حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید بایگانی مرداد ۱۳۹۵ :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

۲۸۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

رئیس دادگاه انقلاب تهران در گفت‌و‌گو با یکی از خبرگزاری های کشور، موضوعات مهمی را درباره پروند فساد بانکی بیان نموده و پای یکی از سیاسیون نزدیک به شخص رئیس جمهور را به این پرونده باز و پیشنهاد حکم حبس ابد برای وی را مطرح کرده است.
موسی غضنفرآبادی گفت: شخص رئیس جمهور باید یک حکم سنگینی برای برادر خود صادر و حداقل یک حبس ابدی برای او از دادگاه درخواست می‎کرد!
 
حجت الاسلام موسی غضنفرآبادی، رییس دادگاه انقلاب تهران، در گفت و گو با خبرگزاری بسیج درخصوص بازداشت برخی از عوامل شبکه فساد بانکی توسط سازمان اطلاعات سپاه با بیان اینکه سپاه به عنوان ضابط خاص قوه قضائیه و با حکم دادگاه قضائی اقدام به این کار نموده است عنوان کرد: البته بنده در این زمینه اطلاع دقیقی ندارم، اما اخباری که وجود دارد حاکی از ارتباط حسین فریدون با این شبکه فساد بانکی است.
 
غضنفرآبادی گفت: اگر این اخبار درست باشد مصیبت عظمایی است و عمق این فاجعه آنقدر زیاد است که آرزو می‎کنم این اخبار درست نباشد.
 
وی در ادامه توضیح داد: وقتی مردم مشاهده کنند که برادر و دستیار ارشد رئیس جمهور از این جایگاه خود در زمینه‎های علمی، مالی و مدیریتی سوءاستفاده می‎کند و کسی نیست جلوی این تخلفات او را بگیرد، حقیقتا نمی‎توانند این موضوعات را تحمل کنند و مایوس می‎شوند، در صورتی که برادر رئیس جمهور باید خیلی محتاط باشد و شرایط جامعه را درک کرده و حتی از زندگی خود برای مردم بگذرد.
 
نماینده سابق مجلس با ابراز تاثر از این نوع اقدامات برادر رئیس جمهور گفت: این اقدام حسین فریدون یک مشوق برای لغزیدن کارمندان و مسئولان دولت و حرکتی برای فساد می‎شود و نگران کننده است، از این رو باید با این تخلف حسین فریدون بسیار جدی برخورد شود.
 
رئیس دادگاه انقلاب تهران در ادامه تصریح کرد: شخص رئیس جمهور باید یک حکم سنگینی برای برادر خود صادر و حداقل یک حبس ابدی برای او از دادگاه درخواست می‎کرد!
 
غضنفرآبادی با بیان اینکه آقای رئیس جمهور با شعار اعتدال آمد، اما مشاهده می‎کنیم که فتنه‎گران بخش‎هایی از دستگاه‎های دولتی را به دست گرفتند و مدیریت می‎کنند خاطر نشان کرد: آقای رئیس جمهور باید در انتخاب افراد در دولت خیلی دقت کند و افراد ناسالم را ولو اینکه برادر خود باشد خیلی سریع‎تر از اطراف خود دور کند.
۰ نظر ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۰۱
حسن حیدری
نماینده سابق مجلس گفت: فردی که به عنوان سمت مدیرعاملی بانک یا هر دستگاه دیگری منصوب می‎شود تابع آن فردی است که عامل انتصاب او در این پست و جایگاه بوده است.

کوثری : 

حسین فریدون در ارتباط با شبکه فساد بانکی است

نماینده سابق مجلس گفت: فردی که به عنوان سمت مدیرعاملی بانک یا هر دستگاه دیگری منصوب می‎شود تابع آن فردی است که عامل انتصاب او در این پست و جایگاه بوده است.

محمد اسماعیل کوثری نماینده سابق مجلس در گفت و گو با  بسیج در خصوص کشف و شناسایی شبکه فساد بانکی توسط سپاه پاسداران که طی آن مدیرعامل معزول بانک ملت بازداشت شد تصریح کرد: زمانی که بدون ضابطه و تایید دستگاه امنیتی و عدم توجه به دستگاه‎های امنیت یک فردی در جایگاهی مثل روسای بانک‎ها که در آنجا پول زیادی در گردش است، منصوب می‎شود، این قبیل مسائل نیز پیش می‎آید.

نماینده سابق مجلس در توضیح این مطلب بیان کرد: فردی که به عنوان سمت مدیرعاملی بانک یا هر دستگاه دیگری منصوب می‎شود تابع آن فردی است که عامل انتصاب او در این پست و جایگاه بوده است.

کوثری در ادامه این مطلب تصریح کرد: یکی از اقداماتی نیز که در این خصوص مطرح شده، دادن وام با مبلغ بسیار بالا و بدون قید و شرط و تضمین و تعهد و تعین درصد و بهره صفر به یکی از نزدیکان رییس جمهور است که این نوع اقدامات خلاف ضوابط قانونی بوده و با توجه به مبلغ بسیار بالای آن، دادگاه باید در مورد این پرونده و مقصران آن ورود جدی داشته باشد.

نماینده سابق مجلس عنوان کرد: آقای حسین فریدون نیز در رابطه به این شبکه فساد بانکی است.

کوثری درخصوص چرایی ورود سپاه پاسداران نسبت به بازداشت عوامل شبکه فساد بانکی، با بیان اینکه سپاه حافظ دستاوردهای انقلاب اسلامی است گفت: سپاه نه تنها در این رابطه بلکه در رابطه با هر فردی چه در داخل و چه در خارج که ضربه‎ای بر پیکره نظام جمهوری اسلامی وارد کنند، چه دارای مسئولیت باشد و چه نباشد، و در همه ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مسئولیت و وظیفه دارد. اگر دستگاه‎های دیگر این مسائل را متوجه نشدند یا به شکلی، پیگیر نباشند، سپاه باید ورود کرده و آن را به نتیجه برساند و در اختیار دادگاه قرار دهد تا توسط قاضی مورد رسیدگی قرار بگیرد.

۰ نظر ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۵۴
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

دولت یازدهم زنبور بی عسل است.

۰ نظر ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۲۹
حسن حیدری

۰ نظر ۰۷ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۲۵
حسن حیدری

دریافت کنندگان ،

پرداخت کنندگان

و ناظران حقوق و پاداشهای نجومی

در خدمت اهداف صهیونیستها هستند!

 

۰ نظر ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۱
حسن حیدری
اعلام آمارهای ضد و نقیض از سوی دولتمردان درباره تعداد مدیران دریافت کننده حقوق‌های نجومی و نامشروع ادامه دارد.

سخنگوی دولت دیروز در نشست هفتگی با خبرنگاران گفت: حدود 40 نفر که 3 درصد مدیران هستند حقوق غیرمتعارف داشتند.


وی قبلاً رقم 12-13 نفر را برای دریافت‌کنندگان حقوق‌های نامتعارف عنوان کرده بود.


تاکنون زیر 10 نفر به روش اعلام استعفا برکنار شده‌اند. اما برخلاف رقم 40 نفری آقای نوبخت، رئیس جمهور تعداد این متخلفان را که باعث لطمه به اعتبار اکثریت مدیران شده‌اند، «چند صد نفر» و «100 تا 300 نفر» عنوان کرد. نکته جالب‌تر اینکه مجید انصاری معاون حقوقی رئیس جمهور و طیب‌نیا وزیر اقتصاد اخیراً طی اظهارنظرهایی تصریح کردند، دولت از «یک سال» و «9 ماه پیش» از موضوع پرداخت‌های نجومی خبر داشت.


دقیقاً به دلیل همین تناقض‌گویی‌ها و همچنین اذعان به اینکه دولت از حداقل 9 ماه پیش از پرداخت‌های نجومی آگاه بود اما کاری نکرد تا رسانه‌ها افشاگری کردند، موجب ایجاد این سؤال شده که آیا دولت ورای تبلیغات، قصد و انگیزه جدی برای معرفی و مجازات آن دست‌کم 100 تا 300 مدیر متخلف را دارد.


گفتنی است داود محمدی رئیس اصلاح‌طلب کمیسیون اصل 90 مجلس تعداد مدیران دریافت‌کننده حقوق‌های نجومی را 950 نفر عنوان کرده است.

۰ نظر ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۱۲
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

سردار نقدی به سوریه سفر کرد

رییس سازمان بسیج مستضعفین اخیراً به «قنیطره»، در منتهی الیه جنوب غربی سوریه سفر کرده است.
 
به گزارش ایسنا ، سردار نقدی، اخیرا به «قنیطره» در منتهی الیه جنوب غربی سوریه در بلندی های جولان و مرز سرزمین های اشغالی، سفر کرده است.
۰ نظر ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۹
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

از فرشته بالاتر خواهید شد

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) 20 تیر 94 در دیدار با دانشجویان:

 

« در میان فرائض هم از همه مهم‌تر نماز است؛ نماز اوّل وقت، با حضور قلب. حضور قلب یعنی اینکه شما وقتی نماز میخوانید، بدانید دارید با کسی حرف میزنید، مخاطب دارید. توجّه به این داشته باشید. گاهی هم حواس انسان پرت میشود؛ عیبی ندارد، به‌مجرّد اینکه باز حواس انسان جمع شد، همان حالت و احساسِ داشتن مخاطب را در خودش احیاء کند و زنده نگه دارد؛ این حضور قلب است. نماز با حضور قلب، نماز اوّل وقت، حتّی‌المقدور نماز به جماعت، این چیزها را رعایت کنید، شما اعتلای روحی پیدا خواهید کرد، فرشته خواهید شد، از فرشته بالاتر خواهید شد؛ این را شما بدانید. »

۰ نظر ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۵۵
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

وال‌استریت ایرانی

وال‌استریت ایرانی بیخ گوش ما

وال‌استریت نام خیابان معروفی واقع در محله‌ی منهتن نیویورک است که مهم‌ترین شهر اقتصادی دنیا و مرکز راهبری مالی اقتصادی آن نامیده می‌شود؛ چراکه بزرگ‌ترین بورس جهان، یعنی بازار بورس نیویورک، با بیش از هجده تریلیون دلار (ارزش کل بازار) و نیز بسیاری دیگر از مراکز اقتصادی و بورس‌های مشهور، در آن قرار گرفته ‌است. ازهمین‌رو این خیابان به نمادی از اقتصاد سرمایه‌داری آمریکا به‌عنوان بزرگ‌ترین اقتصاد دنیا و به مکان افراد صاحب‌نفوذ اقتصادی در دنیا مبدل شده ‌است.۱ اما واقعیت تلخی که در پشت‌صحنه‌ی عملکرد مالی و نظام سرمایه‌داری حاکم بر ایالات‌متحده وجود دارد، تبعیض‌ها و نابرابری‌های عمیقی است که از پس این نهادهای مالی، برای شهروندان آمریکایی و حتی سایر شهروندان عالم که ارتباطی مستقیم با این نهاد بزرگ مالی دارند، به‌جای مانده است.
 
* بحران وال‌استریت چگونه آغاز شد؟
در سال ۲۰۰۷ که سرچشمه‌ی بحران مالی آمریکا از همین خیابان وال‌استریت و با ترکیدن حباب مسکن و سقوط ارزش اوراق رهنی مبتنی بر آن فوران کرد، به‌تدریج بانک‌ها و مؤسسات مالی آمریکایی که در واقع سهام‌داران اصلی این اوراق بودند، شروع به ورشکستگی کردند و به‌دنبال آن، بحران به بخش واقعی اقتصاد نیز سرایت نمود و بسیاری از خانواده‌ها را وحشت‌زده کرد. در همین زمان، دولت وقت آمریکا به رهبری اوباما، با پشتیبانی ماشین چاپ پول بانک مرکزی آمریکا یا همان «فدرال‌رزرو»، اقدام به تزریق هفت‌صد میلیارد دلار به اقتصاد و بهتر بگوییم به بانک‌های ایالات‌متحده تحت‌عنوان «طرح نجات بانک‌ها» کرد. این‌ها در حالی بود که اساساً بنا بر مبانی سرمایه‌داری، دولت نمی‌بایست در اقتصاد مداخله‌گری می‌کرد، اما این اتفاق در اقتصاد آمریکا به وقوع پیوست تا نشان دهد که مبانی مذکور، در عمل و در جهت منافع اقتصادی اقلیتی خاص، کارکرد خود را از دست می‌دهد و اساساً به ضد خود تبدیل می‌گردد.

در این میان، از سوی دیگر، به‌ناچار دولت می‌بایست این مبلغ هنگفت حمایتی به بانک‌ها را از طریقی تأمین می‌کرد تا بتواند بدهی خود را با بانک مرکزی این کشور تصفیه کند. در اینجا بود که سیاست‌های اصطلاحاً ریاضتی دولت شروع شد؛ سیاست‌هایی همچون کاهش مخارج دولتی، کاهش بیمه و خدمات تأمین اجتماعی، افزایش نرخ مالیاتی، کاهش حقوق و دستمزد، افزایش سن بازنشستگی، تعدیل کارکنان دولتی و مواردی از این دست که تماماً می‌بایست توسط اقشار متوسط و ضعیف جامعه تعهد و انجام می‌شد. در این شرایط، مردم آمریکا جنبشی را تحت‌عنوان جنبش تسخیر وال‌استریت یا همان جنبش معروف به ۹۹ درصد، راه‌اندازی کردند و با تجمع در مقابل مقر بورس نیویورک در خیابان وال‌استریت، اعتراضات گسترده‌ی خود را علیه نظامی که منافع ۹۹ درصد مردم را فدای منافع یک درصد (یعنی همان سرمایه‌داران کلان بانکی) می‌کند، سامان دادند که به‌سرعت به دیگر شهرها و ایالت‌های آمریکا نیز سرایت کرد. هرچند وال‌استریت محل فعالیت‌های بازارهای بزرگ مالی و بورس‌های دنیاست، اما بدان منحصر نمی‌شود. وال‌استریت را می‌توان نمادی از نظام اقتصادی ایالات‌متحده معرفی کرد. در واقع سرمایه‌داری به‌معنای محوریت سرمایه در برابر نیروی کار در اقتصاد، به‌تمامه در این مرکز و در این نماد، قابل مشاهده است.

چندی قبل بود که کتابی تحت‌عنوان «سرمایه در قرن ۲۱» توسط اقتصاددان شهیر فرانسوی، توماس پیکتی، منتشر شد و در آن آینده‌ی نظام سرمایه‌داری از حیث توزیع ثروت و نابرابری در جهان، تبیین و پیش‌بینی شد. پیکتی در این کتاب با یک تحقیق تاریخی نسبتاً مفصل و جامع از قرن هجدهم تاکنون، روند توزیع ثروت را در جوامع عمدتاً سرمایه‌داری و در سایر نقاط دنیا، بررسی کرده و بدین نتیجه رسیده ‌است که نابرابری علل متعددی دارد که بخشی از آن اقتصادی و عمده‌ی آن بسته به سیاست‌های سیاست‌گذاران کشورهاست. اما مهم‌ترین دلیل آن پیشی‌ گرفتن نرخ بازدهی سرمایه از نرخ دستمزد نیروی کار است که سبب شده‌ است منافع حاصل از رشد، که عمدتاً توسط نیروی کار و سرمایه در اقتصاد به‌عنوان دو عامل اصلی تولید ایجاد می‌شود، به‌صورت فزاینده‌ای به نفع سرمایه و به ضرر نیروی کار انسانی و کارگران قرار گیرد.۲ این همان عاملی است که به سرمایه بیش از نیروی کار بها می‌دهد و به نیروی کار تنها به‌عنوان یکی از هزینه‌های تولید می‌نگرد که بایست تا حد امکان هزینه‌ی آن را کاهش داد؛ حال یا از طریق کاهش دستمزد و مزایای او و یا از طریق افزایش ساعات کار یا اخراج او.
 
* پیامدهای وال‌استریت در آمریکا
۱. نارضایتی عمومی و آشوب‌های اجتماعی:
طبق جدیدترین اظهارات در مورد نحوه‌ی توزیع ثروت در آمریکا، برنی سندرز یکی از اعضای حزب دموکرات اذعان داشته است: «حدود ۴۷ میلیون آمریکایی در فقر به سر می‌برند. حدود ۲۸ میلیون نفر بیمه‌ی درمان ندارند و بسیاری دیگر پوشش بیمه‌ای ناکافی دارند. میلیون‌ها نفر با سطح وام دانشجویی ظالمانه‌ای درگیر هستند. شاید برای اولین‌بار در تاریخچه‌ی مدرن است که نسل جوان‌تر ما، در مقایسه با والدینشان، سطح استاندارد زندگی پایین‌تری دارند.»۳ همچنین طبق گزارش روزنامه‌ی آمریکایی «هافینگتون‌پست» در سال ۲۰۱۴، علی‌رغم گذشت پنج سال از بهبود اقتصادی در آمریکا، فقر در این کشور بالاست. بیشتر از ۴۵ میلیون آمریکایی یا ۱۴.۵ درصد از کل آمریکایی‌ها زیر خط فقر به سر می‌برند.۴

۳. نابرابری‌های گسترده در درآمد و ثروت: 
آکسفام که به‌عنوان یک کنفدراسیون بین‌المللی معتبر در زمینه‌ی مبارزه با فقر و نابرابری شناخته می‌شود، در آخرین گزارش خود در تاریخ ۱۸ ژانویه‌ی ۲۰۱۶ پیرامون نابرابری در جهان با عنوان «اقتصادی برای یک درصد»، بیان می‌کند که چرا و چگونه این شکاف ایجاد شده‌ است. همچنین شواهد جدید و تکان‌دهنده‌ای را از این بحران نابرابریِ خارج از کنترل، تنظیم و ارائه می‌نماید. این گزارش چنین آغاز می‌شود که «بحران نابرابری جهانی در حال رسیدن به نقاط بی‌نهایت جدید خویش است. یک درصد ثروتمند هم‌اکنون دارای ثروتی بیش از بقیه‌ی جهان است. قدرت و امتیاز استفاده می‌شود تا نظام اقتصادی را به‌سمت افزایش شکاف بین ثروتمندترین و سایر افراد منحرف سازد. یک شبکه‌ی جهانی از بهشت‌های مالیاتی بزرگ، ثروتمندترین افراد را قادر می‌سازد تا ۷.۶ تریلیون دلار را پنهان نمایند. تازمانی‌که بحران نابرابری حل نشود، مبارزه با فقر کامیاب نخواهد بود.»۵

۴. محوریت سرمایه در اقتصاد و به محاق‌رفتن قشر کارگری: 
یکی از روندهای مهم که تمرکز شدید ثروت‌ها و درآمدها را برجسته می‌سازد، بازدهی فزاینده‌ی سرمایه نسبت به نیروی کار است. دستمزد کارگران به سختی در طول سال افزایش می‌یابد اما مالکان سرمایه شاهد رشد پیوسته‌ی فزاینده‌ی خویش در طول زمان هستند (از طریق پرداخت‌های بهره‌ای، سود سهام یا سودهای انباشته). این بدین معناست که منافع حاصل از رشد اقتصادی، تنها نصیب یک درصد بالای ثروتمند می‌شود. تفاوت هنگفت افزایش‌ها در دستمزد کارگران معمولی و مدیران عامل شرکت‌ها به‌طوری که مدیران عامل شرکت‌های ارشد ایالات متحده شاهد افزایش حقوق خود به بیش از نصف (با ۵۴.۳٪) از سال ۲۰۰۹ بوده‌اند، در حالی‌که دستمزد کارگران عادی به سختی تکان می‌خورد.۶

۵. وقوع بحران‌های مالی:
 این اولین بار نیست که وال‌استریت مرکز و منشأ بحران مالی آن هم در ابعاد جهانی است بلکه رکود دهه‌ی سی آمریکا که به رکود بزرگ معروف است نیز از سقوط بورس‌های آمریکا شروع شد.۷بی‌تردید آخرین بار هم نخواهد بود که این بحران اتفاق می‌افتد. اساسا بحران‌های این‌چنینی در ذات نظام سرمایه‌داری نهفته است. برخی صاحب‌نظران معتقدند وقوع بحران مالی در وال‌استریت در سال ۲۰۰۸، فضای مناسبی فراهم کرده است که بتوان نظام اقتصاد سرمایه‌داری را با توجه به مبانی و اهداف آن و نه صرفا با چرخش در سازوکارها و روابط اجزای آن نظام، تجزیه‌ و تحلیل کرد و به این نکته توجه نمود که الگوهای رشد و توسعه‌ای که مبتنی بر مبانی این نظام باشد، به همین بحران‌هایی ختم می‌شود که در خلال دو دهه‌ی اخیر، چند مورد جدی آن را دیده‌ایم که قربانیان زیادی گرفته و ضربه‌های اساسی به خانوارهای محروم و متوسط و بنگاه‌های اقتصادی وارد کرده‌ است.۸


۶. شکل‌گیری طبقه‌ی مرفه و پیامدهای سبک زندگی آنان:
شاید یکی از مهم‌ترین پیامدهای وال‌استریت را بتوان تقویت یک طبقه‌ی مرفه ثروتمند در جامعه امریکا دانست که به عنوان یک اقلیت یک درصدی در حال جهت‌دهی سبک زندگی خاصی در میان جامعه امریکاست و ارزش‌های خود را به طرق مختلف از جمله رسانه‌ها، مد و غیره بر آنان به‌صورت غیرمستقیم تحمیل می‌نماید؛ ارزش‌هایی نظیر مال‌اندوزی، مصرف‌گرایی، تجمل‌گرایی، اتلاف متظاهرانه و امثالهم.
 
* وال‌استریت ایرانی بیخ گوش ما
جدای از پیامدهای اقتصادی و مالی وال‌استریت آمریکایی که به‌راحتی می‌تواند با تبعیت کورکورانه از نسخه‌های غربی نظیر بازار آزاد، سرمایه‌گذاری‌های خارجی و خصوصی‌سازی‌های بی‌ضابطه، همان شکاف در درآمدها و ثروت‌ها را در قالب فیش‌های حقوقی نجومی و دست‌اندازی‌ به بیت‌المال و منابع عمومی کشور، قراردادهای اقتصادی بین‌المللیِ مخل امنیت و تولید داخلی و عدم استفاده از ظرفیت‌های درونی و امثالهم برای اقتصاد ما رقم بزند، همچنین باید مراقب و ملتفت پیامدهای فرهنگی، اعتقادی، اجتماعی و البته سیاسی آن نیز بود. در واقع پدیده‌ی فیش‌های نجومی و شکاف عمیق نابرابری در حقوق و دستمزد و نیز ثروت و دارایی بین دهک بالا و پایین، و پیامدهای آن نظیر «مستی اشرافی‌گری» از یک‌سو و فقر و محرومیت طبقاتی از مردم از سویی دیگر، زنگ هشدارهایی است که از تغییر سبک زندگی برخی از طبقات جامعه‌ی ایران خبر می‌دهد. در چنین شرایطی است که این اقلیت مرفه، برای حفظ وضعیت موجود خویش، نسخه‌های آمریکایی و مدل‌های وابستگی را برای رشد و توسعه‌ی اقتصادی ایران تجویز می‌نمایند؛ نسخه‌هایی که هضم‌شدن در اقتصاد جهانی یا به تعبیری نظام سرمایه‌داری آمریکا را راه علاج مشکلات اقتصادی کشور می‌داند. بنابراین وال‌استریت ایرانی از روابط اقتصادی شروع می‌شود اما یقینا هم ریشه‌های فرهنگی دارد و هم پیامدهای فرهنگی به دنبالش می‌آید. وال‌استریت ایرانی بیخ گوش ماست اگر مراقب نباشیم.
 
پی‌نوشت‌ها:
۱. برگرفته از دانشنامه‌ی آزاد ویکی‌پدیا، به نشانی https://en.wikipedia.org/wiki/Wall_Street
۲. اقتباس از صفحات ۷۲-۷۹ کتاب «سرمایه در قرن ۲۱»، ترجمه‌ی اصلان قودجانی، انتشارات نقد فرهنگ، ۱۳۹۳.
۳. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=۱۳۹۵۰۴۰۹۰۰۱۲۱۳ (۹/۴/۱۳۹۵)
۴. http://www.huffingtonpost.com/۲۰۱۴/۰۹/۱۶/poverty-household-income_n_۵۸۲۸۹۷۴.html
۵.https://www.oxfam.org/sites/www.oxfam.org/files/file_attachments/bp۲۱۰-economy-one-percent-tax-havens-۱۸۰۱۱۶-summ-en_۰.pdf
۶. همان
۷. درخشان، مسعود، ماهیت و علل بحران مالی ‌۲۰۰۸ و تأثیر آن بر اقتصاد ایران، پژوهشکده‌ی تحقیقات استراتژیک، ۱۳۸۷، ص۴۲.
۸. همان، ص۱۵۰.

۰ نظر ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۰۲:۱۶
حسن حیدری
اشغال فلسطین از سوی انگلیس که از سال ۱۹۱۸ شروع شده بود با تصویب جامعه ملل شکل رسمی به خود گرفت و ۳۰ سال به طول انجامید و طی چهار مرحله به ایجاد رژیم صهیونیستی منتهی شد.
اشغال فلسطین از سوی انگلیس که از سال ۱۹۱۸ شروع شده بود با تصویب جامعه ملل شکل رسمی به خود گرفت و ۳۰ سال به طول انجامید و طی چهار مرحله به ایجاد رژیم صهیونیستی منتهی شد.

به گزارش  تسنیم، نظام قیمومیت انگلستان بر فلسطین رسما در سال 1920 در کنفرانس سان رمو در ایتالیا وضع شد و سازمان ملل متحد در سال 1922 آن را به رسمیت شناخت. اما سلطه انگلیس بر فلسطین از سال 1918 با ورود نیروهای انگلیس به این سرزمین آغاز شده بود.

 

سیستم قیمومت بر کشورهای عرب جدا شده از امپراطوری عثمانی در کنفرانس سن ریمو مشخص شد. اما شرایط قیمومیت در این کنفرانس مشخص نشد. بحث و مذاکرات میان قدرت‌های بزرگ تا سال 1922 بر سر شرایط قیمومت ادامه داشت، تا سرانجام متن پیشنهادی این قدرتها با مشورت ایالات متحده آمریکا سرانجام توسط شورای جامعه ملل در 24 جولای 1922 تصویب شد و از سپتامبر 1923 به مرحله اجرا درآمد. سند قیمومت روی هم رفته 28 ماده داشت و طرح اعلامیه بالفور در مقدمه آن مورد تأیید قرار گرفته بود.

 

 

کنفرانس «سان‌ریمو»

 

 

دولت بریتانیا برای اجرای (اعلامیه بالفور) که با صدور آن در سال 1917 وعده موطن ملی به صهیونیست‌ها داده بود طی سی سال قمومیت بر فلسطین چهار مرحله متفاوت را گذراند و در طی این چهارمرحله که هرکدام حدود یک دهه از قیمومیت را دربر داشت زمینه لازم را برای اجرای طرح اعلامیه بالفور فراهم کرد تا اینکه در سال 1948 موفق به تأسیس رژیم صهیونیستی شد.

 

30 سال قیمومت انگلستان بر فلسطین

نیمه دوم قرن نوزدهم م. دوران کشمکش سه قدرت اصلی اروپا (انگلستان، فرانسه، آلمان) بر سر کسب مستعمرات و منافع اقتصادی بیشتر در خارج از اروپا بود. آنان قدرت نظامی عثمانی در خاورمیانه کنونی و شمال آفریقا و بخشی‌هایی از اروپا را سد منافع خود در مناطق استعمار شده می‌دانستند. به همین جهت برای درهم شکستن قدرت آن کوشش بیشتری به خرج می‌دادند و بسیاری از مناطق تحت نفوذ امپراطوری عثمانی در اروپا را تحریک به جدایی از این کشور کردند.

 

انگستان با اشغال مصر، الجزایر و مرکش توانست قدرت این امپراطوری را به طورچشمگیری کاهش دهد. یکی دیگر از اقداماتی که قدرت‌های اروپایی بخصوص انگلستان برای درهم شکستن امپراطوری عثمانی انجام دادند طرح بازگرداندن یهودیان به فلسطین و استقرار آنان در این منطقه از قدرت امپراطوری بود و به همین منظور به تشویق یهودیان برای مهاجرت به فلسطین پرداختند و در همین زمان به کمک دیگر دول قدرتمند اروپا جنبشی به نام صهیونیسم را به تدریج وارد صحنه سیاسی اروپا کرد.

 

شروع جنگ جهانی اول و حمایت امپراطوری عثمانی از دول محور علیه متفقین تلاش بریتانیا و دیگر دول متفق را برای درهم شکستن و تجزیه امپراطوری عثمانی وارد مرحله جدیدتری کرد، انگلستان که نیروی اصلی برای درهم شکستن قدرت عثمانی بود نقشه تجزیه امپراطوری را طوری طراحی کرد که بتواند پس از پایان جنگ منافع استراتژیک خود در خاورمیانه و خلیج فارس و شبه قاره هند را حفظ کند.

 

از اینرو نخست به طرف ناسیونالیست‌های ناراضی عرب روی آورد و طی مذاکرات طولانی با آنان، وعده ایجاد حکومت واحد عربی درصورت سقوط امپراطوری عثمانی داد و در این میان توانست شریف حسین و پسرش فصیل را به سوی خود جلب کند. از سوی دیگر طی یک مذاکره محرمانه که بعداً به توافق سایکس – پیکو مشهور شد، طرح تجزیه امپراطوری و تقسیم آن بین فرانسه و انگلیس ریخته شد.

 

مذاکره با صهیونیست‌ها و  «اعلامیه بالفور» برای تشکیل دولت یهودی 

در همین زمان انگلیس روش سومی را نیز برای تجزیه در پیش گرفته بود و آن مذاکره با صهیونیست‌ها بود؛ چرا که در این مرحله انگلستان به حمایت ملی و معنوی یهودیان جهان نیز داشت و از طرف دیگر با نزدیک شدن به صهیونیست‌ها می‌توانست جای پای مطمئنی درجوار کانال به دست آورد. حاصل مذاکرات انگلستان با صهیونیست‌ها درطی سه سال از جنگ جهانی اول صدور اعلامیه بالفور در سال 1917 م. بود که در آن وعده موطن ملی یهود به صهیونیست‌ها داده شده بود.

 

در واقع صدور اعلامیه بالفور سرآغاز قیمومت انگلستان بر فلسطین بود. این اعلامیه فلسطین را از منطقه و محدوده مرزهای حکومت آینده شریف حسین که قبلا متفقین وعده دروغین آن را به وی داده بودند، حذف کرده و به صهیونیست‌ها می‌داد. این اعلامیه حتی توانست توافق سایکس – پیکو را نیز دور بزند؛ زیرا بر اساس توافق سایکس- پیکو فلسطین و اماکن مقدس آن تحت نظر یک رژیم بین الملی قرار می‌گرفت. اما با این عمل، انگلستان تعهدات خود را نیز در قبال فرانسه نادیده گرفت و جهت حفظ منافع خود در منقطه فلسطین را پیشکش صهیونیست‌ها کرد.

 

حضور صهیونیست‌ها در کنفرانس صلح پاریس بعد از جنگ جهانی اول

جنگ جهانی به پایان رسید، انگلستان از یک طرف باید به وعده‌اش به صهیونیست‌ها جامه عمل می‌پوشاند و از طرف دیگر به کمک متحدانش سرنوشت غنایم (سرزمین‌های متصرف شده عثمانی توسط متفقین) جنگی را مشخص کنند، بدین منظور پیروزمندان میدان قرار بر آن گذاشتند که در کنفرانس صلح پاریس که در آغاز سال 1919 برگزار می‌شد سرنوشت سرزمین‌های تصرف شده را مشخص کنند. اعراب و صهیونیست‌ها به این کنفرانس دعوت شدند تا درباره آینده خود نظریاتی را ارائه دهند. دعوت صیهونیست‌ها به این کنفرانس که صاحب هیچ سرزمینی نبودن چه منظوری داشت؟ آنان بدون پشتوانه خاصی جرات کرده بودند در این کنفرانس شرکت کنند و درباره چیزی که نداشته‌اند و ندارند حرف بزنند؟ مسلما آنان جز با حمایت دولت بریتانیا به این کنفرانس راه نیافته بودند.

 

 

پیشنهاد صهیونیست‌ها برای قیمومیت انگلیس بر فلسطین

 

 

صهیونیست‌ها در 27 فوریه 1919 طرح خود درباره سرزمین (بدون سند) خویش به شورای عالی پاریس ارائه دادند که در این طرح آنان انگلستان را به عنوان قیم آینده فلسطین پیشنهاد کرده بودند. پیشنهاد انگلستان به عنوان قیم فلسطین توسط گروهی که حتی صاحب یک وجب از خاک سرزمین فلسطین نبودند چیزی جز نشانه تبانی قبلی میان صهیونیست‌ها و رهبران انگستان نبود.

فرانسه و انگلستان نتوانستد درمورد سرنوشت کشورهای عربی جدا شده از امپراطوری عثمانی در کنفرانس صلح پاریس و همچنین در اجلاس محرمانه چهار قدرت بزرگ «آمریکا، فرانسه، انگلستان و ایتالیا» (20مارس 1919) به توافقی برسند. بنابرین تصمیم نهایی در این مورد به کنفرانس دیگری سپرده شد. این کنفرانس در 24 آوریل 1920 در سن ریمو تشکیل شد و سیستم قیمومیت را که از ابداعات ویلسون و رهبران روسیه بعد از جنگ جهانی اول بود برای کشورهای عرب تنظیم کردند.

 

شروع قیمومیت انگلستان بر فلسطین با اعلامیه بالفور

در این کنفرانس به دنبال توافق شرکت کنندگان حاضر، انگلستان به عنوان قیم فلسطین معرفی شد. بعد از آن شورای جامعه ملل در 24 ژوئیه 1922 قیمومیت انگلستان را به تصویب رساند و از سپتامبر 1923 به مرحله اجرا درآمد. اما سلطه واقعی انگلستان بر فلسطین با انتشار اعلامیه بالفور در سال 1917 و با ورود نیروهای انگلستان به بیت المقدس در همان سال آغاز شد و حدود سی سال قیمومت بریتانیا بر فلسطین به طول انجامید.

 

این سی سال حکومت بریتانیا بر فلسطین را می‌توان به چهار مرحله مشخص تقسیم بندی کرد. مرحله نخست از 1918 تا 1929 به طول انجامید. در این 10 سال نظام قیمومت، اوضاع فلسطین را تحت کتنرل خود داشت و طی آن حادثه مهمی که سیاست انگلستان در فلسطین را با خطر روبر کند، رخ نداد. از آنجایی که هدف حکومت قیمومیت بریتانیا در فلسطین فراهم کردن زمینه اجرای اعلامیه بالفور و تبدیل فلسطین به موطن ملی یهودیان بود. حکومت قیمومت در طول این چهارمرحله برای رسیدن به هدف مذکور، پنج سیاست عمده را درپیش گرفت:

 

1 ـ تشویق مهاجرت یهودیان به فلسطین

2ـ  تسهیل فروش زمین‌های اعراب به یهودیان

3  ـ  ایجاد سازمانهای اجتماعی و اقتصادی یهودیان در فلسطین و جلوگیری از اقدام متقابل اعراب در برابر این سازمان‌ها

4  ـ  آموزش نظامی یهودیان توسط افسران انگلیسی

5 ـ  تشویق سرمایه گذاری به نفع صهیونیست‌ها در فلسطین از سوی سرمایه داران آمریکایی و انگلیسی

 

 

تشویق مهاجرت یهودیان به فلسطین

لوید جرج، نخست وزیر وقت انگلستان پس از صدور اعلامیه بالفور اعلام کرد که یهودیان باید در فلسطین به اکثریت برسند تا بتوانند یک جامعه مشترک المنافع یهود (خواسته صهیونیست‌ها) تشکیل دهند. بدین خاطر مهاجرت‌های زیادی و هرنوع تلاش برای به حداکثر رساندن جمعیت یهود از سوی مقامات قیمومت تشویق می‌شد. تشویق مهاجرت یهود و تسهیل آن از سوی انگلستان حتی درطول سال‌های جنگ اول جهانی نیز جریان داشت.

 

در فاصله بین سال‌های 1905 تا 1914 تعداد یهودیان فلسطین به چند هزار بیشتر نمی‌رسید. از زمان جنگ تا پایان آن 59 مستعمره یهودی نشین با حدود 20 هزار جمعیت در فلسطین ایجاد شد، درفاصله سال‌های 1919تا 1923 تعداد یهودیان به 35000 و از 1924تا 1931 به بیش از 180000 بالغ می شد.

 

این تعداد در دوره دوم و سوم قیمومت گسترش روز افزون به خود گرفت. در فاصله سالهای 1932تا 1938م. تعداد 217000 صهیونیستی که بیشتر از لهستان و اروپای مرکزی بوند به فلسطین مهاجرت داده شدند. تا قبل از جنگ جهانی دوم تعداد یهودیان به 250000 رسید. درجریان جنگ دوم که آمدن مهاجرین آزاد بود ومحدویتی نسبت به آن اعمال نمی‌شد، جمعیت صهیونیست‌ها به 600000 نفر افزایش یافت.

 

تسهیل فروش زمین‌های اعراب به یهودیان

تشویق و تسهیل فروش زمین اعراب به یهودیان نیز با همکاری زمینداران عرب خارج از کشور در طول این سال‌ها ادامه یافت و زمین‌های بسیاری از اعراب به آژانس یهود و کمپانی‌های سرمایه داری صهیونیستی فروخته شد. در فاصله سال‌های میان 1914 تا1922 بیش از 1014000 هکتار زمین اعراب توسط صهیونیست‌ها خریداری شد و در طول سال‌های بعد، این سیاست با شدت بیشتری دنبال گردید؛ ولی در نهایت مساحت کل زمین های خریداری شده تنها 6.8 درصد از کل مساحتی است که رژیم صهیونیستی اشغال کرده است.

 

ایجاد سازمان‌های اجتماعی و اقتصادی یهودیان در فلسطین

در طول سال‌های دوره نخست قیمومت، سازمان‌های سیاسی – اجتماعی یهود در فلسطین با حمایت کامل بریتانیا قوام گرفتند. ولی اعراب در مقابل از دست زدن به چنین اقدامی محروم بودند. نه تنها سازمان جهانی صهیوینست به عنوان نماینده آژانس یهود به رسمیت شناخته شد بلکه در راه تشکیل مؤسسات آموزشی مخصوص یهودیان و نیز نهادهای مالی وسرمایه گذاری تسهیلاتی نیز به عمل آمد.

 

انگلستان با کمک سرمایه داران خارجی به ویژه صهیونیست‌ها نقش عمده‌ای در تضعیف و نابودی صنایع عرب و صنایع سنتی فلسطین داشت. آنها به تدریج در طول سال‌های قیمومت نسبت به نابودی صنایع و حرفه‌های عرب و تقویت صنایع یهود و بیگانه در فلسطین اقدام کردند.

 

آموزش نظامی یهودیان توسط افسران انگلیسی

مسلح شدن صیهونیست‌ها عملا درطی سال‌های جنگ جهانی اول آغاز شد، اما در دوران قیمومت آموزش رسمی صهیونیست‌ها درمراکز نظامی بریتانیا آغاز شده بود. درسال 1918 هاگانا ارتش مخصوص یهودیان با حمایت کامل بریتانیا تأسیس شد و به صورت بازوی نظامی سازمان جهانی صهیونیست، از مستعمره‌های یهودی در برابر مقاومت اعراب دفاع می‌کرد. در پایان دومین دوره قیمومت یعنی در 1939 پالماخ متشکل از 30000 نیروی جنگی تآسیس شد. بعلاوه بریتانیا در برابر گروه‌های تروریستی یهود نظیر ایرگون و اشترن هیچگونه مخالفتی ازخود نشان نمی‌داد. درحالی که با هر گونه گروه کوچک مسلح عرب به شدت و خشونت رفتار می‌کرد.

 

 

تشکیلات نظامی «هاگانا»

 

 

قدرت گروههای مسلح صهیونیست به حدی رسیده بود که« کمیسیون سلطنتی پیل در اواسط دهه 1930 جامعه مستعمره نشین صهیونیستی را دولتی در دولت قیمومت توصیف کرد».

 

تقویت بنیه اقتصادی صهیونیست‌ها و تضعیف اقتصاد فلسطین

یکی از اقدامات عمده که انگلستان در دوره قیمومت انجام داد؛ تضعیف بنیه اقتصادی و مالی اعراب فلسطینی و به کنترل درآوردن اقتصاد فلسطین در راستای اهداف خود و تقویت بینه اقتصادی صهیونیستها در فلسطین بود.

 

در سال‌های حکومت قیمومت بسیاری از سرمایه داران یهودی، انگلیسی و آمریکایی برای مهاجرت به فلسطین تشویق شدند و تکنولوژی صنعتی آمریکا و انگلستان برای حمایت از صهیونیست‌ها به فلسطین رسید و صنایع و کشاورزی صیهوینست‌ها را متحول کرد. بر خلاف دعوی صیهونیست‌ها اکثر مهاجرین صیهونیستی در طول سال‌های قیمومت در زمره کشاورزان و کارگران مهاجر نبودند بلکه به تشویق نظام قیمومت و سازمان جهانی صیهونیست بسیاری از سرمایه داران صهیونیستی از کشورهای اروپایی و آمریکای به فلسطین سرازیر شدند و سرمایه‌های خود را در خدمت صیهونیسم و توسعه مستعمره‌های صیهونیستی صرف کردند.

 

در فاصله سال‌های 41-39 حدود 25050 سرمایه دار دارای سرمایه های بیش از هزار لیره استرلینگ وارد فلسطین شدند. همچنین به تشویق بریتانیا از سال 1919 تا 1936 بیش از 400000000 دلار در فلسطین سرمایه گذاری شد. بانک انگلیسی- فلسطین درطول سالهای قیمومت به بانک رسمی صیهونیستها تبدیل شده بود. درسال 1936 تعداد 5602 کارخانه گوناگون متعلق به یهودیان درفلسطین به فعالیت مشغول بود که 9/10(نه دهم) کل کارخانه های کوچک و بزرگ کشور بود.تعداد نیروهایی که در استخدام صنایع صهیونیستی بودند. از 4750 در سال 22-1921 به 10968 در سال 1929 و سپس به 28616 افزایش یافت.

 

تعیین یک یهودی به عنوان حاکم انگلیس بر فلسطین

در سال 1920 سرهربرت ساموئل شخصیت برجسته صهیونیست و از طرحان اعلامیه بالفور، با حمایت وایزمن به عنوان اولین کمیسر عالی بریتانیا، ریاست حکومت فلسطین را به عهده گرفت. در دستگاه حاکمه انگلستان هیچ کس برای اجرای اعلامیه بالفور فراهم ساختن زمینه‌های تبدیل فلسطین به موطن ملی یهود، مناسبتر از ساموئل نبود. معاون او « سرویندام دیدز» نیز یک صهیونیست بود. دادستان کل حکومت قیمومت نیز که قبلا در «اداره سرزمین اشغال شده دشمن» کار می‌کرد، «نورمن بنتویچ» وکیل و محقق یهودی انگلستان بود که یکی از اعضای نسل جوان صهیونیست‌های انگلستان به شمار می رفت. سرانجام یک تیم کوچک وتوانا از مقامات یهودی –انگلیسی در ادارات مختلف حکومت قیمومت مشغول به کار شدند.

 

دوره دوم قیمومیت انگلستان و آغاز نبرد فلسطینی‌ها

دوره دوم قیمومت انگلستان بر فلسطین از سال 1929 آغاز شد و به مدت ده سال به طول انجامید. شورش‌های گسترده سال 1929 فلسطینیان سر آغاز این دوره حکومت از قیمومیت بریتانیا در فلسطین بود. شکست انگلیسی ها و صیهونیستها در انتخابات شهرداری‌ها درسال 1927 و تبلیغات شدید علیه حاج امین الحسینی رهبر جنبش ملی فلسطین، علاوه بر آن گسترش مهاجرت و انتقال زمین‌های اعراب به صهیونیست‌ها زمینه درگیری‌های 1929 را فراهم ساخت. درگیری در اصل بر سر بخشی از دیواری که به نظر یهودیان محل معبد هیکل سلیمان بود و درحال حاضر هم به عنوان محل معراج حضرت محمد (ص) ازسوی مسلمان عبادت می‌شود، آغاز شد. این دیوار در بین مسلمانان به دیوار براق معروف است و در بین یهودیان به دیوار ندبه شهرت دارد.

 

هنگامی که صهیونیست‌ها قصد داشتند این بخش از دیوار را به تصرف خود درآورند، با واکنش مسلمان روبرو شدند. یهویان با پرده کشی محل مربوط به مسلمانان، باعث تحریک مسلمان شدند. حکومت بریتانیا که احتمال شعله ور شدن خشم مسلمان و بروز درگیرهای جدید را می داد، پرده ها را از محل دیوار ندبه برداشت. اما صهیونیست‌ها در 15 اوت در یکی از اعیاد یهودی با برافراشتن پرچم‌های صهیونیستی به طرف دیوار ندبه به حرکت در آمدند و شعار«دیوار دیوار ماست» را سردادند.

 

تجمع مسلمانان در 16 اوت 1929 به مناسب ولادت رسول اکرم در کنار دیوار ندبه موجب درگیری صهیونیست‌ها و مسلمانان شد که منجر به کشته شدن یک صهیونیستی گردید. این درگیری سرآغاز شورش‌های دیگری درشهرهای بیت المقدس، الخلیل، یافا، بیسان، حیفا و صفد شد که در این درگیرهای خشونت بار که میان اعراب و صهیونیست‌ها رخ داد درمجموع 133 صیهونیست و 116 مسلمان کشته شدند.

 

دوره سوم قیمومیت و گرایش انگلستان به سمت اعراب

دوره سوم قیمومت انگلستان بر فلسطین همزمان با شروع جنگ جهانی آغاز شد و تا 1947 یعنی ارجاع مسئله فلسطین به سازمان ملل ادامه داشت.انگلستان برای حفظ منافع خود در جنگ و جلب حمایت اعراب به تدریج از تقویت صهیونیست‌ها دست کشید و سعی کرد میان دو گروه متخاصم در فلسطین نوعی سازش ایجاد کند. در این دوره صهیونیست‌ها که بی مهری انگلستان را مشاهده کرده بودند بسوی قدرت نو ظهور جهانی یعنی ایالات متحده آمریکا روی آوردند و سیاست‌های جدیدی را با حمایت رئیس جمهور آمریکا و صهیونیست‌های آمریکایی طرح ریزی کردند. جنگ جهانی دوم به تضعیف جنبش اعراب فلسطین کمک کرد؛ زیرا با تبعید رهبران جنبش و مسلح شدن بیش ازحد گروههای نظامی صهیونیست تحت حمایت ایالات متحده، امکان مقابله با آن کمتر شد.

 

سرآغار مرحله سوم قیمومت انگلستان بر فلسطین صدور کتاب سفید 1939 مکدونالد بود. انگلستان در مذاکرات سال 1939 لندن بر آن شد که اعراب فلسطین و نمایندگان برخی کشورهای عربی را دعوت کند و به انجام این کار موفق شد. دولت انگلستان در این زمان بحرانی (نزدیک شدن جنگ جهانی دوم) به حمایت اعراب نیاز داشت. در این کنفرانس راه حل بریتانیا در مورد مسئله فلسطین تأسیس کشور واحد فلسطینی هم پیمان با انگلستان طی یک دوره انتقال 10 ساله بود که به شدت از طرف اعراب و همچنین صهیونیست‌ها رد شد. به دنبال رد این طرح، دولت انگلستان در 17 مه 1939 اصول سیاست خود را درمورد فلسطین به صورت یک کتاب سفید ارائه داد. در این کتاب به تأسیس یک کشور دو ملیتی در عرض 10 سال آینده اشاره شده بود.

 

صهیونیست‌ها به شدت با کتاب سفید مخالفت کردند، زیرا طرح مطالب آن را برابر با لغو وعده بالفور و قیمومت می‌دانستند. با انتشار کتاب سفید درواقع همکاری انگلستان و صهیونیسم به مرحله پایانی خود رسید. اما با این وجود، آنان در جنگ جهانی دوم انگلستان را علیه آلمان همراهی کردند.

 

آخرین مرحله و تشکیل رژیم صهیونیستی

آخرین مرحله قیمومت انگلستان در فلسطین را می توان از نظر زمانی به دو مرحله تقسیم کرد. مرحله اول از می 1946 تا فوریه 1947 که آمریکا و انگلستان درپی راهی قابل قبول پایان بخشیدن به مشکل یهود و اعراب بودند. ولی سرانجام مقامات لندن که خود را ناتوان از اداره اوضاع و ارائه راه حل مناسب می‌دیدند، مسئله فلسطین را به سازمان ملل متحد ارجاع دادند. درمرحله دوم (فوریه 1947 تامه1948)که آخرین کمیسرعالی فلسطین را ترک کرد، انگلستان به طور کلی کنترل اوضاع را ازدست داده بودند و سازمان ملل متحد در پی راه حل مسئله فلسطین می گشت.

 

وخامت اوضاع در سال 1946 و شدت حملات گروه‌های صهیونیست به اهداف بریتانیا به حدی رسید که کابینه به حکومت قیمومت اختیار داد تا به سرکوب گروههای صهیونیست اقدام کند. دفترمرکزی آژانس یهود و دفتر اصلی آن درتل آیو به محاصره وتصرف دولت قیمومت درآمد.کمیسرعالی هدف این اقدامات را سرکوب تروریسم و برقراری نظم توصیف می‌کرد.

 

 

بنگوریون در حال قرائت بیانیه تشکیل رژیم صهیونیستی

 

 

سرانجام در فوریه 1947م. دولت انگلستان اعلام کرد که نیروهایش را از خاک فلسطین خارج خواهد کرد و مسئولیت آینده این کشور را به سازمان ملل خواهد گذاشت. در این رابطه مذاکراتی در سطح بین المللی شروع شد، در29 نوامبر1947م. سازمان ملل قطعنامه 181 «موسوم به قطعنامه تقسیم فلسطین» را با 33 رای موافق دربرابر 13 رای مخالف و یک رای غایب و 10 رای ممتنع در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رساند. مطابق این قطعنامه سرزمین فلسطین به دو کشور عبری و عرب تقسیم می‌شد و55 درصد اراضی آن به رژیم صهیونیستی تعلق گرفت و مقرر شد شهر بیت المقدس به صورت بین المللی اداره شود. ولی سازمان ملل در عمل از اجرای طرح عاجز ماند و انگلستان از نظارت در اجرای آن خودداری کرد و فقط اعلام داشت که نیروهایش را در 15  مه 1948 ازفلسطین تخلیه خواهد کرد. سرانجام در14 مه 1948م. کمیسرعالی انگلستان از فلسطین خارج شد و تخلیه نیروهای انگلستان آغاز گردید و در همان روز، بن گورین در تل آویو تشکیل دولت صهیونیستی را اعلام کرد.

 

نتیجه گیری

انگلستان از نیمه دوم قرن 19 م. که درصدد به دست آوردن مستعمرات بیشتر در خارج از اروپا بود در منطقه خاورمیانه و جوار کانل سوئز، مناطق استراتژیکی به دست آورد و به هر وسیله ممکن ازآنها محافظت می کرد. یکی از روش‌های محافظت از این پایگاه استراتژیک، طرح استقرار یهودیان درفلسطین با ادله های واهی تاریخی و دینی بود. انگلستان به کمک فرانسه جهت حفظ منافع خود در خاورمیانه در فاصله سالهای 1848-1840 مسئله یهودیان را تحت عنوان «مسئله شرق »مطرح کرد تا بدین وسیله بتواند از منافع خود در مدیترانه وکانال سوئز با طرح ایجاد یک کشورصهیونیستی در فلسطین محافظت کند.

 

شروع جنگ جهانی اول درآغاز قرن بیستم م. و قرار گرفتن عثمانی در صف متحدین فرصت مناسبی برای انگلستان جهت درهم شکستن امپراطوری عثمانی به وجود آورد. انگلستان دراین زمان به صهیونیستها نزدیک شد؛ چرا که به حمایت مالی و معنوی آنان نیاز داشت و صهیونیست‌ها نیز دنبال قدرتی می گشتند تا هرچه بیشتر زمینه حضور آنان را در فلسطین فراهم کند. انگلستان درطول سالهای جنگ با صهیونیستها وارد مذاکره شد و حاصل این مذاکره صدور اعلامیه بالفور و وعده موطن ملی یهود به یهودیان از طرف دولت انگلستان شد.

 

صدوراعلامیه بالفور(1917) و ورود نیروهای نظامی انگلستان به فلسطین درهمان سال سرآغاز سلطه انگلستان برفلسطین شد. انگلستان درپایان جنگ جهانی اول به وسیله طرح قیمومت که ا زابداعات گردانندگان جنگ جهانی اول بو،د سلطه خود را بر فلسطین پایدارتر کرد.

 

انگلستان در طول دوره قیمومتیش برفلسطین که حدود سی سال طول کشید با روش‌های و سیاست‌های مختلف زمینه تبدیل فلسطین به موطن صهیونیست‌ها را فراهم کرد. در مرحله نخست که کنترل کامل فلسطن را در دست داشت با تشویق مهاجرین به فلسطین، تسهیل فروش زمین اعراب به صهیونیستها و مسلح کردن آنان وهمچنین ایجاد سازمانهای اجتماعی – اقتصادی صهیونیستی زمینه را هرچه بیشتر برای اجرای اعلامیه بالفور فراهم کرد. درمرحله دوم که با قیام اعراب و فلسطینیان روبر شد با روش دیگری به زمینه سازی اجرای اعلامیه بالفور کمک کرد و آن برگزاری کمیسیون‌ها و کنفرانس‌هایی بود که درهمه آنها بیشترین توجه ازآن صهیونیستها بود، هرچند هر از چند گاهی برای گمراهی اعراب نکاتی درآن کنفرانسها و طرحها به نفع اعراب گنجانده می شد. در پایان انگلستان که زمینه را به طور کامل فراهم کرده بود با کمک آمریکا توانست به وعده خود یعنی اجرای اعلامیه بالفور جامه عمل بپوشاند و مسئله فلسطین را به سازمان ملل ارجاع داد. سازمان ملل نیز که ساخته دست همین قدرتها بود با برگزاری چندین جلسه فرمایشی رأی به تشکیل دولت غاصب اسرائیل داد.

۰ نظر ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۵۹
حسن حیدری