حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید بایگانی بهمن ۱۳۹۶ :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

۲۶۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

دختران خیابان انقلاب

۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۳۵
حسن حیدری
نشست اردوهای جهادی در «دانشجو»
حضور جهادگران دانشجو منجر به ارتقا و رشد محرومیت زدایی در کشور شده و این گروه‌ها بدون هیچ چشم داشت برای خدمت‌رسانی به مردم محروم همیشه پای کارند.
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، نقش گروه‌های جهادگر بسیج دانشجویی در محرومیت‌زدایی و کمک به مردم محروم در کشور را در طول سال‌های اخیر نمی‌توان نادیده گرفت، ارائه فعالیت‌های عمرانی، آموزشی، فرهنگی و حضور جهادگران دانشجو منجر به پیشرفت حوزه‌های مختلف در مناطق محروم کشور شده است و شاهد هستیم که این گروه‌ها بدون چشم داشت و توقعی برای خدمت‌رسانی به مردم محروم پای کار بوده‌اند.
 
بعد از زلزله در استان‌های کرمانشاه و کوهبنان فعالیت‌های این گروه‌ها گسترش یافت و در حالی که برخی مسئولان بدون توجه به نیاز‌های مردم زلزله زده از کنار آن گذشتند این گروه‌ها در کنار مردم زلزله زده حضور دارند.
 
به منظور بررسی فعالیت‌های گروه‌های جهادگر دانشجو و نقش آن‌ها در محرومیت زدایی در مناطق محروم کشور، حضور و نقش گروه‌های زلزله زده در مناطق زلزله زده و برنامه‌های آتی این گروه‌ها نشستی با حضور صادق مفرد، مسئول سازندگی سازمان بسیج دانشجویی کشور و رضا غلامزاده، جانشین معاونت سازندگی سازمان بسیج دانشجویی در خبرگزاری دانشجو برگزار شد.
 
نقش گروه‌های جهادگر دانشجویی در محرومیت‌زدایی/ حضور جهادگران دانشجو در زلزله کرمانشاه و کوهبنان
 
 
«برنامه گروه‌های جهادی در ایام نوروز»، «نحوه چگونگی حضور دانشجویان در گروه‌های جهادی»، «امدادرسانی گروه‌های جهادگر دانشجو در مناطق زلزله زده کرمانشاه و کوهبنان»، «حضور گروه‌های جهادی در منطقه محروم استان سیستان و بلوچستان و کهکیلویه و بویر احمد»، «حضور گروه‌های جهادگر دانشجویی در راهیان نور»، «مشکلات گروه‌های جهادگر دانشجویی» و «رونمایی از سامانه اطلس در ایام نوروز» از جمله مباحثی بود که در این نشست به آن پرداخته شد.

 
مشروح این نشست به شرح زیر است:
 
خبرگزاری دانشجو: برنامه‌های اردوی جهادی دانشجویان، در نوروز امسال شامل چه برنامه‌هایی است؟ در مناطق زلزله‌زده کرمانشاه و کوهبنان چه فعالیت‌ها و برنامه‌هایی از سوی اردو‌های جهادی انجام شد؟
 
مفرد: برای نوروز امسال پیش بینی اعزام حدود ۱۳۰۰ گروه جهادی انجام شده است که این گرو‌ها در کل کشور فعالیت می‌کنند، بخشی از این گروه‌ها با توجه به اتفاقاتی که در زلزله‌های که رخ داد به احتمال زیاد به صورت دو قرارگاه یکی در کوهبنان و دیگری در کرمانشاه مستقر شوند.
 
این به معنای این نیست که فقط در این دو منطقه فعالیت می‌کنند؛ بلکه دانشجویان در اردوی جهادی همه استان‌های کشور در نوروز شرکت می‌کنند.
 
نقش گروه‌های جهادگر دانشجویی در محرومیت‌زدایی/ حضور جهادگران دانشجو در زلزله کرمانشاه و کوهبنان
 
اما بخشی از ظرفیت مازاد استان‌ها که در استان خودشان فعالیت نمی‌کنند با توجه به زلزله‌ای که در کرمانشاه اتفاق افتاد از ظرفیتشان در آن مناطق استفاده می‌شود؛ استان‌هایی مثل تهران بزرگ، البرز، قم و استان‌های همجوار کرمانشاه مثل کردستان، ایلام از ظرفیتشان بیشتر در کرمانشاه استفاده می‌شود.
 
برای اردو‌های جهادی مثل سال‌های گذشته برنامه داریم که جزئیات آن در آینده اعلام خواهد شد.
 
گروه‌های برتر جشنواره ملی جهادگران متولی مناطق محروم
 
یک رویکرد کلی در بسیج دانشجویی، آموزش به گروه‌های جهادی و ۱۰۰ گروه برتر تحت جشنواره ملی جهادگران است که متولی یک منطقه محروم شوند و بین ۳ تا ۵ سال یک منطقه محروم را انتخاب کنند و در ایام اردوی جهادی از یک استان به استان دیگر جابه جا نشوند.
 
کارگروه پژوهشی معاونت سازندگی مدل پیشرفت را طراحی کردند چه پارامتر‌هایی در برنامه ریزی روستایی در نظر گرفته شود و روش‌های جمع آوری آن به چه صورت باشد، توسط گروه جهادی چه برنامه‌های در این منطقه انجام شود و چطور تبدیل به یک برنامه پیشرفته شود.
 
سامانه اطلسی جهادی است که برای نوروز رونمایی می‌شود
 
برای نوروز به گروه جهادی آموزش‌های دادیم، بین ۱۳۰۰ گروه جهادی و گروه‌های برتر ورود متمرکز در یک منطقه داشته باشند و متولی نقاطی شوند تا آن مناطق رشد کنند. این برنامه اتفاق جدیدی است همچنین به عنوان طرح گروه‌های جهادی یک سامانه‌ای هم در حال طراحی است که بخش عمده‌ای از آن طراحی شده است.
 
 سامانه اطلسی جهادی برای نوروز رونمایی می‌شود و همه گروه‌های جهادی دانشجویی و چه غیردانشجویی در این سامانه فعالیتشان را مشخص می‌کنند. اینکه به کدام مناطق بروند و چطور دسترسی به اطلاعات مناطق محروم داشته باشند از طریق سامانه گفته می‌شود چه گروهی قبلاً به آن نقطه رفته است تا از تجربیاتشان استفاده کنند. الان اعزام گروه جهادی به صورت دستی است، اما تا آخر سال این سامانه نظم پیدا می‌کند و سال آینده سامانه مکملی به نام همه با هم برای اتصال مردم به گروه جهادی می‌آید.
 
سامانه اطلسی جهادی برای نوروز رونمایی می‌شود و همه گروه‌های جهادی دانشجویی و چه غیردانشجویی در این سامانه فعالیتشان را مشخص می‌کنند. اینکه به کدام مناطق بروند و چطور دسترسی به اطلاعات مناطق محروم داشته باشند
 
اقتصاد و معیشت؛ جهت گیری گروه‌های جهادی در سال آینده

افرادی که دوست دارند در اردو‌های جهادی شرکت یا تخصصی دارند که در اردوی جهادی مناطق محروم استفاده شود یا بخواهند حمایت مالی و تجهیزاتی کمک کنند از طریق این سامانه به گروه‌های جهادی متصل می‌شوند. تلاش می‌کنیم تا انتهای سال و سال آینده جهت گیری‌ها در حوزه اقتصادی و معیشت مردم گسترش یابد.
 
نقش گروه‌های جهادگر دانشجویی در محرومیت‌زدایی/ حضور جهادگران دانشجو در زلزله کرمانشاه و کوهبنان
 
دوم موضوعات اجتماعی را مورد توجه قرار می‌دهیم از آنجا که مسئله مهم نظام همین است و مردم با این دو مشکل دست و پنجه نرم می‌کنند. جهت گیری خدمات در راستای این دو محور است یعنی حتی اگر خدمات پزشکی داریم سعی می‌کنیم در محلات حاشیه شهر که آسیب اجتماعی دارند آموزش‌های ارائه بدهند، خدمات عمرانی ارائه دهیم.
 
تلاش اردو‌های جهادی در بستر خدمات معیشتی و اجتماعی است
 
بیشتر تلاش اردو‌های جهادی در بستر خدمات معیشتی و اجتماعی است به این معنا که مردم را با نحوه کار آشنا کنند و نیاز نباشد که گروه جهادی به منطقه برود گروه‌ها جهادی تنها متولی یک نقطه‌ای می‌شوند و در آن نقطه کار می‌کنند تا به مرور زمان از دل مردم همان منطقه گروه جهادی شکل بگیرد.
 
یعنی اول و آخر باید مشکلات مردم و کار‌های مردم به دست مردم حل شود دستگاه‌ها و دولت‌ها همه توجه خودشان را می‌کنند، اما تا جایی که مردم پای کار نیایند این اتفاق نمی‌افتد. در این مدل به دنبال این هستیم که بعد از حضور در منطقه کار جهادی صورت بگیرد و کار به مردم واگذار شود. 
 
خبرگزاری دانشجو: برای زلزله کرمانشاه چه اقداماتی به همت گروه‌های جهادی دانشجویی صورت گرفته است؟
 
مفرد: در زلزله کرمانشاه از زمان وقوع حادثه استان‌های همجوار استان کرمانشاه و استان‌های همجوار مثل کردستان و ایلام در منطقه ورود پیدا کردند و به تدریج گسترش پیدا کردند. یک قرارگاه جهادی در منطقه تشکیل شد که در طول ۱ ماه و نیم تا الان ۱۸۵ گروه جهادی با حضور ۲ هزار و ۱۰۰ جهادگر در منطقه فعالیت کردند.
 
 
اسکان اولیه، توزیع اقلام و کمک‌های مردمی و آواربرداری و ارائه خدامات پزشکی توسط گروه‌های جهادی دانشجویی انجام شد. سکوسازی کانکس‌ها برای اسکان موقت، ساخت سرویس‌های بهداشتی و حمام از جمله خدماتی بود که ارایه دادند.
 
توزیع اقلام و کمک مردمی به همت پویش «کرمانشاه جان»
 
برای توزیع اقلام و کمک مردمی مجموعاً ۴۳۰ دانشگاه غرفه‌های جمع آوری کمک‌های مردمی در دانشگاه و محل‌های دیگر تشکیل شد و یک پویش به نام کرمانشاه جان از ۴۳۰ دانشگاه کمک‌های مردمی را جمع آوری و این کمک‌ها با ۲۲۰ کامیون به منطقه ارسال شد.
 
با توجه به این که منطقه در روز‌های اول زلزله ظرفیت توزیع اقلام را به خوبی نداشت بچه‌های جهادی سه انبار بزرگ درسر پل ذهاب، ازگله و قصر شیرین تشکیل دادند و ۲۳۰ روستا متناسب با نیاز‌های آن‌ها شناسایی شد.
 
۲۰۰ سکو برای استقرار کانکس به همت گروه‌های جهادگرساخته شد
 
در حوزه اسکان موقت تقریباً ۲۰۰ سکو برای استقرار کانکس انجام دادند و در واقع ساخت سکو توسط گروه جهادی و اجرایش از قرارگاه خاتم الانبیا بود. تقریبا ۵۰ سرویس بهداشتی ساختند و دانشجویان دانشگاه فنی و حرفه ایمان یک کارگاه در شهر کرمانشاه استقرار و ۶۰ کانکس ساختند و این فعالیت‌ها ادامه دارد.
 
نقش گروه‌های جهادگر دانشجویی در محرومیت‌زدایی/ حضور جهادگران دانشجو در زلزله کرمانشاه و کوهبنان

تا الان ۶۰۰ کانکس با کمک‌های مردم جمع آوری شده و در شهر سر پل ذهاب و روستا‌ها به کمک سپاه ساخته شد. دستگاه‌های مختلف نیاز زلزله زده‌ها را برآورد و یک تیمی ارزیابی در منطقه آن‌ها را براساس نیاز‌ها اولویت بندی و کانکس‌ها توزیع شد.
 
تشکیل دو پایگاه در سرپل ذهاب و ازگله برای امدادرسانی
 
برای مناطق زلزله زده کوهبنان کانکس فرستادند خدمات پزشکی در روز اول به صورت اورژانسی بود و بچه‌ها در قالب کمک به هلال احمر و بیمارستان‌های صحرایی کمک کردند خدمات درمانی گروه‌های جهادی به مدت یک ماه در منطقه ادامه داشت که دو پایگاه در سر پل ذهاب و ازگله خدمات پزشکی با حضور ۳۰ گروه پزشکی صورت گرفت.
 
در حوزه دامپزشکی برخی از روستا‌ها منطقه‌ای که زلزله آمده معیشت آن‌ها بر اساس کشاورزی و دامپروری است که برخی روستا که بیشترین دام را داشتند بیشترین تلفات را هم داشتند تیم‌های دامپزشکی به دامداران مشاوره دادند و دامپزشک‌ها برای امحای اهشام ورود پیدا کردند که آلودگی در منطقه شیوع پیدا نکند و با آموزش به آنها یاد بدهند با کمترین هزینه سرپناه برای دام هایشان بسازند، اما عمده دام‌های روستا اجاره‌ای بود و روستایان مالک نبودند و صاحبان دام‌ها آن‌ها را به خاطر زلزله از روستایان پس گرفتند.
 
خدمات فرهنگی به زلزله‌زدگان توسط جمعیت دانشجویی امام حسن(ع)

 در حال حاضر معیشت زلزله زدگان با مشکل مواجه است شاید اسکان به مرور زمان بعد از یک سال برایشان فراهم شود؛ اما مسئله اقتصادی آن‌ها در روستا حل نشده و تلاش می‌کنیم در قرارگاهی نوروزی روی این قضیه کار کنیم در حوزه طراحی خانه دام بچه‌ها می‌خواهند سازه سبک بزنند که مشکل نگه داری دام حل شود. خدمات فرهنگی هم داشتیم که در قالب جمعیت دانشجویی امام حسن انجام شد و یک مجموعه مستند دانشجویی ساخته شده است.
 
خبرگزاری دانشجو: در بحث مشکلات و آسیب‌های روحی مردم زلزله زده کرمانشاه چه اقداماتی توسط گروه‌های جهادی انجام شده است؟
 
غلام زاده: بعد از زلزله و توزیع کمک‌های مردمی نیاز مردم زلزله زده کمک از نظر روحی، روانشناسی، مددکاری و فرهنگی بود. موجی باعنوان طرح دالاهو اتفاق افتاد در این طرح با شناسایی معضلات فرهنگی و افرادی که مشکل روحی دارند و نیاز به روانشناس دارند در سطح شهر شناسایی شدند.
 
نقش گروه‌های جهادگر دانشجویی در محرومیت‌زدایی/ حضور جهادگران دانشجو در زلزله کرمانشاه و کوهبنان
 
این گروه فرهنگی مخاطب خاصی را برای کودک و نوجوان آن منطقه گذاشتند و سعی کردند که با کلاس‌های فعالیت‌های فرهنگی و علمی برای کودکان داشته باشند چند ایستگاه ثابت در شهر سر پل ذهاب مستقر شد و در یک ایستگاه گردشی از ۲۵ محله سرپل ذهاب دوستان برنامه اجرا کردند در ۴۰ روز گروه‌های جهادی به همراه روانشناس و مددکار مستقر شدند و کارگاه فرهنگی برای هم مادر‌ها و بیش از ۳ هزار دانش آموز انجام شد.
 
برنامه‌های فرهنگی در قالب جشن و برگزاری جشن میلاد، جشن شب یلدا، جشن‌های عروسکی حداقل برای چند ساعت تا کودکان و خانواده‌های آن‌ها از شرایط بحران زده و شوک دور باشند. در ایستگاه ثابت هم کار فرهنگی مستقر انجام شد.
 
خبرگزاری دانشجو: بیشترین نیاز زلزله زده‌ها در حال حاضر چیست؟
 
غلام زاده: اسکان موقت در مناطق زلزله زده به دو بخش روستا و شهر تقسیم می‌شود یعنی شهر پل ذهاب با روستا تفاوت دارند، شهرسر پل ذهاب کمتر از روستا‌ها امدادرسانی شده است و روستا‌ها الان وضعشان بهتر است و اسکان موقت در روستا‌ها به نوعی تمام شده است.
 
آن‌هایی که واجد شرایط کانکس بودند کانکس را گرفته اند و مستقر شده اند، ولی افراد دیگری که در شهر هستند هنوز این اتفاق نیفتاده است می‌توانیم بگوییم که در شهر اسکان موقت نیاز است در رابطه با وام مسکن دائم هنوز اتفاقی صورت نگرفته و دولت کمک نکرده است.
 
نقش گروه‌های جهادگر دانشجویی در محرومیت‌زدایی/ حضور جهادگران دانشجو در زلزله کرمانشاه و کوهبنان
 
در زمینه موضوعات فرهنگی نیاز مستمر به بحث فرهنگی و مددکاری است تا مردم به زندگی عادی بازگردند، در بحث علمی و فرهنگی در حد توان برنامه ریزی کرده ایم و از نیمه اسفند برنامه یک ماهه‌ای داریم تا پایان تعطیلات نوروز فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی شامل آموزش هنر‌های دستی و در کنار آن اعزام مددکار و روانشناس به این مناطق است.
 
خبرگزاری دانشجو: آیا تا کنون اردو‌های آسیب‌های اجتماعی توسط گروه‌های جهادی برگزار شده و چه نتیجه‌ای داشته است؟
 
غلام زاده: تقریباً یک سال است که تشکلی به اسم جمعیت دانشجویی امام حسن (ع) راه اندازی شده است بحث آسیب‌های اجتماعی در حاشیه شهر و نحوه ورود گروه‌های جهادی و دانشجویی به حوزه آسیب‌های اجتماعی است.
 
تجربیات مختلفی در این رابطه مورد بررسی قرار گرفت، زیرا بعضی در برخی حوزه‌ها گروه‌های جهادی و دانشجویی نمی‌تواند وارد شود و اگر وارد شود یا آسیب می‌بیند یا حداکثر بهره وری را ندارد یا یک سری مشکلاتی پیش می‌آید. دومین کاری که در یک سال گذشته انجام شده این بود که گروه‌های جهادی و دانشجویی که در حوزه آسیب‌های اجتماعی فعال هستند شکل بگیرند و همدیگر را بشناسند و در قالب جمعیت امام حسن یک هم افزایی داشته باشند.
 
فعالیت گروه‌های جهادی بسیج دانشجویی در حاشیه شهر‌ها
 
بیش از ۱۲۰ گروه جهادی در حوزه آسیب‌های اجتماعی داریم که برای کشور کار می‌کنند، ولی حدود ۴۰ گروه منطقه دارند و به صورت مستمر در مناطق دارند کار می‌کنند طرح‌های متفاوتی را داشته ایم برای این که بتوانیم گروه‌ها را سوق بدهیم به این سمت که در حاشیه شهر کار کنند یعنی از فروش محصولات زنان سرپرست و کسانی که در حاشیه شهر هستند و برگزاری جشن‌های مختلف در حاشیه شهر مثل افطاری، عید غدیر و توزیع لوازم التحریر داشتیم که در قالب جمعیت انجام شد.
 
حدود ۳ هزارو ۵۰۰ پک لوازم التحریر فقط اول سال تحصیلی توزیع شد بیش از ۲ هزار و ۵۰۰ دانش‌آموز حاشیه شهر که فقیر هستند تحت پوشش قرار دادیم. در ۶ استان جمعیت امام حسن (ع) دفتر دارد شبکه اش الان در استان‌های همدان، سمنان، خراسان رضوی، خراسان شمالی، کرمانشاه، سیستان و بلوچستان، مازندان و تهران شکل گرفته اند و کار می‌کنند.

خبرگزاری دانشجو: گروه‌های جهادی دانشجویی در سفر‌های راهیان نور برای خدمت رسانی شرکت دارند؟

 مفرد: در مورد حضور گروه‌های جهادی در راهیان نور، سال گذشته قرار شد این گرو‌ها به عنوان یکی از ظرفیت راهیان نور در عرصه خدمات رسانی در خوزستان استفاده شود به طور خاص نزدیک نوروز بحث ریزگرد‌ها خیلی پررنگ بود که بخشی از ظرفیت این اردوی راهیان نور در کاشت نهال فعالیت می‌کنند.
 
یادمان‌هایی که بیشترین تردد کاروان‌های راهیان نور هستند به طور خاص مناطق اطرافشان مناطق محرومی هستند یعنی کاروان‌های فراوانی که چندین میلیون زائر دارد هر سال در قالب اردو برگزار می‌شود مردم آنجا توقع دارند که مناطق آن‌ها رشد کنند.
 
ارائه خدمات در ایام نوروز در راهیان نور از سوی گروه‌های جهادی
 
در سال‌های اخیر ارائه خدمات در ایام نوروز در خوزستان پررنگ‌تر شده گروه‌های جهادی حضورشان در خوزستان چشم گیر و پررنگ شده بچه‌های جهاد کارشان جهادی است هم راهیان نور می‌روند بسیجی هستند یعنی در اردو‌ها شرکت می‌کنند، ولی پیوند راهیان نور جهادی یک اتفاقی است که از سال گذشته شروع شد.
 
نقش گروه‌های جهادگر دانشجویی در محرومیت‌زدایی/ حضور جهادگران دانشجو در زلزله کرمانشاه و کوهبنان
 
امسال تلاش می‌کنیم که بخشی از ظرفیتشان استفاده شود منتهی ملاحظاتی وجود  که گروه اعزامی به  راهیان نور جمعیت زائر است و آموزش ندیده است و تعدادشان هم کاروان‌های تعداد بالا است و نمی‌توانند همان خدماتی که بچه‌های جهادی ارائه می‌دهند ارائه بدهند یک بستر‌های کوچک برای خدمت رسانیکوتاه مدت برایشان فراهم شود که یک روز از آن تاریخ  را صرف کار‌های جهادی و خدمت رسانی کنند.
 
خبرگزاری دانشجو: در رابطه با مدارس کپرنشین استان‌های محروم چه اقداماتی از سوی گروه‌های جهادی صورت گرفته است؟
 
مفرد: اطلاعات اولیه توسط دستگاه‌های متولی محرومیت زدایی مثل کمیته امداد، بنیاد برکت، بنیاد مستضعفان و بهزیستی در اختیار گروه‌های جهادی قرار می‌گیرد، اما سایر مناطق را خود گروه‌های جهادی قبل از اعزام به اردوی جهادی شناسایی و نیاز‌های آن‌ها را بررسی می‌کنند.
 
اما اگر مدرسه‌ای بدون مجوز نوسازی مدارس تجهیزات و معلمی به آن صورت نمی‌گیرد و روستا حداقل این تعداد دانش آموز را باید داشته باشد که برایش مدرسه‌ای ساخته شود روستا‌های کوچکی هستند که دانش آموزان آن به مدارس اطراف روستا نمی‌روند و در جنوب کرمان، هرمزگان و سیستان و بلوچستان که در کپر درس می‌خوانند و مجموعه بنیاد برکت گروه جهادی کار مدارس بین ۲ تا ۵ کلاسه را گرو‌های جهادی برای کمک به آن ورد پیدا می‌کند.
 
خبرگزاری دانشجو: آیا تعاملی با نهاد‌های مثل سازمان نوسازی مدارس و آموزش و پرورش برای اینکه کلاس درس برای دانش آموزان ساخته شود، صورت گرفته است؟
 
مفرد: حاشیه شهر زاییده کم کاری‌ها است؛ یعنی اگر مورد توجه قرار می گرفت نظام برنامه ریزی در روستا انجام می‌شد؛ هیچ وقت مشکلات حاشیه شهر‌ها را نداشتیم؛ نظام توسعه کشور این طوری است کاری می‌کند که تهران را ۳۰ میلیون نفری کند پل صدر را چند طبقه کند و مترو را ۱۰ خط کند. یعنی امکانات را به شهر‌های بزرگ می‌دهد و جمعیت به سمت شهر‌های بزرگ بیاید در حقیقت به داد افرادی  در حاشیه شهر‌ها می‌رسیم که اگر امروز مورد توجه قرار نگیرد فردا اتفاقی ناخوشایندتری رخ می‌دهد.
 
سن اعتیاد ۱۲ تا ۱۴ سال است؛ این سرمایه باید برای افرادی که در معرض آسیب است، هزینه شود. کودکی که در مناطق حاشیه شهر کار می‌کند، در معرض آسیب است با  آموزش، حمایت، کار اقتصادی، کار بهداشتی و علمی می توان از ایجاد عواملی مثل اعتیاد، بیکاری، طلاق و فساد جلوگیری کرد؛ اما این‌ها معلول آسیب‌های اجتماعی هستند علت آسیب‌های اجتماعی خانواده است که باید خانواده و نسل آینده را حفظ کرد در اردو‌های جهادی این نکته بیان می‌شود که اگر یک نفر را احیا کنی کل مردم را نجات داده‌ای برای ما نجات یک یا حتی چند نفر هم مهم است.
 
خبرگزاری دانشجو: استان سیستان و بلوچستان یکی از استان‌های محروم کشور است که محرومیت در این استان‌ها خیلی زیاد است، دانشجویان برای محرومیت زدایی در این چه اقداماتی انجام داده اند؟
 
مفرد: سیستان و بلوچستان ملاحظات خاص خودش را به لحاظ بافت اجتماعی و اعتقادی دارد به دلیل مسیر طولانی بچه‌های جهادی که  در آن مناطق کار می‌کنند، منطقه پرهزینه‌ای است. این مشکل را خود استان دارد و تدابیر دولتی آن طوری است که با این که بودجه‌های خیلی بالایی برای رفع محرومیت استان سیستان و بلوچستان اختصاص داده می‌شود، درست هزینه نمی‌شود.
 
 
سال گذشته بودجه‌ای که برای حاشیه شهر زاهدان سال گذشته تخصیص داده شده را دولت نتوانست کامل خرج کند و برگشت خورد در صورتی که در حاشیه شهر زاهدان مشکلاتی هست که می‌شد این بودجه را هزینه کرد؛ بنابراین  با تزریق بودجه وامکانات دولتی بدون مدیریت صحیح مشکل حل نمی‌شود.
 
حضور نیرو‌های جهادگر بومی در استان سیستان و بلوچستان

 در استان سیستان و بلوچستان در  ۱۵ سال گذشته از استان‌های دیگر  از جمله تهران و شیراز  اردو جهادی برگزار می‌شد. کم کم ظرفیت استان فعال شد الان دیگر حجم قابل توجهی سیستان خودش گروه‌های جهادی دانشجویی توانمندی دارد که حتی  ایام نوروز و در طول سال مشغول هستند، چون منطقه‌ای که زندگی می‌کنند منطقه محرومی است.
 
در سیل بلوچستان که سال گذشته اتفاق افتاد ۹۰ درصد اتفاقی که افتاد توسط خود گروه بومی استان بود فقط یک پیشتیبانی که اتفاق افتاد که بحث سیل را کار کردند دانشگاه‌های دیگر شروع کردند به جمع آوری کمک و ارسال به آن نیرو‌های مردمی که در سیستان هستند این موضوع در سیستان دارد کار می‌شود گروه‌های جهادی خوبی دارد و از استان‌های دیگر هم برای کمک به سیستان و بلوچستان می‌روند.
 
تشکیل پژوهشکده‌ای در سیستان برای پیشرفت اشتغالزایی
 
این گرو‌ه ها در حوزه اشتغالزایی فعالیت پرنگی پررنگ داشته اند و یک پژوهشکده‌ای تشکیل دادند که کار‌های دانش بنیان‌تر انجام می‌هند؛ اینکه چه شتر مرغ و چه نژادی در منطقه سیستان جواب می‌دهد، آن را راه می‌اندازند و تقویت می‌کنند؛ اینکه چه گیاه خاصی در منطقه وجود دارند، آن را تقویت می‌کنند الان خدمات جهادی یک سطح قابل توجهی آن در سیستان و بلوچستان در حوزه اشتغالزایی پیشرفت داشته است.
 
با تزریق امکانات و بردن امکانات اتفاق خاصی نمی‌افتد؛ گروه‌های جهادی الان در حوزه توانمندسازی مردم کار می‌کنند و سعی دارند مردم را توانمند و برایشان شغل ایجاد و شرایطی فراهم کنند که از محرومیت خارج شوند.
 
با تزریق امکانات و بردن امکانات اتفاق خاصی نمی‌افتد گروه‌های جهادی الان در حوزه توانمندسازی مردم کار می‌کنند و سعی دارند مردم را توانمند و برایشان شغل ایجاد و شرایطی فراهم کنند که از محرومیت خارج شوند.
 
خبرگزاری دانشجو: در رابطه با وضعیت اردو‌های جهادی استان کهکیلویه و بویر احمد بگوید؟ اینکه بیشترین نیاز مناطق محروم در این استان چیست و دانشجویان چه فعالیت‌هایی در این استان داشته‌اند؟
 
مفرد: استان کهکیلویه و بویراحمد جزو ۷ استانی است که دارای اولویت برای حضور گروه جهادی محسوب می‌شود و استان چهارمحال بختیاری نیز در کنار این استان در اولویت برای حضور گروه‌های جهادی قرار دارد.
 
این استان‌ها مناطق گرمسیری و سردسیری در طول سال دارد و کار جهادی در طول سال به دلیل شرایط آب و هوایی نمی‌توان انجام داد. گروه‌های خوب بومی در استان حضور دارد و غیر از آن از استان‌های دیگر هم اعزام گروه‌های جهادی به این استان قابل توجه است.
 
شرایط سخت کاری نیرو‌های امدادگر جهادی در چهارمحال بختیاری
 
دو سال گذشته یکی از دانشجو‌های گرو جهادی در یکی از اردو‌های جهادی جان باخت. شرایط کار کردن در آن منطقه سخت است و، چون مناطقی دارد که بچه‌ها آب مصرفی هم ندارند که کار کنند یعنی دو ساعت آن منطقه‌ای کار می‌کردند آب برایشان وصل می‌شد و بعد از پایان کار عمرانی در آب رودخانه حمام که کردند که یکی از جهادگران دچار حادثه شد. استان چهارمحال بسیار مستعد است جوان‌های خوب و با استعدادی دارد، ولی محرومیت در این استان قابل توجه است.
 
شهر یاسوج دارای حاشیه شهر محرومی دارد و میزان خودکشی در حاشیه یاسوج زیاد است به خاطر اعتیاد مردم خودکشی نمی‌کنند و میزان نارضایتی از زندگی در بین افراد متاهل هم وجود دارد که عامل آن مشکلات اقتصادی و یاس از زندگی است و گروه‌های جهادی در خیریه شهر فعالیت‌های را برای محرومیت زدایی در استان انجام می‌دهند.
 
خبرگزاری دانشجو: درباره مشکلات و آسیب‌های دانشجویان جهادگری است که به مناطق محروم اعزام می‌شوند، بعضی از این دانشجویان حتی جان خود را از دست می‌دهند چه تعداد از این دانشجویان دچار حادثه شده‌اند؟
 
مفرد: به این دانشجویان ایثارگران جهادی می‌گویند تا کنون ۴۰ جهادگر را در حوادث اردو‌های جهادی جان خود را از دست داده اند در مورد دانشجویان شاید نزدیک ۳۰ نفر باشد که ۳۰ تا ۱۵ نفر مدافع حرم بودند. این افراد که یک روز قلم در دانشگاه دست داشتند. یک روز با بیل در در مناطق محروم حضور داشتند و یک روز هم اسلحه به دست گرفتند و در سوریه جنگیدند و شهید شدند، همه این افراد از نظر کاری که انجام می‌دهند یکسان هستند برخی از این افراد در حوادثی که در اردو جهادی اتفاق می‌افتد جان خود را از دست می‌دهند، اما شهید محسوب نمی‌شوند و به آن‌ها شهید خدمت می‌گویند.
 
پیگیر هستیم که این مسئله به لحاظ قانونی حل شود یعنی موانعی وجود دارد با اینکه به طور کلامی به خانواده این افراد خانواده شهید می‌گویند، ولی بنیاد شهید جزو مصادیق شهادت حساب نمی‌کند که این مسئله باید قانونی و حقوقی حل شود. تمام جهادگرانی که در اردوی جهادی شرکت می‌کنند را بیمه می‌کنیم بیمه هزینه‌های درمانی اشان را می‌دهد اماغرامت فوت این افراد مبلغ قابل توجهی نیست.
 
خبرگزاری دانشجو: بعضی از دانشجویان جهادگر در مناطق محروم به لحاظ روحی دچار مشکلات می‌شوند آیا کلاس‌های مشاوره برای جلوگیری از این مشکلات وجود دارد؟

 مفرد: فضای کلی اردوی جهادی مثل دفاع مقدس است و سختی خودش را دارد بچه‌ها سختی می‌بینند و آن‌ها که فضای دفاع مقدس را درک کرده‌اند می‌گویند شاید نزدیک‌ترین فضا به فضای دفاع مقدس الان در اردوی جهادی باشد. اردوی جهادی تنها اردوی دانشجویی است که مثل سایر اردو‌های زیارتی و علمی دانشجویی که یک نفر برگزار کننده است همه برگزار کننده آن هستند همه با هم می‌روند تا حماسه‌ای را رقم بزنند و مایل هستند بار‌ها آن را تجربه کنند.
 
فضا‌های و برنامه‌های فرهنگی برای شرکت کنندگان ارائه داده می‌شود تا از محرومیت نتیجه گیری کنند و قدر داشته‌های خودشان را بدانند و بعد‌ها اگر به عنوان یکی مسئولان در کشور شدند، به این مناطق رسیدگی کند و کمتر افراد شرکت کننده دچار ناامیدی می‌شوند.
 
خبرگزاری دانشجو: در رابطه با فعالیت‌های گروه‌های جهادی در زلزله کوهبنان چه اقداماتی انجام شد؟
 
مفرد: کوهبنان فراموش شد، مسئولان منطقه برای عادی نشان دادن فضای کوهبنان طوی صحبت کردند که خیال مردم را راحت کنند که اتفاقی نیفتاده است؛ در حالی که ۷۰ درصد خانه‌های مردم در کوهبنان تخریب شده بود و تلفات جانی نداشت، اما سرمای شدید که برف هم آمده مردم در چادر زندگی می‌کنند.
 
در کرمانشاه هیچ روستایی نیست که اقلام و کانکس توزیع نشده باشد و همه مردم در روستای کرمانشاه کانکس دارند در شهر سرپل ذهاب ۳۰ درصد کانکس ارسال شده است؛ یعنی ۷۰ درصد مردم در کرمانشاه الان در شهر پل ذهاب کانکس ندارند و در چادر زندگی می‌کنند.
 
شرایط سخت زندگی کارگران معدن زلزله زده در کوهبنان 
 
ولی در کوهبنان بیشتر مردم در چادر و در شرایط سخت زندگی می‌کنند برخی از آن‌ها و تعداد قابل توجهی کارکنان ذغال سنگ که مشکلات تنفسی دارند و دستگاه‌های تنفسی دارند که در سرما یخ زده است؛ در حالی که بدون آن نمی‌توانند زندگی کنند.
 
کوهبنان فراموش شده است و رسانه‌ها و دستگاه‌های دولتی پای کار نیامند و اعتقاد داریم؛ زلزله اخیر و این پس لرزه‌ها مسئولین را تکان نداد. مردم را خوب تکان داد و پای کار آمدند در کرمانشاه درک کردند که این مردم چه قدرتی دارند که با این عظمت با هر اعتقادی کمک رسانی کردند.
 
خبرگزاری دانشجو: فعالیت‌های دانشجویی و گروه‌های جهادی در کوهبنان را چطور ارزیابی می‌کنید؟
 
مفرد: در کوهبنان گروه‌های جهادی در توزیع اقلام کمک کردند برخی از کمک‌هایی که استان کرمان برای قرار بود هزینه کند با گرفتن اجازه شرعی قرار شد در همان منطقه هزینه شود.
 
گروه‌های دانشجویی آشپزخانه زدند و به مردم غذای گرم و خدمات پزشکی می‌دهند و الان در حال برنامه ریزی برای خدمات عمرانی هستیم در هفته گذشته ۲۱ کانکس ارسال شد و قصد داریم خدمات را گسترش دهیم.
 
خبرگزاری دانشجو: دانشگاه ها برای دانشجویان اردو‌های جهادی در برگزاری امتحانات چه اقدامی انجام داده تا دچار مشکل نشوند؟
 
مفرد: برای ایام امتحانات همکاری خاصی صورت نمی‌گیرد، ولی در مجموع دانشگاه‌ها به دانشجویان در مناطق زلزله زده کرمانشاه کمک کردند و پشتیبانی خوبی کردند مسائلی مثل امتحانات قاعده کلی است که برایش استثنا قائل نمی‌توان شد.
 
دانشگاه‌های پزشکی ورود خوبی را در مورد زلزله وبلایای طبیعی و اردو‌های جهادی دانشگاه دارند و کمک می‌کنند دانشگاه آزاد اخیراً ورود جدی‌تر داشته است و امکانات پشتیبانی که در اختیار گروه جهادی می‌گذارد.
۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۲۳
حسن حیدری
۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۱۵
حسن حیدری

https://cdn.mashreghnews.ir/d/2018/01/30/4/2180224.jpg

۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۲۰:۱۱
حسن حیدری

در جریان فتنه اقتصادی دیماه امسال در برخی شهرهای کشور، تصویری از یک دختر منتشر شد که روسری خود را به چوبی آویزان کرده و بر روی یک جعبه پست برق ایستاده است.

جریانات برانداز از این تصویر تمجید فراوانی کردند اما در ادامه اعتراضات پرچم ایران هم به آتش کشیده شد و پس از حدود یک‌هفته بلوا فرونشست.

در عین حال اما به تازگی 2 یا 3 خانم دیگر، با تظاهر به همان عکس پیش‌گفته، در برخی معابر عمومی کشف حجاب کرده و با آویزان کردن روسری خود به یک چوب و انتشار تصویرشان در همین حالت، ‌ نوعی ژست معارضه سیاسی گرفته‌اند.

جریانات برانداز نیز به استقبال این حرکات رفته و هشتگ‌هایی را مبنی بر تکثیر این حرکت به راه انداخته‌اند.

شبکه BBC فارسی هم به پوشش گسترده این چند اقدام پرداخته است.

*درباره این اقدام غیر متمدنانه که در فتنه سال 88 نیز به انحاء مختلف روی داد؛ گفتنی‌هایی وجود دارد:

یکم: در هیچ فرهنگ و دایرةالمعارف سیاسی و حتی در کتاب ماکیاولی، کنش سیاسی ربط و ارتباط وثیقی با «هنجارشکنی» ندارد!

حجاب یکی از هنجارهای جامعه ایرانی است که منشأ آن هم نه لزوما حکومت که دین و اساس باورهای مردم است.

به سخن دیگر اینکه کشف حجاب این بانوان در مقابل مردم، عملی تقبیح شده محسوب می‌شود نه یک کنش سیاسی.

دوم: تجربه بشر از فعالیت‌های سیاسی، به روشنی به ما می‌گوید که کدام عمل یک ابراز مخالفت فکر شده و کدامین عمل یک کار غیر متمدنانه و پر بلاهت است.

در واقع مردم دنیا اقداماتی مثل خودسوزی «بوعزیزی» در تونس، اعتصاب غذای منجر به مرگ «بابی‌ساندز» در بلفاست، قیام منتج به اعدام عمر مختار در لیبی، قیام سیاسیون بلشویک علیه دیکتاتوری تزاری در 1917، قیام دینی مردم ایران در سال 57 علیه رژیم پهلوی و فعالیت‌هایی از این قبیل را بعنوان یک فعالیت ریشه‌دار و با اسلوب می‌شناسد.

واضح است که کشف حجاب چند خانم وقتی در کنار این سابقه قرار بگیرد؛ نتیجه‌ای جز لبخند نخواهد داشت.

سوم: هفته‌های اخیر نخستین باری نیست که چند خانم در ژست مخالفت با نظام جمهوری اسلامی کشف حجاب کرده‌اند.

پیش از این کسانی مثل «شیرین عبادی» و «نسرین ستوده» هم به روش رسمی‌تری و بدون استفاده از چوب! این کار را کرده بودند اما طرفی برنبستند.

جالب آنکه حتی موارد برهنگی کامل در معبر عمومی هم در این پرونده وجود دارد که هم‌اکنون دیگر خبری از آنها هم در ذهن مردم نمانده است.

این در حالیست که در این پرونده معارضه رفتارهای دیگری مثل خودسوزی هم بوده اما از آنجا که پایه عقلانی نداشته؛ در نزد مردم ایران با عنوان خودکشی شناخته شده است.

و چهارم: چند رفتار معارضانه سیاسی در داخل نظام جمهوری اسلامی ایران و در خیابان‌های پایتخت این کشور در حالی است که همه می‌دانند نظام جمهوری اسلامی ایران توانایی شدیدترین برخوردها را با هر معارضی و هر جریان معارضانه‌ای دارد.

خاصّه اینکه برخی از کشف حجاب‌های اشاره شده نیز تعمداً در فاصله‌ای نزدیک به دفتر رهبری رخ داده‌اند و این مسئله بر کسی پوشیده نیست که توانایی جلوگیری از وقوع چنین صحنه‌هایی در چنین نقطه‌ای یک پروتکل معمولی است.

اما شاهدیم که برخورد امنیتی و یا شدیدی با این افراد نمی‌شود.

این مسئله در ذهن افکار عمومی به معنای بی‌اهمیت بودن کار این افراد برای نظام حکومتی تلقی می‌شود.

امروزِ روز همه می‌دانند که معارضین نظام جمهوری اسلامی ایران صرفا تعداد محدودی هستند که ردّ پایشان در حرکات اینچنینی و یا مثلا در برخی شبکه‌های اجتماعی دیده می‌شود و لاغیر. ضمن اینکه در اصلی‌ترین منصه‌های وجودی خود مثل فتنه سال 88 نیز شکست خورده و مفتضح شده‌اند.

و جالب آنکه همچنان از سوی نظام اسلامی مورد برخوردهای شدید و گازانبری نظیر آنچه که در غرب و آمریکا رایج است قرار نمی‌گیرند.

این سماحت و اتوریته نظام اسلامی است که مخالفت‌های با خود را از قیام مسلحانه منافقین در دهه شصت به چند کشف حجاب تقلیل داده است و محو یا ادامه آنها هم برایش توفیری ندارد.

ضمن اینکه به نظر می رسد معارضین آگاه و ناآگاه نیز با فهم همین حقیقت است که سمت اشاره دشمنی خود را مردم و هنجارهای ایمانی آنها قرار داده‌اند.

۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۱۹:۲۸
حسن حیدری

شناسه خبر : 282933
در سال 1341، محمدرضا پهلوی اصول 6گانه‌ای را به رفراندوم گذاشت که اصلاحات ارضی، ملی کردن جنگل‌ها و مراتع، ایجاد سپاه دانش، اصلاح قانون انتخابات، فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی و سهیم کردن کارگران در منافع کارگاه‌ها از جمله اصول آن بود. اما این اصول با مخالفت شدید مراجع و در راس آنها امام خمینی مواجه شد به طوری که مراجع عظام شرکت در رفراندوم 6 بهمن 1341 را تحریم کردند. درحالی که بعضی از سطحی‌نگران‌ از درک مخالفت‌ علما با رفراندوم‌ انقلاب‌ سفید عاجز شده‌ و مواضع‌ علما را "مواضع‌ ارتجاعی" تعبیر می‌کنند اما با بررسی مواضع علما و مراجع روشن می‌شود اشکالاتی که آنان به اصول پیشنهادی محمدرضا پهلوی وارد می‌دانستند کاملا آگاهانه بود و آنها با کهنگی اصول انقلاب سفید، خاستگاه استعماری اصول طرح شده، ماهیت استبدادی رژیم پهلوی و ساختگی بودن اصل آزادی زنان مخالف بودند.
در سال 1341، محمدرضا پهلوی اصول 6گانه‌ای را به رفراندوم گذاشت که اصلاحات ارضی، ملی کردن جنگل‌ها و مراتع، ایجاد سپاه دانش، اصلاح قانون انتخابات، فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی و سهیم کردن کارگران در منافع کارگاه‌ها از جمله اصول آن بود. اما این اصول با مخالفت شدید مراجع و در راس آنها امام خمینی مواجه شد به طوری که مراجع عظام شرکت در رفراندوم 6 بهمن 1341 را تحریم کردند. درحالی که بعضی از سطحی‌نگران‌ از درک مخالفت‌ علما با رفراندوم‌ انقلاب‌ سفید عاجز شده‌ و مواضع‌ علما را "مواضع‌ ارتجاعی" تعبیر می‌کنند اما با بررسی مواضع علما و مراجع روشن می‌شود اشکالاتی که آنان به اصول پیشنهادی محمدرضا پهلوی وارد می‌دانستند کاملا آگاهانه بود و آنها با کهنگی اصول انقلاب سفید، خاستگاه استعماری اصول طرح شده، ماهیت استبدادی رژیم پهلوی و ساختگی بودن اصل آزادی زنان مخالف بودند.
گروه تاریخ - رجانیوز: در اوایل دهه 40، رژیم پهلوی از طرف کاخ سفید مأمور اجرای اصلاحاتی در کشور شد، اما این اصلاحات که مواردی از جمله اصلاحات ارضی، ملی کردن جنگل‌ها و مراتع، ایجاد سپاه دانش، اصلاح قانون انتخابات و ... از جمله اصول آن بود، با مخالفت شدید مراجع و در رأس آنها امام خمینی مواجه شد که در نهایت به تحریم رفراندوم انقلاب سفید در 6 بهمن 1341 انجامید.
 
به گزارش رجانیوز به نقل از آنجا که اصول پیشنهادی محمدرضا پهلوی در رفراندوم 6 بهمن، ظاهری مثبت داشت، این سئوال پیش می‌آید که چرا مراجع با این اصول مخالفت کردند؟
 
حجت‌الاسلام‌والمسلمین روح‌الله حسینیان طی یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار "پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی" قرار داده، به واکاوی علل مخافت مراجع و علما با رفراندوم رژیم پهلوی در 6 بهمن 1341 پرداخته است.
 
مشروح یادداشت حجت‌الاسلام‌والمسلمین حسینیان را در ادامه می‌خوانید:
 
در سال 1960 دموکرات‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا به پیروزی رسیدند و در ژانویه 1961 جان.اف.کندی موفق شد به کاخ سفید راه پیدا کند. از این زمان تغییراتی در سیاست خارجی آمریکا پدیدار شد.
 
دولت‌ کندی‌ معتقد بود به‌ دلایل‌ سیاسی‌ تنها راه‌ حفظ‌ دولت‌های‌ طرفدار غرب‌ یعنی‌ سرمایه‌داری‌ در جهان‌سوم‌، اجرای‌ یک‌ برنامه‌‌ اصلاحات‌ است‌ که‌ در آن‌ اصلاحات‌ ارضی‌ اهمیت‌ ویژه‌ای ‌داشت‌.[1] هدف‌ کندی‌ از طرح‌ اصلاحات‌ این‌ بود که‌ از غلیان‌ ناراحتی‌های عمومی‌ جلوگیری‌ شود. این‌ سیاست،‌ زمینه‌‌ای برای‌ "انقلاب‌ سفید" در ایران‌ و "اتحاد برای‌ پیشرفت‌" در آمریکای‌ لاتین‌ بود.[2]
 
در ایران، محمدرضا پهلوی مأموریت‌ داشت‌ به‌ هر طریق‌ اصلاحات‌ مورد نظر آمریکا را اجرا کند. به ‌پیشنهاد آمریکاییان‌ ابتدا قرار شد مسئولیت‌ اصلاحات‌ به‌ عهده‌‌ نخست‌وزیر باشد تا وجهه‌‌ شاه‌ حفظ‌ شود؛ ولی‌ با مبارزه‌ سرسختانه‌‌ مرجعیت‌ و عالمان‌ شیعی‌ با اولین ‌گام‌ اصلاحات‌، رژیم‌ پهلوی عقب‌‌نشینی‌ کرد. در گام بعد، مسئله رفراندوم از سوی رژیم پهلوی مطرح شد و شاه‌ در 19 دی‌ 1341 در اولین‌ کنگره‌‌ شرکت‌های‌ تعاونی روستایی، طی نطقی از مردم خواست «برای‌ تصویب‌ ملی‌ این‌ اصلاحات‌ حرکت‌ کنند و آراء مثبت‌ خود را بدهند.»
 
شاه‌ اصلاحات‌ مورد نظرش‌ را که‌ به‌ رفراندوم‌ می‌گذاشت‌ چنین‌ تشریح‌ کرد:
 
«اصولی‌ که‌ من‌ به‌عنوان‌ پادشاه‌ مملکت‌ و رئیس‌ قوای‌ سه‌گانه‌ به‌ آراء عمومی ‌می‌گذارم‌ و بدون‌ واسطه‌ مستقیماً رأی‌ مثبت‌ ملت‌ ایران‌ را در استقرار آن‌ تقاضا می‌کنم‌ به‌ شرح‌ زیر است‌:
1 ـ الغاء رژیم‌ ارباب‌ ـ رعیتی‌، با تصویب‌ اصلاحات‌ ارضی‌ ایران‌ بر اساس‌ لایحه‌‌ اصلاحی‌ قانون‌ اصلاحات‌ ارضی‌ مصوب‌ 19 دی‌ ماه‌ 1340 و ملحقات ‌آن.
2 ـ تصویب‌ لایحه‌ قانون‌ ملی‌ کردن‌ جنگل‌ها در سراسر کشور.
3 ـ تصویب‌ لایحه‌‌ قانون‌ فروش‌ سهام‌ کارخانجات‌ دولتی به‌ عنوان‌ پشتوانه‌‌ اصلاحات‌ ارضی‌.
4 ـ تصویب‌ لایحه‌‌ قانون‌ سهیم‌ کردن‌ کارگران‌ در منافع‌ کارگاه‌های‌ تولیدی‌ و صنعتی‌.
5 ـ لایحه‌‌ اصلاحی‌ قانون‌ انتخابات‌.
6ـ لایحه‌‌ ایجاد سپاه‌ دانش‌ به‌ منظور تسهیل‌ اجرای‌ قانون‌ تعلیمات‌ عمومی‌ و اجباری‌.»[3]
*اقدامات‌ مراجع‌ در مقابله با رفراندوم رژیم پهلوی
 
با انتشار خبر رفراندوم‌ در روزنامه‌ها، مراجع‌ قم ‌تشکیل‌ جلسه‌ دادند. حضرت‌ امام‌ در این‌ جلسه‌ ضمن‌ تشریح‌ اهداف‌ استعماری‌ برنامه‌ انقلاب‌ سفید لزوم‌ مقابله‌ و مبارزه‌ با آن‌ را به‌ علما هشدار داد. و قرار شد هر کدام‌ از مراجع‌ بیانیه‌ای‌ را علیه‌ رفراندوم‌ صادر کنند.
 
آیت‌الله‌ گلپایگانی‌ در اطلاعیه‌ای‌ اعلام‌ کردند: «مراجعه‌ به‌ آرای‌ عمومی‌ در قبال‌ احکام‌ شرعیه‌ بی‌مورد و موجب‌ نگرانی‌ علمای‌ اعلام‌ و عموم‌ مسلمین‌ و مضر به‌ استقلال‌ و مصالح‌ مملکت‌ است‌ و این‌‌گونه‌ عملیات‌ غیرقانونی‌ به‌ دلایل‌ متعدده‌ صحیح‌نیست‌.»[4] آیت‌الله‌ شریعتمداری‌ نیز طی‌ اطلاعیه‌ای‌ اعلام‌ کرد: «رفراندوم‌ مزبور که‌ از طرف ‌دولت‌، اعلام‌ شده‌ ایجاد خطر عظیمی‌ نسبت‌ به‌ آینده‌ اسلام‌ و قرآن‌ و مذهب‌ و حتی‌ به ‌آینده‌ مملکت‌ خواهد کرد.»[5] در تهران‌ نیز آیت‌الله‌ بهبهانی‌ و آیت‌الله‌ خوانساری‌ در اطلاعیه‌‌ مشترکی‌ «نگرانی‌ شدید روحانیون‌» را به‌ اطلاع‌ مردم‌ رساندند[6] و آیت‌الله ‌خوانساری‌ در یک‌ اعلامیه‌‌ شدیداللحنی‌ فتوا دادند که‌ «کلیه‌ تصویب‌نامه‌هایی‌ که ‌برخلاف‌ شرع‌ مقدس‌ باشد حرام‌ و شرکت‌ در آنها شرکت‌ در امر حرام‌ و در حکم‌ مبارزه‌ با امام‌ زمان‌، ارواحنا له‌ الفدا، می‌باشد و محرمات‌ الاهیه‌ به‌ تصویب‌ نامه‌ و آرای‌ عمومی ‌حلال‌ نمی‌شود.»[7] آیت‌الله‌ خویی‌ نیز طی‌ تلگرافی‌ به‌ آیت‌الله‌ بهبهانی‌ رفراندوم‌ را حرکتی‌ «علیه‌ قانون‌ مقدس‌ اسلام‌ و مواد صریح‌ قانون‌ اساسی‌ و مصالح‌ ملت‌» دانستند.[8]
 
امام‌‌خمینی نیز‌ با صدور بیانیه‌‌ شدیداللحنی‌ بدون‌ اینکه به‌ تحلیل‌ ماهیت‌ مواد شش‌گانه‌ بپردازند، رفراندوم‌ را «مخالف‌ رأی‌ جامعه‌‌ روحانیت‌ اسلام‌» اعلام‌ کردند و افزودند «اساساً رفراندوم‌ با تصویب‌ ملی‌ در قبال‌ اسلام‌ ارزشی‌ ندارد». حضرت‌ امام‌ در این‌ بیانیه‌ اعلام‌ کردند که‌ «در قوانین‌ ایران‌ رفراندوم‌ پیش‌بینی‌ نشده‌ است‌» و به‌ علاوه‌ «معلوم‌ نیست‌ چه‌ مقامی‌ صلاحیت‌ دارد رفراندوم‌ کند و این‌ امری‌ است‌ که‌ باید قانون ‌معین‌ کند».
 
حضرت‌ امام‌ علاوه‌ بر اشکال‌ حقوقی‌ نسبت‌ به‌ رفراندوم‌، به‌ شکل‌ و نحوه‌‌ آن‌ چند اشکال‌ اساسی‌ گرفتند: اوّل ‌اینکه رفراندوم‌ باید برای‌ مردم‌ به‌ بحث‌ گذاشته‌ شود و «در جراید و وسایل‌ تبلیغاتی‌ آرای موافق‌ و مخالف‌ منعکس‌ شود، نه‌ آنکه‌ به طور مبهم‌» رفراندوم‌ برگزار شود. دوم‌ اینکه رأی‌دهندگان‌ باید آگاه‌ باشند و «معلوماتشان‌ به‌ اندازه‌ای‌ باشد که‌ بفهمند به‌ چه‌ رأی‌ می‌دهند». سوم‌ آنکه‌، رفراندوم‌ باید «در محیط‌ آزاد و بدون‌ هیچ‌ گونه‌ فشار و زور و تهدید و تطمیع‌ انجام‌ شود». ایشان همچنین اضافه‌ کردند که‌ «علمای‌ اسلام‌ وظیفه‌ دارند هر وقت‌ برای‌ اسلام‌ و قرآن‌ احساس‌ خطر کردند به‌ مردم ‌مسلمان‌ گوشزد کنند تا مسئول‌ در پیشگاه‌ خداوند متعال‌ نباشند.»
 
امام‌‌خمینی‌ برای‌ گسترش‌ دامنه‌ نهضت‌، روحانیون‌ را به‌ شهرستان‌ها اعزام ‌می‌کردند تا ضمن‌ هماهنگی با علمای‌ شهرستان‌ها، مردم‌ را به‌ عکس‌العمل‌ تشویق ‌نمایند.[9]
 
علت‌ مخالفت‌ مراجع‌ با رفراندوم‌
 
بعضی‌ از سطحی‌نگران‌ از درک‌ مخالفت‌ علما با رفراندوم‌ انقلاب‌ سفید عاجز شده‌اند و سخن‌ به‌ بیراهه‌ کشانده‌اند. آنان‌ مواضع‌ علما را "مواضع‌ ارتجاعی‌" تعبیر می‌کنند؛ زیرا: «اعتراضات‌ آقایان‌ به‌ شاه‌ در آغاز مبنی‌ بر مخالفتشان‌ با اصلاحات‌ ارضی‌ بود... و با رأی‌ زنان‌ برای‌ شرکت‌ در انتخابات‌ هم‌ مخالف‌ بودند»[10] واقع‌ این‌ بود که ‌مراجع‌ خصوصاً حضرت‌ امام‌ با هوشیاری‌ تمام‌ از مخالفت‌ ماهوی‌ با لوایح‌ پرهیز داشتند و حتی‌ بعضی‌ از علمای تهران‌ را که‌ نسبت‌ به‌ اصلاحات‌ ارضی‌ حساسیت‌ داشتند از موضع‌گیری‌ پرهیز می‌دادند.
 
مرجعیت‌ شیعه‌ در دوران‌ نهضت‌ به‌ خاستگاه‌، اهداف‌ و شکل‌ اقدامات‌ رژیم‌ حمله‌ می‌کرد. مرجعیت‌ شیعه‌ در طول‌ نهضت‌ تنها در لایحه‌‌ انجمن‌های ‌ایالتی‌ و ولایتی‌ از لحاظ‌ ماهوی‌ به‌ حذف‌ قید اسلام‌ و تبدیل‌ قرآن‌ مجید به‌ کتاب‌ آسمانی ‌اعتراض‌ داشت‌ و دومین‌ اعتراض‌ ماهوی‌ به‌ شرکت‌ زنان‌ در انتخابات‌ بود.
 
برای روشن‌ شدن‌ چرایی‌ مخالفت‌ مرجعیت‌ شیعه‌ با اقدامات‌ رژیم پهلوی‌ در سال‌ 1341 چند موضوع‌ باید مورد بحث‌ قرار گیرد:
 
1- کهنگی اصول‌ انقلاب‌ سفید
 
اصولاً لوایح‌ انقلاب‌ سفید هیچ‌کدام‌ طرح‌ تازه‌ای‌ نبود، بلکه‌ بعد از روی‌ کار آمدن‌ کندی‌ بسیاری‌ از این‌ لوایح‌ سر زبان‌ها افتاده‌ بود. حتی ‌اصطلاح‌ انقلاب‌ سفید در گفته‌های‌ امینی‌ بارها به‌ کار رفته‌ بود.[11]
 
موضوع‌ سپاه‌ دانش‌ هم از سال‌ 1340 مطرح‌ بود و اولین‌ گروه‌ به ‌نام‌ سپاه‌ دانش‌ در 22 مهر1341 تشکیل‌ شد و لایحه‌‌ سپاه‌ دانش‌ در سوم‌ آبان‌ 1341 قبل‌ از رفراندوم‌ به‌ تصویب‌ هیئت‌ دولت‌ رسید. همچنین‌ طرح‌ واگذاری‌ سهام‌ کارخانه‌های‌ دولتی‌ به‌ مالکان‌ مشمول‌ قانون‌ اصلاحات‌ ارضی‌ در پنجم‌ آذر 1341 به‌ تصویب‌ هیئت‌ دولت‌ رسیده‌ بود. طرح‌ سهیم‌ کردن‌ کارگران ‌در سود کارخانه‌ها نیز در 18 ماده‌ در 30 آبان‌ 1341 توسط‌ اتاق صنایع‌ تهیه‌ و در 17 دی‌ ماه‌ به‌ تصویب‌ هیئت‌ دولت‌ رسید. ملی‌ شدن‌ جنگل‌ها نیز در 20 دی‌ ماه‌ به‌ تصویب‌ هیئت‌ دولت‌ رسید. بنابراین‌ هیچ‌ یک‌ از اصول‌ ششگانه‌ انقلاب‌ سفید موضوع‌ جدیدی‌ نبودند.
 
2- خاستگاه استعماری اصول طرح شده توسط شاه
 
یکی‌ از عوامل‌ مهمی‌ که‌ باعث‌ شد مرجعیت‌ شیعه‌ با اصلاحات‌ شاه‌ مخالفت‌ کند، خاستگاه‌ استعماری‌ آن‌ بود. مرجعیت‌ شیعه‌ از آغاز تصویب‌ لایحه‌‌ انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی‌ فهمید که‌ برای‌ تضعیف‌ استقلال‌ ایران‌ از خارج‌ دست‌هایی‌ در کار است‌؛ لذا در طول‌ مبارزه‌ همواره‌ نگرانی‌ خود را از به‌ خطر افتادن‌ استقلال‌ به‌ مردم‌ و سردمداران‌ رژیم‌ گوشزد می‌کرد. آیت‌الله‌ گلپایگانی‌ در اوّلین‌ نامه‌ خود به‌ شاه‌ در مورد لایحه‌‌ انجمن‌ها، انگیزه‌‌ خود را از تذکر به‌ شاه‌ «علاقه‌ به ‌حفظ‌ مصالح‌ عالیه‌‌ دین‌ مبین‌ اسلام‌ و امنیت‌ و استقلال‌ مملکت‌» توصیف‌ کردند.[12] آیت‌الله‌ گلپایگانی‌ در پاسخ‌ به‌ آیت‌الله‌ میرزا عبدالله‌ تهرانی‌ به‌ مناسبت‌ دستگیری‌ حضرت‌ امام‌ تأکید کردند که‌ «حقیقتاً افکار را به‌ وجود یک‌ توطئه‌‌ خطرناک ‌برای‌ اضمحلال‌ اسلام‌ و استقلال‌ و موجودیت‌ کشور و حکومت‌ شیعه‌ مشغول‌ کرده‌» ودر پایان‌ افزودند: «اعلام‌ می‌کنم‌ ما برای‌ حفظ‌ استقلال‌ مملکت‌ شیعه‌ و حمایت‌ از دین‌ همه‌گونه‌ مصیبت‌ را استقبال‌ می‌کنیم‌.»[13]
 
علمای‌ حوزه‌‌ قم‌ نیز در اعلامیه‌‌ معروف‌ 9‌ امضائی‌ اعلام‌ کردند که‌ روحانیون‌ «ازعواقب‌ امر این‌ جهش‌های‌ خلاف‌ شرع‌ و قانون‌ اساسی‌ بر این‌ مملکت‌ و استقلال‌ واقتصاد» آن‌ می‌ترسند.[14] حضرت‌ امام‌ نیز در اعلامیه‌ای‌ فرمودند: «کراراً تذکر داده‌ شد که‌ روحانیون‌ نظری‌ جز اصلاح‌ حال‌ ملّت‌ و بقای‌ استقلال‌ مملکت‌ ندارند.»[15]
 
هیئت‌ علمیه‌‌ نجف‌ هم انقلاب‌ سفید را یک‌ بازی‌ استعماری‌ می‌دانست‌ که‌ دشمنان‌ صلیبی‌ در پشت‌ آن‌ هستند. آنان‌ در اطلاعیه‌‌ خود تصریح‌ کردند که‌: 
«شاه‌ و دار و دسته‌‌ او که‌ از روز اوّل‌ اتّکایی‌ جز به ‌استعمار سیاه‌ و زور نداشتند و پناهی‌ جز کفّار و دشمنان‌ دین‌ اسلام‌ و مسلمانان‌ برای‌خود نمی‌دیدند، امروز به‌ منتهای‌ زور و قوه‌ خود در مقام‌ عملی‌ ساختن‌ اغراض‌ اجانب‌ و کفّار برآمده‌اند. آنها... [که] جز به‌ اتکاء اجانب‌ و استعمارگران‌ تحصیل‌ نکرده‌اند، راهی‌ جز متابعت‌ از منویات‌ اربابان‌ و آقایان‌ خود ندارند.»[16]
حضرت‌ امام‌ در سخنرانی‌ آخرین‌ روز سال‌ 1341 تصریح‌ کردند: «در این‌ سال‌ استعمار توطئه‌هایی‌ را علیه‌ اسلام‌ تدارک‌ دید. عمال‌ پلید استعمار به‌ قرآن‌ جسارت ‌کردند، برای‌ پایمال‌ کردن‌ احکام‌ نورانی‌ قرآن‌ نقشه‌ها کشیدند، برنامه‌ها ریختند، طرح‌ها دادند.»[17] حضرت‌ امام‌ در همین‌ سخنرانی‌ برای‌ اوّلین‌ بار با اشاره‌ مشخص‌ کردند که ‌منظورشان‌ از این‌ خارجی‌‌ها، آمریکاست‌. معظم‌ له‌ در جمله‌ کنایه‌آمیز «مربی‌ ما آمریکا نیست‌... مربی‌ ما خداست‌»[18] جنگ‌ بین‌ روحانیت‌ و رژیم‌ پهلوی را مشخص‌ کردند که‌ جنگ‌ بین‌ خدا و آمریکاست‌. حضرت‌ امام‌ کم‌کم‌ حمله‌ به‌ وابستگی‌ به‌ بیگانگان‌ را تشدید کردند تا جایی‌ که‌ در اوّلین‌ سخنرانی‌ بعد از آزادی‌ خطاب‌ به‌ شاه‌ فرمودند: «ما می‌گوییم‌ آقا! غلام‌ حلقه‌ به‌ گوش‌ دیگران‌ نباشید... استقلال‌ را حفظ‌ کنید، تبعیت‌ را دست‌ بردارید، دستتان‌ را برای‌ چهار دلار دراز نکنید.»[19]
 
یکی‌ از عصبانیت‌های‌ رژیم‌ پهلوی همین‌ بود که‌ امام‌‌خمینی‌ بدون‌ اینکه نسبت‌ به‌ ماهیت‌ اصول‌ انقلاب‌ سفید موضع‌گیری‌ کند و خود را در مقابل‌ کشاورزان‌ یا کارگران‌ ببیند، رژیم‌ را «دور می‌زد و پشت‌ این‌ لوایح‌ را می‌کوبید. ایشان‌ می‌فرمود، اجرای‌ این‌ لوایح‌ اسارت ‌است‌، وابستگی‌ به‌ آمریکاست‌.»[20]
 
3- ماهیت استبدادی رژیم پهلوی
 
عامل‌ دیگری‌ که‌ به‌ شدت‌ نگرانی‌ علما را برانگیخت‌، روش‌ استبدادی‌ رژیم‌ شاه‌ بود که‌ از سال‌ 1340 آغاز شد. شاه‌ در این‌ سال‌ مجلس‌ شورای‌ ملّی‌ و سنا را که‌ گاهی‌ انتقادی‌ از آن‌ شنیده‌ می‌شد، منحل‌ کرد و یک‌ سال‌ بعد دولت‌ بی‌اراده‌ علم‌ را روی‌ کار آورد. این‌ دولت‌ با زیر پا گذاشتن‌ قانون‌ اساسی‌ و نادیده گرفتن‌ اصل‌ تفکیک‌ قوا، شروع‌ به‌ قانون‌گذاری‌ کرد و در غیاب‌ مجلس‌ لوایحی‌ را سرخود به‌ تصویب‌ می‌رساند که‌ هم‌ برخلاف‌ قانون‌ اساسی‌ بود، هم‌ ضد قوانین‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌. شاه‌ برخلاف‌ قانون‌ اساسی‌ که‌ او را فردی‌ غیرمسئول‌ معرفی‌ می‌کرد، بدون‌ رعایت‌ حتی‌ شکل‌ ظاهری‌ مشروطه‌ در کارهای‌ اجرایی‌ دخالت‌ و دستور صادر می‌کرد که‌ نمونه‌ روشن‌ آن‌ رفراندوم‌ بود که‌ برخلاف‌ قانون‌ اساسی‌ بود. شاه‌ استبداد را به‌جایی‌ رساند که‌ رسماً اعلام‌ کرد: «شاه‌ شما حق‌ّ وضع‌ قانون‌ را دارد.»[21]
 
مراجع‌ و علما از همان‌ آغاز تصویب‌ لایحه‌ انجمن‌های‌ ایالتی‌ و ولایتی‌ اعتراض‌ خود را نسبت‌ به‌ نادیده‌ گرفتن‌ قانون‌ اساسی‌، قوانین‌ مصوبه‌‌ مجلس‌، نقض‌ آزادی‌ و سانسور مطبوعات‌ به‌ اطلاع‌ دولت‌ و ملّت‌ رساندند. حضرت‌ امام‌ در بیشتر بیانیه‌های ‌خود علاوه‌ بر استناد به‌ قانون‌ اساسی‌، به‌ دفاع‌ از قانون‌ اساسی‌ نیز پرداختند. حضرت‌ امام‌ در پاسخ‌ به‌ علم‌ که‌ لایحه‌ انجمن‌ها را از الزامات‌ بین‌المللی‌ می‌دانست‌، فرمودند:
«این‌ شخص‌ تخلف‌ از قانون‌ اساسی‌ را به‌ بهانه‌ الزامات‌ بین‌المللی‌ شعار خود دانسته‌؛ با آنکه‌ الزامات‌ بین‌المللی‌ مربوط‌ به‌ مذهب‌ و قانون‌ اساسی‌ نیست‌، تشبث‌ به‌ الزامات ‌بین‌المللی‌ برای‌ سرکوبی‌ قرآن‌ کریم‌ و اسلام‌ و قانون‌ اساسی‌ و ملت‌، جرم‌ بزرگ‌ و ذنب‌ لایُغفَر است‌.»[22]
بدیهی‌ است‌ قانون‌ اساسی‌ از دیدگاه‌ شخصیتی‌ مذهبی‌ مانند حضرت‌ امام‌ یک‌ اصل‌ اولّیه‌ و تمام‌ نبود، بلکه‌ به‌ دلیل‌ پشتوانه‌های‌ مشروعیت‌ بخش‌ و اصول‌ اسلامی‌ آن‌ و اینکه ‌طرف‌ مقابل‌ سعی‌ می‌کرد خود را ملتزم‌ به‌ قانون‌ اساسی‌ جلوه‌ بدهد، امام‌ قانون‌اساسی‌ را مورد استناد قرار می‌داد. حضرت‌ امام‌ با صراحت‌ فرمودند: «ما از طریق‌ الزموا بما الزموا علیه‌ انفسهم‌ با ایشان‌ بحث‌ می‌کنیم‌، نه‌ اینکه قانون‌ اساسی‌ در نظر ما تمام‌ باشد.» با همه‌ی این‌ احوال‌ حضرت‌ امام‌ به‌ دلیل‌ پشتیبانی‌ علما از نهضت‌ مشروطه‌، برای ‌قانون‌ اساسی‌ به‌ منظور دفاع‌ از دستاوردهای‌ آنها ارزش‌ والایی‌ قائل‌ بود.
 
واضح‌ترین‌ کار رژیم،‌ برخلاف‌ قانون‌ اساسی،‌ انقلاب‌ سفید بود. رفراندوم‌ یا همه‌پرسی‌ یا به‌ اصطلاح‌ رژیم،‌ تصویب‌ ملی‌ در قانون‌ اساسی‌ پیش‌بینی‌ نشده‌ بود. مطابق‌ نظر حقوقدانان‌، اگر قانون‌ اساسی‌ اختیارات‌ نهاد یا مقامی‌ را ذکر کرده‌ باشد و آن‌ را به‌ عنوان ‌مثال‌ یا مانند نیاورده‌ باشد، این‌ اختیارات‌ حصری‌ است‌ و اگر شک‌ کنیم‌ که‌ آیا می‌شود اختیار دیگری‌ خارج‌ از موارد ذکر شده کسب‌ کنیم‌، باید به‌ اصالت‌ عدم‌، استناد کرد و جایز نیست‌ اختیار دیگری‌ را خارج‌ از موارد مذکور تأسیس‌ کرد.
 
4-  ساختگی بودن اصل آزادی زنان
 
شاه‌ در 8 اسفند در کنگره‌‌ اقتصادی‌ کشور گفت‌:
«موضوع‌ دیگری‌ که‌ برای‌ تأمین‌ اجتماعی‌ مترقی‌، اجتماع‌ با افتخار این‌ مملکت ‌باید مورد توجه‌ قرار بگیرد، حقوق نصف‌ جمعیت‌ این‌ مملکت‌ است‌ که‌ این‌ طور برخلاف‌ قانون‌ اساسی‌ و برخلاف‌ شرع‌ مقدس‌ اسلام‌ جزو دیوانگان‌ و محجورین‌ حساب‌ می‌شود. قانون‌ اساسی‌ را برایتان‌ می‌خوانم‌؛ در مقدمه‌اش ‌می‌گوید: امر به‌ تأسیس‌ شورای‌ ملی‌ فرمودیم‌ و نظر بدان‌ اصل‌ اصیل‌ که‌ هر یک ‌از افراد اهالی‌ مملکت‌ در تصویب‌ و نظارت‌ امور عموم‌ محقق‌ و سهیم‌اند ـ دیگر بقیه‌اش‌ را نمی‌خوانم‌ چون‌ موضوع‌ مهم‌ نیست‌ ـ و ضمناً در تشکیل‌ مجلس‌ طبق ‌اصل‌ دوم‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ نماینده‌‌ قاطبه‌‌ اهالی‌ مملکت‌ ایران‌ است‌ که‌ در امور معاش‌ و سیاسی‌ وطن‌ خود مشارکت‌ دارند. این‌ آخرین‌ ننگ‌ اجتماعی‌ ایران ‌را ان‌شاءالله‌ در انتخابات‌ آتیه‌، ما برطرف‌ خواهیم‌ کرد.»[23]
به‌ دنبال‌ این‌ سخنان‌، تظاهرات‌ ساختگی‌ عده‌ای‌ از زنان‌ در فردای‌ آن‌ روز ترتیب ‌داده شد که‌ برای‌ تشکر در جلوی کاخ‌ مرمر تجمع‌ کردند.[24] شاه‌ در این‌ تجمع‌ حاضر شد و ضمن‌ سخنانی‌ گفت‌:
«همه‌ اطلاع‌ دارید که‌ در زمان‌ پدر من‌ زن‌های‌ ایران‌ از توی‌ پرده‌ای‌ که‌ به‌ اصطلاح‌ حجاب‌ نامیده‌ می‌شد، ولی‌ به‌ عقیده‌ من‌ پرده‌ی‌ غفلت‌ و نیستی‌ بود خارج‌ شدند و در زندگی‌ محدود اجتماعی‌ یعنی‌ به‌خصوص‌ در قسمت‌ فرهنگ‌ و بهداشت‌ و بعضی‌ مشاغل‌ دیگر وارد شدند... ما آخرین‌ زنجیر را پاره‌ کردیم‌ و تمام‌ افراد این ‌مملکت‌ از این‌ پس‌ در امور اجتماعی‌ خود شرکت‌ خواهند کرد.»[25]
به‌ دنبال‌ سخنان‌ شاه، علم‌ در 11 اسفند در بخشنامه‌ای‌ تملق‌آمیز خطاب‌ به‌ استانداری‌ها و فرمانداری‌های‌ سراسر کشور، انقلاب‌ سفید را قانون‌ اساسی‌ جدیداعلام‌ کرد و وظیفه‌‌ همه‌ را اجرای‌ دقیق‌ آن‌ دانست‌.[26] هیئت‌ دولت‌ در اجرای‌ انقلاب‌سفید در 12 اسفند تشکیل‌ جلسه‌ داد و حق‌ انتخاب‌شدن‌ و نمایندگی‌ زنان‌ را در مجلس‌ شورای‌ ملی‌ و سنا تصویب‌ کرد. در این‌ لایحه‌، بند اوّل‌ از ماده‌ دهم‌ و بند دوم‌ از ماده‌ سیزدهم‌ قانون‌ انتخابات‌ مبنی‌ بر منع‌ زنان‌ از انتخاب‌ کردن‌ و انتخاب‌ شدن‌ لغو گردید و کلمه‌ ذکور نیز از مواد 6 و 9 آن‌ قانون‌ حذف‌ شد. دولت‌ تأکید کرد این ‌اصلاحیه‌ بر مبنا و استناد قانون‌ اساسی‌ به‌ تصویب‌ رسیده‌ است‌.[27]
 
به‌ دنبال‌ تصویب‌ این‌ لایحه‌، امام‌‌خمینی‌ علمای‌ قم‌ را دعوت‌ کرد تا با مشورت‌ یکدیگر تصمیمی‌ واحد اتخاذ نمایند. نتیجه‌‌ این‌ جلسه‌ صدور یک‌ بیانیه‌‌ مفصل‌ شد که‌ به‌ امضای‌ 9 نفر از علمای‌ قم‌ از جمله‌ علامه‌ طباطبایی‌ که‌ کمتر در مسائل‌ سیاسی ‌شرکت‌ می‌کرد، رسید.
 
در این‌ اعلامیه‌ که‌ مشهور است‌ توسط‌ امام‌‌خمینی‌ تهیه‌ شده‌ است‌، با استدلالی‌ حقوقی‌ پاسخ‌ شاه‌ و دولت‌ داده‌ شده‌. در این‌ اعلامیه‌ در پاسخ‌ شاه‌ آمده‌ است‌: «مقدمه‌ قانون‌ اساسی‌ غیر قانون‌ اساسی‌ است‌، بلکه‌ کلام‌ شاه‌ وقت‌ است‌ و سمت‌ قانونی‌ ندارد.» در این‌ اعلامیه‌ آمده‌ است‌ چون‌ این‌ موضوع‌ اختلافی‌ است‌ «به‌ موجب‌ اصل‌ 27 از متمم‌ قانون‌ اساسی‌ شرح‌ تفسیر قوانین‌ از مختصات‌ مجلس‌ شورای‌ ملی ‌است‌ و آقایان‌ وزرا حق‌ تفسیر ندارند.» این‌ اعلامیه‌ در پاسخی‌ نقضی‌ می‌گوید:
«اگر طبق‌ قانون‌ اساسی‌ باید زنان‌ در انتخابات ‌شرکت‌ می‌کرده‌اند، چرا تاکنون‌ شرکت‌ نکرده‌اند و این‌ عدم‌ شرکت‌ نقض‌ قانونی‌ اساسی‌بوده‌ پس‌ کلیه‌‌ قوانین‌ که‌ بدون‌ حضور زنان‌ به‌ تصویب‌ رسیده‌ از اوّل‌ مشروطه‌ تاکنون‌ لغو و باطل‌ بوده‌ است‌.»
این‌ اعلامیه‌ با استناد به‌ استدلال‌ شاه‌ و دولت‌ با اشاره‌، رژیم‌ پهلوی‌ را فاقد مشروعیت‌ می‌داند؛ زیرا مجلس‌ مؤسسان‌ بی‌حضور زنان‌ تشکیل‌ شد و مصوبه‌‌ آن‌ یعنی‌ انتقال‌ قدرت‌ لغو و بی‌اثر بوده‌ است‌.
 
در ادامه‌‌ اعلامیه‌ آمده‌ است‌ که‌ هدف‌ دولت‌ از طرح‌ مسئله‌ دخالت‌ زنان‌ در انتخابات‌ چیزی‌ جز «سر خود و مردم‌ را گرم‌» کردن‌ نیست ‌و اصطلاحات‌ «اعطای‌ حق‌ زنان‌ و وارد نمودن‌ نیمی‌ از جمعیت‌ ایران‌ را در جامعه‌» تعبیراتی‌ فریبنده‌ است‌. این‌ اعلامیه‌ در پاسخ‌ شاه‌ که‌ زنان‌ را جزو محجورین‌ قلمداد کرده‌اند، می‌گوید: «اسلام‌ مراعات‌ بانوان‌ را در تمام‌ جهات‌ بیش‌ از هر کس‌ نموده‌... مگر فقط‌ علامت‌ عدم‌ محجوریت‌ آن‌ است‌ که‌ در این‌ مجلس‌ها وارد شوند». اعلامیه‌ ضمن ‌برشمردن‌ صاحبان‌ مناصبی‌ که‌ قانوناً حق‌ دخالت‌ در انتخابات‌ را ندارند مانند نظامیان‌، شبه‌‌نظامیان‌ و شاهزادگان‌ بلافصل‌، نتیجه‌ می‌گیرد که‌ شرکت‌ نکردن‌ زنان‌ در انتخابات ‌علامت‌ محجوریت‌ آنان‌ نیست‌.
 
موضوع‌ مخالفت‌ علما با دخالت‌ زنان‌ در انتخابات‌ چنان‌ سخت‌ می‌نماید که‌ بعضی‌ از نویسندگان‌ در صدد انکار آن‌ بر آمده‌اند.[28] مخالفین‌ علما هم‌ آن‌ را وسیله‌ای‌ برای‌ ارتجاعی‌ خواندن‌ نهضت‌ مرجعیت‌ ساخته‌اند؛ اما با دقت‌ در مواضع‌ علما و موقعیت‌ زمانی‌ و طراحان‌ مسئله‌ می‌توان‌ به‌ علت ‌مخالفت‌ پی‌برد.
 
امام خمینی در تشریح‌ مواضع‌ خود در مورد آزادی‌ زنان‌ در مصاحبه‌ با روزنامه‌ ‌"لوموند" در نجف‌ اشرف‌ فرمودند: «اسلام‌ هیچ‌گاه‌ مخالف‌ آزادی‌ آنان‌ نبوده‌ است‌. برعکس‌ اسلام‌ با مفهوم‌ زن‌ به‌ عنوان‌ شی‌ مخالفت‌ کرده‌ است‌ و شرافت‌ و حیثیت‌ او را به‌ وی‌ باز داده‌ است‌. زن‌ مساوی‌ مرد است‌. زن‌ مانند مرد آزاد است‌ که‌ سرنوشت‌ و فعالیت‌های‌ خود را انتخاب‌ کند، اما رژیم‌ شاه‌ است‌ که‌ با غرق کردن‌ آنها در امور خلاف‌ اخلاقی ‌می‌کوشد تا مانع‌ آن‌ شود که‌ زنان‌ آزاد باشند.»[29]
 
حضرت‌ امام‌ بعد از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ مدافع‌ سرسخت‌ زنان‌ و شرکت‌ آنان‌ در انتخابات‌ بود. به‌ محض‌ پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ درست‌ بیست‌ روز بعد در یک‌ سخنرانی ‌شورانگیز در مدرسه‌ فیضیه‌ فرمودند: «زن‌ باید در سرنوشت‌ خودش‌ دخالت‌ داشته ‌باشد. زن‌ها در جمهوری‌ اسلامی‌ رأی‌ باید بدهند. همان‌طور که‌ مردان‌ حق‌ رأی‌ دارند، زن‌ها حق‌ رأی‌ دارند.»[30] حضرت‌ امام‌ در اولین‌ انتخابات‌ یعنی‌ رفراندوم‌ جمهوری‌ اسلامی‌ طی‌ پیامی‌ به‌ مردم‌ ایران‌ فرمودند: «آنچه‌ لازم‌ است‌ تذکر دهم‌، شرکت‌ زنان‌ مبارز و شجاع‌ سرتاسر ایران‌ در رفراندوم‌ است‌...» [31] حضرت‌امام‌ با این‌ تأکید، توضیحی‌ عملی‌ به‌ مواضع‌ علما در قبال‌ شرکت‌ زنان‌ در انتخابات‌ رژیم‌ محمدرضا شاه‌ دادند.
 
با همه‌‌ روشنی‌ مواضع‌ حضرت‌ امام‌ نسبت‌ به‌ دخالت‌ زن‌ها در انتخابات‌، لازم ‌است‌ به‌ تحلیل‌ و تبیینی‌ بیشتر در این‌ موضع‌ بپردازیم‌. در مجموع‌ می‌توان‌ علت‌ مخالفت‌ علما با شرکت‌ زنان‌ در انتخابات‌ را در موارد ذیل‌ تحلیل‌ کرد:
 
[1] سابقه‌ رژیم پهلوی‌ از آزادی‌ زنان‌ بسیار ناخوشایند بود. رضاخان با نام‌ آزادی‌ زنان‌ به‌ مبارزه‌ با یکی‌ از ضروریات‌ فقه‌ اسلامی‌ یعنی‌ حجاب‌ پرداخت‌ و محمدرضا نیز در همان‌ زمان‌ در توضیح‌ مقصود خود گاهی‌ اشاره‌ به‌ همین‌ سابقه‌‌ شوم‌ می‌کرد.
 
علما اصل‌ شرکت‌ زنان‌ را امری‌ حرام‌ نمی‌دانستند، ولی‌ ظرف‌ زمان‌ و شرایط‌ حاکم‌ را مناسب‌ برای‌ این‌ کار نمی‌دانستند؛ لذا علما در اعلامیه‌‌ 9 امضایی ‌نوشتند: «احترام‌ به‌ حیثیت‌ اجتماعی‌ و اخلاقی‌ آنها [زن‌ها] موجب‌ شده‌ است‌ که‌ از این ‌نحو اختلاط‌ مخالف‌ با عفت‌ و تقوای‌ زن‌ جلوگیری‌ کند، نه‌ آنکه‌ خدای‌ نخواسته‌ آنان‌ را مانند محجورین‌ و محکومین‌ قرار داده‌.»[32]
 
حضرت‌ امام‌ تصریح‌ می‌کنند: «مگر با چند تا زن‌ فرستادن‌ به‌ مجلس‌ ترقی‌ حاصل‌ می‌شود؟... ما می‌گوییم‌ اینها را فرستادن‌ در این‌ مراکز جز فساد چیزی‌ نیست‌... ما با ترقی‌ زنان‌ مخالف‌ نیستیم‌؛ با این‌ فحشا مخالفیم.» حضرت‌ امام‌ نیز در این‌ نطق‌ روی‌ ظرف‌ زمان‌ تکیه‌ می‌کنند و می‌فرمایند: فرستادن‌ زن‌ها «در این‌ مراکز» فساد دارد. خصوصاً وقتی‌ این ‌موضوع‌ را یادآور شویم‌ که‌ اصولاً انتخابات‌ برای‌ رژیم‌ آزاد نبود. بنابر این‌ اصل‌ موضوع ‌شرکت‌ زنان‌ یک‌ فریب‌ بود؛ لذا حضرت‌ امام‌ افزودند: «مگر مردها آزادند که‌ زن‌ها می‌خواهند آزاد باشند؟ آزاد مرد و آزاد زن‌ با لفظ‌ درست‌ می‌شود؟»[33]
 
[2] تحلیل‌ علما از شعار دخالت‌ زنان‌ در انتخابات‌ این‌ بود که‌ رژیم‌ پهلوی می‌خواهد این‌ اقدام ‌را مقدمه‌ای‌ برای‌ برنامه‌های‌ دیگر از قبیل‌ تساوی‌ حقوقی‌ در ارث‌، قصاص‌ و سربازی ‌دختران‌ قرار بدهد.
 
حضرت‌ امام‌ در این‌ باره‌ فرمودند: «اگر این‌ قانون‌ عملی‌ بشود، دنبالش‌ چیزهای‌ دیگر است‌»[34] در اعلامیه‌‌ 9 نفره‌‌ علما توضیح‌ بیشتری‌ از اهداف‌ رژیم‌ از شرکت‌ زنان‌ در انتخابات‌ ارائه‌ شد. در این‌ اعلامیه‌ آمده‌ است‌: «در کنفرانس‌ها [دولت‌] اجازه‌ می‌دهد که‌ گفته‌ شود قدم‌هایی‌ برای‌ تساوی‌ حقوق زن‌ و مرد برداشته‌ شده‌، در صورتی‌ که‌ هر کس‌ به ‌تساوی‌ حقوق زن‌ در ارث‌ و طلاق و مثل‌ اینها که‌ جزو احکام‌ ضروری‌ اسلام‌ است‌، معتقد باشد و لغو نماید، اسلام‌ تکلیفش‌ را تعیین‌ کرده‌ است‌»[35] جالب‌ این‌ است‌ که‌ پیش‌بینی‌ علما تحقق‌ یافت‌ و دو سه‌ ماه‌ بعد دولت‌ اهداف‌ خود را علناً آغاز کرد و در طرحی‌ وزارت‌ دادگستری‌ شرط‌ اسلام‌ و ذکوریت‌ را از قضا حذف‌ کرد.
 
[3] مهم‌ترین‌ مسئله‌‌ این‌ بود که‌ در یک‌ نظام‌ فاسد، همه‌ چیز سمت‌ و سوی‌ فساد پیدا می‌کند. به‌ عنوان‌ نمونه‌ شرکت‌ زنان‌ در مجلس‌ در نظام‌ اسلامی‌ نه‌ تنها موجب‌ مفسده‌ نیست‌، بلکه‌ وجود آنها یک‌ ضرورت‌ است‌؛ ولی‌ در یک‌ نظام‌ فاسد حضور زنان‌ فاسد چیزی‌ جز مفسده‌ در پی‌ ندارد. حضرت‌ امام‌ با اعتقاد کامل‌ به ‌مظلوم‌ واقع‌ شدن‌ زن‌ در تاریخ‌، معتقد بود که‌ زنان‌ باید در مسائل‌ اجتماعی‌ حضور داشته ‌باشند. حضرت‌ امام‌ خطاب‌ به‌ زنان‌ فعال‌ در مسائل‌ اجتماعی‌ فرمودند: «تا شماها در صحنه‌ هستید و شماها متعهد به‌ اسلام‌ هستید... این‌ اسلام‌ به‌ پیش‌ می‌رود.»[36]
 
حضرت‌ امام‌ نه‌ تنها با شرکت‌ زنان‌ در مسائل‌ سیاسی‌ مخالف‌ نبودند، بلکه‌ آن‌ را می‌ستودند. حضرت‌ امام‌ در مورد زن‌ها فرمودند: «بحمدالله‌ زنان‌ در این‌ جمهوری‌ اسلامی‌... پیشقدم‌ بوده‌اند؛ در مسئله‌ تنباکو پیشقدم‌ بوده‌اند؛ در مسئله‌ مشروطیت‌ پیشقدم‌ بوده‌اند.»[37]
 
اما محمدرضا مانند پدرش‌ همه‌ ارزش‌ زن‌ را در عریانی‌ زنان‌ می‌دید. خوشحال‌ از این‌ بود که‌ توانسته‌ است‌ حجاب‌ را از تن‌ زن‌ها به‌ دور بیفکند؛ حال‌ آنکه ‌هیچ‌ اعتقادی‌ به‌ ارزش‌ و توان‌ زن‌ها نداشت‌. وی‌ در مصاحبه‌ با "اوریانا فالاچی‌" خدمت ‌خود را به‌ زنان‌ چنین‌ توضیح‌ می‌دهد: «من‌ مبارزه‌ کردم‌ تا جایی‌ که‌ آنها وارد ارتش‌ شدند و بعد از تعلیمات‌ نظامی‌ شش‌ماهه‌ برای‌ مبارزه‌ با بی‌سوادی‌ روانه‌‌ روستاها شدند.» وی‌ نهایت‌ معرفت‌ خود را نسبت‌ به‌ زنان‌ چنین‌ اظهار نظر می‌کند: «زنان‌ برای‌ زیبایی‌ و زن‌ بودنشان‌ به‌ حساب‌ می‌آیند!»
 
شاه‌ با همه‌‌ ادعاهایش‌ در مورد تساوی‌ زنان‌ در این‌ مصاحبه‌ نشان‌ می‌دهد که‌ هیچ ‌اعتقادی‌ به‌ توانایی‌ زنان‌ ندارد. وی‌ با کمال‌ گستاخی‌ می‌گوید: «نمی‌خواهم‌ بی‌ادب‌ معرفی‌ شوم‌، اما قانوناً مساوی‌ هستند در حالی‌ که‌ از نظر توانایی‌ چنین‌ نیستند. مثلاً هرگز از بین‌ زنان‌ یک‌ میکل‌آنژ یا باخ‌ برنخاسته‌ حتی‌ یک‌ آشپز در بین‌ زنان‌ ندیده‌ام.» [38]
 
شما خود قضاوت‌ کنید بین‌ این‌ سخنان‌ شاه‌ و جمله‌‌ معروف‌ امام‌‌خمینی‌ که‌ فرمودند: «مرد از دامان‌ زن‌ به‌ معراج‌ می‌رود.»
 
[4] یکی‌ دیگر از عواملی‌ که‌ موجب‌ مخالفت‌ علما با لوایح‌ شرکت‌ زنان‌ در انتخابات‌ گردید، دفاع‌ علما از قانون‌ بود. رژیم‌ شاه‌ در غیاب‌ مجلس‌ با زیر پا نهادن‌ اصل‌ تفکیک‌ قوا در قانون‌ اساسی‌، شروع‌ به‌ تصویب‌ قوانینی‌ کرد که‌ مخالف‌ قوانین‌ مصوب‌ و قانون‌اساسی‌ بود؛ لذا علما از روند چنین‌ استبدادی احساس‌ نگرانی‌ و در مقابل‌ آن‌ موضع‌گیری‌ کردند. حضرت‌ امام‌ خطاب‌ به‌ دانشجویان‌ فرمودند: «موضوع‌ حق‌ رأی‌ زنان‌ و غیره‌ در درجه‌ آخر اهمیت‌ قرار دارد. ما می‌خواهیم ‌مشروطیت‌ را حفظ‌ کنیم‌.» [39]
 
[5] زمان‌ ثابت‌ کرد رژیم‌ پهلوی درصدد حذف‌ ارزش‌های‌ دینی‌ و جایگزینی‌ فرهنگ‌ غرب‌ به‌ جای‌ آن‌ برای‌ مضمحل‌ شدن‌ در قدرت‌ غربی‌ در نظام‌ دوقطبی‌ بین‌المللی‌ بود. علما با درک‌ صحیح‌ از خطر غرب‌گرایی‌ در مقابل‌ هر حرکت‌ رژیم ‌پهلوی ایستادگی‌ کردند. امام‌‌خمینی‌ در تحلیلی‌ بسیار جالب‌ توضیح دادند: «مخالفت‌ علمای‌ اسلام‌ قضیه‌‌ شرکت‌ زنان‌ در انتخابات‌ نبود. این‌ قضیه‌ ناچیزتر از آن‌ بود که‌ آن‌ قیام‌ عمومی‌ را به‌ همراه‌ داشته‌ باشد. مسئله‌ آن‌ بود که‌ علما و روحانیون‌ دیدند که‌ دستگاه‌ جبار می‌خواهد با کید شیطانی‌ اسلام‌ را قلب‌ کند و اوضاع‌ را به‌ عقب‌ برگرداند.»[40]
-------------------------------------------------------------
پی‌نوشت‌ها:
 1- فرد هالیدی، دیکتاتوری و توسعه‌ سرمایه‌‌داری در ایران، ترجمه‌ فضل‌الله نیک‌آیین، امیرکبیر، 1358، ص 35
2- همان، ص 54
3- مجموعه‌ تألیفات، نطق‌ها پیام‌ها، مصاحبه‌ها و بیانات محمدرضا شاه پهلوی، ج4، نطق 19 دی 1341، ص 3046
4- اسناد انقلاب اسلامی، ج1، ص 57
5- همان، ج5، ص 31
6- همان، ج1، ص 58
7- همان، ص 59
8- همان، ص 60
9- خاطرات سیدحسن طاهری‌خرم‌آبادی، پیشین، ص 153 و آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده‌ امام‌خمینی، ج1، شماره‌ بازیابی 479، ص 33
10- احسان نراقی، آن حکایت‌ها (گفتگوی هرمزکی با احسان نراقی)، جامعه‌ ایرانیان، 1381، ص 130؛ احسان نراقی پا را از این فراتر می‌گذارد و این عقیده را به شهید مطهری نسبت می‌دهد و می‌گوید: «در آن سال‌ها روشنفکری نظیر مرحوم مطهری معتقد بود که مواضع آقایان در قم عموماً ارتجاعی است، کما اینکه اعتراضات آقایان به شاه در آغاز مبنی بر مخالفتشان با اصلاحات ارضی بود... و با رأی زنان برای شرکت در انتخابات هم مخالف بودند». واقع این است که احسان نراقی در این موضوع به شدت دچار اشتباه شده است؛ زیرا شهید مطهری نه تنها مواضع علما را در این باره ارتجاعی نمی‌دانست بلکه خود بارها در خصوص این موضوع سخنرانی کرد و در آستانه‌ 15 خرداد دستگیر شد.
11- روزنامه‌ اطلاعات، 27/2/1340 و 21/11/1340
12- اسناد انقلاب اسلامی، ج1، ص 26
13- همان، ص 134
14- صحیفه‌ امام‌خمینی، ج1، ص 149
15- همان، ص 180
16- اسناد انقلاب اسلامی، ج4، ص 26
17- صحیفه‌ امام‌خمینی، ج1، ص 157
18- کوثر، ج1، ص 52
19- همان، ص 115
20- تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی (از مرجعیت امام‌خمینی تا تبعید)، به نقل از: حجت‌الاسلام فاکر.
21- مجموعه‌ تألیفات، نطق‌ها، پیام‌ها، مصاحبه‌ها و بیانات محمدرضا شاه پهلوی، ج4، ص 3092
22- صحیفه‌ امام‌خمینی، ج1، ص 89
23- مجموعه‌ تألیفات، نطق‌ها، پیام‌ها، مصاحبه‌ها و بیانات محمدرضا شاه پهلوی، ج4، ص 3119
24- روزنامه‌ کیهان، 10/12/81
25- پیشین، ص 3134
26- روزنامه‌ کیهان، سال 1343، کرونولوژی وقایع سال 1341
27- همان
28- آقای دکتر حسین ابوترابیان مترجم کتاب «پاسخ به تاریخ» محمدرضا شاه درجایی که شاه می‌نویسد: آیت‌الله خمینی با آزادی زنان مخالفت می‌کرد، در پاورقی آورده است: «این ادعایی بی‌پایه و پوچ است و هیچ‌گونه مدرکی دال بر ثبوتش ارایه نگردید». پاسخ به تاریخ، ص 178
29- صحیفه‌ امام‌خمینی، ج3، ص 370
30- همان، ج6، ص 300
31- همان، ص 408
32- صحیفه‌ امام‌خمینی، ج1، ص 149
33- همان، ص 305
34- صحیفه‌ امام‌خمینی، ج1، ص 82
35- همان، ص 148
36- صحیفه‌ امام‌خمینی، ج19، ص 185
37- همان، ج20، ص 7
38- اوریانا فلاچی، مصاحبه‌ی اوریانا فلاچی؛ شاه ایران (بخش سانسور شده‌ی کتاب مصاحبه با تاریخ)، نشر آواز، 1357، ص 14
39- صحیفه‌ امام‌خمینی، ج1، ص 191
40- همان، ص 160
۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۴۸
حسن حیدری
شناسه خبر : 283018
یک نیروی باسابقه‌ی دیگر هم گفت: «ما داریم اینجا را ترک می‌کنیم چون مردم دیگر ما را در اینجا نمی‌خواهند. خیلی از مردم با حزب الله همکاری می‌کنند. یکی را می‌بینی و به او سلام می‌دهی. او هم جواب سلامت را می‌دهد بعد می‌رود آن پشت و بمب کار می‌گذارد.»
گروه تاریخ رجانیوز: آنچه در پی می‌آید، قسمت دیگری از تاریخچۀ حزب الله است. این سلسله مطالب، ترجمه‌ای است از ترجمۀ عربی کتاب «رزمندگان خدا؛ حزب الله از درون؛ 30 سال نبرد ضد اسرائیل»، نوشتۀ نیکلاس بلانفورد؛ که در عین نوشته شدن توسط یک پژوهشگر غربی (که بعضا با مواضع حزب زوایای جدی داشته و گاهی در درک عمق ایدئولوژی اسلامی ناتوان بوده و در برخی موارد نیز تحت تاثیر شایعات ضد مقاومت واقع شده) مجموعا اطلاعات مفید و ذی‌قیمتی در بارۀ تاریخچۀ حزب الله ارائه می‌کند. قسمت پنجاه و دوم را می‌خوانیم:
 
1 ژوئن 1999 [11 خرداد 1378]
جزین – جنوب لبنان
صدای انفجاری در جاده اصلی و عریض شهر بلند می‌شود و انعکاسش در کوه‌های پرشیب اطراف شهر می‌پیچد. ستونی از دود سیاه پیچ‌در‌پیچ از بالای خانه‌های سنگی خاکستری رنگپریده در بخش شمالی جزین، به آسمان بالا می‌رود، پشت همان جایی که ما داشتیم با چند نفر از نیروهای ارتش لبنان جنوبی صحبت می‌کردیم.
نیروهای حزب الله در بین صخره‌های کوه نیحا (که در شرق جزین سر به آسمان بلند کرده است) پنهان شده و یک بمبِ کنارجاده‌ای را منفجر کرده بودند. نیروهای ارتش لبنان جنوبی هم که در دژ خودشان قرار داشتند (دژی که از سنگ‌های ساختمانی ساخته شده و مقر تیپ جزین، وابسته به ارتش لبنان جنوبی در آنجا بود)، با تیربارهای سنگین شروع کردند به تیراندازی به سمت شیب‌های وحشتناک کوه‌های اطراف: تلاشی ناامیدانه برای هدف قراردادن نیروهای حزب الله که بمب را منفجر کرده بودند.
در همین اثناء، خمپاره‌های حزب الله هم شروع کردند به فرود آمدن بر روی یکی از مراکز مقدم ارتش لبنان جنوبی که بر روی یکی از تپه‌های جنوب غربی جزین واقع شده بود. با اصابت هر خمپاره، گرد و خاک زرد و دود خاکستری رنگ به هوا بلند می‌شد.
بمبی که منفجر شد، ماشین یکی از نیروهای ارتش لبنان جنوبی را هدف قرار داده بود که در نزدیکی یک پست بازرسی، در ورودی شمالی شهر مستقر شده بودند. انفجار، آن فرد را کشته و ماشینش را به پشت‌بام منزلی در دشت پرتاب کرده بود. مشخص بود که حزب الله آن شخص را به صورت مشخص برای ترور انتخاب کرده است.
ویدئویی [که کمی بعد] توسط شبکه‌ی المنار [تلویزیون رسمی حزب الله] از این عملیات پخش شد، ماشین غیرنظامی‌ای را نشان می‌داد که در حال عبور از کنار بمب کنارجاده‌ای است، و صدای یکی از نیروهای حزب الله شنیده می‌شد که با صدای آرام به هم‌رزمش می‌گفت: «نه نه نه»، چون آن ماشین، هدف تعیین شده نبود. چند لحظه بعد، ماشین همان نیروی بدشانس ارتش لبنان جنوبی به محل رسید و با انفجار بمب، در بین حجم عظیمی از دود خاکستری ناپدید شد.
«می‌آیی؟» این را یک خبرنگار لبنانی پرسید درحالیکه درب ماشینش را (که پر شده بود از خبرنگارهای دیگر) باز کرده بود. خودم را در صندلی پشتی جا دادم، و به سمت محل انفجار راه افتادیم ولی نیروهای ارتش لبنان جنوبی که پشت یک پست بازرسیِ خاکی ایستاده بودند شروع کردند به تیراندازی هوایی و با فریاد از ما می‌خواستند که برگردیم. 
همان لحظات، سرعت شدید حرکت یک نفربر زرهی M-113 و منحرف شدنش از مسیر اصلی جاده، سر و صدای زیادی راه انداخت. یک نیروی بهت زده‌ی ارتش لبنان جنوبی هم آنجا ایستاده بود و فریاد می‌کشید و از خبرنگاران می‌خواست تصویر برندارند. فریاد می‌زد: «ممنوع است، ممنوع است.»
آن روز، دومین روز عقب‌نشینی ارتش لبنان جنوبی از منطقه‌ی کوهستانی و مرتفع جزین بود. و اوضاع [برای اشغالگران و هم‌پیمانان آنها]، خوب پیش نمی‌رفت.
 
ماجرای عقب‌نشینی ارتش لبنان جنوبی از جزین
تیپ ارتش لبنان جنوبی که در جزین مستقر بوده، در همان ماه‌های ابتدایی سال 1999 سیطره بر منطقه را از دست داده، و روشن شده بود که این گروه شبه‌نظامی نخواهد توانست یک سال دیگر هم در آنجا مقاومت کند [و باقی بماند]، آن هم درحالیکه ایهود باراک [نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی] داشت پالس‌هایی درباره‌ی مسیر دیپلماتیک [و صلح] به سوریه می‌فرستاد.
در اوایل فوریه [ماه دوم سال]، 17 تن از نیروهای ارتش لبنان جنوبی، به صورت ناگهانی جدایی‌شان از این گروه شبه‌نظامی را اعلام کرده و از دولت لبنان خواستند که برای آنان پناهگاه امنی فراهم کند. در همان ماه، حزب الله هجوم بی‌سابقه‌ای به مقر فرماندهی ارتش لبنان جنوبی در مرکز جزین ترتیب داد و با دقت، پایگاه‌ها و سنگر‌های مقدم این گروه را که بر روی بلندترین تپه‌های مجاور شهر قرار داشت به وسیله‌ی خمپاره هدف قرار داده و خودروهای زرهی و ساختمان‌های داخل آن مراکز را ویران کرد.
امیل نصر، فرمانده تیپ جزین در ارتش لبنان جنوبی، در آگوست 1998 [تقریبا 5 ماه پیش از آن حمله]، پس از فروپاشی عصبی‌اش به دلیل تهدیدات حزب الله مبنی بر ترور او، از سِمتش کنار گذاشته شده بود. طبق ادعای برخی منابع مربط با دستگاه اطلاعات نظامی لبنان، و همچنین ادعای برخی جاسوسان دوجانبه‌ی سابق در ارتش لبنان جنوبی، امیل نصر مدت کوتاهی پیش از بازگشتن به روستای پدری‌اش (العیشیة، که در چند کیلومتری جنوب جزین قرار دارد) با میانجی‌گری رمزی نهرا، [با حزب الله] معامله‌ای کرده بود که طبق آن، او از داخل منطقه‌ی اشغالی اطلاعاتی [برای حزب الله] می‌فرستاد تا در مقابل، جانش حفظ شود. درخواست نصر با موافقت مواجه شده و او توانسته بود چند ماه آخر دوران اشغال جنوب لبنان را با آرامش زندگی کند. نصر در نهایت در ماه می 2000 ، تنها چند روز پیش از عقب‌نشینی اسرائیلی‌ها از جنوب لبنان خود را به صورت قاچاقی به بیرون منطقه‌ی اشغالی رسانده و تسلیم ارتش لبنان شد.
جانشین امیل نصر، به نام جوزف کرم، معروف به علوش، در ماه آپریل 1999 و در کمینی که حزب الله با یک بمب کنار جاده‌ای برایش تدارک دیده بود، زخمی شد. این، سومین کمینی بود که برای این فرمانده ارتش لبنان جنوبی، از زمان پذیرفتن فرماندهی تیپ جزین، رخ می‌داد. راننده‌ی او در آن انفجار کشته شده و خودش هم برای درمان به اسرائیل منتقل گردید.
اسرائیلی‌ها تلاش زیادی برای پیدا کردن جانشینی برای جوزف کرم به کار گرفتند، ولی هیچ کس مایل نبود در این منصب (که یک مأموریت انتحاری به حساب می‌آمد) کار کند. [در نهایت] مُنَح توما (برادر ماهر توما، که در عملیات ربایش احمد حلاق به رمزی نهرا کمک کرده بود) به عنوان سرپرست فرماندهی ارتش لبنان جنوبی [در جزین] تعیین شد، تا آنکه بعدا کسی برای جانشینی رسمی پیدا شود.
بنا به گفته‌ی منابع اطلاعاتی، حزب الله به ماهر توما هشدار داده بود که به زودی حمله به فرماندهان ارشد ارتش لبنان جنوبی را شروع خواهد کرد، و در نتیجه خوب است او از برادرش بخواهد که پیش از آنکه فرصت از دست برود، خود را از این گروه شبه نظامی کنار بکشد، و اگر بماند، کشته خواهد شد.
ولی منح توما گوشش بدهکار نصیحت نبود. دو هفته پس از کمین انفجاری کنارجاده‌ای که جوزف کرم را از منصبش در جزین انداخته بود، توما در کمین انفجاری‌، تقریبا در همان محل، کشته شد.
نیروهایی از ارتش لبنان جنوبی از مناطقی در جنوبی‌ترین مناطق کشور به جزین آورده شدند تا به افزایش تعداد نیروهای تیپ جزین کمک کنند، چون تعداد نیروهای این تیپ به دویست تن رسیده بود که اکثر آنها هم در منزلشان می‌ماندند و حاضر نبودند در جاده‌هایی که ممکن بود در اطراف آن بمب کار گذاشته شود حرکت کنند. 
حالا مجاهدین حزب الله در روز روشن در منطقه می‌چرخیدند و روزی دو بار در جاده‌های اصلی پست بازرسی برپا کرده و نیروهای ارتش لبنان جنوبی را بازداشت می‌کردند.
«همکارانِ [اشغالگران]، نگاه کنید و ببینید که اگر توبه نکنید، سرنوشتتان چه خواهد بود.» این جمله‌ی توضیحی ای بود که در فیلم شبکه المنار از یکی از این بازداشت‌ها پخش شد.
دو هفته بعد از مرگ توما، آنطوان لحد، فرمانده کل ارتش لبنان جنوبی، بالاخره ناامید شده و به ارتش اسرائیل اعلام کرد که نمی‌تواند از اوضاع جزین محافظت کند و این گروه راهی ندارد جز عقب‌نشینی از جزین.
 
[آنطوان لحد، در کنار ژنرال اسرائیلی شائول موفاز]
 
در 27 می 1999 [6 خرداد 1378] این عقب‌نشینی آغاز شد: خانواده‌های نیروهای ارتش لبنان جنوبی که در جزین ساکن بودند، وسایلشان را در یک سری ماشین بار کرده و به سمت منطقه‌ی مرجعیون راه افتادند. سه روز بعد، ارتش لبنان جنوبی پایگاه‌های مقدمش در غرب جزین را خالی کرده و به خود این شهر کوهستانی عقب‌ نشست. 
کاروانی از تانک‌های T-55 و نفربرهای زرهی، نیروهای ارتش لبنان جنوبی و تجهیزاتش را از جزین به سمت خطوط درگیری جدید، در 10 کیلومتری جنوب منتقل می‌کرد. ولی حزب الله، منتظر آنها بود.
یک ساعت پس از رفتن این کاروان، چندین گلوله‌ی منور، آسمان شب را روشن کرده و چند ثانیه بعد، صدای انفجار یک سلسله بمب که نیروهای حزب الله در کنار جاده کار گذاشته (و خود در تپه‌های کنار جاده مخفی شده بودند) به هوا بلند شد.
در دیگر حمله‌های نیروهای حزب الله [در آن شب] که باعث کندی عقب‌نشینی [آسان] نیروهای ارتش لبنان جنوبی ‌شد، یک نیروی ارتش لبنان جنوبی کشته شده و یک نیروی دیگر زخمی شد و تعداد زیادی از خودروهای این گروه آسیب دیده و در همان کنار جاده رها شدند.
یک نیروی عصبانی ارتش لبنان جنوبی با تیربار پنجاه میلی‌متری‌اش به سمت کوه‌های شرق جزین (که مراکز رصد و مراقبت حزب الله در آن قرار داشت و بر شهر مشرف بود) آتش گشود و یک تانک T-55 مستقر در اطراف شهر هم چند توپ به سمت تپه‌ها شلیک کرده و شعله‌های آتش نارنجی رنگی در سیاهی شب پدید آوردند.
فردا صبح، نیروهای ارتش لبنان جنوبی درحالیکه حوصله‌شان سر رفته بود، در کنار جاده‌ی اصلی در سایه نشسته و منتظر ابلاغ دستور عقب‌نشینی بودند. در کنارشان هم دو تانک T-55، یک قبضه توپ کششی و دو کامیون پر از لوازم منزل قرار داشت. یک نیروی نوجوان ارتش لبنان جنوبی به اسم مانی (که لباس نظامی اسرائیلی به تن داشت،) می‌گفت همین چهار ماه پیش مجبور شده به ارتش لبنان جنوبی بپیوندد. 
مانی، به آرامی و به طوری که رفقایش نتوانند گوش دهند گفت: «مدام می‌گفتم می‌خواهم از ارتش لبنان جنوبی بروم، ولی اجازه نمی‌‌دادند.»
پرسیدم: «چرا خیلی ساده [و بدون نیاز به طی مسیر رسمی] از آنها اعلام جدایی نکردی و جدا نشدی؟ »
گفت: «آن وقت اگر دستگیرم می‌کردند مرا می انداختند در صندوق عقب ماشین و می‌بردند خِیام.» منظورش زندان خِیام بود که زیر نظر ارتش لبنان جنوبی اداره می‌شد.
یک نیروی باسابقه‌ی دیگر هم با تلخی گفت: «ما داریم اینجا را ترک می‌کنیم چون مردم دیگر ما را در اینجا نمی‌خواهند. خیلی از مردم با حزب الله همکاری می‌کنند.» یک نیروی دیگر هم این حرف را می‌شنید و به نشانه‌ی تأیید سرش را تکان می‌داد. همان نیروی باسابقه ادامه داد: «مثلا یکی را می‌بینی و به او سلام می‌دهی. او هم جواب سلامت را می‌دهد بعد می‌رود آن پشت و بمب کار می‌گذارد.»
در یک پایگاه مقدم ارتش لبنان جنوبی در روستای المسیحیة روم در غرب جزین که آن را همین اخیرا تخلیه کرده بودند، بچه‌ها پوکه گلوله‌ها و صندوق‌های آنها را جمع می‌کردند و ساکنین هم در بخش‌های مختلف پناهگاه‌های مستحکم ارتش لبنان جنوبی در این پایگاه و دفترهای آن می‌چرخیدند. این مرکز، بر تپه‌های ساحلی غرب لبنان تا صیدا و دریای مدیترانه مشرف بود. یکی از نیروهای ارتش لبنان جنوبی، در بخش پشتی این مرکز در عباراتی که از ته دل برآمده بود، به زبان انگلیسی نوشته بود: «خدایا نجاتم بده!»
 
ادامه دارد ...
 
مترجم: وحید خضاب
 
 
[مطالب مندرج در این سلسله مطالب لزوما مورد تأیید رجانیوز و مترجم نیست و تنها به جهت حفظ امانت به صورت کامل نقل شده است. خصوصا مطالب مرتبط با نیروهای ایرانی و یا سران مقاومت، نیازمند تأیید از سوی مراجع ذی صلاح است.]
 
 
قسمتهای قبل:

 

۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۴۰
حسن حیدری
شناسه خبر : 282932
دکتر مصدق بعد از تمام شدن صحبت من به گونه تمسخرآمیزی،  قاه قاه و با صدای بلند خندید. گفت: «آقای فلسفی از نظر من مسلمان و بهایی فرقی ندارند؛ همه از یک ملت و ایرانی هستند!». این پاسخ برای من بسیار شگفت‌آور بود؛ زیرا اگر سؤال می‌کرد فرق بین بهایی و مسلمان چیست؟ برای او توضیح می‌دادم، اما با آن خنده تمسخرآمیز و موهن دیگر جایی برای صحبت کردن و توضیح دادن باقی نماند.
دکتر مصدق بعد از تمام شدن صحبت من به گونه تمسخرآمیزی، قاه قاه و با صدای بلند خندید. گفت: «آقای فلسفی از نظر من مسلمان و بهایی فرقی ندارند؛ همه از یک ملت و ایرانی هستند!». این پاسخ برای من بسیار شگفت‌آور بود؛ زیرا اگر سؤال می‌کرد فرق بین بهایی و مسلمان چیست؟ برای او توضیح می‌دادم، اما با آن خنده تمسخرآمیز و موهن دیگر جایی برای صحبت کردن و توضیح دادن باقی نماند.
گروه تاریخ رجانیوز - احمدرضا صدری: سفر دکتر محمدمصدق به آمریکا، از سرفصل‌های شاخص اولین دوره از نخست‌وزیری اوست. تاریخ‌نگاران معمولاً این سفر را به دلیل ایراد سخنرانی 18 مهر 1330مصدق در شورای امنیت، دارای اهمیت قلمداد می‌کنند. در این مقال اما، نگاه ما به رویدادی است که عمدتاً از سوی تاریخ پژوهان یا علاقمندان مورد غفلت یا تغافل قرار گرفته و آن ملاقات دکتر مصدق در26 مهرماه 1330 با نمایندگان محفل بهائیان آمریکا، در سالروز میلاد سیدعلی محمدباب در شیراز است. گزارش این دیدار به‌رغم اصرار مصدق بر مخفی ماندن آن، در «بی‌گناهان» تألیف محمدتقی افنان صص 215 تا 218به چاپ رسید و اخیراً بهرام چوبینه نیز آن را در «دکتر محمد مصدق و بهائیان» صص44تا50 آورده است.
 
مصدق در این دیدار، از آنچه رفتار خلاف قانون با بهائیان می‌خواند، ابراز تأسف و در اظهار نظری شگفت‌انگیز، اینگونه قضایا را به رهبران مذهبی که تحت تأثیر کمونیست‌ها هستند، منتسب می‌کند! و نهایتاً قول می‌دهد که تا آنجا که می‌تواند، از کمک به بهائیان دریغ نکند. او در پایان این دیدار از نمایندگان محفل بهائیان آمریکا می‌خواهد که بر کاغذ مارک‌دار محفل خویش، به او شکوائیه‌ای بنویسند تا وی در بازگشت به ایران، پیگیر مفاد آن شود. مصدق دراین دیدار اصرار دارد که قول پنهانی او به این افراد، مکتوم بماند وگرنه او نخواهد توانست به نفع آنان کاری انجام دهد.
 
هرچند که ممکن است عده‌ای که لایه های گوناگون رفتار مصدق را نمی‌شناسند و متأثر از دعاوی پوچ حقوق بشریِ برخی رسانه‌های داخل وخارج هستند، رفتار او را در راستای صیانت از حقوق اقلیت‌ها قلمداد کنند، اما نظری بر تظاهرات دینی مصدق، بی‌اساس بودن این انگاره را اثبات می کند. مصدق در یکی از جلسات علنی مجلس درسال 1330، باصراحت اذعان داشت که: «یک پیرمرد نورانی به خواب من آمد وگفت: برو و نفت را ملی کن!». این اظهار نظر که در دوران خود بهت بسیاری از رسانه‌ها و محافل را بر انگیخت، نوعی بهره‌برداری از احساسات دینی جامعه قلمداد شد. او در دادگاه نیز،  پس از آنکه از سوی دادستان به بی‌دینی متهم شد، رگ گردن برافروخت و خود را مسلمانی معتقد و کاملاً ملتزم معرفی کرد! حال سئوال اینجاست که فردی که در مواقع لزوم همه‌گونه تظاهرات دینی انجام می‌دهد و حتی دعوی ارتباط با ماوراء دارد، چگونه به مسلکی که درصدد نسخ اسلام و به شهادت اسناد در تمامی ادوار حیات خویش به کار جاسوسی برای بیگانگان بوده و از سوی آنان تغذیه مالی امنیتی شده و می‌شود، قول مساعدت می‌دهد؟ آیا باید این رفتار را به لاقیدی دینی او نسبت داد یا تلاشی برای جلب نظر مضاعف آمریکایی‌ها برای کمک به دولت خویش؟ این رفتار به هردلیل که انجام گرفته باشد، نقطه ابهامی در کارنامه اوست و محلی برای بحث و فحص تاریخ پژوهان نهضت ملی. آنچه در این مقال پیش روی شماست، نخست متن گزارش محفل بهائیان آمریکا از دیدار با مصدق است و سپس تحلیل‌ها و روایاتی است در تأیید مضمون ومحتوای آن. امید آنکه پژوهندگان تاریخ نهضت ملی را مفید و مقبول افتد. متن گزارش محفل بهائیان آمریکا از دیدار نمایندگان خویش با دکتر محمد مصدق.
 
آنچه در این فصل پیش روی شماست، گزارش نمایندگان محفل بهائیان آمریکا از دیدار با محمد مصدق است که بعدها محمدتقی افنان در کتاب «بی‌گناهان»، آن را منتشر ساخت. متن این روایت، بی‌نیاز از هرگونه توضیح است:
 
ساعت [ملاقات]: 11 صبح جمعه، 19اکتبر1951 [جمعه26 مهرماه1330] روز تولّد حضرت اعلی. محل [ملاقات]: اتاق نخست‌وزیر در هتل ریستزتاور، خیابان پارک، خیابان پنجاه و هفتم، نیویورک.
 
گزارش: نهایت دقّت به عمل آمد تا مصاحبه [گفتگو] در موقعیتی انجام پذیرد که برای اظهارات خود، حدّاکثر آزادی را داشته باشیم. بنابراین موضوع وقت برای ما حائز اهمیّت بود. همراه دکتر فضلی‌میلانی شرفیاب شدیم.  نمایندگان محفل روحانی‌ ملّی، آقای بورا کاولین[bora kawlin]  و دکتر [فضلی] میلانی بودند. دکتر [حسین] نواب، وزیرمختار ایران در هلند، ما را پذیرفت و به نخست‌وزیر معرّفی کرد. دکتر [سیّد علی] شایگان،  عضو مجلس شورای ملّی ایران و معاون شورای نفتی و همچنین دختر نخست‌وزیرحضور داشتند.  دختر نخست‌وزیر و دکتر نواب با عدّه‌ای از عکّاسان که وسایل خود را آماده می‌کردند، مشغول صحبت بودند. بدین ترتیب مصاحبه [گفتگو و ملاقات] با دکتر مصدّق نخست‌وزیر در شرایط بسیار خوبی انجام گرفت. دکتر مصدّق،  انگلیسی صحبت نمی‌کرد. از دکتر [فضلی] میلانی خواهش کرد که مترجم باشد. این موضوع به ما کمک به‌سزایی کرد که توانستیم، نه‌تنها مطالب خود را بیان کنیم، بلکه جوهر کلام را به خوبی تفهیم کردیم. دکتر شایگان بسیار خوب انگلیسی حرف می‌زد،  فقط گوش می‌داد و به ندرت در مصاحبه‌ی [گفتگوهای] ما شرکت می‌کرد.
 
به نخست‌وزیر گفتم: «مفتخرم که از طرف محفل روحانی ملّی و سلامتی شما را مسئلت نمایم».  او از این بیانات اظهار تشکّر نمود و اظهار داشت: «خوش‌وقت است و این خیرمقدم را می‌پذیرد». بعد به ایشان گفتم: «بهائیان آمریکا که علاقه‌ی خاصّی به رفاه و آسایش ملّت ایران و ترقّی و پیشرفت کشورشان دارند، نه فقط به این سبب است که کشور ایران زادگاه دیانت جهانی بهائی است، بلکه موطن عدّه‌ی کثیری از برادران بهائی ما است.» سپس گفتم: «در تمام دنیا بهائیان ایرانی تا آنجا که برایشان مقدور و میسّر باشد، صادقانه به نفع کشور [ایران] خدمت می‌کنند و یک حکومت عادل را خدمتگزار حقیقی خداوند می‌دانند. بهائیان ابداً در امور سیاسی دخالت نمی‌کنند. فکر اصلی و آرزوی قلبی آنها این است که انصاف و عدالت برای تمام افراد وجود داشته باشد.  آنها تا حدّ امکان پشتیبان حقیقی دولت عادل هستند.»
 
نخست‌وزیر با دقّت به سخنان من توجّه می‌کرد. گفت: «در ایران موازنه‌ی دوستانه‌ی بیشتری نسبت به بهائیان در مقایسه با سایر اقلیّت‌ها وجود دارد». من گفتم: «بهائیان آمریکا از تعقیب و اذیّت و آزار بهائیان در ایران نگرانند». نخست‌وزیر سئوال کرد که: «آیا موضوع خاصّی را در نظر دارم؟». پاسخ دادم: «مدارک بسیاری درباره‌ی این وقایع در اختیار داریم». پس از شنیدن این مطالب با تأسّف گفت: «این قضایا را رهبران دینی که تحت نفوذ بعضی از نهضت‌های سیاسی مانند کمونیست‌ها هستند،  موجب شده‌اند».  نخست‌وزیر گفت، دولت او نظر سوئی علیه بهائیان ندارد و امیدوار است، به همان‌گونه که در تمام دنیا دین آزاد است، در ایران هم همان‌طور باشد. نخست‌وزیر اظهار داشت: «تعقیب و ستم‌های وارده بر بهائیان مربوط به زمان گذشته است و امیدوارم دیگر در آتیه تکرار نشود» و قول داد، تا آنجا که بتواند، از کمک بهائیان دریغ ننماید و از هر فرصتی برای اجرای عدالت استفاده کند. از احساسات دوستانه‌ی او عمیقاً تشکر نموده و گفتم: «بهائیان برای سلامتی شما دعا می‌کنند». پاسخ داد: «من برای موفقّیت اشخاصی که افکار عالی و نظر خوب برای ایران دارند،  دعا می‌کنم.»
 
اظهار تأسّف کردم.  هدیه‌ای که محفل امریکا برای ایشان تهیّه کرده بودند،  هنوز نرسیده،  به محض اینکه برسد،  ارسال خواهم داشت.  در ضمن مقاله‌ای که در مجلّه‌ی لایف در تمجید دیانت بهائی نوشته شده بود،  به ضمیمه‌ی رونوشت برنامه‌ی صلح بهائی[ را] به ایشان نشان دادم. دکتر شایگان اظهار علاقه‌ی خاصّی به مقاله‌ی مزبور نمود.  من هم مجلّه را به او هدیه دادم. روح این ملاقات رسمی بسیار دوستانه بود، زیرا هیچ عجله و شتابی در کار نبود و فرصت کافی داشتیم،  تا آنچه حائز اهمیت است، بیان نماییم. دکتر میلانی و من هر دو احساس کردیم که دکتر مصدّق در بیانات و نیّت خود صادق است.  او در موقع خداحافظی شخصاً تا درب اتاق ما را مشایعت کرد و دست ما را با گرمی‌فشرد. 
 
عصر جمعه به دکتر میلانی تلفن کردند که به آپارتمان دکتر مصدّق برود. چون هدیه محفل ملّی آمریکا رسیده بود. به دکتر میلانی دادم، تا آن را همراه ببرد. دکتر میلانی ابتدای ورود هدیه را به دکتر مصدّق تقدیم کرد.  نخست‌وزیر بی‌نهایت خوشحال شد که یک آلبوم چرمی زیبا حاوی عکس‌های داخلی و نمای خارجی معبد [بهائیان در شهر شیکاگو] آمریکا و گزارش پیوست آن را که حاکی از مظالم و ستم‌های بسیاری بر بهائیان ایران بود،  به ایشان تسلیم کرد. دکتر مصدّق گفت: «از بازداشت بهائیان یزد اطلّاع دارد، چون تیمسار سرلشکر علائی او را ملاقات کرده و به او گزارش داده‌اند که با بهائیان با عدالت رفتار نمی‌شود».  نخست‌وزیر اظهار داشت که: «مایل است در ایران به بهائیان کمک کند، امّا نامه‌ی محفل ملّی آمریکا که حاکی از توسعه و نفوذ دیانت بهائی است، مورد علاقه‌ی او نیست. آنچه او احتیاج دارد، این است که روی کاغذ مارک‌دار محفل ملّی، یک نامه‌ی رسمی بنویسیم و برای کمک به برادران بهائی ما که در ایران در معرض اذیّت و آزار قرار دارند، دادخواهی کنیم و ذیل آن نامه را مهر و امضاء نماییم، تا ایشان بتوانند، برای کمک به بهائیان ایران، مورد استفاده قرار دهد».  حتّی نخست‌وزیر با صراحت گفت: «در آخر این نامه‌ی رسمی بنویسید: «جای بسی شگفتی است در کشوری که دارای تمدّن باستانی و قانون اساسی است و تمام افراد در برابر قانون دارای حقوق مساوی هستند، متأسّفانه با بهائیان خلاف قانون رفتار می‌شود.» نخست‌وزیر تأکید کرد که این موضوع باید کاملاً محرمانه بماند، وگرنه دست او بسته خواهد شد.
 
نخست‌وزیر از دکتر [ فضلی] میلانی سئوال کرد و تعداد محصلین بهائی را در آمریکا جویا شد. دکتر میلانی پاسخ داد تعداد آن‌ها قلیل است، در حدود 10 الی 15 نفر می‌باشند. دکتر میلانی و من از پیدا شدن چنان فرصتی گرانبها که هم‌زمان با سالگرد تولّد حضرت اعلی [سیّد علی‌محّمد باب] بود،  بی‌نهایت شاکر و امیدواریم که این پیش آمد طلیعه‌ی دوران اجرای عدالت و آزادی برای برادران بهائی ما در ایران باشد.
 
تحلیل بهرام چوبینه از دیدار مصدق با نمایندگان محفل بهائیان آمریکا
 
بهرام چوبینه در «دکتر محمد مصدق وبهائیان» پس از درج گزارش محفل بهائیان آمریکا از دیدار با نخست وزیر ودر تحلیل آن آورده است:
 
برمبنای گزارش بهائیان آمریکا، «ملاقات رسمی» نخست‌وزیر ایران دکتر محمّد مصدّق در فضای‌ «بسیار دوستانه» انجام گرفته است. دکتر محمّد مصدّق به درستی می‌داند که «ستم‌های وارده بر بهائیان» به دوران نخست‌وزیری او مربوط نمی‌شود و «امیدوار است» در آینده این ستم و آزار «تکرار نشود» و به بهائیان «قول» می‌دهد، «تا آنجا که بتواند از کمک به بهائیان دریغ ننماید و از هر فرصتی برای اجرای عدالت استفاده» نماید.  دکتر مصدّق به تصدیق نماینده‌ی بهائیان آمریکا« در بیانات و نیّت خود صادق است» او نخست‌وزیر یک کشور مسلمان، ولی از همه مهم‌تر نخست‌وزیر یک کشور مشروطه با قانون اساسی مدوّن است.
 
بهائیان آمریکا که «از تعقیب و اذیّت و آزار بهائیان در ایران نگرانند»، اکنون خوشحالند از اینکه فرصتی به دست آورده‌اند، تا اضطراب و دادخواهی خود را با شخص نخست‌وزیر ایران، که آن زمان محبوبیت و اشتهار جهانی داشت، در میان گذارند. ظاهراً آنان اشاره‌ای به بهائیان زندانی در یزد و ماجرای قتل‌های ابرقو می‌کنند و دکتر مصدّق در پاسخ آنان می‌گوید: «از بازداشت بهائیان یزد مطلّع هستم»، زیرا یکی از بهائیان ایران تیمسار سرلشکر علائی او را ملاقات کرده و به او گزارش داده‌اند که با بهائیان با عدالت رفتار نمی‌شود.
 
خواندنی آنکه نماینده‌ بهائیان آمریکا در گزارش خود تأیید و تأکید می‌کند که دکتر مصدّق صادقانه به آنان پیشنهاد داده است، نامه‌ای رسمی به او بنویسند و بلافاصله، بی‌پرده و روشن گوشزد می‌کند، که مبادا نامه‌ای که حاوی تبلیغات دین بهائی باشد و یا «حاکی از توسعه و نفوذ دیانت بهائی»،  برای او بنویسند، زیرا چنین نامه‌ای ‌ـ به تصدیق نمایندگان بهائیان آمریکا ‌ـ مورد علاقه‌ی او نیست.  آنچه او احتیاج دارد،  این است: «برای کمک به برادران بهائی ما که در ایران در معرض اذیّت و آزار قرار دارند، دادخواهی کنیم و ذیل آن نامه را مهر و امضاء نماییم، تا ایشان بتوانند، برای کمک به بهائیان ایران، مورد استفاده قرار دهند.»
 
دکتر محمّد مصدّق، رهبر نهضت ملّی ایران، آن‌‌چنان صمیمی و صادق است که علّت و انگیزه‌ی توصیه‌های خود را در کمال روشنی بیان می‌کند و به نمایندگان بهائیان یاد می‌دهد چه جملاتی را در «روی کاعذ مارک‌دار محفل ملّی [بهائیان آمریکا]» و به‌صورت «یک نامه‌ی رسمی» برای «دادخواهی» به او بنویسند و به آنان گوشزد می‌کند در آخر این نامه رسمی بنویسید:
«جای بسی شگفتی است، در کشوری که دارای تمدّن باستانی و قانون اساسی است و تمام افراد در برابر قانون دارای حقوق مساوی هستند، متأسّفانه با بهائیان خلاف قانون رفتار می‌شود.»
نمایندگان بهائیان آمریکا در آخر خشنود از یکرنگی و صمیمیت دکتر مصدّق «از احساسات دوستانه‌ی او عمیقاً تشکّر نموده»، به دکتر محمّد مصدّق می‌گویند: «بهائیان برای سلامتی شما دعا می‌کنند». این گفتگو و دادخواهی در چنین فضایی از صفا و صمیمیت پایان می‌گیرد و نمایندگان بهائیان آمریکا با احساسی امیدوار به آینده با دکتر محمّد مصدّق نخست‌وزیر ایران وداع می‌کنند و خواندنی آنکه ایشان نخست‌وزیر ایران،  بهائیان را «در موقع خداحافظی شخصاً تا درب اتاق مشایعت کرد و دست [ آنان] را با گرمی فشرد.»
 
نامه‌ای که به توصیه دکتر محمّد مصدّق بر «روی کاغذ مارک‌دار محفل ملّی» آمریکا می‌باید نوشته می‌شد، سه روز بعد به سفارت ایران در واشنگتن رسانده شد. در این نامه بهائیان شرح مشروحی از «بهائی‌ستیزی» و قتل‌عام بهائیان در سراسر ایران در سال‌های دهه بیست می‌دهند و نخست‌وزیر ایران را به دادخواهی می‌طلبند. این نامه تنها یک «دادخواهی» و شرح «مظالم ملاّیان» نیست،  بلکه گزارشی است سراسر غم‌بار علیه دولت و جامعه‌ای که حقوق فردی و اجتماعی اقلیّت‌های دینی و قومی را نادیده می‌گیرد.
 
روایت حجت‌الاسلام والمسلمین محمدتقی فلسفی از رویکرد مصدق به بهائیان ایران
 
خطیب نامدار معاصر مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدتقی فلسفی درخاطرات خویش، روایتی از دیدار با دکتر محمد مصدق در موضوع بهائیان را نقل کرده است که با روح گفته‌های او درآمریکا، تطابق کامل دارد وگرایش مذهبی وسیاسی او در برابر این نحله را کاملا روشن می سازد:
 
«بعد از اینکه مصدق نخست‌وزیر شد، در همان سال اول نخست‌وزیری، دو بار با وقت قبلی به ملاقات او رفتم.  بار اول روزی بود که من [به همراه چند تن از علما] به منزل دکتر مصدق در خیابان کاخ - فلسطین کنونی - رفتیم. او روی تخت خواب دراز کشیده و زیر پتو بود و ما هم روی صندلی نشسته بودیم. مصدق با تعجب گفت: «شما هر روز برای نماز به مسجد می‌روید؟» گویی آن‌طور که باید و شاید، چندان از کم و کیف برگزاری نماز جماعت در مساجد کشور وقوف و آگاهی نداشت، زیرا این جمله پرسشی را دکتر مصدق به‌صورت جدّی در حضور خود من گفت. عجیب‌تر از این استعجاب،  قضیه‌ای است که در دومین ملاقاتم با دکتر مصدق،  بین من و او اتفاق افتاد. موضوع از این قرار بود که بهایی‌ها در شهرستان‌ها مسئله‌ساز شده بودند و قدرت‌نمایی می‌کردند. به امر حضرت آیت‌الله العظمی آقای بروجردی وقت ملاقات گرفتم و نزد او رفتم. مانند همان دفعه قبل، او روی تخت خواب و زیر پتو خوابیده بود. پیام آقای بروجردی را به ایشان رساندم و گفتم: «شما رئیس دولت اسلامی ایران هستید و الآن بهایی‌ها در شهرستان‌ها فعال هستند و مشکلاتی را برای مردم مسلمان ایجاد کرده‌اند؛ لذا مرتباً نامه‌هایی از آنان [یعنی از مردم مسلمان] به عنوان شکایت به آیت‌الله بروجردی می‌رسد.  ایشان لازم دانستند که شما در این‌باره اقدامی بفرمایید». دکتر مصدق بعد از تمام شدن صحبت من به گونه تمسخرآمیزی،  قاه قاه و با صدای بلند خندید. گفت: «آقای فلسفی از نظر من مسلمان و بهایی فرقی ندارند؛ همه از یک ملت و ایرانی هستند!». این پاسخ برای من بسیار شگفت‌آور بود؛ زیرا اگر سؤال می‌کرد فرق بین بهایی و مسلمان چیست؟ برای او توضیح می‌دادم، اما با آن خنده تمسخرآمیز و موهن دیگر جایی برای صحبت کردن و توضیح دادن باقی نماند. لذا سکوت کردم و موقعی که به محضر آیت‌الله بروجردی رسیدم و این جمله را گفتم، ایشان نیز به حالت بهت و تحیّر پیام وی را استماع کرد.»

۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۳۵
حسن حیدری

شناسه خبر : 282872
جبهه ایران و عراق به خونین ترین روزهایش رسیده بود و تمام قدرت در طرف در زمین محدود شلمچه به میدان آمده بود. عراق حدود دو سوم استعداد ارتش خود یعنی 180 تیپ را وارد منطقه نبرد کرده بود. می توان گفت شدیدترین و گسترده ترین عملیات در میان 90 عملیات دفاع مقدس، کربلای 5 بوده است. مقدار گازهای ناشی از پرتاب گلوله هادر فضای جبهه به حدی زیاد بود و تنفس را برای رزمندگان مشکل می کرد.
جبهه ایران و عراق به خونین ترین روزهایش رسیده بود و تمام قدرت در طرف در زمین محدود شلمچه به میدان آمده بود. عراق حدود دو سوم استعداد ارتش خود یعنی 180 تیپ را وارد منطقه نبرد کرده بود. می توان گفت شدیدترین و گسترده ترین عملیات در میان 90 عملیات دفاع مقدس، کربلای 5 بوده است. مقدار گازهای ناشی از پرتاب گلوله هادر فضای جبهه به حدی زیاد بود و تنفس را برای رزمندگان مشکل می کرد.
گروه حماسه و دفاع مقدس - رجانیوز: سنگینی شرایط دشوار پس از عملیات کربلای 4 ضرورت انجام عملیات دیگری را ایجاب می کرد. عملیاتی که پیروزی آن تضمین شده باشد و ضمنا از جنبه نظامی و سیاسی بسیار ارزشمند باشد تا آثار نامطلوب عدم فتح کربلای 4 را جبران نماید.
 
به گزارش رجانیوز، عملیات کربلای 5‌ که یکی از بزرگترین عملیات‌های رزمندگان در طول جنگ تحمیلی بود، 31 سال پیش در تاریخ 19 دی‌‌ماه سال 1365 با رمز مبارک‌ یازهرا(ع) در منطقه‌ شلمچه‌ و شرق بصره‌ آغاز شد.
 
فرماندهان و رزمندگان ایرانی در میانه تردید و امید، 19 دی به خط شلمچه زدند و عراقی ها در جشن پیروزی‌شان در کربلای 4 حسابی غافلگیر شدند. روش و منش چاپلوس پروری صدام از دلایل اصلی این غافلگیری بود. 
 
ناحیه‌ مرزی‌ِ استراتژیک‌ شلمچه‌ در منطقه‌ شمال‌ غربی‌ خرمشهر واقع‌ شده‌ که‌ از جنوب‌ با اروند رود، از شمال‌ با منطقه‌ عمومی‌ اهواز و از غرب‌ با مرزهای‌ بین‌ المللی‌ ایران‌ و عراق، محصورگردیده‌ است‌. وجود اروند رود در جنوب‌ آن‌، دریاچه‌ی‌ ماهی‌ و جزایربوبیان‌، ویژگی‌ نظامی‌ خاصی‌ را در این‌ منطقه‌ به‌ وجود آورده‌ است‌ وبه‌ خاطر نزدیکی‌ جغرافیایی‌ آن‌ با شهر صنعتی‌ بصره‌، از نظرکارشناسان‌ نظامی‌، دارای‌ اهمیت‌ فوق العاده‌ای‌ بوده‌ است‌.
 
 
ارزشمند ترین منطقه موجود شلمچه بود که دشمن در آن مستحکم ترین مواضع و موانع را داشت، به طوری که عبور از آن ها غیر ممکن می نمود و با توجه به اصول نظامی شناخته شده و محاسبات کمی، ضریب موفقیت بسیار ناچیز بود و بالطبع تضمین پیروزی از سوی فرماندهان عملیات را غیر ممکن می ساخت؛ لیکن ضرورت غیر قابل انکار ادامه جنگ در آن موقعیت و لزوم تسریع در تصمیم گیری پس از عملیات کربلای 4 سبب گردید که صرفا برای انجام تکلیف و با امید به نصرت الهی، تمامی نیروهای خودی اعم از رزمنده و فرمانده برای عملیات بزرگ کربلای 5 آماده شوند.
 
 
حمدانی از فرماندهان گارد ریاست جمهوری عراق می‌گوید:
«حمله (کربلای4) ایران به کلی شکست خورد و رقابتی میان فرماندهان سپاه سوم و هفتم عراق که همیشه موفق بودند، پدید آمد. فرمانده سپاه سوم، طالی الدوری برای اینکه نشان دهد ایران را شکست داده است، امار و ارقامی از تلفات فوق العاده سنگین نیروهای ایرانی ارائه داد که غیر منطقی به نظر می رسید.»
ماهر عبدالرشید، فرمانده سپاه هفتم هم می‌دانست که باید مطابق میل صدام رفتار کند. او هم آمارهای غیر واقعی داد. آمارهایی که تقریبا خنده‌دار یود. اما صدام رضایت داشت چون پس از فاو، این دروغگویی ها تسکینش می داد. فرماندهان می گفتند با تلفات سنگینی که به ایرانی ها وارد شده، می‌توانیم همه نفس راحتی بکشیم. فرماندهانی که مدت‌ها در جبهه بودند به مرخصی رفتند و آماده‌باش لغو شد. 
 
مردم در جامعه هم آمارها را باور کردند و می گفتند تا ایرانی‌ها عملیات دیگری شروع کنند، حداقل شش ماه زمان می‌خواهند. ایرانی ها کمتر از دو هفته بعد حمله کردند و دروغ‌ها برملا شد. معلوم شد فرماندهان تلفات ایرانی را 10 برابر بیشتر اعلام کرده‌اند.
 
هنگام انتخاب منطقه عملیات کربلای 5، آنچه اوضاع را پیچیده تر می کرد، این بود که:
- تنها انجام یک عملیات نمی توانست موثر باشد.
- به علاوه عملیات باید با پیروزی توام باشد.
- هم چنین سرعت عمل نیز نقش تعیین کننده ای در این عملیات داشت.
دشمن با توجه به اهمیت منطقه، زمین شرق بصره را مسلح به انواع موانع و استحکامات کرده بود و با رها کردن آب در منطقه، انجام هرگونه عملیاتی را غیر ممکن ساخته و فضای امنی را برای خود به وجود آورده بود تا بتواند حرکت هر نیروی مهاجم را قبل از دستیابی به خط اول خود سرکوب کند.
 
رزمندگان‌شجاع‌ سپاه‌ اسلام‌ در مرحله‌ اول‌ عملیات‌، با هجومی‌ مرگبار وغافل‌گیرانه‌ به‌ قلب‌ دشمن‌، در تاریخ‌ فردای‌ آن‌ روز، شلمچه‌ را آزادمی‌نمایند و با گسترش‌ عملیات‌ خود، هر لحظه‌ فاصله‌ خود را بابصره‌ کم‌ می‌کنند؛ به‌ طوری‌ که‌ صدای‌ شلیک‌ مسلسل‌ها مردم‌ شهر را سراسیمه‌ به‌ خیابان‌ها می‌ریزد.
 
در دومین‌ مرحله‌ این‌ عملیات‌، رزمندگان‌ اسلام‌ با عبور از موانع‌ ایذایی‌ و بسیار محکم‌، هجوم‌ سنگین‌خود را علیه‌ مواضع‌ دشمن‌ شروع‌ می‌کنند که‌ پاسگاه‌های‌ شلمچه‌،بوبیان‌ و کوت‌ سواری‌ در این‌ هجوم‌، آزاد می‌شود. رزمندگان‌ اسلام‌ باهجوم‌ دیگری‌ چندین‌ کیلومتر از جاده‌ی‌ آسفالته‌ شلمچه‌ ـ بصره‌ را آزادمی‌کنند و به‌ عمق‌ مواضع‌ دشمن‌ نفوذ کرده‌، خود را به‌ دژ فولادین‌بصره‌ می‌رسانند.
 
این‌ دژ توسط‌ کارشناسان‌ خارجی‌ احداث‌ شده‌ بودکه‌ دارای‌ خاکریزهای‌ مثلثی‌، هلالی‌، سنگرهای‌ مستحکم‌ بتونی‌ وموانع‌ ایذایی‌ سنگین‌ بود و ساخت‌ آن‌ پنج‌ سال‌ طول‌ کشیده‌ بود.
 
اولین خط دفاعی دشمن دژی بود که در یک سمت آن سنگرهای بتونی برای استراحت نیرو و در سمت مقابل، سنگرهای دیده بانی و تیربار با مهمات آماده و سنگرهای تانک احداث شده بود. این دژ، امریکای دشمن را از موقعیت ممتازی برای اشراف و تسلط کامل بر منطقه برخوردار می کرد. در پشت خط اول چند موضع هلالی شکل احداث، که قطر هر یک به 300 الی 400 متر و ارتفاع آن به 5 تا 6 متر می رسید.
 
 
در پشت مواقع هلالی، برای تردد و استقرار تانک، جاده ساخته شده بود و به این وسیله تانک می توانست با استقرار روی مواضع مشخص شده، کل منطقه درگیری را زیر پوشش گلوله مستقیم و تیربار قرار دهد.
 
دومین خط دشمن به فاصله صد متر از خط اول و به موازات آن احداث، و سیل بندی بود به عرض 205 و ارتفاع 4 متر که دارای موضع پیاده، کانال مواصلاتی و مواضع تانک بود. این سیل بند از جنوب جاده شروع می شد و به سمت اروند ادامه داشت.
 
سومین خط دشمن، خاکریزی بود به موازات خط دوم و دارای مواضع پیاده و تانک که در جلوی آن کانال َمتروکه ای به عرض 4 و عمق 2 متر احداث شده بود.
 
چهارمین رده دشمن در پشت نهر دوعیجی قرار داشت و شامل نهر، دژ و چندین موضع هلالی پی در پی، که بر توانایی دشمن برای مقابله و دفاع می افزود.
 
پنجمین رده دشمن در پشت نهر جاسم قرار داشت. ضمن آن که در حد فاصل خط چهارم و پنجم، قرارگاه دشمن، خصوصا قرارگاه تاکتیکی سپاه سوم (مقر فرماندهی لشکر11)، دارای مواضع مستحکمی بود و پدافند مستقل داشت. پس از خط جاسم تا کانال زوجی، مرکز توپخانه، لجستیک و عقبه لشکر 11 قرار گرفته بود و رده ششم و هفتم دشمن شامل کانال زوجی و مثلثی های غرب کانال زوجی بود. در منطقه شلمچه، دشمن زمین را به شکل پنج ضلعی درآورده بود. که از استحکامات بسیار پیچیده ای بر خوردار بود.
 
 
گارد ریاست‌ جمهوری‌ عراق با فرماندهی‌ صدام‌ به‌ منطقه‌ اعزام‌ می‌شود وبی‌ درنگ‌ پاتک‌های‌ سنگین‌ خود را آغاز می‌کند؛ اما هر بار با تحمل‌شکست‌های‌ سنگین‌ وادار به‌ عقب‌ نشینی‌ می‌شود. در مرحله‌ سوم‌ عملیات‌، رزمندگان‌ اسلام‌ از کنار اروند به‌ مواضع‌دشمن‌ در محور نهر جاسم‌ هجوم‌ برده‌، یگان‌های‌ سر در گم‌ دشمن‌ را درعملیات‌ی قیچی کرده‌ و تعدادی‌ از آن‌ها را کشته‌ یا زخمی‌می‌کنند و با عبور از نهر جاسم‌ و تسلط‌ بر پل‌های‌ ارتباطی‌، به‌ عمق‌مواضع‌ دشمن‌ نفوذ می‌کنند.
 
استعداد دشمن
 
منطقه عملیاتی در حوزه پدافندی سپاه سوم عراق بود و سه لشکر 11 پیاده، 5 مکانیزه و 3 زرهی در این منطقه مستقر بودند.
 
با شروع عملیات، تعداد زیادی از یگان‌های پیاده، زرهی، مکانیزه، گارد ریاست جمهوری، نیروهای مخصوص، کماندو و توپخانه عراق به تدریج در منطقه عملیاتی حضور یافتند.
 
قوای خودی
 
براساس موجودی 200 گردان نیرو، نحوه رزم به شکل زیر طراحی شد:
 
قرارگاه خاتم الانبیاءصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به عنوان قرارگاه مرکزی.
 
قرارگاه کربلا تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت:
 
- لشکر 25 کربلا.
- لشکر 41 ثارالله علیه‌السلام.
- لشکر 31 عاشورا.
- تیپ مستقل 33 المهدی (عج).
- تیپ مستقل 18 الغدیر.
- تیپ مستقل 48 فتح.
 
قرارگاه نجف تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاءصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هدایت نیروهای زیر را بر عهده داشت:
 
- لشکر 17 علی بن ابی طالب علیه‌السلام.
- لشکر 5 نصر.
- لشکر 105 قدس.
- لشکر 155 ویژه شهدا.
- لشکر 21 امام رضا علیه‌السلام.
- تیپ مستقل 57 حضرت ابوالفضل علیه‌السلام.
- تیپ مستقل 12 قائم (عج).
 
قرارگاه قدس تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاءصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هدایت نیروهای زیر را بر عهده داشت:
 
- لشکر 27 محمد رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم.
- لشکر 7 ولی عصر (عج).
- لشکر 8 نجف اشرف.
- لشکر 14 امام حسین علیه‌السلام.
- لشکر 32 انصارالحسین علیه‌السلام.
- تیپ مستقل 44 قمربنی هاشم علیه‌السلام.
 
هم چنین، گردان مستقل 38 زرهی ذوالفقار، تیپ 20 زرهی رمضان و تیپ توپخانه 15 خرداد تحت امر قرارگاه خاتم الانبیاء صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم بودند. در مجموع، 24 گردان توپخانه، آماده آتش وجود داشت.
 
در جریان عملیات نیز قرارگاه عملیاتی نوح و تیپ های مستقل 110 خاتم الانبیاءصلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و 22 بدر به نیروهای عمل کننده ملحق شدند.
 
 
 
غافلگیری در شرق بصره
 
عراقی‌ها سراسیمه نیروهای بسیاری را به منطقه شلمچه آوردند تا ایرانی ها را عقب بزنند. قرار بود عملیات ساعت 2 نیمه شب آغاز شود که خبر رسید شاید عملیات لو رفته باشد. پس ساعت شروع عملیات را پیش انداختند و ساعت 1 و 35 دقیقه بامداد رمز عملیات اعلام شد. 
 
دو ساعت از عملیات گذشت و پیشروی امیدوار کننده بود. یعنی عراقی‌ها غافلگیر شدند. ایرانی ها کانال پرورش ماهی را رد کردند و گروهی دیگر در نوک جزیره بوارین و خط معروف موانع 5 ضلعی را شکستند. پاسگاه بوبیان عراق را هم گرفتند.
 
ارتش عراق روز دوم عملیات بیشتر از 20 بار پاتک کرد که همه ناموفق بود و مجبور شد عقب نشینی کند. توپخانه دشمن و تیر مستقیم تانک ها تنها پل ارتباطی را بی وقفه زیر آتش گرفته بود و ارتباط کاملا قطع شده بود. آتش دشمن الحاق برخی گروه‌ها را هم قطع کرده بود.
 
انتقال مهمات، غذا و مجروح به هیچ عنوان مقدور نبود. و همه چیز توسط افراد حمل می‌شد. فشار دشمن در عصر روز دوم عملیات به کارگیری هوانیروز و نیروی هوایی را ضروری کرد.
 
نبرد شبانه روزی کربلای 5 ادامه داشت و نیروهای ایرانی با سرعت محدود پیش می رفتند. رزمندگان، شب دهم تلاش کردند در غرب نهر جاسم سرپل بگیرند و شب یازدهم سرپل را گرفتند و بعد از فرار عراقی ها، در غرب نهرجاسم عملیات را ادامه دادند.
 
نبرد در نهر جاسم
 
دشمن که زمین داده بود تا نیروهایش را حفظ کند و تا غرب نهرجاسم عقب نشسته بود، در چهارراه شلمچه مقاومت می کرد. عملیات در غرب نهر جاسم تا شب نوزدهم عملیات (7 بهمن 1365) ادامه داشت.
 
عراق برای سد کردن پیش روی رزمندگان اسلام به کلیه سپاه های خود اعلام کرد یگان های کیفی و عملیاتی خود را به شلمچه اعزام کنند. خیلی سریع بیش از 100 یگان عراق به منطقه آمدند.
 
طی این مدت فقط 25 یگان سپاه در برابر دشمن صف‌آرایی کردند و بارها با سازمان و جذب نیروی جدید، عملیات را ادامه دادند. 
 
روزهای خونین
 
جبهه ایران و عراق به خونین ترین روزهایش رسیده بود و تمام قدرت در طرف در زمین محدود شلمچه به میدان آمده بود. عراق حدود دو سوم استعداد ارتش خود یعنی 180 تیپ را وارد منطقه نبرد کرده بود. می توان گفت شدیدترین و گسترده ترین عملیات در میان 90 عملیات دفاع مقدس، کربلای 5 بوده است. مقدار گازهای ناشی از پرتاب گلوله هادر فضای جبهه به حدی زیاد بود و تنفس را برای رزمندگان مشکل می کرد.
 
در این عملیات 30000 نفر به شهادت رسیده و یا مجروح شدند. سپاه در عملیات کربلای 5 آسیب جدی دید و تعدادی از فرماندهان و نخبگان مانند حاج حسین خرازی، حاج اسماعیل دقایقی، حجت الاسلام میثمی و ده ها شهید دیگر به شهادت رسیدند.
 
 
حمدانی از فرماندهان عراقی می گوید:
بیش از 5000 توپ و تانک در این منطقه بر روی هم آتش ریختند. شما نمی توانستید 10 متر جا پیدا کنید که بمباران نشده باشد. وضعیتی که من دیدم را فقط در فیلم ها دیده بودم.
در پایان نبرد کربلای 5، ایران موضع برتر را داشت و توانسته بد خط دفاعی شلمچه را بشکند. آمریکا برای جلوگیری از شکست عراق و سقوط بصره، ناو هواپیمابر جان اف کندی را به خلیج فارس فرستاد. روزنامه های دی ولت، اشپیگل و زوددویچه سایتونگ نوشتند: آمریکا با شش گردان و ششصد هواپیمای جنگی آماده است در صورت سقوط بصره با ایران بجنگد.
 
 
فروریختن دژ شلمچه، در خطر قرار گرفتن بصره، شرایط سیاسی و نظامی و تاثیرات مهم کربلای 5 بر جنگ، آن را از مهم ترین عملیات های جنگ کرده است.
 
ارتشی‌ها کجا بودند؟
 
همزمان با کربلای 4 بنا شد ارتش در جبهه نفت شهر، عملیاتی با نام کربلای 5 انجام شود تا توان عراق در دو جبهه درگیر شود. با توقف عملیات کربلای 4، عملیات کربلای 5 در جبهه نفت شهر هم لغو شد.
 
با قطعی شدن عملیات کربلای 5 در شلمچه، به نیروهای ارتشی نفت شهرو سومار هم دستور دادند طرح عملیاتی کربلای 5 را با نام کربلای 6، 48 ساعت پس از کربلای 5 اجرا کنند، اما فرماندهان نگران آمادگی دشمن در این منطقه بودند. فشار کربلای 5 که زیاد شد، کربلای 6 باید آغاز می شد. انگار دشمن از عملیات بو برده باشد، همزمان با حرکت نیروها، منطقه را زیر آتش گرفت و رزمنده‌ها تا به خط مقدم برسند، چند نفر شهید دادند. رزمنده ها به عقب برگشتند و عملیات متوقف شد.
 
آغاز جنگ دریایی
 
همزمان با عملیات کربلای 5، ارتش عراق به شهرها، نفتکش‌ها و تاسیسات نفتی ایران حمله کرد و تا سال 66 به این حملات ادامه داد. ایرانی ها که تا قبل از این در دریا محتاطانه عمل می کردند، به همه حملات عراق، پاسخ دادند. با ورود نظامی ابرقدرت‌ها به خلیج فارس، جنگ وارد مرحله جدیدی شد.
 
توان ایران در جبهه زمینی ضعیف شده بود و تیم اقتصادی دولت معتقد بود که دیگر نمی تواند هزینه های جنگ را تامین کند. مسعود روغنی زنجانی رییس وقت سازمان برنامه و بودجه گفته بود:
سال 65 نامه ای را به صورت دستی برای نخست وزیر ایران بردم و در آن استدلال کردم نمی توانیم جنگ را ادامه بدهیم. گفتم دو راه بیشتر نداریم؛ یا جنگ را تمام کنیم و نظام را حفظ کنیم یا جنگ را ادامه دهیم که نتیجه آن فروپاشی نظام و قهرمانانه کنار رفتن است!
جنگ دریایی گزینه مناسبی برای گرمی تنور جنگ بود. نیروهای گمنام نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس، موقعیت‌های خوبی برای ضربه زدن به دشمن ایجاد کرده بودند.
 
نتایج عملیات کربلای 5
 
عبور از موانع نفوذ ناپذیر دشمن در شرق بصره و حضور در حومه این شهر به گونه ای اهمیت یافت که متعاقب این عملیات:
- موقعیت سیاسی و نظامی عراق تضعیف شد و در نتیجه حملات گسترده این کشور به مراکز اقتصادی، صنعتی و مسکونی ایران بار دیگر آغاز شد.
- اوضاع جبهه های نبرد به سود قوای نظامی ایران تثبیت شد و سپاه پاسداران یکی از ارزنده ترین تجارب نظامی خود را کسب کرد.
- تلاش های بین المللی برای پایان دادن به جنگ افزایش یافته و به تصویب قطع نامه 598، که در آن برای اولین بار تا حدودی نظریات جمهوری اسلامی ایران لحاظ شده بود، در شورای امنیت سازمان ملل انجامید.
- حضور گسترده نظامی امریکا و متحدین او در خلیج فارس آغاز شد و یکی از هواپیماهای مسافربری ایران توسط ناوگان امریکا ساقط گردید.
- تعدادی از حجاج بی دفاع ایران توسط رژیم سعودی به شهادت رسیدند.
آخرین آمار انهدام نیروی دشمن از شروع عملیات کربلای 5 تا پس از عملیات تکمیلی کربلای 5 به شرح زیر است:
 
1- مناطق و تاسیسات آزاد شده:
 
- 12 کیلومتر پیشروی به طرف بصره و آزاد کردن 150 کیلومتر مربع.
- آزاد سازی پاسگاه های بوبیان، شلمچه، کوت سواری و خین.
- آزاد سازی 14 کیلومتر از جاده آسفالته شلمچه – بصره.
- آزاد سازی جزایر بوارین، فیاض و ام الطویل.
- آزاد سازی 11 قرارگاه تیپ ارتش عراق.
- آزاد سازی روستاهای خرنوبیه، سعیدیه، حنین، سلیمانیه، هسجان، جاسم.
- عبور از کانال ماهی گیری، نهر دوعیجی و جاسم.
- استقرار در 10 کیلومتری بصره.
- تصرف دریاچه بوبیان و بخشی از کانال ماهی.
 
2- تجهیزات منهدم شده دشمن:
 
- بیش از 80 فروند هواپیما.
- 700 دستگاه تانک و نفربر.
- 250 قبضه توپ صحرایی و ضد هوایی.
- صدها قبضه انواع ادوات نیمه سنگین.
- 1500 دستگاه خودرو.
- 400 دستگاه انواع ادوات مهندسی و رزمی.
- مقدار زیادی سلاح سبک و مهمات.
 
در این عملیات 81 تیپ و گردان مستقل دشمن منهدم و 24 تیپ و گردان مستقل نیز آسیب کلی دیدند و تعداد 40 هزار نفر کشته یا زخمی و 270 نفر نیز اسیر شدند.
 
بازتاب عملیات کربلای 5
 
شکستن خطوط و استحکامات و پیشروی در شرق بصره، توانایی ها و قابلیت های نظامی عراق را بار دیگر، زیر سؤال برد، چنان که روزنامه آبزِرِور چاپ پاریس به نقل از کارشناسان غربی نوشت: «برای اولین بار از آغاز جنگ تاکنون، ناظران و کارشناسان غربی در مورد امکانات دفاعی عراق دچار تردید شده اند.»
 
هم چنین تاکید بر توانایی نظامی ایران، بخشی دیگری از تحلیل های ارایه شده در رسانه های خبری بود، چنان که رادیو بی. بی. سی طی تحلیل در همین زمینه، با توجه به تجربه سپاه درعملیات فاو و عبور از رودخانه اروند، ضمن اشاره به عبور از منطقه آب گرفتگی و کانال پرورش ماهی در عملیات کربلای 5 گفت: «موفقیت ایران در عبور از دریاچه ماهی، یک بار دیگر توانایی ایران در عبور از آبراه ها را نشان می دهد.»
 
هفته نامه نیوزویک نیز ضمن تاکید بر پیروزی ایران در عملیات کربلای 5، بر شرایط پیروزی ایران بر عراق اشاره کرد:
 
«تهاجم ایرانی ها در نزدیکی بصره، حداقل یک چیز را در خصوص جنگ ایران و عراق تغییر داده و آن این مساله است که برای اولین بار طی چند سال گذشته، این احتمال را که یک طرف حقیقتاً بر دیگری پیروز شود، مطرح ساخته است.»
 
عملیات‌ کربلای5؛ انهدام‌ قوی‌ترین‌ دژ دشمن‌
 
به‌ دلیل‌ دست‌ نیافتن‌ ایران‌ به‌ اهداف‌ پیش‌بینی‌ شده‌ در عملیات‌ کربلای‌4 ،بحران‌ بزرگی‌ برای‌ فرماندهان‌ جنگ‌ به‌ وجود آمده‌ بود. به‌ همین‌ سبب‌ با توجه‌ به‌ آمادگی‌ یگان‌ها و نیروهای‌ داوطلب‌ برای‌ انجام‌ عملیاتی‌ دیگر، طرح‌ عملیات‌ «کربلای5» در مدتی‌ اندک‌ یعنی‌12 روز، ریخته‌ شد.
 
چیزی‌ که‌ اوضاع‌ را به‌ هنگام‌ انتخاب‌ منطقه‌ عملیاتی‌ پیچیده‌ و دشوار می‌ساخت، این‌ بود که‌ در چنین‌ شرایطی‌ تنها انجام‌ یک‌ عملیات‌ نمی‌توانست‌ راهگشا باشد، بلکه‌ در عین‌ حال‌ عملیات‌ می‌بایست‌ از شرط‌ تضمین‌ پیروزی‌ و همچنین‌ شرایط‌ و ویژگی‌های‌ لازم‌ مناطق‌ آزاد شده‌ به‌ سود جمهوری‌ اسلامی‌ بهره‌مند باشد.
 
هشت‌ ماه‌ و اندی‌ وقت‌ و سرمایه‌گذاری‌ نسبتا وسیع‌ جمهوری‌ اسلامی‌ (نیروی‌ انسانی، امکانات‌ و غیره) برای‌ طراحی و انجام‌ عملیات‌ گسترده‌ و بخصوص‌ شیوه‌ تبلیغاتی‌ و طرح‌ مساله‌ عملیات‌ سرنوشت‌ساز، تا حد زیادی‌ توقع‌ همگان‌ را نسبت‌ به‌ دستاوردهای‌ عملیات‌ آینده‌ بالابرد و تلقی‌ خاصی‌ را نسبت‌ به‌ سرنوشت‌ جنگ‌ در بین‌ مردم‌ پدیدآورد. توقف‌ نبرد در کربلای‌4 و اعلام‌ آن‌ به‌ عنوان‌ یک‌ عملیات‌ محدود، ابهاماتی‌ را می‌توانست‌ در اذهان‌ به‌ وجود آورد که‌ تبلیغات‌ ناخوشایندی‌ را در پی‌ داشت.
 
ولی‌ عملیات‌ کربلای‌5 که‌ در ساعت‌1 و30 دقیقه‌ بامداد19 دی‌ ماه‌1365 با رمز «یا زهرا(سلام‌‌الله‌ علیها») آغاز شد، تا اندازه‌ای‌ انتظارات‌ مردم‌ را برآورده‌ ساخت. این‌ عملیات‌ تا پایان‌ سال‌1365 ادامه‌ یافت‌ و به‌ لحاظ‌ مقاومت‌ و جنگندگی‌ نیروهای‌ ایران‌ در شرایط‌ بسیار مشکل‌ و پیچیدگی‌ دژهای‌ مستحکم‌ دشمن، یکی‌ از بزرگترین‌ نبردهای‌ تمام‌ دوران‌ جنگ‌ تحمیلی‌ محسوب‌ می‌شود. منطقه‌ عمومی‌ شرق‌- بخاطر اهمیت‌ سیاسی‌ و نظامی‌ آن‌- همواره‌ جایگاهی‌ قابل‌ توجه‌ در اندیشه‌ طراحان‌ جنگ‌ داشته‌ است.
 
پس‌ از فتح‌ خرمشهر، تسلط‌ بر شلمچه‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از معابر وصولی‌ شهر بصره، در زمره‌ اهداف‌ قوای‌ نظامی‌ ایران‌ قرار گرفت‌ و عملیات‌ کربلای‌ پنج‌ بهترین‌ موقعیت‌ برای‌ عملی‌ ساختن‌ این‌ ایده‌ بود. پیشروی‌ سریع‌ نیروها از سیل‌بند و مواضع‌ دشمن‌ در شرق‌ «کانال‌ ماهی» بسته‌ و سپس‌ عبور از این‌ کانال‌ و توسعه‌ وضعیت‌ نیروهای‌ خودی، نشانگر غافلگیری‌ دشمن‌ در این‌ محور بود. اخبار و اطلاعات‌ واصله‌ نیز حکایت‌ از وضعیت‌ نسبتاً مناسب‌ و خوب‌ نیروها می‌کرد. ادامه‌ این‌ تلاش‌ها در روز نخست‌ منجر به‌ تصرف‌ مثلث‌ غرب‌ «کانال‌ زوجی» شد.
 
همچنین‌ در محور «پنج‌ ضلعی»، تلاش‌ دشمن‌ منحصرا مقاومت‌ در یک‌ قرارگاه‌ فرماندهی‌ تیپ‌ بود و نیروهای‌ رزمنده‌ و زرهی‌ سپاه توانستند بیشتر پایگاه‌های‌ موجود در این‌ محور را به‌ تصرف‌ خود درآورند. درگیری‌ در جزیره‌ «بوارین» در ساعات‌ نخستین‌ عملیات، بیشتر بدین‌ منظور بود که‌ دشمن‌ احساس‌ کند در سراسر خط‌ درگیری‌ وجود دارد تا فرصت‌ تمرکز نیرو را نداشته‌ باشد.
 
 
همچنین‌ در پاسگاه‌ «بوبیان» که‌ جناح‌ راست‌ عملیات‌ بود، رزمندگان‌ توانستند آن‌ را به‌ تصرف‌ خود درآورند. در روزهای‌ بعد، پاتک‌های‌ سنگین‌ دشمن‌ در منطقه‌ از محورهای‌ مختلف‌ آغاز شد و از طرفی‌ عملیات‌ و درگیری‌ نیروهای‌ خودی‌ نیز ادامه‌ پیدا کرد. در مجموع، مقاومت‌ و ایستادگی‌ نیروها زیر آتش‌ شدید دشمن، با وجود کمبود مهمات‌ و بسته‌ شدن‌ چند راه‌ تدارکاتی‌ و کمک‌ رسانی، بی‌نظیر بود. در محور کانال‌ پرورش‌ ماهی‌ این‌ درگیریها به‌ اوج‌ خود رسید و تنها جاده‌ ارتباطی‌ که‌ به‌ رزمندگان‌ مستقر در این‌ محور آذوقه‌ و مهمات‌ می‌رساند، بی‌وقفه‌ زیر آتش‌ سنگین‌ عراق‌ بود. گذشته‌ از نقش‌ اساسی‌ عملیات‌ کربلای‌5 در پیدایش‌ یک‌ امکان‌ تازه‌ برای‌ اجرای‌ آتش‌ پی‌ در پی‌ بر روی‌ شهر بصره‌- همزمان‌ با جنگ‌ شهرها- تلاشی‌ وسیع‌تر برای‌ انهدام‌ قسمت‌ دیگری‌ از ارتش‌ عراق، (حتی‌ بیشتر از فاو) از جمله‌ دستاوردهای‌ مهم‌ نظامی‌ کربلای‌5 بود.
 
انهدام‌ دشمن‌ در کربلای‌5 بمراتب‌ بیشتر از والفجر8 بود، به‌ گونه‌ای‌ که‌ حتی‌ تحلیلگران‌ غرب‌ ناچار به‌ اعتراف‌ گوشه‌ای‌ از این‌ مساله‌ شدند. شلمچه‌ به‌ منزله‌ یکی‌ از قویترین‌ دژهای‌ دشمن‌ محسوب‌ می‌شد و این‌ برای‌ ارتش‌ عراق‌ بمنزله‌ دیواری‌ غیر قابل‌ نفوذ بود و همین‌ اعتماد بیش‌ از اندازه‌ نسبت‌ به‌ منطقه، تاثیر بسزایی‌ در غافلگیری‌ دشمن‌ داشت. این‌ عملیات‌ با انجام‌ چندین‌ عملیات‌ محدود که‌ بعدها «عملیات‌ تکمیلی» نام‌ گرفت، کامل‌ شد. این‌ عملیات‌ باعث‌ تثبیت‌و ترمیم‌ خطوط‌ پدافندی‌ نیروهای‌ ایرانی‌ گردید.
 
در راس‌ اهداف‌ عملیات‌ تکمیلی، پنج‌ هدف‌ عمده‌ قرار داشت:
1- تکمیل‌ و ترمیم‌ خط‌ پدافندی‌ خودی‌ در نهر جاسم.
2 -توسعه‌ و تثبیت‌ نهایی‌ سر پل‌ منطقه‌ غرب‌ نهر جاسم‌ و پیشروی‌ عمده‌ به‌ سوی‌ کانال‌ زوجی‌
3- تصرف‌ مجدد سر پل‌ غرب‌ کانال‌ ماهی‌ و گرفتن‌ جناح‌ اساسی‌ از دشمن.
4- حضور موثر و تهدید منطقه‌ استراتژیک‌ شرق‌ کانال‌ زوجی.
5-انهدام‌ بخشی‌ وسیع‌ از امکانات‌ و نفرات‌ دشمن.
در عملیات‌ کربلای‌5 بیش‌ از80 فروند هواپیما،700 دستگاه‌ تانک‌ و نفربر،250 قبضه‌ توپ‌ صحرایی‌ و ضدهوایی، صدها قبضه‌ انواع‌ ادوات‌ نیمه‌ سنگین،1500 دستگاه‌ خودرو، دستگاه‌ انواع‌ ادوات‌ مهندسی‌- رزمی، مقدار زیادی‌ سلاح‌ سبک‌ و مهمات‌ دشمن‌ منهدم‌ شد.
 
همچنین‌ در این‌ عملیات‌81 تیپ‌ و گردان‌ مستقل‌ دشمن‌ منهدم‌ و34 تیپ‌ و گردان‌ نیز آسیب‌ کلی‌ دید. تعداد کشته‌ و زخمی‌ها و اسرای‌ عراق‌ بالغ‌ بر42700 تن‌ بود. علاوه‌ بر آن‌220 دستگاه‌ تانک‌ و نفربر،500 دستگاه‌ خودرو،85 قبضه‌ انواع‌ توپ، هزاران‌ قبضه‌ سلاحهای‌ سبک‌ و سنگین‌ و مقدار زیادی‌ مهمات‌ نیز به‌ غنیمت‌ نیروهای‌ خودی‌ درآمد.
 
 
 
 
 
در این‌ عملیات‌ بزرگ‌ و طولانی‌ که‌ با سنگین‌ترین‌ و بیشترین‌ پاتک‌های‌ دشمن‌ توام‌ بود، چندین‌ تن‌ از فرماندهان‌ برجسته‌ ایرانی‌ مانند «حسین‌ خرازی» فرمانده‌ لشکر14 امام‌ حسین(ع)، از اصفهان، «یدالله‌ کلهر» قائم‌مقام‌ لشکر 10 سیدالشهداء از تهران، «حجت‌الاسلام‌ والمسلمین‌ عبدالله‌ میثمی» مسؤ‌ول‌ حوزه‌ نمایندگی‌ حضرت‌ امام(ره) در قرارگاه‌ خاتم‌ الانبیأ(ص)، اسماعیل‌ دقایقی‌ فرمانده‌ لشکر بدر، هاشم‌ اعتمادی‌ فرمانده‌ تیپ‌ امام‌ حسن(ع) محمدعلی‌ شاهمرادی‌ فرمانده‌ تیپ‌44 قمر بنی‌هاشم، حاج‌ قاسم‌ میرحسینی‌ قائم‌مقام‌ لشکر41 ثارالله، محمد فرومندی‌ قائم‌مقام‌ لشکر5 نصر و... به‌ شهادت‌ رسیدند.
 
 
در جریان شهادت شهید حاج حسین خرازی، صدا و سیمای عراق برنامه‌های خود را قطع می‌کند و جشن و پایکوبی کند. این خبر بیش از همه باعث خوشحالی ماهر عبدالرشید فرمانده لشکر 7 زرهی عراق شد چرا که نبرد این دو فرمانده در عملیات‌های مختلف بسیار سخت بود و همیشه حسین خرازی با اقتدار پیروز می شد.
 
 
خلاصه گزارش عملیات
نام‌ عملیات: کربلای‌5 و عملیات‌ تکمیلی‌
زمان‌ اجرا: 10/19 /1365
مدت‌ اجرا:70 روز
تلفات‌ دشمن‌: 42700(کشته، زخمی‌ و اسیر )
رمز عملیات: یا زهرا(سلام‌ الله‌ علیها)
مکان‌ اجرا: منطقه‌ عمومی‌ شرق‌ بصره‌ -سراسر محور جنوبی‌ جنگ‌
ارگان‌های‌ عمل‌کننده: سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌
اهداف‌ عملیات: انهدام‌ ماشین‌ جنگی‌ دشمن، گشودن‌ راه‌ برای‌ سرنوشت‌ جنگ‌ طولانی‌ و پاسخ‌ به‌ انتظارات‌ مردم‌ و تهدید شهر بصره‌

ویدیوها


1. ساعت سین روز ر کربلای 5 قسمت اول.flv | دانلود فیلم

2. ساعت سین روز ر کربلای 5 قسمت دوم.flv | دانلود فیلم

3. ساعت سین روز ر کربلای 5 قسمت سوم.flv | دانلود فیلم
ران دروپال
۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۲۸
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

اتاق پرو دوتابعیتی ها

http://rahrahtanz.ir/wp-content/uploads/2018/01/%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C.jpg

۰ نظر ۱۰ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۲۳
حسن حیدری