حضرت امام خامنه ای: نگذارید احساس غیرت انقلابی و تکلیف در مقابل انقلاب، در دلهای شما ضعیف بشود و فرو بنشیند. مثل کسی که از خانواده و حرم و ناموس خوددفاع میکند،ازانقلاب وارزشها و دستاوردهای آن،همین طور دفاع کنید فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

خواستۀ ما: اینترنت باید ملّی، امن، پرسرعت، ارزان و پاک باشد

دیدگاه و باور ما: فضای مجازی در خدمت صدورانقلاب، اقتصاد مقاومتی، صادرات غیر نفتی، نهضت تولید علم، جنبش نرم افزاری، ایجاد اشتغال پایدار، مبارزه با امپریالیسم واستکبار ستیزی یا مهدی ادرکنی
فضای مجازی ؛ نیازامروز ، ضرورت فردا

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی): ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
«ان‌شاءالله تا ۲۵ سال دیگر، به توفیق الهی و به فضل الهی چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.»

بایگانی
پیوندها

حضرت امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) : «بسیج با ارزش ترین نعمت هاست.» 

میثاق نامۀ بسیجی

« مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا » سوره احزاب ؛ آبه ۲۳ 
 ای خدای کریم ترا سپاس، که مرا از  ظلمت ها رهانیدی و براه مستقیم هدایتم فرمودی  تا ازمیان تمام مکاتب ، مکتب شهیدان و شاهدانی را برگزینم که پیروانش برگلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و  رشادت سرداده اند . 

و معراج پاک اندیشه اسلامی را هدف گیرم ، که رهروانش، نشان  در گمنامی و بی نشانی گرفته اند . 
و نام خود را در دفتر تشکلی ثبت کنم که همه  مجاهدان، از اولین تا آخرین، آنرا امضاء نموده اند .


ـ  ای پروردگار مهربان، اینک که نعمت بی بدیل، عضویت در لشکر مخلص خود را، نصیبم  فرموده ای به شکرانه ی، حضور در اردوگاه منتظران مهدی موعود (عج)، بر محمد و آل محمد، درود می فرستم، و با تو ای خدای خبیر و بصیر، عهد می بندم: 

ـ پیوسته در آمادگی برای جهاد، بکوشم، و هرگز با طاغوت ها و جهانخواران، سازش نکنم. 
ـ  با تهذیب نفس خود را بسازم، و هرگز تسلیم، زر و زیور دنیا طلبان، نگردم. 
ـ با  آگاهی، و بصیرت روزافزون، پرده های تزویر را کنار زنم، و لحظه ای از مسیر ولایت، جدا نشوم. 
ـ تمامی استعدادها، و توانایی های خود را، در جهت استمرار، راه  نورانی، و نه شرقی و نه غربیِ امام خمینی (ره)، و تحقق آرمانهایِ، یاران بسیجی شهید، بکار بندم . 
ـ و تا آخرین منزل ، آخرین نفس، و آخرین قطره خون، برای اعلای  کلمه الله، بایستم،  و شهادت در این راه را، قله افتخار بدانم  . 
ـ به دوستان  خدا مهر ورزم، و با دشمنان او نسازم.  
ـ همواره یاور مظلومان، و خصم ستمگران  باشم . 
- در خود سازی، و تقویت ایمان خود، و گسترش قانون خدا، در جهان بکوشم  تا بانگ لا اله الا الله، و محمد رسول الله، بر تمام جهان، طنین نیفکند، دست از  مبارزه، با شرک و کفر و نفاق، بر ندارم  .


خداوندا؛ این عهدی بود که به  فضل تو بر جان و زبانم جاری شد و پایداری بر آن، جز با مدد تو ممکن نخواهد  بود . 
پس به لطف خود، مرا در این راه ثابت قدم بدار، و در روز محشر نیز با  بسیجیانم محشور فرما . 

 رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

إِذَا جَاء نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿۱﴾  وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿۲﴾  فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا ﴿۳﴾

الحمدلله ربّ العالمین - الحمدلله ربّ العالمین - الحمدلله ربّ العالمین

۰ نظر ۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۷:۰۲
حسن حیدری

۱۳۹۵/۰۸/۲۷

پیام تسلیت امام امت در پی درگذشت خانم مرضیه حدیدچی دباغ

پیام تسلیت در پی درگذشت خانم مرضیه حدیدچی دباغ

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی با صدور پیامی، درگذشت بانوی مبارز و انقلابیِ خستگی‌ناپذیر خانم مرضیه حدیدچی دباغ را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به شرح زیر است:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

درگذشت بانوی مبارز و انقلابیِ خستگی‌ناپذیر خانم مرضیه حدیدچی دباغ را به بازماندگان محترم و دوستان و همرزمان ایشان تسلیت میگویم.

این بانوی شجاع و فداکار در دوران طاغوت در شمار مبارزان مؤمنی بود که زندان و شکنجه‌های شدید نتوانست او را از این راه دشوار منصرف کند و در دوران جمهوری اسلامی نیز در مسؤولیتهائی مانند فرماندهی سپاه پاسداران در همدان و نمایندگی مجلس شورای اسلامی و تدریس در دانشگاه و حضور در سازمانهای خدماتی انجام وظیفه کرد و مفتخر به عضویت در هیئت اعزامی امام راحل برای رسانیدن نامه معروف ایشان به سران شوروی سابق شد.

غفران و رضوان الهی شامل حال این بانوی با اخلاص و فداکار باد.سید علی خامنه‌ای
۲۷ آبان ۱۳۹۵    
 =========================================================================
مراسم تشییع پیکر مرحومه «مرضیه حدیدچی» فعال انقلابی و یکی از موسسین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی صبح جمعه بیست و هشتم آبان در حرم مطهر امام خمینی(ره) برگزار شد. مرضیه حدیدچی روز گذشته به دلیل عارضه قلبی در بیمارستان خاتم‌الانبیا(ص) درگذشت.
۰ نظر ۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۸
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

بسیج انقلابی و خدمتگزار

آیت الله مصباح یزدی:
۰ نظر ۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۶:۲۸
حسن حیدری
مصلحت را باید با چه چیزی سنجید، در این جا با شهید فهیمده اختلاف فتوا وجود دارد چون او می گوید باید شهید شوم تا اسلام باقی بماند اما برخی می گویند احکام اسلام پایمال شود تا ریاست داشته باشند.
مصلحت را باید با چه چیزی سنجید، در این جا با شهید فهیمده اختلاف فتوا وجود دارد چون او می گوید باید شهید شوم تا اسلام باقی بماند اما برخی می گویند احکام اسلام پایمال شود تا ریاست داشته باشند.
به گزارش رجانیوز، آیت الله مصباح یزدی رییس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) امشب در جلسه درس اخلاق که در دفتر رهبر معظم انقلاب در قم برگزار شد، با بیان این که کاری که نتیجه مطلوب داشته باشد مصلحت می شود، گفت: این مطلوب را اول عقل و اگر توان عقل نرسید وحی تعیین می کند.
 
وی افزود: صلاح و فساد را باید نسبت به نتیجه ای که بر آن مترتب می شود بسنجیم، ممکن است مسأله ای دو حیثیت داشته باشد که مهم را باید فدای اهم کرد نه این که اهم را فدای مهم کنیم؛ نتیجه را باید با جهان بینی بشناسیم و تعیین کنیم.
 
 
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان این که کارهای مفید مصلحت و صلاح می شود، اظهار داشت: اگر کاری که انسان می کند با هدف آفرینش تناسبی نداشته باشد هر اندازه افراد به به کنند فایده ای ندارد و مصلح نیست.
 
وی ادامه داد: تا انسان نداند برای چه خلق شده و کمال واقعی چیست نمی تواند مصلحت و مفسده واقعی را تشخیص دهد، آیا بقای اسلام مهم است یا این که اسلام پایمال شود و هدف انسان باقی بماند؛ هر چیزی که برای رسیدن به هدف حقیقی باشد مصلحت است.
 
آیت الله مصباح یزدی با بیان این که اگر شناخت درستی وجود نداشته باشد در مصلحت و مفسده ها اختلاف پیش می آید، ابراز داشت: در بسیاری از موارد اوضاع برعکس می شود یعنی آن چه که از نظر قرآن افساد و فساد است به عنوان مصحلت انجام می شود.
 
 
وی عنوان کرد: قرآن باید صریحا به جنگ این ها برود، خود این ها مفسد هستند اما می گویند ما اصلاح طلبیم و می خواهیم اوضاع آرام باشد و جنگ و دعوا نشود حال اگر آمریکا یک سفارتخانه هم داشته باشد به ضرر ما تمام نمی شود و عوض آن رونق اقتصادی پیدا می کنیم و تحریم ها برداشته می شود پس مصلحت است.
 
رییس مؤسسه امام خمینی(ره) خاطرنشان کرد: مصلحت را باید با چه چیزی سنجید، در این جا با شهید فهیمده اختلاف فتوا وجود دارد چون او می گوید باید شهید شوم تا اسلام باقی بماند اما برخی می گویند احکام اسلام پایمال شود تا ریاست داشته باشند.
 
وی اضافه کرد: کدام از این فتواها درست است و معیار چیست، باید هدف نهایی را از زندگی بشناسیم و بدانیم که برای چه خلق شدیم و دنبال چه چیزی باید بگردیم، اگر درست شناختیم آنچه برای رسیدن به هدف مفید است صلاح و مصلحت می شود اما عکس آن افساد محسوب می شود.
۰ نظر ۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۶:۰۷
حسن حیدری
رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینکه اگر بسیج نبود امروز کشور حالت دیگری داشت، گفت:خدمات بسیج چشمگیر و روشن بوده و عملات به یپشرفت کشور کمک نموده است
رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینکه اگر بسیج نبود امروز کشور حالت دیگری داشت، گفت:خدمات بسیج چشمگیر و روشن بوده و عملات به یپشرفت کشور کمک نموده است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج سردارنقدی رئیس سازمان بسیج مستضعفین و هیئت همراه به مناسبت هفته بسیج با آیت الله محمد یزدی رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دیدار نمودند.
 
آیت الله محمد یزدی ضمن تقدیر از گزارش سردار نقدی بیان کرد: گزارش جالب و جامعی بود و خدمات بسیج خیلی خوب بیان شد.
 
ایشان موفقیت این اقدامات را فعالیت های عملی بسیج دانسته و بیان کرد: امیدواریم با همین روش عملی افکار برخی از مسئولان که چندان موافق نیستند تغییر کرده و همراه با بسیجیان محترم خدمات بیشتری را به مردم ارائه دهند.
 
وی با اشاره به انقلاب اسلامی و واژگونی طاغوت به همت امام و مردم اظهار داشت: پس از امام نیز مقام معظم رهبری واقعا امام گونه و انقلابی عمل نمودند که همین امر موجب شده است که نظام اسلامی در دنیا جای خود را باز کرده و آینده روشنی داشته باشد.
 
وی با اشاره به تلاش دشمنان در برابر نظام اسلامی تاکید کرد:متاسفانه دشمن همواره از راه های مختلف نفوذ کرده و از افراد خارجی و داخلی برای مانع تراشی استفاده می کنند و با اینکه همیشه سد راه بوده اند، لیکن نتوانسته اند پیشرفت را متوقف کنند.
 
این استاد حوزه به مسائلی نظیر پیشرفت های علمی و سلول های بنیادی و هسته ای اشاره و افزود: وضعیت کشور قبل و بعد از انقلاب بسیار متفاوت گردیده است به گونه ای که اگر روزی در این کشور پزشکان هندی و بنگلادشی به مداوا مشغول بودند امروز شاهد خدمات بی نظیر پزشکان هستیم که همه این توفیقات مدیون تفکر و فرهنگ بسیجی است.
 
آیت الله یزدی ادامه داد: متاسفانه در دولت های گذشته و فعلی شاهد تفکراتی غربی هستیم که ریشه در عمق ذهن برخی مسئولان و کارگزاران دارد که حتی اگر دستشان برسد ذهن جوانان ما را غیراسلامی بار می آورند.
 
وی خدمات بسیج را روشن و چشمگیر دانسته و افزود: جهانی شدن به معنی مخالفت صریح با تاکیدات امام و رهبری در توجه به اقتصاد مقاومتی است.
 
آیت الله یزدی جهانی شدن را توجه بیشتر به واردات و غفلت از ظرفیت های مردمی دانسته، و ادامه داد: متاسفانه امروز به دلیل واردات انبوه وسایل آرایشی و برخی واردات غیرضروری، شاهد تغییر سبک زندگی هستیم که ناشی از همین تفکرات جهانی شدن که در اصل همان تفکر رابطه با آمریکا هست، می باشد.
 
وی در همین خصوص تاکید کرد: بسیج باید عملا به دهن کج اندیشان بزند یعنی به طور عینی و عملی با کارهای اقتصاد مقاومتی اش و فعالیت های فرهنگی با آنها مقابله کند.
رئیس شورای عالی جامعه مدرسین ضمن ابراز خوشحالی از ورود بسیج به همه اقشار و سطوح اظهار داشت: بحمدالله بسیج در همه عرصه ها به صورت فنی و کارشناسی وارد شده و عملا به پیشرفت کشور کمک کرده است.
 
ایشان ضمن تاکید بر موانع داخلی از جمله موانع بانکی و مشکلات آموزشی و  فرهنگی که بسیج نقش برجسته ای در رفع این موانع دارد، عنوان نمود: به دولت نیز می گویم که باید به جای خام فروشی به محصولات داخلی توجه بیشتری نموده و به جای واردات به صادرات محصولات کشاورزی توجه کنند.
 
آیت الله یزدی ادامه داد: متاسفانه برخی هنوز تحریم تحریم می کنند وبه جای توجه به ضعف مدیریتی شان، گناه را به تحریم می اندازند چرا که دنبال اداره راحت و فعالیت های روزمره فعالیت های خود هستند.
 
وی در همین خصوص ادامه داد: هنوز یک سال به انتخابات مانده، عده ای دنبال انتخابات بوده، در حالی که باید بدانند که مهمترین فعالیت خدمت به مردم می باشد.
 
استاد حوزه علمیه قم با اشاره به اتکای برخی مسئولان به سیاست خارجی تاکید کرد: ارتباط با دنیا خیلی خوب است، آنچه بد می باشد، نوکری بیگانه است.بروید با دنیا ارتباط بگیرید، به شرطی که بازار دنیا را در جهت کالای ایرانی تسخیر کنید.
 
وی خطاب به دولت مردان تذکر داد: دولت یک نعمت و امانت الهی در دستان شماست که باید بروید محاسبه کنید، اگر اشتباهی دارید اصلاح نمایید. بنده این را به همه دولت ها گفته و نظرم به دولت خاصی نمی باشد.
 
آیت الله یزدی توجه به سپاه و بسیج را از توصیه های همیشگی امام و رهبری خوانده و افزود: اگر بسیج نبود امروز کشور حالت دیگری داشت چرا که بسیج و سپاه از دل مردم برخواسته و برای مردم کار می کنند و هر جایی که وارد شده اند موفق عمل نموده اند.
 
ایشان در پایان تاکید نمود: این دو نهاد مقدس یک وجب از خاک کشور اشغال شود و امروز شاهدیم که بسیج در سراسر کشور به شایستگی توسعه پیدا کرده است. 
۰ نظر ۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۶:۰۶
حسن حیدری
در حالی که بیش از پنج ماه از مساله حقوق های نجومی و دستور مقام معظم رهبری از بازگشت برداشت های «ظالمانه» و«غیرمنصفانه» از بیت المال می گذرد مقام های دولتی هنوز از این عمل «نامشروع» و «هجوم به ارزش ها» دفاع میکنند!
در حالی که بیش از پنج ماه از مساله حقوق های نجومی و دستور مقام معظم رهبری از بازگشت برداشت های «ظالمانه» و«غیرمنصفانه» از بیت المال می گذرد مقام های دولتی هنوز از این عمل «نامشروع» و «هجوم به ارزش ها» دفاع میکنند!
گروه سیاسی - رجانیوز، در حالی که بیش از پنج ماه از مساله حقوق های نجومی و دستور مقام معظم رهبری از بازگشت برداشت های «ظالمانه» و«غیرمنصفانه» از بیت المال می گذرد مقام های دولتی هنوز از این عمل «نامشروع» و «هجوم به ارزش ها» دفاع میکنند!
 
به گزارش رجانیوز، ولی الله سیف ریاست بانک مرکزی کشور در جلسه ای که با مدیران بانک مرکزی به منظور تبادل نظر و گفت وگو با مدیران ارشد برگزار کرده بود با اشاره به مطرح شدن مساله حقوق های نجومی در کشور اشاره کرد و در سخنانی غیرمنتظره گفت:« اعتقاد داریم بخش عمده ای از مسایل مطرح شده در خصوص فیش های نامتعارف و حجم انتقاداتی که به سمت شبکه بانکی و بانک مرکزی سرازیر شد، ناشی از عدم شناخت کافی از وضعیت موجود بوده که البته خوشبختانه با دقت نظر همکاران در بانک مرکزی، تمام پرداختی ها بر اساس اصول و ضوابط قانونی بوده است و از این حیث نگرانی خاصی وجود ندارد
 
با وجود اینکه قبلا مقام معظم رهبری نیز به این مساله ورود کرده و ضمن انتقاد از حقوق های نجومی فرمودند نباید برخورد با این موضوع مشمول زمان شود و از مسیولان خواستند تا در این مورد به مردم گزارش دهند هیچ عملکرد مثبتی از سوی دولتی ها در این زمینه مشاهده نمی شود.
 
با گذشت ماه ها از رسوایی نجومی بگیران نه تنها برخوردی با این مساله نشده است که حتی با جسارت وقیهانه از این عمل دفاع می شود و به صورتی رسمی عدم نگرانی از این پرداخت ها نیز گفته می شود.
 
سیف در ادامه صحبت های خود به گونه ای صحبت می گوید که گویی هیچ فسادی در بخش های زیر مجموعه بانک مرکزی نبوده است وفیش حقوقی صفدر حسینی را ندیده است. وی اینگونه اظهار میکند که: « البته این را هم باید افزود که مواردی در خصوص پرداخت های خارج از ضابطه و چارچوب در بخش های دیگر کشور! صورت گرفته است که طبیعتاً باید برخورد قانونی نسبت به انها انجام شود.»
 
این اولین بار نیست که یک مقام دولتی از این فساد دفاع می کند، پیش از این نیز نوبخت سخنگوی دولت ضمن رد غیرقانونی بودن فیش های حقوقی نجومی افرادی چون صفدر حسینی، رئیس سابق صندوق توسعه ملی را به عنوان ذخیره نظام معرفی کرده بود!!
 
آنچه قابل یادآوری است این موضوع می باشد که پاک کردن صورت مساله، خاطره سیاه پرداخت های نجومی در فضای رکود پسابرجام را از ذهن مردم حذف نخواهد کرد و روح عدالت طلبی در مقابل این تبعیض ناروا و آشکار به مطالبه گری خود ادامه خواهد داد.
۰ نظر ۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۵:۵۹
حسن حیدری
بعد از انتشار این مطالب، حسین فریدون از بنده شکایت کرد و موضوع طی چند جلسه بررسی و در نهایت، بنده تبرئه شدم. اما ای کاش خط قرمز کابینه دولت کلید، اینقدر گسترده و وسیع نبود تا سرنوشت پول های کثیفی که در انتخابات ها هزینه می شود، مشخص می شد از جمله انتخابات های قبل و انتخابات اخیر مجلس که به اعتراف رسانه های اصلاح طلب اعتدال گرا لیست امید آن، با رانت و پول بسته شد.
بعد از انتشار این مطالب، حسین فریدون از بنده شکایت کرد و موضوع طی چند جلسه بررسی و در نهایت، بنده تبرئه شدم. اما ای کاش خط قرمز کابینه دولت کلید، اینقدر گسترده و وسیع نبود تا سرنوشت پول های کثیفی که در انتخابات ها هزینه می شود، مشخص می شد از جمله انتخابات های قبل و انتخابات اخیر مجلس که به اعتراف رسانه های اصلاح طلب اعتدال گرا لیست امید آن، با رانت و پول بسته شد.

رجانیوز - گروه سیاسی: حجت‌الاسلام حمید رسایی در کانال تلگرامی خود نوشت: این پست تصویری را یک سال قبل در صفحه اینستاگرامم منتشر کردم.

 

 

بعد از انتشار آن حسین فریدون، در حاشیه مراسمی در برابر سئوال خبرنگاران در باره کمک ۵ میلیارد تومانی بابک زنجانی به ستاد انتخاباتی بنفش با عصبانیت گفت : «بی جا کرده هر کس گفته من پول گرفتم! این ادعا نوعی فرار به جلو برای دوستانی است که پول مفت گرفتند و امروز می‌خواهند کثافت‌ کاری‌هایشان را با این حرف‌ها جبران کنند.»

 

همان ایام در پاسخ به وی نوشتم: «بالاخره هر کس گفته، بی جا کرده یا با جا کرده مهم این است که از این سخنان همراه با عصبانیت و کلمات دوپهلو، تکذیب فهمیده نمی شود. بر اساس اسناد منتشر شده در روزنامه رسمی حسین فریدون به همراه علی صدقی، مدیرعامل اسبق بانک ملی و مانی مهاجان، از اعضای مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و علی اسدیان در بهمن 1390 اقدام به راه اندازی و تاسیس شرکت خرید وفروش نقدی ارز و مسکوکات و طلا ونقره در محل صرافی نموده بودند. شایان ذکر است پیش از بروز بحران‌های ارزی جدی در کشور، دقیقا در دو سال پایانی دولت دهم، برخی از اعضای منتسب به حزب کارگزاران به صورت ناگهانی به تاسیس صرافی و شرکت‌های تضامنی متعدد در حوزه خرید و فروش ارز و مسکوکات طلا و نقره علاقمند شدند که حسین فریدون تنها یکی از این افراد است!»

 

بعد از انتشار این مطالب، حسین فریدون از بنده شکایت کرد و موضوع طی چند جلسه بررسی و در نهایت، بنده تبرئه شدم. اما ای کاش خط قرمز کابینه دولت کلید، اینقدر گسترده و وسیع نبود تا سرنوشت پول های کثیفی که در انتخابات ها هزینه می شود، مشخص می شد؛ از جمله انتخابات های قبل و انتخابات اخیر مجلس که به اعتراف رسانه های اصلاح طلب اعتدال گرا لیست امید آن، با رانت و پول بسته شد.

 

اما متن اصلی که قبلا حجت‌الاسلام رسایی در این زمینه نوشته بود، این بود:

 

«درخت گردوان به این بزرگی، درخت خربزه الله اکبر! این ضرب المثل فارسی، حکایت این روزهای اخبار مرتبط با دریافت کمک های مالی انتخاباتی این و آن است. شنیده ها حکایت از کمک مالی ۵/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ تومانی بابک زنجانی به ستاد انتخاباتی بنفش در انتخابات یازدهم می کند که در مقایسه با کمک ۱۰ یا ۱۵ میلیون تومانی رحیمی به برخی نمایندگان مجلس هشتم، هیچ است، هیچ!

 

ما بابت محاکمه رحیمی از دستگاه قضایی تشکر می کنیم و برای دیگر متهمان مالی مثل مهدی هاشمی و یا دیگر کمک بگیران انتخاباتی، همین قاطعیت و صدور احکام متناسب را انتظار داریم. رحیمی در سال ۸۷ و به هنگام انتخابات مجلس هشتم، پیشنهاد این کمک ۱۵ میلیون تومانی را به بنده هم داد که نپذیرفتم. در سال ۹۱ هم وقتی در مصاحبه ای این موضوع را افشا کردم، از من شکایت کرد که در نهایت در دادگاه تبرئه شدم.

 

 

اکنون با اینکه ۷۰ درصد از نمایندگان مجلس هشتم تغییر کرده اند، برخی برگه ای دستشان گرفته اند که بعله باید معلوم شود کدام یک از نمایندگان این کمک مالی را برای انتخابات گرفته اند! به نظرم خوب است این مشخص شود و بررسی شود که آیا این نمایندگان مطلع بوده اند که این مبالغ از کجاست یا نه، اما قبل از آن بهتر است تکلیف دریافت کمک ۵/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ میلیاردی ستاد انتخاباتی بنفش از بابک زنجانی مشخص شود

 

اصحاب بنفش پاسخ دهند که این مبلغ هنگفت بر چه اساسی و از کدام منابع بابک خان بوده است؟ آیا این همان پولی نیست که هر از گاهی وزیر نفت دولت یازدهم از خوردن و بردن آن سخن می گوید و آقای جهانگیری صفت و نشانی آن را می دهد؟! ظاهرا با هنر رسانه های این جماعت، چوب بابک زنجانی را دیگران می خوردند و پیازش را این جماعت به رنگ بنفش

 

راستی درخت گردوان به این بزرگی، درخت خربزه الله اکبر! حکم رحیمی آن بود که صادر شد، حکم دریافت کمک ۵ میلیاردی از بابک زنجانی چقدر است؟

 

آیا حالا که (ح - ف) برای ادای توضیحات احضار شده، آقایان مسئول عصیانی که تاکنون47 ناسزا نثار منتقدان کرده اند، خودشان را کنترل می کنند یا باز هم در یکی از سخنرانی های بعدی، ناسزایی نصیب منتقدان می کنند؟ آیا باز هم با فضاسازی به وسیله شوهر خواهرهایی که در هیأت های مختلف کاشته اند، برای منتقدین احکام شدید و غلیظ ساختگی صادر می کنند تا با فضاسازی رسانه ای به قول خودشان، زبان منتقدان را کوتاه کنند؟

 

راستی فراموش کردم یادآوری کنم که بهترین دفاع، حمله است.»

۰ نظر ۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۵:۵۴
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

بشاراسد:ارادت زیادی به امام خامنه ای دارم

به لحاظ شخصی ارادت و محبت بزرگی میان من و حضرت امام خامنه‌ای وجود دارد. این ارادت هیچ ارتباطی به مسائل سیاسی ندارد. بلکه ریشه در سرشت و منش شخصیتی ایشان دارد.
 

بشاراسد:ارادت زیادی به امام خامنه ای دارم







به لحاظ شخصی ارادت و محبت بزرگی میان من و حضرت امام خامنه‌ای وجود دارد. این ارادت هیچ ارتباطی به مسائل سیاسی ندارد. بلکه ریشه در سرشت و منش شخصیتی ایشان دارد.
به گزارش تسنیم، فصلنامه مطالعات سیاست خارجی تهران در اولین شماره خود به سراغ بشار اسد رئیس جمهور سوریه رفته و در مصاحبه‌ای تفصیلی به بررسی تحولات سوریه پرداخته است.
 
بخش دوم و پایانی متن کامل این مصاحبه ارائه می‌شود.
 
سوال: یکی از معماهایی که شاید نتوان‌ آسان آن را فهمید مسئله ارتش سوریه است. گفته می‌شود 80 درصد ارتش سوریه از اهل تسنن هستند لیکن حاکمیت در سوریه در دست طایفه علوی است. تلاشهای زیادی برای نفوذ در صنوف ارتش سوریه صورت گرفته، پولهای زیادی برای تخریب روحیه فرماندهان ارتش هزینه شده است تا  از این رهگذر سازمان ارتش را دچار فروپاشی کنند. برخی تصور می‌کنند به دلیل تفاوتهای مذهبی زمینه این فروپاشی در ارتش نیز وجود دارد. از طرفی جنگ، در 5 سال اخیر توان ارتش را دچار فرسایش نموده است. در وضعیت کنونی افقی برای پایان این جنگ هم در آینده نزدیک دیده نمی‌شود. علیرغم همه این مسائل می‌بینیم که این ارتش در میدان پایدار است و علاوه بر آن سوریه توانسته است نیروی کمکی مردمی به استعداد یکصد تا یکصد و پنجاه هزار نفر را تجهیز کند. مایلم بدانم راهبرد و راهکاری را که برای حفظ یکپارچگی و توانمندیهای ارتش و نیروهای مردمی به کار گرفته‌اید چیست؟
 
بشار اسد: ما به این پایداری نرسیده‌ایم، این پایداری وجود دارد مسئله اساسی این موضوع همان چیزی است که بدان اشاره نمودید. اینکه آیا طائفه‌گری وجود دارد یا خیر؟ این همان معیار است لذا جنگ رسانه‌ای از آغاز در خارج (بر اساس وجود تقابل طائفی) شکل گرفته است.
 
سوال: حتی اگر دارای بعد فرقه‌ای نباشد، طرفداران نگاه فرقه‌ای با پرداختن بدان درصدند به این درگیریها جلوه فرقه‌ای دهند.
 
بشار اسد: درست است. بر این اساس اگر معادلات در چارچوب نگاه آنها استمرار می‌یافت و ارتش بر اساس نگاه‌ آنها متکی بر نظام فرقه‌ای شکل گرفته بود و از فرقه خاصی حمایت می‌کرد، حتما پس از چند ماه دچار فروپاشی می‌شد. این ارتش یارای استقامت نداشت و ... در حالی که وضعیت برخلاف آن است. از سوی دیگر ما همواره در سوریه با نشان دادن واقعیتها، سوژه‌ها و رویکردهای تبلیغاتی مخالفین را خنثی می‌کنیم. در اینجا واقعیتهایی وجود دارد. شما می‌توانید بروید و از ترکیب دولت سوریه اطلاع پیدا کنید. خواهید دید که همه در آن مشارکت دارند. در ارتش سوریه نیز تمامی فرقه‌ها حضور دارند و مهمتر از آن اگر به آمار شهدای ارتش که در این جنگ به شهادت رسیده‌اند توجه کنید، خواهید دید درصد بالایی از تمامی فرق در آن وجود دارد. علاوه بر آن کسانی که از نظر سیاسی از حکومت حمایت و دفاع می‌کنند از فرق و مذاهب مختلف هستند همانطور که معارضان سیاسی دولت نیز از طوایف مختلف می‌باشند. حتی اگر معارضان دست نشانده مقیم خارج که در راستای منافع آمریکا یا ترکیه با عربستان عمل می‌کنند را نیز ملاحظه کنید، می‌بینید آنها نیز از همه فرقه‌ها هستند. مسئله این است که چه کسی نگاه ملی و علاقه به کشور دارد یا اینکه تمایلات ملی ندارد. بنابراین می‌گویم استراتژی دشمن سعی در ایجاد وضعیت فرقه‌ای است ولی رویکرد طبیعی مردم بر این استراتژی غلبه دارد. اگر رویکردی فرقه‌ای در سوریه به عنوان رویکردی عمومی وجود داشت ما به عنوان دولت در سوریه نمی‌توانستیم در برابر آن اقدامی کرده و یک وضعیت غیر فرقه‌ای بوجود آوریم ولی در این کشمکشها مشخص شد اساسا نگاه طائفی در میان مردم رواج ندارد. البته ما در برابر تبلیغاتی که به فرقه‌گری دامن می‌زند با رویکردهای ملی به مقابله پرداخته‌ایم رویکردهایی که همگان را شامل شود زیرا کشور متعلق به همه است. کشوری که متعلق به یک طایفه باشد وجود ندارد. نمی‌توان کشور را منحصر به یک طایفه یا یک گروه دانست. کشور یا متعلق به همه خواهد بود یا اصلا کشوری وجود نخواهد داشت. این همان چیزی است که ما در عرصه نظامی، خدمترسانی و در سایر زمینه‌ها، مورد توجه قرار داده‌ایم. بر این اساس است که شهروندان سوری (علیرغم وجود برخی فساد یا کم‌کاری) احساس می‌کنند که این دولت متعلق به خودشان است این وضع موجود است و هیچگونه ارتباطی به مسئله فرقه‌گرایی ندارد.
 
سوال: فارغ از مسائل طائفی، آیا تلاشهای  جاری برای به تحلیل کشاندن توان و ظرفیت ارتش و نیروهای نظامی، فقدان چشم‌انداز برای سرانجام جنگ و مسائلی از این دست به فرسایش و خستگی نیروهای دفاعی ارتش کمک نخواهد کرد؟
 
بشار اسد: هر جنگی باعث تضعیف دولت (هر دولتی که باشد)،‌ اقتصاد و جامعه و همه چیز خواهد بود. این امری بدیهی است اما مشکل زمانی است که جامعه به این باور برسد که برنده جنگ نخواهد بود. ما در سوریه اعتقاد داریم در برابر دو گزینه قرار گرفته‌ایم. یا کشور ا از دست دهیم یا پیروز شویم. پس از گذشت 5 سال علیرغم خستگیهایی که اشاره کردید و وجود دارد و با آن زندگی می‌کنیم یک اراده و عزم وجود دارد که این ایستادگی نتیجه بخش خواهد بود. همچنین این ایمان نیز وجود دارد زمانی که دوستان و یا برادرانی از سایر کشورها و در پیشاپیش همه آنها ایران،‌ در کنار ما قرار دارند به مردم این امید داده می‌شود که احساس تنهایی نکنند. غرب پایبند به اصول نیست ولی اکثریت جهان دارای اصول می‌باشند. کشورهایی هستند که از جرات حمایت کردن برخوردارند و کشورهای دیگر با شما هستند اما جرات حمایت ندارند. این همراهی و کمک، خستگی مردم سوریه را کاهش می‌دهد. همانطور که در آغاز گفتم، بخش اصلی خستگیهای موجود به تحریمهای جاری باز می‌گردد. تحریم اقتصادی چه بسا از جنگ نظامی موثرتر باشد. در اینجا نقش ایران پدیدار می‌شود. زمانی که ایران، خصوصا حضرت امام خامنه‌ای از این تنگنا مطلع شدند، دستور حمایت اقتصادی از سوریه را صادر کردند. این اقدام باعث کاهش رنجها گردید. موضع‌گیریهای سیاسی و حمایت نظامی ایران نیز رنج‌ها را کاهش داد. بنابراین درست است خستگی وجود دارد اما به دلیل برخورداری از عوامل داخلی و عوامل خارجی افق پیروزی نیز وجود دارد.
 
سوال: به فساد در جامعه سوریه اشاره نمودید. البته این فساد، سنگینی و پیامدهای خود را بر مردم سوریه بر جای می‌گذارد. جنابعالی در چند مرحله روند اصلاحات در کشور را فعال کردید اما این روند در مسیر تحقق اهداف پیشرفت ملموسی نداشت. برنامه و طرح شما برای تحقق این اصلاحات و برداشتن این فشارها از دوش مردم سوریه که عنصر اساسی در این نبرد به شمار می‌روند چیست؟
 
بشار اسد: روند اصلاحات مانند ساختمان‌سازی است. تصور کنید در حال ساختن ساختمانی هستید و همزمان یک عده این بنا را تخریب می‌کنند. نمی‌توان با این روش ساختمان ساخت. در گام اول باید منشاء تخریب را از بین برد. قطعا روند اصلاحات در سوریه به سبب جنگ جاری و وجود تروریسم، کند شده است. اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بدون برقراری ثبات، دستی‌یافتنی نخواهد بود. ثبات زیرساخت هر فعالیتی رشد و تغییر مثبت است که دولتها انجام خواهند داد. فرق نمی‌کند این اقدام فراگیر یا محدود باشد یا برنامه‌ای بلند مدت یا کودتاه‌مدت باشد. ثبات عنصر اساسی اینگونه فعالیتها است. ما بیش از 5 سال است که فاقد ثبات هستیم. اولویت ما در وضعیت کنونی در درجه اول از بین بردن تروریسم است. با وجود تروریسم نمی‌توانیم هیچ برنامه‌ یا ابتکاری را محقق سازیم. ثانیا زمانی که گامهای بزرگی در مسیر ضربه زدن به تروریسم برداشته شود همزمان گفتگوی سیاسی و اجتماعی آغاز می‌شود. من اجرای اصلاحات و شروع روند سیاسی را در مجموع یک پروژه می‌دانم زیرا گفتگو تنها میان احزاب و نیروهای سیاسی نیست. روند اصلاحات در کشور یک روند جامع است که مشارکت تمامی شهروندان سوری در آن الزام یاست و این شامل نیروهای سیاسی و مجموعه‌های اجتماعی می‌گردد. در این صورت است که می‌توان سخن از نظام شایسته برای آینده سوریه و تعیین کم و کیف سیاستهای اقتصادی و اجتماعی کشور به میان آورد و در آن زمان وارد گفتگو از این نوع خواهیم شد. البته پس از خاتمه یافتن بحران کنونی که مرتبط با جنگ و تروریسم است با مسائل دیگری مواجه خواهیم شد و آن نسل جوانی است که آگاهی ملی و سیاسی او در خلال جنگ شکل گرفته است. بدون شکل جنگ تاثیرات بسیار بدی بر طیف وسیعی از سوریها، بویژه کودکان و جوانان داشته است. برخی از این جوانان در مناطق تحت تصرف تروریستها حضور دارند. اعتقاد افراطی و هابیت مبتنی بر خشونت، ترور و عدم پذیرش دیگران در اندیشگاه گروهی از جوانان رسوخ کرده است. این عده دیگر قادر به پذیرش پیشرفت نمی‌باشند. نمی‌توانند با دموکراسی کنار بیایند و حاضر به پذیرش دیگران نیستند، زیرا دیگری را فرزند میهن نمی‌دانند و اصلا اینها هیچ‌گونه احساس ملی ندارند. دیگرانی نیز هستند که دچار مشکلات روانی فراوانی شده‌اند که این مشکلات بر دیدگاههای ملی آنها و باورشان به وطن اثر گذاشته است. در صورتی که خواهان پیشرفت باشیم به ناچار باید با این نمونه‌ها کنار آمده و تعامل کنیم.
 
سوال: بحران جاری در سوریه از طریق یکی از دو راه حل نظامی (تحقق پیروزی برای یکی از دو طرف) یا گفتگوی سیاسی امکانپذیر خواهد بود. گفتگوی سیاسی نیازمند به رسمیت شناختن طرفهایی است که امکان گفتگوی با آنها وجود دارد. دولت آمریکا اعلام کرده است که به استثنای داعش و النصره بقیه گروههای مسلح معارض سیاسی بوده و شرایط مشارکت در گفتگوهای سیاسی را دارا هستند تعریفهای دیگری نیز از گروه‌های تروریستی ارائه شده است. تعریف جنابعالی از طرفهایی که می‌توانند در‌ آینده سوریه نقش‌‌آفرینی کنند چیست؟
 
بشار اسد: اولا، طرفی را که درباره آن صحبت می‌کنیم، باید به کشور اعتقاد داشته باشد و اولین اصل اعتقاد به کشور این است که افراد نباید وابسته به دیگران باشند. نباید مزدور یا دست نشانده بیگانگان باشند و نباید حامی گروهای تروریستی بوده یا با برداشتن سلاح به کشتار و ویرانگری دست خود را آلوده کنند اینگونه رفتارها اقدامات سیاسی یا رفتاری ملی به حساب نمی‌آید. اگر چنین شرایطی فراهم آید که تا این لحظه فراهم نشده است می‌توان درباره گفتگوی سیاسی با این افراد سخن گفت. حقیقت آن است که گفتگوی سیاسی می‌تواند  مشکلات سیاسی را مرتفع کند در حالی که چالش کنونی ما تا این لحظه سیاسی نیست. ما در گذشته بر اساس مطالبات گروهای معارض یا کسانی که خود را ابتدا معارض خواندند اصلاحات سیاسی را آغاز کردیم. قانون اساسی و سایر قوانین و هر چیزی را تغییر دادیم ولی از جانب آنها چیزی تغییر نکرد. برعکس هر چه ما تغییرات بیشتری انجام می‌دادیم، آنها بیشتر به سمت تروریسم روی آوردند. پرواضح است که مسائل سیاسی آنها صرفا بهانه‌ای است برای در تنگنا قرار دادن دولت، چون آنها توقع دریافت پاسخ منفی از ما داشتند تا آن را علم نموده و عنوان کنند که به دلیل مخالفت حکومت سوریه با اصلاحات اعتراض شروع شده است در حالیکه اینگونه نیست.
 
سوال: یک نوع دوگانگی در سیاستهای آمریکا وجود دارد از یک سو‌ آمریکا خود را مدعی روند گفتگو و راه حل سیاسی معرفی می‌کند و از سوی دیگر با هرگونه آشتی یا مصالحه در سوریه مخالف است (به عنوان مثال، اتخاذ مواضع منفی از سوی آمریکا درباره مصالحه میان دولت و نیروهای مسلح در داریا). از نظر جنابعالی چنانچه برخی از گروههای مسلح سلاح خود را بر زمین گذارند آیا گفتگوی سیاسی با آنان ممکن است؟
 
بشار اسد: در خصوص دوگانگی سیاستهای ایالات متحده آمریکا باید گفت که این روش آنها است همزمان از دو ابزار استفاده می‌کند بهره‌گیری از گروههای ترویستی برای به زانو در‌آوردن دولت سوریه و دستیابی به اهداف خود و استفاده از ابزار سیاسی برای وادار کردن ما به عقب‌نشینی در حقیقت هر دو روش؟ یک هدف را دنبال می‌کند. آمریکا اگر از طریق حمایت از تروریستها نتواند اهداف خود را محقق کند به روشهای سیاسی روی می‌آورد و در صورت ناکامی از دریافت امتیاز سیاسی از ما به رویکردهای تروریستی در داخل سوریه دامن می‌زند. از این رو است که شاهدیم هر گاه مذاکرات ژنو در وادار کردن سوریه به عقب‌نشینی در برابر گروههای ترویستی و حامیان خارجی آنها ناکام می‌ماند، اقدامات تروریستی در داخل سوریه گسترش می‌یابد. آنها ما را بین اعدام با گلوله یا دار زدن مخیر می‌کنند، انتخاب با شماست ولی هر دو گزینه نتیجه واحد دارد. این روش ایالات متحده آمریکا است بنابراین مسئله عجیبی نیست همواره تاکتیک آمریکا این بوده است نه اینکه فقط معیارهای دوگانه داشته باشد بلکه بر اساس منافع خود معیارهای سه‌گانه چهارگانه، پنج‌گانه و چنانچه هزار منفعت داشته باشد آماده است از معیارهای هزارگانه هم استفاه کند.
 
درباره امکان گفتگو با گروهای مسلحی که حاضرند سلاح خود را بر زمین گذارند پاسخ ما مثبت است این رویکردی است که تاکنون اتخاذ کرده‌ایم هر کس که مصمم به کنار گذاشتن سلاح خود بوده مورد عفو و بخشش کامل قرار دادیم. ما در این خصوص تا حدی از خود انعطاف نشان دادیم. حتی قانون را نادیده گرفتیم. قانون تروریستها را به خاطر اقدامات تروریستی نمی‌بخشد. با این حال در راستای منافع مردم و جلوگیری از خونریزی بیشتر این افراد را مورد عفو قرار دادیم.
 
سوال: افراد را مورد بخشش قرار می‌دهید یا سازمانها را نیز مورد عفو قرار خواهید داد؟
 
بشار اسد: ما افراد را مورد بخشش قرار می‌دهیم با سازمانهای تروریستی گفتگو نمی‌کنیم با افراد گفتگو می‌کنیم.
 
سوال: برخی معتقدند در منطقه ما دو جهت‌گیری اصلی وجود دارد یکی منازعات و جنگهای داخلی است که بین کشورها و مجموعه‌های مسلمانان جریان دارد در این چارچوب عربستان سعودی بر ضد سوریه و یمن یا مرم بحرین فعال است. دیگری نیز تلاش آمریکا است که با دامن زدن به تقابل خونین در درون جوامع اسلامی تمدن و ظرفیت کشورهای اسلامی را در برابر تمدن غربی به چالش می‌کشد به نظر جنابعالی این منازعات تا چه اندازه منافع آمریکا را محقق می‌سازد؟
 
بشار اسد: در دوران کنونی، من به چیزی که برخورد تمدنها نامیده می‌شود اعتقاد ندارم. ما در دون تمدنی واحدی به نام تمدن بشری زندگی می‌کنیم چالش در بین جریانها وجود دارد. چه بسا طیف‌های فرهنگی با یکدیگر به رقابت برخاسته باشند. (اگر اینگونه باشد) می‌توانیم بگوییم که رقابت آنها امری طبیعی است. لیکن آن چیزی که ما با آن مواجه هستیم یک منازعه سیاسی است که به آن عنوان منازعه تمدنی داده شده است. همانگونه که گفتم اختلافات دینی و فرقه‌ای در دروان معاصر منشاء سیاسی دارد و ریشه‌دار نیست در اینجاست که بازی غرب نهفته است بدون شکل می‌توانیم بگوییم ما با معضل بزرگی به نام برخورد هویتها مواجه هستیم. این معضل در منطقه عربی، جهان اسلام یا شاید در کشورهای جهان سوم وجود دارد. شما در ایران هویت اسلامی داشته و به نژاد فارسی نیز تعلق دارید. ما نیز وابسته اسلام و متعلق به قومیت عربی هستیم. این امری اطبیعی است چیزی که غرب در این میان انجام می‌دهد تلاش برای تقویت یکی از این عناصر هویتی در برابر دیگری است. از آنجا که هویت این ملتها تثبیت نشده و در بین جوامع ما چالشهای ضعیفی وجود دارد غرب در صدد تقویت آنها و القای آن است که هویت اسلامی با هویت فارسی یا عربی در تضاد است و به دنبال آن مشکلات داخلی از طریق تنش میان گرایشها ایجاد می‌کند چرا غرب به دنبال این گونه مشکل آفرینیها است؟ زیرا مانع اساسی غرب برای بسط همینه خود در کشورها، قوی بودن احساس هویت در میان مردم است زمانی که شما به یک عقیده وابسته هستید این اعتقاد به شما کمک می‌کند تا مسائل را به صورت روشن تر درک نمایید. این اعتقاد و ایمان است که شما را نیرومند و ثابت‌قدم می‌کند اما اگر هویت خود را از دست دادید و احساس وابستگی به هیچ هویتی اعم از اسلامی، فارسی یا عربی نداشته باشید انگیزه‌ای نیز برای دفاع نخواهید داشت و در برابر هر خواسته غربی مشکلی نخواهید داشت، زیرا برای خود حقی قائل نیستید زیرا حقوق با هویت مرتبط است و کشور نیز با هویت مرتبط است. در اینصورت می‌توان گفت بازی غرب طی قرن گذشته، هدف قرار دادن هویتها است. در همین چارچوب آنها به چالش سنی و شیعه دامن می‌زنند یا اخیرا به منازعه عربی - کردی پرداخته‌اند همانطور که در عراق به چنین چالشی دامن زده‌اند و در گذشته نیز در مرحله‌ای چالش اسلامی - مسیحی را مورد توجه قرار داده بودند یا حداقل ترس از دیگری را در طرف مقابل بوجود آوردند. وقتی چنین منازعاتی پدید آوردند هویتها کوچک، محدود، ناسازگار و بی‌تاثیر خواهد شد. در این صورت است که آنها می‌توانند به اهداف خود دست یابند. در پاسخ به سوال شما می‌گویم که ما در این منطقه وارد هرگونه منازعه‌ای که شویم به صورت غیرمستقیم به منافع غرب خدمت کرده‌ایم. منازعه فکری درباره هر موضوع یک حق طبیعی است لیکن اختلاف به معنی خودداری از گفتگو با یکدیگر نیست باید گفتگو را ادامه دهیم و هر طرف سعی کند دیگران را به لحاظ فکری متقاعد نماید. این روش پسندیده‌ای است.

۰ نظر ۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۱:۵۸
حسن حیدری
من باور نمی‌کنم که کسی من را به عدم حمایت از رهبر انقلاب متهم کند. من در پل یادگارامام از زنانی که طرفدار موسوی بودند کتک مفصلی خوردم.  چه کسی گفته است که من پشت سر آقا نایستادم؟!
من باور نمی‌کنم که کسی من را به عدم حمایت از رهبر انقلاب متهم کند. من در پل یادگارامام از زنانی که طرفدار موسوی بودند کتک مفصلی خوردم. چه کسی گفته است که من پشت سر آقا نایستادم؟!
رجانیوز - گروه تاریخ سیاسی: زنی که با هشت فرزند توانسته است دوره های نبرد تن به تن و جنگ های نامنظم را در لبنان و سوریه طی کند حرفهای زیادی دارد. فارغ از توانمندی چریکی که موجب شد تا مرضیه دباغ حکم فرماندهی سپاه همدان را کسب کند، وی فردی است که با وجود هشت فرزند در غیاب همسر خود توانسته است این میزان از فعالیت را در کارنامه خود به ثبت برساند. خواندن مصاحبه مرضیه دباغ به عنوان شخصیتی که با بسیاری از بزرگان نظام محشور بوده در نوع خود بسیار جذابیت دارد. مرضیه دباغ از معدود زنانی است که خاطرات خواندنی با امام خمینی (ره)،امام موسی صدر ،شهید چمران، شهید بهشتی، شهید سعیدی، شهید محمد منتظری، شهید مطهری و شهید مدنی و ... دارد. سرکار خانم مرضیه دباغ امروز به رحمت ایزدی رفت و دعوت حق را لبیک گفت.
 
در ادامه مشروح گفت و گوی کمتر دیده شده ی مرحومه مرضیه دباغ می آید:
 
خانم دباغ؛ قبول دارید که بسیاری از اقدامات شما پیش از انقلاب و پس از انقلاب بیشتر کارهای مردانه بوده است تا زنانه.
 
من با این سخن شما موافق نیستم. زمانیکه من مسئولیت سپاه همدان را برعهده داشتم در عملیاتی در منطقه کردستان چند روستا را از اسلحه و مهمات تخلیه کردم. وقتی شهید بهشتی رضوان الله وارد جلسه شدند جمع را خطاب قرار دادند و گفتند: «من لازم است اول مساله‌مهمی را بگویم خانم دباغ یک شاهکار مردانه‌ای را انجام دادند.» من‌‌ همان زمان سخن ایشان را قطع کردم و گفتم اصلا اینگونه نیست وکارمن یک شاهکار زنانه بوده است. دوستان گفتند که چرا شما حساس هستید؟ من گفتم این حساسیت نیست. چرا شما هر کار مهمی که زنان انجام می‌دهند را می‌خواهید به نام مردان تمام کنید؟
 
 
چه اتفاقی موجب شد که شما وارد انقلاب شدید؟
 
لاحول و لاقوه الا بالله. من در سال 1318 درهمدان متولد شده و در سن 14سالگی ازداوج کردم به تهران آمدم. همسرم نیز اصالتا همدانی هستند برای پیدا کردن کارعازم تهران شده در ‌‌نهایت مقیم تهران می‌شوند. من در سال 1346 و در اوج مبارزات انقلابی و تبعید امام با استاد بزرگوارم شهید سعیدی رضوانه الله آشنا شدم. ایشان در مسجد موسی بی‌جعفر (ع)در محله قیاسی حضور داشتند و من به همراه تعدادی از خانم‌ها ازایشان خواستیم که برای ما کلاس بگذارد و در برابر در خواست ما ایشان می‌گفتند:"نمی‌شود زیرا خانم‌ها کار را ادامه نمی‌دهند ."اما در‌‌نهایت ایشان با تقاضای ما موافقت کردند. البته من قبلا نیز یک هیات سینه زنی در فامیل راه انداخته بودم که این هیات با وجود دل نگرانی بسیاری ازاعضای فامیل تا زمان ازدواج من به کار خود ادامه داد. همین مساله خمیر مایه فعالیت‌های انقلابی من در کنار فعالیت‌های مذهبی شد که امام حسین(ع) چه هدفی را دنبال می‌کرد. پدرم که استاد اخلاق بودند در حد درک بچگانه من توضیحاتی را می‌دادند اما در واقع شهید سعیدی به منبعی برای شناخت تبدیل شدند. گاهی جلسات در منزل ایشان برگزار می‌شد اما در اغلب موارد این جلسات سری بود و مکانی بعد از نماز مغرب و عشا مشخص می‌شد و افراد آنجا حضور پیدا می‌کردند. در این جلسات، افرادی همچون آیت الله مشکینی، ربانی شیرازی و ربانی املشی و سید محمد باقر موسوی همدانی ازشاگردان امام دعوت می‌شدند تا سخنرانی کنند.
 
آیت الله سعیدی چه سالی شهید شدند؟
 
شهید سعیدی سال 49 در زندان زیر شکنجه به شهادت رسیدند و بنده اوائل سال 52 بازداشت شدم. یکبار چهار ماه بازداشت بودم و بعد آزاد شدم. ساواک آن زمان به شدت دنبال نیروهایی بودند که با آیت الله سعیدی کار می‌کردند. وقتی نتوانستند که کسی را پیدا کنند مرا را آزاد کردند و در ‌‌نهایت دوباره بازداشت شدم.
 
در مجموعه شما از خانم‌ها چه کسانی حضور داشتند.
 
خانم‌هایی که در مجموعه حضور داشتند اغلب نتوانستند به کار ادامه دهند. در انتهای کار دو الی سه نفر از خانم ها باقی مانده بودند به عنوان مثال خانم نکویی در انتها به دلیل برخی از مشکلات از کار صرفنظر کردند.
 
وقتی خاطرات شما را مرور می‌کردم متوجه شدم که شما فعالیت‌هایی شناسایی همچون کلوپ کلیدی را در کنار فعالیت‌های مبارزاتی داشتید سال 52 که بازداشت شدید به چه خاطر بازداشت شدید؟
 
دستگیری من مربوط به مدارکی بود که ساواک  از منزل آیت الله سعیدی پیدا کرده بود. در‌‌ همان زمان آقای سعیدی برای انتخاب افراد امتحان‌هایی را در نظر گرفته بود. سه چهار جزوه‌ای که من در مورد حضرت زینب(س) و حضرت فاطمه(س) نوشته بودم، بدست ساواک افتاده بودند. فارغ از این متوجه شده بودند که ما به برخی از دانشجویان پناه دادیم البته یکی از دانشجویان یک هفته در منزل ما پنهان شده بود. این دانشجو با چادر آمد اما با این وجود ساواک خانه 40 متری ما در محله غیاثی را شناسایی کرد. یک روز بعد از نماز صبح، زنگ خانه ما زده شد به محض اینکه من در را باز کردم یکی از ساواکی‌ها پای خود را لای در گذاشت و در را باز کرد و متاسفانه ایشان را از خانه ما را بردند. این فرد یکی از مبارزین رده بالا بود که من هنوز بعد از این همه سال متوجه نشدها م که اسم واقعی وی چه بود؟ ایشان از دانشجویان علم وصنعت بودند که کتاب اقتصادنا را به فارسی ترجمه کرد و در ‌‌نهایت اعدام شد و همینطور بعضی دیگراز دانشجویان به عنوان مثال صادق سجادی به منزل ما رفت و آمد می کردند.
 
داستان کلوپ کلیدی چه بود. چرا شهید سعیدی می‌خواست از جاهایی اطلاعات به دست بیاورد که ظاهرا چندان به رژیم ارتباطی نداشت.
 
من بر اساس برنامه ریزی صورت گرفته، نزدیک به بیست روز با لباس فقرا و کولی‌ها در خیابان منتهی شده به کاخ سعد آباد گدایی می‌کردم. فرح وولیعهد بیشتر در آن کاخ زندگی می‌کردند بچه‌ها دنبال این بودند که ولیعهد را یا بکشند یا دستگیر کنند تا ضربه سنگینی را به رژیم وارد کنند. برای دستیابی به این هدف لازم بود تا اطلاعات جامعی در مورد رفت و آمد و.. داشته باشند. یکی از کارهای واگذار شده به من گدایی بود. من تشتکی پاره را در کنارجوی آب می‌انداختم و گدایی می‌کردم اتفاقابرخی از افراد این مساله را باور کرده بودند و یک قرون دو زار به من می‌دادند. در یکی از آن روز‌ها من فراموش کردم که نماز بخوانم. به هرحال درست نبود که من مکان را ترک کنم چون امکان داشت که ساواک به من شک کند. من همانجا کنار جوی آب وضو گرفته و نماز خواندم. آن روز خیلی عصبانی شدم که چرا فراموش کردم نماز بخوانم و از سوی دیگر چرا باید در شرایطی نماز بخوانم که بین رفت و آمد زیاد مردم باشد. هرچند رفت و آمد زیادی هم وجود نداشت زیرا به جز افراد خیلی نزدیک به هر کسی اجازه نمی‌دادند که آنجا رفت و آمد داشته باشد. وقتی به شهید سعیدی با حالت گریه و نارحتی توضیح دادم که چگونه آنجا نماز خواندم. شهید سعیدی به صراحت گفتند:" این نماز بسیار پذیرفته است و تو باید این فراموشی را از ناحیه خداوند بدانی زیرا خداوند می‌خواست حجتی برافرادی داشته باشد که نماز نمی‌خوانند تا نتوانند بهانه بیاورند. خداوند در پاسخ به این افراد می‌گوید چطوراین فرد فقیر که به نان شب خود محتاج است در چنین شرایطی نمازخوانده است و شما نماز نخوانده اید ."
 
وظیفه شما فقط کسب اطلاع از رفت و آمدهای فرح و ولیعهد بود؟
 
نه هدف کسب اطلاعات دیگری هم بود. شایعاتی مانند کلوبی که شما اسم بردید شنیده شده بود برای اطمینان خاطر من ماموریت پیدا کردم تا به آنجا بروم. هریک از افراد کلید ویلا و خانه خود را آنجا می‌گذارند تا در صورت باخت همسر و دختر وی در اختیار فرد برنده قرار بگیرد. آن‌ها می‌خواستند ببینند که رده‌های بالا در این قضیه دخالتی دارند یا خیر.
 
نتیجه‌ای هم داشت؟
 
نتیجه داشت اما به سر انجام نرسید. اما عملا امکان نداشت که اطلاعات بیشتری را به دست بیاوریم.
 
پاییدن رفت و آمد فرح و ولیعهد با واکنشی هم همراه بود؟
 
قیافه من شکسته شده بود و افراد عملا بی‌تفاوت از کنار من رد می‌شدند. به قدری فشار شکنجه در کمیته مشترک بالا بود که خود ساواکی‌ها نیز من را پیرزن خطاب می‌کردند. من به دلیل شکنجه زیاد نمی‌توانستم صاف حرکت کنم و در بیشتر موارد دولا حرکت می‌کردم زمانی که من بازداشت شدم و قرار شد که به زندان قصر منتقل شوم رئیس زندان باور نکرد که من خودم هستم برای همین از دو تا از بازجویان خواست تا هویت من را تایید کنند. به هرحال وضعیت بسیار بد بود اما لطف خدا شامل حال ما شد.
 
من لازم می‌دانم که سوالی در مورد شهید سعیدی بپرسم شهید سعیدی در محله غیاثی به این مساله مشهور شده بود که مشکلات مردم را حل می کند. شما چه خاطره‌ای از ایشان دارید؟
 
آیت الله سعیدی فردی بود که کمتر کسی نام وی را به زبان می‌راند و بیشتر وی را آقا خطاب می‌کردند. ایشان فرد بسیار عجیبی بودند اما متاسفانه آن طور که باید و شاید به سعیدی پرداخته نشد. به هر حال اطرافیان وی اطلاعات زیادی ازفعالیت‌های وی نداشتند زیرا ایشان مخفی کاری زیادی در جریان مبارزات سیاسی داشتند. تنها آقازاده ایشان که گفتگو می‌کردند و از پدر سخن می‌گفتندکه در اثر تصادف جان خود را از دست دادند. البته یکی از بچه‌های اطلاعات به من گفت که یک مقدار شکر در موتور ماشین ایشان ریخته بودند که همین باعث شد که ماشین کله کند. متاسفانه چندان به ایشان پرداخته نشد و حتی در سکوت یادنامه برای ایشان برگزارکردند. شهید سعیدی زندگی عجیبی داشت ایشان خانه‌ای کوچک با سه اتاق داشت که همه زندگی این مرد بزرگوار در این خانه سپری شد که الان دفتر آقای طباطبایی شده است. آقای سعیدی با وجود داشتن نه تا بچه همواره پذیرای مهمانان بود. ایشان کارهایی انجام می‌داد که در نوع خود بی‌نظیر بود. به خاطر دارم که در زیر پله‌ای سر کوچه ما جوانی از سوی ساواک مامور به خرید و فروش نوار شده بود؛ این جوان هروقت می‌دیدید که روحانی در حال عبور از کوچه است صدای نوار خود را بلند می‌کرد. شهید سعیدی خطاب به ما گفتند:"یعنی شما اینقدر بی توجه اید که اجازه می‌دهید که این فرد به راحتی نوار بفروشد." به محض اینکه شهید سعیدی این سخن را گفتند زنهای محل با هم قرار گذاشتند و به سمت مغازه این فرد رفتندو تمام نوار‌هایش را بیرون ریختند. روز بعد که از کلانتری آمدند تمام خانم‌ها بیرون آمدند و اعلام کردند که ما اجازه نمی‌دهیم که این جوان نوار فروشی داشته باشد. شهید سعیدی به هیچ وجه اجازه نمی‌دادند که در منطقه کسی کارغیرشرعی انجام دهد.
 
محبوبیت آقای سعیدی در منطقه چگونه بود؟
 
بسیاری از مغازه داران طرفدار آقای سعیدی بودند. به خاطر دارم که یک روز سر کلاس درس تلفن منزلشان زنگ زد. ایشان از زیر تشک دو کاغذ کوچک را در دهان خود گذاشتند و گفتند که همه چیزرا جمع کنید چون ساواکی ها آمدند.‌‌ همان زمان مقداری جزوه از سخنرانی حضرت امام (ره) بود فرمودند کی این جزوه ها را با خود می‌برد‌‌ همان زمان من در کیفم را بازکردم و جزوه ها را با خود بیرون آوردم. بعد از اینکه بیرون آمدم می‌خواستم زرنگی کنم که زود‌تر بروم دیدم که ساواکی‌ها همه در کوچه ایستادند. من‌‌ همان زمان حسن آقا یکی از فرزندان شهید سعیدی را صدا زدم که به حیاط آمدندو روی دیوار رفتند و جزوه ها را در سطل زباله پشت دیوار انداختند. زمانیکه ساواکی‌ها ما را گشتند هیچ چیز پیدا نکردند.
 
 
یکی از دلایل گمنامی شهید سعیدی این بود که ایشان بسیار پنهان کاری می‌کرد. همچنانکه ایشان خانه‌ای امن در خاوران داشت؟
 
بله دقیقا. خانه امنی در خاوران و باغی در ورد آورد کرج متعلق به شخصی به نام آقای کمپانی بود که آقای سعیدی جلساتی را درآن برگزار می‌کرد ما بعد از انقلاب فهمیدیم که این باغ متعلق به فردی به نام کمپانی بود. آقای سعیدی در این مورد کاملا مظلوم واقع شد همچنانکه حاج آقا مصطفی نیز مظلوم بودند. سرنوشت آقای سعیدی با حاج آقا مصطفی شباهت زیادی دارد. حاج آقا مصطفی نیز مظلومیت زیادی دارد ایشان با وجود اینکه کسی بود که در دوران تبعید شبانه روز امام خمینی را حفظ کرد اما آن طور که شایسته بود به ایشان پرداخته نشد. شاید شما ندانید که ایشان 53 کتاب چاپ نشده به زبان عربی دارند. چاپ این کتاب‌ها نیازمند همت زیادی از کار‌شناسان هم سطح خودشان است. این فرد کسی است که در سن 50 سالگی توانسته 53 کتاب به زبان عربی بنویسد. بعد از رحلت حاج احمد آقا در یکی از سالگردهای ایشان به محضر خانم حضرت امام شرفیاب شدم و خانم را ناراحت و گریان دیدم وقتی از ایشان سوال کردم که چرا شما با اینهمه صبوری مضطرب هستید فرمودند امروز کوچه را نگاه کردم دیدم در کوچه پرچم های متفاوتی چاپ کردند اما از مصطفی هیچ خبری نبود از طریق دفتر به آقای انصاری خبر می دهند و عکس حاج آقا مصطفی را در کوچه نصب می کنند.
 
شما از محمد منتظری هم خاطره دارید؟
 
محمد منتظری بسیار عجیب برای این انقلاب زحمت کشید و بسیار زود فراموش شد. خداوند از پدرش نگذرد که این ظلم را در حق این پسر مرتکب شد و وی را به عنوان یک دیوانه معرفی ‌کرد. آقا محمد در دوران چهار ساله‌ای که ما در سوریه و لبنان بودیم با ما کار می کرد .اگر شما ایشان را پیدا می‌کردید و می‌گفتید :" محمد من می‌خواهم به لیبی بروم." همانجا می‌گفت :"برویم قهو ه خانه و در فاصله خوردن یک چایی مدارک شما را می‌گرفت و زیر میز برای تو ویزا صادر می‌کرد و مهر روادید را ضمیمه مدارک تو می کرد. آقا محمد مهر اکثر کشور‌ها را داشت. ایشان می‌توانست حتی برای شما ویزای حجاز را صادر کند همچنانکه من به همین صورت مکه رفتم. این فوت و فن‌ها را محمد به ما یاد داده بود. اما با رفتن محمد همه چیز رفت!
 
شما از مرحوم حاج آقا مصطفی، شهید سعیدی و محمد منتظری یاد کردید اولین مواجهه شما با امام موسی صدر چه زمانی بود؟ آیا خاطره خاصی از ایشان دارید؟
 
هر کدام از برادران که وارد سوریه و لبنان می‌شدند بهترین هدیه‌ای که می‌گرفتند ملاقات با امام موسی صدر بود. ایشان باید افراد را می‌دیدند تا اینکه بعدا کارت‌هایی را برای تردد بین سوریه و لبنان صادر می‌کردند. این کارت شما را از ویزا بی‌نیاز می‌کرد به محض اینکه مشخص می‌شد که شما کارتی از دفتر امام موسی صدر دارید به راحتی می توانستید بین سوریه و لبنان تردد کنید. این اسناد الان در بیت است من به خاطر دارم که اولین بار امام موسی صدر را زمانی ملاقات کردم که محمد منتظری هم همراه من بود. امام موسی صدر علاوه بر مسئولیت مجلس، دفتر خاصی داشتند که آن ملاقات‌ها آنجا انجام می‌شد.
 
خاطره ای از امام موسی صدر دارید که گفته نشده باشد. از یک سو افرادی مانند جلال الدین فارسی ایشان را تکفیر می‌کنند و از سوی دیگر عده‌ای از افراد چنان ایشان را مقدس می‌کنند که شانیت ایشان را زیر سوال می‌برد.
 
امام موسی صدر در لبنان از‌‌ همان قدر و منزلتی که امام در ایران داشت، برخوردار بود. گاهی این علاقه بسیار فرا‌تر از یک علاقه زمینی بود و بیشتر حالت تقدس پیدا می‌کرد. امام موسی صدر حالت عجیبی داشتند یک کارهای خاص خود را داشتند، اینگونه نبود که شما فقط بخواهید در مورد مسائل مذهبی به ایشان مراجعه کنید. من به خاطر دارم که زمانی که شهید چمران (رضوان الله) می‌خواستند ازدواج کنند، پس از اینکه امام موسی صدر خطبه عقد را خواندند هنگام خروج عبای خود را روی سر عروس خانم انداختند و عبا را بوسیدند و دعا کردند. این کار بسیار عجیب بود اما‌‌ همان زمان ایشان در برابر نگاه پرسش گر ما گفت: «من پدر تمام این افراد هستم.» زمانیکه خودم دست امام را از پشت عبا بوسیدم به یاد این کار امام موسی صدر افتادم و متوجه شدم که این کار مشکلی ایجاد نمی‌کند.
 
سوالی که همواره مطرح بوده است این بوده که همسر شما تا چه میزان با فعالیت‌های شما همراهی داشتند. آیا امکان داشت که با شما مخالفت کنند و شما را از این کار منع کنند؟
 
همسرم فردی به شدت مذهبی است که هیچ دغدغه‌ای به جز خاندان عصمت و طهارت(ع) ندارد. ایشان هیچ مخالفتی با برنامه‌های من نداشتند. اولین عامل این بود و دومین عامل، شهید سعیدی (رضوان الله) بود. به خاطر دارم که یک روز که اوایل فعالیت من بود و همسرم تهران بودند من دیر به منزل رسیدم و همین موجب ناراحتی حاجی شد.
 
همسرتان کجا مشغول به کار بودند؟
 
همسرم به خاطر کار ناچار بود که جدا از ما در اهواز و آبادان زندگی کند و ماهی چند شب به تهران می‌آمدند. ایشان در شرکت ملی ساختمان کار می‌کردند که لانه‌های هواپیما را می‌ساختند.
 
پس در واقع وظایف شما در غیاب همسرتان دو برابر می‌شد.
 
بله. آن شب همسرم در تهران بودند و من برای برنامه‌ای در نزدیکی مهرآباد بیرون رفته بودم و زمانی که به منزل برگشتم، ساعت 9شب بود.‌‌ همان وقت حاجی که خیلی نگران شده بود به من گفتند:" من راضی نیستم که شما دنبال این کار‌ها بروید." فردا صبح شهید سعیدی تماس گرفتند و گفتند:" شما امروز بعدازظهر برای توزیع اعلامیه به فلان منطقه بروید." من در پاسخ شهید سعیدی گفتم:" حاج آقا من را معذور کنید چون حاجی من را منع کردند و من اجازه ندارم." ایشان در پاسخ گفتند:" ایشان شکر خوردند! مگر تمام اختیارات دست ایشان است وقتی آمدند بگویید من منتظر ایشان هستم." وقتی همسرم به منزل آمد من گفتم:" آقای سعیدی می‌خواهد که شما را ببیند." ایشان گفتند:" من خجالت می‌کشم." آقای سعیدی به محض دیدن ایشان گفتند:" یک بنده خدایی می‌خواهد با شما شریک شود." همسرم گفت:"من سرمایه‌ای ندارم و در ضمن کارمند یک شرکت هستم." ایشان گفتند:" این فرد از شما سرمایه نمی‌خواهند فقط می‌خواهند شما در درآمدشان شریک شوید." همسرم در پاسخ به آقای سعیدی گفت:" حتما این افراد دیوانه هستند که از من سرمایه نمی‌خواهند اما می‌خواهند من را در سود شرکت خود سهیم کنند." آقای سعیدی به همسرم گفتند: «منظورم همین مرضیه خانم است. من وی را امتحان کردم و می‌دانم که از پس خیلی کار‌ها برمی آید اما این حرف شما ایشان را خانه نشین کرده است».‌‌ همان زمان حاجی گفتند:" من منظورم این نبوده و یک مقداری عصبانی شده بودم. " از آن زمان تاکنون این همه زندان و تبعید من را تحمل کردند و یک بار امکان نداشت که ایشان به من ایراد بگیرد.
 
زمانی که شما زندان بودید چه کسی به امور بچه ها رسیدگی می کرد.
 
تا زمانی که من بودم که خودم مسولیت نگهداری بچه‌ها را برعهده داشتم اما زمانی که نبودم راضیه و رضوانه دخترانم که آن زمان ازدواج کرده بودند مسئولیت نگهداری بچه‌ها را برعهده می‌گرفتند. در کنار دخترانم، پدر و مادرم هم کمک می‌کردند. یک هفته رضوانه، یک هفته راضیه و یک هفته پدر و مادرم سرپرستی بچه‌ها را متقبل می‌شدند.
 
دخترتان رضوانه چطور بازداشت شد؟
 
رضوانه در حال حاضر 51 ساله است، آن زمان 14 سال داشت. رضوانه و راضیه هر دو مدرسه رفاه می رفتند که مدرسه‌ای سیاسی بود. آقای هاشمی و باهنر و بهشتی مسئولیت آن مدرسه را بر عهده داشتند. مدرسه رفتن آن‌ها همزمان با دوره‌ای بود که یک مقداری شاه با عراق مشکل پیدا کرده بود. آن زمان در عراق یک کانالی را در اختیار بیت حضرت امام گذاشته بودند آن‌ها یک سری سرودهایی را علیه شاه پخش می‌کردند البته هرکسی نمی‌توانست این کانال را دریافت کند. رضوانه آن زمان رادیو را به رختخواب برده و با چراغ قوه موقع پخش این سرود‌ها، متن آن را در دفتر خود نوشته بود. زمانیکه ساواک به منزل ما ریخت و من را دستگیر کردند این دفتر را پیدا کردند اما نمی‌دانستند که خط کدامیک از دخترانم است. یک روز منوچهری به منزل ما می‌رود و به فرزندانم می‌گوید :"هر کدام شما یک تقاضا سه تا چهار خط برای آزادی مادرتان خطاب به فرح بنویسید."وقتی که بچه‌ها نامه را نوشتند منوچهری نامه را به خط‌شناس می‌دهد و دو روز بعد رضوانه را بازداشت می‌کنند.
 
رضوانه خانم ازدواج هم کرده بود؟
 
نه البته عقدش کرده بودیم .آن زمان برای اجاره عقدنامه می‌خواستند. وضعیت مانند الان نبود که به مجرد‌ها هم خانه اجاره بدهند.
 
 
شغل دامادهایتان چیست.
 
داماد بزرگم همسر راضیه، در شرکت شیر پاک کارمی کرد و تا زمان بازنشستگی آنجا مشغول بود و این اواخر مدیر پخش شده بود. شوهر رضوانه که به شدت تحت شکنجه قرارگرفت تریکو بافی بریموند را داشت حتی در انگلیس هم محصولاتش پخش می‌شد اما این اواخر همه چیزش را از دست داد. داماد سومم آقای کرباسچی همسر ریحانه در جهاد سازندگی کار می‌کرد و در تصادف ماشین کشته شد. داماد چهارمم همسر فاطمه، پسر امام جمعه همدان است و نامش سید احمد موسوی است. داماد پنجمم همسرحکیمه ده سال اسیر بود و سپاهی است و سردار ایمانی است. داماد ششمم، شوهر آمنه که خدا رحمتش کند مسئول شناسایی جبهه بود که در اسلام آباد در اثر بمب شیمیایی که زده بودند سرطان بینی و حنجره گرفت و فوت کرد و دختر هفتمم انسیه بعد از انقلاب ازدواج کرد. یک پسر هم به نام محمد دارم که در دانشگاه آزادتدریس می‌کند. حضرت امام بار‌ها در سخنان خود تاکید داشتند که ما موظف به نتیجه نیستیم موظف به عمل هستیم. من به دلیل شکنجه‌هایی که متحمل شدم در حال حاضر نمی‌توانم در تهران زندگی کنم. زیرا چند بار قلبم را بالون زدند اما نتیجه‌ای نداشته است و نمی‌توانند به دلیل مشکلاتم من را بیهوش کنند. از سوی دیگر بسیاری از احشام داخلی بدن از جمله طحال و کبد و... را خارج کردند به همین دلیل من در روستایی به نام خور در هشتگرد زندگی می‌کنم. در حال حاضر من تن سالمی ندارم.
 
سال پیش فرح پهلوی مصاحبه‌ای کرد و گفت که شاه به این دلیل تلاشی نکرد که باقی بماند زیرا نمی‌خواست که از دماغ هموطنانش خونی ریخته شود. بعد از سی سال این افراد تلاش می‌کنند که خود را تبرئه کنند. نسل جدید با آنچه رخ داده آشنایی ندارد و نسل قدیم گویی فراموش کردند.
 
به نظر شما بهتر نیست که یک چشم اندازی از این دوران ارائه شود که چه به سر انقلابیون آمده است؟
 
بیشتر سعی کردند فراموش کنند. من واقعا باید ابراز تاسف کنم که در کشور کم کاری‌هایی صورت می‌گیرد. روز گذشته (25 دیماه) یک جلسه‌ای با حضور انقلابیونی که تحت شکنجه قرار گرفته بودند در موزه عبرت برگزار شد اما متاسفانه حتی یک خبرنگار هم در آن مراسم حضور نداشت. ثابتی ملعون، کتابی را به نگارش درآورده است که اصلا شکنجه در ایران وجود نداشته است به همین دلیل برادران به تکاپو افتادند تا برنامه‌ای برگزار کنند. در این مراسم یک سری شکنجه شده‌ها سخنرانی کردند اگر نامحرمی نبود شاید جای شکنجه‌ها را نشان می‌دادند. من به خاطر دارم که در اعتصاب غذایی که در سن موریس فرانسه گذاشته شده بود شهید محمد منتظری که خداوند با شهدای کربلا ایشان را محشور کند! بعد از شهادت حاج آقا مصطفی این اعتصاب غذا را راه اندخت. همانجا اتاقی در نظر گرفته شده بود من خبرنگارهای خانم را جمع کردم و تمام جای شکنجه‌ها، شلاق‌ها و سیگار خاموش کردن‌ها را نشان دادم تا بفهمند که زندان شاه چه طور جایی است و گفتم که من از زندان شاه فرار کردم. محمد منتظری هم جای شکنجه‌های خود را نشان داد. به نظر من حلقه گمشده و عامل این فراموشی این است که ما همواره عادت کردیم که فردی یک کاری را انجام بدهد و بعد ما دنبال وی برویم. شما حتما خاطرات آقای عزت شاهی را خواندید که چه شکنجه‌هایی را تحمل کرده است. تمام این کتاب‌ها به نگارش درآمده است اما این کتاب‌ها تا زمانی که به زیان‌های عربی و انگلیسی ترجمه نشود فایده‌ای ندارد و کسی این مطلب را در سراسر جهان نمی‌خواند.
 
برخی از کاربران به محض اینکه مطلع شدند شما تشریف می‌آوردید سوالاتی را مطرح کردند.
 
امیدوارم مانند حرفی نباشد که یکی از نتیجه ‌هایم زده بود.
 
ایشون چی گفته بود؟
 
نوه پنج ساله یکی از دخترانم گفته بود که مگر زن اسلحه دست می‌گیره که مامان مرضیه دست گرفته بود؟ من که باورم نمی‌شود زن بتواند بجنگد.
 
اولین سوال اینکه می‌خواستم بدانم که موضع امام در مورد حق طلاق و حجاب چه بود؟
 
سوال دوم شما را ابتدا پاسخ می‌دهم. امام حجاب را همانی می‌دانستند که من در فرانسه داشتم. امام نفرمودندکه این حجاب نیست حتی به یاددارم که خانمی خدمت امام رسیدند و ایشان جوراب طوسی رنگ به پا داشتند و از امام پرسیدند که این جوراب ایراد دارد و امام پاسخ دادند چون ضخیم هست ایرادی ندارد. اما روزی که من از بیمارستان بعد از عمل زانو به دلیل ترکشی که به پایم اصابت کرده بود مرخص شدم با‌‌ همان حجاب مانتو و عصای زیر بغل به بیت رفتم و گفتم بعد از دیدن حضرت امام به منزل می‌روم. وقتی خدمت امام رسیدم حضرت رو به من کردند و گفتند :"شما چادر ندارید بگویم احمد یکی برایتان بخرد! "من خطاب به امام گفتم:" نه! چادر دارم اما وضعیتم ایجاب نمی کند."امام فرمودند:" شما با این عصا دیگر نمی‌توانید به کوه و دشت بروید و بجنگید، بهتر است چادر سرتان کنید؛ چادر حجاب بهتری است". ایشان بر واجب بودن چادر به عنوان حجاب تاکید نکردند همچنانکه رهبر معظم انقلاب هم حجاب را تنها چادر نمی‌دانند.
اما راجع به حق طلاق باید گفت که من از حضرت امام چیزی نشنیدم اما شهید سعیدی رضوانه الله به من توصیه کردند که حق طلاق را از داماد بخرید. من به خاطر دارم که آن زمان شهید سعیدی به نظر امام خمینی استناد می‌کرد که بهتر است حق طلاق را برای عروس بخرید. من یادم نیست اما فکر می‌کنم آن زمان ده تومان یا پانزده تومان از دامادهایم حق طلاق را می‌خریدیم که بعدها خدای ناخواسته به مشکلی برخورد نکنیم .
 
یکی از کاربران پرسیده است که چرا شما در ماجرای اوشین و محکومیت برخی از مدیران صدا و سیما پادرمیانی کردید.
 
کسی که این خبر را به امام داده بود یک مقدار بی‌توجهی کرده بود؛ در ‌‌نهایت عده‌ای از مدیران صدا و سیما بازداشت شدند. من به همین دلیل خدمت آقای حاج احمد آقا و سپس امام خمینی رسیدم و واقعیت را بیان کردم خوشبختانه تا حدودی نظرامام تلطیف شد. مهم‌ترین علت پادرمیانی من این بود که دیدم برخی از مدیران به این دلیل با وجود سابقه مبارزاتی بازداشت شده بودند و واقعیت مطلب خوب منتقل نشده بود.
 
یکی از کاربران این سوال را پرسیده است که چرا در سال 88 پشت سر ولی فقیه حاضرنشدید؟ البته این کاربر در انتها از طرح این سوال عذر خواهی کرده است. 
 
هرکس وظیفه دارد که شبهاتی که برای وی مطرح می‌شود را بپرسد اما واقعیت این است که من باور نمی‌کنم که کسی من را به عدم حمایت از رهبر انقلاب متهم کند. من در پل یادگارامام از زنانی که طرفدار موسوی بودند کتک مفصلی خوردم. من همانجا به این خانم‌ها گفتم که شما لااقل لباس درستی بپوشید تا به این سید اینقدر ظلم نکنید در ‌‌نهایت راننده من را نجات داد. چه کسی گفته است که من پشت سر آقا نایستادم؟! درضمن ندیدن دال بر نبودن نیست.
 
یکی از شما پرسیده است که فکر می‌کردید نتیجه زحمات شما وضعیت فعلی شود؟
 
آن چیزی که ما فکر می‌کردیم مهم نیست آن چیزی که حضرت امام روی آن تاکید داشتند حفظ اسلام بوده است خوشبختانه اسلام با فدا کردن جان عزیزان و جانباز شدن تعداد زیادی از افراد حفظ شد. معلوم نیست که آیا ما می‌توانیم جواب این جانبازان را در قیامت بدهیم یا خیر. امیدواریم که برنامه ریزان جامعه به هوش بیایند. کسانی که سر و گوششان می‌جنبد را خداوند هدایت کند. به هرحال اسلام در حال پیاده شدن در جامعه است و باید بستری را فراهم کرد که مشکلات موجود برطرف شود.
 
یکی از کاربران این سوال را پرسیده که آینده کشور را چه می‌دانید و از نظر شما مهم‌ترین چالش این نظام درآینده چه خواهد بود؟
 
ما برای حفظ این نظام باید سرمایه گذاری مناسب انجام دهیم اما در عین حال باید تک تک افراد ارتقا پیدا کنند. متاسفانه در حال حاضر زنان به یک صورت گرفتار شدند و بسیاری از جوانان ما نیز در دام اعتیاد افتاده‌اند به نظر من باید سطح دشمن‌شناسی خودمان را بالا ببریم تا از عهده انهدام آن برآییم در این صورت آینده روشنی در انتظار ایران است.
 
یکی دیگر از کاربران این سوال را پرسیده است که الگوی شما برای چریک شدن و فرماندهی سپاه چه بوده است؟ بخصوص اینکه در روز عاشورا نیز ما نشانی از شرکت نوامیس در جهاد ندیدیم. این‌‌ همان شبهه‌ای است که برخی از شبکه‌های ماهواره‌ای افراطی شیعی در حال ترویج آن هستند.
 
من ابتدا لازم می‌دانم خدمت این کاربر شما که به صراحت گفته‌اند هیچ ردپایی از شرکت نوامیس در جنگ وجود نداشته است، بگویم که حضرت محمد (ص) امکان نداشت که در جنگی شرکت کنند و در آن جنگ یکی از همسران آن حضرت حضور نداشته باشند. این مساله را فراموش نکنید زنی که در کنار حضرت رسول می‌جنگید و جان حضرت را نجات داد، فردی بود که با مهارت شمشیر زنی را آموخته بود. عمه پیامبر زمانی که فردی یهودی به خانه حمله کرد با شمشیر زدن توانست از همسران پیامبر دفاع کند. این مواردی است که زنان از خاندان عصمت و طهارت در عرصه جهاد حضور پیدا می‌کردند. فردی که این سوال را مطرح کرده است فردی است که چندان اشرافی به تاریخ ندارد واگر هم آشنایی دارد می‌خواهد یک پوشش از تفکرات خود را به آن بیافزایند تا حقیقت مشخص نشود. از سوی دیگر من زمانی به فرماندهی سپاه منصوب شدم که هنوز انقلاب ما به ثبات نرسیده بود‌‌ همان زمان آقایان حاضر در همدان کسانی بودند که دوره نظامی را طی نکرده بودند در حالیکه من در سوریه و لبنان دوره‌های نظامی و جنگ چریکی و تن به تن را طی کرده بودم. به همین دلیل شهید مدنی رضوانه الله حکم مستقیم من را برای فرماندهی سپاه امضا کردند حال اگر این افراد روحانیت را قبول ندارند دیگر حرفی برای گفتن باقی نمی‌ماند.
 
*یکی از کاربران این سوال را پرسیده است که چرا با آن سابقه درخشان صحنه سیاست را ترک کردید؟
 
من با توجه به وضعیت جسمانی خودم لازم است تا از فعالیت زیاد خودداری کنم. حضرت امام (رضوان الله) می‌گفتند من وقتی وارد بیمارستان می‌شوم مقلد پزشکان می‌شوم. به هرحال ما نیز از ایشان تبعیت می‌کنیم و رنج این محرومیت را به جان می‌خریم اما با این وجود هرگز از عرصه سیاست کناره گیری نکردم.
 
الان که در سالگرد فرار شاه از ایران این مصاحبه را انجام دادید چه خاطره‌ای از 34 سال قبل دارید که خبر فرار شاه از ایران را به امام دادید؟
 
من همین الان هم‌‌ همان حس را می‌توانم تجربه کنم به یاد دارم که با شور و شعف زیادی این خبر را به امام دادم اما‌‌ همان زمان امام بسیار سرد برخورد کرد و گفت خب!
 
این مقطع زمانی سالگرد تاسیس شورای انقلاب است آیا شما در جریان ملاقات امام با شهید مطهری قرار گرفتید؟
 
زیاد نه. شهید مطهری آمدند اما من در جریان قرار نگرفتم. آن زمان تلاش می‌شد تا خیلی چیز‌ها سری باقی بماند و یک دیدار معمولی جلوه کند. آن زمان شهید مطهری و خلخالی و... تشریف آورده بودند و با امام دیدار کردند. در آن زمان روزی خانم به دیدن یکی از بستگان خود رفته بودند. امام من را صدا کردند و فرمودند:" خواهر طاهره به این آقایان بگویید که نهار پیش ما بیایند." من این خبر را به آقایان مطهری و... دادم. آن زمان من آبگوشت مرغی را که برای امام درست کرده بودم به پنج قسمت تقسیم کردم و خدمت امام بردم علت درست کردن آبگوشت مرغ به این خاطر بود که آنجا گوشت حلال به سختی پیدا می‌شد. زمانی که آبگوشت‌ها را گذاشتم امام گفتند:" ناهار خودتان را برداشتید." من گفتم :" من با اجازه شما به آن ساختمان می‌روم." امام گفتند:" نمی‌شود باید از همین غذا بخورید." امام دستور دادند که یک ظرف بیاورید و از هرآبگوشت یه مقدار برداشتند و آبگوشت را به شش قسمت تقسیم کردند. امام دقت نظر بسیاری در این مورد داشتند از سوی دیگر عنایت خاصی به شهید مطهری داشتند که ایشان را ناهار مهمان کردند. در آن ساختمان ما همیشه تعداد زیادی تخم مرغ را آب پز می‌کردیم که به هرفرد به همراه یک نصفه نان فرانسوی و گوجه داده می‌شد. در آن زمان ما آنقدر تخم مرغ آب پز کردیم و به مهمانان دادیم که خبرنگاران خارجی از ما سوال می‌کردند که تخم مرغ نماد چه سمبلی در مذهب شما است که ما در جواب می‌گفتیم که نماد هیچ چیز نیست و فقط به دلیل ارزانی اینقدر مورد استفاده قرار می‌گیرد.
 
به نظر شما چرا علیرغم آنکه در راس یک تشکیلات سیاسی زنان قرار گرفتید و حضرت امام توجه خاصی به حضور زنان داشتند اما با این وجود تشکیلات سیاسی زنان رشد خوبی را تجربه نکرد. دلیل واقعی این ضعف چیست منظور من تشکیات سیاسی و مذهبی زنان است.
 
به نظر من مردان ما هنوز درک نکرده اند که نگرش امام نسبت به زنان چه بود. متاسفانه خانم‌ها نیز بعد از رسیدن به یک رشد اجتماعی همه چیز را فراموش می‌کنند هرچند مر‌دان نیز میدان را برای حضور زنان باز نمی‌کنند تا زمانیکه جامعه ما از تعادلی برخوردار نشود این مشکلات همچنان وجود دارد به همین دلیل آمار طلاق رشد پیدا کرده است. باید بستری در جامعه فراهم شود تا مردان و زنان از پله پنجم به 25 برسند اما حضور زنان نباید مانع رسیدگی به بچه داری و شوهر داری آن‌ها شود زیرا مادر بودن بالا‌ترین رتبه است. در احادیث نیامده که هر کسی که هر روز روزه گرفت و نماز شب خواند بهشت زیر پایش است یا زنی که مطیع محض شوهرش بود بهشت زیر پایش است بلکه تاکید شده که بهشت زیر پای مادران است. اگر مادران در ایفای نقش خود کوتاهی کنند وضعیت اجتماعی به مراتب بد‌تر می‌شود همچنانکه در حال حاضر شاهد هستیم که چقدر از نوجوانان ما درگیر اعتیاد هستند و از سنین پایین سیگار کشیدن را شروع می‌کنند. این معضل، حاصل کوتاهی مادران در تربیت فرزندان است زیرا خانواده در گام نخست تربیت بچه را برعهده دارد و باید مادران در ایفای این نقش خود مسئولانه رفتار کنند و زنان ما برای تربیت فرزندان باید دانش و آگاهی خود را ارتقا بدهند.
 
شما در دوره‌ای به هجرت سیاسی دست زدید که این تفکر در بین جامعه چندان جا نیفتاده بود.
 
شما اگر الگو نداشته باشید به خطا می‌روید. روایت و احادیث زیادی وجود دارد که نباید قران وحدیث را از هم جدا کنید. در آیات قرآنی بر هجرت سیاسی تاکید شده است این هجرت زن و مرد نمی‌شناسد. شما اگر آیات قرآنی را مورد توجه قرار بدهید می‌بینید که در گروهی که پیش نجاشی رفتند یک خانم حضور دارد. وقتی من در سوریه بودم هفده برادر حضور داشتند و من تنها زن گروه بودم.
 
درست است که شما در همدان توی  گوش کسی زدید.؟
 
در همدان یک فردی اصرار داشت که من اسلحه در اختیارش بگذارم البته من در حال حاضر از وضعیت ایشان خبری ندارم اما‌‌ همان زمان از مرگ نجاتش دادم زیرا آقای خلخالی برای ایشان حکم اعدام صادر کرده بود، در ‌‌نهایت من با آقای بهشتی صحبت کردم و ایشان گفتند که این آقا را بفرستید تهران و بدین ترتیب از مرگ نجات یافت. این فرد زمانیکه پیش شما صحبت می‌کرد آنچنان لنین و مارکس را برجسته می‌کرد که شما فکر می‌کردید این افراد قبل از پیامبر و ائمه به بهشت می‌روند.
 
به نظر شما چه اراده‌ای وجود داشت که تمام این انقلابیون طراز اول در‌‌ همان یکی دو سال اول انقلاب به نوعی ترور شدند.
 
این امتحان من و شماست. یکی از عرفا خواب خود را نقل می‌کند که مرده بود و زمانی که به بهشت رفته بود دیده بود که آقای بهشتی در حال سخنرانی است و همه شهدای انقلاب حضور داشتند آن عارف درخواست می‌کند که آقای مطهری را ببیند‌‌ همان زمان آقای بهشتی گفتند:" ما که اینجا هستیم هفته‌ای یک بار اجازه داریم آقای مطهری را ببینیم شما از راه نرسیده می‌خواهید ایشان را ببینید." امام بار‌ها تاکید کردند که کتاب‌های آقای مطهری تنظیم شده و تنظیم نشده گنج است.
 
خاطره گفته نشده ای از دیدار خود با گورباچف دارید ؟ از دیدن شما به عنوان یک خانم تعجب نکرد؟ از همراهی با آیت الله جوادی املی چه خاطره ای دارید؟
 
زمانی که هواپیما در فرودگاه مسکو برزمین نشست من پشت سر آقای جوادی آملی و لاریجانی پا بر روی پلکان هواپیما گذاشتیم. گروه و هیئتی از وزیر امور خارجه ،مشاور مخصوص گورباچف و امام جماعت مسجد بزرگ مسکو و نیز تعدادی از دیپلمات های ایرانی به استقبال ما آمدند.وقتی ما از پله ها پایین می آمدیم متوجه شدم که تمامی آنها سرشان را بالا گرفته و به من نگاه می کنند. وقتی که پایین پله ها رسیدیم امام جماعت مسکو پیش آمد و ضمن خوشامد گویی،گفت :"در عرف دیپلماتیک مرسوم است که دسته گل را به رئیس هیئت و گروه اعزامی و میهمان تقدیم کنیم ولی اجازه بدهید که ما این دسته گل را به این خانم که حضورش با این پوشش برای ما تازگی دارد،بدهیم. سپس پیش آمد و سرش را کمی برای ادای احترام خم کرد و دسته گل را به دست اینجانب داد و من آن را تقدیم آقای جوادی آملی کردم و با بقیه مصافحه کرد و خوشامد گفت. حضرت امام در نظر داشت تا زنی در کنار مردان به شوروی بفرستد و اعلام کند که در جمهوری اسلامی ایران زنان نیز امور مهم و حکومتی حاضر و پیشتاز هستند. امام می خواست در کنار آن پیام مکتوب،پیامی شفاهی نیز به دنیا بدهد که ما در عمل بیش از هر مکتب دیگری به جایگاه واقعی زن ارج می نهیم و برایش ارزش قائلیم نه ارزش ابزاری بلکه معنایی . امام می خواست با گماردن یک زن در این هیئت به تمام تبلیغات غرب و شرق مبنی بر محدودیت زنان در جامعه اسلامی پایان دهد آنهم در آن زمان که رسانه های گروهی در غرب مرتب از محصور کردن زنان در جمهوری اسلامی قلم فرسایی می کردند.
۰ نظر ۲۷ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۴
حسن حیدری
مرگ بر آمریکا-مرگ بر اسرائیل

ماجرای گریه مرضیه دباغ در فتنه ۸۸

همه کم و بیش می‌شناسیمش؛ از فعالان مبارزه مسلحانه ضد حکومت پهلوی است و از بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. مرضیه حدیدچی، مشهور به خواهر دباغ، خواهر طاهره و زینب احمدی‌نیلی را می‌گویم.

 
به گزارش وطن، همه کم و بیش می‌شناسیمش؛ از فعالان مبارزه مسلحانه ضد حکومت پهلوی است و از بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. مرضیه حدیدچی، مشهور به خواهر دباغ، خواهر طاهره و زینب احمدی‌نیلی را می‌گویم.
 
همو که سوزن‌های ته‌گرد که زیر انگشتانش نهادند و دستانش را به دیوار کوبیدند، درد استخوان‌هایش را سوزاند اما نتوانست لب از لبش باز کند!
 
همان مادر «رضوانه» را می‌گویم که وقتی رضوانه‌اش از شدت ضربات شکنجه بیهوش شد خدا را شکر کرد که دخترش مرده است و دیگر زجر و دردی را تحمل نمی‌کند!
 
... وارد که می‌شود نه فقط به احترام که از روی دل به یمن قدم‌هایش می‌ایستم. عصازنان وارد می‌شود، آرام و بااقتدار و با کوله‌باری از خاطرات سال‌های سختی و درد و شکنجه و اسارت و...
 
اینجا دفتر جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران است و در مقابل دیدگان من شیرزنی نشسته که عناوینی چون محافظ شخصی حضرت امام‌خمینی(ره) در فرانسه، فرماندهی سپاه همدان، ریاست زندان‌های زنان تهران، اولین فرمانده سپاه غرب کشور بعد از انقلاب، یکی از 3 نماینده‌ای که در سال 67 پیام تاریخی امام(ره) را به گورباچف رساند، 3 دوره نمایندگی مردم تهران و همدان در مجلس شورای اسلامی، مسؤول بسیج خواهران کل کشور، استاد مدرسه عالی شهید مطهری، دارنده نشان درجه 3 ایثار، مدرس واحد معارف اسلامی دانشگاه علم و صنعت و قائم‌مقامی دبیر کل جمعیت زنان جمهوری اسلامی را در کارنامه خود دارد. خواندن گفت‌وگویی با ایشان خالی از لطف نیست.
 
***
 
  چگونه وارد فعالیت‌های سیاسی شدید؟
 
چند دلیل وجود داشت؛ من و دختر شاه -شهناز- هر دو در یک شب به دنیا آمدیم؛ این مساله‌ای است که همه به من گوشزد می‌کردند و می‌گفتند شهناز کجا و تو کجا؟ او با آن همه امکانات و تو اینجا اینگونه. از همان روزها بود که دلم برای این همه تبعیض به درد آمد. دلیل بعدی پدرم بود که همواره در صحبت‌هایش به ظلم‌هایی که رژیم در حق مردم می‌کرد، معترض بود. دلیل دیگر هم بازمی‌گردد به اساتیدی که خدمتشان درس می‌خواندم. اساتیدی چون مرحوم حاج‌آقا کمال مرتضوی، حاج‌شیخ علی خوانساری، استاد سیدمجتبی صالحی‌خوانساری و آیت‌الله شهید سعیدی.
 
همسرتان چطور؛ آیا ایشان هم فردی سیاسی بودند؟
 
همسرم بسیار مذهبی بودند. ایشان هم در سال 42 فعالیت سیاسی می‌کردند و به پخش اعلامیه می‌پرداختند اما بعد که کارشان از تهران به اهواز و شهرهای دیگر منتقل شد بیشتر تمرکزشان روی مسائل کاری بود و چند روزی که مرخصی می‌آمدند بیشتر به بچه‌ها می‌پرداختند.
 
هنگام مبارزات سیاسی چند فرزند داشتید؟
 
هر 8 فرزند را داشتم. کوچک‌ترینشان 5 ساله بود.
 
چطور با حضرت امام آشنا شدید؟
 
در آن سال‌ها، منزل‌مان نزدیک مسجد موسی‌بن جعفر(ع) بود. در رفت و آمدهایم به مسجد متوجه شدم آیت‌الله سعیدی به مسجد می‌آیند. همراه همسرم با ایشان به صحبت نشستیم و ایشان را قانع کردیم که برای 16-15 نفر از خانم‌ها کلاس درس بگذارند که ایشان هم قبول کرده و کلاس اخلاق و جامع‌المقدمات را برگزار کردند. در این جلسات شرکت کردیم و از سال 46 زیر نظر ایشان وارد مسائل انقلاب شدیم و به تهیه و تنظیم و پخش اعلامیه‌های حضرت امام خمینی(ره) پرداختیم تا سال 1349 که آیت‌الله سعیدی که خداوند او را با شهدای کربلا محشور کند، به شهادت رسید. بعد از ایشان ادامه کار را در محضر مجتبی صالحی‌خوانساری دنبال کردیم.
 
اولین دستگیری‌تان چه زمانی بود؟
 
سال 52. ساواک همه تلاشش را می‌کرد تا بتواند سرنخی پیدا کند که یکی از دانشجویان علم و صنعت مراسم عروسی‌اش را در منزل ما گرفت و آدرس ما لو رفت. فردای عروسی ساواک ریخت توی منزل و چند نفر از اقوام همسرم را که در خواب بودند گرفت و برد. متاسفانه آنها زیر شکنجه دوام نیاوردند و اطلاعات را لو دادند. دو سه روز بعد هم ساواکی‌ها آمدند و مرا بردند. چند روز بعد، بعد از گشتن خانه، رضوانه را هم دستگیر کردند.
 
از ساواک بگویید. از شکنجه‌هایی که می‌شدید.
 
ساواک تشکیلاتی بود که شاه برای آزار و اذیت و از بین بردن مردمی که علیه دستگاه حکومت حرف و برنامه‌ای داشتند راه‌اندازی کرده بود. به همین دلیل عده‌ای از آدم‌های خاص، ساواکی بودند چرا که به ظاهر، آدم بودند اما در صفت و خلق و خوی از هر حیوانی درنده‌تر بودند و علت این همه درندگی و خباثت جسمی و جانی، ناشی از آموزش‌های شکنجه و آزاری بود که در آموزشگاه‌های انگلیس، آمریکا و اسرائیل دیده بودند.
 
در حقیقت انسان تعجب می‌کرد که آیا یک آدم می‌تواند خلقت آدمی داشته باشد و اینقدر هم درنده، پست و کثیف باشد که بتواند با یک ضربه به صورت، فک را از جا خارج کند طوری که فرد نتواند آب دهانش را جمع کند یا طوری ناخن را از زیر پوست بیرون بکشد که خون فواره بزند و از آن لذت ببرد. یا آنکه دو پای افراد را می‌بستند و آنقدر شلاق بر آن می‌زدند که کف پا مثل انار آبلمبو می‌شد، بعد به سرعت فرد را باز می‌کردند و با شلاق او را مجبور می‌کردند دور 8 بدود (هر کسی که موزه عبرت رفته باشد می‌داند دور 8 چه معنایی دارد) و این عملکردشان معنا داشت چرا که با این حالت آب کف پا جذب پا می‌شد و پای فرد دوباره آمادگی دریافت شلاق را پیدا می‌کرد. باور نمی‌کنید بازجوها ظرف مدت 10 دقیقه حداقل 10 سیگار را روشن می‌کردند و هر کدام از سیگارها را روی سینه، بازو، بغل گوش، وسط شست و انگشت سبابه و هر جایی که پوست نازک داشت خاموش می‌کردند و هر جنایتی که می‌خواستند در قبال زن، مرد، پیر و جوان انجام می‌دادند. حتی از اعمال شنیع نیز رویگردان نبودند و 6-5 نفر را می‌نشاندند و خودشان برهنه مادرزاد وارد می‌شدند و...
 
من حتی نمی‌توانم مسائل را به زبان بیاورم که چگونه این دستگاه شاه، در ظاهر با مکه رفتن و برنامه 10 ساله و ... مردم را گول می‌زد و در باطن این همه اعمال شنیع و شرم‌آور داشت. در واقع شناخت دشمن یکی از تکالیف شیعیان است که باید دشمن را در هر زمانی شناخت و در مقابلش مقاومت داشت البته بعضی جاها دست آدمی خالی است اما خداوند باریتعالی نظر دارد مثل جنگ تحمیلی که تازه انقلاب پیروز شده بود و از خیلی چیزها خبر نداشتیم، از تجهیزات نظامی نیز خبری نبود حتی همان قضیه صحرای طبس که توفان شن آمریکایی‌ها را غافلگیر کرد و انقلاب از خیانت و تجاوز حفظ شد و این محقق نمی‌شود مگر اینکه بگوییم و باور داشته باشیم که انقلاب از آن آقا امام زمان(عج) است.
 
از دشمن‌شناسی گفتید و اینکه باید شیعیان آگاه باشند که در دام نیفتند. نظرتان راجع به فتنه 88 چیست؟
 
خیلی مایل نیستم وارد آن بحث شوم چرا که دلم خیلی آزرده می‌شود و اعصابم بهم می‌ریزد، واقعا تحمل آن برایم سخت است ولی واقعا خدا لطف کرد که انقلاب نجات پیدا کرد. متاسفانه بعضی اتفاقات در این قضیه روی داد که زیبنده جمهوری اسلامی نبود منتها در هر اتفاقی بالاخره یکسری اختلالات وجود دارد اما آقا بحمدالله خوب توانستند قضیه را جمع کنند. این هم شاید بیشترش عنایات الهی بود و داشته‌های قبلی ایشان و شناختی که از دشمن و توطئه‌های آنها داشتند چرا که ایشان به زیربنای قضایا پرداختند نه به مسائل ظاهری و اینکه چه شعاری رد و بدل شده و...
 
به نظر شما چرا نیروهای چپ اسلامی دهه 60 و 70 به این سمت متمایل شدند؟
 
فکر می‌کنم همه انقلابی‌های سال‌های 57 و 58 یکسان نبوده‌اند. شما این مثال را در نظر بگیرید؛ وقتی سیل در محله‌ای می‌آید هم خانه روحانی محله را می‌برد و هم خانه چاقوکش محله را. نباید گفت سیل فقط خانه علما را برده است. وقتی هم انقلاب پیروز شد کسانی که کنار بودند و دلشان نمی‌خواست قاطی مسائل شوند به حساب ظاهرفریبی که باید بوده باشد وارد میدان شدند. یک مدت هم لفت و لیسی داشتند و آخر هم به آمریکا و انگلیس پناهنده شدند.
 
ولی دیدند که با این مسائل هم ارضا نمی‌شوند با اینکه وزیر یا معاون وزیر شدند، نمی‌توانستند به خواسته‌های حیوانی ـ شیطانی وجودشان کاملا جواب بدهند و می‌بینیم که یکسره سر از انگلیس درآوردند و علیه جمهوری اسلامی و انقلاب و همصدا با دشمنان قسم خورده اسلام مثل منافقین، چپی‌ها و توده‌ای شدند. لذا انسان باید به این مساله توجه داشته باشد که در هر زمانی بالاخره دوروها و منافقین و دوئیت‌ ایجادکن‌ها در هر مساله‌ای خود را می‌گنجانند و تاریخ برای ما ثابت کرده که همه درهمند اما باید یک وقت این درهمی‌ را با حوصله از هم جدا کرد یا حداقل کلید اصلی را به‌دست آنان نداد و ما در این قضیه متاسفانه اشتباه کرده‌ایم و واقعا خیلی از مسؤولان گول خوردند. چه آن جنایتکاری که در ریاست جمهوری بمب گذاشت و چه آن جنایتکارانی که باعث شهادت بهترین انسان‌های پاک و خدمتگزار شدند، مثل شهید رجایی، شهید باهنر، شهید بهشتی و... بنابراین فکر می‌کنم دیگر برای‌مان ثابت شده است و آدم‌ها را بعد از 30 سال شناخته‌ایم. آدم‌هایی که به پول و دنیا وابسته‌اند زیاد قابل اعتماد نیستند. مسؤولان را هم دیده‌اید؛ بعضی‌ها 4 نفری توی یک ماشین می‌نشینند و با یک موتور پیشگام و پسگام تردد می‌کنند اما بعضی‌هایشان 4 ماشین دنبالشان است... از نظر باری که روی دوش حکومت می‌اندازند و بر دوش ملت، بماند. بعد هم خیلی گنده گنده حرف می‌زنند اما از عمل کمتر خبری می‌شود... خیلی راحت می‌توان آدم‌ها را محک زد تا دوباره در چاه نیفتیم.
 
به نظر شما چرا این افراد بعد از 9 دی به جمع مردم نپیوستند و عذرخواهی هم نکردند؟
 
من که واقعا دلم می‌سوزد ولی کاری نمی‌شود کرد. شاید خیلی‌ها هم دلشان بسوزد اما چرایی این حرکت را باید از خودشان پرسید که با توجه به اینکه مردم و ملت را خوب می‌شناختند چرا چنین حرکتی کردند و چرا هنوز ادامه می‌دهند؟
 
در روزهای دولت تدبیر و امید قرار داریم. نظر شما نسبت به آقای روحانی چیست؟
 
ما یک امید بسیار گسترده‌ای در رابطه با آقای روحانی داریم. به دلیل چند خصوصیتی که در اقدام‌شان برای تصدی ریاست‌جمهوری بیان کرده‌اند؛ اول آنکه تکیه‌شان بر رهبر معظم انقلاب است و همراهی و همسویی‌شان نسبت به رهبر معظم، آدم را دلگرم می‌کند. دوم آنکه ایشان به این امر توجه دارند که تا آنجا که برای‌شان مقدور و ممکن است مسائل مردم برای‌شان اصل باشد که این خصوصیت بزرگی است برای مردی که می‌خواهد خدمتگزار باشد. کاری از ما برنمی‌آید و فقط دعا می‌کنیم که حتما آقای روحانی برای تامین نیازهای ملت موفق باشد و دعا می‌کنیم اطرافیان ایشان نیز از کسانی باشند که خودشان در آن مسیر قرار دارند تا بتوانند یاری‌‌شان کنند تا مشکلات را حل کنند.
 
راستی! خانم دباغ، متمایل به جریان چپ هستید یا راست؟
 
هیچ‌کدام را قبول ندارم. برای آنکه آنهایی که واقعا در خط امام حرکت می‌کنند هم در این جریان هستند و هم در آن. به همین دلیل نمی‌شود گفت کدامیک خوب هستند و کدام بد. فقط خدا همه آنها را هدایت کند تا به جایی برسند که جز خط امام، خط دیگری نباشد چرا که فقط خط امام می‌تواند این انقلاب را نجات دهد.
اصلاح‌طلبید یا اصولگرا؟
اصلا معنای آنها را نمی‌فهمم. من می‌گویم اگر قرار است اصلاح‌طلبی شیوه‌ای باشد که فرد خود را اصلاح کند باید از اصول استفاده کرد. پس هر دو تای آنها یکی هستند؛ منتها این امر برای من که از بیرون به قضیه نگاه می‌کنم یکی است اما ممکن است برای افرادی که اینها را ساخته‌اند، معناهای دیگری داشته باشد که خدا هدایت‌شان کند.
تا به حال چیزی آزارتان داده است؟
 
بله! مسائلی که پیش آمد در فتنه 88 همه را آزار داد. روزی که تظاهرات بود من از بیمارستان مرخص شده و به‌سمت منزل حرکت می‌کردم و واقعا وقتی زن‌هایی را می‌دیدم که با آن ظاهر نامناسب تکه‌ای نوار سبز به دست‌شان بسته بودند و داد می‌زدند: «موسوی، حمایتت می‌کنیم» گریه کردم. گریه کردم که خدایا آقای موسوی که نمی‌داند اینها چه کسانی هستند. گریه کردم که چرا زنی که باید حجابش را رعایت کند تا دل آقای موسوی گرم شود، با آن اوضاع و احوال آمده و می‌گوید: «موسوی حمایتت می‌کنیم»... بسیار هم آزار دیدیم.
 
از مردم چه توقعی دارید؟
 
نمی‌توان از مردم توقع داشت. هر وقت آنها را خواستیم، آمدند حضور پیدا کردند. هر وقت گفتیم شعار بدهید، شعار دادند. هر وقت گفتیم در خانه بنشینید، رفتند و نشستند. گفتیم نخورید، گفتند چشم. گفتیم ماست دبه‌ای 3 [هزار تومان] بخرید و بخورید، گفتند چشم. از این ملت دیگر چه توقعی می‌توانیم داشته باشیم. این مسؤولان هستند که باید از آنها توقع داشته باشیم که به این ملت خوب و مردم عزیز و بزرگوار ادای دین کنند.
راستی! یادگاری‌هایتان از آن دوران چیست؟
 
زخم‌هایی که بر جسمم باقی مانده و عضوهایی که از تن جدا شده!
 
و حرف آخر...
 
ان‌شاءالله خداوند باری تعالی این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی موعود(عج) پیوند دهد.
۰ نظر ۲۷ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۱
حسن حیدری