حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید
بایگانی دی ۱۳۹۶ :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا
خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد
خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد
دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی
حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸ «انشاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»
رژیم صهیونیستی با هدف کسب آمادگی بیشتر در برابر عملیاتهای استشهادی فلسطینیها، رزمایشی با تلفات بالا را شبیهسازی کرد.
به گزارش مشرق، رژیم صهیونیستی روز چهارشنبه رزمایش بزرگی با هدف ارتقاء آمادگی در برابر عملیاتهای استشهادی فلسطینیان برگزار کرد.
وزارت بهداشت و سازمان موسوم به «ستاره سرخ داوود» رژیم صهیونیستی با
همکاری ارتش، با شبیهسازی عملیاتهای استشهادی با تلفات بالا، این رزمایش
را برگزار کردند.
به نوشته وبگاه «عروتص شوع» این رزمایش بزرگ، عملیاتی استشهادی را
شبیهسازی کرد که در یک استادیوم ورزشی رخ میدهد و شامل تیراندازی، انفجار
و حمله با چاقو با تلفات زیاد است.
در این عملیات دهها خودرو و پرسنل امدادی و صدها نیروی امنیتی، واکنش نشان دادن به این نوع عملیاتها را تمرین کردند.
این رزمایش پس از آن برگزار شد که تصمیم دونالد ترامپ رئیس جمهوری
آمریکا برای انتقال سفارت این کشور از تلآویو به قدس موجی از نارضایتی و
اعتراض در فلسطین به راه انداخته است.
عضویت
بیش از ۴۰ میلیون ایرانی در شبکه تلگرام را یک فاجعه دانست و گفت: مثلث شکل
گرفته در آشوبهای اخیر، یک ضلع آن مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم بود، یک
ضلع دیگر فضای مجازی و ضلع سوم دشمنان قسم خورده
به گزارش مشرق، سردار
غلامرضا جلالی شب گذششته در همایش فضای مجازی فرصتها و تهدیدها که در
سالن همایشهای مدرسه علمیه دارالشفا برگزار شد، اظهار داشت: اگر امروز به
مدیریت فضای مجازی در کشورمان توجه نکنیم، ایران اسلامی اشغال میشود و
استقلال و حاکمیت کشور را از دست میدهیم.
رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور افزود: با
توجه به پابرجا بودن مشکلات معیشتی مردم و کنترل نکردن فضای مجازی، امکان
تکرار آشوبهای اخیر وجود دارد.
وی با تاکید برلزوم تقویت و توجه به پیام
رسانهای داخلی گفت: امروز ۹۷ درصد از ارتباطات فضای مجازی و بیش از دو سوم
حجم ترافیک اینترنت کشور در اختیار تلگرام قرار گرفته است، در صورتی که
شبکه پیامرسان سروش به خوبی قابل استفاده است و تمامی کاربران و این
امکانات باید در اختیار اینگونه شبکههای مجازی بومی قرار بگیرد.
جلالی ادامه داد: شبکههای اجتماعی فقط یک
پیامرسان نبوده و با ارائه خدمات گسترده، جزئیترین مسائل زندگی انسانها
را تحت تأثیر قرار میدهند.
رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور تصریح کرد:
حجم اطلاعات به دست آمده از مردم توسط فضای مجازی و شبکههای اجتماعی
بسیار وسیع و حجیم است واگر این حجم وسیع از اطلاعات در اختیار دشمن باشد،
به لحاظ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بر ما مسلط میشوند و میتوانند در
برهههای حساس کشور از جمله انتخابات به شدت تأثیرگذار بوده و در موضوعات
گوناگون در جامعه موج آفرینی کنند.
وی عضویت بیش از ۴۰ میلیون ایرانی در شبکه
تلگرام را یک فاجعه دانست و گفت: مثلث شکل گرفته در آشوبهای اخیر، یک ضلع
آن مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم بود، یک ضلع دیگر فضای مجازی و ضلع سوم
دشمنان قسم خورده ایران اسلامی بودند.
جلالی با بیان اینکه باید شبکههای اجتماعی
را بومیسازی کنیم، بیان کرد: ۳۳ هزار شغل در تلگرام ایجاد شده و
بزرگنمایی این آمار مشکلی را از کشور برطرف نمیکند، بدون تردید با وجود
پیشرفتهای عظیم در کشورمان، برای بومی کردن فضای مجازی موانع علمی نداریم و
اگر اراده کنیم انجام خواهد شد.
رئیس سازمان پدافند غیرعامل کشور با اشاره
به برنامهریزی دشمن برای ضربه زدن به کشور با بهرهگیری از فضای مجازی
تصریح کرد: شبکه تلگرم به دنبال بسیج کردن مردم علیه نظام اسلامی، آموزش
آشوبگری و اغتشاش، راه انداختن عملیات روانی سیاه و مخرب علیه نظام،
واگذاری تمام اطلاعات مردم به دشمنان و هدایت جامعه برای براندازی نظام
بود.
رژیم
صهیونیستی از تصمیم خود برای ساخت دیوار جدید در عمق زمین در امتداد مرز
نوار غزه به بهانه مقابله با تونلهای زیر زمینی فلسطینیها، خبر داد.
به گزارش مشرق به
نقل از خبرگزاری فرانسه، رژیم صهیونیستی به بهانه مقابله با تونلهای
زیرزمینی فلسطینیها، از قصد خود برای ساخت دیوار جدید در عمق زمین در
امتداد مرز نوار غزه خبر داد.
این دیوار ۶۵ کیلومتری که قرار است ساخت آن اواسط سال ۲۰۱۹ میلادی پایان
یابد به منظور شناسایی هرگونه کند و کاو و عملیات حفاری تونل ها، به حسگری
های حرکتی مجهز خواهد بود.
یک مقام نظامی صهیونیست اعلام کرد با توجه به نصب و راه اندازی حسگرهای
متحرک روی موانع زیرزمینی به نظر می رسد فلسطینیان نتوانند به ساخت و ساز
این گونه راههای مخفی ادامه دهند.
بنیامین
نتانیاهو در طول سه دوره نخست وزیری خود با ۵ رییس موساد کار کرده است، اما
هیچ کدام مانند کوهن یک «شریک واقعی» برای او نبودند. او شبیه ترین نظر را
به نتانیاهو درباره «خطر ایران» دارد.
سرویس جهان مشرق-"ما چشم و گوش و بیشتر از اینها، حتی در ایران داریم. "
این جمله از سخنرانیای بود که رییس «موسسه اطلاعات و عملیات ویژه» اسراییل یا همان «موساد»، در ۹ ژانویه ۲۰۱۸، چند روز بعد از فرو نشستن اغتشاشات در چند شهر ایران انجام گرفت و توجهات زیادی را به خود جلب کرد.
«یوسی کوهن»، سَرجاسوس رژیم
صهیونیستی و رییس موساد در این سخنرانی که در همایشی در وزارت مالیه این
رژیم ارایه شد، این را هم گفت که "ااغتشاشات اخیر در ایران قرار نیست موجب
سرنگونی رژیم ایران شود. "
او سپس مدعی شد:
"
شهروندان ایران برای وضعیت اقتصادی و انتظارات از حسن روحانی برای بهبود
وضعیت اقتصادی به خیابانها آمدند. انتظارات بزرگ نمی شود(از اغتشاشات)
داشت، با وجود این که من از دیدن یک انقلاب اجتماعی در ایران بسیار خوشحال
خواهم شد. شاید در آینده این اتفاق بیافتد. "
کوهن سپس بلافاصله هشدار داد:
" نیروهای مورد حمایت ایران، با
شتاب و بدون تامل وارد خاورمیانه می شوند تا دیدگاه جمهوری اسلامی از اسلام
را گسترش دهند ...مسلح کردن سازمانهای شیعه در داخل و خارج ایران با
سلاحهای دقیق "دغدغه فزایندهای برای بهروزی کل خاورمیانه است. "
او سپس در سخنانی که با ادعای چند جمله قبلتر خود او که مردم برای دغدغه معیشتی به خیابان آمدند گفت:
" وضع اقتصادی ایران رو به رشد
است و شاخصهای مالی داخلی نشان می داد که پول بیشتری صرف امنیت، اطلاعات و
گسترش(رویکرد) جمهوری اسلامی در خاورمیانه و فراتر از آن شد. "
کوهن سپس نکته مهم دیگری گفت که به توان بالای جمهوری اسلامی برای کنترل آشوب و اغتشاش اشاره داشت:
" در
مقابل هر کسی که بخواهد علیه جمهوری اسلامی طغیان کند، نیروهای عظیمی
خواهند ایستاد. ما جنبش سبز را تجریه کردیم که در همان ۲۰۰۹ مرد و شاهد آن
هستیم. "
***
آن چه نزدیکترین چهره در رژیم
صهیونیستی (به لحاظ رویکرد به جمهوری اسلامی ایران) به بنیامین نتانیاهو
درباره ایران می گوید، اهمیت ویژهای در درک نگرش و بینش دستگاههای
اطلاعاتی رژیم اسراییل نسبت به ایران دارد.
بسیاری از تحلیلگران داخل رژیم
صهیونیستی در زمان انتخاب این چهره به عنوان رییس موساد، بر این نکته انگشت
گذاشتند که درک و موضع مشترک او با نخست وزیر صهیونیستها در مضوع ایران،
عامل اصلی انتخاب او به این سمت از طرف نتانیاهو بوده است.
«یوسف(یوسی) معیر کوهن» (به اختصار «یوسی کوهن»)،
متولد ۱۹۶۱ در منطقه «رهاویا» در اورشلیم (بیت المقدس غربی)، در یک
خانواده یهودی صهیونیست به شدت ارتدوکس به دنیا آمد و رشد کرد. پدرش پیش از
تأسیس رژیم نامشروع صهیونیستی، عضو گروه شبه نظامی «ایرگون» بود که فعالیتهای تروریستی زیادی علیه اعراب و حتی نیروهای انگلیسی (که در آن موقع قیمومیت فلسطین را بر عهده داشت) انجام دادند. ایرگون خشنترین جوخههای ترور و جنایت یهودیان بر ضد اعراب را رهبری میکرد. تحصیلات مقدماتی خود را عمدتا در مدرسه دینی «Ohr Erzion Yeshiva»،
تحت مدیریت حاخام «حییم دروکمن»، حاخام و سیاستمدار صهیونیست افراطی و از
رهبران «حزب مذهبی ملی» گذراند. بعد از خدمت در ارتش اسراییل، در دوره
پیشرفته آموزش اطلاعاتی موساد پذیرفته شد.
در زمان ورود به موساد، تنها
داوطلب مذهبی برای پست «مسؤول پرونده» بود که وظیفه جذب و مدیریت نیرو را
برای ماموریتهای مخفی به عهده داشت. او در جوانی با «کیپاه» (عرقچین سنتی
یهودیان) در محل کارش حاضر می شد. یکی از نکات قابل توجه در کودکی و
نوجوانی او، بچه محلی و همسایگی او با بنیامین نتانیاهو بود. او هم اکنون
هم از دوستان نزدیک خانواده نتانیاهو است و برای همین به شدت مورد اعتماد
نخست وزیر صهیونیستهاست. کوهن دارای ۴ فرزند است که در این میان یکی از
آنها، پسری به نام یوناتان، که در بچگی به فلج اطفال هم مبتلا شده بود،
وارد کار اطلاعاتی شد و مدتی را هم به عنوان افسر در «واحد ۸۲۰۰» (واحد
جاسوسی سیگنال و رمزگشایی) فعالیت کرد.
او ابتدا در بخش جذب و بررسی سوابق داوطلبان عضویت در موساد(بخش گزینش) فعالیت می کرد. بعد به ریاست واحد بسیار مهم و محوری «Tsomet»
رسید که وظیفه فرماندهی عملیات جاسوسی- اطلاعاتی اسراییل را در سرتاسر
دنیا به عهده دارد. ماموریتهایی چون خرابکاری هستهای در ایران، ویروس
استاکس نت و ترور دانشمندان هستهای ایران به این بخش تحت مسؤولیت او نسبت
داده شده است.
او سپس به ریاست دپارتمان جمعآوری اطلاعات فناوری در موساد رسید و بعد معاون «تامیر پاردو»، رییس پیشین موساد شد.
کوهن که به دلیل آراستگی ظاهری و
موهای همیشه شانه کرده در داخل تشکیلات اطلاعاتی به «مدل» معروف است، در
هنگام انتصاب به ریاست موساد در سپتامبر ۲۰۱۵، از سوی بسیاری از کارشناسان
امنیتی رژیم اسراییل یک «انتخاب طبیعی» برای این پست خوانده شد، چرا که او
سابقه بیش از ۳ دههای فعالیت در موساد را دارد و از ابتدای فعالیت حرفهای
خود در این سازمان بوده و کلیه سلسله مراتب آن را طی کرده است.
با این حال، عوامل دیگری هم در
صعود جایگاه او در دوران حکومت نتانیاهو وجود دارد که از آن میان، می توان
به روابط بسیار صمیمی با خانواده نتانیاهو، به ویژه سارا نتانیاهو (همسر
بنیامین) و همچنین ارتباطات عمیق و قدیمی او با حلقه صهیونیستهای افراطی
پرقدرت داخل اسراییل اشاره کرد که نقش اساسی در رشد افراد در تشکیلات
نظامی، اطلاعاتی و امنیتی این رژیم دارند. از دوستان صمیمی او در این حلقه
می توان به «آریه دری»، رهبر حزب ارتدوکس افراطی «شاس» و «مناخیم گِسخید»
(از اقطاب جریانهای افراطی صهیونیست که نفوذ زیادی در دستگاههای اطلاعاتی
رژیم دارد) اشاره کرد.
یوسی کوهن سالها در محله «راموت»
در بیت المقدس غربی زندگی می کرد و همسایه «شای نیزنان»، دادستان کل
اسراییل، و «یورام کوهن»، رییس سازمان شین بت، بود. ولی حدود یک دهه قبل او به همراه خانواده شهر را ترک کرد و به منطقه ای در حومه بیت المقدس غربی به نام «Modi'inm» نقل مکان کرد و اکنون با خانوادهاش در آن جا زندگی می کند.
گزارش مطبوعات صهیونیستی حکایت از
آن دارد که وی در عملیات تروریستی نظیر ترور فتحی شقاقی رهبر جنبش جهاد
اسلامی فلسطین در ۲۶ اکتبر ۱۹۹۵ در جزیره مالت و همچنین ترور ناموفق خالد
مشعل در سال ۱۹۹۷ در عمان پایتخت اردن دست داشته است.
اما
مهمترین عملیات ترور وی در دوران ریاست بر بخش عملیات موساد را میتوان
ترور حاج عماد مغنیه، فرمانده مقاومت اسلامی حزب الله لبنان در ۱۲ فوریه
۲۰۰۸ دانست. از دیگر ترورهای کوهن در دوران ریاست بر این دپارتمان که بسیار
هم از نظر سرویس موساد مهم و جدی ارزیابی میشد، ترور دانشمندان هستهای
ایران است. ترور شهدای هستهای نظیر شهید مسعود علی محمدی (۲۲ دی ۱۳۸۸)،
شهید مجید شهریاری (۸ آذر ۱۳۸۹)، شهید داریوش رضایی نژاد ( ۱ مرداد ۱۳۹۰)
و شهید مصطفی احمدی روشن (۲۱ دی ۱۳۹۰)، همه به دستور مستقیم یوسی کوهن
صورت گرفته است.
کوهن او به انگلیسی، فرانسوی و
عربی مسلط و گویا زمانی دونده ماراتون هم بوده است. کوهن بالاترین جایزه
نیروهای امنیتی و اطلاعاتی اسراییل موسوم به «جایزه امنیت اسراییل» را هم
به دلیل ۳ دهه سابقه جاسوسی و اطلاعاتی دریافت کرده است. اما بسیاری از
کارشناسان داخل اسراییل، مهمترین فاکتور در انتخاب او را هماهنگی و همفکری
نسبتا کامل او با بنیامین نتانیاهو میدانند، کسی که دو سال مشاور امنیت
ملی نتانیاهو بود. فاکتوری که رییس قبلی موساد، تامیر پاردو از آن بیبهره
بود. به گزارش روزنامه هاآرتص، پاردو سال گذشته به نخست وزیر گفت که خطر
درگیری با فلسطینیها از خطر ایران بسیار مهمتر است، حرفی که به مذاق
نتانیاهو خوش نیامد و او را خشمگین کرد. با این حال، پاردو که خود یکی از
مهمترین و برجستهترین چهرههای اطلاعاتی اسراییل است، از انتخاب کوهن
استقبال کرد و آن را به حق دانست.
مهرهی وفادار بیبی
بنیامین نتانیاهو (در اسراییل
معروف به بی بی) در طول ادوار نخست وزیری خود با ۵ رییس موساد کار کرده
است، ولی هیچ کدام مانند کوهن، شریک واقعی او نبودند. بعد از دست کم سه دهه
فعالیت در ردههای مختلف موساد، یوسی کوهن در ۲۰۱۳، بعد از آن که به خاطر
اختلافات با «تامیر پاردو» (رییس وقت موساد) از معاونت
این سازمان کنار رفت، به عنوان مشاور امنیت ملی نخست وزیر از طرف نتانیاهو
برگزیده شد. گفتنی است که اختلاف او با پاردو کاملا با نخست وزیر اسراییل
مشترک بود، چرا که هر دو درباره اولویت داشتن «خطر ایران» برای امنیت
اسراییل با پاردو اختلاف داشتند.
در دور اول نخست وزیر
نتانیاهو(۱۹۹۶-۱۹۹۹) در ابتدا «دنی یاتوم»، رییس موساد بود که خیلی زود
از حزب لیکود جدا شد و به حزب «کار» ایهود باراک پیوست.
بعد «افرائیم هالوِی»، رییس موساد شد که او هم سیاستهای متفاوتی از نتانیاهو در پیش گرفت و بعد به یک منتقد جدی نتانیاهو تبدیل شد.
در دوره دوم نخست وزیری نتانیاهو(۲۰۰۹-۲۰۱۶) هر دو رییس موساد یعنی «معیر داگان»
و تامیر پاردو، اختلافات اساسی با نتانیاهو داشتند، چرا که برخلاف او،
ایران را مهمترین تهدید امنیتی اسراییل نمی دانستند. حتی بسیاری از منابع
اسراییلی، معیر داگان را عامل اصلی کنار گذاشتن طرح بمباران تاسیسات
هستهای ایران در ۲۰۰۹-۲۰۱۰ از سوی دولت نتانیاهو می دانستند.
در دوران اوباما، زمانی که رییس
جمهور آمریکا قصد داشت توافق هستهای با ایران را به سرانجام برساند، به
ارزیابی اطلاعاتی رییس پیشین موساد(پاردو) استناد کرد که ایران را تهدیدی
علیه «حیات اسراییل» ندانسته بود.
در هفته اول آگوست ۲۰۱۷، دفتر
نخست وزیر اسراییل، در اقدامی غیرمعمول، بخشی از گزارش یوسی کوهن به کابینه
امنیتی این رژیم را که مربوط به «تهدید ایران» می شد، فاش کرد.
بر
مبنای این گزارش، کوهن به کابینه امنیتی گفته که ایران سعی دارد خلاء قدرت
را در کشورهای منطقه، که حاصل عقب نشینی داعش است، پر کند و این مهمترین تحول در منطقه غرب آسیاست.
کوهن در این جلسه گفت که" ایران
جاهطلبیهای خود را برای این که یک دولت دارای توان بالقوه ساخت بمب
هستهای باشد، کنار نگذاشته و توافق هستهای با غرب، گرایشهای خصمانه
ایران را قویتر کرده است. "
این ارزیابی یکی از تلاشهای چندوجهی اسراییل برای اقناع دولت ترامپ به کنار گذاشتن توافق هستهای بوده است.
طبق گزارش منتشره در ماه آگوست
امسال، کوهن در راس هیاتی ویژه به واشینگتن رفت تا با مقامات دولت ترامپ
دیدار کند. کوهن در این سفر نارضایتی این رژیم را از طرح کاخ سفید برای
جنگ داخلی سوریه انتقال داد، چرا که به زعم این رژیم، این طرح جلوی
شکلگیری یک «سرپُل» نظامی برای ایران را در نزدیکی مرزهای رژیم صهیونیستی
نمی گیرد. کوهن در سفر نتانیاهو به مسکو و دیدار او با پوتین هم همراه نخست
وزیر رژیم بود.
این چهره اطلاعاتی قدیمی رژیم
اسراییل، حتی پیش از این که به ریاست دستگاه جاسوسی اسراییل برسد، از معدود
چهرهها در این رژیم بود که در موضوع ایران با نخست وزیر همراهی کامل
داشت.
نتانیاهو در سخنانی که در مراسم اعلام انتصاب کوهن ایراد کرد، چنینی گفت:
" از موساد انتظار دارم که به من،
به عنوان نخست وزیر، کمک کنند تا توسعه پیوندهای دیپلماتیک خود را با
جهان، از جمله کشورهای عرب و مسلمان ادامه دهیم. "
به گفته «یوسی آلفر»، افسر سابق
موساد و مشاور امنیتی ایهود باراک در زمان نخست وزیری، معتقد است که این
نوع «دیپلماسی سرّی»، به طور سنتی در حوزه کار موساد است:
" هر
کشور عرب سنّی که مثل ایران خطر دوگانه شبه نظامیان سنی و شبه نظامیان
شیعه را حس می کند، نامزد برقراری این نوع روابط است، اگر اسراییل موفق شود
که این برنامه را پیش ببرد. این قطعا یکی از اهداف استراتژیک نتانیاهو در
منطقه است و شامل تلاش برای دور زدن مطالبات سنتی کشورهای عرب سنّی میانه
رو از اسراییل برای پیشرفت در موضوع فلسطین به عنوان پیششرط روابط با
اسراییل است. "
طرحهای جاسوس کهنهکار در موساد
شاید
مهمترین و بزرگ ترین ایدهای که کوهن از زمان شروع ریاستش در موساد کلید
زده است و اعلام عمومی هم شده، سرمایهگذاری سنگین در «استارت آپها»
در حوزه فناوریهای مورد نیاز موساد به عنوان یک سازمان جاسوسی است ...
یکی از حوزههای اصلی این سرمایهگذاری، بحث «پیام رسان» ها در گوشیهای
هوشمند است که شرکتهای خصوصی فناوری اسراییل با حمایت فنی و مالی موساد در
آنها سرمایه گذاری می کنند.
این طرح، توجهات جهانی زیادی را به خود جلب کرده است و حتی تحسین چهرهای چون دنی یاتوم را در بر داشته که تقریبا با کلیه سیاستهای نتانیاهو مخالف است.
یاتوم در همین زمینه در ۱۰ آگوست ۲۰۱۷ به روزنامه جروزالم پست گفت:
" بودجه فناوریهای کوهن ایده
بسیار خوبی است و سیا هم به نحوی مشابه چنین بودجه بزرگی دارد... د. برخی
از مهمترین فناوریهای سیا حاصل همکاری با غیرنظامیان بیرون مجموعه است. "
گرچه یاتوم متذکر شد که همکاری
موساد با بخش خصوصی امر جدیدی نیست و قبلا هم انجام گرفته است، ولی این را
هم افزود که اختصاص بودجه رسمی به شرکتهای استاتآپی، ایده کوهن بود.
یاتوم گفت:
"
طرح کوهن در دنیای متغیر امروز که در آن عمده فناوریهای کلیدی محصول
فعالیت استارتآپهاست، منطقی است و موساد می خواهد بر این روند تاثیرگذار
باشد. "
او در جواب این سوال که آیا
افزایش فعالیت مشترک با بخش خصوصی و افراد بیرون دستگاه اطلاعاتی که
دسترسیهای فوق محرمانه پیدا می کنند، موجب پدیدار شدن افشاگرانی چون
«ادوارد اسنودن» در موساد نمی شود، گفت: " همین حالا هم خطر اسنودن در
موساد هست. "
" موساد باید هر استارتآپی را که
با ان همکاری می کند، مرتب چک کند، همانند وزارت دفاع اسراییل که شرکای
خصوصی خود را مرتب چک می کند. "
اما بخشی دیگر از فعالیت موساد
تحت ریاست کوهن، همچنان ادامه «عملیات مخفی» این دستگاه به روال سابق است.
شاید در نزدیک به دو سالی که از انتساب کوهن بر ریاست دستگاه جاسوسی
اسراییل می گذرد، مهمترین عملیات ترور آن، کشتن سَرمهندس و طراح اصلی جنبش
حماس، مهندس نخبه تونسی، «محمد الزواری» در ۱۵ دسامبر ۲۰۱۶ بود. او طراح
پهپاد برای گردانهای عزالدین قسام و طراح نوعی زیردریایی اژدرافکن برای
فلسطینیها بود.
الزواری در نزدیکی منزل خود در
تونس ترور شد و عملیات ترور او بسیار حرفهای، بی نقص و بدون به جا گذاشتن
نشانهای از موساد انجام گرفت.
طرح
دیگر کوهن، تمرکز او بر استخدام زنان در موساد است. از زمان تشکیل، دستگاه
جاسوسی اسراییل همواره زنان را در سلسله مراتب خود داشت، اما تفاوت ایده
کوهن را معاون او، «رام بن باراک»، به جروزالم پست چنین توضیح داد که مبنای
آن استخدام زنان برای دورههای کوتاهتر خدمت نسبت به مردان است:
"سخت است که هم جنگنجو باشید و هم
مادر، چرا که ما چیزی به نام نیمه-جنگجو نداریم... م. اگر میانگین خدمت
مردان در موساد را ۱۵ سال در نظر بگیریم، برای زنان این میانگین ۵ سال
خواهد بود تا بتوان تعداد بیشتری از آنها را به استخدام درآورد. "
دنی یاتوم هم در این مورد گفت: " همواره زنان(در موساد) بودهاند، ولی کارهایی هستند که زنان می توانند و مردان نمی توانند. "
که احتمالا منظور این رییس اسبق موساد، فعالیتهایی چون «دام افکنی جنسی» و استفاده از «پرستو» برای تخلیه اطلاعاتی است.
ایران؛ اولویت موسادِ کوهن
در ۲ اکتبر ۲۰۱۷، در مراسمی که
برای تقدیر از موساد و اهدای مدال به ۶ تیم عملیاتی این تشکیلات با حضور
نتانیاهو برگزار شد، یوسی کوهن هشدار داد که ایران از طریق نیروهای نیابتی
در سوریه و لبنان، نزدیکتر از همیشه به مرزهای اسراییل شده است. گرچه او
تاکید کرد که "اسراییل در عمق خاک کشورهای دشمن عملیات می کند. "
او افزود: " ایران همچنان آرمان
خود را درباره دستیابی به توانمندیهای هستهای قابل توجه حفظ کرده است تا
به توانمندیهای هستهای نظامی دست یابد. "
در این مراسم، شش تیم از بخش
جاسوسی، از جانب شخص نتانیاهو تقدیر ویژه شدند. به واسطه حساس بودن عملیات
این ۶ تیم، رسانههای رژیم صهیونیستی چیزی از جزییات فعالیت آنها منتشر
نکردند، لیکن از بخشی از سخنان کوهن در این مراسم، می شد برداشت کرد که
قطعا عملیات دست کم بخشی از این تیمها به ایران مربوط می شده است. رییس
موساد گفت:
" سرویس جاسوسی سالانه صدها و هزاران فعالیت انجام می دهد- برخی از آنها بسیار پیچیده و در عمق خاک دشمنان است. "
این سخنرانی کوهن بسیار غیرمعمول بود، چون او به ندرت در مجامع عمومی درباره عملکرد سازمان خود سخن می گوید.
" سرویس جاسوسی تنها بر اولویتهای ملی، امنیتی و سیاسی متمرکز است. "
بنابراین با رجوع به تاریخ آنچه فهمیده می شود این است که مخالفت نواب
صفوی با مصدق و جبهه ملی نه به دلیل همراهی با جریان سلطنت و محمدرضا
پهلوی در آن سالهاست بلکه نواب صفوی ضمن عدم همراهی با مصدق به صراحت موضع
خود را پیرامون دربار نیز بیان داشته و بارها ثابت کرده زیر بیرق پهلوی نه
تنها حاضر نیست اقدام به راه اندازی و تأسیس یک حزب اسلامی نماید، بلکه
افتخار تولیت آستان قدس رضوی را نیز نمی پذیرد.
یادداشتی به مناسبت سالروز شهادت نواب صفوی؛
فدائیان اسلام، نواب صفوی و روزگار ایران پسابرجام
تیرماه
سال ۱۳۳۰ در حالیکه محمد مصدق رئیس دولت می باشد، نواب صفوی هنگام خروج از
از خانه یکی از اعضای فدائیان اسلام از سوی ماموران آگاهی دستگیر و زندانی
میگردد که دوران حبس وی تا سقوط دولت مصدق به طول می انجامد.
مخالفت
و عدم کنارآمدن نواب صفوی با مصدق و دولت وی باعث می گردد که حتی محمدرضا
پهلوی پس از کودتای ۲۸ مرداد تلاش کند از ظرفیت نواب صفوی جهت بهره برداری و
مقابله با جبهه ملی بهره مند شود و از این اختلاف بتواند بهره برداری
سیاسی نماید؛ بطوریکه با فرستادن امام جمعه سه پیشنهاد به نواب ارائه می
کند؛ وی که صد هزار تومان وجه نقد به همراه داشت تا با قبول پیشنهادات به
نواب بدهد، از نواب می خواهد تا بپذیرد که به عنوان سفیر به یکی از کشورهای
اسلامی اعزام گردد یا منزلی برای وی در نظر گرفته شود و محل جلوسش باشد و
ماهی ده هزار تومان حق سفره به وی پرداخت شود و یا اینکه با همکاری نواب یک
حزب بزرگ اسلامی تشکیل شود و مخارج آن را دربار تامین نماید. که نواب صفوی
ضمن رد این پیشنهادات به امام جمعه می گوید: «خجالت نمیکشی مرا به درگاه
معاویه دعوت میکنی؟» جالب است که پیش از اینها نیز به رهبر فدائیان اسلام
تولیت آستان قدس رضوی پیشنهاد شده بود که با مخالفت وی روبرو می شود.
بنابراین
با رجوع به تاریخ آنچه فهمیده می شود این است که مخالفت نواب صفوی با مصدق
و جبهه ملی نه به دلیل همراهی با جریان سلطنت و محمدرضا پهلوی در آن
سالهاست بلکه نواب صفوی ضمن عدم همراهی با مصدق به صراحت موضع خود را
پیرامون دربار نیز بیان داشته و بارها ثابت کرده زیر بیرق پهلوی نه تنها
حاضر نیست اقدام به راه اندازی و تأسیس یک حزب اسلامی نماید، بلکه افتخار
تولیت آستان قدس رضوی را نیز نمی پذیرد. حال سؤال اساسی اینکه چطور فردی
همچون نواب صفوی در این برهه از تاریخ نمی تواند با مصدق کنار بیاید و دلیل
برخورد جبهه ملی با وی به چه دلیلی است؟
برای پرداختن به این سؤال
مهم و اساسی می بایست یکسال به عقب بازگشت و نگاهی انداخت به کتاب «جامعه و
حکومت اسلامی» به تألیف سیدمجتبی نواب صفوی که در آبان سال ۱۳۲۹به چاپ
رسید. کتابی که در آن روش صحیح حاکمیت از دیدگاه خود را بیان میدارد. وی
معتقد است جز با حرکت ریشهای و تقویت فرهنگ اصیل اسلامی در جامعه با
استکبار جهانی نمیتوان مقابله کرد و تلاش می کند با بهره گیری از نامه
امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر، اصول سیاسی اسلام را با مردم در میان
بگذارد، وی معتقد بود باید در جهت نیل به حکومت اسلامی و استقرار مدینه
قرآنی غدیر گام برداشت و نباید خود را به قالب های نظام مشروطه محدود ساخت؛
و به شاه و همه کسانی که در حکومت مسئولیت دارند هشدار میدهد که در صورت
اجرایی نکردن دستورهای اسلامی به دست فرزندان مقتدر و فداکار اسلام از بین
خواهند رفت.
اینها دقیقاً مهمترین دلیل عدم کنار آمدن جبهه ملی و
فدائیان اسلام با یکدیگر است، در حالی که هر دو جریان در مقابل رژیم پهلوی
تعریف می شدند و تا حدود بسیار زیادی جهت کسب منافع ملی دارای اشتراک نظر
بودند اما یک جریان معتقد بود که این مسیر از طریق دیدگاه های لیبرالیستی
به نتیجه خواهد رسید و یک جریان معتقد به تشکیل حکومت اسلامی با تمام
ابزارهای الزامی آن بود که مطمئناً اجرای حکم و حدود الهی مهمترین دلیل
تشکیل حکومت اسلامی است و با چنین رویکردی، براساس شرایط زمانی و مکانی آن
روزشان است که دست به برخورد سلبی با کسانی می زنند که علیه اسلام و منافع
ملت ایران اقدام می کردند.
داستان ملی شدن صنعت نفت و نقش جبهه ملی و
مصدق در تاریخ به آن پرداخته شده اما آنچه کمتر در خصوص آن سخنی به میان
آمده نقش مهم فدائیان اسلام در رسیدن کشور به این دستاورد است. با نگاهی به
تاریخ می توان دریافت که جدای از حمایت فدائیان اسلام از ورود چهره هایی
همچون آیت الله کاشانی و مصدق به مجلس، می توان اقدامات این گروه اسلامی به
رهبری نواب صفوی را یکی از عاملین اصلی تغییر مسیر سیاسی کشور در آن برهه
که منجر به نخست وزیری مصدق می گردد دانست.
بعد از سال ۱۳۲۷، که جنبش
ملی شدن صنعت نفت به اوج خود رسید و فعالیت گروه های مخالف رژیم علنی شد و
اقلیت موجود در مجلس مانع تصویب قرارداد «گس گلشائیان» گردید، رژیم پهلوی
برای اینکه حتی اقلیت مخالفی نیز وارد مجلس نشود، توسط «هژیر» دست به تقلب
گسترده در انتخابات زده و به بهانه ترور شاه و دست داشتن آیت الله کاشانی
در این ترور، وی را بازداشت و به لبنان تبعید می کنند. فداییان اسلام
«هژیر» را اعدام انقلابی کرده که منجر به نامزد شدن آیت الله کاشانی و مصدق
و ورود دوباره گروه اقلیت به مجلس می شود.
در سال ۱۳۲۹ نیز در
حالیکه رزم آرا، نخست وزیر وقت با ملی شدن صنعت نفت به شدت مخالفت می کرد و
ضمن آنکه معتقد بود که ملت ایران توانایی و لیاقت اداره این صنعت عظیم را
ندارد، به عناوین مختلف در تصویب این قانون در مجلس شورای ملی کارشکنی می
کرد. در روز ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ زمانی که اتومبیل رزم آرا جلوی مسجد شاه توقف
کرد و نخست وزیر جهت شرکت در ختم آیت الله فیض قصد ورود به صحن مسجد را
داشت، خلیل طهماسبی- از اعضای گروه فدائیان اسلام- از پشت سر با شلیلک سه
گلوله او را از پای در می آورد و خود نیز توسط مأموران دستگیر می شود.
قتل
رزم آرا در دل رژیم چنان وحشتی می اندازد که دولت بعدی به نخست وزیری حسین
علاء نتوانست با ملی شدن صنعت نفت مخالفتی نماید و مجبور به استعفا گردید و
مجلس، مصدق را به نخست وزیری انتخاب کرد. آیت الله کاشانی در مصاحبه ای در
رابطه با قتل رزم آرا چنین اظهار نظر کرد: «این عمل (هلاکت رزم آرا) به
نفع ملت ایران بود و آن گلوله و ضربه عالیترین و مفیدترین ضربه ای بود که
به پیکر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد» و در مرداد ۱۳۳۱، نیز ماده
واحده ای به تصویب مجلس رسید که چون خیانت علی رزم آرا بر ملت ایران ثابت
گردیده، قاتل او استاد خلیل طهماسبی به موجب این قانون مورد عفو قرار می
گیرد. بدین ترتیب در ۲۳ آبان همان سال، طهماسبی پس از دو سال و اندی از
زندان آزاد گردید و آیت الله کاشانی او را به عنوان «شمشیر برّان اسلام» و
«مجری اراده و افکار ملت ایران» مورد ستایش قرار داد.
شاید
بد نباشد یکبار دیگر مرور گردد که آخرین اقدام فدائیان اسلام با هدایت
نواب صفوی در واکنش به پیوستن ایران به یک معاهده بین المللی تحت عنوان
پیمان سنتو رخ داد، پیمانی هشت مادهای که تلاش داشت به بهانه مقابله با خط
کمونیسم، جا پای آمریکا را جهت حضور در منطقه خاورمیانه محکم کند و در
واقع با وارد شدن ایران به این پیمان، کشور به پایگاه نظامی آمریکا در
منطقه شناخته خواهد شد. رهبر فدائیان اسلام با انتشار اعلامیهای مخالفت
خویش را ابلاغ کرد و گفت: «مصحلت مسلمین دنیا پیوستن و تمایل به هیچ یک از
دو بلوک نظامی جهان و پیمان های دفاعی نبوده، باید برای حفظ تعادل نیروهای
دنیا و استقرار صلح و امنیت یک اتحادیه دفاعی و نظامی مستقلی تشکیل دهند.»
بدین وسیله نواب آشکارا در مقابل آمریکا و مهرههای دست نشانده آن در داخل
قرار می گیرد و رسماً به آنها اعلان جنگ می دهد و برای ممانعت از امضای این
پیمان اعضای فدائیان اسلام در جهت اعدام انقلابی حسین علاء، نخست وزیر و
طرف ایرانی در انعقاد پیمان سنتو اقداماتی را سازماندهی می کنند که در روز
۲۵ آبان سال ۳۴ همزمان با حضور علاء در مجلس ترحیم مصطفی کاشانی (فرزند
ارشد آیت الله کاشانی) در مسجد شاه، مظفر علی ذوالقدر به وی حمله برده و
بعد از شلیک تیری، ضمن آنکه علاء را مورد جراحت قرار می دهد به دست مأموران
دستگیر می شود که این اقدام منجر به دستگیری نواب صفوی و تعدادی دیگر از
اعضای فدائیان اسلام در اول آذرماه می گردد و در ۲۷ دی ماه ۱۳۳۴، سیدمجتبی
نواب صفوی و به همراه سه تن از اعضای فدائیان اسلام (سیدمحمد واحدی، مظفر
علی ذوالقدر و خلیل طهماسبی) مطابق با سالگرد شهادت صدیقه طاهره حضرت فاطمه
زهرا سلام الله علیها و در حالی که نواب صفوی طی سخنانی- به اعتقاد
نگارنده برای تاریخ- بیان می دارد: «فریب این مقامات ظاهری را نخورید و
بدانید که قیامت بسیار نزدیک است.»، به خیل شهدا میپیوندند.
اما
با گذشت شصت سال از آن روز، هنوز آنچه محل بروز اختلاف در کشور در سال های
اخیر و خصوصاً در شرایط ایران پسابرجام خواهد بود، دقیقاً دو نگاه متفاوت
به حکومت و قدرت سیاسی در کشور است، دو جریانی که یکی معتقد است با کسب
قدرت سیاسی در کشور و پس از پیروزی انقلاب اسلامی می بایست کشور را به هر
قیمت ممکن اداره کرد و در این راه امروزه روز بهترین الگو، مدل لیبرالیستی،
پیوستن به دهکده جهانی و همسویی با آمریکاست که این دقیقاً همان مسیری است
که جبهه ملی به رهبری مصدق تلاش داشتند صورت دهند و جریانی دیگر به حکومت
اسلامی و کسب منافع ملت ایران در چارچوب پایبندی به ظرفیت درون و عدم
همراهی و پیوستن به بلوک شرق و غرب است که همان مسیر و خطی است که مجاهدانی
همچون فدائیان اسلام و نواب صفوی طی کردند.
باید از نواب صفوی و
فدائیان اسلام این روزها بیشتر سخن گفت. نوابی که از همان دوران جوانی نمی
تواند آقایی اجنبی بر این کشور را تحمل کند و در حالیکه برای کار در شرکت
نفت به آبادان می رود و در آنجا یکی از متخصصین انگلیسی به یکی از کارگرها
سیلی می زند و نواب آنچنان برانگیخته می شود و کار را تعطیل می کند که آن
متخصص انگلیسی می آید و عذرخواهی می کند، ولی نواب به کمتر از قصاص آن
انگلیسی قانع نمی شود.
باید
برای آنانی که خطشان همان خط غرب گرایی و بستن با کدخداست و می خواهند
برجام را پلی برای آن مقصود قرار دهند، این روزها نامه نواب به مصدق را -
که در دوران اوج غرور و قدرت وی نگاشته شده- مجدداً خواند که چطور در نامه
ای دلسوزانه در حالیکه وی را به جرم شکستن شیشه یک مشروب فروشی به زندان
انداخته اند، دلسوزانه از سقوط دولت با خبر و به وی جهت اجرای احکام الهی
هشدار می دهد و می نویسد: «هو العزیز آقای دکتر محمد مصدق نخست وزیر پس از
سلام، شما و مملکت در سخت ترین سراشیب سقوط قرار گرفته اید. چنانچه احساس
کرده و معتقد شده باشید که نجاتبخش شما و مملکت، اجرای برنامه مقدس پیغمبر
اکرم صلی الله علیه وآله می باشد و پس از تمام جریانات گذشته آماده اجرای
احکام مقدس اسلام باشید، قول می دهم که شما و مملکت را به یاری خدای توانا و
به برکت اجرای احکام و تعالیم عالیه اسلام از هر بدبختی و سقوط و فسادی
حفظ نموده، به منتهای عزت و سعادت معنوی و اقتصادی برسانم.» ۸ شوال المکرم
۱۳۷۲ ه.ق ۳۰ خردادماه ۱۳۳۲ ه.ش
نایبرئیس اول کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی جزئیاتی از تخلف در مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت را تشریح کرد.
به گزارش رجانیوز به نقل از تسنیم؛
هدایتالله خادمی نایبرئیس اول کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی با اشاره
به تخلف و سوء استفاده مالی یکی از کارکنان مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت،
گفت: این فرد پس از مشخص شدن تخلف و سوء استفاده مالی به یکی از کشورهای
همسایه و از آنجا به کانادا رفته است.
وی
با بیان اینکه مشخص شده که 15 میلیون دلار بهعلاوه 60 میلیارد تومان در
حساب اکتشاف وجود ندارد، افزود: چکهای مربوط به مدیریت اکتشاف برای وصول
به بانک ارجاع میشده که مسئولان بانک به مسئولان مدیریت اکتشاف اعلام
میکنند که بهدلیل نبود منابع حسابهای مدیریت اکتشاف مسدود میشود.
نایبرئیس
کمیسیون انرژی مجلس ادامه داد: پس از مطلع شدن مسئولان مدیریت اکتشاف از
این موضوع، بهسراغ حسابرس مدیریت اکتشاف رفته که متوجه میشوند وی از کشور
متواری شده است.
خادمی
با تذکر اینکه نباید افراد 2تابعیتی در مناصب حساس مسئولیتی داشته باشند
اظهار داشت: این فرد که تابعیت کانادا را داشته تقریباً نفر دوم مالی
مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت بوده است.
وی
تصریح کرد: پس از بررسی و تهیه گزارش از سوی نهادهای قضائی و اطلاعاتی
کمیسیون انرژی نیز به این مسئله ورود کرده و با دعوت از مسئولان شرکت نفت و
اکتشاف این موضوع را بررسی میکنند.
نایبرئیس
اول کمیسیون انرژی مجلس با ابراز اینکه مسئولان مدیریت اکتشاف در این
زمینه ضعیف عمل کردهاند، گفت: معمولاً اسناد مالی حداقل 2امضایی هستند لذا
یکی از امضاها را این شخص انجام میداده است، امضای دیگر چگونه انجام
میشده؟ آیاجعل میشده؟ این مسائل باید بررسی شود.
نماینده
ایذه در مجلس با تأکید به اینکه "لذا این وضعیت نشان دهنده این است که این
اتفاقات بهصورت سازمانیافته رخ میداده و مسئولان مدیریت اکتشاف باید
زودتر متوجه این سوء استفاده و تخلف میشدند"، ادامه داد: همچنین این وضعیت
بیانگر این است که سوء استفاده طی چند سال گذشته نیز وجود داشته و اگر
بانک بهدلیل کمبود منابع به مسئولان مدیریت اکتشاف اعلام نمیکردند این
روند ادامه پیدا میکرده است.
خادمی
با بیان اینکه تخلف در مدیریت اکتشاف میتواند هشداری برای مسئولان وزارت
نفت باشد که در سایر قسمتها چنین سوء استفادههایی صورت نگیرد، تصریح کرد:
شاید پس از انجام بررسیهای لازم از سوی اعضای کمیسیون در صورت نیاز تحقیق
و تفحص مطرح شود تا بتوان چنین مسائلی را در سطح گستردهتری پیگیری کرد.
معاون فرهنگی سپاه پاسداران نامه ای سرگشاده به رئیس جمهور نوشت.
سردار نقدی، معاون فرهنگی سپاه پاسداران نامه ای سرگشاده به رئیس جمهور نوشت.
متن این نامه یه شرح ذیل است:
بسمالله الرحمن الرحیم
ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران
جناب آقای حسن روحانی
با سلام
همانگونه
که مستحضرید امروزه فناوری ارتباطات و اطلاعات و نیز فضای مجازی جزئی
لاینفک از ابزار زندگی جامعه بشری است و همه اذعان دارند که جامعهای می
تواند به پیشرفت بیشتری برسد که حداکثر استفاده را از این ظرفیت بنماید.
گمان
نمی کنم حتی یک نفر عاقل و دلسوز در کشور وجود داشته باشد که ضرورت
بهرهگیری هر چه بیشتر و فراگیرتر فضای مجازی را نفی کند، هر چند جوسازیها
و عوام فریبیهایی در این زمینه صورت میگیرد، ولی اختلاف نظرها در این
حوزه به هیچ وجه مربوط به بود و نبود فضای مجازی و تعطیل یا برقراری آن
نیست، بلکه اختلاف نظر بر سر نحوه مدیریت آن است.
مسأله این است آیا مدیریت این فناوری باید در اختیار ملت ایران باشد و یا اینکه زحمت را ایرانی بکشد و آقایی اش را دیگران بکنند؟
مردم عزیز ایران حق دارند بدانند چه اتفاقی دارد می افتد:
واقعیت این است که فناوری اطلاعات و ارتباطات و آنچه ما آنرا فضای مجازی مینامیم، از 4 جزء تشکیل شده است .
1- بستر شبکههای ارتباطی
2- زیر ساختهای عمرانی و انرژی
3- نرمافزارها
4- محتوا
حال چند سؤال اساسی مطرح است:
سؤال
اول) چه کسانی در بیابانها و خیابانهای کشور با تحمل خطرات فراوان و
مشکلات حاد زیر آفتاب سوزان و بارش برف و باران و یخبندان، دهها هزار
کیلومتر فیبر نوری را زیرزمین میخواباند؟ پاسخ روشن است کارگران و مهندسان
ایرانی
سؤال دوم) چه کسانی این
فیبرها را که هر روز بهخاطر حوادث، با قطعی و خرابی مواجه میشوند،
نگهداری میکند؟ جواب معلوم است جوانان ایرانی
سؤال سوم) چه کسانی مراکز سوئیچ و کنترل فنی این شبکهها را می سازد و نصب و راه اندازی می کنند؟ صنعتگران ایرانی
سؤال
چهارم) چه کسانی با تحمل سختی ها و خطرات در گرما و سرمای شدید روی
ارتفاعات و قلل مرتفع کشور دکلهای مخابراتی را نصب می کند؟ جوانان ایرانی
سؤال
پنجم) چه کسی با پرداخت هزینههای سنگین، بودجه این زیرساختها و
ساختمانها و ابنیه مورد نیاز این تأسیسات را تأمین میکند و میسازد؟ پول
جیب مردم، عرق جبین مهندسان ایرانی
سؤال
ششم) فضای مجازی نیاز به انرژی و برق و گاز در اقصی نقاط کشور دارد. چه
کسی اینها را تأمین میکند؟ پول جیب و عرق جبین مهندسان ایرانی
سؤال
هفتم) محتوای مورد نیاز مردم ایران در فضای مجازی را چه کسی تولید میکند؟
جواب روشن است، 95% محتوا را خود مردم ایران تولید میکنند.
سؤال هشتم) نرمافزارهای تکمیلی را چه کسی تولید میکند؟! 85% آنرا نرمافزارنویسان و فناوران ایرانی
سؤال
آخر این است که این شبکه عظیم که نرم افزار و سخت افزار و ابنیه و انرژی و
شبکه ارتباطی و همه چیز آن را ما ایرانیها با زحمت و سرمایه خودمان درست
میکنیم، مدیریتش در دست کیست؟ در دست رژیم صهیونیستی و عناصر مشکوک آن
رژیم
این
همه زحمات را ما مردم ایران می کشیم، سود آنرا چه کسی می برد؟ با هر کلیک
که ما میکنیم، دلارها به حساب چه کسی واریز می شود؟ به حساب آمریکا و
مؤسسات استعماری وابسته به آن
آیا این انصاف است؟! آیا این عاقلانه است؟!
این
که بدتر از دوران بردهداری است. بردهداران قدیم لااقل برای مدیریت
بردگان خودشان باید در آفتاب میایستادند و برای شلاق زدن باید خودشان هم
عرق میریختند، امروز آقای بردهدار نشسته هزاران کیلومتر دورتر در ویلای
اشرافی و گرم و نرم از جایش هم تکان نمیخورد، از یک طرف از همه ما بیگاری
میکشد و جوان وکارگر و صنعتگر و فناور ایرانی را
در
مخاطرات فراوان به میدان کار می فرستند تا سامانهها را آماده کنند و از
طرف دیگر، با هر اشاره و انگشت ما پول به جیبش سرازیر می شود.
لااقل
بردهداران قدیم غذا و محل سکونت بردههای خود را میدادند. امروز این
بردهداران مدرن به ملت ما که این همه زحمات را میکشند چه میدهند؟!
فحشا
و نابودی نوامیس و اخلاق را به ملتها پمپاژ میکنند. حجم بالای دروغ و
شایعه و شبهههای دینی و اخلاقی را بر سر ملت آوار می کنند .
مواد
مخدر و کالاهای بنیان برانداز خودشان را با فشار تبلیغات به جوانان ما
تحمیل میکنند و هر موقع هم که سازمان های اطلاعاتی غرب بخواهند این فضا را
تبدیل به ارتش جنگی برای به آشوب کشیدن کشور و آتش زدن مساجد و
امامزادهها و مغازهها محل کسب و کار مردم و از بین بردن امنیت کشور
میکنند.
این چه معامله زشت و تحقیرآمیزی است که ما با ملت خودمان میکنیم؟
آقای
رئیس جمهور! حرف ما یک جمله بیشتر نیست و آن اینکه اگر همه زحمات و
حمّالیهای فضای مجازی بر گردن ما ایرانیهاست، مدیریت آن هم باید به دست
ایرانی باشد.
انواع شبکههای
اجتماعی و پیامرسان های ایرانی به دست دانشمندان و فناوران ایرانی تولید
شده است که با قدری حمایت توسط دولت میتواند فراگیر شود. چرا باید قدر این
ظرفیتها را ندانیم؟ چرا باید بجای ایجاد شغل برای جوانان متخصص ایرانی در
این عرصه برای جوانان روسی و آمریکاییها شغل ایجاد کنیم ؟ چرا جوانان
متخصص خودمان را باور نداریم؟ آیا این باورپذیر است کشوری که 10 سال پیش
ماهواره طراحی کرده و ساخته و با موفقیت در مدار قرار داده است کشوری که
شبیهسازی موجودات زنده را در توان دارد، کشوری که پیچیدهترین رادارها و
سامانههای الکترونیک و جنگ الکترونیک را با طراحی بومی میسازد، از ساختن
یک پیامرسان بومی که بقدر یک درصد این سامانه ها هم پیچیدگی فنی ندارد
عاجز باشد ؟! اگر وزارت ارتباطات کشوری که ده سال پیش ماهواره پرتاب کرده
توانایی راه اندازی یک نرم افزار پیش پا افتاده را ندارد عوضشان کنید
خیلی بی انصافی است که با ادبیات انگلیس ها و شاه با مردم خودتان صحبت کنیم و هر کس را که مخالف سلطه اجانب است مخالف پیشرفت بنامیم
ما میگوییم فضای مجازی باید دهها برابر این توسعه بیابد، امّا با مدیریت ایرانی، نه مدیریت دشمن.
در
بهرهبرداری از فضای مجازی ما فقط در دو راهی انسداد-ولنگاری که افراط و
تفریط است قرار نداریم، بلکه راه سومی هم وجود دارد که همان راه اعتدال
است، نه انسداد و ولنگاری، بلکه بهرهبرداری هر چه گستردهتر از فضای مجازی
با مدیریت ایرانی؛ همان راهی که اکثریت کشورهای مقتدر جهان میروند و
میبینیم حتی کشورهایی که هیچ اختلاف اساسی فرهنگی و سیاسی با آمریکا و
رژیم صهیونیستی ندارند، مدیریت فضای مجازیشان را به آنها نمیدهند.
اینکه
همه زحمات را ما بکشیم و سود کلان و بی شمار مالی و استفاده از آن
بهعنوان اهرم ناامنسازی کشور برای دشمنان باشد، این بردهداری است. شکی
نیست هر که به این بردگی مدرن رضایت دهد، در بر باد رفتن نوامیس ملّت شریک
است، آنکه به این وضع خفّتبار؛ یعنی مدیریت بیگانگان بر فضای مجازی کشور
رضایت دهد، در خون بیگناهانی که در حوادث و اغتشاشات تحمیلی بیگانگان بر
زمین میریزد، شریک است. تصور اینکه متخصصان ایرانی نمی توانند این شبکه را
بومی کنند بزرگترین توهین به دانشگاهیان ماست که سامانه هایی دهها برابر
پیچیده تر را طراحی کرده و ساخته اند .
همین امروز راه را بر ظرفیتهای بیشمار داخلی باز کنید و آنها را جایگزین اجانب نمایید که فردا دیر است.
آقای
رئیس جمهور! نپسندید که ملت ایران به بردگی برود! شما به پاسداری از عزّت و
منافع ملت ایران قسم خورده اید. آقای رئیس جمهور به بردگی ملت ایران رضایت
ندهید.
۲۶ دیماه ۵۷ محمدرضا پهلوی خاک ایران را در حالی ترک کرد که تا زمان فوتش در بین ۶ کشور دنیا آواره و سرگردان بود.
روز 26 دیماه 1357 ساعت 13:08، محمدرضا پهلوی بههمراه همسرش فرح، خاک ایران را به مقصد مصر ترک کرد. شاپور بختیار نخستوزیر، جواد سعید رئیس مجلس شورای ملی، علینقی اردلان وزیر دربار و جمعی از وابستگان درباری برای بدرقه وی حضور داشتند.
شاه
در فرودگاه علت سفر خود به خارج را اینگونه توصیف کرد "مدتی است احساس
خستگی میکنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم پس از این که
خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت."
سه روز قبل از فرار، شاه شورای سلطنت را تشکیل میدهد تا این شورا موجبات استمرار حکومتش و امکان مذاکره با سران انقلاب را فراهم کند که البته در این هدف ناکام ماند.
** آسوان؛ اولین مقصد شاه آواره
شاه پس از خروج از کشور در 26 دی 1357 به مصر رفت و در آسوان مورد استقبال انور سادات دیکتاتور مصر قرار
گرفت. در پاییز سال 57، جهان سادات همسر رئیسجمهور مصر در تماس تلفنی با
فرح از شاه و همسرش برای سفر به آسوان دعوت کرد و گفت:"فرح بیایید اینجا،
ما در انتظارتان هستیم."
علت انتخاب مصر بهعنوان مقصد اول و آخر شاه در دوران آوارگی به تاریخچه روابط خانوادگی پهلویها با خاندان سلطنتی مصر باز میگشت.محمدرضا پهلوی همسری مصری(فوزیه دختر ملک فواد) داشت که در انتخاب این مقصد بیتأثیر نبود.
شاه
و همراهانش در هتل ابروی(oberoi) که در جزیرهای میان رود نیل بنا شده،
اقامت کردند. آنها پنج روز در اسوان بسر بردند و ملاقات کنندگان زیادی
نداشتند. در این مدت یکی از اشخاصی که تلفنی تماس گرفت کنستانتین، پادشاه
سابق یونان بود. همچنین ژرژ فلاندرن پزشک فرانسوی که از پنج سال پیش سرطان
شاه را معالجه میکرد با او دیدار کرد اما حتی خود شاه وسعت بیماریاش را
نفهمیده بود.
چند
ساعت قبل از عزیمت شاه و همراهانش به آمریکا، سفیر مراکش در مصر به دیدار
او رفت و دعوت ملک حسن دوم پادشاه مراکش را به محمدرضا پهلوی ابلاغ کرد و
اینگونه مقصد دوم شاه مشخص شد.
** اقامت شاه در مراکش و بازگشت امام(ره) به ایران
شاه
به دعوت پادشاه مراکش به آن کشور رفت ولی در "رباط" تشریفات رسمی از وی به
عمل نیامد. شاه پس از دیداری با ملک حسن، در کاخ "جنانالکبیر" اقامت
کرد. شاه 67 روز در این کاخ ماند و در طول این مدت، امام خمینی بعد از 14
سال تبعید از نوفللوشاتو به تهران آمد و 10 روز بعد انقلاب اسلامی در 22
بهمن به پیروزی رسید.
در مدت زمان دو ماهه اقامت شاه در
مراکش، اکثر درباریان و اطرافیان شاه که وی را در خروج از ایران به مصر و
از آنجا تا مراکش همراهی کرده بودند، به تدریج رهسپار اروپا و آمریکا شدند.
تنها جمعی از خدمه بودند که شاه را هنگام ترک مراکش همراهی کردند. ملک حسن
که قصد داشت روابط سیاسی خود را با نظام تازه تأسیس ایران حفظ کند مایل
نبود اقامت شاه طولانی شود. محمدرضا پهلوی در شرایطی که نتوانسته بود کشوری
را به عنوان پناهگاه بیابد، به پیشنهاد مشترک راکفلر و کیسینجر مجبور شد
به باهاما در آمریکای مرکزی برود.
** سفر به آمریکای مرکزی و ممانعت انگلستان از پذیرش شاه
وی
با هواپیمای اختصاصی سلطان حسن، صبح روز 10 فروردین 58 فرودگاه رباط را به
مقصد جزایر باهاما ترک کرد. شاه 70 روز در این جزیره به سر برد. در همین
مجمعالجزایر بود که شاه توسط پزشکان اعزامی از فرانسه، از سرطان غدد
لنفاوی مطلع شد. طیق اسناد منتشر شده از آرشیو ملی بریتانیا، در زمان اقامت
شاه در باهاما، انگلستان ماموری سری به باهاما اعزام میکند که به شاه
پیام دهند که بریتانیا آمادگی پذیرش وی را ندارد.
شاه و
باقیمانده همراهان روز 20 خرداد 1358 با یک هواپیمای کرایهای از باهاما
راهی مکزیک شدند و در یک خانه ویلایی که قبلاً برای اقامت آنان در نظر
گرفته شده بود، مستقر شدند. شاه در این مدت از یک تومور سرطانی بدخیم و
یرقان شدید رنج میبرد. پس از 4 ماه اقامت در مکزیک وی مطلع شد که دولت
کارتر با سفر او به آمریکا صرفاً با هدف معالجه بیماری موافقت کرده است. پس
در 30 مهر 58، مکزیکوسیتی را به مقصد بیمارستان نیویورک ترک کرد.
** شاهنشاه به آمریکا میرود
شاه
54 روز در بیمارستان نیویورک بستری شد. در این مدت دو بار تحت عمل جراحی
طحال و کیسه صفرا قرار گرفت. کمتر از دو هفته پس از ورود شاه به این
بیمارستان، لانه جاسوسی سفارت آمریکا در تهران به تصرف دانشجویان مسلمان
پیرو خط امام درآمد و این امر کارتر را نسبت به عدم حضور شاه در آمریکا
متقاعد کرد. مکزیک نیز شاه اطلاع داد که بعد از تصرف سفارت امریکا در
تهران، دولت مکزیکوسیتی به خاطر حفظ روابط سیاسی خود با حکومت تهران مایل
به میزبانی مجدد شاه نیست. بدترین لحظه برای شاه و همسرش زمانی بود که
در 11 آذر 58 از بیمارستان نیویورک مرخص شدند ولی هنوز مقصدی برای سفر
نداشتند. در نتیجه با یک هواپیمای نیروی هوایی آمریکا به مقصد تگزاس پرواز
کردند تا 2 هفته باقی مانده از روادید خود را در آنجا در داخل آپارتمانی
کوچک بگذرانند. اما در حین راه به همراهان آمریکایی خبر رسید که آن
آپارتمان هنوز آماده نیست.
بدترین لحظه برای شاه و همسرش
زمانی بود که در 11 آذر 58 از بیمارستان نیویورک مرخص شدند ولی هنوز مقصدی
برای سفر نداشتند. در نتیجه با یک هواپیمای نیروی هوایی آمریکا به مقصد
تگزاس پرواز کردند تا 2 هفته باقی مانده از روادید خود را در آنجا در داخل
آپارتمانی کوچک بگذرانند اما در حین راه به همراهان آمریکایی خبر رسید که
آن آپارتمان هنوز آماده نیست. شاه و همسرش را به مکانی که بعداً معلوم شد،
مرکزی برای نگهداری بیماران روانی است، بردند. فرح برای نخستین بار با
فریاد به همراهان آمریکایی خود اعتراض کرد و گفت "آیا ما در اینجا زندانی
هستیم؟ آیا کارتر ما را زندانی کرده است؟ ما در این جا دیوانه خواهیم شد؟
باید بیرون برویم و ..."
مقامات
آمریکایی با پایان مهلت اقامت شاه در آمریکا به وی اطلاع دادند که به دلیل
عواقب ناشی از تصرف سفارت آمریکا در تهران، امکان تمدید روادید وی وجود
ندارد و به همین دلیل در پاناما جایی مناسب برای اقامت وی و همسرش در نظر
گرفته شده است. شاه که غیر از پذیرفتن، چاره دیگری نداشت به اتفاق همسرش
در 24 آذر 1358 با هواپیمای نیروی هوایی آمریکا از فرودگاه تگزاس به پاناما
در آمریکای مرکزی برده شدند.
** پاناما و ترس شاه از استرداد به ایران
وقتی شاه و فرح در
پاناماسیتی از هواپیما خارج میشدند تنها جمعی از سربازان گارد ملی
پاناما، افسران امنیتی، دستیاران "عمر توریخوس" دیکتاتور پاناما و سفیر
آمریکا کسی در فرودگاه نبود. شاه، همسرش و پزشک مخصوص آنها با هلیکوپتر از
فرودگاه به یک پایگاه در جزیرهای به نام "کونتا دورا" متعلق به پاناما
انتقال داده شدند.
شاه در پاناما با دو دردسر روبهرو بود.
اول شدت گرفتن بیماری شاه که وی مایل نبود پزشکان پانامایی بدون اطلاع از
ماهیت و عمق بیماریاش معالجات را از صفر شروع کنند و دیگری اطلاعاتی که
براساس آن مقامات وزارت خارجه دولت ایران در تماس مداوم با مقامات پانامایی
بودند تا بتوانند راهی برای استرداد شاه پیدا کنند. در واقع در پاناما بحث
استرداد شاه قوت گرفته بود و کارتر قصد داشت با تحویل شاه بر سر
گروگانهای آمریکایی جانهزنی کند.
براساس کتاب "دخترم فرح"
نوشته فریده دیبا مادر فرح پهلوی، عمر توریخوس انسان بسیار بیادبی بوده و
به هیچوجه آداب گفتوگوی دیپلماتیک را رعایت نمیکرد. توریخوس شاه را
«چوپن» مینامید یعنی تفاله! با همه این مشکلات، شاه و همسرش 100 روز در
پاناما ماندند و سپس به اصرار همسر رئیسجمهور مصر، روز سوم فروردین 1359
با یک هواپیمای پانامایی رهسپار قاهره شدند.
** مصر؛ آخرین مقصد آخرین پادشاه ایران
در
2 تیر 1358 و زمان اقامت شاه در مکزیک، انورسادات از پارلمان مصر تقاضا
کرده بود قطعنامهای تصویب کند و به شاه اجازه دهد تا به عنوان پناهنده
سیاسی برای همیشه در مصر بماند. این پیشنهاد سادات با 384 رای موافق در
برابر 8 رای مخالف تصویب شد.
شاه روز 8 فروردین 59 در
بیمارستان معادی قاهره تحت عمل جراحی طحال و کبد قرارگرفت. آزمایشهای
انجام شده بر روی بافتها نشان میداد سرطان بدخیم تمامی سیستم خون و کبد
وی را فرا گرفته است. همه پزشکان سرشناس مصری به رهبری یک متخصص قلب که
پزشک شخصی سادات بود، در بیمارستان معادی حضور داشتند. حال عمومی شاه در
اقامت دومش در مصر هفته به هفته و ماه به ماه وخیمتر شد تا اینکه 4 ماه پس
از سفر دوم خود به مصر در 5 مرداد 1359 درگذشت.
شاه را در
مسجد رفاعی قاهره به خاک سپردند. همان مسجدی که جنازه رضا شاه بعد از فوت
در آفریقای جنوبی مدتی در این مسجد به خاک سپرده شده بود. ملک فاروق پادشاه
اسبق مصر و برادر زن محمدرضا پهلوی نیز در همین مسجد دفن است. تقدیر آخرین شاه دیکتاتور ایراناین بود که مانند پدرش وی نیز در آوارگی و غربت دنیا را ترک کند.
بدیهی است که درحاکمیت دین با رهبری
معصومِ منصوب از طرف خداوند، قدرت پرستان منافع نامشروع خود را در تقابل و
تضاد با دین دانسته و می دانند و خواهند دانست. لذا همه تلاش و کوشش خود را
در نابودی دین بکار گرفته و می گیرند. اما با شکست و مایوس شدن از نابودی،
برای انحراف دین با شعارهای زیبا و فریبندهِ دفاع از حقوق مردم و انتقاد
از حاکمیت و رهبر معصوم با طراحی و برنامه ریزی، جریانی را شروع می کنند تا
به جدایی دین از سیاست منجر شود و امروز می خواهند با همان بهانه که بشود!
پیغمبری
که مردم آب وضویش را از پاکی و قداستش به تبرک می برند با بهانه های
گوناگون از جمله انتقاد و نقد، طرح قداست زدایی شروع و نتیجه اش را در
سقیفه برداشت نمودند. بهانه را با طرح سوال از معصوم مطلق اینطور شروع
کردند؛ که آیا فرمان تو، حکم خداست یا حکم خودت؟بعبارتی فرمان شما فرمان
سیاسی است و ربطی به وحی و نبوت شما ندارد و اگر حکم شرعی است ما تبعیت می
کنیم.
البته
خواستگاه و بن مایه تفکر سکولار در امت رسول الله (صلی الله علیه و اله و
سلم) از این سوالات آغاز شد؛ در نتیجه سقیفه در بستر سکولار پیروز شد و
امروز در صدد اجرای همان طرح به زبان روز و در لوای روشنفکری و دلسوزی برای
مردم برآمده اند تا سقیفه انقلاب اسلامی را رقم زنند. حال آنکه با
توجه به مطلب فوق و دلالت آیات ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم)
دارای عصمت تکوینی و مطلق است، لذا فرقی بین سخنان برخاسته از وحی و گفتار
و رفتار ایشان نیست،بلکه تمام سخنان حضرت بر گرفته از الهام و تعلیم الهی
است، - چنانکه خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهْوَی إِنْ هُوَ إِلا وَحْیٌ یُوحَی(نجم 3و4 ) ترجمه: و از سر هوس سخن نمى گوید (۳) این سخن بجز وحیى که وحى مى شود نیست (۴) - و همچنین در آیه أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُوْلِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ( نساء 59 ) از خدا و پیامبر خدا و اولی الامرتان پیروی کنید، آنهم اطاعت مطلق و بی چون وچرا.
سوال
اینجا اینطور مطرح می شود، که آیا خدواند حکیم اطاعت از فرمان کسی را که
کلامش خطاپذیر و دارای اشتباه است صادر کرده و می کند؟! آیا طرح این سخن که
اطاعت خودش را در کنار اطاعت چنین شخصی قرار دهد، عاقلانه و منطقی و
حکیمانه است؟ یا اینکه انتقادکننده دیروز و امروز از کلام وحی و عصمت با
جهل یا عناد و سرکشی در برابر حق و حاکمیت دین دنبال نفی دین و مشروع کردن
حاکمیت نفس اماره بشر و نظام سلطه ابوسفیان و استکبار امریکا و کفر جهانی
است؟
بهانه
دیروز با واقعه تاریخی غدیر رقم خورد، که در کتاب شریف کافی از امام
صادق(علیه السلام) نقل شده است که وقتی در روز غدیر ولایت امیر
المومنین(علیه السلام) بر همگان واجب شد، پیامبر(صلی الله علیه و اله و
سلم) به دو نفر از معاندینی که نفاقشان را در ردای اسلام و مسلمین دلسوز
پنهان کرده بودند و میان اصحابشان بودند فرمودند: بلند شوید و به علی(علیه
السلام) به عنوان امیرالمومنین سلام دهید، آنان با جسارت و ژست روشنفکری
و... گفتند: أَ مِنَ اللَّهِ أَوْ مِنْ رَسُولِهِ؟ حضرت در جوابشان فرمودند: مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ رَسُولِهِ، یعنی این دستور هم از جانب خداست و هم از جانب رسولش. روایت به صراحت عصمت کلام معصوم را از خطا و اشتباه بیان می کند.
باید
ازمراجع و بزرگان دین پرسید ،که آیا طرح بیانی که لازمه آن نفی عصمت
پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) و امام زمان (عج) باشد،حکمی جز ارتداد و
خروج از دین دارد و حکم مرتد از دین چیست ؟حکم کسی که قسم به حفظ و اعتلای
مکتب تشیع و امام صادق(علیه السلام) خورده و با بی حیایی حنث قسم می
کند.چیست؟
پس طرح انتقاد از معصوم
ریشه در سقیفه ای دارد که حاکمیت معصوم به حاشیه رفت و شد آنچه نباید بشود و
امروز همان طرح و همان بهانه برای به حاشیه بردن انقلاب، مبارزه، حاکمیتِ
ولی خدا و در پایان تسلیم و سازش و ذلت در حال اجراست.غفلت از بهانه ها
بلایی است که دنیا و آخرتمان را به باد فنا می دهد.
پی
نوشت: اما از همه این ها که بگذریم ، باید این نکته اساسی رامورد واکاوی
قرار داد که هدف از طرح چنین مباحث حاشیه ای و درگیر کردن هر از چند گاه
جامعه به مسائل بی ارتباط با فعالیت های اجرایی کشور چیست؟
باید
پرسید چرا دقیقا در بزنگاه هایی که مطالبه گری مردم از وعده های بی
سرانجام دولت به اوج خود می رسد ، مسئولین محترم ، مسائل دینی و اعتقادی را
مفری برای خروج از این شرایط می بینند.توصیه ها و گلایه های رهبر معظم
انقلاب در این سال ها مبنی بر تقویت قوای داخلی ، تمرکز بر اقتصاد مقاومتی ،
رسیدگی به وضعیت معیشتی محرومان و امید نبستن به وعده های غرب همگی نقشه
راهی است که متاسفانه روز به روز بیشتر از قبل از سوی دولتمردان مورد بی
توجهی قرار گرفته و نتیجه آن منجر به اعتراضات هفته های اخیر در گوشه و
کنار کشور شده است.
گویا در چنین اوضاعی باز هم حضرات راهی غیر از فرافکنی برای عدم پاسخگویی به افکار عمومی نیافته اند.
رئیس
جمهور محترم به عنوان مسئول نظام اجرایی کشور بهتر است به جای این حاشیه
پردازی های گاه وبیگاه ، تمرکز اصلی خویش را بررسیدگی به وضعیت اقتصادی
مردم قرار دهد تا بیش از طبقات محروم کشور تحت فشار سیاست های پسابرجامی
قرار نگیرند. hosein_aqamiri