اسناد متقن و محکمی وجود دارد که نشان میدهد حضرت امام(ره) از برکناری شهید لاجوردی بیاطلاع بودهاند و حتی پس از شنیدن آن اظهار نارضایتی میکنند؛ یکی از این اسناد خاطره آیتالله هاشمی رفسنجانی در17 بهمن ماه63 است.
سید محمدعلی مرویان حسینی معتقد است شناخت شهید لاجوردی(ره) از جریان نفاق و منافقین به دو دلیل بود؛ اول مطالعه عمیق شهید لاجوردی از قرآن کریم و و دوم معاشرت طولانی با رهبران جریان نفاق در زندان.
به گزارش مشرق، شهریور ماه 1377، صدای شلیک گلولهای ناگهان بازار تهران را بهم ریخت. شهید اسدالله لاجوردی رئیس سابق سازمان زندانها، در حالی که در مغازهاش دربازار تهران مشغول به کار بود، مورد حمله منافقین قرار گرفت و به شهادت رسید.
سید اسدالله لاجوردی در سال 1314 در تهران به دنیا آمد. در در دومین سال تحصیلی در دبیرستان، ترک تحصیل کرد و در کنار پدر به کار مشغول شد. با این همه، درس را در منزل ادامه داد و علاوه بر این ادبیات عرب و علوم حوزوی را در حد کفایه فراگرفت و جلسات تفسیر قرآن در منزلش تشکیل داد.
وی در زمانی که بعد از ترک تحصیل، در بازار تهران مشغول کار بود با جمعیت مؤتلفه اسلامی آشنا شده و به عضویت شورای مرکزی آن درآمد.
لاجوردی پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور نخستوزیر رژیم پهلوی بازداشت و به تحمل 18 ماه حبس محکوم شد. همچنین در اردیبهشت 1349 به اتهام حمله به دفتر هواپیمایی ال عال وابسته به رژیم صهیونیستی، پس از برگزاری مسابقه فوتبال میان تیم ملی فوتبال ایران و تیم ملی فوتبال این رژیم بازداشت شد. وی پس از محاکمه به 18 سال حبس جنایی محکوم شد. وی به همراه بسیاری از زندانیان در 27 مرداد 1356 آزاد شد.
آن شهید مظلوم پس از انقلاب اسلامی مسئولیتهای مختلفی از جمله عضویت در کمیته استقبال امام خمینی(ره)، دادستانی انقلاب تهران و ریاست سازمان زندانها را برعهده داشت و بعد از اتمام مسئولیتش در سازمان زندانها به شغل روسروی فروشی در بازار تهران ادامه داد تا اینکه در اول شهریور 1377 به شهادت رسید.
در ایام سالگرد شهادت لاجوردی با سید محمدعلی مرویان حسینی معاون شهید لاجوردی در دوران ریاستش در سازمان زندانها که از اول انقلاب تا زمان شهادتش با وی همنشین بوده گفتوگو کردیم تا درباره شخصیت لاجوردی و برخی ادعاها و اتهاماتی که علیه ایشان مطرح میشود پاسخ دهد.
از سمت راست: محمدعلی مرویان حسینی، شهید لاجوردی و مرحوم آیتالله خزعلی
متن مصاحبه با معاون شهید لاجوردی از منظرتان میگذرد:
مبدأ آشنایی شما با مرحوم لاجوردی از چه زمانی آغاز شد و چندسال با ایشان سابقه همکاری داشتید؟ علت علاقهمندی شما به ایشان چه بود؟
منشأ آشنایی من با مرحوم شهید لاجوردی از طریق دوستان موتلفه بود که به دنبال آن توفیق پیدا کردم در دو دوره مسئولیت ایشان، در دادستانی انقلاب اسلامی مرکز و سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور در خدمت ایشان بودم. شهید لاجوردی(ره) ویژگیهای رفتاری، اخلاقی و مدیریتی ممتازی داشت که ذکر ابعاد تمامی آنها از حوصله این مصاحبه خارج است و مجال مفصلی را میطلبد.
** علت علاقهمندیام به لاجوردی صداقت و پاکدستی و سادهزیستیاش بود
عمدهترین علت علاقهمندی و ارادت اینجانب به این شهید بزرگوار، صداقت، پاکدستی، سادهزیستی و دقت و حساسیت و مراقبت ستودنی ایشان به مقوله بیتالمال است که گمشده امروز ماست و دراین روزها کمتر به چشم میخورد.
این ویژگی شهید زبانزد همه کسانی است که او را میشناسند و احیاناً با او کار کردهاند که در بحث بیتالمال بسیار سختگیر بود و با احدی ملاحظه نداشت. خاطرم هست فرزند ایشان که پزشک است، یک روز وقت ناهار به سازمان زندانها آمد و با تعارف شهید لاجوردی ناهار مهمان ایشان بود و پس از رفتن ایشان شهید لاجوردی، معادل دو برابر هزینه جیره ناهار زندان به برادری که راننده و محافظ ایشان بود، داد که به حساب سازمان واریز نماید.
** شناخت عمیق لاجوردی از منافقین
یکی از نقاط بارز شخصیت مرحوم لاجوردی نفاق شناسی ایشان و حساسیتشان به گروههایی مانند منافقین بود. بنظر شما این ویژگی در آن مرحوم از چه نشأت میگرفت. آیا علاوه بر منافقین به سایر گروههای منحرف هم حساسیتی داشتند؟ خاطره مشخصی از برخورد ایشان با این گروهها دارید بفرمایید.
مهمترین دلیل شناخت شهید لاجوردی(ره) از جریان نفاق و منافقین به نظر بنده در این دو مورد نهفته است: اول مطالعه عمیق شهید لاجوردی از قرآن کریم و شناخت روشها و رفتارهای منافقین که از زبان وحی الهام گرفته و دوم، همبندی و معاشرت طولانی و تنگاتنگ ایشان در دورههای مختلف بازداشت و زندان دوران ستمشاهی با عناصر و رهبران جریان نفاق و بحث های گوناگونی که با آنها داشته و زمینههای شناخت هرچه بیشتر از این جریان التقاطی را فراهم کرده است.
شهید لاجوردی(ره) نقل میکرد، من در زندان، لباس شسته و خیسام را هم روی طنابی که منافقین در هواخوری بند زندان اوین، کشیده بودند، پهن نمیکردم.
این شناخت به نظر من منحصر به منافقین هم نبود، شهید لاجوردی(ره) با بصیرت و جریانشناسی خاص خودش به همان میزان که منافقین را میشناخت، سایر جریانهای منحرف و گروهکها از جمله جریانات الحادی و مارکسیستی چپ را نیز میشناخت و این مهم از بحثها و گفتگوهایی که در مناظرات و مباحثات بین شهید لاجوردی ره و رهبران گروههای مارکسیستی در حسینیه زندان اوین و در جمع زندانیان انجام میشد، به خوبی هویدا بود.
** ادعای اعدام بدون محاکمه توسط لاجوردی سست و بیاساس است
عدهای اخیراً ادعاهایی علیه شهید لاجوردی مطرح میکنند. از جمله گفته میشود ایشان حسین روحانی از بنیانگذاران پیکار و همچنین محمدرضا سعادتی را بدون هماهنگی اعدام کرده است. آیا این ادعاها صحیح است. با توجه به شناخت شما از شهید لاجوردی اطلاعی از این مسئله دارید؟
ادعای اعدام بدون محاکمه یا بدون هماهنگی برخی زندانیان آنقدر سست و بیاساس است که نیازی به پاسخ ندارد، لکن از باب توضیح عرض میکنم سوابق و آرشیو محاکمههای گروهکهای مارکسیستی از جمله «اتحادیه کمونیستهای ایران»، عاملین جنایت خونین کشتار و به شهادت رساندن مردم بیگناه آمل که اخیراً از شبکه مستند صدا و سیما پخش شد، نشان داد که نه تنها رهبران این جریان بلکه اعضای ریز و درشت این گروهک، در محضر دادگاه انقلاب اسلامی حاضر شده و از خود دفاع میکردند!
حال چگونه شخصی مثل حسین روحانی که ابتدا از رهبران جریان نفاق بوده و سپس با انشعاب از این جریان، گروهک الحادی «پیکار در راه آزادی طبقه کارگر» را تأسیس و رهبری نموده، بدون هماهنگی و محاکمه به جزای اعمالش برسد. اساساً چه دلیلی دارد که حسین روحانی به تعبیر سوال بدون هماهنگی محاکمه شود اگر مراد این است که شخص یا اشخاصی به دنبال رهانیدن وی از مجازات بودهاند، شهید لاجوردی(ره) که اهل سفارش و توصیهپذیری نبود.
** مخالفان لاجوردی در خوشبینانهترین حالت اطلاعاتشان دقیق نیست
بنابراین قطعاً این ادعا، ادعای کذب و باطلی است و کسانی که این ادعا و مشابه آن را مطرح میکنند، در خوشبینانهترین وجه باید گفت اطلاعاتشان دقیق نیست و تحت تأثیر و القای جریانات معاند و دشمنان انقلاب، اظهار نظر میکنند و میخواهند این شائبه را تقویت کنند که دادگاههای انقلاب اسلامی در آن زمان، هیچ تشریفات و قواعدی را در جریان محاکمات و دادرسیها رعایت نمیکرده است تا از این طریق عملکرد دادستانی و دادگاه انقلاب را تضعیف و زیرسوال ببرند.
شیوه مدیریت ایشان در سازمان زندانها چگونه بود؟ نحوه برخورد ایشان با زندانیان را چگونه ارزیابی میکنید. آیا ادعاهایی که درباره رفتار خشن ایشان با زندانیان مطرح میشود درست است؟ خاطرهای از رفتار ایشان با زندانیها دارید؟
شیوه مدیریت و رویکرد زندانبانی ایشان در دوره قریب به هشت سال ریاست ایشان در سازمان زندانها، بر اساس منشوری که در خصوص زندانبانی از این شهید بزرگوار برجای مانده، به خوبی مبیّن سبک و سیاق و نگاه اصلاحی و تربیتی این شهید بزرگوار است.
وی در صدر این منشور که در قالب دستورالعمل اجرایی زندانها در ماههای اولیه مسئولیتاش در ریاست سازمان زندانها به مدیران کل و رؤسای زندانهای کشور ابلاغ مینماید میگوید:
"هدف قانون از کیفر و زندان انتقامجویی نیست، بلکه نخست به منظور تنبّه و بیدار نمودن وجدان خفته یا غافل انسانهایی است که با دلایل گوناگون، دست به جرم جنایت زدهاند و ثانیا به منظور پاک و نگه داشتن جامعه از وجود کسانی است که ممکن است فساد و تبهکاری را به دیگران سرایت دهند."
** لاجوردی تأکید میکرد زندانی تنها باید محدودیت زندان را تحمل کند
بر مبنای همین نگرش علمی و اسلامی، شهید لاجوردی(ره) همواره به مدیران و کارکنان سازمان زندانها یادآوری میکرد که کیفر مجرم، صرفاً در اختیار مقام و مرجع قضایی است و اگر قاضی مجرمی را به زندان محکوم نمود، او فقط باید محدودیت زندان و جدایی از جامعه را تحمل کند و از هر نوع کیفر دیگری درباره او باید اجتناب شود.
بنابراین کیفرهایی نظیر ترشرویی، پرخاش، تحقیر، خشونت، بکار بردن الفاظ سبک و رکیک، سختگیری و خدای نخواسته ضرب و شتم، علاوه بر آن که اثرات سیاستهای اصلاحی و سازنده زندان را خنثی میکند، موجب عذاب اخروی نیز خواهد شد. لذا زندانبان باید سخناش نافذتر و شیرینتر از معلم، نگاهش عمیق و پرمعناتر از روانکاو، کردار و اعمالش مؤثرتر از هر مصاحب و رفیق، اخلاقاش فراتر از هر پدر دلسوز و مهربان و قدرتاش مساوی و منطبق با قانون باشد.
با اجمالی که از متن منشور زندانبانی این شهید بزرگوار گفته شد از یک سو و با توجه به اینکه از ویژگیهای ممتاز شهید لاجوردی(ره) این بود که قول و فعلاش با هم منطبق بود و هیچگاه حرفی را نمیزد که در عمل مغایر آن باشد، از سوی دیگر، به خوبی میتوان شیوه مدیریت و نحوه برخورد و نگاه ایشان با زندانیان را ارزیابی کرد.
** دیدار لاجوردی با زندانیان در هواخوری بدون حضور مسئولان زندان
بنده به کرّات توفیق داشتم همراه ایشان از زندانهای مختلف بازدید کنم، شیوه ایشان این بود که به محض ورود به زندان که غالباً هم «بدون اطلاع قبلی» بود، دستور میداد زندانیان در هواخوری تجمع کنند و به رئیس زندان و مأمورین و افسران نگهبان هم میگفت، حق ورود به هواخوری را ندارند تا زندانیان با فراغ بال و بدون ترس و واهمه مشکلاتشان را با رئیس سازمان زندانها مطرح کنند، جالب است گاهی رؤسای زندان و یا رئیس بند به بهانه مراقبت و حافظت ایشان و طرح مسائل امنیتی درخواست میکردند که اجازه دهد به داخل هواخوری بیایند ولی بهیچ وجه ایشان قبول نمیکرد.
شهید لاجوردی در دیدار صمیمی با زندانیان
شهید لاجوردی (ره) وقتی برای بازدید به کانونهای اصلاح و تربیت که محل نگهداری زندانیان نوجوان زیر 18 سال است، میرفت، مثل پدری مهربان در کنار آنان مینشست، حرفها و درد دلهای آنان را با حوصله و دقت میشنید و گاهی تحت تأثیر مصائب و مشکلات آنان، عملاً ناراحت و اشکاش جاری میشد و دستورات مؤکدی را برای رفع مشکلات قضائی و همچنین مسائل رفاهی آنان در مدت تحمل کیفر در کانون صادر مینمود.
** ماجرای نگهداری کودکان بیسرپرست در اوین
ادعایی اخیراً توسط فردی مطرح شده و آن هم اتهامی علیه شهید لاجوردی از زبان مرحوم موسوی اردبیلی است که "تعداد زیادی از بچّههای خردسالِ پنج ساله، شش ساله و ده ساله با صورتهایی به رنگ زرد و جسمهایی نحیف، پنجاه نفر، صد نفر توسط لاجوردی در اوین نگه داری میشد"! آیا چنین ادعایی از اساس درست است؟
چنین ادعایی از بیخ و بن خلاف و دروغ محض است و ظلم و جفای بزرگ و نابخشودنی است که به این سیّد جلیلالقدر نسبت داده میشود.
در دروغ بودن این ادّعا که فردی به نقل از مرحوم آقای موسوی اردبیلی گفته است، همین بس که تاکنون حتی از ناحیه خود منافقین هیچ گزارشی ذکر نشده است و در ردّ این داستان دروغ و بیپایه که حکایت از کینهتوزی برخی افراد با این شهید والا مقام و به تعبیر مقام معظم رهبری «مرد پولادین» دارد، میتوان به نجات جان مصطفی رجوی فرزند مسعود رجوی خبیث در جریان انهدام خانه تیمی رهبران منافقین در 19 بهمن ماه سال 60 اشاره نمود که پس از نجات، در بغل شهید لاجوردی(ره) قرار میگیرد و در مقابل دوربین صدا و سیما از پدربزرگ این نوزاد درخواست میکند که بیاید و این کودک را تحویل بگیرد که همین اتفاق هم میافتد و بنا به نقلی تا دوازده سالگی در کنار پدر بزرگش بوده و سپس تحویل رجوی در عراق میشود. این ماجرا به خوبی نشان دهنده روحیه رئوف و انسانی آن شهید بزرگوار است.
** با اتهام علیه لاجوردی میخواهند جای جلاد و شهید را عوض کنند
اکنون بعد از گذشت سی و شش سال از آن حادثه و ایضاً قریب به بیست سال از شهادت آن شهید عالی مقام، فردی که از شاگردان آقای منتظری است، با ذکر مطلبی از جنس «من بودم و فلانی خدا بیامرز» چنین اتهام ناروایی را به شهید لاجوردی روا میدارد تا به تعبیر مقام معظم رهبری «مدظلّه العالی» جای جلاد و شهید را عوض کنند.
** مبتکر فرهنگ توبه در زندان لاجوردی بود
یکی از اقدامات شهید لاجوردی در زندان حرکت تواب سازی و کارتربیتی بر روی زندانیان منافق است. این حرکت مرحوم لاجوردی را تشریح کنید و خاطره خاصی اگر دارید بفرمائید.
کسانی که سنشان اجازه میدهد و با جریان گروهکها و اقدامات تروریستی سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی آشنایند، به خوبی میدانند و خود شاهد آن بودهاند که مبدع و مبتکر ایجاد فرهنگ توبه و بازسازی شخصیت عناصر گروهکهای ضدانقلابی فرقان، منافقین و جریانات الحادی و مارکسیستی، شهید بزرگوار لاجوردی(ره) بود که خیل کثیری از این توابین را سوار بر اتوبوس، نه تنها به نماز جمعه که به مراکز تفریح و تفرّج میبرد و با آنان فوتبال و والیبال بازی میکرد.
مرویان حسینی در کنار شهید لاجوردی در بازدید از کارگاههای زندان اوین
این رویه را در دوره مسئولیتش در سازمان زندانها نیز تبلیغ و ترویج میکرد و به مدیران زندانها توصیه مینمود در مناسبتهای مختلف ملی و مذهبی، زندانیان را به نماز جمعه، مراسم عزاداری حسینی، محافل انس با قرآن و اجتماعات تفریحی و آموزشی ببرند، چرا که اعتقاد داشت، این گونه اقدامات در اصلاح و تربیت و باز اجتماعی نمودن شخصیت آنان تأثیر بسزایی دارد.
** ماجرای جالبی از عمق رأفت شهید لاجوردی
باتشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، در پایان اگر حرفی درباره آن بزرگوار مانده بفرمایید.
هر چقدر از شخصیت کمنظیر و بیبدیل شهید لاجوردی گفته و نوشته شود، نمیتواند حق این شهید را ادا کند و به نظر این بنده شخصیت شهید لاجوردی ره حتی برای دوستان و ارادتمندانش هم، شخصیتی مجهولالقدر است.
اجازه بدهید هم به مناسبت اینکه در آستانه نوزدهمین سالگرد شهادت این سُلاله زهرا سلاما... علیها قرار داریم و هم به بهانه نقل ادعای اخیر طلبه جوان، در مورد نگهداشتن دهها کودک در بدترین شرایط نگهداری به دستور شهید لاجوردی در زندان اوین، خاطرهای را تقدیم کنم.
مرسوم است در ایام گردش سال و عید باستانی نوروز، مقامات و مسئولان مختلف با رئیس قوه قضائیه دیدار میکنند. یادم هست در یکی از سالهای دهه هفتاد که شهید لاجوردی ریاست سازمان زندانها را عهدهدار بود، اینجانب افتخار داشتم به همراه ایشان و تعدادی از معاونین و مدیران، از زندان اوین که محل ستاد سازمان زندانها بود، همگی با یک دستگاه مینیبوس به دیدن ریاست محترم وقت قوه قضائیه حضرت آیتالله یزدی رفتیم.
شهید لاجوردی در کنار مرحوم آیتالله محمدی گیلانی
زمانی که مینیبوس مقابل ساختمان محل استقرار ریاست قوه قضائیه و در کنار خیابان که جوی آبی هم مجاور آن بود ایستاد، یک به یک پیاده شدیم و ناگهان متوجه شدیم شهید لاجوردی(ره) به زانو نشسته و در جوی آب که آب قلیلی هم در آن روان بود، به دنبال چیزی است که ناگهان مشاهده کردیم، ایشان جوجه گنجشکی را که ظاهراً در حال غرق شدن و دست و پا زدن و تلف شدن در آب جوی بود را به دست گرفته و سعی میکند با یک دستمال کاغذی او را خشک کرده و درجایی قرار دهد که زنده بماند و حرکت کند.حال مقایسه کنید، این برخورد توام با رافت و انسانی شهید بزرگوار لاجوردی را با نقل سراسر کذب و جعلی فردی که مدعی است شهید لاجوردی، چهل پنجاه کودک بی گناه را در آن شرایط غیر انسانی در اطاقکی دستور داده نگهداری کنند.
** بخش عمدهای از امنیت امروز کشور مدیون بصرت و فداکاری لاجوردی است
شهید لاجوردی حق بزرگی بر گردن یکایک مردم شریف میهن اسلامیمان، از جمله مسئولان و مقامات این کشور دارد چرا که این جنایتهایی را که امروز مردم صبور و عزیزمان از گروهک ضداسلامی و ضدانسانی داعش شاهد هستند و نمونه جانسوز آن هم شهادت شهید کربلایی، شهید محسن حججی است، در دهه شصت به کرات توسط عوامل منافقین انجام میشد و عملیات شکنجه و مُثله کردن سه شهید پاسدار کمیته، موسوم به «عملیات مهندسی» یکی از دهها و صدها عملیات جنایتکارانه این گروهک ضدانقلابی و ضدانسانی بود که با همت بلند شهید لاجوردی و یاران همراهش، این گروهک متلاشی و شرّشان از سر این ملت مظلوم کم و کوتاه شد و بدون تردید بخش عمدهای از امنیت امروز جمهوری اسلامی، مدیون بصیرت، مجاهدت و فداکاری مرد پولادین انقلاب شهید لاجوردی رحمهالله علیه بوده و هست. "روحش شاد و راهش پر رهرو باد"
گروه سیاسی_رجانیوز: شهید سید اسدالله لاجوردی شخصیتی انقلابی بود که در دهه شصت، دههای که اوج قساوت و ناجوانمردی منافقین علیه ملت مظلوم ایران جریان داشت، دادستانی انقلاب تهران را بر عهده گرفت و با فعالیتهایی که داشت، جلوی بسیاری از اقدامات خرابکارانه آنها را گرفت.
به گزارش رجانیوز برنامه تلویزیونی «جهانآرا» نیز با توجه به نزدیکی سالروز شهادت این شخصیت انقلابی یعنی یکم شهریورماه، به زندگی او پرداخت.
موضوع برنامه دوشنبه شب، «بررسی ابعاد شخصیت شهید لاجوردی» بود که با حضور مسعود کاظمیان اصفهانی مسئول اطلاعات و تحقیقات دادستانی انقلاب، زهرهسادات لاجوردی فرزند شهید لاجوردی و دکتر علیرضا اسلامی عضو دادستانی انقلاب و فرزند شهید اسلامی برگزار شد.
در ابتدای این برنامه لاجوردی در باره ویژگیهای شخصیتی شهید لاجوردی با بیان اینکه بیشتر افرادی که از دور ایشان را میشناختند از قاطعیت او میگفتند اظهار داشت: کسانی که مدتی با شهید لاجوردی نشست و برخاست داشتند متوجه این موضوع میشدند که در پشت قاطعیت و هیبتی که خداوند به ایشان هدیه داده بود روحیهای بسیار مهربان و دلسوز داشتند.
وی با یادآوری این مطلب که شهید لاجوردی 10 سال بهطور متناوب در زندانهای ساواک بهسر بردند افزود: ایشان چهار بار دستگیر و به زندان افتادند. بار آخری که ایشان را دستگیر کردند وقتی از او پرسیدیم به چند سال زندان محکوم شدید با لبخند گفتند 20 سال که بهخاطر شما 2 سال از آن کم کردند. نحوه مدیریت خانواده ایشان از زندان بسیار جالب بود. بهطوری که بعد از مشقتهای فراوان برای ملاقات ایشان در زندان، در 10 دقیقهای که به ما فرصت میدادند نکات تربیتی بسیار زیبایی منتقل میکردند. برای هر کدام از ما هم بهطور جداگانه نامه مینوشتند.
در ادامه اسلامی در باره مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی شهید لاجوردی در پاسخ به این سئوال که چهچیزی باعث میشود یک شخص اینقدر دشمن سرسخت داشته باشد با اشاره به آیاتی از قرآن با مضمون سخت گرفتن بر دشمنان و رأفت بین دوستان تشریح کرد: حضور ایشان در مؤتلفه اسلامی و گروه شیعیان که مهمترین کارکرد آن امربه معروف و نهی از منکر بود باعث شد که ایشان اعتقادات خود را از ابتدا محکم کنند.
وی مبارزات شهید لاجوردی را در چهارحوزه مبارزه با استکبار، مبارزه با طاغوت، مبارزه با جریان منافقین و مبارزه علیه دشمن بعثی برشمرد و توضیح داد: مسلماً کسی که در این حوزهها مجاهدت کند دشمن خواهد داشت و از آنطرف به میزانی که طرف خنثی باشد دشمنی نخواهد داشت.
عضو دادستانی انقلاب با تشبیه شهید لاجوردی به سردار قاسم سلیمانی گفت: ایشان، سلیمانیِ دهه 60 بودند که اتفاقاً شرایط سختتری داشتند. اگر الان در جنگ علیه تکفیریها، چند کشور را اطراف خود میبینید، آنموقع باید تنها، نفر به نفر آنها را پیدا میکردید که اگر قابل هدایت بودند، هدایت و اگر نه پاکسازی میشدند.
وی به ماجرای جمعشدن بساط حزب توده در این دوره اشاره کرد و گفت: شاه نتوانست حزب توده را برچیند، ولی شهید لاجوردی با فعالیتهای فرهنگی کاری کرد که تئوریسینهای آنها مثل طبری و کیانوری زانو بزنند و به اشتباهات خود اعتراف کنند.
در ادامه کاظمیان اصفهانی مسئول وقت دفتر شهید لاجوردی با رد این مطلب که وی رفتارهای خشونتآمیزی در قبال زندانیان داشته است اظهار کرد: آنجایی که فرد اصرار بر انحراف و ضربهزدن به نظام داشت با او برخورد میکرد. میتوان گفت با 99 درصد افراد از 110 گروهکی که جمهوری اسلامی با آن مواجه بود زندگی کرد و با آنها حشر و نشر داشت. با آنها به نمازجمعه و پارک و کوه میرفت.
وی با ذکر خاطرهای ادامه داد: شهیدی داشتیم بنام «جلیل بنده» که در مراسمی که برای بزرگداشت ایشان گرفتیم شهید لاجوردی گفت بندها را باز کنید تا همه زندانیان بیایند. فضا طوری شده بود که یکدفعه دیدیم تمام زندانیان مشغول سینهزنی بودند.
مسئول دفتر شهید لاجوردی به خاطرهای دیگر در همین موضوع اشاره کرد که کسانی زیر دست ایشان تربیت شدند که با اینکه حکم اعدامشان قطعی شده بود در جبهههای نبرد به شهادت رسیدند و اضافه کرد: همین شهید خطر بزرگی از سر جمهوری اسلامی گذراند. او متوجه شده بود منافقین در حال برنامهریزی عملیاتی بزرگ در میدان آزادی هستند که در مراسمی که قرار بود آقای هاشمی رفسنجانی به استقبال یکی از رؤسای جمهور برود بمبگذاری کنند.
مسئول اطلاعات و تحقیقات دادستانی انقلاب در باره این موضوع که چرا شهید لاجوردی در ماجرای هفتم تیر به شهادت نرسید به خاطرهای جالب اشاره کرد و گفت: در آن روز آیتالله بهشتی تماس گرفتند و گفتند که آقای لاجوردی حتماً باید در جلسه امروز حزب حضور داشته باشد. دقایقی بعد هم آیتالله قدوسی تماس گرفتند و پرسیدند آیا فلانی با این مشخصات در زندان هست یا خیر که به آن بند رفتم و متوجه شدم بله در زندان چنین فردی را داریم. همین موضوع باعث شد که من فراموش کنم پیغام آیتالله بهشتی را به شهید لاجوردی برسانم و خودم را ملامت کردم که البته بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری خدا را شکر کردم که این پیغام را نرساندم.
وی به توضیح ماجرای شهادت شهید کچویی هم پرداخت و تصریح کرد: آن روز منافقین میخواستند شهید لاجوردی را ترور کنند. وقت نهار بود و بعد از یک روز سخت کاری همه به محوطه آمدیم که نهار بخوریم. یکی از کارمندان نفوذی دادستانی بنام کاظم افجهای و از اعضای منافقین، سلاح خود را در گچ پای خود مخفی کرده بود و بهسمت شهید لاجوردی نشانه گرفت. خداوند شهید کچویی را رحمت کند که خودش را سپر ایشان قرار داد. افجهای تیراندازی کرد و تمام گلولههای خود را به بدن شهید کچویی زد. در آن ماجرا پای شهید لاجوردی شکست.
لاجوردی نیز در باره برخورد شهید لاجوردی با اعضای گروهکهای مختلف به دو شیوه برخورد اشاره کرد و گفت: یک شیوه در نحوه مواجهه با سران گروهکها بود که واقعاً معاند بودند و روی موضع خود ایستاده بودند که اینها یک اقلیت بودند، اما اکثریتی هم بودند که جزو هواداران این گروهکها بهشمار میرفتند که فریبخورده بودند.
وی در باره شیوه مواجهه شهید لاجوردی با فریبخوردگان آن را بسیار متفاوت اعلام کرد و گفت: ایشان در مواجهه به فریبخوردگان احساس میکردند که این فرد در سن نوجوانی فریب خورده و به دام گروهکها افتاده و باید تلاش کرد که او را از این دام بیرون آورد و نگاهشان نسبت به این افراد ارشادی بود.
لاجوردی در باره چرایی قراردادن اسلحه روی تاقچه منزل توسط شهید لاجوردی بهصورت عمدی در زمان حضور افرادی که قبلاً عضو منافقین بودند توضیح داد: شهید لاجوردی اعتقاد داشت که این افراد جزو توابین و از گذشته خود پشیمان هستند، اگر هم ظاهرسازی میکنند و بخواهند دست به ترور بزنند بهتر است همینجا من را مورد هدف قرار دهند تا این موضوع در میان مردم کشیده نشود.
در ادامه این برنامه کاظمیان اصفهانی در باره تهمتهایی که به شهید لاجوردی میزدند این تهمتها را به مسئولیتها و جایگاهی که او داشت نسبت داد و بیان کرد: مسئولیتهایی که شهید لاجوردی داشت محل دشمنشناسی بود. اینکه حضرت امام(ره) گفتند ایشان بالواقع اسدالله بود تعبیر بهموقعی بود.
وی به دلایل تهمتهایی که به شهید لاجوردی میزدند پرداخت و آن را بهخاطر این موضوع دانست که ایشان را از جایگاهی که داشت پایین بکشند تا بتوانند اهداف مورد نظر خود را پیاده کنند و در همین راستا تأکید کرد: اگر اقدامات شهید لاجوردی نبود امروز صدهزار داعشی در تهران داشتیم و همه باید این را بدانند بخش عمدهای از امنیت این کشور مرهون شهید لاجوردی است، همانطور که ایشان همیشه میگفت ما باید نظام را از دشمنانش دور کنیم و واقعاً هم این کار را میکرد و غیر از خدا نه به چیزی میاندیشید، نه چیزی مینوشت و نه چیزی میگفت و دقیقاً همین رمز موفقیت و برکت کارش بود.
مسئول اطلاعات و تحقیقات دادستانی انقلاب در باره نحوه برخورد شهید لاجوردی با بنیصدر به نقل خاطرهای در باره همین موضوع پرداخت و گفت: شهید لاجوردی میگفت بنیصدر دودوزه بازی میکند، اگر حزبالله را قوی ببیند از آن تعریف میکند و اگر ضعیف ببنید به آن ضربه میزند و من باید دست او را رو کنم. شهید لاجوردی با بستن روزنامه انقلاب اسلامی دست بنیصدر را رو کرد که اتفاق 30 خرداد سال 60 رخ داد.
اسلامی در تکمله اظهارات کاظمیان اصفهانی مبنی بر اقدام دادستانی برای توقیف چند روزنامه در زمان دادستانی گفت: ماجرا از این قرار بود که آیتالله قدوسی با بنده تماس گرفتند و پیام امام را مبنی بر جمعآوری این روزنامهها به من ابلاغ کردند و از من پرسیدند که شما این کار را میکنید و من هم قبول کردم. این موضوع را با شهید لاجوردی که دادستان بودند در میان گذاشتم و ایشان هم اقدام کرد.
وی در پاسخ به این سئوال که «آیا افرادی مثل فرمانده لشکر منافقین در جریان عملیات مرصاد که یک زن بود و قبلاً یکبار توسط قرارگاه ثارالله بازداشت و بعد از آزادی به خارج از کشور رفت و علیه جمهوری اسلامی تبلیغ کرد کم داشتیم» تصریح کرد: شهید لاجوردی با مسئولیت دادستانی که داشتند و در زندان هم فعالیت میکردند با اقداماتی که انجام میداد مشخص میکرد که چه کسانی تواب واقعی بودند. ایشان در جریان رسیدگی به انفجار هشتم شهریور از کار برکنار شد. در آن مدت افرادی آزاد شدند. این افراد از طریق ترکیه به عراق رفتند و به منافقین در پادگان اشرف پیوستند.
کاظمیان هم در ادامه پاسخ به این سئوال این نکته را اضافه کرد که شهید لاجوردی در جریان آزادی این زن در نامهای نوشته بود که «خدایا! مرگ مرا برسان تا این صحنهها را نبینم، با قرار صادره موافقم.» شهید لاجوردی در حالی این قرار را صادر کرد که از طریق مقامات عالی قضائی وقت و مشخصاً رئیس دیوان عالی کشور که همزمان رئیس قوه قضائیه هم بود تحت فشار قرار گرفته بود.
اسلامی به فشارهای وارده در صحنههای عمومی بر اقدامات شهید لاجوردی اشاره کرد و تأکید کرد: این فشارها سبب شد آقای منتظری و بنیصدر و گروهی که بهعنوان دفتر ارتباط مردم با رئیسجمهور شناخته میشد که در واقع یک حزب بود، خیلی در این زمینه فعالیت میکردند. تا حدی که حضرت امام گروهی را متشکل از آقایان بشارتی، وزیر کشور، فرزند آقای منتظری یعنی شهید محمد منتظری و دادگر یکی از قضات دادسرا مأمور برای سرکشی به زندانها کرد. این گروه بعد از بازدید اعلام کرد که ما هیچ تخلفی در زندانها ندیدیم.
وی با یادآوری مجدد مظلومیت شهید لاجوردی به گفته دیگر فرزند آقای منتظری یعنی احمد که داماد مرحوم ربانی املشی بود اشاره کرد و گفت: آقای احمد منتظری میگفت من نمیدانم چه کسی لاجوردی را در حالیکه همه با او مخالف هستند نگه داشته است! شهید لاجوردی هم هیچوقت از امام بهعنوان تنها حامی خود خرج نمیکرد، بلکه خود را سپر بلا کرده بود که همه تیرها به او بخورد. در فاصله زمانی کناررفتن شهید لاجوردی از مسئولیت دادستانی تا زمان قبول مسئولیت وی به ریاست سازمان زندانها افراد زیادی در زمان مسئولیت مقامات وقت قضائی که آقایان موسوی اردبیلی، صانعی و موسوی خوئینیها بودند آزاد شدند.
گفتوگوی تلفنی با آقای عبداللهی معاون وقت شهید لاجوردی در دادستانی بخش دیگری از برنامه شب گذشته جهانآرا بود.
عبداللهی در پاسخ به این سئوال که آیا برکناری شهید لاجوردی توسط امام اتفاق افتاد تأکید کرد: برکناری شهید لاجوردی حاصل یک جریان بود. جریانی که در رأس آن قائممقام وقت رهبری حضور داشت و مجریان آن منتهی به بعضی از اعضای شورای عالی قضائی میشدند. اختلاف بینشی که بین حضرت امام و قائممقامشان وجود داشت موجب این میشد که حرف اصلی مطرح شده در دادگاه و دادستانی انقلاب که دشمنان را با دقت و صلابت تعقیب میکرد از میان برداشته شود.
وی با بیان اینکه این قضایا بارها اتفاق افتاده بود که هر بار مخالفت امام را در پی داشت افزود: این مخالفتها در خاطرات آقای رفسنجانی و گفتههای آقای احمد خمینی آمده است. حتی در دفاعی که حضرت امام از سیداحمد آقا در اوج هجمهها میکنند امام در دفاع از ایشان این جمله را ذکر میکنند که سید احمد مخالف برکناری شهید لاجوردی بود و برکناری وی را فاجعه میدانست.
معاون وقت شهید لاجوردی به ماجرای برکناری شهید لاجوردی پرداخت و گفت: اعضای عالی شورای قضایی که در رأس آن مرحوم آیتالله اردبیلی بود بینش خاصی داشتند و معتقد بودند آقای لاجوردی در برخورد با منافقین بیش از حد قاطعیت به خرج میدهد! در حالیکه قاطعیت ایشان در برابر اقلیتی از این افراد که جزو سردمداران منافقین و مارکسیستها و ضدانقلابها بودند اعمال میشد و در برابر عامه آنها بسیار رئوف و مهربان بودند.
وی ادامه داد: هر عاقلی اگر یک مقایسه ساده انجام دهد در تمام دوران زندان شاه، سراغ ندارید که یک نفر صاحبنام از تودهایها و اعضای مجاهدین توبه کرده باشد، اما در زندان جمهوری اسلامی سران حزب توده مصاحبه و اقرار کردند که راه را اشتباهی رفتند. این نتیجه مباحثات و مناظرات بسیار طولانی، دقیق و عمیقی بود که شخص شهید لاجوردی و معاونان و کارمندان ایشان با اینها انجام میدادند.
عبداللهی در پاسخ به این سئوال که رفتار آقای منتظری نسبت به این وقایع را در چه میبینید با تأکید بر این نکته که برداشت این افراد از اسلام برداشت قرآنی نیست گفت: عمل اینها که باید برخاسته از برداشت عملی مناسب با عمل اسلام و مسلمان قاطع و تسلیم در برابر احکام اسلامی باشد نیست. دلیل دوم سادهاندیشی و عدم ژرفنگری است، همانطور که خود حضرت امام به ایشان فرمودند شما سادهلوح هستید. حتی یکبار هم به شخص آقای موسوی اردبیلی در جریان ماجرایی فرموده بودند سادهلوحی نکنید.
در بخش پایانی این برنامه لاجوردی در باره روزهای منتهی به شهادت شهید لاجوردی گفت: در آن روزها هر وقت کنار ایشان مینشستیم احساس میکردیم که سینه ایشان پر از درد است. احساس میکردیم خیلی نگران هستند و روحیات ایشان خیلی فرق کرده است. گاهی اوقات هم اگر سر صحبت را با ایشان باز میکردیم متوجه میشدیم که دل ایشان چقدر به درد آمده و چقدر از اوضاع نگران هستند.
وی به ذکر خاطرهای از روز شهادت شهید لاجوردی پرداخت و تصریح کرد: روز شهادت ایشان، من در منزل بودم. هنگام ظهر آیاتی از قرآن از رادیو پخش میشد و به آیه «و لا تحسبن قتلوا فی سبیلالله...» رسید. به جز آن لحظه هیچوقت نسبت به سرنوشت پدرم مبنی بر اینکه آیا به شهادت میرسد یا خیر فکر نمیکردم. در همین فکرها بودم که زنگ تلفن منزل به صدا در آمد که ابتدا گفتند پدر زخمی شده و باید به بیمارستان بیایید که وقتی به بیمارستان رسیدیم با پیکرغرق به خون پدر مواجه شدیم. جالب است به فرد ترورکننده گفته بودند که لاجوردی در حلقههای امنیتی محافظت میشود و دست تو به او نمیرسد و اگر نزدیک او شدی به چشم او تیراندازی کن، چون بدن او مجهز به جلیقه ضدگلوله است!
فرزند شهید لاجوردی در پایان صحبتهای خود خاطرنشان کرد: در روزهای منتهی به شهادت پدر، ایشان اصرار میکردند که ما را جمع کنند تا با حضور تمام اعضای خانواده یک عکس یادگاری بگیریم. من هم از خوابی که دیده بودم برای ایشان تعریف کردم که در منزل ایشان جمع هستیم و صدای تیراندازی میآید. ایشان هم همانجا گفتند، بله! کار ما هم دیگر تمام است.