حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید نفوذ جریانی :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

۳۸۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نفوذ جریانی» ثبت شده است

هلال احمر

نهادهای نظارتی مدتهاست نسبت به عملکرد اقتصادی جمعیت هلال احمر حساس شده بودند که در نهایت به کناره‌گیری پیوندی و بازداشت وی منجر شد.

به گزارش سرویس جامعه مشرق، روز گذشته (۱۲ آذرماه ۹۸) علی اصغر پیوندی از سمت خود در مقام ریاست جمعیت هلال احمر استعفا کرد. حالا صبح نو از بازداشت رئیس سابق هلال احمر جهت رسیدگی به پرونده مفاسد اقتصادی در این سازمان خبر داده است.

مشرق چندی (دی ماه ۹۷) قبل درباره ابهامات عملکرد اقتصادی جمعیت هلال احمری گزارشی منتشر کرده بود که با توجه به استعفای پیوندی و زمزمه‌های بازداشت وی، آنرا بازنشر می‌کند.

****

چند روز و هفته ای است نهادی که در تکانه های طبیعی، امید و تکیه گاه مردم کشورمان بود، دستخوش زلزله ها و فراز و نشیب های مدیریتی فراوانی شده که بیش و پیش از هر چیز، حس ناخوشایند موضوعات اقتصادی غیرشفاف در آن به مشام می رسد. ماجرا از آنجا علنی شد که محمود محمدی‌ نسب پس از نزدیک به یک‌ سال فعالیت به‌عنوان دبیرکل جمعیت هلال‌احمر، ۱۸ آذرماه توسط علی‌اصغر پیوندی رئیس سازمان برکنار شد اما این برکناری‌ بر خلاف بسیاری از تغییرات که ارکان و اطراف آن مقام، ترجیح می دهند به دلایلی چون حفظ جایگاه، اعتراض و انتقاد علنی نداشته باشند با موجی از رخدادهای اداری همراه شد.

بیشتر بخوانید:

چرا نجفی به هلال احمر رفت؟ +عکس

استعفای دو مدیر دیگر در هلال احمر

پس از برکناری مدیران جمعیت هلال‌ احمر

تعدادی از مدیران این نهاد، در اعتراض به این اتفاق و برخورد، استعفایی دسته‌ جمعی کرده و همین موضوع، کار را به رسانه ها و افکار عمومی کشاند و توجهات به تغییر مهم در ساختمان صلح جلب شد و این حواشی همچنان تا حدودی ادامه دارد. بویژه آنکه در متن استعفای برخی از این مدیران رگه هایی شفاف از بروز اتفاقای مشکوک در امور اقتصادی این سازمان که فعالیتش عمدتا مردم یاری و کمک به جامعه هدف آسیب دیده است، دیده می شود؛ مواردی چون «مسائل غیرشفاف مالی در تصمیم‌گیری‌ ها و برخی انتصابات» از جمله کدهای مطرح شده در این نامه های استعفا بود.

البته سرعت عمل این جمعیت برای جایگزینی افراد مستعفی، قابل تحسین بود و هادی مازوچی مشاور حوزه ریاست و رئیس کمیسیون اقتصادی شرکت‌ها، داود باقری معاون امور بین‌الملل و حقوق بشردوستانه و کاظم شریفی رئیس موسسه آموزش عالی علمی- کاربردی هلال ایران از مدیران مستعفی بودند که کمتر از ۲۴ ساعت از اعلام استعفایشان، مدیران جدید با حکم رئیس جمعیت جایگزین آنها شدند. بویژه آنکه استعفای رییس کمیسیون اقتصادی شرکت‌های این جمعیت، نکته مهمی بود که در ادامه، جایگزین وی نیز با حاشیه‌هایی روی صندلی جدید نشست چراکه محمدعلی نجفی استاندار سابق البرز که بنابر قانون منع به‌کارگیری بازنشستگان جایگاهش را ترک کرده بود، در ساختمان صلح مسئولیت گرفت.

این موارد را باید در کنار گفته های روز قبل دبیرکل معزول قرار داد که در مصاحبه اش صراحتا مواردی چون "انحراف مسیر فعالیت‌های داوطلبانه در این جمعیت"، "ضرورت پوست اندازی برخی سیاست‌ های هلال‌ احمر" و ... را مطرح کرده بود. وی در عین حال، در صفحه شخصی خود نیز با اشاره به ضرورت تحول در برخی بخش ها و مراکز نوشته بود که "کافی است نشتی‌های شرکت‌ها و سازمان‌های اقتصادی تابعه گرفته شود. به هر حال شرط عقل را قرن‌ها پیش مولانا گفته است؛ اول ‌ای جان دفع شر موش کن و اینها که این مساله کار ساده‌ای نیست ولی اراده قوی می‌خواهد. "

موج رسانه ای ایجاد شده در این خصوص باعث شد شورای عالی هلال احمر نیز وارد ماجرا شود و سیدسلمان سامانی سخنگوی وزارت کشور و عضو این شورا اعلام کرد که: «برای بررسی اتفاقات اخیر در جمعیت هلال‌احمر جلسه فوق‌العاده شورای عالی خواهیم داشت. شفافیت بیشتر در حوزه مالی، پرهیز از حواشی بی‌فایده و حفظ سرمایه‌های جمعیت، مطالبه جدی ما به نمایندگی از داوطلبان و پرسنل زحمتکش هلال است.»  و بار دیگر، نشان داد موضوعات مالی و اقتصادی حرف اول را در این تکانه های مدیریتی می زند.

ابهامات اقتصادی شفاف‌تر می‌شود

اما بالاخره کدام بخش از فعالیت های اقتصادی هلال احمر کشورمان دارای ایراد بوده یا هست؟ پاسخ به چنین موضوع کلی، با یک تلنگر و اشاره دبیرکل سابق، شفاف تر می شود چراکه وی در پیامی عمومی و در پاسخ به پیگیری های رسانه ها، می نویسد که " آنچه درخصوص عدم شفافیت مالی مطرح شده، ناظر به بخش‌هایی از جمعیت هلال‌احمر است که تاکنون برای کارکنان، داوطلبان، رسانه‌ها، افکارعمومی و حتی نهادهای نظارتی کمتر شناخته شده‌اند و در فعالیت‌هایشان جنبه‌های اقتصادی بارزی وجود دارد؛ مانند شرکت سرمایه‌گذاری هلال ایران، سازمان تدارکات پزشکی و برخی از مراکز درمانی وابسته به جمعیت در خارج کشور. "

وی همچنین متذکر شده است که "برای نخستین‌بار در تاریخ تشکیل جمعیت، تراز مالی سالانه جمعیت به تصویب نرسید"؛ اما آنچه ماجرا را حساس تر می کند روایتی قابل تامل از اتفاقات رخ داده در مرکز زیرمجموعه  این جمعیت در خارج از مرزهاست که محمدی نسب در خصوص آن اعلام کرده "در هفته‌های گذشته بدون طی تشریفات قانونی و در بی‌خبری مطلق سایر ارکان جمعیت، در قالب وکالتنامه‌ای پراشکال، اختیار واگذاری یکی از مراکز درمانی خارج از کشور به شخص حقیقی مسئول فعلی مرکز مذکور اعطا شده بود که ممکن بود به تضییع چند ده هزار میلیارد ریال سرمایه جمعیت بینجامد." رقم اعلام شده توسط این مقام مسئول نشان می دهد نوع اتفاقات رقم خورده در هلال احمر، خارج از تصور رسانه ها و حتی مسئولان اجرایی است.

به نظر می رسد یکی از اهداف استعفای این مدیران ارشد و مهم هلال احمر، حساس کردن نهادهای نظارتی داخل و خارج جمعیت هلال‌ احمر نسبت به ضرورت تسریع در شفاف‌ سازی و نظارت‌ پذیری در بخش‌ های اقتصادی جمعیت بوده که خوشبختانه با پیگیری و بررسی رسانه‌ها و مسئولان مربوطه، به سرنخ ها و نتایج کوتاه مدت خوبی منجر شده است.

اگرچه دبیرکل سابق جمعیت در این بیانیه سعی کرده ضمن تلاش برای حفظ آرامش در بدنه جمعیت هلال‌احمر، از برخی تخلفات احتمالی در این مجموعه پرده‌ برداری کند، اما ذکر موارد و اشاراتی چون وجود اسناد طبقه بندی شده در زمینه برخی مشکلات و ایرادات، نشان می دهد نهادهای نظارتی خارج از مجموعه هلال احمر نیز به این ماجرا وارد شده و توانسته اند گزارشات و مستندات قابل توجهی را به دست آورند که متاسفانه به دلایل مختلف، امکان دسترسی و انتشار آن در رسانه ها وجود ندارد اما می توانست سرعت رسیدگی به این پرونده را به شدت بالا ببرد.

بررسی های مشرق نشان می دهد فقط در زمینه واردات خودرو، این جمعیت در سالهای اخیر موفق به دریافت مجوزهای مختلفی شده که شامل "اجازه ورود و ترخیص ۵۰۰ دستگاه خودروی نجات با شاسی تویوتا هایلوکس و ۲۰۰ دستگاه شاسی آمبولانس بنز"، ورود و ترخیص ۷۵ دستگاه تویوتا هایلوکس با حجم موتور ۲۷۰۰ سی سی دو دیفرانسیل" و ۱۷۵ دستگاه وانت کمکدار شاسی بلند ویژه مناطق صعب العبور و ۲۰۰ خودرو با حجم بیش از ۲۵۰۰ سی سی جهت تبدیل به آمبولانس است.

کدام مرکز درمانی خارج از کشور در بطن ماجراست؟

به نظر می رسد کنایه ها و ضمیرها، حاکی از پیدا شدن مرجع ماجرا در یک مرکز درمانی مهم در یک کشور حاشیه جنوبی خلیج‌ فارس یعنی دوبی است و موارد بیان شده توسط مدیران کنار رفته، ظاهرا از این حکایت دارد که اتفاقات ناگواری مبنی بر تضییع اموال بیت المال در حال رخ دادن  بوده که توسط دبیرکل سابق و برخی از مدیران مستعفی شناسایی و از بروز تخلفات در آنها جلوگیری شده است.

به نوشته روابط عمومی هلال احمر، بیمارستان ایرانیان دوبی از حدود نیم قرن پیش فعالیت خود را در کشور امارات متحده عربی آغاز کرده و همچنان به ارایه خدمات به ایرانیان دوبی و شهروندان آن کشور و کشورهای همسایه می‌پردازد. زمین این بیمارستان از طرف حاکم وقت به جمعیت شیروخورشید (هلال احمر فعلی) هبه شده و هم اکنون توسط جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران اداره می شود.

اما از حدود ۱۵ سال پیش کشور امارات متحده عربی مقررات جدیدی را برای نحوه فعالیت شرکت‌ها و موسسات مربوط به کشورها و نهادهای خارجی در خاک خود مقرر و همه این نهادها را موظف کرده تا آن را رعایت کنند. بر این اساس حق فعالیت در خاک امارات تنها به موسساتی تعلق می‌ گیرد که یا پروانه خیریه دریافت کنند یا پروانه تجاری. از حدود دوسال پیش و به دنبال بالا گرفتن مسایل فیمابین دو کشور، امارات متحده عربی فشارهای مضاعفی را بر بیمارستان وارد کرده تا مطابق با مقررات وضع شده عمل کند. بر این اساس یا باید پروانه خیریه برای بیمارستان صادر شود یا مجوز تجاری اخذ شده و یا اگر هیچ کدام، بیمارستان تعطیل شود.

هلال احمر متذکر شده که "بنابراین هیچ بحثی در خصوص واگذاری بیمارستان وجود ندارد بلکه به دنبال راه حلی منطقی برای تطبیق فعالیت بیمارستان با قوانین آن کشور هستیم. در این مسیر نیز مطمئنا در راستای حفظ منافع کشور و در هماهنگی کامل با نهادهای بالاتر و ذیصلاح بهترین راه حل و تصمیم ممکن اخذ و به اطلاع عمومی خواهد رسید. "

از دوبی تا عمان؛ مسئله این است!

اما اگرچه ماجراهای مربوط به بیمارستان دوبی، مالکیت و اداره آن اهمیت و حساسیت زیادی دارد اما باید ذره بین را کمی به سمت کشور همسایه یعنی عمان چرخاند. خردادماه سال ۱۳۹۵ بود که اعلام شد براساس برنامه ریزی‌های صورت گرفته، بیمارستان مجهزی از سوی جمعیت هلال احمر ایران در عمان ساخته می‌ شود. این بیمارستان با همت مرکز توانبخشی جمعیت هلال‌احمر راه‌اندازی خواهد شد و همچنین تجهیز امکانات درمانی این بیمارستان به‌عهده سازمان تدارکات پزشکی است. "

با توجه به توضیحات رییس وقت بیمارستان دوبی، بیمارستان ۵۰ تختخوابی مذکور با کمک و حمایت مرکز درمانی مستقر در دوبی آغاز به فعالیت خواهد کرد و زمان افتتاح آن نیز سال آینده یعنی ۹۶ ذکر شده بود؛ اتفاقی که تا اواخر سال ۹۷ نیز رخ نداده و مشخص نیست چه زمانی رنگ واقعیت به خود بگیرد.

به نظر می رسد با توجه به بررسی های نهادهای نظارتی، بخشی از مشکلات و رخدادهای مبهم اقتصادی در جمعیت هلال احمر، مربوط به حواشی خرید، تکمیل و تجهیز این بیمارستان است که بنا بر بررسی های اولیه رقمی بیش از ۱۴ میلیون دلار در این موضوع جابجا شده است و همین مسئله حساسیت و نظارت دستگاههای مسئول را جدی تر و روند پیش رفته را با اما و اگرهای قانونی، اجرایی و امنیتی مواجه ساخته است که به نظر می رسد در این پرونده، باید ابعاد و افراد مختلفی را تحت پیگرد و پرس و جو قرار داد.

سمنان، پیوند خانوادگی و "زنونابین"

اما سمت دیگر ماجرا و درگیری های مدیریتی، علی اصغر پیوندی است؛ رییس جمعیت هلال احمر که بخش زیادی از انتقادات به مواجه اش با دغدغه های مسئولان مستعفی، به او باز می گردد. در اتفاقی جالب، او که یازدهمین رییس جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران است و سه شنبه یازدهم مهرماه سال گذشته با حکم حسن روحانی رییس جمهور، رسما به عنوان رئیس جمعیت جایگزین امیرمحسن ضیائی شد نیز متولد  سمنان است و همین وجه اشتراک با رئیس جمهور، او را بیشتر بر سر زبان ها انداخته است، اما خودش می گوید: "هیچ نسبت خانوادگی نسبی یا سببی!! با رئیس جمهور ندارم ولی به ایشان ارادت کامل داشته و دارم. "

ریاست سابق سازمان نظام پزشکی استان سمنان، ریاست سابق دانشگاه علوم پزشکی استان سمنان و عضویت در کمیته بهداشت و درمان جهادسازندگی در شهر سمنان از جمله سوابق وی در سالهای اولیه فعالیت اداری و مدیریتی است.

پیوندی اگرچه مدت زمان زیادی نیست که عهده دار این مسئولیت شده اما با توجه به نحوه و میزان انتقادات مدیران مستعفی و دبیرکل معزول در زمینه های اقتصادی و مالی و بیان نکات مهم اما فعلا مبهم، کارنامه ای نه چندان قابل دفاع و مثبت از خود ارائه داده به گونه ای که شورای عالی هلال احمر در مصوبه جدید خود تاکید کرده "هیاتی مرکب از تعدادی از اعضای منتخب شورای عالی و بازرسان منتخب مجمع عمومی تشکیل و با بررسی دقیق و جامع ادعاهای مطروحه و مستندات آن ظرف مدت ۱۵ روز گزارش خود را به شورای عالی ارائه کند. "

همچنین شورای عالی مصوب کرد که "به منظور اطمینان از صحت جریان امور، فعالیت‌های اقتصادی عمده در جمعیت هلال احمر، سازمان‌ها و شرکت‌های تابعه و وابسته تا تهیه گزارش موصوف متوقف شود. " چنین الزامات و دستوراتی نشان می دهد بحث ها و اخبار به دست آمده از پشت پرده ماجراهای اخیر، جدی تر و مهم تر از مواردی است که تا کنون به رسانه ها رسیده است.

ثبات و صلاحیت؛ دو رکن مورد نیاز

تغییر مستمر مدیران در سالهای گذشته در مجموعه هلال احمر باعث شده تا مشکلات و بی برنامگی در برخی ارکان آن کاملا نمود داشته باشد و به عنوان مثال، مشخص شدن ۶ مدیر در یک بازه زمانی ۵ ساله برای بیمارستان هلال احمر در دوبی منصوب شده بودند که بعضا فاقد مهارت های مدیریتی مرتبز بوده اند و مدت ماندگاری یکی از مدیران فقط ۴ ماه بوده است.

حضور جمعیت هلال احمر در مناطق مختلف کشور و حتی کشورهای دیگر که درگیر مشکلات و حوادث طبیعی شده اند یا در زمینه استقرار بیمارستان در کشورهای دیگر، می تواند موجب اقبال عمومی، تاثیرگذاری فراوان روی مسئولان و افکار عمومی و دهها فایده غیر رسمی و اقتصادی شود که از آن غافل بوده ایم.

در نهایت، فارغ از اتفاقاتی که از این پس و بعد از تلنگرهای اقتصادی و مدیریتی وارده به این مجموعه رخ خواهد داد، به نظر می رسد خانه تکانی چنین مراکزی از افراد سیاسی – در هر مقام و جایگاهی-، حذف تخصص ها و نفوذی های غیر مرتبط رسمی و غیررسمی و در نهایت، شفاف سازی امور مالی به گونه ای که منجر به تکرار گاف هایی چون انتقال زمینی مبالغ کلان نشود، می‌تواند حال هلال احمر را بهبود ببخشد. یادمان نرود صدها هزار داوطلب و امدادگر خدوم و شجاع که در هر حادثه و رخداد مهمی، به سرعت مهیای حضور و کمک می شوند، نیازمند توجه، عدالت و حمایت هستند و اگرچه از هرگونه دعوا و اختلاف غصه دار و نگران می شوند اما بهتر از اهالی رسانه می دانند که قطعا هر جراحی برای درمان، خونریزی به همراه دارد.

۰ نظر ۱۳ آذر ۹۸ ، ۰۸:۴۱
حسن حیدری
پیوندی

رئیس جمعیت هلال احمر یک روز پس از استعفا، توسط یک نهاد امنیتی بازداشت شد.

به گزارش مشرق؛ یک منبع اگاه مدعی شد: علی اصغر پیوندی به دلیل تخلفات مالی گسترده در زمان تصدی جمعیت هلال احمر توسط یک نهاد امنیتی بازداشت شد. به گزارش صبح نو، پیوندی قصد سفر به ژنو داشت که متوجه شد ممنوع الخروج است. وی پیش ازین با وثیقه آزاد بود.

بیشتر بخوانید:

چراغ قوه‌ای که در تاریکخانه اقتصادی «هلال‌احمر» روشن شد +جزییات

صبح دیروز خبر استعفای پیوندی از هلال احمر رسانه ای شده بود.

۰ نظر ۱۳ آذر ۹۸ ، ۰۸:۳۵
حسن حیدری
کد خبر 1015841
تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۳۹۸

 

۰ نظر ۱۲ آذر ۹۸ ، ۰۰:۱۷
حسن حیدری
 
چرا باید جبران خسارت تصمیم احمقانه ی
برخی مسئولین از جیب بیت المال و مردم پرداخت شود؟
مگر شما دستگاه قضایی، دادستان و عدالت نیستید؟
آری، اشدّ مجازات برای اشرار و آشوبگران
همیشه بسیار بجا و لازم هست
اما مقصر اصلی این آتش باری ها و خون و خون ریزی ها
کیست و یا چه کسانی هستند؟
مردم از شما به عنوان رئیس دستگاه قضا این را مطالبه می کنند.
لطفاً مردم را از خود بدانید!!
**************************
دوشنبه 11 آذر 1398
 
شناسه خبر : 330767
رئیس قوه قضائیه بر جبران خسارت کسانی که در حوادث و اغتشاشات اخیر آسیب دیده‌اند، تاکید کرد.
 
به گزارش رجانیوز به نقل از فارس، آیت الله رئیسی رئیس قوه قضائیه بر جبران خسارت کسانی که در حوادث و اغتشاشات اخیر خسارت دیده اند تاکید کرد.
 
رئیس قوه قضائیه در جلسه امروز شورای عالی قوه قضائیه همچنین از دستور خود ­به سازمان بازرسی کل کشور­ درباره آلودگی هوا خبر داد.
 
 وی افزود: از خسارت‌دیدگان و کسانی که در این بین دچار لطمه‌هایی شدند، خسارات جانی و مالی دیده اند به هیچ عنوان نمی‌توان از آن گذشت و حتماً ما از نظر حقوقی معتقدیم باید نسبت به خسارت‌دیدگان مدعی بود.
 
آیت الله رئیسی گفت: درخواستی که از مسؤولان مختلف به ویژه دولت ‌داریم این است که نسبت به جبران خسارت‌های این افراد فکری کنند چراکه اطلاعاتی که ما داریم خساراتی به افراد و اشخاص حقیقی و حقوقی وارد شده است و نسبت به جبران آن نمی‌توان بی‌تفاوت بود و حتماً جبران خسارت‌ها باید در دستور کار دولت قرار بگیرد و همکاران ما نیز کار را دنبال می‌کنند تا به لحاظ قانونی حتما این حساسیت به حقوق مردم وجود داشته باشد تا حقوق مردم در این بین ضایع نشود.
 
وی گفت: نسبت به کسانی که به هر دلیلی در این بین دچار خسارت شده‌اند و خسارت‌دیدگان بدانند که از ناحیه قانون مورد حمایت قرار می‌گیرند.
 
رئیس قوه قضائیه افزود: در مورد اشرار و کسانی که ناامنی ایجاد کرده‌اند و اموال عمومی را خسارت زده‌اند و نسبت به مردم و نسبت به دستگاه‌های اداری و اموال عمومی تعرضاتی ایجاد کردند، تعدادی از آنها توسط نیروی انتظامی و دستگاه‌های امنیتی، وزارت اطلاعات و سپاه به بخش‌های مختلف قضایی تحویل داده‌ شده و در بخش‌های مختلف دادسراها کار در حال پیگیری است و به زودی مردم عزیزمان در جریان رسیدگی‌ها قرار خواهند گرفت. 
 
وی ادامه داد: این تعداد از پرونده‌ها با همکاری دستگاه‌های امنیتی و انتظامی در دادسراهای مختلف کشور قرار دارد و در حال پیگیری است و حتماً مردم در جریان رسیدگی قرار می‌گیرند.
 
آیت الله رئیسی گفت: مردم بدانند که حتماً به وضعیت اشرار و کسانی که وابسته به بیگانگان بوده‌، پیام آنها را دنبال می‌کردند و با آنها در ارتباط بودند رسیدگی خواهد شد و بدانند آنچه اقتضای عدالت است به آن عمل خواهد شد و به عمل مجرمانه‌شان رسیدگی خواهد شد.
 
آیت الله رئیسی در بخش دیگری از سخنان خود  بر ضرورت شنیدن سخن مردم در مقام عمل و اجرا، به موضوع نظارت بر بازار و قیمت ها اشاره کرد و افزود: مساله بازار و قیمت کالاها و خدمات بویژه برای اقشار کم در آمد از مسائل بسیار مهم است. بر همین اساس، نظارت سازمان ها و دستگاههای مسئول بر بازار و قیمتها ضروری است و باید بازار را از دست سوداگران و سودجویان حفظ کرد.
 
رئیس قوه قضائیه با بیان اینکه امروز مساله معیشت مردم در اولویت قرار دارد، موضوع اقناع افکار عمومی در اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت را مورد اشاره قرار داد و اظهار کرد: گرچه این اقدام باید پیش از اجرای طرح صورت می گرفت اما همچنان ضرورت آن باقی است و موضوع باید توسط کارشناسان، نخبگان و صاحبنظران به درستی تبیین شود.
 
وی با اشاره به آلودگی هوا در روزهای اخیر، هوای پاک و سالم را از وعده های همیشگی دولتها، شهرداران و شوراها به مردم دانست و تصریح کرد: متاسفانه امروز هوای پاک و سالم در بعضی ایام، وضعیت نامناسبی دارد و زندگی و سلامت مردم با آلاینده ها تهدید می شود. در این زمینه، قانون کم نداریم. یکی از این قوانین، قانون مصوب سال 74 است که قانون خوبی است. قانون دیگر مصوب سال 97 است که در آن وظیفه سازمان حفاظت محیط زیست، وزارتخانه های نفت، کشور، نیرو و صنعت، معدن و تجارت، نیروی انتظامی و سایر دستگاهها برای جلوگیری از آلودگی هوا و تامین هوای پاک به طور کامل احصا شده است.
 
رئیس قوه قضائیه با بیان اینکه گزارش عملکرد دستگاه ها در این زمینه باید به مردم ارائه شود، سازمان بازرسی کل کشور را مامور نظارت بر عملکرد دستگاه ها دانست و یادآور شد: هوای پاک و سالم از حقوق عامه است و آلودگی هوا، تضییع این حقوق به شمار می آید. برخی اقدامات نظیر تعطیلی مدارس و محدودیت های تردد، موقت است و باید برای جلوگیری از آسیب دیدن مردم، اقداماتی شایسته و اساسی در این زمینه صورت گیرد.
 
آیت الله رئیسی در بخش دیگری از این جلسه، بر لزوم پیگیری بودجه از مجاری قانونی و شفافیت در اقدامات بودجه ای تاکید کرد.
 
سایر مسؤولان قضایی نیز نکاتی را بویژه در خصوص مسائل بودجه ای قوه قضاییه و اجرای ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری مطرح کردند که این نکات مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت.
۰ نظر ۱۱ آذر ۹۸ ، ۲۳:۴۳
حسن حیدری

به گزارش مشرق، سایت‌ها و کانال‌های شهر بجستان خراسان با انتشار اعلامیه ترحیم مرحوم عباس پهلوان، خبر از فوت پیرمردی دادند که دو سال قبل به خاطر دردها و بیماری که به حسن قاضی‌زاده هاشمی گلایه کرده بود و خواهان امکانات فیزیوتراپی در شهرشان شده بود اما وزیر به او گفته بود: این که فیزیوتراپی نمی‌خواهد، خودت بمال!

۰ نظر ۰۹ آذر ۹۸ ، ۲۲:۵۳
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

با فریدونی که خود ضحاک شد تکلیف چیست؟ + فیلم

متن کامل شعرخوانی دکتر میثم مطیعی درباره فتنه ۹۸

( فیلم )

باز هم فتنه! امان از فتنه های رنگ رنگ
باز هم کشتار و غارت، باز سوغات فرنگ 
میهن من! باز زخم از نابرادر خورده است
گرم جنگ رو به رو، از پشت خنجر خورده است
حرف دارد با دل ما، قدر یک تاریخ حرف
سرخی خون شهیدان بر سپیدی های برف
باز هم ابلیس، از صورت نقاب انداخته
جاهلیت شعله بر جان کتاب انداخته
خاک میهن! باز هم جسم شهیدی سهم توست 
شرحه شرحه پیکر سرو رشیدی سهم توست
باز با کبریت دشمن آتشی افروختند
در میان شعله دیدم خشک و تر میسوختند
چیست کار و بار دوزخ زاده‌ها؟ آتش زدن
دزدی و کشتار و قرآن خدا آتش زدن
باز هم خون...خون پاک لاله بر چنگال گرگ
برنگشتن‌های سنگین پدرهای بزرگ
باز هم خوش رقصی باروت ها در بادها
کُشته‌سازی‌‌های هالیوودی جلادها
این طرف نابود شد دارایی نان‌آوری
آن طرف خاکستری ماند از جهاز دختری
باز از داغ شهیدان سینه ها غوغا شده 
آه از آن نوزاد یک ماهه که بی بابا شده 
در گلومان خشک شد فریادهای اعتراض
در هجوم های و هو گم شد صدای اعتراض
در کمین بودند گرگان، فتنه در سر داشتند
خوابهایی دیده بودند و سر شر داشتند
خواب میدیدند هر قشری به میدان پا نهد
هر گروهی با شعاری در خیابان پا نهد
این یکی فریاد استعفای دولت سر دهد
آن یکی در آتش تعطیلی مجلس دمد
هر یکی چیزی بگوید، حق و باطل گم شود
موجی از سردرگمی ها قسمت مردم شود
خویش را در خیل مردم جا دهد آشوبگر
یعنی از مردم بگیرد جان و از مردم، سپر
آتشی خیزد که خاموشی نگیرد سالها
کینه هایی که فراموشی نگیرد سالها
صبح یکشنبه کلامی روی آتش آب ریخت
فتنه را دیدم که حیران و هراسان میگریخت
تا صف مردم از این آشفتگی ها دور شد
اغتشاشی کور بر جا ماند و فتنه کور شد
باز هم از فتنه‌ی قابیل رد شد کاروان
با تولای علی از نیل رد شد کاروان
فتنه رفت و فتنه گردان، غرق  رسواییش ماند
انقلاب ما در اوج اقتدار خویش ماند
با کلامی مختصر نیرنگشان بر باد رفت
خرج های چند سال دشمنان بر باد رفت
 گرچه بعضی از خودی ها آن زمان دلخور شدند
از سوال و شبهه و نقد و تأمل پر شدند
از چه رو آقا خودش را خرج دولت کرد باز؟
خویش را آماج تیغ طعن و تهمت کرد باز
غافل از این که چه جنگی پشت این صحنه به پاست
در کمین گاهند گرگان لحظه ای غفلت خطاست
خضر راه است او، دگر چون و چرا کردن چرا؟
نور ماه است او، تو راه از چاه بشناس و بیا
از ریاض و لندن و پاریس این آتش رسید
دود آن هم میرود در چشمشان، خواهند دید
حاجیان بار بسته جانب میقات غرب!
چیست جز تحریم و آشوب و بلا سوغات غرب؟
با صف اول نشینان فاش میگوییم راز
اعتراض ما سر جای خودش باقیست باز
اعتراض ما به سستی های تدبیر شماست
از گرانیها، از این شش سال تأخیر شماست
مردم آرام ما از این تلاطم دلخورند
دلخوشان بازی برجام! مردم دلخورند
از معطل کردن کشور سر میز فریب
که نشد از آن بجز تحریم روزافزون نصیب
دم به دم از گفتگو با اجنبی دم میزنید
پس چرا در گفتگو با مردم خود الکنید؟
مردم ما از تکبر، از تورم شاکی اند
از لجوجان سیاست باز، مردم شاکی اند
نسل آدم تا قیامت، ایمن از قابیل نیست
با فریدونی که خود ضحاک شد تکلیف چیست؟
طعنه بر دست عدالت می زند قارون عصر
مردمان را خرد و کوچک دیده از بالای قصر
باز گردید آی... ای دلدادگان آمریکا
راه حل اینجا ست آری در همین ایران ما
وای بر آنان که دل دارند با دشمن گرو
حشر آمریکاپرستان با ترامپ و پومپئو!
هرکه خاک این وطن خرج قمار خویش کرد 
باخت و یک عمر بدبختی  نثار خویش کرد
جان مولا با ولی این عهد و پیمان مشکنید
این نمک خوردید صد بار، این نمکدان مشکنید
هرکه با خوبان خیانت کرد سیلی می خورد
فاسد اینجا بی برو برگرد سیلی میخورد
گردنه در گردنه این راه هم طی می شود
آخر هر فتنه ای اینجا نه دی می شود
با چراغ لاله ها اینک ره ما روشن است
راهیان صبح میدانند فردا روشن است
نوبه نو با هر شهیدی عهد ما تجدید شد
راه سبز ما به خون سرخشان تمدید شد
باز دل، چشم انتظاری را روایت می کند
صاحبی داریم ما، ما را هدایت می‌کند
جان هستی اوست باید بگذریم از جان خویش
تا ظهورش برنگردیم از سر پیمان خویش

 
68.85 MB
دانلود لینک
۰ نظر ۰۹ آذر ۹۸ ، ۱۳:۲۵
حسن حیدری
قصه جانفشانی پلنگی‌پوشان ناجا در اغتشاشات بنزینی

قصه روزهای اعتراضات بنزینی کشور قصه عجیبی است؛ چه آنجا که در پوشش اعتراضات مردمی پای بر بستر جامعه گذاشت و با هدایت دست‌های پشت پرده در خارج از کشور به خشونت کشید چه آنجا که با تدبیر هوشمندانه رهبری و همراهی مردم در سه روز به پایان رسید.

به گزارش مشرق، حکایت ایثار، جوانمردی و ازخودگذشتگی مردان یگان ویژه قصه جدیدی نیست؛ روایت ساعت‌ها، روزها و سالهاست که می آیند و می روند چه در باد و باران، چه در برف و بوران، چه در سیل و زلزله و چه در امداد و نجات و خدمت به زوار حسین(ع). یادتان هست همین چند وقت پیش بود که در مهران، شلمچه، چذابه و خسروی آستین همت بالا زده بودند و خدمت می‌کردند به زوار اربعین حسینی؛ از ماساژ و درمان گرفته تا زدودن خاک کفش زوار ... یادتان آمد.

بیشتر بخوانید:

همان مردان بلند بالای پلنگی پوش ناجا را می گویم. حالا همانها در روزهایی که به نام اغتشاشات بنزینی و به کام دشمنان نام گرفت باز در وسط معرکه بوده و باز هم معجزه آفریدند. بدون اسلحه با نور و صوت و گاز و آب، سینه ستبر کرده و نگذاشتند عده ای فرصت طلب، امنیت مردم را به مخاطره بیندازند. اینان مردان روزهای سخت اند، روزهای تنش و پر استرس، همان سربازان بی ادعای ولایت؛ مردان خستگی ناپذیر یگان ویژه ناجا.

پرده اول:‌

بزرگراه امام علی (ع) 6 ساعت است که توسط تعدادی انگشت شمار بواسطه راهبندانی مصنوعی و خالی کردن بار سنگ کامیونی بند آمده است. مردم در جمعیت مانده‌اند. بارش برف نیز مزید علت شده است. نه آبی است و نه نانی. مردم معطلند و کسی نیست که جلو بیاید و اعتراض کند و این جای تعجب است. البته زنی حدودا 50 و چند ساله می‌گوید: من اعتراض هم کردم اما آن آقایی که راننده پژو بود آنچنان قلدرمآبانه برایم شاخ و شانه کشید که ترجیح دادم به ماشین برگردم.

زن زیر لب غر می‌زند. می‌گوید بچه‌هایم در خانه مانده‌اند. نه راه پس دارم نه راه پیش. منتظرم تا کسی بیاید حداقل جلوی این قلدرها بایستند و راه را برایمان باز کنند. به رانندگان دیگر می‌گویم مثلا مرد هستید پیاده شوید و راه را باز کنید، انها چند نفرند و شما با هم خیلی می شوید و از پس شان بر می آیید اما انگار کسی راغب نیست. همه در ماشین‌هایشان نشسته‌ و گوششان بدهکار نیست که اغتشاشگران فقط چند نفرند؟!

زن دست بردار نیست. می گوید: نرده‌های وسط بزرگراه را کنده و راهبندان ایجاد کرده‌اند. مانده‌ام چه کنم. ماشین را رها کنم و بروم و یا نه بمانم؛ خدا می‌داند من و شوهرم پول این ماشین قراضه را با هزار بدبختی جور کرده‌ایم... حرف‌های زن تمامی ندارد. می‌گوید و می‌گوید.

دقایق به کندی می‌گذرد. عقربه های ساعت‌ حاکی از خودخواهی تعدادی است که به بهانه گرانی بنزین راه را بر مردم بسته‌اند. کمکی در کار نیست اما به ناگاه صدایی می‌آید.

صدای غرش موتورسوارانی که جلیقه‌ مشکی بر تن دارند سکوت برفی بزرگراه را می‌شکند. راننده‌ها کم کم از خواب زمستانی‌ بیدار می‌شوند. شیشه را پایین کشیده و سرک می کشند. برخی‌ها از ماشین پیاده می‌شوند تا ببینند که چه اتفاقی افتاده است.

قلدرمآبان هم به تکاپو می‌افتند. چماق‌ها و چاقوهایشان را رو می‌کنند. از بالای پل دوستان‌شان به کمک‌شان می‌آیند. تکه‌های سنگ و آجر بی‌محابا بر سر موتورسواران سیه پوش می ریزد. حتی از سطل‌های آشغال فلزی هم غافل نمی شوند! به سختی انها را هل داده و از بالای پل بر سر جمعیت یگان ویژه می‌ریزند؛ اما این یلان، بیدی نیستند که از این بادها بلرزند. سنگ می‌خورند و پیش می‌آیند. انگار آمده‌اند له شوند و نگذارند که مردم له شوند.

باران سنگ و چوب و چماق و چاقوست که بر بدن این مردان فرود می‌آید اما در عرض 40 دقیقه بزرگراه را از لوث وجود نامحرمان پاک می‌کنند. اینها مردان یگان ویژه‌اند؛ بدون سلاح با تمرکز بر توانمندی‌شان بر غائله فائق می‌آیند.

پرده دوم:

قرار بود اعتراض باشد اما به آشوب تبدیل شد. شعارها بنزینی بود اما کم کم به شعارهای سیاسی و بعد هم به فحاشی تبدیل شد و کم کم در بین‌مان کسانی را دیدیم که از ما نبودند! یکی دو تا زن سردسته‌مان شده بودند. شعار می دادند و جمعیت را هدایت می کردند. از تعجب به یکدیگر نگاه کردیم. اینها از کجا آمده اند؟! اما هیچ کسی حرفی برای زدن نداشت. کم کم اراذل و اوباش محل هم اضافه شدند. با لبخند به جمع‌مان آمدند. گفتند: بنزین برای همه است حالا که گران شده، برای ما هم سخت است.

در کنارمان شعار می‌دادند. کمی آن طرف که رفتیم چند نفر با صورت‌های بسته در کنارمان جای گرفتند. نمی‌شناختیم آنها را. جلوتر بین هم سنگ و آجر رد و بدل می‌کردند. حتی به من هم سنگ دادند. من گفتم سنگ نمی‌خواهم اما بر پهلویم کوبیدند و سنگ را به دستم دادند. ترسیدم؛ سنگ به چه کار می‌آید؟دسته جمعیت بیشتر و بیشتر می‌شد و حلقه معترضان فشرده‌تر.

بعد از 10-20 دقیقه‌ای به میدان اصلی رسیدیم. یکی از بین جمعیت گفت: بانک را بزنید.جمعیت به سمت بانک تغییر مسیر داد. آن غریبه ها از زیر لباس‌هایشان شیشه‌هایی درآوردند. کوکتل مولوتوف بود. درست مثل فیلم‌ها. سرش را آتش زدند و به طرف بانک پرتاب کردند. در جا خشکم زد چرا بانک را آتش زدند؟! زانوهایم از حرکت ایستاد. اینها چه می کنند؟! می خواستم داد بزنم که چه می کنید اما صدایی از حنجره ام در نمی‌آمد. انگار در زمان متوقف شده بودم! آماج کوکتل مولوتوف و سنگ و تکه‌های آجر بود که بانک شهرمان را هدف گرفته بود.

حاج علی صدایش کم کم می لرزد. یاداوری ان لحظات سهمگین نفسش را به شماره می اندازد. می‌گوید : من و چند نفری از بچه‌ محل‌ها همانجا ماندیم و همراهی‌شان نکردیم ولی بعضی از جوانان‌ ترها که گول خورده و جو گیر شده بودند با آنها رفتند. اول بانک بعد پمپ بنزین, جلوتر اتوبوس شهری و ایستگاه تاکسی .... درست مثل فیلم‌ها شده بود. فیلم‌های قبل از انقلاب. شعبان بی‌مخ‌ها را می گویم.. یادتان هست ؟؟؟ نفسی چاق می کند و ادامه می دهد:عده‌ای غارتگر گولمان زدند و از سادگی مان سواستفاده کرده و شهرمان را که روزها و شب‌ها با خون و دل مجهز کرده بودیم در یک چشم بر هم زدن نابود کردند.

حاج علی به یاد ان روز لعنتی دو دستی بر سرش می‌کوبد و می‌گوید: ما فقط به بنزین اعتراض کردیم اما نمی‌دانم این از خدا بی‌خبرها چه در سر داشتند و چه برنامه ریخته بودند که اینطور در جمع‌مان وارد شدند و هستی‌مان را به نیستی کشاندند.

نفس حاج علی دوباره به شماره می‌افتد. جواد آقا که رفیق گرمابه و گلستان حاج علی است جیب‌های کت حاج علی را می‌گردد و اسپری طوسی رنگش درآورده و جلوی دهان و بینی‌اش پاف می‌کند. حاج علی بعد از چند بار سرفه کردن حالش جا می‌آید. جواد آقا شانه‌هایش را ماساژ می‌دهد و می‌گوید بس است حاج علی. چه فایده دارد حالا.

جواد آقا موهای جوگندمی‌اش را با دستش بالا می‌زند و از روی جدولی که روی آن نشسته، برمی‌خیزد. آن طرف خیابان را نشانم می‌دهد و می‌گوید: در این اعتراض فقط ما مردم باختیم. تعجبم را که می‌بیند ادامه می دهد: من راننده اتوبوس سرویس یک اداره‌ام. با بدبختی اتوبوس را خریده‌ام. هنوز مقروضم. از صبح تا شب می‌دوم تا بتوانم قسطش را بدهم. خرج پدر و مادر و 5 سر عائله هم سوی دیگر. جواد آقا سیگاری درمی‌آورد و آتش می‌زند و می‌گوید: من که به این حرف و حدیثها کاری نداشتم اما آن نامردان به من و ماشینم رحم نکردند.

ساعت 5-6 بعداز ظهر بود. خسته از ترافیک‌های ساختگی تازه به محل رسیده بودم. همان روبرو بود که حلقه جمعیت را دیده و ترمز کردم. چند نفر از آنها که صورت‌هایشان را با دستمال و ماسک پوشانده بودند با سنگ به در اتوبوس کوبیدند که در را باز کن. دست‌ چند نفرشان کوکتل مولوتوف‌ بود. ترسیدم. در را باز کردم. آمدند بالا. گوشه کتم را گرفته و مرا کشیدن که پایین بیا. با دو دستم فرمان را چسبیدم و گفتم چه از جانم می‌خواهید. من که با شما کاری ندارم.

یکی که سردسته‌شان بود گفت: بیا پایین و گرنه با اتوبوس آتشت می زنیم! این را که گفتند قاطی کردم. هولشان دادم. همان جا نشستم کف اتوبوس. پاهایم را دراز کردم و گفتم اول مرا آتش بزنید. دو سه نفری خواستند مرا به بیرون بکشند اما پایه‌های صندلی را گرفتم. با چوب و لگد به جانم افتادند اما تا می‌توانستم فریاد زدم و گفتم اگر قرار است اتوبوس را آتش بزنید من را هم آتش بزنید ...اگر اتوبوس را آتش بزنید زن و بچه‌ام از کجا می‌خواهند بیاورند تا قسط‌ها را بدهند پس من را هم آتش بزنید تا شاهد بدبختی آنها نباشم.

جواد سیگارش را زیر پا له می‌کند. با تمام وجود با کف کفش روی سیگار می‌کشد. می‌خواهد عصبانیتش را بر سر سیگار و آسفالت خالی کند. روی دو پا کنار جدول می‌نشیند. می‌پرسم چه شد. اتوبوس را چه کردند؟ پوزخندی می‌زند و می‌گوید: آن داعشیان وحشی که گذشت نداشتند. گفتند بمان تا بمیری. من هم ماندم. بعد از آن آماج خرده شیشه‌های اتوبوس بود که بر سر و صورتم می‌ریخت. با میلگرد و چوب و هر چه بر دست داشتند بر شیشه و بدنه اتوبوس زدند. من هم دو دستم را روی سرم گرفته و خدا خدا می کردم که معجزه ای شود و کسی بیاید و ما را نجات دهد.

جواد چشمش برق می‌زند انگار می‌خواهد مطلب جدیدی بگوید. بلند می‌شود و می‌گوید:کاش زودتر رسیده بودند .می‌پرسم چه کسی را می‌گویید؟ با انرژی خاصی ادامه می دهد: پلیس ویژه‌ها را می‌گویم. آنها آمدند و غائله را ختم کردند. از خدا بی‌خبران سرگرم نابود کردن ماشین من بودند که سرو کله ماشین‌های عظیم‌الجثه‌ و پلیس های موتورسوار از دور پیدا می شود. پلیس توی بلندگو می‌گفت متفرق شوید. به اموال مردم تعرض نکنید....

همان لحظه بود که دستهایم را به صندلی‌ها گرفته و از کف اتوبوس بلند شدم. انگار زیباترین صحنه زندگی‌ام را می‌دیدم. باور کنید در این 60 و چند سالی که از خدا عمر گرفته‌ام- تا این لحظه- صدایی قشنگ‌تر از غرش موتورها و آژیر ماشینهای پلیس نشنیده و ندیده بودم... انگار که نه حتما معجزه شده بود. خدا صدایم را شنیده بود... پلیسها آمدند و اوباش را از صفحه شهر محو کردند.

انگار اصلا از اول نبودند...کاش زودتر ‌می‌رسیدند اما همین رسیدنشان هم برای ما غنیمت بود. با آب و گاز اشک‌آور به جانشان افتادند. اراذل و اوباش هم با تیر و چاقو به استقبال شان رفتند اما آنها هیچ تیری شلیک نکردند؟! آنقدر توانمند بودند که یک به یک بلندشان کرده و چاقوهایشان را گرفته و خلع سلاح‌شان کرده و دستگیر شان می کردند! آخر سر هم بقیه شان که دیدند حریف پلیس نمی شوند صحنه را ترک کرده و فرار را بر قرار ترجیح دادند.

جواد آقا نفسی چاق می‌کند. می‌گوید: ما مدیون بچه‌های یگان ویژه‌ایم. آنها آمدند و این داعشیان وحشی را محو و نابود کردند... کاشکی می شد کسی پیام تشکر و قدردانی ما را به آنها برساند.

پرده سوم:

قیامتی برپا بود. آتش و دود شهر را فرا گرفته بود. شهر در اندک ساعتی به ویرانه‌ای مبدل شده بود. به هیچ چیز و هیچ کسی رحم نکردند؛ نه عابر بانکی نه پمپ بنزینی، نه اداره‌ای، نه ماشینی و نه کوی و برزنی! برنامه داشتند برای خودشان. هر کسی که اعتراض می‌کرد از تیر رس‌شان در امان نبود. به صغیر و کبیر هم رحم  نمی‌کردند. کوکتل مولوتوف‌ها را بی‌محابا به این طرف و آن طرف پرتاب می‌کردند.

آن طرف خیابان بعد از اینکه مغازه های پاساژ را به غارت برده و باقیمانده اش را به آتش کشیدند به سراغ آزمایشگاه رفتند. شیشه های طبقه بالای ساختمان را نشانه گرفته بودند. یکی از انها که نقاب به صورت داشت دستش را بالا آورد تا کوکتل مولوتوف را به سمت ساختمان پرتاب کند. داشت زاویه پرتابش را تنظیم می کرد تا دستش را به عقب برد که بطری را پرتاب کند به ناگاه دستی تنومند از پشت قبضه اش کرد.

تا به خود امد دستش را پیچاند و چشم در چشم شدند. یک طرف پلیس و طرف دیگر یک جانی! اما مردک اراذل دست بردار نبود. کوکتل مولوتوف را رها نکرد. با مامور پلیس گلاویز شد و در یک لحظه‌، کوکتل مولوتوف روشن را به بدن مامور کوبید تا اینکه آتش لباس مامور را در بر گرفت. از آن طرف هم پلیس یلی بود برای خودش. آتش او را از پای نینداخت.

در یک ان و با یک ضربه ،آشوبگر را ضربه فنی کدر و نقش بر زمین. بعد هم بر دست‌هایش دستبند زد. تازه بعد اینها به خاموش کردن آتش لباسهایش پرداخت!! می‌پرسم شما به کمکش نرفتید؟ پسر سرش را بالا نمی‌آورد. من من کنان می گوید:راستش ترسیدم. از من که کمکی بر نمی اید. انها خودشان حریف هم هستند. اما من مادر مرده که کاری از پیش نمی برم.

می‌پرسم خب؛ بعدش چه شد؟ می‌گوید: دو سه نفر دیگر از اراذل و اوباش تا اوضاع را اینطور دیدند از کوچه پس کوچه‌ها فرار کردند. ماموران یگان ویژه هم خیابان‌ها را کوچه به کوچه رفتند و بقیه را که در حال خرابکاری بودند قلع و قمع کرده و دسته انها که همچون دسته شعبان بی‌مخ، شهر را به آشوب کشیده بودند جمع کرده و بردند.

پرده چهارم:

تکه‌های سنگ،‌ موزائیک و سرامیک را مثل نقل و نبات بین خودشان پخش می‌کنند. به بهانه همراهی با مردم وسط میدان آمده‌اند اما در عمل چیز دیگری به منصه ظهور گذاشتند. وقتی به پمپ بنزین حمله کردند به کارگر بیچاره‌اش هم رحم نکردند. اصلا اگر از مردم بودند باید به مردم رحم. می کردند نه اینکه با چوب و چماق به کارگر بیچاره حمله کنند و ناکارش کنند.

به غیر از چند نفرشان که از گنده لات‌ها هستند بقیه‌شان سن و سالی ندارند. انگار برخی‌ها را با پول خریده و پشت سر خودشان قطار کرده‌اند! از احساس و عاطفه در آنها خبری نیست. اصلا نمی‌فهمند که این خودروی آمبولانس کارش چیست و برای چه آژیر می‌کشد! به آژیرها اعتنایی نکرده و راه را باز نمی کنند. راهبندان حکیم را می‌گویم. آنقدر قصی القلب هستند که راه را باز نکرده تا مردی 60 ساله که سکته مغزی کرده و در آمبولانس است به بیمارستان نمی رسد... این چهره اصلی اغتشاشگران روزهای بنزینی ماست.

پرده پنجم:

مقر اصلی پلیس راهنمایی و رانندگی... را محاصره کردند. با سنگ و چوب و چماق و کوکتل مولوتوف به جان ساختمان افتاده اند اما ماموران پلیس راهور مردانه ایستاده‌اند و اجازه پیشروی به متجاوزان را نمی‌دهند. کم کم صدای تیر هم به گوش می‌آید. آشوبگران که دیگر کم آورده‌اند از سلاح هم استفاده می‌کنند.

بوی باروت در فضای شهر می‌پیچد. اغتشاشگران دست بردار نیستند. می‌خواهند هر طور شده از ساختمان بالا رفته و به داخل مقر نفوذ کنند... دوستان شان در پایین ساختمان بی تاب تسخیر محل هستند. یادشان رفته که اینان مامورند؛ همام مامورانی که برای تسهیل در تردد خودروها، سرما و گرما روز و شب نمی‌شناسند؛ حالا آمده‌اند که مزدشان را بر کف دستشان گذاشته و از آنها قدردانی‌ کنند؟!

تجاوز و تهاجم ادامه دارد... مثل مور و ملخ مقر اصلی را محاصره کرده‌اند. حملات یکطرفه است. این روند ادامه دارد تا اینکه نوری خیره کننده صحنه را در برمی‌گیرد. اینقدر سرو صدا داشتند که متوجه حضور و رسیدن ماموران یگان ویژه نشده اند. ماموران با خودروها حلقه‌ای به دورشان  می‌کشند. در یک آن مسیر قصه عوض می شود؛ اغتشاشگران وسط می مانند؛ یکطرفشان مقر پلیس است و طرف دیگرشان مردان بلند بالای یگان ویژه؛ مجهز به نور و صوت و آب و گاز! نفس‌ ها شان به شماره می‌افتد و وا می مانند از هرچه نقشه و حمله و تخریب و تسخیر. همان دم از روی صحنه جمع می شوند.‌ ‌

پرده ششم: ‌

‌ بلند بالاست. حدودا 30 و چند ساله. مامور یگان ویژه ناجاست؛ برایمان از آن روز می‌گوید و از دستگیر شدگان: در جمع افرادی که در بحبوحه اغتشاشات دستگیر کرده بودیم پسرک جوانی بود که پشت لبش هنوز سبز نشده بود! وقتی او را گرفتیم در وسایلش کوکتل مولوتوف داشت. شستشوی مغزی‌اش داده بودند. در سر سودای مهاجرت و پناهندگی داشت. بلندپروازی‌اش را دیده و فهمیده بودند که گولش زده و فریبش داده بودن که برایت فلان و بهمان می کنیم.

حرفمان هنوز تمام نشده که ایرج لنگ لنگان به سمت ما می‌آید. او هم مامور یگان ویژه است. می‌پرسم پاهایتان چه شده؟ می‌گوید یادگار غائله بنزینی است. با سرامیک به ساق پایم کوبیدند. می‌پرسم درمان کرده‌اید؟ می‌گوید: یک ضربه که دیگر این حرف‌ها را ندارد.اگر قرار به درمان بود که دیگر یگان ویژه نبودیم. سوژه دوستان همرزمش شده.

یکی از آن طرف می گوید: خانم؛ کتک خورش ملس است. اصلا از هر معرکه ای یادگاری برداشته.برای خودش موزه ای تشکیل داده. آیینه تمام نمای یگان ویژه در ماموریت هاست! دندایش را در کوی دانشگاه شکاندند، آن جای تیزی و بخیه روی صورتش یادگار 96 است... ایرج به قصه پردازی دوستانش پایان می دهد و می گوید: با آن حجم سنگ و چوب و چماقی که اغتشاشگران بر سر و سینه و دست و پای بچه ها نواختند اگر قرار بر بستری و درمان بود که باید شهر را دو دستی تقدیم‌ نامردمان می‌کردیم!

من که وضعیتم خوب است اگر یکی از درجه‌داران‌مان را می دیدید که با دست شکسته‌ باد کرده هنوز در صحنه بود چه می گفتید؟ تازه اغتشاران که می‌دیدند دستش را با چفیه به گردنش بسته، نامردان چند نفری به سمتش حمله کرده و آنقدر بر دستش سنگ و چماق زدند که ساق دستش خرد و خمیر شد!

پرده آخر:

صادقیه تا تهرانپارس، باقری، زین‌الدین، همت، حکیم، تهرانسر، شهریار، اندیشه، فردیس، کرج، بهارستان، اکبرآباد، سه راه آدران، شیراز، اهواز، اصفهان و جای جای مملکت را در 48 ساعت سروسامان دادند. سنگ خوردند، تیزی را به جان خریدند و در "ماهشهر" جان هم دادند اما خم به ابرو نیاوردند.

اگرچه با تکه‌های سنگ سرهایشان را شکافتند و خون بر سر و صورتشان جاری کردند اما با گوشه انگشت، خون را به کناری زدند! نگذاشتند چشم‌هایشان بسته شود. با تمام قوا با تمام وجود و با تمام جانشان به جنگ با خصم و سیاهی رفتند.

ساعت ها چشم بر روی چشم نگذاشتند تا نکند کسی بیاید و ارامش مردمانشان را سلب کند. لحظه‌ای بر پا ننشستند؛ حتی لباس‌هایشان را از روی زخم‌ها برنداشتند تا نکند لحظه‌ای دلشان بلرزد و وقت را برای درمان هدر دهند. با اقتدار، مردانه و بی محابا ایستادند برپا. حتی در آن لحظه که سطل‌های فلزی زباله را از بالای پل بر سرشان ریختند.

حتی آن زمان که به صلابه کشیدنشان! ترجیح دادند که تیر خوردند و جان دهند و دم نزنند. بدون اسلحه با تکیه بر خدا و قدرت بدنی بالای خود پا به میدان گذاشته و با عملیات روانی، صوت و نور و آب و گاز خصم و سیاهی را متوقف کرده و به جنگ نامردی پایان دادند. اینها صفت مجاهدان فی سبیل‌الله است.

همان مردان ناجایی را می گویم .مردان یگان ویژه را. همان‌هایی که بدنشان را آماج سنگ و تیر و قمه و بغض و کینه دشمن قرار دادند تا از حریم امنیت دفاع کنند. دست مریزاد بر مردان روزهای سخت ناجا. بر پلنگی پوشان یگان ویژه.

منبع: فارس
۰ نظر ۰۹ آذر ۹۸ ، ۱۱:۴۷
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

عملیات کودتا، طبق نقشه "ابن زیاد"

http://www.shajaretaiebe.police.ir/uploads/13980828_7844084321_74782.jpg

فرستاده یزید، بنا رابر تطمیع برخی بزرگان و تهدید توامان آنها و مردم گذاشت. هم پول خرج کرد و پنهانی آدم خرید، هم تهدید و مرعوب کرد، و هم دستور داد در میان مردم شایعه کنند که سپاه بزرگ یزید در راه است.

به گزارش مشرق، محمد ایمانی تحلیلگر مسائل سیاسی و فعال رسانه‌ای در کانال شخصی خود در تلگرام نوشت:

مزدوران آمریکا و انگلیس و اسرائیل و عربستان در منطقه، می خواهند دقیقا همان کاری را بکنند که عبید الله بن زیاد  در کوفه کرد؛ اکثریت ربایی!

او وقتی از جانب یزید مامور شد قبل از امام حسین علیه السلام به کوفه برود، با نقاب وارد شهر شد و خود را جای امام جا زد. عبید الله هنگام ورود به کوفه، چند ده نفر بیشتر به همراه نداشت و حال آن که 30 هزار نفر از عوام و خواص شهر با امام حسین (ع) و سفیر او جناب مسلم بن عقیل بیعت کرده بودند.

فرستاده یزید، بنا را بر تطمیع برخی بزرگان و تهدید توامان آنها و مردم گذاشت. هم پول خرج کرد و پنهانی آدم  خرید، هم تهدید و مرعوب کرد، و هم دستور داد در میان مردم شایعه کنند که سپاه بزرگ یزید در راه است و به زودی به کوفه می رسد.

او هم سرگرم اسیر گرفتن بی سر و صدا از برخی بزرگان دنیا طلب بود؛ هم مشغول وحشت افکنی و ترور؛ و هم عملیات سنگین روانی به قصد منفعل کردن مردم و پراکندن آنها از اطراف فرستاده امام حسین (ع) تدارک دیده بود.

اینجا خیانت های بزرگی اتفاق افتاد. هانی بن عروه، بزرگ قبیله بنی مراد و مذحج بود و 12 هزار نفر از او اطاعت می کردند. عبیدالله دستور بازداشت هانی را داد و مزدوران او در زندان، تا حد مرگ به شکنجه هانی پرداختند.

وقتی در شهر شایع شد که عبید الله، هانی را به قتل رسانده، انبوه مردان قبیله او، دار الاماره را به محاصره در آوردند. اما عبید الله با تکذیب موضوع، پیشنهاد کرد شریح قاضی کوفه، نزد هانی در زندان برود و خبر بیاورد.

مردم پذیرفتند و شریح که پیشاپیش تطمیع شده بود، با وجود مشاهده سر و وضع هانی در زندان، به جای این که واقعیت را به مردم بگوید، مدعی شد هانی زنده و سالم است و بدین ترتیب، اکثریتی که همان جا می توانستند راه جنایتکار تروریستی مانند ابن زیاد را سد کنند، پراکنده شدند.

بدین ترتیب، اقلیت رعب افکن و تطمیع گر و فریبکار، توانست ابتدا هانی را بکشد و سپس، اطراف مسلم بن عقیل را از مردم خالی کند و او را در مظلومیت تمام به شهادت برساند. در ماجرای قیام امام حسین (ع) که به دعوت مردم کوفه انجام گرفت، ورق از همین جا برگشت.

پس از فاجعه کربلا، ابن زیاد و یزید و حجاج بن یوسف بر کوفه و مکه و مدینه حاکم شدند و چنان جنایت هایی نسبت به همه مردم به راه انداختند و چنان دیکتاتوری و سرکوبی حاکم کردند که در تاریخ بی سابقه است.

مربع خباثت در منطقه (آمریکا، انگلیس، اسرائیل و عربستان) پس از شکست های پیاپی از ملت ها در ایران و عراق و سوریه و لبنان و یمن -و همچنین مردم ونزوئلا و بولیوی و نیکاراگوئه و ...- می خواهند همان نقشه  ابن زیاد را پیاده کند و به کمک اقلیتی مزدور و نقابدار، برخی خواص و اکثریت مردم را مرعوب و منفعل و گیج نمایند و سپس با قهر و غلبه، جنگ ناکام با ملت ها را مغلوبه کنند.

بیداری و مقاومت اسلامی، و شجاعت و بصیرت ملت هاست که می تواند باطل کننده جادوی ارعاب و تطمیع و فریب جبهه استکبار است. این آخرین و پیچیده ترین مواجهه جبهه ایمان با جبهه شیطان است و پایداری توام با صبر و روشنگری  می تواند، مایه رشد و پیشرفت ملت ها شود.

۰ نظر ۰۹ آذر ۹۸ ، ۱۰:۱۴
حسن حیدری
گزارش: «کنفرانس تهران»؛ ماجرای حضور بی‌اجازه روسای سه کشور در ایران

۷۶ سال ایران میزبان نشست سران سه کشور شوروی، انگلستان و آمریکا در تهران بود. کنفرانسی که در روز برگزاری مسئولان ایرانی از آن باخبر شدند!

به گزارش مشرق، ۸ آذرماه ۷۶ سال پیش محمدرضا پهلوی برای دیدار با مقامات عالی آمریکا و بریتانیا به سفارت  شوروی در تهران می‌رود. ملاقاتی که چند دقیقه و در حد یک سلام و احوال‌پرسی طول می‌کشد. این دیدار خلاف تمام رفت و آمدهای دیپلماتیک به خاک کشورها بود چراکه بدون اطلاع دولت ایران صورت گرفت.

 

بیشتر بخوانید

چگونه نیروهای شوروی و انگلیس «رضاشاه» را از سلطنت برکنار کردند؟ + عکس

 

۶ شاهد از نقش سفارت آمریکا در تثبیت دیکتاتوری پهلوی

 

۶ آذر سال ۱۳۲۲ رؤسای جمهور سه کشور فاتح جنگ جهانی دوم بدون اطلاع دولت وقت وارد خاک ایران شده و یکی از کنفرانس‌های چندگانه‌شان را در تهران برگزار کردند. در این کنفرانس چهار روزه «فرانکلین روزولت» رئیس‌جمهو، «وینستون چرچیل» نخست‌وزیر انگلیس و «ژوزف استالین» رهبر اتحاد جماهیر شوروی درباره وضعیت جهان بعد از جنگ جهانی دوم صحبت کردند. 

ایران در آن زمان همچنان در اشغال قوای متفقین بود. نیروهای شوروی در آذربایجان و نظامیان انگلیسی در اطراف تهران حضور داشتند. سوم شهریور ۱۳۲۰، قوای متفقین برای نجات شوروی از پیشروی آلمان‌ها به این بهانه که "ایران در مقابل متفقین و درخواست‌های آنان سیاست مبهمی در پیش گرفته و در اخراج عمال آلمان اقدامی نکرده" به خاک این کشور حمله کردند. حرکت آنها در آن زمان به سمت تهران موجب شد تا رضاشاه روز ۲۵ شهریور از سلطنت استعفا دهد. 

با استعفای رضاشاه و تلاش‌های ذکاءالملک فروغی نخست‌وزیر وقت، محمدرضای ۲۲ ساله جای پدر بر تخت سلطنت نشست و با حضور در مجلس سوگند یاد کرد. با ورود متفقین به خاک شوروی و عقب‌راندن آلمان‌ها، سیاست دولت انگلستان در ایران تغییر کرد و از شاه جدید حمایت کرد. 

علت تشکیل این کنفرانس در تهران به پیشنهاد استالین رهبر شوروی بود و ملاقات نیز  در محل سفارت شوروی برگزار شد. در روز ورود رهبران متفقین، علی سهیلی نخست‌وزیر وقت ایران در جریان سفر این سه‌ نفر قرار داده شد و وی نیز خبر حضور آنها را به سمع محمدرضا پهلوی که بعد از تبعید پدرش به سلطنت رسیده بود، می‌دهد. محمدرضاشاه نیز برای شرکت در کنفرانس ناگزیر شد به محل سفارت برود اما در جریان کنفرانس، چرچیل و روزولت حاضر نشدند به دیدار شاه بروند و با وی تنها در محل سفارت دیدار کردند.

 

کشور آمریکا ,
دیدار سرپایی چرچیل با محمدرضا شاه پهلوی

 

چرچیل نخست‌وزیر انگلستان تنها برای چند دقیقه در حیاط سفارت شوروی با شاه دیدار کرد که به یک سلام و احوال‌پرسی و گرفتن عکس ختم شد. در ملاقات با روزولت نیز محمدرضا پهلوی درخواست کرد پدرش را از جزیره موریس به نقطه دیگری که آب و هوایی بهتری داشته باشد تبعید کنند. هرچند رفتار استالین با شاه جوان در ظاهر محترمانه‌تر به نظر می‌رسید و پذیرفت در ضیافت شام وی در کاخ سعدآباد شرکت کند. 

اولین خبر مربوط به این کنفرانس پس از عزیمت رهبران متفقین به کشورهایشان، توسط سهیلی در جلسه مشترک هیأت دولت، نمایندگان مجلس و سران لشکری و کشوری در روز ۱۰ آذرماه منتشر شد. سهیلی در این جلسه می‌گوید "ابتدا از طریق کاردار شوروی در تهران در جریان برگزاری این اجلاس در تهران قرار گرفتم... روز ۴ آذر استالین و روز پنجم آذر روزولت و چرچیل وارد تهران شدند. کنفرانس مشترک آنان روز ۶ آذر شروع شد. روز هفتم آذر نشست محرمانه آنان در سفارت شوروی جریان داشت، روز نهم این نشست خاتمه یافت و اعلامیه مشترک آنان منتشر شد و روز دهم رهبران هر سه کشور از ایران خارج شدند."

در کنفرانس تهران بود که طرح عملیات نهایی برای درهم شکستن نیروی مقاومت آلمانی‌ها تهیه شد. طرح ایجاد جبهه دوم و پیاده شدن قوای آمریکایی، انگلیسی، کانادایی و فرانسه آزاد در سواحل نورماندی فرانسه در ۱۶ خرداد ۱۳۲۳ و ضد حمله بزرگ ارتش سرخ شوروی به نیروهای آلمان با هدف بیرون راندن قطعی آلمانی‌ها از خاک شوروی در تیر ۱۳۲۳ از جمله مسائلی بود که در این نشست تصمیم‌گیری شد.

در کنفرانس تهران، در مورد تجزیه آلمان نیز گفت‌وگوهایی به عمل آمد. در جریان این مذاکرات، روزولت تنها راه مجازات آلمان را تجزیه این کشور عنوان کرد و چرچیل و استالین هم با این نظر مخالفت نکردند.

سران متفقین در دومین روز حضور بی‌اجازه در تهران، علاوه بر تصمیم‌گیری برای جهان پس از جنگ جهانی دوم، تولد ۶۹ سالگی چرچیل را جشن گرفتند. در این جشن، چرچیل شمشیر استالینگراد را که یک شمشیر تیغه بلند دولبه تشریفاتی است از طرف جرج ششم، پادشاه بریتانیا به جوزف استالین رهبر اتحاد جماهیر شوروی اهدا کرد که با استقبال وی و فرانکلین روزولت روبرو شد.

در پایان این کنفرانس، روز ۱۰ آذر سران متفقین اعلامیه مشترکی را به امضا رساندند که در یک بند آن درباره ایران نوشته شده بود "سه دولت نامبرده تصدیق دارند که این جنگ مشکلات اقتصادی خاصی برای ایران فراهم آورده و موافقت دارند که با در نظر گرفتن احتیاجات سنگینی که عملیات جنگی جهانی بر آنها تحمیل می‏‌کند و کمی وسایل حمل و نقل در دنیا و همچنین کمی مواد خام و سایر حوائج کشوری، کمک‏های اقتصادی خود را تا حد امکان به دولت ایران ادامه بدهند." بندی که بیشتر به یک تعارف سیاسی شباهت داشت چراکه این سه دولت هیچگاه حاضر نشدند غرامتی بابت خساراتی که ایران از جنگ جهانی دوم و حمله متفقین به خاک ما خورده بود بپردازند.

منبع: تسنیم
۰ نظر ۰۹ آذر ۹۸ ، ۱۰:۰۵
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

مسئول کم‌خاصیت کردن صندوق توسعه ملی کیست؟

شنبه 2 آذر 1398
شناسه خبر : 330297
 
رهبرانقلاب روند دولت‌ها برای برداشت از این صندوق را در دیدار چهار روز قبل شرح دادند، صحبت‌های ایشان نشان می‌دهد که رویه در پیش گرفته شده توسط دولت منجر به کم خاصیت شدن این صندوق شده است.
رهبرانقلاب روند دولت‌ها برای برداشت از این صندوق را در دیدار چهار روز قبل شرح دادند، صحبت‌های ایشان نشان می‌دهد که رویه در پیش گرفته شده توسط دولت منجر به کم خاصیت شدن این صندوق شده است.
گروه اقتصادی-رجانیوز: دیدار رهبرانقلاب با جمعی از کارآفرینان و فعالان اقتصادی نه تنها شامل ترسیم خطوط انقلاب در حوزه اقتصادی بود بلکه گوشه‌ای از دردل‎های رهبرانقلاب را می‌توان در بیانات ایشان دید. چه جاییکه ایشان می‌گویند ای کاش مسئولین دولتی و نمایندگان مجلس و کسانی که چشم به جای دیگری دوخته اند در این جلسه بودند و صحبت فعالان حوزه تولید و ظرفیت های موجود کشور را می شنیدند و چه جایی که از شرطی کردن دوباره اقتصاد کشور و چشم طمع برخی غرب گرایان برای کج کردن سرِماشین اقتصاد کشور به سمت انحرافی گلایه می‌کنند. یکی از نکات این جلسه اما اشاره رهبرانقلاب به کم اثر و بی خاصیت شدن صندوق ذخیره ارزی با بی تدبیری‌های دولتمردان است.
 
 به گزارش رجانیوز: کاهش وابستگی ایران به نفت و ذخیره بخشی از درآمد نفتی کشور برای نسل‌های آینده اساس تشکیل صندوق توسعه ملی را شکل میدهد. این صندوق در سال 1387 با هدف تبدیل بخشی از عواید ناشی از فروش نفت و گاز و میعانات گازی و فراورده‌های نفتی به ثروتهای ماندگار، مولد و سرمایه‌های زاینده اقتصادی و نیز حفظ سهم نسل‌های آینده از منابع نفت و گاز و فراورده‌های نفتی تأسیس شد. صندوق توسعه ملی که زیر نظر دولت قرار دارد هر از چندگاهی توسط دولتمردان مختلف مورد برداشت قرار می‌گیرد. در دولت روحانی نه تنها برداشت‌های قابل توجهی از این صندوق شده که سهم واریزی دولت نیز به طور چشم گیری کاهش یافته است.
 
رهبرانقلاب روند دولت‌ها برای برداشت از این صندوق را در دیدار چهار روز قبل (28 آبان امسال) شرح دادند، صحبت‌های ایشان نشان می‌دهد که رویه در پیش گرفته شده توسط دولت منجر به کم خاصیت شدن این صندوق شده است:
 
« معنای صندوق توسعه‌ی ملّی این است که هر سالی چند درصد از درآمد نفت را ما از اختیار دستگاه‌های مصرف‌کننده خارج کنیم، بگذاریم در یک صندوقی؛ البتّه آن صندوق هم دست دولت است، منتها مصرف آن صندوق، دیگر مصرف در امور جاری نیست؛ [قرار بود] همین ‌طور دائم، بتدریج زیاد بشود که امسال اگر قرار بود به همان ترتیب قانونی پیش برود، بایستی حدود ۳۵ درصد از درآمد نفت میرفت داخل صندوق توسعه، منتها دولتی‌ها در همه‌ی دوره‌ها -نه فقط دولت کنونی- سرِ قضایای مختلف می‌آیند اصرار میکنند که [برداشت کنند]؛ قانونی هم نیست؛ چون قانونی نیست، به بنده مراجعه میکنند؛ اگر قانونی بود که برمیداشتند؛ چون قانونی نیست برای اینکه یک‌ جوری درست بشود، به بنده مراجعه میکنند و اصرار، التماس که این مشکل است و شما اجازه بدهید ما مثلاً فلان مقدار از صندوق توسعه برداریم. متأسّفانه صندوق توسعه کم‌اثر شده، کم‌خاصیّت شده. بنده هم گفته‌ام وقتی شخص رئیس‌جمهور به من بنویسد که این ضرورت است، اضطراری است، من قبول میکنم، من موافقت میکنم که این کار انجام بگیرد. البتّه صندوق دست خود دولت است؛ رئیسش را هم دولتی‌ها میگذارند؛ اداره‌اش هم دست آنها است، دست ما نیست، منتها اجازه‌ی برداشت در این شکلِ غیر قانونی را حقیر بایستی متحمّل بشوم و اجازه‌اش را بنده باید بدهم»
 
واریزی دولت روحانی به صندوق توسعه ملی چقدر است؟
از سال ۱۳۹۰ که نخستین سال اجرای قانون برنامه پنجم توسعه بود، مقرر شد که دولت سالانه ۲۰ درصد از درآمد‌های نفتی را به صندوق توسعه ملی واریز کند و سالانه به طور مرتب، سه درصد به این میزان واریزی افزوده شود
 
اما دولت یازدهم با طی مراحل قانونی و با این استدلال که کشور مشکلات اقتصادی فراوانی دارد از افزودن سه درصد سالانه به این میزان معاف شد و قرار بر واریز همان 20درصد به صندوق توسعه ملی شد. واریزی که در صورت افزایش 3درصدی در هر سال، امسال می توانست سهم 35درصدی را به این صندوق نسبت دهد.
 
 دولت سال گذشته هنگام تدوین لایحه بودجه ۹۸، خواستار کاهش درصد واریز درآمدهای نفتی به صندوق توسعه ملی، از ۳۴ درصد (تکلیف برنامه توسعه) به ۱۰ درصد شد و نهایتاً ضمن درخواست دولت از رهبر انقلاب و در جهت همراهی ایشان با دولت، نهایتاً رقم ۱۰ درصد به ۲۰ درصد افزایش یافت. یعنی دولت مجوز گرفت به جای واریز ۳۴ درصد، ۲۰ درصد درآمدهای نفتی را به صندوق واریز کند.
 
با گذشت پنج سال (تا پایان سال 96)، دارایی این صندوق فقط 15 میلیارد دلار افزایش یافت و این در حالی است که درآمد نفتی کشور در همین دوره، 200 میلیارد و 540 میلیون دلار بود. مساله فقط به همین جا ختم نمی شود. 
 
با این وجود دولت یازدهم و دوازدهم همین 20درصد را هم برای صندوق توسعه ملی باقی نگذاشت و با برداشت های متعدد از این صندوق، با ادعای استفاده از آن برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور این صندوق را از سرمایه خالی کرد.
 
برداشت‌های متعدد از صندوق کم خاصیت شده
 یکی از این برداشت ها، برداشت 1.5میلیارد دلاری بود که قبل از انتخابات 96 و با عنوان ایجاد اشتغال در حوزه های روستایی و شهری انجام شد اما سرگذشت نامعلوم آن را، اشتغال ایجاد نشده در حوزه های مربوطه فریاد می زند.
 
نماینده پارلمانی رئیس جمهور قبل از تصویب برداشت 1.5 میلیاردی از صندوق توسعه ملی گفته بود «امیدواریم مجلس به محض اینکه این لایحه را تصویب کند، در حوزه اشتغال روستایی تحول قابل توجهی داشته باشیم» این صحبت در خصوص تحول آنی در حوزه اشتغال روستایی است، ابراز امیدواری که انتظار می رفت تا در حوزه اشتغال شهر و روستا بتواند تحولی را ایجاد کند، برداشت این مبلغ عظیم انجام شد اما رانت خواری و رفیق سالاری مدیران میلیاردی دولت یازدهم مانع از تحقق اهداف ناشی از خالی کردن صندوق توسعه ملی شده است، این خبر نه استدلال های عامیانه که صحبت نمایندگان مجلس شورای اسلامی است.
 
رئیس کمیسیون عمران مجلس در مصاحبه با باشگاه خبرنگاران گفت: ۱.۵ میلیارد دلار برداشت دولت از صندوق توسعه برای اشتغالزایی با استفاده از ارتباطات و پشت پرده‌ها تنها در اختیار افراد خاص قرار گرفت.
 
محمدرضا رضایی‌کوچی گفت: دولت برای بالا بردن رقم اشتغالزایی ۱.۵ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برداشت کرد، این مبلغ قرار بود در روستا‌ها و شهر‌های کوچک اشتغال ایجاد کند، اما ظاهرا به صورت صحیح در مسیر اشتغالزایی سرمایه‌گذاری نشده است.
 
این نماینده مجلس قسمتی از پشت پرده های چگونگی مصرف این سرمایه فراوان توسط دولت را اینگونه توصیف کرد: بیشتر روابط، ارتباطات و گفت‌وگو‌های پشت پرده موجب شده تا این منابع تنها در اختیار افراد خاصی قرار بگیرد، لذا نمی‌توان با اینگونه رفتار‌ها اشتغالزایی کرد.
 
رضایی کوچی با بیان اینکه قرار بود حتی از منابعی غیر از صندوق توسعه ملی در کشور اشتغال ایجاد شود، بیان کرد: رونق در بخش مسکن می‌توانست به نوعی موجب اشتغالزایی شود، به طور متوسط سالانه ساخت ۱۰۰ هزار واحد مسکونی در کشور نیاز داریم.
 
برداشت از صندوق با بهانه‌ی سیل
بارش‌های سیل‌آسای اخیر در ابتدای سال 98، خسارات زیادی به کشور وارد کرد که طبق گزارش وزارت کشور ۳۵ هزار میلیارد تومان برآورد شد. البته تا پیش از گسترده شدن سیل در چند شهر دیگر این خسارت 12هزارمیلیارد تومان تخمین زده شده بود.
 
 دولت قصد داشت این مبلغ را از صندوق توسعه ملی برداشت کند که به گفته کارشناسان، تبعاتی چون افزایش پایه پولی، رشد نقدینگی و تورم را به دنبال دارد که در شرایط فعلی اقتصاد کشور موجب التهابات بیشتر در بازار و کاهش قدرت خرید عامه مردم می‌شود. بنابراین رئیس جمهور در نامه ای به رهبرانقلاب  از ایشان در خواست کرد تا با برداشت مبلغ ۲ میلیارد دلار برای جبران خسارت مناطق سیل زده موافقت کنند.
 
پاسخ دقیق رهبرانقلاب به روحانی
اما پاسخ رهبرانقلاب تامل برانگیز بود. ایشان در جواب حسن روحانی با اشاره به این نکته که «خسارت‌های مالی ناشی از سیل ویرانگر بویژه در چند استان بسیار سنگین و مصیبت‌بار است» اهداف صندوق توسعه ملی را به رئیس جمهور جمهور یاد آور شدند: «مطلعید که استفاده از صندوق توسعه ملی صرفاً در صورت مسدود بودن راههای دیگر ممکن است » 
 
رهبرانقلاب منابع دیگر و قابل توجهی که دولت در اختیار دارد را ذکر کرده و با استفاده از صندوق توسعه ملی به صورت مشروط و بعد از انجام کارشناسی ها و در صورت نیاز موافقت کردند.
 
ایشان در این نامه فرمودند: «تأکید میشود که دولت سریعاً از محل‌هائی همچون:
• پنج درصد مقرر در بودجه‌ی عمومی کشور برای جبران خسارت حوادث غیرمترقبه
• جابجایی در ردیف‌های بودجه‌های عمرانی
• بیمه‌ها و تسهیلات بانکی
 
اقدامات لازم را آغاز کند و در ادامه پس از جمع‌بندی وضعیت، در صورت نیاز، برداشت از صندوق مزبور مورد تأیید این‌جانب خواهد بود. لازم می‌دانم توصیه‌های زیر را برای جریان بهتر کارها مطرح نمایم»
 
این نامه به خوبی نشان می دهد که دولت پیش از کارهای کارشناسی لازم، درصدد دست اندازی به صندوق توسعه ملی برآمده است. 
 
اما فارغ از بحث صندوق توسعه ملی که کارنامه دولت در آن به شدت ضعیف است، یک حساب سرانگشتی نشان می دهد که دولت با کاهش بی تدبیری خود در حوزه ارز 4200تومانی که منافع آن به دست مردم نرسید می توانست جبران خسارت سیل های اخیر را انجام دهد:
 
به گفته نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه سال 97 حدود 13میلیارد و پانصدمیلیون دلار صرف خرید کالاهای اساسی با ارز 4200 تومانی شده است. با احتساب این رقم به تومان با نرخ دلار 12هزار تومانی(که البته اکنون دلار در بازار آزاد نزدیک به 14هزار تومان است) یارانه ای که در اختیار وارادت چی ها قرار گرفته است 105 هزار میلیارد تومان است. این رقم سه برابر خسارتی است که سیل به اقتصاد کشور زده است!  ضمن اینکه نوبخت خود اعتراف کرده است که  « شیوه کنونی پرداخت ارز 4200 به کالاهای اساسی درست نیست و این منافع به دست مردم نمی رسد.» بنابراین با اصلاح روند کنونی ارز می توان بدون دست اندازی به صندوق توسعه ملی خسارت های اخیر را جبران کرد.
 
مثالی دیگر می تواند وضعیت را شفاف تر کند: دولت حدود 12 هزار میلیارد تومان صرف واردات گوشت کرده تا بازار را تعدیل کند. این رخداد نه تنها باعث نشد تا قیمت گوشت کاهش یابد که رانت خواران بسیاری را منتفع کرد. حال پرداخت ارز دولتی برای واردات گوشت لغو شده است. این رقم به راحتی یک سوم خسارت سیل در کشور را جبران می کند. مابقی این خسارت نیز از منابع پنج درصد مقرر در بودجه‌ی عمومی کشور برای جبران خسارت حوادث غیرمترقبه، جابجایی در ردیف‌های بودجه‌های عمرانی و بیمه‌ها و تسهیلات بانکی قابل پرداخت است و نیازی به خالی کردن صندوق توسعه ملی وجود ندارد.
 
سابقه دولت در هدر دادن منابع اقتصادی کشور 
باید توجه داشت که دولت در هدر دادن منابع اقتصادی کشور بدطولایی دارد. بهمن ماه سال 96 پیش فروش سکه توسط بانک مرکزی اعلام شد. مسعود رحیمی، مدیرکل ریالی و نشر بانک مرکزی از تاثیر پیش فروش بر تعادل بازار سخن گفته بود. طبق گفته وی، بانک مرکزی با هدف تعادل بخشی به بازار، گسترش عرضه و سهولت دسترسی عموم مردم، اقدام به پیش فروش سکه می کند. در واقع این اقدام با این هدف انجام شد که افزایش عرضه بتواند جلوی افزایش قیمت را بگیرد.
 
اما این سیاست هم مانند ارز دولتی به سرعت شکست خود را نشان داد. قیمت هر قطعه سکه که در بهمن‌ماه سال گذشته یک میلیون و پانصد هزار تومان بود رشد ۳۰۰ درصدی را تجبره کرد و امروز در مرز 5میلیون تومان قرار گرفته است.
 
60تن از ذخایر طلای کشور کاهش یافت!
پیش فروش سکه که قرار بود اثر تعدیلی در بازار بگذارد آینده این بازار را برای مردم و سودجویان درخشان تر نشان داد و حجم وسیع نقدینگی که در 4سال ابتدایی دولت روحانی به صورت افسارگسیخته افزایش پیدا کرده بود به این سمت سرازیر شد. طبق برخی اخبار بیش از ۳۸۰ هزار قطعه سکه پیش فروش شده در اختیار ۵۰ نفر قرار دارد که به این معنی است این افراد در این مدت حداقل ۴۰۰ میلیارد تومان سود کسب کردند.
 
طبق اعلام مسئولان، در طرح پیش فروش سکه ۷ میلیون و ۶۵۰ هزار قطعه سکه پیش فروش شده است و با توجه به اینکه هر قطعه اندکی بیش از ۸.۱ گرم طلا وزن دارد، بنابراین می‌توان گفت طی این طرح قریب به ۶۲ تن از ذخایر طلای کشور در اختیار ۱۱۴ هزارنفر که سکه پیش خرید کرده بودند قرار گرفت. بزرگی این رقم زمانی مشخص می شود که بدانیم کل موجودی طلای کشور در سال 94 حداکثر صد تن طلا بوده است!
 
با وجود نابسامانی در بازار سکه اما بانک مرکزی حاضر نشد تا به جای طلا به متقاضیان معادل نقدی آن را پرداخت کند. همین امر باعث شده تا حجم زیادی از طلا در دست مردم و سودجویان به امید افزایش بیشتر قیمت ها احتکار شود و خواب دولت در خصوص کاهش قیمت ها با روانه شدن آنها در بازار تعبیر نگردد.
 
این آشفتگی در بازار منجر به این شد تا برخی سرمایه داران و سوداگران به باز سکه هجوم ببرند. پرونده افرادی چون سلطان سکه نیز در این بین قابل توجه است. وحید مظلومین و محمد اسماعیل قاسمی از جمله سودجویانی هستند که به اتهام افساد فی‌الارض از طریق تشکیل شبکه فساد اخلال در نظام اقتصادی و ارزی و پولی کشور با انجام معاملات غیرقانونی و غیرمجاز و قاچاق عمده و کلان ارز و سکه به اعدام محکوم شده بودند.
 
در همین خصوص رییس اتحادیه تولیدکنندگان و صادرکنندگان طلا و جواهر گفت: «متاسفانه سیاست بانک مرکزی اشتباه و غیرکارشناسانه است، علی الخصوص در بحث سکه، که برای صنعت طلا و جواهر مشکلاتی ایجاد کرده است...  بانک مرکزی صنعت هفت هزار ساله طلا و جواهر را به نابودی کشانده و  نیازی به تحریم نداریم چرا که سیاست نادرست بانک مرکزی و عدم فعالیت بخش خصوصی بیشتر از تحریم های موجود لطمه بیشتری به ما می زند.» 
 
اما در خصوص این بی تدبیری رهبرانقلاب موضعی شفاف و صریح گرفتند.رهبرانقلاب در دیدار با اقشار مختلف مردم به تاریخ 22/5/97 به مسئله نحوه توزیع سکه اشاره کردند و «مقصر عمده» را دولتمردان معرفی کرده و فرمودند:  «ارز را یا سکّه را وقتی که به‌صورت غلط تقسیم میکنند، این دو طرف دارد: یکی آن که می‌آید این را میگیرد و مثلاً فرض کنید قاچاقچی است یا به قاچاقچی میفروشد؛ یکی آن که این را میدهد. ما همه‌اش داریم دنبال آن کسی که «میگیرد» میگردیم -مفسد اقتصادی، قاچاقچی- درحالی‌که تقصیر عمده متوجّه آن کسی است که «داد»؛ او را باید دنبال کرد... بالاخره یک تخلّفی انجام گرفته، یک خطای بزرگ انجام گرفته. نمیگوییم هم «خیانت»؛ زبان بنده این‌جور نمیگردد که راحت بگوییم فلانی یا فلان‌کَس‌ها خیانت میکنند؛ نه، امّا بالاخره خطا کردند و خطای مهمّی کردند که ضررش به مردم برگشت.
۰ نظر ۰۸ آذر ۹۸ ، ۱۳:۴۸
حسن حیدری