در لندن ساکن بوده- در ملاقات و آماده بودن انگشتر زیر تشک آقای خویی برای هدیه دادن به فرح را خیال‌پردازی می‌داند. 
 
موضع امام
امام در برابر فضایی که در ایران و نجف علیه آیت‌الله خویی راه می‌افتد، موضعی منفی گرفته و میکوشد اقدامات تند بوجود آمده را متوقف کند. آیت الله محمود قوچانی از یاران امام که آن روزها در نجف بوده می‌گوید « درباره جریان ملاقات فرح و آقای خویی مطالبی مطرح گردید اینکه ایشان به شاه ‏‎ ‎‏انگشتری فرستاده است. این نکته را بگویم که من از نظر دین نعوذ بالله نمی‏‏‌‏‏توانم ‏‎ ‎‏کمترین حرفی را نسبت به آقای خویی بزنم. ایشان واقعاً متدین بود و بینش بالایی ‏‎ ‎‏داشت و من شخصاً نمی‏‏‌‏‏توانم باور کنم که ایشان انگشتری داده باشند. اگر هم این نکته ‏‎ ‎‏صحت داشته باشد لابد از سوی کسانی بوده که در اطراف ایشان بودند، به قول معروف ‏‎ ‎‏آن‌هایی که بادمجان دورقاب‌چین بودند. آنچه که آنجا به ویژه بین خواص مطرح بود ‏‎ ‎‏این بود که انگیزه حضرت آیت‏‏‌‏‏الله خویی از این ملاقات این بود که به وسیله ایشان ‏‎ ‎‏نصایحی به شاه ابلاغ کند تا از خونریزی خودداری کند و مردم را به خون نکشد. ‏‎ ‎‏آیت‏‏‌‏‏الله خویی با بینشی که داشتند مثلاً امیدوار بودند که نصایح ایشان تأثیر بگذارد.‏
 
‏‏با شنیدن این خبر ما اصلاً دیوانه شدیم؛ از این سوی حرکت و نهضت امام و ‏‎ ‎‏مسائل مبارزه و از سوی دیگر پذیرفته شدن فرح توسط آقای خویی. این موضوع برای ‏‎ ‎‏ما خیلی سنگین و تلخ بود. این خبر اصلاً قابل هضم و تحلیل نبود. انسان کسی را باید ‏نصیحت کند که در وجود او امید باشد الآن وضعیت شاهی که دیگر «الشفاه حفرتاً ‏‎ ‎‏من النار» است و در پرتگاه قرار گرفته و امروز و فردا از بین می‏‏‌‏‏رود و این ارتباط و ‏‎ ‎‏نصیحت معنی ندارد. ملت ایران منفوریتی نسبت به طاغوت و شاه و خاندانش پیدا ‏‎ ‎‏کرده‏‏‌‏‏اند و دیگر سلام و علیک و ارتباط برقرار کردن با آن‌ها یعنی چه؟‏
 
 
 ‏‏شب رفتم بیرونی مرحوم آقا سید عبدالهادی شیرازی ـ ‏‏رحمة الله‏‏ علیه ـ که مرکز ‏‎ ‎‏اجتماع باند آقای خویی بود. علما و بزرگانی به آنجا می‏‏‌‏‏آمدند که ارتباط تنگاتنگی با ‏‎ ‎‏آیت‏‏‌‏‏الله خویی داشتند. همه بزرگان نشسته بودند. شروع کردم به صحبت و حمله کردم، ‏‎ ‎‏خیلی هم تند شدم. گفتم آیا کسی که در معرض سقوط است و لبه قرار گرفته و امروز ‏‎ ‎‏و فردا سقوط می‏‏‌‏‏کند آیا عقلانی است که آقای خویی چنین کسی را بپذیرد. این ‏‎ ‎‏ملاقات غیر از آنکه آبرو ببرد چه اثر دیگری دارد. یکی از آن‌ها گفت: می‏‏‌‏‏خواهی ‏‎ ‎‏بگویی آقای خویی دیوانه است. گفتم: چنین جسارتی نمی‏‏‌‏‏کنم اما می‏‏‌‏‏خواهم بدانم ‏‎ ‎‏تحلیل این کار چیست؟ این چه کاری است که ایشان کرد؟ خیلی عصبانی بودم ‏‎ ‎‏موضوع قابل تحملی نبود.‏
 
‏‏البته باید عرض کنم که حول و حوش آیت‏‏‌‏‏الله خویی کسانی بودند که برای کارها ‏‎ ‎‏زمینه‌چینی می‏‏‌‏‏کردند و آیت‏‏‌‏‏الله خویی هم متأسفانه نظر مثبتی به آن‌ها داشت یعنی معتقد بود که افراد خدمتگزاری هستند. آن‌ها هم پشت پرده ارتباطشان با دستگاه خیلی عمیق بود.‏
 
‏‏این مسأله در پاریس به گوش امام رسید که آقای خویی فرح را راه داده و با او ‏‎ ‎‏ملاقات کرده و او هم آیت‏‏‌‏‏الله خویی را پسر عمو خطاب کرده و آیت‏‏‌‏‏الله خویی به ایشان ‏‎ ‎‏پیام داده که به اعلیحضرت بگوید از خون و خونریزی خودداری کند و مثلاً خدا را ‏‎ ‎‏خوش نمی‏‏‌‏‏آید این قدر جوان‏‏‌‏‏های مردم به خون آغشته شوند... ملاقات، ملاقاتِ بدی بود و اسباب نگرانی را فراهم آورد. امام از پاریس پیام ‏‎ ‎‏فرستادند که من صحبت کردن درباره حول و حوش قضیه ملاقات آیت‏‏‌‏‏الله خویی با ‏‎ ‎‏فرح را حرام می‏‏‌‏‏کنم. مسأله را دفن کنید.» 
 
آیت‌الله نصرالله شاه‌آبادی نیز که در ایامی که واکنشهای تند انقلابیون نسبت به آیت‌الله خوئی ادامه داشت، نزد امام در نوفل‌لوشاتو بوده می‌گوید: «از امام سوال کردم حکم اهانت به آیت‌الله خوئی چیست؟ خدا می‌داند که امام اخمهای خود را درهم کردند و گفتند: "اهانت به آیت‌الله خویی، اهانت به اسلام و اهانت به قرآن و اهانت به امام زمان(عج) است." به ایشان گفتم  چرا شما جلوی این اتفاق را نمیگیرید." که ایشان در یکی دو جا تشر رفتند که چرا دست از سر سید برنمیدارید. آیت‌الله خمینی اهانت به آیت‌الله خویی را اهانت به امام‌زمان (عح) میدانستند و آیت‌الله خویی هم معتقد بودند که هیبت آیت‌الله خمینی نباید از بین برود.» 
 
آیت‌الله خاتم یزدی از یاران امام هم که آن روزها در پاریس بوده می‌گوید: «رفتیم خدمت امام. سلام و علیک کردیم و امام تبسم ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کردند. از نجف و از طلبه‏‏‌‏‏ها و رفقا هیچ سؤال نکردند، فقط پرسیدند: قضیه ملاقات ‏‎ ‎‏فرح با آقای خویی چه بوده است و چرا آقای خویی او را پذیرفت؟ تا مرحوم آقا میرزا ‏‎ ‎‏حبیب‏‏‌‏‏الله خواست بگوید که آقای خویی از قضیه خبر نداشت، امام فرمودند: من خبر ‏‎ ‎‏دارم که از یک ماه قبل مقدمات این ملاقات را فراهم کرده بودند و خود آقای خویی ‏‎ ‎‏هم خوب خبر داشته است. بعد امام فرمودند، سابق بر این روشنفکرها فکر می‏‏‌‏‏کردند ‏‎ ‎‏که روحانیت طرفدار سلطنت و سلطنت هم طرفدار روحانیت است و هر دو به آسیاب ‏‎ ‎‏یکدیگر آب می‏‏‌‏‏ریزند. لکن اخیراً روشنفکران به این مطلب رسیده‏‏‌‏‏اند که روحانیت و ‏‎ ‎‏سلطنت با هم هستند. لکن من از روش خودم دست بر نمی‏‏‌‏‏دارم، به وظیفه عمل می‏‏‌‏‏کنم ‏‎ ‎‏و ان‏‏‌‏‏شاءالله تا آخر هم می‏‏‌‏‏روم، پیروزی قطعی است و عاقبت هم روشن می‏‏‌‏‏شود.‏
 
قبل از این‏‏‌‏‏که ما به پاریس برویم، جوانی از قم به نجف آمده بود و می‏‏‌‏‏گفت که ‏‎ ‎‏برادرش در دانشگاه کشته شده است. دانشجوها را کشته‏‏‌‏‏اند و او هم یکی از آن‌ها بوده ‏‎ ‎‏است. برادران انصاری او را نزد آقای خویی برده بودند. آقای انصاری تعریف می‏‏‌‏‏کرد ‏‎ ‎‏که وقتی این شخص قضیه را برای آقای خویی تعریف کرد، آقای خویی گفته بود که ‏‎ ‎‏آن جوان اشتباه کرده است و توپ و تانک با گوشت بدن هیچ مناسبتی ندارد و او نباید ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏رفته است.‏
 
بعد این جوان به پاریس رفته بود و ماجرا را برای امام هم نقل کرده بود. وقتی به ‏‎ ‎‏نزد امام رفتیم، امام پس از طرح قضیه فرح، این مطلب را عنوان کردند و گفتند: این چه ‏‎ ‎‏حرفی بوده که آقای خویی به آن جوان قمی گفته است. این جوان اگر رفته و کشته ‏‎ ‎‏شده، برای اسلام و برای مقابله با ظلم رفته است و تعبیر ایشان خیلی زننده است و ‏‎ ‎‏نباید ایشان چنین حرف‏‏‌‏‏هایی بزند. به هر حال امام در ذهنش رفته بود که آقای خویی ‏با انقلاب و با این حرف‏‏‌‏‏ها جور نیست و واقعیت هم همین بود. وقتی که امام حرکت ‏‎ ‎‏کردند و از نجف اخراج شدند، آقای حکیم و آقای شاهرودی هر دو فوت کرده بودند ‏‎ ‎‏و تنها کسی که آنجا اعلم بود و مرجعیت را به عهده داشت، آقای خویی بود. لکن ‏‎ ‎‏ایشان هیچ عکس‏‏‌‏‏العملی نسبت به رفتن امام نشان نداد. در صورتی که به او خبر داده ‏‎ ‎‏بودند که امام می‏‏‌‏‏خواهد برود. حتی تلفن هم نکرد که مثلاً بگوید نروید یا فرض بگیرید ‏‎ ‎‏خیلی محزون یا متأسف هستیم که از این‏‏‌‏‏جا می‏‏‌‏‏روید. ابداً هیچ عکس‏‏‌‏‏العملی نه خودش ‏‎ ‎‏و نه دستگاهش نشان ندادند.‏ » 
 
جمع بندی
ماجرا به پایان می‌رسد و مشخص می‌شود برخلاف روایت رادیو و تلویزیون پهلوی، نه ملاقات با هماهنگی قبلی آیت‌الله خوئی بوده و نه ایشان برخورد تکریم‌آمیزی با همسر شاه داشته و برای رژیم سلطنتی دعا کرده و نه پیامی برای شاه فرستاده است؛ اما گره خوردن نام آیت‌الله خوئی با خاطره‌ی دیدار با ملکه پهلوی و هدیه دادن انگشتر باعث تلخکامی ایشان می‌شود. 
 
 شیخ حسین انصاریان می‌گوید: «در آن زمان نامه‌ای به خط خود مرحوم آیت‌الله خوئی دیدم که به شاگرد محترمش آیت‌الله سید محمدمهدی خلخالی نوشته بودند. آقای خلخالی به من زنگ زدند و گفتند لطفا تشریف بیاورید منزل، با شما کاری دارم. وقتی رفتم ایشان گفت نامه‌ای از آیت‌الله العظمی خویی آمده است، دلم می‌خواهد شما هم این نامه را بخوانید. ایشان چون بنده را چهره‌ای مبارز میدانستند فکر میکردند شاید من هم تحت تاثیر آن جریانات واقع شوم، لذا گفت بیا و ببین. دیدم آیت‌الله خویی چنین نوشته‌اند: مسئله انگشتر را قیامت در پیشگاه مادرم فاطمه(سلام‌الله علیها) حل خواهم کرد.» 
 
آیت‌الله سیدصادق روحانی نیز چهاردهه بعد در پاسخ به پرسشی درباره این دیدار و ماجرای اهدای انگشتر می‌نویسد: «همین قدر بدانید که حضرت آیت‌الله فرموده بودند کسانی که این تهمت را به من زده اند، در آن دنیا در پیشگاه عدل الهی خواهند دید چه بر سرشان می آید و چه عذابی در انتظارشان است. ایشان در  همان ایام پخش این شایعات برای من نامه نوشته و مرقوم فرموده بودند که فرح اینجا آمد و من رفتار ظالمانه شاه را به عنوان اعتراض با او مطرح کردم و او هم با ناراحتی و خیلی زود از منزل خارج شد.
 
لازم است اشاره کنم که حتی  بعد از درگذشت  آقای آیت الله حکیم ، محمدرضا پهلوی شخصی را خدمت آیت الله خوئی فرستاده بود و گفته بود اگر حاضرید جواب رسمی بدهید شاه پیام تسلیت را خطاب به شما می نویسد که  ایشان فرموده بودند خیر جواب نخواهم داد یعنی ایشان تا این حد هم به پهلوی اعتنا نداشتند.»
 
پس از انقلاب در آرشیو ساواک سندی یافت شد که توجه به آن می‌تواند به فهم و تحلیل بهتر ماجرای این دیدار کمک کند. ساواک تهران در گزارشی به اداره سوم-امنیت داخلی- با توجه به اختلاف بین طرفداران امام  و آیت‌الله خویی توصیه می‌کند: «بسیار جالب خواهد شد که او[آیت‌الله خویی] را با افتخار تمام به ایران دعوت کنند و مقامات عالیرتبه ایران پیش او بروند . بخصوص امرای ارتش به او قول بدهند که با قوانین اسلامی مخالفت نمی‌شود و ما آنچه خواست مراجع عالیقدر شیعه هست انجام خواهیم داد. ضمنا به آیت‌الله خویی بگویند و او را تفهیم کنند که آیت‌الله خمینی حاد و تند است و مِن‌غیرمستقیم استقلال کشور را بخطر انداخته.» منبع ساواک در نهایت پیشنهاد می‌کند «بالاخره اگر آنها نظر آیت‌الله خویی را جلب کنند و از او کمک بخواهند خیلی کمک بخاموش کردن آشوب ایران است. حتی اگر زمینه را فراهم سازند که شاهنشاه آریامهر با او ملاقات کنند بهتر خواهد بود.»
 
تاریخ تنظیم این سند، 23 آذرماه یعنی چند روز پیش از سفر فرح به عراق است. گردش کار و ارزیابی این سند با سفر فرح به عراق و دیدار معروف همزمان شده و این گزارش وقتی بدست مسئول بالادستی منبع ساواک تهران می‌رسد که دیدار مذکور انجام شده، لذا او آن را اینگونه پاراف می‌کند: «عیادت شهبانو با آیت‌الله خوئی حسن موثر زیاد داشته روحانیون را بسیار متوحش ساخته، نظریه شنبه ظاهرا معقول میباشد.» 
 
فریدون هویدا، سفیر ایران در سازمان ملل در زمان پهلوی نیز در خاطرات خود درباره انگیزه این سفر می‌نویسد: «همه میدانستند که حقیقت قضیه جز تظاهر به دینداری از سوی خانواده سلطنتی و نشان دادن وابستگی آنها به مذهب رسمی کشور نیست. این اقدام نیز چون بسیار بی‌موقع و دیرتر از حد معمول انجام گرفت، خشم بعضیها را علیه شاه دامن زد و در میان بعضی دیگر عکس‌العملی جز بی‌تفاوتی به بار نیاورد. در حالی که اگر سفر ملکه به کربلا و نجف طبق روال تنظیم شده قبلی در ماه ژوئیه [تیر57] صورت میگرفت، احتمال داشت که به نتایج مثبت فراوانی دست یابد.»  
 
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
۰ نظر ۱۸ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۲۹
حسن حیدری
عضو شورای عالی فضای مجازی گفت: منتظر عذرخواهی رئیس جمهور در گفت‌وگوی زنده تلویزیونی ‌از مردم ایران بودیم.
 سیدعزت‌الله ضرغامی ‌در نشست فعالان رسانه‌ای استان ایلام به مناسبت روز خبرنگار اظهار داشت: با توجه به مشکلات اقتصادی موجود در جامعه که بی‌سابقه است انتظار و توقع عمومی این بود که رئیس جمهور در این ارتباط ‌مستقلا صحبت کرده و اگر نیاز باشد حتی  از مردم عذرخواهی کند.
 
رئیس اسبق رسانه ملی گفت: با توجه به اینکه وی در گذشته سابقه عذرخواهی در خصوص عدم مدیریت صحیح  در توزیع سبد کالا را هم داشته  انتظار عذرخواهی ایشان از مردم با توجه به وضعیت کنونی وجود داشت که عموم مردم این را مشاهده نکردند.
 
ضرغامی مشکلات مربوط به افزایش قیمت ارز را داستان غم‌انگیز دانست و خاطر‌نشان کرد: ارز باید مدیریت شود؛ قبل‌تر اعلام کردند هر چقدر بخواهید ارز موجود است که پسندیده نبود.
 
وی با بیان اینکه در گذشته نیز اعلام شد ‌خزانه خالی است، گفت: این موضوع برای مردم التهاب‌آور بود ‌و دشمن با سوء‌استفاده از خزانه خالی، برجام را بر ما تحمیل کرد و در زمانی‌ گفتند" ارز به مقدار کافی است" که باز موجب التهاب بازار شد و در هر دو مورد خطای راهبردی توسط دولت اجرا شد.
 
عضو شورای عالی فضای مجازی ‌گفت: البته دولت در این روزها اقداماتی در رابط با کاهش ارز داشته که قابل تقدیر است.
۰ نظر ۱۸ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۰۵
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

درود خدا بر شهدای مزار شریف

۰ نظر ۱۷ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۵۴
حسن حیدری


https://media.mehrnews.com/d/2018/08/08/3/2857119.jpg?ts=1533722189685

۰ نظر ۱۷ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۴۷
حسن حیدری

حضرت امام علی علیه السّلام فرمودند:

نُه چیز زشت است، اما از نه گروه زشت‏ تر : درماندگى و ناتوانى از دولتمردان؛ بخل از ثروتمندان؛ زود خشمى از دانشمندان؛ حرکات بچگانه از میانسالان؛ جدایى حاکمان از مردم؛ دروغ از قاضیان؛ بیمارى کهنه از پزشکان؛ بدزبانى از زنان و سختگیرى و ستمگرى از سلاطین 

متن حدیث

 

تسْعَةُ اَشْیاءَ قَبیحةٌ وَ هِىَ مِنْ تِسْعَةِ اَنـْفُسٍ اَقبَحُ مِنها مِنْ غَیْرِهِمْ: ضیقُ الذَّرْعِ مِنَ الْـمُلوکِ وَ الْبُخْلُ مِنَ الاَغْنیاءِ وَ سُرْعَةُ الْغَضَبِ مِنَ الْعُلَماءِ وَ الصِّبا مِنَ الْکُهولِ وَ الْقَطیعَةُ مِنَ الرُّؤوسِ وَ الْکِذْبُ مِنَ الْـقُضاةِ وَ الزَّمانَةُ مِنَ الاَطِبّاءِ وَ الْبَذاءُ مِنَ النِّساءِ وَ الطَّیشُ مِن ذَوِى السُّلْطانِ


پی نوشت:
(دعائم الإسلام، ج 1، ص 83)

۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۱۸
حسن حیدری

سخنرانی حضرت امام خمینی در جمع نمایندگان مجلس خبرگان (منشأ شکست روحانیت)

سخنرانی

‏زمان: قبل از ظهر 28 تیر 1362 / 8 شوال 1403‏

‏مکان: تهران، حسینیه جماران‏

‏موضوع: اختلاف و خروج از زی طلبگی منشأ شکست روحانیت ‏

‏حضار: خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور و عضو مجلس خبرگان) ـ مشکینی، علی (رئیس‏‎ ‎‏مجلس خبرگان) ـ نمایندگان مجلس خبرگان‏


‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏     ‏‏من قبلاً عرض می کنم که من از اینکه اینجا نشسته ام و آقایان در آنجا هستند ـ نه شما‏‎ ‎‏آقایان، شما که تاج سر من هستید، دیگران هم همین طور ـ من از این شرمنده هستم و‏‎ ‎‏امید عفو از محضر آقایان دارم. و از آقایان تشکر می کنم که تشریف آوردند و از نزدیک‏‎ ‎‏ما خدمتشان می رسیم و بعضی مسائلی که مناسب با این جلسه است عرض می کنم. من به‏‎ ‎‏سهم خودم هیچ نگرانی ندارم راجع به انقلاب. انقلاب راه خودش را پیدا کرده و به پیش‏‎ ‎‏می رود و بستگی به وجود هیچ کس هم ندارد. این انقلاب ان شاءالله محفوظ می ماند و‏‎ ‎‏آسیبی از خارج به او نخواهد رسید؛ لکن آن چیزی که انسان را یک قدری نگران‏‎ ‎‏می کند، دو تا مطلب است که این مربوط به عموم روحانیت است:‏

‏     یک مطلب اینکه من خوف این را دارم که در این انقلاب که باید روحانیت تقویت‏‎ ‎‏بشود و آنچه که شده است به هدایت آقایان بوده است، مبادا خدای نخواسته به واسطۀ‏‎ ‎‏بعض از اعمالی که از بعض از این روحانیون و معممین صادر می شود، این موجب این‏‎ ‎‏بشود که یک وقت یک سستی در روحانیت پیدا بشود. یکی قضیۀ اینکه از آن زیّ‏‎[1]‎‎ ‎‏روحانیت و زیّ طلبگی بوده است، اگر ما خارج بشویم، اگر روحانیون از آن زی که‏ مشایخ‏‎[2]‎‏ ما در طول تاریخ داشته اند و ائمۀ هدی ـ سلام الله علیهم- داشته اند، ما اگر‏‎ ‎‏خارج بشویم خوف این است که یک شکستی به روحانیت بخورد، و شکست به‏‎ ‎‏روحانیت شکست به اسلام است. اسلام با استثناء روحانیت محال است که به حرکت‏‎ ‎‏خودش ادامه بدهد. اینهایند که اسلام را معرفی می کنند و به پیش می برند و از اول هم‏‎ ‎‏همین طور بوده.‏

‏     اگر ما از زی متعارف روحانیت خارج بشویم و خدای نخواسته، توجه به مادیات‏‎ ‎‏بکنیم، در صورتی که خودمان را با اسم روحانی معرفی می کنیم، این منتهی ممکن است‏‎ ‎‏بشود به اینکه روحانیت شکست بخورد. من این نگرانی که همیشه هی در دلم هست این‏‎ ‎‏است که من خوف این را دارم که مردم به واسطۀ امثال من به بهشت بروند؛ آنها برای خدا‏‎ ‎‏توجه به آقایان دارند، و ما هم و شما هم دعوت می کنید مردم را به خیر و صلاح؛ من‏‎ ‎‏خوف این را دارم که آنها برای خاطر ما و شنیدن حرف ما به بهشت بروند و ما برای خاطر‏‎ ‎‏اینکه خودمان مهذب نبودیم به جهنم. و آن خوف زیادی که من دارم این است که ما‏‎ ‎‏روبرو بشویم با آنها، ما در جهنم باشیم، آنها در بهشت باشند و اشراف به ما پیدا کنند. و‏‎ ‎‏این خجالت را انسان کجا ببرد که اینها برای خاطر ما به آن مقامات رسیده اند و ما برای‏‎ ‎‏خاطر هواهای نفسانی به این درجۀ سُفلی.‏‎[3]‎‏ این یک خوفی است که بسیاری از اوقات‏‎ ‎‏من متذکرش هستم. و یک قصه ای را که برای من نقل کرده اند که یکی از تجار پیش‏‎ ‎‏یکی از علمای بزرگ ـ حالا کی بوده است نمی دانم ـ رفته است و گفته است که آقا! اگر‏‎ ‎‏پشت کتابی یک چیزی نوشته اند به ما هم بگویید، کتاب ها معلوم، اما اگر پشت کتابی‏‎ ‎‏چیزی نوشته اند که شما از آن مطلع هستید به ما هم بگویید برای اینکه ما می بینیم که شما‏‎ ‎‏ما را دعوت می کنید به خیر و صلاح، و خودتان نیستید اصلش. معلوم می شود یک مطلب‏‎ ‎‏دیگری در کار است. آن آقا گریه کرده است ـ از قراری که گفته اند ـ و گفته است حاجی‏‎ ‎‏هیچ چیز دیگری نیست و ما فاسد هستیم. اینطور هم نیست که انسان خیال کند که شیطان‏‎ ‎می آید ابتدائاً به آدم می گوید که بیا برو طاغوتی بشو، این را نمی گوید. قدم به قدم انسان‏‎ ‎‏را پیش می برد، وجب به وجب انسان را پیش می برد. امروز اینکه اشکالی ندارد، اگر‏‎ ‎‏جلویش را گرفتید طمعش بریده می شود و اگر جلویش را نگرفتید فردا یک قدم دیگر‏‎ ‎‏جلو می رود. یک وقت می بینید که این طلبه زاهد عابد که در مدرسه زندگی می کرد با آن‏‎ ‎‏وضعی که همه می دانید، متحول شد به یک نفر انسان طاغوتی به حدود خودش، و از آن‏‎ ‎‏وضع طلبگی که مشایخ ما بر آن وضع بوده اند یک وقت خارج شده است و شده است‏‎ ‎‏یک انسانی که همۀ همّش صرف دنیاست، به تدریج می شود این امور. از قدم اول انسان‏‎ ‎‏باید جلویش را بگیرد. اگر مبتلا شد، ابتلا دیگر پشت سر هم می آید. اینطور نیست که‏‎ ‎‏انسان یک وقتی بعد از اینکه ریشۀ دنیا در دل انسان قوی شد بتواند بکند آن را.‏

‏     ‏‏از مکاید‏‎[4]‎‏ شیطان این است که انسان را هی توجه می دهد به اینکه خوب حالا که تو‏‎ ‎‏جوان هستی، حالا که تو وقت نشاطت است، خوب ان شاءالله وقتی پیر شدی، آن وقت‏‎ ‎‏جبران می کنی کارها را؛ و این یک امری است که نخواهد شد. انسان اگر در جوانی‏‎ ‎‏تهذیب کرد خودش را، شده است. اگر بگذارد تا به پیرمردی برسد، هم قوای خودش‏‎ ‎‏ضعیف می شود و هم آن درختی که در دل انسان شیطان کاشته است قوی می شود، و آن‏‎ ‎‏درخت قوی را نمی شود با یک ارادۀ ضعیف انسان بکند. این یکی از اموری است که من‏‎ ‎‏نگرانش هستم و آقایان هم باید نگران باشند، و در هر جا هستند سفارش کنند به اهل علم‏‎ ‎‏و آنها را تحذیر کنند از دنیا. و این خیال نکنید که دنیا عبارت از این طبیعت است، این‏‎ ‎‏طبیعت را خدای تبارک و تعالی هیچ از آن تکذیب نکرده، بلکه در روایات تعریف هم‏‎ ‎‏از آن شده است،‏‎[5]‎‏ این یکی از مظاهر الهی است. دنیا آنی است که در ما هست که ما را از‏‎ ‎‏مبدأ کمال دور می کند و به نفس و نفسانیت خودمان مبتلا می کند. دنیای مذموم همین‏ است که انسان توجه داشته باشد ولو به یک تسبیح، ولو به یک کتاب. چه بسا که دل بستن‏‎ ‎‏یک کسی به یک تسبیح و یک کتابی، به دنیا بیشتر توجه کرده باشد تا دل بستن یک کس‏‎ ‎‏دیگری به یک پارکی و باغی و کذا. انسان باید توجه بکند به اینکه رفتنی است و آن طور‏‎ ‎‏هم نیست که به پیشانی انسان نوشته شده باشد که تو سِنت به چه حد می رسد، کم است که‏‎ ‎‏سن شان به حدود پیری برسد.‏

‏     ‏‏بنابراین، انسان باید متوجه این معنا باشد، و خصوصاً این طبقه، این طبقه ای که‏‎ ‎‏می خواهند مردم را ارشاد کنند، اینها باید اقوالشان با اعمالشان موافق باشد، یعنی شمایی‏‎ ‎‏که مردم را تحذیر از دنیا می کنید، اگر خدای نخواسته، خودتان توجه تان به دنیا باشد و‏‎ ‎‏حریص در دنیا، مردم دیگر از شما باور نمی کنند؛ بلکه انحرافات در آنها پیدا می شود.‏‎ ‎‏آن کلمه ای که آن حاجی گفته است که شاید در پشت کتاب یک چیز دیگری باشد، این‏‎ ‎‏تکان دهنده است.‏

‏     اگر خدای نخواسته، به واسطۀ اعمال روحانیون، در عقاید بعض اشخاص ضعیف که‏‎ ‎‏هستند، سستی پیدا بشود، آن وقت این چه مصیبتی است که ما تحملش را باید بکنیم. این‏‎ ‎‏یک باب واسعی است که در حوزه ها باید اشخاص متقی و اشخاص آشنای به حقایق‏‎ ‎‏اسلام، طلبه ها را تربیت کنند و آقایانی هم که در بلاد هستند دوستان خودشان را،‏‎ ‎‏طلبه هایی که در آنجا هستند، جوان هایی که آنجا هستند، آنها را ارشاد کنند به اینکه مبادا‏‎ ‎‏خدای نخواسته، یک وقت از این زی طلبگی خارج بشوند و خروج آنها موجب تزلزل‏‎ ‎‏عقیدتی در مردم بشود.‏

‏ شمایی که برای هدایت مأمور شدید و خودتان را در سنخ اشخاصی که ارشاد می کنند‏‎ ‎‏مردم را، وارد کردید، مبادا خدای نخواسته، به واسطۀ اعمال ـ اعمال بعضی ـ عکس آن‏‎ ‎‏مطلبی که در ایدۀ شماست تحقق پیدا بکند. این یک مطلب است که البته می دانید که‏‎ ‎‏طولانی است و محتاج به این است که همه در آن توجه کنند. ‏

     مطلب دیگری که باز انسان را می ترساند که خدای نخواسته، مبادا این انقلاب به‏‎ ‎‏واسطۀ این مطلب صدمه ببیند، و بدانید که می بیند اگر خدای نخواسته بشود، و او این‏‎ ‎‏است که بین آقایان در بلاد اختلاف باشد. اگر در صنف ـ فرض کنید که ـ کامیونداران و‏‎ ‎‏آنهایی که شغل های مختلف دارند، اگر اختلافی در بین آنها وارد بشود، به صنف دیگر‏‎ ‎‏سرایت نمی کند. کامیوندارها اگر با هم مختلف بشوند به بازار هیچ کاری ندارند، سرایت‏‎ ‎‏هم نمی کند، اما اگر در صنف ما اختلاف پیدا بشود، این اختلاف به بازار هم کشیده‏‎ ‎‏می شود، به خیابان هم کشیده می شود؛ برای اینکه شما هادی مردم هستید، مردم توجه‏‎ ‎‏دارند. قهراً یک دسته دنبال شما، یک دسته دنبال آن کسی که با شما مخالف است و یک‏‎ ‎‏وقت می بینید که در همۀ ایران یک اختلافی از ناحیۀ ما پیدا شده است، مایی که همه‏‎ ‎‏دعوت می کنیم به اینکه مردم با هم باشند.‏

‏     اتحاد کلمه، ملت را به اینجا رسانده است، خودمان اختلاف پیدا کنیم! و این را من به‏‎ ‎‏شما عرض کنم، ما و شما نباید خودمان را بازی بدهیم. اختلاف ریشه اش از حب نفس‏‎ ‎‏است. هرکس خیال می کند که من برای خدا این آقا را باهاش اختلاف می کنم، یک وقت‏‎ ‎‏درست بنشیند در نفس خودش فکر کند ببیند ریشه کجاست. حسن ظن به خودش نداشته‏‎ ‎‏باشد، سوءظن داشته باشد. ریشه همان ریشۀ شیطانی است که آن حب نفس انسان است.‏‎ ‎‏و این اختلاف اگر خدای نخواسته در بین آقایان پیدا بشود، در هر شهری که پیدا بشود‏‎ ‎‏قهراً این اختلاف به بازار می کشد، به خیابان می کشد و آن چیزی که این جمهوری را‏‎ ‎‏حفظ کرده وحدت و انسجام این جمعیت است. یعنی ملت همه با هم بودند که توانستند‏‎ ‎‏یک همچو معجزه ای را ایجاد کنند. اگر چنانچه به واسطۀ اختلاف ماها یک وقت‏‎ ‎‏اختلاف به بازار هم بکشد که خواهد کشید، به خیابان ها هم بکشد، به اصناف دیگری هم‏‎ ‎‏بکشد، این تمام وِزرش به گردن ماست. اینکه شما خیال کنید که نه، من برای خدا این آقا‏‎ ‎‏را مثلاً به او چه می کنم، این اشتباه است. برای خدا نیست. انسان گول نفس امارۀ خودش‏‎ ‎‏را می خورد و گول شیطان را می خورد. گول می خورد به اینکه چیزهایی که در دیگران‏‎ ‎‏است هی به نظرش می آید خیلی بد است، خیلی کار بدی دارد می شود، دارد اسلام از‏ ‏بین می رود، برای اینکه یک قاضی در فلان جا چه کرده، این برای اسلام نیست. نباید ما‏‎ ‎‏خودمان را گول بزنیم. بنشینید آخر شب فکر کنید. محاسبه یکی از اموری است که در‏‎ ‎‏سیر انسانی باید باشد که در آخر شب فکر کند به اینکه ـ نمی گویم در من هست، من هم‏‎ ‎‏پایین تر از دیگران ـ حساب کند انسان به اینکه تو امروز که با این آقا اختلاف داری و‏‎ ‎‏حالا شدید دو دسته، یک دسته دنبال آن آقا، یک دسته دنبال آن آقا، ریشه اش چی‏‎ ‎‏است؟ برای خداست؟ این عیبی که شما در او می گویید، در خودتان نیست؟ این چیزی را‏‎ ‎‏که در دیگران بزرگ می شمارید و در خودتان هر چه می توانید کوچکش می کنید و پرده‏‎ ‎‏پوشی می کنید، این عمل شیطانی نیست؟‏

‏     ‏‏اگر از اختلاف ماها، آن هم اختلافی که من شک ندارم در سر دنیاست، نه برای خدا،‏‎ ‎‏اگر این اختلافات موجب اختلاف بین مردم بشود و موجب این بشود که شکست بخورد‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی و تا قرن ها نتواند سرش را بلند کند، این جرمی است که خدا می بخشد‏‎ ‎‏برما؟ باید توجه بکنیم ما. نباید ما هی به خودمان مغرور بشویم و حسن ظن به خودمان‏‎ ‎‏داشته باشیم که این ماییم که چه هستیم و دیگران نیستند. باید به دیگران ما حسن ظن‏‎ ‎‏داشته باشیم و اعمالشان را حمل به صحت بکنیم و نسبت به خودمان سوءظن داشته باشیم‏‎ ‎‏و اعمالمان را تفتیش بکنیم که برای چی است، چرا من اشکال می کنم. آنهایی که به‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی اشکال می کنند باید بین خودشان و خدا بنشینند یک وقتی فکرش را‏‎ ‎‏بکنند که امروز آیا اسلام بیشتر درایران ظهور دارد یا زمان طاغوت؟ امروز آیا مظاهر‏‎ ‎‏اسلامی بیشتر است یا در زمان طاغوت؟ اگر اشکال کردند و گفتند اصل جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی کذاست، این ریشه اش یک ریشۀ شیطانی است که در قلب انسان هست، خودش‏‎ ‎‏هم نمی فهمد، خیال می کند برای خدا دارد جمهوری اسلامی را تضعیف می کند، و این‏‎ ‎‏اشتباهی است که انسان دارد؛ مگر اینکه انسان واقعاً مراقب خودش باشد، محاسبه کند از‏‎ ‎‏خودش، مجاهده بکند تا بتواند تشخیص بدهد که من که دارم این حرف را می زنم خودم ‏اگر چنانچه به جای آنها بودم، همه چیز را خوب می دانستم؟ پس ریشه اش ریشۀ نفسانی‏‎ ‎‏است. یک آقای محترمی که یک وقت پیش من ـ در خیلی وقت پیش از این ـ آمده بود،‏‎ ‎‏من دیدم تمام فرمایش آقا راجع به جمهوری اسلامی این است که به فتوای من گوش‏‎ ‎‏نمی دهند، به حکم من گوش نمی دهند؛ میزان حکم من است، نه میزان حکم خدا. و این‏‎ ‎‏یک مرضی است که در همه هست، مگر اینکه خدا انسان را نگه دارد و خدا هم انسان را‏‎ ‎‏نگه نمی دارد، مگر اینکه خود انسان وسائلش را فراهم کند. نمی شود نشست که من را‏‎ ‎‏خدا مُهذَّب کند. خدا وسائل تهذیب را در اختیار ما گذاشته است و تهذیب، عملی است‏‎ ‎‏که ما باید انجام بدهیم، این محوَّل به کسی نیست، به خود ماست.‏

‏     ‏‏من از این دو جهت نگران هستم. یک جهتی که قبلاً عرض کردم که زیِّ طلبگی در‏‎ ‎‏بین ما ضعیف بشود یا از بین برود. یک جهت دیگر هم اینکه مبادا خدای نخواسته،‏‎ ‎‏اختلاف پیدا بشود، که هر دوی اینها از باب اینکه شما در جایی واقع شدید که مردم به‏‎ ‎‏شما توجه دارند و شما ارشاد می خواهید بکنید مردم را، مبادا یک وقتی به واسطۀ خارج‏‎ ‎‏شدن ماها از زی طلبگی مردم را از ما منصرف کنند و انصراف از روحانیت منتهی‏‎ ‎‏می شود به انصراف از اسلام.‏

‏     و مبادا به واسطۀ اختلافی که گاهی بین ماها فرض کنید پیدا می شود، اختلاف کشیده‏‎ ‎‏بشود به جاهای دیگر وموجب بشود به اینکه یک وقت ملت دو دسته بشوند. یک دسته‏‎ ‎‏این، هر شهری دو دسته بشوند، یک دسته طرفداران آن آقا، یک دسته طرفداران آن‏‎ ‎‏آقا، و فراموش بکنند ـ آن چیز را ـ خدای تبارک و تعالی را و فراموش بکنند انقلاب را.‏‎ ‎‏این دوتا مطلبی است که من نگرانش هستم و بسیار از اینها گاهی رنج می برم که می شنوم‏‎ ‎‏مثلاً در فلان جا بین فلان و فلان اختلاف هست. و بدانید که اختلاف، اختلاف سر اسلام‏‎ ‎‏نیست. اختلاف سر «من» هست، من اسلام را باید تقویت کنم، اسلامی که من تقویت کنم‏‎ ‎‏قبول دارم، اسلامی که رفیق من تقویت کند نه، او را من قبول ندارم. این در باطن ذات آدم‏ ‏هست ولو نگوید؛ نمی گوید البته اما در باطن ذات انسان این مسئله هست؛ مگر خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی توفیق بدهد به انسان که خودش را مُهذَّب کند.‏

‏     ‏‏و من امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی، به شما آقایان که برگزیدۀ این ملت هستید،‏‎ ‎‏برای این مسئله ای که در قانون اساسی است و برای تعیین رهبر یا شورای رهبری توجه به‏‎ ‎‏این معنا بسیار داشته باشید که آیا تعیین فلان آدم که در ذهن من است، برای خدا من‏‎ ‎‏می خواهم تعیین کنم یا چون دوست من است، چون رفیق من است؟ و آن که می گوید‏‎ ‎‏این صلاحیت ندارد، برای خدا دارد این حرف را می زند یا برای اینکه مثلاً رقابتی با او‏‎ ‎‏دارد؟ شک نکنید که ما نباید پیش خودمان به خودمان تعمیه کنیم. شک نکنید که اینها‏‎ ‎‏ریشه اش اصل ریشه اش در نفس انسان است، و انسان تا آن دم آخر، آنوقتی هم که‏‎ ‎‏می خواهد بمیرد این ریشه هست؛ آن وقت بیشتر هم شاید ظاهر بشود. یکی از علمای‏‎ ‎‏قزوین ـ رحمه الله ـ گفتند که من رفتم بالای سر یک کسی که محتضر‏‎[6]‎‏ بود، گفت به من‏‎ ‎‏که آن ظلمی را که خدا به من کرده است هیچ کس به هیچ کس نکرده، برای اینکه من این‏‎ ‎‏بچه ها را با ناز و نعمت بزرگ کرده ام، حالا دارد من را می برد. و این مسئله خطرناک است‏‎ ‎‏برای انسان، خطر جدی دارد برای انسان که انسان گمان کند که شیطان از او دست بر‏‎ ‎‏می دارد در آخر عمر. از حالا، حالا که فرصت هست ـ وقتی که پیرمرد شدید مثل من‏‎ ‎‏دیگر نمی توانید کاری بکنید ـ از حالا که جوان هستید و قوای جوانی محفوظ است‏‎ ‎‏جدیت کنید به اینکه هوای نفس را از نفس خودتان خارج کنید. همۀ گرفتاری ها روی‏‎ ‎‏همین هوای نفس است. در تعیین رهبر، در تعیین رهبری، نه دسته بندی باشد که خیر، ما‏‎ ‎‏می خواهیم آن کسی که با ما دوست است باشد، و نه اشکال باشد به اینکه این چون با من‏‎ ‎‏خیلی دوست نیست، نباشد. حق را ملاحظه کنید؛ آنکه مرضیّ خداست، نه آنکه مرضیّ‏‎ ‎‏نفس شیطانی ماست. مسئله مهم است، اهمیت حیاتی دارد مسئله. این مسئله مهم الآن در‏ ‏عهدۀ شما آمده است. شما قبول کرده اید این را، و این مسئله مهم را باید با توجه به خدا،‏‎ ‎‏استغاثه به خدای تبارک و تعالی که نبادا خدای نخواسته، لغزشی در انسان پیدا بشود و‏‎ ‎‏خودش هم توجه به آن نکند از باب اینکه سِتاره هایی بین انسان و نفس اماره اش هست.‏‎ ‎‏با اخلاص به خدای تبارک  و تعالی، و خالی کردن ذهن از همۀ امور، در این امر، در این‏‎ ‎‏امر خطیر که اگر لغزش در آن پیدا بشود ممکن است لغزش در جمهوری اسلامی پیدا‏‎ ‎‏بشود و می شود و آن وقت به عهدۀ شما آقایان است. این یک تکلیف الهی است به‏‎ ‎‏عهده تان آمده و قبول کردید؛ وقتی قبول کردید، باید از عهده اش برای خدا برآیید، و‏‎ ‎‏هرچه فکر می کنید راجع به این مسئله برای خدا باشد. شایسته تر را، نه آن که با من‏‎ ‎‏دوست تر است. آن که برای اسلام بهتر است، آنهایی که برای اسلام بهترند. و البته ما‏‎ ‎‏حسن ظنی که به آقایان داریم و بسیاری از آقایان را از نزدیک هم می شناسیم، همین‏‎ ‎‏معانی را امیدواریم که آقایان به وجه شایسته عمل کنند و موفق باشند و ان شاءالله خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی همراهی کند با شما و شما را هدایت کند به یک راهی که رضای اوست.‏‎ ‎‏خداوند همۀ شما را حفظ کند و موفق باشید. و از همۀ شما من ملتمس دعا هستم.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله ‏

++++++++++++++++++
  • ـ پوشش، شعار.
  • ـ مشایخ: بزرگان، استادان.
  • ـ پایین.
  • ـ فریبها، نیرنگها.
  • ـ مانند حدیث امام چهارم ـ علیه السلام: «الدُّنیا دُنیائان دُنْیا بَلاغٍ و دُنْیا مَلْعونَةٍ». دنیا دو نوع دنیاست: دنیایی که به سعادت می رساند و دنیایی که لعنت شده است. اصول کافی، ج 2، ص 317، ح 8.
  • ـ شخص نزدیک به مرگ.
۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۷ ، ۱۸:۴۷
حسن حیدری

حضرت امام خمینی ( سلام الله علیه ):

« مجلس است که اساس یک کشور را به صلاح می کشد یا اساس یک کشور را رو به فساد می برد. »


صحیفه نور جلد 18 صفحه 3

۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۷ ، ۱۸:۱۴
حسن حیدری


۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۷ ، ۱۷:۳۶
حسن حیدری
یکشنبه 14 مرداد 1397
شناسه خبر : 290788
برادرزاده مذاکره کننده ارشد هسته‌ای کشورمان ابتدا در سال 89 چند ماهی به عنوان کارشناس وارد سازمان سرمایه گذاری خارجی شد، ولی ضعف عملکردی او باعث شد که از این سازمان زیر مجموعه وزارت اقتصاد کنار گذاشته شود.اوضاع چندان بر وفق مراد نبود، تا این که دولت حسن روحانی روی کار آمد. امروز نیز سخنگوی قوه قضائیه در مصاحبه‌ای تلفنی از بازداشت و انتقال به زندان او خبر داد
برادرزاده مذاکره کننده ارشد هسته‌ای کشورمان ابتدا در سال 89 چند ماهی به عنوان کارشناس وارد سازمان سرمایه گذاری خارجی شد، ولی ضعف عملکردی او باعث شد که از این سازمان زیر مجموعه وزارت اقتصاد کنار گذاشته شود.اوضاع چندان بر وفق مراد نبود، تا این که دولت حسن روحانی روی کار آمد. امروز نیز سخنگوی قوه قضائیه در مصاحبه‌ای تلفنی از بازداشت و انتقال به زندان او خبر داد
گروه سیاسی- رجانیوز: حجت الاسلام غلامحسین محسنی اژه ای گفت: در ادامه رسیدگی به پرونده اخلالگران در نظام پولی و ارزی کشور پرونده سه نفر از کسانی که تکمیل شده بود با صدور کیفر خواست به دادگاه ارسال شد و انشاالله بزودی دادگاه آنها شروع خواهد شد.
 

وی ادامه داد:همچنین امروز چند نفر دیگر تحت تعقیب قرار گرفته و بازداشت شدند. یکی از آنها معاون ارزی بانک مرکزی است که البته شنیدم اخیرا کنار گذاشته شده بودند.

 

معاون اول قوه قضاییه گفت: یک نفر از کارمندان معاونین رییس جمهور  و چهار نفر از دلالان ارزی که در این خصوص فعالیت غیر مجاز داشتند، نیز امروز بازداشت شدند.

 

اژه ای در پایان گفت: همچنین یکی از صرافی هایی که به صورت غیر مجاز در زمینه اخلال در نظام پولی و ارزی کشور فعالیت داشت، امروز احضار و پس از تحقیقات و تفهیم اتهام با قرار بازداشت موقت وارد زندان شد.

 

به گزارش رجانیوز، اخیرا گفته شده بود این شخص از سمت خود برکنار شده است.
Video Player


video_2018-08-05_19-27-34.mp4 | دانلود فیلم 

 
 
 
احمد عراقچی چگونه در دولت روحانی پیشرفت کرد؟
 
به گزارش نسیم آنلاین، برادرزاده مذاکره کننده ارشد هسته‌ای کشورمان ابتدا در سال 89 چند ماهی به عنوان کارشناس وارد سازمان سرمایه گذاری خارجی شد، ولی ضعف عملکردی او باعث شد که از این سازمان زیر مجموعه وزارت اقتصاد کنار گذاشته شود.
 
اوضاع چندان بر وفق مراد فرزند تاجر بزرگ فرش دستباف ایرانی نبود، تا این که دولت حسن روحانی روی کار آمد.
 
با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید و وزیر شدن طیب‌نیا عراقچی به یکباره در انتخابی عجیب به عنوان عضو هیات مدیره شرکت سرمایه گذاری خارجی ایران ایفیک انتخاب شد. حضور او در ایفیک فرصتی را فراهم کرد تا ارتباط نزدیکی با مدیران ارشد وزارت اقتصاد، از جمله شاپور محمدی معاون اقتصادی طیب‌نیا پیدا کند. در نهایت با رفتن محمد فطانت فرد از سازمان بورس و اوراق بهادار، شاپور محمدی رئیس جدید این سازمان شد و برادرزاده معاون وزیر خارجه را با خود به این سازمان برد و او را بدون هیچ سابقه کاری قابل توجهی معاون اجرایی خود کرد.در سال۹۶ با حکم ولی‌الله سیف نیز به سمت معاون‌ارزی بانک مرکزی منصوب شد .
۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۴۶
حسن حیدری
۰ نظر ۱۶ مرداد ۹۷ ، ۱۶:۰۵
حسن حیدری