حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید بایگانی شهریور ۱۳۹۶ :: فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

۱۲۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است


۰ نظر ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۵۲
حسن حیدری


۰ نظر ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۴۵
حسن حیدری


۰ نظر ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۵۲
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

شهید لاجوردی را چگونه برکنار کردند؟

اسناد متقن و محکمی وجود دارد که نشان می‌دهد حضرت امام(ره) از برکناری شهید لاجوردی بی‌اطلاع بوده‌اند و حتی پس از شنیدن آن اظهار نارضایتی می‌کنند؛ یکی از این اسناد خاطره آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در17 بهمن ماه63 است.

به گزارش مشرق، سید محمدعلی حسینی یکی از همراهان و شاگردان شهید لاجوردی طی یادداشتی خطاب به حجت الاسلام موسوی‌لاری پیرامون تکرار نسبت دروغ به امام راحل رضوان الله تعالی علیه و جفا به شهید سید اسدالله لاجوردی رحمه الله علیه این گونه نوشته است:

نکات زیر را خوب است آقای موسوی‌لاری بخوانند و در پیشگاه حضرت باری تعالی استغفار کنند که بدون اطلاع، نسبت دروغ به مؤمنان و مجاهدان ندهند؛ ایشان در فردای یوم‌الحساب چگونه در محضر عدل الهی می‌خواهند حاضر شوند و جواب نسبت‌های دروغ به امام امت رضوان الله تعالی علیه و مجاهد فی سبیل‌الله، شهید مجهول‌القدر مرحوم سیداسدالله لاجوردی که به فرموده رهبر معظم انقلاب مدظله العالی «از چهره های منور انقلاب و پیشروان جهاد فی سبیل الله بود» را بدهند.

خیرخواهانه به ایشان عرض می‌کنم بیائید از محضر امام (ره) و یاران وفادار و شاگردان راستین امام عذرخواهی کنید بلکه این موجب نجات و شفاعت‌تان در یوم‌الحسره باشد.

1-علت برکناری شهید لاجوردی و عزل ایشان از سمت دادستان انقلاب اسلامی مرکز، گزارشاتی بود که آقای مجید انصاری و برخی دیگر از همفکرانشان به مرحوم آقای منتظری «قائم‌مقام وقت رهبری» می‌دادند و به موجب آن فشارهایی که به شورایعالی قضایی آوردند و نتیجه آن برکناری مرحوم شهید لاجوردی (ره) بود.

2-بیش از  14 سال از شهادت مظلومانه سیّدشهید ما، لاجوردی می گذرد این چه کینه‌ای است که هر از گاهی به بهانه یک مصاحبه و اظهاراتی کذب و بی‌اساس، به مظلومیت این شهید بیفزائیم.

3- آقای موسوی‌لاری، یکبار دیگر مصاحبه‌تان را بخوانید، حقیقتاً و بیننا و بین‌الله، شهید بزرگوار لاجوردی (ره) فکر می‌کرد که هر چقدر خشونت در کارهایش باشد به خدا و انقلاب نزدیک‌تر است؟ جنابعالی چقدر با شهید لاجوردی حشر و نشر داشته و مأنوس بوده‌اید؛ بگذارید خاطره‌ای کوتاه برایتان نقل کنم:

«در یکی از ایام تعطیلات عید نوروز به همراه ایشان و جمعی از مسئولان زندان‌ها برای تبریک سال نو به ریاست محترم وقت قوه قضائیه حضرت آیت‌الله یزدی به وسیله یک دستگاه مینی‌بوس عازم دفتر رئیس قوه قضائیه شدیم؛ وقتی همه از مینی‌بوس پیاده شدیم، دیدیم شهید بزرگوار، سر زانو کنار جوی آبی که در حاشیه خیابان بود نشسته و دارد جوجه گنجشکی را که در جوی آب افتاده بود و به زحمت می‌توانست خود را نجات دهد، از جوی آب در آورد و در دستان مردانه‌اش او را تر و خشک می‌کرد»

بنظر شما صاحب این روح لطیف می‌تواند آدم خشنی، آن‌هم به‌صورتی که شما در مصاحبه‌تان تعبیر کردید، باشد؟ «بخدا که جای استغفار دارد»

آقای موسوی لاری، یکبار دیگر مصاحبه‌تان را بخوانید، واقعاً حیفتان آمد عبارت «شهید» را برای لاجوردی مظلوم بکار ببرید و یا انشاالله غفلت کردید؟ میدانید یاد چه افتادم؟ساعاتی پس از شهادت سیداسدالله لاجوردی،خبرگزاری جمهوری اسلامی که زیر نظر فریدون وردی نژاد اداره می شد،حاضر نشد عنوان شهید  را برای لاجوردی به کار گیرد؛ این مسأله حتی در سخنان رهبر معظم انقلاب«مدظله العالی» در نمازجمعه ظهر روز عاشورای سال 79 نیز انعکاس یافت:

«من این درد درونی خودم را فراموش نمی‌کنم که در یک سال و نیم پیش، وقتی که شهید عالی‌مقام و سید عزیز و بزرگوار، شهید لاجوردی به شهادت رسید،کسی که چهره بسیار درخشانی بود و بسیاری کسان از مجاهدات او در دوران مبارزات و در دوران اختناق خبر ندارند که این مرد چه کرد و کجاها بود و چگونه زندگی کرد، چه زندان‌هایی کشید و چه زحمت‌هایی متحمل شد، بعد از انقلاب نیز بی تظاهرترین کارها را که سخت‌ترین هم بود، بر دوش گرفت و آخر هم شهید شد، یکی از روزنامه‌های آلمان نوشت، ترور لاجوردی، ترور نیست، آنها عنوان ترور راهم عوض کردند»

5- آقای موسوی‌لاری، اسناد متقن و محکمی وجود دارد که نشان می‌دهد حضرت امام(ره) از برکناری شهید لاجوردی بی‌اطلاع بوده‌اند و حتی پس از شنیدن آن اظهار نارضایتی می‌کنند؛ یکی از این اسناد خاطره آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در17 بهمن ماه63 «حدود یک ماه بعد از برکناری شهید لاجوردی» است که به این موضوع اشاره کرده و از قول مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج احمد آقا یادگار عزیز امام راحل ره می‌نویسد که: امام (ره) از برکناری لاجوردی بی‌اطلاع بوده‌اند و پس از شنیدن آن اظهار نارضایتی کرده‌اند.

حالا شما پس از گذشت 28سال از آن برکناری «پرحرف و حدیث» مستقیماً و یا به نقل از دیگری نسبت دروغ به امام بزرگوار آن عزیز سفر کرده می‌دهید که امام (ره) شهید لاجوردی را برکنار کرد؟

6- آقای موسوی لاری، ضمناً خوب است بدانید آقای مجید انصاری دوست و همفکر جنابعالی به عنوان نماینده امام(ره) به زندان‌ها رفت و آمد و بازرسی نمی‌کرد، بلکه ایشان به عنوان نماینده قائم‌مقام وقت رهبری مرحوم آقای منتظری این رفت و آمدها را به زندانها داشت.

7- آقای موسوی لاری یکبار دیگر به صحیفه امام (ره) جلد17 صفحه92 مراجعه کنید: امام بزرگوار ما در مقطعی و به مناسبتی حمایت از شهید لاجوردی (ره) را ملاک برائت فرزند دلبندش حاج سیداحمد آقا قرار داده و فرموده: در امور سیاسی مدتی تهمت زده شد که احمد طرفدار منافقین است و من در طول مدت انقلاب مخالفت‌هایی از او می‌دید که دیگران به آن شدت و قاطعیت نبودند و در این اواخر که قضیه زندان اوین پیش آمد و شکایاتی از آقای لاجوردی می‌شد و مخالفت‌هایی می‌شد، غیر از احمد کسی را ندیدم که بیشتر از آقای لاجوردی طرفداری کند و دفاع نماید و وجود او را برای زندان اوین لازم و برکناری او را تقریباً فاجعه می‌دانست، با این حساب آیا هنوز جنابعالی و دیگر دوستان و همفکرانتان بر این باورید که عامل عزل و برکناری شهید لاجوردی، حضرت امام«رضوان‌الله  علیه» بوده است؟

8- آقای موسوی‌لاری می‌خواهید بدون غرض و... علت برکناری لاجوردی را بدانید، شهید لاجوردی به‌دلیل نفوذ کلام و قدرت در بحث، موجب شد بسیاری از منافقین از عقاید تروریستی خود برگردند؛ او عقیده داشت اگر کسی توبه کرد باید از مواهب توبه بهره‌مند شود و اگر کسی به روی نظام اسلحه کشیده، به سزای عمل خود برسد؛ حتی بسیاری از آنها که دست شان به خونی آلوده نبود و توبه کرده بودند، در اثر این برخوردها و رفتارهای شهید لاجوردی به انقلاب علاقمند شده و تعدادی از آنان نیز پس از آزادی در جبهه ها حضور یافته و به شهادت رسیدند،لکن متاسفانه در اثر فشارهای بسیار زیادی که از سوی باند مهدی هاشمی و از طریق دفتر آیت‌الله  منتظری برای برکناری لاجوردی وارد کردند، شورایعالی قضایی وقت اصرار داشتند که آقای لاجوردی باید استعفا بدهد، اما ایشان هرگز زیربار استعفا نمی‌رفت و البته امام هم به ایشان فرموده بودند که استعفا ندهید،النهایه این فشارها کار خود را کرد و شورایعالی قضایی وقت،ایشان را برکنار کرد.

* آقای موسوی لاری: نگارنده در جلسه تودیع  شهید لاجوردی در تاریخ29/10/63 حضور داشتم؛ بگذارید راز برکناری‌اش را از زبان خود شهید بشنویم:

با تمام فشارهایی که به من آورده‌اند، تا آخرین نفس در برابر جریان نفاق ایستادگی کرده‌ام تا عزلم کنند؛ اگر در پرونده‌ای عفوی صورت گرفته که ناحق بوده و من در کنار آن نوشته‌ام که موافق با نظر این دادستانی نبوده اما به آن عمل کرده است «اشاره به پرونده نوشین نفیسی، از اعضای مرکزیت گروهک راه کارگر و فرزند دکتر ابوتراب نفیسی، پزشک مخصوص آیت‌الله  منتظری» به آن جهت است که امام به من فرمودند: باش،دادستان باش، حرف شورا را هم گوش کن. به امام عرض کردم شما به من بگوئید برو، چون من به این «فشارآورندگان»گفته بودم که من استعفا بده نیستم...

او در آن جلسه از آخرین جلسه‌اش با شورای عالی قضایی وقت هم گفت:

• به من پیشنهاد ارتقای پست سازمانی در قبال کنار گذاشتن از دادستانی انقلاب دادند، به آنها گفتم شما مرا در اینجا تحمل نمی‌کنید، چگونه می‌خواهید در آنجا تحمل کنید؟ او در آن جلسه با صدای مردانه و رسایش از بی‌عدالتی گفت و از توصیه؛ توصیه درباره آزادی نوشین نفیسی که به اعدام محکوم شده بود و با قرار سپردن کفیل و وثیقه ای معادل یک میلیون تومان آزاد شد.

• او در آن جلسه گفت، من به آنها گفتم دستور آزادی نوشین نفیسی را دیدم، از خدا مرگم را آرزو کردم و در پرونده‌اش هم نوشتم: خدایا تو شاهد باش وقتی این تبعیض را در جمهوری اسلامی دیدم، از تو مرگم را درخواست کردم، این ظلم است، ظلم برای من قابل تحمل نیست و...

• او در آن جلسه به چند مورد توصیه دیگر در خصوص چهره‌های شاخص نفاق نیز اشاره کرد و ادامه داد چون فرمان امام(ره) بر ماندن بوده است، گفته‌ام تا عزلم نکنید، اهل استعفا دادن نیستم؛ این را هم بارها گفته‌ام امام اگر به من بگوید برو در آتش، بدون پروا می‌روم در آتش، دلم می‌خواهد یک دفعه امام این را امتحان کنند؛ او در آن جلسه حرف‌های دیگری هم زد.

• آقای موسوی لاری، کمی انصاف به خرج دهید وجدانتان را پیش رویتان قرار دهید، لاجوردی خشونت داشت، روحیه انتقام جویی داشت؟

• شهید بزرگوار لاجوردی،در دو دوره مسئولیت‌اش در دادستانی انقلاب  و سازمان زندان‌ها با الهام از سیره اجداد طاهرین‌اش، مشی مدیریتی‌اش با زندانیان مبتنی بر روش «قد احکم مراهمه و احمی مواسمه» بود و این قانون الهی است.

و سخن پایانی: جناب آقای موسوی لاری، خیلی‌هایی که امروز در جمهوری اسلامی نفس می‌کشند و صاحب منصب هستند، مدیون مجاهدت‌های شهید لاجوردی و یاران و همرزمان ایشان هستند، قدر شهدایمان را بدانیم، یادمان باشد در دوره‌ای که گروهک منافقین بیش از 17000 نفر را در این کشور به خاک و خون کشید، مجاهدت‌ها و تلاش و ایمان محکم و بصیرت قابل تحسین شهید لاجوردی بود که آنان را مضمحل کرد.

والعاقبه للمتقین

سیدمحمدعلی حسینی یکی ازهمراهان و شاگردان کوچک شهید لاجوردی
۰ نظر ۰۳ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۱۶
حسن حیدری

گفتگو با معاون شهید لاجوردی؛

ادعای اعدام بدون محاکمه توسط شهید لاجوردی بی اساس است/ ماجرای جالبی از عمق رأفت شهید لاجوردی

لاجوردی

سید محمدعلی مرویان حسینی معتقد است شناخت شهید لاجوردی(ره) از جریان نفاق و منافقین به دو دلیل بود؛ اول مطالعه عمیق شهید لاجوردی از قرآن کریم و و دوم معاشرت طولانی با رهبران جریان نفاق در زندان.

به گزارش مشرق، شهریور ماه 1377، صدای شلیک گلوله‌ای ناگهان بازار تهران را بهم ریخت. شهید اسدالله لاجوردی رئیس سابق سازمان زندانها، در حالی که در مغازه‌اش دربازار تهران مشغول به کار بود، مورد حمله منافقین قرار گرفت و به شهادت رسید.

سید اسدالله لاجوردی در سال 1314 در  تهران به دنیا آمد. در در دومین سال تحصیلی در دبیرستان، ترک تحصیل کرد و در کنار پدر به کار مشغول شد. با این همه، درس را در منزل ادامه داد و  علاوه بر این ادبیات عرب و علوم حوزوی را در حد کفایه فراگرفت و جلسات تفسیر قرآن در منزلش تشکیل داد.

وی در زمانی که بعد از ترک تحصیل، در بازار تهران مشغول کار بود با جمعیت مؤتلفه اسلامی آشنا شده و به عضویت شورای مرکزی آن درآمد.

لاجوردی پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور نخست‌وزیر رژیم پهلوی بازداشت و به تحمل 18 ماه حبس محکوم شد. همچنین در اردیبهشت 1349 به اتهام حمله به دفتر هواپیمایی ال عال وابسته به رژیم صهیونیستی، پس از برگزاری مسابقه فوتبال میان تیم ملی فوتبال ایران و تیم ملی فوتبال این رژیم بازداشت شد. وی پس از محاکمه به 18 سال حبس جنایی محکوم شد. وی به همراه بسیاری از زندانیان در 27 مرداد 1356 آزاد شد.

آن شهید مظلوم پس از انقلاب اسلامی مسئولیت‌های مختلفی از جمله عضویت در کمیته استقبال امام خمینی(ره)، دادستانی انقلاب تهران و ریاست سازمان زندانها را برعهده داشت و بعد از اتمام مسئولیتش در سازمان زندانها به شغل روسروی فروشی در بازار تهران ادامه داد تا اینکه در اول شهریور 1377 به شهادت رسید.

در ایام سالگرد شهادت لاجوردی با سید محمدعلی مرویان حسینی معاون شهید لاجوردی در دوران ریاستش در سازمان زندانها که از اول انقلاب تا زمان شهادتش با وی هم‌نشین بوده گفت‌وگو کردیم تا درباره شخصیت لاجوردی و برخی ادعاها و اتهاماتی که علیه ایشان مطرح می‌شود پاسخ دهد.

از سمت راست: محمدعلی مرویان حسینی، شهید لاجوردی و مرحوم آیت‌الله خزعلی

متن مصاحبه با معاون شهید لاجوردی از منظرتان می‌گذرد:

 مبدأ آشنایی شما با مرحوم لاجوردی از چه زمانی آغاز شد و چندسال با ایشان سابقه همکاری داشتید؟ علت علاقه‌مندی شما به ایشان چه بود؟

منشأ آشنایی من با مرحوم شهید لاجوردی از طریق دوستان موتلفه بود که به دنبال آن توفیق پیدا کردم در دو دوره مسئولیت ایشان، در دادستانی انقلاب اسلامی مرکز و سازمان زندان‌ها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور در خدمت ایشان بودم. شهید لاجوردی(ره) ویژگی‌های رفتاری، اخلاقی و مدیریتی ممتازی داشت که ذکر ابعاد تمامی آنها از حوصله این مصاحبه خارج است و مجال مفصلی را می‌طلبد.

** علت علاقه‌مندی‌ام به لاجوردی صداقت و پاک‌دستی و ساده‌زیستی‌اش بود

عمده‌ترین علت علاقه‌مندی و ارادت اینجانب به این شهید بزرگوار، صداقت، پاک‌دستی، ساده‌زیستی و دقت و حساسیت و مراقبت ستودنی ایشان به مقوله بیت‌المال است که گمشده امروز ماست و دراین روزها کمتر به چشم می‌خورد.

این ویژگی شهید زبانزد همه کسانی است که او را می‌شناسند و احیاناً با او کار کرده‌اند که در بحث بیت‌المال بسیار سخت‌گیر بود و با احدی ملاحظه نداشت. خاطرم هست فرزند ایشان که پزشک است، یک روز وقت ناهار به سازمان زندان‌ها آمد و با تعارف شهید لاجوردی ناهار مهمان ایشان بود و پس از رفتن ایشان شهید لاجوردی، معادل دو برابر هزینه جیره ناهار زندان به برادری که راننده و محافظ ایشان بود، داد که به حساب سازمان واریز نماید.

** شناخت عمیق لاجوردی از منافقین

یکی از نقاط بارز شخصیت مرحوم لاجوردی نفاق شناسی ایشان و حساسیت‌شان به گروه‌هایی مانند منافقین بود. بنظر شما این ویژگی در آن مرحوم از چه نشأت می‌گرفت. آیا علاوه بر منافقین به سایر گروه‌های منحرف هم حساسیتی داشتند؟ خاطره مشخصی از برخورد ایشان با این گروه‌ها دارید بفرمایید.

مهم‌ترین دلیل شناخت شهید لاجوردی(ره) از جریان نفاق و منافقین به نظر بنده در این دو مورد نهفته است: اول مطالعه عمیق شهید لاجوردی از قرآن کریم و شناخت روش‌ها و رفتارهای منافقین که از زبان وحی الهام گرفته و دوم، هم‌بندی و معاشرت طولانی و تنگاتنگ ایشان در دوره‌های مختلف بازداشت و زندان‌ دوران ستمشاهی با عناصر و رهبران جریان نفاق و بحث های گوناگونی که با آنها داشته و زمینه‌های شناخت هرچه بیشتر از این جریان التقاطی را فراهم کرده است.

شهید لاجوردی(ره) نقل می‌کرد، من در زندان، لباس شسته و خیس‌ام را هم روی طنابی که منافقین در هواخوری بند زندان اوین، کشیده بودند، پهن نمی‌کردم.

این شناخت به نظر من منحصر به منافقین هم نبود، شهید لاجوردی(ره) با بصیرت و جریان‌شناسی خاص خودش به همان میزان که منافقین را می‌شناخت، سایر جریان‌های منحرف و گروهک‌ها از جمله جریانات الحادی و مارکسیستی چپ را نیز می‌شناخت و این مهم از بحث‌ها و گفتگوهایی که در مناظرات و مباحثات بین شهید لاجوردی ره و رهبران گروه‌های مارکسیستی در حسینیه زندان اوین و در جمع زندانیان انجام می‌شد، به خوبی هویدا بود.

** ادعای اعدام بدون محاکمه توسط لاجوردی سست و بی‌اساس است

 عده‌ای اخیراً ادعاهایی علیه شهید لاجوردی مطرح می‌کنند. از جمله گفته می‌شود ایشان حسین روحانی از بنیانگذاران پیکار و همچنین محمدرضا سعادتی را بدون هماهنگی اعدام کرده است. آیا این ادعاها صحیح است. با توجه به شناخت شما از شهید لاجوردی اطلاعی از این مسئله دارید؟

ادعای اعدام بدون محاکمه یا بدون هماهنگی برخی زندانیان آنقدر سست و بی‌اساس است که نیازی به پاسخ ندارد، لکن از باب توضیح عرض می‌کنم سوابق و آرشیو محاکمه‌های گروهک‌های مارکسیستی از جمله «اتحادیه کمونیست‌های ایران»، عاملین جنایت خونین کشتار و به شهادت رساندن مردم بی‌گناه آمل که اخیراً از شبکه مستند صدا و سیما پخش شد، نشان داد که نه تنها رهبران این جریان بلکه اعضای ریز و درشت این گروهک، در محضر دادگاه انقلاب اسلامی حاضر شده و از خود دفاع می‌کردند!

حال چگونه شخصی مثل حسین روحانی که ابتدا از رهبران جریان نفاق بوده و سپس با انشعاب از این جریان، گروهک الحادی «پیکار در راه آزادی طبقه کارگر» را تأسیس و رهبری نموده، بدون هماهنگی و محاکمه به جزای اعمالش برسد. اساساً چه دلیلی دارد که حسین روحانی به تعبیر سوال بدون هماهنگی محاکمه شود اگر مراد این است که شخص یا اشخاصی به دنبال رهانیدن وی از مجازات بوده‌اند، شهید لاجوردی(ره) که اهل سفارش و توصیه‌پذیری نبود.

** مخالفان لاجوردی در خوش‌بینانه‌ترین حالت اطلاعات‌شان دقیق نیست

بنابراین قطعاً این ادعا، ادعای کذب و باطلی است و کسانی که این ادعا و مشابه آن را مطرح می‌کنند، در خوشبینانه‌ترین وجه باید گفت اطلاعات‌شان دقیق نیست و تحت تأثیر و القای جریانات معاند و دشمنان انقلاب، اظهار نظر می‌کنند و می‌خواهند این شائبه را تقویت کنند که دادگاه‌های انقلاب اسلامی در آن زمان، هیچ تشریفات و قواعدی را در جریان محاکمات و دادرسی‌ها رعایت نمی‌کرده است تا از این طریق عملکرد دادستانی و دادگاه انقلاب را تضعیف و زیرسوال ببرند.

شیوه مدیریت ایشان در سازمان زندان‌ها چگونه بود؟ نحوه برخورد ایشان با زندانیان را چگونه ارزیابی می‌کنید. آیا ادعاهایی که درباره رفتار خشن ایشان با زندانیان مطرح می‌شود درست است؟ خاطره‌ای از رفتار ایشان با زندانی‌ها دارید؟

شیوه مدیریت و رویکرد زندانبانی ایشان در دوره قریب به هشت سال ریاست ایشان در سازمان زندان‌ها، بر اساس منشوری که در خصوص زندانبانی از این شهید بزرگوار برجای مانده، به خوبی مبیّن سبک و سیاق و نگاه اصلاحی و تربیتی این شهید بزرگوار است.

وی در صدر این منشور که در قالب دستورالعمل اجرایی زندان‌ها در ماه‌های اولیه مسئولیت‌اش در ریاست سازمان زندان‌ها به مدیران کل و رؤسای زندان‌های کشور ابلاغ می‌نماید می‌گوید:

"هدف قانون از کیفر و زندان انتقام‌جویی نیست، بلکه نخست به منظور تنبّه و بیدار نمودن وجدان خفته یا غافل انسان‌هایی است که با دلایل گوناگون، دست به جرم جنایت زده‌اند و ثانیا به منظور پاک و نگه داشتن جامعه از وجود کسانی است که ممکن است فساد و تبهکاری را به دیگران سرایت دهند."

** لاجوردی تأکید می‌کرد زندانی تنها باید محدودیت زندان را تحمل کند

بر مبنای همین نگرش علمی و اسلامی، شهید لاجوردی(ره) همواره به مدیران و کارکنان سازمان زندان‌ها یادآوری می‌کرد که کیفر مجرم، صرفاً در اختیار مقام و مرجع قضایی است و اگر قاضی مجرمی را به زندان محکوم نمود، او فقط باید محدودیت زندان و جدایی از جامعه را تحمل کند و از هر نوع کیفر دیگری درباره او باید اجتناب شود.

بنابراین کیفرهایی نظیر ترش‌رویی، پرخاش، تحقیر، خشونت، بکار بردن الفاظ سبک و رکیک، سخت‌گیری و خدای نخواسته ضرب و شتم، علاوه بر آن که اثرات سیاست‌های اصلاحی و سازنده زندان را خنثی می‌کند، موجب عذاب اخروی نیز خواهد شد. لذا زندانبان باید سخن‌اش نافذتر و شیرین‌تر از معلم، نگاهش عمیق و پرمعناتر از روانکاو، کردار و اعمالش مؤثرتر از هر مصاحب و رفیق، اخلاق‌اش فراتر از هر پدر دلسوز و مهربان و قدرت‌اش مساوی و منطبق با قانون باشد.

با اجمالی که از متن منشور زندانبانی این شهید بزرگوار گفته شد از یک سو و با توجه به اینکه از ویژگی‌های ممتاز شهید لاجوردی(ره) این بود که قول و فعل‌اش با هم منطبق بود و هیچ‌گاه حرفی را نمی‌زد که در عمل مغایر آن باشد، از سوی دیگر، به خوبی می‌توان شیوه مدیریت و نحوه برخورد و نگاه ایشان با زندانیان را ارزیابی کرد.

** دیدار لاجوردی با زندانیان در هواخوری بدون حضور مسئولان زندان

بنده به کرّات توفیق داشتم همراه ایشان از زندان‌های مختلف بازدید کنم، شیوه ایشان این بود که به محض ورود به زندان که غالباً هم «بدون اطلاع قبلی» بود، دستور می‌داد زندانیان در هواخوری تجمع کنند و به رئیس زندان و مأمورین و افسران نگهبان هم می‌گفت، حق ورود به هواخوری را ندارند تا زندانیان با فراغ بال و بدون ترس و واهمه مشکلاتشان را با رئیس سازمان زندان‌ها مطرح کنند، جالب است گاهی رؤسای زندان و یا رئیس بند به بهانه مراقبت و حافظت ایشان و طرح مسائل امنیتی درخواست می‌کردند که اجازه دهد به داخل هواخوری بیایند  ولی بهیچ وجه ایشان قبول نمی‌کرد.

شهید لاجوردی در دیدار صمیمی با زندانیان

شهید لاجوردی (ره) وقتی برای بازدید به کانون‌های اصلاح و تربیت که محل نگهداری زندانیان نوجوان زیر 18 سال است، می‌رفت، مثل پدری مهربان در کنار آنان می‌نشست، حرف‌ها و درد دل‌های آنان را با حوصله و دقت می‌شنید و گاهی تحت تأثیر مصائب و مشکلات آنان، عملاً ناراحت و اشک‌اش جاری می‌شد و دستورات مؤکدی را برای رفع مشکلات قضائی و همچنین مسائل رفاهی آنان در مدت تحمل کیفر در کانون صادر می‌نمود.

** ماجرای نگه‌داری کودکان بی‌سرپرست در اوین

 ادعایی اخیراً توسط فردی مطرح شده و آن هم اتهامی علیه شهید لاجوردی از زبان مرحوم موسوی اردبیلی است که "تعداد زیادی از بچّه‏‌های خردسالِ پنج ساله، شش ساله و ده ساله با صورت‌هایی به رنگ زرد و جسم‌هایی نحیف، پنجاه نفر، صد نفر توسط لاجوردی در اوین نگه داری می‌شد"! آیا چنین ادعایی از اساس درست است؟

چنین ادعایی از بیخ و بن خلاف و دروغ محض است و ظلم و جفای بزرگ و نابخشودنی است که به این سیّد جلیل‌القدر نسبت داده می‌شود.

در دروغ بودن این ادّعا که فردی به نقل از مرحوم آقای موسوی اردبیلی گفته است، همین بس که تاکنون حتی از ناحیه خود منافقین هیچ گزارشی ذکر نشده است و در ردّ این داستان دروغ و بی‌پایه که حکایت از کینه‌توزی برخی افراد با این شهید والا مقام و به تعبیر مقام معظم رهبری «مرد پولادین» دارد، می‌توان به نجات جان مصطفی رجوی فرزند مسعود رجوی خبیث در جریان انهدام خانه تیمی رهبران منافقین در 19 بهمن ماه سال 60 اشاره نمود که پس از نجات، در بغل شهید لاجوردی(ره) قرار می‌گیرد و در مقابل دوربین صدا و سیما از پدربزرگ این نوزاد درخواست می‌کند که بیاید و این کودک را تحویل بگیرد که همین اتفاق هم می‌افتد و بنا به نقلی تا دوازده سالگی در کنار پدر بزرگش بوده و سپس تحویل رجوی در عراق می‌شود. این ماجرا به خوبی نشان دهنده روحیه رئوف و انسانی آن شهید بزرگوار است.

** با اتهام علیه لاجوردی می‌خواهند جای جلاد و شهید را عوض کنند

اکنون بعد از گذشت سی و شش سال از آن حادثه و ایضاً قریب به بیست سال از شهادت آن شهید عالی مقام، فردی که از شاگردان آقای منتظری است، با ذکر مطلبی از جنس «من بودم و فلانی خدا بیامرز» چنین اتهام ناروایی را به شهید لاجوردی روا می‌دارد تا به تعبیر مقام معظم رهبری «مدظلّه العالی» جای جلاد و شهید را عوض کنند.

** مبتکر فرهنگ توبه در زندان لاجوردی بود

 یکی از اقدامات شهید لاجوردی در زندان حرکت تواب سازی و کارتربیتی بر روی زندانیان منافق است. این حرکت مرحوم لاجوردی را تشریح کنید و خاطره خاصی اگر دارید بفرمائید.

کسانی که سن‌شان اجازه می‌دهد و با جریان گروهک‌ها و اقدامات تروریستی سال‌های اول پیروزی انقلاب اسلامی آشنایند، به خوبی می‌دانند و خود شاهد آن بوده‌اند که مبدع و مبتکر ایجاد فرهنگ توبه و بازسازی شخصیت عناصر گروهک‌های ضدانقلابی فرقان، منافقین و جریانات الحادی و مارکسیستی، شهید بزرگوار لاجوردی(ره) بود که خیل کثیری از این توابین را سوار بر اتوبوس، نه تنها به نماز جمعه که به مراکز تفریح و تفرّج می‌برد و با آنان فوتبال و والیبال بازی می‌کرد.

مرویان حسینی در کنار شهید لاجوردی در بازدید از کارگاه‌های زندان اوین

این رویه را در دوره مسئولیتش در سازمان زندان‌ها نیز تبلیغ و ترویج می‌کرد و به مدیران زندان‌ها توصیه می‌نمود در مناسبت‌های مختلف ملی و مذهبی، زندانیان را به نماز جمعه، مراسم عزاداری حسینی، محافل انس با قرآن و اجتماعات تفریحی و آموزشی ببرند، چرا که اعتقاد داشت، این گونه اقدامات در اصلاح و تربیت و باز اجتماعی نمودن شخصیت آنان تأثیر بسزایی دارد.

** ماجرای جالبی از عمق رأفت شهید لاجوردی

باتشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، در پایان اگر حرفی درباره آن بزرگوار مانده بفرمایید.

هر چقدر از شخصیت کم‌نظیر و بی‌بدیل شهید لاجوردی گفته و نوشته شود، نمی‌تواند حق این شهید را ادا کند و به نظر این بنده شخصیت شهید لاجوردی ره حتی برای دوستان و ارادتمندانش هم، شخصیتی مجهول‌القدر است. 

اجازه بدهید هم به مناسبت اینکه در آستانه نوزدهمین سالگرد شهادت این سُلاله زهرا سلام‌ا... علیها قرار داریم و هم به بهانه نقل ادعای اخیر طلبه جوان، در مورد نگهداشتن دهها کودک در بدترین شرایط نگهداری به دستور شهید لاجوردی در زندان اوین، خاطره‌ای را تقدیم کنم.

مرسوم است در ایام گردش سال و عید باستانی نوروز، مقامات و مسئولان مختلف با رئیس قوه قضائیه دیدار می‌کنند. یادم هست در یکی از سالهای دهه هفتاد که شهید لاجوردی ریاست سازمان زندان‌ها را عهده‌دار بود، اینجانب افتخار داشتم به همراه ایشان و تعدادی از معاونین و مدیران، از زندان اوین که محل ستاد سازمان زندان‌ها بود، همگی با یک دستگاه مینی‌بوس به دیدن ریاست محترم وقت قوه قضائیه حضرت آیت‌الله یزدی رفتیم.

شهید لاجوردی در کنار مرحوم آیت‌الله محمدی گیلانی

زمانی که مینی‌بوس مقابل ساختمان محل استقرار ریاست قوه قضائیه و در کنار خیابان که جوی آبی هم مجاور آن بود ایستاد، یک به یک پیاده شدیم و  ناگهان متوجه شدیم شهید لاجوردی(ره) به زانو نشسته و در جوی آب که آب قلیلی هم در آن روان بود، به دنبال چیزی است که ناگهان مشاهده کردیم، ایشان جوجه گنجشکی را که ظاهراً در حال غرق شدن و دست و پا زدن و تلف شدن در آب جوی بود را به دست گرفته و سعی می‌کند با یک دستمال کاغذی او را خشک کرده و درجایی قرار دهد که زنده بماند و حرکت کند.حال مقایسه کنید، این برخورد توام با رافت و انسانی شهید بزرگوار لاجوردی را با نقل سراسر کذب و جعلی فردی که مدعی است شهید لاجوردی، چهل پنجاه کودک بی گناه را در آن شرایط غیر انسانی در اطاقکی دستور داده نگهداری کنند.

** بخش عمده‌ای از امنیت امروز کشور مدیون بصرت و فداکاری لاجوردی است

شهید لاجوردی حق بزرگی بر گردن یکایک مردم شریف میهن اسلامی‌مان، از جمله مسئولان و مقامات این کشور دارد چرا که این جنایت‌هایی را که امروز مردم صبور و عزیزمان از گروهک ضداسلامی و ضدانسانی داعش شاهد هستند و نمونه جانسوز آن هم شهادت شهید کربلایی، شهید محسن حججی است، در دهه شصت به کرات توسط عوامل منافقین انجام می‌شد و عملیات شکنجه و مُثله کردن سه شهید پاسدار کمیته، موسوم به «عملیات مهندسی» یکی از ده‌ها و صدها عملیات جنایتکارانه این گروهک ضدانقلابی و ضدانسانی بود که با همت بلند شهید لاجوردی و یاران همراهش، این گروهک متلاشی و شرّشان از سر این ملت مظلوم کم و کوتاه شد و بدون تردید بخش عمده‌ای از امنیت امروز جمهوری اسلامی، مدیون بصیرت، مجاهدت و فداکاری مرد پولادین انقلاب شهید لاجوردی رحمه‌الله علیه بوده و هست.  "روحش شاد و راهش پر رهرو باد"

منبع: تسنیم
۰ نظر ۰۳ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۰۹
حسن حیدری

وقتی دولت نتوانست بنگاه‎ها را پس بگیرد، می‎کوشد تا با فراهم آوردن امکان نقل و انتقال سهام و تعیین تکلیف مالکیت، بستر کاهش پراکندگی سهامداران را فراهم کند. در چنین شرایطی این امکان پیش می‎آید که عده‎ای خاص با وعده و وعید، سهام مردم را از دستشان خارج کنند و خود در جایگاه سهام‎دار بنشینند.

روایت رجانیوز از پشت‎پرده‎های اقتصادی؛

دولت چه آشی برای سهام عدالت پخته است؟/آیا سهام‎ها را از چنگ مردم در می‎آورند؟

وقتی دولت نتوانست بنگاه‎ها را پس بگیرد، می‎کوشد تا با فراهم آوردن امکان نقل و انتقال سهام و تعیین تکلیف مالکیت، بستر کاهش پراکندگی سهامداران را فراهم کند. در چنین شرایطی این امکان پیش می‎آید که عده‎ای خاص با وعده و وعید، سهام مردم را از دستشان خارج کنند و خود در جایگاه سهام‎دار بنشینند.
رجانیوز - گروه اقتصادی: دولتی که به سهام عدالت اعتقاد نداشته باشد، با آن چه می‎تواند بکند؟ این پرسشی است که اقتصادانان دولت از همان آغاز دولت یازدهم با آن مواجه بودند. دولت البته از واریز سود سهام در نیمه دوم امسال سخن گفته. با این همه اما نگرانی‎ها در خصوص سیاست اصلی دولت همچنان پابرجاست؛ نگرانی‎هایی که بیش از همه به واسطه اظهارنظرهای مسئولین تشدید می‎شود.
 
به گزارش رجانیوز اگر چه در سال‎های دولت نهم آنان که سهام عدالت دریافت کرده بودند، از سود آن نیز بهره‎مند شدند اما لزوم تسویه اقساط این سهام از سوی مردم موجب شد از سال 87 به بعد سود سهام در عوض مطالبات دولت از محل واگذاری سهام به حساب خزانه واریز شود. اکنون اما این مطالبات نیز تسویه شده و مردم منتظر دریافت سود خود هستند.
 
در اینکه دولت اساساً باوری به سهام عدالت نداشته تردیدی نیست. مسعود نیلی که چندی پیش از سوی حسن روحانی به عنوان دستیار ویژه رییس‎جمهور در امور اقتصادی و دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی منصوب شد، در کتاب "اقتصاد ایران به کدام سو می‎رود؟"، به صراحت سهام عدالت را نوعی انحراف از خصوصی‎سازی معرفی می‎کند.
 
او می‎نویسد:«وجود نگاه عدالت اجتماعی به صورت جدی باعث انحراف سیاست گسترش فعالیت بخش خصوصی شد و واگذاری بنگاه‎های دولتی با محوریت توزیع سهام عدالت پیگیری شده است.» نیلی تصریح می‎کند:«اصولا خصوصی‎سازی هدفی برای افزایش رفاه و وجود ملاحظات عدالت اجتماعی نیست.»
 
اقتصاددانان همسو با دولت در همان سال‎ها که بحث سهام عدالت مطرح شد نیز با صراحت هر چه تمام‎تر به آن تاختند. این در حالی بود که جریان عدالتخواه در کشور خصوصی‎سازی را به منزله مردمی‎سازی اقتصاد می‎دید و خصوصی‎سازی یک‎طرفه را منجر به افزایش فاصله‎های طبقاتی تلقی می‎کرد.
 
نیلی در کتاب خود در پاسخ به اینکه در این شرایط بالاخره با سهام عدالت چه باید کرد، دو حالت را برمی‎شمرد. حالت نخست حالتی است که امکان بازپس‎گیری سهام عدالت وجود داشته باشد. حالت دوم نیز حالتی است که چنین امکانی وجود نداشته باشد.
 
او می‎نویسد:«در صورتی که این عزم و امکان وجود داشته باشد، دولت می‎تواند با ملغی اعلام کردن این طرح، بنگاه‎های واگذار شده‎ی خود را مجدداً در اختیار گیرد و با بنگاه‎های بازپس گرفته شده، رفتاری شبیه به الگوی بنگاه‎های واگذار نشده داشته باشد.»
 
او می‎افزاید:«در خصوص تضمین حقوق مالکیت در صورت اجرای چنین طرحی باید به این نکته توجه شود که در حال حاضر عملاً افراد مالکیتی را خریداری نکرده‎اند و با توجه به روند طی شده امیدی به انتقال مالکیت به آها وجود ندارد. در نتیجه در چنین فضایی نمی‎توان چنین رویکردی به مسئله سهام عدالت را نقش حقوق مالکیت دانست.»
 
به نظر می‎رسد دولت یازدهم مبتنی بر همین توصیه بود که تلاش کرد جای بنگاه‎های سودده را با زیان‎ده عوض کند و زیان‎ده‎ها را به مردم تحمیل نماید. مسئله‎ای که همان زمان با مخالفت مواجه شد.
 
رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس گفت:«با پیگیری کمیسیون و اصرار اعضا بر غیرقانونی بودن مصوبه دولت در خروج شرکت‎های سودده از سهام عدالت، هیات تطبیق مصوبات با قوانین، این مصوبه را لغو کرد.» او افزود:«هیات وزیران مصوبه‎ای داشت که بر اساس آن ۷ پالایشگاه سودده از فهرست شرکت‌های مشمول سهام عدالت خارج و شرکت‎های زیان‌ده جایگزین آن شوند. طبق قانون دولت نمی‎تواند، به صورت یک طرفه چنین مصوباتی داشته باشد. در نامه‎ای به آقای لاریجانی رئیس مجلس اعتراض کمیسیون اقتصادی و لغو مصوبه هیات وزیران را اعلام کردیم.»
 
او افزود:«بررسی مصوبه هیات وزیران در خصوص خروج شرکت های سودده از سهام عدالت و جایگزینی شرکت های زیان‌ده در دستور کار هیات تطبیق مصوبات دولت با قوانین قرار گرفت. رأی اولیه هیات تطبیق پذیرش نظر کمیسیون مبنی بر لغو مصوبه هیات وزیران در خصوص دخل و تصرف در سهام عدالت بود.»
 
پورابراهیمی افزود:«طبق قانون، این مصوبه باید به دولت اعلام شود اگر دولت اعتراض کرد باید مجددا مورد برسی قرار گیرد، دولت به این مصوبه هیات تطبیق اعتراض کرد و نامه‎ای را مبنی بر اعتراض و دفاع از اقدام هیات وزیران به هیات تطبیق ارسال کرد.»
 
وی ادامه داد:«مجددا هیات تطبیق نامه‎ای به کمیسیون اقتصادی نوشت و دفاعیات دولت را ارائه داد، کمیسیون اقتصادی نیز بر اساس محورهای نامه دولت ایرادات جدی خود را اعلام کرد.»
 
پورابراهیمی گفت:«هیات تطبیق مصوبات تشکیل جلسه داد و مجددا نظر کمیسیون اقتصادی مبنی بر ابطال مصوبه هیات وزیران در خصوص خروج شرکت‎های پربازده از سهام عدالت را تایید کرد.» وی تاکید کرد:«پس از لغو مصوبه هیات وزیران کلیه مصوباتی که در راستای دخل و تصرف در دارایی‎های سهام عدالت به تصویب دولت رسیده است غیرقانونی است و ابطال خواهد شد.»
 
هفت پالایشگاهی که پورابراهیمی از آن سخن گفت، عبارت بودند از پالایشگاه اصفهان، تبریز، لاوان، تهران، شیراز، کرمانشاه و بندرعباس که 20 درصد سهام آن به سهام عدالت تخصیص داده شده بود اما هیئت وزیران در جلسه مورخ 27 بهمن تلاش کرد آنها را از سبد سهام خارج و پالایشگاه‎های دیگری را جایگزین کند.
 
با شکست پروژه اول، به نظر می‎رسد اکنون نوبت اجرایی کردن پلان B است! مسعود نیلی در کتاب خود در خصوص حالتی که امکان بازپس‎گیری بنگاه‎ها وجود نداشته باشد، می‎نویسد:«اگر فرض عدم امکان بازپس‎گیری بنگاه‎های توزیع شده توسط سهام پذیرفته شود، باید مسیر حرکت را از تعیین تکلیف قطعی در خصوص مالکیت بنگاه‎ها و نام بنگاه تحت مالکیت آغاز کرد... در صورت تعیین تکلیف در این خصوص دو اتفاق مهم عملی می‎شود: 1- امکان کاهش پراکندگی مالکیت. 2- امکان ایجاد فرهنگ سهام‎داری در بین مالکین محدود جدید.»
 
به عبارت دیگر وقتی دولت نتوانست بنگاه‎ها را پس بگیرد، می‎کوشد تا با فراهم آوردن امکان نقل و انتقال سهام و تعیین تکلیف مالکیت، بستر کاهش پراکندگی سهامداران را فراهم کند. در چنین شرایطی این امکان پیش می‎آید که عده‎ای خاص با وعده و وعید، سهام مردم را از دستشان خارج کنند و خود در جایگاه سهام‎دار بنشینند. طبیعتاً چنین حالتی که دولت نه تنها انگیزه‎ای برای مواجه با آن ندارد بلکه آن را مطلوب نیز قلمداد می‎کند، سهام عدالت را از اصل اهداف آن تهی خواهد کرد و باز برخورداری‎ها را به قشری خاص اختصاص خواهد داد.
 
مسعود کرباسیان در حالی به مجلس معرفی شد که یکی از محورهای برنامه اقتصادی خود را تکمیل طرح ساماندهی سهام عدالت اعلام کرده بود. 
 
او در جلسه کمیسیون صنایع و معادن در تاریخ 96/5/23 یعنی پیش از اخذ رأی اعتماد با تاکید بر اینکه باید برای سهام عدالت فکری داشته باشیم، گفت:«به مردم سهام عدالت داده‎ایم ولی اجازه تصمیم‎گیری به آنها داده نشده است، بنده برای سهام عدالت برنامه‎هایی دارم که در آینده آنها را اعلام می‎کنم.»
 
کرباسیان همچنین در جریان رأی اعتماد تصریح کرد:«توزیع سهام عدالت یکی دیگر از جلوه‌های اقتصاد مردمی است. برای اصلاح و تکمیل این طرح برنامه دقیقی پیش‌بینی شده که مشمولان علاوه بر سود از حقوق مالکیت بهره‎مند خواهد شد.»
 
سخنان پرابهام کرباسیان در خصوص سهام عدالت که اعلام برنامه دولت در این خصوص را به آینده حواله می‎داد، در عین حال تأکید بر همان حق مالکیت داشت؛ مسئله‎ای که نگرانی‎ها را از پیشبرد پلان B در پروژه مسعود نیلی به عنوان دبیر ستاد هماهنگی اقتصادی دولت تشدید کرده است.
۰ نظر ۰۳ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۵۸
حسن حیدری

آنهایی که می‌کوشند «علت حصر» را به طرح شعار دروغ «تقلب» ربط دهند و غیرمستقیم و مستقیم مسئولیت همه چیز را متوجه «رهبری» کنند، چرا چشم بر آزادی‌عمل 13ماهه موسوی و کروبی می‌بندند وسانسورش می‌کنند؟

حصر به خاطر «مبارک، بن‌علی - نوبت سیدعلی» بود، نه دروغ «تقلب»/ بررسی چرایی 13 ماه فعالیت آزادانه سران فتنه در کشور

آنهایی که می‌کوشند «علت حصر» را به طرح شعار دروغ «تقلب» ربط دهند و غیرمستقیم و مستقیم مسئولیت همه چیز را متوجه «رهبری» کنند، چرا چشم بر آزادی‌عمل 13ماهه موسوی و کروبی می‌بندند وسانسورش می‌کنند؟
امین فرج اللهی - گروه سیاسی، این روزها فشارهای رسانه‌ای برای «رفع حصر» زیاد شده، درست مثل روزهای قبل از رفع حصر آیت‌الله منتظری؛ مریضی محصورین را بهانه کردن و مصاحبه‌های متعدد و امثالهم. این مواضع متعدد و رنگ‌به‌رنگ اما یک ویژگی مشترک دارند و آن هم «آدرس غلط»ی است که برای «علت حصر» می‌دهند. 
 
بهمن‌ماه 89 دقیقا «بیست‌ماه» از انتخابات سال 88 و «13ماه» ازحماسه  نه‌دی می‌گذشت. موسوی و کروبی در این مدت علیرغم تداوم مواضع تندشان، مثل یک کنشگر عادی سیاسی همچنان به موضع‌گیری مشغول بودند، بیانیه می‌دادند، با افراد مختلف دیدار می‌کردند و اخبارشان هم در رسانه‌ها بازتاب می‌یافت. حرفی هم از «حصر» و «محاکمه» در میان نبود. مطالبه محاکمه سران فتنه وجود داشت، اما اقدامی از سوی نظام انجام نشد. 
 
پای «حصر» وقتی به میان آمد که موسوی و کروبی خواستند روی موج انقلابهای ضد دیکتاتوری مصر و تونس و لیبی سوار شوند. آنها در نامه 16بهمن خود به وزیرکشور وقت برای راهپیمایی عصر 25بهمن با هدف « اعلام همبستگی با حرکت های مردمی در منطقه بویژه قیام آزادیخواهانه مردم تونس و مصر بر علیه حکومت استبدادی در کشور» درخواست مجوز می‌کنند! ساده‌اش این است که تا دیروز، به «انتخابات» معترض بودیم، ولی امروز مثل معترضان مصر و تونس می‌خواهیم به خیابانها بیاییم؛ علیه چه کسی هم که مشخص است. 
 
 
صبح 25 بهمن به سبک انقلاب تونس، یک نفر بالای جرثقیل رفت تا مثلا سمبل اعتراضات شود، در تجمع هم دونفر کشته شدند تا بازهم شباهتها بیشتر شود، الجزیره و العربیه و یورونیوز و بی‌بی سی و رسانه‌های اسرائیلی هم پای کار آمدند؛ اما بازهم آتشِ مصر و تونس در تهران پانگرفت که نگرفت.
 
حصر نتیجه تغییر سطح از «اعتراض به تقلب انتخابات» به «مبارزه با حکومت» بود. در این راهپیمایی بود که پس از سیزده‌ماه، سطح شعارها هم از «تقلب» به «سرنگونی» تغییر کرد و «رای ما رو پس بدین» جایش را به «مبارک بن‌علی؛ نوبتِ سیدعلی» و شعارهای اینچنینی داد. موسوی در بیانیه‌فردای این روز در حالی ادعا کرد «جنبش سبز همواره با بیگانگان فاصله داشته و اهداف اصلی آن احیای ارزش های انقلاب و آرمان های امام راحل و مطالبات آزادی خواهانه و متکثر ملت شریف ایران بوده» که تجمع 25بهمن از چند روز قبل در صدر پوشش خبری و حمایتی آمریکا و اسرائیل و رسانه‌های ضدانقلاب بود. درست مثل یک سال و نیم گذشته پیش از آن. 
 
آنهایی که می‌کوشند «علت حصر» را به طرح شعار دروغ «تقلب» ربط دهند و غیرمستقیم و مستقیم مسئولیت همه چیز را متوجه «رهبری» کنند، چرا چشم بر آزادی‌عمل 13ماهه موسوی و کروبی می‌بندند وسانسورش می‌کنند؟ چرا به این سوال پاسخ نمی‌دهند که نظام و شورای عالی‌امنیت‌ملی که بازهم این جماعت دوست دارند نادیده‌اش بگیرند و به جایش بنویسند «رهبری»، در این 13 ماه سران فتنه را حصر نکردند؟ اگر آنگونه که کروبی خواسته بنا بر «محاکمه» باشد، ابتدا باید عنوان «اتهام» تعریف شود. آن هم طبیعتا دیگر منحصر به «فتنه 88» نخواهد بود، بلکه شاید «فتنه 25بهمن 89» در دستور کار قرار بگیرد.
۰ نظر ۰۳ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۳۷
حسن حیدری

مسئول اطلاعات و تحقیقات دادستانی انقلاب در باره این موضوع که چرا شهید لاجوردی در ماجرای هفتم تیر به شهادت نرسید به خاطره‌ای جالب اشاره کرد و گفت: در آن روز آیت‌الله بهشتی تماس گرفتند و گفتند که آقای لاجوردی حتماً باید در جلسه امروز حزب حضور داشته باشد. دقایقی بعد هم آیت‌الله قدوسی تماس گرفتند و پرسیدند آیا فلانی با این مشخصات در زندان هست یا خیر که به آن بند رفتم و متوجه شدم بله در زندان چنین فردی را داریم. همین موضوع باعث شد که من فراموش کنم پیغام آیت‌الله بهشتی را به شهید لاجوردی برسانم و خودم را ملامت کردم که البته بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری خدا را شکر کردم که این پیغام را نرساندم.

بررسی ابعاد شخصیتی شهید لاجوردی در برنامه جهان‌آرا:

تلاش شهید لاجوردی برای بازگرداندن منافقین به دامان انقلاب، عامدانه فراموش شده است/ برکناری شهید لاجوردی حاصل یک جریان بود که قائم مقام وقت رهبری در رأس آن قرار داشت

مسئول اطلاعات و تحقیقات دادستانی انقلاب در باره این موضوع که چرا شهید لاجوردی در ماجرای هفتم تیر به شهادت نرسید به خاطره‌ای جالب اشاره کرد و گفت: در آن روز آیت‌الله بهشتی تماس گرفتند و گفتند که آقای لاجوردی حتماً باید در جلسه امروز حزب حضور داشته باشد. دقایقی بعد هم آیت‌الله قدوسی تماس گرفتند و پرسیدند آیا فلانی با این مشخصات در زندان هست یا خیر که به آن بند رفتم و متوجه شدم بله در زندان چنین فردی را داریم. همین موضوع باعث شد که من فراموش کنم پیغام آیت‌الله بهشتی را به شهید لاجوردی برسانم و خودم را ملامت کردم که البته بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری خدا را شکر کردم که این پیغام را نرساندم.

گروه سیاسی_رجانیوز: شهید سید اسدالله لاجوردی شخصیتی انقلابی بود که در دهه شصت، دهه‌ای که اوج قساوت و ناجوانمردی منافقین علیه ملت مظلوم ایران جریان داشت، دادستانی انقلاب تهران را بر عهده گرفت و با فعالیت‌هایی که داشت، جلوی بسیاری از اقدامات خرابکارانه آنها را گرفت.

 

به گزارش رجانیوز برنامه تلویزیونی «جهان‌آرا» نیز با توجه به نزدیکی سالروز شهادت این شخصیت انقلابی یعنی یکم شهریورماه، به زندگی او پرداخت.

 

موضوع برنامه دوشنبه شب، «بررسی ابعاد شخصیت شهید لاجوردی» بود که با حضور مسعود کاظمیان اصفهانی مسئول اطلاعات و تحقیقات دادستانی انقلاب، زهره‌سادات لاجوردی فرزند شهید لاجوردی و دکتر علیرضا اسلامی عضو دادستانی انقلاب و فرزند شهید اسلامی برگزار شد.

 

در ابتدای این برنامه لاجوردی در باره ویژگی‌های شخصیتی شهید لاجوردی با بیان اینکه بیشتر افرادی که از دور ایشان را می‌شناختند از قاطعیت او می‌گفتند  اظهار داشت: کسانی که مدتی با شهید لاجوردی نشست و برخاست داشتند متوجه این موضوع می‌شدند که در پشت قاطعیت و هیبتی که خداوند به ایشان هدیه داده بود روحیه‌ای بسیار مهربان و دلسوز داشتند.

 

وی با یادآوری این مطلب که شهید لاجوردی 10 سال به‌طور متناوب در زندان‌های ساواک به‌سر بردند افزود: ایشان چهار بار دستگیر و به زندان افتادند. بار آخری که ایشان را دستگیر کردند وقتی از او پرسیدیم به چند سال زندان محکوم شدید با لبخند گفتند 20 سال که به‌خاطر شما 2 سال از آن کم کردند. نحوه مدیریت خانواده ایشان از زندان بسیار جالب بود. به‌طوری که بعد از مشقت‌های فراوان برای ملاقات ایشان در زندان، در 10 دقیقه‌ای که به ما فرصت می‌دادند نکات تربیتی بسیار زیبایی منتقل می‌کردند. برای هر کدام از ما هم به‌طور جداگانه نامه می‌نوشتند.

 

در ادامه اسلامی در باره مسئولیت‌های اجتماعی و سیاسی شهید لاجوردی در پاسخ به این سئوال که چه‌چیزی باعث می‌شود یک شخص این‌قدر دشمن سرسخت داشته باشد با اشاره به آیاتی از قرآن با مضمون سخت گرفتن بر دشمنان و رأفت بین دوستان تشریح کرد: حضور ایشان در مؤتلفه اسلامی و گروه شیعیان که مهم‌ترین کارکرد آن امربه معروف و نهی از منکر بود باعث شد که ایشان اعتقادات خود را از ابتدا محکم کنند.

 

وی مبارزات شهید لاجوردی را در چهارحوزه مبارزه با استکبار، مبارزه با طاغوت، مبارزه با جریان منافقین و مبارزه علیه دشمن بعثی برشمرد و توضیح داد: مسلماً کسی که در این حوزه‌ها مجاهدت کند دشمن خواهد داشت و از آن‌طرف به میزانی که طرف خنثی باشد دشمنی نخواهد داشت.

 

عضو دادستانی انقلاب با تشبیه شهید لاجوردی به سردار قاسم سلیمانی گفت: ایشان، سلیمانیِ دهه 60 بودند که اتفاقاً شرایط سخت‌تری داشتند. اگر الان در جنگ علیه تکفیری‌ها، چند کشور را اطراف خود می‌بینید، آن‌موقع باید تنها، نفر به نفر آنها را پیدا می‌کردید که اگر قابل هدایت بودند، هدایت و اگر نه پاک‌سازی می‌شدند.

 

وی به ماجرای جمع‌شدن بساط حزب توده در این دوره اشاره کرد و گفت: شاه نتوانست حزب توده را برچیند، ولی شهید لاجوردی با فعالیت‌های فرهنگی کاری کرد که تئوریسین‌های آنها مثل طبری و کیانوری زانو بزنند و به اشتباهات خود اعتراف کنند.

 

در ادامه کاظمیان اصفهانی مسئول وقت دفتر شهید لاجوردی با رد این مطلب که وی رفتارهای خشونت‌آمیزی در قبال زندانیان داشته است اظهار کرد: آنجایی که فرد اصرار بر انحراف و ضربه‌زدن به نظام داشت با او برخورد می‌کرد. می‌توان گفت با 99 درصد افراد از 110 گروهکی که جمهوری اسلامی با آن مواجه بود زندگی کرد و با آنها حشر و نشر داشت. با آنها به نمازجمعه و پارک و کوه می‌رفت.

 

وی با ذکر خاطره‌ای ادامه داد: شهیدی داشتیم بنام «جلیل بنده» که در مراسمی که برای بزرگداشت ایشان گرفتیم شهید لاجوردی گفت بندها را باز کنید تا همه زندانیان بیایند. فضا طوری شده بود که یک‌دفعه دیدیم تمام زندانیان مشغول سینه‌زنی بودند.

 

مسئول دفتر شهید لاجوردی به خاطره‌ای دیگر در همین موضوع اشاره کرد که کسانی زیر دست ایشان تربیت شدند که با اینکه حکم اعدام‌شان قطعی شده بود در جبهه‌های نبرد به شهادت رسیدند و اضافه کرد: همین شهید خطر بزرگی از سر جمهوری اسلامی گذراند. او متوجه شده بود منافقین در حال برنامه‌ریزی عملیاتی بزرگ در میدان آزادی هستند که در مراسمی که قرار بود آقای هاشمی رفسنجانی به استقبال یکی از رؤسای جمهور برود بمب‌گذاری کنند.

 

مسئول اطلاعات و تحقیقات دادستانی انقلاب در باره این موضوع که چرا شهید لاجوردی در ماجرای هفتم تیر به شهادت نرسید به خاطره‌ای جالب اشاره کرد و گفت: در آن روز آیت‌الله بهشتی تماس گرفتند و گفتند که آقای لاجوردی حتماً باید در جلسه امروز حزب حضور داشته باشد. دقایقی بعد هم آیت‌الله قدوسی تماس گرفتند و پرسیدند آیا فلانی با این مشخصات در زندان هست یا خیر که به آن بند رفتم و متوجه شدم بله در زندان چنین فردی را داریم. همین موضوع باعث شد که من فراموش کنم پیغام آیت‌الله بهشتی را به شهید لاجوردی برسانم و خودم را ملامت کردم که البته بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری خدا را شکر کردم که این پیغام را نرساندم.

 

وی به توضیح ماجرای شهادت شهید کچویی هم پرداخت و تصریح کرد: آن روز منافقین می‌خواستند شهید لاجوردی را ترور کنند. وقت نهار بود و بعد از یک روز سخت کاری همه به محوطه آمدیم که نهار بخوریم. یکی از کارمندان نفوذی دادستانی بنام کاظم افجه‌ای و از اعضای منافقین، سلاح خود را در گچ پای خود مخفی کرده بود و به‌سمت شهید لاجوردی نشانه گرفت. خداوند شهید کچویی را رحمت کند که خودش را سپر ایشان قرار داد. افجه‌ای تیراندازی کرد و تمام گلوله‌های خود را به بدن شهید کچویی زد. در آن ماجرا پای شهید لاجوردی شکست.

 

لاجوردی نیز در باره برخورد شهید لاجوردی با اعضای گروهک‌های مختلف به دو شیوه برخورد اشاره کرد و گفت: یک شیوه در نحوه مواجهه با سران گروهک‌ها بود که واقعاً معاند بودند و روی موضع خود ایستاده بودند که اینها یک اقلیت بودند، اما اکثریتی هم بودند که جزو هواداران این گروهک‌ها به‌شمار می‌رفتند که فریب‌خورده بودند.

 

وی در باره شیوه مواجهه شهید لاجوردی با فریب‌خوردگان آن را بسیار متفاوت اعلام کرد و گفت: ایشان در مواجهه به فریب‌خوردگان احساس می‌کردند که این فرد در سن نوجوانی فریب خورده و به دام گروهک‌ها افتاده و باید تلاش کرد که او را از این دام بیرون آورد و نگاه‌شان نسبت به این افراد ارشادی بود.

 

لاجوردی در باره چرایی قراردادن اسلحه روی تاقچه منزل توسط شهید لاجوردی به‌صورت عمدی در زمان حضور افرادی که قبلاً عضو منافقین بودند توضیح داد: شهید لاجوردی اعتقاد داشت که این افراد جزو توابین و از گذشته خود پشیمان هستند، اگر هم ظاهرسازی می‌کنند و بخواهند دست به ترور بزنند بهتر است همین‌جا من را مورد هدف قرار دهند تا این موضوع در میان مردم کشیده نشود.

 

در ادامه این برنامه کاظمیان اصفهانی در باره تهمت‌هایی که به شهید لاجوردی می‌زدند این تهمت‌ها را به مسئولیت‌ها و جایگاهی که او داشت نسبت داد و بیان کرد: مسئولیت‌هایی که شهید لاجوردی داشت محل دشمن‌شناسی بود. اینکه حضرت امام(ره) گفتند ایشان بالواقع اسدالله بود تعبیر به‌موقعی بود.

 

وی به دلایل تهمت‌هایی که به شهید لاجوردی می‌زدند پرداخت و آن را به‌خاطر این موضوع دانست که ایشان را از جایگاهی که داشت پایین بکشند تا بتوانند اهداف مورد نظر خود را پیاده کنند و در همین راستا تأکید کرد: اگر اقدامات شهید لاجوردی نبود امروز صدهزار داعشی در تهران داشتیم و همه باید این را بدانند بخش عمده‌ای از امنیت این کشور مرهون شهید لاجوردی است، همان‌طور که ایشان همیشه می‌گفت ما باید نظام را از دشمنانش دور کنیم و واقعاً هم این کار را می‌کرد و غیر از خدا نه به چیزی می‌اندیشید، نه چیزی می‌نوشت و نه چیزی می‌گفت و دقیقاً همین رمز موفقیت و برکت کارش بود.

 

مسئول اطلاعات و تحقیقات دادستانی انقلاب در باره نحوه برخورد شهید لاجوردی با بنی‌صدر به نقل خاطره‌ای در باره همین موضوع پرداخت و گفت: شهید لاجوردی می‌گفت بنی‌صدر دودوزه بازی می‌کند، اگر حزب‌الله را قوی ببیند از آن تعریف می‌کند و اگر ضعیف ببنید به آن ضربه می‌زند و من باید دست او را رو کنم. شهید لاجوردی با بستن روزنامه انقلاب اسلامی دست بنی‌صدر را رو کرد که اتفاق 30 خرداد سال 60 رخ داد.

 

اسلامی در تکمله اظهارات کاظمیان اصفهانی مبنی بر اقدام دادستانی برای توقیف چند روزنامه در زمان دادستانی گفت: ماجرا از این قرار بود که آیت‌الله قدوسی با بنده تماس گرفتند و پیام امام را مبنی بر جمع‌آوری این روزنامه‌ها به من ابلاغ کردند و از من پرسیدند که شما این کار را می‌کنید و من هم قبول کردم. این موضوع را با شهید لاجوردی که دادستان بودند در میان گذاشتم و ایشان هم اقدام کرد.

 

وی در پاسخ به این سئوال که «آیا افرادی مثل فرمانده لشکر منافقین در جریان عملیات مرصاد که یک زن بود و قبلاً یک‌بار توسط قرارگاه ثارالله بازداشت و بعد از آزادی به خارج از کشور رفت و علیه جمهوری اسلامی تبلیغ کرد کم داشتیم» تصریح کرد: شهید لاجوردی با مسئولیت دادستانی که داشتند و در زندان هم فعالیت می‌کردند با اقداماتی که انجام می‌داد مشخص می‌کرد که چه کسانی تواب واقعی بودند. ایشان در جریان رسیدگی به انفجار هشتم شهریور از کار برکنار شد. در آن مدت افرادی آزاد شدند. این افراد از طریق ترکیه به عراق رفتند و به منافقین در پادگان اشرف پیوستند.

 

کاظمیان هم در ادامه پاسخ به این سئوال این نکته را اضافه کرد که شهید لاجوردی در جریان آزادی این زن در نامه‌ای نوشته بود که «خدایا! مرگ مرا برسان تا این صحنه‌ها را نبینم، با قرار صادره موافقم.» شهید لاجوردی در حالی این قرار را صادر کرد که از طریق مقامات عالی قضائی وقت و مشخصاً رئیس دیوان عالی کشور که هم‌زمان رئیس قوه قضائیه هم بود تحت فشار قرار گرفته بود.

 

اسلامی به فشارهای وارده در صحنه‌های عمومی بر اقدامات شهید لاجوردی اشاره کرد و تأکید کرد: این فشارها سبب شد آقای منتظری و بنی‌صدر و گروهی که به‌عنوان دفتر ارتباط مردم با رئیس‌جمهور شناخته می‌شد که در واقع یک حزب بود، خیلی در این زمینه فعالیت می‌کردند. تا حدی که حضرت امام گروهی را متشکل از آقایان بشارتی، وزیر کشور، فرزند آقای منتظری یعنی شهید محمد منتظری و دادگر یکی از قضات دادسرا مأمور برای سرکشی به زندان‌ها کرد. این گروه بعد از بازدید اعلام کرد که ما هیچ تخلفی در زندان‌ها ندیدیم.

 

وی با یادآوری مجدد مظلومیت شهید لاجوردی به گفته دیگر فرزند آقای منتظری یعنی احمد که داماد مرحوم ربانی املشی بود اشاره کرد و گفت: آقای احمد منتظری می‌گفت من نمی‌دانم چه کسی لاجوردی را در حالی‌که همه با او مخالف هستند نگه داشته است! شهید لاجوردی هم هیچ‌وقت از امام به‌عنوان تنها حامی خود خرج نمی‌کرد، بلکه خود را سپر بلا کرده بود که همه تیرها به او بخورد. در فاصله زمانی کناررفتن شهید لاجوردی از مسئولیت دادستانی تا زمان قبول مسئولیت وی به ریاست سازمان زندان‌ها افراد زیادی در زمان مسئولیت مقامات وقت قضائی که آقایان موسوی اردبیلی، صانعی و موسوی خوئینی‌ها بودند آزاد شدند.

 

گفت‌وگوی تلفنی با آقای عبداللهی معاون وقت شهید لاجوردی در دادستانی بخش دیگری از برنامه شب گذشته جهان‌آرا بود.

عبداللهی در پاسخ به این سئوال که آیا برکناری شهید لاجوردی توسط امام اتفاق افتاد تأکید کرد: برکناری شهید لاجوردی حاصل یک جریان بود. جریانی که در رأس آن قائم‌مقام وقت رهبری حضور داشت و مجریان آن منتهی به بعضی از اعضای شورای عالی قضائی می‌شدند. اختلاف بینشی که بین حضرت امام و قائم‌مقام‌شان وجود داشت موجب این می‌شد که حرف اصلی مطرح شده در دادگاه و دادستانی انقلاب که دشمنان را با دقت و صلابت تعقیب می‌کرد از میان برداشته شود.

 

وی با بیان اینکه این قضایا بارها اتفاق افتاده بود که هر بار مخالفت امام را در پی داشت افزود: این مخالفت‌ها در خاطرات آقای رفسنجانی و گفته‌های آقای احمد خمینی آمده است. حتی در دفاعی که حضرت امام از سیداحمد آقا در اوج هجمه‌ها می‌کنند امام در دفاع از ایشان این جمله را ذکر می‌کنند که سید احمد مخالف برکناری شهید لاجوردی بود و برکناری وی را فاجعه می‌دانست.

 

معاون وقت شهید لاجوردی به ماجرای برکناری شهید لاجوردی پرداخت و گفت: اعضای عالی شورای قضایی که در رأس آن مرحوم آیت‌الله اردبیلی بود بینش خاصی داشتند و معتقد بودند آقای لاجوردی در برخورد با منافقین بیش از حد قاطعیت به خرج می‌دهد! در حالی‌که قاطعیت ایشان در برابر اقلیتی از این افراد که جزو سردمداران منافقین و مارکسیست‌ها و ضدانقلاب‌ها بودند اعمال می‌شد و در برابر عامه آنها بسیار رئوف و مهربان بودند.

 

وی ادامه داد: هر عاقلی اگر یک مقایسه ساده انجام دهد در تمام دوران زندان شاه، سراغ ندارید که یک نفر صاحب‌نام از توده‌ای‌ها و اعضای مجاهدین توبه کرده باشد، اما در زندان جمهوری اسلامی سران حزب توده مصاحبه و اقرار کردند که راه را اشتباهی رفتند. این نتیجه مباحثات و مناظرات بسیار طولانی، دقیق و عمیقی بود که شخص شهید لاجوردی و معاونان و کارمندان ایشان با اینها انجام می‌دادند.

 

عبداللهی در پاسخ به این سئوال که رفتار آقای منتظری نسبت به این وقایع را در چه می‌بینید با تأکید بر این نکته که برداشت این افراد از اسلام برداشت قرآنی نیست گفت: عمل اینها که باید برخاسته از برداشت عملی مناسب با عمل اسلام و مسلمان قاطع و تسلیم در برابر احکام اسلامی باشد نیست. دلیل دوم ساده‌اندیشی و عدم ژرف‌نگری است، همان‌طور که خود حضرت امام به ایشان فرمودند شما ساده‌لوح هستید. حتی یک‌بار هم به شخص آقای موسوی اردبیلی در جریان ماجرایی فرموده بودند ساده‌لوحی نکنید.

 

در بخش پایانی این برنامه لاجوردی در باره روزهای منتهی به شهادت شهید لاجوردی گفت: در آن روزها هر وقت کنار ایشان می‌نشستیم احساس می‌کردیم که سینه ایشان پر از درد است. احساس می‌کردیم خیلی نگران هستند و روحیات ایشان خیلی فرق کرده است. گاهی اوقات هم اگر سر صحبت را با ایشان باز می‌کردیم متوجه می‌شدیم که دل ایشان چقدر به درد آمده و چقدر از اوضاع نگران هستند.

 

وی به ذکر خاطره‌ای از روز شهادت شهید لاجوردی پرداخت و تصریح کرد: روز شهادت ایشان، من در منزل بودم. هنگام ظهر آیاتی از قرآن از رادیو پخش می‌شد و به آیه «و لا تحسبن قتلوا فی سبیل‌الله...» رسید. به جز آن لحظه هیچ‌وقت نسبت به سرنوشت پدرم مبنی بر اینکه آیا به شهادت می‌رسد یا خیر فکر نمی‌کردم. در همین فکرها بودم که زنگ تلفن منزل به صدا در آمد که ابتدا گفتند پدر زخمی شده و باید به بیمارستان بیایید که وقتی به بیمارستان رسیدیم با پیکرغرق به خون پدر مواجه شدیم. جالب است به فرد ترورکننده گفته بودند که لاجوردی در حلقه‌های امنیتی محافظت می‌شود و دست تو به او نمی‌رسد و اگر نزدیک او شدی به چشم او تیراندازی کن، چون بدن او مجهز به جلیقه ضدگلوله است!

 

فرزند شهید لاجوردی در پایان صحبت‌های خود خاطرنشان کرد: در روزهای منتهی به شهادت پدر، ایشان اصرار می‌کردند که ما را جمع کنند تا با حضور تمام اعضای خانواده یک عکس یادگاری بگیریم. من هم از خوابی که دیده بودم برای ایشان تعریف کردم که در منزل ایشان جمع هستیم و صدای تیراندازی می‌آید. ایشان هم همان‌جا گفتند، بله! کار ما هم دیگر تمام است.

۰ نظر ۰۳ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۳۱
حسن حیدری

به اسم "روش دعوت" به ولایت‎فقیه از "اصل تبعیت" طفره می‎روند و به اسم "روش دعوت به دین"، "شریعت و دین" را در خانه می‎نشانند. پرچمی دیگر بلند کرده‎اند و از موضوع دیگری سخن می‎گویند تا ماجرایی دیگر و باورهایی دیگر مخفی شود.

نقدی بر اظهارات رحیم مشایی در روز خبرنگار؛

وقتی بانی انشقاق‎ها پروژه‎اش را وحدت معرفی می‎کند!/شما حامیان باقیمانده‎تان را با افراط و انحصارطلبی نرانید؛ پیوند دادن دو جریان، پیشکش!/چه کسی موجب انزوای احمدی‎نژاد شد؟ شیمون‎پرز یا شما؟!

به اسم "روش دعوت" به ولایت‎فقیه از "اصل تبعیت" طفره می‎روند و به اسم "روش دعوت به دین"، "شریعت و دین" را در خانه می‎نشانند. پرچمی دیگر بلند کرده‎اند و از موضوع دیگری سخن می‎گویند تا ماجرایی دیگر و باورهایی دیگر مخفی شود.
رجانیوز - گروه سیاسی: انسان‎ها دو گروهند؛ برخی این شجاعت را دارند که مسئولیت اقداماتشان را بپذیرند؛ برخی اما همیشه کائنات را متهم می‎کنند و فرافکنی! گوش شنیدن چیز خوبی است همان‎طور که شهامت پذیرش اشتباه، هنر است.
 
به گزارش رجانیوز انتظار آن بود که مشایی از ابعاد ولایتمداری بهاری سخن بگوید؛ یعنی نوعی از ولایتمداری  که پس از گناهکار خواندن کسانی که از احمدی‎نژاد عقب‎ترند و قبله خواندن او موضوعیت پیدا کرده بود. با این حال سخنرانی او در روز خبرنگار ضمن اینکه آن پرسش‎ها را همچنان بی‎پاسخ گذاشت، باب نقدهای دیگری را نیز باز کرد؛ نقدهایی که همچنان پاسخی منطقی می‎طلبند نه توهین و ناسزاگویی و افترا و فرافکنی.
 
*ما جریان سوم نیستیم!
مشایی تصریح کرد:«مسئولیت ما این نیست که خدای ناکرده فکر کنیم که یک جریان سومی را باید در جامعه جا بیندازیم، این اولِ خطاست، این اولِ خطاست، این اولِ خطاست. یادتان باشد این راحت‎ترین مسیر، کوتاه‎ترین مسیر به سمت شیطان این است چون متوجه نمی‎شوی این مسیر را می‎روی. ما جریان سوم نیستیم که، ما مأموریتمان پیوند دادن این دو جریان هست.»
 
به نظر می‎رسد بهتر باشد قضاوت در خصوص این عبارات بدون هیچ نقدی به مخاطبان واگذار شود. آیا واقعاً جریان آقای مشایی طی این سال‎ها اسباب وحدت جریانات مختلف بوده‎اند یا جریانی به جریانات کشور افزوده‎اند و انشقاق را دامن زده‎اند؟! جز این است که واگرایی‎ها نسبت به احمدی‎نژاد از حاشیه‎سازی‎های مشایی آغاز شد؟ جز این است که این جریان هر روز که پیش می‎رود حامیان خود را نیز بیش از پیش از دست می‎دهد و حتی وفادارترین چهره‎های آن نیز از آن برائت می‎جویند؟ این مدعیان که همین دور و وَری‎های خودشان را هم نتوانسته‎اند نگه دارند!
 
شاید یادآوری این موضوع بد نباشد که همین منادیانِ امروزِ وحدت حتی در دولت دهم بین فعالین دانشجویی کشور و رئیس‎جمهور وقت دیوار کشیدند و به بهانه سخن گفتن احمدی‎نژاد با توده‎های دانشجویی، جلسات تشکل‎های مختلف را تعلیق کردند. نحله‎سازان از همان زمان به جای حل و فصل ابهامات، از تریبون‎های رسانه‎ای‎شان بر هر کس که نقدی به احمدی‎نژاد داشت تاختند و این روند بعضاً تا امروز نیز ادامه داشته است؛ آن‎قدر که به ادبیاتی از سر کینه قرابت پیدا کرده. نگاه نخوت‎باری که روزگاری جریان هاشمی به احمدی‎نژادِ تازه از راه رسیده داشت، اکنون از سوی خیلی از حامیان این جریان و حتی سردمدارانش نسبت به منتقدان دلسوز این جریان وجود دارد و رسماً ترویج نیز می‎شود. "اینان" مدعی وحدتند؟ برای "اینان" انسان مهم است؟ شوخی نکنید! اینها پوشش خوبی برای فرار از پاسخگویی نسبت به روند طی شده نیست. مدعی وحدت آنان می‎توانند باشند که از فاصله‎ی میان امثال آیت‎الله مصباح و حاج منصور ارضی با دولت احساس درد می‎کردند نه آنان که بر طبل این فاصله می‎کوبیدند و با دوستی خاله‎خرسه و شکایت‎کِشی، اطراف رئیس‎جمهور محبوبشان را هر روز خلوت و خلوت‎تر می‎کردند تا امروز تنها با دو یار بهاری‎اش باقی بماند.
 
حامیان این جریان مدت‎هاست با نقل قول‎هایی از شیمون‎پرز که در آن منفور شدن احمدی‎نژاد مطلوب تلقی شده، سرگرمند و نمی‎پرسند که در روند طی شده، "خود" چقدر مقصر بوده‎اند. همه‎ی تقصیرها به عهده شیمون‎پرز است و هر کس هم نقدی کند سرباز شیمون‎پرز؟ این جریان که منادی وحدت است، از عصمتی تمام‎عیار برخوردار بوده و هست و خواهد بود؟
 
*صف‎بندی، کار شیطان است!
آقای مشایی در اظهارات جالب توجه خود تصریح کرده است:«هر چیزی که موجب صف‎بندی در آحاد جامعه می‎شود، بدانید کار شیطان هست، قسم می‎خورم، حاضرم هر کس شک دارد بیاید با هم بحث کنیم، شرط هم می‎بندم که من در آن بحث پیروزم، به شما بگویم به نام هر کس ولو خدا ولو امام زمان شما صف‎بندی در جامعه درست کنید، به نفع شیطان است. مردم عیال خدا هستند. دست خدا با جماعت انسان‎هاست. خدا با انسان‎هاست.»
 
فعلا که این جریان موجب صف‎بندی است و هرکس که یک قدم از احمدی‎نژاد عقب‎تر باشد را حتی گناهکار خطاب می‎کند! باید از اینان پرسید با این مبنا چرا خودتان کار شیطانی می‎کنید؟! مگر حامیان احمدی‎نژاد را دو یا حتی سه گروه نکردید و یک عده‎شان را گنهکار نخواندید؟!
 
*توجیه ولایت‎گریزی در سایه بحث از "روش دعوت" به ولایت‎فقیه
او می‎افزاید:«ما در موضوع ولایت‎فقیه هم عرض کردیم. سال نود و دو یک دو تا جلسه داشتیم، دوستان سؤال کردند... نظر شما راجع به ولایت‎فقیه چیست، گفتم آقا ولایت‎فقیه از نظر ما چترش برای همه ملت هست، ما به ولایت‎فقیهی که به مثابه خط‎کشی موجب صف‎بندی جامعه باشد، نظر مثبت نداریم، این ولایت‎فقیه نیست، این جهل هست. به نام پیغمبر بین مردم فاصله درست کنیم، به نام امیرالمومنین فاصله درست کنیم، خب این کار شیطان است. امام معصوم ما ولی‎فقیه ما برای تثبیت و تحکیم و توسعه وحدت انسانی است، در تفرق انسان امام زمان باید همچنان در پس پرده غیبت بماند. مادام که انسان‎ها متفرق باشند، امام در غیبت خواهد ماند. وظیفه ما رسانه ای‎ها  چیست؟ ما باید پیوند بدهیم.»
 
آیا سخن گفتن‎ها از ابعاد ولایتمداریِ بهاری، صف‎کشی در میان حامیان نبود و اعتراض حامیانِ خودِ این جریان را موجب نشد؟!
 
اینکه دعوت به ولایت‎فقیه چگونه باشد موضوعی است که می‎تواند مورد بحث واقع شود اما نکته اینجاست که در سایه‎ی این سخنان نمی‎توان ولایت‎گریزی را پنهان کرد. نمی‎توان اتفاقی که در بدنه‎ی این جریان به وضوح رخ داده است و آن نوعی واگرایی صریح نسبت به ولایت‎فقیه است را ندید و در روز روشن گفت الان شب است. خشت اول چون نهد معمار کج/تا ثریا می‎رود دیوار کج. بی‎پرده باید گفت این جریان مبدأ اخذ ایدئولوژی و به نوعی رهبر یک بدنه انقلابی را در سایه این توجیهات مدتهاست که عوض کرده؛ آن‎قدر که این بدنه گاه دیگر فهم درستی از رهنمودهای رهبری نیز پیدا نمی‎کند که بخواهد از آن پیروی کند یا به نقدش بنشیند. لجاجت‎ها نیز البته امروز میدان‎دارند و انگار هر حرفی از سوی اصولگرایان یا رهبر انقلاب گفته می‎شود، گفتنِ خلافِ آن و نیشخند زدن بدان هنر است.
 
اینکه دعوت به ولایت‎فقیه چگونه باشد مهم است اما نفی دعوت غلط به ولایت‎فقیه، بی‎اهمیت بودن و عدم لزوم دعوت به آن را اثبات نمی‎کند. پرسش این است که اصلاً چرا این جریان پرچم ولایتمداری صحیح را بلند نمی‎کند؟!
 
*نگاهی بنیادی‎تر به صورت مسئله
اما آقای مشایی اظهارات جالب‎تری نیز دارد. او خاطره‎ای را تعریف می‎کند که در آن دوستی دانشگاهی از اصولگرایان مخاطبش قرار گرفته بوده:«گفت اوضاع خیلی بدی هست، گفتم چطوری است، گفت یک کلام به شما بگویم همه آن ور رفته‎اند، گفت همه رفته‎اند آن‎ور، توی دلم از این حرف خیلی تعجب کردم، گفتم چی به او بگویم؟ گفتم دکتر جان همه رفتند آن ور من و تو هم ماندیم این ور، ناراحت چه هستیم؟ الان ناراحتیم چطور باید این همه را بیاوریم این‎ور؟ چون همه را که نمی‎توانیم بیاریم این‎ور. کار سختی است دیگر، من یک کار ساده پیشنهاد می کنم. گفت چیه، گفتم بریم آن ور. چرا نرویم آن ور. اگر جامعه نخبه ما یک طرفی را انتخاب کرده، ما یک طرف دیگر وایستادیم؟ و اصرار می‎کنیم که آنها بیایند این ور؟ آخه چرا؟ همه آنها اشتباه می‎کنند؟ من و تو فقط درست می‎گوییم؟»
 
اگر بخواهیم کمی بنیادی‎تر سخن بگوییم و اظهارنظرهای مکرر مشایی در خصوص اسلام و دعوت به اسلام را نیز مورد نظر قرار دهیم، به نظر می‎رسد خلطی روشن میان "روش دعوت" و "مختصات مکتب" در سخنان آقای مشایی به وضوح رخ می‎نمایاند. حاصل عدم توجه به "روش صحیح دعوت"، "عدم توفیق در دعوت" است اما حاصل عدم توجه به "مختصات مکتب"، "انحراف" از آن.
 
اگر به واسطه‎ی طرح الزامات دعوت به اسلام یا ولایت‎فقیه یا گام‎بندیِ این دعوت، تفکیک پوسته و گوهر را موضوعیت دادیم و ولایتمداری و شریعت را پوسته دانستیم و نه چندان مهم قلمداد کردیم، آن وقت است که انحراف از مکتب آغاز می‎شود. نتیجه‎ی این نوع عدالتخواهی نیز می‎شود ورژن جدیدی از عدالتخواهی چپ‎گرایانه که هدف غایی‎اش را نوع خاصی از عدالتخواهی می‎بیند که این بار البته با نوعی اندیشه‎های معنوی بزک شده است. این عدالتخواهی، چارچوب ندارد. چون اصلا چارچوب پوسته است و بی‎اهمیت. عدالتخواهی بما هو عدالتخواهی است که مهم است و گوهر.
 
نتیجه این می‎شود که در جمع همین یاران بهاری، جوانی پشت تریبون قرار می‎گیرد و از دوگانه‎ی پیشانی‎های پینه‎بسته و دستان پینه‎بسته سخن می‎گوید و تصریح می‎کند که به حکم آیه و نرید ان نمنّ علی الذین استضعفوا فی الارض، بوی بهار نه از پیشانی‎های پینه‎بسته که از دستان پینه‎بسته به مشام خواهد رسید. غافل از آنکه هم پیشانی پینه‎بسته بدون دستان پینه‎بسته بی‎معناست و هم دستان پینه‎بسته بدون عبودیت و شریعت بی‎معنا. از بسنده کردن به دستان پینه‎بسته، عدالتخواهی مارکسیستی بیرون می‎آید که در نسخه مشاییزه با اندکی معنویت نیز عجین شده اما مختصات خود را همچنان داراست.
 
نتیجه این می‎شود که ساختارشکنی در میان حامیان موضوعیت پیدا می‎کند و این جریان ناگزیر می‎شود خود از اصلاحات درون‎ساختاری سخن بگوید که این نیز البته به صورتی کاملا طبیعی فریاد اعتراض حامیان را بلند می‎کند.
 
آقای مشایی مدتهاست از روش دعوت می‎گوید اما مختصات مکتب را می‎شکند و انحراف از همین ظرافت است که آغاز می‎شود. به اسم "روش دعوت" به ولایت‎فقیه از "اصل تبعیت" طفره می‎روند و به اسم "روش دعوت به دین"، "شریعت و دین" را در خانه می‎نشانند. پرچمی دیگر بلند کرده‎اند و از موضوع دیگری سخن می‎گویند تا ماجرایی دیگر و باورهایی دیگر مخفی شود. غافل از آنکه دقیقاً همین جاست که قرابت‎ها با اندیشه ملکیان آشکار می‎شود.
 
اگر بخواهیم همان خاطره‎ی فوق الذکر را ملاک قرار دهیم و به غلط مردم را دو گروه کنیم، مشایی نمی‎رود آن‎ور تا پیامبروار هر دو طرف را به مقصدی الهی رهنمون شود. برعکس؛ مقصد و مقصود را در آن ور می‎بیند. دین را از دین تهی می‎کنیم تا همه خوششان بیاید.
 
مطالب قبلی:
 
 
۰ نظر ۰۳ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۵۴
حسن حیدری


۰ نظر ۰۳ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۲۶
حسن حیدری