حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید بایگانی آذر ۱۳۹۶ :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

۳۶۱ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

راز «ابراج البیت» چیست + تصاویر و فیلم

ابراج البیت

گویی نمادهای ابلیسک وار شیطان که از قدیم هدف «رَمی» حجاج بیت الله الحرام بود، از جلوی سنگ‌های مومنین برداشته شد و در خفا با وردی شیطانی تبدیل به این سازه اهریمن‌وار شد که بیشتر شبیه لاس وگاس است.

سرویس جهان مشرق- قال اللهم بارک لنا شامنا، اللهم بارک لنا فی یمننا، قالوا و فی نجدنا، قال اللهم بارک لنا فی شامنا، اللهم بارک لنا فی یمننا، قالوا و فی نجدنا، قال هنالک الزلازل و الفتن منها، او قال بها یطلع قرن الشیطان».

«خدایا منطقه شام را برای ما مبارک گردان، بارخدایا یمن را برای ما مبارک گردان، گفتند و منطقه (نجد) را چطور؟؟ فرمود: بار خدایا شام را بر ما مبارک گردان، بارالها یمن را بر ما مبارک گردان، گفتند و منطقه نجد را چطور؟ فرمود: در نجد زلزله‌ها و فتنه‌ها به وقوع خواهد پیوست. و (شاخ شیطان) از آنجا طلوع خواهد کرد.!!» (صحیح بخاری، ج ۲، ص ۲۳، دار الفکر، بیروت، بی تا)

در سال ۲۰۰۴، مقامات وهابی عربستان سعودی به بهانه ازدحام حجاج در ناحیه عرفات و تلفات جانی ناشی از آن، و همچنینی به این بهانه که حجاج بعضا از این سو به آن سو سنگ می پرانند که موجب مجروحیت حجاج در سوی دیگر دایره دور «نماد شیطان» در مراسم رمی جمرات می شود، نمادهای سه گانه شیطان را که در واقع سازه هایی به نام «ابلیسک» بود، برداشتند و به جای آن دیوارهای ۲۵ متری بی‌معنا و نامفهومی گذاشتند تا حجاج بیت الله حرام به دیوار سنگ بزنند!

یکی از سه نماد ابلیسک وار شیطان در رمی جمرات که توسط آل سعود برداشته شد!

دیوارهای بی‌معنی و نامفهومی که به جای نمادهای قدیمی شیطان گذاشته اند

اما به رغم بهانه‌های پوچ سعودی‌ها از ۲۰۰۴ به این سو چندین رویداد مرگبار در جریان مراسم حج رخ داده است:

سال ۲۰۰۶ (۱۳۸۳) ۳۴۵ نفر در مراسم رمی جمرات (سنگ زدن به نماد شیطان) کشته شدند.

سال ۲۰۱۵ (۱۳۹۴) و در روز ۱۱ سپتامبر ( ۲۰ شهریور) یک بالابر بزرگ که برای انجام اقدامات مربوط به طرح عمرانی عربستان برای توسعه حرم مسجد الحرام در مکه وجود داشت به داخل مسجد الحرام در نزدیکی مقام حضرت ابراهیم سقوط کرد که منجر به کشته شدن دست کم ۱۱۸ نفر شد که ۱۱ تن از آنها ایرانی بودند.

۹ روز بعد از این رویداد شوم، یک فاجعه انسانی بزرگ در مراسم «رمی جمرات» در منا اتفاق افتاد که در جریان ازدحام بیش از حد حجاج به واسطه بسته شدن مسیر خیابان ۲۰۴  به جمرات حدود ۸۰۰۰ زائر خانه خدا از کشورهای مختلف جان خود را از دست دادند که ۴۶۴ نفر از آن‌ها هموطنان ما بودند.

اما در سال ۲۰۰۲، طرح ساخت سازه ای عظیم و فوق گرانقیمت در مکه مکرّمه، در مجاورت مسجدالحرام توسط سعودی‌ها کلید خورد، که از همان زمان شروع به ساخت، حرف و حدیث‌های بسیاری به دنبال داشت.

«برج سلطنتی ساعت مکه» یا مجموعه «موقوفه ابراج البیت» یک مجموعه ساختمانی عظیم و فوق گرانقیمت در مکه مکرمه و در مجاورت بیت الله الحرام است. کارفرمای اصلی ساختمان شرکت مجموعة بن لادن السعودیة (متعلق به خانواده اسامه بن لادن) است. معمار آن شرکت‌های دارالهنداسه و شرکت آلمانی SL Rasch GmbH هستند.

 این مجموعه عظیم با ۶۰۱ متر ارتفاع، بلندترین برج عربستان، و از نظر حجم (با یکی میلیون و ۵۰۰ هزار مترمربع مساحت) بزرگترین ساختمان جهان خواهد بود.

پیشنهاد ساخت آن در ۲۰۰۱ داده شد و در همان سال ساخت آن آغاز و در ۲۰۱۲ به پایان رسید.

طبق گزارش‌های منتشر شده از منابع موثق، هزینه ساخت این برج ۱۵ میلیارد دلار و گران‌ترین سازه تاریخ است.

هتل این مجموعه قابلیت جا دادن یکصد هزار مهمان را دارد.

گفته می شود این برج بعد از برج الخلیفه در دوبی و برج شانگهای در چین، بلندترین سازه جهان است.

اما جدای از تخریب بافت قدیمی مکه و به ویژه دو قلعه معروف زمان عثمانی برای ساخت این برج، در همان زمانی که ترکیب اصلی این سازه مشخص شد، بسیاری از وبسایت‌های اسلامی و غیراسلامی به هیات عجیب و «ابلیسک وار» آن اشاره کردند. گویی نمادهای ابلیسک وار شیطان که از قدیم هدف «رَمی» حجاج بیت الله الحرام بود، از جلوی سنگ‌های مومنین برداشته شد و در خفا با وردی شیطانی تبدیل به این سازه اهریمن‌وار شد که زرق و برق آن، در نگاه نخست انسان را به یاد شهر عیش و عشرت و «سدوم و عموره» جدید، یعنی لاس وگاس»، می اندازد.

اما نکته‌ای که تاکنون به آن اشاره نشده و احتمالا از فرط عیان بودن کسی متوجه آن نشده، شباهت غریب آن به یک موجود اهریمنی اسطوره‌ای است. به ترکیب سازه اصلی برج با دو بال کناری آن دقت کنید و بعد آن شاخ طلایی بالای سازه (که به دروغ به عنوان هلال ماه نمایانده شده) متمرکز شوید؟ به یاد چه می افتید؟ بله، درست حدس زدید، این هیات کلی یک پرنده است. اما چه پرنده‌ای؟

به این شکل توجه کنید. این تصویر هوایی از یکی از معروف‌ترین ساختمان‌های دنیاست: کنگره آمریکا یا «کپیتول هیل».

چه چیزی توجه شما را جلب می کند؟

کار را برایتان راحت می کنیم:

بله، این شکل یک جغد است.

حال به این تصویر توجه کنید. این هم یک جغد است. اما جای آن کجاست:

این جغد در قلب مجموعه پنتاگون (وزارت دفاع ایالات متحده) در واشینگتن است. این دیگر مساله پوشیده‌ای نیست که بنای اولیه واشینگتن (پایتخت ایالات متحده) را پدران بنیانگذار آمریکا گذاشتند که بلااستثناء فراماسون (بنّای آزاد) بودند و در راس آن ها هم استاد اعظم فراماسونری، دارنده نشان ۳۳ (بالاترین رده در تشکیلات ماسونی)، «جرج واشینگتن» قرار داشت.

اما این جغد نماد چیست؟ برای روشن شدن موضع به این تصویر نگاه کنید:

این مجسمه بزرگ درشهر مونته ریوی کالیفرنیا، در مکانی موسوم به «درختزار بوهمی» (Bohemian Grove) واقع شده است. این مکان هر سال (در میانه‌ی ماه ژوئیه) محل گردهمایی شخصیت‌های بانفوذ و تعیین کننده هنر، موسیقی، فرهنگ، سیاست و اقتصاد در آمریکاست که در مراسمی مخفی آیینی شیطانی به نام «cremation of care» شرکت می کنند. آن‌ها برای ابراز سرسپردگی به اهریمنی که این بت سنگی جغدوار نماد آن است، این مراسم آیینی را پیش روی بت سنگی بزرگ (در نقطه ای که به «آشیانه جغد» معروف است) انجام می دهند که یکی از بخش‌های این مناسک شیطانی، سوزاندن یک «قربانی انسانی» است.

اما این جغد نماد کدام اهریمن است؟ در اساطیر باستانی، در تمدن موسوم به «فنیقی» خدا (و در واقع اهریمنی) پرستیده می شد که «مولوخ» (Moloch) نام داشت. به باور بسیاری از اسطوره‌شناسان مذهبی، مولوخ یکی از تجسمات «شیطان»، «ابلیس» یا همان «لوسیفر» در ادیان ابراهیمی است. مولوخ به دو صورت گاو شاخدار و بالدار و همچنین جغد در آثار تمدن فنیقی ثبت شده است و یکی از معروف‌ترین تصاویر ثبت شده از این تجسم شیطان، مراسم ضدانسانی و اهریمنی «تقدیم نوزاد» به درگاه بت مولوخ است. در این مراسم، بت بزرگ مولوخ آن قدر داغ می شد تا شکل سرتاسر سرخ بگیرد، و ان گاه پرستندگان او، قربانی نوزاد معصوم را در بغل بت سرخ شده از حرارت می گذاشتند تا جزغاله شود و قربانی پذیرفته شود. گفتنی است که علامت مشخصه هر دو تجسم «مولوخ» داشتن شاخ است و علامت معروف شیطان پرستان اشاره به همین وجه اهریمن دارد:

علامت معروف شیطان پرستان

شاید این سطور و جملات به چشم برخی خوانندگان توهمات و تخیلات بیاید و آن را مناسب فیلم‌های ترسناک هالیوودی بدانند. از این رو، توجه شما را به دو گزارش زیر از روزنامه «واشینگتن پست» (یکی از سه روزنامه بزرگ آمریکا) و همچنین پایگاه اینترنتی معروف «Vox» جلب می کنیم که به صراحت حضور بزرگان سیاست و اقتصاد و فرهنگ و هنر ایالات متحده را در این مراسم تایید می کند.

از «ویلیام هوارد تَفت» و «دوایت دی. آیزنهاور» تا «ریچارد نیکسون» و «رونالد ریگن»،«جورج بوش پدر»، «بیل کلینتون» و بوش پسر عضو این جامعه مخفی اهریمنی بوده اند.

چهره‌های شاخص سیاست و اقتصاد در غرب در طول ادوار در مناسک شیطانی درختزار بوهمی شرکت داشته اند

این که در سرزمین وحی، در جوار بیت الله الحرام، آل سعود سازه‌ای چنین مرتفع و غرق در زرق و برق اومانیستی و جلوه گرانه شیطانی به سان برج‌های لاس وگاس و لس انجلس بسازد تا سادگی و بی آلایشی خانه خدا را تحت الشعاع قرار دهد و سایه این برج اهریمنی را بر کعبه مقدس بیاندازد، اصلا اتفاقی نیست و حاصل دهه‌ها پیوند شوم میان غاصبان حرمین شریفین(آل سعود) با الیگارشی سیاسی-مالی-نظامی غرب است که به عنوان جنود شیطان، (به زعم خود) به دنبال از رونق انداختن سکه مسلمانی هستند.

آیا این هیبت شوم و منحوس شیطان بر فراز خانه خدا نیست؟

از پیوند آل سعود و استعمار ماسونی بریتانیا، شجره ملعونه ای به نام وهابیت تکفیری سربرآورد که به اسم اسلام کمر به نابودی اسلام بسته است و از زمانی که در سرزمین پیامبر ریشه دواند و رشد کرد، جز نحوست و نکبت و تیره روزی برای مسلمین به جای نگذاشته است.

هلال ماه یا «قرن الشیطان»؟

از همان روزی که به بهانه مبارزه با اتحاد شوروی در افغانستان، تخم شیطانی تروریزم تکفیری با پول و آموزش سازمان سیا و MI۶ به واسطه یک سعودی مشکوک و مرموز به نام «اسامه بن لادن» در جهان اسلام کاشته شد، تا به امروز که تازه کابوس چندساله وحشی ترین و جهنمی ترین گروه تاریخ یعنی «داعش»(به نصرت الهی و ایثار و خون لشکر سربازان امام عصر(عج)) به پایان خود رسید) در هیچ برهه ای از تاریخ این اندازه مسلمان کشته نشده بود. قابل تامل است که سازنده اصلی برج شیطان در مکه هم کسی نیست جز: مجموعه بن لادن سعودی.

و همین بن لادن (که در نمایشی دروغین عملیات کشته شدن او را به دست نیروهای ویژه آمریکایی از طریق رسانه‌های ماسونی و صهیونیستی به جهانیان فروختند) کسی بود که سناریوی برنامه‌ریزی شده‌ی «۱۱ سپتامبر» را اجرا کرد تا به بهانه آن، جرج دابلیو بوش ماسون و کابالیست برای اجرای طرح «نظم نوین جهانی» به افغانستان و عراق لشکر بکشد و صدها هزار افغان و نزدیک ۱ میلیون عراقی مسلمان کشته شوند. شاید ندانید که شعاری که به زبان لاتین روی اسکناس‌های دلار نقش بسته این است: Novous Ordo Seclorum که ترجمه آن می شود شعار جرج دابلیو بوش: نظم نوین جهانی.

بیش از دو سال است که هر روز دولت اهریمنی سعودی با بمب‌ها و موشک‌های اهدایی غرب، هر روز دهها کودک یمنی را جزغاله می کند. این عینا همان جنایتی است که رژیم صهیونیستی در جنگ غزه و گلوله باران لبنان (به ویژه روستای قانا) مرتکب شد و بی جهت نیست که هم سعودی و هم صهیونیست‌ها به رژیم‌های «کودک‌کش» معروف شده اند. به هر حال سرسپردگی به شیطان قربانی می خواهد و تجسّمات قرن بیست و یکمی شیطان از همان کهن‌الگوهای باستانی فنیقی‌ها استفاده می کنند منتهی با ابزارهای مدرن آدم کشی.

باز رجوع به حدیث رسول الله(ص) در ابتدای این مطلب می کنیم که حضرتش با بصیرت الهی از برآمدن «قرن الشیطان»(شاخ شیطان) از شرق عربستان یا همان نجد خبر دادند. و در مراجعه به تاریخ چند سده قبل‌تر درخواهیم یافت که «محمد ابن عبدالوهاب»، بنیانگذار شجره خبیثه وهابیت از اهالی شهر عُیینه از توابع نجد بود که در قرن ۱۸ میلادی می زیست و از اتحاد شوم او با حاکم شهر «درعیه»(باز هم از توابع نجد) که کسی نبود جز «محمد ابن سعود»(نیای بزرگ آل سعود)، داستان سیاه حکومت آل سعود کلید خورد. و باز اندکی جستجو در احوالات نیای آل سعود نشان می دهد که همو بود که بنای مسلمان کشی و شیعه کشی را اول بار در این خاندان گذاشت.

 صلاح‌الدین مختار که از نویسندگان وهابی است، می‌نویسد:

"در سال ۱۲۱۶ ق. امیر سعود با قشون بسیار متشکل از مردم نجد و عشایر جنوب و حجاز و تهامه و دیگر نقاط، به قصد عراق حرکت کرد. وی در ماه ذی القعده به شهر کربلا رسید و آنجا را محاصره کرد.

سپاهش برج و باروی شهر را خراب کرده، به زور وارد شهر شدند و بیشتر مردم را که در کوچه و بازار و خانه‌ها بودند به قتل رساندند. سپس نزدیک ظهر با اموال و غنایم فراوان از شهر خارج شدند و در نقطه‌ای به نام ابیض گرد آمدند. خمس اموال غارت شده را خود سعود برداشت و بقیه، به نسبت هر پیاده یک سهم و هر سواره دو سهم، بین مهاجمین تقسیم شد."

ابن بشر، مورخ نجدی، درباره حملات وهابیان به نجف اشرف  می‌نویسد:

" در سال ۱۲۲۰ سعود با سپاهی انبوه از نجد و اطراف آن، به بیرون مشهد معروف در عراق (مقصود، نجف اشرف است) فرود آمد و سپاه خود را در اطراف شهر پراکنده‌ساخت. وی دستور داد باروی شهر را خراب کنند ولی سپاه او زمانی که به شهر نزدیک شدند به خندق عریض و عمیقی برخوردند که امکان عبور از روی آن وجود نداشت. در جنگی که بین طرفین رخ داد، بر اثر تیراندازی از باروهای شهر، جمعی از سپاهیان سعود کشته شدند و بقیهٔ آنها از گرد شهر عقب نشسته به غارت روستاهای اطراف پرداختند."

و البته طاعون ابن سعود و عبدالوهاب تنها مناطق شیعه نشین را مورد هجوم قرار نداد، بلکه کل بلاد شام و حجاز و عراق مورد تاخت و تاز این راهزنان قرار گرفت.

و هر آگاه به تاریخی می داند که فتنه آل سعود که از نجد برخاست، با کمک مستقیم امپراتوری استعماری بریتانیا(که تحت سلطه مالی و سیاسی خاندان یهودی و ماسونی روچیلد بود) به عبدالعزیز آل سعود بود که او توانست در ۱۹۲۴ شریف حسین هاشمی، حاکم حجاز را شکست دهد و پادشاهی وهابی-ماسونی آل سعود را پایه گذاری کند.

و آل سعود وهابی هم با شمشیر تکفیر هم همه مقدسات مسلمین را با عنوان شرک از بین برد، هم بیش از هر غیرمسلمان دیگری در تاریخ مسلمان کشت و هم با اتحاد همه جانبه با ایالات متحده (به تعبیر بنیانگذار کبیر انقلاب «شیطان بزرگ») تمام مقدرات سرزمین وحی را در اختیار ایادی شیطان گذاشت و امروز شاهدیم که سرزمین پیامبر روز به روز از عطر و بو و حضور پیامبر خالی‌تر می شود و جای آن را نمادهای شهوانی و شیطانی لاس وگاس و لس انجلس می گیرد. آیا در هزاران اتاق هتل «ابراج البیت» قرار است تسبیح خدا و عبادت حضرت باریتعالی صورت گیرد؟ همه امکانات لوکس و فوق مدرن در این مجموعه ۱۵ میلیارد دلاری جمع آمده تا بندگان خدا ذکر الله بگویند و از ده‌ها متری بالای کعبه، رو به آن نماز بگذارند؟ آیا نه این که ساختن چنینی عمارت شیطانی در جوار حرم الهی به سبک قمارخانه‌ها و عشرتکده‌های آمریکایی، بازگرداندن مکه به دوران اعراب جاهلی است که بت ‌های خود را در کعبه قرار می دادند و شعرهای شرک آلود و عشرت جویانه خود را از پرده آن می آویختند و به شرابخواری و هرزگی می پرداختند؟

نمایی اهریمنی از خانه کعبه از فراز شاخ شیطان

در کنار این موارد، این را هم در نظر داشته باشید که فقط در سال گذشته، به بهانه اجرای طرح «توسعه حرم»  بیش از یک میلیون متر مربع از زمین های داخل حرم مکی در خیابان «ابراهیم خلیل» را به فروش گذاشته بود، اخیرا بزرگترین مزایده املاک، آن هم در منطقه مرکزی استان «مکه» که از حیث موقعیت و مساحت در منطقه مرکزی شهر مکه مکرمه و مشرف به مسجد الحرام و پل جمرات است، را برگزار نمود.

شبکه خبری «العالم» در ۵ تیر ۹۵ گزارش داد که کمیتۀ سهامداری املاک و مستغلات در وزارت بازرگانی و سرمایه گذاری عربستان، تصمیم دارد قطعه زمینی به مساحت بیش از یک میلیون متر مربع در داخل حرم مکی و در خیابان ابراهیم الخلیل را از طریق فروش مستقیم واگذار نماید.

این که این زمین‌های ارزشمند و مقدس برای صدها میلیون مسلمان را قرار است سعودی‌ها به چه کسانی بفروشند و بناست که چه چیزهایی در آن‌ها ساخته شود، نگاهی به ابراج البیت مشخص می کند. زائرانی که بعد از تکمیل این برج به خانه خدا مشرف شده اند درباره تاثیر دیدن این سازه غریب در کنار مسجدالحرام در این نکته هم کلام هستند این که ظاهرا به قصد تحت الشعاع قرار دادن مسجدالحرام و کعبه مقدس ساخته شده است.

اما نکته آخر.....

سری سه گانه فیلم‌های «ارباب حلقه‌ها»، ساخته پیتر جکسون به ترتیب در سال‌های ۲۰۰۱، ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ ساخته شدند. این فیلم‌ها بر اساس مجموعه داستان‌های نویسنده ای به نام جی آر آر تالکین (J. R. R. Tolkien) ساخته شد که نوشته‌هایش کاملا بر مبنای داستان‌ها، افسانه‌ها، اسطوره‌ها و نمادهای جادوی سیاه، ماسونیسم و شیطان پرستی نوشته شده اند. تاثیر ساخت و نمایش سه گانه «ارباب حلقه ها» در سینمای جهان آن قدر زیاد بود که منتقدانی معروف، تاریخ سینما را به قبل و بعد از ارباب حلقه‌ها تقسیم می کنند. و «ارباب حلقه‌ها» و مفاهیم و تفکرات مطرح شده در آن تبدیل به یک نوع «کالت» (سبک یا فرقه) در دنیا شد.

 به این نکته توجه کنید. در مجموعه افسانه‌های ارباب حلقه ها، «میناس مورگول»، در زبان سینداری(زبان دنیای جادویی تالکین) به معنی «برج جادوی سیاه» است که در گذشته با نام میناس ایتیل به معنی «برج ماه بالا آمده» مشهور بود، شهری در سرزمین میانی(استعاره از مشرق زمین) . به تصویر این برج در فیلم نگاه کنید:

ابراج البیت در شب

در مجموعه بسیار مهم «ارباب حلقه‌ها»(که می توان آن را یکی از مانیفست‌های اصلی جنبش جهانی ماسونی دانست) در سرزمین «موردور»(مشرق زمین)، برجی به نام «باراد-دور»(برج تاریک) وجود دارد که «سائورون»(معادل «دجال») از فراز آن بر مودور حکومت می کند. نکته قابل تامل این که بر بالای این برج شاخی وجود دارد و در میانه این شاخ، «چشم جهان بین» بر همه این سرزمین نظارت دارد. نماد «تک چشم»(نماد اصلی دجال آخرالزمان در همه فرهنگ‌های ابراهیمی به ویژه اسلام) نمادی شناخته شده است. به تصویر زیر از این برج در فیلم «ارباب حلقه‌ها» دقت کنید:

شباهت‌ها مشهود نیست؟ سال پیشنهاد، تصویب و شروع ساخت ابراج البیت در چه سالی بود: اواخر ۲۰۰۱ و اوایل ۲۰۰۲ (زمان آغاز ساخت و نمایش سه گانه ارباب حلقه‌ها)

هرچند نفی و اثبات فرضیه های این چنینی نیاز به بحث و مداقه بیشتری دارد، اما تلاش کردیم در حد ظرفیت، آنچه از شواهد و فکت های موجود و همچنین اسناد روایی و تاریخی موجود بود در این گزارش در معرض قضاوت و تامل مخاطبان گرامی قرار دهیم.

۰ نظر ۰۷ آذر ۹۶ ، ۲۳:۰۳
حسن حیدری
۰ نظر ۰۷ آذر ۹۶ ، ۲۲:۵۴
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

لبیک یا مهدی (عج)

http://behesht.info/usercontrols/UC_Misc/Thumbnail.ashx?size=0&width=700&imageurl=~/Files/Image/2013/6/emam_16191755.jpg

http://azanemashregh.ir/wp-content/uploads/%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%B1-%D8%AF%D8%B9%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%AC-%D9%85%D8%AE%D8%B5%D9%88%D8%B5-%D9%86%DB%8C%D9%85%D9%87-%D8%B4%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D9%86.jpg

۰ نظر ۰۷ آذر ۹۶ ، ۲۲:۳۶
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

«دوعیجی» چگونه قتلگاه تانک‌های بعثی شد

روایت تکان‌دهنده آخرین بازمانده گردان صاحب‌الزمان از کربلای 5

«دوعیجی» چگونه قتلگاه تانک‌های بعثی شد

خبرگزاری فارس: «دوعیجی» چگونه قتلگاه تانک‌های بعثی شد

خبرگزاری فارس: فرمانده گردان، مأیوس و نگران از جای برخاست و در میان گلوله‌ها و ترکش‌ها ایستاد و فریاد زد: «هر که قصد دیدار امام حسین(ع) را داره، بسم الله». صدای یا حسین(ع) و یا زهرا(س) از هر نقطه‌ای برخاست. اولین داوطلب اعلام آمادگی کرد و به دنبال او ۶ نفر دیگر نیز مهیا شدند.

به گزارش گروه حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، عملیات کربلای 5 به نوعی صحرای کربلای سربازان امام (ره) بود و تا سال ها بعد از جنگ رزمندگان معیار مردانگی، ایستادگی و ولایتمداری را از نقش آفرینی افراد در این عملیات بزرگ می سنجیدند؛ عملیاتی که با تلخی و شیرینی های زیادی همراه بود و عزیزترین یاران امام(ره) در این عملیات آسمانی شدند. رمز این عملیات یازهرا(س) بود که اکثر شهدا از ناحیه بازو، پهلو و صورت مانند مادرشان حضرت فاطمه زهرا(س) جراحت دیده بودند. وبلاگ لشکر 25 کربلا خاطرات زیبایی از عملیات کربلای پنج منتشر کرده که توسط رزمنده دلاور گردان صاحب الزمان(عج) لشکر ویژه 25 کربلا «حجت‌الاسلام عبدالصمد زراعتی» روایت شده است. 

*****

 آفتاب با رخی گرفته از لابه لای ابر و دود «دوعیجی» را تماشا می‌کرد. زمین به خود می لرزید و باد بوی مرگ را با خود به همراه می کشید. صدای کشدار و در پی آن، انفجار گلوله های سنگین لحظه ای قطع نمی شد. پیکرهای بی جان و یا مجروح و خونین رزمندگان در هر گوشه و کناری به چشم می خورد. لب ها خدا را فریاد می کرد و قلب‌ها تنها از او استمداد می جست. پشت سر رزمدگان، فرسنگ ها آب و سیم خاردار و مین و میله های خورشیدی بود و تنها راه مواصلاتی بچه‌ها که شب قبل از آن گذشته بودند، اکنون در هر لحظه صدها گلوله توپ و خمپاره آنجا را می کوبید و جنبنده ای قادر به گذشتن از آن نبود. در مقابل نیز تنها دشمن بود و ادوات و تجهیزات مدرن و نفرات تا بن دندان مسلح. آسمان نیز از چرخ بالهای جور واجور پر شده بود. مهمات سربازان روح الله مسلمان ته کشیده بود.

 قوایشان به تحلیل رفته و از ساعت‌ها پیش آب و غذا تمام شده بود. اینک صدها نفر در محاصره کامل دشمن هستند و سرنوشت نامعلومی در انتظارشان بود. هرکس در گوشه‌ای زیارت عاشورا و یا قرآن می‌خواند. تعدادی نیز به سنگرشان تکیه داده و با حالتی محزون روی تکه کاغذی مطلبی می‌نوشتند «امروز، جمعه نوزدهم دیماه است. ما تشنه و گرسنه در محاصره دشمن هستیم ...»، «پدر و مادر عزیزم! اینجا کربلاست و ما...»، «همسرم! شاید یک روز جنازه‌ام را برایتان بیاورند. بدانید که ما در وادی غربت، از اسلام و قرآن و فرمان پسرفاطمه (س) خمینی عزیز، مردانه دفاع کردیم...».

ساعت سه و نیم بعد از ظهر را نشان می‌داد. آتش دشمن خاموش شده بود و سکوت معناداری صحرای دوعیجی را در خود فرو برده بود و تنها زوزه باد بود که بدین سو می‌وزید. وقتی آتش سهمگین دشمن فروکش کرده بود، بچه‌ها بلافاصله اقدام به تخلیه شهدا و مجروحین کردند و از آن طرف نیز مهمات لازم را وارد معرکه کردند. اگرچه برابر شدن با دشمنی مجهز، برای رزمندگان ما بی فایده می‌نمود ولی روح مقاومت و ایمان آنها یک نبرد شرافتمندانه را می‌طلبید.

شهید جواد نژاداکبر، فرمانده گردان صاحب الزمان(ع) لشکر ویژه 25 کربلا با صورتی آرام و متبسم یکایک از نیروهای باقیمانده را سرکشی کرده و به آنان قوت قلب می داد. اماسکوت دشمن اضطراب ها را بیشتر کرده بود. اصلاً کسی نمی دانست که آنان در چه فکر و نقشه ای هستند. عقربه های ساعت به کندی دور می‌زد. انگار زمانه از حرکت باز ایستاده بود و نفس ها در سینه حبس شده بود. از اینکه ساعت به چهار رسیده بود، یکباره زمین به خود لرزید. در پی هر زوزه ای، فریاد وحشتناکی از دل زمین برمی خاست. خاکریزی که بچه‌های گردان صاحب الزمان(ع) در آن موضع گرفته بودند، بیش از دو متر ارتفاع داشت و دشمن آن را به عنوان هدفی مشخص زیر آتش قرار داده بود. باز هم تنها راه ارتباطی بسته شد و دشمن از مقابل یورش را آغاز کرده بود.

تانک‌ها پشت سر هم غرش می کردند و پیش می آمدند. چرخ‌بال‌های دشمن نیز از بالای سر مدافعان گذرگاه را مورد هدف قرار داده بودند. هدف دشمن تصرف گذرگاه بود که بدون هیچ زحمتی صدها نفر را به اسارت می گرفت. مهم تر آنکه سرنوشت عملیات کربلای پنج در پرده‌ای از ابهام فرو می رفت. جواد از این سو به آن سو می دوید؛ فریادمی زد؛ نوازش می کرد؛ دستور می‌داد؛ گاه با عصبانیت با بی سیم صحبت می‌کرد، اما در همه حال متبسم بود تا در نگاه نیروهایش امید را احیا کند. اگرچه هر لحظه بر تعداد شهدا و مجروحین افزوده می‌شد و نیروها به کلی تحلیل می‌رفتند. هیچ راه امیدی نبود. گویا تقدیر این بود که جوانان بسیاری در این دشت گرفتار آیند. دیگر فاصله زره پوش‌های دشمن به خاکریز، به کمتر از پانصد متر رسیده بود و خاکریز هم به خاطر بمباران‌های پی درپی از قامتش کاسته گردیده بود و تنها باریکه‌ای از خاک در امتداد پرورش ماهی باقی مانده بود. مدافعان مسلمان لحظه‌ای غفلت نمی‌کردند و با تمام قوا مقاومت می‌کردند اما دیگر امیدی نبود و می‌بایست .... .

فرمانده گردان، مایوس و نگران از جای برخاست و در میان گلوله‌ها و ترکش‌ها ایستاد و فریاد زد: «هرکه قصد دیدار امام حسین (ع) را داره، بسم الله». صدای یا حسین (ع) و یا زهرا (س) از هر نقطه ای برخاست. اولین داوطلب اعلام آمادگی کرد و به دنبال او شش نفر دیگر نیز مهیا شدند. جواد به سرعت توضیحات لازم را به آنها داد و نقاط قوت و ضعف دشمن را متذکر شد.

 چشمان او که بیشتر به چشمان بیمار شباهت داشت مملو از اشک شده بود: «بچه‌ها! شما را به جان زهرا زود باشید، معطل نکنید. اگه دشمن جاده را . . .» و هق هق گریه‌اش رشته کلمات را برید. بعد دستی کشید و سربه طرف آسمان نهاد و بعد از مکث کوتاهی، ادامه داد: «خُب بچه‌ها، موفق باشید؛ یاعلی (ع)». یکی از تانک‌ها در منتهی الیه دشت دوعیجی از بقیه فاصله گرفته بود.

گویا خیلی عجله داشت، اولین تانکی بود که مورد هدف شکارچیان قرار گرفت. بارقه امید در دل‌ها دمید و در اوج ناباوری‌ها دشت دوعیجی قتلگاه تانکهای دشمن شده بود. هر لحظه در گوشه ای بر پیکره زخمی و بی جان تانک جرقه‌ای شعله می‌گرفت و به زبان آن، زبانه‌های آتش بود که بالا می‌رفت؛ چرخبال‌های دشمن مأموریت اصلی خود را ترک کرده، به دنبال شکارچیان افتادند تا با هدف قرار دادن آنها راه را برای فشار تانکها باز کنند.

فضا از گلوله و ترکش پرشده بود و از همه جا باران گلوله می بارید. یکی از چرخبال ها توانسته بود دو تا از شکارچیان را مورد هدف قراردهد. چرخبال ها به خود جرأت داده بودند تا از ارتفاع بسیار پایینی حرکت کنند که در همین حال، شکارچیان به یکباره آنها را مورد هدف قرار دادند. عرصه برایشان تنگ شده بود و چاره ای جز فرار و ترک منطقه را نداشتند. دشمن زمین گیر شده بود و ناتوان و درمانده به چپ و راست می زد تا شاید بتواند کاری ازپیش ببرد. شکارچیان تانک امیدوار به یاری خداوند به تلاش خود افزودند. تاریکی پرده سیاه خود را بر نیمه تنه عالم می گستراند و با فرا رسیدن شب، دشمن ناامیدانه عقب کشید. حتی برخی از تانک‌ها را رها کرده تا خودشان در امان بمانند. از هفت نفرشکارچی تانک، چهار نفر به شهادت رسیده و سه نفر مجروح شده بودند.

*****

 سال ها از این واقعه گذشته بود تا اینکه قدیمی‌های جنگ در یک غروب پاییزی محفل انس و دیداری دایر کرده بودند. «حسینیه عاشقان کربلای ساری» محل دیدار یاران و تداعی خاطرات تمام ناشدنی جنگ بود. نم نم باران بر روی برگ‌های زرد خیابان های شهر می‌بارید. بوی خاک و برگ‌های باران خورده، خاطرات کودکی را زنده می‌کرد. حسینیه حال و هوای جنگ را پیدا کرده بود. وقتی دوستان همدیگر را می دیدند با ناباوری آغوش را به روی هم می گشودند و بستر حسینیه از اشک آنان شسته می شد و ساعت‌ها در گوشه و کنار آن دیدارها شکل می گرفت و خاطرات زنده می شد. بعداز نماز جماعت نوبت نقل خاطرات جنگ بود. از هر گردانی چند نفر را انتخاب کرده بودند تا خاطراتشان را بازگو کنند.

 منتخبین گردان‌ها در جای مشخصی نشسته بودند. با آغاز برنامه، قدیمی های گردان های امام محمدباقر(ع) یا رسول(ص)، حمزه سیدالشهداء(ع)، مالک اشتر و علی بن ابی طالب(ع) خاطراتشان را نقل می‌کردند. آخرین گردان، صاحب الزمان(عج) بود، که بچه‌هایش باید خاطرات خود را نقل می‌کردند. اما تنها یک نفر در جایگاه قرار گرفت. سکوت شکننده‌‌ای فضای حسینیه را پر کرده بود. این سمت و آن سمت چرخید و لحظاتی بعد، همهمه ای آرامش را به هم ریخت و هر کس چیزی می گفت: چرا بچه های گردان صاحب الزمان(عج) نیامدند؟ فقط یک نفر می‌خواهد خاطره تعریف بکند! بابا، مگه کسی هم از قدیمی‌هاش مونده؟! گردان صاحب الزمان(ع)خیلی زحمت کشید؛ یاد بچه هاش بخیر.

تا اینکه مجری برنامه همه را دعوت به سکوت کرد و نماینده گردان صاحب الزمان(عج) شروع به صحبت کرد: «... من حسن رسولی خورشید کلایی هستم. تنها بازمانده گردان صاحب الزمان(ع)» و صدای گریه او و حاضران بلند شد.

«حق این بود که بقیه هم می آمدند اما من چه کنم؟ آنها دوازده سال پیش مرا تنها گذاشتند و رفتند. من ماندم و خاطرات آنها. من ماندم و غم و اندوه بی پایان. . .» و خاطره عملیات را در میان گریه ها و ضجه های خود و حاضرین تعریف کرد ... «آخرهای شکار تانکها بود که توسط تیربارچی یکی از تانکها مورد هدف قرار گرفتم و تیر به صورتم و کنار چشم راست زیر بینی‌ام خورد و دیگر چیزی نفهمیدم».

صورت گشاد و نورانی‌اش جذاب و معنوی بود. کلمات شمرده و لحن دلنشین او همه را شیفته کرده بود. با حال و احساس پاکی حرف می زد و چشمان درشت و آسمانی رنگش را به پایین دوخته بود.

- «زمانی به هوش آمده بودم که به شدت سردم شده بود. نه دستانم و نه پاها و پلک هایم هیچکدام حرکت نمی کردند. می خواستم کمک بخواهم اما نای حرف زدن نداشتم. صداهای خفه ای به گوش می رسید، زود باشید شهدای دیروز را بگذارید تو تابوت‌ها؛ الان ماشین های انتقال شهداء می رسند؛ حاجی! فن سردخانه شماره دو از کار افتاده، چکار کنیم؟ نمی‌دونم، خودتون یک فکری بکنید. زود باشید الان وقت کاره، دست رو دست نگذارید. و از این قبیل حرف‌ها. . . از پس گردنم احساس گرمی می‌کردم و درد نیشداری را در امتداد چشم راست تا گردنم حس می‌کردم. تازه فهمیدم که مرا به همراه شهداء به سردخانه بردند: خدایا! چه کنم؟ الان مرا در درون تابوت می‌گذارند و رویش را تخته می‌کنند.

یقیناً تا رسیدن به زادگاهم با این وضعی که دارم، تمام می کنم! متوسل به قرآن شدم. می دانید؟! از دوران نوجوانی آیه الکرسی می خواندم، در آن حال نیز آیه الکرسی را از خاطر گذراندم. آرامش خاصی به من دست داده بود که نمی توانم بیان کنم. در آن لحظه دلم می خواست تمام قرآن را از بر می بودم تا همه اش را در ذهنم  زمزمه می کردم. به هرحال چیزی نگذشت که فکری به خاطرم آمد».

 حسینیه ساکت و خاموش شده بود و تنها صدای نفس حاضران به گوش می رسید و او قدری آب نوشید و ادامه داد «چون مرا درون مُشما پیچیده بودند، تنها راه نجاتم این بود که بازدم نفسم را فوت کنم شاید بخار آن روی مُشما بیفتد. چیزی نگذشت که کشوی مرا کشیدند و روشنایی خیره کننده‌ای از پس پلکها، چشمم را خیره کرده بود؛ مرا بیرون کشیدند و کنار تابوت برروی زمین نهادند. سرما تا استخوانهایم اثر کرده بود. بین مرگ و زندگی بودم . تمام خاطرات زندگی مثل یک تصویر از خاطرم می‌گذشت. یاد قبر و برزخ و زندگی در من حال عجیبی ایجاد کرده بود. احساس من این بود که در چنین وضعی شایسته نیست بمیرم. اما یک چیزی در دلم لذت این مرگ را صمیمانه می پذیرفت. به هرحال من میان دو تمایل معلق مانده بودم. یکی گفت: فلانی! مشخصات این شهداء را روی تابوتش بنویس. دیگری نوشته های روی مُشما را روی تابوت نوشت. بعد دو نفری مرا بلند کردند تا درون تابوت بگذارند. آن کسی که پایم را گرفته بود گفت: بنده خدا، چقدر سنگین است . دلم می خواست در آن حال بخندم».

آهی کشید و ادامه داد: «همه چیز تمام شده بود، چون پشتم به لبه تابوت خورده بود که یک دفعه صدای آن کسی که از جلوی سرم دو طرف کتف مرا گرفته بود، بلند شد: خدای من! حاجی! گویا مسئولشان را صدا می‌زد. بلافاصله مرا به زمین گذاشت. در حالی که پاهایم در دست دیگری همچنان مانده بود. حاجی! جلوی صورت این شهید بخار کرده است. این شهید زنده است و فریاد می‌زد: او زنده است؛ زنده است. صدای پاهایم که به طرفم می آمدند را می شنیدم و خوشحال بودم که به این شکل نمی مردم. بقیه اش با خدا بود. در آن لحظه، حال تهوع به من دست داد و دیگر چیزی نفهمیدم.

دومین باری که به هوش آمدم، در یکی از بیمارستان های اصفهان بود. دستی به صورت و گردنم که کرخت و بسته شده بود، کشیدم. کنارچشم راستم را نیز چک کردم. تنها جای زخم التیام یافته باقی مانده بود، تعجب کردم که به این زودی خوب شده بود با فکم قدری ور رفتم. می توانستم آن را تا اندازه ای حرکت بدهم. سرم را برگرداندم، بغل دستی ام را که یک پیرمرد خوش صورتی بود، خوشحال و خندان دیدم. گلویم خشک بود.

قدری تقلا کردم تا توانستم چند تا سوأل از او بکنم. آخر سر پرسیدم: امروز چندمه؟ گفت : بیست و هشتم. گمانم این بود که بالاخره بعد از نه روز آنهم با وضعی که برایم پیش آمده بود، مجدداً قدم به جهان گذاشته بودم. هنوز سرم درد می کرد و خوابم می آمد. چیزی نگذشت که برادرم وارد اتاق شد. وقتی که مرا دید، همان جا ایستاد وشروع به گریه کرد. با خود گفتم: خبرها چقدر زود به همه می رسد! برادرم پرستارها را صدا زد و بلافاصله اتاق از پرستار و غیره پر شد. برادرم سر روی سینه ام گذاشت و با هم کلی گریه کردیم. همه خدا را شکر می کردند. برادرم گفت: حسن جان! می دانی چندوقته که بیهوشی؟ سرم را به علامت «بله» تکان دادم. ازچشمانش معلوم بود که حرفم را قبول ندارد. از بچگی هم این جوری بود».

بعضی از حاضران خندیدند و او ادامه داد: «داداشم لبخندی زد و به پرستارها نگاه کرد. آنها هم متبسمانه مرا نگاه می کردند. از میان پرستارها، مرد میانسالی راه باز کرد و جلوآمد و گفت: خوب حسن آقا! بالاخره خوش آمدی؟ و دستی به سرم کشید. برادرم او را پزشک معالجم معرفی کرد و من هم به نوبه خود از او تشکر کردم. دکتر که شاداب به نظر می رسید، گفت: شانس آوردی پسر، تیر سیستم بویایی تو را به هم ریخته و از کنارقرنیه چشم چپت رد شده و استخوان حفاظ درونی سرت را خراشیده، خوشبختانه به مغز آسیبی نرساند. بعد هم بخشی از فک ثابت تو را خرد کرده، وارد منتهی الیه فک متحرک شده، به غدد آسیب جدی وارد کرده و بالاخره از میان ستون فقرات و رگ گردن گذشت، منتهی دو تا از استخوان‌های گردن را شکسته، به هرحال هرکس به جای تو بود، الان اینجا نبود. من و همکاران از به هوش آمدنت واقعاً خوشحالیم و خدا را شکر می‌کنیم».

دهانم از تعجب بازمانده بود، مکثی کرد و به نقطه ای خیره شد بعد به ساعتش نگاه کرد و ادامه داد: «یکسال کشید تا توانستم روی پاهایم بایستم. از بچه‌های گردان خبری نداشتم. دلم برایشان تنگ شده بود، لذا به طرف لشکر که در هفت تپه مستقر بود حرکت کردم و یک راست به گردان صاحب الزمان(عج) رفتم».

انتهای پیام

۰ نظر ۰۷ آذر ۹۶ ، ۲۲:۲۳
حسن حیدری

http://asrupload.ir/asr-entezar/tasavir/95/10/5tan-7-2.jpg

شناسنامه حضرت امام زمان (عج)

نام : هم نام با پیامبر (محمّد)

کنیه : هم کنیه با پیامبر (أبوالقاسم)

نام پدر : حضرت امام حسن عسگری(ع)

نام مادر : حضرت نرجس خاتون(س) (نرگس)

پدربزرگ پدری : حضرت امام هادی(ع)

پدربزرگ مادری : قیصرفرمانروای روم

جد والای پدری : حضرت محمد(ص)

جد والای مادری : شمعون (جانشین بلافصل حضرت عیسی (ع) )

زمان تولد : سپیده دم جمعه نیمه شعبان سال ۲۵۵ هـ.ق

محل تولد : عراق کنونی،سامراء

القاب : مهدی،قائم،بقیه الله،حجه الله،ولی الله،أباصالح،منتقم،منصور،…

چهار مرحله زندگی حضرت :

۱- کودکی : ۵ سال (۲۵۵تا۲۶۰)

۲- غیبت صغری : از ۸ ربیع الأول سال ۲۶۰ تا ۱۵ شعبان سال ۳۲۹ هـ.ق (۶۹ سال)

۳- غیبت کبری : از ۱۵ شعبان سال ۳۲۹ تازمان حال

۴- دولت کریمه : از بعد از ظهور و تشکیل دولت کریمه

آغازامامت : نهم ربیع الأول سال ۲۶۰ هـ.ق (در ۵ سالگی)

محل ظهور : مسجد الحرام کنار کعبه

مرکزحکومت : مسجد کوفه

۰ نظر ۰۷ آذر ۹۶ ، ۰۰:۰۷
حسن حیدری

بازپس‌گیری مناطق اشغالی پایگاه بسیارمهم ارتش سوریه در غوطه شرقی دمشق/ انهدام چهار پایگاه راهبردی تروریست‌ها در شهرک حرستا + نقشه میدانی و تصاویر

image.png

در جریان این حملات، 4 پایگاه و انبار سلاح تروریست ها منهدم شد؛ حدود 40 تن از تروریست ها در حملات هوایی به هلاکت رسیدند.

 سرویس جهان مشرق - آخرین خبرها از غوطه شرقی دمشق حاکیست، درگیری میان رزمندگان جبهه مقاومت با عناصر تروریستی در حومه پایگاه نظامی ارتش سوریه در جنوب شهرک حرستا به شدت ادامه دارد.

تروریست های جبهه النصره و فیلق الرحمن پس از شکست های متوالی، از صبح روز گذشته عملیات را در غوطه شرقی دمشق برای اشغال پایگاه بسیار مهم ارتش سوریه آغاز کردند و توانستند بخش های معدودی را به اشغال خود در بیاورند.

اما نیروهای جبهه مقاومت و ارتش سوریه با پشتیبانی جنگنده های روسی و یگان توپخانه در عملیاتی معکوس علیه تروریست ها توانستند مناطق شرقی پایگاه نظامی را باز پس بگیرند و حدود 30 تن از تروریست را به هلاکت برسانند.

هفته گذشته، عناصر تروریستی در غوطه شرقی دمشق حملات گسترده‌ای را از شهرک «مدیرا و مسرابا» برای اشغال پایگاه نظامی ارتش سوریه در جنوب شهرک «حرستا» آغاز کردند و پس از چند روز درگیری سنگین، ضربات مهلکی را متحمل شدند و فقط توانستند چند ایستگاه دفاعی و مزرعه را در حومه شرقی این منطقه بسیار مهم به اشغال خود دربیاورند اما در نهایت با عملیات امروز جبهه مقاومت مجبور به عقب نشینی شدند.

برای دریافت نقشه در سایز اصلی روی آن کلیک کنید

عناصر تروریستی درصدد بودند با اشغال این پایگاه نظامی بسیار مهم،  راه ارتباطی میان شهرک های «حرستا- عربین» را برای انتقال نیرو و تجهیزات باز کنند که ناکام ماندند.

از محله جوبر که به غده سرطانی دمشق معروف است، خبر می رسد نیروهای ارتش سوریه حملات توپخانه ای و موشکی علیه مواضع تروریست ها را در منطقه افزایش داده اند؛ نیروهای سوری در این محور چند مجتمع مسکونی را از اشغال تروریست ها خارج کردند و شماری از تروریست ها را هم به هلاکت رساندند.

برای دریافت نقشه در سایز اصلی روی آن کلیک کنید

عملیات در این محله به دلیل وجود تونل های بمب گذاری شده و تراکم مجتمع های مسکونی به کندی در حال انجام است؛ جنگنده سوری هم در ۲۴ ساعت گذشته با دریافت اطلاعات دقیق، چند پایگاه تروریست ها را در غوطه شرقی از جمله شهرک های «حرستا و زملکا » هدف قرار دادند.

به گزارش مشرق، در جریان این حملات، 4 پایگاه و انبار سلاح تروریست ها منهدم شد؛ حدود 40 تن از تروریست ها در حملات هوایی به هلاکت رسیدند.

۰ نظر ۰۶ آذر ۹۶ ، ۲۳:۲۰
حسن حیدری
هولوکاست یمن

سازمان بهداشت جهانی با انتشار گزارشی اعلام کرد: از ۲۷ آوریل سال جاری میلادی، ۹۵۵ هزار و ۵۱۶ مورد ابتلا به بیماری وبا در یمن مشاهده شده است.

به گزارش مشرق، سازمان بهداشت جهانی امروز با انتشار گزارشی اعلام کرد: از ۲۷ آوریل سال جاری میلادی، ۹۵۵ هزار و ۵۱۶ مورد ابتلا به بیماری وبا در یمن مشاهده شده و طی این مدت ۲ هزار و ۲۱۸ نفر نیز بر اثر این بیماری مهلک جان خود را از دست داده اند.

سازمان بهداشت جهانی در ادامه می افزاید که بیماری وبا در ۲۱ استان از ۲۲ استان یمن شیوع یافته است.

با توجه به ادامه حملات ددمنشانه سعودی ها به کشور یمن و تداوم محاصره ظالمانه، میلیون ها نفر از مردم این کشور آواره شده اند و بالطبع به دلیل عدم دسترسی به آب آشامیدنی و عدم جمع آوری زباله ها، مردم این کشور هر روز در معرض خطر مبتلا به بیماری مهلک وبا قرار دارند.
منبع: مهر
۰ نظر ۰۶ آذر ۹۶ ، ۲۲:۵۳
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

توهین جهانگیری به زلزله زدگان کرمانشاه

image.png

حضور معاون اول رئیس‌جمهور در بین زلزله‌زدگان که باعث زحمت بیشتر این مردم نیز شد، به عنوان جدیدترین اقدام اشرافی دولتی‌ها در تاریخ ثبت شد.

 سرویس سیاست مشرق - دو هفته قبل اسحاق جهانگیری در اولین روز پس از وقوع زلزله دلخراش در استان کرمانشاه که منجر به فوت بیش از 480 نفر و مجروحیت چندین هزار نفر از هموطنانمان شده بود، در سخنانی نسنجیده و ناپخته، بجای آنکه به یاری مردم و زلزله‌زدگان بشتابد در سخنانی کاملا سیاسی و جهت‌دار که کارشناسان آن را پاس گلی به وزیر کم‌کار مسکن می‌دانستند، به مسکن مهر حمله و تلفات را ناشی از این پروژه عنوان کرده بود.

این سخنان که از همان ابتدا با واکنش‌های دلسوزان کشور همراه شد، علاوه بر اینکه موجب شد سواستفاده از این موضوع پایان یابد، دولتی‌ها را نیز مجبور به عذرخواهی از این اشتباه نمود.

اما دومینوی اقدامات ضد مردمی جهانگیری به همین ختم نشد و در تازه‌ترین مورد، معاون اول رئیس جمهور پس از گذشت حدود 15 روز از وقوع زلزله امروز به کرمانشاه سفر کرد تا بالاخره از نزدیک با مشکلات مردم آن منطقه و کمبودها آشنا شود.

اما با مروری بر تصاویر حضور وی در بین مردم مناطق زلزله زده، آنچه بیش از همه‌چیز به چشم می‌آید، تکبر او در مواجهه با مردم است که یادآور حضور کاملا امنیتی روحانی در مناطق است.

جهانگیری که هدف اصلی خود برای حضور در این سفر را حل مشکلات مردم عنوان کرده بود، طوری با زلزله‌زدگان و خانواده های روستایی که اکنون همه دارایی خود را از دست داده اند برخورد نمود، که برخوردهای ضد مردمی و اشرافی را در ذهن مردم زنده کرد.

براساس آنچه از تصاویر مشخص است، وی بدون توجه به آداب زندگی مردم منطقه، حتی بدون این که کفش خود را از پای در آورد وارد چادرهای زلزله‌زدگان شد و نه تنها زحمتی را از دوش آن‌ها برنداشت بلکه باعث شد زحمت پاک کردن رد حضور او در چادرهایشان را نیز تحمل کنند.

http://fvpresident.ir/files/fa/news/1396/9/6/17496_264.jpg

همانطور که در این تصاویر مشخص است،  مسئولان دولتی هم که به همراه جهانگیری برای بررسی اوضاع به سراغ مردم رفته بود، حتی زحمت این را به خود ندادند که کفش خود را درآورند تا باعث کثیف شدن فرش و موکت کف چادرهای زلزله‌زدگان نشود.

بلاشک این روحیه اشرافی برخی مسئولان که در بین چندین محافظ بین مردم مصیبت زده حاضر می‌شوند، هیچ‌گاه از ذهن مردم مستضعف رنج کشیده خارج نمی‌شود اما آنچه در این ذهن ها به عنوان نماد مدیران انقلابی درج می‌شود، حضور بی تکلف و ساده مسئولان انقلاب در کنارشان خواهد بود. خاطره‌ای از جنس سفر رهبرمعظم انقلاب به مناطق زلزله‌زده و حضور در بین مردم.

۰ نظر ۰۶ آذر ۹۶ ، ۲۲:۳۳
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

سیم خاردار دشمن و سیم خاردار نفس

http://bayanbox.ir/view/6757828630652635006/photo-2017-03-30-22-48-34.jpg

۰ نظر ۰۶ آذر ۹۶ ، ۲۲:۲۰
حسن حیدری
 بسیج ۳۹ ساله شد

پس از گذشت حدود ۴ دهه از تشکیل بسیج، امروز بسیج تبدیل به الگویی برای سایر ملت‌های منطقه در جهت مبارزه با ظلم و ستم شده شده است.

به گزارش مشرق، کمتر از یک سال از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که حضرت امام خمینی در تاریخ ۵ آذر سال ۵۸ دستور تشکیل بسیج مستضعفین را دادند.

شرایط خاص کشور و انقلاب در آن زمان و نیاز به دفاع در حوزه دفاعی و امنیتی از انقلاب اسلامی با توجه به بحران‌هایی که انقلاب را در آن زمان تهدید می‌کرد و با توجه به ضعف‌های موجود در ساختار نظامی و امنیتی کشور ، اقتضا می‌کرد تا خود مردم برای دفاع از انقلاب‌شان وارد عمل شوند.

بر هیمن اساس امام با درک از شرایط ویژه کشور در آن زمان و همچنین دور اندیشی ایشان در تشخیص نیاز کشور در آینده به چنین نیرویی، فرمان تشکیل بسیج را صادر کردند. در آن آمار، جمعیت جوان کشور حدود ۲۰ میلیون بر آورد می‌شد و بر همین اساس تشکیل ارتش ۲۰ میلیونی برای بسیج انتخاب شد.

بسیج که در ابتدا برای دفاع سخت از انقلاب اسلامی تشکیل شد و در دوران دفاع  مقدس شاکله اصلی نیروهای مدافع از کشو را تشکل می‌داد و  توانست از میدان دفاع ۸ ساله سر بلند بیرون آید، رفته رفته در طول تاریخ انقلاب اسلامی و با تغییر ماهیت تهدیدات و نیازهای انقلاب با توجه به پشتوانه عظیم ظرفیت مردمی، به نیرویی تبدیل شد که در هنگامه بحران‌ها و نیازهای انقلاب توانست با انعطاف سازمانی خود را برای رویارویی با انواع بحران‌ها آماده کرده و نقش موثری در حل این بحران‌ها و پاسخگویی به نیازهای انقلاب ایفا کند.

بسیج در دوران انقلاب و دفاع مقدس

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کشور به سرعت با تهدیدات سخت و امنیتی از سوی گروهک‌های تجزیه طلب و گروهک‌های ضد انقلاب مواجه می‌شود. بر همین اساس، اولین نیاز کشور مقابله با نا امنی‌های ایجاد شده توسط این گروهک‌ها بود. در این زمینه با توجه به نوپا بودن ساختار سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی و عدم انسجام کافی در ساختار ارتش جمهوری اسلامی، بسیج به عنوان یکی از نیروهای اصلی دفاع از انقلاب اسلامی وارد صحنه می‌شود و به مقابله با گروهک های تجزیه طلب و ضد انقلاب می‌پردازد.

مدتی از این موضوع نمی‌گذرد که در ۳۱ شهریور سال ۵۹ حمله سراسری عراق به ایران آغاز می‌شود. در دوران دفاع مقدس نیز بسیج نقش اصلی دفاع از کشور را بر عهده می‌گیرد و با اعزام نیروهای داوطلب و مردمی به جبهه‌ها منبع اصلی تامین نیرو برای دفاع از کشور، انقلاب و دستاوردهای آن است. 

در حقیقت بار اصلی اداره جنگ در دوران دفاع هشت ساله بر دوش همین نیروهای مردمی که در قالب بسیج سازماندهی و به جبهه اعزام می‌شدند، بود و این نشان از دور اندیشی رهبر کبیر انقلاب اسلامی در صدور فرمان تشکیل بسیج مردمی برای دفاع از کشور و انقلاب داشت.

بسیج قانونمند می‌شود

براساس اصل ۱۵۱ قانون به مقتضای ضرورت سازمانی و پیروی از فرمان رهبر کبیر انقلاب، تشکیل ارتش بیست میلیونی درتاریخ ۵۹/۴/۱۹ از سوی شورای انقلاب تصویب و ابلاغ شد.

در ۱۳۶۱/۴/۱۵ اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به تصویب مجلس شورأی اسلامی رسید که فصل چهارم آن اختصاص به واحد بسیج مستضعفین دارد که هدف از تشکیل آن، ایجاد توانایی‌های لازم در کلیه افراد معتقد به قانون اساسی و اهداف انقلاب اسلامی به منظور دفاع از کشور، نظام جمهوری اسلامی و همچنین کمک به مردم به هنگام بروز بلایا و حوادث غیر مترقبه با هماهنگی مراجع ذیربط می‌باشد. در ماده ۳۷ آن، سلسله مراتب سازمانی و تشکیلاتی رده‌های مقاومت بسیج قید شده است که در آن شهر بسته به وسعت و جمعیت به چند منطقه و هر منطقه مقاومت به چند ناحیه مقاومت و هر ناحیه مقاومت به چند پایگاه مقاومت تقسیم می‌شود.

بنابراین تغییری که در روند تشکیلاتی بسیج بوجود آمد نحوه اداره پایگاه های مقاومت است که در سال ۶۱ به بعد مسئول واحد بسیج مستضعفین مستقیماً امورات پایگاه‌ها و گروه‌های مقاومت را رسیدگی نمی‌کند، بلکه یک حلقه ارتباطی بوجود آورده و امور جاری پایگاه‌ها به ناحیه مقاومت سپرده شد و واحد بسیج شهرستان به امور متمرکز، برنامه ریزی و سازماندهی در سطح کلان تر می‌پردازد و همچنین تغییر دیگری که در اعضای ارتش بیست میلیونی به وجود آمد اینکه افراد ارتش بیست میلیونی به صورت اعضای عادی، اعضای فعال و اعضای ویژه، تقسیم بندی شدند.

 تشکیل نیروی مقاومت بسیج

پس از دوران دفاع مقدس، فصل نوینی در تاریخ بسیج آغاز می‌شود. در این دوره تغییری در ساختار بسیج ایجاد شده و نیروی مقاومت بسیج تشکیل می‌شود. در این برهه در تاریخ ۱۲ دی ماه سال ۶۸ سردار علیرضا افشار به عنوان اولین فرمانده نیروی مقا ومت بسیج از سوی رهبر انقلاب اسلامی انتخاب می‌شود.

نواندیشی در رویکرد به بسیج تا سال ۱۳۷۰ ادامه می‌یابد. به هرحال در سال ۶۹ تا ۷۰ جداسازی و تفکیک بین نیروی زمینی و نیروی مقاومت انجام گرفت. مناطق مقاومت بسیج تشکیل شدند، نواحی رسماً شکل گرفتند.

در پنجم آذر ماه ۶۹ و در سالگرد تأسیس بسیج شرح وظایف کلی این نهاد از سوی حضرت آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا در دو فصل و ۱۹ ماده رسما به سپاه ابلاغ شد.

در سال ۱۳۷۲ فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی و فعالیت‌های امنیتی بسیج رونق بیشتری به خود گرفت. همکاری نیروهای مقاومت بسیج با وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در زمینه طرح ملی ریشه کنی فلج اطفال، همکاری نیروی مقاومت بسیج با وزارت بازرگانی در مبارزه با گرانفروشی از جمله این اقدامات است.

یکی از اقدامات چشمگیر بسیج در این دوران آن است که بسیج موفق می‌شود در طی یک روز بالغ بر ۹ میلیون کودک، زیر ۵ سال را در طرح بسیج ملی ریشه کنی فلج اطفال تحت پوشش قرار دهد.

در سال ۷۷ ماده واحده تشکیل بسیج دانشجویی در دانشگاه ها به تصویب مجلس شورای اسلامی می رسد، طرح تجهیز رده‌های مقاومت بسیج از این سال آغاز می‌شود، طرح حوزه محوری و پایگاه محوری به عنوان شعار سال انتخاب می شود و تشکیلات جذب و هدایت کمک‌های مردمی و امکانات ملی در نیروی مقاومت راه اندازی و توسعه می‌یابد.

در سال ۷۸ عنایت و توجه لازم به بسیج خواهران، بسیج دانش آموزی بسیج دانشجویی شد و هر کدام از این اقشار و رده‌ها به معاونت تبدیل شدند و به بسیج دانشجویی و دانش آموزی اجازه داده شد از نظر ساختاری، بجای معاونت، سازمان منظور شود.

در این ایام بسیج همچنین نقش تاثیر گذاری در مهار مسائلی مانند فتنه ۱۸ تیر سال ۷۸ دارد و در این  زمینه نیز نقش موثری در خنثی سازی توطئه‌های دشمنان  و حفظ انقلاب اسلامی بازی می‌کند.

در سال ۸۶ و انتصاب سرلشکر جعفری به فرماندهی کل سپاه، تغییر و تحولی اساسی در ساختار بسیج صورت می‌گیرد. در این دوره ساختار نیروی مقاومت به سازمان بسیج مستضعفین تغییر پیدا می‌کند و مسئولیت آن مستقیما بر عهده فرمانده کل سپاه قرار می‌گیرد. در این برهه حجت الاسلام حسین طائب به عنوان معاون فرمانده کل سپاه در امر بسیج منصوب می‌شود. 

 تغییر در ساختار بسیج با تغییر و تحول در ساختار سپاه نیز همراه می‌شود. در این زمان ۳۱ سپاه استانی در تمام استان‌های کشور تشکیل می‌شود که مسئولیت اداره بسیج در استان‌ها بر عهده این سپاه‌های استانی گذاشته می‌شود.

 تغییر رویکرد بسیج 

امروز با گذشت حدود ۴ دهه از زمان تشکیل بسیج، این نهاد مردمی به یک سازمان راهبردی در جمهوری اسلامی بدل شده است. هرجایی که کشور و انقلاب نیاز به عنصری با روحیه جهادی برای حل مشکلات داشته باشد از ظرفیت این نیروی عظیم مردمی استفاده می‌کند.

در چند سال اخیر اما با تغییر ماهیت تهدیدات و نیازهای کشور از حوزه سخت به نرم، بسیج نیز در حوزه‌های فعالیت خود تغییر ایجاد کرده وبرای دفاع از دستاوردهای انقلاب در این حوزه‌ها وارد عمل شده است. طی سال‌های اخیر، بسیج با تشکیل قرارگاه جواد الائمه حوزه کاری خود را به سمت حل معضلات اجتماعی سوق داده است.

بسیج الگویی برای ملت‌های منطقه

اما آنچه امروز بیش از همه نقش بسیج را بر جسته و تهمیت این نهاد را مشخص می‌کند، انتقال فرهنگ مقاومت و دفاع مردمی به ملت‌های منطقه به‌خصوص کشورهای عراق و سوریه است. زمانی که شعله‌های تروریسم تکفیری و داعش می‌رفت تا با اشغال بخش اعظمی از کشورهای عراق و سوریه، تمام منطقه را در آتش خود بسوزاند و در زمانی که همه کار این دو کشور را بسیاری، تمام شده تلقی می‌کردند؛ تشکیل نیروهای دفاع وطنی در سوریه و حشد الشعبی در عراق و انتقال تفکر بسیجی و دفاع مردمی از ایران به این دو کشور، توانست علاوه بر پایان دادن به حکومت داعش، فصل جدیدی از نحوه دفاع در برابر دشمن به دنیا عرضه کند.

منبع: تسنیم
۰ نظر ۰۶ آذر ۹۶ ، ۲۲:۰۸
حسن حیدری